جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 26 April 2024
|
شورای هماهنگی راه سبز امید با انتشار بیانیهای در خصوص پرونده هستهای کشور، تحریمها را نتیجه هشت سال سوءمدیریت بیسابقه و بنیانشکن دانست و تصریح کرد: آنچه مجموعه نظام را بهسوی این تفاهم بزرگ بینالمللی سوق داد بیش و پیش از هر چیز مرهون ایستادگی همراهان آزاده و سربلند جنبش سبز، فداکاری زندانیان سیاسی، مطالبهگری و ایستادگی شهروندان برای نیل به حقوق اساسی ایشان، و نیز صبوری و رأی معنادار مردم در خرداد ۹۲ است.
شورای هماهنگی راه سبز امید در نهایت از رییس جمهور پرسیده است: ایشان به درستی دولتهای بزرگ جهان بویژه آنهایی که رابطه تنشآلودی با ایران داشتهاند را به دوستی و مودت فرامیخواند. سئوال دربارهی حبس غیرقانونی رهبران و فعالان جنبش اصلاحی سبز ایران است. چگونه میتوان ادعای دوستی با دشمنان دیروز را راستیآزمایی کرد درحالیکه به فعالان رنج دیده و اصلاحطلب و آزاده در داخل کشور ظلم میشود و حقوق اساسی ایشان نادیده و سرکوب شده میماند؟ چگونه است که راستیآزمایی دیگران برای تاسیسات هستهای پذیرفته میشود اما در داخل کشور و برای خود، توان راستیآزمایی مفقود است؟
متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
به نام خدا
هموطنان شریف و آزاده ایرانزمین، همراهان پایدار
این روزها که همهجا در میان ما سخن از آشتی و تعامل با جهان به گوش میرسد و این که زمانه، زمانه عقلانیت، تدبیر، صبر و اخلاق است، بار دیگر حامیان دولتهای نهم و دهم به سخنسرایی پرداختهاند و مدعیاند که منافع ملی با عملی شدن توافقنامه پیش رو به خطر خواهد افتاد. حال که به پیرامون خود نظر میکنیم و این سخنان را میشنویم، به خاطراتی میاندیشیم که چند سال پیش بر همه ما رفت و آثارش به سختی زدودنی است. گویا اینان فراموش کردهاند که هنگامی که قطعنامهها ورقپاره خوانده میشد، بهجای ایستادگی در مقابل آن شوهای تبلیغاتی، چه کودکانه از شادمانی در پوست خود نمیگنجیدند و چه جاهلانه، آن را نشانه اقتداری کاذب فرض میکردند. صدای تمسخرهای دیروز هنوز در گوشهای ما، ما شهروندانی که بار اصلی هزینه های آن ماجراجویی های بیفرجام را بردوش میکشیم، طنینانداز است، و از یاد نمیبریم خون دلهایی که خبرگان دیپلماسی کشورمان میخوردند و هشدارهایی که رهبران آگاه و هوشیار جنبش سبز میدادند تا به این ورطه نیفتیم.
اینک، و با وجود اینکه هنوز تا رسیدن به نتایج حقوقی و اجرای بندهای توافقنامه احتمالی، فاصله داریم، نخستین دستاورد تفاهم هستهای، ایجاد موجی از امید و زندگی در بین اقشار مختلف ما مردم است. سرمایهگزاران و فعالان اقتصادی و صاحبان صنایع، تولیدگران و کشاورزان و محققان و بویژه طبقات متوسط مردم و قشرهای کمدرآمد که از تحریمهای اقتصادی و چرخه تورمی متحمل ضربات جبرانناپذیر شدند به خوبی میدانند که این وضعیت، بیش از هر چیز، ثمره هشت سال سوءمدیریت بیسابقه و بنیانشکن در سالیان پس از انقلاب بود؛ سوء مدیریتی که اسنادش را میشد بهوضوح در ضریب خطاهای فاحش دولتهای نهم و دهم از قانون اساسی و تخلفات جریمهناپذیر و بدون نظارت رئیس دولت و مجموعه عوامل وی از قوانین عادی یافت. تخلفاتی که با حمایت بیدریغ سران نظام و مجموعه کسانی که بهنام “اصولگرایی” از آن حمایت میکردند، تبدیل به مصونیتی غیرقانونی اما آهنین گردید و با نهادینه کردن نقض قانون و فساد به ماجراجوییهای بیفرجام در عرصه بینالمللی انجامید؛ وضعی که خسارتهای غیرقابل جبران نصیب کشور کرد.
