جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 26.01.2021, 11:07


رادیو زمانه: عباس صفاری، از شاعران سرشناس ایران سه‌شنبه ۲۶ ژانویه/ ۷ بهمن در اثر ابتلا به نوع حاد کووید-۱۹ در بیمارستانی در شهر لس‌آنجلس در ایالت کالیفرنیا درگذشت. او هنگام مرگ ۶۹ سال داشت. صفاری خود را مهاجر می‌دانست و شاخه‌ای از شعر غیر سیاسی و شخصی در محیط تبعیدی ایران را نمایندگی می‌کرد.

عباس صفاری مدتی بود که به دلیل ابتلا به نوع حاد کووید-۱۹ در اغما به سر می‌برد. درگذشت او غیرمنتظره نبود. علی آشوری از دوستان و نزدیکان صفاری درگذشت او را تایید کرده است.

عباس صفاری در سال ۱۳۳۰ در یزد متولد شد. از او در ایران دو مجموعه‌ «کبریت خیس» و دوربین قدیمی»، «خنده در برف»، «مثل خواب دم صبح» و «پشیمانم کن» و در خارج از کشور مجموعه‌های «در ملتقای دست و سیب»، «تاریک‌روشنای حضور» و شعر بلند «حکایت ما» منتشر شده. عباس صفاری جایزه باران و کارنامه را نیز از آن خود کرده است. 

در یکی از اشعار تصویری «دوربین قدیمی» صفاری می‌خوانیم: «مقصد سوءتفاهمی ازلی است.» و نام یکی دیگر از اشعار این دفتر این است: «این شهر در نقشه‌ هیچ کشوری نیست». این دو نمونه‌ اشعاری است که مضمون آن‌ها بر محور جهان وطنی و مسافر ابدی شکل گرفته. زبان شعر صفاری بی‌پیرایه است و خواننده به سادگی می‌تواند با تصویرهای شعری او ارتباط بگیرد. از این نظر شعر صفاری با ترانه خویشاوند است. صفاری سال‌ها قبل در مصاحبه با زمانه گفته بود:

«در آمریکا گاهی هنرمندان را به دو گروه زود‌شکفته‌ها و دیرشکفته‌ها تقسیم می‌کنند. زندگی من طوری رقم خورده که در هر دو گروه جا می‌گیرم. اولین مطالب من در مجله “رنگین کمان” زمانی که ۱۵ سال داشتم چاپ شد. هنگامی هم که ایران را ترک کردم قریب ۱۰ ترانه که اکثراً خوانندگان معروف آن زمان خوانده بودند در کارنامه‌ام داشتم. پس از آن اما برای ۱۵ سال دست به قلم نزدم.»

صفاری در ادامه این مصاحبه افزوده بود:

«نویسنده‌ای گفته است “من از نوشتن بدم می‌آید. اما تعجب می‌کنم که می‌نویسم.” این استاد به نوعی حرف دل من را هم زده است. من نیز از شاعرانی هستم که از نوشتن لذتی نصیبم نمی‌شود. شاید به خاطر تنبلی شکست ناپذیرم باشد. از سوی دیگر سال‌هاست پی برده‌ام تنها کاری که در سطح حرف‌ ای بلدم انجام دهم کار نوشتن است. کارهای دیگر را فقط ادای انجام دادنش را درمی‌آورم. با این حساب وقتی برای دومین بار قلم به دست گرفتم که چیزی بنویسم نزدیک به ۳۵ سال از عمرم گذشته بود و چند سالی هم طول کشید تا به حد یک کتاب برسد که نهایتاً در سال نود و دو میلادی با عنوان “در ملتقای دست و سیب” انتشار یافت.»

عباس صفاری در لس‌آنجلس زندگی می‌‌کرد. در شعر «پانوراما» می‌نویسد:

بیدار می‌شود که ببیند زن همسایه
سگ های دوقلویش را
از گردش صبحگاهی بازمی‌گرداند
نخل‌های دیلاق کالیفرنیا
هنوز ابلهانه به سوی تابستان می‌دوند
و ماه در هیأت دلقکی گریان
آسمان بی‌پرده‌ی شهر را ترک می‌کند.

در شعر صفاری ردی از فرهنگ کویری ایران، تأثیراتی از شاعران مدرن آمریکایی از ویلیام کارلوس ویلیامز تا والاس استیونز و همچنین عاشقانه‌های ملل را می‌توان سراغ گرفت. صفاری این تاثیرات را درونی کرده است.

ترجمه‌ شعر بلند «حکایت ما» سروده‌ عباس صفاری در چاپ جدید کتاب درسی دانشگاه‌های آمریکا قرار گرفت. این منظومه یک پارودی مدرن است بر اساس داستان آدم و حوا که اولین‌بار در سال ۲۰۰۴ با ترجمه‌ی الهام راثی در نشریه اینترنتی «کلمات بدون مرز» وابسته به کالج بارد نیویورک انتشار یافت. ضمیمه‌ ادبی روزنامه‌ نیویورک‌تایمز نیز در همان سال در بررسی نشریات ادبی آنلاین از این شعر با عنوان اثری رندانه یاد کرد. صفاری که دستی هم در نقاشی داشت، این کتاب را در خانه طراحی و صفحه‌بندی و در شمارگان محدود منتشر کرده و به علاقمندانش هدیه داده بود.

