يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
یک مقام ارشد آمریکایی روز یکشنبه به خبرنگاران گفت که دولت ترامپ از نتایج دور چهارم مذاکرات هستهای بین ایالات متحده و ایران در عمان، دلگرم شده است.
دور چهارم مذاکرات پیش از سفر رئیس جمهور ترامپ به خاورمیانه در اواخر این هفته برگزار شد.
عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس از کاخ سفید خواستهاند که برای جلوگیری از حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران که میتواند منجر به جنگ منطقهای شود، به توافق هستهای با ایران دست یابد.
استیو ویتکوف، فرستاده کاخ سفید، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، روز یکشنبه با میانجیگری بدر البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، سه ساعت در مسقط مذاکره کردند.
این مقام آمریکایی گفت: «این مذاکرات دوباره مستقیم و غیرمستقیم بود.»
این مقام آمریکایی گفت که توافقی برای پیشبرد مذاکرات جهت ادامه کار بر روی عناصر فنی یک توافق هستهای احتمالی حاصل شده است. این مقام آمریکایی گفت: «ما از نتیجه امروز دلگرم شدهایم و مشتاقانه منتظر جلسه بعدی خود هستیم که در آینده نزدیک برگزار خواهد شد.»
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، پس از مذاکرات روز یکشنبه گفت که مذاکرات «دشوار اما مفید بود... برای درک بهتر مواضع یکدیگر و یافتن راههای منطقی و واقعبینانه برای رسیدگی به اختلافات».
باراک راوید / آکسیوس
***
عراقچی: میتوان گفتوگوها را رو به جلو ارزیابی کرد
عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، با پایان چهارمین دور از مذاکرات ایران و آمریکا گفت: دور چهارم نسبت به سه دور گذشته مذاکرات بسیار جدی تر و صریحتر بود. در این دور مقدار زیادی از فضاهای کلی فاصله گرفتیم و وارد جزئیات شدیم، طبیعتا در این شرایط مذاکرات دشوارتر هم میشود.
عراقچی افزود: علیرغم دشواری و صراحتی که در مذاکرات بود اما بحثهای بسیار مفیدی انجام شد. اکنون میتوان گفت که دو طرف درک بهتری از مواضع یکدیگر دارند. درباره موضوعات اصلی مورد اختلاف بیشتر بحث شده و مواضع دو طرف مقداری به هم نزدیکتر شده است.
عراقچی عراقچی گفت: دو طرف مصمم به ادامه مذاکرات هستند. ما تصمیم گرفتیم که این مذاکرات ادامه پیدا کند. برای برگزاری جلسه بعدی توافق شده اما زمان و مکان دور بعدی با توجه به برنامههایی که هر دو طرف دارند، تنظیم خواهد شد و این امر بر عهده وزیر خارجه عمان خواهد بود.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
فریدریک پلیتگن / سیانان
یک مقام ایرانی که به شرط ناشناس ماندن با سیانان گفتگو کرده است، میگوید مذاکرات غیرمستقیم اخیر با ایالات متحده که قرار بود به موضوع برنامه هستهای تهران و رفع تحریمها بپردازد، از سوی آمریکاییها «واقعی» نبوده و احتمالاً از ابتدا بهعنوان «دامی برای سوق دادن اوضاع به سمت تنش» طراحی شده بوده است.
این مقام ایرانی میافزاید که قطع و وصل شدن و فاصلههای هفتگی در این گفتگوها، که برخلاف خواست تهران بوده، از سوی ایران بهعنوان «بازی سیاسی و رسانهای» طرف آمریکایی ارزیابی میشود و هماکنون سناریوهایی را برای احتمال شکست مذاکرات در دستور کار قرار داده است.
این اظهارات در حالی مطرح میشود که استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، روز جمعه هشدار داد اگر دور بعدی مذاکرات که برای روز یکشنبه در عمان برنامهریزی شده، «ثمربخش» نباشد، «دیگر ادامه نخواهد یافت و مجبوریم راه دیگری را در پیش بگیریم».
یک مقام آمریکایی روز شنبه به سیانان گفت: «رئیسجمهور (دونالد) ترامپ کاملاً در تمایل خود برای رسیدن به توافق با ایران صادق است و بهطور کامل متعهد به حصول چنین توافقی است.»
او افزود: «ایالات متحده اطمینان خواهد داد که ایران هرگز به سلاح هستهای دست نیابد، اما در عین حال خواهان صلح پایدار در خاورمیانه، رابطهای نو با ایران و آن چیزی است که مردم ایران به تمام ظرفیتهای ملی خود دست یابند.»
انتظار میرود مذاکرات یکشنبه فقط در سطح عالی برگزار شود و دو طرف چارچوب کلی برای پیشرفت را مورد بحث قرار دهند. بهگفته سیانان، تیم فنی که روی جزئیات دقیقتر توافق، مانند رفع تحریمها، کار میکند، در این نشست حضور نخواهد داشت.
پیشتر در روز شنبه، عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران که قرار است یکشنبه با ویتکاف دیدار کند، گفته بود تهران پیامهای متضادی از آمریکا دریافت کرده، چرا که «افراد مختلف دیدگاههای متفاوتی مطرح میکنند.»
منبع ایرانی به سیانان گفته است که «طرف آمریکایی اساساً برای گفتوگوهای فنی و سیاسی معنادار آماده نیست»، به «پاسخهای کوتاه و کلی» اکتفا میکند، «طرحهای اصلی» را نادیده میگیرد و «در طول مذاکرات مرتباً مواضع خود را تغییر میدهد.»
به گفته این منبع، این وضعیت موجب شده ایران به این نتیجه برسد که مذاکرات «احتمالاً به نتایج مورد انتظار در زمینه رفع تحریمها و منافع اقتصادی منجر نخواهد شد».
در نتیجه، تهران «برای مرحله بعد آماده میشود و بخشهای سیاسی، اقتصادی و دیگر بخشها طی ماه گذشته سناریوهای لازم را تدوین کردهاند.»
اظهارات یادشده پس از آن بیان میشود که ویتکاف در مصاحبهای با وبسایت بریتبارت، جزئیات بیشتری در مورد انتظارات آمریکا از مذاکرات تشریح کرده است.
او گفته: «هیچگاه نباید هیچ برنامه غنیسازی در ایران وجود داشته باشد. این خط قرمز ماست. هیچ غنیسازی. این یعنی برچیدن تأسیسات، یعنی هیچ نوع تسلیحاتی و این یعنی که نطنز، فردو و اصفهان — سه مرکز غنیسازی ایران — باید برچیده شوند.»
ایران اما گفته است که اجازه غنیسازی اورانیوم در خاک کشور را غیرقابل مذاکره میداند.
منبع ایرانی روز شنبه بار دیگر به سیانان تأکید کرد که غنیسازی اورانیوم در خاک ایران «خط قرمز قطعی» تهران در مذاکرات است و طرف آمریکایی «کاملاً از آن آگاه است.»
ایران مدتهاست تأکید کرده که به دنبال ساخت سلاح اتمی نیست و برنامه هستهایاش صرفاً اهداف انرژی دارد.
در مصاحبهاش با بریتبارت، نماینده ویژه آمریکا گفت مذاکرات تنها بر مسئله هستهای متمرکز است؛ که تغییری در تلاشهای نخستین دولت ترامپ است که میخواست پروندههای متنوعتری نظیر اقدامات منطقهای ایران را به بحث بکشد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، روز یکشنبه پیشنهاد مذاکرات مستقیم با اوکراین برای پایان دادن به جنگ را مطرح کرد. این ابتکار از سوی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، مورد استقبال قرار گرفت، به شرطی که مسکو به آتشبس متعهد شود.
پوتین در فوریه ۲۰۲۲ دهها هزار سرباز را به اوکراین فرستاد و جنگی را به راه انداخت که تاکنون صدها هزار کشته بر جای گذاشته و منجر به شدیدترین تقابل بین روسیه و غرب از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ شده است.
در حالی که نیروهای روسیه به پیشرویهای تدریجی ادامه میدهند، پوتین تاکنون امتیاز چندانی نداده است، اما پیشنهاد مذاکراتی را در شهر استانبول ترکیه مطرح کرده که به گفته او بدون پیششرط و با هدف دستیابی به صلح پایدار برگزار خواهد شد.
پوتین در بیانیه تلویزیونی خود از کاخ کرملین که پس از ساعت ۱:۳۰ بامداد یکشنبه (۲۲:۳۰ به وقت گرینویچ شنبه) پخش شد، گفت: «ما به مقامات کییف پیشنهاد میکنیم مذاکرات مستقیم را بدون هیچ پیششرطی از سر بگیرند. ما به مقامات اوکراین پیشنهاد میکنیم که مذاکرات را از روز پنجشنبه در استانبول آغاز کنند.»
زلنسکی در بیانیهای در شبکه اجتماعی ایکس (X) گفت: «این نشانه مثبتی است که روسها بالاخره به فکر پایان جنگ افتادهاند، اما اولین قدم واقعی برای پایان هر جنگی، برقراری آتشبس است.»
او افزود: «ما انتظار داریم روسیه آتشبس کامل، پایدار و قابل اعتمادی را از فردا، ۱۲ مه، تأیید کند و اوکراین آماده ملاقات است.»
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، که بارها گفته میخواهد به عنوان یک صلحطلب شناخته شود و وعده پایان دادن به جنگ را داده است، گفت اگر این «حمام خون» پایان یابد، روز بزرگی برای روسیه و اوکراین خواهد بود.
ترامپ در شبکه «تروث سوشال» نوشت: «روی بالقوه بزرگی برای روسیه و اوکراین! به صدها هزار نفری فکر کنید که با پایان این جنگ بیپایان نجات خواهند یافت.»
پیشنهاد پوتین برای مذاکره مستقیم با اوکراین، چند ساعت پس از آن مطرح شد که قدرتهای بزرگ اروپایی روز شنبه در کییف خواستار آتشبس ۳۰ روزه بدون قید و شرط از سوی روسیه شدند و در غیر این صورت، تحریمهای «شدید» جدیدی را تهدید کردند.
پوتین این اقدام را تلاش برخی قدرتهای اروپایی برای تحمیل «اولتیماتوم» خواند و آن را رد کرد.
او گفت که در مذاکرات پیشنهادی در ترکیه، ممکن است طرفین به «برخی آتشبسهای جدید» برسند، اما این آتشبس باید اولین گام به سوی صلح «پایدار» باشد.
آیا آتشبس برقرار نمیشود؟
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، گفت پیشنهاد پوتین برای مذاکرات صلح مستقیم نشان میدهد که رهبر روسیه به دنبال راهی برای پیشرفت است، اما در عین حال میخواهد زمان بخرد.
مکرون که صبح یکشنبه در بازگشت از اوکراین با خبرنگاران صحبت میکرد، گفت: «این اولین قدم است، اما کافی نیست. آتشبس بدون قید و شرط نباید منوط به مذاکرات باشد.»
پوتین گفت روسیه چندین بار پیشنهاد آتشبس داده، از جمله تعلیق حملات به تأسیسات انرژی، آتشبس عید پاک و اخیراً آتشبس ۷۲ ساعته به مناسبت هشتادمین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم.
به گفته او، در طول آتشبس ماه مه، اوکراین با ۵۲۴ پهپاد هوایی، ۴۵ پهپاد دریایی و چندین موشک غربی به روسیه حمله کرده و نیروهای روسیه پنج حمله به مناطق مرزی را دفع کردند. اوکراین نیز روسیه را متهم به نقض آتشبسهای موقت، از جمله آتشبس ۸ تا ۱۰ مه کرده است.
با وجود درخواست پوتین برای مذاکرات صلح، روسیه روز یکشنبه حملات پهپادی به کییف و سایر مناطق اوکراین را از سر گرفت که منجر به زخمی شدن یک نفر در اطراف پایتخت اوکراین و آسیب به چندین خانه شد.
پوتین گفت مذاکرات باید به ریشههای جنگ بپردازد و او امروز با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، درباره تسهیل این مذاکرات صحبت خواهد کرد که میتواند به آتشبس منجر شود.
او گفت: «پیشنهاد ما روی میز است. حالا تصمیم با مقامات اوکراینی و حامیان آنهاست که به نظر میرسد بیشتر تحت تأثیر جاهطلبیهای سیاسی شخصی خود هستند تا منافع مردمشان.»
صلح؟
پوتین، که نیروهایش یک پنجم اوکراین را کنترل میکنند و در حال پیشروی هستند، علیرغم فشارهای عمومی و خصوصی ترامپ و هشدارهای مکرر قدرتهای اروپایی، بر شرایط خود برای پایان جنگ پافشاری کرده است.
در ژوئن ۲۰۲۴، او گفت اوکراین باید به طور رسمی از آرزوی پیوستن به ناتو صرفنظر کند و نیروهایش را از تمامی خاک چهار منطقه مورد ادعای روسیه خارج کند.
مقامات روسیه همچنین خواستار شدهاند که آمریکا کنترل روسیه بر بخشهایی از اوکراین را به رسمیت بشناسد و اوکراین بیطرف بماند، هرچند مسکو گفته مخالفتی با آرزوی کییف برای پیوستن به اتحادیه اروپا ندارد.
پوتین به طور خاص به پیشنویس توافق سال ۲۰۲۲ اشاره کرد که روسیه و اوکراین اندکی پس از شروع تهاجم روسیه روی آن مذاکره کرده بودند.
بر اساس این پیشنویس که رویترز نسخهای از آن را بررسی کرده، اوکراین باید در ازای تضمینهای امنیتی بینالمللی از سوی پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل (بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه و آمریکا) به بیطرفی دائمی تن دهد.
پوتین گفت: «این روسیه نبود که در سال ۲۰۲۲ مذاکرات را قطع کرد، بلکه کییف بود. روسیه آماده مذاکره بدون هیچ پیششرطی است.»
او از چین، برزیل، کشورهای آفریقایی و خاورمیانه و همچنین آمریکا برای تلاشهایشان در میانجیگری تشکر کرد.
جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، رهبران اروپای غربی و اوکراین این تهاجم را تلاشی برای الحاق سرزمینی به سبک امپریالیستی خوانده و بارها وعده شکست نیروهای روسیه را دادهاند.
پوتین این جنگ را نقطه عطفی در روابط مسکو با غرب میداند و میگوید غرب پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ با گسترش ناتو و نفوذ به حوزه نفوذ مسکو، از جمله اوکراین، روسیه را تحقیر کرده است.
مارینا بوبروا و لیدیا کِلی / خبرگزاری رویترز / ۱۱ مه ۲۰۲۵
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
رسانههای دولتی ایران گزارش دادند که مذاکرهکنندگان ارشد ایران و آمریکا روز یکشنبه گفتوگوها را برای حل اختلافات بر سر برنامه هستهای تهران از سر گرفتند. این تلاش برای پیشرفت در مذاکرات در حالی صورت میگیرد که واشنگتن موضع خود را سختتر کرده و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به زودی از خاورمیانه دیدار خواهد کرد.
اگرچه تهران و واشنگتن هر دو اعلام کردهاند که ترجیح میدهند این اختلاف چند دههای از طریق دیپلماسی حل شود، اما دو طرف در مورد چندین خط قرمز اختلاف نظر عمیقی دارند که مذاکرهکنندگان باید برای رسیدن به یک توافق هستهای جدید و جلوگیری از اقدام نظامی آینده، راهی برای دور زدن آنها پیدا کنند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، و استیو ویتکوف، فرستاده ترامپ به خاورمیانه، چهارمین دور مذاکرات را در مسقط و از طریق میانجیگری عمان برگزار خواهند کرد، با این حال واشنگتن در موضعگیری عمومی خود سختگیری نشان داده است که مقامات ایرانی گفتهاند کمکی به پیشرفت مذاکرات نخواهد کرد.
عراقچی پیش از عزیمت به مسقط به تلویزیون دولتی ایران گفت: «ایران مواضع شناختهشدهای بر اساس اصول مشخص دارد... امیدواریم در جلسه روز یکشنبه به موضعی قاطع برسیم.» او افزود که تیم کارشناسی ایران در عمان حضور دارد و «در صورت لزوم با آنها مشورت خواهد شد.»
ویتکوف روز پنجشنبه به خبرگزاری بریتبارت گفت که خط قرمز واشنگتن این است: «هیچ غنیسازیای وجود نداشته باشد. این به معنای برچیدن و عدم تسلیحاتی کردن است»، که مستلزم تخریب کامل تأسیسات هستهای ایران در نطنز، فردو و اصفهان است.
ویتکوف در مورد مذاکرات گفت: «اگر آنها در روز یکشنبه نتیجهبخش نباشند، دیگر ادامه نخواهیم داد و باید مسیر دیگری را در پیش بگیریم.»
ترامپ که در صورت شکست دیپلماسی، اقدام نظامی علیه ایران را تهدید کرده است، روزهای ۱۳ تا ۱۶ مه به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی سفر خواهد کرد.
عراقچی در واکنش به اظهارات ویتکوف روز شنبه گفت که ایران در مورد حقوق هستهای خود، از جمله غنیسازی اورانیوم، کوتاه نخواهد آمد.
به گفته مقامات ایرانی، تهران حاضر است در ازای لغو تحریمها، محدودیتهایی بر برنامه هستهای خود بپذیرد، اما پایان دادن به برنامه غنیسازی یا تحویل ذخایر اورانیوم غنیشده از جمله «خطوط قرمز ایران است که در مذاکرات قابل چشمپوشی نیست.»
یک مقام ارشد ایرانی نزدیک به تیم مذاکرهکننده گفت که درخواست آمریکا برای «غنیسازی صفر و برچیدن تأسیسات هستهای ایران» کمکی به پیشرفت مذاکرات نخواهد کرد.
این مقام که به شرط ناشناس ماندن سخن میگفت، افزود: «آنچه آمریکا به صورت عمومی میگوید با آنچه در مذاکرات مطرح میشود، متفاوت است.»
او گفت که مسائل در مذاکرات روز یکشنبه روشنتر خواهد شد. این دور از مذاکرات ابتدا برای سوم مه در رم برنامهریزی شده بود، اما به دلایلی که عمان آن را «مسائل لجستیکی» عنوان کرد، به تعویق افتاد.
علاوه بر این، ایران به طور قاطع هرگونه مذاکره درباره برنامه موشکی بالستیک خود را رد کرده و نظام جمهوری اسلامی تضمینهای محکمی میخواهد که ترامپ بار دیگر از توافق هستهای خارج نشود.
ترامپ که از فوریه گذشته کمپین «حداکثر فشار» علیه تهران را از سر گرفته، در سال ۲۰۱۸ و در دوران ریاستجمهوری اول خود، از توافق هستهای ایران با شش قدرت جهانی خارج شد و تحریمهای سختی را اعمال کرد که اقتصاد ایران را ویران کرده است.
ایران که همواره برنامه هستهای خود را صلحآمیز خوانده، از سال ۲۰۱۹ محدودیتهای توافق هستهای ۲۰۱۵ را نقض کرده است، از جمله «افزایش چشمگیر» غنیسازی اورانیوم تا خلوص ۶۰ درصد که نزدیک به سطح ۹۰ درصدی مورد نیاز برای تسلیحات هستهای است. این اطلاعات را آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید کرده است.
پریسا حافظی / خبرگزاری ویترز / ۱۱ مه ۲۰۲۵ (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴)
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
نِوزات چیچک، سردبیر ایندیپدنت ترکی، برای اولین بار در شبکه تلویزیونی TV100 ترکیه، تصمیمات اتخاذ شده در کنگره پکک را اعلام کرد.
پکک در دوازدهمین کنگره خود، حیاتیترین تصمیمات تاریخ این سازمان را اتخاذ کرد. چهار تصمیم اساسی در این کنگره گرفته شد که شامل پایان دادن به مبارزه مسلحانه و تمرکز بر مبارزه سیاسی بود.
۱- درگیری سیاسی و نظامی پ.ک.ک علیه دولت ترکیه متوقف خواهد شد. از این پس، پ.ک.ک از طریق ابزارهای سیاسی و قانونی مبارزه خواهد کرد.
۲- با انحلال پ.ک.ک، تمام فعالیتهای پ.ک.ک متوقف خواهد شد.
۳- از تاریخ اعلام تصمیم خاتمه همکاری، هیچ گونه فعالیت نظامی یا سیاسی از طرف پ.ک.ک در عراق، ایران، سوریه و ترکیه انجام نخواهد شد.
۴- شورای ریاست پ.ک.ک مسئول اجرای عملی روند پایان دادن به مبارزه مسلحانه پ.ک.ک خواهد بود. کمیته مشترکی برای تحویل سلاحهای متعلق به عناصری که از ترکیه به پکک پیوستهاند، تشکیل خواهد شد.
«ترکیه ضامن امنیت کنگره شد»
از سوی دیگر؛ نوزات چیچک اظهار داشت که امنیت کنگره از جمله اطلاعات پشت صحنهای بود که او دریافت کرده بود. بر این اساس؛ ترکیه امنیت کنگره را تضمین کرده است.
گفته میشود که پکک از نظر حمله به کنگره، از ایران بیشتر از دولت ترکیه میترسد و همچنین مکان و زمان برگزاری کنگره از اتحادیه میهنی کردستان مخفی نگه داشته شده است زیرا آنها از درز اطلاعات به ایران میترسیدند.
کنگره پکک با اطلاع دولت ترکیه برگزار شد. در واقع، یک روز قبل از برگزاری کنگره پکک، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور، گفته بود که این کنگره برگزار خواهد شد و اخبار آن ظرف چند روز آینده منتشر خواهد شد.
آیا تصمیمات کنگره پکک برای اوجالان ارسال میشد؟ نوزات چیچک اظهار داشت که اطلاعات زیر را در این مورد به دست آورده است:
به گفته منابع، عبدالله اوجالان پیش از کنگره با رهبری پکک دیدار کرد و مفاد توافقی را که با ترکیه انجام داده بود، توضیح داد. اوجالان همچنان از طریق ویدئو در کنگره پکک شرکت کرد. موضوع ارسال اسناد کنگره به اوجالان صرفاً یک مسئله رویهای است. علاوه بر این، رهبران پکک مانند جمیل بائیک میخواهند تمام تقصیر این موضوع را به گردن اوجالان بیندازند. علاوه بر این، طبق اساسنامه، اوجالان به عنوان رهبر حزب باید تصمیمات کنگره را تأیید کند.
نوزات چیچک افرود؛ منابع پ ک ک اظهار میکنند که تنها حدود ۱۰ درصد از جلسات و تصمیمات گرفته شده بین اوجالان، ترکیه و قندیل علنی شده است. به گفته منابع، اوجالان اظهار داشت که تمام جزئیات از جمله نحوه تحویل سلاحها و چگونگی پیشرفت این روند پس از آن را با ترکیه مورد بحث قرار داده است.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
در سال گذشته ایران با موج گستردهای از قطعیهای برق مواجه شد؛ خاموشیهایی که نه تنها زندگی روزمره شهروندان را تحت تاثیر قرار داد بلکه فعالیتهای اقتصادی، صنعتی و خدماتی را نیز مختل ساخت.
به گزارش اقتصادآنلاین، در سال ۱۴۰۳ واحدهای صنعتی که به برق و گاز وابسته بودند بر اثر قطعی مکرر برق با کاهش تولید و تعطیلی خطوط در این سال مواجه شدند. این بحران در سال جاری نیز با شدت بیشتری در حال تکرار است. طبق اخبار منتشر شده با وجود وعدههای رسمی درباره پایان خاموشیها در تابستان ۱۴۰۴ قطعیهای برق نه تنها متوقف نشده است بلکه زمان آنها از دو ساعت به چهار ساعت در روز افزایش خواهند یافت. این وضعیت در حالی رخ میدهد که هنوز وارد فصل تابستان نشدهایم.
با توجه به تداوم بحران انرژی و رشد فزاینده نیاز به برق، بسیاری از فعالان صنعتی و اقتصادی نسبت به آینده ابراز نگرانی کردهاند. پیشبینیها نشان میدهد که در سال ۱۴۰۴ با افزایش مصرف و محدودیتهای موجود در ظرفیت تولید برق، این معضل با شدت بیشتری بروز خواهد کرد. هرگونه نوسان یا قطعی در تامین انرژی میتواند خسارات قابل توجهی به فرآیند تولید، اشتغال و رشد اقتصادی کشور وارد کند. حتی قطعیهای برق میتواند ایران را در آینده با تنگناهای بسیاری روبهرو کند و مردم به جای پیشرفت در پسرفت باشند. از این رو استمرار این وضعیت، تهدیدی جدی برای ثبات اقتصادی و توسعه صنعتی در سالهای پیش رو به شمار میرود.
اما این پرسش مطرح است که آیا بحران قطعی برق تنها محدود به ایران است؟ یا کشورهای دیگری نیز با این معضل دست به گریباناند؟ دلایل بروز این بحران در این کشورها چیست؟ ایران به عنوان یکی از دارندگان بزرگ منابع نفت و گاز جهان، از ظرفیت بالایی در حوزه انرژی برخوردار است. با این وجود، سالها سیاستگذاری نادرست در عرصه انرژی، پرداخت یارانههای گسترده، عدم نوسازی زیرساختها و رشد مصرف بدون مدیریت، شبکه برق کشور را در معرض فرسودگی و ناتوانی قرار داده است. برای پاسخ به این پرسش که آیا بحران انرژی تنها مختص ایران است یا سایر کشورها نیز با مشکلات مشابه روبهرو هستند میبایست وضعیت کشورهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم. در این بخش، به بررسی برخی از کشورهایی میپردازیم که در سالهای اخیر با بحران قطعی برق مواجه شدهاند و ریشههای مشترک این بحرانها را تحلیل میکنیم.
کوبا در آینه ایران؛ برق مجانی، توسعه خاموش
در سالهای اخیر، قطعیهای مکرر برق در کوبا به بخش ثابتی از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است؛ به گونهای که خاموشیهای طولانی، گاه چندین ساعت در روز، نه تنها فعالیتهای اقتصادی و آموزشی، بلکه حتی خدمات اولیه درمانی و حملونقل را نیز مختل ساخته است. این بحران در برخی مناطق به قدری شدید بوده که دولت ناگزیر به سهمیهبندی برق و اعمال برنامههای اضطراری مدیریت مصرف شده است. البته ایران نیز سهمیه بندی برق را تجربه کرده و میکند. کوبا یکی از کشورهایی است که سالها سیاستهای اقتصادی مبتنی بر یارانههای گسترده و وعده ارائه انرژی رایگان برای همه را دنبال کرده است. این سیاستها، اگرچه در ابتدا با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر و تأمین رفاه عمومی اجرا شد، اما به تدریج اثرات منفی عمیقی بر ساختار اقتصادی و زیرساختهای حیاتی کشور بر جای گذاشت.
در کوتاهمدت، این رویکرد موجب شد هزینه انرژی برای خانوارها و بخشهای مختلف اقتصادی به شدت کاهش یابد، اما در بلندمدت به دلیل قیمتهای غیرواقعی انرژی و نبود انگیزه برای مصرف بهینه، مصرف برق از ظرفیت واقعی تولید پیشی گرفت. در عین حال، نبود سرمایهگذاری مؤثر در تعمیر، نگهداری و نوسازی نیروگاهها و شبکههای توزیع برق، شبکه برق کوبا را به شدت فرسوده و ناکارآمد کرد.
یکی دیگر از مشکلات اساسی کوبا، وابستگی شدید به واردات سوخت، به ویژه از کشورهایی نظیر ونزوئلا بود. با وخامت بحران اقتصادی در ونزوئلا و کاهش صادرات نفت این کشور، کوبا با کمبود سوخت برای نیروگاههای خود مواجه شد. این کمبود، به همراه ظرفیت تولید محدود داخلی و نبود تنوع در منابع انرژی، بحران خاموشی را در کوبا تشدید کرد. تجربه کوبا به خوبی نشان میدهد که تکیه صرف بر یارانههای گسترده بدون توجه به واقعیتهای اقتصادی و ضرورت سرمایهگذاری پایدار در زیرساختها، در نهایت به فروپاشی سیستمهای حیاتی از جمله تأمین انرژی میانجامد.
از روشنایی سئول تا تاریکی پیونگیانگ
کره شمالی و کره جنوبی دو کشوری که در نزدیکی یکدیگر قرار گرفتهاند، اما با وجود این نزدیکی، وضعیت انرژی در این دو کشور به طور قابل توجهی تفاوت دارد. در حالی که کره جنوبی به عنوان یک اقتصاد پیشرفته و توانمند در تأمین انرژی شناخته میشود. کره شمالی با بحران شدید انرژی مواجه است و قطعیهای برق به طور مکرر در این کشور اتفاق میافتد. کره جنوبی با سرمایهگذاریهای کلان در نوسازی شبکههای انرژی و استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته، توانسته است به یکی از کشورهای پیشرفته در تأمین برق تبدیل شود.
این کشور با بهبود کارایی نیروگاهها و گسترش انرژیهای تجدیدپذیر، قادر است نیازهای برق خود را به طور مؤثر برآورده کند. اما کره شمالی که یک کشور کمونیستی است با وعده انرژی رایگان برای مردم سیستم اقتصادی خود را بر پایه یارانههای گسترده بنا کرده است. از سوی دیگر، به دلایلی همچون تحریمهای بینالمللی، ضعف در مدیریت منابع و فرسودگی زیرساختها، شبکه برق این کشور دچار مشکلات جدی شده و قطعیهای برق به طور مکرر در زندگی روزمره مردم وجود دارد. کره شمالی که وعدههای رایگان را به خورد مردم میدهد نمیتواند به همه این وعدهها عمل کند و زندگی مردم را دچار آشفتگی خواهد کرد.
ونزوئلا چگونه به تاریکی رسید؟
ونزوئلا یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده نفت در جهان است که در ظاهر باید از منابع غنی انرژی برخوردار باشد. با این حال این کشور نیز همچون کوبا با بحران شدید قطعی برق مواجه شده است. بحران انرژی در ونزوئلا نه تنها به دلیل کمبود منابع طبیعی، بلکه به علت سوءمدیریت گسترده، فساد اداری و ناترازی اقتصادی به وجود آمده است.
در دهههای گذشته، ونزوئلا به دلیل منابع عظیم نفتی، قادر بود انرژی خود را به طور کامل تأمین کند و حتی این انرژی ارزان را به کشورهای دیگر صادر کند. اما از اواخر دهه ۲۰۱۰ به دنبال بحرانهای اقتصادی و سیاسی، این کشور دچار مشکلات جدی در بخش انرژی شد. به دلیل عدم سرمایهگذاری کافی در نوسازی زیرساختها، شبکه برق ونزوئلا به شدت فرسوده و ناکارآمد شد. اما دلیل با اهمیتتر قطعی برق در این کشور هم پرداخت یارانه پنهان انرژی به مردم است.
از سوی دیگر، وابستگی شدید به درآمدهای نفتی، به ویژه برای تأمین انرژی داخلی، موجب شد که این کشور از تنوع منابع انرژی محروم باشد. کاهش تولید نفت و مشکلات مرتبط با واردات سوخت، نه تنها بر اقتصاد کشور تأثیر منفی گذاشت بلکه تأمین انرژی برای نیروگاهها و شبکه برق را نیز با مشکل مواجه کرد. قطعیهای برق موجب شده است که برخی صنایع به طور کامل تعطیل شوند و آسیبهای گستردهای به زیرساختها وارد آید. سوءمدیریت در بخش انرژی، به همراه ناترازی شدید اقتصادی و وابستگی به نفت به عنوان تنها منبع تأمین انرژی، ونزوئلا را در برابر بحران برق آسیبپذیر کرده است. در حالی که بسیاری از کشورهای دیگر به سمت توسعه منابع تجدیدپذیر و افزایش بهرهوری در انرژی حرکت کردهاند ونزوئلا همچنان درگیر مشکلات ساختاری و فرسودگی شبکههای انرژی خود است.
چرا خاموشیها در ایران پایان نمییابند؟
ایران نیز همچون ونزوئلا با وجود منابع غنی نفتی، با مشکلات مشابهی در بخش انرژی روبهرو است. ایران نیز با بحرانهای مشابهی مانند قطعی برق و فرسودگی زیرساختها روبروست. در این بین که کشورهای دیگر به سمت بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر و بهبود بهرهوری در مصرف انرژی حرکت کردهاند، ایران همچنان با چالش ناترازی یا بهتر است بگوییم کسری برق در بخش انرژی روبهرو است که نیاز به اصلاحات اساسی دارد.
ناترازی برق به معنی تفاوت بین میزان تولید برق و تقاضای آن در زمانهای مختلف است. وقتی این عدد منفی است یعنی در زمان اوج مصرف، تولید پاسخگوی نیاز نیست. سال ۱۳۹۸ نسبت به ۱۳۹۷ کاهش ناترازی داشته است، اما این روند ادامه نیافته و دوباره افزایش یافته است. فاصله بین افزایش مصرف و ظرفیت تولید همچنان در حال گسترش است. عدم سرمایهگذاری مؤثر در زیرساختهای تولید یا بهرهوری انرژی از عوامل این روند است. از سوی دیگر، قیمت گذاری دستوری دولت در حوزه انرژی نیز باعث این شده است که انرژی با بهای واقعی عرضه نشود. این نشان میدهد اقدامات مقطعی یا موقت صورت گرفته که پایدار نبودهاند.
از سال ۱۳۹۹ به بعد، میزان ناترازی به شکل چشمگیری افزایش یافته است. در سال ۱۴۰۰ جهش بزرگی رخ داده که ناترازی را به بیش از ۱۱ هزار مگاوات رسانده است. سال ۱۴۰۳ با ناترازی ۱۹۷۰۰ مگاوات بدترین وضعیت را تا آن زمان ثبت کرده است. پیشبینی سال ۱۴۰۴ نیز نگرانکنندهتر است با توجه به آمار و ارقامی که رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی نیروگاههای ایران ارائه کرده به ۲۶ هزار مگاوات ناترازی در پیک مصرف خواهد رسید. این ارقام نشاندهنده احتمال بالا و گسترده خاموشیها در تابستان ۱۴۰۴ است آن هم برخلاف وعدههای دادهشده.
اما مسئولان کشور همواره میخواهند تقصیر ناترازی و کسری برق را به گردن مردم و مصرف آنها بیاندازند. این مطلب را این گونه میتوان در نظر گرفت که درست است که ایرانیها در بین سایر کشورهای پهناور سرانه بالایی در مصرف انواع انرژیها دارند، اما اگر در بین انرژیها تنها نگاهی به برق بیندازیم مشاهده میکنیم که تولید برق در ایران نسبت به کشورهای همسایه مانند ترکیه بیشتر نیز میباشد.
اما با وجود تولید برق بیشتر باز هم ایران گرفتار خاموشیهای گسترده شده است و سایر کشورهایی که تولید برق کمتری دارند دچار خاموشی نیستند. دولت با دستکاری کردن قیمت انرژی و برق باعث خاموشیهای گسترده در آینده نزدیک میشود. این تنها مشکل نخواهد بود بلکه با قطعیهای صنایع و کاهش تولید و کاهش رشد اقتصادی و افزایش تورم نیز پدیدار خواهند شد. این ارزانی برق باعث پسرفت و کاهش سرمایهگذاری در صنعت برق نیز خواهد شد. این قیمتگذاری دستوری باعث شده ایران به سمت استفاده و بهرهبرداری از انرژی خورشیدی نیز نرود. البته که آقای پزشکیان چند روز گذشته به این نکته اشاره کردند که سازمانها باید از پنلهای خورشیدی استفاده کنند وگرنه در تابستان برق به آنها داده نخواهد شد. اما ایشان این مساله را در نظر نگرفتهاند که بدون خارج کردن قیمت برق از دستان دولت نمیتوان مساله ناترازی برق را حل کرد و این دستورات سریع نمیتواند در این اندازه کوچک به بهرهبرداری برسد. باید در مقیاس وسیع و با برنامهریزی درست انجام شود.
آیا سهمیهبندی انرژی، راهحلی برای بحران ناترازی برق است؟
با توجه به بحرانهای فزاینده در حوزه انرژی و فشار روزافزون بر منابع مالی دولت، اصلاح ناترازی انرژی به یکی از اولویتهای جدی سیاستگذاری در کشور تبدیل شده است. طی سالهای اخیر، مصرف بیرویه، فرسودگی زیرساختها و بار سنگین یارانههای پنهان باعث شده است تا نظام انرژی ایران در شرایطی قرار گیرد که ادامه روند فعلی، پایداری اقتصادی و امنیت انرژی کشور را با تهدید روبهرو کند. در این راستا دولت در تلاش است با اجرای طرحی جدید ساختار سنتی یارانههای انرژی را اصلاح کرده و مدلی کارآمدتر برای توزیع، مصرف و قیمتگذاری انرژی ایجاد کند. این طرح مبتنی بر تخصیص سهمیه انرژی به هر شهروند و ایجاد بازار مبادله انرژی است که هدف نهایی آن کاهش ناترازی انرژی، بهبود عدالت اقتصادی و کنترل مصرف بیرویه منابع انرژی در کشور است.
در واقع در این طرح هر ایرانی در هر ماه سهمیه مشخصی از برق، آب و گاز را دریافت خواهد کرد. به این صورت که در این طرح، برای هر فرد کارت انرژی یا حساب الکترونیکی ویژهای تعریف میشود که سهمیه ماهانه برق، آب و گاز در آن ثبت خواهد شد. این کارت مشابه کارتهای بانکی عمل کرده و دسترسی آسان شهروندان به سهمیه انرژی خود را ممکن میسازد. این سهمیه با هدف تأمین نیاز مصرف متعادل خانوار و تحت پوشش یارانه دولتی در نظر گرفته شده است. در ابتدای هر ماه، سهمیه مشخصی بر مبنای الگوهای مصرف متعارف خانوارها به این کارتها تخصیص مییابد.
این سهمیه با قیمت یارانهای در اختیار مردم قرار میگیرد. افراد میتوانند مصرف خود را به این سهمیه محدود کنند یا در صورت مازاد مصرف، اضافه مصرف را از بازار انرژی خریداری کنند. ویژگی جالب این طرح، قابلیت خرید و فروش سهمیه انرژی است. شهروندانی که مصرفشان کمتر از سهمیه تعیینشده باشد میتوانند مازاد سهمیه خود را در بازاری رسمی به فروش برسانند. این بازار، جایی برای مبادله مستقیم بین مصرفکنندگان خواهد بود و قیمتها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. دولت برای تسهیل این فرآیند، یک سامانه مبادله آنلاین طراحی خواهد کرد تا بستری شفاف، رقابتی و قابل اعتماد برای خرید و فروش سهمیههای انرژی فراهم شود. این بازار باید به گونهای عمل کند که معاملات به شکلی آسان و عادلانه انجام گیرد و امکان دسترسی همگانی به آن میسر باشد.
در این الگو، دولت به جای آنکه یارانه را مستقیماً به حاملهای انرژی تخصیص دهد یارانه را به صورت مالکیت سهمیهای انرژی به هر فرد واگذار میکند. بدین ترتیب مسئولیت مدیریت مصرف بر عهده شهروندان گذاشته میشود و نقش دولت به نظارت و تنظیم بازار محدود میشود. اگر این طرح به درستی و با رویکرد کارشناسی اجرا شود میتواند گام مهمی در جهت پایداری اقتصادی، کنترل مصرف انرژی و ارتقای عدالت اجتماعی در ایران باشد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
یک دانشجوی ترکیهای دانشگاه تافتس (Tufts University) که در کارزار دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، برای اخراج فعالان طرفدار فلسطین در دانشگاهها، دستگیر شده بود، روز شنبه پس از گذراندن بیش از شش هفته در یک بازداشتگاه اداره مهاجرت در لوئیزیانا، به ماساچوست بازگشت.
رومیسا اوزتورک، که پس از نوشتن مقالهای در انتقاد از واکنش دانشگاهش به جنگ اسرائیل در غزه دستگیر شد، پس از ورود به فرودگاه بینالمللی لوگان در بوستون به خبرنگاران گفت که پس از دستور قاضی مبنی بر آزادی فوری او در روز جمعه، از بازگشت به تحصیل و جامعه خود هیجانزده است.
او در یک کنفرانس مطبوعاتی با وکلای خود و اعضای محلی کنگره آمریکا گفت: “این دوران بسیار سختی برای من بوده است.”
اوزتورک از حامیان خود، از جمله اساتید و دانشجویانی که برای او نامه فرستادهاند، تشکر کرد و از مردم خواست که صدها زن دیگر را که هنوز در بازداشتگاه نگهداری میشوند، فراموش نکنند.
او گفت: «آمریکا بزرگترین دموکراسی جهان است. من به سیستم عدالت آمریکایی ایمان دارم.»
این دانشجوی دکترای ۳۰ ساله در ۲۵ مارس توسط مأموران لباس شخصی نقابدار در خیابانی در حومه بوستون، سامرویل، ماساچوست، نزدیک خانهاش، پس از لغو ویزای دانشجوییاش توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده، دستگیر شد.
تنها دلیلی که مقامات برای لغو ویزای او ارائه دادهاند، مقالهای است که او در روزنامه دانشجویی تافتس نوشته و در آن از واکنش دانشگاه به درخواست دانشجویان برای خروج از شرکتهای مرتبط با اسرائیل و «اذعان به نسلکشی فلسطینیان» انتقاد کرده است.
وکلای او در اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا استدلال کردند که دستگیری و بازداشت او به طور غیرقانونی برای مجازات او به خاطر گفتاری که توسط متمم اول قانون اساسی ایالات متحده محافظت میشود و برای تضعیف گفتار دیگران طراحی شده است.
آیانا پرسلی، نماینده مجلس آمریکا، که به همراه دو عضو دموکرات دیگر کنگره از ماساچوست، در زمان بازداشت اوزتورک از او بازدید کرده بود، گفت که او در «شرایط وخیم و غیرانسانی» نگهداری میشد و از مراقبتهای پزشکی مناسب برای تشدید حملات آسم محروم بود.
پرسلی گفت: «تجربه رومیسا فقط یک عمل ظالمانه نبود، بلکه تلاشی عمدی و هماهنگ برای ارعاب، القای ترس و ارسال پیامی ترسناک به هر کسی بود که جرات میکرد علیه بیعدالتی صحبت کند.»
پس از دستگیری، اوزتورک مدت کوتاهی در ورمونت بازداشت شد و سپس به سرعت توسط اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده به لوئیزیانا منتقل شد.
او شکایتی را علیه بازداشت خود مطرح کرد که اکنون به قاضی منطقهای ایالات متحده، ویلیام سشنز، در برلینگتون، ورمونت محول شده است. او روز جمعه پس از اینکه متوجه شد او ادعاهای قابل توجهی مبنی بر نقض حقوقش مطرح کرده است، با قرار وثیقه او موافقت کرد.
نیت ریموند / خبرگزاری رویترز
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
مهمت آلاجا / میدل ایست آی / ۱۰ مه ۲۰۲۵
حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، که چالشهای قابل توجهی برای روابط ترکیه و عراق ایجاد کرده است، در آستانه انحلال قرار دارد.
همانطور که میدل ایست آی روز جمعه گزارش داد، انتظار میرود پ.ک.ک به زودی پایان مبارزه مسلحانه خود علیه ترکیه را، همانطور که عبدالله اوجالان، رهبر زندانی این گروه، درخواست کرده است، اعلام کند.
همه نگاهها به این است که این روند از اینجا به بعد چگونه پیش خواهد رفت.
انحلال این گروه، آینده اعضای آن را در کوههای قندیل، منطقهای که دههها به عنوان مقر پ.ک.ک در شمال عراق خدمت کرده است، با عدم قطعیت مواجه خواهد کرد.
درخواست اوجالان، که نقطه عطفی در درگیری چند دههای بین پ.ک.ک و ترکیه است، پیامدهایی برای بازیگران منطقهای خواهد داشت. بسته شدن احتمالی این پرونده پرآشوب میتواند روند روابط آنکارا-اربیل-بغداد را به طور قابل توجهی تغییر دهد.
این تغییر ژئوپلیتیکی پس از آغاز جنگ جاری اسرائیل علیه غزه در اکتبر ۲۰۲۳ و یک سال پس از آن سقوط رژیم اسد در سوریه رخ داد. این تحولات ضمن تضعیف متحدان ایران در منطقه، آنکارا را نیز به بازنگری در موضع خود نسبت به پ.ک.ک سوق داد.
اگرچه ترکیه بیشتر بر خلع سلاح تمرکز کرده است تا دموکراتیزه کردن مسئله کردها، اما این روند همچنان برای دولت عراق از اهمیت حیاتی برخوردار است.
عملیات فرامرزی
بغداد به طور سنتی از تعریف پ.ک.ک، که مدتها درگیر درگیری با ترکیه بوده است، به عنوان مسئله خود اجتناب کرده و اظهار داشته است که اربیل و آنکارا مسئول مقابله با این گروه مسلح هستند.
آنکارا با انجام عملیات نظامی علیه پ.ک.ک در خاک عراق، که توسط دولت عراق به عنوان نقض حاکمیت خود تفسیر شده است، خشم بغداد را برانگیخته است. ترکیه با استراتژی «حذف تروریسم در منشأ آن» که در سالهای اخیر اتخاذ شده است، عملیات هوایی را به سلیمانیه و سنجار گسترش داده و در عین حال دهها پاسگاه نظامی در داخل عراق ایجاد کرده است.
مقتدی صدر، رهبر عراق، و برخی از شبهنظامیان عراقی تحت حمایت دولت در نیروهای بسیج مردمی (PMF)، حضور نظامی ترکیه را «اشغال» توصیف کردهاند.
دیپلماسی سرسختانه آنکارا، با وجود خطر آسیب رساندن به روابط دوجانبه، منجر به ممنوعیت فعالیت پ.ک.ک توسط بغداد در سال گذشته شد. خلع سلاح این گروه، بشکه باروتی را در امتداد مرز مشترک آنها خنثی خواهد کرد.
قاسم الاعرجی، مشاور امنیت ملی عراق، با اشاره به اینکه حضور نظامی ترکیه در عراق به عنوان پاسخی به فعالیتهای پ.ک.ک توجیه شده است، گفته است که پس از تصویب قطعنامه، انتظار میرود «تمام گروههای مسلح و نیروهای خارجی» عراق را ترک کنند.
روابط تاکتیکی پ.ک.ک با ایران نیز میتواند در این دوره جدید پایان یابد. آنکارا معتقد است که تهران از برخی گروههای مسلح برای تضعیف نفوذ خود در عراق استفاده میکند. بنابراین، انحلال پ.ک.ک میتواند دست ترکیه را در عراق تقویت کند.
آنکارا که در روزهای اخیر روابط محکمی با رهبران شیعه برقرار کرده است، باید در این فرآیند بر دیپلماسی عمومی تمرکز کند. در حالی که ترکیه ممکن است بخواهد پس از خروج احتمالی ایالات متحده - با وجود حل شدن مشکل پ.ک.ک - برای مبارزه با گروه دولت اسلامی، ایجاد تعادل در برابر ایران یا افزایش نفوذ خود در عراق بماند، این امر میتواند لفاظیهای «اشغالگر» را دوباره تقویت کند.
مبنای گفتگو
انحلال پ.ک.ک و پایان دادن به حملات آن به زیرساختهایی مانند خطوط لوله نفت نیز خبر خوبی برای اقتصاد محلی خواهد بود، زیرا تجارت بین ترکیه و عراق اکنون به 20 میلیارد دلار رسیده است. علاوه بر این، پ.ک.ک به عنوان تهدیدی برای پروژه راه آهن و بزرگراه جاده توسعه دیده شده است.
انحلال این گروه، نقطه عطفی مثبت برای منطقه کردستان عراق خواهد بود، جایی که پ.ک.ک یک بازیگر مخرب بوده و صدها روستا را اشغال کرده است. هدف قرار دادن حزب دموکرات کردستان (KDP) توسط این گروه، که با آنکارا همکاری داشته است، و درگیریهای آن با پیشمرگهها، از نظر مالی و روانی به رهبری کردستان عراق آسیب رسانده است.
تقویت روابط بین پ.ک.ک و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) اوضاع را پیچیدهتر کرده و خشم آنکارا را نسبت به این حزب سیاسی مستقر در سلیمانیه تشدید کرده است.
در بحبوحه عملیات آنکارا علیه پ.ک.ک در سلیمانیه و بسته شدن حریم هوایی ترکیه به روی هواپیماهایی که از این شهر شمالی پرواز میکنند، یک سیاستمدار عالیرتبه که اخیراً در آنجا ملاقات کردم، با ابراز هیجان از روند خلع سلاح آتی، خاطرنشان کرد: «پ.ک.ک بیش از ترکیه به ما آسیب رسانده است.»
آنکارا برای نقش رهبران کرد عراقی در ابتکار خلع سلاح که از حمایت گسترده محلی برخوردار است، ارزش قائل است. اگر پ.ک.ک در نهایت ریشه کن شود، حزب دموکرات کردستان، یک حزب ملیگرا، قادر خواهد بود از آسیبهای اعتباری ناشی از همکاری با ترکیه در نبرد علیه این گروه مسلح، در امان بماند.
قابل توجه است که در درخواست اوجالان برای خلع سلاح، هیچ اشارهای به یک کشور مستقل کردی و خودمختاری نشده است. یکی از دلایل اصلی مخالفت آنکارا با همهپرسی استقلال کردستان در سال ۲۰۱۷ در عراق، ترس از برانگیختن احساسات جداییطلبانه در میان کردهای ترکیه بود.
روند پ.ک.ک زمینهای برای گفتگو بین کردها در سوریه و عراق ایجاد میکند، در حالی که موضع حزب دموکرات کردستان در مورد ملیگرایی کردی را حداقل در کوتاهمدت تقویت میکند. اما در بحبوحه اختلافات شدید ایدئولوژیک بین حزب دموکرات کردستان و پ.ک.ک، رقابت سیاسی در میانمدت اجتنابناپذیر است.
کنار گذاشتن سلاحهای پ.ک.ک در نهایت به گرم شدن روابط بین حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان و آنکارا و سلیمانیه کمک خواهد کرد. اما تقسیمبندیهای تاریخی و حوزههای نفوذ همچنان در سیاستهای منطقهای در ماهها و سالهای آینده تعیینکننده خواهند بود.
———————-
* مهمت آلاجا، پژوهشگر دانشگاهی است که بر عراق، سیاستهای منطقهای کردها و شبهنظامیان شیعه در خاورمیانه تمرکز دارد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشکده سیاست و روابط بینالملل خاورمیانه در دانشگاه اکستر در انگلستان است.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
بنفشه سامگیس / اعتماد
طی ۴ ماه اخیر، منابع خارجی در دو گزارش مجزا از رونق دوباره کشت خشخاش در جوار مرزهای شرقی ایران خبر دادند. گزارش اول، فوریه ۲۰۲۵ و توسط انجمن غیردولتی و مستقل «موسسه تحلیلگران افغانستان AAN» منتشر شد.
نویسندگان این گزارش بعد از صحبت با چند کشتکار خشخاش در بلوچستان پاکستان، خبر دادند که این کشاورزان، اهل افغانستان هستند اما بعد از فرمان طالبان درباره ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان (آوریل ۲۰۲۲) به بلوچستان پاکستان آمدهاند تا با کشت خشخاش، معاش خانواده خود را تامین کنند.
این کشاورزان به گزارشگران این موسسه بینالمللی گفته بودند که با دریافت سهم از محصول برداشت شده یا از طریق اجاره زمین از مالک اصلی یا از طریق شراکت مالی در کاشت و برداشت، درآمدزایی میکنند و اگرچه شرایط طبیعی منطقه بلوچستان، قابل مقایسه با خاک و آب ولایاتی همچون هلمند و قندهار نیست اما بعد از برداشت محصول در نیمههای بهار امسال، میتوانند برای خانواده خود پول خوبی بفرستند.
نویسندگان این گزارش تاکید داشتند که دولت پاکستان طی دو سال اخیر و با وجود اطلاع از افزایش کشت خشخاش در مناطقی از کشورش، هیچ تلاشی برای متوقف کردن کشت انجام نداده است.
گزارش دوم، هفته اول مه ۲۰۲۵ در «ایندیپندنت» منتشر شد. گزارشگر این رسانه، به نقل از منابع محلی نوشته بود که نهتنها طی سه سال و با وجود فرمان رهبر جدید طالبان درباره ممنوعیت کشت خشخاش، کشاورزان ولایت بدخشان در شمال افغانستان، بیوقفه به کشت خشخاش و تولید تریاک مشغول بودهاند، به تازگی هم کشاورزانی در سه ولایت نیمروز، فراه و هرات در غرب و جنوب غرب افغانستان، برای تامین معاش خانواده، به کشت خشخاش و افدرا (گیاه حاوی افدرین طبیعی به عنوان پیش ساز تولید متامفتامین/ شیشه) مشغول شدهاند و با پرداخت رشوه به فرماندهان محلی، مزارع خشخاش و درختچههای افدرای خود را از خطر تخریب حفظ کردهاند.
این گزارشها، به معنای تشدید ناامنی در جوار مرز شرق ایران است چون هم بلوچستان پاکستان و هم ولایات نیمروز و فراه و هرات افغانستان با ایران هممرزند و صحت این گزارشها، به معنای از سرگیری قاچاق تریاک از دو مسیر بلوچستان پاکستان و ولایات مرزی افغانستان به ایران خواهد بود.
نوامبر ۲۰۲۴، دفتر مقابله با موادمخدر و جرم ملل متحد UNODC در گزارشی از افزایش ۱۹ درصدی کشت خشخاش در افغانستان خبر داد و اعلام کرد که برخلاف ادعای طالبان درباره جلوگیری از کشت خشخاش، وسعت مزارع خشخاش در نوار شمال غرب تا شمال شرق، غرب و جنوب افغانستان (ولایات بدخشان، تخار، بلخ، فاریاب، جوزجان، هلمند، بادغیس و فراه) نسبت به سال ۲۰۲۳ افزایش یافته و از ۱۰۸۰۰ هکتار در سال ۲۰۲۳ به ۱۲۸۰۰ هکتار در سال ۲۰۲۴ رسیده است.
