شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
عقلانیت چیست؟ عقلانیت چه چیزهایی را در زمین واقعیت شامل میشود؟
فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر بود که تعبیر خاصی از عقلانیت را مطرح میکند. هایک دو نوع عقلانیت را تفکیک میکند: عقلانیت تکاملی و عقلانیت صنعگر.
در این گفتگو امیرحسین خالقی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه میزبان موسی غنینژاد، اقتصاددان است. خالقی در این گفتگو به بررسی نظرات این اقتصاددان که از مترجمان ایدههای فون هایک است، پرداخته و انواع عقلانیت از منظر هایک را از او جویا میشود.
غنینژاد صحبت خود را از اینجا آغاز می کند که فقدان عقلانیت چیست. چراکه اعتقاد دارد در سیستم اقتصادی ایران عقلانیت وجود ندارد.
به عقیده غنینژاد زمانی که عقلانیت نباشد، در وهله اول فساد به وجود میآید و زمینه برای شکلگیری رانت فراهم میشود.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
انجمن قلم آمریکا با انتشار متنی بهقلم سپیده رشنو، نویسندهٔ معترض به حجاب اجباری، با موضوع «ادبیات مبارزه» از نویسندگان سراسر جهان خواست دربارۀ وضعیت او و نویسندگان دیگری که در ایران زندانیاند، صحبت کنند.
انجمن قلم آمریکا این متن را که سپیده رشنو به فاصلۀ کوتاهی پیش از احضار خود برای اجرای حکم زندان در اختیار این انجمن قرار داده، جمعه پنجم مرداد منتشر کرده است.
خانم رشنو اول مرداد امسال از سوی واحد اجرای احکام قوه قضائیه برای برای تحمل حکم سه سال و هفت ماه حبس به زندان اوین فراخوانده شد و براساس آخرین خبر دریافتی، قرار است صبح شنبه ششم مرداد خود را معرفی کند.
سپیده رشنو در متن خود نوشته است «در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک “روایت ساده” است. در همین حکومتها که همیشه رسانهها و مطبوعات و کتابها را سانسور میکنند تا به دروغ چهرهای واقعی بدهند، این روزها روایتها سهم زیادی در مبارزه دارند».
او اضافه کرده: «جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغهاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی شدنِ مبارزان را انکار میکند.»
متن یادداشت سپیده رشنو:
«ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده میشود، گاهی ترانهای است که ویکتور خارا میخواند، گاهی کندهکاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی اینجا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.
در همین حکومتها که همیشه رسانهها و مطبوعات و کتابها را سانسور میکنند تا به دروغ چهرهای واقعی بدهند، این روزها روایتها سهم بسیاری در مبارزه دارند.
و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغهاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی شدن مبارزان را انکار میکند.
مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب میکند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دههها تلاش انسانها در مواجهه با استبداد و تمامیتخواهی.
روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. بهعنوان یک نویسنده هیچگاه فکر نکردهام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.»
این نویسندهٔ مخالف حجاب اجباری تأکید کرده که «روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت “نه” بزرگی است به دروغ. “نه” بزرگی به سکوت. بهعنوان یک نویسنده هیچگاه فکر نکردهام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوق انسانی است».
خانم رشنو افزوده که «مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب میکند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دههها تلاش انسانها در مواجهه با استبداد و تمامیتخواهی.»
انجمن قلم آمریکا نویسندگانی چون سپیده رشنو را «نماد نقشی» معرفی کرده که نویسندگان و هنرمندان اغلب در دفاع از حقوق بشر بر عهده میگیرند.
این انجمن از نویسندگان در سراسر جهان خواسته که متن سپیده رشنو را در فضای مجازی به اشتراک بگذارند و علیه زندانی کردن ناعادلانۀ او و نویسندگان دیگری که بهخاطر استفاده از حق آزادی بیان خود در ایران بازداشت شدهاند، صحبت کنند.
سپیده رشنو همچنین در صفحه اینستاگرام خود ویدئویی منتشر کرده و با بیان اینکه فردا، ششم مرداد، خود را به زندان معرفی خواهد کرد، گفته است کاری نکرده که از شهر و خیابان حذف و روانۀ زندان شود اما «دست و پای شر آنقدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است».
او در ادامه با بیان اینکه جان و زندگی افرادی که اکنون زیر حکم اعدام هستند از زندان او مهمتر است، میگوید: «من فکر می کنم مهمترین مساله الان این است که این شر به پایان برسد. در این شر همۀ ما مجرمیم، فقط به نوبت داریم به عنوان مجرم شناخته میشویم».
خانم رشنو تابستان ۱۴۰۱ پس از آن بازداشت شد که ویدئویی از اعتراض او به یک زن محجبه در اتوبوس در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای یافت. او پس از آزادی موقت با وجود فشارهای بسیار به اعتراض مدنی خود به حجاب اجباری ادامه داد.
حکم سه سال و هفت ماه حبس این نویسنده بابت پروندۀ اول مربوط به اعتراض در «اتوبوس»، حکم چهار ماه حبس او بابت پروندۀ دوم در ارتباط با «اعلام خبر تعلیق دانشگاه» و حکم یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی او مربوط به پروندۀ سوم یعنی «حضور با پوشش انتخابی در روز دادگاه پرونده دوم» اجرایی شده است.
هفتهها پس از بازداشت این نویسنده بر سر پرونده نخست، تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی، ویدئویی از «اعتراف» اجباری او را پخش کرد که آثار ضربوجرح بر چهرهٔ او کاملاً مشخص بود.
اواخر تابستان ۱۴۰۱ پس از جانباختن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد جنبش اعتراضی «زن زندگی آزادی» شکل گرفت؛ اعتراضاتی سراسری که حکومت ایران آن را بهشدت سرکوب کرد و صدها کشته بر جا گذاشت.
براساس گزارش «شاخص آزادی نوشتن» که انجمن قلم آمریکا در سال ۲۰۲۳ منتشر کرد، جمهوری اسلامی ایران همچنان پس از چین دومین زندان بزرگ نویسندگان در جهان است.
رادیو فردا
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مقاله زیر در صدد است، دام هایی که در برابر دولت چهاردهم پهن است، به مدد نگرش سیستمی، به تحلیل بنشیند. دکتر رضا رمضانی خورشید دوست، استاد دانشگاه امیرکبیر، و نویسنده مقاله در صدد است فاجعه در کمین دولت، عمده ترین پرتگاه ها، ابر پرسش دولت چهاردهم، توان کم نظام سیاسی برای جراحی ها بزرگ ، هزاران خواسته و انتظار، نظریه پردازی گذار با تجارب رویکرد سیستمی، نظریه پردازی گذار، نوشداروی رهایی کم هزینه را بررسی کند. او می نویسد: «توجه شود که «نظریه پردازی گذار» نوش داروی رهایی کم هزینه از مخمصه های ملی، فراملی و رنج های مردمی است. امیدوارم گوش شنوا و اراده ی کارآیی برای پرداختن به آن در دولت چهاردهم باشد و به پس از مرگ سهراب نرسد. زمانی در دوران انتخابات اخیر از وحشت خطر بزرگ نوشتم که به این نامزد ریاست جمهوری رای بدهید تا «پا لای در بگذاریم تا در بر همان پاشنه نچرخد».» این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
***
فاجعه در کمین دولت چهاردهم
در برابر دولت چهاردهم هزاران خواستهی ریز و درشت هست و از نظر خواستاران، انجام همه مهم. برخی از رییس دولت انتظار یک ابرمرد را دارند، حال آن که وی واقعاً نمی تواند چنین انتظاری را برآورده کند. البته ممکن است که برخی اظهارات کلی وی در مناظرات انتخاباتی، مانند احقاق حقوق مردم، حمایت از محرومان و ستمدیدگان موجب کژتابی شده باشد، یعنی بین آنچه وی می گوید و آنچه مردم می خواهند، تفاوت ها باشد. هیچکس و نیز رییس دولت چهاردهم از پس برآوردن همه ی خواسته های مخاطبان برنمی آید. البته با عدم تحقق هر خواسته، ممکن است افراد و گروه هایی که خواسته های خود را محوری بدانند یا نوش داروی تحول ببینند، از پشتیبانی رییس جمهور و دولت دست بکشند و همین پشتوانه «نصف نیمه!» توأم با بیم و امید هم ته بکشد. این فاجعه ی تدریجی در کمین است.
عمده ترین پرتگاه «بایدها»
برای جلوگیری از این فاجعه لازم است که به انتظارات و امکانات رییس جمهور و دولت چهاردهم با رویکرد علمی و تجارب روزآمد پرداخت. فعلاً عمده ترین پرتگاه، «بایدها» است. از تربیت یا فرهنگ یا هر چه هست، بسیاری از مردم عادی و حتی اندیشمندان این دیار، در «عوالم بایدها» سیر می کنند و ترجیع بند ذهن و زبان شان این است که «باید فلان کرد یا فلان نکرد». این چنین است که این روزها در سیل نوشته ها و گفته ها دیده و شنیده می شود که «رییس جمهور باید فلان کند و فلان نکند». البته ذکر «بایدها» نشان از مشکل داشتن و برتر خواستن است. به قول حمید مصدق: «آنچه می بیند نمی خواهد، آنچه می خواهد نمی بیند».
ابر پرسش دولت چهاردهم
ولی دل بستن و شیفتگی به «بایدها»ی فردی و گروهی، انواع آفات را در پی دارد و کمترین آن، ناامیدی مزمن از رفع مشکلات است. زیرا بسیاری از «بایدها» آرزوها و آرمان ها هستند، اگر بشود مطلوب است، ولی معمولاً آدم ها آرزو و آرمان به گور می شوند. البته لازم است «باید شدنی» را از «باید نشدنی» جدا کرد. در این میان پرداختن به «بایدهای شدنی» ماجرای دیگر مورد این بحث است.
برای جلوگیری از شکست دولت چهاردهم لازم است همه یاری کنند؛ صدها نوشته، گفت وگو، اظهار نظر از مردم عادی تا پژوهشگران و اندیشمندان در سطوح مختلف برپا شود و در تلاش برای پاسخ به این ابرپرسش (meta-question) باشد: «رییس جمهور چه می تواند و چه نمی تواند بکند؟». در این تلاش، صدها موضوع «می توان کرد» از هزاران موضوع «باید کرد نشدنی» معلوم می شود. در گام بعدی یک ابرپرسش بسیار مهم دیگر مطرح می شود: از میان صدها موضوع خرد و کلان که «می توان کرد»، «رییس جمهور چه ها کند و چه ها نکند؟».
نظام سیاسی توان جراحی بزرگ را ندارد
رییس جمهور برای تحول وضعیت کنونی با زنجیره ای از «دوراهه» و « چندراهه» های همزمان و پیاپی برای تصمیم و اقدام روبه رو است. انتخاب گزینه های برتر و حتی مناسب برحسب سازش پنهانی - که معمولاً در عالم سیاست رایج است -، از میان هر دو یا چندراهه کاری سنگین و دشوار است:
- برخی از تصمیمات و اقدامات شدنی در یک دوره ی چهار ساله ابتر می ماند.
- بعضی از بهبودها تدریجی است و در کمتر از یک نسل وصال نمی دهد.
- پاره ای از دگرگونی ها جراحی بزرگ است و نظام جوان نیست و طاقت جراحی بزرگ ندارد. حتی اگر ابرتصمیمگیران کشور تن به جراحی های بزرگ بدهند، میان خواستن و توانستنشان صدها موانع نهادینه هست موانع قدرت، ثروت و البته انواع اصحاب تخیل و اوهام با صدها بوق و کرنا. (برای یادآوری رییس جمهور منتخب از نهج البلاغه: العدل اوسع الأشیاء فی التواصف و أضیقها فی التناصف).
هزاران خواسته و انتظار
رییس جمهور می تواند به بسیاری از بهبودهای اندک و خرده کاری های پراکنده روی بیاورد، البته برای جلب رضایت و پشتیبانی مردمی و فروخفتن اعتراضات مردم اثربخش است. مشکل بزرگ این است که بهبودهای خرد و خرده کاری های پراکنده همانقدر که «زود به دست می آید»، در خطر است که «زود از دست برود»؛ به ندای نامیمونی و آه دلواپسانی، با نشستنی و برخاستنی، برگردد و باطل شود. این چنین رشته های بهبودهای خرد پراکنده پنبه می شود.
حال می توان دریافت که رییس جمهور منتخب در چه گردابی حایل پا نهاده است. گردابی فروبرنده با فشار درونی از شش جهت از: هزاران خواسته ی مردمی، هزاران انتظارات رأی دهندگان، صدها خواسته ی اندیشه ورزان و روشنفکران، رانت خواسته های اصحاب تخیل و توهم، تبانی های باندهای قدرت، رانت خواهی¬های مافیاهای ثروت. فشارهای خارجی مزید بر این هاست. در این کلاف سردرگم، بی چراغ «نظریه پردازی گذار (theory of transition) » نمی توان بی اتلاف توان و زمان ملت، ره به رهایی برد.
نظریه پردازی گذار با تجارب رویکرد سیستمی
به عنوان بخشی از «نظریه پردازی گذار» به تجارب رویکرد سیستمی برای گذار از این مخمصه ملی اشاره می کنم. (با پوزش از این که این بخش جبراً برخی واژه های ویژه دارد).
از منظر رویکرد سیستمی، وضعیت کنونی یک «سیستم بسیار پیچیده» است و «سنخ شناسی (typology)» شناخته شده ای دارد. برخی از ویژگی های آن عبارتند از: کلان مقیاس، شبکه ای، سلسله-مراتبی، آمیزه ی کمی-کیفی، نامعین، آمیزه ی ساختارمندی-ناساختاری، دینامیک.
در چند دهه گذشته، نظریه پردازی درباره ی شناختن، مرحله بندی، سطح بندی، راهبری، تصمیم گیری، اقدام، برنامه ریزی سطح مند، اجراء، هماهنگی و کنترل در قبال این چنین سیستم ها نظراً بسیار غنی شده است و عملاً در زمینه های مختلف منطقه ای، ملی، عمومی و شرکتی به کار بسته شده است. به لحاظ نظریه پردازی دو ابرمرحله (meta-stage) دارد: بخش سطح بندی برای مهار جزییات در یک مرحله و بخش مرحله بندی برای مهار دینامیزم وضعیت در بازه های دراز مانند درازمدت.
جالب این است که از بطن این تلاش ها، مباحث شدنی/ نشدنی و بکن/نکن ها در می آید. البته در چنین سیستم ها، سازش اجنتاب ناپذیر است؛ نه هر سازشی، بلکه سازش منطقی روشمند با توجه به اصول و آرمان ها. یعنی به نوعی سازش راهبردی (استراتژیک) است (بحثی است که با عنوان آرمانگرایی سازشی می نویسم.)
خوشوقتانه در چند دهه ی گذشته بسیاری از کشورها مانند یونان، پرتقال، لهستان، برزیل، آرژانتین و شیلی به تجاربی در این زمینه پرداخته اند، برخی پیشاتبیین و بسیاری پساتبیین کرده اند. از اینرو، بسیاری از دوراهه ها و چندراهه های مقدر تصمیم در پیشروی رییس جمهور دولت چهاردهم، قبلاً تجربه شده است، البته تفاوت های بنیادین بین بوم ما با دیگران هست، ولی بسیاری از مباحث نظری قابل درس آموزی، عبرت اندوزی و بومی سازی است. نباید در زمینه گذار از وضعیت نامطلوب به وضعیت برتر، تجارب دیگران را با سعی و خطاهای جدید تجربه کرد. کشور ما تافته ی جدابافته ای از جهان نیست.
نمونهای برای این که رئیس جمهور چه کند و چه نکند
برای احساس از اثر رهایی بخش «نظریه پردازی گذار»، به نمونه ای از «رییس جمهور چه کند و چه نکند» می پردازم. حتی اگر گرایش رییس جمهور و دولت به گونه ای باشد که به خرده کاری ها دل ببندند و در آن حمایت مردم را جلب کنند که هم کاری کرده باشد و هم بماند. اگر چه این گرایش مطلوب اندیشمندان نیست، «نظریه پردازی گذار» به رییس جمهور رهنمون می دهد که به خرده کاری هایی روی بیاورد که «همگرا» باشد؛ یعنی صدها خرده کاری پراکنده نباشد، بلکه به سوی ایجاد یک «نهاد مانا» همگرا شود و «هم افزایی (synergy) » ایجاد کند.
در این میان ممکن است همگرایی به سوی «تحول محتوایی» یک نهاد «نا به جای موجود» یا حتی نابودی آن همگرا باشد. بنا بر این نمونه، بر حسب «نظریه پردازی گذار»، همگرایی برای زمینهسازی لازم برای نهادینه کردن هزاران تصمیم و اقدام خرد، به رهایی از مخمصه ی کنونی کمک کند و به هرز نرود. یعنی با وجود «نظریه پردازی گذار» حتی بهبودهای پراکنده، اقدامات پادرهوای برگشت پذیر نخواهند بود، بلکه زمینه ساز تحول بی برگشت می شود. در طی دهه ها، با دور شدن از وعده های نخستین انقلاب و امیدهای حک شده در بخش «حقوق ملت» قانون اساسی، به تدریج نهادهای مشکل زایی- مانند تعدد مراجع تقنین- پدید آمد که به وضعیت امروز رسید.
البته به داوری استوار به دور از حب و بغض ها نیاز مبرم است. زیرا نه هر نهادی که پدید آمد کجبنیاد است، حتی برخی نهادها در آغاز بر حسب ضرورت هایی پدید آمدند و در گذار زمینه و زمانه «نا به جا» و «نا به گاه» شدند. این از پیامدهای تحول است. چه بسیار ضرورت های وجودی چیزی که از علل ایجادی آن، فرسنگها فاصله می گیرد. چه بسیار داروی شفابخش پارسال، زهر کشندهی امسال میشود. همانگونه که امروز تحول نهادهای «کج بنیاد مجسم دیروز» دشوار است، فردا نابودی نهادهای «درستبنیاد مقدر امروز» دشوارتر خواهد بود. پایان بحث نمونه.
نظریه پردازی گذار نوشداروی رهایی کم هزینه
توجه شود که «نظریه پردازی گذار» نوش داروی رهایی کم هزینه از مخمصه های ملی، فراملی و رنج های مردمی است. امیدوارم گوش شنوا و اراده ی کارآیی برای پرداختن به آن در دولت چهاردهم باشد و به پس از مرگ سهراب نرسد. زمانی در دوران انتخابات اخیر از وحشت خطر بزرگ نوشتم که به این نامزد ریاست جمهوری رای بدهید تا «پا لای در بگذاریم تا در بر همان پاشنه نچرخد». حال که ظاهراً پا لای در گذاشته شد، چه خوب است که ابرتصمیم گیران کشور و نیز رییس جمهور منتخب دریابند که «اگر در بر همان پاشنه بچرخد، نه از در نشانی می ماند و نه از در».
«نظریه پردازی گذار» بار سنگینی بر دوش اندیشه ورزان، کنشگران، آگاهان و صاحبان تجربه است؛ زیرا بی مشارکت و بی یاری توانایان کشور انجام نمی شود. تحول بی«نظریه پردازی گذار» نمی شود، اگر هم چیزی به نام تحول بشود و اگر «مسخ تحول» نباشد، نیمه جانی بیش از تحول نخواهد بود. امید بر این است که مصلحان و ناقدان و دلسوزان، در گذار از وضعیت کنونی به وضعیت برتر در حد توان یاری کنند؛ در این راه نقد و ارزیابی بیشتر به کار می آید؛ هتاکی ها، تندی های کلامی و نوشتاری، زنجیره ی خواسته های ناصبورانه ی فوری، داوری های نااستوار و برخوردهای بازتابی، سنگ های سنگین در برابر تحول است.
* رضا رمضانی خورشیددوست (زاده ۱۳۳۳)، نمایندهٔ دورهٔ اول از حوزه انتخابیه رشت در استان گیلان بودهاست. او هماکنون استاد تمام دانشکده صنایع دانشگاه صنعتی امیرکبیر است.
منبع: کانال نویسنده
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
سرانجام انتظارها به پایان رسید و مسابقات المپیک ۲۰۲۴ پاریس از امروز با برگزاری مراسم افتتاحیه به صورت رسمی آغاز خواهد شد و تا روز ۲۱ مرداد ادامه خواهد یافت. پاریس پس از سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۲۴ برای سومین بار میزبان المپیک است و پس از ۱۰۰ سال بار دیگر المپیک به این شهر برگشته است.
شهرهای لسآنجلس، هامبورگ، رم و بوداپست دیگر نامزدهای میزبانی المپیک بودند که لسآنجلس هم میزبانی دوره بعدی مسابقات در سال ۲۰۲۸ را کسب کرد. مراسم افتتاحیه این مسابقات قرار است در رود سن واقع در پاریس برگزار شود و ورزشگاه استاد دو فرانس میزبان مراسم اختتامیه و مسابقات دو میدانی این رقابتهاست.
کاهش تعداد ورزشکاران نسبت به دوره گذشته!
المپیک ۲۰۲۴ با حضور ۲۰۶ کشور و ۱۰۷۱۴ ورزشکار برگزار خواهد شد که این تعداد نسبت به دوره قبل با کاهش مواجه شده است. در المپیک توکیو ۱۱۲۳۶ ورزشکار حاضر بودند ولی این دوره تعداد رشتههای از ۳۳ به ۳۲ کاهش پیدا کرده و تعداد رویدادهای ورزشی هم از ۳۳۹ به ۳۲۹ کاهش یافته است.
آمریکا با ۵۹۲ ورزشکار، فرانسه ۵۷۳، استرالیا ۴۶۰، آلمان ۴۲۷، ژاپن ۴۰۴، چین ۳۸۸، اسپانیا ۳۸۲، ایتالیا ۳۶۱ و بریتانیا ۳۲۷ بهترتیب صاحب بیشترین تعداد نماینده در این دوره از رقابتها هستند. کوچکترین کاروانهای این دوره هم مبرای کشورهای بلیز، لسوتو، مالاوی، مالت، مونتسرات و نائورو است که هر کدام با تنها یک ورزشکار وارد المپیک شدهاند.
پیشبینی میشود رقابت قهرمانی در پاریس باز هم بین آمریکا و چین باشد. آمریکا در المپیک ۲۰۲۰ توکیو با کسب ۳۹ طلا، ۴۱ نقره و ۳۳ برنز برای هفتمین دوره متوالی در رتبه نخست قرار گرفت و چین با ۳۸ طلا، ۳۲ نقره و ۱۹ برنز در مکان دوم ایستاد. براساس پیشبینی سایت «Gracenote-Nielsen»، آمریکا این دوره میتواند ۱۲۳ مدال کسب کند و باز هم صدرنشین جدول مدالها باشد. چین با ۸۷، بریتانیا با ۶۲ مدال و فرانسه میزبان با ۵۶ مدال در این پیشبینی دوم، سوم و چهارم هستند.
عروسک متفاوت برای المپیک پاریس
عروسک رسمی المپیک کلاه فریژی فرانسه است و در این دوره برخلاف همیشه از یک عروسک به عنوان نماد مسابقات استفاده نشده است. فریژی کلاه یا سرپوشی است که مردم در انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ که نظام سلطنت را سرنگون و اولین جمهوری فرانسه را پایه گذاشتند، سرشان میگذاشتند. فریژی مخصوص پارالمپیک یک پای مصنوعی دارد و اولین نماد عروسکی است که معلولیت آشکار دارد. شعار این عروسکها «به تنهایی، سریعتر پیش میرویم، اما با هم، مسافت طولانیتری را طی خواهیم کرد»، است.
لوگوی بازیها ترکیبی از ۳ نماد به یاد المپیک، فلسفه المپیک و کشور فرانسه است. رنگ زرد نشاندهنده مدال طلا، حالت شعله نماد مشعل المپیک و حالت آن هم نمادی از الهه ماریان است که نماد فرانسه در المپیک است که نشاندهنده صلح و آرامش است.
رشتههای تازهوارد المپیک ۲۰۲۴
۲ رشته بیسبال و کاراته در المپیک ۲۰۲۰ توکیو حضور داشتند ولی در این دوره کنار گذاشته شدهاند و به جای آنها رشته رقص بریک برای نخستین بار در المپیک پاریس قرار دارد و ۳۲ ورزشکار شامل ۱۶ مرد و ۱۶ زن در آن رقابت خواهند کرد. در بخش شنای موزون هم برای نخستین بار بخش مردان قرار گرفته و در قایقرانی هم کایاک کراس اضافه شده که شبیه اسلالوم کانو است ولی در آن زمان تنها فاکتور مهم نیست. همچنین در رشته قایقرانی بادبانی هم دو رویداد کایت شامل ویندسرفر – آیکیفویل و کایتبوردینگ نسبت به دورههای گذشته مسابقات اضافه شده است.
موج سواری تنها رشتهای است که در خارج از مرزهای فرانسه و در قلمرو این کشور در جزیره تاهیتی برگزار خواهد شد. مسابقات در منطقه تیهوبو برگزار میشود که به امواج بزرگ و قدرتمند شهرت دارد.
کاروان ایران کوچک شد!
کاروان ایران با ۴۰ ورزشکار در المپیک پاریس حاضر خواهد شد و ندا شهسواری و مهدی الفتی هم پرچمداران ایران در مراسم افتتاحیه هستند. کاروان ایران در این دوره شامل ۲۹ ورزشکار مرد و ۱۱ ورزشکار زن است و نسبت به دوره گذشته با کاهش نفرات مواجه شده است. ایران در المپیک توکیو با ۶۵ ورزشکار شامل ۵۵ مرد و ۱۰ زن حضور یافت و این دوره ۲۵ سهمیه کمتر دارد. ۴۰ ورزشکار ایران در این دوره در ۱۴ ورزش مختلف رقابت میکنند ولی دوره قبلی ایران در ۱۷ رشته مختلف سهمیه حضور در المپیک را کسب کرده بود.
ایران در المپیک ۲۰۲۰ توکیو ۳ طلا، ۲ نقره و ۲ برنز کسب کرد که از جمع مدالآوران دوره قبلی، علی داوودی، حسن یزدانی، محمدهادی ساروی و امیرحسین زارع در این دوره هم حضور دارند و جالب اینکه هر ۳ طلایی ایران یعنی جواد فروغی، سجاد گنجزاده و محمدرضا گرایی در این دوره غایب هستند.
رشتههای والیبال، بسکتبال، بوکس، بدمینتون و کانو در المپیک توکیو موفق به کسب سهمیه شده بودند ولی در این دوره ناکام هستند و کاراته هم از مسابقات حذف شده است. از طرفی ژیمناستیک و قایقرانی برخلاف دوره قبلی این بار سهمیه دارند.
سپهر ستاری / خبرآنلاین
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مسعود نیلی و احمد میدری: ایجاد توافق و ساختن اجماع در دولت پزشکیان
دولت مسعود پزشکیان چه مشخصههای فردی، سازمانی و برنامهای برای حل مشکلات باید داشته باشد؟
شرایط پیشروی اقتصاد کشور برای رفع ناترازیها چگونه است؟
چه موانع عملکردی و دیوانی بر سر حل ناترازیهای اقتصادی وجود دارد؟
چرا سازمان برنامه از نقطه شروعهای اصلی و مهم حل مصائب حکمرانی در کشور است؟
«مسعود نیلی» و «احمد میدری» دو اقتصاددان شناخته شده کشور در نشستی به همت انجمن اقتصاد ایران و با مجریگری جعفر خیرخواهان، اقتصاددان و مترجم، درباره ویژگیهای ضروری دولت چهاردهم گفتوگو کردند.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مترجم: غنی مجیدی
۱۰ جولای ۲۰۲۴
چپ نو در حال ظهور در ایالات متحده و اروپا بایستی خود را برای مواجه هم با ساختار جدید اقتصاد و هم با الزامات بهرهوری آماده سازد. تنها در این صورت است که چپ نو میتواند به جنبش سیاسی واقعی در آینده و نیز آلترناتیوی معتبر علیه راست افراطی پوپولیستی کنونی تبدیل خواهد شد.
انتخابات اخیر فرانسه و بریتانیا، همراه با مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، منعکس کننده معضلاتی است که احزاب چپ در تلاش برای ایجاد هویت جدید خود و نیز ارائه جایگزینی معتبر برای راست افراطی با آن مواجهاند. این راست افراطی بود که برای اولین بار از بحران و عقبنشینی نئولیبرالیسم و نیز نگرش فراجهانی شدن اقتصاد که پس از بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ رخ داد، استفاده نمود، در حالی که از یک دهه پیشتر پسرفت و عقبنشینی چپها آغاز شده بود. اما اکنون احزاب چپ در موقعیت بهتری قرار دارند.
حزب کارگر بریتانیا به تازگی پیروز شده و به ۱۴ سال حکومت محافظهکاران پایان داده است. در فرانسه ائتلاف چپگرای جبهه مردمی جدید در قیاس با نیروهای متحد میانه رو به رهبری امانوئل ماکرون، شانس بسیار بیشتری برای جلوگیری از گسترش راست افراطی دارد. جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، هرچند در نظرسنجیها از دونالد ترامپ عقبتر است، اما با سیاستهای صنعتی و نیز اقتصادی سبز، کشور را در مسیر نوینی قرار داده است.
در ایالات متحده چپ با مشکلات فراوانی درگیر است و حزب دموکرات نیز با مشکلات فراوانی روبروست. یکی از مشکلات اساسی دموکراتها اینکه کدام اقشار اجتماعی را نمایندگی کرده و دیدگاهشان در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی چیست. سایر احزاب چپ نیز با این مشکل دست به گریبان هستند.
همانطور که توماس پیکتی نشان داده، احزاب چپ از پایگاه سنتی خود یعنی حمایت از طبقه کارگر و اقشار محروم دورافتاده و به سمت نخبگان تحصیل کرده گرایش پیدا کردهاند. چپ هنوز نتوانسته هویتی متناسب با واقعیتهای کنونی برای خود دست و پا کند. سئوال پیش رو این است که چپ چگونه باید جایگاه خود را با توجه به شرایط کنونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تعریف کند؟ آیا چپ باید همچون سیاستهای ائتلاف چپگرای جبهه مردمی جدید در فرانسه بر توزیع مجدد ثروت تمرکز کند؟ یا اینکه چپها باید مانند حزب کارگر بریتانیا بر مسئولیت مالی (مترجم: انضباط بودجه دولت، پاسخگویی مالی، کنترل مالی) تاکید کنند؟ یا اینکه اگر چپها سیاستهای صنعتی بایدن را میپسندند، با این کار خود چه هدف سیاسی را دنبال مینمایند؟
دیگر اینکه چپها چگونه باید با مسائلی مانند مهاجرت، محیط زیست یا حقوق تراجنسیتیها برخورد کنند؟ این درحالیست که نخبگان فرهنگی جامعه دیدگاههای متفاوتی نسبت به این مسائل در قیاس با مردم عادی دارند؟
اکنون مشکل این است که استراتژیهای قدیمی دیگر کارساز نیستند. در دهههای پس از جنگ جهانی دوم کارگران صنعتی عضو اتحادیههای کارگری، هسته اصلی حامی احزاب چپ را تشکیل میدادند. آنها همچنین سبب شکلگیری طبقه متوسط شدند. امروزه در ایالات متحده و اروپا تولید صنعتی سهم کمتری از نیروی کار را دربرمی گیرد. بخش عمدهای از نیروی کار در بخش خدمات اشتغال دارد. زمانی که بایدن در ژانویه ۲۰۲۱ به قدرت رسید، سهم بخش تولید صنعتی از اشتغال در ایالات متحده ۸.۵ درصد بود. اما اکنون علیرغم تمام تلاشهای دولت او برای احیای تولید صنعتی، سهم بخش تولید صنعتی زیر ۸.۲ درصد است.
برخی از کشورهای اروپایی، مانند آلمان، سهم بیشتری از نیروی کار در بخش تولید صنعتی دارند، اما با این همه در طی سالهای متمادی، هیچ یک از این کشورها نتوانستهاند از کاهش نیروی کار در بخش صنعتی جلوگیری کنند.
احزاب چپ هنوز کاملا واقعیت تغییر ساختاری و کاهش اشتغال در بخش صنعتی را درک نکردهاند. هیچیک از سیاستهای این احزاب در مورد اشتغال و نیز بازسازی اقتصاد، رقابتپذیری، دیجیتالیسازی و گذار به اقتصاد سبز، واقعبینانه به نظر نمیرسد. افزون بر این سیاست حمایتگرایی اقتصادی برای مقابله با چین نیز واقعبینانه نیست. هنگامی که اکثر کارگران در تولید نیستند و چشماندازی برای اشتغال نیروی کار در بخش صنعتی ناممکن شده، اصرار بر استراتژیهای اقتصادی مبنی بر تولید بخش صنعتی، فاقد هرگونه جذابیت سیاسی است.
در پیش گرفتن سیاستهای بازتوزیع اقتصادی نیز با مشکلاتی روبروست. بحثهای فراوانی برای مترقی نمودن سیستمهای مالیاتی و نیز افزایش نرخ مالیات بر درآمدهای بالا در جریان است. و افزایش حمایت اجتماعی دولت و نیز بیمه اجتماعی بهتر ضرورت اساسی دارند، آنهم به ویژه در ایالات متحده، که شبکههای حمایت اجتماعی دولتی بسیار ضعیف هستند. اما باید در نظر داشت که توزیع درآمد به کارگران، حیثیت و اعتبار اجتماعی آنان را که با ازبین رفتن کار مفید صورت میگیرد، را جبران نمیسازد.
همچنین سیاست بازتوزیع صرف، نابودی زندگی اجتماعی کارگران را که ناشی از بستن و نقل مکان کردن کارخانهها به جای دیگر است را ترمیم نمیسازد. پس آنچه که چپ به آن نیازمند است، برنامهای معتبر برای ایجاد مشاغل مفید و مولد در همه اقتصاد کشور آنهم به ویژه در مناطق توسعه نیافته و نیز برای نیروی کاری است که از تحصیلات دانشگاهی برخوردارنیست. هدف چنین برنامهای ایجاد اشتغال در صنایع خودرو سازی و صنایع فولاد نیست، بلکه هدف آن ایجاد اشتغال در بخش خدمات همچون بخش مراقبتهای بهداشتی و تجارت خرده فروشی است.
و مهمتر اینکه برنامه احزاب چپ باید بر نوآوریهایی که اشتغال زایی را افزایش داده، متمرکز باشد. افزایش همزمان دستمزدها ونیز مشاغل خود نیازمند نوآوری در سازمانها و فن آوریهای نوین است. این امر بنوبه میتواند بهره وری کارگران کم سواد را افزایش دهد. برخلاف اتوماسیون و دیگر اشکال فناوریهایی که اشتغال را کاهش میدهند، نوآوریهای که موجب اشتغالزایی میگردند، به کارگران عادی و کم سواد کمک خواهند کرد، تا طیف وسیعتری از وظایف پیچیده تر را برعهده بگیرند.
برای مثال نوآوری در بخش ابزارهای دیجیتالی را میتوان از جمله این نوآوریها دانست. نوآوری و بهرهوری باید نقش اساسی در این برنامه داشته باشد. سیاست افزایش بهره وری و نیز نوآوریهای نوین بسیار شبیه سیاستهای صنعتی موفق گذشته هستند. از اینرو میتوان آن را سیاستهای صنعتی در بخش خدمات و یا اینکه آنرا سیاستهای مولد سازی نیروی کار نامید. این سیاستها با همکاری بین بخش منطقهای و بخش برنامههای نوآوری ملی، نوآوری و اشتغالزایی در بخش خدمات را موجب گشته و نیروی کار با تحصیلات پایین را جذب نماید.
من و همکارانم در این خصوص برنامههای متنوعی برای ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا ترسیم کردهایم. چپ نوین باید هم ساختار جدید اقتصاد و هم ضرورت بهرهوری را درک نماید. نیروی چپ تنها در این صورت است که میتواند به جنبش سیاسی واقعی آینده ونیز جایگزینی معتبر برای راست افراطی تبدیل گردد.
———————
* دنی رودریک، استاد اقتصاد سیاسی بینالملی در مدرسه کندی هاروارد، رئیس انجمن بینالمللی اقتصاد و نویسنده کتاب گفتگوی مستقیم در مورد تجارت: ایدههایی برای اقتصاد جهانی سالم (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۱۷) است.
منبع اصلی مقاله:
https://www.project-syndicate.org/commentary/economic-program-that-can-beat-the-populist-right-by-dani-rodrik-2024-07
■ با سلام و با تشکر از غنی مجیدی برای ترجمه این متن از دنی رودریک. برای کسانی که مایل به جستجوی بیشتر در بار او هستند، نام او را به لاتین چنین مینویسند: Dani Rodrik
با احترام - حسین جرجانی
■ مرسی آقای جرجانی که به فکر بودید و اسم نویسنده را به لاتین ذکر کردید. منبع این مقاله نیز معلوم نیست. نویسنده مقاله معتقد است که «سیاست حمایتگرایی اقتصادی برای مقابله با چین نیز واقعبینانه نیست». اما راهحل آلترناتیو چیست؟ مثلأ آمریکا و آلمان، دولت چین را متهم میکنند که با دادن سوبسید، کالاهای صادراتی خود را در موقعیت بهتری نسبت به رقبا قرار میدهد. اما مذاکرات در سفر اخیر صدراعظم آلمان و پس از او وزیر اقتصاد آلمان به چین، در این زمینه نتایج چندانی نداشت. راهی جز حمایتگرایی میماند؟!
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
کامالا هریس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در پی دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، خواهان پایان جنگ در غزه شد و اعلام کرد که دربارۀ شرایط انسانی وخیم در نوار غزه ساکت نخواهد ماند؛ اظهاراتی که دولت اسرائیل را به واکنش واداشته است.
خانم هریس که انتظار میرود بهزودی رسماً نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شود، غروب پنجشنبه ۴ مرداد پس از این دیدار با آقای نتانیاهو در کاخ سفید، گفتوگوی خود با او را «صریح و سازنده» خواند.
او گفت همواره اطمینان خواهد یافت که اسرائیل توانایی دفاع از خود ازجمله در برابر ایران و گروههای مورد حمایت جمهوری اسلامی از جمله حزبالله لبنان و حماس را خواهد داشت.
علاوه بر اسرائیل، آمریکا و اتحادیۀ اروپا نیز گروه افراطی حماس را یک سازمان تروریستی میدانند.
کامالا هریس گفت: «اسرائیل حق دفاع از خود را دارد، اما نحوۀ انجام این کار مهم است.»
معاون رئیسجمهور ایالات متحده افزود که نگرانیهای جدی خود را دربارۀ ابعاد رنجی که مردم غزه متحمل میشوند، با نخستوزیر اسرائیل در میان گذاشته است.
او گفت: «زمان پایان این جنگ فرا رسیده» و تأکید کرد که «من ساکت نخواهم ماند.»
اظهارات هریس که لحنی جدی دارد، میتواند نشاندهندۀ تغییراتی مهم در سیاست واشینگتن در مورد اسرائیل در صورت پیروزی او در انتخابات پنجم نوامبر باشد.
واکنشها در اسرائیل
سخنان کامالا هریس در مورد تأکید بر لزوم پایان دادن به جنگ غزه و اینکه در برابر «شرایط وخیم انسانی» در نوار غزه سکوت نخواهد کرد، با ناخشنودی دولت اسرائیل روبهرو شده است.