آنچه مجموعه نظام را بهسوی این تفاهم بزرگ بینالمللی سوق داد بیش و پیش از هر چیز مرهون ایستادگی همراهان آزاده و سربلند جنبش سبز، فداکاری زندانیان سیاسی، مطالبهگری و ایستادگی شهروندان برای نیل به حقوق اساسی ایشان، و نیز صبوری و رأی معنادار مردم در خرداد ۹۲ است. این جمله، با زبان مقاومت، اخلاق و صبر و آنچه خیر ملت و کشور بود را به سران نظام یادآور شدند و ایشان را نسبت به تداوم ماجراجوییهای پیشین زنهار دادند.
از یاد نبردهایم انتقاد منصفانه و دلسوزانهی میرحسین موسوی را در زمان تصویب آخرین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران؛ ایشان به مجموعه دولت وقت هشدار داد و بر اعتراض به عاملانش انگشت تاکید نهاد و مسببانش را از آثار و نتایج ناگوار قطعنامهها بیم داد. نیز، مخاطراتی را که این نوع سیاستگزاری و مواجهه بینالمللی برای کشور و مردم در پی داشت از سر خیرخواهی و آیندهنگری به حاکمان گوشزد نمود. و البته به یاد میآوریم که چگونه در پاسخ پندش، در بندش کردند. این که میگوییم «ما مردم به یاد میآوریم»، از سر خیال نیست، و ریشه در غریو یادکرد موسوی و کروبی و رهنورد در هر تجمع کوچک و بزرگ تحولخواهان و شهروندان آزادهی ایران دارد که پس از گذشت شش سال هنوز هم در فرصت و مجالی طنینانداز میشود.
اکنون وقتی برای تامل و باهم سخن گفتن در این باره پیش آمده است. یکی از پرسشهای مهم و مطرح این روزها این است که چرا و چگونه مجموعه تصمیمگیریهای کلان کشور در نمونههایی همچون اشغال سفارت آمریکا، پایان جنگ و مسئله هستهای آنقدر باید در تنگنا و پس از پافشاری بسیار بر راه خطا به فرجام رسد که درنهایت به خسران و ضرر و زیان برای کشور بینجامد؛ و تصمیمات کلان سیاسی آنگاه اتخاذ شود که دیگر در عمل جایی برای ادامه آن سیاست باقی نباشد یا آنکه دیگر نتوان از آن روش دفاع کرد؟ آیا نمونههای یادشده جز نتیجه تصمیمگیریهای فردی و عدم توجه به ساختار تصمیمسازی براساس عقلانیت جمعی نیست؟
آنچه تاکنون در بحرانهای بزرگی که ایران از سر گذارنده بیش از هر چیز خود را نشان میدهد، شاخ و برگ نفی سازوکارهای تصمیمگیری مبتنی بر گفتوگوی آزاد و امن صاحبنظران، و مشارکت و عقلانیت جمعی و نیز نفی تکثر و نادیده گرفتن گوناگونی ملی در تصمیمگیری است. سازوکاری که میتواند مخاطرات و خطاهای ناشی از عقل و رأی یک نفر یا یک گروه محدود را کاهش دهد و آرای کارشناسی شده را همراه با فهم و پذیرش گوناگونی و تنوع سلایق و عقاید، و انتخاب شایستگان برآمده از فرایندی آزاد و دموکراتیک، مبنای تصمیمات عمده کشور، بویژه تصمیمسازیها در بحرانهای بزرگ، بنماید.
