جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 28.06.2009, 11:20


طی بیست سال گذشته چند بار از صفحه تلویزیون نمایش دل ازار اعترافات اجباری را به تماشا نشسته‌ایم؟ یکبار؟ دوبار؟ ده بار؟ نتیجه این نمایش ها که در خلال آن یک قربانی به تمام معنا پس از تحمل فشارهای جسمی و روحی فراوان در برابر دوربین قرار می‌گیرد تا دست نوشته کارگردانان پشت صحنه را چونان ادعا نامه ای سیاسی علیه خود و همفکران و همراهان خود قرائت کند چه بوده است؟ اگر قرار بود اعترافات تلویزیونی نتیجه ای در بر داشته باشد پس از پخش این همه شاهکار از صفحه تلویزیون چرا باز هم میلیونها نفر در خیابانهای تهران به حرکت در می‌آیند و علیه دورغ و فریب و نیرنگ که بدترین گناهان از منظر اخلاق اسلامی و فرهنگ ایرانی است شعار می دهند.

سالهاست همگان می‌دانند میان سعید امامی و سعیدی سیرجانی چه گذشت تا این یکی به خواست آن دیگری در برابر دوربین قرار بگیرد و روایت دستگاههای امنیتی را علیه خود نا خواسته تکرار کند. سالهاست همگان سر گذشت دکتر فرهاد بهبهانی را در مهمانی حاجی اقا می خوانند و بر اسرار پشت پرده حکایت اعترافات وی تاسف می خورند که چگونه ماموران بر قرار امنیت و آرامش بر پای یک پیرمرد بی رحمانه تازیانه می زنند تا یک قربانی بی پناه که ماهها در سلول تنگ انفرادی از زمان و مکان واقعی دور افتاده و حتی از حق دیدن آفتاب و شنیدن صدای زن و فرزند محروم مانده به بازی در نمایش اعترافات اجباری تن دهد.

سالهاست همه ایرانیان با سریال دنباله‌دار اعترافات اجباری آشنایند اما هیچکس باور ندارد آنچه را بازجو می نویسد تا متهم سیاسی در برابر مردم بخواند. هیچکس باور ندارد این قصه های دروغین را که ورق پاره کیهان همچون کلاغان شوم هر روز تکرار می کند. و حالا دوباره دور تازه ای از اعترافات اجباری اغاز شده تا یک جنبش میلیونی علیه دروغ و تقلب به یک توطئه محفلی تقلیل داده شود.

روزنامه‌نگار پرکار با سابقه‌ای مثل امیر حسین مهدوی در برابر دوربین قرار می‌گیرد تا سناریوی تراوش شده از ذهن تنگ و تاریک و بیمار دادستان تهران را در برابر مردم بخواند. اما چه کسی باور می‌کند که امثال امیر حسین مهدوی آنچه را پس از فشارهای طاقت فرسا بر زبان می اورند خود باور داشته باشند.

راستی با جوانان خود چه می کنیم آیا اخلاقی است که با جوانان این نسل همان رفتاری را داشته باشیم که رژیم صدام در زمانه جنگ تحمیلی با پدرانشان داشت یعنی فشار برای گفتن حرفهای که باور ندارند یعنی شکنجه برای اعتراف علیه خود و اعتقادات خود.

این انحطاط نیست یک سقوط تمام عیار است. سقوط ارزشهای دینی و سقوط فضایل اخلاقی. آیا حکومت عدل علی که وعده‌اش را به مردم می‌دادند و شعارش را هر روز از حلقوم گوساله سامری می‌شنویم همین است که امروز می‌بینیم شکنجه بی گناهان به قصد اخذ اعتراف دروغین و تیر اندازی به دختر جوان و غیر مسلح. راستی کدام سرباز حتی در جنگ های وحشیانه و نا برابر تیراندازی به یک دختر غیر مسلح مدال افتخار گرفته است.

این روز ها بارها بارها تلویزیون ایران صحنه ضرب و شتم یک جوان بسیجی را پخش کرده است و امروز پخش نمایشنامه‌های تکراری و تهوع اور اعترافات اجباری را به افتخارات پیشین خود افزوده تا به مردم بقبولاند که آنچه در دو هفته پیش در تهران رخ داده نه یک جنبش مدنی و مسالمت امیز ملی بلکه یک شورش و اغتشاش برنامه ریزی شده بوده است.

اما دنیا دیگر همان نیست که با چند روزی نامه یا زنجیره ای از تبلیغات رادیو تلویزیونی می شد افکار عمومی را شکل داد و مهندسی کرد. امروز اگر رسانه جناحی اقای ضرغامی هم خود را به ندیدن بزند مردم راهپیمایی آرام سه میلیونی معترضان به تقلب را بارها بارها دیده‌اند صحنه قتل وحشیانه ندا اقا سلطان را بارها بارها دیده‌اند. صحنه هجوم چماق بدستان را به جوانان و نوجوانان بی‌پناه و تیر اندازی به سوی افراد غیر مسلح را بارها از نزدیک شاهد بوده‌اند. عصر ما عصر توسعه پر شتاب رسانه هاست. عصر ما عصریست که خبر سقوط دیکتاتورها را مردم جهان حتی زودتر از خودشان می‌شنوند.

تصاویری از تیراندازی بسیجیان مستقر در مسجد لولاگر به سوی مردم




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024