یک «منبع ارشد سیاسی» و دو وزیر اسرائیلی متحد ائتلاف دولت بنیامین نتانیاهو اظهارات خانم هریس را با انتقادهای تند پاسخ دادند.
«منبع ارشد سیاسی اسرائیل» بامداد جمعه پنجم مرداد از واشینگتن به رسانههای اسرائیلی گفت امیدوار است که حماس سخنان خانم هریس را به وجود تضاد و شکاف مواضع میان آمریکا و اسرائیل تعبیر نکند و اظهارات او باعث نشود توافقِ در دست تنظیم عقبتر بیفتد.
قبلاً رسانههای اسرائیلی تأکید داشتهاند که منظور از «منبع ارشد سیاسی اسرائیل» شخص نخستوزیر است که در ارتباط با برخی مواضع که ممکن است حساس باشد، مایل به بردن نام خود نیست.
بهنوشتۀ سایت اسرائیلی والانیوز در روز جمعه، بنیامین نتانیاهو از سخنان خانم هریس ناخشنود و نگران شد که گفتههای علنی او به مذاکراتی که در حال حاضر در جریان است، لطمه بزند.
دیدار با بنیامین نتانیاهو اولین ملاقات خانم هریس با یک رهبر خارجی از زمان شروع کارزار او برای کسب نامزدی حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، پس از اعلام کنارهگیری جو بایدن از رقابت، بود.
بتسالئل اسموتریچ، وزیر دارایی و رهبر حزب «صهیونیسم مذهبی» که متحد ائتلاف دولت بنیامین نتانیاهو است، روز جمعه در پیامی در شبکه ایکس نوشت اظهارات خانم هریس واداشتن اسرائیل به تسلیم شدن در برابر یحیی سنوار (رهبر داخلی و پنهانشدۀ حماس در نوار غزه) است.
آقای اسموتریچ افزود: «کامالا هریس در برابر جهانیان موضوعی را فاش گفت که من اکنون هفتهها است از آن سخن گفتهام و آن حقیقت پشت پرده توافق است؛ تسلیم اسرائیل به سنوار و توقف جنگ به گونهای که حماس بتواند خود را بازسازی کند و شهروندان ربودهشده و گروگان گرفتهشدۀ ما را به فراموشی بسپارد.»
ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی و متحد دیگر ائتلاف دولت بنیامین نتانیاهو، نیز جمعه در پیامی در شبکه ایکس خطاب به خانم هریس نوشت: «خانم نامزد (برای پست ریاستجمهوری آمریکا)، آتشبسی در کار نخواهد بود.»
این در حالی است که جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، پنجشنبه گفته بود بنیامین نتانیاهو با دولت جو بایدن بر روی یک توافق جدید «کار میکند».
آقای کربی افزود آمریکا معتقد است که توافق برای آزادی گروگانها و آتشبس «نزدیکتر از همیشه است». جان کربی این را نیز گفت که سیاست ارسال محمولههای تسلیحاتی آمریکا برای اسرائیل شامل بمبهای ۹۰۰ کیلوگرمی تغییری نکرده است.
نخستوزیر اسرائیل زمان کوتاهی پیش از سفر به آمریکا از توقیف برخی محمولههای تسلیحاتی آمریکایی به اسرائیل سخن گفته بود.
بایدن خواستار آتشبس در غزه شد
ساعاتی قبل از سخنان هریس، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، نیز در دیدار با بنیامین نتانیاهو خواستار دستیابی به توافقی برای آتشبس در غزه و پایان دادن به این جنگ ۹ ماهه شده بود.
این دیدار نیز که در کاخ سفید انجام گرفت، نخستین دیدار دو رهبر از زمان سفر آقای بایدن به اسرائیل چند روز پس از حملۀ روز هفتم اکتبر (۱۵ مهر پارسال) گروه افراطی حماس به اسرائیل بود که هزار و دویست کشته از اسرائیلیها بر جا گذاشت و زمینهساز جنگ کنونی شد که تا کنون نزدیک به ۳۹ هزار نفر قربانی داده است.
جو بایدن در این دیدار بنیامین نتانیاهو را در آغوش گرفت و بر حمایت ایالات متحده از اسرائیل تأکید کرد.
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، گفت که اختلافات میان اسرائیل و گروه حماس که بر نوار غزه حکمرانی حکومت میکند، بر سر آتشبس همچنان باقی است، ولی «اکنون بهنسبت قبل [به توافق] نزدیکتر شدهایم».
وی تأکید کرد: «هر دو طرف باید بر سر برخی مسائل مصالحه کنند.»
متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده، نیز گفت: «به نظرم پیام طرف آمریکایی در این نشست این خواهد بود که لازم است این توافق انجام بگیرد.»
این دیدار همزمان با تغییری بزرگ در عرصه سیاست آمریکا بوده است. روز یکشنبه جو بایدن ۸۱ ساله تحت فشار همحزبیهای خود از نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده انصراف داد و از کامالا هریس برای نامزدی حزب دموکرات حمایت کرد.
کامالا هریس نخستین مقام ارشد ایالات متحده بوده که خواستار آتشبس در غزه شده است.
آقای بایدن هنگام استقبال از نتانیاهو در دفتر بیضی کاخ سفید گفت: «چیزهای زیادی هست که باید دربارهشان صحبت کنیم.»
آقای نتانیاهو نیز به بایدن گفت: «من میخواهم از شما بابت ۵۰ سال خدمت به عموم و همچنین ۵۰ سال حمایت از کشور اسرائیل قدردانی کنم.»
به گزارش رسانههای اسرائیل، بنیامین نتانیاهو پس از دیدارهای روز پنجشنبه با جو بایدن و کامالا هریس، اقامت خود در سفر به آمریکا را طولانیتر کرده و منتظر دیدار روز جمعه در اقامتگاه شخصی دونالد ترامپ در ایالت فلوریدا با این نامزد حزب جمهوریخواه است.
آقای ترامپ در نطقهای کارزار انتخاباتی هفتههای اخیر خود پیاپی تأکید دارد که اگر او در مقام ریاستجمهوری مانده بود، حماس جرئت حمله به اسرائیل را نمیداشت.
رادیو فردا
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
سارا سبزی / روزنامه هممیهن
گزارش هممیهن از همایش «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران»
تلاش برای ایجاد سبک زندگی صلحورزانه ایرانی؛ این چکیدهای از ایده سخنرانی ۲۸ استاد دانشگاه و پژوهشگر در حوزههای مختلف علوم انسانی است که در همایش «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران» در روزهای سوم و چهارم تیرماه مطرح کردند و موضوع صلح را در میان اقتصاد، سیاستهای انتظامی، زنان، محیطزیست، آموزش عالی، فرهنگ سیاسی، شبکههای اجتماعی و حتی نسل دهه هشتادیهای ایران جستوجو و بررسی کردند و دولت آینده را محور پیشنهادات خودشان قرار دادند.
این همایش از سوی انجمن علمی مطالعات صلح ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد و ۱۴ نفر از سخنرانان در روز اول سخنرانی کردند؛ چهرههایی مانند مجتبی مقصودی، فرشاد مومنی، بهرام بیات، مصطفی معین، مقصود فراستخواه، عباسعلی رهبر، محمدرضا تاجیک، علیاکبر علیخانی، زهرا نژادبهرام، ماشاالله شمسالواعظین، گارینه کشیشیانسیرکی، علیاصغر سیدآبادی، محمد جلالی، رحمن قهرمانپور و...
ابتدای این نشست، فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی رئیس موسسه دین و اقتصاد، در سخنرانی خود درباره ویژگیهای اقتصاد صلحمحور گفت: «ما شیوهای از حکمرانی داریم که از دل آن بهدلایل پرشمار یک دولت باکیفیت، دارای آرمان، ایدئولوژی و برنامه و برگرفته از یک حزب باکیفیت پدیدار نمیشود. به حکم تقدم امرسیاسی ما گرفتار ذاتهای نایافته از هستیبخش هستیم؛ یعنی کسانی میخواهند ما را به سامان برسانند که خودشان گرفتار بیسامانیهای جدیاند. در چنین شرایطی وقتی یک نهاد اندیشهورز آرمان و ایدئولوژی مشخصی را به دولت جدید هدیه میکند با عنوان آرمان صلح، بهنوعی جور آن کاستیها را میکشد و بر محور اندیشهورزی است. بهویژه در شرایط افول توسعهخواهی و غروب انگیزه مشارکت جدی در ساختن یک سرنوشت خوب برای جامعه، این نعمت، بسیار ارجمند است.»
او ادامه داد: «نیروهای غیرمتعارفی در داخل و خارج از ایران و بهطرزی حیرتانگیز هماهنگ با هم، در تل آویو، واشنگتن، کابل، ریاض و بسیاری نقاط دیگر، ما را بهسمت آشوبناکی میکشانند. آشوبناکیهایی که برای یک اقلیتهایی در هرکدام از این کشورها منابع بسیار زیادی دارد اما هزینه آن را جامعه و آینده کشور باید بپردازد. در شرایطی که بهویژه بخشهای مهمی از ساختار قدرت و ثروت در ایران منافع خود را در تعطیلی عقل، علم، قانون و برنامه میبینند، فکری جدی برای صلح هم نمیتوانند داشته باشند.»
مومنی تاکید کرد که نشانههای کلیدی چنین مسئلهای این است که کمترین حساسیت را به فساد گسترده و رویههای چپاولگرانه بر علیه مردم و آینده کشور مشاهده میکنیم: «ما در هویت شخصی، جمعی و فراملی دچار بحران یادگیری هستیم و هرچقدر هزینه میپردازیم، قادر به یادگیری نیستیم و از نقطه صفر تلاشها را آغاز میکنیم. ما در اقتصاد به این پدیده، رشد گسسته میگوییم که مهمترین مشخصهاش این است که خبری از انباشت و اعتلابخشی نیست. از دریچه اقتصاد سیاسی توسعه با طیف متنوعی از مقدمات ادراکی برای تحقق صلح روبهرو هستیم. توهم همهچیزدانی به بلایی تبدیل شده که باب همدلی را بسته است.»
این استاد دانشگاه درباره نقش زیربنایی مناسبات عادلانه درباره امکانپذیری صلح توضیح داد: «یکی از تلخترین واقعیتها این است که همه عناصر از جغرافیا، ساخت سیاسی و اجتماعی و... در ایران نابرابریهای ناموجه را بازتولید میکنند، اما ما نام خود را گذاشتیم عدلیه و در ساحتهای نظر و عمل و اجرا، بیشترین جفاها را به عدل میکنیم. برای حرکت به این سمت مسئله تقدم صلح در درون نیز بسیار حیاتی است؛ اگر شما خشونتورزی را در رسانههای رسمی تقدیس کردید، نابرابریها را گسترش دادید و کوچکترین اعتراضها را هم سرکوب کردید، نمیتوانید با بیرون هم صلح داشته باشید. از جنبه توالیهای سیاستی در تحلیلهای سطح توسعه مسئله تقدم صلح در درون بسیار حیاتی است.»
مومنی در ادامه به گزارش سه جلدی وضعیت اجتماعی کشور که وزارت کشور منتشر کرده، اشاره کرد و گفت: «با کمک این دادهها میتوان نشان داد که نارواییها، ناتوانیها و بحرانهایی که از منظر صلح در درون داریم چطور بیداد میکند. هرچه میتواند به سمت اعتلابخشی برای ما نقشآفرینی کند، با غفلت و سکوت بیشتری روبهرو است. »
مومنی با بیان اینکه به گواه اقتصاددانان بنیادگرایی بازار فاجعهساز و فرصتسوز است، ادامه داد: «مناسباتی ایجاد شده که کمتر کسی در ایران با یک شیفت کار میتواند از پس یک زندگی شرافتمندانه بربیاید. نظام حقوق و دستمزد باید بازنگری شود. الان هزینه فرصت سالم و غیرفاسد بودن هم بهطرز غیرمتعارفی بالا رفته است.»
او با اشاره به گزارش توسعه جهانی سال ۲۰۱۱ ادامه داد: «آنچه خشونت را بهطرز غیرمتعارفی در دنیا افزایش میدهد و در حال فاجعهآفرینی است، فقدان توان حکومت در ایجاد ظرفیتهای شکلگیری مشاغل باکیفیت و بیاعتنایی به نابرابریهای ناموجه است.»
صلح، رسالت دانشگاه است
یکی دیگر از سخنرانان این نشست، مصطفی معین، وزیر پیشین علوم بود. او در سخنرانی خود با موضوع نقش آموزش عالی در شکلگیری گفتمان صلح گفت: «نظریه گفتوگوی تمدنها در سال ۲۰۰۱ در سازمان ملل توسط ریاستجمهوری وقت ایران مطرح و سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ بهنام دهه فرهنگ صلح و عدم خشونت نامگذاری شد، اما ما در عصر جهانیشدن خشونت و نبود امنیت قرار داریم و بههمیندلیل ضرورت مطالعات صلح بیش از گذشته احساس میشود.»
معین ادامه داد: «یونسکو در سال ۲۰۲۴ سند قبلی خود را بازنگری کرد که در این سند جدید، بر نقش اساسی آموزش در صلح، حقوق بشر و توسعه پایدار تاکید شد. در دو دهه گذشته تعداد دانشجویان در دنیا به ۲۵۴ میلیون، تعداد دانشآموزان هم به ۱۰۰ میلیون نفر رسیده و تعداد دانشجویان بینالمللی در کشورهای دیگر سهبرابر شده است؛ به همین دلیل زمینه بسیار مساعدی برای استفاده از ظرفیت آموزش در سطح جهانی فراهم شده تا در خدمت صلح جهانی قرار گیرد و با این زمینه ضرورت گرفته که برنامههای آموزش صلح در این سطوح عرضه شود.»
معین در ادامه، آموزش در سطح پایه و عالی را بهعنوان مبنای اساسی فرهنگ صلح معرفی کرد و گفت: «در قرن بیستویکم باتوجه به تحولات پرشتاب جهان، دانشجو رسالتهای مختلفی دارد و اگر دانشگاه نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت نکند، دانشگاه نیست. دانشگاه میتواند به شناخت علل و زمینههای منازعات، بیعدالتیها و زمینههای صلح و سازش کمک کند. ترویج گفتوگو و تفاهم، رسالت دانشگاه است و باتوجه به چندفرهنگی بودن آنها، میتوانند به فرهنگ تفاهم کمک کنند و نقشی موثر در سازماندهی برنامهها و گفتوگوهای میانفرهنگی در جریان ایجاد گفتمان صلح فراهم کنند. دانشگاه در کاهش تنگنظری و تعصبات و افزایش همدلی و تفاهم نقش متقابل دارد و اگر بتواند به رسالت خود عمل کند، ورودی آن با خروجی میتواند بهشدت متفاوت باشد.»
به اعتقاد معین، دانشگاهها در زمینه تعامل با جامعه و کمک به رفع منازعات محلی و بومی و مشارکت فعال در پروژههای اجتماعی و همکاری با جوامع محلی تاثیرگذارند و میتوانند آموزش آداب میانجیگیری، مذاکره، ایجاد ارتباط و ایفای نقش مثبت در بهبود زندگی را عهدهدار شوند.
او ترویج صلح و ثبات با اجرای پروژههای توسعه پایدار، بهداشت عمومی، آموزشوپرورش و افزایش اعتماد، همبستگی و سرمایه اجتماعی بهعنوان عناصر کلیدی صلح پایدار را یکی دیگر از کارکردهای دانشگاه دانست: «در کشور ما سرمایه اجتماعی در سطح پایینی قرار دارد. اگر دانشگاههای ما در جایگاه خود قرار داشتند میتوانستند در بالابردن سرمایه اجتماعی کمک کنند. در زمینه ارتقای حقوق بشر و عدالت اجتماعی نیز اهتمام دانشگاه باید ارائه برنامههای آموزش حقوق بشر، عدالت اجتماعی، تساوی فرصتها و کاهش نابرابری و تبعیض باشد. هم قبل، هم بعد از انقلاب همه از شنیدن نام حقوق بشر وحشتزده میشوند و به یک واژه امنیتی تبدیل شده است؛ درحالیکه این موضوع یکی از رسالتهای دانشگاه است. جامعه ما پرتنش است و اگر دانشگاه ما به رسالت خود عمل کند، میتواند در این زمینه اثرگذار باشد.»
معین یکی دیگر از رسالتهای دانشگاه را ارائه توصیههای سیاستی و حمایتی اثربخش دانست و گفت: «در آخرین پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان، مشخص شد اساتید و دانشگاهیان مرجعیت بالایی در سطح افکار عمومی دارند و توصیههای آنها میتواند در اغلب موارد در زمینه تثبیت صلح و برطرفشدن منازعات تاثیرگذار باشد. توصیههای مبتنی بر شواهد علمی آنها میتواند به حکومتها،مراجع بینالمللی و سازمانهای مردمنهاد با تاکید بر سیاستهای صلحطلبانه کمک کند. دانشگاه موظف است اساتید و دانشجویان خود را باتوجه به مسئولیت اجتماعی نهاد علم، مسائل و مشکلات اجتماعی را با خود جوامع محلی در چارچوب آموزشها و پژوهشهای کاربردی مطرح کنند، اما دانشگاه ما بهصورت نهادمند با مسائل اجتماعی گره نخورده است.»
او حضور دانشگاهها در زمینه دیپلماسی را موثر دانست و گفت: «علم میراث مشترک بشری است و دانشگاه بهطور طبیعی باید در زمینه گسترش ارتباطات بینالمللی و میانفرهنگی فعال و بهعنوان پلی میان ملتها موثر باشد. در دولت اصلاحات پژوهشی انجام شد که در آن میزان تولید علم قبل و بعد از انقلاب بررسی شد. قبل از انقلاب تولید علمی ما ناچیز بود، زمان جنگ به صفر رسید و بعد از آن به سرعت رشد کرد. حتی زمانی که ایران در احاطه جنگ و تحریم بود، مقالات مشترک میان اساتید ایرانی و دانشگاههای کشورهای دیگر کاهش پیدا نکرد. دانشگاه میتواند با ارائه پیشنهاداتی در زمینه خلع سلاح، در زمینه پیشگیری از جنگ و صلح و آتشبس نیز پیشقدم باشند.»
نیاز ایران به کارگزاران صلح
مقصود فراستخواه، جامعهشناس بهعنوان یکی دیگر از میهمانان این مراسم، در سخنرانی خود با تمرکز ایده کنشگران مرزی و گفتمان صلح اجتماعی و سیاسی، تاکید کرد که ما هم به عاملان صلح نیاز داریم، هم به ساختارهای آن و کنشگران مرزی میتوانند بهعنوان کارگزاران صلح، عاملان صلحساز و منادیان صلح اجتماعی باشند. او درباره ساختارهای صلحی که جامعه ایرانی به آن نیاز دارد، توضیح داد و گفت: «در کنش مرزی، یک فرض «درمیان بودگی» است. حقیقت در میان دولت و جامعه تعریف میشود. مصلحت عمومی نیز در میان است و این ترددها در میان جامعه و دولت است که میتوانند وصل ایجاد و حقیقت و مصلحت را تعریف کنند. این رویه میتواند به توسعه پایدار کشور کمک کند و هزینه تغییرات را کاهش دهد. بهنظر میرسد صفآراییهای مکرر قهرمانها و ضدقهرمانها به خرج مردم و ایران، بسیار کسالتبار شده است. باید از این جنگ قهرمانها و ضدقهرمانها عبور کنیم و به سیاستدوستی و گفتوگو برگردیم. با وجود اختلافنظرها توافق کنیم و با وجود توافق خود، همچنان دیدگاههای متکثر را هم دنبال کنیم.»
فراستخواه یکی از مجراهای این موضوع را فضاهای مرزی خواند و گفت: «این فضاهای مرزی، عاملان اجتماعی معمولیاند که میتوانند در این فضاهای مرزی و ترددها و گفتوگوها برای این جامعه خسته امکانسازیهای تازهای انجام دهند. شاید گفته شود بخشی از عادات سیاستورزی در سرزمین ما ریشههای هیجانی و منفعتی دارد و عقدهگشاییها، ایدئولوژیهای نفرت، دگرساز و طردساز، خود و دیگریکننده، منافع و رانتها این سیاست خصمانه را ایجاد میکند، اما بهنظر میرسد بخش بزرگی از این قضیه مربوط به خطاهای شناختی است. در چند دهه اخیر مطالعات میدانی گستردهای انجام شده که نتیجه آن نشان میدهد، بخش زیادی از مشکلات بشر شناختی است و فقط هیجانی نیست، درنهایت نوعی جهل ایجاد میکند که با آن برای خودمان مشکل ایجاد میکنیم. همین تداعیها و شهودها در فضاهای عمومی و شبکههای اجتماعی بازتولید میشود و رواج پیدا میکند و مبنای عمل نسلی برای جنگیدن میشود.»
او ادامه داد: «همین رویه باعث ایجاد توهمی است که سبب میشود منتظر سوارانی تازه باشیم تا کار حکمرانی را یکسره و دموکراسی موعود پایان تاریخ را در این سرزمین نهایی کنند. این به مشکل جامعه ما تبدیل شده، اما جوامع در حال توسعه نوپدیدی را میشناسیم که از همان فضاهای میانی و ساختارهای صلحساز و فضاهای آستانهای هوشمندانه استفاده میکنند و کار توسعه سرزمین خود را پیش میبرند.» این جامعهشناس این فضاهای مرزی را نهادهای حرفهای، صنفی، اختیارات محلی، نهادهای مدنی، حزبی و رسانهای، انجمنهای علمی و نهادهای مشابه دیگر معرفی کرد و گفت: «کار دولت بعدی تولید ساختارهای مرزی، پیوندها و حلقههای وصل بهشکل ساختارمند و توسعه این ساختارهای صلحساز در جامعه است. بیایید این نهادهای مرزی را ایجاد و اثربخش کنید.»
بسترسازی شبکههای اجتماعی برای گفتوگو
زهرا نژادبهرام، دانشآموخته علوم سیاسی و مدرس دانشگاه، سخنران دیگری بود که درباره شبکههای مجازی و گفتمان صلح صحبت کرد. او با اشاره به نظریه کنشگران مرزی مقصود فراستخواه گفت: «نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل میدهند که دغدغه زندگی دارند و هرکه این دغدغه را دارد، منادی صلح است. در تصمیمسازی و تصمیمگیری کمحضور یا کماثرند، چون فرصت لازم برای آنها تامین نمیشود. امروز شکل رسانهها متفاوت شده و با دنیای جدیدی از رسانهها روبهرو هستیم. شبکههای اجتماعی عینیت رسانههای نویناند و کنشگران مرزی قوانین خاص خود را دارند. در حوزه شبکههای اجتماعی دارای راه و زبان مشترکند. این فرصت میتواند ظرفیتهایی که برای ایجاد صلح به آنها نیازمندیم را شکل دهد و بازتولید کند. شبکههای مجازی امروز با دنیای دیگری دستوپنجه نرم میکنند.»
او به تاثیر شبکههای اجتماعی در تصویر منتشرشده از حمله اسرائیل به غزه هم اشاره کرد و گفت: «در روزهای اول حمله اسرائیل، هجمه جریان رسانههای رسمی آنچنان گسترده و وسیع بود که تمام جهان در برابر این مسئله در حال واکسینه کردن بود و موضوع نسلکشی را بسیار جاافتاده نشان میداد. اما تغییری که شبکههای اجتماعی در رفتار مردم جهان ایجاد کرد باعث شد، در سراسر جهان در برابر حمله اسرائیل به غزه واکنشهای مردمی را ببینیم. تعارض بین واکنشهای مردمی و سیاستها این حقیقت را نشان میدهد که عرصه شبکههای اجتماعی، عرصه گفتوگو و پذیرش دیگری و رواداری است.
نژادبهرام ادامه داد: «نزدیک پنج میلیارد از جمعیت و در کشور ما هم بیش از ۸۰ درصد جمعیت زمین، حداقل عضو یکی از شبکههای اجتماعیاند. این آمار معنایی جدی دارد. در گروه ۱۵ تا ۳۰ سال این رقم تا مرز ۹۶ درصد هم میرسد. بعد از انقلاب ارتباطی، بروز و ظهور شبکههای اجتماعی به تعالیبخش اندیشه صلحدوستی بشر تبدیل شد؛ چون دو مفهوم در این شبکهها نهادینه شده است؛ گفتوگو و دیگری. پذیرش این دو امر در شبکههای اجتماعی بهمعنی بسترسازی برای بروز و ظهور اندیشههای سیاستدوستی است. این شبکهها زبان مشترک دارند و گفتوگو در آن معنا دارد. در این شبکهها همه یک امکان و یک فضا برای دسترسی و بیان دیدگاههای خود دارند و برابری فرصتهاست. دنیایی که در این شبکهها شکل گرفته است، همان ایدهآلی است که قرنهاست بشریت به دنبال آن است و همان بحث دگرخواهی است. اگر به دنبال نهادسازی و فرصتهای تازه برای گفتوگو هستیم، میتوانیم از این فضا استفاده کنیم. نقش دولت جدید در این محورهاست. تمرین گفتوگو و رواداری در همین فضاهای مجازی شکل میگیرد.»
خطر مرجعیت رسانه در خارج از کشور
یکی دیگر از سخنرانان این نشست، ماشاالله شمسالواعظین، روزنامهنگار پیشکسوت و سردبیر روزنامههای جامعه، توس، نشاط و... بود که در دهه ۷۰ منتشر میشد. او در سخنرانیاش درباره «صلح اجتماعی و مرجعیت رسانهای در ایران» گفت که وقتی از مرجعیت صحبت میکنیم، منظور مرجعیت باورساز است که نفوذ کلام دارد و درنهایت تبدیل به یک باور میشود: «این مراجع شامل طبقه نخبه، احزاب سیاسی، تشکلها و علوم گوناگونند و در مرحله آخر رسانه قرار دارد. در هرم مرجعیتها، رسانه بخش فانتزی زندگی مردم را تشکیل میدهد. اهمیت رسانه زمانی خود را در زندگی انسان نشان میدهد که وارد حوزه منافع عمومی شود. حدود ۲۰ سال است که مرجعیت رسانه مانند مرجعیت اپوزیسیون به خارج از کشور منتقل شده است. از نکات طنزآلود این مرحله این است که تولید پیام در داخل صورت میگیرد، اما به خارج از ایران منتقل و فرآوری میشود و دریافتکنندگان پیام در ایران آن را بهمثابه خبر دست اول دریافت میکنند و بعد به باور و اعتقاد تبدیل میشود.»
او ادامه داد: «این موضوع از نظر منافع ملی خطرناک است، اما به آن توجهی نشده است. آنها احساس کردند مطبوعات داخلی به پایگاه دشمن تبدیل شده و باید آن را تخریب کرد و رسالت رسانه به رسانه ملی واگذار شد. صداوسیما هم بهشدت در دو دهه اخیر ناموفق بوده است. یکی از رؤسای سابق صداوسیما در جلسهای گفت که ما در قم یک رسانه شنیداری داریم که تعداد پرسنل آن از تعداد مخاطبانش بیشتر است. رسانهای که میخواهد مرجعیت داشته باشد، باید اعتماد عمومی را جلب کند.»
شمسالواعظین به یکی از گزارشهای روزنامه جامعه در دهه ۷۰، درباره قتل نوه احمد مصدق اشاره کرد و توضیح داد که چطور یک رسانه میتواند در شرایط حساس، اعتماد مخاطب را جلب کند: «بعد از گزارش روزنامه جامعه، این رویداد که ظرفیت سیاسیشدن داشت، در خاطر کسی نماند؛ چون گزارش مطابق واقعیت تهیه شده بود و روزنامهای آن را تهیه کرد که مورد اعتماد مردم بود و نیممیلیون تیراژ داشت. اگر فرآیند حوزه تولید پیام تا انتقال به مخاطب سالمسازی شود، مخاطب اعتماد مطلق پیدا میکند. اعتبار یک رسانه از ملاکهای رسیدن آن به مرجعیت است و کار حرفهای، اعتبار یک رسانه را افزایش میدهد.»
رییس انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران (تشکلی که ۱۵ سال است در محاق است) تاکید کرد که روزنامهنگار حق تبلیغ و برانداختن یک حکومت را ندارد: «با این حال روزنامهنگار نسبت به جاانداختن رویکردهای حکومت در چارچوب قانون اساسی، حقوق بشر و مبارزه با فقر، جهالت، مسائل و ارزشهای واحد بشری وظیفه دارد.» او درباره لزوم کثرتگرایی، تعدد رسانهای و سهم بازار هم گفت: «وقتی میخواهید در بازار گرم رسانه جایگاه پیدا کنید، ناگزیرید مزیتهایی برای مخاطبسازی داشته باشید تا درنهایت به رسانه مرجع تبدیل شوید. بومینبودن مرجعیت رسانهای خطرآفرین است. علاوه بر این ساخت مخاطب در کشور و حضور تولیدکننده معرفت خارج از فضای بومی نیز بهشدت خطرناک است، بااینحال میشود مرجعیت رسانهای را دوباره بومیسازی کرد.»
شمسالواعظین به اصل نهم اخلاق بینالمللی روزنامهنگاری هم اشاره کرد و آن را رویهای برای فراگیرکردن پدیده صلح در جهان دانست: «تعهد اخلاقی به ارزشهای عام انسانی، روزنامهنگار را به پرهیز از هرنوع توجیه و تحریک به جنگهای متجاوزانه و مسابقات تسلیحاتی ملزم میکند. علاوه بر این پرهیز از همه شکلهای خشونت، نفرت یا تبعیض، سرکوبگری رژیمهای استبدادی و استعمار، همچنین اطلاعرسانی درباره فقر، سوءتغذیه و... نیز باید در دستور کار روزنامهنگار قرار داده شود. با تعقیب این رویه است که روزنامهنگار میتواند به امحای جهل و سوءتفاهم میان انسانها کمک کند.»
تعریف متکثر از علاقه به ایران
در ادامه این نشست علیاصغر سیدآبادی، پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان، در سخنرانی خود با موضوع «دهه هشتادیها و صلح با طبیعت» درباره شرایط محققشدن صلح توضیح داد و گفت: «صلح در شرایطی محقق میشود که حذف و طرد در میان نباشد. وقتی درباره دهه هشتادیها صحبت میکنیم متوجه میشویم که نگاه رسمی و آکادمی، نگاه طرد است. من کلمه نوجوان را در تعدادی از پایاننامهها و تحقیقات دانشگاهی بررسی کردم و متوجه شدم که این موضوع بیشتر از منظر روانشناسی، علوم تربیتی و بیولوژی مطرح شده، نه از منظر جامعهشناسی. در بیش از ۹۰ درصد این مقالات، نوجوانی بهصورت یک مشکل در نظر گرفته میشود. نام یکی از این مقالهها خنثیسازی نوجوانان بود که میتوان آن را چکیده نگاه آکادمی و حکومت در ایران درنظر گرفت؛ یعنی نوجوانی بهمثابه یک مین است که باید خنثی و مهار شود.»
او ادامه داد: «وقتی این نگاه در نظر گرفته شود، یعنی از همان ابتدا بخش بزرگی از جامعه طرد شده است. نوجوانی دورهای است که ریسکپذیری و لذتطلبی در آن بالاست. در گذشته هم برای عبور از دوره کودکی به نوجوانی، مناسک گذار داشتیم که همین خطرات برای آن تعریف و کنترل میشد.»
سیدآبادی حضور نوجوانان در جنبش ۱۴۰۱ را واکنش آنها به این تلقی از نسل خودشان دانست: «اگر به دهه ۶۰ برگردیم، میبینیم که خانواده و حکومت با هم علیه نوجوانی همدست بودند و میخواستند نوجوان را کنترل کنند، اما حالا خانواده ایرانی تغییر کرده است. پژوهشهای اجتماعی و پیمایشها نشان میدهند که خانواده ایرانی نسبت به گذشته، مدنیتر و دموکراتیکتر شده است و در خانواده صدای بچهها شنیده میشود.»
او در ادامه از افزایش حمایتگری در خانوادههای ایرانی هم گفت: «سال ۱۳۹۹ پیمایشی از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با همکاری یونیسف بهنام «اینترنت وکودکان» انجام شد که نتایج آن نشان از حامیبودن خانوادههای ایرانی میداد. این موضوع یکی از تفاوتهای نوجوانان ایرانی با کشورهای دیگر است. در ایران وقتی یک نوجوان خانواده خود را توصیف میکند، با عنوان حامی، پشتیبان، مهربان، دلسوز و... از آنها یاد میکند. همین موضوع باعث شده که تحولات بعد از سال ۱۴۰۱ را الزاماً تحولات نسلی ندانیم.»
سیدآبادی ادامه داد: «نوجوان توانسته است سهم خود را در خانواده بگیرد و اثرگذار است و حالا میخواهد در خیابان هم صدای خود را داشته باشد و سهم خود را از خیابان و مدرسه پس بگیرد اما نهادهای رسمی، دولت و مقررات مانع آن هستند. در آموزشوپرورش ما هنوز معلم کسی است که در یک صندلی بالاتر قرار گرفته و تقریباً خدای کلاس است، اما حتماً دانشآموزان در یکی، دو سررشته از او بیشتر میدانند.»
او درباره پژوهشی درباره میزان علاقه نوجوانان به ایران هم گفت: «در یک پژوهش که با حضور۲۵۰ نوجوان در سراسر ایران انجام شد، ۴۱ درصد از آنها گفتند که ایران را دوست دارند، ۲۰ درصد گفتند تقریباً دوست دارند، ۸/۲ درصد با اماواگرهایی گفتند که ایران را دوست دارند و ۲۴ درصد هم گفتند که ایران را دوست ندارند.»
این پژوهشگر کودک و نوجوان درباره دلایل نوجوانانی که اعلام کردند به ایران علاقه دارند هم توضیح داد و گفت: «طبیعت ایران یکی از دلایلی است که نوجوانان به ایران علاقه دارند. در کنار آن به غذاهای خوشمزه و درنظر گرفتن ایران بهعنوان خانه خود هم اشاره کردند. در کشورهای دیگر وقتی از نوجوانان پرسیده میشود که مشکل خود را ابتدا به چه کسی میگویند؟ پاسخ داده میشود که اول مشکل را با دوستانمان مطرح میکنیم، اما در ایران نوجوانان پاسخ دادند که ابتدا مشکل خود را به خانواده، بعد به خواهر و برادر و بعد به دوستانشان میگویند. گذشته و باشکوهبودن ایران و دانشمندان ایرانی هم از دلایلی بودند که این نوجوانان بهعنوان دلیل علاقه خود به ایران اعلام کردند.»
سیدآبادی توضیح داد که بخشی از دلایل علاقه نداشتن گروهی از نوجوانان به ایران، شرایطی است که امکان تغییر دارد: «مواردی مانند محدودیت و نبود آزادی، نحوه اداره کشور، انواع تبعیضها، گرانی، فقر و... بخشی از دلایل نوجوانانی بود که اعلام کردند به ایران علاقه ندارند. درمجموع دختران نوجوان نسبت به پسران نوجوان، ناراضیتر بودند. من از آنها پرسیدم امکان پیشرفت برای ایران قائلید؟ پاسخ دادند که این موضوع درصورتی محقق میشود که تغییر عمیق سیاسی، اصلاح قوانین و سیاستها، آزادی پوشش و سبک زندگی و پیشرفت اقتصادی و نبود فقر رخ دهد و به محیطزیست توجه شود.»
سیدآبادی اضافه کرد که نوجوانان دهه هشتادی بیشتر از دو نسل قبل از خود ایران را دوست دارند، اما به بخشی از آن علاقه دارند که شاید برای ما اهمیت نداشته باشد: «همیشه پایه تعریف هویتهای ملی زبان، نژاد، خون، مذهب، فرهنگ و... است. حالا این پرسش مطرح میشود که ایران را چطور باید تعریف کنیم که کسی از آن طرد نشود؟ باتوجه به گفتوگوهایی که با این نوجوانان انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که باید به این تعریف رسید که هرکسی در این سرزمین زندگی میکند، باید در این دایره در نظر گرفته شود؛ این تعریف دهه هشتادیها را هم در برمیگیرد و هیچ تعارضی با کسی ندارد. در تمام دنیا زمانی که از نوجوانان درباره هویت آنها پرسیده میشود، خودشان را با هویتهای فردی معرفی میکنند. نوجوانانی که با آنها گفتوگو کردم هم در تعریف خود از ویژگیهای فردی استفاده کردند. ما باید خودمان را برای تعریف متکثرتری از ایران آماده کنیم که ممکن است خودمان متوجه نشویم، ولی وجود دارند.»
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
بیحجابی در مراسم مذهبی
در مراسم عاشورا ی سال ۱۴۰۳ گروهی از زنان و دختران بیحجاب با پوشش آزاد در مراسم مذهبی و زنجیرزنی حاضر شدند؛ چنین رفتاری یک فرسنگ (Milestone) در جنبش زنان و یک دماسنج در سنجش ایستار نواندیشی دینی در ایران بود.
در این چشمانداز، ایمان و رعایت آداب دینی، مذهبی و سنتی چه معنایی دارد؟ چهارچوب آن چهگونه کرانمند و بسته میشود؟ اگر به مناسبات و استانداردها ی جهانها ی جدید و توزیع حقوق (آزادیها و برابریها) تن دهیم، فرسایش باورها و داوریها ی دینی و مذهبی تا کجا ادامه خواهد یافت؟ و چه کسی داور این فرآیند است؟ آیا آنچنان که در جامعهها ی نوین دیده میشود، امکان برآمدن جریانها و رفتارهای نادر فراهم آمده است؟ و باید آنها را به رسمیت شناخت و محترم داشت و برابر دید؟ با مسلمانان خداناباور (همانند مسیحیت بدون خدا) چه باید کرد؟ با امام جماعت زن بیحجاب چه؟
از «توزیع حقوق» که برآمد جهانها ی جدید است به «توضیح حق» که شاهنشان سنت است، و در دامنه ی آن به امتیازها و ممنازیتها ی بسیار میرسد، چهگونه باید پرید؟ با کسانی که جهانها ی جدید و مناسبات تازه نمیشناسند؛ و در برابر این پوستاندازیها ایستادهاند، چه باید کرد؟
این همه و بیشتر را با حسن یوسفی اشکوری که از نواندیشان مسلمان و دینپژوهان ایرانی است در میان گذاشتهام و در تکاپو ی آن بودهام که پاسخی درخور برای پرسشها ی بالا بیابم.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
جیل فیلیپوویچ / دیلی بیست / فرارو
نویسنده، وکیل و روزنامهنگار مقیم نیویورک است. از او کتاب معروفی به نام “اوکی بومر (بچۀ نسل جنگ) بیا حرف بزنیم که نسل من چطور عقب ماند” چاپ شده است. فیلیپوویچ از منتقدان برگزاری مسابقات زیبایی در آمریکا بوده و در این باره نوشته است:” ما به حقوق زنان احترام میگذاریم، اما بیشتر بر روی زیبایی ظاهری زنان در لباس شنا تمرکز میکنیم”. فیلیپوویچ استدلال کرده که زنان نباید هنگام ازدواج نام خود را تغییر دهند.
او در یادداشتی در سال ۲۰۱۳ میلادی در روزنامه “گاردین” نوشته بود:”چرا زنان متاهل باید نام خود را تغییر دهند؟ اجازه دهید مردان نام خود را تغییر دهند”. او هم چنین حامی حقوق زنان فرار کرده از خانه به دلیل خشونت خانگی و مدافع خدمات پناهگاههای امن برای زنان بوده است. او در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ میلادی از سوی انجمن روزنامه نگاران حرفهای برای بهترین مقاله نویسی انلاین جایزه دریافت کرد.