از جانب دیگر، قانون اساسی راه را برای فهم خواست اراده عمومی متکثر گشوده است، چرا که میتوان در اتخاذ تصمیمهای مهم و اساسی به رأی مستقیم مردم رجوع، و از همهپرسی استفاده کرد. باید پرسید چه چیز راه همهپرسی برای نهاییسازی تصمیمهای اساسی را بسته است؟ چه چیز راه آگاهی و اطلاع شهروندان از فواید و مضار صنعت هستهای و مخاطرات امنیتی، سیاسی و اقتصادی را که برای کشور ایجاد کرده، بسته است؟ آیا جز این است که ایرانیان همانگونه که بس اندک از نحوهی تقسیم بودجه و اختصاص ردیفهای بودجه به نهادها و موسسات و مراکز خاص مطلع میشوند، از چند و چون مسئله هستهای نیز مطلع شدهاند؟
منشأ خسارتهای سهمگین و فراوانی که از این شیوه مدیریت نصیب کشور میشود، اصرار بر نادیده گرفتن سازوکار عقلانیت جمعی در تصمیمگیریهای کلان است. نگرش مدیریتی که مردم را برخلاف گوهر دین مبین اسلام و نص قانون اساسی، در امور کشور محرم نمیداند و با اتکا به فضای فوقالعاده یا امنیتی، همه چیز، از بودجه کشور که بیتالمال تمامی ایرانیان است تا سرمایهگزاری برای صنعت هستهای را پنهان میسازد و مردم را غریبه میداند. سخن در ارجحیت عقلانیت جمعی بر عقل فردی بهمعنای بیخطا بودن عقلانیت جمعی نیست. سخن از خطای کمتر آن است و پوشاندن بیشتر ناراستیها و تلاش برای دستیابی به اجماع. پذیرفتن یک رأی آمرانه شاید سریعتر و سهلتر باشد، اما تمسک به عقلانیت جمعی به مراتب دقیقتر و کارگشاتر است و پذیرش عمومی را سهلتر میکند و از خطا دورتر میسازد. در چنین سازوکاری است که وجود و فعالیت مطبوعات و احزاب مستقل و آزاد بهعنوان تریبون حوزه عمومی و واسط جامعه و حکومت، ضروری میشود و از ارکان و لوازم دموکراسی بهشمار میآید.
شاید گفته شود که مجموعههایی چون شورای عالی امنیت ملی یا مشاوران رهبری و رئیس جمهور در اتخاذ این تصمیمها نقش مشاورتی دارند و اتخاذ تصمیم چندان فردی نیست. مشکل اینجاست که با توجه به روحیه مرید و مرادی و شخصپرستی و نیز چینش غیرمتکثر و یکدست و قالبی گروههای مشاورهای و توان و اجازهای که برای شور و مشورت منجر به رأی به آنان داده میشود، نتایجی بدست میآید که براساس آن شور و مشاوره گروههای مشاور سیاستگزاری کلان نظام چندان جدی، واقعبینانه و تاثیرگذار نیست. مهمتر از همه اینکه عامل پاسخگویی در کار نیست و معمولا حالتی تزئینی دارد. بویژه اینکه براساس قرائت برخی از روحانیون همراه و نزدیک به رهبری، نقش مشاوره برای ولی فقیه فقط در حد نظردهی است و ولی فقیه ملزم به پذیرش نظر جمع یا اکثریت مشاوران سیاستهای کلان کشور یا مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست. اینجاست که فقدان عقلانیت جمعی و نفی تکثر آراء و فقدان شیوهها و سازوکارهای دمکراتیک، شفاف و پاسخگو در مدیریت کلان کشور، اثرات شوم خود را نشان میدهد و منجر به اتخاذ تصمیماتی میشود که خسارتهای آن تا سالها بر دوش اقشار آسیبپذیر مردم و نیز صاحبان هوش و دانش و ثروت سنگینی میکند و در یک کلام از عمر مفید و موثر یک ملت میکاهد و کشوری ضعیف و آماده پذیرش هرگونه فشار و سوءاستفاده را تحویل آیندگان میدهد.