طالبان البته این گزارش را تکذیب و بر ادعای خود درباره تداوم ممنوعیت کشت خشخاش و مقابله با متخلفان پافشاری کرد اما حالا گزارش جدید ایندیپندنت، شواهد دیگری از بیپایه بودن ادعای طالبان مبنی بر موفقیت در مقابله با کشت خشخاش ارائه میدهد.
محمدرضا فروغی؛ کارشناس مقابله و مبارزه با قاچاق مواد مخدر با تخصص عملیاتی و اطلاعاتی و قضایی، در گفتوگو با «اعتماد» هر دو گزارش را تحلیل کرده و تاکید میکند که دولت ایران باید شواهد مبتنی بر واقعیتهای میدانی را جدی بگیرد و با نمونهبرداری از کشفیات تریاک در مرز شرقی، نسبت به احتمال از سرگیری کشت خشخاش در بلوچستان پاکستان یا ولایات غربی افغانستان مطمئن شود تا عملیات مقابله و انسداد مرزی را گسترش بدهد.
فروغی، از سرگیری کشت خشخاش و تولید تریاک در غرب و جنوب غرب افغانستان و منطقه بلوچستان پاکستان را متوجه سه دلیل مهم میداند؛ کاهش نفوذ طالبان در غرب و جنوب غرب افغانستان به دلیل اقلیت پشتونها در این مناطق، راهبری تجارت مواد توسط سران طوایف و اقوام صاحب قدرت در نوار مرزی افغانستان و پاکستان و در نهایت، ضعف شدید دولت مرکزی هر دو کشور برای جلوگیری از تجارتی که سهم مهمی در اقتصاد این کشورها دارد.
* طبق گزارشی که چند روز قبل در «ایندیپندنت» منتشر شد، کشاورزان ولایتهای جنوب و جنوب غرب افغانستان مشغول به کشت خشخاش شدهاند و به دلیل مشکلات معیشتی در مقابل فرمان ممنوعیت کشت مقاومت میکنند و فرماندهان محلی هم با دریافت رشوه از کشاورزان، امحای مزارع را در این ولایات متوقف کردهاند. رونق دوباره کشت خشخاش در افغانستان که در ظاهر، دور از چشم دولت مرکزی است را چگونه تحلیل میکنید؟
مناطق رونق دوباره کشت خشخاش، در ولایات غرب و جنوب غرب افغانستان شامل هرات، نیمروز و فراه و هممرز با ایران است. اغلب ساکنان این سه ولایت، گرایش کمتری به طالبان دارند چون کمترین تعداد پشتونها در این سه ولایت است و بنابراین، قدرت طالبان در این مناطق ضعیفتر است هر چند که فرماندهان و والیانی برای این ولایات هم منصوب شدهاند اما در این ولایات، هواداران طالبان از نظر قومیتی در اقلیتند و طبیعی است که میزان تبعیت از دولت مرکزی در این ولایات کمتر باشد. در ولایات شمالی همچون بدخشان هم شاهد وضع مشابه هستیم چون در این ولایات هم، تاجیکها و هزارهها و ازبکها، اکثریت جمعیت را شامل میشوند در حالی که در ولایات جنوبی، جنوب شرق، مرکز و بخشی از شمال شرق افغانستان، پشتونها در اکثریت هستند و طالبان در این ولایات قدرت بیشتری دارد و تابعیت بیشتری را میطلبد و قاطعیت عملکردش هم بیشتر است. علاوه بر این، دوری ولایات غربی و جنوب غرب از حکومت مرکزی، باعث کاهش نظارت بر اجرای فرمان ممنوعیت کشت خشخاش شده و طبیعی است که فرماندهان محلی در این ولایات دورافتاده، با رشوهگیری، چشم بر افزایش وسعت مزارع خشخاش بسته باشند. به یاد داشته باشیم که تا سه سال قبل و در ایامی که کشت خشخاش در افغانستان در بالاترین حد بود، ولایات نیمروز و فراه و هرات در مقایسه با ولایاتی همچون هلمند و ننگرهار کمترین میزان کشت را داشتند.
* طبق گزارشهای سازمان ملل، بعد از سقوط تا ظهور طالبان و در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ میزان کشت خشخاش و تولید تریاک در ولایات غرب و جنوب غرب، زیاد نبود با اینکه در این سالها، چه در دولت موقت و چه در دوره ریاستجمهوری حامدکرزای و محمد اشرف غنی، طالبان در مخالفت با دولت مرکزی، کشاورزان را به کشت خشخاش تشویق میکرد. چرا حالا این ولایات به کانون کشت خشخاش تبدیل شدهاند؟
در دولت کرزای و اشرف غنی، جدیت مقابله با کشت در مقایسه با سه سال اخیر بیشتر بود اگرچه که این جدیت در فاز عملیاتی ضعف داشت چنانکه در دولت کرزای و اشرف غنی، پشتونهای ساکن در ولایات هلمند و ننگرهار با تشویق طالبان مشغول به توسعه کشت خشخاش بودند. بنابراین در ان دوران، سیاست کشت توسط مخالفان دولت در حال گسترش بود اما در همان زمان هم مثل امروز، تعداد پشتونها در ولایات فراه و نیمروز و هرات، کمتر و گرایش به طالبان در حداقل بود و در نتیجه، مشوقهای طالبان در ان زمان در این مناطق بیاثر بود در حالی که دولت مرکزی در این مناطق نظارت بیشتری داشت. به نظر میرسد فاصله ولایات افغانستان تا مرکز کشور، بر وضعیت توسعه و اقتصاد و حتی میزان فقر هم تاثیرگذار است و بنابراین، ولایات مرزی مثل فراه و هرات، دچار مشکلات و معضلات اقتصادی و فقر بیشتری هستند و چون تعداد پشتونهای ساکن در این ولایات، در اقلیت است، کمتر مورد توجه دولت مرکزی قرار دارند. یکی از دلایل موثر در افزایش دوباره کشت خشخاش در این ولایات و سرپیچی کشاورزان از فرمان طالبان، نمود بیشتر فقر و مشکلات معیشتی در این ولایات نسبت به ولایات مرکزی و پشتوننشین است هرچند که معتقدم حتی نمیتوان پذیرفت که در باقی ولایات هم، امحای کشت، جدی و گسترده باشد.
* سازمان ملل با وجود آنکه دو سال قبل، ادعای طالبان درباره کاهش کشت خشخاش را تایید میکرد، نوامبر پارسال در گزارشی از افزایش ۱۹ درصدی کشت در کل افغانستان خبر داد و طبق این گزارش، در سه ولایت بدخشان، هلمند و بادغیس، میزان رشد کشت بیش از ۲۴۰ تا بیش از ۴۳۰ درصد و در دو ولایت بلخ و فراه بیش از ۳۷ تا بیش از ۵۴ درصد برآورد شده بود.
یک سوال برای من مطرح است که در مصاحبههای قبلی هم بارها اشاره کردم. بیشترین بازار تقاضای تریاک افغانستان، کدام یک از همسایگان این کشور است؟
* ایران و پاکستان.
در این سه سال، بازار ایران تا چه حد با کمبود تریاک و شیره مواجه بوده؟
* زمستان ۱۴۰۲ صاحبان مراکز درمان اعتیاد ۳۱ استان کشور به من گفتند که شاهد افزایش شدید مصرف شیشه هستند چون قیمت تریاک افغانستان چند برابر گران شده و تا کیلویی ۱۲۰ میلیون تومان هم رسیده است.
سوال من درباره بازار و قیمت نیست چون بازار و قیمت، تابع سه مولفه است و کمبود مواد، یکی از مولفههاست. مهمترین مولفه موثر در تغییر قیمت تریاک وارداتی از افغانستان و پاکستان، افزایش قیمت دلار در ایران است. سه سال قبل قیمت هر کیلو تریاک در تهران حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون تومان و قیمت دلار حدود ۲۸ هزار تا ۳۰ هزار تومان بود ولی امروز قیمت دلار حدود ۸۰ هزار تا ۹۰ هزار تومان است و طبیعی است که قیمت هر کیلو تریاک هم به ۱۲۰ میلیون تومان برسد. ولی قیمت، ربطی به میزان فراوانی کالا ندارد. در این سه سال و بعد از فرمان طالبان درباره ممنوعیت کشت خشخاش، چه تعداد از مصرفکنندگان تریاک و شیره و هرویین به دلیل در دسترس نبودن مواد به سمت شیشه رفتهاند؟
* طبق گفته درمانگران، در تمام استانها، مصرف تریاک به حداقل رسیده بود و در بسیاری استانها، درمانگران نگران بودند که حتی سالمندانی هم که عادت به مصرف تریاک دارند، به دلیل گرانی قیمت، به سراغ مواد ارزانتری مثل شیشه بروند.
در بازار ایران، با کمبود تریاک مواجه نیستیم بلکه فقط میتوانیم بگوییم در بازار ایران، تریاک گران شده. سوال من این است که چرا کاهش تولید تریاک در افغانستان، نه به شکل کمبود بلکه به شکل گرانی قیمت در ایران ملموس است؟ چون این گرانی، صرفا به دلیل افزایش قیمت ناشی از رشد برابری نرخ دلار و ریال است و به کمبود تریاک ربطی ندارد و بنابراین، شما اگر پول داشته باشی، میتوانی در بازار ایران تریاک پیدا کنی.
* البته حدود یک سال بعد از فرمان طالبان در مورد ممنوعیت کشت خشخاش، یک محموله ۴ هزار کیلویی تریاک در مرز ایران کشف شد و وقتی دولت ایران به طالبان اعتراض کرد، طالبان مدعی شد که این محموله از بقایای انبارها بوده است. بنابراین، فرض شما درست است و تریاک، به دلیل افزایش نرخ دلار، گران شده ولی کمبودی در بازار نداریم.
همین امروز، تریاکی که در مناطق مرزی ایران کشف میشود، بسیار خشک است چون محصول قدیمی است. سه سال قبل هم به شما گفتم که انبارهای افغانستان به حدی لبریز از تریاک است که طالبان تا دو یا سه سال دیگر، هیچ نگرانی بابت تغییرات قیمتی ناشی از کمبود تریاک در بازارها ندارد.
* تغییرات وزنی یا قیمتی؟
تغییرات قیمتی. بازار خالی از مواد نیست بلکه فقط به صورت موقت، پشتوانه تولید ندارد. انبارهای تریاک افغانستان در حال تخلیه است ولی ورودی جدید نداشته و اگر کشت خشخاش در افغانستان آغاز شود، ورودی انبارها باز هم افزایش خواهد داشت. اعتقادم این است که در افغانستان با ظرفیت بالقوه تولید مواد مخدر و حتی روانگردان مواجهیم چنانکه طی سه سال اخیر، شاهد افزایش تولید امفتامین در افغانستان بودیم. ظرفیت بالقوه تولید مواد در افغانستان، شامل قابلیت زمین و آب و درختچههای در حال تکثیر افدرا (برای استحصال افدرین به عنوان ماده پیشساز تولید شیشه) است که این قابلیت از پشتوانه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برخوردار است به این معنا که جماعت روستایی و ساکنان شهرهای کوچک، از نظر فرهنگی و اجتماعی، همواره حاضرند کشت خشخاش را شروع کنند و به موازات تولید شیشه، تولید تریاک را با سرعت و حجم بسیار بالا از سر بگیرند چنانکه حالا هم شاهد این وضع هستیم. طالبان در این سه سال، در ظاهر، کشت خشخاش را کنترل کرده ولی هرگز برای تکثیر درختچههای افدرا و استحصال افدرین، ممنوعیتی ایجاد نکرده چون برای حکومت مرکزی طالبان هم، چرخش اقتصادی مهم است تا از این طریق، باقی ضعفهای حکومت مرکزی جبران شود بنابراین، به مردم اجازه میدهد از هر طریقی، حتی از طریق تولید شیشه و تریاک، معیشتشان را تامین کنند. مطمئن باشید که در افغانستان با یک سیاست حکومتی و شیوه اقدام و اجرای ناهمسان مواجهیم. اگر گزارشهای جدید، از رشوهگیری ماموران حکومتی در قبال توسعه کشت خشخاش در ولایات فراه و هرات و نیمروز خبر میدهد، من میگویم اصلا مساله رشوه مطرح نیست بلکه حاکمان محلی افغانستان، از نظر فرهنگی هیچ اعتقادی به ممنوعیت کشت ندارند چون میدانند که کشت خشخاش و تولید تریاک، متصل به معیشت مردم است.
* چند سال قبل و پیش از اشغال افغانستان توسط طالبان، گفتید که کشت خشخاش و تولید تریاک در افغانستان، در اختیار دولت نیست بلکه قبایل و تجار برخاسته از قبایل پرنفوذ در نواحی مرزی افغانستان، این بازار را هدایت میکنند. آیا در این دوره از حکمرانی طالبان هم، این قبایل صاحب قدرتند و طالبان در برابر این اقوام دست بسته است؟
معتقدم که قدرت هنجاریافته و جا افتاده در افغانستان همچنان وجود دارد. شاید حکومت طالبان توانست در اوایل حضورش با تعداد زیادی از سران قبایل و صاحبان قدرت تعامل کند و آنها هم راضی به تبعیت از سیاست منع کشت خشخاش شدند ولی مدت این تعامل کوتاه بود و مثل یک فنر فشرده، هر آن امکان رها شدن این فنر وجود دارد و سپس، ظرفیت بالقوه به سرعت بالفعل خواهد شد. البته در مناطقی همچون این سه ولایت، میزان این تعامل و تبعیت در حد صفربوده چون بیشترین نفوذ طالبان در مناطق پشتون نشین است و البته بین پشتونها هم میتوان از تجار و صاحبان نفوذ و سران قبایل سراغ گرفت. حالا اگر در این سه سال، توقف کشت در باقی ولایات افغانستان را شاهد بودهایم، به واسطه نفوذ سران قبایل بوده چون بسط حکومت طالبان در افغانستان و پاکستان، بیش از انکه متوجه قابلیت حکومت مرکزی باشد، مرهون نفوذ سران قبایل و عشایر و طوایفی است که سیاستهای دولت مرکزی یا دولتهای ایالتی را در مناطق تحت نفوذ خودشان، اجرا میکنند و حتی در نتایج انتخابات و مجادلههای سیاسی موثرند و بسیاری از سیاستهای پنهان به واسطه نفوذ همین صاحبان قدرت اعمال میشود. افغانستان از جمله کشورهایی است که با ناسیونالیسم منطقهای و قومیتی و نه توسط حاکمیت قاطع مرکزی اداره میشود. اگر طالبان در این دوره جدید، در ولایاتی موفق به منع کشت خشخاش بوده، مطمئن باشید به واسطه نفوذ صاحبان قدرت و سران طوایف است چون فرمان هبتالله (رهبر جدید طالبان) درباره منع کشت خشخاش، جز بین پشتونها نفوذ زیادی ندارد آن هم مشروط به اینکه سران پشتون، در این فرمان منافاتی با منافع خودشان ندیده باشند. اما در سوی مقابل، برای منع تولید شیشه در افغانستان هیچ مقابلهای را شاهد نبودهایم.
* طی سه سال اخیر، در تمام نشستهای منطقهای و به خصوص حوزه آسیای میانه، هشدارها و نگرانیها این بوده که شاید طالبان مانع کشت خشخاش شده باشد ولی کشفیات شیشه در همسایگان شمال افغانستان نشان میدهد که تولید متامفتامین در افغانستان همچنان ادامه دارد.
نه فقط کشفیات همسایگان شمالی، بخش زیادی از کشفیات ایران در مرز شرقی یا در داخل و عمق کشور، شیشه تولید شده در افغانستان است. در واقع در این سه سال، تولید شیشه در بسیاری از مناطق افغانستان جایگزین کشت خشخاش شده و شاید سران قبایل و طوایف که تجار بزرگ تریاک و ذینفعان تجارت مواد هستند، الگوی کشت را اینگونه تغییر دادهاند و حالا به تاجر شیشه تبدیل شدهاند. امروز در نقاط مختلف افغانستان، گیاه افدرا در حال کشت و تکثیر است و افدرین به دست آمده از این درختچه به کارگاههای تولید شیشه منتقل میشود. البته در افغانستان با آشپزخانههای متعدد مواجه نیستیم بلکه چند کارگاه بزرگ و متمرکز و تحت کنترل و مالکیت تجار بزرگ و ذینفوذان منطقهای در سرتاسر افغانستان فعال است.
* چند ماه قبل، در گزارشی و توسط منابع خارجی اعلام شد که تعدادی از کشاورزان افغانستان، بعد از ممنوعیت کشت خشخاش ، به بلوچستان پاکستان رفتهاند و در این منطقه خشخاش میکارند و میگویند کیفیت تریاک به دست آمده از زمینهای بلوچستان پاکستان، مرغوب نیست چون وضعیت آب و خاک این منطقه با افغانستان متفاوت است. اگر تولید تریاک در بلوچستان پاکستان افزایش یابد، دولت مرکزی پاکستان چطور با این مساله مقابله میکند؟
دولت مرکزی پاکستان هم مثل افغانستان است. در این کشور، چند ایالت بزرگ به صورت فدرالی و با دولت و مجالس محلی اداره میشود که این فدرالیته، ناشی از قدرت قومیتهاست. بلوچستان پاکستان، از جمله همین ایالات است که به واسطه نفوذ بلوچها، مجلس و دولت ایالتی دارد اما سیاست دولتهای فدرالیته هم بر مدار مداراست و با قابلیتهای قومی و طایفهای و عشیرهای سر جنگ ندارند. با توجه به اینکه پاکستان هم تا سه دهه قبل، کشت خشخاش و تولید تریاک داشت ولی به مرور کشت خشخاش را مهار کرد، وضع امروز بلوچستان پاکستان میتواند به این معنا باشد که صاحبان سرمایه و ملاکان افغانستان، زمینی در بلوچستان اجاره کرده و خشخاش میکارند یا اینکه ملاکان پاکستانی، کشتکاران خشخاش را از افغانستان به کارگرفته باشند. در هر دو صورت، نتیجه این وضع، افزایش کشت خشخاش در پاکستان است اما سوال مهم این است که ایرانیها در این وضع چه نقشی دارند؟
* بلوچستان پاکستان با ما هممرز است و انتهای مسیر قاچاق سوخت از بلوچستان ایران به بلوچستان پاکستان میرسد و دلالان پاکستانی، خریدار گازوییل و بنزین قاچاق از ایرانیها هستند.
مساله فراتر از قاچاق سوخت است. در طول ۴۰ سال اخیر، قاچاقچیان ایرانی، در بلوچستان پاکستان، شبکههای بزرگ واردات تریاک و مرفین و هرویین تشکیل دادند و این شبکهها، هنوز هم فعالند. این قاچاقچیان با رونق دوباره کشت خشخاش در پاکستان، میتوانند به شرکای مالی و سرمایهگذار و حتی سفارشدهنده محصول تبدیل بشوند و محصول نهایی را پیش خرید کنند. نتیجه افزایش کشت خشخاش پشت مرز بلوچستان ایران، افزایش ورود تریاک خام از مرزهای سیستان و بلوچستان در سال جاری است. یکی از نشانههای تایید افزایش کشت خشخاش در جوار مرز بلوچستان ایران، کشفیات تریاک تازه و با میزان رطوبت بالا، آن هم اوایل یا اواسط تابستان امسال در بلوچستان ایران است. اگر اوایل خرداد و تیر امسال، حجم تریاک تازه و مرطوب در کشفیات ما زیاد باشد، میتوان تایید کرد که کشت خشخاش در بلوچستان پاکستان در حال افزایش است چون میزان رطوبت تریاک شیر و صمغ تازه استحصال شده، بالاست علاوه بر اینکه به دلیل گرمای هوا و شرایط فصل تابستان، نرم و شل خواهد بود. در این صورت، ایران با دو محموله تریاک متفاوت مواجه است. تا پیش از این، تریاک افغانستان برای انتقال به ایران، به پاکستان میرفت و بعد از معطلی در یک مسیر ۱۵ تا ۲۰ روزه، از مرز پاکستان به ایران میرسید ولی حالا علاوه بر تریاک افغانستان، محموله تریاک پاکستانی هم داریم که ظرف ۴ تا ۵ روز به ایرانشهر در سیستان و بلوچستان میرسد و البته تفاوت این دو محموله فقط در میزان رطوبت تریاک است و باید در آزمایشگاههای پلیس تجزیه و بررسی شود.
* بارها گفتید که یکی از شرایط مشوق افزایش جرایم سازمان یافته، ناامنی است. حالا با جنگ بین پاکستان و هند، این شرایط فراهم شده؟ اگر حتی فرض کنیم دولت مرکزی پاکستان، برای مقابله با قاچاق مواد، صاحب نفوذ باشد، ممکن است مقابله با قاچاق را رها کند چون تامین امنیت کشور، مهمتر است. وضعیت موجود در پاکستان، چطور ایران را تهدید میکند؟
تنشهای اخیر بین پاکستان و هند، میتواند دولت مرکزی پاکستان را تا حدی از کنترل سایر ایالات غافل کند ولی چندان به ادامه این تنش باور ندارم چون هر دو کشور، قدرت اتمی هستند و امنیت منطقه برای کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای و از جمله، روسیه و چین، حیاتی است و کشورهای عضو، تداوم تنش در این منطقه را چندان برنمی تابند. ظرف دو سال اخیر، دولتهای ایران و پاکستان برای کنترل منطقه بلوچستان تفاهمات سنگینتری داشتند و البته این تفاهمات، معطوف به مبارزه با تروریسم و گروههای تروریستی مثل جیشالعدل و گروههای پاکستانی فعال در داخل مرزهای ایران بود. گروههای تروریستی فعال در منطقه بلوچستان، متفاوت از اسکورتهای مسلح کاروانهای حمل موادند چون این گروهها معمولا مستقل عمل میکنند اگرچه که گاهی هم برای کسب منافع در همراهی با کاروانهای حمل مواد فعال میشوند اما قاچاق مسلحانه مواد در منطقه بلوچستان، الگویی با بیش از ۴۰ سال سابقه است که البته در ۴۰ سال اخیر هم تقویت شده است. بنابراین تنش بین هند و پاکستان، چندان بر این وضع تاثیرگذار نیست چون قاچاق مسلحانه مواد در این ۴۰ سال و در هر شرایطی ادامه داشته. آنچه بر این شیوه قاچاق از مرز بلوچستان ایران تاثیرگذار خواهد بود، تداوم انسداد مرزی و دیوارکشی در جنوب بلوچستان ایران است که هر چه سرعت عملیات انسداد بیشتر باشد، انتقال کاروانی مواد به داخل کشور کمتر میشود اگرچه که حمل نفری و کولهباری و حمل با قاطر و دواب و شتر هیچگاه متوقف نخواهد شد و مسیر دریایی در حاشیه جنوبیترین نقطه مرزی و از طریق خلیج گواتر هم سالهاست که فعال است. بحث این است که در صورت افزایش تولید تریاک در بلوچستان پاکستان، شرایط این ایالت به حدی آشفته است و دولت ایالتی به حدی برای اشراف بر این مناطق، فاقد قدرت و اراده است که چندان نمیتوان انتظار کنترل این وضع را از سوی کشور همسایه داشت. تنها حربه ما در ایران، توجه به نشانههای میدانی از تریاک مکشوفه در مرزهای بلوچستان است. کنترل مرز و قابلیت کشف محمولهها در این نواحی باید تشدید شود اگرچه که کنترل محمولهها در حین ورود به مرز بسیار سخت است ولی قابلیت ردیابی و شناسایی محموله بعد از ورود بیشتر میشود.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
گای بنت-هانتر از خود میپرسد که آیا پدر فلسفه غرب واقعاً فیلسوف است؟
این مصاحبه خیالی، نقدی بلیغ بر نهاد آکادمیک فلسفه، حرفهایسازی بیشازحد، و فراموشی ماهیت گفتوگویی و اخلاقی فلسفه است. نهتنها از نظر سبک ادبی، بلکه از نظر وفاداری به روح فلسفه و شخصیت سقراط، متنی موفق، تیزبین، و خواندنی است.
پروفسور بلک: به گروه فلسفه خوش آمدید، آقای سقراط. لطفاً بنشینید. من پروفسور بلک، رئیس گروه هستم. آیا شما از عنوان خاصی استفاده میکنید؟
سقراط: همان «سقراط» کافی است.
پروفسور بلک: بسیار خوب، سقراط. بالاخره افتخار آشنایی با شما را پیدا کردم! اعتراف میکنم قدتان بلندتر از حد انتظار من است. جناب سقراط، با توجه به عنوان های دانشگاهی، باید بگویم که معاون دانشگاه و من در مورد اعطای یک دکترای افتخاری به شما صحبت میکردیم. به زودی شما «دکتر سقراط» خواهید شد، آن هم دکتر افتخاری. حال پرسش اصلی اینجاست: در چه رشتهای؟ دکترای ادبیات؟ دکترای حقوق مدنی؟ یا حتی دکترای دانشگاه. مطمئناً دانشجویان شما را به طور اختصاری «دکتر سقی» صدا خواهند زد!
سقراط: قطعاً من «دکترای فلسفه» را ترجیم میدهم.
پروفسور بلک: اوه خیر سقراط! همه دکترای فلسفه (PhD) (۱) میگیرند - حتی دانشمندان علوم طبیعی! «دکتراهای عالی» در سطح کاملاً متفاوتی قرار دارند و دکترای دانشگاه یکی از بالاترین افتخارات ماست. من خودم امیدوارم هنگام بازنشستگی یکی از آنها را دریافت کنم.
سقراط: بیشتر در مورد کارتان اینجا برایم بگویید.
پروفسور بلک: همانطور که گفتم، من رئیس گروه فلسفه هستم. گروه ما کوچک است اما با توجه به اندازه مان، رتبه بسیار خوبی در جدولها داریم. این گروه دارای طیف گستردهای از تخصصهاست و رویکردی غیرجانبدارانه دارد که شامل هر دو روش تحلیلی و قارهای میشود. یکی از همکارانم، دکتر لوس، حتی در حال نوشتن یک زندگینامه جدید از کارل یاسپرس است! اما من خودم یک فیلسوف تحلیلی هستم که عمدتاً در مورد فلسفه ذهن کار میکنم. متأسفانه معرفتشناسی من کاملاً بیرونیگراست. به عنوان رئیس گروه، مسئولیتهای اداری قابل توجهی دارم، اما مشتاقانه منتظر مرخصی مطالعاتی سال آینده هستم تا بتوانم دوباره به فیلسوف بودن بازگردم! به نوشتن مقالهای در مورد میراث اسپینوزا فکر میکنم. البته میدانم که ممکن است مجبور باشم شما را در مورد یک یا دو موضوع بهروز کنم، سقراط. اسپینوزا مانند بسیاری از پیشینیان شما مونیست (monist) (۲) بود. یعنی به وجود هم روح و هم ماده در وجود انسان باور نداشت. آیا میدانید که ما الآن به آنها «پیشاسقراطیها» میگوییم؟
سقراط: پس این «گروه فلسفه» است، پروفسور بلک؟ یا «دانشکده فلسفه»؟
پروفسور بلک: عنوان رسمی «دانشکده فلسفه» است، اما گمان نمیکنم نامی که برای قلمرو خود انتخاب میکنیم تفاوت چندانی ایجاد کند. مهم این است که حضور پیدا کنیم و بازی را ادامه دهیم.
سقراط: و آیا دپارتمان فلسفه کاملاً از فیلسوفان تشکیل شده است، یا افراد دیگری نیز در آن حضور دارند؟
پروفسور بلک: خب، فکر میکنم این بستگی به تعریف شما از «فیلسوف» دارد، سقراط! این دپارتمان تعداد زیادی افرادی که کارشان ربطی به مسائل رشته دانشگاه ما ندارد را نیز استخدام میکند: مثلاً سرایدار، منشیها...
سقراط: پس سرایدار و منشیها فیلسوف نیستند؟
پروفسور بلک: ما به آنها «کارکنان پشتیبانی» میگوییم. برخلاف اعضای فرهنگستانی یا آکادمیک، حقوق آنها بابت انجام کارهای فلسفی نیست، بلکه برای نگهداری از ساختمان، مدیریت پروندههای دانشجویی، تایپ نامهها و چنین چیزهایی است.
سقراط: بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر به من بیاموزید که «فیلسوفان» چه کسانی هستند، پروفسور بلک. از صحبتهای اندک شما تاکنون چنین برداشت میکنم که فیلسوفان کسانی هستند که برای انجام فلسفه حقوق میگیرند. یا شما را اشتباه فهمیدهام؟
پروفسور بلک: بله، فکر میکنم این تعریفِ به دردبخور و معقولی است: «فیلسوف» یک متخصص حرفهای در این رشته است. البته امتیاز اضافی هم برای جذب درآمد پژوهشی وجود دارد! اگر کار یک فیلسوف از نظر مالی برای دپارتمان... منظورم برای این رشته... سودآور باشد و به تداوم وجود آن کمک کند، بیشک او فیلسوفی ممتاز است.
سقراط: متوجه شدم که وقتی به «یک فیلسوف» اشاره کردید، از ضمیر مذکر استفاده نمودید. آیا امروزه حداقل به تعداد فیلسوفان مرد، فیلسوف زن نیز وجود ندارد؟ میدانید که دیوتیما (Diotima) (۳) و آسپاسیا (Aspasia) (۴) از بزرگترین آموزگاران من بودند؟
پروفسور بلک: بسیار متأسفم، سقراط، این اشتباه من بود. واقعاً باید از زبان کلی و فراگیر استفاده میکردم. همه ما باید تلاش خود را انجام دهیم و گام به گام جلوبرویم. وضعیت قطعاً نسبت به دوران شما بسیار بهتر است، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. فیلسوفان زن برجستهای وجود دارند، اما مشهورترینشان سنوسالی از آنها گذشته. در حال حاضر در این کشور، زنان ۲۴ درصد از کارکنان آکادمیک دائمی را تشکیل میدهند — که پیشرفت قابلتوجهی نسبت به...
سقراط: کمتر از یک چهارم؟ من شگفت زدهام که در طول دو هزار و پانصد سال پیشرفت بیشتری حاصل نشده است، پروفسور بلک! امیدوارم وضعیت در میان بردگان بهتر باشد. من همیشه آنها را همراهانی بسیار الهامبخش مییافتم. شاید گفتوگوی پرباری را که با یکی از بردگان منون (Meno) داشتم به خاطر بیاورید؟ افلاطون اغلب به من میگفت که قصد دارد آن گفتوگو را مکتوب کند— هرچند من شخصاً به نوشتن فلسفه باور ندارم.
پروفسور بلک: جناب سقراط، خوشبختانه امروزه بردهای وجود ندارد ، حداقل به صورت رسمی. اما اقلیتهای قومی داریم، و اعتراف میکنم که وضعیت در آنجا برای فلسفه بسیار بد است. اما دانشگاههای سراسر جهان همواره در حال اجرای سیاستهای جدیدی هستند...
سقراط: به نظر من به طور فزاینده ای بعیدتر به نظر میرسد که فیلسوفان گریزپای را صرفاً درون دانشگاهها پیدا کنیم، پروفسور بلک. اما ببخشید، حرف شما را قطع کردم. چند لحظه پیش تأیید کردید که فیلسوفان کسانی هستند که برای انجام فلسفه حقوق میگیرند؟
پروفسور بلک: بله، و اگر بتوانند درآمد پژوهشی نیز ایجاد کنند، که چه بهتر. همچنین فشار فزایندهای بر ما وجود دارد تا «تأثیر» پژوهشهای خود را نشان دهیم—یعنی اثری قابلسنجش بر جهان بیرون از دانشگاه داشته باشیم.
سقراط: آیا امروزه ممکن است فردی خارج از دانشگاه به فلسفه بپردازد؟
پروفسور بلک: هرچند که تأمین معاش از این راه چندان آسان نخواهد بود. اما من عاشق این هستم که «امتیاز تأثیر» (۵) شما را ببینم، جناب سقراط. چنین چیزی احتمالاً چارچوب تعالی پژوهش را میشکست!
سقراط: همانطور که گفتم، هرگونه اعتبار برای تأثیری که داشتهام تنها مرهون [فعالیت های فلسفی] شاگردان درخشانم خواهد بود، پروفسور. اما به من بگویید، آیا فیلسوفان بدون دستمزدی هم در دانشگاه وجود دارند؟
پروفسور بلک: میفهمم به کجا میخواهی برسی، سقراط. اما همیشه استثنایی وجود دارد که قاعده را ثابت میکند. علاوه بر کارکنان آکادمیک دائمی، ما پژوهشگران فوقدکترای دارای مقرری و بدون مقرری، کارکنان پژوهشی افتخاری، مدرسان تماموقت و پارهوقت با قراردادهای موقت، و دستیاران آموزشی با دستمزد ساعتی داریم.
سقراط: و آیا همه این افراد فیلسوف هستند، یا فقط برخی از آنها؟
پروفسور بلک: البته همه آنها. همه اعضای دپارتمان فلسفه هستند.
سقراط: امان از شما، پروفسور بلک! فکر میکردم قبلاً توافق کردهایم که دپارتمان فلسفه هم از فیلسوفان و هم از غیرفیلسوفان تشکیل شده است. یا فراموش کردهای؟
پروفسور بلک: البته که توافق کردهایم، متأسفم.
سقراط: اما فهمیدم که برخی از فیلسوفانی که اشاره کردید فقط برای بخشی از زمانشان دستمزد میگیرند، و برخی دیگر اصلاً حقوقی دریافت نمیکنند. آیا این درست است؟
پروفسور بلک: بله، درست است. اما در شرایط فعلی، ما به سادگی بودجه کافی برای...
سقراط: و فیلسوفان خارج از دانشگاه چطور؟ مثلاً کمی پیش، از فیلسوفی به نام «اسپینوزا» نام بردید که قصد دارید دربارهاش بنویسید. آیا او برای فلسفهورزی دستمزد میگرفت؟
پروفسور بلک: در واقع، حدس شما درست است. اسپینوزا به دانشگاه وابسته نبود. او حرفهاش تراشیدن عدسی بود. اما چند قرن پیش زندگی میکرد و در علم نورشناسی (اپتیک) زمان خود تأثیرگذار بود.
سقراط: پروفسور بلک، به نظر میرسد که فیلسوفان لزوماً افرادی نیستند که برای فلسفهورزی دستمزد میگیرند. اگر فیلسوفان گذشته که در این دپارتمان مطالعه میشوند برای فلسفهورزی حقوقی دریافت نمیکردند، و همچنین فیلسوفانی در همین دپارتمان هستند که برای فلسفهورزی دستمزد نمیگیرند، آیا فکر میکنید واقعاً میتوانیم آن تعریف را بپذیریم؟
پروفسور بلک: مشکل را میبینم، سقراط. به نظر میرسد که دیگر نمیتوانیم آن را بپذیریم.
سقراط: شاید به خاطر داشته باشید که من هم هرگز برای تلاشهایم دستمزدی قبول نکردم. بنابراین شاید من فیلسوف نباشم.
پروفسور بلک: بس کن، سقراط! اگر کسی فیلسوف باشد، آن کس تو هستی. فقط باید کمی بیشتر روی شرایط لازم و کافیِ فیلسوفبودن کار کنیم.
سقراط: باید بگویم که از این گفتوگوی کوچکمان بسیار لذت میبرم، پروفسور. اما اگر به من بگویید آن فیلسوفان ویژهای که در ابتدای بحث اشاره کردید چه کسانی هستند، برایم جذابتر خواهد بود.
پروفسور بلک: خب، منظورم فیلسوفان حرفهای مثل خودم بود. من توسط دانشگاه حقوق میگیرم، قرارداد دائمی دارم، و در فرصتهایی که داشتهام، درآمد پژوهشی کوچکی ایجاد کردهام. پژوهشهایم را در مجلات معتبر داوریشده منتشر کردهام— به علاوه چند کتاب تخصصی. شاید بتوان گفت این روزها فیلسوف کسی است که حداقل یک اثر داوریشده توسط همتا در فلسفه منتشر کرده باشد— هرچند بیشتر دپارتمانها برای توجیه استخدام یک فرد با فقط یک اثر منتشرشده... مشکل خواهند داشت.
سقراط: بیشتر برایم بگویید. این «داوری شدن توسط همتا» شامل چه چیزی میشود؟
پروفسور بلک: خب، وقتی یک فیلسوف حرفهای مقالهای را برای یک مجله یا ناشر کتاب ارسال میکند، سردبیر آن را برای دو یا سه فیلسوف دیگر میفرستد تا کیفیت علمی آن را ارزیابی کنند و توصیهای درباره انتشار یا عدم انتشار آن ارائه دهند.
سقراط: و فکر میکنید این به ما کمک میکند بفهمیم فیلسوفان چه کسانی هستند؟
سقراط که هرگز مقاله یا کتابی ننوشت، اگر امروز در سیستم دانشگاهی بود، احتمالاً مقالاتش به دلیل «عدم رعایت استانداردهای داوری همتا» رد میشد!
پروفسور بلک: بله، همانطور که گفتم، فیلسوف مرد یا زنی است که یک یا چند اثر فلسفی که مورد بررسی و داوری همتایان خود قرار گرفته باشد را منتشر کرده است. به عبارت دیگر، فیلسوف کسی است که کارش توسط دیگر فیلسوفان مهم تلقی شده است.
سقراط: آیا در اینجا تناقضی نمیبینید، پروفسور بلک؟ اگر هنوز ندانیم فیلسوفان چه کسانی هستند، چگونه میتوانیم مطمئن باشیم افرادی که آثار را داوری میکنند خودشان فیلسوف هستند، چه رسد به کسانی که آثارشان در حال داوری است؟ آیا فیلسوفان را بر اساس خودشان تعریف نمیکنیم؟
پروفسور بلک: بله، دوری بودن (circularity) این استدلال را میبینم.
سقراط: و هنوز به من نگفتهاید فیلسوفان چه کسانی هستند. اما شاید دارم زیادی به این «داوری توسط همتا» توجه میکنم؟
پروفسور بلک: بله، احتمالاً همینطور است. با معیارهای فلسفی، این یک اختراع بسیار جدید است. از نظر تاریخی، چیزی که مهمتر از داوری همتا است، نوشتن و انتشار آثار فلسفی است.
سقراط: پس فیلسوفان کسانی هستند که آثار فلسفی نوشته و منتشر کردهاند؟
پروفسور بلک: این را نگویید، جناب سقراط!
سقراط: شما [از نظر زمانی] جلوتر از من هستید، پروفسور بلک! اما اجازه دهید به اثری از یکی از «شاگردان دکتری» خودم اشاره کنم، همانطور که شما ممکن است بگویید.
پروفسور بلک: منظورتان فایدروس است، جایی که افلاطون شک شما نسبت به نوشتن را ثبت کرده؟ به خاطر دارم که افلاطون از قول شما میگوید برخلاف یک فرد زنده، یک متن نمیتواند به خواننده پاسخ دهد، به اعتراضات جواب دهد یا از خود دفاع کند. همچنین اینکه نوشتن ممکن است عضلات حافظه را ضعیف کند.
سقراط: کاملاً درست است. به نظر میرسد حافظه شما ضعیف نشده است. اگرچه افلاطون سخنان دقیق من در آن موضوع را ننوشته است. شاید آنها را به خاطر نمیآورد.
پروفسور بلک: شاید بهتر باشد بگوییم فلسفه فقط در گفتگو ممکن است، که ممکن است آن گفتگو نوشته و منتشر شود یا نشود؟ اما راستش، نمیتوانم مجله فلسفیای را به خاطر بیاورم که این روزها یک گفتگو را منتشر کند.
سقراط: بنابراین حتی اگر نگرانیهای من درباره نوشتن را فعلاً کنار بگذاریم، اگر فلسفه گفتگویی درباره موضوعات فلسفی است، پس لازم نیست فیلسوفان چیزی منتشر کرده باشند تا فیلسوف محسوب شوند، درست است؟ مخصوصاً وقتی نتوانند آن گفتگوها را منتشر کنند.
پروفسور بلک: فکر میکنم حق با شماست.
سقراط: به نظر میرسد فیلسوفان دوباره از دست ما فرار کردهاند، پروفسور بلک! اما از پیشرفتی که داریم میکنیم دلگرم شدهام. به نظر میرسد چیزهایی کشف کردهایم که قطعاً افراد را فیلسوف نمیکند. حقوق گرفتن برای فلسفه مردم را فیلسوف نمیکند، همچنین لازم نیست فیلسوفان چیزی منتشر کرده باشند. شاید حتی اصلاً لازم نباشد چیزی نوشته باشند.
پروفسور بلک: شاید.
سقراط: شما خودتان را فیلسوف میدانید، اینطور نیست پروفسور بلک؟
پروفسور بلک: البته که همینطور است.
سقراط: پس فکر میکنید همین که کسی خود را فیلسوف بداند کافی است؟
پروفسور بلک: قطعاً نه! اولاً بسیاری از فیلسوفان مشهور بودند که این عنوان را رد کردند. هانا آرنت بدون شک یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم بود - فیلسوفی که قطعاً «امتیاز تأثیر» بالایی داشت - هرچند مطمئن نیستم در بخش «رضایت دانشجویان» چه امتیازی میگرفت. به هر حال او دکترای فلسفه داشت، اما در مصاحبهای در اواخر عمرش گفت که خود را توسط جامعه فلسفی طردشده میبیند و بنابراین صراحتاً عنوان «فیلسوف» را برای خود رد کرد.
سقراط: فکر میکنم من و او خوب با هم کنار میآمدیم.
لوح سنگی به جای مقاله، نماد شیوه غیررسمیِ فلسفه ورزی سقراط است که با استانداردهای امروزی سازگار نیست! سقراط، که خود پدر فلسفه غرب است، در سیستم امروزی «رد» میشود، چون روش او (گفتگوی خیابانی) با فرمت مقالهنویسی مدرن جور درنمیآید!
پروفسور بلک: علاوه بر این سقراط، هر کسی میتواند خود را فیلسوف بنامد، بدون اینکه کوچکترین آموزش رسمی دیده باشد.
سقراط: آیا این نیاز ظاهری به آموزش رسمی ما را به درک بهتری از اینکه فیلسوفان چه کسانی هستند نزدیکتر میکند؟
پروفسور بلک: بله سقراط، معتقدم چنین است: فیلسوف کسی است که آموزش رسمی فلسفه دیده باشد. امروز، مدتها پس از تأسیس آکادمی توسط افلاطون، این معمولاً به معنای داشتن دکترا، یا حداقل یک مدرک دانشگاهی است.
سقراط: و این چیزی است که به شما اجازه میدهد خود را فیلسوف بنامید؟
پروفسور بلک: بله سقراط، معتقدم همینطور است.
سقراط: میفهمم پروفسور بلک. شما علاقهای ندارید که هر کسی بتواند فیلسوف باشد. میخواهید مطمئن شوید که آموزشهای لازم را دیدهاند، درست مانند خود شما. اما شاید بتوانید چیزی را برایم روشن کنید. پیشتر با یکی از همکارانتان در گروه روانپزشکی - پروفسور تامورث - آشنا شدم. جالب اینکه او هم از همان فیلسوفی صحبت کرد که شما اشاره کردید، کارل یاسپرس. او به من گفت که پیش از آنکه یاسپرس فیلسوف شود، کتاب مهمی در مورد طبقهبندی بیماریهای ذهن نوشت که اساس کتابچه تشخیصی است که هنوز در روانپزشکی استفاده میشود. پس از او پرسیدم آیایاسپرس روانپزشک بود؟ پروفسور تامورث با تأکید پاسخ داد که یاسپرس روانپزشک نبود. او به من گفت - با نگاهی تقریباً پیروزمندانه - که اگرچه یاسپرس مدرک پزشکی داشت، اما هرگز دوره تخصص روانپزشکی را نگذرانده بود و بنابراین روانپزشک نبود. به نظر میرسد « امتیاز تأثیر» در روانپزشکی کمتر از فلسفه اهمیت دارد! اما اگر یاسپرس در فلسفه آموزش دیده و دکترای این رشته را گرفته بود، پس فکر میکنم هویت واقعی او را کشف کردهایم. شاید واقعاً به فهم اینکه فیلسوفان چه کسانی هستند نزدیکتر شدهایم.
پروفسور بلک: در واقع سقراط، دکتر لوس به من گفت که یاسپرس مدرک فلسفه نداشت - فقط پزشکی خوانده بود.
سقراط: اما آیا شما چند لحظه پیش نگفتید که فیلسوفان کسانی هستند که آموزش رسمی فلسفه دیدهاند؟
پروفسور بلک: بله گفتم.
سقراط: چقدر عجیب است پروفسور بلک! آیا میخواهید بگویید یاسپرس چنان تأثیر عظیمی هم بر روانپزشکی و هم بر فلسفه گذاشت که کارهایش هنوز هم توسط روانپزشکان و همچنین فیلسوفان همین گروه شما مطالعه میشود - با این حال خودش نه روانپزشک بود و نه فیلسوف؟
پروفسور بلک: در مورد روانپزشکی نمیتوانم اظهار نظر کنم.
سقراط: اما به عنوان یک فیلسوف حرفهای، مطمئناً از بیان نظر تخصصیتان در این زمینه امتناع نمیکنید؟
پروفسور بلک: چیزی برای گفتن ندارم سقراط. شما مرا گیج کردهاید.
سقراط: میدانید پروفسور بلک، شما مرا به یاد دوست قدیمیام کریتو (Crito) (۶) میاندازید که او هم مثل شما استعداد سکوت کردن را داشت، آن هم دقیقاً وقتی بحث جالب میشد! اما قبل از اینکه به من بگویید فیلسوفان چه کسانی هستند، تسلیم نمیشوم. در واقع، نزدیک به نیم ساعت است که داریم صحبت میکنیم و فکر میکنم پیشرفت واقعی داشتهایم. به نظر من محتملترین توضیح این است که فلسفهای در جریان است، اگر نه در این اتاق، حداقل جایی در این گروه... اما دارم به این فکر میکنم که آیا جستجوی ما به بیراهه نرفته است، چون ما را به سمت افراد هدایت کرده، در حالی که فلسفه، همانطور که گفتیم، در گفتگو شکل میگیرد. شاید فقط وقتی دو یا سه فیلسوف گرد هم میآیند، آتنا (Athena) (۷) در میان ما حاضر میشود.
پروفسور بلک: این هفته ی اول ترم مایکلماس است سقراط. او قطعاً امروز با ماست.
سقراط: پس باید فیلسوفانی در نزدیکی ما باشند - اگر فقط بتوانیم آنها را پیدا کنیم!
پروفسور بلک: میترسم مجبور باشیم جستجوی مان را به زمان دیگری موکول کنیم سقراط، وگرنه به ناهار شما با معاون دانشگاه دیر میرسیم، و میدانم که باید از گروههای دیگر هم بازدید کنید. قبل از رفتن چیزی مینوشید؟
سقراط: متأسفم که گفتگوی ما این چنین ناگهانی و قطعی به پایان رسید پروفسور. انتظار نداشتم مجبور شوم آخرین نوشیدنیام را دوباره بنوشم. فکر میکنم این بار واقعاً مرگ من خواهد بود. آیا میتوانیم نَذرِ شرابی تقدیم کنیم، پرفسور بلک؟ (۸)
گای بنت-هانتر سردبیر اجرایی مجله The Expository Times در دانشگاه ادینبورگ و متخصص سلامت روان است.
* کلیه تصویرها توسط هوش مصنوعی برای همین مقاله ساخته شده است.
———————————————————
زیر نویسهای مترجم:
۱. PhD (مخفف Doctor of Philosophy) بالاترین مدرک دانشگاهی در سیستم آموزش عالی است که به معنای «دکترای تخصصی» برای رشتههای علوم انسانی، علوم پایه و مهندسی شناخته میشود. این مدرک پس از دورههای کارشناسی (لیسانس) و کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) و با انجام یک پژوهش اصیل و نوآورانه اعطا میشود.
۲. مونیسم (Monism) یک دیدگاه فلسفی است که معتقد است همهچیز در نهایت به یک اصل یا ذات بنیادین بازمیگردد. این نظریه در مقابل دوگانهانگاری (Dualism) و کثرتانگاری (Pluralism) قرار میگیرد که به ترتیب وجود دو یا چند اصل جداگانه در جهان را مطرح میکنند.
۳. دیوتیما (Diotima) شخصیتی در رساله ضیافت (Symposium) افلاطون.
۴. آسپاسیا (Aspasia شخصیت تاریخی، معشوقه پریکلس (سیاستمدار آتنی).
۵. impact rating به «امتیاز تأثیر» یا «رتبه بندی تأثیر» ترجمه میشود و اشاره به سیستم ارزیابی دانشگاهی (مثل «چارچوب تعالی پژوهشی» یا Research Excellence Framework در بریتانیا) دارد که در آن کیفیت و تأثیر تحقیقات پژوهشگران بر اساس معیارهایی مانند: - تأثیر علمی (استنادات مقالات) - تأثیر اجتماعی یا اقتصادی (کاربردهای عملی پژوهش) - نوآوری سنجیده میشود.
۶. کریتو (Crito) یکی از دوستان وفادار و ثروتمند سقراط بود که در چندین رساله افلاطون، به ویژه در گفتگوی «کریتو» (Crito) ظاهر میشود. او نماد وفاداری و تعهد اخلاقی است و نقش کلیدی در آخرین روزهای زندگی سقراط ایفا میکند.
۷. آتنا (آتنه/آتنا) یکی از مهمترین و پیچیدهترین خدایان «المپ» در اساطیر یونان است. آتنا تجسم ترکیب خرد و قدرت در تمدن یونان بود و پرستش او در سراسر جهان یونانی گسترده شد.
۸. “pour a libation” در متون اساطیری و آیینی به معنای نذر کردن شراب (یا مایعات دیگر) به عنوان پیشکش برای خدایان یا ارواح است. در فارسی معمولاً به «نذر شراب ریختن» یا «تقدیم نَذر» ترجمه میشود.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
بر اساس آمارها ناپایداری آب شرب به تمام روستاهای «ازنا» در استان لرستان رسیدهاست، وضعیت سومین حوضه آبریز پُر باران ایران بحرانی است، بطوریکه تنها در بخش چابلق ۲۵ روستا با تانکر آبرسانی میشود.
به گزارش ایلنا، سدها را در دل کوهستانهای لرستان که به سرزمین آبشارها معروفند، احداث کردند تا روح زندگی را به زمینهای زراعی برگردانند، سدهایی که به دلیل خشکسالیها ته کشیدند و دست زمین از سخاوتش تهی شد.
تازیانههای خشکسالی تن دشتهای «ازنا و کوهدشت» را بیشتر از سایر نقاط لرستان کبود کرده است، چاکهای زمین پر واضح کاهش سطح آب را در این مناطق نشان میدهند.به گواه آمارها، سطح آبهای زیرزمینی در این مناطق (ازنا و کوهدشت) به ترتیب ۲۱.۵ متر و ۹.۴ متر افت کرده و باعث کسری مخزن آب بهمیزان ۱۸۵ میلیون مترمکعب در دشت ازنا و ۱۱۸ میلیون مترمکعب در دشت کوهدشت شده است.
خشکسالی و تنش آبی در سرزمین آبشارهای کشور وضعیت مردم لرستان را به حالت بحرانی درآورده است.اهالی روستاهای بخش چابلق شهرستان «ازنا» میگویند، تانکرهای سیار، آب مصرفیشان را میرسانند، چشمههایشان ته کشیده و بیش از ۴۲ روستا فقط در بخش چابلق با تنش آبی شدید روبرو شده اند.
کاهش بارندگی و افزایش دما باعث شده تا سومین حوضه آبریز پر باران ایران در محاصره خشکسالی قرارگرفته و لرستان را به استانی درگیر با تنشهای آبی تبدیل کند.آنگونه که متولیان حوزه آبی لرستان میگویند: میزان بارشها در این استان به نسبت سال گذشته ۶ درصد کاهش یافته و ۱۳۰ رشته رودخانه اصلی و فرعی به طول ۹ هزار کیلومتر در تیررس خشکی و بیآبی قرار گرفته است.
رودخانههای چون کشکان، سیلاخور، مادیان رود، کاکا شرف خشکیدهاند و با مرگشان خسارات زیادی بر پیکره کشاورزی و اقتصاد این استان وارد شده است.وجود چاههای غیر مجاز، فقر سفرههای آب زیرزمینی و سدهای تهی شده از آب، زنگ هشدار جدی برای منابع آب لرستان را به صدا در آورده است.
حالا خبرها حاکی از کاهش ۳۹ درصدی آبدهی چشمههای این استان نسبت به دوره بلندمدت میزان بارندگی در لرستان است که بهطور معناداری نسبت به سال گذشته و دوره بلندمدت کاهش یافته است.این کاهشها را ۲۰۹ ایستگاه بارانسنج با پایشهای نقطهای در لرستان تایید میکنند، در این میان، تنها دو شهرستان الیگودرز و دورود افزایشی نسبی بارشها را نشان میدهند.در حال حاضر سدهای این استان وضعیت وخیمی را تجربه میکنند، آب مخازن ۶ سد اصلی لرستان ظرفیت آبیاش از ۲۰۸ میلیون و ۷۱۰ هزار متر مکعب به ۷۳ میلیون و ۴۳۰ هزار متر مکعب رسیده که عمق بحران آبی این استان را فریاد میزند.
تیرخلاص چاه های غیر مجاز به سفرههای آب لرستان
افت ۲۰ درصدی سطح آب لرستان در سال گذشته این حقیقت را آشکار میکند که چاههای غیر مجاز تیر خلاص را به آبخوانها زدهاند، چاههایی که تعدادشان ۱۵۸۳ حلقه است که از این تعداد ۲۹۲ حلقه چاه غیرمجاز امسال پُر ومسلوب المنفعه شده است.
۲۵ بخش چابلق با تانکر آبرسانی میشوند
در همین رابطه نماینده استان لرستان در شورای عالی استانها از کمبود آب شرب ۴۲ روستای بخش جاپلق شهرستان ازنا در استان لرستان میگوید، از وضعیت بحرانی ۲۵ روستایای بخش که با تانکر آبرسانی میشوند، از جمعیت ۱۵ هزار نفری ساکن در بخش چابلق که روزگارشان دستخوش تغییرات اقلیمی شده و با کمبود شدید آب مواجهند.