***
به سختی ۴۸ ساعت از کنار رفتن جو بایدن از رقابت برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری در کاخ سفید میگذرد، اما یک نکته واضح است: کامالا هریس میتواند برنده شود. حزب دموکرات از رای دهندگان گرفته تا رهبران و نمایندگان و اهداکنندگان مالی آن حزب پشت سر هریس معاون رئیس جمهور صف کشیدهاند. هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که او واقعا نامزد نهایی آن حزب برای شرکت در رقابت انتخاباتی شود. با این وجود، او ظرف مدت ۲۴ ساعت ۸۱ میلیون دلار جمعآوری کرده و نمایندگان کافی برای کسب نامزدی حزب را به دست آورد. روز کاری بدی به نظر نمیرسد.
البته برخی موارد نگران کننده نیز وجود دارند. بخش عمده نگرانیها به این موضوع باز میگردد که آخرین باری که حزب دموکرات یک زن (هیلاری کلینتون) را در رقابت انتخاباتی به عنوان نامزد خود معرفی کرد، متحمل شکست شد. با این وجود، شایان ذکر است که در دو دوره انتخابات آمریکا نیز نامزدهای سفید پوست بازی را به یک مرد سیاه پوست (باراک اوباما) باختند. ترامپ در سال ۲۰۲۰ میلادی در برابر جو بایدن باخت و در سال ۲۰۱۶ میلادی نیز آرای الکترال را کسب کرد، اما در عرصه جمع آوری آرای مردمی در سراسر کشور در مقابل کلینتون کامیاب نبود. ما صرفا نباید براساس نتیجه یک انتخابات که در آن یک زن در آن رقابت متحمل شکست شد این موضوع را تعمیم داده و قضاوت کنیم.
هریس چندین نقطه قوت منحصر بفرد را از خود نشان داده است به ویژه آن که آن نقاط قوت میتوانند در مقابل “دونالد ترامپ” موثر باشند. نخستین و واضحترین نقطه قوت این واقعیت است که ترامپ سالهای متمادی وقت صرف حمله به بایدن به خاطر سن و تواناییهای شناختی او کرده بود و نشان داد که یک پیرمرد نباید کشور را اداره کند. این رویکرد همواره برای نامزدی که تنها سه سال از بایدن کوچکتر است و در صورت پیروزی و تکمیل یک دوره کامل ریاست جمهوری در دهه هشتم عمر و مسنترین رئیس جمهور تاریخ خواهد بود یک حرکت خطرناک بود. با این وجود، اکنون به نظر میرسد که این یک استراتژی خاص است.
حزب جمهوریخواه به طور قابل توجهی در تبدیل کردن سن بایدن به یک معضل و دغدغه ذهنی افکار عمومی موفق بود. پس از مناظره فاجعهبار ترامپ و بایدن در اوایل تابستان سال جاری کل کشور در یک ماه گذشته وقت خود را صرف صحبت در مورد سن بایدن و خطرناک بودن حضور دوباره او در کاخ سفید و ابراز نگرانی در این باره کرده است. چشم انداز یک مرد بسیار مسن که کشوری را رهبری میکند برای اکثر آمریکاییها نگران کننده به نظر میرسید. خب، اکنون با نامزدی هریس به جای بایدن ترامپ خود به آن مرد بسیار مسن تبدیل شده است. او مردی است که قدرت بیان خاصی ندارد و اغلب واژگانی که بیان میکند را زیر و رو ادا کرده و افراد، مکانها و چیزها را حین سخنرانی با یکدیگر مخلوط میکند.
برخلاف بایدن که رام بود او سرسخت به نظر میرسد. با این وجود، دقیقا در شرایط فعلی نگرانی درباره افزایش سن در چهار سال آینده و وخیم شدن عملکرد شناختی که درباره بایدن وجود داشت در مورد ترامپ نیز صدق خواهد کرد. ترامپ اکنون تقریبا مطمئنا با نامزدی روبروست که دو دهه جوانتر از اوست و به طور قابل توجهی سالمتر به نظر میرسد و از نظر فکری نیز بسیار ماهرتر است. این موارد مزیتهایی هستند که به شکلی واضحی قابل مشاهده میباشند چه نامزد نهایی دموکراتها در رقابت انتخاباتی کامالا هریس باشد یا یک دموکرات دیگر که احتمالا حتی جوانتر از او خواهد بود.
هریس هم چنین یک دادستان سابق است واقعیتی که به او در انتخابات مقدماتی دموکراتها در سال ۲۰۲۰ آسیب رساند زمانی که اعتراضات علیه خشونت پلیس بالا گرفت و اصلاحات عدالت کیفری یک موضوع دو حزبی بود، اما در سال ۲۰۲۴ میلادی وضعیت بسیار متفاوت به نظر میرسد. کارزار ترامپ خود تا حدودی مسبب وضعیت ایجاد شده بوده است. انتخابات تا حدی در مورد امنیت و جرم است. اگر تقابل هریس در مقابل ترامپ وجود داشته باشد پس دادستان نیز در مقابل مجرم محکوم شده توسط دادگاه قرار دارد. مجرم محکوم شده در دادگاه زمانی که در منصب ریاست جمهوری قرار داشت بر جهش بزرگی در نرخ وقوع جرایم و قتل نظارت داشت در حالی که دادستان سابق در دورانی که منصب معاونت ریاست جمهوری را برعهده داشت شاهد کاهش نرخ آمار وقوع قتل بود.
بعید است که سابقه هریس به عنوان دادستان جریان راست اقتدارگرا یا چپ افراطی را خشنود کند او مطمئنا گامهای اشتباهی برداشته است، اما کارنامهاش احتمالا به گونهای است که رای دهندگان عادی ممکن است تا حد زیادی آن را غیرقابل اعتراض بدانند: مخالفت با مجازات اعدام، اما سرکوب مجرمان مرتکب جرایم رخ داده از طریق سلاح گرم و به روش خشونتآمیز و تلاش برای بازپروری مجرمان از طریق برنامههای آموزش شغلی در مورد مجرمانی که برای اولین بار به زندان افتاده اند و جرایم شان غیر خشونت آمیز بوده است.
هم چنین، هریس به والدین دانشآموزانی که به طور مداوم از مدرسه فرار میکنند گفته که اگر فرزندانشان را به مدرسه نبرند ممکن است با مجازات زندان مواجه شوند. او در مقام یک سناتور روی طرحهای اصلاحی عدالت کیفری دو حزبی کار کرده بود.
همان طور که هریس در جریان کارزار انتخاباتی در دِلاور گفته بود: “من با مجرمان مختلفی برخورد کردم. با شکارچیانی که زنان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند. متقلبانی که به خاطر منافع خود قوانین را زیر پا گذاشتند. بنابراین، وقتی میگویم جنس دونالد ترامپ را میشناسم به من گوش دهید”. او افزوده بود: “من با افتخار سوابق خود را در برابر او قرار خواهم داد”.
از نظر مخالفان و بدبینان بزرگترین آسیبپذیری هریس هویت اوست: او یک زن و همزمان یک زن چند نژادی است. آمریکا نزدیک به دو قرن و نیم حکمرانی ناگسستنی مردانه را تجربه کرده و این قاعده نیز به جز هشت سال ریاست جمهوری یک فرد سیاه پوست در سایر موارد صدق کرده است. آن مرد سیاه پوست (باراک اوباما) تنها فرد غیر سفید پوستی بود که منصب ریاست جمهوری را برعهده گرفت و مسلما یک استعداد سیاسی منحصر بفرد محسوب میشد. “هیلاری کلینتون” یکی از واجد شرایطترین نامزدهایی بود که برای ریاست جمهوری نامزد شده بود و در برابر مردی کاملا بیصلاحیت رقابت کرد و به هر حال تا حدی بدان خاطر در برابر ترامپ متحمل شکست شد که ترامپ لشکری از رای دهندگان با انگیزههای جنسیت گرایانه و هیجان زده ناشی از زن ستیزی را به سوی خود جذب کرده بود.
با این وجود، متخصات و ویژگیهای انتخابات هشت سال پیش با آن چه اکنون در جریان است یکسان نیست. برای بسیاری از رای دهندگان در آن انتخابات پیروزی کلینتون اجتنابناپذیر و نه ضروری بود. این بار، اما هیچ کس این تصور را ندارد که ترامپ نمیتواند برنده انتخابات شود. از آنجایی که کیفیت تاریخ سازی اولین رئیس جمهور زن بالقوه اصلا از قبل تعیین شده به نظر نمیرسد بلکه مانند یک هدف دشوار، اما دست یافتنی به نظر میرسد به خوبی ممکن است شاهد باشیم که افراد زیادی مایل به کار سخت و تلاش برای تحقق آن باشند چنان چه هم اکنون در حال انجام این تلاش هستند.
آمریکای سال ۲۰۲۴ میلادی از نظر روانی یا جمعیتی متفاوت از آمریکای سال ۲۰۱۶ میلادی است. رای دهندگان جوانی که در سال ۲۰۱۶ واجد شرایط رای دادن نبودند از نظر نژادی متنوعترین افراد در تاریخ ایالات متحده هستند. سریعترین گروه نژادی در حال رشد در ایالات متحده کدام گروه میباشد؟ آمریکاییهای چند نژادی که هریس یکی از آنان است: مادرش هندی بود و پدرش سیاه پوست. این بدان معنا نیست که رای دهندگان چند نژادی به طور خودکار رایشان را به هریس میدهند بلکه بدان معناست که در کشوری که از هر ده نفر یک نفر آن را چند نژادی میدانند و تقریبا از هر پنج نفر یک نفر لاتینتبار و بیش از یک نفر از هر ده نفر سیاه پوست هستند یک استراتژی ترامپیستی که به خصومت و کینه نژادی بستگی دارد شرط بندیای مخاطره آمیز نه صرفا برای لشکر رای دهندگان غیر سفید پوست بلکه برای مردمان سفید پوست آمریکایی است که اکنون شرکا، فرزندان، نوه ها، همسایگان، دوستان و عزیزان شان کمتر از همیشه سفید پوست هستند. در واقع ممکن است حضور هریس در رقابت رای دهندگان با احساسات نژادپرستانه را بیشتر به سوی ترامپ سوق دهد، اما هم چنین ممکن است دشمنی نژادی ترامپ را شعله ورتر سازد امری که حتی بسیاری از محافظه کاران را خشمگین خواهد ساخت.
هریس نیز مسیری کاملا ناشناخته را در پیش نمیگیرد. زنان سیاه پوست در سراسر ایالات متحده به مناصب قدرت رسیدهاند به ویژه در حزب دموکرات جایی که زنان سیاه پوست قابل اعتمادترین بلوک رایدهی هستند. زنان سیاه پوست مانند سایر زنان در شکل گستردهتر آن در دالانهای قدرت و به ویژه در نقشهای اجرایی کمتر حضور دارند هیچ ایالتی تاکنون فرماندار زن سیاه پوستی را انتخاب نکرده است. با این وجود، مدیران زن سیاه پوست وجود دارند. زنان سیاه پوست شهردار شهرهای بزرگ آمریکا از لسآنجلس گرفته تا فیلادلفیا از نیواورلئان گرفته تا واشنگتن دی سی هستند. انتخاب یک رئیسجمهور زن سیاه پوست رخدادی بسیار بزرگ و تاریخی خواهد بود و دور از دسترس نیست.
هم چنین، هریس در مورد برگ برنده دموکراتها یعنی حق سقط جنین قویتر از بایدن بوده است. هر جا که موضوع سقط جنین در انتخابات مطرح شده آن موضوع و حامیان آن پیروز شدهاند. ترامپ پیش از این سقط جنین را به عنوان یک موضوع بازنده برای کارزار انتخاباتی خود قلمداد کرده بود و سعی میکرد در مورد آن صحبت نکند.
رای دهندگان دموکرات نسبت به جمهوری خواهان بسیار محتاطتر و منطقیتر هستند و با رای خود نشان میدهند که شایستگی را به اجرا کردن “شو” مانند کاری که ترامپ انجام میدهد ترجیح خواهند داد. کارزار انتخاباتی بایدن مانند حرکتی دسته جمعی به سوی شکستی اجتناب ناپذیر بود. اکنون با جایگزینی هریس به جای او چنین احساسی برای دموکراتها وجود ندارد.
انصراف بایدن و حمایت او از هریس نه تنها بزرگترین خبر در آمریکا بود بلکه بلافاصله باعث سرازیر شدن حمایت و کمکهای مالی کارزار بایدن به سوی کارزار هریس شد.
وقتی به دونالد ترامپ فکر میکنید ممکن است واژگان زیادی به ذهن تان خطور کند، اما “تازه” یکی از آن واژهها نیست. هریس یک فرد تازه در بلوک سیاسی نیست، اما او هرگز ویژگیهای بایدن یا ترامپ را نداشته و به تازگی به سوی صدر فهرست نامزدهای دموکرات هدایت شده است. اگر او بتواند هنگام رویارویی با یک پیرمرد تمام این نتهای درخشان را بنوازد میتواند فردی باشد که در نهایت ترامپ را به زباله دان تاریخ پرتاب خواهد کرد و روشن خواهد ساخت که تاریخ حیات جنبش MAGA مورد حمایت ترامپ کاملا منقضی شده است.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
جناب پزشکیان عزیز، بحث بر سر آن نیست که مراد و مقصود جنابعالی در بکار بردن لفظ “کوبیدن مشت محکم” بر دهان چه کسانی بوده؟ بحث بر سر رواج گفتمان خشونت در فرهنگ سیاسیمان است که معالاسف بصورت امری رایج و متداول درآمده. مشکل نفس رواج ادبیات خشن بعنوان ادبیات انقلابی و پیشرو علیه مخالفین و هرکس که مثل ما نمیاندیشد است.
رواج ادبیات آکنده از خشونت فقط به جریانات انقلابی داخل کشور محدود نمیشود. در میان اپوزیسیون سیاسی خارج از کشور هم مع الاسف این پدیده کاملا رواج یافته. ادبیاتی همچون کوبیدن مشت محکم بر سر یا در دهان مخالفین؛ شعار مرگ و نیستی و نابودی مخالفین را سر دادن؛ لگد مال کردن و به آتش کشیدن پرچم کشورهای مخالف؛ بیاحترامی، توهین، هتاکی و فحاشی نسبت به کسانیکه مثل ما فکر نمیکنند؛ آنان را مثل آب خوردن متهم به مزدوری ، وابستگی، تجزیه طلبی و خیانت نمودن، بخشهای دیگر ادبیات سیاسی ما را تشکیل میدهند.
انقلابیون داخل کشور خود را یک سر و گردن از دیگران شایستهتر دانسته و در نتیجه خود را محق میدانند که دیگران را مورد تحقیر قرار دهند. در خارج از کشور هم کمتر چهره و شخصیت اپوزیسیون و تحلیلگران رسانه ای را میتوان سراغ گرفت که تحلیلها و گفتمانشان در قبال مخالفین آکنده از توهین، ناسزا و انواع و اقسام اتهامات مزدوری، وابستگی، خیانت، سرسپردگی و امثالهم نباشد. با این تفاوت که داخلیها در هیبت و شکل و شمایل انقلابی ظاهر میشوند و سودای تهذیب فرهنگ و تمدن فاسد غرب را دارند و همتایان آنان که در غرب زندگی میکنند فکل کرواتی، تحصیلکرده ومدعی برقراری دمکراسی در ایران آینده هستند.
این هم حکایتی است که معلوم نیست گفتمان ناسزا، خشونت، توهین، بیحرمتی و نداشتن کمترین تحمل مخالف امروز، چگونه قرار است منجر به دمکراسی فردا شود؟
جناب پزشکیان، مصیبتهای عدیدهای پیش روی دارید. از گرانی و کمبود آب و برق و سیاست خارجی ایدئولوژیمحور بهجای منافع ملیمحور گرفته تا ناامیدی جوانان، سر خوردگی تحصیلکردها، بیاعتمادی مردم به ماشین دولت و سقوط سرمایه اجتماعی مسئولین. جسارتا پیشنهاد میکنم تا میتوانید مصیبتها را صادقانه با مردم در میان بگذارید و درعین حال از بکار بردن زبان انقلابی و رادیکال خشونت پرهیز نمایید.
تلگرام نویسنده
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
تأثیر فیبر جو در کاهش وزن «مشابه داروهای ضدچاقی» است
یک پژوهش دانشگاهی نشان میدهد که فیبر خاصی به نام بتا-گلوکان که بهوفور در جو یافت میشود، میتواند اثر کاهش وزنی مشابه با داروهایی مانند اوزمپیک را بروز دهد، بدون آنکه هزینهها و عوارض جانبی مرتبط با این داروها را به دنبال داشته باشد.
محققان در این پژوهش تازه که در دانشگاه آریزونا انجام و گزارش آن در نشریهٔ تخصصی «The Journal of Nutrition» منتشر شده، به بررسی انواع مختلف فیبرهای غذایی و تأثیرات آنها بر سلامت روده و کاهش وزن پرداختهاند.
فرانک دوکا، استادیار دانشگاه آریزونا و سرپرست این پژوهش، در این باره گفته است: «ما میدانیم که فیبر مهم و مفید است، اما چالش اصلی شناخت دقیق انواع مختلف فیبر و تأثیرات متفاوت آنها بر سلامت انسان است.»
بهگفتهٔ این استاد دانشگاه، هدف این پژوهش این بوده است که درک بهتری به دست آید از اینکه کدام نوع فیبر بیشترین فایده را برای کاهش وزن و بهبود تعادل گلوکز خون دارد تا بتوان اطلاعات دقیقتری به جامعه و صنعت غذایی ارائه داد.
مطالعهای که دوکا و همکارانش انجام دادهاند، تجزیه و تحلیل گستردهای را بر اساس تأثیر انواع مختلف فیبر بر میکروبیوتای روده ارائه داد. آنها با بررسی فیبرهایی چون پکتین، بتا-گلوکان، دکسترین گندم، نشاسته و سلولز دریافتند که بتا-گلوکان، بهخصوص آن که در جو یافت میشود، قابلیتهای برجستهای در مقابلهٔ طبیعی با چاقی دارد.
این تحقیقات همچنین بر روی اثرات مختلف فیبرها بر سطوح گلوکز خون و حفظ توده بدون چربی تمرکز داشته است. در یک آزمایش کنترلشده، موشهای آزمایشگاهی به پنج گروه تقسیم شدند و به همهٔ آنها رژیم غذایی پرچرب و پرساکارُز داده شد.
در میان این گروهها، گروهی که با بتا-گلوکان تغذیه شده بودند، کمترین افزایش وزن را داشتند و حتی در شرایط رژیم غذایی ناسالم، افزایش توده چربی قابلتوجهی در آنها دیده نشد و حفظ توده بدون چربی بیشتری نشان دادند.
نتایج این مطالعه نشان داد که موشهایی که با بتا-گلوکان تغذیه شده بودند، علاوه بر کاهش وزن، بهبود قابلتوجهی در حساسیت به انسولین و کنترل سطوح قند خون نشان دادند، که نشاندهندهٔ تأثیر مثبت این نوع فیبر بر متابولیسم بدن است.
مطالعات بیشتر نشان داد که بتا-گلوکان باعث توسعهٔ نوعی میکروبیوتا میشود که به بهبود سلامت کلی و کاهش وزن کمک میکند. بهویژه، این فیبر باعث افزایش تولید بوتیرات در روده شده است.
بوتیرات یک متابولیت (مادهٔ شرکتکننده در سوختوساز سلولی) است که نقش کلیدی در تحریک ترشح نوع خاصی از هورمونهای پروتئینی دارد که به مغز سیگنال سیری میدهد.
این مطالعه بر اهمیت بالای بتا-گلوکان بهعنوان یک عنصر غذایی کلیدی در مبارزه با چاقی و بهبود متابولیسم تأکید میکند و پژوهشگران امیدوارند که این یافتهها بتواند به توسعهٔ محصولات غذایی مؤثرتر برای تقویت سلامت روده و کل بدن کمک کند.
رادیو فردا
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
سلام و درود به همه مخاطبان عزیز پادکست “ژن، زیان، آزادی”. این پلتفرم ماست، جایی که ما تشویق به تغییرات غیر خشونتآمیز در ایران میکنیم. برخلاف بسیاری که از گذار از جمهوری اسلامی صحبت میکنند ولی نحوه این گذار را توضیح نمیدهند، ما باور داریم که باید این گذار را تعریف کنیم. این موضوع، محور اصلی وبسایت و پادکست ماست.
در این قسمت از پادکست “زن، زندگی، آزادی: مانیفست”، به بحث مهم سکولاریسم و نقش آن در قرارداد اجتماعی میپردازیم. با حضور سوسن رخش و سعید پیوندی، به بررسی تاریخی، چالشها و فرصتهای سکولاریسم در ایران خواهیم پرداخت.
سکولاریسم و آزادی مذهب در قرارداد اجتماعی آینده ایران
مهمانان ویژه:
سوسن رخش، جامعهشناس و محقق فمینیست
سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه
موضوعات:
تعریف سکولاریسم و تفاوتهای آن در جهان غرب و جهان اسلام
تاریخچه سکولاریسم در ایران از انقلاب مشروطه تا امروز
چالشها و فرصتهای سکولاریسم در ایران
چالشهای اجرای سکولاریسم
دیدگاههای فمینیستی در خصوص سکولاریسم
فرصتها و مزایای سکولاریسم برای جامعه ایرانی
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
سه سازمان حقوق بشری، به نمایندگی از خانوادهٔ توماج صالحی، بهدلیل ادامهٔ بازداشت و شکنجه و آزار و اذیت این خوانندهٔ معترض زندانی به کارگروه بازداشت خودسرانه سازمان ملل شکایت کردند.
سازمانهای حقوق بشری «داوتی استریت چمبرز»، «شاخص سانسور» و «بنیاد حقوق بشر» روز چهارشنبه سوم مرداد این شکایت را به این نهاد بینالمللی ارسال کردند.
در این شکایتنامهٔ مشترک، این سه سازمان حقوق بشری از پایبند نبودن دولت ایران به تعهدات حقوقی بینالمللی خود در برخورد با آقای صالحی انتقاد کرده و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط این هنرمند شدهاند.
آنها نوشتهاند «هر روز زندان اضافهٔ دیگر بیعدالتیِ بزرگی در حق این هنرمند است و او جز اینکه خواستار احترام به حقوق اساسی خود و سایر ایرانیان باشد، کار دیگری انجام نداده است».
توماج صالحی در جریان اعتراضات گسترده سال ۱۴۰۱ تحت عنوان «زن زندگی آزادی» که با جانباختن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد، از مردم معترض و بازداشتیها و فعالان سیاسی حمایت میکرد.
در متن شکایتنامهٔ سه نهاد حقوقبشری تأکید شده که توماج صالحی نخستینبار بهخاطر «هنرش» بازداشت شد و از آن زمان تاکنون بارها بازداشت و تحت شکنجههای جسمی منجر به شکستگی دست و پا و دنده قرار گرفته است.
نزدیک به ۳۰۰ روز بازداشت بدون ارتباط و دسترسی به خانواده یا وکیل، تأخیر قابل توجه در ابلاغ اتهامات، محدودیتهای قابل توجه برای دسترسی وکلای توماج صالحی به اسناد مربوط به اتهامات ادعایی، و عدم رعایت الزامات اولیه دادرسی در دستگیریهای مکرر او ازجمله مواردی است که در این شکایت به آنها اشاره شده است.
بخش قابلتوجهی از این شکایتنامه به جلوگیری از دسترسی توماج صالحی به امکانات پزشکی و درمانی اختصاص یافته که باوجود جراحتهای جدی ناشی از شکنجه، مقامهای قضایی و زندان از این هنرمند سلب کردهاند.
در این شکایتنامه همچنین رفتار جمهوری اسلامی با آقای صالحی بهمنزلهٔ «آزار و اذیت قضایی» توصیف شده و آمده است که بهرغم لغو حکم اعدام او در دیوان عالی ایران، این هنرمند همچنان در بازداشت به سر میبرد و پروندههای قضایی تازه علیه او گشوده شده است.
این سه سازمان حقوق بشری نوشتهاند اتهامات قضایی علیه توماج صالحی مبنی بر «اهانت به مقدسات» و «نشر اکاذیب»، از ترانههای رپ آقای صالحی و درخواستهای او برای تحقق آزادیهای بیشتر برای مردم ایران ناشی میشود.
در این متن به نقل از آرزو اقبالی بابادی، دخترعموی آقای صالحی، آمده که «بهرغم لغو حکم اعدام توماج، مقامات قصد دارند او را مدت طولانی در زندان نگه دارند. آنها اغلب از تاکتیکهای ظالمانهای مانند متهم کردن مجدد زندانیان به اتهامات بیاساس برای شکستن ذهنی آنها و القای ترس در دیگران که به دنبال آزادی هستند، استفاده میکنند.»
نگین نیکنام، دوست توماج و مدیر حسابهای کاربری او در شبکههای اجتماعی، نیز گفته است «پروندهسازی و اتهامات بیاساس علیه توماج صالحی، با وجود اینکه بیش از ۲۰ ماه در زندان است، تنها یک معنا دارد: از آنجایی که جمهوری اسلامی در پی خشم جهانی نتوانست او را اعدام کند، اکنون تلاش میکند او را در زندان نگه دارد.»
حساب کاربری توماج صالحی در شبکه ایکس نیز در روزهای جاری از «تبدیل قرار بازداشت پرونده اول این هنرمند به وثیقه و ادامهٔ بازداشت غیرقانونی او بدلیل پروندهسازی جدید» خبر داده است.
این حساب با اشاره به تشکیل پروندههای جدید علیه این هنرمند معترض زندانی با اتهاماتی چون «توهین به مقدسات، دعوت به خشونت و کشتار، تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی»، آنها را «ساختگی» و «فاقد مبنای حقوقی» خوانده است.
این حساب همچنین نوشته است: «بر اساس همین قوانین موجود، امکان تبدیل قرار بازداشت پروندهٔ جدید به وثیقه نیز وجود دارد تا درحالیکه ضابطین قضایی در حال گوش کردن و مرور رپهای منتشرشدهٔ توماج صالحی و بررسی اشعار آن هستند تا شاید بهانه جدیدی برای اتهامات مورد نظر سناریو نویسان پیدا کنند، توماج خارج از فضای زندان به ادامه روند درمانی خود و بازسازی جسم و جان خستهاش بپردازد.»
توماج صالحی ۲۷ آبان ۱۴۰۲ پس از تحمل بیش از یک سال حبس که ۲۵۲ روز آن در انفرادی بود، با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. با این حال مأموران امنیتی نهم آذر ماه او را دوباره و این بار در خیابانی در شهر بابل بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل کردند.
سپس خبر صدور حکم اعدام برای این خواننده معترض توسط دادگاه انقلاب منتشر شد که موج گسترده جهانی از اعتراض به این رأی را در پی داشت و نهایتاً دیوان عالی کشور اوائل تیرماه امسال حکم اعدام او را نقض کرد.
سازمان عفو بینالملل در نامهای که اواخر اردیبهشتماه امسال منتشر شد، تصریح کرده بود که توماج صالحی در حین بازداشت شکنجه شده و بهطور مداوم مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
رادیو فردا
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
صبح امروز حکم اعدام کامران شیخه، زندانی سیاسی اهلسنت کُرد پس از ۱۵ سال تحمل حبس در زندان مرکزی ارومیه به اجرا درآمد. او آخرین متهم یک پرونده هفت نفری بود که تمام اعضای آن اعدام شدند. از روز شنبه هفته جاری تا امروز ۲۰ تن در ایران اعدام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن شدید اعدام کامران شیخه خواستار توجه فوری جامعه جهانی به موج جدید اعدام در ایران شد.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان گفت: «کامران شیخه پس از شکنجه در دادگاهی کاملا غیرمنصفانه بر اساس اتهامهای دروغین به اعدام محکوم شده بود. اعدام کامران شیخه، همچون اعدام شش همپروندهایهایش، براساس قوانین بینالمللی و حتی قوانین جمهوری اسلامی غیر قانونی است و قتل فراقضایی محسوب میشود. علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مسئولان قوه قضایی فاسد جمهوریاسلامی باید در قبال این جنایت پاسخگو باشند!»
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، صبح امروز پنجشنبه ۴ مرداد ماه، حکم اعدام کامران شیخه، ۴۰ ساله، زندانی سنی مذهب کرد در زندان مرکزی ارومیه (دریا) به اجرا درآمد.
کامران شیخه در یک پرونده مشترک به همراه فرهاد سلیمی، داوود عبداللهی، ایوب کریمی، انور خضری، قاسم آبسته و خسرو بشارت در بهمن ماه ۱۳۸۸ بازداشت و براساس اعترافات تحت شکنجه و بدون برخورداری از دادرسی عادلانه در اسفند ماه ۱۳۹۴ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه به اعدام محکوم شدند. این حکم کمی بعد در دیوان عالی کشور نقض شد، اما مجددا در سال ۱۳۹۸ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی حکم اعدام برای ایشان صادر شد.
شش همپروندهای دیگر کامران شیخه طی شش ماه و بین آبانماه ۱۴۰۲ و اردیبهشت ۱۴۰۳ اعدام شدهبودند.
احتمال میرود تعداد اعدام شدگان صبح امروز در زندان مرکزی ارومیه بیش از یک نفر بوده باشد.
در شش روز گذشته دستکم ۲۰ تن، در زندانهای مختلف ایران عمدتا با اتهامات مربوط به «مواد مخدر» و «قتل عمد» اعدام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران پیشتر در مورد تشدید اجرای احکام اعدام در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری هشدار داده بود.
سازمان حقوق بشر ایران در اردیبهشت ماه نسبت به خطر اعدام کامران شیخه هشدار داده بود.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
![]() |
اخیرا آقای علی کریمی در مورد کسانی که با شاهزاده رضا پهلوی مخالف هستند گفته است: «اینکه کسی از خاندان پهلوی و الان از شاهزاده رضا پهلوی انتقاد میکنه به هر نوعی دو تا مورد بیشتر نداره از نظر من، یا ذینفع جمهوری اسلامی هست یا باعث بوجود آمدن جمهوری اسلامی بوده. یعنی گزینه سومی واسه من نداره اینها. حالا اگر کسی فکر میکنه گزینه دیگری هم هست، بگه که ما هم در جریان قرار بگیریم، ولی در مجموع همین بوده چیزی دیگهای نیست اینا».
ظاهرا فوتبالیست سرشناس کشور ما که در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی به خاطر مخالفت آشکارش با سرکوب معترضان بهویژه زنان و دختران تظاهرکننده مجبور به ترک شد کشور شد، گروه بزرگی از نسل جوان یا میانسال کشور که نه ذینفع جمهوری اسلامی هستند و نه بهخاطر سن و سالشان اصولا میتوانستهاند در روی کار آمدن جمهوری اسلامی سهیم بوده باشند، را نمیبیند یا نمیخواهد ببیند.
از سوی دیگر هستند افرادی که میتوانستهاند در انقلاب ۵۷ شرکت نکرده باشند و اصولا مخالف آن انقلاب بوده باشند، ناراضی از وضع موجود و ضربه خورده از این نظام نیز باشند، اما اکنون با شاهزاده و راهحل سیاسی او برای کشور هم مخالف باشند. ترجیح آنها راه و روش سیاسی شاهزاده نیست نه به این علت که «ذینفع» مادی و معنوی جمهوری اسلامی هستند، بلکه راه شاهزاده را «ضرر» یا «ریسک» غیرقابل قبول برای مردم و کشور ارزیابی میکنند. اگر از این زاویه نگاه کنیم که به خاطر دفع ضرر یا ریسک نکردن از شاهزاده حمایت نمیکنند، البته از زاویه «ذینفع»ی حق با آقای علی کریمی است.
یک سیاستمدار بسته به مقام و قدرت سیاسیاش به یک سلبریتی تبدیل میشود، اما یک سلبریتی لزوما سیاستمدار نمیشود، هرچند فضای نمایشی سیاست در دنیای کنونی این کار را برایش آسان کرده باشد. آقای علی کریمی نیز با توییتها و اظهارات پرحاشیه خود که هر از چندی در رساناها و فضای مجازی منتشر میشود نشان داده است تاکنون از پختگی و دقت سیاسی لازم برای تبدیل شدن به یک سیاستمدار برخوردار نبوده است.
اصولا چون سلبریتیهای هنری و ورزشی نسبت به سیاستمداران از آغاز راهشان با ویژگیها، فرهنگ و ایدهآلهای خاصی رشد مییابند، همپوشانی این دو حرفه یا عرصه چندان آسان نیست. هرکدام الزامات خاص خود را دارند که لزوما در خدمت رشد محبوبیتشان در عرصه دیگر نیست.
سیاستمدارانی که منتقد و یا مخالف وضع موجود بویژه در کشورهایی مانند ایران هستند معمولا محاسبه پرداخت هزینه سیاسی و روبرو شدن با محرومیتها به خاطر راهی که انتخاب کردهاند، میکنند. ضمنا اغلب آنها از یک زندگی اقتصادی متوسط برخوردار هستند. سلبریتیها اما خود را برای پرتاپ شدن ازعرصه و پرداخت هزینه سیاسی آماده نکردهاند و از نظر درآمد اقتصادی نیز بهطور از متوسط سیاستمداران معترض یا مخالف در موقعیت بسیار بهتری قرار دارند. علی کریمی در یکی از صحبتهایش گفته که هرچه داشته را از دست داده است. این گفته و لحن او هنگام گفتن از شرایط جدید خویش، گویای شوکی است که از تغییر ناگهانی از موقعیت یک سلبریتی ثروتمند با جایگاه مشخص در داخل کشور به یک سلبریتی-سیاستمدار فقیر، یا با موقعیت اقتصادی بسیار پایینتر، با جایگاه غیرمشخص در خارج کشور به او وارد شده است.
در دموکراسیها ورود یک سلبریتی به عرصه سیاست با ریسک پرداخت هزینههای سیاسی روبرو نیست و همچنین این ورود میتواند به تدریج صورت بگیرد، در نظامهای غیردمکراتیک و بسته مانند ایران که اتفاقات و سرکوبهای سیاسی میتواند ناگهان بروز کند، سلبریتیهایی که وارد سیاست میشوند با چالش و ریسک زیر و رو شدن ناگهانی زندگیشان روبرو هستند.
مشکل دیگر سلبریتیها این است که همه آن هوادارانی که در میدانهای ورزشی، کنسرتها و یا در فضاهای مجازی به آنها ابراز علاقه میکنند، لزوما در زمینه سیاسی از آنها پیروی نمیکنند. بسیاری از هواداران این سلبریتیها متوجه متفاوت بودن این عرصهها و اینکه چه کاری از چه کسی برمیآید، هستند. پس، آنها میتوانند در موقعیتی قرار بگیرند که اظهارات سیاسی آنها نه همه هوادارانشان را جذب کند و نه چنگی به دل نخبگان سیاسی بزند.
در دموکراسیها به دلیل اینکه احزاب و شخصیتهای سیاسی آزاد هستند، هرکس جایگاه و فعالیت اصلی خود را دنبال میکند و سلبریتیها مجبور نیستند جای خالی سیاستمداران و احزاب را پر کنند. این چهرههای مشهور اغلب نقش حامی سیاستمدارانی که به آنها نزدیک هستند را بازی میکنند و یا در کنسرتها و تبلیغات انتخاباتی به آنها کمک میکنند.
مسئول سرنوشت و موقعیت ناگواری که آقای علی کریمی فوتبالیست مشهور کشور ما در آن قرار گرفته در درجه اول کسانی هستند که با سرکوب جنبش زن، زندگی، آزادی و حامیان این جنبش او را مجبور به ترک کشور کردند.
■ مشکل جوامع دیکتاتوری بسته یک دو تا نیست. وقتی حکومت تمامیت خواه باشد. «جامعه قطبی» ست و زندگی پیچیدهتر میشود. یکی از برجستهترین مشکلات در این «جوامع قطبی» موقعیت نخبگان جامعه در تمام بخش های اجتماعی ست.
از متخصص گرفته تا استاد دانشگاه ، نویسنده، شاعر و مترجم، هنرپیشه و کارگردان، خواننده، ترانه سرا و آهنگساز ، ورزشکار و ... در بین حکومت دیکتاتوری و اقشار مختلف مردم مثل این ست که بین دو سنگ آسیاب قرار گرفته باشند؛ تحت فشارند. یا بین حکومت و مردم به کش به کش وجود دارد که نخبگان را به صفوف خود در بیاوردند.
هر نحبه ای که به محافل حکومت نزدیک شود. مورد شدید ترین انتقاد ها و تهمت ها ی منقدین حکومت قرار میگیرند . همکاری با حکومت هم که اصلا و ابدا جائز نیست و «خیانت» محسوب می شود.
برعکس؛ هر نخبه ای که همراه اقشار مختلف مردم باشد و از نزدیکی به حکومت پرهیز کند و یا به انتقاد از حکومت روی بیاورد به شدید ترین اشکال مورد پیگیرد و اتهامات سنگین حکومت دیکتاتوری قرار میگیرد.
در این جوامع همه چیز با دوری و نزدیکی به حکومت اندازه گیری می شود که همیشه منفی ست که در انتخابات های فرمایشی خصلت نمائی می کند چون حکومت «سخت» پابرجا ست و تغییری مطابق نیازهای مردم با دولت های «صوری» صورت نمی گیرد.
در جوامع دموکراتیک چنین نیست. نخبگان در جامعه ی باز می توانند به احزاب سیاسی موجود گرایش داشته باشند یا نداشته باشند. به مثل در آمریکا مردم می دانند کدام هنرپیشه یا ورزشکار، نویسنده و متفکر و... به کدام حزب گرایش دارند.
مردم با حکومت آمریکا مشکل ندارند . دولت ها و حزب ها میایند و میروند و جابجا میشوند. ما می توانیم این موضوع را در مورد مشاهیر آمریکا در ۱۰۰ سال گذشته دنبال کنیم .طرفداری از حزب دموکرات یا جمهوریخواه لطمه ای به زندگی نخبگان نمی زند و هر کدام در میان مردم بدیل حرفه و قابلیت ها جایگاه خاصی دارند و موضوع گرایش سیاسی آنها نمی تواند مانع پیشرفت و ترقی آنها شود.
موضوعی که در جوامع باز تعیین کننده ست انتخابات ادواری ست و مردم نمایندگان خود را یا رئیس جمهور را انتخاب می کنند قانون از حقوق شهروندی همه بدون استثناء حمایت می کند.حتی نژاد پرستان ، نازیست ها ، بیگانه ستیز ها و...
به دلایل بالا مادامیکه در ایران انتخابات آزاد و فعالیت آزاد سیاسی پا نگیرد. نخبگان یا سلبریتی ها نیز نمی توانند بدون تعدی های حکومتی یا «ملامت»های مخالفان حکومت به کار و خلاقیت آزاد ادامه دهند.
کامران امیدوار پور
■ آقای فرخنده در اینجا دو موضوع مطرح میکنند. یکی انتقاد به محتوای صحبت علی کریمی و یکی دخالتش در سیاست و اظهار نظر سیاسی و جانبداری از رضا پهلوی. علی کریمی به عنوان یک فوتبالیست و سلبریتی که در دو قطبی بین مردم و جمهوری اسلامی جانب مردم را گرفته و مجبور به جلای وطن شده شناخته می شود. جانبداری ایشان از رضا پهلوی و انتقاد به ایشان به دلیل این جانبداری مورد بحث اینجانب نیست. بحث من موضوع دوم یعنی دخالت ایشان در سیاست و اظهار نظر سیاسی و جانبداری از سیاستمداران است. ایشان ادعا نکرده که سیاستمدار است. حتی در موضوع تنظیم منشور مهسا و شرکت در مسائل اجرایی ایشان خود را کنار کشید و آن کار را به سیاستمداران واگذار کرد.
