جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 23.01.2017, 6:32


احسان محمدی در سایت عصر ایران نوشت: بعد از گذشت سه روز هنوز هیچکس نمی‌داند چند نفر در فرو ریختن ساختمان پلاسکو مفقود شده‌اند. تلویزیون آمار کُشته شدگان را منتشر می‌کند و بعد خودش خبرش را تکذیب می‌کند و می‌اندازد گردن رسانه‌های مکتوب! شهردار آمار می‌دهد، سخنگوی آتش نشانی تکذیب می‌کند.

مگر می‌شود در عصر موبایل و ماهواره بعد از سه روز ندانیم چند نفر مفقود شده‌اند؟

واقعاً سقوط یک ساختمان پانزده طبقه در پایتخت کشوری که ادعا می‌کنیم ابرقدرت خاورمیانه هستیم، برای مدیریت جهان برنامه داریم، باید به یک بحران ملی تبدیل شود؟

ساختمان پلاسکو به یک جاذبه گردشگری برای برخی از مسئولین تبدیل شده است. هر کدام می‌آیند چرخی می‌زنند، عکسی می‌گیرند و می‌روند. مهران غفوریان هم رفته، آزیتا حاجیان هم همینطور. مگر «کیمیا» زیر آوار گیر افتاده بود که او نیمه شب آنجا می‌رفت؟

درک می‌کنیم روحیه دادن به آتش‌نشان‌ها خوب است اما درست وسط دود و آتش؟ درست وقتی آنها باید تمام تمرکزشان روی این کار بگذارند که راهی برای خاموش کردن آتش و تونل زدن باز کنند؟ مثل این می‌ماند در گرماگرم دفاع از خرمشهر، جمشید‌ هاشم‌پور می‌رفت با جهان‌آرا سلفی می‌گرفت! کسی عکسی از «روز یازده سپتامبر» دارد که وسط خاموش کردن آتش، آنجلینا جولی و تام هنکس رفته باشند کنار آتش نشان‌ها که داداچ داری اشتباه می‌زنی اون ور رو خاموش کن؟

اخبار منتشره از مفقودین و کشته شدگان هم عذاب‌آور است. عملاً هیچ آماری اعلام نمی‌شود. تائید و تکذیب هی پی در پی. خودتان را جای خانواده‌های چشم انتظار بگذارید.

می‌دانید با هر خبر قلبشان چطور مچاله می‌شود؟ اعلام می‌کنند چهار نفر کُشته شده‌اند بعد می‌گویند نه به یک نفر تقلیل یافت. بعد تکذیب می‌شود بعد… اینطور پیش برود بعید نیست تلویزیون اعلام کند نه تنها کُشته نداده‌ایم بلکه چند مورد زاد و ولد هم داشته‌ایم.

واقعاً یک بحران را اینطور مدیریت می‌کنند؟ حال مردم را نمی‌بینید؟ مثل شب انتخابات تا صبح همه بیدارند، همه چشم‌ها دنبال خبر اما کو خبری که آرام‌مان کند؟

هر روز دارم بیشتر می‌ترسم. ترس از این به هم ریختگی. آتش‌نشان‌ها دارند آتش را خاموش می‌کنند، دو نفر کت و شلواری دست توی جیب تماشا می‌کنند، مسئولین امداد گوشی به دست حرف می‌زنند، مردم عادی زُل زده‌اند، خبرنگارها اخبار ضد و نقیض منتشر می‌کنند و همه درون هم می‌لولند.

همه اینها برای سقوط یک ساختمان پانزده طبقه؟ آن هم وسط پایتخت با این همه امکانات. واقعاً اگر زلزله‌ای در تهران بیاید چه گلی سرمان بگیریم؟

اگر این ساختمان وقتی مملو از جمعیت بود فرو می‌ریخت چطور؟ بازار تهران را تصور کنید. مترو را … نه! تصور نکنیم. ترسش برای ایست قلبی کفایت می‌کند.

ممکن است بعضی‌ها بگویندحرف زدن راحت است! نشسته‌اید توی خانه‌هایتان و تز می‌دهید! بله! برای اینکه کار من، شغل من و حرفه من آتش‌نشانی و مدیریت بحران نیست. آنجا باشم جز مزاحمت برای دیگران کاری نمی‌کنم. همانطور که وقتی مسابقه فوتبال برگزار می‌شود کسی از آتش‌نشان‌ها انتظار ندارد بیایند وسط بازی و گل بزنند برای تیم ملی ایران.

کسان دیگری برای این کار آموزش دیده‌اند، دوره دیده‌اند، تجهیز شده‌اند، حقوق می‌گیرند و وظیفه دارند این کار را انجام بدهند اما این طور؟ به این شکل؟ باور کنید این سبک مدیریت بحران و خبررسانی باعث ناامیدی و تلاطم جامعه شده است.