سید عزیزالله میربراتی از وضعیت بغرنج بیآبی در لرستان میگوید که به دلیل کمبود تانکرهای آبرسان معضل دیگری به بیآبی مردم بخش چابلق افزوده و باعث نارضایتی مردم شده است.او اظهار میکند که بیآبی، روستاییان این بخش را آواره شهرها کرده و تن به مهاجرت اجباری داده اند.
نماینده لرستان در شورای عالی استانها میگوید؛ برای پایان دادن به وضعیت بغرنج بیآبی مردم ۴۲ روستای بخش چابلق، طی توافق نامهای فی مابین شرکتهای آب منطقهای لرستان و استان مرکزی با نظارت و تاکید استانداران وقت هر دو استان به دلایل امکانسنجی فنی و مطالعات صورت گرفته و همچنین مفاد قانون توزیع عادلانه آب و خواست عمومی مردم منطقه با توجه به اینکه درصد قابل توجهی از حوزه آبریز سد کمال صالح متعلق به شهرستان ازنا است، میزان ۳۳ لیتر بر ثانیه تخصیص آب از این سد به روستاهای مورد نظر لرستان تخصیص یافته است.
میربراتی اظهار میکند: مطالعات این پروژه در سال۱۳۸۹ با تخصیص ۳۳ لیتر بر ثانیه آب پاک برای آبرسانی به ۴۲ روستای بخش جاپلق به طول ۱۴۴کیلومتر خط انتقال اصلی آب یک ایستگاه پمپاژ و ۲۶۰۰ متر مکعب مخزن مورد نیاز به اتمام و عملیات اجرایی آن در سال ۱۳۹۱ آغاز شده است.
او میافزاید: خط انتقال آب این پروژه به طول ۱۱ کیلومتر و مخازن به ظرفیت ۶۰۰ متر مکعب ساخته شده، در سال ۱۳۹۵.۶ کیلومتر خط انتقال آب ایجاد و درست یکسال بعد ۱۰ کیلومتر خط انتقال آب احداث شد.
استنکاف استان مرکزی از تحویل آب پاک به لرستان
عضو کمیسیون حقوقی و نظارت شورای عالی استانها ی کشور تاکید میکند: با توجه به مشکلات حاد شهرستان ازنا و استنکاف استان مرکزی از تحویل آب پاک، عملیات احداث ساختمان تصفیه خانه در محل روستای بیدستان آغاز و پکیج تصفیه خانه شهر ازنا به این محل انتقال یافت و در سال ۱۳۹۹ عملیات احداث ساختمان تصفیه خانه با احداث ۵ کیلومتر شبکه خط انتقال آب احداث شد که مجموع خط ایجاد شده به ۳۲ کیلومتر رسیده است.میربراتی عنوان میکند: با توجه به اقدامات صورت گرفته تنها توانستهایم برای ۸ روستا آب پایدار تامین کنیم و در حال حاضر قریب ۱۱۲ کیلومتر خط انتقال، حداقل ۲ هزار متر مکعب مخزن ذخیره آب میخواهد و تکمیل ساختمان تصفیه خانه هم بلا تکلیف است.
ناپایداری آب شرب به تمام روستاهای «ازنا» رسیدهاست
او اضافه میکند: این در حالیست که ۲۵ روستای بخش چابلق با ناپایداری شدید آب شرب مواجه و به رغم کمبود ماشین آلات با تانکر آبرسانی میشوند، موضوعی که دامنه گستردگیاش به سایر روستاهای ازنا رسیده و آنان هم با ناپایداری آب شرب مواجه هستند.میربراتی میگوید: تامین آب شرب بخش چابلق شهرستان ازنا در استان لرستان در سالهای اخیر به صورت مضاعف بحرانی شده و مردم منطقه از آب شرب بهداشتی و پایدار محروم هستند.
بیآبی لرستان با اعتبارات ملی مرتفع شود
او معتقد است که معضل بیآبی بخش چابلق شهرستان «ازنا» با تامین اعتبار ملی و محرومیتزدایی مورد نیاز مرتفع میشود.عضو کمیسیون حقوقی و نظارت شورای عالی استانهای کشور، به بخش دیگری از مشکلات تامین آب شرب در سطح شهرستان ازنا هم گریزی میزند و میافزاید: شهر مومن آباد با بیش از ۱۲۰۰ خانوار تنها یک مخزن با ظرفیت ۱۰۰ متر مکعب و با مجموع دو حلقه چاه که یکی به صورت کامل از مدار خارج شده، دارد، در حالیکه حداقل نیاز حجم ذخیره مخزن آب این شهر با توجه به نرخ رشد جمعیت، احداث مخزن ۲هزار متر مکعبی است که با توجه به تنشهای آبی منطقه و کاهش سطح آبهای زیرزمینی، ضمن احیاء وجابجایی چاه آب جهت پایدارسازی آب شرب، این شهر حداقل نیاز به تخصیص ۶ لیتر بر ثانیه از سد کمال صالح با رعایت اصول پدافند غیر عامل است که بعنوان یک مطالبه مهم عمومی است.
میر براتی به وضعیت بلاتکلیف پروژه آبرسانی به آب شرب روستاهای پاچه لک غربی و شهدای دره تخت که تامین کننده آب مورد نیاز ۱۴ روستای پایین دست میباشد هم اشاره میکند و میگوید: از ۱۴ روستای مورد هدف در حال حاضر ۹ روستا دارای آب شرب ناپایدار و با تانکر آبرسانی شود.
رئیس کمیسیون حقوقی نظارت و بازرسی شورای اسلامی استان لرستان، وضعیت آبی شهرستان الیگودرز را هم نامناسب عنوان میکند و میافزاید: ۱۵ میلیون متر مکعب تخصیص جهت جبران آب شرب الیگودرز از قم رود در نظر گرفته شده است، اگر این طرح انجام شود، برداشت آب شهر الیگودرز از کمندان کاهش و امکان تامین کسری آب شرب ازنا در مواقعی که کاهش شدید آب از سراب داریم، امکانپذیر میشود.
رئیس کمیسیون حقوقی نظارت و بازرسی شورای اسلامی استان لرستان اضافه میکند که آب پایدار شهر «ازنا از کمندان» کمتر از سه ماه در سال است که همین موضوع یکی از بحرانیترین مشکلات شهر ازنا است.میربراتی تعداد چاههای تامین آب شرب شهر ازنا را ۱۵ حلقه عنوان میکند که تنها ۸ حلقه چاه فعال و سایر چاههای آب غیر فعال است.
تامین آب «ازنا» نیازمند تدابیر جدی
نماینده استان لرستان در شورای عالی استانها یادآور میشود: دبی آب چاههای ازنا از ۱۸۰ لیتر به ۱۰۰ لیتر بر ثانیه کاهش یافته و در حال حاضر در صورتی که آب کمندان به علت کدورت از مدار خارج شود، نیمی از شهر ازنا بدون آب شرب میماند که میطلبد این مهم نیاز است تا کلیه چاههای آب در این منطقه احیاء تا این مشکل حل شود.
کاهش ۳۹درصدی دبی آب رودخانهها در لرستان
در همین پیوند، مدیرعامل شرکت آب منطقهای استان لرستان، از کاهش۲۳ درصدی آبدهی چشمههای لرستان نسبت به سال گذشته و نسبت به میانگین بلندمدت ۳۹ درصد اعلام میکند که در حوضههای کرخه و کارون هم محسوس است.داریوش حسننژاد، مهمترین دلایل تنش آبی استان لرستان را کمبود بارش وعدم وجود زیرساختهای مناسب جهت ذخیره آب برای مصارف مختلف از جمله شرب و کشاورزی در لرستان میداند و میگوید: بر اثر کمبود بارشها دبی رودخانههای استان لرستان نسبت به بلند مدت با کاهش ۶۰ درصدی مواجه شده است.
«رومشکان و کوهدشت» کمترین آمار بارشی را در لرستان دارند
او با تاکید بر اینکه کمترین حجم بارش استان لرستان در محدوده مطالعاتی رومشکان و کوهدشت اتفاق افتاده، ابراز میکند: بر اساس سوابق سالهای گذشته، مناطق بیرانشهر، روستاهای پایین دست سدهای مروک و حوضیان، روستاهای حاشیه رودخانه کشکان در شهرستانهای چگنی و پلدختر، مناطقی از شهرستانهای بروجرد و دورود، و همچنین بالا دست شهرستان خرم آباد بیشترین تنش آبی را دارند.
ممنوعیت کشتهای آبدوست در لرستان
مدیر عامل شرکت آب منطقهای استان لرستان با اشاره به اقدامات این شرکت برای رفع تنش آبی استان لرستان میافزاید: برای تحقق این مهم، آب سدهای ایوشان و مروک رهاسازی شده و کشت بهاره و تابستانه در اراضی تحت پوشش شبکه آبیاری سدهای حوضیان و مروک ممنوع شده است.
الزام به نصب کنتور هوشمند آب بر روی تمامی چاه ها، اجرای برنامه مدیریت توامان آب و برق و قطع برق چاههای با مصرف بالای آب و برق، اصلاح و تعدیل پروانه بیش از ۵ هزار حلقه چاه کشاورزی، تغییر الگوی کشت در اراضی تحت پوشش چاههای کشاورزی از اقداماتیست که برای رفع تنشهای آبی لرستان انجام شده است.به گفته حسن نژاد در استان لرستان ۱۵۸۳ حلقه چاه غیر مجاز و تعداد ۷۶۷۱ حلقه چاه دارای پروانه بهره برداری وجود دارد که در سال جاری تعداد ۲۹۲ حلقه چاه غیرمجاز پُر ومسلوب المنفعه شده است.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
مارک سانتورا / نیویورک تایمز / ۱۰ مه ۲۰۲۵
رهبران بریتانیا، فرانسه، آلمان و لهستان روز شنبه در اولین سفر مشترک خود به اوکراین، بهصورت دستهجمعی وارد کییف شدند و متعهد شدند که فشار بر روسیه را تا پذیرش آتشبس کامل و بدون قید و شرط ۳۰ روزه افزایش دهند.
وزیر امور خارجه اوکراین، آندری سیبیها، عکسی از رئیسجمهور ولودیمیر زلنسکی و چهار رهبر اروپایی دیگر منتشر کرد که در حال گفتوگو با رئیسجمهور ترامپ از طریق تلفن بودند. سیبیها در شبکههای اجتماعی نوشت: «اوکراین و همه متحدانش آماده آتشبس کامل و بدون قید و شرط در زمین، هوا و دریا به مدت حداقل ۳۰ روز از روز دوشنبه هستند. اگر روسیه موافقت کند و نظارت مؤثری تضمین شود، آتشبس پایدار و اقدامات اعتمادساز میتواند راه را برای مذاکرات صلح هموار کند.»
این سفر برای تأکید بر تعهد اروپا به اوکراین پس از بیش از سه سال جنگ با روسیه انجام شد. این دیدار یک روز پس از جشن هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم در روسیه برگزار شد، جایی که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، از شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، و دیگر مقامات خارجی در مسکو برای رژه نظامی استقبال کرد که هدف آن نمایش قدرت روسیه و تلاش پوتین برای بازسازی نظم جهانی به شیوه خود بود.
این دو رویداد، تغییرات جنگ در اوکراین و تحولات ژئوپلیتیکی گستردهتر از زمان روی کار آمدن ترامپ را نشان داد. در چند ماه، ترامپ اصول اساسی سیاست خارجی آمریکا را تغییر داده و بر تضعیف پیوندهای فراآتلانتیک (trans-Atlantic) که پس از فاجعه جنگ جهانی دوم اروپا را به سوی صلح هدایت کرد، نظارت دارد.
در حال حاضر، اوکراین بین روسیهای جسور که از حمایت چین، کره شمالی و ایران برخوردار است و اروپایی که تلاش میکند خلأ ناشی از خروج آمریکا را پر کند، گرفتار شده است.
بیش از ۱۲۰ روز از اعلام دور جدید کمک نظامی آمریکا به اوکراین میگذرد. هنوز مشخص نیست که آیا دولت ترامپ قصد دارد ۳.۸۵ میلیارد دلار باقیماندهای را که کنگره برای برداشتهای اضافی از ذخایر وزارت دفاع مجاز کرده، هزینه کند یا خیر.
بیشتر فشارهای واشنگتن برای پایان دادن به درگیریها متوجه کییف بوده، اگرچه ترامپ اخیراً نشانههایی از ناامیدی از مسکو نشان داده است.
رهبران اروپایی امیدوارند که این ناامیدی باعث شود واشنگتن اقداماتی برای فشار مستقیم بر مسکو انجام دهد، شاید با افزایش تحریمهایی که درآمدهای نفت و گاز کرملین را هدف قرار میدهد و برای تأمین مالی جنگ استفاده میشود.
دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، روز شنبه تهدید تحریمهای جدید توسط رهبران غربی را رد کرد و به شبکه Rossiya-1 گفت که کشورش «به چنین اقدامات فشاری عادت دارد و میداند چگونه تأثیرات آنها را به حداقل برساند.»
دانیل فرید، دیپلمات ارشد سابق آمریکا و عضو شورای آتلانتیک در واشنگتن، گفت که امید است سیاستهای آمریکا و اروپا در مورد اوکراین در حال همگرایی باشند، اما هنوز آزمونهای زیادی باقی مانده است.
او گفت: «لحظه حقیقت» زمانی فرا میرسد که پوتین آتشبس ۳۰ روزه را رد کند، که این سؤال را مطرح میکند که آیا آمریکا تحریمهای بیشتری اعمال خواهد کرد و کمک نظامی بیشتری ارائه خواهد داد یا خیر.
او افزود که اگر آتشبسی برقرار شود، آزمون بعدی ممکن است زمانی باشد که روسیه این توافق را نقض کند. او گفت: «در آن صورت، پاسخ آمریکا چه خواهد بود؟»
به گفته او، سفر رهبران اروپایی پاسخ هوشمندانهای به تبلیغات اخیر پوتین و نمایش مهمی از همبستگی بود.
امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه؛ فردریش مرتس، صدراعظم جدید آلمان؛ کیر استارمر، نخستوزیر بریتانیا؛ و دونالد تاسک، نخستوزیر لهستان، سفر خود به کییف را با ادای احترام به هزاران سرباز اوکراینی کشتهشده در جنگ آغاز کردند و گلهایی در یک یادبود موقت در پایتخت قرار دادند.
رهبران اروپایی گفتند که راههای تقویت ارتش اوکراین را برای اطمینان از پایداری هرگونه توافق صلح آینده بحث خواهند کرد. آنها همراه با رئیسجمهور زلنسکی قرار بود جلسه مجازی با دیگر رهبران جهانی که گروهی به نام «ائتلاف داوطلبان» را تشکیل میدهند، برگزار کنند.
اما هفتههای آینده آزمونی برای این خواهد بود که آیا عزم و منابع اروپا میتواند با مقیاسی که نتیجه جنگ به طور فزایندهای به مشکلی برای اروپا تبدیل شده، مطابقت داشته باشد.
با وجود ماهها فعالیت دیپلماتیک پرشور و تمایل اعلامشده ترامپ برای پایان دادن به درگیریها، شکاف بین طرفهای درگیر همچنان عمیق است.
کییف با آتشبس ۳۰ روزه بدون قید و شرط پیشنهادی آمریکا موافقت کرده است. در عین حال، اوکراین در حال رقابت برای افزایش تولید تسلیحات داخلی خود است و متحدان اروپاییاش کمکهای نظامی خود را افزایش دادهاند. حتی اگر روسیه با آتشبس موافقت کند، اوکراین و متحدانش معتقدند که تنها راه تضمین صلح پایدار از طریق قدرت نظامی است.
پسکوف، سخنگوی کرملین، روز شنبه گفت که روسیه با هرگونه آتشبس مخالف است، مگر اینکه کشورهای غربی ارائه کمک نظامی به اوکراین را متوقف کنند.
پوتین گفته است که میخواهد کنترل حدود ۲۰ درصد از اوکراین را که نیروهایش فتح کردهاند، حفظ کند، اما همچنین میخواهد کییف بخشهای وسیعی از شرق و جنوب اوکراین را که ارتشش نتوانسته تصرف کند، تسلیم روسیه کند.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
فیلیپ اچ. گوردون / نیویورک تایمز / ۱۰ مه ۲۰۲۵
(فیلیپ گوردون مشاور امنیت ملی معاون رئیسجمهور، کامالا هریس، بوده است)
دولت ترامپ در تلاش برای مهار برنامه هستهای ایران با معضلی پیچیده مواجه است.
بخشی از این مشکل نتیجه اقدامات خود رئیسجمهور است: در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ از توافق هستهای موجود — برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) — خارج شد و آن را «بدترین توافق تاریخ» نامید. در سالهای پس از آن، ایران برنامه هستهای خود را بهطور چشمگیری گسترش داده است؛ هزاران سانتریفیوژ پیشرفته از جمله برخی که در اعماق زمین مستقر شدهاند، به کار گرفته و بنا بر گزارشها به اندازهای اورانیوم غنیسازی کرده که میتواند ظرف چند هفته چندین سلاح هستهای تولید کند. در حالیکه طبق توافق پیشین — که بسیاری از مفاد آن تا سال ۲۰۳۱ برقرار میماند — ایران برای رسیدن به چنین ظرفیتی به چندین ماه یا حتی یک سال زمان نیاز داشت.
اکنون، آقای ترامپ خواهان توافق هستهای جدیدی است و امیدوار است این توافق شامل «برچیدن کامل» برنامه غنیسازی ایران باشد. اما در حالیکه مذاکرهکنندگان آمریکایی این آخر هفته برای دور چهارم مذاکرات هستهای راهی عمان میشوند، با همان چالشهایی مواجهاند که رئیسجمهور پیشین، باراک اوباما، را واداشت تا به برجام تن دهد: چگونه میتوان ایران را به پذیرش محدودیتهای مؤثر هستهای واداشت بدون آنکه در صورت امتناع تهران، ناگزیر به استفاده از نیروی نظامی شد.
توافق برجام در ازای کاهش بخشی از تحریمها، محدودیتهای بلندمدت بر برنامه غنیسازی ایران و رژیم بازرسیهای سختگیرانهای را برقرار کرد. برای ترغیب تهران به پذیرش این شرایط، ایالات متحده ناچار به برخی مصالحهها شد؛ از جمله پذیرش ادامه غنیسازی در داخل ایران و گنجاندن «بندهای غروب» برای برخی مفاد. این توافق همچنین برنامه موشکی بالیستیک ایران یا تأمین مالی شبهنظامیان نیابتی نظیر حزبالله و حماس — که دهههاست منبع تنش و بیثباتی در خاورمیانهاند — را پوشش نمیداد. با این حال، دولت اوباما به هدف اصلی خود — بستن مسیرهای ایران به سمت دستیابی به سلاح هستهای — دست یافت و از تلاش برای حذف برنامه هستهای تهران از طریق نیروی نظامی اجتناب کرد.
امروز، در حالیکه نیروهای نیابتی منطقهای ایران بهلحاظ نظامی آسیب جدی دیدهاند و سامانههای پدافند هوایی آن بر اثر حملات اسرائیل تضعیف شدهاند، میتوان گفت ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ تاکنون تا این اندازه آسیبپذیر نبوده است. اما در حوزه هستهای، رهبران این کشور همچنان سرسخت باقی ماندهاند. آنان اصرار دارند که برنامه غنیسازی هستهای و برنامه موشکهای بالیستیک خود را کنار نخواهند گذاشت، و تنها در صورتی با توافقی جدید موافقت خواهند کرد که آن توافق، کاهش قابل توجهی در تحریمها ایجاد کند و تضمینهایی علیه خروج مجدد آمریکا از آن ارائه دهد. شاید این موضعگیری یک بلوف سیاسی باشد، اما اگر تهران کوتاه نیاید، در نهایت آقای ترامپ یا باید توافقی را بپذیرد که بسیار شبیه همان توافقی است که پیشتر محکومش کرده بود، یا اینکه برای عقبانداختن برنامه هستهای ایران به زور نظامی متوسل شود — اقدامی با پیامدهایی بسیار غیرقابل پیشبینی.
ممکن است راهی برای خروج از این بنبست وجود داشته باشد.
بهجای بهروزرسانی توافق سال ۲۰۱۵ بر اساس همان چارچوب پیشین — یعنی «دادوستد برابر» — آقای ترامپ میتواند پیشنهاد «بیشتر در برابر بیشتر» را به ایران ارائه دهد: کاهش بیشتر تحریمها در ازای محدودیتهای بیشتر و ماندگارتر بر برنامه هستهای ایران. ایالات متحده میتواند متعهد شود که به ایران تسهیلات اقتصادی مورد نیاز و فوریاش را ارائه دهد — از جمله رفع تحریمهای ثانویه بر فروش نفت — در قبال توافقی بلندمدت یا حتی بدون تاریخ انقضا که محدودیتهای جدیتری را بر برنامه هستهای ایران و سایر فعالیتهای بیثباتکنندهاش اعمال کند.
آمریکا احتمالاً باید واقعیت وجود برنامه غنیسازی در ایران را بپذیرد، اما میتواند بر اعمال محدودیتهای گستردهتری در خصوص سانتریفیوژهای پیشرفته، میزان و سطح ذخایر اورانیوم، غنیسازی در تاسیسات زیرزمینی و نیز سازوکارهای راستیآزمایی فراگیرتر پافشاری کند. اگر امتیازات اقتصادی به اندازه کافی چشمگیر باشند، ممکن است این توافق شامل محدودیتهایی بر برنامه موشکهای بالیستیک دوربرد ایران و همچنین حمایت نظامی تهران از دشمنان آمریکا — نظیر روسیه یا حوثیها در یمن — نیز بشود.
چنین ترتیبی میتواند برای ایران نیز جذاب باشد. اقتصادی که سالهاست از سوءمدیریت رنج میبرد و اکنون با سقوط قیمت نفت روبهرو است، در وضعیتی بحرانی قرار دارد: رشد اقتصادی راکد، تورم به بالای ۳۰ درصد رسیده، نرخ بیکاری نزدیک به ۱۰ درصد است و ارزش پول ملی ایران در برابر دلار به پایینترین حد تاریخی خود رسیده است. مردم ایران، که سال گذشته با هدف نجات اقتصاد کشور، رئیسجمهور جدیدی به نام مسعود پزشکیان را انتخاب کردند، بهشدت خواهان بهبود وضعیت معیشتی هستند و تقریباً بیتردید از هرگونه توافق هستهای که این امکان را فراهم کند، استقبال خواهند کرد. این توافق همچنین برای آقای ترامپ یک پیروزی سیاسی محسوب میشود، چرا که میتواند ادعا کند توافقی «بهتر» از توافق اوباما بهدست آورده است — توافقی با محدودیتهای گستردهتر بر برنامه هستهای ایران و منافعی اقتصادی برای ایالات متحده.
بهنظر میرسد ایران خوب میداند چگونه توجه آقای ترامپ را جلب کند. وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، بهطور علنی از اقتصاد ایران بهعنوان «فرصتی هزار میلیارد دلاری» یاد کرده و امکان انعقاد قراردادهایی برای شرکتهایی چون بوئینگ را مطرح کرده است — قراردادهایی که میتوانند به ایجاد شغل در آمریکا بینجامند. برداشتن کامل تحریمهای آمریکا علیه ایران — مادامی که رژیم کنونی در قدرت است — بعید و احتمالاً غیرعاقلانه خواهد بود. اما در ازای مفاد مناسب، آقای ترامپ میتواند مجوزهای صادرات خاصی را برای شرکتهای آمریکایی صادر کند تا در ایران سرمایهگذاری کرده یا کالا بفروشند، به شرکتهای زیرمجموعه آمریکایی اجازه دهد فعالیتهای تجاری خود را در ایران از سر بگیرند، و صادرات محصولات کشاورزی آمریکا — که اکنون از سیاستهای تعرفهای جدید وی آسیب دیدهاند — را تحت معافیتهای بشردوستانه ترویج دهد.
بدیهی است که اعطای هرگونه امتیاز اقتصادی به رژیمی که همچنان بهشدت با ایالات متحده دشمنی دارد، عامل بیثباتی در خاورمیانه و فراتر از آن است، مردم خود را سرکوب میکند و از تروریسم و قتلهای هدفمند حمایت میکند، جنبههای منفی خواهد داشت. اما واقعیت این است که ایران همه این اقدامات نسبتاً کمهزینه را حتی در دوران تحریمهای شدید نیز انجام داده است؛ و ایرانِ دارای سلاح هستهای تهدیدی بهمراتب بزرگتر برای ایالات متحده و جهان خواهد بود.
برای مواجهه با برنامه هستهای ایران، هرگز گزینههای خوبی وجود نداشته است — تنها انتخابهایی میان گزینههای بد. اما یک توافق هستهای «بیشتر در برابر بیشتر» باید برای آقای ترامپ وسوسهانگیز باشد: توافقی «بهتر» از توافق اوباما، سودآور برای اقتصاد آمریکا، و راهی برای پرهیز از جنگی پرهزینه در خاورمیانه. از همه مهمتر، این توافق میتواند تصمیمی درست باشد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
اتحاد سرنوشتساز گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و سکولار در انقلاب ۵۷ سالهاست که به آرزوی برخی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون و بخشی از مردم برای گذار از جمهوری اسلامی یا سرنگونی آن تبدیل شده است. تصویری خیالانگیز که بنبست سیاسی موجود و مخاطرات پیش روی کشور، آن را تقویت نیز کرده است. عدهای براندازی میخواهند برای بازگشت به قبل از ۵۷ و گروهی دیگر انقلاب میخواهند به قصد درانداختن طرحی نو، فرای سلطنت یا ولایت.
گروه اول رستگاری را در همان جا میدانند که ضلالت آغاز شده است، دسته دوم رهایی را هنوز در همان راهی میبینند که به بندگی ختم شد. عدهای نیز میان انقلاب و اصلاح بسته به درجه مشکلات یا احساس استیصال اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در نوسان هستند. آنها مانند کسی هستند که احساسش او را به تصمیمات رادیکال هدایت میکند، اما عقلش توصیه به مدارا میکند.
از سوی دیگرهمه نیروهای سیاسی، یعنی براندازان، انقلابیون و اصلاحطلبان همان اتحاد بزرگ گروههای مختلف سیاسی و همبستگی اقشار مختلف که به پیروزی انقلاب منجر شد را عامل بدبختی، نقطه آغاز تباهی و انتخاب راه نادرست، میدانند. در این میان البته طیفی از نیروها و نظرات مختلف قرار دارند؛ سلطنتطلبان با انقلاب ۵۷ مشکل دارند نه با براندازی یا اصولاً تکرار انقلاب، اگر به بازگشت آنها به قدرت منجر شود. اصلاحطلبان از طیفهای مختلف اصولاً خودِ انقلاب بهمثابه روش یا راهبرد را زیر علامت سؤال میبرند. برخی از انقلابیون زخمخورده از دو نظام، نحوه اتحاد و پذیرش رهبری آیتالله خمینی در ۵۷ را عامل انحراف انقلاب و پیآمدهای آن مینامند، نه راهبرد انقلاب به خودی خود. آنها بر این نظر پای میفشارند که در انقلاب ۵۷ راه و سرنوشتی دیگر ممکن بود. به گمان آنها، اتحاد نیروهای ملی، سکولار و چپ میتوانست از هژمونی روحانیت به رهبری آیتالله خمینی جلوگیری کند.
واقعیت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، جامعه ایران با انقلاب ۵۷ و پیآمدهای آن، دهههاست از جامعه تودهای عبور کرده است. برای بخش بزرگی از نیروهای سیاسی و برای عموم مردم، انقلاب معنا و مفهوم شورانگیز و انرژیآفرین گذشته را ندارد. فردای رؤیایی و شورانگیز، سرشار از توسعه و همبستگی، برابری و آزادی نیست. قبل از ۵۷ نه اسلام سیاسی و نه دیگر نیروهای سیاسی چپ مذهبی و سکولار متاع خود را در بازار سیاست ایران عرضه نکرده بودند، هالهای از تقدس دور آنها گرفته بود و هواداران آنها بلکه بخشهای بزرگی از مردم تصور میکردند آنها راهحلهای معجزهگر برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور در انبان دارند.
اکنون اما با توجه به راه طی شده، حتی طرفداران انقلاب یا سرنگونی نیز علیرغم داشتن نوستالژی اتحاد بزرگ مردم در ۵۷، نه عمیقاً باور دارند چنان اتحادی در این زمانه ممکن است و نه لزوماً براندازی یا انقلابی دیگر را راهگشا مییابند. تردیدهای مردم برای پیوستن به اقدامات رادیکال و خشونتآمیز، علیرغم آرزوی گذار از وضعیت موجود، تأییدکننده این مدعاست.
مشکل بزرگی که نیروهای سیاسی انقلابی یا سرنگونیطلب با آن روبهرو هستند، این است که به دلیل سالها سرکوب و فشار، مجبور به اقامت در خارج از کشور شدهاند و از سوی دیگر، در داخل کشور نیز چنانکه اشاره شد گرچه نارضایتی شدید و گسترده از حاکمیت وجود دارد، انقلاب یا وارد شدن در پروسه براندازی نظام را نیز پا گذاشتن در راهی ناروشن و پرمخاطره ارزیابی میکنند.
برعکس وضعیت کنونی، در سالهای منتهی به ۵۷ گفتمان انقلابی بین نخبگان جامعه و کمکم در میان مردم، چنان امیدآفرین بود که کمتر شکی درباره درستی انقلاب در اذهان برمیانگیخت. هرچند امروز عجیب به نظر میرسد، مردم از اوایل ۵۷ پذیرفته بودند «شاه برود، هرکس بیاید بهتر است» یا اینکه «اوضاع بدتر از این نمیشود»، اصولا انقلاب در سطح جهانی نجاتبخش و رهاییبخش محسوب میشد. دوران بیخبری از واقعیت زندگی اجتماعی پساانقلاب در کشورهای انقلاب کرده بود. اگر هم گاه بازگشتهای خبری از زندگی سخت در کشورهای انقلاب کرده یا نبودن آزادی در آن کشورها میآورد، به عنوان دروغهای امپریالیسم یا دنیای سرمایهداری غرب علیه کشورهای انقلابی یا سوسیالیستی ارزیابی میشد. انقلابیها رفاه، توسعه و برابری و برادری را در فردای انقلاب با ازخودگذشتگی و همیاری انقلابی و دخالت گسترده نیروهای مردمی ممکن میدانستند. خوشبینی مفرط به فردای بعد از انقلاب، بیخبری از جایگاه اقتصادی و فرهنگی ایرانِ زمان محمدرضا شاه در منطقه و جهان، شخصیت کاریزماتیک آیتالله خمینی و تسلط ایدئولوژیها بر ذهن و روح انقلابیون، عنصر فداکاری در راه انقلاب و همبستگی و مهربانی مردم با یکدیگر شده بود.
(ادامه دارد)
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
سارا سبزی / هممیهن
* گزارشی درباره تاثیـر قطعی مکرر برق بر زندگی روزمره مردم و پایــــین آمدن تابآوری آنها
یک نفر نوشته هزار تخم بلدرچین داخل دستگاه گذاشته و فقط ۱۰۰ قطعه از آن سالم مانده. یک نفر دیگر نوشته است که خانهاش در یکی از روستاهای محمدآباد سیستان بهدلیل نوسان برق، آتش گرفته است. این پیامها را مردم معترض زابل در گروههای واتساپی و تلگرامی درباره قطعی برق نوشتهاند. ماجرای قطعیهای هرروزه آنقدر برایشان آزاردهنده بوده که در همین چندهفته گذشته بارها روبهروی اداره برق این شهر تجمع کردند و از رئیس آن خواستند که اگر نمیتواند حق برق این شهر را بگیرد، استعفا دهد.
مردم زابل میگویند، بین شهرهای سیستان و بلوچستان، این شهر با بیشترین قطعی برق روبهروست و حتی قبل از اینکه این روند در شهرهای دیگر شروع شود، از تابستان و زمستان سال گذشته روزی دو ساعت برق آن قطع میشد. دمای هوای این شهر در تابستان به ۵۰ درجه هم میرسد، حتی همین حالا در نیمه اردیبهشتماه هم دمای هوای زابل به ۴۵ درجه رسیده، ساکنان آن را بیشتر از همه عصبانی و کلافه کرده و نوسانهای برق و آسیب به وسایل برقی هم آن را بیشتر میکند.
تجمعهای اعتراضی مردم به قطعیهای برق مکرر فقط به زابل محدود نمیشود و دوشنبه هفته گذشته مردم شهرری هم روبهروی اداره برق این شهرستان تجمع کردند؛ علت آن هم مثل بسیاری از شهرهای دیگر، قطعیهای گسترده و خارج از زمانبندی اعلام شده و خاموشیهایی است که در بعضی محلات بیش از چهار ساعت طول میکشید.
جواد هراتی، مدیر گروه عدالتخواهان سیستان است و میگوید، چرا در شرایطی که شهرهای دیگر استان هم جمعیت، هم کارخانهها و صنایع بیشتری دارند، با این میزان قطعی برق روبهرو نمیشوند: «مردم میگویند در حق این شهر ظلم میشود؛ چون این روند در شهرهای دیگر کمتر است. زابل اصلاً کارخانه ندارد و فقط یک بازار و چندکارگاه کوچک دارد. همه کاسبیهای مردم هم در این بازار انجام میشود اما در اوج فروش، برق میرود.» مثل شهرهای دیگر، جدول قطعی برق این شهر هم منتشر میشود اما شاید تا ۸۰ درصد در زمان دیگری انجام میشود. «چندروز پیش گفتند که ۸ تا ۱۰ برق محله شما قطع میشود، اما از ساعت ۷ تا ۹/۳۰ این کار را انجام دادند. همه این اتفاقات در کنار قبضهای برق با رقمهای بالا رخ میدهد که مدتهاست در این شهر برای خانهها صادر میشود. مدتی زابل تا شب هم قطعی برق داشت. در روستاها تا دو، سه بار هم قطعی برق دارند.»
ناترازی برق خودش را بیشتر از همیشه در بهار نشان داده و کار به جایی رسیده که وزارت کشور در اطلاعیهای رسمی، اعلام کرده است که از پنجشنبه همین هفته، تعطیلی سراسری اجرا میشود. عباس علیآبادی، وزیر نیرو که بهتازگی موضوع استیضاح او در مجلس مطرح شده، چندروز پیش در یک برنامه تلویزیونی از مردم عذرخواهی کرده و گفته بود: «اکنون در شرایط نسبتاً خوبی در مقایسه با خیلی از کشورها قرار داریم. کشورمان در ردیف ۱۶ کشور جهان قرار دارد که سرمایهگذاری خوبی در توسعه صنعت برق دارد و در مقایسه با خیلی کشورها پیشتاز هستیم. البته در مصرف هم پیشتاز هستیم.» او قول داد که قطعیهای طولانیمدت، تا پایان هفته گذشته اصلاح شود و قطعیهای برق خانگی حداکثر دو ساعت باشد.
خسارتهای قطعی برق صنایع در سال گذشته آنقدر زیاد بود که کارزار «درخواست جبران خسارتهای ناشی از قطعی مکرر و بیبرنامه برق در واحدهای تولیدی در سال ۱۴۰۳» اردیبهشتماه امسال آغاز شد و تعدادی از صنعتگران شهرک صنعتی عباسآباد و کارخانههای کشور از دولت درخواست کرده بودند که هم خسارتهای قطعی برق سال گذشته را بپردازد، هم برای تامین برق پایدار در سالهای آینده برنامهای داشته باشد.
هفته گذشته «هممیهن» در گزارشی نوشته بود: «مرکز پژوهشهای مجلس با انتشار گزارشی، نسبت به افزایش فزاینده ناترازی برق در کشور هشدار داد. این گزارش نشان میدهد میزان ناترازی برق در سال ۱۴۰۳ به ۴/۱۵ هزار مگاوات رسیده است، درحالیکه این رقم در سال ۱۴۰۱، ۷/۹ هزار مگاوات بود. این آمار بیانگر رشد ۶۰ درصدی این معضل طی دو سال اخیر است.»
بیبرقی با خوزستان جور در نمیآید
۱۹۴۲ کیلومتر دورتر از زابل، در شهر دزفول هم وضعیت قطعی برق به همین اندازه آزاردهنده است. برق خوزستانیها دقیقاً زمانی قطع میشود که دمای هوا به گرمترین درجه رسیده و برق شهر، دو ساعت تمام قطع میشود. حالا قرار است کارمندان این استان هم مثل باقی شهرها، از شش صبح تا یک ظهر سرکار بروند تا از میزان مصرف برق کاسته شود.»
خدیجه، ساکن این شهر است و میگوید: «بگو اعتراض مردم به آسیبدیدن وسیلههای برقی است که بسیار گرانند. ما در هر اتاقخواب یک کولر داریم، هرکدام که خراب شود، میدانی چقدر باید هزینه کنیم؟ ما نمیتوانیم برای کارهای روزمره برنامهریزی کنیم. خیابانها خیلی تاریک میشود. تا سال قبل چراغهای خیابان را قطع نمیکردند، حالا وقتی برق میرود، شهر میشود ظلمات. اینجا و قطعی برق، با هم جور درنمیآیند.»
تا مدتی پیش برق این شهر هم هرروز دو ساعت قطع میشد، اما الان در هفته دو تا سهبار رخ میدهد: «مردم خیلی اعتراض کرده بودند. حتی یک ساعت هم برای خوزستانیها زیاد است. فکر کن یکنفر از سرکار آمده و میخواهد در این گرما استراحت کند، ولی برق نباشد، میدانی چه میشود؟» جدول قطعی برق خوزستان در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و خدیجه میگوید که ممکن است یک خانواده به آن دسترسی نداشته باشد.
کمبود برق باعث شده که ساعت کاری کارمندان دولت به ساعت ۶ صبح تا ۱۳ تغییر کند؛ اتفاقی که سالهای پیش از تابستان آغاز میشد و امسال از اواسط بهار. یعنی یک تغییر نظم در روند زندگی میلیونها نفر که جامعهشناسان میگویند، تبعات خاص خودش را دارد. حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس شهری است و اعتقاد دارد تخصصهای مختلف، سازمانهای متعدد و انواع خدمات، هزاران فعالیت و کسبوکار، امکانات درمانی و خدماتی بهخصوص در کلانشهرها، همه متکی به زیرساختهاست.
این بخشها قسمت مهمی از زندگی امروزی را تشکیل میدهند و باید مثل ساعت کار کنند. هرگونه اختلالی در هرکدام از اینها پیش بیاید، نظم زندگی روزمره را تحتتاثیر قرار میدهد و تبعاتی دارد که شاید در طول روزها، ماهها یا سالهای اول متوجه آن نباشیم. به بیان دیگر، اثرات انباشتی دارد و تا جای ممکن نباید اجازه دهیم زیرساختهای انرژی دچار مسئله شوند.
تاکید ایمانیجاجرمی این است که دولت باید این موضوع را از قبل پیشبینی میکرد؛ چون هشدارها از قبل داده شده بود: «مسئولان اعلام کرده بودند که زیرساختها کهنه و فرسوده است و نیاز به سرمایهگذاری دارد و جمعیت شهری در حال افزایش است و اتکای ما به برق بیش از گذشته است. در حال حاضر بخش تولید بیشترین آسیب را میبیند. درحالیکه آنها روی وعدههایی که حکومتها به آنها دادند سرمایهگذاری کردند و تبعات بسیار بدی دارد. این در حالی است که مقامات برای تاثیرات اجتماعی و اقتصادی فکری نکردند و برنامهای ندارند. ممکن است همه ما درک کنیم که بهدلیل تحریم یا کوتاهی این مسئله پیش آمده. ضمن اینکه لازم است گفته شود، قرار است چه اقداماتی انجام شود تا این وضعیت تمام شود.»
او توضیح میدهد که در این شرایط نهفقط مردم بلکه مدیران هم غافلگیر میشوند و گستردگی این موضوع ما را از تدبیر و خردمندی که باید در دستگاههای اداری امروز باشد، ناامید میکند. تاکید جاجرمی بر این است که زندگی امروز باید پیشبینیپذیر باشد؛ چون ما برای زندگی روزمره باید به سازمانهای عمومی اعتماد کنیم و اگر نباشد فشارهای عصبی به افراد وارد میشود.
به اعتقاد او این اتفاقات سبب ازدسترفتن جنبه پیشبینیپذیری میشود و فشارهای عصبی و روانی دارد و تنها محدود به تبعات اقتصادی نیست: «عوارض روحی و روانی این شرایط، روحیه جامعه را که خیلی هم خوب نیست، بدتر میکند. اگر نتوانند این مسائل را حل کنند در بلندمدت میتواند تبدیل به بحرانهای اجتماعی شود. جامعه ایران همین حالا هم طبقاتی و قطبی شده است. ثروتمندان پیشبینی این مسائل را از قبل کردند و من شنیدم، در زمستان برخی از افرادی که در مناطق خوش آبوهوا زندگی میکنند، منابع آب عظیم و ژنراتور برق خریداری کردند که فشاری به آنها نیاید.»
جاجرمی بر اطلاعرسانی و توضیح دادن وزارت نیرو به مردم تاکید میکند و اعتقاد دارد که قسمت اجتماعی وزارت نیرو باید به این موارد فکر کند؛ چون گاهی برخی مسائل را میتوان با توضیح دادن برای مردم قابل تحملتر کرد. «در این شرایط اگر این توضیحات داده شود، من فکر نمیکنم مردم ما بیانصاف باشند و قبول نکنند. اما جالب است که کوچکترین مکالمه یا گفتوگویی انجام نشده و این باعث میشود قضاوت عمومی این باشد که مدیران ما نالایق، ناشایست و بیتوجه به مسائل مردمند.»
از نگاه او زمانی که روی زیرساختها سرمایهگذاری لازم انجام نشود، دسترسی عمومی مردم به آنها کم میشود و این نشانه فقر و محرومیت است، درحالیکه گروه یا طبقه ثروتمند به آنها دسترسی دارند. جاجرمی تبعات این شرایط را تشدید حس نابرابری و تحقیری میداند که ناشی از ثروت، قدرت و طبقه است. «اگر به ایران تاریخی نگاه کنیم، دولت با تاسیس سازمان برنامه و اختصاص منابع قابلتوجهی برای زیرساختهای انرژی و درمانی از حدود ۸۰ سال پیش سرمایهگذاری خوبی کرده بود و جامعه ایران از یک رفاه نسبی در این موارد برخوردار بود.
حتی در شاخصهای توسعه انسانی جایگاه ما متوسط به بالاست. اما اگر این اتفاقات تداوم داشته باشد شاخص توسعه و رفاه عمومی را پایین میآورد و تبعات خاص خودش را خواهد داشت. بسیاری از امکانات رفاهی از بخش بزرگی از جامعه گرفته میشود و بسیاری از کسبوکارها که به اتکای این منابع میتوانستند توسعه داشته باشند، امکان توسعه را از دست میدهند.»
همهچیز بههممیریزد
گرما و رطوبت هوا در شهرهای شمال و جنوب کشور به یکاندازه نفسگیر است و هربار قطعی برق، انگار زندگی آنها را بیشتر بههممیریزد. «رطوبت هوای مازندران بالاست و بدون وسیله خنککننده غیرقابل تحمل است.» مریم در قائمشهر زندگی میکند و فرزندانش در گرما و رطوبت اردیبهشتماه، بیحال و حوصله و گرمازده میشوند. گاهی برق شهر سه تا چهار ساعت قطع میشود و زمانبندی اعلامشده هم دقیق نیست: «ممکن است برق خانه ما و همسایه کناری در ساعتهای متفاوتی قطع شود. درحالیکه در جدول قطعی برقی که اعلام میکنند، میگویند برق یک خیابان در یک ساعت مشخص قرار است قطع شود، اما اینطور عمل نمیکنند.»
برق که میرود، آب هم قطع میشود، وسایل برقی هم آسیب میبینند و بردشان میسوزد و هزینه تعمیرشان هم بالاست. جبران خسارت وسایل برقی برای مردم دشوار است و مریم میگوید جاروبرقی خانهشان سه روز پیش بهدلیل همین نوسان برق سوخت و سه میلیون تومان برای آن هزینه پرداخت کرد؛ رقمی که برای قشر کارمند بالاست. «وقتی برق میرود، امکان درس دادن و درس خواندن بچهها در مدرسه وجود ندارد و باتوجه به تعطیلیهای زمستان سال گذشته، درمجموع ساعتهای مفید آموزش برای سال تحصیلی فعلی بسیار کم بوده است. از طرف دیگر برای کارهای روزمره حتی یک آرایشگاه رفتن ساده، از چند روز قبل برنامهریزی میکنی، ولی بعد اعلام میکنند که برق آن محله رفته است. این شرایط از نظر روانی هم روی مردم تاثیر میگذارد. انگار یک خشم عمومی در آنها در حال شکلگرفتن است.»
قطعی برق بازار شهرهای مختلف را به هممیریزد؛ بهخصوص در شهرهای کوچک که بازارهای اصلی در یک نقطه متمرکزند، مثل قائمشهر که برق بازار آن در ساعتهای پررفتوآمد قطع میشود و همه مغازهدارها موتور برق خریدهاند تا چراغ مغازه خاموش نشود. بیشتر مغازهها هم در یک نقطه خاص متمرکزند. مریم میگوید، میشود ساعتی برق این منطقه را قطع کرد که کارشان کمتر است «در این دوره که همه میگوییم کاش وقت بیشتری در طول روز داشتیم، انگار یک سرعتگیری در مسیر زندگیات گذاشتهاند و همیشه یکسری از کارهای زندگیات را باید موکول کنی به فردا.»
نه آنتن تلفن، نه اینترنت
«اینجا آبادان است، مثل همیشه برقها قطع شده، ما حالمان بد میشود، الان هم زنگ ریاضی است، نمیتوانیم مشقهایمان را بنویسم.»؛ یک ویدئوی کوتاه از مدرسهای دخترانه در آبادان همین چندروز منتشر شده که دانشآموزانش میگویند، بهدلیل قطعی برق نمیتوانند درس بخوانند؛ ماجرایی مشابه در شهرهای دیگر بهخصوص جنوب ایران که مدتهاست تکرار میشود. مرضیه معلم و ساکن بندرعباس است و هرروز ممکن است با قطع برق یکی از کلاسهایش روبهرو شود. «برق مدارس هم قطع میشود و بسته به منطقه، یک تا سه ساعت قطع میشود.
در این شرایط چطور میشود تدریس کرد یا از دانشآموزان امتحان گرفت؟» قطعی برق در بندرعباس هم از حدود ۶:۳۰ صبح قطعیهای برق شروع میشود و دو ساعت طول میکشد؛ در روزهایی که گرما و رطوبت هوا، زندگی در این شهر را سختتر کرده است. او تعریف میکند در شرایطی که برق قطع میشود، دستگاههای پوز هم کار نمیکند و در برخی از محلهها دیگر نه آنتن تلفن همراه وجود دارد، نه اینترنت. حتی کرکره مغازهها هم بالا و پایین نمیشود و درهایی که با ریموت کار میکنند هم باز نمیشوند و مردم در خانههایشان میمانند. «بزگترین مشکل، کلافگی مردم از شرجی و گرماست. الان هنوز بعد از انفجار اسکله شهید رجایی، شهر به وضعیت عادی برنگشته و این ناراحتی هم انگار خودش را بیشتر نشان میدهد.»
مردم در آستانه اعتراض
اعتراض به قطعیهای برق طولانیمدت در اسلامشهر هم باعث شده که از هفته گذشته ساعتهای آن کاهش پیدا کند. شرایط در این شهرستان بهحدی وخیم بود که بین هشت تا ۱۲ ساعت برق مناطق مختلف آن قطع میشد و فرماندار آن هفته گذشته گفته بود که باید این وضعیت اصلاح شود. «من در خیابان زرافشان مغازه دارم. روزی سهساعت برق میره و نمیتونم کار مردم رو آماده و تحویل بدم.
آخر ماه هم باید اجارهی سنگین پرداخت کنم. آیا کسی هست که جوابگو باشه؟ چرخ خیاطی من نیاز به برق داره.» کانالهای خبری محلی اسلامشهر در استان تهران هرروز پر از پیامهای اعتراض مردم به وضعیت قطعی برق است. بعد از اعتراضهای چند روز گذشته، ساعتهای قطعی برق در اسلامشهر، واوان و مناطق مختلف آن کاهش پیدا کرد. رضا ساکن این شهر است و میگوید، انتقاد مردم این است که چرا برق شهر تهران به اندازه شهرستانهای آن قطع نمیشود؟ شغل من در تهران است و در طول روز، قطعی برق نداریم. این تبعیض، مردم اینجا را آزار میدهد و رسانهها هم به آن پیوستند و این چندروز بهشدت اعتراضات بالا گرفت.
مثل هر شهر دیگری در زمان قطعی برق، زندگی روزمره اینجا هم مختل میشود. درِ پارکینگها قفل و آسانسورها قطع میشود، آنتنهای مخابرات و اینترنت هم برای ساعتها از دسترس خارج میشود و پمپ آب خانهها هم کار نمیکند. یک شرکت بزرگ لبنیاتی در اسلامشهر سالهاست فعالیت میکند و مردم میگویند، این شرکت در این شرایط آب و برق خود را چطور تامین میکند که به خانهها فشار وارد میشود؟ رضا میگوید: «ما نشنیدهایم که این شرکت اعتراضی به این شرایط داشته باشد، ولی میدانیم که احتمالاً منابع برق آن، شهری است.
اینجا چند شهرک صنفی ـ خدماتی کوچک فعال است که مصرفکننده بزرگی در زمینه برق و آب است. در این مدت از تولیدیها اعتراضی نداشتیم ولی خدماتیها خیلی اعتراض داشتند. آقای شریفیان، نماینده تهران در مجلس بود، اسلامشهر از اولویت قطعی برق خارج شد، ولی الان هیچکس هیچ تلاشی نمیکند و نمایندههای مجلس و شورای شهر هیچ واکنشی نشان نمیدهند.» جدول قطعی برق در اسلامشهر هم رعایت نمیشود و بسیار دیر اعلام میشود. ساکنان آن میگویند، بهانه منطقه برق اسلامشهر این است که قطعی برق در حوزه آنها نیست. تهران یک شرکت دیسپاچینگ دارد که تصمیمات آنجا گرفته میشود.
تابآوری و اضطراب، در ازای قطعی برق مکرر
«قطعیهای برق و آب فرآیندهای روانشناختی ایجاد میکند و سبک زندگی مردم را تغییر میدهد. این مسئله همراه با محرومیت و ناکامی است.» این نظر مجید صفارینیا، روانشناس اجتماعی است که اعتقاد دارد، در این شرایط بهترین کار این بود که مجلس میپذیرفت و ساعتها یکساعت عقب کشیده میشدند، اما وقتی این اتفاق نمیافتد بهجای آن مردم باید ۶ صبح سر کار بروند. او میگوید صبحخیزی میتواند باعث عدمتمرکز و خطای شناختی در کارمندان شود. این مسئله برای آنها همراه با مشکلات کودکانی است که باید دیرتر مدرسه بروند.
صفارینیا هم از اضطراب و نگرانی مردم بهدنیال قطعیهای برق میگوید و توضیح میدهد که بیخبری و اتفاقاتی که بهدنبال این شرایط در زندگی روزمره رخ میدهد، سبک زندگیای که مردم به آن عادت داشتند را بههمبریزد. «ناکامیهای پیدرپی بسیار آسیبزاست. حاکمیت این پیام که ما در اوج قله و بالاترین نقطه ممکن هستیم را منتقل میکند، اما اتفاق دیگری میافتد. در کشورهایی مانند امارات، عربستان، بحرین یا کویت اگر برق حتی نیمساعت قطع شود، زندگی صنعتی، خانگی و تجاری آنها با مشکل مواجه میشود. اما در اینجا ما وقتی دچار محدودیت میشویم، کارخانهها تعطیل میشوند و برق به بخش خانگی و تجاری که غیرمولد است، منتقل میشود.»
تجربه دو ساعت بیبرقی در محیطکار و زندگی چه نتیجهای به دنبال دارد؟ صفارینیا میگوید، این رویه سبب میشود مناسک روزانه و رفتارهایی که به آن عادت کردیم با مشکل مواجه شوند، درنتیجه انسجام اجتماعی پایین میآید و نارضایتی را بالا میبرد. از نگاه او، خرد و تفکر جایگزین حماقت شده و مجلس میتوانست طرحی را تصویب کند که با تغییری یکساعته سلامت زندگی مردم در خطر قرار نگیرد. «مردم از شنبه باید ۶ صبح سر کار بروند و ساعت یک ظهر تعطیل شوند. اما دانشآموز ۶ صبح مدرسه نمیرود. مدارس هشت صبح باز میشوند. آیا مهدکودکها ۶ صبح بازند؟ کسانی که فرزند مدرسهای یا مهدکودکی دارند، باید چه کار کنند؟ همه این موارد سبب سردرگمی و ناکامی میشود. ناکامی به حال بد مردم کمک میکند. هماهنگی قوه مجریه و قوه قانونگذار میتوانست شرایط را بهتر کند.»
ناامنی و اضطراب سبب ازدسترفتن انسجام اجتماعی میشود و درنتیجه خشم مردم افزایش پیدا میکند. این اعتقاد صفارینیاست که میگوید، این پیامدها اجتنابناپذیر است چون حاکمیت تصمیم گرفته در ساخت نیروگاههای جدید هزینه نکند. وضعیت روزبهروز بدتر میشود، زیرا نیروگاه یکروزه ساخته نمیشود و چندینسال زمان نیاز دارد.
از سوی دیگر، ما فرهنگ استفاده از انرژیهای نو را نداریم. او از توسعه نیافتن نیروگاهها و صنعت برق در ۱۰ سال گذشته میگوید، در شرایطی که افزایش جمعیت رخ نداده و بهجای آن با افزایش مهاجرت و شهرنشینی روبهرو شدهایم. «روستاها و شهرها هر دو به برق نیاز دارند. ما روستاهایی داریم که در حال حاضر کسی در آنجا زندگی نمیکند اما برق به آنجا رفته است. تنوع مصارف زیاد شده و در هر خانه چندین وسیله برقی وجود دارد. تابآوری اجتماعی پایین میآید و در قالب خشونت، خشم و اعتراض خودش را نشان میدهد.