دخالت در سیاست و جانبداری از سیاستمداران حق هر شهروند است و ربطی به دیکتاتوری و دمکراسی ندارد. در دمکراسیها سلبریتیها، که الزاما خود سیاستمدار حرفهای نیستند، در سیاست دخالت میکنند. نمونه اخیر آن جرج کلونی و توصیهاش به کنار رفتن بایدن بود. در آمریکا از سلبریتیها بخاطر دخالت آن در سیاست انتقاد نمیشود. چطور است که سلبریتی های جهان سوم از این امر مستثنی میشوند؟ تبدیل شدن به سیاستمدار حرفه ای هم حق هر شهروند است. ما نمونه هابی مثل ریگان و دیگر هنرپیشه های هالیوود داریم که به سیاستمداران حرفه ای تبدیل شدند. در هند آمیتاب بچن و در اوکراین زلنسکی نمونه های دیگر هستند. در تاریخ خودمان ستارخان ها قبل از سیاستمدار شدن چکاره بودند؟
اینکه جناب فرخنده خود منتقد رضا پهلوی باشد، که البته حق نظر خود را دارند و نظرشان محترم است، دلیل نمیشود از دخالت علی کریمی در سیاست به سبب سلبریتی بودنش انتقاد کند. هر شهروندی در هر موقعیتی حق دخالت در سیاست دارد. هر شهروندی در هر موقعیتی حتی حق انتخاب دارد که به یک سیاستمدار حرفه ای تبدیل شود. سیاستمدار شدن حق انحصاری هیچکس نیست.
با احترام رنسانس
■ رنسانس گرامی، مشابه این بحث، پیش از این در سایت ایران امروز مطرح شده است، و من در آن زمان، در یک متن نسبتا طولانی، نظر خودم را، با تکیه به مقالهای از مایکل والزر، مطرح کردهام. گمانم بر این است که اگر شما به لینک زیر رجوع کنید و بحث را از آنجا ادامه بدهیم زودتر به نتیجه میرسیم. در همین مورد، میتوانید نظر آن موقع حمید فرخنده را هم در همان جا ببینید. البته هر کس میتواند نظرش را هر موقع خواست، عوض کند. اما نظر من در این مورد هنوز عوض نشده است.
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/105321/
با احترام – حسین جرجانی
■ جناب جرجانی عزیز، من به نوشته شما رجوع کردم. همانطور که نظر شما عوض نشده، نظری هم که من دادهام بعد از خواندن نظر شما عوض نشد. از دید من تحولات را نمیتوان و نباید در فرمولهای زیبای از پیش تعیین شده محدود کرد. مردم ما در آنچنان شرایطی هستند که در حسرت یک زندگی معمولی بارها مثل همین نمایش رای گیری اخیر مجبور به انتخاب بین بد و بدتر شدهاند. برای رهایی از حاکمیت شرع و رسیدن به یک حاکمیت عرفی به هر ابتکار و قدم کوچک خوش آمد باید گفت و برنامههای تمیز و خواهان سیاستمداران معصوم شدن را فعلاً در جایی پارک باید کرد تا شرایطی فراهم شود که اهداف مطلوب و حداکثری قابل دستیابی شوند. در شرایط فعلی تجمیع نیرو برای به عقب راندن حاکمیت اقلیت قلیل امری حیاتی است.
با احترام رنساتس
■ جناب رنسانس گرامی، البته که حق هر کسی از جمله سلبریتیها هست که در سیاست به هر شکل دوست دارند دخالت کنند. من طبیعتا در هیچجای این یادداشت نگفتهام سلبریتیها و در این مورد مشخص آقای علی کریمی نباید وارد سیاست شود. اما هرکس وارد سیاست شد و اظهار نظری کرد یا پیشنهادی برای مبارزه سیاسی داد نیز میتواند مورد نقد دیگران قرار بگیرد. حتما هم نباید شخصی سیاستمدار حرفهای باشد تا بتوان او را نقد کرد. هرکس در عرصه عمومی گفته یا تحلیلی طرح کرد دیگران حق دارند درباره نقاط قوت یا ضعف آن تحلیل نظر دهند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده گرامی، سپاس از پاسخ روشنگرانه شما. بدیهی است که هرکس وارد سیاست شد و نظر سیاسی داد قابل نقد است.
با احترام رنسانس
■ اظهار نظر و بیان مواضع سیاسی یک هنرپیشه، خواننده و ورزشکار و کلاً یک سلبریتی امریست عادی و به نظر من در مجموع مسئله خاصی نمیتواند در آن رابطه مطرح باشد، چونکه یک سلبریتی همچون دیگر افراد جامعه تافتهای جدا بافته نیست و همچون دیگر آحاد جامعه حق دارد نسبت به مسائل مختلف اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی و ... اظهار نظر کند و دیدگاه خود را به اشتراک بگذارد. در این رابطه نظرات له و علیه او که برخی مواقع در سطح وسیعی انعکاس پیدا میکند، در حقیقت بر میگردد به افراد، گروهها و نحلههای فکری و سیاسی جامعه که آن بیان و موضعگیری چقدر به نظرات و مواضع آنان نزدیک و یا دور است، چونکه نظرات یک سلبریتی در بعضی مواقع بُرد بسیار وسیعی در میان توده مردم پیدا میکند و این باعث خوشنودی برخی دیدگاهها و نظرات فکری مقابل او نیست و واکنشهای شدیدی ایجاد میکند که اگر همان گفته و نظر احتمالاً از سوی یک سیاستمدار و یا فعال اجتماعی بیان شود آن واکنش را در سطح جامعه نداشته باشد و شاید اصلاً بنظر نیاید!
رامان
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مهدی بیک اوغلی / اعتماد
اول مردادماه بود که روزنامه اعتماد طی گزارشی خبر داد که «به زودی طرح صیانت از دستور کار مجلس دوازدهم خارج و طرح «رفع فیلترینگ» جایگزین آن میشود.» بلافاصله پس از گزارش «اعتماد» اما برخی افراد و جریانات با تشکیکآفرینی در خصوص این ایده، اعلام کردند که یک چنین ایدهای در دستور کار مجلس قرار ندارد! اما کمتر از ۳ روز پس از گزارش «اعتماد» دیروز از بهارستان خبر رسید که نهتنها یک چنین طرحی روی میز تصمیم سازیهای هیات رییسه مجلس قرار دارد، بلکه بر اساس اعلام قسیم عثمانی (طراح طرح) با تلاش برخی طیفهای تندرو در مجلس، طرح رفع فیلترینگ با وتو و سرکوب هیات رییسه نیز مواجه شده است.
عثمانی که طرح دو فوریتی رفع فیلترینگ را تهیه کرده نسبت به روند رسیدگی به این طرح در هیات رییسه اعتراض کرد و اظهار داشت که محمد باقر قالیباف طرح او را وتو کرده است! اظهاراتی که باعث ورود نمایندگان حامی قالیباف به موضوع و بروز برخی چالشها و درگیریها در مجلس میان عثمانی و طرفداران قالیباف شد.
در این میان برخی تحلیلگران سیاسی اما معتقدند خروج طرح رفع فیلترینگ ناشی از راهبرد نو اصولگرایان مجلس برای سهمخواهی بیشتر از دولت برای حضور در کابینه در ازای رفع فیلترینگ است. اصلاحطلبان و گروههای مستقل و میانه در مجلس اما با درک این راهبرد اصولگرایان در اقدامی پیشدستانه طرح دو فوریتی رفع فیلترینگ را استارت زدهاند تا اجازه سهمخواهی و فشار بر کابینه پزشکیان را از اصولگرایان سلب کنند.
دیروز اما مهرداد لاهوتی، نماینده لنگرود در گفتوگو با «اعتماد» در خصوص دورنمای پیش روی طرح رفع فیلترینگ اعلام کرد که دیدگاه کلی اکثریت نمایندگان در خصوص رفع فیلترینگ مثبت است و به زودی این طرح تصویب میشود. به اعتقاد لاهوتی در شرایطی که مسوولان و مدیران کشور از اپلیکیشنها و فضای مجازی بهره میبرند، اساسا چارهای جز رفع فیلترینگ در کشور وجود ندارد.
لاهوتی با اشاره به اینکه گردش مالی فروش فیلترشکن در ایران بین ۱۵ تا ۲۰ هزار میلیارد تومان است، همان پرسشی را طرح میکند که برخی نمایندگان مجلس قبلی هم بارها خواستار پاسخگویی به آن شده بودند؛ این پرسش که این پولهای هنگفت به جیب کدام افراد و جریانات میرود و آیا نسبتی میان طراحان طرح صیانت و سوداگران فیلترشکن وجود دارد یا نه؟
وتوی قالیباف؛ فریاد طراح طرح رفع فیلترینگ
دیروز صحن مجلس عرصه رویارویی طرفداران رفع فیلترینگ از یک سو و طرفداران جبهه پایداری و تندروها و طرفداران قالیباف در سوی دیگر بود. نخستن پرسش را قسیم عثمانی نماینده بوکان در مجلس طرح کرد؛ زمانی که درباره چرایی عدم وصول طرح رفع فیلترینگ خطاب به قالیباف اعلام کرد که اینجا پادگان نیست که هر طور دلش خواست طرحهای نمایندگان را بایکوت یا اجرایی کند!
عثمانی خطاب به نمایندههای حاضر در جلسه گفت: «طرحی دو فوریتی تهیه و تقدیم هیات رییسه کردم. این طرح تمام مراحل خود را طی کرده اما آقای قالیباف این طرح را وتو کردند. با چه حقی این کار را انجام دادید؟ آقای قالیباف شما به قرآن سوگند یاد کردید که آییننامه داخلی مجلس را رعایت کنید.»
او در بخش دیگری از اظهاراتش قالیباف را مورد خطاب قرار داده و گفت: «آقای قالیباف! اینجا پادگان نیست بلکه اینجا مجلس است. اگر من به عنوان نماینده مردم نتوانم صحبت کنم چه کسی باید حرف مردم را بزند؟ چرا به آییننامه عمل نمیکنید؟»
این نماینده همچنین توضیح داد که اعضای هیات رییسه به او اعلام کردهاند تمام مراحل طرح مذکور طی شده اما قالیباف با آن مخالفت کرده است! عثمانی در بخش پایانی صحبتهایش اشاره کرد: «چون طرح رفع فلیترینگ است اجازه نمیدهید در دستور کار قرار بگیرد. مگر همه از رفع فلیترینگ صحبت نمیکردید؟ چرا طرح بنده را وتو میکنید؟ این اقدامات را نکنید؛ به خدا بهنفع کشور نیست.»
علی نیکزاد که اداره جلسه علنی را برعهده داشت، در پاسخ به تذکر نماینده بوکان بیان کرد: انتسابی که شما به رییس مجلس شورای اسلامی دادید درست نیست. اکنون ۳۰ طرح دو فوریتی در هیات رییسه وجود دارد و هر کدام باید به موقع مطرح شود.
وی در ادامه تاکید کرد: با شناختی که بنده از شما دارم و سوابقی که از نمایندگی شما میشناسم اینگونه صحبت کردن مصلحت نیست. این چه الفاظی است که شما به کار بردید؟ یعنی چه که میگویید اینجا پادگان نیست. این چه حرفی است؟ ما جبهه دیدهایم، بالا و پایین در کشور دیدهایم، اکنون ۳۰ طرح دوفوریتی در هیات رییسه است که به وقتش مطرح میشود. بنده تقاضا دارم که هم شأن مجلس شورای اسلامی و هم شأن نمایندگان و هم شأن رییس مجلس شورای اسلامی را حفظ کنید.
بلافاصله پس از انتشار اظهارات نماینده بوکان، این پرسش میان کاربران شکل گرفت که چرا قالیباف از طرح موضوع در صحن جلوگیری کرده است؟
همان طور که اشاره شد، گروهی از تحلیلگران معتقدند قالیباف با وتوی این طرح در این بازه زمانی خاص به دنبال آن است که نهایت بهرهبرداری را از طرح رفع فیلترینگ در آینده صورت بدهد و تصویب آن را محصول هماهنگی طیفهای اصولگرای مجلس و دولت دوازدهم معرفی کند. یک چنین راهبردی این امکان را ایجاد میکند که در ازای تصویب طرح، در روند انتخاب کابینه چهاردهم سهم بیشتری به نفع اصولگرایان کسب شود.
این در حالی است که گروههای مستقل و اصلاحطلب در مجلس با اقدامی پیشدستانه، تلاش کردند امکان سوءاستفاده و بهرهبرداری از موضوع را به حداقل رسانده و این ایده را محصول خواست طیفهای میانهرو، مستقل و اصلاحطلب مجلس معرفی کنند. «اعتماد» اما برای آگاهی از چند و چون موضوع گفتوگویی با مهرداد لاهوتی، نماینده لنگرود و عضو میانهرو مجلس انجام داده تا درباره چند و چون طرح رفع فیلترینگ و تلاش تندروها برای وتوی این طرح بحث و تبادل نظر کند.
۲۰ هزار میلیارد تومان گردش مالی فیلترشکنها
نماینده مردم لنگرود در گفتوگو با «اعتماد» پیرامون ورود مجلس به مقوله فیلترینگ میگوید: «باید دید پس از اعمال محدودیتها، آیا مردم واتساپها، اینستاگرامها و تلگرامهایشان را قطع کردهاند؟ مهمتر از آن آیا مدیران ارشد و مسوولان کشور، از این اپها استفاده نمیکنند؟ در ایران موضوع قطعی وجود ندارد. اتفاقی که رخ داده آن است که بین ۱۵ تا ۲۰ هزار میلیارد تومان رانت برای سوداگران فیلترشکن از جیب مردم فراهم شده است! چه کسی اجازه برداشت یک چنین رانتی را به سودجویان داده است؟ این پول به حساب چه افراد و جریاناتی میرود؟ اساسا مشخص نیست هدف فیلترینگ چیست؟ آیا هدف انسداد اپهای خارجی است؟ صرفه جویی است؟ و...»
لاهوتی در ادامه یادآور میشود: «ما نماینده مردم هستیم و باید از منافع مردم دفاع کنیم. نمایندهای طرح دو فوریتی برای رفع فیلترینگ ارائه کرده، طرح باید پیش برود و درباره آن بحث شود. اگر مطلوب بود، رای مثبت میگیرد و اگر برخلاف منافع کشور بود با رای منفی نمایندگان مواجه میشود. اساسا برای رشد اپلیکیشنهای داخلی باید فضای رقابتی شکل بگیرد و هر کدام از اپها که بتوانند خدمات بهتری ارائه کنند، توجه بیشتری جلب میکنند. نمیشود که هزینههای اضافی و بیهوده بر دوش خانوارهای ایرانی تلنبار شود.»
او در خصوص صحبتهایی که در خصوص وتوی طرح توسط هیات رییسه مطرح شده میگوید: «به هر حال مجلس دوازدهم تازه فعالیت هایش را آغاز کرده. کمیسیونها یک هفته است تشکیل شدهاند. باید اجازه داده شود تا مسائل روند عادی خود را طی کنند.»
این نماینده در این خصوص که مردم نگرانند طیفهای تندرو در مسیر عادی طرح رفع فیلترینگ مانع تراشی کنند، میگوید: «این طور نیست که طیفهای تندرو بتوانند در تصمیمات مجلس اثر سوء بگذارند. طرحها به هر حال مطرح میشود و نمایندگان مردم در خصوص آن بحث میکنند و رای میدهند. این تصور که برخی افراد و جریانات میتوانند جلوی مطرح شدن طرح رفع فیلترینگ مانعتراشی کنند، ممکن نیست.»
لاهوتی در پاسخ به این پرسش که ارزیابی شما از غالب نمایندگان به طرح رفع فیلترینگ چیست و اینکه فکر میکنید این طرح تصویب شود یا از دستور کار نمایندگان خارج شود، میگوید: «معتقدم این طرح از دستور کار خارج نمیشود و نمایندگان چارهای جز تصویب طرح ندارند. چارهای جز این نیست که بستر مناسب مجازی برای مردم فراهم شود. تجربه نشان داده است که هر زمان که مسوولان به مردم زور گفتهاند و طرحهای سلبی در دستور کار قرار گرفته، نتیجه مناسب شکل نگرفته است. روز و روزگاری در این کشور برخی تفکرات در برابر استفاده از ماهواره همین رویکردهای سلبی را داشتند. بگیر و ببند راه میانداختند و وارد خانههای مردم میشدند تا ببینند آیا شهروندان ایرانی ماهواره دارند یا نه؟! دیشهای ماهواره و دستگاههای مردم را میشکستند و... اما نتیجه چه شد؟ قبل از ماهواره برخی درباره ویدیو هم همین بگیر و ببندها را راه انداخته بودند.»
نماینده لنگرود ادامه میدهد: «رشد فناوری به صورتی است که به زودی فیلترینگ هم امکانپذیر نخواهد بود و تکنولوژیهای تازه مردم را از این فیلترشکن بینیاز میکنند. امام معتقد بود میزان رای ملت است. ایشان در گفتوگوهایی که داشتند خطاب به مسوولان مجلس موسسان و شورای نگهبان اعلام میکردند، حتی اگر میدانستید اتخاد تصمیمی غلط است، اگر مردم خواهان انجام این تصمیم هستند، مسوولان حق دخل و تصرف در آن تصمیم خاص را ندارند. مسوولان جمهوری سالامی با یک چنین رویکردی باید نسبت به مطالبات مردم تصمیمگیری کنند. در مورد رفع فیلترینگ هم معتقدم، اکثریت مجلس نهایتا به آن رای خواهد داد.»
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، در نطقی تلویزیونی از کاخ سفید درباره علل تصمیم تاریخی خود برای انصراف از نامزدی حزب دموکرات در انتخابات ماه نوامبر گفت که وقت آن است «مشعل را تحویل نسل جدیدی» بدهد.
این اولین سخنرانی او از زمانی اعلامیه روز ۲۱ ژوئیه بود که راه را برای کامالا هریس، معاون رئیس جمهور، هموار کرد تا بتواند برای کسب نامزدی حزب دموکرات تلاش کند.
همزمان دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات، در تجمعی انتخاباتی گفته است که خانم هریس یک «چپ رادیکال دیوانه» است.
نظرسنجیها تا اینجا نشان میدهد که رقابت میان رئیس جمهور سابق و خانم هریس شانه به شانه است.
آقای بایدن چهارشنبه شب طرح خود را برای «به نتیجه رساندن امور مردم آمریکا» پیش از پایان دوره ریاست جمهوریاش در ژانویه سال آینده تشریح کرد.
او استدلال کرد که «دفاع از دمکراسی، که در خطر است، مهمتر از هر عنوانی است.»
«مهمترین چیز در مورد آمریکا این است که توسط پادشاهان یا دیکتاتورها اداره نمیشود. مردم آن را اداره میکنند. تاریخ در دستان شماست. قدرت در دستان شماست. ایده آمریکا در دستان شماست.»
«فقط چند ماه دیگر، مردم آمریکا باید مسیر آینده آمریکا را انتخاب کنند. من انتخابم را انجام دادهام، نظرم را بیان کردهام. میخواهم از معاون رئیس جمهور فوقالعاده کامالا هریس تشکر کنم. انتخاب این است حالا انتخاب با شما و مردم آمریکاست.»
«من از کار کردن برای مردم آمریکا نیرو میگیرم و شاد میشوم. اما وظیفه مقدس حفاظت از کشور متحد ما فراتر از شخص رئیس جمهور است. موضوع این بحث شما هستید. خانواده شماست. آینده شماست. موضوع ‘ما مردم’ هستیم.»
«ما مردم» از اصطلاحات کلیدی قانون اساسی آمریکاست.
بایدن همچنین به جنگ تجاوزگرانه روسیه به اوکراین اشاره کرد و گفت: “ایالات متحده ائتلافی از کشورها را برای حمایت از اوکراین و مخالفت با فدراسیون روسیه حفظ خواهد کرد.”
انصراف او از نامزدی باعث زیر و رو کردن رقابت برای رسیدن به کاخ سفید که از قبل هم پرماجرا بود شده است. این بعد از آن است که در پی عملکرد بسیار ضعیف آقای بایدن در مناظره تلویزیونی با آقای ترامپ، چهرههای ارشد حزب دموکرات و اهداکنندگان کمکهای مالی به این حزب به او فشار آوردند از رقابت کنارهگیری کند.
آقای ترامپ روز چهارشنبه در جریان سخنانی در شارلوت، کارولینای شمالی، به خانم هریس و همچنین آقای بایدن حمله کرد. او جو بایدن را خسارتبارترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا خواند.
او گفت: «برای سه سال و نیم کامالا هریسِ دروغگو به تنهایی نیروی محرکه فوقلیبرال در تک تک فاجعههایی بوده که بایدن آفریده است.»
«او یک چپ رادیکال دیوانه است که اگر شانس رسیدن به قدرت را پیدا کند کشور ما را ویران میکند.»
پیشتر در این روز کارین ژان-پییر، سخنگوی کاخ سفید، در یک کنفرانس خبری گفت که آقای بایدن به تصمیم خود برای انصراف از نامزدی «میبالد».
او افزود که تصمیم آقای بایدن «به دلیل وضع سلامتیاش نبوده» اما جرئیات بیشتری ارائه نکرد.
خانم ژان-پییر گفت که آقای بایدن «کاملا» توانایی خدمت برای یک دوره چهار ساله دیگر را داشته و تکذیب کرد که در مورد تواناییهای ذهنی او «پنهانکاری» صورت گرفته است.
بسیاری از دموکراتها تصمیم آقای بایدن را برای خروج از رقابت ستودند.
از جمله باراک اوباما رئیس جمهور سابق نوشت: «جو بایدن یکی از اثرگذارترین روسای جمهور آمریکا بوده است. به علاوه او دوست و یار من بوده. بار دیگر به ما یادآوری شده که او میهندوستی تراز اول است.»
خانم هریس به نوبه خود کمپین انتخاباتیاش را شروع کرده است.
او روز چهارشنبه در تجمعی گفت: «به باور من در این لحظه، با انتخابی میان دو بینش برای کشورمان روبرو هستیم، یکی بر آینده تمرکز دارد و دیگری بر گذشته. و با حمایت شما، من برای آینده کشورمان میجنگم.»
برخی جمهوریخواهان خواستار کنارهگیری آقای بایدن از ریاست جمهوری شدهاند، چون استدلال میکنند که اگر او نمیتواند در انتخابات شرکت کند نمیتواند امور کشور را بگرداند؛ اتهامی که کاخ سفید مکررا رد کرده است.
آقای بایدن قرار است روز پنجشنبه در کاخ سفید با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و همچنین خانوادههای گروگانهای آمریکایی که در غزه اسیر هستند دیدار کند.
بیبیسی فارسی، شبکههای اجتماعی
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
خانوادههای قربانیان اعدامهای ۶۷ در آرامستان خاوران
کمپین حقوق بشر ایران
چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳- بیانیه بیسابقه و قاطع گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در خصوص جنایتهای مقامهای کنونی و پیشین حکومت جمهوری اسلامی، در سالهای ابتدایی برقراری این حکومت در ایران، ضرورت پیگیری جامعه جهانی برای پاسخگو کردن مقامات جمهوری اسلامی را دو چندان کرده است.
جاوید رحمان در بیانیه اخیر خود خواستار تبیین سازوکاری بینالمللی برای تحقیق و محاکمه مقامهای جمهوری اسلامی درخصوص “جنایات وحشیانه” سالهای دهه ۱۳۶۰ خورشیدی شده است. او در این بیانیه بیسابقه، اعلام کرد که مقامهای جمهوری اسلامی و رهبران آن نباید اجازه فرار از عواقب جنایات مرتکب شده علیه بشریت و نسلکشی داشته باشند.
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، در بیانیهای مطبوعاتی که روز دوشنبه ۲۲ ژوئیه ۲۰۲۴ منتشر شد، یافتههای نهایی خود را پیش از پایان ماموریت خود اعلام کرد. او در این بیانیه به صراحت جنایتهای ظالمانه جمهوری اسلامی از جمله اعدامهای فراقضایی دهه ۶۰ خورشیدی را به عنوان مصداقی از «جنایت علیه بشریت» و همچنین «نسل کشی» به شمار آورده است. به گفته جاوید رحمان، این اعدامها شامل زنان و کودکان بوده است و برخی از زنان قبل از اجرای حکم اعدام مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند».
در بین سالهای ۶۰ تا ۶۷ خورشیدی، هزاران تن از مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در زندانهای ایران اعدام شدند. این زندانیان سیاسی که بسیاریشان در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند به دست نیروهای قضایی جمهوری اسلامی و هیئتهای موسوم به کمیتههای مرگ اعدام شدند.
جاوید رحمان اقدامات سرکوبگرانه و کشتارهای صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی را «بدترین و فاحشترین موارد نقض حقوق بشرِ زنده در حافظه ما» دانسته و تأکید کرده آمران و عاملان آن جنایات همچنان در ایران بر مسند قدرت هستند.
جاوید رحمان حدود یک ماه پیش نیز در گزارشی در حاشیه پنجاهوششمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد منتشر شد، به اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۱۳۶۰ اشاره کرده بود.
جاوید رحمان خواستار تعقیب مظنونان و متهمان، تضمین عدالت برای قربانیان و در نهایت محاکمه مرتکبان این دو جنایت در ایران در دهه ۱۳۶۰ شده و نوشته «ایجاد یک سازوکار بینالمللی تحقیق و پاسخگویی با همکاری قضات جهانی، برای دستیابی به این اهداف و پرداختن به رنج طولانی مدت قربانیان و خانوادههایشان ضروری است.»
جاوید رحمان در گزارش ۶۶ صفحهای خود به سرکوب بهائیان پس از انقلاب ۱۳۵۷ با هدف حذف این اقلیت دینی اشاره شده کرده است.
جاوید رحمان پیشتر نیز بر ضرورت پاسخگو کردن مقامات جمهوری اسلامی در قبال جنایات خود تاکید کرده بود. جاوید رحمان در جریان سرکوب خونین آبان ۹۸ و کشتار صدها معترض خیابانی و همچنین سرکوب خشن جنبش زن، زندگی، آزادی نیز بر ضرورت پاسخگو کردن مقامات در قبال جنایات خود تاکید کرده بود.
اهمیت گزارش اخیر جاوید رحمان، زمانی بیشتر میشود که آن را در راستای اولین گزارش مفصل کمیته حقیقت یاب سازمان ملل درخصوص سرکوب جنبش زن، زندگی، آزادی، مورد نظر قرار دهیم.
کمپین حقوق بشر ایران قویاً از فراخوان گزارشگر ویژه حمایت میکند و از دولتهای بینالمللی میخواهد تا با اعمال نفوذ و استفاده از اصل صلاحیت جهانی برای پیگرد قانونی مقامات جمهوری اسلامی در دادگاهها، اقدامی قاطع انجام دهند.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
محمد فاضلی: منازعه دوم خرداد ۷۶ و تیر ۷۸ باید متوقف شود
محمد فاضلی، جامعه شناس در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم اظهار کرد: منظور بنده از گفتمان جهت گیری ها و ترجیحات سیاسی و سیاستی مفید برای ایران امروز است.
امیدوار هستم این اولویت ها در دستورکار دولت قرار بگیرد و با پشتیبانی و حمایت جامعه و هسته مرکزی قدرت پیش رود. سیاست باید چند کارکرد داشته باشد، فراهم کردن امنیت در دورن و برون مرزها، تفاهم بین گروه های اجتماعی و سیاسی و رونق سیاسی در سایه امنیت و تفاهم رکن های این کارکرد هستند.
عباس عبدی: ما فعلا طلبی از آقای پزشکیان نداریم
عباس عبدی تحلیلگر سیاسی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم اظهار کرد: اتفاقی که در ۸ تیر رخ داد یک روزه نبود و یک فرآیند قدیمی دارد. درواقع از سال ۱۴۰۰ که انتخابات برگزار شد این ذهنیت وجود داشت که دیر یا زود سیستم سیاسی ایران به بن بست می رسد. امسال به دلیل سقوط بالگرد این اتفاق رخ داد که اگر این هم نبود سال آینده در انتخابات این مسیر متوقف شد.
به گفته عبدی، بنیاد این اتفاق شکاف در ساختار قدرت و شکاف بین ساختار قدرت و مردم است. از سال ۹۶ به بعد رابطه مردم قطع بود و تنها یک راه باقی ماند و آن این بود که آیا سیستم سیاسی ایران حاضر به پذیرش یک انتخابات به صورت آگاهانه است؟ انتخابات ۱۴۰۳ مبنایی برای حل این مسائل است.
وی ادامه داد: ما هیچ طلبی از آقای پزشکیان نداریم بلکه من بدهکار هستم و این تازمانی است که به شعارهایشان متلزم هستند.
محمد جواد ظریف: مبنای گفتمانی پزشکیان در سیاست داخلی و خارجی
محمد جواد ظریف رییس شورای راهبری دوره انتقال دولت در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم اظهار کرد: مبنای گفتمانی دکتر پزشکیان در سیاست داخلی و سیاست خارجی، دوگانه نگرش تهدیدمحور و فرصتمحور است. اگر ما بتوانیم با یک تغییر پارادایم نگرش تهدیدمحور حاکم بر تعامل داخلی و خارجی را به نگرش فرصتمحور تبدیل کنیم میتوانیم راه را به جلو پیش ببریم.
به گفته او، نگرش تهدیدمحور در بعد داخلی به این معناست که جوانان، زنان و مردم را تهدید ببینیم: وقتی چیزی تهدید باشد سعی بر محدود کردن آن میشود و زنان و جوانان را محدود میکنیم، در حالی که اگر این مردم نبودند چه کسی میخواست در مقابل تحریمها بایستند، به اعتقاد بنده آقای دکتر پزشکیان مردم را تهدید نمیبیند و این یک فرصت است.
ظریف تاکید کرد: مردم در دور اول انتخابات این پیام را دادند که از ما راضی نیستند و ما باید در برابر این پیام سه مرحله را پیش ببریم، اول با مردم آشتی کنیم، دوم پوزش بخواهیم و در مرحله سوم با مردم همدل شویم. بر همین اساس من با تمام وجود از مردم ایران پوزش میخواهم.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
در چوار ایلام، تنها در طول یک هفته، سه نفر دست به خودکشی زدهاند. دو نفرشان کارگران پیمانکاریِ پتروشیمیِ ارغوان گستر هستند که به تازگی از کار بیکار شدهاند و نفر سوم، همسر یکی دیگر از کارگران بیکارشدهی همین پتروشیمی است.
به گزارش ایلنا، «فلاکت» واژهی دقیقی برای توصیف وضعیت برخی از مردمان این سرزمین است. «فلاکت» به معنای بیچارگی، بدبختی، فقر و استیصال، واژهی درستی برای توصیف زندگیِ کارگران بیکارشدهی پیمانکاریِ پتروشیمیِ ارغوانگستر چوار ایلام است؛ کارگرانی که این روزها اخبار اعتراضاتشان در میان اخبار دیگر گم شده و امیدی به شنیدن صدایشان ندارند. خودشان میگویند: «چوار آخر دنیاست. خوش به حال هر کسی که اینجا نیست.»
سه خودکشی در طول یک هفته
در چوار ایلام، تنها در طول یک هفته، سه نفر دست به خودکشی زدهاند. دو نفرشان کارگران پیمانکاریِ پتروشیمیِ ارغوان گستر هستند که به تازگی از کار بیکار شدهاند و نفر سوم، همسر یکی دیگر از کارگران بیکارشدهی همین پتروشیمی است. فقر و بیچارگی، وجه اشتراک زندگیِ هر سه است و بیکاری، کابوسِ محققشدهای است که خبر از سیاهتر شدن زندگیِ سیاهشان میدهد.
حدود ۱۲۰ نفر از کارگرانِ پیمانکاریِ این پتروشیمی، طی ۴۰ روز گذشته، با نزدیک شدن به پایان پروژهی راهاندازی و البته رسیدن موعد فعالیت خط تولید کارخانه، کنار گذاشته شدند. مدیران میگویند پروژهی ساخت تمام شده و دیگر به کارگران نیازی نیست و اصلا ظرفیت جذب هم نداریم. کارگران اما این حرفها را قبول ندارند. آنها میگویند اگر به کارگر جدید نیاز نیست، چرا در طول چند ماه گذشته، کارگر غیر بومی استخدام شده است؟
بومیان داشتن کار در کارخانه را حق خود میدانند و میگویند برای ما که زمینهای کشاورزیمان را در همجواری با پتروشیمی از دست دادهایم، تنها راهِ امرار معاش، کارگری کردن در پتروشیمی است. میگویند حتی کارگری کردن در «چوار» هم پارتی میخواهد؛ استادکار، نزدیکان خود را برای کارگری انتخاب میکند و دیگران هیچ راهی برای پول درآوردن ندارند.
یک قابِ به شدت سیاه و بدونِ بزرگنمایی
یک قاب سیاه از چوار و روستاهای اطرافش: فقر در منطقه بیداد میکند و کارگرانی که شغلشان را از دست دادهاند، نگران تأمین خرج روزمرهاشان هستند. آنها البته فقط شغل خود را از دست ندادهاند، تداوم این بیکاری برای آنها مساویست با از دست دادنِ خانوادهاشان. یک زن دست به خودکشی زده و ۱۱ زن هم درخواست طلاق خود را ثبت کردهاند. موفق نشدم با هیچ کدام از این زنان صحبت کنم، اما کارگرانی که با ما تماس گرفتند گفتند جز پولِ یارانه، درآمد دیگری ندارند و برخی از زنان از فرط فقر و نداری درخواست طلاق دادهاند. یک نفر از کارگران فرزند سه سالهاش را تا بهزیستی برده و گفته نمیتوانم هزینهاش را تأمین کنم، شما بزرگش کنید….
فقر و فلاکت
این نمای سیاه از زندگیِ کارگران به هیچ وجه بزرگنمایی نشده است. کارگری که ۲۷ تیرماه با ریختن بنزین به روی خود قصد خودکشی داشت، اکنون به دلیلِ عفونتِ شبکیهی چشم و عفونت لوزههایش نیازمند درمان است. همکارانش میگویند برای ۸۱۲ هزار تومان پول قطرهی چشماش، درِ خانهی دوستان و آشنایان را زدهاند و تنها ۴۸۳ هزار تومان جمع کردهاند. از اوضاعِ بدِ زندگیاش میگویند، از اینکه در یکی از روستاهای اطراف «چوار» زندگی میکند و حالا که بیکار شده حتی برای تأمین یک وعده غذای روزانه هم به کمک نیاز دارد. میگویند جمع شدیم و رفتیم بهزیستی تا شاید کمکی کنند. او حتی در خانهاش یک اجاق گاز ساده هم ندارد و همسرش روی آتش غذا درست میکند.
کارگرِ دیگری که شبانه در قبرستان، قصد پایان دادن به زندگیاش را داشت وضعیتی به مراتب بدتر دارد. در مورد او میگویند حقوق کارگریاش را خرج مادر بیمار و برادر معلولش میکرده و پول یارانه هم یکجا به حسابِ نانوای محل واریز میشده. کارگران میگویند در «چوار» خیلیها کارت یارانهاشان را به نانوا یا سوپرمارکت محل میدهند و برای خرید نان و مایحتاج زندگیاشان دفتر حساب و کتاب دارند.
جوانِ ۲۹سالهای که بعد از مدتها اعتراض به بیکاریاش، مرگِ خودخواسته در قبرستانِ «چوار» را به زندگیِ ترجیح داده بود، در روز حادثه تماسی از سویِ نانوایِ محل دریافت میکند که آقا به حسابِ کارتِ یارانهتان پول واریز نمیشود. آنطور که کارگران میگویند ماجرا از این قرار بوده که جوان بعد از بیکاری، حسابِ یارانهاش را تغییر میدهد تا پول یارانه را خرجِ دوا و درمان کند. نانوا که زنگ میزند، مستاصل از اینکه دیگر حتی با خیال راحت نمیتواند نانِ خانواده را تأمین کند، آن تصمیمِ کذایی را میگیرد: شب به قبرستان میرود به امیدِ آنکه دیگر از آنجا بیرون نیاید. جوان اما به دستِ آنهایی که برای روشنِ کردنِ فانوس شبِ سومِ عزیزِ تازه فوتشدهاشان به قبرستان رفته بودند، نجات پیدا میکند.
سومین خودکشی هم مربوط به همسر یکی از کارگران اخراج شدهی کارخانه است. در مورد او چیز زیادی نمیدانیم اما کارگران تاکید میکنند که فقر و ناتوانی در تهیهی نیازهای اساسیِ زندگی دلیل این خودکشیِ نافرجام است. آنها میگویند بیکاریِ مرد و ترس از تداوم فلاکت ناشی از این بیکاری، زن را به جایی رساند که ترجیح داد برای همیشه به زندگیِ خود پایان دهد.
مردم با کمک خیرها روزگار را سپری میکنند
این میزان از فقر و فلاکت در «چوار» گسترده است و خیلیها تجربهاش میکنند. یکی از کارگرانِ جوشکار که درآمدش ماهی بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومان و نسبت به دیگران از اوضاع و احوال بهتری برخوردار است میگوید: «دیدنِ این همه بیچارگی، افسردهامان کرده است. تا در اینجا زندگی نکنید، این حجم از نداری را نمیتوانید درک کنید.» او که گاهی برای کمک به کارگران بیکار شده و تامین مواد غذایی خانوادهها فعالیت خیرانه انجام میدهد به ما از تجربهاش میگوید: «اینجا بعضیها حتی یک وعده غذا هم به زور تأمین میکنند. به آشپزهایی که برای پیمانکارانِ تهیهی غذا کار میکنند گفتهایم باقیماندهی غذا را دور نیندازند، ما میبریم و به خانوادههای نیازمند میدهیم.»
او میگوید: «تلفنم از مخابرات هم بیشتر زنگ میخورد! مردم برای زنده ماندن از من کمک میخواهند. دنبالِ خیر تا ایلام و مهران و سرابله هم رفتهام. برخی از مدیران و پیمانکاران را میشناسم و از آنها برای مردم کمک جمع میکنم.»
«پتروشیمی» آخرین امیدشان است
با این اوصاف، ماندن در «پتروشیمی» برای کارگران مسئلهی مرگ و زندگی است. بیکاری برای آنها همان رنگ بالاتر از سیاهی است. بیکاری یعنی تدوامِ فلاکت، یعنی فرو رفتنِ هر روزه در باتلاق فقر و بیچارگی. کارگران پیمانکاری که تا پیش از بیکارشدنشان، به سختی روزگار میگذراندند، بعد از بیکار شدن، تصویری جز فروپاشی از آیندهی خود و خانوادهاشان ندارند.
به همین دلیل است که کارگران دست از اعتراض بر نمیدارند. آنها چند هفتهی پیش با یارانهاشان بلیت خریدند و به تهران آمدند تا با مدیران هلدینگ خلیج فارس دیدار کنند، اما جز وعدهی بخش حراست، چیز دیگری نصیبشان نشد. برخی از کارگران چند روزی را هم در زندان و – آنطور که خودشان میگویند – در بند دزدان و قاتلان سپری کردند و با قرار وثیقه آزاد شدند. تعدادی از کارگران هم احضار شدهاند، تعهد دادهاند و برایشان پرونده تشکیل شده است.