نیلوفر طالبی بر اساس «پرنده، پرنده است» و «فردا»، دو سروده از سروده‌های عباس صفاری فیلم‌های کوتاهی هم ساخته است.


شعر زیر را عباس صفاری برای درگذشت عمران صلاحی سروده بود:


بزرگترین اشتباه عمران صلاحى

تا نرفته بودى
از شكاف پوستت هرازگاه
سَرَك می‌كشيدم
و دلى را می‌ديدم
كه به درياى شيطنت می‌زنى
بى آن كه شيطان
هوايت را داشته باشد

حالا كه رفته‌‏اى
دوستى جديد از آن سرِ دنيا
براى ويژه‏‌نامه‏‌ى هجرتت
از من شعرى خواسته است
فقط می‌توانم بگويم
هجرت نسنجيده‌‏ات
بزرگترين اشتباه زندگی‌ات بود

به شاملو می‌آيد
كه مانند يك چنگ‏نواز مقدونى
ميان ابرها بنشيند
و نوايى كلاسیک را
با چنگ زرينش بنوازد
اما تو آن بالا
ميان فرشتگانى كه اجازه‌ى خنديدن ندارند
به چه درد مى‌‏خورى؟

***

آمبولانسی آژیرکشان از لای کلماتم می‌گذرد

فیض شریفیI شاعر، نویسنده و منتق

ایرنا- عباس صفاری شاعر معاصر که امروز (سه‌شنبه، هفتم بهمن) بر اثر بیماری کرونا درگذشت، یک شاعر حرفه‌ای بود که با چند کتاب، در جامعه ادبی ایران بر سر زبان ها افتاد.

فیض شریفی در این یادداشت اختصاصی برای گروه فرهنگی ایرنا نوشته است: عباس صفاری را از دفتر شعر دوربین قدیمی و اشعار دیگر می شناختم. او با این کار جایزه ی شعر کارنامه را ربود.

بعد از آن هم کبریت خیس را سرود. این هم گل کرد. رفت چاپ هیجدهم، باز هم جایزه گرفت. هرچند من به تمام جوایز دنیا مشکوک ام اما وقتی کبریت خیس و بعد خنده بر برف  یا در برف را خواندم فهمیدم که با یک شاعر حرفه ای و کارکشته و استخوان خرد کرده، رو به رو شده ام. خنده بر برف اش شکیل تر و ساختارمند تر بود. یعنی زبان گفتار و عاطفه اش نسبت به  کبریت خیس کم تر بود.

هر شاعری انگار در دفتری خودش را خالی می کند و در دفترهای دیگر کم می آورد.

شاعران و نویسندگانی که کوچ اجباری و یا اختیاری به دیار دیگری دارند عمدتا بعد از مدتی به جای شعر گفتن و داستان نوشتن به خاطرات و خطرات دوران جوانی برمی گردند. عباس صفاری اما از این لون نبود. او دائما در حال شکار بود چه در ینگه ی دنیا و چه در ایران. همین دو سال پیش ایران بود. در نمایشگاه کتاب او را در آغوش کشیدم.
او مدام در رفت و برگشت بود.
عباس صفاری درد خزه ی کف جوی را داشت :
گفتم : نه پای رفتن
نه رای ماندگاری
درد خزه ی کف جوی این است.
گفت : آری. ..

او جرعه جرعه آن قدر عقب می رفت که بعد از شام سر از نخلستان های مهتابی بین النهرین در می آورد و در حوالی نیمه شب از ابدیتی برهنه و بی مرز حرف می زد:

صاحبخانه ی میهمان نواز
به سیگار می گوید میخ تابوت
پس با یک حساب سرانگشتی
تابوت من باید چیزی باشد
شبیه تخت خواب ناشده ی مرتاض ها
عجالتا اما
باید برای دوربین  لبخند بزنم.

در رگرگه های اشعار عباس صفاری ،مرگ رخنه کرده است. او مثل فروغ فرخ زاد، و مثل بسیاری از شاعران ملهم، مرگ خود را پیش بینی می کند و به طنز می گوید :
اگر می دانستی
از آن روزهای باداباد
به آدرس سابقت تک و توک
هنوز نامه می رسد
و با مهر ” گیرنده مرده است ” بر می گردد
انگار باورشان نمی شود
بی هیچ نقشه و توشه ای
سرت را گذاشته و مرده باشی
تو هم که دیگر
جان به جانت کنند خبر را
تکذیب نخواهی کرد.

صفاری ،مرگ را امضای زندگی می دانست. به قول هدایت : اگر مرگ نبود آیا آن را آرزو نمی کردیم.

با این حال نوبت صفدری نبود. او در هر زندان دنیا زندانی فراموش شده ای و در هر گورستان جهان عزیز به خاک سپرده ای داشت. تنها بود مثل ماه که کوتاه تر از تنهایی او دیواری پیدا نکرده بود.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024