iran-emrooz.net | Tue, 07.04.2009, 22:17
عزت الله سحابی با توجه به دیدگاههای مختلف در خصوص انتخابات ریاست جمهوری دهم
توسعه اقتصادی بدون نظارت مردم، فسادآور است
پایگاه خبری تحلیلی میزان: عزت الله سحابی از چهرههای شاخص جریان فکری، سیاسی ملی- مذهبی در شرایطی که برخی گروهها و شخصیتهای سیاسی با توجه به وضعیت اقتصادی جامعه و با این اعتقاد که محمود احمدی نژاد نتوانسته است شعارهای خود را در خصوص بهبود وضعیت اقتصادی مردم محقق سازد، باردیگر بر توسعه اقتصادی پای میفشارند، میگوید: «توسعه اقتصادی با دولت نفتی، بدون دموکراسی محقق نخواهد شد.» او در این خصوص از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک شاهد عینی یاد میکند. بنابراین او به کاندیداهای ریاست جمهوری دوره دهم یادآور میشود که در کنار تأکید بر توسعه اقتصادی نسبت به توسعه سیاسی هم حساس باشند، چرا که در نبود نظارت مردم، فساد رشد خواهد کرد که توسعه اقتصادی را با شکست مواجه خواهد ساخت. او در برابر این پرسش سایت ملی- مذهبی که شما و همفکرانتان در انتخابات ریاست جمهوری دهم از چه کاندیدایی حمایت خواهید کرد، این مسأله را به آینده واگذار میکند تا کاندیداها برنامههای خود را با توجه به شروطی که او در مصاحبه خود مطرح کرده است، شفاف تر بیان کنند. «از کاندیدایی حمایت خواهد شد که تعهدات بیشتری نسبت به مسائل طرح شده در این مصاحبه از خود بروز دهد.»
متن گفت و گوی عزتالله سحابی با سایت ملی- مذهبی در پی میآید.
بیش از بیست سال است که بر توسعه اقتصادی تأکید دارید، از سوی دیگر معتقدید که آرمانها و ارزشهایی چون آزادی و عدالت در بستر توسعه تحقق پیدا میکند. اما یک نکته که مخصوصا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطرح شد، این است که توسعه فقط در حوزه اقتصادی و بدون وجود فضای باز و آزاد امکان تحقق ندارد. گورباچف نیز در کتاب پروستاریکای خود بر این نکات اشاره میکند، از جمله اینکه وضعیت کشور شوروی به جایی رسیده بود که دو تا از برنامههای پنج ساله شان اجرا نشده بود، در حالی که هم طرحها و پروژهها کارشناسی شده بوده، هم اعتبارات ارزی و داخلی وجود داشته و هم نیروی انسانی تربیت شده وجود داشته است. شما علت را در چه مسألهای میدانید؟
علت این بود که مردم به خصوص کارگران، کارشناسان و مهندسان انگیزههایشان را از دست داده بودند. اساسی ترین وجه این از دست دادن انگیزه این بود که افراد احساس میکردند نقشی در جامعه ندارند. البته این مسأله ضرورت دموکراسی را نشان میدهد. وقتی فضا باز نباشد، در درون توسعه اقتصادی، فساد رشد میکند. شوروی یک شاهد عینی بود که در فقدان دموکراسی، توسعه اقتصادی تحقق پیدا نکرد، چنانچه این کشور با آن عظمت تسلیحاتی و توسعه صنعتی، اساسی ترین منبع درآمد ارزی اش، محصولات صنعتی نبود بلکه مهم ترین منبع درآمد ارزی اش صادرات نفت و گاز بود. بنابراین همه این مسائل باعث شد تا مسأله اصلاحات در شوروی مطرح شود. در نتیجه اگر دولت یا رییس جمهوری در برنامههای خودش به توسعه اقتصادی خیلی تأکید کند غلط نیست ولی باید توجه داشته باشد که در فقدان فضای باز، توسعه اقتصادی با فساد همراه و در نتیجه با شکست مواجه خواهد شد.
کتابی هست به نام «اقتصاد توسعه» نوشته کاستنر که وضع شوروی را به خوبی نشان میدهد. نویسنده کتاب در حالی که خودش چپ بوده است، میخواهد بگوید در شوروی وضع فساد آنچنان بوده که مدیران، روابط فسادآمیز بسیار عقب ماندهای برقرار کرده بودند.
بنابراین توسعه اقتصادی در فضایی برقرار خواهد شد که مردم به عنوان صاحبان اصلی جامعه هم بتوانند بر اعمال دولتیان مراقبت کنند و هم توان بیان نقطه ضعفها را داشته باشند. به همین دلیل است که در کشورهای غربی یا کشورهای صنعتی همه جا توسعه با دموکراسی همراه بوده است. بنابراین اگر آزادی بیان و نظارت و مراقبت توسط مردم وجود نداشته باشد، توسعه اقتصادی یا صورت نمیگیرد و یا اگر هم تحقق پیدا کند، با فساد بسیار و فاصله طبقاتی همراه خواهد شد.