با همهی اینها، کارگران خواستهاشان را تکرار میکنند: کار در پتروشیمی. برای آنها فرقی ندارد در تهران چه میگذرد و چه کسانی قرار است وزیر و وکیل شوند. در هیاهویِ اتفاقات اخیر، آنها از جایی که به قول خودشان آخر دنیاست، فریاد میزنند و کار میخواهند. برای این کارگران، «پتروشیمی» اولین و آخرین امیدشان است.
گزارش: زهرا معرفت
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
ندا جعفری / اعتماد
نگونه که آمارهای اقتصادی میگوید میزان مشارکت اقتصادی زنان در ایران پایینتر آمده است، اقتصاددانها بر این باروند که علت اصلی این موضوع به فرهنگ جامعه و سیاستگذاریهای دولت و حاکمیت و قوانین تبعیضآمیز ارجحیت مردان بر زنان برمیگردد و این موضوع اصلا ارتباطی به کوچک یا بزرگ بودن کیک اقتصادی ندارد. آنگونه که آمارها نشان میدهد مشارکت اقتصادی زنان در ایران در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار پایینتر است و بعضی از تحلیلگران این موضوع را ریشه در سنت میدانند که به صورت تاریخی زنان ایرانی کمتر به دنبال شغل رفته و در واقع خانهداری را به عنوان یک شغل نگاه میکنند.
بر اساس آخرین آمارها در بهار امسال از جمعیت فعال ۲۶ میلیونی کشور بیش از ۸۰ درصد مرد و باقی زن بودند. هر چند نرخ مشارکت کل و مردان نسبت به سال گذشته تغییری نکرده، اما نرخ مشارکت زنان ۰.۲ واحد درصد افزایش یافته است. از طرفی، نرخ بیکاری کل و مردان نیز کاهش یافته است؛ بهطوریکه به کمترین مقدار خود در ۲۰ بهار گذشته رسیده است، همچنین نرخ بیکاری زنان سیری صعودی به خود گرفته است. به گونهای که نرخ مشارکت مردان حدود ۵ برابر زنان شده است. با توجه به وضعیت بیکاری زنان، میتوان گفت شکاف جنسیتی عمیقی در بازار کار حکمفرماست.
انتقاد به آگهیهای اشتغال تک جنسیتی
سید مرتضی افقه، اقتصاددان و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز در این باره به «اعتماد» گفت: بهطور کلی در دولت اصولگرایان این شکاف جنستی و کمرنگ شدن حضور زنان در جامعه بیشتر هم شده است و ساختارهای حقوقی و قانونی نیز به سمتی پیش رفته که اشتغال زنان برای کارفرمایان هزینهبرتر هم شده است.
افقه تصریح کرد: در بسیاری از کشورها بر اساس قوانینی که اتخاذ میشود بخشی از هزینههای اشتغال زنان را دولتها میپردازند تا کارفرماها در زمان بارداری زنان بتوانند این هزینهها را بپردازند اما در ایران به دلیل فقدان این قوانین گرایش به استخدام آقایان به خصوص در بخش خصوصی بیشتر است این در حالی است که این شرایط نباید به این شکل باشد اما به دلیل نگاه اصولگرایانهای که حاکم است این وضعیت به وجود آمده است.
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: چند سال قبل دانشجویان دختر من که فارغالتحصیلهای رشته اقتصاد بودند به آگهیهای استخدامی تکجنسیتی (مردان) اعتراض داشتند و میگفتند در این آگهیها تنها مردان را برای مشاغل موردنظرشان استخدام میکنند.
الزام بر تسهیل شرایط برای حضور زنان در جامعه
او تصریح کرد: بنابراین دو مساله دیدگاههای ایدئولوژیک حاکم بر جامعه و قوانینی که ریشه در دیدگاههای اصولگرایانه دارد باعث شده تا کارفرمایان چندان تمایلی به حضور زنان در جامعه نداشته باشند.
افقه افزود: هر چند تحصیلات زنان در جامعه افزایش پیدا کرده است و تعداد فارغالتحصیلان رشد کرده و به جای آنکه از جوانان زن در بازار کار دعوت شود اما متاسفانه دختران و زنان در سن کار با بی اعتنایی از سوی کارفرمایان مواجه میشوند که ریشه آن را باید در نگاه ایدئولوژیک سیاستگذاران جستوجو کرد.
این کارشناس اقتصادی در مورد چگونگی تسهیل در حضور زنان در جامعه خاطرنشان کرد: هر چند دسترسی به اطلاعات و شبکههای اجتماعی میتواند به تغییر نگاه حضور زنان در جامعه کمک کند اما فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی نیز میتواند این فضای سنگین را بشکند.
آیا سیاست دورکاری زنان سیاست درستی است؟
افقه در مورد سیاست دورکاری زنان نیز گفت: در صورتی که دورکاریها به صورت رسمی و در مشاغل دولتی باشد در آمار نرخ مشارکت زنان ثبت میشود و در مشارکت اقتصادی اثرگذار هم هست اما اگر این دورکاری در بخش خصوصی باشد بعید است که در آمار مشارکت اقتصادی جایی داشته باشد، البته بنده موافق این دورکاریها نیستم، چرا که فضا به گونهای نیست که زنان را ایزوله کنند و شرایط اقتصادی نیز به شکلی است که حاکمیت هم نباید برای خانهنشینی زنان پافشاری کند.
این اقتصاددان تصریح کرد: به نظر میرسد با روی کار آمدن دولت جدید تا حدودی بستر برای مشارکت زنان فراهم شود اما این مساله به گروههای رقیب سنتی هم برمیگردد که چه اندازه میخواهند در این خصوص مقاومت کنند.
چرا نرخ مشارکت زنان در بازار کار پایین است؟
هادی صالحی اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ایلینوی اوربانا شمپین امریکا نیز در این خصوص میگوید: قبل از انقلاب تا حدودی شرایط برای حضور زنان در جامعه رو به افزایش بود اما پس از انقلاب دولت سعی کرد تا تقسیم کار بر اساس جنسیت باشد و نقش زنان در بازار کار محدود شد و حتی زنان تحصیلکرده هم در خانه ماندند و به فرزندآوری تشویق شدند اما پس از چند سال باز هم امکاناتی برای حضور زنان در جامعه فراهم شد به خصوص با افزایش زنان تحصیلکرده این شرایط بیشتر از قبل برای فعالیت زنان در جامعه به وجود آمد.
او ادامه داد: قبل از انقلاب زنان بیشتر در مشاغل خانگی مانند فرشبافی و یا کارهای خدماتی و کارگاههای خانوادگی مشغول به کار بودند که حتی دستمزدی هم دریافت نمیکردند و یا دستمزدشان بسیار ناچیز بود اما این روزها این فعالیتها با دستمزدهای قابل قبولتری صورت میگیرد.
تحریمها شوک اقتصادی زیادی را به دنبال داشت و زنان هم بیکار شدند
صالحی اصفهانی میگوید: در دهه ۱۳۸۰ در حالی که مشارکت زنان در حال رشد بود اما پس از انتخابات دولت نهم و حضور محمود احمدینژاد سیاستگذاریها در حوزه اشتغال و مشارکت زنان افت کرد و متاسفانه زنان در بازار کار نقش ضربهگیر را دارند و زمانی که اوضاع اقتصادی خراب میشود کارفرماها ابتدا زنان را از محل کار اخراج میکنند و در استخدامها هم مردان در اولویت قرار دارند و معمولا با رشد اقتصادی پس از اولویت در استخدام مردان، زنان را هم استخدام میکنند و میزان اشتغال زنان آن زمان رشد میکند.
او افزود: البته تحریمها شوک اقتصادی زیادی را به دنبال داشت که باز هم باعث کاهش اشتغال زنان در بازار کار شد، این در حالی است که با افزایش درآمدهای نفتی دولت پول بیشتری به دست میآورد و کار بیشتری هم برای زنان به وجود میآید چرا که بخش خدمات که قابل مباهله نیست و زنان در آن فعال هستند در چنین اقتصادی رشد میکند.
نرخ مشارکت اقتصادی زنان در عربستان دو برابر شده است
صالحی اصفهانی گفت: بازار کار ایران بسیار شبیه بازار کار در پاکستان و عراق است اما کشوری مانند عربستان با سیاستهای محمد بنسلمان محدودیتهای زنان را از ۵ سال پیش تا حدودی کم کرد و موقعیت زنان را تقویت کردند و این مساله باعث افزایش دو برابری نرخ مشارکت زنان در جامعه شد.
او افزود: مشکل عمده اشتغال زنان در ایران به مسائل فرهنگی برمیگردد که نیاز به یک هماهنگیهای وسیع دارد تا مردان بپذیرند زنان در مشارکت اقتصادی سهم بیشتری داشته باشند و نیاز است تا سیاستگذاران هم این شرایط را تغییر دهند، این در حالی است که امروز این امکانات برای زنان فراهم نشده است.این در حالی است که زنان زیادی با استعدادهای درخشان در حوزههای مهندسی و پزشکی و اقتصادی و ارزشآفرینی و ... در ایران حضور دارند که از وجود آنها استفاده نمیشود و در خانهها محدود شدهاند.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
آلمان روز چهارشنبه فعالیت مرکز اسلامی هامبورگ را که مورد حمایت ایران بود، به اتهام حمایت از حزب الله لبنان ممنوع کرد.
آلمان در چند ماه گذشته تحقیقات قضایی را درباره این مرکز مذهبی و فرهنگی آغاز کرده بود.
اکنون وزارت کشور در بیانیهای اعلام کرد که فعالیت «مرکز اسلامی هامبورگ و سازمانهای وابسته به آن در سراسر آلمان ممنوع است.»
بنابر اعلام آلمان مرکز اسلامی هامبورگ یک مرگز «افراطی اسلامگرا» است که اهدافش بر ضد قانون اساسی است.
آلمان از سال ۲۰۲۰ فعالیت گروه حزبالله لبنان را نیز ممنوع کرده است.
صدها مامور پلیس آلمان در نوامبر سال ۲۰۲۳ در سراسر این کشور به دهها مکان مظنون به ارتباط با حزبالله لبنان یورش برده بودند.
در آن زمان، مرکز اسلامی هامبورگ نیز از جمله نهادها و مکانهایی بود که مورد بازرسی قرار گرفت و وزارت کشور آلمان اعلام کرد «یهودیستیزی» را تحمل نخواهد کرد.
آلمان در تابستان سال ۲۰۰۲ سلیمان موسویفر، معاون وقت مرکز اسلامی هامبورگ را نیز به اتهام یهودی ستیزی از این کشور اخراج کرده بود.
از «مرکز اسلامی هامبورگ» چه میدانیم؟
طرح مرکز اسلامی هامبورگ در اواخر دهه ۱۹۵۰ با هدف روشنگری درباره دین اسلام و به خصوص آیین تشیع به جریان افتاد و ساختمان آن با کمک مالی شماری از بازرگانان، ایرانیان مقیم آلمان و حمایت مرجعیت وقت شیعه در قم در اوایل دهه ۱۹۶۰ تکمیل شد.
پس از انقلاب در ایران، این مرکز به عنوان یکی از اماکن وابسته به حکومت جمهوری اسلامی ایران شهرت یافت.
رؤسای این مرکز اسلامی همواره از ایران به آلمان اعزام میشدند. محمد بهشتی از سیاستمداران مشهور پس از انقلاب و محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران از جمله رؤسای مشهور این مرکز بودند.
در سالهای اخیر، برخی مخالفان ایرانی و حتی نهادها و مقامهای ایالتی و فدرال آلمان عملکرد آن را به ظن فعالیتهای سیاسی نامطلوب اعلام کردند.
به باور نهادهای امنیتی آلمان این مکان یک «مستقیما دستورهای جمهوری اسلامی ایران» را پیش میبرد.
این مرکز اما با رد اتهامها تاکید دارد که یک موسسه خیریه فرهنگی و مستقل است.
پس از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران در سال ۱۳۹۸، مراسم یادبود او در مسجد امام وابسته به مرکز اسلامی هامبورگ برگزار شد.
نام قاسم سلیمانی در فهرست افراد تحریمشده اتحادیه اروپا قرار داشت و برپایی این مراسم با اعتراضهایی در آلمان مواجه شد. سرانجام این اعتراضها موجب شد که مرکز اسلامی هامبورگ از هیات اجرایی شورای جوامع اسلامی هامبورگ کنار گذاشته شود.
رسانههای آلمان در آن زمان با انتشار گزارشهایی به نقل از مراکز امنیتی آن کشور درباره مرکز اسلامی هامبورگ نوشتند که حکومت ایران از این مرکز برای «پیشبرد سیاست صدور انقلاب اسلامی استفاده میکند.»
بیبیسی فارسی
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
منابع حقوق بشری در ایران میگویند پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و زندانی سیاسی، توسط دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری به اعدام محکوم شده است.
خبرگزاری حقوق بشری ههنگاو روز سهشنبه دوم مردادماه اعلام کرد شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری این حکم را علیه خانم عزیزی صادر کرده است.
این شعبه اتهام این مددکار اجتماعی را «بغی» از طریق «عضویت در گروههایی که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کردهاند»، اعلام کرده است.
بر این اساس، این حکم روز دوشنبه به وکلای پخشان عزیزی ابلاغ شده است.
جلسات رسیدگی به پروندهٔ خانم عزیزی در روزهای ۲۷ و ۲۸ خردادماه امسال برگزار شده بود.
خبرگزاری حقوق بشری هرانا نیز اعلام کرده این حکم در حالی صادر شده که این زندانی سیاسی «چهار ماه» را در انفرادی به سر برده و «مدتها از حق دسترسی به وکیل منتخب و امکان ملاقات با خانواده خود» محروم شده است.
پخشان عزیزی ۱۳ مرداد سال گذشته در شهرک خرازی تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت و پس از مدتی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
جمهوری اسلامی در سالهای گذشته تعداد زیادی از فعالان مدنی و معترضان ایرانی را با اتهام «بغی» به معنای «شورش مسلحانه علیه نظام» به اعدام محکوم کرده است.
در یکی از آخرین موارد شریفه محمدی، فعال کارگری، به دلیل «عضویت در یک تشکل کارگری مستقل» از سوی دادگاه انقلاب رشت به اعدام محکوم شد.
اخیرا توماج صالحی، خواننده معترض، نیز با اتهام بغی به اعدام محکوم شد، حکمی که به اعتراض گسترده داخلی و خارجی دامن زد، تا آنجا که دیوان عالی در ایران درنهایت این حکم اعدام را لغو کرد.
صدور این احکام در حالی صورت گرفته که زندانیان کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در میانهٔ تیرماه و در بیست و چهارمین هفته اعتصاب غذای خود، در مورد افزایش احتمالی اعدامها پس از انتخابات هشدار داده بودند.
این زندانیان که در زندانهای مختلف کشور پراکندهاند، با اشاره به تجربه افزایش اعدامها پس از هریک از انتخاباتهای گذشته در حکومت جمهوری اسلامی، صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی، فعال کارگری، و بازداشت رعنا کوکور، خواهر یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام، را نشانهای از این روند «نگرانکننده» دانستند.
رادیو فردا
قاضی ایمان افشاری، صادرکننده حکم اعدام
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مهدی بیک اوغلی / اعتماد
«۳۰۲ وزیر در طول ۴۵ سال و تنها یک وزیر زن»؛ این سهمی است که بیش از نیمی از جمعیت ایرانیان در طول ۴۵ سال گذشته از وزارتخانههای مختلف کسب کردهاند. سهمی که محمد جوادحقشناس آن را معنادار توصیف کرده و معتقد است، به این دلیل کابینه مسعود پزشکیان، باید بر اساس الگوی متفاوتی شکل بگیرد.
در هنگام گفتوگو، زمانی که از حقشناس درباره ویژگیهای کابینه وحدت ملی طرح پرسش میشود، آن را کابینهای «متفاوت» ارزیابی میکند که در آن زنان، جوانان و اقلیتها مذهبی باید متناسب با جایگاه و توانمندیهای خود حضوری فعال و پویا داشته باشند.
جالب اینجاست که سهم استانهایی چون تهران و اصفهان از ۳۰۲ وزیر کابینه در طول سالهای پس از انقلاب ۳۷ درصد کل کابینهها است، اما استانهایی چون بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد، در طول ۱۳ دولت«هیچ» بوده است!
اما زمانی که پزشکیان، ظریف و سایر یاران رییسجمهور در خصوص کابینه وحدت ملی صحبت کردند، برخی این تصور در ذهنشان شکل گرفت که منظور پزشکیان کابینهای ائتلافی است که هر جریان و گروهی و قشری، سهمی از آن داشته و مبتنی بر شاخصهای مدنظر خود در آن فعالیت میکند. اما هر زمان که صحبت از کابینه وحدت ملی شد، در کنار آن اعلام شد که منظور از آن، کابینه ائتلافی نیست، بلکه کابینهای است که در آن همه گروههای تاثیرگذار جامعه مبتنی بر گفتمان رییسجمهور منتخب میتوانند جایگاهی را متناسب با شایستگیهایشان بهرهمند شوند.
در کنار کلیدواژههایی چون دولت وحدت ملی، دولت ائتلافی، موضوع تبعیض مثبت هم در بین اظهارات مقامات دولتی بازتابهای مثبت و منفی بسیاری پیدا کرد. رویکردی که در پیش گرفته شد تا گروههایی چون زنان، جوانان و اهل تسنن مبتنی بر آن بتوانند بخشی از تبعیضهای ریشهدار قبلی را جبران کنند.
با توجه به وجود ابهامات بسیار در خصوص چگونگی و چیستی تشکیل دولت وحدت ملی، «اعتماد» در گفتوگو با کارشناسان به دنبال رمزگشایی از مفاهیمی است که در بطن این واژهها گنجانده شده است. در این نوبت، محمد جواد حقشناس، فعال سیاسی و فرهنگی اصلاحطلب مخاطب پرسش های «اعتماد» قرار گرفت تا درباره ابهامات این نوع دولتها، توضیحاتی را مطرح کند.
* این روزها درباره کابینه وحدت ملی زیاد صحبت میشود. اما مردم و حتی فعالان سیاسی به درستی از ویژگیهای آن باخبر نیستند. از نظر شما کابینه وحدت ملی چه کابینهای است؟
یکی از مهمترین پرسشها به نظرم بحث در خصوص همین کلیدواژهها از جمله چیستی «کابینه وحدت ملی» است؛ هم مردمی که رای دادهاند و هم اکثریتی که رای ندادهاند، نگران دورنمای آینده کشورند. دولت هم وعده تشکیل کابینه وحدت ملی را داده اما مشخص نکرده که این کابینه باید چه شکل و شمایلی داشته باشد.
* چرا این اندازه ابهام در خصوص واژگان سیاسی در ایران وجود دارد؟ در هر نقطهای جهان وقتی میگویید کابینه وحدت ملی، کابینه ائتلافی و... افکار عمومی میدانند درباره چه بحث میشود اما در ایران انگار ما با این واژگان بیگانهایم؟
ساختارهای سیاسی در همه جهان مبتنی بر احزاب شکل میگیرد و پس از پیروزی در انتخابات کاملا روشن است چه رخدادی شکل میگیرد. این احزاب اساسنامه و مرامنامه شفاف دارند و مردم دقیقا میدانند در صورت پیروزی فلان حزب سیاسی قرار است چه نوع کابینه و راهبردی روی کار بیاید. اما از آنجا که در ایران جایگاه احزاب و نسبت آنها با انتخابات روشن نشده، دورنمای آینده برای مردم هم مشخص نیست. بسیاری از روسای جمهور در ایران بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات با افتخار عنوان میکنند عضو هیچ حزب و گروهی نیستند! بهرغم اینکه در قانون اساسی احزاب یکی از مباحث جدی حقوق ملت محسوب میشود، اما در قوانین عادی نسبت تحزب با قوه مجریه و میزان مشارکت احزاب در انتخابات روشن نشده است.
* مهمترین وظیفه کابینه چیست؟ شاید از طریق تحلیل وظایف کابینه بتوان پاسخی در خصوص چیستی و چگونگی کابینه وحدت ملی صحبت کرد؟
مهمترین وظیفه کابینه پاسخ دادن به مطالبات مردم است. قبل از هر عاملی، کابینه باید کابینهای متخصص، شایسته، به دور از فساد و برآمده از همه ظرفیتهای فکری، مذهبی، قومیتی و جمعیتی کشور باشد. در واقع برآیند یک جامعه متکثر مانند ایران، در کابینهها ظهور و بروز مییابد. در واقع کابینه وحدت ملی دولت چهاردهم، باید به مطالبات ۶۰ درصد عدم مشارکتیها پاسخ بدهد، به خواستهها و نگرانیهای افرادی که به پزشکیان رای دادند توجه نشان بدهد، باید تصویری از حضور زنان، قومیتهای کشور ازجمله اهل تسنن، جوانان و... در آن بازتاب یافته باشد.
* چرا در ایران هرگز کابینه وحدت ملی وجود نداشته است؟
بعضا شاهد بودیم که در دورههای قبل، دولتها به خاستگاه و بنیانهای رای خود توجهی نمیکردند. اغلب دولتها به جای مطالبات مردم به دنبال تحقق مطالبات هسته سخت قدرت بودند. اینکه کابینه فقط به خواسته و مطالبه ۲۰ درصدی قشری که صاحب قدرت و نفوذند و اساسا به پزشکیان هم رای ندادند توجه کند، معقول نیست. در حالی که نسبت کابینه باید با کلیت جمعیت ایران سنجیده شود. اخیرا باهنر طی مصاحبهای اشاره کرد که کشور فقط متعلق به ۱ الی ۲ میلیون حزباللهی نیست. یعنی مطالبات ۸۵ میلیون ایرانی را نباید گروگان جماعت معدودی قرار داد که هر چند در اقلیت هستند اما نفوذ و صدای بالایی دارند.
* اگر فرض بگیریم که دولت چهاردهم به دنبال تشکیل کابینه ملی است، این کابینه چه شرایطی باید داشته باشد؟
اگر قرار است کابینه وحدت ملی تشکیل شود در وهله نخست باید به جمعیت بالای ۸۰ درصدی خواستاران تغییر توجه شود. حتی افرادی که قصد مشارکت در انتخابات نداشتند در دور دوم برای آخرین بار به صندوقهای رای اعتماد کردند و رای دادند. کابینه چهاردهم اگر میخواهد عنوان وحدت ملی را بر تارک خود بنشاند باید زمینهای فراهم کند که در آینده ۵۰ درصد عدم مشارکتیها هم در روند کلی رخدادها حضور داشته باشند. کابینه وحدت ملی، باید امید ایجاد کرده و پیوندهای عمیقتری را با اقشار مختلف مردم ایجاد کند. برای این منظور دو کار مهم باید مد نظر قرار بگیرد: اول) ترمیم شکاف جامعه که امروز دو تکه شده است. این شکاف باید سریعتر با تدبیر و حسن توجه و درایت پر شود. دوم) ترمیم شکاف بین حاکمیت و مردم است که طی سالهای اخیر خدشهدار شده است.
* آیا شاخصی از فراگیر بودن کابینهها طی ۴۵ سال پس از انقلاب داشتهایم؟ کدام کابینه را میتوان نزدیکتر با عنوان وحدت ملی در نظر گرفت؟
درکل ۳۰۲ وزیر در سالهای پس از انقلاب فعالیت کردهاند. ۵۸ درصد از این وزرا یک دورهای بوده و تنها یک بار بر صندلی وزارت نشستهاند، برخی دیگر از وزرا ۲، ۳، ۴ و حتی ۵ دوره وزارت را تجربه کردهاند. حدود ۱۰ درصد از ترکیب وزرای کابینه در اختیار روحانیون بوده است. اما از منظر خاستگاه منطقهای وزرا، اوضاع هرگز مطلوب نبوده است.
* از چه نظر فراگیری کابینهها از منظر جمعیتی مناسب نبوده است؟
در ایران ۳۱ استان وجود دارد و در هر استان جمعیتها، اقوام، مذاهب و اقشار مختلف حضور دارند. طبیعی است که نسبت کابینهها با استانها باید یک نسبت معقول باشد. مقام نخست استانها از حضور در کابینه در اختیار تهران است؛ پایتخت کشور سهم ۲۵ درصدی در کابینههای دولتها داشته است. مقام دوم در این رنکینگ در اختیار اصفهان است که ۱۲درصد سهم کابینهها را در سالهای پس از انقلاب دارا بوده است. تاسفآور اینکه استانهایی مانند بوشهر یا کهگیلویه و بویراحمد، حتی تجربه یک وزیر را نیز در کابینهها نداشتهاند!
امروز این پرسش مطرح است که اگر قرار باشد مباحث توسعه، پیشرفت و همبستگی و انسجام ملی در ایران مطرح شود، آیا میتوان بین وزرایی که خاستگاه آنها استان مشخصی بوده با امر توسعه استانی نسبتی برقرار کرد؟ فقدان حضور مدیران ارشد از استانهای مختلف، خسارات بیشماری به فرآیند توسعه وارد ساخته است.
بر اساس برخی آمارها اهل تسنن بین ۸ تا ۱۰ درصد جمعیت ایران را شکل میدهند، پرسش این است آیا فرصت مناسبی به این قشر در کابینهها متناسب با سهم جمعیتی آنها داده شده است؟ بهرغم تلاشهایی که برای مشارکت این طیف صورت گرفته، آنها هرگز سهمی متناسب با ظرفیتها، جمعیت، توانایی و...خود نداشتهاند. لازم است دولت وحدت ملی در سطح وزرا، معاونان رییسجمهور، استانداران، مدیران کل و... سهمی در خور به این جمعیت تخصیص بدهد.
* البته در دولت موقت، استانداران اهل تسنن مشغول به فعالیت بودهاند...
بله، در مقاطع ابتدایی انقلاب در کابینه مهندس بازرگان در دولت موقت، استاندار کردستان یکی از برادران اهل تسنن بود. اما در سالهای بعد این روند متوقف شد. دولتی که قصد دارد کابینه وحدت ملی تشکیل بدهد باید به این شاخصها توجه کند.
* در مورد به کارگیری زنان هم شاهد محدودیتهای اینچنینی بوده و هستیم. این محدودیتها از کجا در ساختارهای فکری و تصمیم سازیهای کشور نفوذ کرده است؟
نیمی از جامعه ایرانی را زنان تشکیل میدهند. از بین ۳۰۲ وزیری که طی ۴۵ سال گذشته، فعالیت کردهاند، تنها یک جایگاه به زنان ایرانی تخصیص یافته است. یعنی ۳ دهم درصد از کابینهها! در خصوص معاونان رییسجمهوری هم تنها در دولت اصلاحات و دولت حسن روحانی شاهد حضور ۵ الی ۱۰ زن در معاونتهای حقوقی یا سازمان محیط زیست و... بودهایم. این در حالی است که زنان، امروز نقش قابل توجهی در کشور ایفا میکنند. این فقدان مختص زنان نیست و درباره جوانان هم صدق میکند؛ به جز مقطع ابتدایی انقلاب که جوانان حضور جدی در کابینهها داشتهاند در سایر دولتها از جوانان استفاده نشده است. متوسط سن اعضای کابینه در دولت شهید رجایی ۳۶ سال و در دولت روحانی ۵۶ سال است! این امر نشان میدهد که جوانان نتوانستهاند از فرصت لازم برای بالیدن و دستاوردآفرینی در کابینهها و بالتبع سایر بخشهای مدیریتی بهرهمند شوند.
* به نظر شما شورای راهبری کابینه چهاردهم تا به امروز به این ضرورتها توجه کرده است؟
باید منتظر رونمایی از کابینه باشیم تا بتوان درباره این موضوع صحبت کرد. این اعداد و ارقام و این شاخصها، مشخص میکند که کابینه وحدت ملی باید چه شکل و شمایل و ویژگیهایی داشته باشد. شاخصهایی مانند جغرافیا، جنسیت، دین و... شاخصهای مهمی هستند. اما در نهایت مهمترین شاخص، کارآمدی، صداقت و سلامت کابینه است. در هر وزارتخانه و معاونتهای رییسجمهور و استانداریها نهایتا فرد و افرادی باید حضور داشته باشند که بتوانند مطالبات اکثریت جامعه را محقق کنند. کابینهای که آلوده به فساد نباشد و در عین حال به گفتمان اصلاحات، حاکمیت قانون و آرمانهای جامعه ایرانی وفادار باشد. در عین حال لازم است به طیفهای مختلف ایرانی از جمله زنان، جوانان، اهل سنت، استانهای مختلف و... سهم و جایگاهی متناسب داده شود.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
آقای پزشکیان به تبعیت از امام و اکثر خویشاوندان عقیدتی خویش، هنوز دستکش ریاست به دست نکرده پریده است در رینگ و مشت زدن به دهان این و آن را شروع کرده است. ایشان اخیرأ فرمودند:
«امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علیرغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوقها میکردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدمهایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند»
در این حرف ناراست و فرافکنانه چه پیامی هست و چه درمانی برای دردها؟
دانهی این کاه کجاست، مقصد این راه کجاست؟
نخست این که؛
اکثریت عظیم مردم در هر دو نوبت در این انتخابات شرکت نکردند، تا جایی که جناب خامنهای نیز بدین اعتراف کردند. اگر پزشکیان طرفدار مردم هستند و مدعی «هوای تازه» اول باید ببینید آن اکثریت شرکت نکرده «مشت محکم» خود را به دهان که زدند. آیا ایشان براستی دردی در چانهی خرد خود احساس نکردند؟
دوم این که؛
اگر ایشان رئیس جمهور همهی مردم هستند باید بدانند که مخالفان و موافقان شرکت در این «انتخابات» انتصابی همه بخشهایی از مردم ایران هستند و با هم حق مساوی دارند. همچنین، مبلغان شرکت در انتخابات و مبلغان امتناع از شرکت در انتخابات، از هر گروه و عقیده و حزبی، بخشی از مردم هستند و حق دارند نظر خود را بدهند. پذیرش برابر حقوقی شهروندان، مستقل از نظر و عقیده و گرایش سیاسی آنها، و احترام به حق هر کس در رأی دادن یا رأی ندادن، حرف اول دموکراسی است. نقض این حق و پاس نداشتن این حق، ضدیت آشکار با دموکراسی است. نه آقای پزشکیان و همگرایشهای ایشان حق دارند مشت به دهان کسانی بکوبند که از شرکت در انتخابات امتناع کردند و نه معادلهای سیاسی ایشان در اپوزیسیون حق دارند به کسانی که در انتخابات شرکت میکنند مشت بزنند. چنین برخوردهایی به تنهایی دلیل کافی برای ضدیت اقدامکننده با دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی است. اعتماد به بوکسورهای سیاسی هرگز!
سوم این که؛
انسان باید چشم ادراک خود را بسته باشد اگر که نبیند این «روزنه»ی تنگ و هنوز مبهم برای ورود اصلاحطلبان محترم به بازی انتخابات اخیر، عمدتا ناشی از تأثیر نیروی امتناع بوده است. ترس نظام از ترک کامل بازی موسوم به انتخابات توسط مردم و از دست رفتن این نمایش مشروعیت نظام بود که باعث داغ کردن تنور توسط هیزم اصلاحات شد. آقای پزشکیان هیزم تنوری بود که امتناع و اعتراض تودهای داغ کردن آن را به ولی فقیه تحمیل کرد.
گویا یکی از مفاد درسی آقایان قلمرو قدرت در مدرسه و دانشگاه تعویض جای مغز و مشت است. از آنجا که خرد با منطق و منطق با نطق و نطق با دهان مرتبط است، اول کاری که میکنند مشت زدن بر دهان است. انقلاب بهمن با همین توی دهان زدن استارت زد! «توی دهن این دولت میزنم»! از پیر و جوان و از معمم و مکلا کم پیش میآید که در طول سخنرانی های خود به دهانی مشت نزنند. این امر شامل بخش بزرگی از اپوزیسیون هم میشود و اینها حتی در دموکراسیهای اروپایی نیز مشت بر دهان این و آن میکوبند و برای زدن توی دهان رأیدهندگان هجوم میآورد. اینان دارند توی دهان مخالفان مشت و میکروفون و پاره آجر میزنند، در همان حالی که مدعی دفاع از آزادی رأی و بیان هستند. گویا در تاریخ این کشور همواره بیان متفاوت باید از دهان خونین بیرون بیاید.
از آنجایی که آزادی بیان یک رکن بنیادین دموکراسی است، مشت زدن بر دهان به خاطر بیان یک رکن بنیادین ضدیت با دموکراسی است. استدلالهای توجیه کننده را باید ببرند و در کوزه شکستهی نظامهای ورشکستهی فکری قرون وسطایی آب از آن بنوشند.
وقتی پزشکیان میگوید؛
«دشمنان مردم ایران تمام تلاششان را کردند تا نگذارند مردم پای صندوقها بیایند» دو اشتباه هولناک میکند.
اول این که؛
مجموع مدافعان امتناع از شرکت در انتخابات را زیر عنوان دشمنان جمع میکند. تکلیف دشمن هم در نظام ولایت فقیه مشخص است. دهان که هیچ، کلهی او را باید با چماق کوبید. شاخصترین این دشمنان نیز کسانی چون نرگس محمدی و نسرین ستوده و توماج صالحی و زندانیان غرورآفرین ما هستند. گویا زندانیان باید مرخصی میگرفتند و میآمدند و به ایشان رأی میدادند!
دوم این که؛
پزشکیان در بارهی نیروی امتناع دروغ میگوید. علت اصلی شرکت نکردن اکثریت مردم در انتخابات بیچارگی و نومیدی آنها و مخالفتشان با سیاستهای ایرانبرافکن بوده است. امتناع از شرکت در انتخابات اعتراض و مبارزه مسالمتآمیز و مدنی میلیونها مردم ایران برای حقوق خویش است. آنهایی که سعی کردند مردم را به امتناع ترغیب کنند نیز غیر از مردم نیستند بلکه شهروندان حقدار کشور هستند.
باری، مردمی که شرکت کردند و مردمی که شرکت نکردند در این «انتخابات» اکثراً در پی نجات زندگی خود و نجات کشور هستند. آنها نه متضاد هم و نه علیه هم هستند. مردم خواستهای مشترکی را پی میگیرند. گروهی فکر کردند این اندک شانس ورود اصلاحطلبان را نباید از دست داد، چرا که کشور در خطر است. گروهی فکر میکنند شانسی که با اعتراض و فشار و قیمت بالا پدید آمد باید با تداوم و افزایش فشار از پایین به یک شانس واقعی بدل شود و نباید آن را ارزان فروخت. پس، آنها را نمیتوان به گروههای متفاوت و متضاد تقسیم کرد و به جان هم انداخت. کسانی که بر اساس شرکت و عدم شرکت بین مردم مرز میکشند به سود مردم عمل نمیکنند و به نیاز مردم پاسخ نمیدهند.
آقایان دولتی به جای این سیاستورزیهای آماتوری و بوکسوری عمل ادعایی را شروع کنند و نشان دهند چه در چنته دارند. چاپلوسی و لیسه زدن بر القاب و اوصاف مقام خدایگونهی رهبری و مثل موش به کنجی از عبای آقا پناه بردن و از آن زیر کلامی از دهان صادر کردن، خرج کردن خویشتن است نه خدمت خلق. رها کنند تملق قجری را و غرور خود را بازیابند و به خود احترام بگذارند و یک کاری برای مردم انجام دهند.
نه! فکر نکنید که مردم ایران از شما میخواهند که آنها را فریب دهید. مردم ایران راه نجات واقعی را میجویند. در این راه واقعی، اولین کار و فوریترین نیاز آزاد کردن زندانیان سیاسی است. شک دارم که آقای پزشکیان یک بار با کلماتی روشن بگوید که دولت او خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی عقیدتی است. فقط و فقط همین یک جمله را اگر به گونه روشن از زبان ایشان بشوم، حتی بدون آن که این آزادسازی شروع شده باشد، به خود خواهم گفت، خوشحال باش که نومیدی تو از قحطی خرد و تدبیر نزد زورمندان این کشور درست نبود.
روشن بگویم، تغییر و بهسازی و اصلاح و تحول و گذار از این وضعیت نه با کلمهی برجام روی میز سیاست خارجی که با کلمه آزادی روی میز سیاست داخلی شروع میشود. ما را دنبال نخود سیاه نمیتوان فرستاد. ما میدانیم خود «نجات» هم یکی از زندانیان سیاسی این کشور است که پشت میلههای دیکتاتوری و ندانم کاری اسیر مانده است. دروازهی نجات کشور و دروازه نجات زندانیان سیاسی یکی است. در زندانها که باز شود در نجات کشور هم باز میشود. «نجات» با نجات زندانیان از زندان بیرون میآید!
آیا این دولت بضاعت سیاسی و شهامت انسانی آن را خواهد داشت که به این خواست بپردازد؟
همه چیز در گرو آن است که مردم بر اعتراض و مبارزهی مسالمتآمیز و مدنی خود پافشاری کنند و بدان بیفزایند. همه چیز در گرو آن است که زندانیان سیاسی آزاد شوند. کلید قفل آزادی این است.
■ آقای ممبینی گرامی، لطفا گفتههای پزشکیان را دقیق نقل کنید. عین گفته او چنین است. “این مردم عزیزی که آمدند علیرغم تبلیغاتی که میکردند که نیایند پای صندوق های رای، آمدند و مشت محکمی به دهان آدمهایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند، زدند”. پس او خودش مشت به دهان کسی نمیزند. ثانیا نه مشت به دهان کسانی که رای ندادند بلکه کسانی که تبلیغ میکردند. ضمنا بد نیست به گفته او هم در مناظره با جلیلی توجه کنید. او گفت “چهل درصد آمدند به ما رای دادند، شصت درصد فعلا ما را قبول ندارند پس طبعا مردم با ما مشکل دارند”.
با عرض احترام، داریوش مجلسی
■ آقای ممبینی عزیز. کاملأ با شما همعقیدهام که «مردمی که شرکت کردند و مردمی که شرکت نکردند... اکثراً در پی نجات زندگی خود و نجات کشور هستند. آنها نه متضاد هم و نه علیه هم هستند». اما آنجا که نوشتهاید «همه چیز در گرو آن است که زندانیان سیاسی آزاد شوند. کلید قفل آزادی این است»، به نظر من غلو کردهاید. البته که زندانیان سیاسی عزیزان ما هستند و هر قدر هم که در جهت رهایی آنان بکوشیم، باز هم کم است. اما مبارزه با استبداد، بسیار وسیعتر و عمیقتر است و آنچه بیش از هر چیز نیاز است، اندیشه و تفکر خلاق و نقاد است.