یک نکته بی‌اهمیت: بعضی از مقامات مدام اعلام می‌کنند چهارده بار تذکر دادیم و کسبه گوش نکردند. واقعاً اگر در این ساختمان مهمانی برپا می‌شد و آواز و طربی بر پا، چهارده بار تذکر می‌دادید؟ گوش نمی‌کردند صبر می‌کردید یا صاعقه‌وار پلمب می‌شد؟

آقایان وسط این کباب انسان، شوخی نکنید. حوصله نداریم به خدا. می‌دانید در این سه روز چقدر پیر شدیم؟ چقدر قلب‌مان مچاله شد؟ بغض کردیم؟ گریه کردیم؟ قرص خوردیم؟

پلاسکو از شرم مدیریت شما فرو ریخت اما شما بیندازید گردن ما. ما مسؤولیت فرو ریختن این ساختمان و بحران‌های بعدی را بر عهده می‌گیریم.

***

پلاسکو، شورای شهر و مردمی که به خواننده و ورزشکار رأی می‌دهند

عصر ایران؛ جعفر محمدی

شهر را ، شهرداری اداره می‌کند و شورای شهر به نمایندگی از مردم بر نهاد شهرداری نظارت می‌کند.

فروریختن ساختمان پلاسکو، محصول یک سلسله کاستی‌ها در همه بخش‌های جامعه و حکومت است و اگر نگاهی عمیق بدان بیندازیم نمی‌توانیم بخشی را مبرا بدانیم و قسمتی را مقصر تامّ و تمام.

با این حال، از بین همه بخش‌ها، جایی که ارتباط سازمانی مستقیم تری با این ماجرا دارد، شهرداری است که طبق قانون موظف بوده مانع فعالیت این ساختمان به عنوان بنای خطرساز شود.

اشتباه نشود! نمی‌خواهم درست هنگامی که عزیزان‌مان زیر انبوهی از آهن و سیمان و آتش مدفون شده‌اند، بحث پلاسکو را سیاسی کنم بلکه می‌خواهم بگویم هر کدام از ما که در انتخابات شورای شهر تهران، به افراد ناوارد در امور شهری رأی دادیم، مقصریم.

اگر ما بخواهیم فردی را برای مدیریت شرکت‌مان، یا برای باغبانی باغ‌مان یا برای نگهداری کودکمان استخدام کنیم، اولین چیزی که می‌پرسیم این است که آیا آن فرد در حوزه کاری شرکت‌مان تخصص دارد؟ یا اصلاً کشاورزی می‌داند؟ یا دانش و توانایی نگهداری از کودک را دارد؟

فاجعه آنجاست که باغبان را به مدیریت شرکت‌مان و متخصص مدیریت را به کار نگهداری کودک و پرستار را به کشاورزی بگماریم.

این فاجعه در شورای شهر تهران رخ داده است و بی‌هیچ تعارفی اکثر ما در شکل دادن به آن مقصر بوده‌ایم.

مهم نیست که اصلاح‌طلب هستیم یا اصولگرا یا بی‌طرف. مهم این است که خیلی از ما، به افرادی رأی داده‌ایم که هیچ دانش و تجربه‌ای در امور شهری نداشته‌اند.

این که مواضع سیاسی فلانی جگرمان را حال می‌آورد یا صدای فلانی خوب است و خوانندگی‌اش حرف ندارد، آیا دلیل‌های موجهی هستند برای فرستادن آنان به شورای شهر؟

این که فلانی توانسته است وزنه‌های چند صد کیلویی را بالای سرش ببرد، چطور؟ آیا حمل فلزات سنگین به معنای آن است که آن ورزشکار عزیز حتماً می‌تواند بهترین تصمیم‌ها را برای شهر بگیرد؟

کشتی‌گیر بودن یا رزمی‌کار بودن هم همین طور است چرا که مبارزه با مشکلات شهری، مشت و لگد و فیتیله پیچ به هیچ کار نمی‌آید و تنها تجربه و تخصص است که می‌تواند گره از کار بسته شهر بگشاید.

در انتخابات شورای شهر که اردیبشهت سال آینده برگزار می‌شود، به اصولگرا رأی می‌دهیم یا به اصلاح طلب یا هر کس دیگری، یک ملاک را از یاد نبریم: «آیا این آقا یا خانم اصلاح طلب یا اصولگرا یا مستقل، مدیریت شهری می‌داند یا خیر؟»

اگر نمی‌داند و رأی دهیم، فارغ از این که صاجب چه سلیقه سیاسی هستیم، به شهر و به مردم شهر خیانت کرده ایم و شریک خون کسانی خواهیم بود که در پلاسکوهای بعدی می‌سوزند.

جناح‌های سیاسی نیز مردم فریبی را کنار بگذارند و برای رأی آوردن لیست‌هایشان، نام غیر متخصصانی که تنها ویژگی شان ، شهرت است را در لیست‌ها نگذارند و به شهر و به مردم خیانت نکنند.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024