حوادث در کشور ما بسیار زیاد است. ما تقریباً ماهی یک زلزله بالای چهار ریشتر در کشور داریم. حوادث غیرقابل پیشبینی هم رخ میدهد زیرا ما پدافند غیرعامل درستی نداریم. حوادثی مانند اسکله بندر شهید رجایی علاوه بر حوادث طبیعی، باعث میشود تابآوری اجتماعی کاهش پیدا کند و وضعیت روزانه به سمت بدتر شدن حرکت کند.»
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
طی هفتههای اخیر آتشسوزیهایی رخ داد که فجیعترین آن مربوط به انفجار بندر رجایی بود که منجر به آتشسوزی گستردهای شد؛ این فاجعه بیش از ۵۰ کشته و صدها مصدوم دربرداشت. حتی حدود ۱۱ نفر مفقود شدند و تاکنون نیز اثری از آنها نیست و خانوادههایشان در نزدیکی محل انفجار به دنبال سرنخی از عزیزانشان هستند. پس از آن آتشسوزیهای دیگری نیز رخ داده که «اعتماد» در این گزارش به آنها پرداخته است.
■ ساعت ۱۰ و ۳۳ دقیقه سهشنبه ۱۶ اردیبهشتماه جاری، آتشسوزی در یک انبار در خیابان مولوی رخ داد.
سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران در این باره گفت: «چند باب انبار با کاربری لوازم یدکی موتوسیکلت با سقف شیروانی داخل حیاطهای خانه که با سقف شیروانی پوشانده شده دچار آتشسوزی شده بود و کاملا شعلهور بود. آتش به یک ساختمان سهطبقه مسکونی که در مقابل این انبارها بود سرایت و طبقات دوم و سوم آن را نیز تحت تاثیر قرار داده بود و بخشی از آن را شعلهور کرده بود.»
ملکی در ادامه در مورد افزایش ایمنی در انبارها نیز گفت: «در انبارها ریسک خطر اجناسی که کنار هم قرار میگیرند باید لحاظ شود. ممکن است شلنگ، لاستیک و... در انبارها باشند که همگی قابلیت اشتعال دارند. در انبار خیابان مولوی به خاطر وجود اسپری در محل آتشسوزی اشتعال چند برابر و باعث آتشسوزی بیشتر شده بود. وقتی اجناس روی هم چیده شوند و در مجاورت پنجره ساختمانها قرار گیرند، آتش میتواند خیلی راحت به داخل پنجرهها و واحدها سرایت کند. قفسهبندیها باید به صورت ایمن انجام شود. باید فضا برای تردد وجود داشته باشد. در صورت ناایمن بودن قفسهها آتشنشان به سختی میتواند عملیات انجام دهد، بنابراین باید فاصله ایمن بین اجناس باشد. سقفها و مقاومت فیزیکی ساختمانها بسیار مهم است، ورقههای شیروانی هیچ مقاومتی در برابر کوچکترین شعله ندارند و باعث گسترش آتشسوزی میشوند.»
■ ساعت ۹و ۱۰ دقیقه دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه جاری، یک ساختمان متروکه قدیمی در خیابان سعدی کرمانشاه دچار آتشسوزی شد. «سعید قادری» رییس سازمان آتشنشانی و خدمات شهرداری کرمانشاه در این مورد گفت: «با حضور در محل حادثه و بررسی به عمل آمده مشخص شد یک ساختمان متروکه به مساحت حدود ۷۰۰ متر در سه طبقه دچار آتشسوزی شده است. با توجه به عدم پایداری سازه و امکان ریزش آوار، عملیات مهار بعد از دو ساعت به اتمام رسید. علت اصلی آتشسوزی در دست بررسی است.»
■ ظهر روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه جاری، در بندر شهید رجایی بندرعباس دوباره آتشسوزی اتفاق افتاد. مدیر روابط عمومی بندر رجایی گفت: «پمپ هیدرولیک یکی از دستگاههای ریچ استاکر در بندر شهید رجایی پاره شد که پاشش روغن سبب آتشسوزی شد. این دستگاه حین کار در یکی از قسمتهای بندر از ناحیه شلنگ انتقال روغن با مشکل مواجه و دچار آتشسوزی شد که با حضور بهموقع آتشنشانی بندر کنترل و برای تعمیر از محوطه خارج شد.»
■ ساعت ۱۳ و ۳۹ دقیقه دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه جاری، آتشسوزی در یک کارخانه رنگ شرکت ماکان ایوانکی رخ داد که دو مصدوم برجای گذاشت. «سعید مجیدی» رییس جمعیت هلالاحمر شهرستان گرمسار در این راستا گفت: «در این حادثه دو نفر مصدوم شدند که پس از انجام اقدامات اولیه توسط نجاتگران هلال احمر به مرکز درمانی منتقل شدند.»
■ ساعت ۱۱ و ۴۸ دقیقه دوشنبه ۱۴ اردیبهشتماه جاری، در یکی از شهرکهای قم آتشسوزی رخ داد. «محمدجواد باقری» رییس اورژانس ۱۱۵ قم گفت: «این آتشسوزی در شهرک محمودآباد قم رخ داد. دو نفر از مصدومان با سوختگی کامل صددرصدی و بدحال پس از دریافت خدمات اولیه به بیمارستان منتقل شدند. همچنین دو نفر از مصدومان نیز دچار سوختگی بین ۴۰ تا ۵۰درصدی و یکنفر نیز دارای سوختگی سطحی بودند که به بیمارستان منتقل شدند.»
■ عصر یکشنبه ۱۴ اردیبهشتماه جاری، کارخانه موتوسیکلتسازی در خیابان پیامبر مشهد دچار آتشسوزی شد. «حمیدرضا کافینیا» مدیرعامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری مشهد در همین راستا گفت: «آتشسوزی مصدوم یا کشته نداشته و تعدادی موتوسیکلت، لاستیک و کارتن دچار آتشسوزی شدند و علت وقوع این آتشسوزی در حال بررسی است.»
■ شامگاه شنبه ۱۳ اردیبهشتماه جاری، در منطقه قوچحصار نظرآباد آتشسوزی رخ داد. «قدرتالله شمیرانی» سرپرست فرمانداری نظرآباد گفت: «این آتشسوزی در منطقه قوچحصار نظرآباد رخ داد و ۱۲ واحد عمدتا ضایعاتی دچار حریق شد. با پشتیبانی ستاد بحران استان و نیروهای امدادی شهرستانهای مجاور، آتش در حال مهار شدن است. این حادثه تلفات جانی نداشت.»
■ ساعت ۸ صبح ۱۳ اردیبهشتماه جاری، یک کارخانه رنگسازی در شهرک صنعتی عباسآباد آتش گرفت و ۷۰درصد مجموعه از بین رفت. «مهدی حیدری» سرپرست فرمانداری پاکدشت در این باره گفت: «باتوجه به گستردگی آتشسوزی و وجود مواد قابل اشتعال و انفجار در این کارخانه، ۲۵ دستگاه خودروی آتشنشانی و تانکر آب از آتشنشانیهای شهرکهای صنعتی ایوانکی و خوارزمی همچنین شهرستانهای پیشوا، فرونآباد، پاکدشت و شریفآباد به محل حادثه اعزام شدند. این حادثه هیچگونه تلفات جانی و مصدومی در پی نداشت. به دلیل ماهیت اشتعالپذیر مواد موجود در این واحد تولیدی، آتش به سرعت گسترش یافت و با و وجود دستگاههای اطفای حریق در کارخانه، حدود ۷۰درصد مجموعه از بین رفت.»
■ ۹ اردیبهشتماه جاری، «سعید پوش» رییس آتشنشانی دهدشت در مورد جزییات سه فقره آتشسوزی در دهدشت واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد گفت: «ساعت ۱۷ عصر روز هشتم اردیبهشت یک مورد آتشسوزی در منطقه مسکن مهر رخ داد. این حادثه به دلیل عدم توجه به مسائل ایمنی رخ داد. هنوز علت این آتشسوزی که در یک بلوک از مسکن مهر دهدشت اتفاق افتاد، به صورت دقیق مشخص نیست و در حال بررسی ازسوی کارشناسان است. به دنبال این آتشسوزی طبقه همکف این ساختمان ۴۰درصد، طبقه اول ۲۰درصد خسارت دیدهاند و بالکن و به کولرگازی طبقه دوم نیز خسارت وارد شد. این آتشسوزی تلفات جانی نداشت اما یکی از آتشنشانان از ناحیه صورت دچار سوختگی شد.»
پوش در ادامه گفت: «همچنین ساعت ۳ و ۱۰دقیقه بامداد نهم اردیبهشت بخش هیات تکواندوی سالن شهید باهنر دهدشت دچار آتشسوزی شد. این آتشسوزی دو مصدوم داشت که یکی از مصدومان یک آتشنشان بود و هماکنون در بخشآیسییو بیمارستان دهدشت بستری است و یک نفر دیگر نیز از ناحیه پا و کمر مصدوم شد. به دنبال این آتشسوزی حدود ۹۰درصد به سالن و تجهیزات هیات تکواندو خسارت وارد شده است.» همچنین رییس آتشنشانی دهدشت در مورد سومین آتشسوزی گفت: «ساعت ۱۱ و ۱۵ دقیقه نهم اردیبهشت یک خانه مسکونی به علت نوسان برق کنتور دچار آتشسوزی شد. مسکن مهر دهدشت از لحاظ سازهای و ساخت مشکل دارد و تجهیزات ایمنی و آتشنشانی در این منطقه زیر صفر است. عامل بیشتر آتشسوزیهای شهر دهدشت مشکل و نوسان برق است.»
■ ۸ اردیبهشتماه جاری، در یکی از پرترددترین نقاط مرکزی شهر نور، واقع در خیابان امام خمینی آتشسوزی گستردهای رخ داد که خسارات مالی قابلتوجهی به همراه داشت. «محرم مطهری» مسوول آتشنشانی شهر نور در این باره گفت: «منشا حریق از یک مغازه فروش لوازم بهداشتی و جهیزیه عروس آغاز شد و به دلیل گسترش سریع شعلهها به ۶ مغازه مجاور نیز آسیب رساند. مغازه جهیزیه به طور کامل تخریب شد و سایر واحدهای تجاری با خساراتی ازجمله شکستگی شیشهها، دودگرفتگی و سوختگی بخشی از کالاها مواجه شدند. عدم وجود حتی یک کپسول آتشنشانی در مغازههای آسیبدیده، یکی از عوامل تشدید خسارات بود. در صورت وجود کپسولهای پودری، امکان کنترل آتش در مراحل اولیه وجود داشت. همچنین نقص در گازکشی و سیمکشی برق ناایمن از دیگر عوامل خطرساز بودند که احتمالا در بروز حریق نقش داشتند.»
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
ایران پست: ترامپ و خامنه ای دو روی سکه در بازی سیاسی برد-برد
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
نئوکانها به دنبال جنگ با ایران هستند
استیو ویتکاف، نماینده ایالات متحده در خاورمیانه، از کسانی که تلاش میکنند مذاکرات رئیسجمهور برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را تضعیف کنند، انتقاد کرد و گفت آنها «تمایل به اقدام نظامی» دارند. او افزود که او و ترامپ در روابط خارجی آمریکا اولویت را به دیپلماسی میدهند.
ویتکاف در مصاحبه با نشریه محافظهکار «برایتبارت» که بخش نخست آن روز پنجشنبه ۸ مه ۲۰۲۵ منتشر شد، گفت: «در ذهن آنها، هر چیزی که ماهیت نظامی داشته باشد، راهحل مشکل است و به آن تمایل دارند. آنها هیچ توجهی به پیامدهای این اقدامات نمیکنند.» او افزود: «عنصر نومحافظهکار معتقد است که جنگ تنها راه حل مسائل است.»
ویتکاف ادامه داد: «ترامپ به صلح از طریق قدرت اعتقاد دارد، به این معنا که توسل به خشونت و جنگ لزوماً به نفع کشور و بهترین راه برای برقراری آتشبس، صلح دائمی یا هر آنچه که میخواهیم نامش را بگذاریم، نیست. گفتوگو و دیپلماسی مسیری است که او هر بار میخواهد دنبال کند، زیرا اگر بتواند به راهحلی موفق برسد که به نفع ایالات متحده باشد، این بهترین گزینه است.»
اظهارات ویتکاف در حالی مطرح میشود که محافظهکاران تندروتر در حال سازماندهی کارزاری برای مخالفت با دیپلماسی دولت ترامپ با ایران هستند. اما کاخ سفید و متحدانش در حال مقاومت هستند.
اخیراً گزارش شده که ترامپ مشاور امنیت ملی خود، مایک والتز، را به دلیل فشار برای جنگ با ایران در گفتوگوهای داخلی برکنار کرده است. همچنین متحدان ترامپ خارج از دولت، مانند مارجوری تیلور گرین، نماینده جمهوریخواه جورجیا، و تامر کارلسون، ستاره رسانهای محافظهکار، بهطور فزایندهای از جنگطلبان علیه ایران انتقاد کردهاند.
در همین حال، جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنا این هفته شروع به ترغیب همکاران خود کردهاند تا خواستار برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران شوند.
ویتکاف در مصاحبه خود با برایتبارت، ضمن تأکید بر رویکرد دیپلماسیمحور، به نظر میرسد که با این تلاش مخالفت کرده است.
او گفت: «من به سیاست [ترامپ] برای حل مناقشه ایران از طریق گفتوگو اعتقاد دارم. اولاً، این راهحل دائمیتری برای این بحران نسبت به هر گزینه دیگری است. اگر بتوانیم آنها [ایران] را بهصورت داوطلبانه از برنامه غنیسازی که در آن میتوانند سانتریفیوژ داشته باشند یا موادی که میتوانند تا سطح تسلیحاتی ۹۰ درصد غنیسازی شوند، دور کنیم، این دائمیترین راه برای اطمینان از این است که آنها هرگز به سلاح هستهای دست پیدا نکنند.»
ایران بسیار آسیبپذیرتر از یک دهه پیش است
استیو ویتکاف در ادامه مصاحبهاش با نشریه «برایتبارت» که که بخش دوم آن روز جمعه ۹ مه ۲۰۲۵ منتشر شد، گفت که ایالات متحده هفته گذشته از برگزاری دور دیگری از مذاکرات خودداری کرد «زیرا نیاز داشتیم به تفاهمات خاصی با ایران برسیم» تا مذاکرات مفید باشد. ویتکاف هشدار داد که اگر مذاکرات روز یکشنبه با ایران سازنده نباشد، «ادامه نخواهد یافت و ما باید مسیر دیگری را در پیش بگیریم.»
ویتکاف به برایتبارت نیوز گفت: «ما موضع خود را اعلام کردهایم. ایرانیها نمیتوانند بمب داشته باشند. آنها اعلام کردهاند که بمب نمیخواهند.» «بنابراین، برای اهداف این بحث، ما قصد داریم به حرف آنها که واقعاً اینطور فکر میکنند، اعتماد کنیم. اگر اینطور فکر میکنند، پس تأسیسات غنیسازی آنها باید برچیده شود. آنها نمیتوانند سانتریفیوژ داشته باشند. آنها باید تمام سوختی را که در آنجا دارند رقیق کنند و آن را به مکانی دوردست بفرستند - و اگر میخواهند یک برنامه غیرنظامی را اجرا کنند، باید به یک برنامه غیرنظامی تبدیل شوند. اکنون، آنها در واقع یک راکتور غیرنظامی در کشور ایران دارند ـــ به نام بوشهر. آنها در این مکان هیچ قابلیت غنیسازی ندارند و اگر حرف آنها را بپذیریم، چرا بقیه تأسیسات خود را درست مانند بوشهر تبدیل نمیکنند؟ در بوشهر آنها هیچ توانایی غنیسازی ندارند، آنها هیچ توانایی داشتن سانتریفیوژ در آنجا ندارند، آنها فقط میتوانند از آن تأسیسات برای اهداف غیرنظامی ـــ تولید برق و چیزهایی از این نوع اهداف غیرنظامی ـــ استفاده کنند و اگر این کاری است که آنها انتخاب میکنند انجام دهند، اگر به آن برنامه اعتقاد دارند، اگر بخواهند باید آن را گسترش دهند. یک برنامه غنیسازی دیگر هرگز نمیتواند در کشور ایران وجود داشته باشد. این خط قرمز ماست. غنیسازی ممنوع.» این یعنی برچیدن، یعنی عدم ساخت سلاح، و یعنی نطنز، فردو و اصفهان - این سه تأسیسات غنیسازی آنها - باید برچیده شوند.
ویتکاف در پاسخ به این سوال که آیا توافق نهایی با ایرانیها مانند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شکستخورده باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، خواهد بود یا توافقی سختتر، گفت که ایرانیها در موقعیت «آسیبپذیرتری» نسبت به یک دهه پیش در جریان مذاکرات برجام قرار دارند و بنابراین هرگونه توافق نهایی بسیار قویتر خواهد بود.
ویتکاف گفت: «من فکر میکنم آنها امروز بسیار آسیبپذیرتر هستند، اما ببینید، ما اینطور نیستیم - هدف اینجا این است که واقعاً با آنها بنشینیم، با آنها صحبت کنیم و به آنها بگوییم که چرا باید این کار را به روش ما انجام دهند.» «ممکن است آنها این را نپذیرند، اما برای من منطقی نیست که چرا آن را نمیپذیرند. اول از همه، ما هرگز توافقی مانند برجام انجام نمیدهیم که در آن تحریمها برداشته شوند و هیچ غروبی از تعهدات آنها وجود نداشته باشد. این منطقی نیست. این یک رویه ناسازگار در برجام بود. ما معتقدیم که آنها نمیتوانند غنیسازی داشته باشند، نمیتوانند سانتریفیوژ داشته باشند، نمیتوانند چیزی داشته باشند که به آنها اجازه ساخت سلاح بدهد. ما به همه اینها اعتقاد داریم. این برجام نبود. برجام مفاد غروبی داشت که تعهدات را از بین میبرد و رفع تحریمها را در زمانهای نامناسب از بین میبرد. این هرگز در این توافق اتفاق نخواهد افتاد.»
ویتکاف افزود که فکر میکند «آزمایش رئیس جمهور ترامپ» برای ایرانیها «غیرعاقلانه» خواهد بود و معتقد است که «آنها چارهای جز پذیرش شرایط ایالات متحده برای یک توافق خلع سلاح هستهای ندارند.»
ویتکاف گفت: «خب، من یک فرد منطقی و عاقل هستم.» «بنابراین، من معتقدم که آنها چارهای ندارند. بدیهی است که میتوانند نه بگویند و میتوانند رئیس جمهور ترامپ را آزمایش کنند، اما فکر میکنم این کار عاقلانهای نخواهد بود. منظورم این نیست که اگر در نهایت این نمایش را تماشا کنند، به صورت تقابلی با آنها برخورد کنم. منظورم این است که این یک واقعیت است. آنها نمیتوانند بمب داشته باشند و گفتهاند که بمب نمیخواهند. آنها به آن گواهی دادهاند. آنها گفتهاند که فقط میخواهند به صورت غیرنظامی فعالیت کنند. چندین برنامه هستهای غیرنظامی در سراسر جهان وجود دارد و آنها بدون قابلیت غنیسازی فعالیت میکنند. آنها برای اجرای یک برنامه غیرنظامی نیازی به قابلیت غنیسازی ندارند.»
آمریکا یک توافق بد را نمیپذیرد
ویتکاف همچنین گفت که ایالات متحده یک توافق بد را نمیپذیرد و اگر خیلی قوی نباشد، از آن خارج خواهد شد.
ویتکاف در پاسخ به این سوال که آیا ایالات متحده یک توافق بد را نمیپذیرد، گفت: «درست است. و ببینید، ما فکر نمیکردیم که مذاکرات هفته گذشته سازنده باشد زیرا باید به تفاهمهای خاصی با آنها میرسیدیم و امیدواریم این یکشنبه سازنده باشد. امیدواریم که این بدان معناست که آنها به این مذاکرات ادامه خواهند داد. اگر آنها در روز یکشنبه سازنده نباشند، دیگر ادامه نخواهند داد و ما باید مسیر متفاوتی را در پیش بگیریم.»
در حالی که مذاکرات در حال حاضر منحصراً بر مسائل هستهای متمرکز است، ویتکوف در پاسخ به این سوال که آیا امکان گسترش مذاکرات با ایران برای شامل کردن بخشهای فرهنگی و اقتصادی یک توافق یا دیدگاه با غرب مشابه مفاد حقوق بشر موجود در توافقات دهه ۱۹۷۰ با اتحاد جماهیر شوروی مانند توافق هلسینکی وجود دارد، گفت که فکر میکند این اتفاق میتواند در مراحل بعدی مذاکرات، زمانی که ایرانیها در مذاکرات هستهای به آنجا برسند، رخ دهد. او همچنین گفت که در مراحل بعدی، ایالات متحده قصد دارد به ایرانیها فشار بیاورد تا از تأمین مالی و تأمین سلاح برای گروههایی مانند حماس، حزبالله و حوثیها دست بردارند.
ویتکاف گفت: «ما از ایران دعوت میکنیم تا عضوی از اتحادیه ملتها شود. ما فکر میکنیم که آنها مردمی کوشا، مردمی باهوش از نظر تاریخی، زیرک، بازرگانان خوب و از این قبیل چیزها هستند. من دوستان زیادی دارم که اصالت ایرانی دارند و افراد جالبی هم هستند ـــ نویسندگان، پزشکان، وکلا و غیره. ما به ایران میگوییم: “شما میتوانید ملت بهتری باشید. ما میتوانیم با شما تجارت کنیم. ما میتوانیم با شما روابط استراتژیک داشته باشیم. اما شما نمیتوانید یک عامل تحریککننده باشید.” اکنون، مذاکرات ما با آنها امروز محدود به موضوع هستهای است. اما آیا فکر میکنیم که آنها باید از توانمندسازی حماس، حزبالله، حوثیها و عقبنشینی از یک عامل تحریککننده دست بردارند؟ ما به این اعتقاد داریم. این یک بحث ثانویه است. آیا فکر میکنیم که آنها نباید به افرادی که ما آنها را دشمن خود میدانیم، سلاح بدهند؟ ما به این اعتقاد داریم. اما باز هم، ما نمیخواهیم بحث هستهای را گیج کنیم زیرا این برای ما مسئله وجودی است. این مسئلهای است که باید امروز و به سرعت حل شود.»
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
ایران در حال آمادهسازی برای ارسال پرتابگرهای موشکهای بالستیک کوتاهبرد به روسیه در آینده نزدیک است؛ موشکهایی که آمریکا میگوید تهران سال گذشته برای استفاده در جنگ علیه اوکراین به روسیه تحویل داده بود. این خبر را دو مقام امنیتی غربی و یک مقام منطقهای اعلام کردهاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، اگر این پرتابگرهای موشک فاتح-۳۶۰ واقعاً تحویل داده شوند، به پشتیبانی از حملات فرسایشی روسیه علیه همسایهاش کمک خواهند کرد و بار دیگر پیوندهای امنیتی عمیق میان مسکو و تهران را به نمایش خواهند گذاشت.
تحلیلگران میگویند موشک فاتح-۳۶۰ با بردی معادل ۷۵ مایل (۱۲۰ کیلومتر)، توان جدیدی در اختیار نیروهای روسیه قرار میدهد تا مواضع خط مقدم اوکراین، اهداف نظامی نزدیک، و مناطق مسکونی در نزدیکی مرز با روسیه را هدف قرار دهند.
ایالات متحده در سپتامبر گذشته اعلام کرد که ایران این موشکها را از طریق ۹ کشتی با پرچم روسیه ـــ که واشنگتن آنها را تحریم کرد ـــ به روسیه فرستاده، اما سه منبع در همان زمان به رویترز گفتند که پرتابگرها در آن محمولهها وجود نداشتند.
مقامهای امنیتی غربی و مقام منطقهای ــــ که به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند ـــ گفتند که تحویل پرتابگرهای فاتح-۳۶۰ قریبالوقوع است.
آنان از ارائه جزئیات بیشتر درباره این انتقال قریبالوقوع، از جمله اینکه چرا تصور میشود پرتابگرها همراه با موشکها ارسال نشده بودند، خودداری کردند.
وزارت دفاع روسیه و نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد به درخواستهای اظهارنظر پاسخ فوری ندادند.
شورای امنیت ملی آمریکا درخواست برای اظهارنظر را به وزارت امور خارجه ارجاع داد، اما این وزارتخانه نیز بلافاصله پاسخی نداد. سازمان سیا نیز از اظهارنظر خودداری کرد.
روسیه و ایران پیشتر انکار کردهاند که تهران موشک یا هرگونه تسلیحات دیگری برای کمک به تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین ــــ که در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد ــــ ارسال کرده است. اما مقامهای آمریکایی، اوکراینی و اروپایی میگویند ایران هزاران پهپاد و گلوله توپخانه در اختیار روسیه قرار داده است.
ژنرال کریستوفر کاوولی، فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا(سنتکام)، ماه گذشته در اشارهای آشکار به موشکهای فاتح-۳۶۰، به قانونگذاران آمریکایی گفت که ایران بیش از ۴۰۰ موشک بالستیک کوتاهبرد در اختیار روسیه گذاشته است.
تاکنون هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد ایران نوع دیگری از موشکهای بالستیک کوتاهبرد را به مسکو منتقل کرده باشد یا نیروهای روس از موشک فاتح-۳۶۰ استفاده کرده باشند.
پیچیدگی احتمالی برای مذاکرات صلح
استقرار این موشکها توسط روسیه ممکن است تلاشهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای ترتیب دادن آتشبس و مذاکرات صلح میان اوکراین و روسیه و همچنین دستیابی به توافقی جداگانه با ایران برای محدود کردن برنامه هستهای آن را با مشکل روبرو کند.
مقام منطقهای گفت که گفتوگوهای غیرمستقیم هستهای میان آمریکا و ایران که با میانجیگری عمان انجام میشود، از جمله «چند دلیل» برای تأخیر در تحویل پرتابگرها بوده است.
این مذاکرات با اختلالاتی روبرو شده، هرچند ایران روز جمعه اعلام کرد که با برگزاری دور چهارم مذاکرات در روز یکشنبه در عمان موافقت کرده است.
جک واتلینگ، پژوهشگر ارشد اندیشکده «مؤسسه خدمات متحد سلطنتی بریتانیا» (RUSI)، گفت مقامهای ایرانی موضوع ارسال تسلیحات به روسیه را جدا از مذاکرات هستهای تلقی خواهند کرد.
او گفت: «اینکه ایرانیها درباره مسائل هستهای با آمریکا مذاکره میکنند، از نظر آنها به همکاری احتمالی با روسها ارتباطی ندارد.»
تحلیلگران گفتند یک پیچیدگی دیگر نیز ممکن است در میان بوده باشد: ایران برای زرادخانه داخلی خود از موشکهای فاتح-۳۶۰، مجبور شده بود کامیونهای تجاری ساخت اروپا را برای نصب پرتابگرها تغییر کاربری دهد، و شاید برای روسیه نیز همین کار را انجام داده باشد، بهویژه با توجه به تلفات گسترده خودروهای نظامی روسیه در اوکراین.
کارشناسان گفتند، با دریافت پرتابگرها، روسیه خواهد توانست فشار بیشتری بر اوکراین وارد کند.
فابیان هینتس، پژوهشگر «مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی» (IISS) گفت: «برای نیروهای روسی بسیار سادهتر خواهد بود که با سرعت بسیار بیشتری حملاتی علیه اهداف پرارزش انجام دهند... این موشکها (فاتح-۳۶۰) به آمادگیهای پرتاب زیادی نیاز ندارند. زمان پرواز آنها به طرز شگفتانگیزی کوتاه است.»
تحلیلگران میگویند استفاده از فاتح-۳۶۰ میتواند به روسیه اجازه دهد تا موشکهای پیشرفتهتر خود، مانند «اسکندر»، را برای حملات دوربردتر علیه زیرساختهای حیاتی ــــ از جمله شبکه برق ــــ نگه دارد و بدین ترتیب فشار بیشتری بر سامانههای پدافند موشکی ارزشمند اوکراین وارد کند.
رالف ساولسبرگ، دانشیار در آکادمی دفاعی هلند، گفت: «موشک فاتح-۳۶۰ طوری طراحی شده که بتوان آن را توسط افرادی با آموزش نسبتاً کم بهکار گرفت و هدایت کرد.»
او افزود: «چرا روسیه باید موشکهای ایرانی که کیفیت پایینتری دارند بخرد؟ تنها دلیلی که به ذهنم میرسد این است که آنها قادر به تولید تعداد کافی از موشکهای خودشان نیستند.»
«این موشکها خیلی دقیق نیستند و مهمات زیادی حمل نمیکنند. اما همین موضوع باعث دردسر بیشتر برای اوکراین میشود.»
جاناتان لندِی و جاناتان سُل / خبرگزاری رویترز / ۹ مه ۲۰۲۵
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
قطع برق در ایران: ابعاد نمادین، حقیقی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی
مقدمه
قطع برق در ایران، بهویژه از دهه ۱۳۹۰ به بعد، به معضلی مزمن تبدیل شده که زندگی میلیونها نفر را مختل کرده و اعتراضات گستردهای را برانگیخته است. این قطعیها، که به دلایلی مانند فقدان سرمایهگذاری برای مدرنسازی تولید، کارآمدی توزیع و مصرف، فرسودگی زیرساختها، کمبود سوخت، افزایش تقاضا، خشکسالی، استخراج غیرمجاز رمزارزها و تحریمها رخ دادهاند، نهتنها یک مشکل فنی، بلکه نشانهای از ناکارآمدیهای ساختاری و شکاف فزاینده میان دولت و ملت هستند و موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی حاکمیت شده است. این بحران تأثیرات عمیقی بر عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی دارد و با تضعیف رشد اقتصادی، تشدید فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی، جایگاه ایران را در عرصه بینالمللی تهدید میکند.
ابعاد نمادین قطع برق
قطع برق در ایران به نمادی از ناکارآمدی نظام مدیریت و ضعف سیاستگذاری کلان تبدیل شده است. در گفتمان عمومی، بهویژه در شبکههای اجتماعی، این قطعیها بهعنوان نشانهای از «عقبماندگی» مطرح شده و برخی آن را به «بازگشت به قرون وسطی» تشبیه کردهاند. این روایتها بازتابدهنده سرخوردگی و ناامیدی از پیشرفت ملی هستند.
خاموشیهای بدون اطلاع قبلی و عدم اجرای دقیق جدولهای قطعی، احساس بیتوجهی و بیعدالتی را در میان شهروندان تقویت کرده و اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی را کاهش داده است. این موضوع بهویژه در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان، که با محرومیت تاریخی مواجهاند، به اعتراضاتی منجر شده که قطعی برق را به نمادی از «تبعیض» و «ظلم» تبدیل کرده است.
از منظر سیاسی، قطع برق به ابزاری برای ابراز نارضایتی از نظام حاکم بدل شده است. شعارهای اعتراضی در تجمعات مرتبط با خاموشیها نشاندهنده پیوند این بحران با نارضایتیهای سیاسی عمیقتر است. برخی حتی قطعیها را بهعنوان مانورهایی برای آمادگی در برابر حملات خارجی تفسیر کردهاند، که عمق بیاعتمادی به انگیزههای حاکمیت را نشان میدهد. در مجموع، قطع برق به نمادی از شکاف فزاینده میان دولت و ملت تبدیل شده و احساس انزوا و ناامیدی را در جامعه تقویت کرده است.
ابعاد حقیقی قطع برق
پیامدهای ملموس قطع برق زندگی روزمره، سلامت عمومی و زیرساختهای حیاتی را به شدت تحت تأثیر قرار داده است:
● اختلال در زندگی روزمره: قطعی برق به قطع آب (به دلیل از کار افتادن پمپها)، اختلال در اینترنت و شبکههای مخابراتی و توقف دستگاههای حیاتی مانند اکسیژنسازهای خانگی منجر شده است. در دوران همهگیری کرونا، این اختلالات نگرانیهایی درباره نگهداری واکسنها و سلامت بیماران ایجاد کرد. همچنین، شکست ورزشکاران ایرانی در مسابقات آنلاین، مانند شطرنج قهرمانی آسیا، به دلیل قطعی اینترنت، نمونهای از تأثیرات غیرمستقیم این بحران است.
● تهدید سلامت عمومی: قطعی برق در بیمارستانها، بهویژه در بخشهای مراقبت ویژه، جان بیماران را به خطر انداخته است. استفاده از سوخت آلاینده مازوت برای جبران کمبود برق، آلودگی شدید هوا در کلانشهرها را تشدید کرده و بیماریهای تنفسی و قلبی را افزایش داده است.
ابعاد اقتصادی قطع برق
قطعی برق تأثیرات منفی گستردهای بر متغیرهای کلان و خرد اقتصادی داشته و اقتصاد ایران را در معرض رکود و ناپایداری قرار داده است:
● رشد اقتصادی: صنعت برق حدود یک درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران را تشکیل میدهد و قطعی برق به کاهش تولید در بخشهای صنعتی، خدماتی و کشاورزی منجر شده است. توقف ۵۰ درصد ظرفیت صنعتی در تابستان ۱۴۰۳ مستقیماً تولید و ارزش افزوده را کاهش داده و رشد اقتصادی را محدود کرده است.
● سرمایهگذاری: قطعی برق اعتماد سرمایهگذاران داخلی و خارجی را به توانایی ایران در تأمین انرژی پایدار کاهش داده و تمایل به سرمایهگذاری را کم کرده است. قیمتگذاری دستوری برق و عدم شفافیت، سرمایهگذاری در نیروگاهها و انرژیهای تجدیدپذیر را غیرجذاب کرده است. تحریمها و جهش نرخ ارز نیز هزینههای پروژههای برقی را افزایش داده و بازگشت سرمایه را دشوار کرده است.
● فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی: قطعی برق با ایجاد نااطمینانی اقتصادی و کاهش ثبات زیرساختی، به فرار سرمایه داخلی دامن زده است. سرمایهگذاران داخلی ترجیح میدهند منابع خود را به کشورهای باثباتتر منتقل کنند. همچنین، ناتوانی در تأمین انرژی پایدار، ایران را برای سرمایهگذاران خارجی غیرجذاب کرده و مانع ورود سرمایه خارجی به پروژههای زیرساختی و صنعتی شده است. این موضوع چرخه سرمایهگذاری را تضعیف کرده و رشد بلندمدت اقتصادی را محدود میکند.
● اشتغال: قطعی برق به کاهش ساعت کاری، توقف تولید و تعدیل نیرو در واحدهای صنعتی منجر شده است. موج اخراج کارگران در سال ۱۴۰۳ برخی شهرکهای صنعتی را به تعطیلی کشانده و نرخ بیکاری را افزایش داده است. بخش صنعت، که ۳۶ درصد مصرف برق ایران را به خود اختصاص داده، بزرگترین قربانی این بحران بوده است.
● تورم (گرانی): قطعی برق با افزایش هزینههای تولید و کاهش عرضه کالاها و خدمات، به تورم فشار تقاضا و هزینهای منجر شده است. توقف فعالیتهای تجاری و صنعتی، زنجیره تأمین را مختل کرده و قیمت کالاها را افزایش داده است. استفاده از سوختهای آلاینده نیز هزینههای سلامت عمومی را بالا برده و به تورم غیرمستقیم کمک کرده است.
● شاخص فلاکت: شاخص فلاکت، که از جمع نرخ تورم و بیکاری به دست میآید، به دلیل قطعی برق و پیامدهای آن به شدت بدتر شده است. افزایش بیکاری و تورم، قدرت خرید خانوارها را کاهش داده و نارضایتی عمومی را افزایش داده است.
● سایر متغیرها: قطعی برق بهرهوری نیروی کار و سرمایه را کاهش داده، اعتماد به نظام مالی و اقتصادی را تضعیف کرده، هزینههای خانوار (مانند خرید ژنراتور) را افزایش داده و توانایی ایران برای رقابت در بازارهای جهانی را محدود کرده است.
ابعاد ژئوپلیتیکی قطع برق
قطعی برق جایگاه ایران در رقابتهای منطقهای و بینالمللی را تضعیف کرده است:
● کاهش اعتبار بینالمللی: در حالی که ایران برق به کشورهایی مانند عراق صادر میکند، خاموشیهای داخلی به نارضایتی عمومی دامن زده و این تناقض، اعتبار بینالمللی ایران را کاهش داده است. ناتوانی در تأمین انرژی پایدار، تصویر ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای را مخدوش کرده است.
● افزایش آسیبپذیری در برابر تحریمها: وابستگی به گاز طبیعی برای تولید برق و کمبود سوخت در زمستان، ایران را در برابر تحریمها و محدودیتهای انرژی آسیبپذیرتر کرده است. این موضوع توانایی ایران برای مقاومت در برابر فشارهای خارجی را کاهش داده و اهرمهای مذاکراتی آن را تضعیف کرده است.
● تضعیف رقابتپذیری منطقهای: قطعی برق با کاهش تولید و صادرات غیرنفتی، توانایی ایران برای رقابت با کشورهای همسایه مانند ترکیه و عربستان سعودی را محدود کرده است. این موضوع در بلندمدت میتواند جایگاه ژئوپلیتیکی ایران را در منطقه خاورمیانه تضعیف کند.
دلایل کلان و ساختاری
دلایل اصلی قطع برق شامل فرسودگی زیرساختها، کمبود سرمایهگذاری به دلیل فساد گسترده و اختصاص منابع مالی به ماجراجویی منطقه ایی، رانت به گروه های وابسته به حاکمیت و گروه های نیابتی ولایی، افزایش تقاضا، خشکسالی، استخراج غیرمجاز رمزارزها و تحریمها هستند. کارشناسان فرسودگی شبکه و توقف سرمایهگذاری را دلایل اصلی میدانند. برای رفع این بحران، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
● نوسازی زیرساختها: سرمایهگذاری در بازسازی شبکه تولید و توزیع برق برای کاهش هدررفت انرژی.
● توسعه انرژیهای تجدیدپذیر: بهرهگیری از ظرفیتهای خورشیدی و بادی برای کاهش وابستگی به گاز طبیعی.
● اصلاح قیمتگذاری انرژی: حذف قیمتگذاری دستوری و ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری در صنعت برق.
● مدیریت مصرف: اجرای طرحهای هوشمندسازی کنتورها و تشویق صرفهجویی در مصرف.
● شفافیت و اطلاعرسانی: انتشار جدولهای خاموشی دقیق و اطلاعرسانی بهموقع برای کاهش نارضایتی عمومی.
● جذب سرمایه خارجی: ایجاد مشوقهای مالی و تضمین ثبات زیرساختی برای جلب سرمایهگذاران خارجی و کاهش فرار سرمایه داخلی.
نتیجهگیری
بحران قطع برق در ایران، فراتر از یک چالش فنی، پدیدهای با ابعاد گوناگون نمادین، حقیقی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی است که ناکارآمدی مدیریت، کاهش اعتماد عمومی و تنگناهای ساختاری در نظام انرژی را آشکار میکند. از منظر نمادین، این قطعیها شکاف میان دولت و ملت و احساس محرومیت را برجسته کرده است.
از منظر حقیقی، پیامدهای آن شامل اختلال در زندگی روزمره و تهدید سلامت عمومی است. از منظر اقتصادی، این بحران رشد اقتصادی، سرمایهگذاری، اشتغال، تورم و شاخص فلاکت را تحت فشار قرار داده و با تشدید فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی، اقتصاد ایران را در معرض رکود و ناپایداری قرار داده است.
از منظر ژئوپلیتیکی، قطعی برق اعتبار بینالمللی ایران را کاهش داده و آسیبپذیری آن را در برابر تحریمها و رقابتهای منطقهای افزایش داده است. رفع این بحران نیازمند اصلاحات ساختاری در مدیریت انرژی، سرمایهگذاری در زیرساختها، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، شفافیت در سیاستگذاری و ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری خارجی است. در غیر این صورت، تداوم خاموشیها میتواند به تشدید ناآرامیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران به مثابه یک کشور منجر شود.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
آتشسوزی ویرانگر بندرعباس چون دیگر حوادث دردناک سالهای گذشته بهزودی در گرد و غبار مشکلات و خبرهای دیگر از یادها خواهد رفت بدون آنکه این بار هم جامعه از چرایی چنین فاجعههایی باخبر شده باشد و یا سیاستهایی برای تکرارنشدن آنها شکل گیرد.
حادثه بندرعباس، آتشسوزی، مرگ و آسیبدیدن صدها انسان و خرابیهای گسترده بحث و جدلهای پرشماری را در عرصه عمومی دامن زد و بازار شایعه و خبرهای ضد و نقیض چون گذشته داغ بود و روایت حکومتی هم مانند گذشته مورد نقد و اعتراض قرار گرفت.
در کمتر کشوری شاید این همه مناقشه بر سر رویدادهای این چنینی مشاهده میشود. مردم حتا گاه روایت رسمی درباره حوادثی مانند سقوط هلیکوپتر رئیسی و یا مرگ رفسنجانی را هم چندان باور نمیکنند رسانههای مجازی هم نوعی قدرت مدنی برای جامعه در به چالش کشیدن سانسور دولتی به وجود آوردهاند.
دلیل این بیاعتمادی فراگیر چیزی نیست جز فروپاشی مشروعیت و اعتبار رسانههای حکومتی و نیز نهادهای رسمی. حرفهای متناقض، پنهانکاری، نبودن امکان دخالت کارشناسان و رسانههای داخلی و خارجی مستقل بستر مناسبی برای رونق خبرهای غیررسمی میشود. اینکه قوه قضائیه در اولین واکنش خود دست به تهدید جامعه و رسانهها میزند این پرسش را به میان میکشد که حکومت از چه نگران است و چه چیزی برای پنهان کردن وجود دارد؟
در فاجعه بندرعباس چیزی که روشن است نقش مواد شیمیایی موجود در وقوع آتشسوزی است و رعایت نشدن “نرمهای ایمنی از سوی صاحبان این محموله و همچنین رعایت نکردن دستورالعملهای ثبت کالای وارداتی”. اما هنوز کسی به روشنی نمیداند این کالاهای شیمیایی چه بودند، به چه قصدی و توسط چه کسانی به ایران رسیده بودند و چرا موارد ایمنی لازم رعایت نشده است؟
آنچه بیشتر بر ابهامات میافزاید تناقضات و ناروشنیها در روایت رسمی حکومتی است. آیا آتشسوزی حادثهای اتفاقی بوده است؟ برای مثال توضیح روشنی درباره وجود چند نقطه شروع آتشسوزی با فاصله از یکدیگر و یا چرایی شدت انفجارها و رنگ آتش داده نمیشود. همین پرسشها زمینهساز شایعاتی درباره احتمال خرابکاری و یا نوع کالای شیمیایی وارداتی و عوامل آن شده است.
آنچه در این میان اما روشن نیست دلیل پنهانکاری اشخاص و نهادهایی است که در این کار دست داشتند. آیا پنهانکردن نوع کالا فقط با انگیزه سودجویی صورت گرفته و یا دلایل نظامی و امنیتی هم داشته است؟ آیا پای “برادران قاچاقچی” و نهادهایی در میان است که به برکت قدرت سیاسی، اسلحه، رسانه و پول میتوانند همه جا کارشان را پیش ببرند، قاچاقی کالا وارد کشور کنند، مقررات قانونی و ایمنی را نادیده بگیرند و دستشان برای هر نوع تقلب و قانونشکنی باز باشد؟ در میان پرسشها و شایعات موضوع خرابکاری نیروهای داخلی و خارجی هم مطرح میشود.
در جامعهای که نهادهای رسمی مشروعیت و مرجعیت خود را از دست دادهاند، بخش بزرگی از افکار عمومی اعتنای چندانی هم به آنچه حکومت میگوید ندارد و یا به روایت حکومتی همواره با شک و تردید نگاه میشود. در دنیای امروز تفکیک قوا و استقلال آنها از یکدیگر به عنوان اصول کلیدی حکمرانی مدرن سبب میشود هنگام وقوع چنین حوادثی ساز و کارهای قانونی شفاف با مشارکت کارشناسان مستقل برای بررسی چرایی و مسئولیت افراد یا نهادها وجود داشته باشد. هر سه قوه میتوانند کارگروه مستقل و تخصصی حقیقتیاب درباره چند و چون و چرایی یک حادثه بزرگ مرگبار تهیه کنند و کارشناسان و رسانهها هم امکان دخالت و نقد دارند. هدف اصلی پی بردن به حقیقت، تعیین مسئولیت حادثه و تغییر سیاستها و معیارها برای جلوگیری از تکرار فاجعه است.
در ایران حکومت جامعه را به کلی کنار گذاشته و کسی اجازه ندارد به حیاط خلوت حکومتی سرک بکشد. هر سه قوه در عمل زیر نظر نهاد رهبری هستند و همانگونه که در گذشته نیز دیده شده برای آنها مصلحت حکومت، مصونیت آهنین نهادهای قدرت و مسئولین، برملانشدن رازهای حکومتی در اولویت مطلق قرار دارد. در کنار این گره کور ساختاری، نهادهای قدرت مانند سپاه و دیگر باندهای درونی حکومت به بهانههای گوناگون در برابر سازوکارهای شفاف و مستقل از نهادهای رسمی مقاومت میکنند. کسانی هم که بخواهند حقیقت دولتی را به پرسش بکشند متهم به “تشویش افکار عمومی” میشوند. به همین خاطر هم در همه سالهای گذشته در هیچ حادثهای از سرنگونی هواپیمای اوکرائینی وقایع خونین اعتراضات خیابانی تا فروریزی ساختمان متروپل به نهادی مستقل از حکومت و یا رسانهها اجازه بررسی و تهیه گزارش میدانی داده نشده است.
اگر حکومت به راستی قصد روشنشدن چرایی این نوع حوادث را دارد و برایش شناختن حقیقت به قصد اصلاح امور و نیز قانعکردن افکار عمومی مهم است میتواند راه تشکیل کمیسیون مستقل و فراحکومتی را برای بررسی دلایل فاجعه بندرعباس هموار کند. تنها راه بازسازی اعتماد و مشروعیت از دست رفته برای هر حکومتی تن دادن به قواعد بازی شفاف و امکان دخالت مستقل جامعه، رسانهها و کارشناسان است.
کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
خبرگزاری «فرات»، نزدیک به پکک، روز جمعه اعلام کرد که حزب کارگران کردستان (پکک) پس از درخواست رهبر زندانیاش برای انحلال، «تصمیمات تاریخی» را در کنگره این هفته اتخاذ کرد ـــ که میتواند گامی کلیدی در حل مناقشه طولانی با ترکیه باشد.
این خبرگزاری گزارش داد که پکک اعلام کرده است که کنگره خود را در تاریخ ۵ تا ۷ مه در شمال عراق، جایی که این گروه غیرقانونی اکنون مستقر است، برگزار کرده است. اما در بیانیه پ.ک.ک که منتشر شده، اشارهای به این نشده است که آیا شورشیان تصمیم به انحلال یا خلع سلاح گرفتهاند یا خیر.
به گزارش خبرگزاری رویترز، هرگونه تصمیم پکک برای خلع سلاح رسمی و انحلال، که تضمین شده نیست، پیامدهای سیاسی و امنیتی گستردهای برای منطقه، از جمله در سوریه همسایه که نیروهای کرد با نیروهای آمریکایی متحد هستند، خواهد داشت.
این امر همچنین به رئیس جمهور طیب اردوغان فرصتی تاریخی برای توسعه جنوب شرقی ترکیه که عمدتاً کردنشین است، میدهد، جایی که خشونت در ۴۰ سال درگیری بین پ.ک.ک و دولت ترکیه هزاران نفر را کشته و اقتصاد منطقهای را فلج کرده است.
خبرگزاری فرات با اشاره به عبدالله اوجالان، رهبر پکک که به مدت ۲۶ سال در ترکیه زندانی است، به نقل از پکک گفت: «دوازدهمین کنگره پکک بر اساس فراخوان رهبر آپو، تصمیماتی با اهمیت تاریخی در مورد فعالیتهای پ.ک.ک اتخاذ کرد.»
این بیانیه افزود: اطلاعات دقیقتر «خیلی زود» با عموم به اشتراک گذاشته خواهد شد.
اوجالان، که در حال گذراندن حکم حبس ابد است، در ۲۷ فوریه بیانیهای صادر کرد و خواستار خلع سلاح و انحلال پ.ک.ک شد.
پکک توسط ترکیه و متحدان غربی آن به عنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود. در طول این سالها تلاشهای صلح متناوبی صورت گرفته است، که مهمترین آنها آتشبس بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ بود که در نهایت فروپاشید.
«سلاح برای گفتگو»
حزب کارگران کردستان (PKK) در ماه مارس پس از درخواست خلع سلاح اوجالان، آتشبس اعلام کرد و حزب طرفدار کردها، DEM، سومین حزب بزرگ در پارلمان ترکیه، انتظار اعلام کنگره آن را داشت.
آیشهگول دوغان، سخنگوی حزب DEM، پس از جلسه هیئت مدیره حزب به خبرنگاران گفت: «همه ما با جدیت و اهمیت زیادی منتظر این تصمیم تاریخی هستیم.»
او گفت: «این فرصت تاریخی باید دائمی شود. سلاحها باید جای خود را به گفتگو بدهند.» او افزود که DEM امیدوار است گامهای متقابلی به سوی صلح پایدار برداشته شود و زمینهسازی سیاسی و قانونی ضروری است.
حزب DEM که طرفدار کردهاست، نقش کلیدی در تسهیل فراخوان عمومی اوجالان به PKK، از جمله بازدید از زندان جزیرهای او در نزدیکی استانبول، ایفا کرده است و از آن زمان با اردوغان و دیگر مقامات دولتی برای پیشبرد روند صلح بالقوه گفتگو کرده است.
پکک از سال ۱۹۸۴ علیه دولت ترکیه شورش کرده است که عمدتاً در جنوب شرقی این کشور متمرکز بوده است.
اوایل این هفته، عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه اردوغان، گفت که از بین بردن تنشها از طریق انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک، دموکراسی ترکیه را تقویت خواهد کرد.
هر گام ملموسی که در جهت پایان دادن به تروریسم، انحلال خود و زمین گذاشتن سلاح توسط این سازمان تروریستی برداشته شود، پاسخها و گامهای مثبت جدیدی را به همراه خواهد داشت.
چلیک افزود: “بسیار مهم است که این سازمان تروریستی تصمیم خود را برای انحلال و زمین گذاشتن سلاح در اسرع وقت اعلام کند.”
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
با تقدیم و احترام به معلمان جامعه ایران
در جنگل انبوهی از تپهای بالا میروم. نمیتوانم بالای تپه را به خوبی ببینم. به نظرم راه کمی نیست. چرا همهچیز تیره و تار است؟ چرا با این همه تلاش انگار اصلاً بالا نمیروم؟ چرا، چرا تنهایم؟ همسرم و دوستانم کجایند؟ عجیب است که از طلوع آفتاب زمانی گذشته است اما هیچ نشانی از آفتاب نیست. حتی در بالای تپه هم. دلهره دارم. چرا اینقدر سنگین شدهام و اصلاً نمیتوانم به جلو و به بالا بروم؟ عجیب است، چرا دائماً سُر میخورم؟ به کفشهایم نگاه میکنم. کفش کتانی پارهپورهای به پای دارم. عجیب است، مگر تصمیم نگرفته بودم که حتی برای پیادهروی روزانه هم کفش کوه بپوشم؟ تا زانوهایم و کمرم درد نگیرد، تا سُر نخورم. اینجا که مسیر پیادهروی روزانه هم نیست. اصلاً کجا هستم؟ چرا این مسیر را اصلاً نمیشناسم. چرا همهچیز قاطیپاتی ست؟ اصلاً این کفش کتانی پارهپورهی لعنتی از کجا پیدایش شده که همش مرا سُر میدهد؟ ابری در آسمان نیست، اما عجیب است که از آفتاب هم نشانی نیست. چرا همش سُر میخورم؟ چه کنم؟ دستم را دراز میکنم تا درختی یا شاخهای را بگیرم. همه چیز از من دور میشود. چرا دستم به اینها نمیرسد؟ پاهایم باز سُر میخورند. پاهایم را بر زمین میفشارم. اگر میتوانستم این لعنتیها را در زمین فرو میکردم تا اینقدر سُر نخورند. تا بالای تپه چقدر راه مانده است؟ کی میرسم؟
سرم را بالا میکنم تا ببینم. به ناگهان تیغهی آفتاب پیدا شده است. جوانی برومند بالای تپه ایستاده است. از من خیلی جوانتر. چهرهای مهربان و صمیمی دارد. انگار میشناسماش. خیلی آشنا ست. اصلاً با هم رفیقیم انگار. چرا اسماش یادم نمیآید. “دستات را به من بده!” دستهایم را دراز میکنم. به دستاش نمیرسد. به نظرم خیلی دور است. فاصلهاش از من زیاد است. او بالای تپه است و من این پائین. از بالای سرش آفتاب میتابد و همه چیز را روشن میکند. آن دلهرهی ناشی از تاریکی که مرا در بر گرفته بود، رخت بر میبندد. به او نگاه میکنم. آخ یادم آمد، فرزاد است، فرزاد کمانگر. او که به جایی، به سفری رفته بود. الان چرا اینجاست؟
دستش را به سوی من دراز میکند. دستانم به او نمیرسد. یکی دو قدم پائین میآید. اصلاً سُر نمیخورد. چشمم به کفشهایش میافتد. کفش کوهی حسابی به پای دارد. انگار تازه خریده اشان. محکم ایستاده است. دستم را میگیرد و مرا مثل آبخوردن به بالا میکشد. عجیب است که ناگهان اینقدر سبک شدهام. حالا کنارش ایستادهام. دستاناش را میفشارم. میپرسم: “فرزاد جان چرا اینجایی؟ مگر به سفر نرفته بودی؟”. با لبخندی بر لب و مهربانی و صمیمیت میگوید: “علی جان من بازگشتهام”. صدایش در گوشم میپیچد: من بازگشتهام، من بازگشتهام. به دور و برم نگاه میکنم، آفتاب همه جا را روشن کرده است. حتی دوردستها را میتوانم ببینم.