در کنار این مسأله باید به این نکته اشاره شود که ما در حال حاضر در شرایطی هستیم که میتوانیم ادعا کنیم در جهان تقریباً منزوی شدهایم و همین انزوا هزینههای بسیار زیاد اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برای ما به همراه داشته است.
در سیاست خارجی اگر بنا بر این باشد که با یک کشور قدرتمند مثل آمریکا یا با همه دنیا روابط خصمانه برقرار باشد، بازتاب این تنش در جامعه، ناآرامی و عدم ثبات و نگرانی خواهد بود. در این شرایط همه کنشگران در انتظار آینده مبهمی هستند که چه خواهد شد. بنابراین لازمه رفع این حالت، همان تنش زدایی در فضای روابط خارجی است. از سوی دیگر وجود تنش در روابط خارجی کشورها بخصوص با دولتهای بزرگ موجب بالا رفتن هزینههای داخلی میشود؛ هم هزینههای مالی و اقتصادی و هم هزینههای انسانی. چرا که روابط خصمانه این بهانه را به حکومتها میدهد تا با کسانی که روابط حسنه را توصیه میکنند، در مظان اتهام قرار گرفته و سرکوب شوند. به این ترتیب بخشی از نیروی انسانی از صحنه خالی میشود که این یک هزینه برای کشور است.
البته ما به سیستم امریکا تمایلی نداریم؛ کاری هم به این موضوع نداریم که سیستم این کشور عادلانه است و یا دموکراسی واقعی در آمریکا برقرار است یا نیست بلکه از این جهت باید توجه کنیم که غیبت امریکا در بازار داخلی ایران فقط به لحاظ اقتصادی موجب شده است تا کشورهایی مانند ژاپن و آلمان و بطور کلی غرب سرمایه داری، ایران را غارت کنند. نمونههای بسیاری وجود دارد که به دلیل روابط خصمانه با آمریکا، این کشورها از آنجا که رقیبی در مقابل شان نبود، با قیمتهای سرسام آوری وارد شدند، به خصوص در معاملات دولتی. به این لحاظ است که وجود اینگونه دولتها هرچند ستمگر و تجاوزگر نیز باشد ولی به دلیل آنکه رقیبی هستند برای سایر قدرتهای جهان، برای حفظ تعادل و موازنه منفی لازم است. از همین رو باید با آن دولت روابط منطقی برقرار شود تا خصومت، انتقامگیری آن دولت را به همراه نداشته باشد. بنابراین اگرچه دولت امریکا یک ابرقدرت و امپریالیست است اما از آنجا که این کشور با همه جهان اینگونه برخورد میکند، لازم نیست بهای چنین مبارزهای را فقط یک ملت دهند. این رفتار یک بحث جهانی است و همه جهان باید مقابله کنند. چنانچه امروز کل جامعه اروپا و حتی کره جنوبی و تایوان هم با آمریکا مسأله دارند، ولی در حدود منافع ملی خودشان مقابله میکنند. یعنی منافع ملی برایشان اصل است نه براندازی یک ابرقدرت خارجی که به آنها احتمالاً زور میگوید. بنابراین تنش زدایی با یک دولت برای سلامتی روندهای درونی جامعه خیلی ضروری است، مضافاً اینکه امریکا به دلایل قدرت مداری، بسیاری از کشورهای جهان را تحت تأثیر خودش قرار میدهد. در این شرایط امریکا فقط طرف مقابل نیست بلکه به تعبیری همه دنیا در طرف مقابل قرار میگیرند. برای نمونه باید به این نکته اشاره کرد که در انتخاب اعضای غیر دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد با وجود آنکه نوبت ایران بود که انتخاب شود ولی کاندیدای ایران ۳۳ رأی آورد و کاندیدای ژاپن ۱۵۸ رأی که تفاوت خیلی عظیمی است.
با توجه به اینکه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری را پیش رو داریم، به عنوان فردی که بیش از پنجاه سال از عمر خود را در فعالیتهای سیاسی گذرانده اید، برای برون رفت از اینگونه بحرانها چه پیشنهادی را به اصلاح طلبان دارید.