از این منظر دستاورد تفاهم هستهای با توجه به سالها سرمایهگذاری و بذل وقت و ثروت ملی از جهت داد و ستد نه فقط چندان مثبت نیست بلکه تا حدی غمبار است، و آنچه از تاسیسات هستهای برجای میماند بیش از لاشهای از آن نیز نیست. از این منظر، چه بسا که منتقدان تندروی مذاکرات، اعتراض بیجایی ندارند و پر بیراه نمیگویند که این نتیجه اصلا یک پیروزی بزرگ نبود؛ اما اینان نباید فراموش کنند که آن همه حمایتهای مخرب عالیترین مقامات کشور از تخلفات رئیس دولت پیشین و تایید سیاستهای تندروانه و خصمانه وی در قبال جهان و ماجراجوییهای مکرر او و همگنانش بود که کشور را به این حال و روز انداخت و موقعیت باثبات و بااحترام بینالمللی و رشد و توسعه اقتصادی و تورم کاهش یافته را، که در سال ۱۳۸۳ پدید آمده بود، از بین برد. دستاوردی که امروز در پی تلاشهای رییس جمهور، وزیر امور خارجه و گروه دیپلماسی بهدست آمده، حاصل کوشش برای رفع و رجوع تمام آن خطاهای عامدانه و جاهلانهی دولت برآمده از تقلب معنادار در انتخابات ۱۳۸۸ و سیاستهای کلان پیشین است. تلاشی که صدالبته برای دفع مخاطرات و مضرات ناشی از سیاست خطاکارانه موهوم و ناروشن اقتصادی و نظامی - هستهای و برداشتن سایه اجباری آن از سر ملت است تا گشایشی برای زندگی مبتنی بر امید و رشد آغاز شود. به بیان دیگر، پیروزی ما در توقف استمرار ضرر و زیان و خسارت، و حرکت به سمت اصلاح است که خود در شرایط ناگوار کنونی جنبهای حیاتی مییابد.
سخنی با دولت آقای روحانی
دولت اعتدالگرا چندان نگران «دلواپس»ها نباشد چراکه اکثریت ایرانیان نسبت به منافع ملی دلواپستر از ایشان هستند؛ کسانیکه تنها نگران منافع شخصی و باندی خود هستند. مردم قدردان تلاشهای دستگاه دیپلماسی هستند و میدانند آنان چه ویرانهای را تحویل گرفتهاند.
از این منظر، میتوان مشفقانه به نقد اشتباهی پرسابقه پرداخت که متاسفانه به یکی از محورهای سیاستگزاری و رفتار سیاسی در مدیران و سیاستمداران کشور منجر شده است. این خطایی آشکار است که ما در سیاستگزاری و سخنان خود از ناراحتی دشمن بفهمیم که کاری درست صورت دادهایم و از خوشحالی او بدانیم کارمان خطاست. سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی و عقلانیت جمعی و تصمیمگیری کارشناسانه چنین روشهایی را برنمیتابد. چه بسا که با آگاهی کشورهای دیگر از این نحوه تصمیمگیری ما به سلاحی علیه خودمان بدل شود و آنها رفتارهایشان را توجه به چنین روشی تنظیم کنند. در همین مذاکرات شاهد آن بودیم که بارها سخنان افراطگرایان آمریکایی و اسرائیلی با سخنان مخالفان داخلی تندرو دولت در داخل کشور همآواز بوده است.
نظیر همین انتقاد را باید درباره ارزیابی تاریخی نادرست درباره قراردادهای ترکمانچای و گلستان ابراز کرد. این درست است که نتایج این دو قرارداد اسفبار به از دست دادن بخشهایی از خاک ایران انجامید، اما کیست که از یاد برده باشد نقش موثر افرادی را که نه از سیاست بینالملل چیز چندانی میدانستند و نه شرافت منافع ملی، شعله شهوت زیادهخواهی یا افراطیگری ایشان را خاموش میساخت. نقش آنهایی که رویارویی نابرابر ایران و روسیه را موجب شدند که درنهایت و پس از شکستهای متوالی به قراردادهایی انجامید که با تمام معایبش از اشغال تهران و فروپاشی ایران جلوگیری کرد. البته بخشی از عاملان اصلی آن حادثههای تلخ تاریخی پس از قراردادها هر کدام در سوراخی پنهان شدند و دورادور به نمایندگان ایران در قراردادها ناسزا گفتند و آنان را وطنفروش خواندند. آیا این درایت قائم مقام فراهانی نبود که از سر نگرانی برای از دست رفتن خاک و ناموس ملت، شاه قاجار را از رویارویی مستقیم با روسها برحذر میداشت اما به همان دلیل تبعید شد و ترسو و وطنفروش خوانده شد؟ و آیا آن سیاستمدران فاسد و وعاظ ناآگاه نبودند که شاه را تحریک کردند تا به جنگ مستقیم با کشوری رود که قدرت نظامیاش دهها برابر ایران بود و همانها موجب از دست رفتن خاک ایران شدند؟
آیا حافظهی ما این حقایق را فراموش کرده است؟ اینجاست که باید بپرسیم کدام رفتار شجاعانه و از سر صدق و غیرت است و کدام خلاف عقل و منطق و از قضا بزدلانه ولی پرهیاهو؟ و اساسا سخن متین و عقلانی با جهان گفتن و از منافع و تمامیت و شخصیت کشور دفاع کردن، بیهویتی و غربگرایی خوانده میشود، و تندخویی و هتاکی و ناسزاگویی، شجاعت و غیرت ملی توصیف میشود! حکایتی اسفبار که البته سرانجام به هدر رفتن صدها میلیاردها دلار ثروت کشور و سالیان سال حقارت ملت و ظلم بر مردم و فساد عنان گسیخته و ساختاری حکومت میانجامد!