از خواب بیدار میشوم. هنوز همهجا تاریک است. کجا بودم؟ کجا هستم؟ این دیگر چه خوابی ست؟ انگار فیلمی دیده باشم. به روال همیشه موبایل را بر میدارم تا تقویمام را ببینم و به یاد بیاورم که امروز چه در پیش دارم. چند تا یادداشت هست. یک یادداشت در ساعت هفت دارم. “سالروز اعدام فرزاد کمانگر، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹”. به فکر فرو میروم. چهرهی مهربان و صمیمی و نگاه مصمماش، که در خواب دیدهام، یادم میآید. خودم را بازخواست میکنم. مرد حسابی یک روز را نامگذاری کردهای به “سالروز اعدام فرزاد کمانگر، ...”؟ یعنی تصور میکنی کوردلانی حقیر که هراسی عظیم از فرزاد کمانگر و انسانهایی چون او دارند، توانسته باشند فرزاد کمانگر را به عدم بفرستند؟ مگر نمیبینی اینهمه معلمان آگاه و مسئولیتپذیر را؟ پس چگونه بنامم این روز را؟ سالروز شهادت فرزاد کمانگر؟ مبهم و گمراهکننده و بیمعنا ست این کلمه شهادت، تصمیم گرفته بودی این کلمه را از مجموعهی لغتهایت خارج کنی. پس چگونه بنامم این روز را؟ “سالروز جانباختن فرزاد کمانگر، ...”؟ مسخره است، فرزاد کمانگر نه جانش را به بازی گرفته بود و نه جانش را به قمار گذاشته بود تا ببازد. باید بپذیری که ادبیات و زبان فارسی را نیاموختهای که بتوانی واژهای مناسب پیدا کنی، ...
صدای فرزاد دوباره در گوشم میپیچد. اکنون فرزاد کمانگر نه در خواب بلکه در بیداری به یاریام آمده است. “من بازگشتهام، من بازگشتهام، ...”
چرا پیامش را درنیافتهام؟ فرزاد کمانگر که اینچنین زنده و مهربان و مصمم به من آشکار میشود و پیام میدهد، دیگر چگونه بگوید که بازگشته است؟
دیگر چگونه بگوید که امروز را باید بنامم به:
روز بازگشت فرزاد کمانگر و نه هیچ چیز دیگر (۱).
نمیتوانم تصور کنم
در سرزمین و زمین ”فرزاد کمانگر”
زاده شده باشم
و دستان “فرزاد”ها را نفشارم
و به همراهیشان برنخیزم.
با اقتباس از این شعر فرزاد کمانگر
“مگر میتوان معلم بود
و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟
حالا چه فرقی می کند
از ارس باشد یا کارون،
سیروان باشد یا رود سرباز،
چه فرقی میکند
وقتی مقصد دریاست و یکی شدن،
وقتی راهنما آفتاب است.
بگذار پاداشمان هم زندان باشد.
مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن
و
بذر آگاهی پاشیدن را
بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟
مگر میتوان بغض فروخورده دانش آموزان و
چهرەی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟
مگر میتوان در قحط سال عدل و داد
معلم بود،
اما “الف” و “بای”
امید و برابری را تدریس نکرد،
حتی اگر راه
ختم به اوین و مرگ شود؟
نمیتوانم تصور کنم
در سرزمین” صمد”،” خانعلی” و “عزتی” معلم باشیم
و همراه ارس جاودانه نگردیم.
نمیتوانم تجسم کنم که
نظارەگر رنج
و فقر مردمان این سرزمین باشیم
و دل به رود و دریا نسپاریم
و طغیان نکنیم؟...”
———————
۱. https://t.me/aliporsan/1588
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
توماس ال. فریدمن / نیویورک تایمز / ۹ مه ۲۰۲۵
آقای رئیسجمهور ترامپ،
تعداد بسیار اندکی از ابتکاراتی که از زمان ورودتان به کاخ سفید پی گرفتهاید، مورد تأیید من بودهاند — جز آنچه در خاورمیانه انجام دادهاید. اینکه هفته آینده به این منطقه سفر میکنید و با رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر دیدار خواهید داشت — و هیچ برنامهای برای دیدار با نخستوزیر بنیامین نتانیاهو در اسرائیل ندارید — به من نشان میدهد که درک یکی از واقعیات حیاتی را آغاز کردهاید: اینکه دولت فعلی اسرائیل به گونهای رفتار میکند که منافع راهبردی ایالات متحده در منطقه را تهدید میکند. نتانیاهو دوست ما نیست.
البته او تصور میکرد که میتواند شما را فریب دهد و ملعبهی خود کند. به همین دلیل است که من از اینکه شما با مذاکرات مستقلی که با حماس، ایران و حوثیها انجام دادهاید، به او پیام دادهاید که به شما تسلطی ندارد — و اینکه شما زیر نفوذ او نخواهید رفت — تحت تأثیر قرار گرفتهام. بیتردید این مسئله او را به وحشت انداخته است.
هیچ تردیدی ندارم که بهطور کلی مردم اسرائیل همچنان خود را متحدان وفادار مردم آمریکا میدانند — و این رابطه دوطرفه است. اما این دولت افراطی، فوقملیگرای اسرائیل، متحد ایالات متحده نیست. چرا که این نخستین دولت در تاریخ اسرائیل است که اولویتش نه صلح با همسایگان عرب بیشتر و نه بهرهمندی از امنیت و همزیستی بیشتر، بلکه الحاق کرانهی باختری، اخراج فلسطینیهای غزه و برپایی دوبارهی شهرکهای اسرائیلی در آن منطقه است.
این تصور که اسرائیل دولتی دارد که دیگر همچون یک متحد آمریکایی رفتار نمیکند و نباید چنین تلقی شود، برای دوستان اسرائیل در واشنگتن واقعیتی تلخ و تکاندهنده است — اما باید آن را بپذیرند.
زیرا این دولت نتانیاهو، در پیگیری دستورکار افراطیاش، در حال تضعیف منافع ماست. اینکه شما اجازه نمیدهید نتانیاهو با شما همان کند که با سایر رؤسای جمهور آمریکا کرده، مایهی اعتبار شماست. و این همچنین برای حفظ ساختار امنیتی ایالات متحده در منطقه که دولتهای پیشین بنا نهادهاند، حیاتی است.
ساختار کنونی اتحاد میان آمریکا، اعراب و اسرائیل، پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳، به دست ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر پایهگذاری شد تا روسیه از منطقه بیرون رانده شود و آمریکا به قدرت غالب جهانی در خاورمیانه بدل شود — ساختاری که از آن زمان تا کنون به منافع ژئوپولیتیکی و اقتصادی ما خدمت کرده است. دیپلماسی نیکسون – کیسینجر منجر به توافقنامههای عقبنشینی سال ۱۹۷۴ میان اسرائیل، سوریه و مصر شد. آن توافقها، زمینهساز معاهدهی صلح کمپدیوید شدند. و کمپدیوید نیز مقدمات توافقهای صلح اسلو را فراهم کرد. نتیجه این روند، منطقهای تحت سلطهی آمریکا، متحدان عرب آن و اسرائیل بود.
اما این کل ساختار، تا حد زیادی، بر پایهی تعهد مشترک آمریکا و اسرائیل به راهحل دوکشوری شکل گرفت — تعهدی که خود شما در دورهی نخست ریاستجمهوریتان با طرح تأسیس کشور فلسطین در غزه و کرانهی باختری در کنار اسرائیل سعی در پیشبرد آن داشتید — البته به شرط آنکه فلسطینیها اسرائیل را به رسمیت بشناسند و بپذیرند که کشورشان غیرنظامی باقی بماند.
این دولت نتانیاهو اما، زمانی که در اواخر سال ۲۰۲۲ به قدرت رسید، الحاق کرانهی باختری را در اولویت خود قرار داد — بسیار پیشتر از تهاجم وحشیانهی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — و نه ساختار امنیتی-صلحی که ایالات متحده برای منطقه بنا نهاده است.
دولت بایدن تقریباً به مدت یک سال از نتانیاهو خواست و تمنا کرد که فقط یک کار را برای آمریکا و برای اسرائیل انجام دهد: موافقت با گشودن گفتوگو با تشکیلات خودگردان فلسطین دربارهی یک راهحل دوکشوری در آینده، با یک نهاد اصلاحشده — در ازای آنکه عربستان سعودی روابط خود را با اسرائیل عادی کند. این امر مسیر تصویب یک پیمان امنیتی میان آمریکا و عربستان در کنگره را هموار میکرد تا توازن در برابر ایران برقرار شود و چین نیز از معادله کنار گذاشته شود.
نتانیاهو از انجام این کار سر باز زد، چرا که افراطگرایان یهودی حاضر در کابینهاش اعلام کردند در صورت چنین اقدامی، دولت او را سرنگون خواهند کرد — و با توجه به اینکه نتانیاهو در چندین پروندهی فساد در حال محاکمه است، او نمیتوانست از امتیاز نخستوزیری که موجب طولانی شدن روند محاکمه و احتمالا جلوگیری از زندان میشود، چشمپوشی کند.
نتیجه آن شد که نتانیاهو منافع شخصی خود را بر منافع اسرائیل و آمریکا مقدم دانست. عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی — مهمترین قدرت مسلمان — که بر پایهی تلاش برای تحقق راهحل دوکشوری با فلسطینیهای میانهرو استوار میبود، میتوانست درهای جهان اسلام را به روی گردشگران، سرمایهگذاران و نوآوران اسرائیلی بگشاید، تنش میان مسلمانان و یهودیان در سرتاسر جهان را کاهش دهد و مزایای آمریکا در خاورمیانه که از زمان نیکسون و کیسینجر پایهریزی شده بود را برای یک دهه یا بیشتر تثبیت کند.
اما پس از دو سال فریبکاری نتانیاهو، ظاهراً هم آمریکاییها و هم سعودیها تصمیم گرفتهاند از دخالت اسرائیل در این توافق صرفنظر کنند — که این، ضربهای واقعی به منافع اسرائیل و مردم یهودی است. خبرگزاری رویترز روز پنجشنبه گزارش داد که «ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل را بهعنوان شرط پیشرفت در مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی مطالبه نمیکند.»
توماس ال. فریدمن
و اکنون ممکن است اوضاع از این هم بدتر شود. نتانیاهو در حال آمادهسازی برای حملهی دوباره به غزه است؛ با طرحی برای راندن جمعیت فلسطینی آن منطقه به گوشهای کوچک، که از یک سو به دریای مدیترانه و از سوی دیگر به مرز مصر محدود است — در حالیکه همزمان با سرعت و وسعتی روزافزون، الحاق عملی کرانهی باختری را نیز پیش میبرد. این اقدامات موجب خواهد شد که اسرائیل (و بهویژه رئیس ستاد جدید ارتش آن، ایال زمیر) با اتهامات بیشتری در زمینهی ارتکاب جنایات جنگی روبرو شود — اتهاماتی که نتانیاهو انتظار دارد دولت شما از او در برابر آنها محافظت کند.
من هیچگونه همدردی با حماس ندارم. آن را سازمانی بیمار میدانم که زیانی عظیم به آرمان فلسطین وارد کرده است. حماس مسئول اصلی فاجعه انسانی غزهی امروز است. رهبران حماس باید مدتها پیش گروگانها را آزاد میکردند و از غزه خارج میشدند، تا دیگر بهانهای برای ازسرگیری جنگ از سوی اسرائیل وجود نداشته باشد. اما طرح نتانیاهو برای حملهی دوباره به غزه، با هدف ایجاد جایگزینی میانهرو برای حماس و تحت رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین نیست. هدف، اشغال نظامی دائمی اسرائیل است؛ با هدف نانوشتهی تحت فشار قرار دادن همهی فلسطینیها برای ترک این منطقه. این یعنی نسخهای دائمی از شورش و مقاومت — یعنی ویتنام در کرانهی مدیترانه.
در یک سخنرانی در یک کنفرانس در ۵ مه، که توسط روزنامهی صهیونیستی مذهبی «بِشِوا» برگزار شد، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی تندروی اسرائیل، با لحنی سخن گفت که گویی هیچ اهمیتی نمیدهد شما چه فکری میکنید: «ما غزه را اشغال میکنیم که بمانیم»، گفت. «دیگر خبری از ورود و خروج نخواهد بود.» جمعیت محلی در کمتر از یکچهارم نوار غزه فشرده خواهند شد.
آموس هرئل، تحلیلگر نظامی روزنامه «هاآرتص»، یادآور شده است: «از آنجا که ارتش سعی خواهد کرد تلفات خود را به حداقل برساند، تحلیلگران انتظار دارند از نیرویی بهویژه خشن استفاده شود که به تخریب گسترده زیرساختهای غیرنظامی باقیماندهی غزه منجر خواهد شد. جابهجایی جمعیت به مناطق اردوگاههای انسانی، همراه با کمبود مداوم غذا و دارو، میتواند منجر به مرگهای جمعی بیشتری در میان غیرنظامیان شود. ... شمار بیشتری از رهبران و افسران اسرائیلی ممکن است با پیگردهای قانونی شخصی مواجه شوند.»
در واقع، اگر این استراتژی اجرا شود، نهتنها ممکن است باعث طرح اتهامات بیشتری در زمینهی جنایات جنگی علیه اسرائیل شود، بلکه بیتردید ثبات اردن و مصر را نیز به خطر خواهد انداخت. این دو ستون ساختار اتحاد ایالات متحده در خاورمیانه، هر دو نگران آناند که نتانیاهو در پی آن است که فلسطینیها را از غزه و کرانهی باختری به داخل کشورهای آنان براند — اقدامی که حتی اگر خود فلسطینیها چنین نکنند، بیتردید ناآرامیهایی ایجاد خواهد کرد که به داخل مرزهای آن کشورها سرایت خواهد کرد.
و این سیاستها به شیوههای دیگری نیز به ما آسیب میزند. هانس وکسل، مشاور پیشین ارشد سیاستگذاری در فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام)، به من گفت: «هرچه چشمانداز تحقق خواستههای فلسطینیان نومیدانهتر شود، آمادگی منطقه برای گسترش همگرایی امنیتی میان آمریکا، اعراب و اسرائیل — که میتوانست مزایای بلندمدت در برابر ایران و چین را تثبیت کند، و آن هم بدون نیاز به منابع نظامی فراوان آمریکا در منطقه — کاهش خواهد یافت.»
آقای رئیسجمهور، شما در خصوص خاورمیانه شمّی مستقل و درست دارید. از آن پیروی کنید. در غیر این صورت باید خود را برای این واقعیت تلخ آماده کنید: نوههای یهودی شما، نخستین نسلی از کودکان یهودی خواهند بود که در جهانی رشد میکنند که در آن، کشور یهود به کشوری مطرود بدل شده است.
اجازه دهید شما را با جملاتی از سرمقالهی «هاآرتص» در ۷ مه تنها بگذارم:
«در روز سهشنبه، نیروی هوایی اسرائیل ۹ کودک، بین ۳ تا ۱۴ ساله، را کشت. … ارتش اسرائیل اعلام کرد که هدف، “مرکز فرماندهی و کنترل حماس” بوده و “تدابیری برای کاهش آسیب به غیرنظامیان بیارتباط اتخاذ شده بود.” … ما میتوانیم همچنان تعداد فلسطینیهای کشتهشده در نوار غزه — بیش از ۵۲ هزار تن، از جمله حدود ۱۸ هزار کودک — را نادیده بگیریم؛ در صحت آمار تردید کنیم، از تمام سازوکارهای سرکوب، انکار، بیتفاوتی، فاصلهگذاری، عادیسازی و توجیه بهره ببریم. اما هیچکدام از اینها واقعیت تلخ را تغییر نمیدهد: اسرائیل آنها را کشت. دستان ما این کار را کردند. ما نباید نگاهمان را برگردانیم. باید بیدار شویم و با صدای بلند فریاد بزنیم: جنگ را متوقف کنید.»
—-
* توماس ال. فریدمن، ستوننویس سیاست خارجی در بخش دیدگاه نیویورک تایمز است. او از سال ۱۹۸۱ به این روزنامه پیوسته و سه بار برندهی جایزهی پولیتزر شده است. وی نویسندهی هفت کتاب، از جمله «از بیروت تا اورشلیم» است که جایزهی ملی کتاب آمریکا را دریافت کرده است.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
«شما حرب را انتخاب کردید!»
چنگیزخان پس از یکپارچه کردن اقوام مغول و تارومار کردن تاتارها، قلمرو خود را تا مرزهای خوارزمشاهیان گسترش داد.
با اینکه ایران هدف جذابی برای تصرف و کسب غنائم فراوان بود، اما چنگیزخان پیشتر نرفت و دست از جنگ کِشید. او راهبرد جدیدی پیش گرفته بود. او دریافته بود که سرزمینش در مسیر جادۀ ابریشم قرار گرفته و در نتیجه، میتواند به سرزمین گستردهاش و زندگی مردمانش به جای جنگ و خونریزی با دادوستد و تجارت سروسامان بخشد.
چنگیز خان پیامی مکتوب به سلطان محمد فرستاد: «خان بزرگ سلام میرساند. بزرگی تو بر من پوشیده نیست و بزرگی ممالک ترا میدانم و صلح با تو را واجب میشمارم، تو به مثابه عزیزترین فرزندان من هستی و میدانی که چین و ترکستان را گرفتهام و ولایت من معدن سپاه و زر و سیم است، و هر که را چنین سرزمینی باشد از ممالک دیگر بینیاز است، اگر مصلحت بدانی راه را بر بازرگانان باز کنیم که سود آن به همۀ مردم برسد.»
پس از «عقد معاهده»، جمع کثیری از بازرگانان مغول، ۴۵۰ الی ۵۰۰ نفر، با مقدار هنگفتی کالای گرانبها و سه فرستادۀ مخصوص با هدایای ویژه، در قالب یک کاروان بزرگ از مغولستان به سمت ماوراءالنهر حرکت نمودند. در این هیئت سیاسی-تجاری تعدادی از تجار هندی نیز حضور داشتند.
ابن اثیر مینویسد: «کاروان در نظر غایرخان، حاکم محلی و طماع شهر اُترار (یکی از شهرهای مرزی خوارزمشاهیان در شمال شرقی ایران) چنان باشکوه و پُرزرق و برق بود که او نتوانست از آن چشمپوشی کند و اقدام به توقیف کاروان کرد.»
و به سلطان محمد پیام فرستاد: «کاروانی از بازرگانان مغول، قصد ورود به قلمرو شاهنشاهی دارند، با آنها چه کنم؟»
سلطان پاسخ داد: «فرض کن این فرستادگان مغول، جاسوس هستند. جز قتل عام کردن میتوان حکمی در مورد جاسوسان صادر کرد؟»
غایرخان که منتظر چنین پاسخی بود تا اموال کاروان را تصاحب کند، بلافاصله تمامی بازرگانان و سفرای مغول را قتلعام و اموال آنان را با حکومت مرکزی تقسیم کرد.
خبر به چنگیزخان رسید. او اما بر خشم خود فایق آمد و این قتل عام را یک حادثه به سبب عدم شناخت دو همسایه از یکدیگر تلقی کرد. چنگیز خان کاروان دوم را همراه با پیام دوستی نزد دولت خوارزمشاهیان فرستاد.
بازرگانان ترسِ خود را برای رفتن به ایران با چنگیزخان در میان گذاشتند. چنگیزخان اما به آنان اطمینان داد و از آنان خواست باکی به دل راه ندهند.
کاروان دوم نیز توقیف و بازرگانان مغول کشته و هدایا و اموال آنان غارت شد. علاوه براینها، غایرخان به قصد تحقیر سفرای چنگیز، فرمان داد سبیل سفیران را تراشیده و آنان را برهنه از شهر بیرون کنند. سلطان محمد از این تحقیر خرسند بود؛ او از اینکه چنگیز خان خود را قدرتمند، صاحب چین و سرزمینش را معدن سپاه معرفی کرده و مهمتر از همه، سلطان را فرزند خود خوانده بود، خشمی به دل داشت.
چنگیز خان اما به جای انتقام، نمایندۀ دیگری به نشانۀ اعتراض به سمت ایران روانه کرد و از سلطان محمد مجازات مسببین را درخواست نمود، همراه با یک پیام: «خط امان به دست خود نبشتی و به ما فرستادی که هیچکس، از جماعت تجار را در ولایت متعرض نشود. آنکه عذر کردی و آن عهد را شکستی و شکستن عهد بد است و از سلطان مسلمان بدتر. اگر میگویی غایر خان بی امر و فرمان تو چنین کاری کردهاست، او را به من تسلیم کن تا جزای فعل او بدو دهم. تا بعدالیوم خون خلق ریخته نشود، ولایت و رعیت ساکن و آسوده باشند والا حقیقت دان که حربی (جنگی) واقع خواهد بودن.»
اما سلطان محمد از تسلیم غایرخان امتناع کرد. خان خانان آخرین پیام را توسط پیکی به سلطان محمد فرستاد که بسیار ساده ولی ترسناک بود: «شما حرب را انتخاب کردید.»
بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه در برخورد با همسایهای که جنگ و کشورگشایی را کنار گذاشته و قصد همسایگی و بازرگانی داشت، فاجعۀ مغول را به بار آورد؛ فاجعه.
«تو ترسو و بزدلی!»
معمر قذافی، رهبر لیبی در سال ۲۰۰۱، بعد از سالها تنش با آمریکا که به دنبال بهبود روابط واشینگتن و طرابلس بود، از وزیر خارجۀ خود، عبدالرحمن الشلقم، خواست عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیسجمهور الجزایر را برای میانجیگری میان او و جورج بوش پسر متقاعد کند. بوتفلیقه پذیرفت و پیام را به واشنگتن ارسال کرد. به شلقم اطلاع داده شد که بوش میگوید: «یا خود سلاحهای کشتار جمعیتان را کنار میگذارید، یا ایالات متحده شخصاً آنها را نابود خواهد کرد و همه چیز را بدون هیچگونه مذاکرهای از بین خواهد برد.» شلقم این پیام را به قذافی منتقل کرد، قذافی خشمگین شد و گفت: «تو ترسو و بزدلی!»
قذافی با درک تغییر معادلات در گذر زمان ناگزیر رویکرد دیگری اتخاذ کرد و در نتیجه، نجات نظامش را به رویارویی با آمریکا ترجیح داد.(۱) چنین شد که سیفالاسلام قذافی با سازمان اطلاعات بریتانیا تماس گرفت و پیامی صوتی گذاشت: «من سیفالاسلام، فرزند معمر قذافیام و میخواهم دربارۀ سلاحهای کشتار جمعی با شما صحبت کنم.» وقتی برای او جلسهای ترتیب داده شد، گفت که پدرش در ازای دست کشیدن از سلاحهای کشتار جمعی، خواستار بهبود روابط با غرب است.
مقامات لیبی شروع به ملاقات مخفیانه با مقامات انگلیسی، روسیه و ایالات متحده کردند تا رسما برنامۀ هستهای خود را کنار بگذارند. در مارس ۲۰۰۳، چند روز قبل از حملۀ آمریکا به عراق، فرستادگان شخصی قذافی با جورج دبلیو بوش، ولادیمیر پوتین و تونی بلر در مورد تمایل لیبی برای برچیدن برنامۀ هستهای خود تماس گرفتند و برای نشان دادن حسن نیت خود، مقامات لیبیایی به دستور قذافی، اسناد و جزئیات بیشتر در مورد فعالیتهای شیمیایی، بیولوژیکی، هستهای و موشکهای بالستیک لیبی را در اختیار دیپلماتهای ۳ کشور قرار دادند. قذافی همچنین به مقامات روسیه، آمریکا و بریتانیا اجازه داد تا از ۱۰ سایت مخفی و دهها آزمایشگاه و کارخانۀ نظامی لیبی بازدید کنند تا شواهدی را مبنی بر فعالیتهای مرتبط با چرخۀ سوخت هستهای و برنامههای شیمیایی و موشکی جستجو کنند.
در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۴، هواپیماهای ترابری نظامی آمریکا حدود ۵۵۰۰۰ پوند (۲۵۰۰۰ کیلوگرم) اسناد و تجهیزات مربوط به برنامههای موشکی هستهای و بالستیک لیبی را به آزمایشگاه ملی اوک ریج در تنسی حمل کردند. در مارس ۲۰۰۴، بیش از ۱۰۰۰ قطعه سانتریفیوژ و موشک اضافی هم از لیبی خارج شد.
«الگوی لیبی»: شمشیر داموکلس
در خرداد ۱۳۹۸، ترامپ نامهای را از طریق شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن جهت مذاکره و حل اختلافات به علی خامنهای فرستاد. نخستوزیر ژاپن در مقدمۀ کوتاهش از جمله گفت: «من قصد دارم پیام رئیس جمهور آمریکا را به جنابعالی برسانم.»
علی خامنهای که نخست وزیر ژاپن را با دمپایی به حضور پذیرفته بود گفت: «ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم. اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایستۀ مبادلۀ هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»
شینزو آبه بعد از شنیدن سخنان خامنهای، نامۀ ترامپ را به آرامی از روی میز برداشت و زیر خودش گذاشت.
همزمان با دیدار شیئزو آبه با علی خامنهای، دو کشتی حامل کالای ژاپنی در سواحل دریای عمان مورد هدف قرار گرفتند. حمله کنندگان وقتی که متوجه شدند یکی از کشتیها بگونهای مورد اصابت قرار گرفته که غرق نمیشود مجددا به آن شلیک کردند.
ترامپ در اسفند ۱۴۰۳، نامۀ دوم خود را این بار توسط انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات، محمد بن زاید آل نهیان به علی خامنهای فرستاد. اینبار برخلاف روندهای گذشته، این نامه نه از طریق یک مقام بلندپایه از کشوری معتبر یا حتا عمان یا قطر، بلکه توسط امارات متحدۀ عربی ارسال شد. این انتخاب یک پیام جانبی هم در خود داشت؛ قرقاش در سالهای اخیر بارها علیه سیاستهای منطقهای ایران موضعگیری کرده بود. او پس از مداخلۀ ایران در سوریه و لبنان هشدار داده بود که «ایران باید درک کند که تهاجم به جهان عرب از طریق نیروهای نیابتی، برای ایران امنیت ایجاد نخواهد کرد.»
از سوی دیگر، امارات بهطور رسمی ایران را به اشغال سه جزیرۀ خلیج فارس متهم میکند و این موضوع را در مجامع بینالمللی هم پیگیری میکند.
انور قرقاش، علی باقری کنی و خلیفه شاهین المرر
علی خامنهای معتقد بود: «اینکه بعضی از دولتهای قلدر اصرار به مذاکره میکنند، مذاکره آنها برای حل مسائل نیست، برای تحکم است.» و در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، در دیدار با شماری از افسران و فرماندهان نیروی هوایی گفت که با توجه به تجربۀ مذاکرات هستهای پیشین و سرانجام برجام، مذاکره با آمریکا (بخوان مذاکره با ترامپ؛ قاتل سردار قاسم سلیمانی)، «عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»
شیپور جنگ بلندتر از هر صدای دیگر است
یک ضربالمثل عربی میگوید: «شاخۀ زیتون وقتی از نوک شمشیر ارائه شود، پذیرش پذیرتر است.»
همزمان با نامۀ دوم، دونالد ترامپ بخشنامهای برای بازگشت «فشار حداکثری» امضا کرد، دوباره اعلام نمود که آمریکا مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای خواهد شد و بر آرایش تسلیحاتی و لجستیکی خود در دریا، زمین و هوا به صورت کمنظیر افزود، اما در عین حال گفت که مایل است با ایران به یک «توافق صلح هستهای تاییدپذیر» دست یابد.
به قول ظریفی: «ج. ا. زیر بار زور نمیرود، مگر اینکه زور خیلی پرزور باشد.» وقتی دونالد ترامپ در پی تهدیدات سرداران سپاه، متقابلا تهدید کرد که اگر او یا دیگر مقامهای ارشد آمریکایی هدف سوءقصد ج. ا. قرار بگیرند «ایران محو خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند.» علی خامنهای، سرداران نظامی و کارگزاران وی دریافتند که این بار زور خیلی پرزور است. بنابراین، مسعود پزشکیان و عباس عراقچی با چاشنی ابراز بدبینی نسبت به سیاستهای دونالد ترامپ در قبال ایران، گفتند: «به طور اصولی برای مذاکره آمادگی» دارند و امروزها دارند برای «بقای نظام»، غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه چانه میزنند.
در بازۀ زمانی نامِۀ اول ترامپ تا نامۀ دوم وی، دیپلماسی خارجی و داخلی ج. ا. به صورت غیرمنتظرهای شکست خورده است. بهرغم صرف میلیاردها دلار، بازوهای نیابتیاش متلاشی شدهاند، در پی تحریمهای بیشتر، درآمد ج. ا. از طریق فروش نفت کمتر و کمتر شده است. پول ملی بیش از پیش ارزش خود را از دست داده است، تورم لجام گسیخته سفرۀ مردم را کوچک و کوچکتر کرده است، مردم بدون آب و گاز و برق روزگار میگذرانند، شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر شده و جمهوری اسلامی در عرصۀ بینالملل بیش از پیش منزویتر شده است.
سخن پایانی
چنگیز خان در سال ۶۱۵ قمری (۱۲۱۸) از مغولستان به سمت ایران حرکت کرد و در ۶۱۶ با لشکری بین صد و پنجاه تا دویست هزار نفر به شهر اُترار رسید. پیش از رسیدن چنگیز خان، سلطان محمد با سپردن ماوارءالنهر به دست حکام خود از رود جیحون گذشته و به سمت غرب در حال فرار بود.
ترکان خاتون، مادر قدرقدرت سلطان محمد به قلعۀ ایلال در مازندران پناه برد ولی طولی نکشید که مغولان قلعه را محاصره کردند. ترکان خاتون به علت خشکسالی و خالی بودن مخازن آب در قلعه خود را به قشون مغول تسلیم کرد. مغولان تمام پسران سلطان را کشتند و زنان و دختراناش بین فرماندهان مغول تقسیم شدند و ترکان خاتون را به اسارت گرفتند و در اردوی چنگیز باقی گذاشتند تا از پس ماندهٔ غذاها ارتزاق کند. وی با ذلت تمام در اسارت مغولها درگذشت.
مغولان هم چنان به دنبال سلطان محمد بودند. سلطان بعد از مدتی فراروگریز سرانجام به توصیۀ همراهان، به جزیره آبسکون در جنوب شرقی دریای خزر پناه برد. هنگامی که سلطان به جزیره رسید از لحاظ جسمی بسیار ضعیف شده بود و از ناحیه سینه و ریه احساس درد میکرد. سلطان چهار ماه در این جزیره زندگی کرد ودر ۶۱۷ درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. مدتی بعد جلال الدین استخوانهای پدرش را به قلعه اردهن در ری منتقل کرد اما بعدها توسط مغولان نبش قبر شد و سوزانده شد.
***
... زمانی که نیروهای شورشی وارد طرابلس شدند، قذافی به همراه پسرش معتصم و دیگر اعضای رژیمش، با یک کاروان کوچک از خودروها، از صحاری خشک و ناسازگار عبور کردند و خود را به شهر سرت رساندند. انقلابیون در پی یافتن قذافی بودند. برخی گمانه زنیها حکایت از این داشت که قذافی در صحراهای جنوبی کشور پنهان شده است. اما او در تمام این مدت در شهر زادگاهش سرت مخفی شده بود.
شورشیان به انتقام مقاومت اهالی شهرهای غرب کشور در برابرشان، در مسیر راه خود در پی یافتن قذافی، به هر شهر و آبادی که رسیدند، غارت کردند و به آتش کشیدند.
نبرد برای تسخیر شهر سرت نیز عاری از قساوت و سنگدلی نبود. اهالی سرت تصمیم گرفته بودند که تا آخرین نفس به نبرد و مقاومت ادامه دهند. انقلابیون نمیدانستند که صیدشان در همان جا، در سرت مخفی شده است. شهر ویران و تاراج شده بود و قذافی در روزهای پایانی با خوردن اندکی ماکارونی و برنج زنده مانده بود.
باری، او و همراهان وقتی دیدند توان مقاومت ندارند تصمیم گرفتند از سرت فرار کنند و به خانهای در نزدیکی دهکدۀ محل تولد قذافی بروند. آنها قرار بود ساعت ۳ صبح راه بیفتند اما به دلیل پارهای مشکلات مجبور شدند فرارشان را پنج ساعت به تأخیر بیندازند. آنها در ساعت هشت صبح ۲۱ اکتبر ۲۰۱۱، در قالب یک کاروان موتوری مرکب از چهل خودرو از شهر سرت بیرون آمدند و به سوی مقصد راه افتادند. قذافی با یک خودرو تویوتا همراه با دو نفر دیگر حرکت میکرد.
نیروهای ناتو موفق به شناسایی کاروان کوچکی از خودروها شدند که در حال خروج از شهر سرت بودند. آنها بلافاصله هواپبمای جنگندۀ خود را روانه کردند. بر اثر شلیک موشکهای هواپیما، شیشۀ جلوی خودرو قذافی شکست و هر دو پایش جراحت مختصری برداشت. قذافی و همراهان از خودرو پایین آمدند تا در لابلای درختان کنار جاده پناه بگیرند. آنها دو لولۀ فاضالب سیمانی در زیر جاده یافتند که برای انتقال آبهای سطحی، کار گذاشته بودند. آنها داخل لولههای فاضالب شدند تا خود را پنهان کنند.
شورشیان خیلی زود به محل اختفای قذافی و محافظهایش پی بردند. آنها او را از داخل لولۀ فاضالب بیرون کشیدند. قذافی گیج و آشفته به نظر میرسید. او را روی ماسههای پراز زباله به سمت یکی از خودروها که آن طرفتر پارک شده بود، کشیدند. آنها بالای سر قذافی دور زدند و بیتوجه به درخواست ترحم قذافی، تیرهای هوایی شلیک کردند. لایهای از خاک و خون چهرۀ وحشت زدۀ دیکتاتور را پوشانده بود. دو تن از انقلابیون فریاد برآوردند که قذافی باید زنده بماند. اما جمع آنها تشنۀ خون دیکتاتوری بودند که سالها خون آنها را ریخته بود. یکی ازآنها ضربۀ پایانی را به قذافی زد و سپس از فاصلۀ نزدیک به او شلیک کرد. جنازۀ لت وپار شدۀ قذافی را در خیابانهای سرت روی زمین کشیدند و سپس به داخل یک آمبولانس انداخته و به شهر مصراته بردند.
***
سرانجام علی خامنهای...؟
عبدالرحمن الراشد، ستون نویس روزنامه الشرق الاوسط: «شکست درسی است برای کسانی که از خواندن تاریخ عبرت نمیگیرند.»
____________________
۱ــ بمب گذاری همراه با انفجار یک هواپیمای مسافربری آمریکایی بر فراز لاکربی در اسکاتلند در سال ۱۹۸۸، از عوامل عمده در تحریم بین المللی لیبی بود. قذافی بعد از ۱۵ سال انکار، دستور انفجار هواپیما را بهعهده گرفت. قاضی دادگاه فدرال در واشنگتن پس از رسیدگی به شکایت خانوادههای هفت آمریکایی که در سقوط هواپیما جان باخته بودند، لیبی را به پرداخت بیش از شش میلیارد دلار غرامت محکوم کرد.
قذافی در سال ۲۰۰۴ دستور داد مبلغ یکصد و هفتاد میلیون دلار به بازماندگان یکصد و هفتاد سرنشین هواپیمای فرانسوی پرداخت شود. اکثر سرنشینان این هواپیما شهروندان فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و چند کشور آفریقایی بودند.
۸ ماه می ۲۰۲۵ / ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سعید سلامی
■ جناب سلامی گرامی - متاسفانه فرهنگ ما ایرانی از منظر رابطه علت و معلولی نه ناآگاهانه بلک زیرکانه علت را نا دیده گرفته فقط برای معلول شیون و زاری میکند. شاید برجسته ترین خاطره تاریخیش همون مورد حمله مغول است، که شما ذکر میکنید (هندی ها هم حمله و غارت و خسارات هند بوسیله نادر شاه افشار را معادل حمله مغول به ایران میدانند.) از همان اول تاریخ مکتوب همینطور بوده - در جغرافیای کلاس پنجم دوره ما در جنگ ایران و یونان پس از شکست ایران به علت طوفان دریا، داریوش بزرگ دستور داد دریا را شلاق بزنند.
انوشیروان را عادل مینامیم ولی رو آور نمیکنیم که مزدکیان را زنده با سر مثل درخت در زمین کاشت. یک طرف به عظمت تمدن ساسانیان مینازیم، از طرف دیگر میگیم مشتی ملخ خوار آن را شکستند. تمام مشکلات این ۱۴۰۰ سال به حساب آنها میذاریم. نمیگوئیم چرا با روسیه وارد جنگ شدیم ولی مینالیم که مجبور به قرارداد ترکمان چای شدیم. در جنگ دوم ما به چه علت و کدام اتکا و قدرت و نیروئی همراه دول محور وارد جنگ با متفقین شدیم، که معلول آن طرد رضا شاه از ایران باشد. جنگ ایران و عراق را به درستی تحمیلی مینامیم، ولی تحمیل از سوی ما بود و نه عراق که میخواستیم عراق اسلامی را اسلامیتر کنیم.
با احترام کاوه
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
محمد جلال، شهروند عراقی، ۱۰ سال از عمر خود را در جستوجوی پناهندگی در آلمان از دست داد، اما بینتیجه. به جای اعطای پناهندگی، او به سرزمینی که از آن فرار کرده بود بازگردانده شد. اکنون با همان چالشهایی روبهروست که او را وادار به ترک منطقه کردستان در شمال عراق کرد. بیش از یک سال گذشته است و او هنوز بیکار است.
جلال تنها یکی از هزاران عراقی و مهاجران دیگر کشورهاست که با تشدید سیاستهای مهاجرتی اروپا تحت تأثیر رشد راست افراطی، از این قاره اخراج شدهاند. کشورهای اروپایی اکنون با همکاری عراق، برنامههایی را عمدتاً برای مقابله با بیکاری تأمین مالی میکنند تا بازگشت این افراد را تسهیل کنند. جلال در شهر رانیه در اقلیم کردستان، به آپارتمان کوچک دواتاقه پدر سالخوردهاش بازگشته، جایی که روی تشکهایی روی زمین سرد بتنی میخوابند.
او به خبرگزاری فرانسه گفت: «اگر میتوانستم به اروپا برگردم، حتماً این کار را میکردم.» این مرد ۳۹ساله هنوز رویای روزی را در سر میپروراند که مقامات آلمانی به او پناهندگی دهند: «میتوانستم قانونی شوم و در یک رستوران کردی کار کنم. اینجا اما شغلی ندارم.»
در سال ۲۰۱۵، جلال سفر پرخطر خود را از دریای مدیترانه و از شهر ازمیر ترکیه به یونان آغاز کرد. سپس به مقدونیه شمالی، صربستان و کرواسی رفت و نهایتاً به آلمان رسید. او در یک مرکز اسکان پناهندگان ساکن شد و ماهانه ۳۰۰ یورو (۳۸۵ دلار) دریافت میکرد. با وجود محدودیتهای شغلی برای پناهجویان، جلال به شهرهایی مانند نورنبرگ و مونیخ سفر کرد و بهصورت غیرقانونی کار میکرد، در حالی که باید مراقب میبود تا دستگیر نشود.
درخواستهای پناهندگی جلال دو بار رد شد و آلمان در ژانویه سال گذشته او را اخراج کرد.
پس از بازگشت به خانه و یک تلاش ناموفق برای راهاندازی نانوایی، او دو ماه در یک کیوسک فلافل با دستمزد روزانه ۷ دلار کار کرد. اکنون که دوباره بیکار است، ماهانه ۱۵۰ دلار از خانوادهاش در خارج از کشور دریافت میکند. او گفت: «با همین مبلغ ناچیز زندگی میکنم.»
در سهماهه پایانی سال ۲۰۲۴، حدود ۱۲۵ هزار نفر از اتباع غیراروپایی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا اخراج شدند که ۱۶ درصد بیشتر از مدت مشابه در سال ۲۰۲۳ است. سفارت آلمان در بغداد به خبرگزاری فرانسه گفت: «آلمان به عنوان یک اصل، افرادی را که موظف به ترک کشور هستند، به کشورشان بازمیگرداند.»
سفارت آلمان افزود که این کشور «به میلیونها نفر که از جنگ و خشونت در کشورهای خود گریختهاند، پناه داده است»، از جمله بسیاری از عراقیها، بهویژه از مناطق شمالی. اما هشدار داد که «برای کسانی که به امید زندگی بهتر و بدون نیاز واقعی به حمایت، به صورت غیرقانونی وارد آلمان میشوند، هیچ چشماندازی برای اقامت وجود ندارد.»
منطقه کردستان با وجود معرفی خود به عنوان واحهای از ثبات در عراق آشفته، با چالشهای اقتصادی دستوپنجه نرم میکند که جوانانش را به جستوجوی فرصتهایی در جای دیگر وادار میکند. بسیاری نیز در راه رسیدن به اروپا جان خود را از دست دادهاند.
حردی احمد در سال ۲۰۲۱ از رانیه، شرق اربیل، پایتخت اقلیم کردستان، خارج شد. او سفر خود به بریتانیا را «مسیر مرگ» نامید، چرا که سه دوستش در این راه غرق شدند، از جمله یکی در کانال مانش بین فرانسه و بریتانیا.
او به محض ورود متوجه شد که مورد استقبال نیست. به فرانسه بازگردانده شد و سفارت عراق در آنجا به او کمک کرد تا به خانه بازگردد. حالا این مرد ۳۹ساله در کردستان بیکار است و معتقد است مقامات باید شغل فراهم کنند: «در غیر این صورت، جوانان مجبور خواهند شد... به اروپا بروند.»
عراق پس از دههها درگیری، از جمله حمله به رهبری آمریکا و ظهور گروههای جهادی مانند داعش، اکنون تا حدی ثبات یافته است. آژانس توسعهای آلمان (GIZ) که وابسته به دولت این کشور است، از مراکزی در اربیل و بغداد حمایت میکند که به بازگشتکنندگان مشاوره میدهند، در یافتن شغل کمک میکنند و برای راهاندازی کسبوکارهای کوچک آموزش و کمک مالی ارائه میدهند. این مراکز با بودجه آلمان، سوئیس و اتحادیه اروپا، بین ژوئن ۲۰۲۳ تا آگوست ۲۰۲۴ به ۳۵۰ نفر کمک کردهاند.
توماس زیلر، سفیر اتحادیه اروپا در عراق، به خبرگزاری فرانسه گفت: «برخی از کشورهای عضو با عراق در مورد توافقنامههای دوجانبه بازگشت و بازپذیرش به توافق رسیدهاند» و اتحادیه اروپا نیز در حال نهایی کردن توافقی مشابه است. او هشدار داد که ظرفیت بسیاری از شهرها و روستاهای اروپایی «برای پذیرش و ادغام مهاجران مدتهاست به حد نهایی رسیده است» و «اکنون باید بهوضوح از مهاجرت غیرقانونی جلوگیری کرد.»
زیلر گفت اتحادیه اروپا برنامههایی را برای کمک به عراق در بازگشت اتباعش تأمین مالی میکند و همچنین دهها میلیون یورو برای حمایت از ابتکاراتی اختصاص داده که هدفشان کمک به «عراقیها برای ماندن در عراق» است.
با بودجه دانمارک و فنلاند، بنیاد روانگا در کردستان برنامهای برای ادغام مجدد بازگشتهها راهاندازی کرده است. این بنیاد تاکنون به ۱۲۰ نفر آموزش راهاندازی کسبوکارهای کوچک داده و به ۱۵ نفر از آنها تا ۵۶۰۰ دلار کمک مالی اعطا کرده است. کامران شیوان، رئیس برنامههای این بنیاد، گفت که حوزههای فعالیت این افراد شامل ساختمانسازی، نجاری، تعمیرات موبایل و الکترونیک، رستورانها و سالنهای زیبایی میشود.
بسیاری از عراقیها با بدهیهای ناشی از هزینه سفر به اروپا به خانه بازمیگردند. شیوان گفت: «آنها بدون منبع درآمد یا دارایی خاصی که بتوانند بدهیهای خود را پرداخت کنند، بازمیگردند.»
محمد اسماعیل، ۲۹ ساله، در سال ۲۰۱۶ به آلمان رفت تا به دنبال زندگی بهتر و گذرنامه اروپایی باشد. اما پس از بیش از پنج سال، هیچ چیز برای او تغییر نکرد. آلمان درخواستهای پناهندگی او را سه بار به این دلیل که اربیل منطقهای امن تلقی میشود، رد کرد.
او پس از بازگشت به کردستان، کمک مالی از بنیاد روانگا دریافت کرد تا شریک یک کارگاه مکانیکی شود که ماهانه ۵۵۰ دلار برای او درآمد دارد — مبلغی که برای تأمین زندگی همسر و کودک سهسالهاش کافی است. او گفت: «دیگر به مهاجرت فکر نمیکنم. اگر روزی به اروپا برگردم، فقط به عنوان توریست خواهد بود.»
خبرگزاری فرانسه / ۸ مه ۲۰۲۵
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
باراک راوید / آکسیوس
* ترامپ پیش از سفر به خاورمیانه، «دیداری خصوصی» با مشاور نتانیاهو داشت
به گفته دو منبع مطلع از این دیدار، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز پنجشنبه با ران درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل و از مشاوران نزدیک بنیامین نتانیاهو نخستوزیر این کشور، دیدار کرده و در مورد مذاکرات هستهای با ایران و جنگ در غزه گفتوگو کرده است.
چرا این موضوع مهم است: این دیدار که از سوی دولتهای ایالات متحده و اسرائیل علنی نشد، در کاخ سفید و پیش از آغاز دور چهارم مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران که قرار است روز یکشنبه در مسقط برگزار شود و همچنین پیش از سفر ترامپ به خاورمیانه که از روز دوشنبه آغاز میشود، انجام شده است.
ترامپ در این سفر به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی خواهد رفت، اما از اسرائیل بازدید نخواهد کرد.
نکته قابل توجه: این دیدار از آن جهت غیرمعمول است که رؤسایجمهور معمولاً با مقاماتی خارجی که رئیس دولت یا رئیس کشور نیستند، دیدار نمیکنند.
نقطه تنش: این دیدار تنها دو روز پس از آن صورت گرفت که نتانیاهو و تیمش از اعلام آتشبس ترامپ با حوثیها غافلگیر شدند؛ رخدادی که شکافهای موجود در اعتماد و هماهنگی میان دو دولت را نمایان کرد.
این اعلامیه اندکی پس از آن منتشر شد که اسرائیل در پاسخ به حمله حوثیها به فرودگاه بینالمللی تلآویو، بندر و فرودگاهی مهم در یمن را هدف حمله قرار داده بود. مقامات اسرائیلی نگران بودند که آتشبس اعلامشده توسط ترامپ شامل حملات علیه اسرائیل نمیشود.
یکی از مقامات اسرائیلی در گفتوگو با آکسیوس گفت: «ما از اینکه دولت ترامپ هیچ چیزی به ما نگفت و از طریق تلویزیون از ماجرا باخبر شدیم، شوکه شدیم.»
این ماجرا نگرانیهایی را درباره حدود احتمالی نفوذ اسرائیل بر رویکرد آمریکا در قبال مذاکرات هستهای با ایران برانگیخت. نتانیاهو نسبت به دیپلماسی تردید دارد و میخواهد ترامپ گزینه نظامی را نیز مدنظر داشته باشد.
پشت پرده: به گفته یک منبع آگاه، درمر روز چهارشنبه با مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، دیدار و نگرانیهای اسرائیل را ابراز کرده است.
روز پنجشنبه، درمر چندین دیدار در کاخ سفید داشت که یکی از آنها با ترامپ بود.
به گفته یکی از منابع، معاون رئیسجمهور ونس، روبیو و استیو ویتکوف، فرستاده کاخ سفید نیز در این دیدار حضور داشتند.
کارولاین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، دیدار ترامپ با درمر را تأیید کرد و گفت که این یک «دیدار خصوصی» بوده است.
گام بعدی: طبق گفته دو منبع مطلع، ویتکوف و تیمش قرار است روز یکشنبه در عمان دور جدیدی از مذاکرات هستهای با ایران را برگزار کنند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، ریاست هیأت ایرانی را برعهده خواهد داشت.
ترامپ روز پنجشنبه بار دیگر تأکید کرد که در تلاش است توافقی هستهای با ایران حاصل کند بدون آنکه مجبور به استفاده از نیروی نظامی شود.
نکته قابل توجه: اسرائیل پایان سفر ترامپ را بهعنوان ضربالاجل برای دستیابی به توافقی جدید در مورد آزادی گروگانها و آتشبس در غزه تعیین کرده و تهدید کرده است که در صورت عدم دستیابی به توافق، عملیات گستردهای برای ویرانسازی و اشغال کامل این منطقه و آوارگی کل جمعیت آن انجام خواهد داد.
در روزهای اخیر، ویتکوف با میانجیگران قطری و مصری در حال کار برای تحت فشار قرار دادن حماس جهت پذیرش آزادی برخی گروگانها در ازای آتشبس موقت بوده است، اما این گروه همچنان بر شرط خود مبنی بر پایان کامل جنگ توسط اسرائیل در قبال آزادی همه گروگانها پافشاری میکند.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
جروزالم پست/ ۷ مه ۲۰۲۵
پس از بیش از چهار دهه استبداد، حمایت از تروریسم و توسعهطلبی انقلابی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است سرانجام به پایان راه خود نزدیک شده باشد.
تنها یک سال پیش، ایران از همیشه قدرتمندتر به نظر میرسید، اما اکنون جهت باد بهشدت تغییر کرده و این رژیم زیر بار تناقضهای درونی خود و نیز برآیند نیروهای بیرونی در حال فروپاشی است.
شرایط برای چیزی که فقط میتوان آن را “طوفان بزرگ” نامید، در حال فراهم شدن است ــــ ترکیبی از ناامیدی اقتصادی، شکستهای نظامی سنگین، سرخوردگی داخلی و یک کارزار فشار حداکثری از سوی ایالات متحده. آنچه در گذشته فقط به عنوان یک آرزو از آن صحبت میشد، اکنون محتملتر از همیشه به نظر میرسد.
از زمان استقرار انقلاب در سال ۱۹۷۹، رژیم ایران قدرت خود را نه از راه ارتقاء زندگی مردم، بلکه از طریق صدور خشونت به خارج و اعمال سرکوب در داخل حفظ کرده است.
میلیاردها دلار برای ترور
تنها در یک دهه گذشته، ایران حدود ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار صرف حمایت از گروههای تروریستی و شبهنظامیان نیابتی کرده است، از جمله حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن، شبهنظامیان شیعه در عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، و همچنین برای حفظ رژیم سوریه.
بخش عمدهای از این منابع مالی مستقیماً به بهای معیشت مردم ایران تأمین شده است؛ مردمی که بارها دچار بحرانهای اقتصادی شدهاند و در عین حال شاهد بودهاند که ثروت کشورشان صرف جنگهای خارجی میشود.
این استراتژی «حلقه آتش» برای محاصره اسرائیل و تهدید منافع ایالات متحده در سراسر خاورمیانه طراحی شده بود تا ایران بتواند داعیهدار رهبری جهان اسلام شود. تنها توجیهی که ایران برای هواداران و حتی منتقدان خود داشت، این بود که در راه یک «هدف والا» هزینه و فداکاری میکند تا برتری اسلام بر سایر ادیان را تسریع کند و «دشمنان» خود (ایالات متحده و اسرائیل) را شکست دهد.
اما در ماههای اخیر، این راهبرد بهطور کامل فروپاشیده و بهوضوح شکست خورده است. طرفداران عادی رژیم با مجموعهای از پرسشهای بنیادینی مواجه هستند: آیا این همه فداکاری ارزش داشت؟ و چگونه میتوان از رژیمی حمایت کرد که اینگونه شکست خورده است؟ بدون حمایت بدنه اجتماعی، رژیم ایران قادر نخواهد بود در برابر فشارهای یادشده مقاومت کند.
چهار عامل در این وضعیت نقش ایفا میکنند: نارضایتی در میان حدود ۸۰ درصد از جمعیت داخل ایران، تضعیف روحیه هواداران اصلی آن که ۲۰ درصد دیگر را تشکیل میدهند، تأثیر اسرائیل بر ایران از نظر نظامی، و راهبرد فشار حداکثری آمریکا.
پوسیدگی داخلی
ایران از درون در حال پوسیدن است. نرخ تورم از ۴۰ درصد گذشته و پول ملی – ریال – طی دهه گذشته بیش از ۹۰ درصد از ارزش خود را از دست داده است. بانک جهانی برآورد کرده که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ بیکاری در میان جوانان از ۲۷ درصد فراتر رفته است. کالاهای اساسی مانند آب و برق محدود شدهاند و گوشت، دارو و سوخت یا یافت نمیشوند یا از توان مالی مردم خارج هستند.
این شرایط وخیم، موجهای مکرری از اعتراضات سراسری را شعلهور کرده است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ نقطه عطفی در آن بود. نسل جوان ایران – بهویژه زنان – ترس خود از خشونت رژیم را کنار گذاشتهاند.
نابودی موفقیتآمیز توانمندیهای نیابتی ایران در سوریه، غزه و لبنان توسط اسرائیل، در کنار ناتوانی ایران در جلوگیری از تلافی شدید پس از حمله موشکیاش در آوریل ۲۰۲۴، ضعف راهبردی رژیم را آشکار کرده است. میلیاردها دلار به هدر رفته و رژیم چهره واقعیاش را بهعنوان یک «ببر کاغذی» به نمایش گذاشته است.
فشار حداکثری
بازگشت دولت ترامپ و اعمال مجدد کارزار «فشار حداکثری» ایران را از نظر اقتصادی و سیاسی در تنگنا قرار داده است. گواه موفقیت این کارزار این است که ایران در حال حاضر با دشمن قسم خورده خود، ایالات متحده، برای برچیدن توانمندیهای هستهای خود در حال مذاکره است. بهعنوان نمونه، در نخستین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، صادرات نفت ایران از بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرد و رژیم حدود ۲۰۰ میلیارد دلار از درآمد خود را از دست داد.
