پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Thursday 25 April 2024
|
عصر ایران؛ مهرداد خدیر
«قدرت، یک بیماری است. کسی که به آن مبتلا شود دیگر معالجه نخواهد شد.» این سخن از جولیو آندروئوتی سیاست مدار سرشناس ایتالیایی است که هفت بار نخست وزیر این کشور شد و این جمله هم از اوست: «سختترین دیکتاتوری که میتوانی از او بیزار باشی دیکتاتور درون خودت است».
بهانه نقل این عبارات اصرار رابرت موگابه حاکم زیمبابوه بر ماندن در قدرت است. در حالی که حزب خود او حکم به برکناری دبیرکل داده و همه انتظار داشتند در نطق تلویزیونی کناره گیری خود را اعلام کند اما چنین نکرد.
تصور اولیه این بود که رییس جمهوری زیمبابوه در نطق تلویزیونی خبر استعفای خود را اعلام میکند تا باقی مانده عمر خود را دور از قدرت و سیاست و به استراحت بگذراند.
شاید سران ارتش هم که تصریح میکنند کودتا نشده انتظار داشتند خود موگابه به شکل محترمانهای به این داستان پایان دهد اما انگار چسبندگی او بیش از آن است که بتواند در ۹۳ سالگی هم دل بکند هر چند پروژه انتقال قدرت به همسرش عملا با شکست مواجه شده و اساسا به خاطر همین ارتش واکنش نشان داد.
رفتار و اصرار رابرت موگابه بر ماندن، ناخودآگاه همه را به یاد و قیاس با نلسون ماندلا رهبر فقید آفریقای جنوبی میاندازد که به یک دوره ریاست جمهوری بسنده کرد و با این که به آسانی میتوانست در دوره بعد نیز کاندیدا شود و بعد تر به لطایفالحیل از خود یک رییس جمهوری مادام العمر بسازد اما چنین نکرد.
نلسون ماندلا هم ۹۰ سالگی را دید و اکنون مرده اما نام و یاد او زنده است. حال آن که رابرت موگابه در گذار از ۹۰ سالگی همچنان زنده است اما به واقع مرده!
ماندلا بیرون از قدرت هم اقتدار و نفوذ خود را حفظ کرد و تندیس او در پایتخت بریتانیا هم نصب شده اما موگابه اگر همین حالا بمیرد چندان موجی درنمیگیرد و بعید است مجسمه او در زیمبابوه هم بماند و تنها اتفاقی که ممکن است رخ دهد شادی و پای کوبی بیشتر مردمان زیمبابوه است.
در عرفان ایرانی این سخن ضرب المثل است که « موتوا قبل ان تموتوا». یعنی بمیرید قبل از آن که بمیرید. این جمله به معنی توصیه به خودکشی و مرگ خودخواسته نیست. منظور این است که قبل از این که مرگ شما را از نعمتهای دنیا محروم کند و ناگزیر از ترک شوید خودتان رشتههای تعلق را ببُرید.
در عالم سیاست و قدرت هم میتوان گفت «قدرت را ترک کنید قبل از آن که بپوسید!»
موگابه نمرده اما پوسیده و حالا دیگر کنار نرفته ی او با کنار رفتهاش تفاوتی ندارد و دیر و دور نیست ارتش احترام باقی مانده را هم کنار بگذارد و کار او را تمام کند.
در حکومتهایی که عملا رییس جمهوری به صورت مادام العمر قدرت را قبضه کرده و امکان انتقال طبیعی در قالبهای پادشاهی وجود ندارد تلاشهای انتقال هزیه ساز میشود. کما این که اگر معمر قذافی در سودای انتقال به پسرش سیف الاسلام نبود و حسنی مبارک برای پسرش جمال خواب ندیده بود چه بسا هیچ یک خلع نمیشدند.
دست کم اگر حزب به طور کامل در مُشت حاکم بود مانند حزب بعث در سوریه یا حزب کارگر در کره شمالی انتقال قدرت به فرزند از طریق حزب صورت میپذیرفت. در زیمبابوه اما حزب زیر بار انتقال قدرت به همسر موگابه نرفته و ارتش به عنوان یک نهاد وارد عمل شده و گزینه خود را مستقر کرده است.