بیاغراق در ذهن اکثریت ایرانیان اکنون این آرزو پای رستن گرفته است که آغاز تفاهم، باید بهتدریج گشایشهایی در سیاست داخلی و رفع موانع امنیتی و نیز گسترش آزادیهای اجتماعی و هنری را موجب شود. نیز نتیجه توافق هستهای در آینده از ایمنسازی فضای کسب و کار و جلوگیری از ورود پولهای کثیف به رقابتهای انتخاباتی حکایت کند، تا دیگر زمانی نرسد که توزیع سخاوتمندانه پول بین کاندیداهای مجلس از جانب نیروهای سیاسی نزدیک به حاکمیت را به عیان ببینیم و قبح پول دادن به نمایندگان مجلس چنان که ریخته است، از میان رفته باشد.
باید ایرانیان رفع تحریمها و آزادسازی اموال بلوکه شده کشور را واقعا بر سر سفره خود احساس کنند. زندگی شهروندان از چرخه تورمی بدر آید. مردم باید اموال آزاد شده خود را در کاهش ضریب جینی، در بهبود شرایط کسب و کار و در سرمایهگزاری برای صنایع حیاتی و حل بحران آب ببینند؛ رفع تحریمها را در رونق بازار واردات و صادرات تجار کوچک و بزرگ ملی و میهنی و برنجکاران شمال و ماهیفروشان جنوب و آبادانی کشور به دست جوانان خود از زاگرس تا کویر لوت و از البرز تا نخلستانهای خوزستان به تماشا بنشینند؛ و دیگر خبر خودکشی آن دانشجوی دکتری دانشگاه تهران یا خودسوزی دستفروشهای مظلوم خرمشهری و تبریزی یا مرگ عزیزان خود بر اثر انفجار مین در دشتهای پاکسازی نشدهی غرب کشور نشنوند.
در دوره تاریخی انتخابات ۸۸ صدق و راستی اهمیت یافته بود و جامعه به شکل محسوسی به دروغ و عدم شفافیت حساس شده بود. جامعه در پی سیاست اخلاقی بود و وضعی که مردم در امور کشور نامحرم نباشند. این همه در انتخابات ۹۲ تکرار شد، و به رأی اکثریت مشارکتکنندگان به رییس جمهور منتهی گردید. اینها اصولی هستند که باید همه مراقب باشیم از آنها عدول نشود.
فراموش نکنیم کشوری که از حیث رعایت حقوق بشر، آزادی احزاب و مطبوعات و تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی دومین کشور جهان است به سختی میتواند اعتماد دیگران را جلب کند و جایگاه جهانی خود را بازیابد. بویژه با رویکرد اشتباه و آسیبزایی که بهخاطر حضور مستقیم نظامی با تبلیغات غیرضروری در منطقه ادامه یافته و هزینههای گزافی بر کشور تحمیل کرده و میکند. روزگاری نه چندان دور، مهندس موسوی گفت که میتوان از مظلومان و آزادیخواهان منطقه حمایت کرد و آنها را تایید نمود اما بدون حضور مستقیم نظامی که بهانه به دست دولتهای آنها و سایر بیگانگان بدهیم و مخاطرات و مضراتش را بر سر مردمان خالی کنیم.