شرایط کنونی برای سرنگونی حکومت فعلی مساعد است. وضعیت بهطور قطعی با هر مقطع دیگری در ۴۰ سال گذشته تفاوت دارد. رژیم ایران اکنون به یک نخبگان حاکم ازهمگسیخته و بیاعتبار تبدیل شده است که در برابر ملتی خسته و سرخورده قرار گرفتهاند.
نارضایتی دیگر به لیبرالها، دانشجویان یا اقلیتهای قومی محدود نیست. حتی هواداران سنتی رژیم – بهویژه در طبقات کمدرآمد و مناطق روستایی – در حال فاصله گرفتن هستند. وفاداری آنها بر پایه وعده هدف دینی و کرامت ملی شکل گرفته بود. حال که این توهم فرو ریخته، تحمل آنها نیز در برابر رنج و محرومیت از میان رفته است.
دو سال آینده میتواند تعیینکننده باشد. پایان رژیم ایران دیگر صرفاً یک رؤیا نیست؛ بلکه به واقعیتی قریبالوقوع تبدیل شده است.
—————
* دانیل ام. روزن، نویسنده یادداشت، از دوران دانشجویی، زمانی که گروه طرفدار اسرائیل «Torchpac» را در دانشگاه نیویورک بنیان گذاشت، بهعنوان یک صاحبنظر شناخته میشده است. او در حال حاضر همبنیانگذار و رئیس مشترک «Emissary» است، سازمانی که به مقابله با یهودستیزی در شبکههای اجتماعی اختصاص دارد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
پشا ماجد / رویترز / ۸ مه ۲۰۲۵
در آستانه سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به ریاض در هفته آینده، دو منبع مطلع به خبرگزاری رویترز گفتند که ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل را به عنوان شرط پیشرفت در مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی مطرح نمیکند.
کنار گذاشتن این شرط میتواند یک امتیاز بزرگ از سوی واشنگتن محسوب شود. در دوران جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا، مذاکرات هستهای بخشی از یک توافق گستردهتر آمریکا-عربستان بود که به عادیسازی روابط با اسرائیل و همچنین هدف ریاض برای دستیابی به یک پیمان دفاعی با واشنگتن گره خورده بود.
عربستان سعودی بارها اعلام کرده که بدون تشکیل یک دولت فلسطینی، اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت. این موضع، تلاشهای دولت بایدن برای گسترش «توافقهای ابراهیم» که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ امضا شده بود را با مشکل مواجه کرد.
بر اساس این توافقها، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش روابط خود با اسرائیل را عادی کردند. پیشرفتها در راستای به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان به دلیل خشم کشورهای عربی از جنگ غزه متوقف شده است. مذاکرات هستهای نیز به دلیل نگرانیهای واشنگتن درباره گسترش سلاحهای هستهای با مشکل مواجه شده بود.
در نشانهای از یک رویکرد جدید، کریس رایت، وزیر انرژی آمریکا، در سفر خود به عربستان در آوریل اعلام کرد که دو کشور در مسیر دستیابی به یک توافق هستهای غیرنظامی قرار دارند.
جیمز هیوئیت، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، در پاسخ به درخواست رویترز برای اظهار نظر گفت: «وقتی چیزی برای اعلام داشته باشیم، رئیسجمهور آن را اعلام خواهد کرد. هر گزارش دیگری در این زمینه صرفاً حدسوگمان است.»
دفتر رسانهای دولت عربستان سعودی بلافاصله به درخواست رویترز برای اظهار نظر پاسخ نداد.
یکی از منابع گفت که حتی بدون شرط عادیسازی روابط با اسرائیل و با وجود جداسازی این موضوع از پیمان دفاعی گستردهتر، هنوز توافق نهایی در دسترس نیست.
یکی از نقاط اختلاف، بخش ۱۲۳ قانون انرژی اتمی آمریکاست که همکاری با کشورهای دیگر در توسعه تواناییهای هستهای غیرنظامی را مجاز میکند، اما معیارهایی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله محدودیت در غنیسازی اورانیوم، تعیین میکند.
عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان، گفته است که این کشور به دنبال غنیسازی اورانیوم و فروش محصولات آن است.
یکی از منابع گفت که عربستان هنوز تمایلی به امضای توافق موسوم به «۱۲۳» ندارد، چرا که این توافق غنیسازی یا پردازش پلوتونیوم تولیدشده در رآکتورها را ممنوع میکند – دو مسیری که میتوانند به ساخت سلاح هستهای منجر شوند.
وزیر انرژی آمریکا پیشتر به رویترز گفته بود که توافق ۱۲۳ پیشنیاز هرگونه توافقی است.
با این حال، رایت گفته است که راههای مختلفی برای ساختاردهی به یک توافق به منظور تحقق اهداف هر دو کشور وجود دارد.
همان منبع گفت که یکی از راهحلهای مورد بحث، یک توافق «جعبه سیاه» است که در آن فقط پرسنل آمریکایی به تأسیسات غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان دسترسی خواهند داشت.
فروش نفت بیشتر
ریاض به دنبال ساخت نیروگاههای هستهای است تا اقتصاد خود را از وابستگی به نفت دور کند. انرژی هستهای همچنین میتواند به این کشور کمک کند تا بشکههای بیشتری از نفت خام را برای صادرات آزاد کند.
پیش از این، طرفداران کنترل تسلیحات نسبت به برنامه هستهای عربستان ابراز نگرانی کردهاند، چرا که محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم واقعی این کشور، گفته است که در صورت دستیابی رقیب منطقهای آن، ایران، به سلاح هستهای، عربستان نیز به سرعت به دنبال توسعه چنین سلاحهایی خواهد رفت.
آمریکا و ایران در حال حاضر در مورد برنامه هستهای تهران در حال مذاکره هستند. واشنگتن و متحدان غربی آن معتقدند که این برنامه با هدف تولید سلاح هستهای پیش میرود، در حالی که ایران اصرار دارد که این برنامه صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
جی دی ونس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه مذاکرات با ایران را “تاکنون، بسیار خوب” توصیف کرد و گفت که توافقی حاصل خواهد شد که ایران را دوباره به اقتصاد جهانی بازگرداند و در عین حال از دستیابی آن به سلاح هستهای جلوگیری کند.
منابع به رویترز گفتهاند که عربستان و آمریکا قرار است در جریان سفر ترامپ در هفته آینده درباره چندین توافق اقتصادی بزرگ بحث کنند. آمریکا آماده است یک بسته تسلیحاتی به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به عربستان پیشنهاد دهد.
ترامپ گفته است که ریاض باید بسته سرمایهگذاری برنامهریزیشده در آمریکا را از ۶۰۰ میلیارد دلار به یک تریلیون دلار افزایش دهد.
این سفر، دومین سفر خارجی ترامپ پس از بازگشت به قدرت در ژانویه است. او پیش از این برای شرکت در مراسم تشییع پاپ به رم سفر کرده بود. در دوره اول ریاستجمهوری او، یک سفر پرزرقوبرق به عربستان اولین مقصد خارجی او بود.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود روابط نزدیکی با کشورهای خلیج فارس از جمله عربستان سعودی برقرار کرد.
عربستان پس از خروج ترامپ از قدرت، دو میلیارد دلار در شرکتی که توسط جرد کوشنر، داماد و دستیار سابق ترامپ، تأسیس شده بود، سرمایهگذاری کرد و برنامههایی برای ساخت دو برج ترامپ در جده و ریاض وجود دارد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
«رابرت پرووست»، کاردینال آمریکایی به عنوان پاپ جدید انتخاب شد. او «پاپ لئو چهاردهم» نامیده خواهد شد. کاردینال «پروتودئاکون دومینیک مامبرتی» انتخاب پاپ جدید را در بالکن کلیسای سنت پیتر واتیکان با کلمات “هابموس پاپام” اعلام کرد. پاپ لئو چهاردهم اولین آمریکایی است که به این مقام رسیده است.
کاردینالها این مرد ۶۹ ساله را به عنوان جانشین پاپ فرانسیس، رهبر جدید کلیسای کاتولیک، انتخاب کردند. فرانسیس در روز دوشنبه عید پاک، در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او از مارس ۲۰۱۳ رهبری کلیسای کاتولیک را بر عهده داشت.
بعداز ظهر پنجشنبه ۸ مه ۲۰۲۵، دود سفید از دودکش کلیسای سیستین واتیکان بلند شد. این بدان معنا بود که ۱۳۳ کاردینال واجد شرایط رأی دادن توانستند با اکثریت لازم دو سوم آرا، بر سر انتخاب پاپ جدید به توافق برسند.
دهها هزار نفر در میدان سنت پیتر واتیکان جمع شده بودند و منتظر علامت دود بودند. همچنان که دود سفید از دودکش کلیسای سیستین بلند شد، جمعیت با کف زدن و هورا کشیدن واکنش نشان دادند. مردم همزمان با به صدا درآمدن ناقوسها که تنها چند ثانیه پس از بلند شدن دود سفید آغاز شد، فریاد «زنده باد پدر» و «سلام پدر» سر دادند.
پاپ جدید جانشین پاپ فرانسیس میشود که روز دوشنبه عید پاک در سن ۸۸ سالگی پس از هفتهها بیماری درگذشت. این گردهمایی محرمانه با ۱۳۳ رأیدهنده واجد شرایط، بزرگترین گردهمایی در کلیسای کاتولیک تا به امروز بود. در واقع، حداکثر ۱۲۰ کاردینال واجد شرایط برنامهریزی شدهاند، اما پاپ فرانسیس که در دوشنبه عید پاک درگذشت، تنها چند ماه قبل از مرگش کاردینالهای جدید زیادی را منصوب کرده بود.
طبق رویه رایج در واتیکان، پاپ جدید اندکی پس از انتخابات، در ایوان مرکزی کلیسای سنت پیتر به عموم معرفی میشود. این کار با عبارت «Habemus Papam» انجام میشود که در لاتین به معنای «ما یک پاپ داریم» است. سپس کاردینال نام و نام خانوادگی برنده را به لاتین میخواند و نامی را که برای مقام خود انتخاب کرده است، اعلام میکند. پاپ جدید ۲۶۷ مین پاپ کلیسای کاتولیک است که حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون پیرو در سراسر جهان دارد.
جشن و سرور در میدان سنت پیتر
دهها هزار نفر با تشویق و هلهله در میدان سنت پیتر از پاپ جدید استقبال کردند. روز چهارشنبه، ۱۳۳ کاردینال برای شرکت در نشست محرمانه به کلیسای سیستین در واتیکان رفتند. پاپ جدید به طور سنتی با رأیگیری مخفی و دور از دید عموم انتخاب میشود.
برای مدت طولانی، انتخاب رهبران کلیسا از ایالات متحده آمریکا غیرقابل تصور تلقی میشدند. برای جلوگیری از درگیریهای سیاسی، رئیس بزرگترین جامعه مذهبی جهان نباید در واقع از یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان باشد.
«رابرت پرووست» که اکنون «پاپ لئو چهاردهم» نامیده میشود، متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۵ در شیکاگو، از سوی نمایندگان مترقی و محافظهکار کلیسا و همچنین کارمندانش، فردی دیپلماتیک، عملگرا و ارزشمند تلقی میشود. او احتمالاً مسیر سلف خود را به سوی کلیسایی با مشارکت بیشتر پیروان کاتولیک ادامه خواهد داد.
این کشیش ۶۹ ساله در دوران سلف خود، فرانسیس، ریاست دفتر اسقفهای واتیکان، که اساساً بخش منابع انسانی کلیسای جهانی کاتولیک محسوب میشود، را بر عهده داشت. در این سمت، او طی دو سال گذشته مسئول انتصاب اسقفها در سراسر جهان بوده است. این امر رابرت پرووست را به یکی از شناختهشدهترین چهرههای مجمع کاردینالها تبدیل کرد، مجمعی که اعضای آن در سراسر جهان پراکندهاند و پیش از این نشست محرمانه به سختی یکدیگر را میشناختند.
از طریق پرو به رم
در سال ۱۹۷۷، پرووُست به فرقه آگوستینی پیوست و برای تحصیل در رشته حقوق به رم فرستاده شد. سپس فرقه او را به عنوان مبلغ مذهبی به پرو فرستاد. تا اوایل دهه ۲۰۰۰، او بین سمتهای مختلف در ایالات متحده و پرو در حال جابجایی بود و عمدتاً در آموزش مردان جوان مذهبی نقش داشت.
در سال ۲۰۰۲، فرقه آگوستینی او را به عنوان رهبر جهانی خود انتخاب کرد. پرووست برای دو دوره به رم رفت. این آمریکایی از زمان بازگشتش به رم در اوایل سال ۲۰۲۳، در دفتر عمومی فرقه خود در نزدیکی واتیکان زندگی میکند. پیش از این، او ریاست اسقفنشین چیکلایو در پرو و معاون دوم رئیس کنفرانس اسقفهای پرو را بر عهده داشت.
در این کشور آمریکای جنوبی، او با پاپ فرانسیس ملاقات کرد که در نهایت او را به عنوان رئیس مقام اسقفی به واتیکان آورد و به مقام کاردینالی رساند. در همان زمان، پرووست رئیس کمیسیون پاپی آمریکای لاتین نیز بود. اکنون لئو چهاردهم نه تنها باید یک نظم جهانی سازمانیافته، بلکه کل کلیسای کاتولیک را با ۱.۴ میلیارد عضو آن رهبری کند.
پاپ لئو در نخشتین سخنرانی خود خطاب به جمعیت گفت: «درود بر همه شما. برادران و خواهران عزیز، این اولین درود مسیح رستاخیز است. من میخواهم سلام به شما و خانواده همه شما، هر کجا که هستید، تقدیم کنم. درود بر شما باد.»
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
مترجم: جمشید خونجوش
مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانیها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین سالگرد این رخداد در سال ۱۹۸۵، رئیس جمهور وقت آلمان، ریچارد فون وایتسکر که پدر دیپلماتش ارنست فون وایتسکر از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۳ دبیر کل (Staatssekretär) وزارت امور خارجه آلمان بود و به رغم نظر منفی درباره نازیها، عملا در نسلکشی یهودیان اروپا سهیم بود، در سخنرانی خود این روز را «روز رهایی» مردم آلمان نامید.
نوشته زیر از نشریه «دی ولت» به یک بررسی اجمالی درباره تحول در نحوه مواجهه با این روز در آلمان پرداخته است. نویسنده نشان میدهد که چگونگی تفسیر از پدیدههایی مشابه این رخداد و نتیجه گرفته شده، به فاکتورهای متفاوتی از جمله نسلهای درگیر، صفبندیهای سیاسی و اجتماعی درون کشور، اوضاع ژئوپلیتیک مستقر در دنیا و آگاهی هرچه بیشتر به ابعاد متفاوت پدیده و پیوندهای درونی آن مربوط است و با تغییر چنین فاکتورهایی، نتیجهگیری نیز خواه ناخواه تحول مییابد. به سخن دیگر، یک داوری تاریخی برای همیشه وجود ندارد و متناسب با دادههای بیشتر، تغییرات نسلی و تحول زمانه، داوریها میتوانند تغییر کنند. چیزی که در مورد تاریخ گذشته ما ایرانیان نیز صادق است.
هشتم ماه مه ۱۹۴۵ در گذر زمان
ده سال پیش از سخنرانی مشهور ریچارد فون وایتسکر در سال ۱۹۸۵، رئیسجمهور آلمان والتر شیل و صدراعظم هلموت اشمیت پایان جنگ را بهعنوان «رهایی» مردم آلمان (غربی) توصیف کرده بودند. نحوه برخورد با این تاریخ در طول زمان بارها دستخوش تغییر شده است.
تواضع، ویژگی ذاتی مقام ریاستجمهوری در آلمان فدرال است؛ بهویژه در قبال پیشینیان خود: هیچ رئیسجمهوری در جمهوری فدرال آلمان یکی از اسلاف خود را بهصراحت مورد انتقاد قرار نمیدهد یا شدیداً با او مخالفت نمیورزد. اما این خویشتنداری خردمندانه و لازم از منظر سیاست دولتی، چیزی را در این واقعیت تغییر نمیدهد که قضاوتهای ارزشی میتوانند در گذر دههها دگرگون شوند. نمونه بسیار برجسته از این موضوع، نحوهی مواجهه با هشتم ماه مه، روز نمادین پایان جنگ در اروپا در سال ۱۹۴۵، است.
تئودور هویس، رئیسجمهور لیبرال و یکی از بنیانگذاران جمهوری فدرال آلمان، این تاریخ را در آخرین مناظره شورای پارلمانی، درست چهار سال پس از ۸ مه ۱۹۴۵، «تراژیک ترین و سوال برانگیزترین پارادوکس تاریخ برای هر یک از ما» نامید و توضیح داد: «زیرا ما رهایی یافته و در عین حال نابود شده بودیم.»
وقتی او این سخنان را بر زبان آورد، تقریباً یک نفر از هر شش شهروند جمهوری فدرال نوپا، کموبیش مدتی در ورماخت (ارتش آلمان نازی) خدمت کرده بود. حدود نه میلیون از مردان آلمان غربی بخشی از ماشین جنگی هیتلر بودند و بستگانشان تقریباً بدون استثنا سالهای جنگ، بمبارانها و نبردهای داخل خاک آلمان بهویژه در بهار ۱۹۴۵ را تجربه کرده بودند. احتمالاً بیشتر آلمانیهایی که از آن دوران جان سالم به در برده بودند، بهطور ذهنی خود را قربانی میدانستند. انتخاب واژگان هویس هم دقیقاً به این احساس اشاره داشت: «رهایی یافته و نابود شده».
هرچند روسای جمهوری پس از او، هاینریش لوبکه (که در دوران جنگ بهعنوان مدیر ساختوساز پروژههای مهم جنگی فعالیت میکرد) و گوستاو هاینهمان (که بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بهعنوان مشاور حقوقی یک کارخانه فولاد در شهر اسن مشغول بود)، گهگاهی در مورد پایان جنگ جهانی دوم اظهارنظر میکردند، اما هرگز مستقیماً در روز هشتم مه یا حتی نزدیک به آن تاریخ، سخنی به میان نیاوردند.
برای نخستینبار در تاریخ هشتم مه ۱۹۷۰، یعنی دقیقاً در بیستوپنجمین سالگرد، بیانیهای رسمی از سوی دولت فدرال درباره تسلیم آلمان منتشر شد. با این حال، این بیانیه به شکلی کاملاً غیررسمی و بی تجمل، بهعنوان بند بیستم از یک نشست عادی پارلمانی مطرح شد. ویلی برانت، صدراعظم وقت، که در سال ۱۹۳۳ ناچار به ترک آلمان شده و تنها در سال ۱۹۴۵ بازگشته بود، آشکارا تلاش میکرد از عباراتی استفاده کند که بتوانند اجماع سیاسی ایجاد کنند.
در مورد اهمیت کلی هشتم مه، ویلی برانت گفت: «آنچه در آن روزها، بیست و پنج سال پیش، برای آلمانیهای بیشماری بهعنوان رنجی شخصی و ملی احساس میشد، برای دیگر ملتها رهایی از سلطه بیگانه، ترور و ترس بود.» اما اینکه آلمانیها نیز آزاد شده باشند، از زبان او جاری نشد – چرا که بیش از نیمی از شهروندان آلمان فدرال، حکومت نازی و جنگ را بهعنوان بزرگسال یا نوجوان تجربه کرده بودند.
پس از برانت، نماینده ۵۰ ساله حزب دموکرات مسیحی (CDU) در بوندستاگ، به نام ریچارد فون وایتسکر از سوی اپوزیسیون سخن گفت – او از اولین تا آخرین روز جنگ در ورماخت خدمت کرده بود. او تأکید کرد که هشتم مه «برای ما یک روز جشن نیست». از یک سو، «گمراهیها و جنایات شریرانه ناسیونال سوسیالیسم، که خودمان نتوانسته بودیم بر آنها غلبه کنیم»، پایان یافته بود؛ در این گفته، نوعی «رهایی» نهفته بود. اما از سوی دیگر، وایتسکر با نگاهی به آلمان شرقی (DDR) افزود: «اما یک سلطه اجباریِ جدید در سرزمین آلمان راه یافت.»
پنج سال بعد، والتر شل که در آن زمان رئیسجمهور وقت آلمان بود، تصمیم گرفت نشانهای نمادین بگذارد. او که در سال ۱۹۱۹ متولد شده بود و حدود سهچهارم سال از وایتسکر بزرگتر بود، به عنوان یک لیبرال، شخصاً برای یک مراسم بزرگداشت دعوتنامه فرستاد. با این حال، نه در بوندستاگ و نه در خود روز هشتم مه ۱۹۷۵ – بلکه دو روز پیش از آن در کلیسای دانشگاه بن و در حضور جمعیتی نسبتاً کوچک سخنرانی کرد. با وجود آنکه شل سخنرانی ماهری بود، سخنرانیاش تأثیر چشمگیری در حافظه جمعی جامعه باقی نگذاشت.
با این حال، وقتی دوباره این سخنان خوانده میشود، برخی جملات جلب توجه میکنند: والتر شل گفته بود «مسلماً، در ۸ مه ۱۹۴۵ رژیم ناسیونال سوسیالیستی برای همیشه فروپاشید. ما از یوغی وحشتناک رهایی یافتیم – از جنگ، قتل، بردگی و بربریت». اینجا مفهوم «رهایی» مطرح شده بود. اما رئیسجمهور بلافاصله اضافه کرده بود: «اما ما فراموش نمیکنیم که این رهایی از بیرون آمد، اینکه ما آلمانیها قادر نبودیم خودمان این یوغ را از دوش بیفکنیم.» در این دیدگاه، شل کاملاً با وایتسکر همنظر بود.
فاصله او با هلموت اشمیت نیز چندان زیاد نبود. صدراعظم آلمان که چند ماهی از شل و وایتسکر مسنتر بود، اما همچون آنان در جنگ جهانی یک افسر ردهپایین محسوب میشد، در آغاز نشست کابینه در ۷ مه ۱۹۷۵ و در حضور مطبوعات، بیانیهای نسبتاً کوتاه صادر کرد. او صراحتاً، و به شکلی عجیب غیرشخصی، گفت: «هشتم مه ۱۹۴۵ ما را از حاکمیت خشونتبار ناسیونال سوسیالیستی رهایی بخشید.» به همین دلیل، سیامین سالگرد آن، «فرصتی برای بازنگری انتقادی از خود» است. و همزمان، این فرصتی بود برای سوگواری برای کشتهشدگان «در اردوگاههای کار اجباری، در میدانهای نبرد و در روستاها و شهرهای بمباران شده». اشمیت ادامه داد: اکثریت بزرگی از آلمانیهای کنونی پس از سال ۱۹۳۳ به دنیا آمدهاند: «آنها به هیچ وجه نمیتوانند گناهی بر دوش داشته باشند.» مانند سخنرانی شل در روز پیش، این سخنان اشمیت نیز به سرعت به فراموشی سپرده شدند.
همین اتفاق برای جملهای افتاد که هلموت کوهل، جانشین اشمیت، در ۲۱ آوریل ۱۹۸۵ به مناسبت چهلمین سالگرد آزادی اردوگاه کار اجباری برگن-بلزن بیان کرد: «سقوط دیکتاتوری نازیها در ۸ مه ۱۹۴۵ برای آلمانیها روز رهایی شد. اما همانطور که به سرعت مشخص شد، این روز برای همه نویدبخش آزادی تازهای نبود.» (مترجم:منظور مردم آلمان شرقی است) این یک بیان واقعگرایانه بود که در اصل انتقادی بر آن وارد نبود.
با این حال، در این میان فضای ذهنی جامعه تغییر کرده بود. تاریخ (و تاریخ معاصر) به موضوعی برای رویاروییهای اساسی سیاسی میان چپهای به ظاهر پیشرو و محافظهکاران به ظاهر واپسگرا تبدیل شده بود. در این فضای قطبی شده، تاریخ نگارانی برجسته مانند آندریاس هیلگروبر و ارنست نولته مفهوم «رهایی» برای پایان جنگ را رد کردند.
به مناسبت بازدید رئیسجمهور آمریکا، رونالد ریگان، از قبرستان سربازان در بیتبورگ در ۵ مه ۱۹۸۵، نویسنده گونتر گراس بهویژه با انتقادهای خود جنجال زیادی به پا کرد. او با صدایی بلند انتقاد کرد که در این مراسم به سربازان اساس نیز احترام گذاشته میشود. اما او فراموش کرد به مخاطبان خود بگوید که خود او نیز در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ به Waffen-SS (اساسهای مسلح) تعلق داشت. این موضوع در سال ۲۰۰۶ فاش شد.
در این جو پرتنش، رئیسجمهور وقت ریچارد فون وایتسکر سخنرانی معروف خود را ایراد کرد. هسته مرکزی آن چنین بود: «۸ مه روز آزادی بود. این روز همه ما را از سیستم انسان ستیزانه حکومت نازی آزاد کرد.» این همان چیزی بود که قبلاً توسط والتر شل، هلموت اشمیت و هلموت کوهل گفته شده بود. اما این بار این جمله تاثیر زیادی گذاشت.
در تلاش برای تمایز از گفتمان غالب چپ، نمایندگان محافظهکار از حزب CDU و CSU از ریچارد فون وایتسکر فاصله گرفتند، از جمله چهرههایی چون آلفرد درگر و فرانتس یوزف اشتراوس. ۴۰ سال پس از پایان جنگ، این موضوع حساسیتی پیدا کرد که مشابه دوران پس از جنگ بود، زمانی که تئودور هویس همزمان از «نجات» و «ویرانی» صحبت کرده بود.
از آنجاییکه نسلی که در جنگ شرکت کرده بود از زندگی عمومی کنار رفته بود یا در آستانه آن قرار داشت، این انتقادات بیاثر شدند. سخنرانی وایتسکر به معیاری برای برخورد جدی با گذشته تبدیل شد – اگرچه همانطور که تاریخ نگار دانشگاه ورتزبورگ، پیتر هورِس، به درستی اشاره میکند، این سخنرانی «عمدتا بسیار مبهم، از نظر منطقی نادرست، دعوت کننده و عاطفی» و «با استعارههای معوج» ایراد شده بود. با این حال، همین سخنرانی بود که اندیشه دیدن ۸ مه به عنوان روز رهایی را تثبیت کرد. این امر به ویژه پس از فروپاشی دیکتاتوری حزب واحد سوسیالیستی آلمان (SED) در سالهای ۱۹۸۹/۹۰ و پایان یافتن تفسیر این تاریخ به عنوان یک روز تعطیل «ضد فاشیستی»، تقویت شد.
در شصتمین سالگرد پایان جنگ در سال ۲۰۰۵، رئیسجمهور وقت هورست کوهلر توانست قطببندی های موجود را کنار بگذارد و موضوع یادبود را برای آینده باز کند: «ما دوازده سال دیکتاتوری نازی و بدبختیهایی که آلمانیها به جهان تحمیل کردند را فراموش نخواهیم کرد، بلکه برعکس: به لطف فاصله زمانی، بسیاری از جزئیات را واضحتر مشاهده میکنیم و بسیاری از پیوندهای درونی بیعدالتی آن دوران را بهتر درک میکنیم.»
با این حال، این تحول جنبهای منفی نیز داشت: رنجهای آلمانیها در جنگ جهانی دوم، چه برای سربازان و چه برای غیرنظامیان، به تدریج از یاد رفت. این مسأله را هم تئودور هویس، هم والتر شل، هم هلموت اشمید و هم ویلی برانت در سخنرانیهای خود به گونهای متفاوت ذکر کرده بودند. سونکه نیتزل، تاریخنگار نظامی از شهر پوتسدام، میگوید: «اگر ما خواهان یک برخورد صادقانه هستیم، باید شیوههایی پیدا کنیم که به طوری مسئولانه به یاد آلمانیهایی نیز که در جنگ بمباران یا در هنگام فرار و آوارگی جان باختند، بپردازیم. به ویژه باید به یاد آوریم، آنهایی که به عنوان سربازان ورماخت جان باختند – این هم بخشی از تاریخ ماست.»
بدین ترتیب، پایان جنگ در سال ۱۹۴۵، با وجود آنکه تفسیر آن بهعنوان «رهایی» پس از چندین نسل بهطور گسترده پذیرفته شده، اما همچنان یک چالش باقی میماند. پیتر هورِس این دوگانگی را به خوبی توصیف میکند، وقتی میگوید: «هشتم مه نشانگر رهایی نهایی از ناسیونال سوسیالیسم است که از بیرون آمد. اما این روز را تنها زمانی میتوان به شکلی کلی نگرانه و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای تاریخی جشن گرفت که به مانند گرهارد شرودر، تینو کروپالا، اگون کرنتس و کلاوس ارنست (*) در هشتم مه ۲۰۲۳ در سفارت روسیه، چشم بر تبعیدها، تجاوزها، قتلها و حکومتهای استبدادی پس از آن جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی و آلمان شرقی ببندیم، و علاوه بر آن از جنگ تهاجمی جاری روسیه علیه اوکراین نیز صرفنظر کنیم.»
————————————
توضیحات:
سون فلیکس کلرهوف(نویسنده مقاله)، سردبیر ارشد بخش تاریخ روزنامه “دیولت” است. او هنوز ۸ مه ۱۹۸۵ و گفتوگویی را که در آن روز با پدرش درباره سخنرانی ریچارد فون وایتسکر داشت، بهخاطر دارد. بخشهایی از این خاطرات از تلویزیون پخش شد.
* گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان، تینو کروپالا یکی از دو رئیس کنونی حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD)، اگون کرنتس آخرین دبیرکل حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی و کلاوس ارنست یکی از رهبران سابق حزب چپ آلمان که همراه با جمعی از این حزب انشعاب کرد و سازمان چپ ناسیونالیست-پوپولیستی «اتحادیه سارا واگن کنشت» را تأسیس کرد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
دیوید پیلینگ / فایننشال تایمز
بیل گیتس، میلیاردر و نیکوکار مشهور، نزاع خود با ایلان ماسک را شدت بخشید و او را متهم کرد که با قطع «گمراهکننده» کمکهای توسعهای ایالات متحده، باعث «کشتن فقیرترین کودکان جهان» شده است.
گیتس که در حال اعلام طرحی برای تسریع روند امور خیریهاش در طی ۲۰ سال آینده و تعطیلی کامل «بنیاد گیتس» تا سال ۲۰۴۵ است، در یک مصاحبه گفت که رئیس تسلا از روی «نادانی» چنین اقدام کرده است.
در ماه فوریه، ادارهای موسوم به «وزارت بهرهوری دولت» (Doge) به رهبری ماسک، عملاً «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده» (USAID) را که مسیر اصلی ارائه کمکهای آمریکا به کشورهای دیگر است، تعطیل کرد و گفت: «زمان مرگ آن فرا رسیده است.»
بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، که خود زمانی ثروتمندترین مرد جهان بود، گفت که این قطع ناگهانی کمکها باعث شده است مواد غذایی و داروهای نجاتبخش در انبارها فاسد شوند و میتواند باعث بازگشت بیماریهایی مانند سرخک، اچآیوی و فلج اطفال شود.
او به فایننشال تایمز گفت: «تصویرِ ثروتمندترین مرد جهان که فقیرترین کودکان دنیا را میکشد، تصویر خوشایندی نیست.»
گیتس گفت که ماسک کمکهزینهای را که به بیمارستانی در استان گازا در موزامبیک داده میشد و از انتقال اچآیوی از مادر به کودک جلوگیری میکرد، قطع کرده است؛ آن هم به این تصور نادرست که آمریکا در غزه (واقع در خاورمیانه) به حماس کاندوم میرسانده است. او افزود: «خیلی دوست دارم او به آنجا برود و با کودکانی ملاقات کند که اکنون به اچآیوی مبتلا شدهاند، چون او بودجه را قطع کرد.»
گیتس ۶۹ ساله، روز پنجشنبه اعلام کرد که قصد دارد تقریباً تمام ثروتش را طی ۲۰ سال آینده صرف امور خیریه کند؛ در این مدت، او برآورد میکند که بنیادش بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در زمینه بهداشت جهانی، توسعه و آموزش هزینه خواهد کرد. این در حالی است که این مبلغ در ۲۵ سال گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است. بنیاد گیتس قرار است در سال ۲۰۴۵ تعطیل شود، یعنی دههها زودتر از آنچه پیشتر برنامهریزی شده بود.
گیتس گفت دلیل این تسریع در صرف هزینهها، ایجاد بیشترین تأثیر ممکن است، از جمله دستیابی به راهحلهای قطعی مانند ریشهکنی فلج اطفال و درمان اچآیوی.
او گفت: «این برنامه به ما شفافیت میدهد. چون در طول ۲۰ سال آینده بودجهمان را بهتدریج مصرف میکنیم، پول بسیار بیشتری در اختیار خواهیم داشت، در مقایسه با حالتی که بخواهیم این بنیاد را بهطور دائمی حفظ کنیم.»
بنیاد گیتس همچنان بخش عمدهای از بودجهاش — که قرار است به حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال افزایش یابد — را صرف بهداشت جهانی خواهد کرد، و واکسنها، سلامت مادران و کودکان همچنان از اولویتهای آن خواهند بود. اما گیتس گفت که خیریههای خصوصی نمیتوانند جای خالی بودجه قطعشده USAID را پر کنند، بودجهای که سال گذشته ۴۴ میلیارد دلار بود.
گیتس قصد دارد کمتر از یک درصد از ثروتش را برای فرزندانش باقی بگذارد. او گفت که از مالیات ارث سنگین برای جلوگیری از «ثروت موروثی دودمانی» و همچنین از «نظام مالیاتی بسیار تصاعدیتر» حمایت میکند.
منتقدان گیتس، او را به استفاده از وضعیت خیریه بنیادش به عنوان سپر مالیاتی و سوءاستفاده از میلیاردها دلار خود برای اعمال نفوذ بیمورد در اولویتهای بهداشت جهانی متهم کردهاند.
گیتس در نامهای که در آن تصمیم خود را شرح داده، نوشت: «مردم وقتی من بمیرم، حرفهای زیادی دربارهام خواهند زد، اما مصمم هستم که جملهی “او ثروتمند مُرد” یکی از آنها نباشد. مشکلات فوری زیادی برای حل شدن وجود دارد.»
گیتس و ماسک پیش از این بر سر امور خیریه با هم اختلاف نظر داشتهاند. در سال ۲۰۱۲، ماسک «پیمان بخشش» (Giving Pledge) را که توسط بیل و ملیندا گیتس و وارن بافت، سرمایهگذار، راهاندازی شده بود، امضا کرد که از طریق آن دهها میلیاردر قول دادند دستکم نیمی از ثروت خود را ببخشند. اما به گفته والتر ایزاکسون، زندگینامهنویس ماسک، ماسک بعداً به گیتس گفت که امور خیریه عمدتاً «مزخرف» هستند و راهحلهای تجاری برای مشکلاتی مانند تغییرات اقلیمی، از جمله خودروهای الکتریکی تسلا، مؤثرترند.
گیتس به فایننشال تایمز گفت که ماسک — که آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) را «یک سازمان جنایتکار» خوانده — هیچ درکی از عملکرد این آژانس یا نحوه فعالیت آن ندارد. ماسک در ماه فوریه پذیرفت که استان گازا در موزامبیک را با نوار غزه فلسطین اشتباه گرفته است و گفت: «برخی از حرفهایی که میزنم نادرست خواهند بود.»
گیتس در نقد خود به دونالد ترامپ، با خویشتنداری بیشتری برخورد کرده و گفته است که ممکن است ترامپ از تأثیر واقعی این کاهش بودجهها آگاه نبوده باشد و این احتمال را مطرح کرد که برخی از این تصمیمها قابل بازگشت باشند. بنیاد گیتس یکی از نهادهای متعددی است که نگراناند رئیسجمهور آمریکا از طریق فرمان اجرایی، وضعیت معاف از مالیات آنها را لغو کند.
گیتس از انتخاب رابرت اف کندی جونیور بهعنوان وزیر بهداشت دولت ترامپ انتقاد کرد و گفت که کندی «به واکسنها حمله کرده و بهطور مشخص، نقش من را هدف قرار داده است... با انبوهی از اطلاعات نادرست.»
اما تندترین انتقاداتش را متوجه ماسک کرد. او گفت که تصمیمات ماسک تهدیدی برای تضعیف ۲۵ سال تلاش بنیاد گیتس است. گیتس پیشتر به آیزاکسون گفته بود که ماسک باید بیشتر نگران زندگی روی زمین باشد تا یافتن راهحلهایی در سیارات دیگر. گیتس گفته بود: «او درباره مریخ زیادهروی کرده است.»
ماسک و سازمان Doge به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
نگاهی به کتابی در باره جشن های ۲۵۰۰ ساله سلطنت پهلوی
و بررسی انگیزه های این جشن دراین کتاب
بخش چهارم و پایانی
سخاوت کوروش آن گونه که در تاریخ گفته شده است او را به یک شخصیت اسطورهای در دنیای باستان تبدیل کرد. هردوت هالیكارناسوسی (Herodotus of Halicarnassus) در نوشته های تاریخی خود، که در ۴۴۰ پیش از میلاد، نود سال پس از مرگ کوروش نوشته شده، او را «پدری» خواند که «مهربان بود و برای مردم خود همه چیز فراهم میآورد».(۸۵) در روایت هردوت، کوروش آزادی مردم خود را با سرنگونی آستیاگ (Astyages)، پادشاه مادها، به دست آورد. این اثر، با این حال، بخشی از یک جستجوی فلسفی برای بررسی طبیعت انسان و ویژگیهای سلطنت است و شخصیتهای رنگارنگ و اخلاقاً مشکوکی همچون کرزوس طماع (greedy Croesus)، کمبوجیه جبار (the tyrannical Cambyses) و اپیالتیس فریبکار (deceitful Ephialtes) را در بر دارد. هردوت به ما کمک میکند تا فضایل کوروش را تا جایی که ممکن است، حتی در مورد یک پادشاه، درک کنیم، چرا که در نهایت کوروش به آرزوی خود می رسد و سرانجام در یک نبرد خونین در برابر یکی از قبایل سکاها کشته میشود. (۸۶)
سیروپدیا» (Cyropaedia) اثر فلسفی گزنفون (Xenophon) که حدود هفتاد سال بعد از تاریخهای هردوت نوشته شده، کوروش را بهعنوان پادشاه ایدهآل، مهربان، متفکر و شجاع معرفی میکند. در روایت گزنفون، کوروش نیز بهعنوان یک پدر برای مردم خود معرفی میشود: «این اولین بار نیست که من فرصت دارم تا مشاهده کنم که یک حاکم خوب از هیچ نظر با یک پدر خوب تفاوت ندارد. همانطور که یک پدر مراقب است تا نعمتها هیچگاه از فرزندانش کم نشود، کوروش نیز راههایی را که ما میتوانیم برای حفظ خوشبختیمان بکار بگیریم، توصیه میکند... از یک چیز میتوانیم مطمئن باشیم: کوروش هیچگاه ما را به هیچ خدمتی وا نمیدارد که تنها به نفع خود او باشد و نه به نفع ما. نیازهای ما همانند نیازهای اوست و دشمنان ما همانند دشمنان او هستند». (۸۷)
به هنگام سخنرانی مشهور شاه در برابر آرامگاه کوروش ناگهان گردباد کوچکی به هوا بر خاست. شاه نگاهی به آن کرد و گردباد آرم گرفت. بعضی گفتند که حتی بادها هم به تصرف شاه درآمده است و بعضی نشانه ای از کوروش بزرگ را در آن گردباد دیدند.
اگرچه از نظر تاریخی این روایت جای تردید دارد، اما این بر ما تأثیر بسیار میگذارد که در دنیای باستان چه اندازه برای کوروش احترام قائل بودهاند. اثر گزنفون همچنان منبعی تأثیرگذار در مورد کوروش و فلسفه رهبری است، و توماس جفرسون بعدها به پسرش گفت که «سیروپدیا» نخستین کتابی است که باید به یونانی بخواند. (۸۸) ایده پادشاه بهعنوان پدر در دوران پهلوی نیز، بهویژه تحت حکومت محمدرضا پهلوی پس از آغاز انقلاب سفید، جنبه مهمی از مفهومسازی سلطنت بود.
دیگر فلاسفه و نمایشنامهنویسان یونانی نیز ویژگیهای ستودنی پادشاه ایرانی را بررسی کردهاند. برای مثال، افلاطون نوشت که کوروش «آزادی کامل بیان» را اجازه میداد و در ایران او «آزادی و دوستی و ارتباط ذهنی» وجود داشت. (۸۹) به گفته دیودوروس سیکولوس (DiodorusSiculus)، کوروش «ویژگیهای استثنایی» داشت و او «بزرگترین مرد زمان خود» بود. (۹۰) در بسیاری از این آثار، کوروش بهعنوان مدل مناسبی برای ایدهآلهای دنیای متمدن یونانی معرفی میشود.
اسکندر مقدونی ظاهراً احترام زیادی برای کوروش قائل بود. وقتی مقبره کوروش در پاسارگاد را دید، از سادگی باشکوه این بنا تحت تأثیر قرار گرفت و مدتی بعد از آن بسیار ناراحت شد که مقبره ویران شده و غارتشده را پیدا کرد و دستور تعمیرات «کامل» آن را صادر نمود. (۹۱) اینکه اسکندر، بهعنوان یک یونانی تحصیلکرده، احترام زیادی برای کوروش قائل بوده کاملاً قابل درک است. با این حال، ممکن است انگیزههای عملیتری برای ادای احترام به کوروش وجود داشته باشد، که به تلاشهای او برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود بهعنوان پادشاه جدید ایران مرتبط باشد. اسکندر که از احترام مردم به کوروش آگاه بود، سعی کرد به جای نسبت دادن خود به خاندان هخامنشی از طریق خون، خود را بهعنوان جانشین روحانی این سلسله فتحشده معرفی کند. (۹۲) دو هزار و سیصد سال بعد، محمدرضا پهلوی از استراتژی مشابهی برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود استفاده میکرد.
مردم ایران، کسانی در آن جشن ها حضوری نداشتند
احترام به کوروش محدود به دنیای یونانی نبود. پس از آنکه کوروش یهودیان را از اسارت در بابل آزاد کرد، (۹۳) جایی که آنها از زمان فتح اورشلیم توسط نبوکدنضر دوم (Nebuchadnezzar II) در اواخر قرن هفتم پیش از میلاد نگهداری میشدند، اعمال کوروش از سوی تاریخنگاران یهودی ستوده شد. (۹۴) طبق گفته عزرا (Ezra)، کوروش حکمی صادر کرد که در آن برای بازسازی معبد اورشلیم فرمان داد و برای همین، اشعیا (Isaiah) او را «مسیح خداوند» میخواند. بنابراین، تصویر کوروش در قرن نوزدهم میتواند ترکیبی از سنتهای یونانی و کتاب مقدس باشد. همانطور که گزنفون از دیدگاه یونانیها برای خلق پادشاه ایدهآل خود استفاده کرد، کوروش برای ایدئولوگهای پهلوی بهعنوان کسی که به نظر میرسید ایدهآلها و در واقع ریشههای اندیشه سیاسی مدرن اروپایی را تجسم میکند، مناسب بود. این موضوع بدون شک به ارائه استوانه کوروش در قرن بیستم بهعنوان اولین منشور حقوق بشر کمک کرد.
ایده حکومت ایدهآل کوروش که بهوضوح توسط یونانیها بیان شد، در پایان قرن نوزدهم بهعنوان جنبهای مهم از ناسیونالیسم ایرانی مطرح گردید. کرمانی در مورد کوروش بزرگ مینویسد: «حکومت او بر پایه عدالت و برابری بود و به همین دلیل تاریخ او را بهعنوان «پیامبر» شناخته است. شخصیت او بهقدری برجسته بود که هیچگاه از قدرت خود سوءاستفاده نکرد و پادشاهان شکستخورده را بهعنوان متحدان سیاسی خود مورد احترام قرار داد. دوران حکومت کوروش بر اساس عدالت اجتماعی و آزادی بیان و مذهب بود». (۹۵) برای کرمانی، افراطگرایی دینی و دیکتاتوری حاکمان دو نمونه از بدترین شرور در جامعه انسانی بودند. کوروش، بهعنوان کسی که توسط کرمانی معرفی میشود، مخالف کامل این مفاسد بود و در جامعه او «عدالت» و «آزادی» حاکم بود. (۹۶) یاد حکومتی که کوروش ایجاد کرده بود، همچنین بهعنوان یک فراخوان روحانی و سیاسی عمل میکرد: «ای فرزندان این ایران آشفته: مردم دنیا از زنجیرهای جهل و بردگی رهایی یافتهاند و به سوی پیشرفت حرکت میکنند. ما ملتی خوابآلود هستیم، در حالی که دیگران بیدارند. نگاه کنید چگونه روح آزادی، عدالت و قانوناساسی در سراسر دنیا گسترش یافته است. سپس بیدار شوید و خود را متعهد کنید تا یک حکومت سیاسی نوین را تحقق بخشید، تا ایران آزاد و شرافتمند بسازید». (۹۷)
فردوسی بزرگ
نه تنها حکومت کوروش نقطه اوج تاریخ ایران به حساب میآمد، بلکه کرمانی معتقد بود ایرانیان میتوانند دوباره به شکوه و عظمت گذشته بازگردند. نسخهای مختصر از جلد اول تاریخ ایران اثر حسن پیرنیا، با عنوان «ایرانِ قدیم»، در اواخر دهه ۱۹۲۰ به طور گسترده توزیع شد و به کتاب درسی استانداردی برای دانشآموزان ایرانی تبدیل گردید. (۹۸) در این کتاب، پیرنیا تاریخ رمانتیک ایران باستان و افسانه کوروش بزرگ را به مخاطبان وسیعی معرفی کرد. پیرنیا در مورد کوروش نوشت: «مورخان بر این باورند که او پادشاهی با اراده، تدبیر، حکمت و بخشش بود.» او با تأکید بر ویژگیهای استثنائی کوروش (۹۹)، مینویسد: «در شرایط سخت، او عقل را بر زور برتری میداد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل و دیگران، با مردمی که آنها را شکست داده بود، مهربان و بخشنده بود.» (۱۰۰) در این زمینه، پیرنیا استدلال میکند: «این پادشاه بزرگ باعث یک انقلاب اخلاقی در دنیای باستان شد.» (۱۰۱) طبق روایتهایی که در ادبیات دولتی آن زمان منتشر شد، کوروش تنها یک پادشاه عادی نبود، بلکه یک قهرمان ایرانی و یک انقلابی بود که استاندارد حکومتی عادلانه و اخلاقی را بنا نهاد. » (۱۰۲)
در سال ۱۹۷۱، هنگامی که محمد رضا شاه در مقابل مقبره کوروش بزرگ ایستاده بود، به روح کوروش وعده داد که ایرانیان اکنون بیدارند و همیشه بیدار خواهند بود. پذیرش کوروش توسط رژیم شاه، شبیه به نوشتههای گزنفون بود که کوروش را به عنوان پادشاه ایدهآل، مدلی برای رهبران سیاسی معرفی میکرد. این پذیرش همچنین مشابه نوشتههای کرمانی و پیرنیا بود، زیرا ادعا میشد که کوروش بر حکومتی ایدهآل نظارت میکرد که در آن عدالت و آزادی شکوفا میشد.
در یکی از انتشارات مهم به مناسبت جشنهای سالگرد، شجاعالدین شفا بخشهایی از کتاب رنه گروست (René Grousset) را که در ۱۹۵۱ منتشر شده بود، نقل کرده است. در این کتاب گروست از «طبیعت انسانی عمیق» تمدن ایرانی سخن گفته است: «در زمانی که یونسکو برای نجات جهان از هرج و مرج و تنفر از تمام انسانها درخواست کرده است، تمدن ایرانی نمونهای بزرگ تاریخی برای این تلاش مشترک است، زیرا یک نیروی روحانی بزرگ برای این کوشش و پشتیبانی کامل از آن فراهم آورده است.» (۱۰۳) دیدگاههای چنین دانشمندانی در این دوره توسط رژیم پهلوی تأیید و ترویج میشد تا روایت رسمی دولت را تقویت کند. به عنوان مثال، شاه در آغاز انقلاب سفید خود، به نقل از آرتور کریستنسن گفت: «یک پادشاه واقعی در ایران تنها یک حاکم سیاسی نیست، بلکه نخست و پیش از هر چیز یک معلم و حکیم است، کسی که نه تنها جادهها، سدها، پلها و کانالها را میسازد، بلکه روح ها، افکار و دلهای مردم را نیز راهنمایی میکند.» (۱۰۴)
فردوسی، کوروش و رضاشاه
در سال ۱۹۶۰، آرتور آپهام پوپ نیز بر اهمیت اخلاقی امپراتوری هخامنشی تأکید کرد. او نوشت که «برای اولین بار در تاریخ، امپراتوریای بر پایه اصول اخلاقی بنا شد که نه تنها سازماندهی سیاسی بینظیری داشت (آشوریها نیز در این زمینه توانمند بودند)، بلکه به دلیل اصول جدیدی که بهویژه اصول تسامح دینی و نژادی بودند، موفق شد امپراتوریای بسازد که وفاداری و شور و شوق اتباع خود را به دلیل کرامت انسانی که به آنان اعطا شده بود، جلب کند.» (۱۰۵)
شاه در کتاب ماموریت برای وطنم که در ۱۹۶۱ منتشر شد، همنظر با این تاریخنگاران شد و نوشت که کوروش «یکی از پرتحرکترین افراد تاریخ» بود (۱۰۶) و «در هر کجا که کوروش سرزمینی را فتح میکرد، مردمانی را که با او جنگیده بودند میبخشید، به خوبی با آنان رفتار میکرد و آنان را در مشاغل پیشین خود حفظ میکرد... اگرچه ایران در آن زمان هیچگونه نهادهای دموکراتیک سیاسی نمیشناخت، کوروش با این حال برخی از ویژگیهایی را نشان داد که قدرت دموکراسیهای بزرگ مدرن را فراهم میکنند.» (۱۰۷)
بر طبق نظر شاه اگر چه ممکن است که انقلاب روشنفکری در قرن هجدهم در اروپا رخ داده باشد، اما برخی از مهمترین ایدههای آن بیش از ۲۰۰۰ سال پیش توسط کوروش پذیرفته شده بود. شاه همچنین اظهار داشت که «امپراتوری که کوروش بزرگ بنیانگذاری کرد تنها بر اساس گسترش سرزمینی نبود، بلکه بر تسامح و درک بینالمللی استوار بود. حقوق تمامی ملتهای تحت سلطه محترم شمرده میشد و قوانین و آداب آنها مورد احترام قرار میگرفت. در واقع، من در امپراتوری اولیهمان چیزی از سازمان ملل را میبینم که نزدیک به ۲۵۰۰ سال بعد شکل گرفت.» (۱۰۸) این برداشت از تاریخ، البته، کاملاً ذهنی است و نمایانگر ارائه تاریخ ایران توسط ایدئولوگهای پهلوی است که هم از منظر سنت فلسفی غربی مدرن و هم از منظر ناسیونالیسم رمانتیک که از اواسط قرن نوزدهم در ایران توسعه یافت، به آن پرداخته شده است.
پس از شناسایی کوروش بهعنوان یکی از قهرمانان بزرگ تاریخ ایران، یک نوگرا در زمان خود و به لحاظ تفکر انسانی پیشرفته، ایدئولوگهای پهلوی آغاز به ارائه شاه بهعنوان جانشین روحانی او کردند، و اینگونه سلطنت پهلوی را در چارچوب یک سنت سلطنتی ۲۵۰۰ ساله مشروعیت بخشیدند. در یک بخش از یک کتابشناسی یادبودی که به مناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، این احساس بهوضوح بیان شده است: «گفته شده است که آنچه گزنفون در ۴۰۱ پیش از میلاد در مورد کوروش بزرگ نوشت، بهطور مشابه امروز میتواند در مورد محمدرضا شاه پهلوی نیز نوشته شود.» (۱۰۹)
کتابی دیگر که در همان زمان بهمناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، با عنوان «تاجگذاری شاهنشاهان ایران» تاریخ مراسم تاجگذاری در ایران را از زمان کوروش بزرگ آغاز کرده و ظهور او را «یکی از مهمترین رویدادهای جهان» توصیف نموده و کتاب را با تاجگذاری محمدرضا پهلوی پایان میدهد.(۱۱۰) کتابهای منتشر شده در زمان جشنها نیز شباهتهای موجود در سیاستهای پیشرفته کوروش بزرگ و سیاستهای پیشرفته شاه فعلی را برجسته کردند. برخی از این کتابها در صفحات ابتدایی ترجمهای زرین از متن استوانه کوروش را درج نمودند، همراه با متن انقلاب سفید شاه، که بهوضوح کوروش را با محمدرضا پهلوی پیوند میدهند. (۱۱۱) سازماندهندگان جشنهای سلطنتی این متون را که به فارسی و خط میخی روی تختهسنگها حک شده بود، در بسیاری از شهرها و شهرستانهای ایران به نمایش گذاردند. همچنین روزنامهها بهوضوح این مقایسه را انجام دادند. (۱۱۲) به عنوان مثال، در روزنامه دولتی کیهان در ۱۱ اکتبر، روز پیش از آغاز جشنها، عنوانی با مضمون «جاودانگی امپراتوری ایران » وجود داشت که در آن تصویر کوروش بزرگ در سمت چپ صفحه و تصویر شاه در لباس تاجگذاری در سمت راست دیده می شد.
فردوسی در کنار کوروش کبیر
در پایین صفحه متنی از انقلاب سفید شاه همراه با متن استوانه کورش آمده بود. برنامه رسمی جشنها همچنین به طور ضمنی مقایسهای بین کورش و شاه انجام میداد. (۱۱۳) در این متن آمده بود که کورش «قوی و سخاوتمند، عادل و انسانی بود… مردی با آرمانهای عالی که به باور خود زندگی کرد که مطابق با آن هیچکس شایسته حکومت نیست مگر آن که قادرترین مرد در پادشاهی باشد.» (۱۱۴) همان صفحه به «رهبری دوراندیش» محمدرضا شاه پهلوی اشاره میکند. بنابراین، میتوان مشاهده کرد که ارائه شاه به عنوان جانشین کورش در دهه ۱۹۶۰ به یک سرمایهگذاری سیاسی تبدیل شد که در جشنهای سال ۱۹۷۱ به اوج خود رسید.