میدانم که به شکل نمادی و سمبلیک نوشتهاید که «دروازهی نجات کشور و دروازه نجات زندانیان سیاسی یکی است». اما توجه داشته باشید که دروازه نجات کشور را آنها که خارج از زندان هستند میگشایند. و ما که خارج از ایران هستیم، در کنار انبوه متفکرینی که در ایران روز و شب تلاش میکنند، وظیفهای خاص و ویژه داریم، چرا که روزانه با مسائل عملی و تئوریک دمکراسی سر و کار داریم.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ آقای ممبینی سپاس از این نوشته منطقی و مستدل. ما باید خوشحال باشیم که پزشکیان قاضی قوه قضاییه نیست. وگرنه نه تنها زندانیان آزاد نمیشدند، چون اونها در رای گیری شرکت نکردند و حتی توصیه به عدم شرکت کردند، بلکه اونها هم که آزاد میگردند ولی انتخابات را تحریم کردند و توصیه به عدم شرکت کردند، بجای تودهنی محاکمه و به زندان انداخته میشدند. من هنوز یک نفر از رای دهندگان به پزشکیان ندیدهام که برای تودهنی زدن به مخالفین جمهوری اسلامی در رای گیری شرکت کردهاند. آنها یا برای جلوگیری از آمدن تیم جلیلی رای دادند یا خواهان تعییر بودند. ادبیات پزشکیان همان ادبیات ۴۵ ساله سران جمهوری اسلامی است و که تو دهنی زدن به وطن پرستان و آزادی خواهان خبره بودهاند.
با احترام رنسانس
■ من هم با برداشت جناب ممبینی همسو هستم و بهتر است دست از توجیه برداریم و نیازی هم به این کار نیست. گفته پزشکیان کاملن روشن است.
بهرام خراسانی
■ آقای مجلسی گرامی، همانطور که عدهای از خارج و داخل مردم را تشویق کردند به پزشکیان رای بدهند، این حق سیاسی طرفداران عدم مشارکت و تحریم است که بتوانند برای نظر خود تبلیغ کنند. ما باید اختلافات سیاسیمان را از راه گفتگو و با به رسمیت شناختن یکدیگر حل کنیم یا درک کنیم، نه با «مشت کوبیدن» بر دهان مخالف خود. به نظرم من این سخنان و این ادبیات پزشکیان همانطور که آقای ممبینی نوشتهاند به هیچوجه قابل قبول نیست و اشتباه مهمی از سوی ایشان است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ انگار رفع و رجوع کردن بیپرنسیبیها و پشت به مردم و خلف وعده کردنهای اصلاحطلبان حکومتی وظیفه طرفدارانشان است تا دفعه بعد امکان لابیگری برای آنها از دست نرود. تار دیدن برای نابینا نعمت است. نوشته آقای مُمبینی واضح و روشن است و توجیه آن باعث تعجب و تاسف است و به قول آقای خراسانی واقعا “نیازی هم به این کار نیست”.
با احترام سالاری
■ شاید اغماض و خوشباوری بیش از حد باشد که که صحبتهای پزشکیان را احترام به مردم بپنداریم و صرفا یک جمله خبری گفت که اقلیتی از مردم “تودهنی” زدند به مدافعان اکثریت مردم, مضاف بر بکارگیری ادبیات پرخاشگر ۴۵ ساله جمهوری اسلامی.
با این وجود اگر ما کنش سیاسی سنگر به سنگر را انتخاب کردهایم و نه رویکرد و زبان آخرالزمانی را، درست است پزشکیان طعم تلخ این گستاخی را بچشد. چون بدون شک مهره هایی در درون حاکمیت برای این رویکرد اخیر ضد مردمی مرحبا پیشکش پزشکیان میکنند. در واقع روشنفکرانی که حمایت از انتخاب پزشکیان کرده اند “کمی” از گناه گستاخی پزشکیان را بدوش میکشند؟ زیرا پزشکیان تحت فشار چندانی از طرف این حامیان نبوده و جاده را باز میدید که به قول آقای پیوندی به “ناخود آگاه تنظیمات سنتی” روی آورد. (نوشته دیگری در همین صفحه)
شاید دوستانی بگویند چرا موضوع پزشکیان را تا این اندازه به درازا میکشید، مگر ماهیت و تکلیف وی معلوم نیست؟ البته که نه. مبارزه سیاسی خشونت پرهیز و سنگر به سنگر حکم میکند از هر فرصتی برای جابجایی خاکریز بین مردم و استبداد سود جست. اگر پزشکیان سناریو خامنهای است (که به اعتراف خودش هست) با این حال دلیل نمیشود که وی را روی سینی طلا به خامنهای تحویل داد. اگر استبداد با حیله این دولت را به خورد بخشی از مردم داد باید فشار آورد تا هزینه اش را بپردازند. هر چند هزینهای بسیار ناچیز. بقول ممبینی عزیز “... یک بار با کلماتی روشن بگوید که دولت او خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی عقیدتی است. فقط و فقط همین یک جمله ...”
با احترام، پیروز.
■ مطابق روح نوشته خود نظرم را نوشتم و برای دیگران هم همین اندازه حق قائل هستم که نظر خود را بنویسند. محترمی در پیامی برایم نوشت که خواست آزادی زندانیان سیاسی زیادهطلبی است. نه تنها این حرف نادرست است بلکه غیر قانونی است و تعرض به حقوق شهروندانی است که به خاطر عقیده خود در زندان هستند. به چه حقی کسی ممکن است بگوید خواست آزادی دیگران از زندان زیاده خواهی است؟ این فکر فقط یک فاجعه شناختی در مورد حقوق بشر است.
آقای مجلسی گرامی هم نوشتند که آقای پزشکیان گفتند مردم شرکت کننده در انتخابات مشت محکم زدند نه خود ایشان. دوست گرامی این که بدتر است. ایشان از کجا میدانستند که شرکت کنندگان میخواستند محکم محکم بزنند؟ نسبت دادن نظر و خواست خود به مردم یک کار معمول در میان نیروهای سیاسی ایرانی است. آنها خواست خود را به مردم نسبت میدهند. مثلا گفته میشد طبقه کارگر ایران به رهبری پیشاهنگ خود حکومت کارگری برقرار خواهد کرد. مردم اصلا میدانستند که چنین پیشاهنگی وجود دارد یا نه و چگونه حکومتی میخواهد پیاده کند؟ آیا مردم میدانستند که ولایت فقیه یا عدل علی چیست که از آن حمایت کنند؟ نسبت دادن این حرفها به مردم یک شکل از بیان نظر همراه با جستجوی مشروعیت برای حرف خود است. متأسفانه روشنفکران مسلمان داخل کشور بسیار قاطع تر وضعیت را نقد و انتقاد میکنند تا شهروندانی که اساس کارشان دفع شر امپریالیسم با قباله برجام است.
آقای پزشکیان مدام از نهج البلاغه نقل قول میکند. گویی نشستهایم در مسجد و ایشان روضه میخوانند. کسانی که با تفسیر خود از کتب دینی میخواهند نظریات خود را مشروع کنند باید بدانند که رقیبان آنها و دیگر بیروهای سیاسی نیز میتوانند به همین شکل از خود دفاع کنند. تفاسیر از کتب دینی هرگز نمیتواند مبنای برنامه سیاسی برای یک دولت باشد. گروههای مختلف سیاسی هرگز در تفسیر نظریات دینی از همدیگر کم نمیآورند و به وحدت نمیرسند. نه تنها در زمینه دین بلکه در زمینه هر ایدئولوژی و از آن جمله مارکسیم نیز مین گونه است. سرنوشت یک کشور را نمیتوان با سناریو تفاسیر به بازی گرفت. دست از سر تبدیل تمامیت دین مردم به سیاست بردارند و برای کشور برنامه سازنده بدهند.
نگارنده تک روشنفکر مستقل خواهان خیر برای همه شهروندان است. کمترین حق این است که پته حرفهای پوک را روی آب بریزیم. این همه ادعای تفاسیر دینی از سوی پزشکیان یک دروغگویی به حساب دین است. هر یک از رهبران جمهوری اسلامی تفسیر خاص خود را از هر حکمت دینی دارند. حرمت به معنویت یک دین نه ارائه تفاسیر خاص با هدف مشروع جلوه دادن حرف سیاسی خود بلکه متمایز کردن دستورات دینی از دستورات سیاسی است. بدون نقد و انتقاد بیگذشت قدرت سیاسی موجود راه برای گذار از این وضعیت فاجعه بار باز نمیشود. آنهایی که تعامل را با چاپلوسی و زینت رهبر و مسئولان جمهوری اسلامی عوضی میگیرند مشخصا خود بخشی از اصل مشکل این کشور هستند. و همیشه هم همینگونه بوده است.
امیر ممبینی
■ دوست گرامی آقای رضا قنبری!
منظور من این بود که اولین قدم آزادی معمولا با بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و روند آزادی این زندانیان شروع میشود. از همین رو گفتم باز شدن در زندان و باز شدن دروازه آزادی یکیست. اما این که چگونه این روند شروع میشود و چه نیروهایی نقش ایفا میکنند همانطور که گفتید مسئله بغرنج و وسیعی است. در ایران به طور اخص بازبینی وضعیت زندانیان سیاسی و آزادی آنها گام اول است.
امیر ممبینی
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
احمد زیدآیادی، روزنامهنگار
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شرق: ۶۷ درصد برق کشور را نیروگاههای بخش خصوصی و ۳۳ درصد را نیروگاههای دولتی تأمین میکنند. با این حال کارشناسان معتقدند دولت دلال برق شده است و از این راه درآمد قابل توجهی به دست میآورد. حسنعلی تقیزاده، رئیس هیئتمدیره سندیکای برق با اعلام این موضوع توضیح میدهد که «در حال حاضر وزارت نیرو، برق را به قیمت هر کیلووات ۱۲۰ تومان از صاحبان نیروگاهها خریداری میکند این در حالی است که خودش همین برق را به قیمت بیش از هزارو ۸۰۰ تومان در بورس انرژی عرضه میکند. ضمن اینکه قیمت برق برای صنایع بیش از دو هزار تومان و برای مشترکان تجاری و پرمصرف هم هزارو ۵۰۰ تومان است و نرخ برق صادراتی هم از این ارقام بالاتر است».
او تأکید میکند که در واقع دولت نرخ برق را آزاد کرده است اما منافع آن نه به جیب مصرفکننده و نه به جیب تولیدکننده که به جیب دولت میرود.
تنگنای ناترازی برق
رقم ناترازی برق هرسال بیشتر و بیشتر شده است و هماکنون بین ۱۰ تا ۱۵ هزار مگاوات در سال برآورد میشود. فعالان صنعت برق معتقد هستند که علت اصلی ناترازی برق، سیاستگذاری نادرست و بهخصوص تصدیگری و واسطهگری دولت در بازار برق است.
حسنعلی تقیزادهلنده، رئیس هیئتمدیره سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق در یک نشست خبری گفت که «تا سال ۱۴۱۴ میزان ناترازی برق به ۳۷ درصد میرسد، این میزان کمبود برق شامل یکسوم تقاضای برق است. این میزان ناترازی بسیار خطرناک است. ریشه این ناترازی به سال ۱۳۹۳ برمیگردد که بخش خصوصی سرکوب شد. زمانی که دولت به تعهدات خود در قبال نیروگاهها عمل نکرد، نیروگاههایی که از صندوق توسعه ملی تسهیلات گرفته بودند با چالش مواجه شدند. در ۱۰ سال گذشته تمام قوانین و سیاستگذاریها منجر به ناترازی ۱۷ هزار مگاواتی شده، در واقع سیاستگذاریهای غلط که منجر به سرکوب بخش خصوصی شده است این وضعیت را به وجود آورده؛ این در حالی است که نیروگاههای خصوصی ۶۷ درصد و دولتیها ۳۳ درصد برق کشور را تأمین میکنند. در چنین شرایطی بخش خصوصی باید در عرصه رقابت حضور داشته باشد و به سوددهی هم برسد.
از طرف دیگر رگولاتوری بورس برق وزارت نیرو است در این شرایط خودش هم تولیدکننده و هم خریدار است. این موضوع نشان میدهد که وزارت نیرو در صنعت برق تصدیگری میکند». او توضیح داد: «از سال ۱۴۰۰ تا سال ۱۴۰۳ میزان درآمد نیروگاههای بخش خصوصی ۶۰ درصد افزایش یافته، در حالی که توانیر با واسطهگری درآمد خود را تا ۴۰۰ درصد افزایش داده است. به طور قطع اگر هزینه واسطهگری توانیر از بین برود این اعتبار میتواند به سرمایهگذاری جدید در صنعت برق ختم شود. این در حالی است که بر اساس برنامه ششم توسعه باید فرایند ساخت ۲۵ هزار مگاوات برق آغاز میشد، در طول برنامه ششم حتی یک نیروگاه جدید احداث نشد و هر چه بود مربوط به برنامه پنجم میشد که در بازه زمانی برنامه ششم به بهرهبرداری رسید که تنها برخی از صنایع اقدام به احداث نیروگاه کردند که این امر هم اشتباه است زیرا در این موضوع تخصصی ندارند».
به گفته رئیس هیئتمدیره سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق «اگر فرض کنیم در بهترین حالت برنامه هفتم توسعه در زمینه چشمانداز تولید انرژی محقق شود، باز هم ناترازی انرژی گریبانگیر کشور خواهد شد. بر اساس برنامه هفتم توسعه در تولید برق باید از ۹۷ هزار مگاوات به ۱۲۴ هزار مگاوات برسیم، یعنی ۳۱ هزار مگاوات باید به ظرفیت افزوده شود که از این میزان ۱۰ هزار مگاوات باید تجدیدپذیر و ۲۰ هزار مگاوات نیروگاه حرارتی باشد که ۵۰ درصد آن هم توسط صنایع تأمین شود اما در مقیاس عملیاتی و با توجه به راندمان هر نوع نیروگاه، در مجموع ۲۲ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق افزوده خواهد شد و همچنان ۹ مگاوات ناترازی برق در برنامه وجود دارد. به عبارت دیگر در صورت تحقق صددرصدی هدفگذاری انجامشده در برنامه هفتم توسعه در عمل چیزی حدود ۲۲ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور افزوده خواهد شد».
تقیزاده با استناد به آمارهای منتشرشده از سوی توانیر از رشد پنجدرصدی سالانه مصرف برق خبر داد و گفت: «سالانه چیزی بین پنج تا هفت هزار مگاوات به مصرف برق کشور افزوده میشود. به عبارت دیگر تا پایان برنامه ما به ۳۵ هزار مگاوات ظرفیت جدید نیروگاهی برای تأمین نیاز کشور نیاز داریم. این در حالی است که در صورت تحقق صددرصدی برنامه هفتم توسعه تنها ۲۲ هزار مگاوات به ظرفیت کشور افزوده میشود».
تقیزادهلنده تأکید کرد که «برای اینکه سالی هفت هزار مگاوات به ظرفیت نیروگاهی کشور افزوده شود باید چیزی حدود چهار میلیارد دلار سالانه و ۲۰ میلیارد دلار در پنج سال سرمایهگذاری انجام شود اما دولت چنان بخش خصوصی را سرکوب کرده است که هیچ رغبتی از سوی بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در صنعت برق وجود ندارد و هیچ سرمایهگذاری جدیدی از سوی بخش خصوصی در این زمینه انجام نشده است».
به گفته این فعال صنعت برق، باید هر چه سریعتر اراده لازم برای حل مشکلات صنعت برق ایجاد شود چراکه این صنعت پاشنه آشیل کشور بوده و بیتوجهی و شروع بحران در آن منجر به مشکلات شدید اقتصادی، اجتماعی و کارگری در سالهای آینده خواهد شد. به همین دلیل صندوق توسعه ملی باید هر چه سریعتر به کمک این صنعت بیاید».
رئیس هیئتمدیره سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق همچنین گفت که «ناترازی برق منجر به عدمالنفع ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی در سال گذشته شد و این عدمالنفع در سال جاری به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان میرسد که این میزان از عدمالنفع با اعتبار ساخت یک نیروگاه پنج هزار مگاواتی برابری میکند». ین مقام صنفی توضیح میدهد که «در حال حاضر مدیریت مصرف به عنوان راهکار مطرح شده، یعنی باید با خاموشکردن برق اضافی، مصرف مدیریت شود نه اینکه برق صنایع قطع شود. در حال حاضر عدمالنفع صنایع از قطعی برق بیشتر از سرمایه مورد نیاز برای سرمایهگذاری در ساخت نیروگاه است».
این فعال صنعت برق بازار سرمایه را به یک کاریکاتور تشبیه کرد و افزود: «مکانیسم عرضه و تقاضا در این بازار به گونهای است که سقف قیمت برای آن تعیین شده این در حالی است که اینگونه نباید باشد. همچنین در بازار عمدهفروشی هم سقف قیمت برق برای نیروگاهداران بخش خصوصی ۱۲۴ تومان تعیین شده که آن هم مربوط به سال گذشته است.
در واقع برخلاف مصوبه دولت ما همچنان برق را به قیمت سال گذشته عرضه میکنیم این در حالی است که چهار ماه از شروع سال جدید سپری شده است». تقیزاده تأکید کرد: «تنها در صورتی که توانیر از واسطهگری و وزارت نیرو از تصدیگری دست بکشد میتوان به حل مشکلات این صنعت و ایجاد انگیزه برای سرمایهگذاری بخش خصوصی امید داشت».
دولت سرمایهگذاران را فراری داد
محمدعلی وحدتی عضو هیئتمدیره سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق با اشاره به اینکه در دهه ۷۰ تصمیم گرفته شد صنعت برق از حالت دولتی خارج شود، گفت: «سال ۸۲ برخی از نیروگاههای دولتی به بخش خصوصی واگذار شد. در آن زمان هدف این بود که تنها ۲۰ درصد از نیروگاهها دولتی باشند و مابقی به بخش خصوصی واگذار شود. در سالهای ۹۲ و ۹۳ بخش خصوصی برای ساخت نیروگاه داوطلب شدند البته بخش عمده تجهیزات نیروگاهها از طریق واردات تأمین میشد».
او ادامه داد: «تنها صندوق توسعه ملی میتوانست بخش خصوصی را حمایت و ۲۵۰ میلیون یورو ارز برای ساخت نیروگاه را تأمین کند. صندوق توسعه ملی از طریق بانکهای عامل طرحها را بررسی و تأیید کرد اما زمان پرداخت، تسهیلات ارزی را انجام نمیداد». عضو هیئتمدیره سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق تأکید کرد: «بعد از آن نیروگاهها در پرداخت تسهیلات با مشکل مواجه شدند. در آن زمان جلسات متعددی با معاون اول داشتیم اما به نتیجه نرسید. در شرایط کنونی بسیاری از این نیروگاهها در پرداخت تسهیلات گرفتار شدند. در حالی که براساس قانون اگر نرخ ارز بیشتر از ۱۰ درصد تغییر کرد باید خسارت ناشی از آن جبران شود».
وحدتی درباره عامل ناترازی برق اضافه کرد: «این اتفاقات باعث شد که کسی حاضر نشود سرمایهگذاری جدیدی برای نیروگاه انجام دهد. از طرف دیگر وزارت نیرو هم طبق قانون نمیتواند در ساخت نیروگاه سرمایهگذاری کند».
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
منصوره محمدی / روزنامه هممیهن
نخستین اطلاعیه انتخاباتی ستاد سعید جلیلی درخواست کمک مالی از هوادارانش بود.
ستاد جلیلی در این اطلاعیه تاکید کرد که تمامی مخارج مربوط به هزینه تبلیغات از محل جمعآوری کمکهای مردمی خواهد بود و تا آخرین روز قانونی تبلیغات به صورت منظم مجموع مبالغ جمعآوری شده بهطور شفاف و عمومی از طریق صفحات و کانالهای رسمی در پیام رسانهای داخلی منتشر میشود و پس از برگزاری انتخابات نیز ریز مخارج هزینهها اعلام خواهد شد.
در حساب توئیتر او تنها دو گزارش مالی با هشتگ شفافیت در ۲۲ و ۲۳ خردادماه منتشر شد، اعداد و ارقامی که در پی این گزارش منتشر شد ادعای تخلف مالیاتی سنگین از سوی ستاد انتخاباتی او را مطرح کرد که پاسخی به آن داده نشد و شاید به همین دلیل ستاد جلیلی از شفافیت بیشتر و ارائه دیگر تراکنشها خودداری کرد.
۲۷ خردادماه نیز از سوی اکانت توئیتری جلیلی اعلام شد که سامانه شفافیت مالی ستاد انتخاباتی سعید جلیلی آغاز به کار کرد؛ سامانهای که تا زمان نگارش این گزارش از دسترس خارج بود. جلیلی و تیم او همین رویکرد مردمی و عامالمنفعه را برای دولت سایهاش نیز در پیش گرفتهاند و حالا با سوالهای بزرگی درباره هزینههای مالی «دولت سایه» مواجه هستند. اگر شفافیت نصفه و نیمه ستاد جلیلی در اعلام کمکهای مردمی و هزینههای مالی در ایام انتخابات به صورت محدود اعلام شد، اما تاکنون تراکنشی از هزینههای مالی دولت سایه ارائه نشده است.
سنگینی دولت سایه بر دوش جلیلی
نام سعید جلیلی تا زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری به دلیل مخالفت در مذاکرات هستهای و برجام گره خورده بود، اما این روزها «دولت سایه» بیش از همیشه بر دوش او سنگینی میکند. هرچند از زمان تشکیل دولت سایه جلیلی بیش از یک دهه میگذرد، اما تنها در همین یک ماه اخیر انتقادها به این دولتِ خیالی آنچنان بالا گرفته است که برخی اعضای کارگروههای دولت او حاضر به گفتوگو درباره این دولت و یا اظهارنظر با اسم و رسم مشخص خود نیستند.
جلیلی خود در ویدئوی تبلیغاتی انتخاباتی گفتمان دولت سایه را به ۱۱ سال پیش نسبت میدهد که عمده وقت خود و صدها نفر از همراهان خود را در شناخت مسائل کشور و راهحل آنها متمرکز کرده و همین فعالیت نیز وقت او را برای حضور در گعدههای سیاسی محدود کرده است. نخستین اشارهها به دولت سایه در سال ۹۲ و پس از شکست جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری آن سال شکل گرفت.
وی پس از شکست در این انتخابات در جمع اعضای ستاد انتخاباتیاش از نظارت بر رفتار حکومت سخن گفت که جامعه هم میتواند بر رفتار حکومت نظارت کند و هم از او اقامه قسط مطالبه کند و بر همین اساس از فعالان ستاد انتخاباتی خود دعوت کرد تا ساختار و سازوکاری برای استفاده از ظرفیت به وجود آمده مشخص کنند. اما پایگاه اطلاعرسانی سعید جلیلی، ایده دولت در سایه را به سال ۹۶ نسبت میدهد.
سعید جلیلی پس از برگزاری دوره دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری اطلاعیهای صادر کرد و در این اطلاعیه از دولت سایه سخن گفت: «در نگاه دینی مشارکت و نظارت هم تکلیف و حق مردم و هم فرصتی بزرگ برای دولت در انجام بهتر مسئولیتها است. بر همین مبنا معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی وظیفه و حق خود میدانند با نگاهی ملی و فراتر از رقابتهای انتخاباتی به مثابه «دولت در سایه» در چارچوب قانون و اخلاق، منتخب ملت و دولت او را در جهت رفع کاستیها، تصحیح ایرادها و حرکت در مسیر خدمت به مردم، تعالی فرهنگ، مبارزه با فساد، ایجاد اشتغال و رونق تولید و افزونی عزت و اقتدار در روابط خارجی یاری نمایند و بیانگر مطالبات مردم باشند.»
او یک ماه پس از این اطلاعیه، جلسات دولت سایه را برای تایید، تصحیح و تکمیل برنامه دولت دوازدهم تشکیل داد. به نوشته این پایگاه گستره مباحث دولت در سایه به قوه مجریه محدود نماند و دولت سایه خود را سایه همه نهادهای حکومتی معرفی کرد. موضوعی که مورد تاکید مشاور جوان و ارشد او امیرحسین ثابتی نیز قرار گرفت. او نیز در همان سال در توئیتی بر این گفتمان سایت جلیلی تاکید کرد و نوشت: «دولت سایهای که جلیلی از آن سخن میگوید به معنای دولت سایه برای کل حاکمیت است نهفقط دولت سایه برای قوه مجریه.»
نظارت بر حاکمیت
«نظارت بر حاکمیت» ایدهای بود که سعید جلیلی با تشکیل دولت سایه در کنار نظارت بر قوه مجریه در پی اجرای آن بود؛ ایدهای که متفاوت از مفهوم بینالمللی دولت سایه و کارکرد آن بود که تحزب مبنای شکلگیری دولت سایه را تشکیل میدهد و حزبی که نتوانسته در انتخابات پیروز شود، با تشکیل دولت سایه در کمین به دست گرفتن دولت در صورت شکست دولت اصلی هستند. همین مسئله نیز باعث شد انتقادهایی از سوی مخالفان سعید جلیلی در جریان انتخابات به او وارد شود. منتقدان با مرور توئیت امیرحسین ثابتی، این سازوکار را فعالیت در راستای تضعیف نظام عنوان کردند. ثابتی خود در توضیح این توئیت باز هم بر گفتههای جلیلی تاکید کرد که منظور او از دولت سایه (state) حاکمیت است و نه (government) و سایر قوا را نیز شامل میشود.
دولت سایه فراتر از قانون اساسی
جلیلی همواره تاکید دارد دولت سایه امت شاهد و در واقع یک گفتمان است که با مفهوم بینالمللی آن فرق دارد. وی در یکی از سخنرانیهای خود در جمع بانوان فعال در عرصه فرهنگ و سیاست اظهار کرد: «باید مشکلات کشور را قدم به قدم و مانند سایه دنبال کرد و طرح «دولت سایه» نیز ممکن است مشابهتهایی با آنچه در غرب مطرح است داشته باشد اما این ایده مبتنی بر اندیشه سیاسی اسلام و اصول قانون اساسی از جمله اصل ۸ قانون اساسی طرح شده است.»
اصلی که دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفهای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به همدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت میداند که حدود و شرایط آن را قانون تعیین میکند. جلیلی در این جلسه تاکید کرد که در صورت روی کار آمدن کاندیدای همسو با خط فکری او و یارانش هم باید دولت سایه تشکیل میشد چراکه این مسئله یک وظیفه دینی و حق قانونی آحاد جامعه است که نسبت به روند اداره امور کشور نظارت داشته باشند.
بر همین اساس تشکیل دولت سایه مختصِ قوه مجریه نیست و سایر قوا و نهادها را نیز شامل میشود. البته که این تفسیر جلیلی، با استناد به اصل ۸ قانون اساسی که به آن اشاره کرد فراتر از آن است.
سایه به سایه پس از هر شکست
او پس از هر شکست و یا کنارهگیری در اولین بیانیهها و اظهارنظرات، به دولت سایه اشاره دارد و پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم نیز بار دیگر به دنبال کردن سایه به سایه تحولات و فعالیتهای دولت جدید اشاره کرد: «این چیزی که میگوییم باید سایه به سایه دنبال کنیم عرض کردم این دولت سایه یک گفتمان دینی است؛ یک گفتمان کاملاً بر مبنای احکام دین است؛ امر به معروف و نهی از منکر است.»
وی در روزهای اخیر نیز در جمع اعضای ستاد انتخاباتی خود بار دیگر با تاکید بر دنبال کردن دولت سایه با جدیت و قوت بیشتر گفته است:«گفتمان دولت سایه بر کمک و همراهی با دولتها چه یک دولت رقیب و یا دولت همراه استوار بوده است و بارها تاکید کردیم که دولت سایه یک دکان نیست بلکه یک گفتمان است.»
آخرین نشست تخصصی دولت سایه؟
اما با نگاهی به تنها پایگاه اطلاعرسانی دولت سایه و سعید جلیلی، آخرین نشست تخصصی و کارشناسی دولت سایه در تیرماه سال گذشته و مربوط به جایگاه معدن در پنج سال آینده کشور بود که در قالب سلسلهنشستهای تخصصی بررسی برنامه پنجساله هفتم توسعه برگزار شد. در یک سال گذشته عمده فعالیتهای دولت سایه براساس پایگاه اطلاعرسانی جلیلی دیدار و گفتوگوهای وی با دانشجویان و دانشآموزان و سلسله نشستهایی با موضوع حکمت سیاسی اسلام در قرآن بوده است؛ به گونهای که گویا او از یک سال پیش به صورت هدفمند و با برنامهریزی بر روی نوجوانان و دانشجویان، به دنبال برنامههای انتخاباتی بوده است.
چند پرسش شفاف
حالا و در روزهایی که سعید جلیلی بار دیگر عَلَم دولت سایهاش را پس از شکستی دیگر بلند کرده، پرسشهای جدی از تشکیلات او مطرح است؛ نظارت بر دولت سایه سعید جلیلی که مدعی نظارت بر همه ارکان حاکمیت است، چگونه انجام میشود؟ منابع مالی تشکیلات دولت سایه از کجا تامین میشود؟ و اینعدم شفافیت، آینده سیاسی دولت در سایه او را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ کسی که خود را موظف به طرح سوال از همه نهادهای حاکمیتی میداند، چرا درباره منابع مالی که دولت او را پشتیبانی میکند توضیح شفافی نمیدهد؟ چگونه ممکن است تشکیلاتی که به گفته خود او بیش از صدها جلسه تشکیل داده است، که در بسیاری از آنها وزرا و معاونان وزیر حضور داشتهاند، منابع مالی خاصی نیاز نداشته باشد؟ هرچند جلیلی با استفاده از واژه «گفتمان» به جای تشکیلات برای دولت مطبوع خود، سعی کرده است بار معنایی، مالی و ریشههای پشت آن را با گفتمانسازی، سادهسازی کند.
انتقاد از چپ و راست
موضوعی که در جریان مناظرههای انتخاباتی نیز از سوی پزشکیان مطرح شد، اما جلیلی پاسخ واضحی به آنها نداد و این روزها در معرض انتقادات گسترده هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا قرار دارد. علی باقری، فعال سیاسی اصلاحطلب، به منابع مالی دولت سایه ابهام وارد میداند و معتقد است قوه قضائیه و وزات کشور و حتی وزارت علوم در صورتی که دولت سایه یک اندیشکده باشد، باید ابعاد مالی و حقوقی دولت سایه را شفاف کنند.
غلامحسین کرباسچی، دیگر فعال سیاسی اصلاحطلب با نامفهوم خواندن ماهیت دولت سایه جلیلی معتقد است اینکه کسی براساس سلیقه، عقیده و وابستگیهای خودش بخواهد عدهای را نقد کند به معنی لوث کردن مفاهیم سیاسی است. کرباسچی شخص جلیلی را نیز زیر سوال میبرد که او چهکاره است که دولت سایه تشکیل میدهد.
حسین نقویحسینی، فعال سیاسی اصولگرا نیز به خاستگاه و منابع مالی دولت سایه نقد دارد و میگوید بهتر است جلیلی از سایه به آفتاب بیاید و مانند یک کنشگر سیاسی عمل کند و درباره این موارد توضیح دهد و هزینههای دولت سایه را شفاف بگوید و اگر هزینهای هم ندارد، آن را هم اعلام کند. بهرام پارسایی، نماینده ادوار مجلس نیز معتقد است تشکیل دولت سایه اقدامی فراقانونی است و حاکمیت باید به دولت کمک کند تا بساط این افراد و کارشکنیها جمع شود.
جلسات هزینه خاصی ندارد
یکی از اعضای کارگروههای دولت سایه که درخواست داشت نام او در این گزارش منتشر نشود، در گفتوگو با هممیهن درباره تامین منابع مالی برگزاری جلسات و تشکیلات دولت سایه اینگونه توضیح میدهد: «در دوره انتخابات هم این سوال مطرح شده و دکتر جلیلی به آن پاسخ دادند. پاسخ روشنی بود مبنی بر اینکه جلسات هزینه خاصی ندارد و کسی هم به خاطر شرکت در این جلسات هزینهای دریافت نمیکند و مشارکتها به صورت داوطلبانه است.» او همچنین در واکنش به اینکه آخرین نشست تخصصی در ذیل فعالیت کارگروههای دولت سایه مربوط به یک سال پیش است اینگونه توضیح میدهد: «نمیدانم برای چه منظور این سوال را میپرسید چراکه نشستها همایش نیستند که بخواهند رسمی برگزار شوند.
به صورت دائم فعالیت ادامه دارد، منتهی لزوماً همه آنها رسانهای نمیشود، فقط آنهایی که نیاز به انتقال محتوا دارد، رسانهای میشود. وگرنه یک فعالیت دائمی است و به صورت مردمی انجام میشود.» او در پاسخ به اینکه آخرین نشست برگزارشده در کارگروه مطبوع وی چه زمانی و در چه زمینهای بود اظهار کرد که نمیتواند درباره آن چیزی بگوید.
آینده دولت سایه
جلیلی و دولت سایه او این روزها در معرض انتقادات فراوانی هستند، از انتقاد درباره عدم شفافیت مالی گرفته تا دخالت در امور مختلف کشور، اما با توجه به جایگاه او در حاکمیت و ویژگیهای او، به نظر نمیرسد که آینده سیاسی دولت سایه با این انتقادات تحتالشعاع قرار بگیرد، همانگونه که او با وجود تمام انتقادها در این سالها باز هم جایگاه سیاسی خود را در حکومت حفظ کرد، اما با توجه به نظر مساعد حاکمیت به رئیسجمهور منتخب اینگونه به نظر نمیرسد که جلیلی همچون دولت روحانی بتواند از اهرم دولت سایه برای فشار به دولت پزشکیان استفاده و علیه دولت جدید نیز فضاسازی داشته باشد. اما آیا ممکن است با ادامه فشارها دولت او اندکی شفافتر پاسخگوی ابهامات باشد و یا آنگونه که از او درخواست شده با تشکیل یک حزب و با چارچوبهایی واقعیتر از یک گفتمان و در قالب یک تشکیلات دولت سایه را ادامه دهد؟
حمایت جریانهای بنیادگرا و رادیکال موضوع پرابهام دیگر این روزها نسبت به او است؛ جلیلی که زمان تبلیغات انتخابات تحت فشار فراوانی برای کنارهگیری به نفع قالیباف قرار داشت، در نهایت به این کار تن نداد، هرچند که نتیجه به نفع وی تمام شد. اما اصرار او بر عدم اجماعسازی و مشارکت در پذیرش نظر جمعی منجر به انتقادهای تندی از سوی اصولگراها به وی شد، ولی معلوم نیست که سعید جلیلی در دیگر انتخابات نیز گزینه مطلوب جریان بنیادگرایی که از آن ریشه گرفته و اعضای جبهه پایداری که حامیان اصلی وی هستند، باشد.
هرچند که او در دور دوم انتخابات توانست سبد آرای خوبی نسبت به تمامی ادواری که در انتخابات شرکت کرده بود به دست آورد و همین ظرفیت سرمایهگذاری همسنگرانش برای او را فراهم میکند اما از سویی اصولگراها نشان دادند از ظرفیت کافی برای کنار زدن مهرههای خود در بازی سیاست را دارند و ممکن است به این نتیجه برسند که سبد نهایی رای آنها از این میزان فراتر نخواهد رفت و بخواهند از گزینه دیگری حمایت کنند.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
روزنامه هممیهن
بررسی و تحلیل بخش «اخلاق و ویژگیهای اخلاقی» موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان
ایرانیان در سالهای گذشته دروغگوتر، ریاکارتر و متقلبتر شدهاند. این خلاصه بخش «اخلاق و ویژگیهای اخلاقی» موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان است که دادههایش آبانماه سال ۱۴۰۲ جمعآوری و حالا به یکی از مهمترین پیمایشها درباره وضعیت جامعه ایران تبدیل شده است. اواخر سال گذشته بود که دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ایران پیمایشی با عنوان «موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» رونمایی کرد و صابر جعفریکافیآباد، رئیس مرکز طرحهای ملی گفت که قرار است مجلدی از نتایج آن بهزودی منتشر شود. بخشهایی از این پیمایش اما در اختیار بعضی پژوهشگران قرار گرفته و آنها بهمرور در حال منتشر کردن آن هستند.
جامعه آماری موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان که موجهای قبلیاش در سالهای گذشته انجام شده، در کل کشور ۱۵ هزار و ۸۷۸ نفر است و براساس پاسخهای مجموع افراد بالای ۵۱ سال خانوارهای شهری و روستایی ساکن در ۱۵ استان کشور در زمان اجرای آن به دست آمده است. این پیمایش در بخشهای مختلفی مثل اخلاق و ویژگیهای اخلاقی، ارزشها و هنجارهای خانوادگی، اعتماد و سرمایه اجتماعی، مسائل اجتماعی و آسیبها و... تدوین شده و هنوز بهطور عمومی، نتایجش منتشر نشده است.
بررسی دادههای بخش «اخلاق و ویژگیهای اخلاقی» این پیمایش، نتایجی درباره وضعیت اخلاقی جامعه ایران بهدست داده است. این بخش، متغیرهای مختلفی را بررسی کرده است؛ ازجمله رواج بخشش و ازخودگذشتگی بین مردم، رواج دروغگویی بین مردم، رواج پایبندی به قول و قرار بین مردم، رواج دورویی و تظاهر بین مردم، رواج تقلب و کلاهبرداری بین مردم، رواج تنبلی بین مردم، رواج انصاف و کمک به دیگران بین مردم، رواج صبر و تحمل، رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی بین مردم نسبت به پنج سال قبل و رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی بین مردم در پنج سال آینده.
بررسی دادههای این بخش که در آن جنس، وضعیت تأهل، هزینه خانوار، سن، تحصیلات، شغل و محل سکونت به تفکیک استان مشخص شده است، نشان میدهد؛ «بخشش و از خودگذشتگی»، «انصاف و کمک به دیگران» و «صبر و تحمل بین مردم» هنوز هم میان ایرانیها رواج زیادی دارد اما بیشتر پاسخگویان معتقدند که دروغگویی، تقلب و کلاهبرداری، تنبلی، دورویی و تظاهر بین مردم ایران رواج بیشتری پیدا کرده است. ازطرفدیگر ۷۳/۴ درصد پاسخگویان معتقدند، رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی بین مردم نسبت به پنج سال قبل بدتر شده است و ۶۴/۶ درصد آنها گفتهاند که از نظرشان این وضعیت در پنج سال آینده بدتر خواهد شد.
ساناز حمزهعلی، جامعهشناس است و میگوید که برای اینکه بتوان یافتههای دقیقتر و جامعتری نسبت به دادههای این گزارش داشته باشیم، بهتر است ابتدا اخلاق یا امر اخلاقی را تعریف کنیم. در جامعهشناسی اخلاق مانند بسیاری از موارد دیگر، پدیده اجتماعی در نظر گرفته میشود. یعنی در تحلیل، بررسی و تبیین آن باید بر جامعه و عوامل اجتماعی آن تاکید شود. از منظر جامعهشناسی، اخلاق یک پدیده چندبُعدی است که در هر جامعهای ابعادش متفاوت است. ازسویدیگر امری بسیار الزامآور است و درعینحال باید دلپذیر باشد و برای افراد پایبندی ایجاد کند. بهطورکلی حاصلجمع عقل و عاطفه در یک جامعه، امر اخلاقی میشود.»
او به نظرات دورکیم، بنیانگذار جامعهشناسی، درباره امر اخلاقی اشاره میکند: «دورکیم بهصورت مستقل و جدی به امر اخلاق پرداخته و نسبت به بحرانهای اخلاقی در جامعه مدرن و معاصر هشدار داده و نگران بوده است. بهزعم دورکیم، راهکار مقابله با سستشدن بنیانهای دینی و نظام اجتماعی و افزایش فردگرایی خودخواهانه که در جامعه معاصر اتفاق افتاده، افزایش پایبندی به امر اخلاقی است. به عقیده او، هر نظام اخلاقی یک دستگاه قواعد اخلاقی است که انواعی هم دارد مثل اخلاق روزمره، اخلاق حرفهای و قراردادی که با هم تشابهات و تفاوتهایی دارد.»
