جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 22.11.2014, 21:57


نیروهای امنیتی و پلیس مانع از ورود کسانی شدند که قصد داشتند تا به مراسم شانزدهمین سالگرد قتل داریوش فروهر و پروانه فروهر روند.

به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، نیروهای پلیس و لباس شخصی از دو ساعت مانده به آغاز مراسم سالگرد فروهرها دو سر کوچه ای که محل برگزاری مراسم در آن بود را بستند و به افراد اجازه ورود به داخل كوچه را ندادند.

براساس این گزارش فقط تعداد اندکی که پیش از ظهر به محل مراسم رفته بودند توانستند تا در منزل فروهرها حاضر شوند.

خواهر پروانه فروهر نیز که برای شرکت در این مراسم به خانه خواهر خود مراجعه کرده بود به دلیل ممانعت پلیس موفق نشد تا به منزل فروهرها داخل شود.

براساس اطلاعیه‌ای که پرستو فروهر و آرش فروهر در روزنامه اطلاعات منتشر کرده بودند، قرار بود که روز شنبه اول آذر ماه از ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر مراسمی را به یاد پدر و مادرشان در منزل فروهرها برگزار کنند.

گزارش پیمان عارف از مراسم سالگرد فروهرها

امروز با توجه به تجربه سالیان گذشته و بستن ابتدا و انتهای کوچه مرادزاده - محل منزل شادروانان داریوش و پروانه فروهر- در بعدازظهر روز اول آذر، ظهر هنگام راهی خانه ایکه به حق خانه آزادی نامیده‌اندش؛ شدم.

پرستو تدارک ناهار را نیز دیده بود و هیچ از مهمان نوازی کم نگذاشته!

نسرین ستوده با شال سفیدش که مسمی «پیامبری با شال سفید» را شایسته‌اش می‌سازد؛ پیش از همه‌مان آنجا بود و البته فرشته‌ای بنام اکرم نقابی؛ همان مادر رنجدیده‌ای که ۱۵ سال است به دنبال فرزند گمشده‌اش که برای دقایقی برده اندش و بازش نگردانده‌اند؛ می‌گردد و می‌گردد و از پای نمی‌نشیند!

ساعت به یک و نیم نرسیده بود که از کلانتری محل با پرستو تماس گرفتند که بیا کلانتری!
پرستو گفت مهمان دارم و نمی‌توانم!

خبر دیگر در راه بود؛
چه؟
چه خبری بدتر از اینکه «باز هم سر و ته کوچه را بسته‌اند و احدی را راه نمی‌دهند!»؟
در کوچه را باز کردم تا نگاهی به بیرون بیندازم؛
مرد کت چرمی که پارسال هم بود و بنظرم حد واسط تیم عملیات و تیم اطلاعاتی وزارت اطلاعات است؛ گفت سلام آقای عارف!
گفتم سلام علیکم
گفت تنها اومدید یا آقای بختیاری هم با شماست؟
گفتمش افراد حاضر را در عکس‌ها خواهید دید!
دیگر راهها را بسته بودند تا تلفن‌ها از زنگ زدن نیفتند!
نرگس محمدی را راه نداده بودند؛
خسرو سیف را راه نداده بودند؛
و حتی خواهر شهید پروانه فروهر را نیز هم!

صدایی بلند شد؛ بیرون جهیدیم؛
پیک موتوری بیچاره را دستور توقف داده بودند؛ اما او گمان کرده بود که با «زورگیران» مواجه است و دست بر گاز موتورش فشرده بود و از میان‌شان حفره‌ای گشوده؛
کتکش می‌زدند و صدای ناله‌اش بلند شده بود!

بیچاره پرستو که برای جمعیت بالای صد نفر تدارک خرما و اسباب پذیرایی دیده بود و دیگر از مهمانان خبری نبود و صندلی‌ها خالی مانده!

با بهرام نمازی دوباره راه در ورودی پیش گرفتیم؛ ناگهان صدای دیگری بلند شد؛ پیرمردی صدایش بلند کرده بود که چه می‌گویید و از جانمان چه می‌خواهید؟!

از ته کوچه بازداشتش کرده بودند و کشان کشان می‌بردندش!

او را می‌شناختم؛ علی شاکری پیرمرد مهربان آذری و هوادار نهضت آزادی بود.

ساعت دیگر دوان دوان به عصرگاه پاییزی رسیده بود و نفس زنان خویشتن به غروب رسانده بود. دیگر وقت بازآمدن راه رفته بود و کوچه‌ای تحت تصرف نیروهای امنیتی و دوربین‌ها و عکاسان‌شان که گمان می‌کردند “عاشقانی کز سر بریده نمی‌ترسند” از دوربین و عکس گرفتن‌هاشان خواهند ترسید؛ انتظارمان را می‌کشید!

کوچه مرادزاده تمام شد و خیابان هدایت نیز؛ پل چوبی و عشرت آباد نیز هم! اول آذر ۹۳ نیز بگذشت؛ اما این پرسش پای بر جای ماند که «آخر مگر شما همان قاتلین هستید کز یادبود مقتولین نیز می‌هراسید؟»
«مگر جمع آمدن آزادانه پنجاه و صد و دویست نفر از متمدن ترین و مسالمت‌گراترین شهروندان این کشور در محیط بسته یک خانه کدامین خطر را برای تان در پی دارد؟»

«مگر دادخواستن‌مان کدامین بیدادتان را می‌لرزاند؟»

پیمان عارف/ اول آذر 93



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024