ارتباط با کورش همچنین به ارائه رژیم پهلوی به عنوان یک رژیم ریشهدار در سنت باستانی سلطنت کمک کرد. ایده استمرار سلطنت این بود که نشان داده شود ایران همیشه پادشاهانی داشته است و شکوه گذشته آن به دلیل قدرت نهاد سلطنت بوده. به این ترتیب، رژیم، همانطور که مصطفی وزیری اشاره کرد، «واژه میهنپرستی را مترادف با احترام به سلطنت و پادشاه» کرده بود. (۱۱۵) به عنوان ادای احترام به سنت تاریخی سلطنت در ایران، جشنهای سالگرد تلاش داشتند مردم را به این باور برسانند که عشق به کشورشان معادل عشق به پادشاه باشد.
استوانه کورش نماد فرهنگی مهمی بود و از این رو رژیم در این دوره آن را انتخاب کرد و به عبارت دیگر به ابزاری برای مشروعیت بخشی رژیم پهلوی تبدیل شد. این استوانه به عنوان نشانهی ملموسی از روایت کورش که رژیم ترویج میداد، به شمار میرفت. تا زمان جشنها در سال ۱۹۷۱، پژوهشگران از «پیام کورش» سخن میگفتند که در استوانه حک شده بود و «قدرت ماورایی» داشت. در ارائهای به کنگره ایرانشناسی، اسماعیل کویلس (Ismael Quiles)، پژوهشگر آرژانتینی گفت: «مطمئناً کورش به یک نظم الهی ماورایی اعتقاد داشت که فراتر از رویدادهای انسانی و موقتی است و سرنوشت انسانها را هدایت میکند، و به عنوان تضمینی برای نظم اخلاقی در روابط انسانی عمل میکند. و این به نظر ما نقطهای بنیادی و واضح در پیام کورش است که به اعلامیه حقوق بشر تاریخی او که ۲۵۰۰ سال پیش صادر کرده، قدرت فراطبیعی می بخشد».
رژیم پهلوی در ترویج استوانه به عنوان اعلامیهای کهن از حقوق بشر موفق بود. این استوانه تبدیل به نقطه مرکزی لوگوی رسمی جشنها شد که در تمامی کتاب ها و نشریات منتشر شده ظاهر گردید و در آن، این اثر با هالهای آبی احاطه شده و نشان خاندان پهلوی در بالای آن قرار داشت و اطراف آن با گلهای به سبک دیوارنگاره های تخت جمشید تزیین شده بود. لوونتال مشاهده کرده است که «دستکاری آثار باستانی، ظاهر و معنی آنها را بازآفرینی میکند و ما نشانه های واضح این دستکاری را در تصاحب استوانه توسط پهلویها میبینیم».(۱۱۷)
مفهوم میهن ایرانی و هویت ملی ایرانی از یک حرکت فکری در نیمه دوم قرن نوزدهم به یک حرکت سیاسی و در نهایت ایدئولوژی دولتی در دوره پهلوی تبدیل شد. ایران باستان توسط ایدئولوگهای پهلوی بازآفرینی شد تا مبنای این ایدئولوژی قرار گیرد و به تأکید بر موفقیتهای ایران پیش از اسلام پرداخته و به آیندهای همچون گذشته باشکوه نگاه کند. علیرغم این که ایران در طول قرنها دچار تهاجمات مکرر شده بود، هرگز هویت فرهنگی خود را از دست نداده بود. از این رو، همانطور که ضیاء ابراهیمی مینویسد، ملیگرایی مدرن ایرانی «ملت ایران را به یک ققنوس تبدیل کرد که بارها از خاکسترهای تهاجمهای بیگانه برمیخیزد».(۱۱۸)
اولین پادشاه پهلوی، رضا شاه، سعی داشت مشروعیت خود را از سنت سلطنتی فارسی و شکوه ایران باستان به دست آورد، نه از سلسله قاجار که تقریباً ۱۵۰ سال بر ایران حکومت کرده بود. او ایران را به عنوان یک فرد قدرتمند رهبری کرد و به سالها تحقیر در برابر بریتانیا و روسیه، که بیاحترامی به حاکمیت ایران نشان داده بودند، پایان داد. با این حال، او مجبور شد به دست بریتانیا و روسیه از سلطنت کنارهگیری کند و پسر و جانشین او، محمدرضا پهلوی، باید سلطنت خود را در دوران پرتنش پس از جنگ تثبیت میکرد. در دهه ۱۹۶۰، او از اعتماد داخلی و بینالمللی برخوردار شد و توانست برای تضمین موقعیت ایران به عنوان یک قدرت جهانی تأثیرگذار و فرمانروا تلاش کند. از طریق اصلاحاتی مانند انقلاب سفید و رویدادهایی همچون مراسم تاجگذاری در ۱۹۶۷، شاه تلاش کرد سلطنت خود را با ارائهی این باور که سرنوشت ایران وابسته به قدرت و استحکام نهاد سلطنت است، مشروعیت بخشد. او با مقایسه خود با کورش، هم به مخاطبان داخلی و هم بینالمللی خود درخواست شناسایی میکرد. کورش نه تنها به عنوان یک قهرمان ایرانی بلکه به عنوان یک شخصیت تاریخی معرفی شد که ایدههای فلسفی مدرن اروپایی نیز میتوانستند به او به نوعی تسبت داد شوند.
نمایی تخیلی از کوه دماوند
پیر نورا نوشته است که تاریخ میتواند به عنوان روشی برای «فهمیدن آنچه که هستیم از آنچه دیگر نیستیم» استفاده شود. شفا در خاطراتش، مینویسد که در دوره قاجار، ایران «به سطح یک کشور عقبافتاده سقوط کرده بود»، بنابراین ادامه میدهد: «با برگزاری این جشن بینالمللی، تلاش داشتیم به مردم یادآوری کنیم که ایران همان کشور افتخارآفرین، تولیدکننده تمدن (تمدن آفرین) با ۳,۰۰۰ سال تاریخ است که آن را در درسهای تاریخ مدرسه خواندهاند، کشوری که نقش برجستهای در دنیای باستان داشت و علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید… و با بازگشت به گذشته پرافتخار خود آماده است مسئولیت تضمین همان شکوفایی در آینده به عنوان یک ملت پویا و سازنده را بپذیرد.» (۱۲۰)
بنابراین، جشنها نماد بازسازی ایران و بازگشت آن به مرکز سیاست جهانی بودند. همانطور که ایران علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید، حال میتوانست در برابر قدرتهای صنعتی و نظامی جهان قرار بگیرد تا به یک نیروی جدی در عرصه بینالمللی تبدیل شود. در حالی که ملیگرایان رمانتیک بازگشت ایران به برتری را به عنوان نتیجه طبیعی نیروهای تاریخی معرفی میکردند، پیام زیرساختی جشنها این بود که این بازگشت وابسته به قدرت و حکمت پادشاه پادشاهان، خورشید آریاییها، محمدرضا شاه پهلوی بود.
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین مطلب تهیه شده است
بخشهای پیشین مقاله:
بخش نخست: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۱
بخش دوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۲
بخش سوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۳
بخش چهارم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۴
——————————————
زیرنویسها:
85. Herodotus, The Histories, 3.89.
86. As Daniel Beckman noted, this failure by overreach is a recurring theme in Herodotus, since Cambyses, Darius and Xerxes fail in Ethiopia, Scythia and Greece respectively. See Daniel Beckman, ‘The Many Deaths of Cyrus the Great’, Iranian Studies, 51:1 (2018): 5.
87. Xenophon, Cyropaedia, 8.1–5.
88. ‘Cyrus Cylinder: How a Persian Monarch Inspired Jefferson’, BBC, 11 March 2013. Available online: http://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-21747567 (accessed 7 September 2016).
89. Plato, Laws, 3.
90. Quoted in Shojaeddin Shafa, Facts about the Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Committee of International Affairs of the Festivities, 1971), 11.
91. Arrian, The Campaigns of Alexander, 6.29–30.
92. Ali Mousavi, ‘Pilgrimage to Pasargadae: A Brief History of the Site from the Fall of the Achaemenids to the Early Twentieth Century’, in Cyrus the Great: An Ancient Iranian King, ed. Touraj Daryaee (Santa Monica, CA: Afshar Publishing, 2013), 29.
93. Ezra, 6.3–14.
94. Isaiah, 45.1. This appears not to have been an empty gesture, for indeed there is evidence that the rebuilding of the temple commenced as little as two years after the first exiles returned home to Jerusalem. See Zarghamee, Discovering Cyrus, 235.
95. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 26–7.
96. Abdolmohammadi, ‘The Political Thought of Mirzā Aqā Khān Kermāni’, 153.
97. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 27.
98. Marashi, Nationalizing Iran, 99.
99. Hasan Pirniyā, ‘Qabl az Eslām’, in Hasan Pirniyā, ʿAbbās Eqbāl Āshtiyāni and Bāqer ʿĀqeli, Tārikh-e Irān (Tehran: Nashr Nāmak, 1393), 81.
100. Ibid.
101. Ibid., 82.
102. Pirniyā’s Irān-e Qadim can still be found in many bookstores in Iran, usually alongside a volume on Iran after the advent of Islam.
103. Quoted in Shafa, Facts about the Celebration, 7–9.
104. Mohammad Rezā Pahlavi, Enqelāb-e Sefid [White Revolution] (Tehran: Ketābkhāneh-ye Pahlavi, 1967), 2–3.
105. Arthur Upham Pope letter to H. Amir Ebrahimi, 4 December 1960, in Surveyors of Persian Art, 427.
106. Mohammad Reza Pahlavi, Mission for My Country (London: Hutchinson, 1961), 21.
107. Ibid., 164
108. Ibid., 21.
109. Ardeshir Zahedi, ‘A Memoir of His Imperial Majesty Mohammad Reza Shah Pahlavi, Shahanshah of Iran’, in Bibliography of Iran, ed. Geoffrey Handley-Taylor (London: Bibliography of Iran, 1967), xvii.
110. Tājgozāri-ye Shāhanshāhān-e Irān [The Coronation of the Kings of Iran] (Tehran: Shurā-ye Markazi-ye Jashn-e Shāhanshāhi-ye Irān, 1346), 1.
111. See, for example, 2500 Sāl Shāhanshāhi-ye Irān: Az Kurosh tā Pahlavi [2500 Years of Imperial Iran: From Cyrus to Pahlavi] (Tehran: Vezārat-e Behdāri, 1971).
112. See Norman Sharp’s letter to Paul Gotch, 13 August 1967, Paul Gotch Papers, BM (British Museum).
113. ‘Jāvidānegi-ye Shāhanshāhi-ye Irān’, Keyhān, 19 Mehr 1350/ 11 October 1971.
114. Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Ministry of Information, 1971), 7–8.
115. Mostafa Vaziri, Iran as Imagined Nation: The Construction of National Identity (New York: Paragon House, 1993), 198.
116. Ismael Quiles, ‘La Philosophie sous-jacente au message de Cyrus’, in Acta Iranica, vol. 1, ed. Jacques Duchesne-Guillemin (Tehran: Bibliotheque Pahlavi; Leiden: Brill, 1974), 23.
117. David Lowenthal, The Past Is a Foreign Country (Cambridge: Cambridge University Press, 1985), 263.
118. Reza Zia-Ebrahimi, ‘Better a Warm Hug Than a Cold Bath: Nationalist Memory and the Failures of Iranian Historiography’, Iranian Studies, 49:5 (2016): 839.
119. Nora, ‘Between Memory and History’, 13.
120. Shafā, ‘Shojāʿ al-Din Shafā az Zabān-e Khodash’, 74.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
معاون رئیسجمهور آمریکا «جِی.دی. ونس» روز چهارشنبه اعلام کرد که مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران در مسیر درستی پیش میرود و تأکید کرد تهران میتواند به انرژی هستهای غیرنظامی دست یابد، اما نه غنیسازی اورانیوم که منجر به ساخت سلاح اتمی شود.
ونس در نشستی در واشنگتن گفت: «بدون پیشداوری درباره مذاکرات، باید بگویم تا اینجا خوب پیش رفتهایم. ما خوشحالیم که ایران به برخی از نکات مطرحشده از سوی ما پاسخ داده است. تا این لحظه، در مسیر درست هستیم.»
او افزود: «برای ما مهم نیست که کشورها بخواهند انرژی هستهای داشته باشند. با این موضوع مشکلی نداریم، اما نمیتوانیم برنامهای را بپذیریم که غنیسازی به سطح سلاح هستهای را ممکن کند. این خط قرمز ماست.»
ایران و آمریکا از ۱۲ آوریل وارد مذاکرات هستهای شدهاند که این بالاترین سطح تماس بین دو کشور از زمان خروج واشنگتن از توافق تاریخی برجام در سال ۲۰۱۸، در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، محسوب میشود.
پس از پرسشی درباره اینکه آیا توافق احتمالی با ایران شباهتی به برجام قبلی خواهد داشت، ونس به «مشکلاتی در توافق قبلی» اشاره کرد و گفت که «نظام بازرسی آن بسیار ضعیف بود» و به ایران اجازه میداد به مسیر دستیابی به سلاح هستهای ادامه دهد.
ونس گفت: «ما معتقدیم توافقی وجود دارد که میتواند ایران را به اقتصاد جهانی متصل کند، برای مردم ایران بسیار مفید باشد، اما در عین حال هرگونه امکان دستیابی به سلاح هستهای را بهطور کامل متوقف کند. این هدفی است که به سوی آن مذاکره میکنیم.»
اظهارات ترامپ
در همان روز چهارشنبه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در گفتگویی با پادکستی به میزبانی هیو هیویت، مجری محافظهکار آمریکایی و مدیرعامل پیشین بنیاد ریچارد نیکسون در پاسخ به پرسش او مبنی بر این که موضعش درباره سانتریفیوژهای ایران چیست، گفت: «من بسیار ترجیح میدهم که به توافق برسم. توافقی واقعا راستیآزمایی شده. ما خواهان راستیآزمایی کامل هستیم و توان انجام این کار را هم داریم. ما افراد نابغهای در موسساتی مثل موسسه فناوری ماساچوست (MIT) داریم و میتوانیم این کار را با قدرت انجام دهیم.»
ترامپ افزود: «من ترجیح میدهم توافقی قوی و راستیآزمایی شده داشته باشیم که درواقع منجر به نابودی [سانتریفیوژها] شود. منظورم این است که یا آنها نابود شوند و یا خلع سلاح.»
رئیسجمهوری آمریکا همچنین گفت: «در واقع فقط دو گزینه وجود دارد. یا آنها را به صورت نرم نابود کنیم و یا با خشونت.»
ترامپ روز یکشنبه گذشته (۴ مه ۲۰۲۵) در مصاحبهای با برنامه «میت د پرس» اعلام کرد هدف مذاکرات با ایران دستیابی به «برچیدن کامل» برنامه هستهای تهران است. او تاکید کرد: «برچیدن کامل. بله، تنها همین را میپذیرم».
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
الهه محمدی / روزنامه هممیهن
* باوجود مشوقهای فرزندآوری در مناطق محروم از زنان حمایت دارویی نمیشود
* دادن مکملهای کلسیم، آهن، اسید فولیک و مولتیویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهار ماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است
در سفرهای که همواره خالیتر از حد نیاز است، آخرین سهم از آنِ مادر است. این قصه مشترک بیشتر زنان بارداری است که در مناطق محروم بچهدار میشوند؛ مثل زنان باردار مناطقی در استان سیستان و بلوچستان که حالا فعالان اجتماعیاش به «هممیهن» خبر میدهند چندسال است که دادن مکملهای دارویی رایگان به آنها قطع یا کم شده است؛ زنانی که در مناطق کمبرخوردار و فراموششده ایران، در سنینی که هنوز کودکی از چهرهشان رخت نبسته، پای سفره عقد نشانده میشوند، بلافاصله بارداری را تجربه میکنند و پیش از آنکه تن و جانشان فرصت ترمیم و رشد پیدا کند، بار دیگر در چرخه مداوم زایمان، شیردهی، کار خانگی و بیخوابی گرفتار میشوند.
همین فقر مزمن و تغذیه ناکافی، سالهاست که وزارت بهداشت را به تدوین طرح توزیع مکملهای بارداری در مناطق محروم واداشته؛ طرحی که در برهههایی بیشتر بر کاغذ جاری بوده تا در زندگی واقعی زنان. حالا از این مناطق خبر میرسد که در بسیاری از مراکز بهداشت، یا مکملی برای توزیع وجود ندارد یا نیروی کافی برای مشاوره و پیگیری. کمبود آموزش پرسنل، نبود سیستم پایش مؤثر و موانع مالی، این برنامهها را به سایهای از آنچه باید باشند، تبدیل کردهاند.
در سراوان، یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان با روستاهای زیاد و راههای صعبالعبورش، حدود پنج سال است که مکملهای دارویی رایگان قطع شده است. این را فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که در این منطقه در حال خدمترسانی آموزشی و غذایی به مردم منطقه است به «هممیهن» میگوید. مکملهای کلسیم، آهن، اسیدفولیک و مولتی ویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهارماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است: «من با رئیس شبکه بهداشت سراوان که صحبت کردم قطعشدن این داروهای مکمل را تایید کرد و گفت، حدود چهار سال است که این داروها متوقف شده است.»
چند بهورز در روستاهای توابع ایذه و امیدیه هم به «هممیهن» میگویند، مکملهای دارویی رایگان به زنان باردار داده میشود اما همیشگی نیست. به گفته آنها بعضی مواقع آنقدر این مکملها کم است که نیامده تمام میشوند و عملاً پاسخگوی زنان فقیر بارداری که پول برای خریدن مکملهای دارویی ندارند، نیست. برای پیدا کردن دلیل قطع شدن این مکملها، باید سر را به سمت موضوعات دیگری برگرداند؛ یکی از اعضای انجمنهای خیریه فعال در بلوچستان به «هممیهن» میگوید، یکی از دلایل توزیعنشدن مکملها، قاچاق آنهاست. به گفته او، حدود پنج سال قبل، خبرهایی از قاچاق این داروها به پاکستان و افغانستان به گوش میرسد؛ پدیدهای مشابه قاچاق شیرخشک و مواد اولیه آن. او میگوید، ممکن است عدهای که پشتشان گرم است، مکملهای دارویی توزیعشده را هم قاچاق کنند.
احمد اسماعیل زاده مدیر دفتر بهبود تغذیه
اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، این موضوع را قبول ندارد و به «هممیهن» میگوید مکملها آنقدر بهطور عمده به زنان باردار داده نمیشود که عدهای بخواهند آنها را قاچاق کنند: «حالا شاید تیمی پشت این داستان باشد که بخواهد به صورت مدون این کار را انجام دهد، اما من این موضوع را نمیتوانم تصدیق کنم. کارشناسان ما نظارتها را ادامه خواهند داد.»
مسئولان وزارت بهداشت میگویند دانشگاههای علوم پزشکی در شهرهای مختلف، مسئول اختصاص بودجه مکملهای دارویی رایگان برای زنان باردارند اما مسئولان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان که مسئول تهیه مکملهای دارویی برای زنان باردار در مناطق محروم است به پیگیریهای «هممیهن» در این باره پاسخی ندادند و ترجیح دادند سکوت کنند.
فقر غذایی در زنان باردار، قطع مکملها
در گوشه و کنار جهان، میلیونها زن باردار هر روز با شکمی خالی و امیدی لرزان به زندگیشان و آینده نگاه میکنند. فقر غذایی، این بحران خاموش، سالهاست که در بسیاری از کشورها ازجمله ایران، چهرهای زنانه به خود گرفته؛ چهرهای که برای زنان باردار و فرزندانشان پرمخاطرهتر است و برای استانهای محروم ایران، خشنتر و بیرحمتر.
پژوهشی که وضعیت فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال ۱۴۰۱ را بررسی کرده است، نشان میدهد که تنها ۴۵ درصد از ساکنان شهری از امنیت غذایی بهرهمند بوده و ۵۵ درصد ساکنان مناطق شهری دچار فقر غذاییاند. در بعضی استانهای محروم مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی و کرمان، بیش از ۳۰ درصد جمعیت دچار درجاتی از ناامنی غذاییاند و طبق گزارشهای وزارت بهداشت و پژوهشهای دانشگاهی، سوءتغذیه در کودکان زیر ۵ سال در این مناطق بالاتر از میانگین کشوری است.
دیماه ۱۳۹۸، گزارشی از سوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان منتشر شد که نشان میداد شاخصهای سوءتغذیه در سیستان و بلوچستان دوبرابر استانهای کشور است و دسترسی به غذای سالم موردنیاز در این استان برای همگان بهویژه زنان باردار و کودکان امکانپذیر نیست. در این گزارش آمده بود ۲۰ درصد کودکان زیر پنج سال در سیستان و بلوچستان مبتلا به سوءتغذیهاند، به عارضههای لاغری، کموزنی و کوتاهقدی دچار شدهاند و ازنظر امنیت غذایی در مرز هشدار قرار دارند.
بهدلیل وجود همین آمارها بود که وزارت بهداشت تصمیم بر توزیع رایگان مکملهای دارویی در مناطق محروم گرفت اما فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که حدود هشت سال است در منطقه سراوان بلوچستان برای جلوگیری از ترک تحصیل دانشآموزان و مهارت آموزشی درحال فعالیت است به «هممیهن» میگوید، از تابستان ۱۳۹۹ متوجه شده که چهار سال است مکملهای دارویی که در مناطق محروم به زنان باردار تا چهار ماه بعد از تولد فرزند داده میشود، قطع شده است: «از آنجایی که ما در حوزه آموزش دانشآموزان فعالیت داریم این موضوع برای ما هم حائز اهمیت است. علاوه بر اینکه خود مادران برای ما مهمند اما تولد نوزادانی که بعداً به کودکان مدرسهای تبدیل میشوند هم اهمیت دارد.
وقتی این خبر را شنیدیم مشکل برایمان جدی شد و از طریق مراکز بهداشت شروع به توزیع این مکملها کردیم. جدای از اینکه کمبود این ویتامینها موجب ضعف در مادران باردار و زایمانکرده میشود، نوزادان آنها هم ممکن است در آینده دچار مشکلات ذهنی و جسمی شوند. ما این کمکها را سهبار دیگر هم تکرار کردیم که با کمک شرکتهای دارویی بود.» او میگوید بعضی از مادران در منطقه سراوان وزن نمیگیرند و از نظر تغذیهای مشکلات زیادی دارند: «اما این موضوع باید به گوش وزارت بهداشت و حتی خود رئیسجمهور هم برسد تا چارهای برای آن بیاندیشند تا دوباره توزیع این مکملهای دارویی را برقرار کنند. بهویژه اینکه تعدد بارداری و نرخ رشد جمعیت در این مناطق خیلی بیشتر از مناطق دیگر کشور است.
در سیستان و بلوچستان نرخ رشد جمعیت ۵ درصد است درحالیکه آمار کلی کشور ۱/۲ درصد است. وسایل پیشگیری از بارداری که رایگان توزیع میشد، قطع شده است و کسانی که میخواهند از این وسایل استفاده کنند برای تهیه آن باید به شهرها بروند که راهها دور و کرایههای ماشین گران است. مشوقهایی که برای افزایش جمعیت در نظر گرفته شده بهدرد کسانی که در اینجا بارداریهای پیدرپی دارند، نمیخورد. زنانی که از سنین پایین مثلاً از ۱۵ سالگی درحال زایمانند، بهشدت ضعیفاند و اگر این مکملها که برایشان بسیار ضروری است، نباشد دچار مسائل بیشتری میشوند.»
فقر اقتصادی، کمبود آگاهی
برای جبران کمبودهای تغذیهای، مصرف مکملهای دارویی در دوران بارداری توصیه میشود. مکملهایی مانند آهن، اسید فولیک، ویتامین D و کلسیم نقش مهمی در تأمین نیازهای تغذیهای مادر و جنین دارند. با این حال، دسترسی به این مکملها برای زنان باردار در مناطق محروم با چالشهایی مواجه است، ازجمله هزینههای بالا و کمبود آگاهی درباره اهمیت مصرف آنها. کمبود مواد مغذی مانند آهن، ویتامین D و کلسیم در دوران بارداری میتواند منجر به عوارضی نظیر زایمان زودرس، کموزنی نوزاد و اختلالات رشد شود. بعضی از گزارشهای دانشگاهی نشان میدهند که درصد قابلتوجهی از زنان باردار ایرانی در مناطق محروم از کمخونی ناشی از فقر آهن رنج میبرند.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم به «هممیهن» از کمبود مکملهای دارویی برای زنان باردار در این منطقه محروم میگوید: «مکملهای دارویی قبلاً بهتر ارائه میشد اما در چند سال اخیر علاوه بر کمبود واکسنهای روتین و مهمی که باید به اطفال تزریق شود، مکملهای دارویی هم که باید برای زنان باردار بهصورت رایگان از سوی خانههای بهداشت توزیع شود، موجود نیست. تنها مکملی که بهصورت خیلی محدود به این زنان داده میشود، قرص آهن است و اصلاً قرصهای ویتامین D، کلسیم و مولتی ویتامینها را در اختیار نداریم. این کمبودها در یکی، دو سال اخیر بسیار بیشتر شده است.»
به گفته او خیران هر چندوقت یکبار هزینهای را برای پزشکان واریز میکنند و آنها و بهورزان برای زنان باردار این مکملها را خریداری میکنند: «ما این مکملها را فقط میتوانیم به زنان خیلی فقیر و ضعیف بدهیم، نه به همه مادران باردار چون حتی این قرصهایی که با هزینه خیران هم میخریم به اندازه کافی نیست. حتی مکملهایی که باید به نوزادان هم داده شود دیگر توزیع نمیشود.»
سبحانی علاوه بر فقر غذایی، فقر فرهنگی را هم درباره این موضوع مهم میداند: «در اینجا سن تولد بسیار پایین است، دختران ۱۴ ساله ازدواج میکنند و بلافاصله باردار میشوند. خود این زنان در سن رشد هستند و وقتی باردار میشوند عملاً ماده غذایی کمی به خودشان میرسد. بعد از بچه اول بلافاصله بچه دوم را بادار میشوند و بعد سومی و... بعضی از خانوادهها بسیار فقیرند و آن مواد لازمی که باید زنان باردار مصرف کنند به آنها نمیرسد. زنان بعد از زایمان هم بیشتر سهم سفره را به فرزندان و همسرشان میدهند و به خودشان چیزی نمیرسد.
بسیاری از این زنان به پزشک مراجعه نمیکنند و بالطبع دارویی هم دریافت نمیکنند. ما بهعنوان پزشکان روستاها خودمان سعی میکنیم بهصورت مرتب به مادران باردار سر بزنیم و اقلام مورد نیازشان را تامین کنیم.» به گفته او بسیاری از زنان در این منطقه دردهای زیادی دارند که با انواع و اقسام قرصها خوب نمیشود اما با کلسیم دردشان تسکین پیدا میکند: «یعنی آنها آنقدر کمبود کلسیم دارند که بهصورت بیماری بروز پیدا میکند.
زنان باردار باید از همه گروههای غذایی ویتامین دریافت کنند، بهویژه از ماهی، گوشت قرمز و سفید، حبوبات و مغزیجات که عملاً از سفره بسیاری از خانوادههای ایرانی بهویژه خانوادههایی که در مناطق محروم مثل بلوچستان زندگی میکنند حذف شده است. تالاسمیمینور در استان سیستان و بلوچستان بیداد میکند و مادرانی که تالاسمی و فقر آهن دارند، بدنشان دچار مشکلات عدیدهای است. خیلی کم مادر بارداری پیدا میشود که گروههای غذایی و مکملها را بهصورت کامل دریافت کند.»
توصیههایی که اجرایشان سخت است
شواهد موجود نشان میدهد که مکملسازی متعادل انرژی و پروتئین، به بهبود رشد جنین کمک میکند و ممکن است خطر مردهزایی، تولد نوزاد با وزن کم و نوزادان کوچکتر از سن بارداری را کاهش دهد، بهویژه در میان زنان باردار دچار سوءتغذیه. مصرف مکملهای با پروتئین بالا در دوران بارداری مفید به نظر نمیرسد و ممکن است برای جنین مضر باشد. در کنار اینها، مشاورههای تغذیهای دوران بارداری با هدف افزایش دریافت انرژی و پروتئین مادر هم میتواند در افزایش دریافت پروتئین و کاهش خطر زایمان زودرس مؤثر باشد اما در مناطق محرومی مانند سیستان و بلوچستان عملیکردن این توصیهها کار آسانی نیست.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استادیار آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر به «هممیهن» میگوید، چون فقر غذایی در ایرانشهر بسیار زیاد است و عدهای حتی بیش از دو ماه هم شده که گوشت نخوردهاند یا توان خرید دیگر مواد غذایی را ندارند: «بهزیستی خیلی ضعیف عمل میکند، کسانی که دچار معلولیتاند خدمات خوبی دریافت نمیکنند، بهدلیل فقرشان در این منطقه به سمنها مراجعه میکنند و سمنها هم به آنها کمک میکنند یا بسیاری از افراد توانایی خرید داروهای روانپزشکیشان را ندارند و خیران به آنها کمک میکنند. توان خرید مردم در داروهایشان بسیار کم شده است.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم میگوید، مادرانی که تعداد فرزندانشان زیاد است بهدلیل فقر ترجیح میدهند که سر سفره، غذایشان را به بچههایشان ببخشند و به همین دلیل دچار سوءتغذیهاند: «دولت باید در این زمینه ورود کند چون سمنها نمیتوانند این افراد را همیشه تامین کنند. بعضی از این داروها مثل مولتیویتامین بهشدت گران است و ما شاید بتوانیم تعداد کمی از این قرصها را برای عدهای از مادران تهیه کنیم.» به گفته او، از دورهای که کارت هماهنگی سوخت به سوختکشان داده شد، این مردان توانستند درآمد خوبی داشته باشند و بالطبع وضع غذایی مردم هم بهتر شده بود: «اما اخیراً مرز پاکستان بسته شد، روی تغذیه مردم تاثیر گذاشت و سوءتغذیه در بین زنان بیشتر است.»
توزیع میکنیم، اعتبار نداریم
با همه این حرفها اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت به هممیهن میگوید، برنامه مکملیاری رایگان برای همه گروههای سنی طبق دستورالعمل شبکه بهداشت و درمان ازجمله برای زنان باردار در کل کشور درحال انجام است. گرچه او هم میگوید در این مسیر مشکلاتی وجود دارد: «مشکلی که ما در برنامه مکملیاری داریم این است که اعتبارات این برنامه با وجود اینکه از سوی وزارت بهداشت تخصیص پیدا میکند اعتبارات محدودی است و به همین دلیل، همین پوششدهی برنامه مکملیاری در کل گروههای سنی آن مقداری که مدنظر ماست، نیست. در حال حاضر این پوششدهی بسته به بودجهای که به دانشگاههای علوم پزشکی تخصیص پیدا میکند، حدود ۴۵ تا ۵۵ درصد است اما باتوجه به اهمیت سلامت زنان باردار و کودکان حتی اگر دانشگاهی محدودیت اعتبار هم دارد، اولویت با این گروه است.»
او درباره کمبود این مکملها در بعضی از مناطق محروم کشور میگوید: «شاید گزارشهایی درباره اتمام این مکملها به دست ما رسیده باشد اما بهطورکلی چنین گزارشی که سه یا چهار سال است که در سراوان یا دیگر مناطق محروم توزیع این مکملها قطع شده، نداشتهایم. در شبکههای بهداشت و درمان هر گروه سنیای یک فواصل مراجعه به مراکز درمانی برای دریافت این مکملها دارد.
مثلاً زنان باردار در فاصله زمانی سه ماهه و شش ماهه باید برای دریافت این مکملها مراجعه کنند. احتمال دارد ولی موقتاً در مراکز بهداشتی این مکملها قطع شده باشد یا دانشگاهی کمبود بودجه برای تامین این قرصها داشته باشد اما بهمعنی قطع کلی این مکملها نیست. ما بهطور مرتب پیگیریم که بودجه برای تامین این مکملها کم نشود. اخیراً هم مکاتبهای کردیم که بودجه مکملها در ۸ منطقه کمبرخوردار که از بودجه یک درصدی بیمه روستایی که به وزارت بهداشت داده شود، تامین میشود ۲۵ درصد افزایش پیدا کند.»
اسماعیلزاده در این باره میگوید، مادرانی که به شبکههای بهداشت و درمان در دوران باردای مراجعه میکنند مکملهای اسید فولیک همراه با ید و مکمل مولتیویتامین را بهصورت رایگان دریافت میکنند: «باتوجه به نتایج حاصل از ششمین پایش وضعیت یُد جامعه، ما برای دانشگاههای علوم پزشکی اجبار کردیم که بهجای توزیع مکملهای اسید فولیک، از اسید فولیک با یُد استفاده کنند. با وجود اینکه قیمت اسید فولیک با یُد از ساده آن بالاتر است اما برای سلامت بیشتر زنان باردار، جلوگیری از سقط جنین و برای بالا بردن بهره هوشی کودکان، توزیع این قرصها را اجباری کردیم.»
به گفته او، دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت جدیداً نامهای نوشته و در آن خواسته که دقیقاً اعلام شود اعتباراتی که برای تهیه مکملها اختصاص داده میشود دقیقاً چه شده است: «دانشگاهها حق این را ندارند که اعتبارات تهیه مکملهای دارویی را جای دیگری استفاده کنند تا مثلاً به کارمندانشان حقوق بدهند! اما اعتبارات محدود است؛ مثلاً در جایی ممکن است یک میلیارد تومان برای تامین مکملهای دارویی نیاز باشد اما اعتباری که داده میشود ۴۰۰ یا ۵۰۰ میلیون تومان است. اما بازرسیها از همین تخصیص بودجه صورت میگیرد و مستندات جدیتر جمعآوری خواهد شد.»
زهرا طاولی، رئیس اداره سلامت مادران وزارت بهداشت هم به «هممیهن» میگوید، این دفتر با همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت همفکری میکند که چه مکملهایی را باید در بستهها بگذارند که به مادران باردار مناطق محروم داده شود. او درباره میزان توزیع این مکملها میگوید: «این موضوع بستگی به دانشگاههای علوم پزشکی دارد که با پولی که وزارت در اختیار آنها میگذارد آیا مکملها را خریداری میکند یا برای کار دیگری استفاده میکند. خودشان مسئول خریداری و توزیع این مکملها هستند و اداره ما نظارتکننده بر این موضوع نیست.» به گفته او مکملهای بارداری در مناطق محروم شامل اسید فولیک و یُد از یکماه قبل از بارداری تا سه ماه بعد از زایمان است و در سهماهه دوم و سوم هم قرصهای آهن و مولتیویتامین باید به این مادران داده شود.
قانون جوانی جمعیت و کمبود ویتامین
چند سال از اجراییشدن قانون جوانی جمعیت میگذرد و آنطور که کارشناسان، پزشکان، بهورزان و خود زنان میگویند این قانون دردی از درد زنان باردار مناطق محروم دوا نکرده؛ زنانی که دیگر وسایل پیشگیری از بارداری رایگان در اختیار ندارند، با فقر اقتصادیشان مدام در حال زایمانند و مکملهای دارویی و بستههای غذایی کافی هم دریافت نمیکنند.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر میگوید، زاد و ولد در استان سیستان و بلوچستان آمار بالایی دارد و بعد از اجرایی شدن قانون جوانی جمعیت و جمعآوری وسایل پیشگیری از باردای رایگان از خانههای بهداشت، این آمار بیشتر شده است: «ما مخالف افزایش جمعیت نیستیم اما زنان فقیری که نمیخواهند بارداریهای متوالی داشته باشند با اجرای این قانون دچار مشکلات شدهاند.» به گفته او زنان باردار توان خرید مکملهای دارویی را ندارند و ارائه رایگان این داروها به آنها جزو ضروریات است: «این زنان حتی توان خریدن پوشک، شیرخشک و شویندهها را برای کودکانشان هم ندارند. اگر حرف از افزایش جمعیت میزنیم، باید به این موضوعات هم توجه کنیم. بسیاری از مادران دچار فقر شدید غذاییاند و با بارداری و زایمان وضعیتشان بدتر هم میشود. شاید باید برایشان یارانه ویژه یا حقوق ماهیانه در نظر بگیرند تا بتوانند حداقل زندگی خود و کودکانشان را تامین کنند.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم معتقد است، وزارت بهداشت باتوجه به اینکه رشد جمعیت را تشویق میکند، باید در این جهت و برای مقابله با خطری که جان مادران و آینده نوزادان را تهدید میکند، به تامین مکملهای دارویی توجه جدی نشان دهد.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم میگوید، بسیاری از زنان باردار در منطقه سراوان بارداری پرخطر دارند و نباید باردار شوند اما نمیتوانند وسایل پیشگیری از بارداری را تهیه کنند و جان خود و فرزندشان به خطر میافتد: «بسیاری از مادران باردار از روشهای پیشگیری از بارداری اطلاعی ندارند و قبلاً پیشگیری از بارداری را گناه میدانستند. البته الان آگاهی در این باره بیشتر شده است اما وسایل در اختیارشان نیست که بخواهند پیشگیری کنند. از بین مادران بارداری که به من مراجعه میکنند شاید از هر ۱۰ نفر، دو نفر باشند که بارداری با خواسته خودشان داشته باشند.»
او میگوید درست است که زاد و ولد باید بیشتر شود اما به چه قیمتی؟ :«وقتی مادری هنوز از زایمان قبلی ریکاوری نشده است دوباره باردار میشود. یا مادرانی که میگویند چندین فرزند کوچک دارند و پدرشان فوت کرده یا طلاق گرفتهاند و در خرج روزانه آنها ماندهاند. از چندسال پیش که غربالگری جنین را حذف کردهاند نوزادان بیشتری را دیدهام که با آنرمالیهای زیادی به دنیا میآیند که قبلاً شاهدش نبودیم.»
احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت هم با بیان اینکه ماده ۲۴ قانون جوانی جمعیت که درباره تامین اقلام و بستههای غذایی و بهداشتی برای مادران باردار و شیردهه زیر دو سال است، میگوید از زمانی که این قانون اجرایی شده این ماده به اجرا درنیامده است اما پارسال کموبیش در ۸ استان کمبرخوردار کشور اتفاق افتاد: «در اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت دنبال این هستند که این ماده را عملیاتی کنند و ظاهراً بودجهای هم گرفتهاند اما اعتبار بزرگی نیست که بشود برای همه مادران در کل کشور اجراییاش کرد. ما برنامهای برای مادران بارداری که محرومند داریم و برنامه دیگری هم وجود دارد که از طریق کمیته امداد کارتهای مادران دارای سوءتغذیه ۳۵۰ هزار تومان شارژ میشود تا بتوانند مواد مغذی بخرند.»
فقر زنان جهانی است
طبق گزارش یونیسف، سوءتغذیه حاد در میان زنان باردار و شیرده در کشورهای درگیر فقر، جنگ و بحران اقتصادی، طی دو سال گذشته رشدی ۲۵ درصدی داشته است. افزایش قیمت مواد غذایی که بخشی از آن بهدلیل جنگ اوکراین بوده، فشار بیسابقهای بر جوامع آسیبپذیر وارد کرده است. در یکی از مطالعات گسترده در کشورهای کمدرآمد، مشخص شد بیش از ۸۰ درصد زنان باردار دچار کمبودهای شدید ریزمغذیها مانند فولیک، ویتامین B۱۲ و کولیناند. کمبود این مواد میتواند منجر به تولد نوزادان با وزن پایین، ناتوانیهای ذهنی و حتی مرگ نوزاد شود.
دسترسی یا فقدان دسترسی به تغذیه مناسب مادران بهطور مستقیم با نابرابریهای اقتصادی جهانی مرتبط است: درحالیکه مادران در کشورهای با درآمد بالا بهطور منظم از ویتامینهای دوران بارداری استفاده میکنند، در کشورهای با درآمد پایین و متوسط، مانند نیجریه، بسیاری از زنان از این مراقبت پایهای محرومند. کمبود ریزمغذیها حدود دوسوم زنان در سن باروری در سراسر جهان را تحتتأثیر قرار میدهد و زنان باردار بهویژه در مناطقی که دسترسی به رژیمهای غذایی متنوع و مغذی محدود است، بسیار آسیبپذیرترند. این نابرابری هرساله موجب حدود ۲۹۵ هزار مرگ قابل پیشگیری مادران و میلیونها مرگ قابل پیشگیری نوزادان میشود.
بهطور جهانی، ۳۷ درصد از زنان باردار از کمخونی رنج میبرند که خطر مرگ مادر، وزن پایین هنگام تولد و عوارض مادامالعمر برای نوزاد را افزایش میدهد. ویتامینهای دوران بارداری که بهطور رسمی با عنوان مکملهای چند ریزمغذی (MMS) شناخته میشوند، میتوانند این کمبودها را بهطور مؤثری جبران کنند، اما رساندن این مکملها به زنانی که بیشترین نیاز را دارند همچنان یک مانع بزرگ است.
در سپتامبر ۲۰۲۴، سازمان Evidence Action یک برنامه آزمایشی را در ۹۰ مرکز درمانی در نیجریه آغاز کرد تا از کمبود ریزمغذیها ازجمله کمخونی جلوگیری کرده و سلامت مادران و نوزادان را بهبود بخشد. این اولین اقدام عملی این سازمان در قالب «شتابدهنده»آنهاست برای بررسی چالشهای تأمین مکمل MMS، قرصی که حاوی ۱۵ ویتامین و ماده معدنی ضروری مخصوص زنان باردار است. هزینه تهیه مکمل MMS برای یک دوره کامل ۱۸۰ روزه (طبق توصیه سازمان جهانی بهداشت) حدود ۲/۱۳ دلار بهازای هر زن است. باتوجه به هزینه پایین و اثربخشی بالا، محققان این اقدام را بهعنوان یکی از بهترین سرمایهگذاریهای جهانی معرفی کردهاند؛ بهطوریکه برای هر یک دلار سرمایهگذاری، حدود ۳۷ دلار بازده اقتصادی تخمین زده میشود.
هیچ منطقهای در مسیر دستیابی به اهداف جهانی ۲۰۳۰ برای کاهش ۵۰ درصدی کمخونی یا کاهش ۳۰ درصدی وزن پایین هنگام تولد قرار ندارد. تغذیه مادران با برابری جنسیتی گره خورده است؛ سوءتغذیه سلامت زنان، توانمندی اقتصادی و استقلال آنها را تضعیف میکند و چرخهای از ناتوانی و فقر را بین نسلها تداوم میبخشد.
اما میشود چرخه نابرابری را شکست. مدلهای موفق بینالمللی نشان میدهند که اگر مکملهای بارداری بهشکل ساده، رایگان و در زمان مناسب به دست زنان برسد، اگر آموزش و پیگیری بهطور پیوسته در جریان باشد و اگر زنان نهفقط گیرنده، بلکه تصمیمگیرنده و همراه این مسیر باشند، میتوان زندگی هزاران مادر و کودک را نجات داد.
در واکنش به این وضعیت، یونیسف برنامهای جهانی راهاندازی کرده که هدف آن ارائه مکملها، خدمات مشاورهای و کمکهای تغذیهای به ۱۶ میلیون زن در ۱۶ کشور تا پایان سال ۲۰۲۵ است. این تلاشها شاید نخستین گام واقعی برای مقابله با فقر غذایی زنان باردار در سطح جهانی باشد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
رئیسجمهور فرانسه روز چهارشنبه اعلام کرد که در زمان تمدید تحریمها علیه سوریه در ماه ژوئن، از اتحادیه اروپا خواهد خواست این تحریمها را لغو کند و همچنین از ایالات متحده بخواهد همین مسیر را دنبال کرده و نیروهایش را برای تضمین ثبات سوریه در این کشور حفظ کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، امانوئل ماکرون، در سخنرانی مشترک با احمد الشرع، رئیسجمهور موقت سوریه که برای نخستین بار پس از سرنگونی بشار اسد در دسامبر گذشته به اروپا سفر کرده بود، گفت که جامعه جهانی وظیفه دارد رنج اقتصادی سوریه را کاهش دهد.
ماکرون اظهار داشت: «به رئیسجمهور گفتم که اگر او به مسیر خود ادامه دهد، ما نیز همین کار را خواهیم کرد؛ نخست با لغو تدریجی تحریمهای اروپا، و سپس با تلاش برای متقاعد کردن شرکای آمریکاییمان جهت برداشتن گام مشابه در این زمینه.»
وی در ادامه افزود که پیشنهاد خواهد کرد تحریمهای اتحادیه اروپا اجازه یابند در تاریخ ۱ ژوئن منقضی شوند.
بانک جهانی برآورد کرده است که بازسازی سوریه بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. در این شرایط، الشرع خواستار کاهش تحریمها بهمنظور آغاز روند احیای اقتصادی کشور پس از ۱۴ سال جنگ داخلی است. در طول این دوره، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریمهای سختگیرانهای علیه دولت اسد وضع کردند.
اتحادیه اروپا تاکنون برخی از تحریمها را لغو کرده است، در حالی که شماری دیگر از تحریمها که افراد و نهادهای خاصی را هدف قرار میدهند، قرار است ماه آینده منقضی شوند. تمدید این تحریمها مستلزم اجماع میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه است، هرچند این بلوک میتواند گزینههایی مانند تمدید محدود یا مستثنا کردن بانک مرکزی و سایر نهادهای حیاتی برای بهبود اقتصادی را مد نظر قرار دهد.
الشرع گفت: «تحریمها مانعی هستند که ما بهطور مفصل درباره آن گفتوگو کردیم. من تمام پیامدها و تأثیرات آن را توضیح دادم و گفتم که این تحریمها علیه رژیم قبلی وضع شدهاند و هیچ توجیهی برای حفظ آنها وجود ندارد.»
الشرع برای سفر به پاریس از معافیت سازمان ملل برخوردار شد، چرا که به دلیل رهبری پیشیناش بر گروه «هیئت تحریر الشام»، که پیشتر وابسته به القاعده بود، همچنان در فهرست تحریمهای مرتبط با تروریسم قرار دارد.
مقامات فرانسوی گفتند که دو رهبر درباره تضمین حاکمیت و امنیت سوریه، وضعیت اقلیتها پس از حملات اخیر به علویها و دروزیها، تلاشها برای مقابله با جنگجویان داعش، و هماهنگی در زمینه کمکرسانی و حمایت اقتصادی گفتوگو کردند.
این سفر، به عنوان نشانهای از تقویت روابط دیپلماتیک، یک امتیاز سیاسی برای الشرع از سوی یکی از قدرتهای غربی محسوب میشود؛ در شرایطی که ایالات متحده اعلام کرده هیچ نهاد یا نهادی را به عنوان دولت رسمی سوریه به رسمیت نمیشناسد.
رویترز در ماه آوریل گزارش داده بود که سوریه به فهرست شرایطی که آمریکا برای امکان کاهش جزئی تحریمها ارائه کرده بود، پاسخ داده است.
واشنگتن در ماه ژانویه برای تشویق به کمکرسانی به سوریه، یک معافیت ششماهه از برخی تحریمها صادر کرده بود. منابع آگاه در ماه مارس به رویترز گفته بودند در صورت تحقق کامل خواستههای آمریکا از سوی دمشق، واشنگتن این معافیت را برای دو سال تمدید خواهد کرد و احتمالاً معافیت دیگری نیز صادر خواهد شد.
در ماههای گذشته، فرانسه نقش میانجی بین الشرع و کردها را ایفا کرده است، چرا که منابع گفتهاند آمریکا قصد دارد شمار ۲,۰۰۰ نیروی نظامی خود در سوریه را طی ماههای آینده به نصف کاهش دهد.
پاریس در حال گفتوگو با آمریکا درباره نحوه مدیریت خروج نیروهای واشنگتن و افزایش نقش خود در سوریه است. ماکرون گفت تلاش دارد آمریکا را متقاعد کند که تحریمها را لغو کرده و خروج نیروهایش را به تأخیر بیندازد، چرا که این اقدام میتواند در این دوره گذار، موجب بیثباتی سوریه شود.
فرانسه از سقوط اسد استقبال کرده و بهطور فزایندهای روابط خود را با مقامات موقت الشرع تقویت کرده است. فرانسه ماه گذشته کاردار جدیدی را به دمشق اعزام کرد که با یک تیم کوچک دیپلماتیک همراه بود؛ اقدامی در راستای گشایش کامل سفارت خود در سوریه.
***
احمد الشرع: مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل در جریان است
در همین نشست مطبوعاتی، احمد الشرع با اشاره به آغاز مرحلهای جدید در سیاست داخلی و خارجی سوریه، گفت که آینده سوریه در پایتختهای دور ترسیم نخواهد شد. با پایان یافتن رژیم سابق، دیگر هیچ توجیهی برای ادامه تحریمها وجود ندارد و باید رفع شود.
به گزارش العرربیه فارسی، رئیس جمهوری سوریه همچنین از تعهد دولتش به مجازات عاملان خشونتها سخن گفت و تاکید کرد که مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل از طریق میانجیگری برای کاهش تنشها در جریان است. او افزود: «در حال گفتوگو با کشورهایی هستیم که با اسرائیل در ارتباطند تا تلآویو را به خروج نیروهایش از خاک سوریه متقاعد کنیم.»
در ادامه این نشست، احمد الشرع از رئیس جمهوری و مردم فرانسه به دلیل میزبانی از پناهجویان سوری در سالهای گذشته و نیز استقبال گرمی که امروز از وی بهعمل آمده، قدردانی کرد و گفت: «فرانسه همواره دوست ملت سوریه بوده و در تمام سالهای انقلاب در کنار ما ایستاده است.»
الشرع افزود: «وقتی مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ علیه رژیم اسد قیام کردند، هرگز تصور نمیکردیم که انقلابمان مراحل دشواری را طی کند و با شدیدترین اشکال خشونت روبهرو شود. اما ملت ما هرگز در برابر استبداد سر فرود نیاورد.»
الشرع در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وقایع اخیر در مناطق ساحلی سوریه گفت: «این حوادث توسط بقایای رژیم سابق طراحی و اجرا شد و منجر به کشتار گستردهای شد. در پاسخ به این رویداد، دو کمیته تشکیل دادیم: یکی برای آشتی ملی و دیگری برای حقیقتیابی. عاملان جنایتها و مسئولان این رخدادها را بیتردید مورد پیگرد قرار خواهیم داد.»
وی تاکید کرد: «سوریه بیش از هر کشور دیگری از سوی رژیم سابق قربانی تروریسم بوده و ما با تمامی قربانیان تروریسم در هر نقطه از جهان ابراز همبستگی میکنیم. هیچ ارتباطی با اقدامات مجرمانه در خارج از مرزهای سوریه نداریم.»
رئیس جمهوری سوریه همچنین افزود: «ما با شرافت و مسئولیتپذیری برای آزادسازی سوریه جنگیدهایم و منطقه را از تروریسمی که بر گلوی ملت سوریه و کشورهای همسایه سنگینی میکرد، نجات دادیم.»
الشرع در پایان تصریح کرد که قانون اساسی جدید سوریه مسئله جنگجویان خارجی را حل خواهد کرد و سازوکارهایی برای اعطای تابعیت به آنها تدوین خواهد شد.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
خبرگزاری رویترز از قول سه منبع مطلع نوشت، ایالات متحده به ابتکار قطر برای تأمین مالی بخش دولتی سوریه چراغ سبز نشان داده است. این اقدام میتواند به دولت جدید سوریه که در تلاش برای بازسازی دولتی فروپاشیده پس از سالها درگیری است، کمک مالی حیاتی کند.
قطر، که یکی از قویترین حامیان بینالمللی رئیسجمهور سوریه احمد الشرع است، پیش از این تمایلی به اقدام بدون موافقت واشنگتن نداشت. آمریکا در زمان حکومت بشار اسد، رهبر سابق سوریه، تحریمهایی را علیه این کشور اعمال کرده بود.
تحریمها، ۱۴ سال درگیری و دههها حکومت فاسد تحت رهبری اسد، دولت سوریه را ورشکسته کرده و کارمندان دولت را با دستمزدهای ناچیز رها کرده است. از سوی دیگر، دولت الشرع تنها تا حدی توانسته کشورهای غربی محتاط را متقاعد کند که او از گذشته اسلامگرای خود فاصله گرفته است.
دو منبع آگاه به رویترز گفتند که قطر از چراغ سبز آمریکا مطلع شده و انتظار میرود دفتر کنترل داراییهای خارجی خزانهداری آمریکا به زودی نامهای صادر کند که تأیید میکند این ابتکار از تحریمهای آمریکا معاف است.
این اقدام نشاندهنده نرمشدن موضع واشنگتن است، در حالی که کشورهای اروپایی سریعتر به سمت کاهش تحریمهای سوریه حرکت کردهاند.
یک منبع مالی سوری گفت که این کمک مالی مشروط است و تنها به کارمندان بخش دولتی غیرنظامی سوریه تعلق میگیرد و وزارتهای دفاع و کشور شامل آن نمیشوند. این موضوع بازتاب نگرانیهای غرب از گذشته بنیادگرایانه گروهی است که اکنون بر سوریه حکومت میکند و در حال بازسازی نیروهای امنیتی خود است.
این منبع مالی گفت که انتظار میرود این کمکها از ماه آینده آغاز شود و افزایش ۴۰۰ درصدی دستمزدها که مدتها انتظار آن میرفت، به تدریج طی چند ماه به بیش از یک میلیون کارمند دولت پرداخت شود.
ابهام در مورد تحریمهای آمریکا
تمام منابع رویترز به دلیل عدم اجازه برای صحبت رسمی، به صورت ناشناس سخن گفتند. وزارت خارجه قطر و خزانهداری آمریکا بلافاصله به درخواستها برای اظهارنظر پاسخ ندادند.
منبع سوری گفت که دولت سوریه منابع مالی لازم برای افزایش حقوق کارمندانی را که تحت پوشش طرح حمایتی قطر نیستند، تأمین خواهد کرد.