اصرار موگابه بر ماندن در قدرت آن هم در ۹۳ سالگی در حالی است که در قرن بیست ویکم شاهد کناره گیریهای داوطلبانه از قدرت و واگذاری به دیگری بودهایم.
از همه تأثیرگذارتر کناره گیری پاپ بندیکت شانزدهم بود. در حالی که میتوانست آن قدر بماند تا بمیرد. ملکه هلند هم کنار رفت و قدرت را به ویلیام الکساندر سپرد. شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی در قطر نیز کنار رفت و شاهزاده تمیم به جای او نشست.
در چین اما راهکار دیگری دیگر اندیشیدهاند. حزب کمونیست رییس جمهور را برای ۱۰ سال انتخاب میکند و حداقل درون خودشان قدرت را انتقال میدهند.
نکته تناقض آمیز قضیه اینجاست که گاهی آنچه ثبات تصور میشود موجب تزلزل است. شاه ایران تصور میکرد دوره طولانی نخست وزیری امیر عباس هویدا ثبات آفرین است در حالی که تا قبل از هویدا دولت مساوی حکومت نبود و با تغییر نخست وزیر سیاستها تغییر میکرد. هویدا اما ۱۳ سال بر اریکه صدراعظمی نشست و این ذهنیت شکل گرفت که دیگر تغییر دولت جواب گو نیست.
به همین خاطر هر چه بعد او نخست وزیر تغییر کرد افاقه نکرد و مردم به کمتر از تغییر خود حکومت رضایت ندادند.
انسان مدرن به جای توصیه به کناره گیری، قدرت را دورهای کرده است. با این حال در نظامهای سلطنتی و غیر جمهوری هم کناره گیری داوطلبانه گاهی رخ میدهد و مثالهای آن را ذکر کردیم. از پاپ رهبر واتیکان تا امیر قطر.
در تاریخ کهن بسیار به ندرت اما به چنین نمونههایی برمی خوریم. با این حال عرصه خالی نیست. پسر یزید یا معاویه دوم با کُنیه عبدالرحمن که در جوانی و ۲۲ سالگی به خلافت رسید وقتی لعن پدر و جد خود را دید تاب نیاورد و روی منبر سخت گریست و بعد خود را خلع کرد.( تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، جلد۲).
در ربان عربی همچنین اصطلاح «داء الکرسی» وجود دارد. به معنی بیماری صندلی یا مرض قدرت. آشکار است که رابرت موگابه به داء الکرسی یا مرض قدرت مبتلا شده که رها نمیکند. ولی کار او تمام شده و فردا روز که بمیرد یاد اوهم خواهد مُرد و انگار نه انگار که روزگاری انقلابی درخشانی در آفریقا بوده است.
ماندلا هم مرده اما در قلبها، در ذهنها و در خاطرهها زنده است. موگابه ی زنده اما انگار مرده است...
اوایل دهه ۸۰ در یکی از شبهای احیا در حسینیه ارشاد و در شب بیست و یکم ماه رمضان مرحوم مهندس سحابی سخنرانی میکرد و در پایان نشست پرسش و پاسخ برگزار شد. یکی از حاضران پرسید: آیا بهتر نبود حضرت علی قدری انعطاف به خرج میداد تا حکومت او پنج ساله نمیشد و بیشتر به درازا میکشید؟
عزت الله سحابی پاسخ داد: گیرم که از اصول خود کوتاه میآمد و چند سال بیشتر حکومت میکرد. اما اگر هم ترور نمیشد مگر چند سال بیشتر زندگی میکرد؟ نهایتا 10 سال. در حالی که راه و رسم او بیش از ۱۰۰۰ سال است که زنده است.
بلاتشبیه میتوان گفت ماندلا هم میتوانست صندلی قدرت را ترک نکند و آن قدر بماند تا مثل موگابه بپوسد اما کنار رفت تا نپوسد. تا بماند و مگر نمانده هنوز؟
چنان که گفته شد «موتوا قبل ان تموتوا» و «مردن پیش از مردن» در سیاست را میتوان این گونه ترجمه یا تفسیر کرد.
رابرت موگابه استعفا نکرد و به صندلی چسبیده اما در واقع مرده است. منتها خبر مرگ او با کمی تأخیر اعلام خواهد شد.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|