افزون بر اینها، سئوالی پیش روی رییس جمهور است. ایشان به درستی دولتهای بزرگ جهان ـ بویژه آنهایی که رابطه تنشآلودی با ایران داشتهاند ـ را به دوستی و مودت فرامیخواند. سئوال دربارهی حبس غیرقانونی رهبران و فعالان جنبش اصلاحی سبز ایران است. چگونه میتوان ادعای دوستی با دشمنان دیروز را راستیآزمایی کرد درحالیکه به فعالان رنج دیده و اصلاحطلب و آزاده در داخل کشور ظلم میشود و حقوق اساسی ایشان نادیده و سرکوب شده میماند؟ چگونه است که راستیآزمایی دیگران برای تاسیسات هستهای پذیرفته میشود اما در داخل کشور و برای خود، توان راستیآزمایی مفقود است؟ اگر ما از راستیآزمایی در این باب کوتاه بیاییم تاریخ این آزمون را بینتیجهی روشن رها نمیکند و هشدارها و خیرخواهیهای همراهان محصور و آزاده ملت را بر زبان خود ما جاری خواهد کرد.
تداوم بازداشتها و صدور احکام سنگین بدون پشتوانه حقوقی که صرفا به قصد انتقامجویی از مقاومت مردم در مقابل ماجراجویان و دزدان بیتالمال، و تحمیل جو امنیتی سنگین بهمنظور کنترل مخالفتها صورت میگیرد، با سیاست به حق تنشزدایی دولت در عرصه بینالمللی سازگاری ندارد. با وجود ابهام در سرانجام پرونده هستهای، تلاش شجاعانهی دولت و بویژه رییس جمهور در این رابطه تا اینجا قابل تقدیر و تشکر است. اما به فرض فائق آمدن بر زیادهخواهیهای قدرتهای خارجی و کارشکنیهای افراطیون داخلی، به نظر میرسد که گذاشتن تمام تخممرغهای کشور در سبد پرونده هستهای و ایجاد چنین امیدی که با حل این پرونده تمام مشکلات مردم حل میشود یا قابل حل شدن خواهد بود، انتخابی پرمخاطره است. بدون تحول در صحنه سیاست داخلی و پایان دادن به حبسها و حصرها و وضع امنیتی موجود، مبارزه با فساد ساختاری حاکم بر کشور، شکوفایی اقتصادی، گسترش و تعمیق آزادیهای مدنی و اساسی شهروندان و بهویژه مطبوعات و احزاب و نهادهای مدنی، تحقق وعدههای رییس جمهور و حتی پایدار کردن دستاوردهای احتمالی در پرونده هستهای قابل تحقق به نظر نمیرسد.
کشوری میتواند اعتماد جهانی را بدون تن دادن به باجخواهی خارجی و داخلی جلب نماید که در آن نظام سیاسی به معنای واقعی مورد اعتماد مردم باشد. اگر اکنون از تعرض ماجراجویان به مرزهای کشور عزیزمان نگرانیم، نباید از یاد ببریم که امنیت ملی تنها با قدرت نظامی تامین نمیشود. پشتوانه امنیت ملی قبل و فراتر از هر چیز در وحدت و همبستگی ملی و احساس مشارکت واقعی مردم در تعیین سرنوشت خویش است.این انتظار ملی اکثریت موثر شهروندانی است که در کنار و همراه دولت قرار دارند. مردم صبور ایران انتظار دارند که بیش از گذشته شاهد اقدامات موثر، آشکار و شفاف رییس جمهور منتخب و دولت، جهت آزادی دلسوزان در حصر و حبس کشور، گشایش فضای سیاسی، مبارزه با فساد ساختاری و اتخاذ رویکردهای اقتصادی سودمند به حال اقشار کمدرآمد و لایههای اجتماعی نابرخوردار باشند تا از تکرار تجربیات تلخ گذشته پیش گیری شود. تداوم خشونت و تهدید و سرکوب علیه فعالان سیاسی و مطبوعات و کنشگران مدنی (بهویژه علیه معلمان و کارگرانی که حقوق مدنی و صنفی خود را طلب میکنند)، دولت را از حضور موثر بدنهی اجتماعی خود، محروم و برای تحقق برنامهها و وعدههایش دچار مشکلات بیشتر خواهد کرد.
آنگاه که نسیم آزادی بر این آب و خاک بوزد، جانهای خسته از وعدههای عملی نشده بسیاری که طی سالیان مدید امیدها را برانگیخته و سپس بر باد داده، بار دیگر زنده خواهند شد و این پشتوانه عظیم را به کارگزاران ملت عطا خواهد کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۸ خرداد ۱۳۹۴
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|