قطر از مدتی پس از سرنگونی اسد توسط شورشیان اسلامگرای تحریر الشام (HTS) در دسامبر سال گذشته، برنامهای برای حمایت از پرداخت حقوق در سوریه داشت. اما این ابتکار به دلیل ابهام در مورد تحریمهای آمریکا و سیاست سوریه در دوران دولت ترامپ، به تعویق افتاد.
با این حال، نشانههایی وجود دارد که کشورهای عربی خلیج فارس توانستهاند در لابیگری با آمریکا برای حداقل اجازه تعامل با دمشق پیشرفتهای محدودی داشته باشند. عربستان سعودی و قطر ماه گذشته بدهیهای سوریه به بانک جهانی را پرداخت کردند، که راه را برای دریافت کمکها و وامهای بینالمللی باز کرد.
عربستان همچنین ماه گذشته در جریان نشستهای بهاری صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در واشنگتن، میزبان نشستی سطح بالا با محوریت سوریه بود که برای اولین بار در بیش از یک دهه گذشته، وزیر دارایی و رئیس بانک مرکزی سوریه در آن حضور داشتند.
اولویت اقتصادی
دولت قبلی آمریکا در ۶ ژانویه معافیتی از تحریمها صادر کرد تا برای مدت شش ماه، انجام معاملات با نهادهای حکومتی سوریه امکانپذیر شود. با این حال، کشورها و نهادهایی که خواهان تعامل با سوریه هستند، به دنبال تضمینهای بیشتری بودهاند.
این معافیت، که به عنوان “مجوز عمومی” شناخته میشود، تلاشی برای تسهیل جریان کمکهای بشردوستانه و امکان همکاری با بخش انرژی سوریه بود، در حالی که تحریمها به طور کلی باقی ماندند.
الشرع بارها خواستار لغو تحریمهای غرب شده است که با هدف منزوی کردن اسد به دلیل سرکوب خشونتبار در جریان جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ اعمال شدند.
تقویت اقتصاد، که پس از دههها سیاست حمایتگرایی، اکنون در یک آزمایش بازار آزاد گشوده شده، اولویت اصلی الشرع است. سازمان ملل میگوید ۹۰ درصد سوریها در فقر زندگی میکنند.
وزیر دارایی موقت سوریه در ژانویه اعلام کرد که حقوق کارمندان بخش دولتی از فوریه ۴۰۰ درصد افزایش مییابد که هزینه ماهانه آن حدود ۱.۶۵ تریلیون پوند سوری (۱۳۰ میلیون دلار) برآورد شده است. او یکی از منابع تأمین این افزایش را کمکهای منطقهای عنوان کرد.
سیاست غرب در قبال سوریه به دلیل ریشههای جهادی گروه تحریر الشام پیچیده شده است. این گروه مسلح که پیشتاز سرنگونی اسد بود، توسط قدرتهای جهانی به عنوان گروه تروریستی شناخته میشود.
تحریر الشام از جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، ظهور کرد تا اینکه الشرع در سال ۲۰۱۶ ارتباط با آن را قطع کرد. این گروه رسماً در ژانویه منحل شد.
تیمور ازهری و اندرو میلز / خبرگزاری رویترز / ۷ مه ۲۰۲۵
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
یورونیوز فارسی
اعدام به اتهام جاسوسی در ایران؛ در میدان جنگ پنهان چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
هفته گذشته، قوه قضاییه ایران اعلام کرد محسن لنگرنشین، فردی که به اتهام جاسوسی برای سرویس اطلاعاتی موساد بازداشت شده بود، اعدام شده است. این خبر در حالی منتشر میشود که فهرست محکومان به جاسوسی در ایران رو به افزایش است؛ فهرستی که از مهندسان و پزشکان گرفته تا مقامات سابق امنیتی را در بر میگیرد.
در دو دهه گذشته شماری از شهروندان ایرانی و در مواردی افراد دوتابعیتی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا و دیگر دولتهای خارجی در ایران بازداشت، محاکمه و در مواردی اعدام شدهاند. علاوه بر اعدام مجازاتهای سنگین از جمله حبسهای طولانی مدت نیز شامل این گروه از متهمان شده است. در عین حال هرچه مجازات و صدور حکم برای شهروندان ایرانی با سرعت بیشتری رخ میدهد، زندانیان اروپایی از جمله سیسیل کوهلر و ژاک پاریس که به جاسوسی برای فرانسه متهم هستند هنوز محاکمه نشدهاند و با وجود گذشت سه سال از بازداشت هنوز بلاتکلیف هستند.
اتحادیه اروپا بازداشت شهروندانش در ایران را مصداق گروگانگیری میداند و نهادهای حقوق بشری بازداشت به بهانه جاسوسی در ایران را در رده بازداشتهای خودسرانه و فراقانونی طبقهبندی میکند. اما این احکام و اتهامات تا چه اندازه بر پایه واقعیات امنیتی هستند؟ آیا ممکن است بخشی از یک بازی پیچیده دیپلماتیک و اطلاعاتی در نزاعی پنهان میان ایران و غرب باشند؟ چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
اعدام با برچسب جاسوسی
مرور پروندههای افرادی چون علی اشتری، تاجر تجهیزات مخابراتی متهم به جاسوسی برای موساد، اعدامشده در سال ۱۳۸۷، مجید جمالی فشی، متهم به ترور دانشمندان هستهای، اعدامشده در سال ۱۳۹۱، احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی-سوئدی، محکوم به اعدام با اتهام همکاری با اسرائیل و علیرضا اکبری، معاون سابق وزیر دفاع، متهم به جاسوسی برای بریتانیا و اعدامشده در سال ۲۰۲۳، الگویی مشابه را آشکار میسازد. در همه آنها، دادرسی پشت درهای بسته، عدم دسترسی به وکیل در دوران طولانی بازپرسی و بعضا دادرسی و اعترافات مشکوک دیده میشود. اعترافاتی که نهادهای حقوق بشری آنها را تحت فشار و شکنجه میدانند.
در عین حال، زمانبندی اجرای احکام یا انتشار خبر بازداشتها نیز بارها با تنشهای دیپلماتیک همزمان بوده است؛ برای مثال پرونده جلالی بارها در آستانه مذاکرات سیاسی با اروپا یا تبادل زندانیان مطرح شده و حکم اکبری در بحبوحه گفتوگوهای امنیتی ایران و بریتانیا منتشر شد. چنین الگوهایی این پرسش را پررنگ میکند که آیا هدف واقعی این اتهامها حفظ امنیت ملی است یا ارسال پیامهای سیاسی به کشورهای غربی؟
سایه موساد، سیا و MI6 در ایران
جمهوری اسلامی بارها سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، موساد، ایالات متحده، سیا و بریتانیا، MI6 را به جسوسی، خرابکاری و نفوذ در نهادهای داخلی خود متهم کرده است. این اتهامات شامل عملیاتهای سایبری، ترور دانشمندان هستهای و حتی نفوذ در ساختارهای امنیتی کشور هستند.
از اوایل دهه ۹۰ شمسی چندین دانشمند هستهای ایرانی از جمله مسعود علیمحمدی، مجید شهریایی و مصطفی احمدیروشن در پی ترورهایی که ایران به موساد نسبت میداد کشته شدند. در یکی از این موارد مجید جمالی فشی به اتهام ترور علیمحمدی دستگیر و اعدام شد. او در اعترافات تلوزیونی خود گفته بود که در اسرائیل آموزش دیده است. اگرچه بعدها و در پی افشای ساختگی بودن اعترافات مازیار ابراهیمی، دولت ایران ساختگی بودن برخی اعترافات در رابطه با ترور دانشمندان هستهای را تایید کرده بود.
در همان سالها ویروس رایانهای استاکسنت با حمله به تأسیسات غنیسازی نطنز آسیب جدی به سانتریفیوژهای ایران وارد کرد گزارشها حاکی از آن است که این حمله نیز توسط موساد طراحی و اجرا شد. در سالهای بعد نیز، انفجارهایی در تأسیسات نطنز رخ داد که ایران آنها را به خرابکاریهای اسرائیل نسبت داد. در همین راستا ایران بارها اعلام کرده شبکههای جاسوسی مرتبط با اسرائیل، آمریکا و بریتانیا را شناسایی و دستگیر کرده است. اعدام محسن لنگرنشین نیز به اتهام ترور حسن صیادخدایی، آخرین نمونه از این موارد است.
با این وجود انتساب اتهام جاسوسی به شهروندان خلاصه نمیشود. روزنامه کیهان بازرسان سازمان انرژی اتمی را بارها به جاسوسی برای موساد و سیا متهم کرده است. این اتهامات در حالی مطرح شدهاند که ایران و آژانس در حال مذاکره برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بودند.
اما در برابر این تصویر از ایران، بهعنوان هدف ثابت سرویسهای اطلاعاتی غربی، جمهوری اسلامی نیز در دهههای گذشته سیاستی فعالانه در میدان امنیتی فرامرزی داشته است. سیاستی که از ترور مخالفان در اروپا تا ربایش و عملیات در خاک آمریکا را شامل میشود.
ایران؛ از ترور در میکونوس تا ربایش در نیویورک
در پاسخ به آنچه ایران «جنگ اطلاعاتی غرب» میخواند، شواهد فزایندهای از عملیاتهای برونمرزی جمهوری اسلامی در اختیار نهادهای اطلاعاتی و قضایی غربی قرار دارد. ترور چهار رهبر حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس برلین نخستین نمونه رسمی و مستند از دخالت مستقیم نهادهای حکومتی ایران در عملیات تروریستی در خاک اروپا بود. دادگاه آلمان در حکمی تاریخی، نه تنها مجریان، بلکه عالیترین مقامات وقت جمهوری اسلامی را مسئول این ترورها دانست.
از همان زمان رد پای نهادهای امنیتی ایران در سلسله عملیاتهای مخفیانه در اروپا و امریکا آشکارا دیده شده است. طرح ربایش مسیح علینژاد در آمریکا، پرونده اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی در وین که به اتهام عملیات بمبگذاری در نشست شورای ملی مقاومت در پاریس به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود و ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک از جمله این موارد هستند.
روزنامه جوان، نزدیک به جمهوری اسلامی در یادداشتی که توسط رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از جمله مشرقنیوز و قدسآنلاین نیز بازنشر شده، در رابطه با انفجار بندر رجایی در بندرعباس اتهامات امنیتی و اطلاعاتی به دولت هلند وارد کرده است. با این وجود همین رسانهها در از زمان طرح موضوع ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک همه اتهامات را توطئه اروپا قلمداد کردهاند.
در مجموع، این موارد نشان میدهند که ایران در کنار سیاست امنیتی دفاعی در داخل، دکترین امنیت پیشدستانهای در خارج از مرزهایش نیز دنبال میکند. این رویکرد اما نهتنها به انزوای بینالمللی بیشتر انجامیده، بلکه نگرانی درباره استفاده ابزاری از دیپلماسی و پوشش سیاسی برای عملیاتهای اطلاعاتی را افزایش داده است.
با در نظر گرفتن نزاع و در حالی که جمهوری اسلامی و دولتهای غربی یکدیگر را به اقدامات اطلاعاتی، ترور، نفوذ و خرابکاری متقابل متهم میکنند، این پرسش مطرح میشود که در نظام حقوقی بینالملل، «جاسوسی» اساساً چگونه تعریف میشود؟ آیا قانونی جهانی برای تنظیم یا منع آن وجود دارد؟ یا آنطور که بسیاری از حقوقدانان میگویند، ما با یکی از خاکستریترین مناطق حقوق بینالملل مواجهیم؟
جاسوسی در حقوق بینالملل؛ منطقهای خاکستری
در حقوق بینالملل، جاسوسی بهعنوان عملی که بهصورت مخفیانه یا تحت پوششهای نادرست برای جمعآوری اطلاعات انجام میشود، تعریف شده است. با این حال، قوانین بینالمللی بهطور صریح این عمل را در زمان صلح ممنوع نکردهاند. در زمان جنگ، کنوانسیون لاهه ۱۹۰۷ وضعیت جاسوسان را مشخص کرده و بیان میکند که جاسوسان در صورت دستگیری میتوانند محاکمه و مجازات شوند، اما اگر به نیروهای خودی بازگردند و سپس دستگیر شوند، باید بهعنوان اسیر جنگی با آنها رفتار شود.
در زمان صلح، وضعیت حقوقی جاسوسی مبهمتر است. برخی از حقوقدانان معتقدند که جاسوسی در زمان صلح نه قانونی است و نه غیرقانونی، بلکه در منطقهای خاکستری قرار دارد. بهعنوان مثال، مقالهای در مجله حقوق بینالملل دانشگاه میشیگان بیان میکند: «جاسوسی در زمان صلح در حقوق بینالملل نه مجاز است و نه ممنوع؛ بلکه در وضعیتی مبهم قرار دارد.»
با این حال، روشهای انجام جاسوسی میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. بهعنوان مثال، اگر جاسوسی شامل نقض حاکمیت کشور دیگر، استفاده از زور یا تهدید، یا نقض حقوق بشر باشد، میتواند بهعنوان نقض قوانین بینالمللی تلقی شود. همچنین، جاسوسی علیه سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد میتواند نقض معاهدات بینالمللی باشد.
در نتیجه، در حالی که خود عمل جاسوسی ممکن است در حقوق بینالملل بهطور صریح ممنوع نشده باشد، روشها و پیامدهای آن میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. این وضعیت باعث شده است که جاسوسی در حقوق بینالملل بهعنوان یک منطقه خاکستری تلقی شود که نیاز به بررسی و تنظیم دقیقتری دارد.
از این رو جایگاه جاسوسی در حقوق بینالملل نه صراحتاً ممنوع و نه بهطور کامل مشروع قلمداد شده. این ابهام، به حکومتها اجازه میدهد اتهام جاسوسی را به ابزار سرکوب و چانهزنی سیاسی تبدیل کنند. بهویژه در کشورهایی مانند ایران که ساختار قضایی استقلال لازم را ندارد، مرز میان «جاسوس واقعی» و «گروگان سیاسی» هر روز باریکتر میشود.
جاسوس یا گروگان؟
در دهههای اخیر، جمهوری اسلامی ایران بارها شهروندان دوتابعیتی یا خارجی را پزشکان، اساتید دانشگاه و کنشگران مدنی را به اتهام جاسوسی بازداشت کرده است. با این حال، نهادهای حقوق بشری و دولتهای غربی، این بازداشتها را نه برخورد امنیتی، بلکه ابزاری برای چانهزنی سیاسی میدانند. نمونههای متعددی این نگرانی را تایید میکنند. احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی-سوئدی در سال ۱۳۹۵ بازداشت و به اعدام محکوم شد؛ انوشه آشوری، مهندس ایرانی-بریتانیایی که در جریان سفر خانوادگی در ایران بازداشت و بعدها پس از تسویه بدهی ۵۳۰ میلیون دلاری بریتانیا آزاد شد؛ و مراد طاهباز، فعال محیط زیست ایرانی-آمریکایی-بریتانیایی که با اتهام «همکاری با آمریکا» ده سال به زندان رفت.
مقامهای ایرانی، این بازداشتها را «قانونی» و بر پایه اطلاعات امنیتی معرفی میکنند. اما نهادهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و حتی دولتهای غربی، این افراد را قربانیان گروگانگیری دولتی میدانند. پروندههایی چون سیامک و باقر نمازی، ناهید تقوی، و نازنین زاغری نیز گواه آناند که مرز میان «جاسوس» و «ابزار فشار» در سیاست خارجی ایران بارها مخدوش شده است. چنین روندی، نهتنها اعتبار نظام قضایی ایران را تضعیف کرده، بلکه گفتمان گروگانگیری مدرن در پوشش امنیتی را در سطح بینالمللی تقویت کرده است.
جای خالی دستگاه قضایی مستقل؛ گفتگو با امید شمس حقوقدان
امید شمس، حقوقدان، در رابطه با تعریف حقوقی جاسوسی به یورونیوز میگوید: «تعریف مشخصی وجود ندارد. تعریف عرفی آن به دست آوردن اطلاعات طبقهبندی شده از طرق غیرقانونی به قصد فروش یا به منظور ارائه به کشور دیگر است. با این وجود از منظر قانونی، جاسوسی اگر در در قوانین مشخص کشورها جرمانگاری نشده باشد و روند دادرسی عادلانه با رعایت قواعد حقوق بشر به طور مشخص برای آن وجود نداشته باشد، محاکمه یا بازداشت متهمین جاسوسی میتواند غیرقانونی تلقی شود».
شمس با اشاره به جزئیاتی که به طور رسمی منتشر شده در رابطه با پروندهی احمدرضا جلالی شهروند ایرانی-سوئدی محکوم به اعدام در ایران میگوید: «برای اثبات جرم به دلایل متقن، شواهد مشخص و نیت جرم نیاز داریم. صرف وجود یک تصویر از دیدار آقای جلالی با یک مقام دولتی در غرب نمیتواند او را حتی به جاسوسی متهم کند. به نظر میرسد تنها چیزی که در پرونده ایشان وجود دارد اعترافات اجباری است که در پرونده به آن اشاره شده».
این حقوقدان ساکن بریتانیا با اشاره به کنوانسیون بینالمللی مقابله با گروگانگیری سال ۱۹۷۹ به یورونیوز میگوید:«تفاوت بین بازداشت و گروگانگیری در نبود دلایل قانونی، اصرار بر شواهد واهی، و وجود شخص یا گروه ثالثی در میان است. گروگانگیری با اهداف سیاسی انجام میشود و عنصر زور و اجبار در آنها مشهود است». او در ادامه افزود: «در اکثر قریب به اتفاق پروندهای جاسوسی که در مورد آنها اطلاعرسانی شده، هیچ مدرک متقنی علیه آنها وجود نداشته است. افراد بازداشت، در فرایندی غیرشفاف بازجویی و اعدام شدهاند و دستگاه امنیتی به این واسطه فشاری را از روی دوش خود برداشته.» او با اشاره به پرونده محسن لنگرنشین به یورونیوز میگوید: «ویدیوهایی درخصوص ایشان منتشر شد که در آنها قید شده این ویدیوها بازسازی نشدهاند. در صورتی که در تمام ویدیوهایی که منتسب به حضور او در چند کشور مختلف است او یک لباس واحد پوشیده همچنین تاریخ ادعایی ویدیوها با تاریخی که در خود ویدیو ذکر شده همخوانی ندارد.»
امید شمس به یورونیوز گفت:« امروز بیشترین اولویت را باید بر استقلال دستگاه قضایی از نهادهای امنیتی گذاشت. به باور من یکی از مهمترین کارهایی که گزارگشگر ویژه سازمان ملل متحد میتواند انجام دهد تاکید بر نگاه ابزاری دستگاه امنیتی به دستگاه قضایی به قصد استفاده از آن به عنوان بازوی سرکوب است. »
مجموعه این پروندهها و روایتها، تصویر روشنی از تلاقی امنیت، عدالت و سیاست در ایران ترسیم نمیکند. جایی که مرز میان قانون و فشار سیاسی، میان جاسوس واقعی و گروگان سیاسی، بیش از هر زمان دیگری محو شده است. در چنین فضایی، استقلال دستگاه قضایی نهفقط یک مطالبه حقوقی، بلکه ضرورتی برای احیای اعتماد عمومی و بازگرداندن مفهوم عدالت به حوزه عمومی در ایران و از منظر جامعهی جهانی است.
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
خبرگزاری رویترز در گزارشی اختصاصی از قول پنج منبع آگاه نوشت، ایالات متحده و اسرائیل در مورد احتمال تشکیل دولت موقت غزه پس از جنگ توسط واشنگتن گفتگو کردهاند.
این منابع گفتند که رایزنیهای “سطح بالا” حول یک دولت انتقالی به ریاست یک مقام آمریکایی متمرکز بوده است که تا زمان غیرنظامی شدن و تثبیت غزه و تشکیل یک دولت فلسطینی کارآمد، بر آن نظارت خواهد داشت.
این پنج منبع گفتند که طبق این گفتگوها که هنوز مقدماتی هستند، هیچ جدول زمانی مشخصی برای مدت زمان دوام چنین دولتی به رهبری ایالات متحده وجود نخواهد داشت و این به وضعیت میدانی بستگی دارد.
این منابع که به دلیل عدم مجاز بودن به بحث علنی در مورد مذاکرات، به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، این پیشنهاد را با حکومت موقت عراق که پس از سرنگونی صدام در این کشور تاسیس شد مقایسه میکنند. حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ به سرنگونی صدام منجر شد.
بسیاری از عراقیها این تشکیلات (دولت موقت تعیینشده از سوی آمریکا و متحدانش) را به عنوان یک نیروی اشغالگر میدیدند و پس از شکست در مهار شورشهای فزاینده، قدرت را در سال ۲۰۰۴ به یک دولت موقت عراق منتقل کردند.
این منابع گفتند که از دیگر کشورها برای شرکت در تشکیلات تحت رهبری ایالات متحده در غزه دعوت خواهد شد، اما نامی از این کشورها نبردند. آنها گفتند که دولت موقت از تکنوکراتهای فلسطینی استفاده خواهد کرد اما گروه اسلامگرای حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین را که در کرانه باختری اشغالی اختیارات محدودی دارد، مستثنی خواهد کرد.
گروه اسلامگرای حماس که از سال ۲۰۰۷ بر غزه حکومت میکند، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به مناطق جنوبی اسرائیل حمله کرد و حدود ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر دیگر را اسیر کرد. حمله تلافیجویانه اسرائیل به غزه به جنگی منجر شد که تاکنون ادامه دارد.
منابع رویترز گفتند که هنوز مشخص نیست که آیا توافقی حاصل میشود یا خیر. آنها گفتند که مذاکرات به جایی نرسیده است که مشخص شود چه کسی ممکن است نقشهای اصلی را بر عهده بگیرد. این منابع مشخص نکردند که کدام طرف این پیشنهاد را ارائه کرده است. همچنین جزئیات بیشتری از مذاکرات ارائه نکردند.
در پاسخ به سوالات رویترز، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مستقیماً در مورد اینکه آیا با اسرائیل در مورد یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه مذاکرهای صورت گرفته است یا خیر، اظهار نظر نکرد و گفت که آنها نمیتوانند در مورد مذاکرات جاری صحبت کنند.
این سخنگو گفت: “ما خواهان صلح و آزادی فوری گروگانها هستیم” و افزود: “ارکان رویکرد ما همچنان قاطع است: در کنار اسرائیل بایستید، از صلح حمایت کنید.”
دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، نیز از اظهار نظر خودداری کرد.
گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل، در مصاحبهای در ماه آوریل با اسکای نیوز عربی متعلق به امارات، گفت که معتقد است پس از درگیری، یک “دوره انتقالی” وجود خواهد داشت که در آن یک هیئت امنای بینالمللی، از جمله “کشورهای عرب میانهرو”، بر غزه نظارت خواهند کرد و فلسطینیها تحت هدایت آنها فعالیت خواهند کرد.
وی بدون ذکر نام کشورهایی که معتقد است درگیر خواهند بود، گفت: “ما به دنبال کنترل زندگی مدنی مردم غزه نیستیم. تنها علاقه ما در نوار غزه امنیت است.”
وزارت امور خارجه آمریکا به درخواست اظهار نظر بیشتر پاسخی نداد. اسماعیل الثوابته، مدیر دفتر رسانهای دولت غزه که توسط حماس اداره میشود، ایده تشکیل دولتی به رهبری ایالات متحده یا هر دولت خارجی را رد کرد و گفت مردم فلسطین غزه باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
تشکیلات خودگردان فلسطین به درخواست اظهار نظر پاسخی نداد.
خطرات طرح احتمالی
یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه، واشنگتن را عمیقتر وارد درگیری اسرائیل و فلسطین میکند و بزرگترین مداخله آن در خاورمیانه از زمان حمله به عراق را رقم خواهد زد.
دو منبع گفتند که چنین اقدامی، در صورتی که واشنگتن به عنوان یک قدرت اشغالگر در غزه تلقی شود، خطرات قابل توجهی از واکنش متحدان و دشمنان در خاورمیانه را به همراه خواهد داشت.
امارات متحده عربی ـــ که در سال ۲۰۲۰ روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرد ــــ به ایالات متحده و اسرائیل پیشنهاد داده است که یک ائتلاف بینالمللی بر حکومت پس از جنگ غزه نظارت کند. ابوظبی مشارکت خود را به مشارکت تشکیلات خودگردان فلسطین تحت حمایت غرب و مسیری معتبر به سوی تشکیل کشور فلسطین مشروط کرده است.
وزارت امور خارجه امارات متحده عربی به سوالاتی در مورد اینکه آیا از یک حکومت به رهبری ایالات متحده که شامل تشکیلات خودگردان نباشد، حمایت خواهد کرد یا خیر، پاسخی نداد.
رهبری اسرائیل، از جمله نتانیاهو، هرگونه نقشی را برای تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه که آن را به ضد اسرائیلی بودن متهم میکند، قاطعانه رد میکند. نتانیاهو همچنین با حاکمیت فلسطین مخالف است.
نتانیاهو روز دوشنبه گفت که اسرائیل حملات خود را در غزه گسترش خواهد داد. اسرائیل هنوز در تلاش است تا ۵۹ گروگانی را که در این منطقه محصور نگهداری میشوند، آزاد کند. طبق دادههای وزارت بهداشت غزه، این تهاجم تاکنون بیش از ۵۲۰۰۰ فلسطینی را کشته است.
برخی از اعضای ائتلاف راستگرای نتانیاهو علناً خواستار مهاجرت دستهجمعی و «داوطلبانه» فلسطینیان از غزه و ایجاد شهرکهای یهودینشین در داخل این منطقه محصور ساحلی شدهاند.
اما برخی از مقامات اسرائیلی در پشت درهای بسته، پیشنهادهایی را در مورد آینده غزه بررسی کردهاند که به گفته منابع، فرض را بر این میگذارد که خروج دستهجمعی فلسطینیان از غزه، مانند دولت موقت به رهبری ایالات متحده، رخ نخواهد داد.
چهار منبع، از جمله دیپلماتهای خارجی و مقامات سابق اسرائیلی که در جریان این پیشنهادها قرار گرفتهاند، گفتند که از جمله این پیشنهادها میتوان به محدود کردن بازسازی به مناطق امنیتی تعیینشده، تقسیم قلمرو و ایجاد پایگاههای نظامی دائمی اشاره کرد.
الکساندر کورنول / خبرگزاری رویترز
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
تا انقلاب ۵۷ (انقلاب اسلامی)، در مقیاس کلی و عمومی، و در گذر از جهتگیریهای کم بنیه، روحانیون خود را در طرفی قرار داده بودند که آزادی خواه و ضد استعماری بود. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، چنین نگاشته است:
“یکی از جنبههای بارز انقلاب ایران (مشروطه) آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار دادهاند که پیشرو و آزادیخواه است. فکر کنم این امر تقریبا در تاریخ جهان بیبدیل باشد. اگر اصلاحاتی را که مردم با مدد ایشان در راه کسب آن جنگیدهاند تحقق یابد، تقریبا تمام اقتدار روحانیون از بین خواهد رفت. علل این پدیده قابل توجه، توجیهات خاص خود را دارد؛ و گرچه بسیار جالب، ولی بحثی دراز است و احساس میکنم تا به همین جا هم از حد مجاز فراتر رفته و کلام را به درازا کشاندهام”.
هیچکس نمیتواند نقش روحانیون در مبارزات ضد استعماری- استبدادی ایران، مانند نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را نادیده انگارد، که در این صورت در تحلیل و تفسیر رخدادها و پیشبینیهای آینده به همان اندازه دچار لغزش و بلکه پارادوکس خواهد شد، که دگماتیستهای روحانیتگرا دچار آن شدهاند.
با این همه باید دید که چشمانداز کنونی و آینده نزدیک کارکرد این قشر مهم اجتماعی-تاریخی -سیاسی چیست و به چه و کجا میانجامد؟!!
به گمانم، امروزه روز، بزرگترین مشکل روحانیت شیعی ایران، در یک واژه جای میگیرد: شکاف.
چنین به نظر میرسد که پس از انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، کم کم میان این نهاد و مردم شکاف ایجاد شده است. نشانههای آن را به آسانی میتوان در نمایههای زیر یافت:
۱- کارکرد حکومت
ناخشنودی از کارکرد حکومتی که روحانیون خواه و ناخواه در آن نقش برجسته و کلیدی دارند، به پایگاه اجتماعی پیشین آنان آسیب جدی زده است؛
۲- فاصلهگیری
برخی بر این باورند که بخشی از روحانیت از دغدغههای مردم فاصله گرفته و در گیر مسائل قدرت شدهاند؛
۳- شکاف در سبک زندگی
پافشاری بر برخی سیاستهای فرهنگی که با سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد، آن هم در جهان دگرگون شونده، همخوانی ندارد. همین ناهمخوانی موجبات تکوین چالشهای سترگ میان بخشی از مردم- روحانیون شده است؛
۴- کاهش مرجعیت اجتماعی
مرجعیت سنتی روحانیت شیعه ایران در همه امور، مانند گذشته نیست. یعنی بخشهای فراوانی از مردم، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود به منابع متنوعتری روی آوردهاند؛
۵- شکاف گفتمانی
برخی بر این باورند که روحانیت و رسانههای همسو با آن، در ارائه روایت قانع کننده، پاسخگویی به شبهات و برقراری کانال گفتمانی، در مقیاس ملی، شکست خورده و یا دستکم دچار افول شده است؛
۶- شکاف سکوتی
هم چنین برخی بر آنند که مهمترین دلیل رویگردانی به نسبت گسترده مردم از روحانیت، کنار کشیدن و بلکه خاموشی بسیاری از آنان در برابر مشکلات مردم و ناهمراهی آنان در پروسه اعتراضات مدنی نهفته است. چنان که در جریان اعتراضات برای ابراز نارضایتی، مردم بر خلافگذشتهها، تمایلی به کسب اجازه از مرجعیت روحانی ندارند(بر خلاف سنت پیشین)؛
۷- تصور شکاف معیشتی
در حالی که بسیاری از روحانیون ممکن است زندگی سادهای داشته باشند، حضور برخی روحانیون در مناصب اقتصادی و یا گزارشهایی در باره امتیازات ویژه آنان، تصور عمومی را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد حس بیاعتمادی و فاصله با ذهنیت مردم کمک کرده است. در حالی که رسانههای حکومتی با وجود دست و پا زدنهای فراوان، نتوانستهاند چنین تصوری را تغییر دهند.
به هر روی ناتوانی در پاسخگویی شفاف به مطالبات و انتقادات مردمی، فاصله گرفتن از نقش سنتی پیشینی، عدم تغییر زبان و شیوه ارتباطی با مردم، به ویژه نسل جوان و نیز ناتوانی در ایجاد گفتگوی موثر و همدلانه، هم چنین پافشاری بر اجرای برخی هنجارهای اجتماعی-فرهنگی که با سبک زندگی بخشی از مردم ناسازگار است، موجبات تعمیق شکافها بین مردم-روحانیت شدا است.
آيا با چنین چشماندازی، روحانیت با اصلاحات درونی و اتکا به اجتهاد، خواهد توانست از مصائب این شکاف بزرگ رهایی یابد؟! آیا میتواند سیلبندی در برابر سیل سنگین پیشرونده ایجاد کند؟! آیا میتواند از لاک و پوسته کنونی درآمده و دچار دگردیسی مطلوب شود؟ یا نه، عصر روحانیت شیعی ایران پایان یافته است؟!!
به اغلب احتمال فرصت برای نجات و رستگاری زیاد نیست.
تلگرام نویسنده
@karimipour_k
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|
هفتهنامه آلمانی «دیتسایت» (24.04.2025 Die Zeit von Jens Mühling)
تعرفههای ترامپ از جذابیت بازار امریکا برای تولیدکنندگان چینی کاسته است. ار اینرو اکنون آنها میتوانند به سوی بازارهای اروپا سرازیر شوند، امری که صنایع اروپا را به خطر میاندازد.
معمولا یک کشتی کانتینری(۱) دو هفته و نیم لازم دارد تا خود را از سواحل شرقی چین به غرب آمریکا برساند, حال در نظر بگیریم که این کشتی در ۲ اوریل سفر دریایی خود را شروع کرده، یعنی روزی که دونالد ترامپ کارزار جهانی تعرفه خود را آغاز کرد.
روشن است که در اثنای سفر چگونه سرنشینان كشتی و مشتریانشان در چه شرایط دشواری جنگ تعرفههای چین و آمریکا را دنبال میکنند: چقدر باید تعرفه برای این کالاها بپردازیم؟ آیا واقعا تعرفه سرسامآور ۱۴۵ درصدی که ترامپ مطرح کرده؟ احتمالا هنوز نه؟
این شرایط برای بعضی از شرکتهای حملونقل(۲) جو بسیار نامساعدی را در حین سفر طولانی فراهم کرده: در رسانههای چینی شایعاتی بر سر زبانهاست که سرنشینان پارهای از این کشتیها از ترس تعرفههای خردکننده، بیسروصدا بارکشتیها را در اقیانوس آرام خالی کردهاند.
این سوال که اگر صادرات چین به آمریکا به صرفه نیست، چه سرنوشتی برای تجارت خارجی چین میتوان متصور شد، فقط دلنگرانی دریانوردان چینی نیست، بلکه تمام شرکتهای بزرگ تجاری در فکر آنند که برای تجارت خارجی چین طرحی نو درافکنند.
در ضمن باید به یاد داشت که در اروپا اکنون باردیگر ترس از سرازیر شدن انبوه کالاهای چینی به اروپا و در نتیجه موج وسیع ورشکستگی تولیدکنندگان اروپایی، شدت گرفته است.
از سوی دیگر اگر پای سخن تولیدکنندگان چینی بنشینید؛ میشنوید، بهتر است کمی صبر کنیم: «ایمنی و اطمینان»(۳) بهتر آن است که موقتا از هر اقدامی دست کشید؛ بهزودی آشکار میگردد که کالا را نباید در دریا افکند، بلکه آن را به کجا فرستاد.
تجار چینی به دنبال بازار جدید
مثلا «جین» یک چینی جوان، مایل است فقط با نام کوچک از او یاد کنیم، که سالهاست به صادرات کالاهایی که به حیوانات خانگی مربوط میشود، به آمریکا مشغول است(مثلا دستگاه نوشیدن آب یا جعبه توالت برای گربهها). او این وسایل را در چین میخرد و آنها را از طریق «تیک تاک»(۴) دانهای ۴۰ تا ۵۰ دلار در آمریکا میفروشد. تا کنون چند هزار دستگاه در ماه معمولا فروش داشت.
«جین» میگوید که اکنون انبارش در ساحل غربی پر است و با اینها میتواند فروش سودمندی داشته باشد، اما پس از آن و با ورود کالاهای جدید، او میبایست ۱۴۵ درصد تعرفه گمرکی بپردازد که در آنصورت فروش در آمریکا برای او مقرون به صرفه نیست.
اما چین میتواند تعرفههای گمرکی را دور بزند
شرکتهای چینی میتوانند مبدا صادراتی خود را عوض کنند، و با توجه به اینکه تعرفه ۱۴۵ درصدی ترامپ فقط برای کالاهایی است که از چین میآیند و نه کالاهای چینی که در کشور دیگری ساخته میشوند، دستکم در حال حاضر تغییر مبدا میتواند روزنهای را در سیستم گمرکی آمریکا باز کند.
مثلا کارفرمایی که ما او را «کوین» مینامیم، در کارخانه خود در جنوب چین دوشاخه و لوازم موبایل تولید میکند. او تا کنون تولیدات خود را با کشتی به امریکا منتقل و در «وال مارت»(۵) و «تارگر»(۶) به فروش میرساند. اما از زمانی که ترامپ تعرفههای ۱۴۵ درصدی وضع کرده، شرکت کوین فاز «صبر و اطمینان» را انتخاب کرده و طرفهای بازرگانیاش در امریکا تمام سفارشات را خط زدهاند.
«کوین» برای نجات روابط تجاریش با آمریکا در صدد است که بخشی از تولید خود را به کشورهای همسایه منتقل کند. این کاری بود که پارهای از شرکتهای چینی در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ انجام دادند تا خود را از شر تعرفههای گمرکی آمریکا نجات دهند: مثلا شرکتهای نساجی به ویتنام و سازندگان قطعات اتوموببل به مکزیک نقل مکان کردن.
او شرح داد در هفتههای گذشته امکانات کشورهای همسایه را برای نقل مکان با هم مقایسه کرده:
ویتنام: در میان همسایگان چین در جنوب شرقی آسیا، مناسبترین امکانات را دارد، اما سعیاش براین است که از شرایط اضطراری شرکتهای چینی حداکثر استفاده را بکند. مثلا اجاره بهای یک سالن تولیدی برای چینیها در سالهای اخیر سر به فلک کشیده است.
کامبوج: غرق در فساد مالی و اداری، زیر ساختهای بهدرد نخور با قطع مداوم برق.
میانمار(برمه): چنان نامطمئن که هیچ شرکت چینی حاضر به سرمایهگذاری در آن نیست.
سنگاپور: خیلی گران.
تایلند: نسبتاً مناسب، اما برای فرهنگ چینیها غریب.
اندونزی: خیلی دور از چین و سخت.
مالزی: متمدن، با درصد بالای ساکنین چینی، اما بدون شرکتهای چینی... بالاخره یافتم.
«کوین» روز بعد عازم کوالالامپور بود تا کارخانه مناسب را بخرد، و در صورت امکان تولید خود را بدانجا منتقل کند. او اظهار کرد که تحت لیسانس شرکت مالزیایی برای صادرات به امریکا فقط ۱۰ درصد عوارض گمرکی باید بپردازد(البته اگر وضعیت تعرفهها به همین شکل بماند).
البته شرکتهای چینی هم هستند که در صدد خرید گواهینامه (۷) تقلبی هستند که منشا کالا را کشورهای دیگر نشان میدهند؛ مثلا در دبی میتوان چنین گواهینامههایی را خرید.
بعضی شرکتهای چینی همچون گذشته صادرات خود را به امریکا دارند
اما برای پارهای کالاهای چینی در حال حاضر جایگزینی در بازار آمریکا موجود نیست. و این دسته از کالاها همچون گذشته به آمریکا صادر میشوند، از آنجمله ۹۶درصد «فلاکس مایعات» که در سال گذشته در آمریکا به فروش رفتهاند، ۹۵ درصد لامپ الایدی(۸)، ۹۰ درصد میکرو ویو، ۸۷ درصد تزئینات کریسمس، ۸۶ درصد کپسول ویدئویی، ۸٠ درصد اسمارت فون، ۷۵ درصد اسباب بازی بچهها و....ساخت چین بودند.
محصولات ساده این لیست را میتوان با تولیداتی از سایرکشورها جایگزین کرد، اما تولیدات پیچیدهتر را باید آمریکاییها برای مدتی به همین شکل قبول کنند.
در این لیست همچنین محصولات نیمساختهای هستند که صنایعی، از جمله صنایع اتوموببل، نیازمند واردکردن انها هستند.
«پاول گنگ»، که از سوی بانک بزرگ سویسی «یو اس بی» به تجزیه و تحلیل بازار مشغول است، میگوید: تولیدکنندگان چینی قطعات اتوموبیل در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هزینههای افزوده تعرفههای گمرکی را به قیمت محصولات خود افزودند، و در همین دوره نیز بیشک همین شیوه را به کار خواهند گرفت، چرا که علیرغم افزایش تعرفههای گمرکی فیمت کالاهای چینی مناسبتر هستند و در کوتاه مدت هم این وضعیت را حفظ خواهند کرد.
«پل گنگ» معتقداست: به زودی در آمریکا قیمت اتومبیلها افزایش یافته و میزان تولید کمتر میگردد.
اما افزایش تعرفهها حتی در شاخههایی که کمتر در صدر خبرها هستند، همچون صنایع بازی، تاثیر خود را مینهند. «پلاکو» مدیرعامل شرکت تولید بازیهای «استیو جکسون گیمز» در پی افزایش تعرفههای گمرکی از طرف ترامپ در نامه سرگشادهای خطاب به امریکاییان گفت: یک بازی ۲۵ دلاری به سرعت قیمتش ۴۰ دلار میشود، مسئله بر سر یک بازی لوکس نیست، بلکه بر سر بود و نبود یک شاخه از صنعت است.
مسئله بر سر آن است که با این تعرفهها نمیتوان در آمریکا قطعات را با قیمت قابل رقابت تولید کرد: مکعب بازی، پلاستیک، قطعات چوبی، ترکیب جوهرها همه بسیار گران تمام میشوند. او افزود: حتی اگر آمادگی برای تولید قطعات وجود داشته باشد تجهیزات، نیروی کار و پروسه لازم وحود ندارد.
و نتیجه گیری کرد: تعرفههای گمرکی ترامپ باعث تقویت صنایع آمریکا نمیشوند، بلکه با افزایش هزینهها، صنایع ما را تضعیف میکند، و موجب افزایش مخارج تولید و قیمتها، برای مصرف کننده میشوند.
بازار داخلی چین میتواند مصرف کننده بزرگی باشد
دولت چین بر آن است که از اثر گذاری تعرفههای گمرکی بکاهد: کالاهایی که دیگر با قیمت مناسب در بازار آمریکا قابل عرضه نیستند، میبایست در مقیاس وسیع در بازار داخلی عرضه شوند و خریداران خود را در چین پیدا کنند.
مثلا دولت چنین غولهای خصوصی تجارت آنلاین، همچون «جینگ دونگ»(۹) را مجبور به همکاری کرد. و این شرکت اعلام کرد در همکاری با وزارت بازرگانی ۲۵ میلیارد دلار از کالاهای صادراتی را خواهد خرید، بدینگونه گامی جدی در توسعه بازار چین برخواهد داشت.
به موازات آن دولت با اقدامات تشویقی مصرف داخلی را خواهد افزود، همگام با این اقدامات دولتهای محلی امکان دادن یارانه به مردم را مطرح نمودند: تامین مالی خرید اتوموبیل، مبلمان و لوازم خانگی.
چه میزان پول در این کانالها جاری میشود؟ هنوز دقیقا معلوم نیست، ولی میتوان حدس زد که رقمی نجومی است. «شی» رهبر چین در این رابطه از گشودن تمام درها سخن گفت.
از هم اکنون در اقتصاد چین دو روند مشهود خواهند شد:
۱. صادرات چین از هماکنون به بازارهای جدید مینگرد.
۲. اقتصاد تضعیفشده چین با خریدهای تودهای بازار داخلی، جان تازهای خواهد یافت.
«هوانگ»(۱۰) از موسسه «پترسون»: من فکر میکنم، شانسهای بزرگی به روی چین گشودهاند، و چین دلایل زیادی برای تکیه بر مصرف داخلی دارد، زیرا اگر توجه کنیم، رشد اقتصادی چین بر مبنای سرمایهگذاری و صادرات به مرزهای خود رسیدهاند.
البته این نخستین بار نیست که چین در بک بحران، شانسی برای پیشرفت مییابد، در ۲۰۰۸ هم با یک جهش اقتصادی به بحران جهانی آن سال پاسخ گفت. آیا اکنون هم بحران تعرفه گمرکی ترامپ را به یک «جشن مصرف» تبدیل میکند؟ چنانکه یک چینی در فضای مجازی به مزاح نوشته: در دوران کودکیم صرفهجویی کردن عبارت بود از کمتر خوردن، و چشم بر هدیه سال نو بستن، اما اکنون در چبن به پیشواز بحران رفتن یعنی: به رستوران رفتن، در هتل ۵ ستاره غذا خوردن، به مرخصی رفتن و اتومبیل نو خریدن.
به هر حال چین اکنون به پیشواز بحران میرود.
———————————
۱. container ship
۲. Spediteur
۳. لغت چینی Zanting
۴. Tiktok
۵. Wallmart
۶. Targer
۷. Zertifikat
۸. LED-Lampe
۹. JinDong
۱۰. Huang
■ اطلاعات خوب و جالبی ارائه شد. یک نتیجهگیری سیاسی میتواند این باشد که برنامه تعرفههای ترامپ با هدف حمایت از تولید کننده داخلی نیست. ممکن است کسی ادعا کند که این یا آن تولید داخلی کمی افزایش داشته، که طبیعی است، اما نگاه اصلی سیاست ترامپ بازی در روابط بینالملی است نه حمایت از تولید و مصرف داخلی. و اما استراتژی این تاثیرات بینالمللی چیست؟ کاملا ناروشن است. ظاهرا بیشترین تاثیرش فروپاشی نظم اقتصادی و گلآلود کردن فضا و چشمانداز زندگی صلحآمیز در کل دنیاست. بدبختانه خود آمریکا ضربهپذیر ترین و ضررپذیرترین کشور و اقتصاد جهان و در ضمن بزرگترین و مهمترین آنهاست، و انعکاس ضربه به اقتصاد آمریکا گریبان جمعیتهای بسیاری را در اقصا نقاط جهان میگیرد.
با احترام، پیروز.
■ جناب هدایی درود بر شما. اطلاعات نو و ارزشمندی بود که من از آن سود بردم.
با سپاس بهرام خراسانی
■ سلام آقای هدایی. ترجمه خوب و بسیار مفیدی بود. اشاره به بازار داخلی چین برای مقابله با سیاستهای ترامپ، با توجه به جمعیت بالای آن کشور، اهمیت زیادی دارد. در اساس، ترامپ با بستن تعرفههای گمرکی سنگین میخواهد به مشکلات “واقعی”، جوابهای “تخیلی” بدهد. مشکل واقعی آمریکا این است که در سالهای طولانی گذشته، خیلی بیش از تولید خود، مصرف کرده است. یعنی کسری موازنه تجاری، که آمریکا را در معرض خطر ورشکستگی قرار داده است. در چنین شرایطی آمریکا به یک سیاست بسیار رادیکال اقتصادی نیاز دارد، که آن نیز بدون یک سیاست رادیکال پولی و اجتماعی امکان ندارد. نباید از ورشکستگی آمریکا خوشحال شد. این امر برای کشورهای دمکراتیک یک فاجعه است.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان
■ دوست گرامی آقای خراسانی، از اینکه مثل همیشه به بنده لطف داشته اید سپاسگزارم، و از اینکه بعد از مدتها همدیگر را در ایران امروز «میبینیم» شادمانم.
با مهر، پرویز هدایی
■ با درود آقای قنبری عزیز، قبل از، همه سپاس از لطف همیشگی شما، اما در مورد این ترجمه: راستش سرمایهداری لیبرال تا کنون پایدارترین نظام اجتماعی اقتصادی در سدههای اخیر بوده، اما در شرایط کنونی در بسیار ی کشورها از جمله آمریکا و آلمان دچار بحران جدی شده. در مورد آمریکا مسئله تا آنجا که من متوجه شدهام برمیگردد به چند دهه اخیر با گسترش گلوبالیسم سرمایههای عظیمی آمریکا را به سوی بازار های جهانی از جمله چین ترک کردند، چون در انجا کارگر، مواد خام و قوانین کار به صرفهتر بود. بسیاری از کارخانهها و معادن بسته شدند. چهرههای لیبرال و حقوق بشری چون کلینتونها، اوباماها در راس این جریانات بودند. حاصل آن دهها و صدها میلیون آمریکایی همهچیز باخته بود که جنبش «ماگا» و ترامپیسم روی آوردند، که معتقدند تنها با روشهای «اتوکراسی» همچون چین میتوان این مسائل حاد را تحت کنترل درآورد. البته ترامپ به جز این مشکل بزرگتری هم دارد که به مسائل بسیار کوتاه مدت و بیشتر به عنوان یک بازرگان مینگرد تا یک سیاستمدار دوراندیش. این یک نظر مختصر، امید در آینده بیشتر به آن بپردازیم.
با مهر، پرویز هدایی
■ به نظر من علت اصلی کسری تراز تجاری آمریکا با دیگر کشورهای صنعتی، همانطور که یکی دیگر اظهار نظرکنندگان گفته، بازار مصرف داخلی بی در و پیکر آن است. امریکا ۴ درصد جمعیت جهان را دارد در حالی که سهم بازار مصرف داخلی آن ۲۶ درصد بازار مصرفی جهان است. تا این بیتناسبی عظیم رفع یا دست کم متعادل نشود، مشکل کسری تراز تجاری آمریکا حل نخواهد شد. اعمال تعرفه های گوناگون هم مشکل آمریکا را نه حل که پیچیده تر خواهد کرد. ضمن آن که به رشد اقتصاد جهانی هم ضربه خواهد زد. حکایت ترامپ و اقتصاد آمریکا همان حکایت دیوانه است و سنگ در چاه!
شاهین
■ دوست گرامی جناب شاهین، اینکه تراز تجاری آمریکا منفی است، و علل ان چیست، مسئله دیگری است. اما آنچه در چند دهه اخیر در آمریکا مطرح بوده، همان پدیدهای است که اکنون در آلمان هم شاهد آن هستیم، یعنی سرمایهها آلمان را به سوی شرق اروپا و جنوب شرقی آسیا ترک میکنند، در نتیجه چند دهه است شرکتهای بزرگ در آمریکا وسیع اخراج میکنند، معادن را میبندند، ترامپ هم در شعارهایش میگوید باید برگردیم به آمریکا قبل، که در آن تولید میشد.
با احترام، هدایی
■ جناب هدائی اینکه می فرمائید در چند دهه اخیر نخست آمریکا و سپس آلمان و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی غرب شرکتهای بزرگ خودرا تعطیل و به شرق اروپا و آسیای جنوب شرقی منتقل کردند، این در واقع پیآمد جهانی شدن اقتصاد است و از قضا خود آمریکا سردمدار آن بوده است. ترامپ میخواهد با در پیش گرفتن سیاست اقتصاد مرکانتالیستی ِ متعلق به اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم عقربه ساعت تاریخ اقتصاد را به عقب بازگرداند ـــ که شدنی نیست. آن سیاست به دورانی تعلق داشت که اقتصاد جهانیشده وجود خارجی نداشت.
موفق باشید / شاهین
■ جناب شاهین گرامی، قبل از همه یادآور این نکته میشوم که امریکا یک چهارم تولید جهانی را دارد و مصرف داخلی ان فقط ۱۷ درصد مصرف جهانی است. مسئله منفی بودن تراز بازرگانی ان دلایل دیگری دارد که پرداختن به آن از حوصله ان نوشته خارج است. مسئله کنونی اقتصاد آمریکا در چند دهه اخیر ورود کالاهای ارزان چینی و کلا آسیایی است، که تولیدات بخصوص کالاهای مصرفی آمریکا را با مشکل روبرو کرده است. و اما ترامپ برای پاسخگویی به این مشکل جنگ تعرفهها پیش گرفته که همانگونه که قبلا ذکر شد و در مقاله آمده را حل کارسازی نیست. اما انچه من بر آن تاکیدکردم پاسخ گویی به نیازهای مردم امریکا ست: باید پارهای صنایع را برای افزایش باراوری کمک کرد، رشتههای نوینی افرید، نیروهای جوان و میان سال را نوآموزی کرد.
در ضمن لازم به یاداوریست که چنین فاجعه در کشور خود ما نیز، بویژه از دوران احمدینژاد به بعد، بوقوع پیوسته، و در پارهای رشتهها که تولیدات خوبی داشتیم که بازار داخلی را میپوشاند و حتی صادرات داشتیم، با دامپینگ بهویژه چینی، صنایع ما ورشکست شده، صدها هزار کارگر و متخصص ایرانی بیکار گردیدند، از انجمله میتوان از صنایع کفش و نساجی میتوان نام برد. حفاظت معقول از صنایع داخلی، نه به شیوه ترامپی آنچیزی است که ما بدان نیازمندیم، این مرکانتالیسم نیست.
با احترام، هدایی
■ از نگاه من انتقال سرمایه از کشور متروپل به کشورهای کم توسعه موجب توسعه کاپیتالیزاسیون و نشت توسعه و یکنواختی در جهان خواهد شد. این حرکت سرمایه به دنبال سود بیشتر که ذاتی سرمایهداری ست به زودی کره خاکی را از بند عقب ماندگی و نا همسانی با قطبهای پیشرفته خلاص خواهد کرد. تورم سرمایه و رفاه باعث کاهش قهری نرخ سود در متروپل شده و جابهجایی امپراتوریها را سبب میشود. همان چین با سیل کالاهای ارزان که حاصل کارگر ارزان است خود بزودی دررقابت با کشور های تازه نفستر چون ویتنام و افریقای جوان به گوشه رینگ پرتاب میگردد و همه را باید در جهت گلوبالیزسیون به فال نیک گرفت.
بهرنگ
■ جناب بهرنگ عزیز، من هم فکر میکنم گلوبالیسم مثبت است، که شما به پارهای جوانب آن بدرستی اشاره کردید، اما در ضمن همانگونه که سرمایهداری در کنار یک شبکه رفاه اجتماعی بهتر کار میکند، گلوبالیسم هم به شکل افسار گسیخته میتواند برای کشور مادر نتایج منفی داشته باشد، پاره ای تعرفهها میتواند عملکرد آنرا تصحیح کند.
با احترام، هدایی
■ جناب بهرنگ گرامی. شما در مورد گلوبالیزاسیون بسیار خوشبین هستید. از ویتنام و آفریقای جوان مثال آوردید. به طور خلاصه: چطور ممکن است ویتنام، علیرغم شباهتهای زیاد به چین، با آن کشور رقابت کند؟! چین ۱۴ برابر ویتنام جمعیت دارد. در هر رشته تحقیقاتی و نوآوری، در ازای یک کارشناس ویتنامی، چین ۱۴ کارشناس دارد! با توسعه راباتها و هوش مصنوعی، اهمیت نیروی کار ارزان به شدت کاهش مییابد. تنها راه کشورهای کوچکتر مثل ویتنام و کره جنوبی، ایجاد اتحادهای اقتصادی است، که آن هم مشکلات خاص خود را دارد. نگاه کنید به اتحاد اروپا. در مورد آفریقا وضع بسیار وخیم است. در چارچوب گلوبالیزاسیون آیا شما واقعأ آیندهای برای آفریقا میبینید؟! دیدگاه من، بدبینی یا خوشبینی نیست. موضوع این است که برای مشکلات واقعی باید راهحلهای واقعبینانه پیدا کرد.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Sunday 11 May 2025
|