این جامعهشناس درباره اعتماد اجتماعی و ارتباط آن با امر اخلاقی توضیح میدهد: «ما کلیدواژه دیگری به اسم اعتماد اجتماعی هم داریم. پژوهشهای زیادی درباره اینکه آیا بین امر اخلاق و اعتماد اجتماعی ارتباطی وجود دارد یا خیر، انجام شده است. اگر به عقب برگردیم، متوجه میشویم که در خویشاوندان پیشامدرن ما که زندگی قبیلهای داشتند، روابط بین خودشان که متشکل از خانوادهای گسترده بود، مهمترین شکل ارتباطیشان بهشمار میرفت. آنها به همقبیلهایهای خودشان اعتماد میکردند اما در یک دوره از تاریخ، بشر یاد گرفت که در زندگی خودش، به غریبهها هم اعتماد کند. یعنی ارتباط و اعتماد انسانها با غریبهها در جامعه مدرن بسیار بیشتر شده است، درحالیکه در جوامع پیشامدرن این مسئله وجود نداشت.»
براساس اعلام او، بهطورکلی اعتماد اجتماعی یعنی اینکه باور کنیم غریبهها هم از هنجارهای مشخصی پیروی میکنند؛ یعنی باید از این فضا که غریبهها و هر کسی که ما نمیشناسیم، خطرناک هستند، خارج شد: «ما میتوانیم با افراد دادوستد داشته باشیم و با آنها ارتباط تجاری داشته باشیم بدون اینکه بشناسیمشان، اعتماد اجتماعی با اعتمادی که میان دوستان و خانواده وجود دارد، متفاوت است. اعتماد اجتماعی یعنی اعتماد به افراد جامعه.»
او تاکید میکند که پژوهشگران ریشه بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی را نبود و تضعیف اعتماد اجتماعی میدانند: «اعتماد بین جوامع و ملتهای مختلف، متفاوت است و میتواند کم و زیاد شود. یکی از این تحقیقات در کشورهای اسکاندیناوی انجام شده بود. حدود ۶۰ درصد از کسانی که در این پژوهش شرکت کرده بودند، در مقابل این سوال که آیا به غریبهها اعتماد دارید؟ پاسخ مثبتی داده بودند. اما تنها ۱۰ درصد از شرکتکنندهها در این پژوهش در کشورهای پاکستان، برزیل، ترکیه و... به این سوال پاسخ مثبت داده بودند. بنابراین میتوان گفت که جغرافیا و فرهنگ در میزان اعتماد اجتماعی تاثیر دارد. از نظر برخی از جامعهشناسان اینکه اغلب افراد جامعه قابل اعتماد هستند، میتوان گفت که این نوع رفتار، برگرفته از معیارهای اخلاقی آن جامعه است. این اعتماد میتواند در قالب انسجام اجتماعی متجلی شود.»
حمزهعلی در ادامه به نتایج پژوهش سال ۱۴۰۲ اشاره میکند: «در بخشی از این پژوهش به ابعاد اقتصادی پرداخته شده، مثلاً یکی از سوالات این بود که تا چه میزان افراد کلاهبردار شدهاند یا دروغ میگویند و... اینها جزو ارزشهای اخلاقی بهشمار میروند که بخشی از آنها در جوامع مشترک است و برخی هم مختص یک جامعه است.»
یک جامعهشناس دیگر که این پیمایش را مطالعه کرده و نتایج آن را سنجیده، معتقد است که از اوایل دهه ۸۰ شمسی، اکثریت جامعه احساس میکنند که ارزشهای اخلاقی بین مردم رواج ندارد. او که بهدلایلی نمیخواهد نامش در گزارش بیاید، در این باره به «هممیهن» میگوید: «یعنی دو دهه است که اکثریت جامعه احساس میکنند ارزشهای اخلاقی در جامعه رواج ندارد. متناسب با آن دادههای دیگر هم نشان میدهد، بخشهای مختلف جامعه به یکدیگر اعتماد ندارند. وضعیت اعتماد اجتماعی در جامعه ایران نسبت به کشورهای منطقه بهویژه در سطح جهانی، نامناسب و پایین است. این موضوع با دادههای دیگری نیز همسو است؛ ما با جامعهای روبهرو هستیم که افراد احساس میکنند پیرامون آنها غیراخلاقی است و به همدیگر اعتماد ندارند. علاوه بر این، ما با جامعهای روبهرو هستیم که مدام احساس میکند قرار است در آینده وضعیت بدتری داشته باشد و دینداری هم در حال از دست رفتن است.»
به اعتقاد او، علت این است که تا قبل از آغاز دهه ۷۰ شمسی، پدیدههایی مانند انقلاب و جنگ در جامعه ایران وجود داشته که باعث میشد بخشهای مختلف جامعه ایران با همدیگر همبسته شوند و بخشهایی که بهنحوی با اکثریت جامعه ناسازگار بودند، بهراحتی از جامعه حذف میشدند: «انقلاب و جنگ در هر نقطهای که رخ دادند، همبستگیهایی بزرگ در جامعه ایجاد کردند. کسانی که در این شرایط مخالف نظم موجود باشند بهراحتی از جامعه حذف میشوند. پس از پایان جنگ و گذشتن یکدهه از انقلاب، مردم متوجه شدند قرار نیست آرمانهایی مانند عدالت محقق شود؛ بهویژه در دهه ۷۰ که جامعه با سیاستهای خصوصی، فساد و مسئولانی روبهرو شد که دنبال منافع خود بودند، فاسد بودند و جامعه را هم سرکوب کردند. این روند باعث شد تصوری ایجاد شود که دولت محل فساد و رانتخواری است و باتوجه به دینیبودن آن، همه فسادها و ناکارآمدیها به پای دین هم نوشته شد.
در این شرایط دین بهعنوان یکی از منظومههایی که حیات اخلاقی جامعه را تنظیم میکرد، به آرامی کارکردهای خود را از دست داد و به دنبال آن به یکی از عواملی تبدیل شد که جامعه بهواسطه آن وارد شرایط آنومی شد و همین روند، عاملی برای بهوجود آمدن آن چیزی است که در پیمایشهایی ازایندست میبینیم. آنچه باعث میشد جامعه تصور کند که دیگران اخلاقی رفتار میکنند، پایبندی افراد به هنجارهای دینی بود. این پایبندی از بین رفت، اما چیزی جایگزین آن نشد؛ یک منظومه هنجارساز از بین رفت، بدون آنکه یک منظومه هنجارساز دیگر جای آن را بگیرد. ثمره این وضعیت، احساسی است که درباره ارزشهای اخلاقی در جامعه وجود دارد.»
او ادامه میدهد: «به دنبال این روند، این احساس ایجاد شد که دیگران برای رشد خود، فساد میکنند و فاجعهای هم در پیش است و ما هم باید بهنحوی خودمان را نجات دهیم. درنهایت کاراکتری ظهور کرد که در جامعهشناسی به آن فردگرای خودخواه گفته میشود؛ یعنی شخصیتی که به منافع خود فکر میکند و حاضر نیست برای به دست آوردن آنها با دیگران وارد مجموعهای از قراردادهای اجتماعی شود که رفتارها را پیشبینی میکنند؛ به همین دلیل اکثریت احساس میکنند پیرامون آنها غیراخلاقی است و در بسیاری از مواقع آن را منفی تلقی نمیکنند و از آن بهعنوان زرنگ بودن یاد میکنند.»
به اعتقاد این پژوهشگر اجتماعی، مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در این زمینه، تغییرات اقتصادی و نیروهایی است که جامعه را در کنار هم نگه داشته و باعث میشود که رفتارها پیشبینیپذیر شود:«متغیرهای دیگر مانند سن، جنس، وضعیت تأهل و موارد دیگر معمولاً واریانس چندانی ندارند، اما معمولاً این احساس در جامعه، سنین مختلف، جنسیتها و طبقات اجتماعی فراگیر است، اما آنچه اهمیت دارد این است که این دادهها برای فهم جامعه کفایت نمیکند. یک نیروی سرشار اخلاقی در همین وضعیت جاری است که خودش را در جریان ازخودگذشتگیها، جنبشهای اجتماعی، انجمنها و سندیکاها نشان میدهد و جامعه ایران از این نظر به هیچ وجه ضعیف نیست. جامعهای که میتواند بهصورت مکرر جنبشهای اجتماعی ایجاد کند، نشان میدهد ارزشهایی اخلاقی دارد که میتواند افراد را گرد هم آورد، اما باتوجه به اینکه بسیاری از شاخصههای اخلاقیات جدید با اخلاقیات قدیم سازگار نیست، بخشهای قدیم آن را بهعنوان اخلاق نمیشناسند و مدام تاکید میکنند که جامعه در حال بیاخلاقشدن است، درحالیکه ساختهشدن اخلاقیات جدید را نباید دستکم گرفت.»
هنوز بخشندهایم اما دروغگو
بررسی پاسخهای افراد در این پیمایش نشان میدهد، ویژگی بخشش و ازخودگذشتگی بین ایرانیها هنوز کمرنگ نشده است؛ بهطوریکه ۴۸/۱ درصد پاسخگویان معتقدند ویژگی اخلاقی بخشش و ازخودگذشتگی به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و در مقابل ۳۷/۵ درصد معتقدند این ویژگی بین مردم کم است. ۴۵/۵ درصد پاسخگویان مرد و ۴۵ درصد پاسخگویان زن معتقد بودهاند که ویژگی بخشش و ازخودگذشتگی بین مردم زیاد است و ۵/۴ درصد مردان و ۴ درصد زنان پاسخگو پاسخ دادهاند که این ویژگی بین ایرانیها خیلی کم است.
ازطرفدیگر بررسی دادههای این بخش نشان میدهد که بین میزان هزینههای خانوار و اعتقاد به رواج بخشش، ارتباط وجود دارد؛ این پیمایش نشان میدهد کسانی که هزینه خانوارشان بین ۳ تا کمتر از ۹ میلیون تومان است بیشتر از کسانی که هزینه خانوارشان بین ۹ تا کمتر از ۱۸ میلیون و بیشتر از ۱۸ میلیون تومان است، به رواج بخشش و خودگذشتگی معتقدند.
ازطرفدیگر پاسخگویان دو استان سیستان و بلوچستان و کهگیلویه و بویراحمد بیشترین اعتقاد را به رواج این ویژگی داشتهاند. در مقابل اما تعداد زیادی از پاسخگویان در پاسخ به این سوال که «تا چه اندازه ویژگی اخلاقی دروغگویی بین مردم رواج دارد؟»، گفتهاند زیاد؛ بهطوریکه ۸۰/۶ درصد پاسخگویان معتقد بودند دروغگویی به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و فقط ۱۴/۸ درصد گفتهاند که این ویژگی بین مردم کم است. یافتههای این پیمایش نشان میدهد ۶۱/۴ درصد زنان پاسخگو و ۵۸/۵ درصد مردان معتقد بودهاند که دروغگویی بین مردم رواج زیاد و بهترتیب ۱۹/۸درصد و ۲۱/۵ درصد گفتهاند که این ویژگی اخلاقی، رواج خیلی زیادی دارد.
ازطرفدیگر کسانی که ۱۵ تا ۲۹ سال داشتهاند، بیشتر از دیگران فکر میکردند که دروغگویی در ایران زیاد است، با فراوانی ۶۳/۵ درصد. خانهداران هم بیشترین کسانی بودند که رواج دروغگویی را در ایران زیاد دانستهاند، با فراوانی ۶۰/۸ درصد و ۱۷/۹ درصد آنها هم گفتهاند دروغگویی رواج خیلی زیادی دارد. محل سکونت افراد هم در پاسخگویی به سوال این بخش مؤثر بوده است؛ کسانی که در مراکز استان زندگی میکنند، بیشترین کسانی بودهاند که به رواج زیاد دروغگویی معتقد بودند، با فراوانی ۶۱/۱ درصد.
ساناز حمزهعلی، جامعهشناس درباره این بخش میگوید: «یکی دیگر از سوالات مربوط به دروغگویی بود. اینکه چقدر رواج دارد؟ ۸۰ درصد از پاسخدهندگان میزان دروغگویی را زیاد و خیلی زیاد عنوان کرده بودند. بهطورکلی جنسیت، شغل و میزان درآمد افراد مؤلفههای مهمی هستند که روی این موضوع تاثیر میگذارند. بااینهمه در نتیجه این پژوهش باز هم مشخص است که میزان تحصیلات در باور افراد تاثیرگذار است. یعنی هرچقدر تحصیلات بالاتر میرود، افراد بیشتر بر این باورند که دروغگویی زیاد شده است. در این میان افرادی که تحصیلات ابتدایی دارند، دیگران را راستگوتر میبینند تا کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند.»
هنوز پایبند به قول اما متظاهر و دورو
دو سنجه مهم این پیمایش مربوط به رواج پایبندی به قول و قرار و دورویی و تظاهر بین مردم بوده است. در این پیمایش از ۱۵ هزار و ۸۷۸ نفر شرکتکننده پرسیده شده که «تا چه اندازه ویژگی اخلاقی پایبندی به قول و قرار بین مردم رواج دارد؟» و نتایج پاسخها نشان داده که ۴۲/۵ درصد معتقد بودهاند ویژگی اخلاقی پایبندی به قول و قرار به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و ۴۳ درصد هم اعتقاد به کمبودن این ویژگی بین مردم داشتهاند. کسانی که بی سواد یا با تحصیلات ابتدایی بودهاند بهترتیب با ۵۷/۶ و ۵۱/۶ بیشترین اعتقاد را به رواج زیاد پایبندی به قول و قرار بین مردم داشتهاند. پاسخگویان ساکن استان چهارمحال و بختیاری هم بیشترین کسانی بودهاند که اعتقاد کمی به رواج این ویژگی داشتهاند، با فراوانی ۴۳/۳ درصد. در این پیمایش از پاسخگویان پرسیده شده که «تا چه اندازه ویژگی اخلاقی دورویی و تظاهر بین مردم رواج دارد؟» و ۸۱/۲ درصد پاسخگویان معتقد بودهاند این ویژگی به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و ۱۳/۱ درصد هم گفتهاند این ویژگی بین مردم کم است.
ساناز حمزهعلی، جامعهشناس درباره وضعیت تظاهر هم میگوید: «نکته جالب اینکه در سوالی مربوط به میزان تظاهر، دیگر تفاوتی میان منطقه دیده نمیشود. یعنی ساکنان شهر و روستا تفاوتی در پاسخ نداشتهاند اما باز هم نقش تحصیلات پررنگ است؛ یعنی افراد هرچقدر تحصیلکردهتر باشند، دیگران را متظاهرتر میبینند.»
متقلب، تنبل و کلاهبردار
دو سنجه دیگر موردبررسی در این پیمایش، رواج «تقلب و کلاهبرداری بین مردم» و «تنبلی» بوده است. ۸۲/۳ درصد پاسخگویان معتقد بودند که ویژگی اخلاقی تقلب و کلاهبرداری به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و ۱۲/۱ درصد هم گفتهاند که این ویژگی بین مردم کم است.
ساناز حمزهعلی، جامعهشناس درباره بخش مربوط به کلاهبرداری این تحلیل را میدهد: «در این پژوهش نکتهای که توجهام را جلب کرد این بود که میزان تحصیلات بر نوع نگاه افراد به ارزشهای اخلاقی تاثیر میگذارد. مثلاً وقتی سوال پرسیده شد که بهنظر شما افراد چقدر کلاهبردار شدهاند و تخلف اقتصادی میکنند؟ افراد با تحصیلات بالا معتقد بودند که این مسائل بسیار زیاد شده است. باور آنها این است که افراد ریاکارتر و کلاهبردارتر شدهاند؛ یعنی رابطه معنیداری بین بالا رفتن میزان تحصیلات و میزان اعتماد آنها به افراد وجود دارد. هرچقدر تحصیلات بیشتر باشد، میزان اعتماد به انسانها در زمینه مسائل اقتصادی کمتر میشود. در تحلیل این پژوهش باید گفت که بیش از ۸۰ درصد افراد معتقدند که آدمها از نظر اقتصادی غیرقابل اعتمادند. البته بین زن و مرد بودن پاسخدهندگان تفاوتی وجود نداشت؛ نگرش زنان و مردان نسبت به این عوامل همراستا بود.»
ازطرفدیگر ۷۴/۵ درصد پاسخگویان معتقد بودند که ویژگی اخلاقی تنبلی به میزان زیاد رواج دارد و ۱۷ درصد معتقد بودند این ویژگی بین مردم کم است. ۶۲/۲ درصد پاسخگویان مجرد گفتهاند که تنبلی در ایران زیاد است و ۶۰/۵ درصد متاهلها اعتقاد مشابهی داشتهاند. ۱۵ تا ۲۹ سالهها هم بیشترین کسانی بودند که به رواج تنبلی معتقد بودند، با ۶۳/۲ درصد.
رواج انصاف و کمک به دیگران بین مردم، رواج صبر و تحمل، رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی بین مردم نسبت به پنج سال قبل و رواج صفات خوب (مثبت) اخلاقی بین مردم در پنج سال آینده، بقیه سنجههایی بودهاند که در این بخش به آنها پرداخته شده و نتایج بعضی از آنها کمی امیدوارکننده است. ۵۸ درصد پاسخگویان به سوال «تا چه اندازه ویژگی اخلاقی انصاف و کمک به دیگران بین مردم رواج دارد؟»، گفتهاند به میزان زیاد و ۲۶/۲ درصد آنها گفتهاند این ویژگی بین مردم کم است.
در ادامه از افراد پرسیده شده که «تا چه اندازه ویژگی اخلاقی صبر و تحمل بین مردم رواج دارد؟» و نتایج نشان داده که ۴۶/۳درصد پاسخگویان معتقد بودند این ویژگی به میزان زیادی بین مردم رواج دارد و ۴۲/۳ درصد هم معتقد بودند این ویژگی بین مردم کم است.
در بخش دیگر ۷۳/۸ درصد پاسخگویان در جواب این سوال که «فکر میکنید رواج صفات خوب اخلاقی مثل صداقت، راستگویی، بخشش و امانتداری بین مردم نسبت به پنج سال قبل چه تغییری کرده است؟»، گفتهاند که وضعیت این صفات بین مردم نسبت به پنج سال قبل، بدتر شده است.
در کنار آن، از پاسخگویان پرسیده شده که «فکر میکنید رواج صفات خوب اخلاقی بین مردم در پنج سال آینده چه تغییری خواهد کرد؟» و نتایج به این شکل بوده که ۶۵/۴ درصد پاسخگویان معتقد بودند، وضعیت صفات خوب اخلاقی مثل صداقت، راستگویی، بخشش و امانتداری بین مردم در پنج سال آینده بدتر خواهد شد.
نتیجه
ساناز حمزهعلی، جامعهشناس در نتیجهگیریاش از این آمارها توضیح میدهد که این پژوهش نشان میدهد، نگرش افراد نسبت به دیگران در جامعه، منفی است و نشأتگرفته از جغرافیا و میزان تحصیلات است. امر اخلاقی و اعتماد اجتماعی، ارتباط خواهرانهای با هم دارند، در جامعه مدرن و معاصر که فردگرایی خودخواهانه افزایش یافته و بنیانهای مذهبی سست شده، است.
به گفته او، امنیت یکی از نتایج اعتماد اجتماعی است: «وقتی بخواهیم میزان رفاه افراد را بررسی کنیم و بگوییم که افراد جامعه در رفاه هستند، یکی از فاکتورهایش امنیت اجتماعی است. امنیت اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که افراد به هم اعتماد داشته باشند. اعتماد زمانی ایجاد میشود که امر اخلاقی در آن جامعه رعایت شود.»
امر اخلاقی و اعتماد اجتماعی در جامعه ما کاهش یافته، این موضوعی است که حمزهعلی بر آن تاکید میکند: «نگرانیای که در ارتباط با این یافتهها وجود دارد این است که متاسفانه حاصل جمع همه این سوالات و برآیندش این است که پایبندی به امر اخلاقی و اعتماد اجتماعی، در جامعه ما کاهش یافته و این مسئله در میان افراد تحصیلکرده بیشتر شده است. البته میتوان گفت که ساکنان روستاها، پایبندی بیشتری نسبت به امر اخلاقی دارند. آنها هنوز باور دارند که افراد قابل اعتمادند. اما در جامعه مدرن و زندگی شهری، نبود اعتماد نتیجه سستشدن قواعد اخلاقی است.»
او ادامه میدهد: «نکته نگرانکننده این است که وقتی به این گزارش نگاه میکنیم متوجه میشویم، در جامعهای که باور تحصیلکردههایش این است که دیگری بیرون از من، که میتواند همشهری، همدانشگاهی و هممحلهام باشد، غیراعتماد است، اعتمادی هم در ارتباطات اجتماعی و اقتصادی و حتی نگرش سیاسی وجود ندارد و درنهایت میتوان گفت که نکته تاسفبار اینکه، نگاه به آینده در مسئله پایبندی به اخلاق در جامعه ما خیلی منفی است و این موضوع نگرانکننده است.»
براساس اعلام او، وقتی میپرسیم که وضعیت اخلاقی ایرانیان در پنج سال آینده چطور میشود؟ تحصیلکردهها باز هم میگویند که بدتر میشود. یعنی بر این باور هستند که قواعد اخلاقی در جامعه وضعیت نامناسبتری پیدا میکند. این میتواند نشانهای از هرجومرج و آنطور که دورکیم میگوید، جامعهای آشفته با انواعی از نابسامانیها باشد.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
«فقر مسکن» در ایران رکورد زده است؛ بد مسکنی به بدترین وضعیت در دهههای اخیر رسیده است و طبق آنچه دادههای رسمی و گزارشها میگویند، سیر سقوطِ شهروندان از ارتفاعِ بلندِ مسکن شایسته از سال ۱۴۰۰ به شیوهای جدی کلید خورده است. طنز تلخ ماجرا در این است که این رکورد عجیب بدمسکنی در دولتی اتفاق افتاده که قرار بود سالی یک میلیون مسکن برای شهروندان بسازد و حالا افتخارشان این است که ۷۰ هزار کارگر را خانهدار کردهاند، هرچند در این آمار هم جای شک و شبهه بسیار است، کارگران با این طرحهای لیبرالی مسکن، هرگز نمیتوانند خانهدار شوند چون استطاعت شرکت در طرحهایی را ندارند که باید آوردهی سنگین داشته باشی و هر ماه بیش از ۱۰ میلیون تومان قسط بانک بپردازی.
به گزارش ایلنا، بپردازیم به گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس، ۳۰ اردیبهشت سال جاری از وضعیت وخیم مسکن در کشور تهیه و منتشر کرده است. براساس این گزارش، «بیش از نیمی از خانوارهای ایرانی در بدمسکنی به سر میبرند؛ بدمسکنی در اوایل دهه۹۰ معادل ۳۳ درصد بوده اما در پایان این دهه به ۵۵ درصد رسیده است». نتایج بررسی جدید مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد نرخ بدمسکنیِ ۵۵ درصدی بیشترین میزان سطح فقر مسکن تا کنون است.
بدمسکنی در سال ۸۴ شامل ۲۴ درصد کل خانوارهای ایرانی بود و این میزان در ابتدای دهه ۹۰ معادل ۳۳ درصد خانوارها، در سال ۹۸ معادل ۳۶ درصد و در سال ۱۴۰۰ تا ۵۵ درصد افزایش یافته است و بعد از آن نیز با شیبِ بسیار تند صعود کرده است.
برای مثال قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران در آذرماه ۱۴۰۱ نسبت به ۵ سال گذشته در ماه مشابه، (آذر ۱۳۹۶)، بیش از ۸۴۴ درصد افزایش یافته است. تورم ۸۴۴ درصدی مسکن آنهم فقط در طول ۵ سال، یک رکورد بیسابقه از گرانیِ ضروریترین مایحتاج زندگی خانوارها یعنی مسکن در طول تاریخ رسمی کشور است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تاکید میکند «تورم بالا، بیثباتی متغیرهای اقتصادی و افت درآمد سرانه» در کنار جهش تاریخی قیمت مسکن و البته پافشاری سیاستگذار بر «سیاست نادرست برای تامین مسکن» دست به دست هم دادند تا «دسترسی اقشار کمدرآمد به مسکن مناسب، قطع شود» و رفاه ملکی کل خانوارها آسیب ببیند.
در این گزارش، سیاستهای دولتها در حوزه مسکن که محدود به طرحهای مختلف ساخت مسکن است، «شکستخورده» توصیف شده است؛ برای اثبات این ادعا که طرحهای ساخت مسکن از جمله مسکن امید و مسکن ملی هیچ زمان نتوانستند به خانه دار شدن دهکهای فرودست کمک کنند، نیاز نیست راه دور و درازی برویم، فقط ذکر یک نمونه ساده به عنوان شاهد ادعا کفایت میکند؛ در محاسبه بازپرداخت تسهیلات ۷۰۰ میلیون تومانیِ طرح دولت سیزدهم تحت عنوانِ «نهضت ملی مسکن» به این نتیجه میرسیم که متقاضی باید در دوره ۲۰ ساله ماهانه ۱۰ میلیون و ۸۰۳ هزار تومان اقساط پرداخت کند. کل بازپرداخت وام مذکور در سال بیستم حدود ۲ میلیارد و ۵۹۳ میلیون تومان خواهد بود. در واقع سود این تسهیلات حدود یک میلیارد و ۸۹۳ میلیون تومان است.
به گفته پرویز زعیمی، فعال صنفی کارگران ایران پوپلین رشت، مردم عادی و مزدبگیران که از پس پرداخت اجاره خانه نه تنها در تهران که در شهرستانها هم برنمیآیند، چطور میخواهند هر ماه نزدیک ۱۱ میلیون تومان قسط بانکِ نهضت ملی مسکن را بپردازند!
او ادامه میدهد: فرض کنید کارگری ماهی ۱۸ میلیون تومان حقوق میگیرد، این کارگر کفبگیر هم نیست و یک کارگر متخصص است؛ خب در بهترین حالت، بایستی ماهی ۸ تا ۱۰ میلیون تومان برای اجاره یک آپارتمان ۷۰ متری بپردازد و بازهم در بهترین حالت ماهی ۸ تا ۱۰ میلیون تومان برایش میماند که با آن نمیتواند یک سفره ساده برای خانواده فراهم کند؛ این کارگر سایر سطوح که دستمزدش در قیاس با حداقلبگیران خیلی بهتر است، چطور در طرح نهضت ملی مسکن شرکت کند و ماهی ۱۱ میلیون تومان قسط بانک بدهد، چه فکری با خودشان کردهاند؟!
گفتار و رفتار دولت سیزدهم در حوزه تامین مسکن به خصوص برای محرومان و دهکهای فرودست، دچار یک تناقض ساختاری بوده است؛ ادعای تامین سالی یک میلیون مسکن برای بیخانهها داشتند اما در عمل نه تنها این شعار عملی نشد که قدرت خرید مسکن به شدت سقوط کرد و به پایینترین میزان در طول تاریخ رسید. حالا زمان انتظار برای خانهدار شدنِ مزدبگیران به ۵۰۰ سال و حتی بالاتر رسیده است. به گفته مجید گودرزی، کارشناس اقتصاد مسکن، «در سالهای اخیر هیچکدام از مولفههای مسکن تقویت نشدهاند؛ به عنوان مثال جمع دستمزد و حق مسکن بالای ۵۰۰ سال کفاف خرید یک واحد مسکونی ۷۵ متری را نمیدهد».
شوخی نیست، زمان انتظار صاحب خانه شدنِ کارگران ۵۰۰ سال است! مدتیست که قیمت هر مترمربع مسکن در شهرهای مختلف و از جمله تهران، مرزهای تحمل را پشت سر گذاشته است؛ دادههای بازار نشان میدهد که در تیرماه امسال، قیمت هر متر مربع مسکن در تهران، میانگین ۸۶ میلیون تومان بوده است. این در حالیست که بسیاری از محلههای تهران، قیمتهای بالاتری را ثبت کرده اند مثلاً متوسط قیمت هر متر مربع مسکن در منطقه ۱، بیش از ۱۳۰ میلیون تومان است.
اگر همان ۸۶ میلیون تومان را مبنا قرار دهیم و فرض کنیم یک کارگر حداقلبگیر که صاحب فرزند و عائله است در هر ماه ۱۲ میلیون تومان دستمزد میگیرد، اینجا یک معادلهی به شدت نابرابر و ناعادلانه ترسیم میشود. قیمت هر متر مسکن در تهران، بیش از ۷ برابر حداقل دستمزد یک کارگر است! ۷ ماه دستمزد کامل و دست نخوردهی یک کارگر فقط یک متر مربع مسکن در تهران میشود آنهم در یک محله ضعیف و یا متوسط!
در چنین شرایطیست که باید معضلاتی مانند «فقر مسکن« یا «بدمسکنی» را تجزیه و تحلیل کرد؛ سالهاست که سایهی شوم بدمسکنی بر سر کارگران افتاده است؛ بدمسکنی، یک پدیدهی ناگوار اجتماعیست که در سالهای اخیر به نقطهی اوج خود رسیده است؛ کارگرانی که به امید یک لقمه نان به ابرشهر تهران میآیند، چارهای جز خوابیدن در پارکها، در اتوموبیلهای شخصی یا در اتوبوسهایی که برای خواب کرایه داده میشود، ندارند. گزارشهای متعددی از فروش جای خواب در پشت بامها یا مینیبوسها منتشر شده است که نشان میدهد دولت یا بهتر است بگوییم دولتها در دهههای اخیر در تامین مسکن برای طبقات فرودست به شدت ناکام و ناموفق بودهاند.
در این سالهایی که پشت سر گذاشتیم، برنامهی دولتها در زمینهی تامین مسکن منحصر به نامگذاری طرحهای رنگارنگ و شکست خوردهی ساخت مسکن بوده است، حال آنکه اگر به جای مسکن مهر و مسکن امید و نهضت ملی مسکن که نتیجهای جز پروار شدن پیمانکاران وابسته به قدرت و دلّالان وامهای بانکی نداشته است، سراغ طرحهای جواب پس دادهی جهانی برای تامین مسکن محرومان میرفتند و از اجاره ۹۹ ساله به شرط تملیک یا ارائهی مسکن ارزان اجتماعی استفاده میکردند، امروز کارگران کارخانههای حاشیه شهر که غروبها بعد از تمام شدن شیفت کاری، مسافرکشی میکنند تا خانوادهشان گرسنه نخوابد، وضعیت خیلی بهتری داشتند؛ این بخت برگشتهها مجبور نبودند شب را در صندلی عقب ماشین بخوابند یا یک تخت روی یک پشت بام متروک اجاره کنند!
گزارش: نسرین هزاره مقدم
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مهدی بیک اوغلی / اعتماد
«اعتماد» در گفتوگو با ۳ حقوقدان زمینههای تحقق حقوق اساسی ملت را بررسی میکند
حدفاصل سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ برای بسیاری از ایرانیان یادآور دامنه وسیعی از حقوق تضییع شده شهروندی در دولت سیزدهم است. یکی از نخستین اقدامات دولت سیزدهم پس از تشکیل کابینه، تصویب دستورالعملهای خاصی بود که تلاش میکرد با راهاندازی گشتهای ارشاد در سطح خیابانها به زعم خود، حجاب بانوان را تقویت کند! پس از وقوع رخدادهای اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی اما حقوق بیشتری از شهروندان با نقض مواجه شد.
دولت سیزدهم ابتدا اقدام به فیلترینگ گسترده شبکههای اجتماعی کرد و سپس اجتماعات اعتراضی شهروندان را که ذیل اصل ۲۷ قانون اساسی جزو حقوق تصریح شده قانونی آنها بود اغتشاش تلقی کرد. این موضوع اما پایان کار نبود، موضوع زمانی پیچیدهتر شد که وزارت کشور با ابلاغ یک بخشنامه خیلی محرمانه دامنه وسیعی از محدودیتهای غیر متعارف را در مسیر حقوق شهروندی و حقوق اساسی ملت قرار داد.
ظهور حجاببانها، اخراج استادان دانشگاه، معلمان و دانشجویان، پلمب واحدهای صنفی و پاساژها، جلوگیری از ارایه خدمات بانکی و اداری، جلوگیری از حضور زنان در مترو و... دامنه وسیع دیگری از تضییع حقوق عادی و طبیعی ملت بود که انتقادات بسیاری را شکل داد. روزی نبود که تصاویری از رفتارهای سلبی با زنان و دختران، توقیف خودروها، پلمب شدن مغازهها، درگیری اقشار مختلف و...منتشر نشود.
مجموعه این گزارهها مطالباتی را در میان اقشار مختلف ایرانی شکل داد که میتوان از آنها ذیل عنوان حقوق اساسی نقض شده و متروک نام برد. رای به مسعود پزشکیان از منظری خاص، تلاش برای احیای حقوق شهروندی، حاکمیت قانون و توجه به حقوق طبیعی شهروندان محسوب میشود. مردم با رای پزشکیان نشان دادند که خواستار تغییر این روند غیر متعارف از تضییع حقوق قانونی خود هستند.
«اعتماد» برای بررسی ابعاد مختلف موضوع سراغ حقوقدانان رفته تا درباره اولویتهای دولت پزشکیان در حوزه حقوق اساسی ملت گفتوگو کند. علی مجتهدزاده در این گفتوگو ضمن اشاره به بخشنامه وزارت کشور دولت سیزدهم از پزشکیان میخواهد تیم حقوقی برجسته و کارآمدی را برای تحقق حقوق اساسی ملت شکل دهد. کامبیز نوروزی اما نسبت به ضرورت حرکت تدریجی در استیفای حقوق ملت تاکید دارد و معتقد است نباید اشتباهی که در زمان دولت خاتمی با افزایش توقعات شکل گرفت، دوباره تکرار شود. نهایتا صالح نقرهکار هم از دولت میخواهد خود را تدارکاتچی فرض نکرده و با استفاده از حداکثر ظرفیتهای قانونی حقوق نقض شده شهروندان را به آنها باز گرداند.
علی مجتهدزاده: پزشکیان نسبت به دستگیری برهانی واکنش نشان دهد
علی مجتهدزاده وکیل و حقوقدان در گفتوگو با اعتماد با اشاره به مانیفست ملت با حاکمیت میگوید: «انقلاب۵۷ در شرایطی شکل گرفت که وعدههای بسیاری برای حاکمیت قانون و تحقق حقوق اساسی به مردم داده شد. در واقع قانون اساسی به عنوان میثاقنامه حاکمیت جدید با مردم تصویب شد؛ تا زمانی که به محتوای این میثاقنامه توجه شود، پیمان مردم با حاکمیت پابرجاست و بلافاصله پس از نقض قانون اساسی این مثاقنامه هم زیر سوال میرود. گزارههایی چون بحث اصل آزادی بیان، اصل آزادی تجمعات قانونی، اصل آزادی انتخاب و تعیین سرنوشت، اصل آزاد زنان و... محتوای مهمی است که قانون اساسی مبتنی بر آن شکل گرفت.»
او در ادامه میگوید: «اما کار به جایی رسیده که علیرغم تصریح قانون (اصل۲۷) شهروندانی که برای موضوعی تجمع قانونی برگزار میکنند، با عنوان اغتشاشگر معرفی شده و با آنها برخوردهای تند صورت میگیرد. یکی از اصول مهم قانون اساسی و دموکراسیخواهی ایرانیان همین اصل آزادی تجمعات اعتراضی است. هیچ جامعهای نمیتواند ادعای مردمسالاری و دموکراسی خواهی داشته باشد اما به شهروندانش اجازه برگزاری تجمعات اعتراضی ندهد. اصل مهم بعدی موضوع حقوق شهروندی است که منشوری هم برای آن تصویب شده است.»
مجتهدزاده خاطرنشان میکند: «اما علیرغم این محتوای قانونی مهم، شاهدیم که وزارت کشور دولت سیزدهم، دستورالعمل خیلی محرمانهای را ابلاغ میکند که دامنه وسیعی از حقوق اساسی ملت در اثر آن نقض میشود. حق ارایه خدمات اداری و اقتصادی به شهروندان، حق انتخاب پوشش، حق تحصیلات، حق فعالیتهای صنفی و حق دسترسی به حمل و نقل عمومی و... با این بخشنامه غیرقانونی نقض شده است. شما دیدید که خودروهای مردم به دلیل حجاب توقیف شد، مغازهها، مالها و پاساژها پلمب شدند، از حضور مردم در متروها به دلیل حضور حجاببانها جلوگیری شد، دانشجویان از حق تحصیل محروم شدند و کار آنها به کمیتههای انضباطی افراطی کشیده شد. استادان دانشگاهی اخراج شدند و دامنه وسیعی از حقوق دیگر شهروندی نقض و تضییع شد. به نظرم یکی از نخستین تصمیمات مسعود پزشکیان پایان دادن به این رفتارهای غیرقانونی و ابطال بخشنامه وزارت کشور میتواند باشد.»
مجتهدزاده ضمن اشاره به سایر ضرورتهایی که رییسجمهور منتخب باید مورد توجه قرار دهد، یادآور میشود: « درست است که هنوز مسعود پزشکیان کابینهاش را تشکیل نداده، اما به عنوان منتخب مردم میتوانست در مورد موضوعاتی چون دستگیری محسن برهانی واکنش نشان داده و اظهارنظر کند. جامعه حقوقی کشور منتظر بودند رییسجمهور در خصوص دستگیری برهانی که مستقیما در دفاع از حقوق اساسی مردم تلاشهای بسیاری صورت داده و سینه سپر کرده بود، واکنشی از خود نشان داده و از دفاع کند.»
او همچنین میگوید: «موضوع مهم بعدی، عدم حضور یک حقوقدان استخوان خورد کرده کنار رییسجمهور است. متاسفانه انواع و اقسام تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی مجاهدان شنبه کنار رییسجمهور حضور دارند، اما جای خالی یک حقوقدان برجسته در کنار ایشان بهشدت احساس میشود. از ایشان میخواهیم که یک تیم حقوقی برجسته و زبردست تشکیل شوند تا بتوانند مطالبات ملت در حوزه حقوقی و قانونی را پیگیری کنند. نباید فراموش کرد که امروز پایان دادن به تضییع حقوق ملت در راس مطالبات مردم از دولت منتخب قرار دارد و برای تحقق آن باید حقوق اساسی ملت را احیا کرد.»
کامبیز نوروزی: تفسیر نادرست شورای نگهبان از نظارت حق انتخاب را محدود کرده
کامبیز نوروزی کارشناس مسائل حقوقی اما از منظر متفاوتی به این بحث ورود کرده و در پاسخ به این پرسش که کدام حقوق اساسی ملت است که توجهی به آنها صورت نگرفته؟ میگوید: «مواردی از قانون اساسی که طی سالهای اخیر نقض شده یا اساسا اجرایی نشدهاند، زیاد است. مواردی که یا به آنها توجهی نشده یا اینکه کسانی که خواستهاند آنها را مورد توجه قرار دهند با فشارهای زیادی مواجه شدهاند. یکی از مهمترین بخشهایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته در فصل سوم قانون اساسی ذیل حقوق ملت است. مواردی که از اصل ۱۹قانون اساسی آغاز و تا اصل ۴۲ ادامه دارد. در این ۲۳ اصل، حقوق زیادی برای ملت پیشبینی شده است. مثلا، اصل تساوی شهروندان در برابر قانون، عدم تبعیض، رعایت حقوق زنان به اشکال مختلف، مصونیت جان، حیثیت، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض، منع تفتیش عقاید، آزادی بیان و آزادی رسانه، آزادی تشکیل احزاب و انجمنها، آزادی تشکلها و بسیاری از حقوق دیگر که در قانون اساسی پیشبینی شده ولی توجهی به آنها نمیشود. در واقع فصل حقوق اساسی ملت را میتوان ذیل حقوق متروک و نقض شده قرار داد.»