از آنجا که جریان حاکم، انواع و اقسام ابزارهای قدرت اعم از سیاسی و تبلیغاتی و حتی نظامی را در اختیار دارد بنابراین از نظر امکان تأثیر روی افکار عمومی و جلب آرای مردم، دستش بسیار بازتر است. اما طرف مقابل این جریان که امروز به نام اصلاح طلبان معروف شدهاند از این لحاظ در موضع ضعف قرار دارند. این ضعف اگر با پراکندگی و تفرقه گروههای اصلاح طلب همراه شود به یکی دیگر از ابزارهای قدرت طبقه مسلط تبدیل میشود. این موضوع از نظر تاریخی نیز تائید شده است، چنانچه در مبارزات علیه رژیم گذشته در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، حکومت شاه همواره از تفرقه میان مخالفان اش استفاده میکرد. بنابراین هماهنگی و وحدت میان نیروهای مختلف و گذر از اختلافهای مسلکی، گروهی و مرامی به خاطر هدف عمومی ملی که نفی و یا تعدیل حاکمیت انحصاری است باید سرلوحه برنامهها قرار بگیرد. در همین انتخابات آینده ریاست جمهوری که انتخاباتی سرنوشت ساز و خطیر است وحدت نیروهای معترض به انحصار، نقش محوری در پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه بازی میکند.
اما در مورد انتخابات ریاست جمهوری دهم، نیروهای اصلاح طلب یا مخالفان آقای محمود احمدی نژاد فکر میکنند با وجود انحصار ابزارهای قدرت، اما به دلیل نارضایتی مردم به خصوص نارضایتیهای اقتصادی اخیر، آنها رأی زیادی نخواهند آورد، در حالی که این نگرش به نظر یک نوع دست کم گرفتن تواناییهای آقای احمدی نژاد و تیم همراه او است. برخی مسئولان ارشد نظامی به خصوص سپاه پاسداران، سخنانی را گفتهاند که اینطور میتوان استنباط کرد که گویا آقای رییس جمهور، بسیج را در اختیار دارد و این یعنی در اختیار داشتن یک نیروی سازمان یافته که شبه نظامی و تابع دستور فرماندهی است. از سوی دیگر در صددند تا از طریق بذل و بخششهای مالی یا به اصطلاح حامی پروری آرای مردم طبقات فرودست جامعه را به نفع خود به دست آورند. بنابراین مجموع این نیروها را نباید دست کم گرفت.
بله هیچ وقت نباید به این موضوع دلخوش بود که به عنوان مثال، اکثریت مجلس با آقای احمدی نژاد به نوعی به تقابل رسیده است و یا تواناییها و امکانات مختلف دولت ایشان از جمله سیاسی و تبلیغاتی را دست کم گرفت. بر این اساس انتخابات آینده ریاست جمهوری بسیار خطیر و سرنوشت ساز است. خطیر از آن جهت که اگر آقای احمدی نژاد در این انتخابات پیروز شود، یعنی ادامه همان سیاستهای گذشته که این اتفاق منجر به تخریب و انهدام کامل اقتصاد ملی خواهد شد که خودش ضایعهای عظیم برای کشور است. از نظر سیاسی هم پیروزی مجدد ایشان بسیاری از نیروهای فرهنگی و آگاه سیاسی جامعه را که الان در موضع مخالف ایشان هستند، دچار سرگشتگی و ناامیدی میکند و این سبب میشود که آنها از حضور در جامعه بیشتر کنار بکشند. این موضوع نیز برای کشور فاجعه است.
بر این اساس با تشدید فعالیتهای انتخاباتی در روزهای گذشته، ملاک همکاری با جریانهای مختلف را در چه میبینید؟ در حالی که امروز حاکمیت خیلی علاقه به طبقه بندی کردن مردم دارد.
اول باید ملاک تشخیص خودی از غیرخودی توسعه پیدا کند. اگر دامنه معیارهای خودی آنگونه که امروز دولت آقای احمدی نژاد آن را بسیار تنگ کرده است باشد، اکثریت مردم خارج از این دایره قرار میگیرند- هر چند در سالهای گذشته نیز این مسأله با درجات مختلفی وجود داشته است- معترضان و نقادان دلسوز با حسن نیت نیز از دایره خودی بیرون خواهند ماند و تحت فشارهای اقتصادی و سیاسی قرار خواهند گرفت؛ بنابراین این عملکرد مردم را از دولت و حاکمیت دور میکند و این امری است که برای تمام نظامهای تاریخی بوده است، یعنی بیگانگی و دوگانگی بین دولت و حاکمیت از یک طرف و مردم جامعه از طرف دیگر. بی تفاوتی و دلسردی مردم از حضور در جامعه و مقابله با رفتارهای دولت همیشه به نفع جریان انحصارطلب تمام شده است.
آنچه امروز مهم است، التزام به قانون اساسی است گرچه با تمام و یا بخشی از آن مخالف باشند. در حال حاضر باید کنشگران این التزام را در دستور کار خود قرار دهند تا در آینده امکان اصلاح نظام در اجزایش ایجاد شود. اگر این اقدام از طرف مردم تأمین شود میتوان از دولت انتظار داشت تا به عنوان حداقلها، حقوق شهروندی را تضمین کند.