این حقوقدان با اشاره به اینکه برخی از این حقوق ذیل حقوق فوری هستند و برخی جزو بخشهای دیگر قرار میگیرند، گفت: « این حقوق در قانون اساسی یا معطل مانده یا به دفعات نقض شدهاند. همچنان هم شاهد تداوم این وضعیت هستیم. دیگر حقوق متروک و مغضوبی که میتوان به آن اشاره کرد، حق آزادی انتخاب، حق آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن است. متاسفانه با تفسیر نادرست شورای نگهبان، این ۲حق هم دچار محدودیت شده و نظارات استصوابی به اندازهای گسترش پیدا کرده که ۲حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را محدود کرده است.»
نوروزی در پاسخ به این پرسش «اعتماد» که مسعود پزشکیان مبتنی بر چه اولویتبندیهایی میتواند این قوانین و حقوق متروک را احیا کند؟ میگوید: « به هیچوجه توقع زیادی از پزشکیان ندارم. نه اینکه ایشان قابلیت و کارآمدی نداشته باشد، بلکه از این منظر که ساختار سیاسی ایران بسیار پیچیده شده و قدرتهای آشکار و پنهان و عوامل موثر بر نقض قانون زیاد شدهاند. حاکمیت قانون هرچند الزاما باید محقق شود، اما این روند به صورت تدریجی است که محقق میشود. نباید توقع داشت که مسعود پزشکیان ظرف مدت کوتاهی، مشکل محدودیتها برای تشکیل و فعالیت احزاب را حل کند و مشکلات متعدد و ریشهدار بر سر راه آزادی رسانهها، ظرف مدت کوتاهی برطرف شوند. انتظار معقولی که میتوان از پزشکیان داشت باید مبتنی بر واقعیتهای جاری سیاست در ایران باشد. پزشکیان هر اندازه که توانمند باشد، باز هم محدودیتهای بسیاری پیش رو دارد.»
او ادامه داد: «شخصا توقع دارم که جهتگیریها و زمینهسازیهای درست صورت بگیرد. این جهتگیریها شاید نتایج مطلوب داشته باشد و شاید هم نتایج اندکی داشته باشد. اما همین اندازه که جهتگیریهای کلی سیاستها، معطوف به حاکمیت قانون و اجرای قانون اساسی باشد، از نظر من موفقیت مهمی قلمداد میشود.» نوروزی در بخش پایانی صحبتهای خود خاطرنشان کرد: «معمولا بالا بردن انتظارات بیش از حد ظرفیتهای عینی و واقعی، زمینهساز شکست است.
ما تجربیات آموزندهای از دو دولت سیدمحمد خاتمی، حدفاصل سالهای ۷۶ تا ۸۴ داریم. متاسفانه سطح توقعات غیرمنطقی از دولت خاتمی به اندازهای بالا رفت که با وجود همه موفقیتهای درخشان و کمسابقه این دولت، نوعی احساس شکست هم در بین اصلاحطلبان و هم بین حامیان آنها ایجاد شد. احساساتی که ریشه در واقعیت نداشت. این در حالی است که جامعه ایرانی، هنوز که هنوز است، از سرمایهای استفاده میکند که در دوره خاتمی و اصلاحات ایجاد و اندوخته شده است. اما چون سطح توقعات از دولت خاتمی به صورت بیاساس، ذهنی و غیر واقعی افزایش پیدا کرد، دولت خاتمی طی سالهای ۸۰ تا ۸۴ به عنوان دولت پیروز معرفی نشد. اتفاقا نتیجه چنین ذهنیت نادرستی منجر به روی کارآمدن دولتی مانند دولت احمدینژاد شد که آثار منفی و مخرب زیادی بر ایران تلنبار کرد.»
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
روزنامه اعتماد
مسعود نیلی: دولت پزشکیان دولت گفتوگو است و همه باید این فرصت تاریخی را دریابیم
آنچه در پی میآید بخشی از سخنرانی مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه شریف است که روز گذشته در «نشست دولت چهاردهم؛ چالشها و افق پیش رو» مطرح کرد. نیلی سه چالش اصلی حکمرانی را بحران ناترازیها، روابط خارجی و شکاف اجتماعی عنوان کرده و معتقد است پیش از اصلاحات اقتصادی باید به کاهش شکاف اجتماعی و بهبود مناسبات اقتصادی پرداخت.
خطیرترین مساله کشور چیست؟
ابتدا تلاش میکنم به این سوالات پاسخ دهم. سوال اول این است که خطیرترین مساله کشور که یا آینده سرزمینی ما را دچار چالش میکند یا پایداری جامعه را مورد تهدید قرار میدهد و لازم است از منظر اعمال تغییرات راهبردی یا رویکرد بهطور ویژه مورد توجه نظام حکمرانی قرار گیرد چیست؟ سوال دوم اینکه آیا میتوان از میان مسائل ذکر شده حیاتیترین و در نتیجه مهمترین آن را مشخص کرد؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت است، آن کدام مساله است؟ سوال سوم این است که آیا حیاتیترین مساله، فوریترین مساله ما هم هست؟ به این معنا که باید بیدرنگ بر حل آن متمرکز شد؟ یا برعکس، حل این مهمترین مساله نیازمند فراهم کردن اقتضائاتی است که مستلزم حل مساله دیگری است؟ در بخش دوم صحبت خودم نقش رییسجمهور منتخب و پس از آن دولت چهاردهم را در نقشه راه پیشنهادی مورد توجه قرار خواهم داد و تلاش میکنم تا مهمترین ماموریت ایشان را معرفی کنم.
سه ضلع بحرانساز
به نظر من کل نظام حکمرانی کشور در مرکز یک قاب سه ضلعی قرار گرفته که در راس هر یک از این سه ضلع یک نقطه بحرانی واقع شده است. بروز خطا در هر یک از این نقاط میتواند کشور را در سراشیبی منزلگاههای بسیار سخت و غیرقابل بازگشت قرار دهد و در مقابل شناسایی درست نحوه حرکت در این نقاط این شانس را میدهد که بتوان امید را به دلها بازگرداند. لازم است با حداقل خطا استراتژی حکمرانی نسبت به سه راس این مثلث مشخص شود.
ضلع اول بحران: ناترازی
در راس اول این سه ضلعی مجموعه هولناکی از ناترازی و زیست محیطی قرار گرفته است. بودجه و نظام بانکی و صندوقهای بازنشستگی با ناترازیهایی در مقیاس بزرگ میانگین تورم را به دو برابر مقدار تاریخی بلندمدت خود رسانده است و ناترازی انرژی و آب و خاک آینده سرزمینی ایران را در معرض مخاطره جدی قرار داده است. شرایط وخیم ناترازیها نشان میدهد که راهبردهای به کار گرفته شده در حکمرانی منابع طبیعی و حکمرانی مالی با شکست مواجه شده است. ناترازی انرژی برای یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر برخورداری از منابع طبیعی شاخصی بارز برای آن است که نشان دهد چگونه توانستهایم از وفور، کمبود بحرانساز بیافرینیم. ضمن اینکه ناترازیهای مالی با شدت بخشیدن به تورم، هم اصلاحات اقتصادی برای رفع آنها را ناممکن و دشوار میسازد و هم به تخریب منابع طبیعی شدت میبخشد.
به عنوان یک مثال راز دو رقمی شدن مصرف بنزین در سالهای ۱۴۰۰ به بعد نسبت به رشد متوسط ۶ درصد در بلندمدت را باید در تورم این سالها جستوجو کرد که در نتیجه بزرگتر شدن ابعاد ناترازیها به وجود آمده است. وضعیت نامناسب فقر و کاهش جمعیت قشر متوسط از یک طرف و از طرف دیگر امکانپذیری انجام اصلاحات اقتصادی متعارف برای رفع ناترازیها را دشوار میکند و از طرف دیگر احتراز از انجام این کار، تصویر آینده از فقر و نامناسب شدن معیشت مردم را بدتر میکند. پارادوکس خطرناکی که در درون خود به تنهایی قابل حل نیست. مسیر طبیعی آن هم به سمت شرایط بحرانی است. بنابراین یک بعد مهم از آینده ایران در گرو چگونگی خروج پایدار از ناترازیهای شکل گرفته است.
ضلع دوم بحران: روابط خارجی
در راس دوم این مثلث، وضعیت خطیر روابط خارجی ایران قرار گرفته است. این موضوع خود را در تحریمهای سنگین و محدودیتهای برآمده از نپیوستن به کنوانسیون افای تی اف و شرایط غیرقابل پیشبینی خاورمیانه و بالاخره چشمانداز به قدرت رسیدن ترامپ برای کشوری که هیچ شریکی در جهان ندارد و عضو هیچ پیمان تجاری نیست و خلاصه اینکه منافع هیچ کشوری با بدتر شدن وضعیت آن به مخاطره نمیافتد بسیار مخاطرهآمیز است. جایی را که به صورت آرمانی از آن شروع کردیم استقلال کشور بود اما جایی که در انتها به آن رسیدیم درگیر شدن تمام عیار در جنگ اقتصادی است.
هیچ کشوری نمیتواند اساس نظام حکمرانی خود را در بعد روابط بینالملل بر استمرار شرایط جنگی بگذارد. تداوم شرایط محدودکننده بینالمللی و منطقهای بهطور خودکار اصلاحات در بازارهای انرژی، ارز، آب، بانک و بودجه را به لحاظ هزینههای سنگینی که به خانوارها تحمیل میکند، ناممکن میسازد و با تداوم ناترازیها اقتصادمان روز به روز ضعیفتر میشود و با ضعیفتر شدن اقتصاد، روز به روز طمع قدرتهای کوچک و منطقهای و بزرگ برای گرفتن امتیاز از ایران عزیز اما ضعیف بیشتر و بیشتر میشود.
ضلع سوم بحران: شکاف اجتماعی
در راس سوم مثلث، شکافهای عمیق اجتماعی و فرهنگی عمدتا بین نسلی قرار گرفته است. باورهای جمعی بخشی از جمعیت کشور که عمدتا در نسل جوان و زنان متجلی شده است در تقابل جدی با الگوهای رسمی مورد نظر نظام حکمرانی است. از این منظر با پدیدهای بسیار جدی مواجهیم. مواردی از قبیل فیلترینگ اینترنت و میزان آزادیهای اجتماعی جوانان مدتی است که به تقابلهای امنیتی و انتظامی در جامعه منجر شده که التهاب موجود در کشور را که در نتیجه فشارهای سنگین تورم و بیکاری و فقر همراه با نابرابریهای زیاد شکل آزاردهندهای به خود گرفته، آن را به مرحله خطرناکی رسانده است.
کدام ضلع بحرانساز مهمتر است؟
از میان این سه مساله کدام مهمتر است؟ بدون تردید تداوم ناترازیها کشور را گرفتار بحرانهای بزرگ خواهد کرد. در شرایط موجود حرکت سریع و خطرناک کمبودهای در مقیاس بزرگ انرژی را شاهد هستیم. بخش فزایندهای از ارزی که با دشواریهای زیاد از محل صادرات نفت به دست میآوریم باید به واردات بنزین اختصاص دهیم و قطعیهای گاز و برق هم بینیاز از توضیح است. خالص صادرات نفت روز به روز کمتر میشود و با تشدید فشارهای تحریم، عرضه ارز هم با کاهش و نرخ ارز با جهش مواجه میشود. چنبره ناترازیها بهشدت به یکدیگر گره خورده است. بنابراین با وجود دشواریهای زیاد در تعیین یکی از سه چالشی که مطرح شد به عنوان خطیرترین مساله کشور به نظر میرسد که چالش ناترازیها بهطور اجتنابناپذیری خود را به نظام حکمرانی تحمیل خواهد کرد.
اصلاحات اقتصادی، فوریترین نیاز ایران نیست
پاسخ سوال دوم، اهمیت پاسخ سوال سوم را افزایش میدهد و آن اینکه آیا میتوان فارغ از وضعیت دو چالش دیگر دست به اصلاحات اقتصادی زد؟ بدین معنی که بدون توجه به شرایط نابسامان روابط خارجی و شکافهای اجتماعی و فرهنگی موجود میتوان به سراغ اصلاحات اقتصادی رفت؟ به نظر میرسد که انجام این کار دامن زدن به آتشی است که ممکن است خاموشیناپذیر باشد. فشارهای خارجی هزینه مبادله را بهشدت افزایش میدهد که اصلاحات اقتصادی ناچار خواهد بود صورت حساب آن را از مردم بگیرد. هرچند مهمترین مشکل کشور ناترازیهاست اما به رغم هزینههای سنگین آن، فوریترین نیست.
قبل از اصلاحات اقتصادی، شرایط اجتماعی را ترمیم کنید
فرض کنیم با حفظ شرایط ناترازیها و شکافهای اجتماعی بخواهیم به سراغ حل مساله تحریم برویم. در چنین شرایطی نظام حکمرانی ناچار به دادن امتیازات زیادی به طرف مقابل خواهد شد چرا که در شرایط ضعف به سراغ مذاکره رفته است. در حالتی دیگر فرض کنیم که با حفظ شرایط تحریم و حفظ شکافهای اجتماعی به سراغ اصلاحات اقتصادی برویم. این کار به لحاظ سیاسی و اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود.در حالت سوم اگر با حفظ ناترازیها و حفظ شرایط تحریم به سراغ ترمیم شکافهای اجتماعی حرکت کنیم چنین رویکردی میتواند یک سرمایه اجتماعی مناسب بین حکومت و مردم به وجود بیاورد. از هر راهی که به تحلیل شرایط موجود میپردازیم به اولویت ترمیم شرایط اجتماعی و حتی سیاست داخلی قبل از هر نوع اصلاح اقتصادی و روابط خارجی میرسیم.
بخش اول صحبتهای من با یک جمعبندی راهبردی به پایان میرسد. رفع ناترازیها محور غایی اهداف موجود است. اما کاهش این دشواری در گرو تقلیل قابل توجه التهابهای اجتماعی و انجام اصلاحات در روابط خارجی است. کاهش التهاب اجتماعی به سرعت قابل انجام است و اصلاح روابط خارجی زمانبر است و نیاز به بیش از یک سال دارد. اما اعلام عزم و اراده نظام سیاسی برای تحقق آن میتواند کمک کند. در این فاصله، انجام برخی اقدامات سیاستی و نه راهبردی در جهت کاهش شدت ناترازیها امکان پذیر خواهد بود.
دشوارترین ماموریت پزشکیان چیست؟
با فرض پذیرش نتایج به دست آمده توسط کل نظام حکمرانی، ماموریت دولت به عنوان یک بازیگر مهم چیست؟ آنچه در بخش اول مطرح شد بر محوریت تعامل سازنده با جامعه متنوع و متکثرایران به ویژه نسل جوان در داخل و رفع تحریمها و سایر موارد بیرونی و کمک گرفتن از آنها برای غلبه بر ناترازیهای هولناک مالی و زیست محیطی بود. گذار با هزینه کمتر از این سه ضلع چالشساز تنها از راه همراهی و همکاری کل اجزای تصمیمگیری و فضای رسانهای در یک کشور امکانپذیر است. به نظر من این بزرگترین و دشوارترین ماموریت رییسجمهور منتخب است. ورود یک دولت با برچسب اصلاحطلب از هر نوع بهطور معمول اینگونه است که فضای رسمی رسانهای تدارک نبردی را ببیند و فضای مجازی عرصه هماوردیهای مخرب شود. یک طرف بگوید دولت قبل اسب زین کرده تحویل داد و طرف دیگر بگوید که دولت یک خرابه تحویل گرفت. اما حجم مشکلات به قدری بزرگ است که واقعا جایی را برای اینگونه کارها باقی نمیگذارد .
انتخابات اخیر یک هشدار بود
شاید مهمترین شعار دکتر پزشکیان از نظر من را بتوان این دانست که «برای دعوا نیامدهام. » انتخاباتی که برگزار شد یک هشدار جدی به همه بود. رییسجمهور منتخب در نتیجه خاص برگزاری انتخابات حاصل یک زایمان زودرس بود. به نظر من دولت آقای پزشکیان باید بتواند روابط مخرب بارها تکرار شده قبلی درون نظام حکمرانی را به روابطی سازنده با محوریت فائق آمدن بر مشکلات راهبردی تبدیل کند.
هرچند ابعاد مشکلات بسیار هولناک و بزرگ است اما دولت چهاردهم نیازمند گذران یک زندگی انکوباتوری در نتیجه زایمان زودرس انتخابات اضطراری است. این دوران باید صرف سهدسته گفتوگو شود. گفتوگو با جمعیت 50 درصدی که در انتخابات نهایتا شرکت نکردند . گفتوگو با دیگر بازیگران نظام حکمرانی با محوریت عبور از مشکلات بزرگ و بالاخره تلاش برای گفتوگو با کسانی که به رقیب ایشان رای دادند.
این یک اتمام حجت تاریخی است
انجام اصلاحات اقتصادی نیازمند دولتی است که اولا برخوردار از پشتیبانی جامعه به مراتب قویتر از آنچه در انتخابات ظاهر شد باشد و ثانیا برخوردار از پشتیبانی محکم نظام حکمرانی باشد. تحقق چنین شرایطی تنها شرط گذار کشور از این آخرین شانس تاریخی خود است. برخی دولتها را میتوان «دولت آتشنشان» نامید. دولت آقای پزشکیان بر اساس ذات تشخیص خود «دولت آتشفشان» نیست و دولت آتشنشان هم نباید باشد. «دولت رونق و توسعه» هم سازگار با شرایط ابرچالشهای موجود نیست. پس برای دولت ایشان چه ماموریتی میشود داشت؟ شاید این دولت بتواند «دولت گفتوگو برای اجماعسازی برای خروج از ابرچالشها» باشد. همه باید این فرصت تاریخی را دریابیم. این یک اتمام حجت تاریخی است.
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در زمینه نقض حقوق بشر در ایران، رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان و مخالفان سیاسی و همچنین اقلیت بهائی در ایران در دهه ۱۳۶۰ را «جنایت علیه بشریت» و «نسلکشی» خواند و خواستار تحقیقات بینالمللی در این زمینه شد.
آقای رحمان که تا چند روز دیگر این مأموریت خود را به یک گزارشگر دیگر سازمان ملل واگذار خواهد کرد، روز دوشنبه اول مرداد گزارشی را درباره اقدامات جمهوری اسلامی علیه مخالفان خود در سه سال ۱۹۸۱، ۱۹۸۲ و ۱۹۸۸ منتشر کرد.
او در این گزارش به اعدامهای فراقضایی و بیقاعده هزاران مخالف سیاسی محبوس در زندانها اشاره کرده است و همچنین جنایت علیه بشریت در قالب شکنجه، آزار و ناپدیدسازی اجباری را برشمرده است.
گزارشگر ویژه امور ایران یادآوری کرده است «جنایتهای بیرحمانه» قید شده در دهه شصت خورشیدی که در سراسر ایران رخ دادهاند، نمایانگر «بدترین و فاحشترین» شکل نقض حقوق بشر در حافظه زنده ما است که مقامهای عالیرتبه یک حکومت علیه مردم خود مرتکب شدهاند.
جاوید رحمان در گزارش خود تأکید کرده که «رژیم ایران و رهبران آن نباید از عواقب جنایات علیه بشریت و نسل کشی خود بگریزند.»
او افزود: «جنایتهای وحشیانه شامل اعدامهای خودسرانه و فراقانونی در سالهای ۱۹۸۱-۱۹۸۲ و جنایات وحشیانه سال ۱۹۸۸ شامل جنایت علیه بشریت، قتل و کشتار، و همچنین نسلکشی است.»
جاوید رحمان که تاکنون از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای تهیه گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران مامور شده بود، در آخرین روز ماه جاری میلادی ماموریت خود را به یک گزارشگر جدید واگذار خواهد کرد.
پیشتر شورای حقوق بشر سازمان ملل در آخرین روز از پنجاه و ششمین جلسۀ خود، مای ساتو، حقوقدان ژاپنی، را به عنوان گزارشگر ویژۀ سازمان ملل در امور ایران منصوب کرد.
وظیفهٔ گزارشگر ویژه، بررسی وضعیت دقیق حقوق بشر در ایران است و در همین ارتباط تلاش خواهد کرد تا به ایران سفر کند و نتایج تحقیقات خود را به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش دهد.
با این حال این کارشناس مستقل به نمایندگی از سازمان ملل متحد سخن نمیگوید.
حکومت ایران در دهههای اخیر به هیچیک از گزارشگران ویژه ازجمله جاوید رحمان هم در طول شش سال مأموریتش هرگز اجازۀ سفر به ایران را نداد و بارها او را به «سیاسیکاری» و «عدم بیطرفی» متهم کرد.
جاوید رحمان در گزارش تازه خود درباره اقدامهایی که در سالهای دهه ۱۳۶۰ رخ داد، نوشته است: «در میان اعدامها زنانی وجود داشتند که برخی از آنها پیش از اعدام مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و بسیاری از اعدامشدگان کودکان بودند.»
او افزود: «جنایت علیه بشریت نیز شامل زندان، شکنجه و ناپدید شدن اجباری است.»
این کارشناس مستقل سازمان ملل تأکید کرد: «پنهان ماندن سرنوشت هزاران مخالف سیاسی و سرنوشت بقایای آنها به منزله ناپدید شدن اجباری است که یک جنایت علیه بشریت به شمار میرود.»
این کارشناس خواستار تحقیقات شفاف و بیطرفانه در این زمینه تحت حمایت حقوق بینالملل شد.
او همچنین در این گزارش نوشته که از دهه شصت خورشیدی به این سو، بهائیان در ایران «با نیت نسلکشی هدف قرار گرفتهاند و آزار و اذیت و حملات علیه اقلیتهای مذهبی، قومی و زبانی و مخالفان سیاسی بدون مجازات عوامل آن ادامه یافته است.»
آقای رحمان در این گزارش خود درباره اقدامهای جمهوری اسلامی علیه زندانیان افزود: «نباید برای چنین نقض فاحش حقوق بشر، صرفنظر از اینکه چه زمانی مرتکب شدهاند، معافیت از مجازات وجود داشته باشد.»
این اولین بار نیست که آزار و اذیت بهائیان در ایران «جنایت علیه بشریت» خوانده میشود.
پیشتر سازمان دیدهبان حقوق بشر اعلام کرد اثر انباشتهشدهٔ چندین دهه سرکوب نظاممند از سوی مقامات جمهوری اسلامی، محرومیت تعمدی و شدید بهائیان از حقوق بنیادین خود است و در حیطه «جنایت علیه بشریت» قرار میگیرد.
پس از انقلاب، روحالله خمینی و سپس علی خامنهای، رهبران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی، فتواهایی صادر کردند و بهائیان را «جاسوس»، «کافر»، و «نجس» خواندند که باید از آنها دوری کرد.
مردادماه سال ۱۳۵۹ اعضای این محفل در ایران ربوده شدند و مقامهای جمهوری اسلامی از آن زمان حاضر به اطلاعرسانی در این زمینه نشدهاند.
جمهوری اسلامی آیین بهاییت را به رسمیت نمیشناسد و ظرف چهار دهه گذشته به طور سیستماتیک با این اقلیت برخورد و بارها رهبران آنها را بازداشت کرده است.
رادیو فردا
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
آقای پزشکیان و بازگشت “ناخودآگاه” به تنظیمات سنتی حکومت؟
فروید در توصیف ناخودآگاه مثالی میزند که در اولین سخنان کوتاه آقای پزشکیان در مجلس مصداق آن را میتوان مشاهده کرد. ایشان فقط ۱۵۰ ثانیه پس از تکرار این گزاره که “کشور را با اختلاف و دعوا نمیشود اداره کرد” در بخش پایانی سخنان خود درباره مشارکت مردم گفت: «این مردم عزیزی که آمدند علیرغم تبلیغاتی که میکردند که نیایند پای صندوقهای رأی، .. آمدند و مشت محکمی به دهان آدمهایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند، زدند..»
این کلمات و این گونه سخن گفتن درباره مخالفان و رقبای سیاسی در فرهنگ نظام حکومتی بسیار آشنا و معنادار است.
حالا باید کمی منتظر ماند و دید آیا این حرفها در تحقیر مخالفان خطای قابل اغماض زبانی و تکرار غیرعمدی از روی عادت است و یا بازگشت به تنظیمات همیشگی دستگاه قدرت و آنچه از زبان ایشان جاری شد چیزی نیست جز همان ناخودآگاه فرویدی.
سخنان آقای پزشکیان درباره کسانی که رای ندادند و یا دعوت به رای ندادن کردند روشن و بدون ابهام است. این گفتمان چیزی نیست جز بازتولید ادبیات رایج مسئولین جمهوری اسلامی در دهههای گذشته درباره مخالفان، منتقدان، غیرخودیها، دگراندیشان، معترضان و کسانی که به عنوان اعتراض در انتخابات مشارکت نمیکنند. در حالیکه خود ایشان در جریان کارزار انتخاباتی گفته بود که باید گروههایی که رای نمیدهند را هم فهمید و به حرف آنان گوش کرد.
۴۵ سال است که حواله کردن این “مشت محکم” به مخالفان و رقبای سیاسی و زدن برچسب “دشمن” راهکار اصلی در مناسبات قدرت سیاسی در ایران بوده است. پیآمدهای ویرانگر این رهیافت را هم میتوان در وضعیت جامعه امروز ایران، توسعهنیافتگی سیاسی، سقوط اعتماد جمعی و بیاعتباری آسیبشناسانه نظام سیاسی آن مشاهده کرد. طنز تلخ تاریخ این است که خود مسعود پزشکیان و یا آقای ظریف این روزها هدف همین ادبیات و گفتمان از سوی رقبای سیاسی خود هستند.
آن دسته از نخبگان سیاسی و دانشگاهی و یا روشنفکرانی که در پشتیبانی از آقای پزشکیان به میدان آمدند و یا هم اکنون در تیمهای ایشان مشغول به کارند هم بارها از احترام به مخالفان و لزوم درک کسانی که رای نمیدهند سخن به میان آوردهاند و ضرورت بازسازی اعتماد جمعی. حال دست کم وظیفه اخلاقی این گروه است که به جای سکوت و نشنیدن این گونه برخوردها نظر خود را در همین ابتدای راه درباره حرفهای آقای پزشکیان به گونه شفاف و در عرصه عمومی بیان کند. جامعه ما تجربه تلخی از برخورد گزینشی نخبگان و دوری جستن از انتقاد روشن و سازنده دارد.
به رسمیت نشاختن حق مخالفت و تحقیر مخالفان با خشونت کلامی از یک تریبون عمومی بدون آنکه آنها حق دفاع از خود را داشته باشند چه معنایی جز بیباوری به دمکراسی، به حقوق شهروندی و به جامعه باز دارد؟ رای ندادن و دعوت به رای ندادن حق طبیعی کسانی است که به مهندسی انتخابات تن در نمیدهند و یا بر این باورند که نمایندهای در انتخابات ندارند. این رای ندادن اعتراضی خود نوعی رای دادن است و از آن میتوان به عنوان همهپرسی غیر رسمی نام برد که شهروندان برای بیان نظر خود برپا میکنند.
تکرار این گفتمان ضد دمکراتیک و ضد شهروندی از سوی حکومت و جناحهای رقیب درون حکومت در ۴۵ سال گذشته سبب شده که اصل احترام به مخالفان و به رسمیت شناختن حق مخالفت سیاسی در فرهنگ سیاسی جامعه ما به دست فراموشی سپرده شود. رفتار غیر قابل قبول و نمایش غمگین برخی از مخالفان انتخابات در برابر سفارتخانههای ایران در خارج از کشور و یا دشنام دادن در شبکههای مجازی به کسانی که رای میدهند روی دیگر همان سکه و نشانه توسعهنیافتگی سیاسی و بیباوری آشکار به دمکراسی و حقوقشهروندی در کشور استبداد زده ماست.
کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed
ویدیوی کامل سخنان پزشکیان به نقل از خبرگزاری ایرنا
■ سپاس از این یادداشت به موقع. پزشکیان با اقتباس از ادبیات “دشمن” (بخوانید اکثریت مردم) ثابت کرد که قصد ندارد از نقش خود به عنوان ابزار دست خامنهای عدول کند. آشکار است که رقابتی بین پایداریها و اطرافیان خامنهای در جریان است و هر کدام سعی میکنند در عداوت با مردم گوی سبقت را از دیگری بستانند. بخشا هم جنگ زرگری میکنند.
با احترام، پیروز.
■ سپاس از شما. براستی اشخاص و محفلهایی که دعوت به رای دادن به پزشکیان کردند جا دارد در مورد این ادبیات تو دهن مخالف فکری خود زدن و کلا در مورد ادبیات تو دهنی زدن نظر بدهند. خمینی هم پیش از سر کار آمدن وعدههای زیبایی در مورد آزادی احزاب و مخالفان داد. پزشکیان که از صداقتش سخن می گفتند پیداست از جنس خمینی است. باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است.
با احترام، رنسانس
■ جناب رنسانس عزیز. شما از اشخاص و محفلهایی که دعوت به رای دادن به پزشکیان کردند، خواستهاید در مورد ادبیات تو دهنی زدن نظر بدهند. به نظر من (که معتقدم حمایت از پزشکیان بهتر بود از تحریم) این نوع عبارات زشت است و باید جدأ از آن پرهیز کرد. قبلأ نوشته بودم: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم.
سخنان پزشکیان را چون در همین مقاله بود گوش کردم، والا من مسائل ایران را خیلی کلی و از بعد بلندمدت در نظر دارم. برای خودم که فردی بازنشسته هستم و ۳۵ سال است که در خارج از ایران زندگی میکنم صلاح نمیبینم که مسائل ایران را فشردهتر تعقیب کنم. اما همین که شما و سایر دوستان، پزشکیان را مورد نقد قرار میدهید به این معنی است که کس دیگری در رژیم نیست که بشود حتی تا همین حد او را پاسخگو دانست.
با درود. رضا قنبری
■ آقای پیوندی عزیز،
من که از این گفته پزشکیان تعجبی نکردهام و فکر می کنم شما نیز تعجبی نکرده باشید. غیر از این هم از او انتظاری نمیرفت. به گفته خودش برای بالا بردن نرخ مشارکت، کاندید ریاست جمهوری شده و در صورت پیروزی، مجری سیاستهای کلی نظام (بخوانید منویات و آرزوهای رهبری) خواهد بود. در مقالهای هم که برایش نوشتند و در تهران تایمز به نامش منتشر کردند، سرسپردگیاش به روسیه و چین را هم اعلام کرد. اگر بخواهم ادامه دهم، لیست بلند بالایی میشود. تعجبی ندارد که گاهی هم جملاتی ظاهرا در حمایت از مردم جان به لب رسیده بگوید تا به خرید وقت برای ج.ا. استمرار ببخشد. کلی گویی و مبهم گویی از خصیصه های افرادی مثل پزشکیان است. مطالب صحیحی که شما در اینجا نوشتهاید برای ثبت در تاریخ ضروری است و شاید هم کمی چشم دوستانی را باز کند که هنوز امیدی به دخیل بستن به این امامزاده دارند. آما واضح است که از اجاق اصلاحطلبان حکومتی آبی برای ملت در بند گرم نمی شود.
با احترام، بهرام اقبال
■ آقای قنبری گرامی، سپاس از پاسخ شما و رد بی قید و شرط ادبیات تو دهنی زدن. این نشان دهنده صداقت شما است. کسانی هم که من میشناسم که ترجیح به رای دادن به پزشکیان کردند با قصد خصومت و تو دهنی زدن به مخالفین اینکار را نکردند. آنها هم مثل تحریمیها خود از اینگونه ادبیات ستیزجویانه و «دشمن» تراشانه چه در مورد مخالفین ایرانی و چه در مورد کشورهای خارجی متنفر هستند.
با احترام رنسانس
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |
مسعود پزشکیان روز یکشنبه ۳۱ تیرماه در سخنانی در مجلس از ایرانیانی که در انتخابات شرکت کردند تشکر کرد و گفت مردم با شرکت در انتخابات «مشت محکمی به دهان آدمهایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند، زدند».
این گفته آقای پزشکیان با واکنشهای عمدتا منفی در رسانهها و شبکههای اجتماعی مواجه شده و حتی شماری از حامیان و افرادی که در انتخابات به او رای داده بودند هم خواهان «عذرخواهی» او شدهاند.
کیوان صمیمی، فعال سیاسی منتقد حکومت که در دور دوم انتخابات اخیر از رای دادن به مسعود پزشکیان حمایت کرده بود، در واکنش به این سخنان در کانال تلگرام خود نوشت: «چیزهایی که پیش از انتخابات میشنیدم، با بعضی از چیزهایی که حالا میشنوم فرق دارد. پزشکیان با خشونت مخالف بود و حتی در خیزش زن، زندگی، آزادی، خشونتورزی علیه مردم را شجاعانه زیر سؤال برد. امروز اما در مجلس شورا از ادبیات خشونتآمیز و عبارت مشت محکم بر دهان... استفاده کرد. [...] لازم است فوری از مخالفان رأی دادن عذرخواهی کند و حق اعتراض مدنی را بهرسمیت بشناسد.»
احسان بداغی، روزنامهنگار و از چهرههای رسانهای حامی پزشکیان هم در حساب خود در شبکه ایکس نوشت: «من نه تنها با رای دادن دنبال مشت زدن به دهان کسانی که رای ندادند نبودم، بلکه اتفاقا بخش زیادی از استدلالهای آنها را منطقی و صحیح میدانستم. مهمترین وظیفه این را دولت هم به رسمیت شناختن حقوق و مطالبات و شنیدن صدای این بخش جامعه میدانم. آقای پزشکیان، اصلاح و عذرخواهی کنید.»
مجتبی نجفی، جامعهشناس مقیم فرانسه هم در حساب خود در شبکه ایکس نوشته: «رئیسجمهور باید تلاش کند عدم شرکتیها و تحریمیها را با دفاع از حقوق شهروندی جذب کند نه اینکه از مشت محکم بر دهانشان سخن بگوید. فراموش کردهاید در مناظرات گفتید پدر مردم را در آوردهایم؟ انتظار نداشته باشید همه در تایید کسانی که پدرشان را در آوردهاند به صف شوند.»
بهرام پارسایی، نماینده پیشین شیراز در مجلس هم در شبکه ایکس نوشته: «تقسیم جامعه به آمدهها و نیامدهها نشانه خوبی نیست. میدانید طبق قانون شما فقط رئیسجمهور آمدهها نیستید؟»
مهدی محمودیان، فعال سیاسی نیز در شبکه ایکس نوشت: «آقای پزشکیان مرد صادقی است. خیلی شفاف و صادقانه گفت هر کاری که میکند برای کسب رای است و از فردای پیروزی صرفا منویات آقای خامنهای را دنبال خواهد کرد. تا قبل از انتخابات از دوستی و اتحاد و همدلی میگفت و امروز از همان مشتهای رهبرش در برابر مردم سخن میگوید. برای همدلی با ۲۰درصد حامیان حکومت هر شب از این هیات به آن هیات میدود اما در برابر ۶۰درصد مردمی که رای ندادند مشت آهنین نشان میدهد. باید به ایشان یادآوری کنند که اگر مشتهای تو و بزرگترهایت درمانگر بود، امروز با همه رویافروشیهای فریبکارانه، ترساندنهای مهندسی شده و دوپینگهای حکومتی، اقلیتترین دولت ۵ دهه اخیر را تشکیل نمیدادی.»
محمد آقازاده، روزنامهنگار نیز در حساب ایکس خود خطاب به کسانی که مشروط و از ترس سعید جلیلی به پزشکیان رای دادند، نوشت که آنها «وظیفه اخلاقی دارند» تا درباره اظهارات پزشکیان «موضع انتقادی بگیرند».
ناصر دانشفر نیز در کانال تگام خود با مرور صحبتهای پزشکیان در مجلس نوشت: «جناب پزشکیان، نمیدانم چرا به این زودی از یاد بردهاید که اولاً مردم نیامدند، ثانیاً آنکه مشت خورد دشمنان داخلی و خارجی نبودند که نظاممقدس بود و ثالثاً شما آمدهاید که سخن تازه با جهان بزنید. با این نگاه و با همین ادبیات بنا دارید با جهان تعامل کنید. ما پیش خود گفتیم که شما حتماً معنای آلترناتیو را میدانید و نمیخواهید با سبک و سیاق پیشین با جهانیان از جمله مردم خود مواجهه نمایید.»
دانشفر اضافه کرده: «اگر خیلی خوشبینانه به این موضوع نگاه کنم، باید به خودم دلداری بدهم که آب و هوای بهارستان مدتهاست که آنقدر مسموم شده که هرکس از کنار دیوار آن هم بگذرد، رنگ و روی بیاناتش تغییر میکند و یا حداقل باید تغییر کند تا اعوان و انصار میرباقری و طالبانیان مقیم این سرا از او دلگیر نشوند و بنای نابودیش را در سر نپرورانند.»
هرمز شریفیان، روزنامهنگار نیز در یک رشتهپست در ایکس با اشاره به چهرههای سرشناسی که در این انتخابات شرکت نکردند، تاکید کرد «کنشگران پیشینهدار سیاسی» حق دارند از مردم بخواهند تا در انتخابات شرکت نکنند. او نوشت: «ما در روزنامهنگاری قاعده و وظیفهای داریم بهنام اصلاح و پوزش.»
پزشکیان دقیقا چه گفت؟
برخی اکانتهای حامی مسعود پزشکیان میگویند او نگفت مردم به دهان تحریمیها و کسانی که رای ندادهاند، مشت محکم زدند.
حامیان پزشکیان میگویند «آنچه پزشکیان گفت معطوف به رسانههایی بود که تحریم انتخابات را تبلیغ میکردند... منظور ایشان مردم نبود! منظور ایشان مردمی نبود که نیامدند رأی بدهند.»
عین جملات ایشان این است: «این مردم عزیزی که آمدند علیرغم تبلیغاتی که میکردند که نیایند پای صندوقهای رأی، .. آمدند و مشت محکمی به دهان آدمهایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند، زدند».
توئیت پزشکیان: حساب مردم جداست
پزشکیان درباره سخنان روز یکشنبه خود در مجلس نوشت که حساب مردم شریفی که به هر دلیلی ناراضی هستند، از دشمنانی که تلاش کردند ملت پای صندوق نیایند، جداست.
او در توئیتی نوشت: «بازتر شدن فضای سیاسی و افزایش مشارکت یک بازی برد-برد برای مردم و حاکمیت است. دشمنان مردم ایران تمام تلاششان را کردند تا نگذارند مردم پای صندوقها بیایند. حساب مردم شریفی که به هر دلیلی ناراضی هستند، از دشمنان و بددلان جداست. وظیفه دولت ایران پیگیری مطالبات به حق تمام مردم است.»
دو تکه از سخنان پزشکیان درباره تحریم به نقل از کانال «حافظه تاریخی»
ویدیوی کامل سخنان پزشکیان به نقل از خبرگزاری ایرنا
منابع گزارش: بیبیسی، شبکههای اجتماعی
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ -
Saturday 27 July 2024
|
ايران امروز |