پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.01.2014, 18:11

«هاینریش هاینه» مرغ توفان


اشکان آویشن

«هاینریش هاینه/Heinrich Heine» شاعر بزرگ آلمان و اروپا، در سال ۱۷۹۷ میلادی در شهر «دوسلدورف/Dusseldorf» در آلمان به دنیا آمد، و در سال ۱۸۵۶ در سن ۵۹ سالگی در فقر، فلج و بیماری، در شهر پاریس، زندگی را بدرودگفت. او نخستین فرزند یک پدر و مادر یهودی‌ بود. آنان به غیر از او، سه فرزند دیگر نیز داشتند. عموی هاینه «سلومون هاینه/Salomon Heine» مرد ثروتمندی بود. او هزینه‌ی تحصیل فرزند برادر را برای خواندن در رشته‌ی حقوق در دانشگاه‌های «بُن/Bonn»، «گوتینگن/Göttingen»و «برلین/Berlin» پرداخت‌کرد. حتی بعد از پایان تحصیل او، مقداری سرمایه در اختیارش گذاشت تا یک شرکت تجارتی داشته‌باشد. اما هاینه که ثروتش را در میان واژه‌ها و قدرت اعجاز آن‌ها پیدا کرده‌بود، خیلی زود، پایان عمر این شرکت را با نام ورشکستگی، اعلام‌داشت.

هاینه باوری به تقسیم‌بندی‌های مذهبی و نژادی نداشت. اما از آن‌جا که در جامعه‌ی آلمان آن روز، به خوبی احساس کرده‌بود که چگونه دسته‌بندی‌های قومی، نژادی و مذهبی، سرنوشت انسان‌ها را تغییر می‌دهد، تصمیم‌گرفت از آیین یهودیت که میراث پدری بود به آیین پرتستان بگرود. او آشکارا گفته‌بود که این کار وی، برای آن بود که بتواند در جامعه، با مقاومت کمتری، کارهای خویش را به پیش بَرَد. هرچند آنان که از زبان تند، کاونده و تحقیرکننده‌ی او در امان نبودند، صرف‌نظر از آن‌که او یهودی بود یا غیریهودی، تبدیل به دشمن شماره‌ی یک او شدند. تعلق مذهبی و قومی او به یهودیت نیز، بهانه‌ی دیگری بود که برگزیدگان قدرت و سیاست روز، حضور وی را در جامعه‌ی آن روز آلمان، برنتابند. فشارها و محدودیت‌هایی که وی با آن روبرو بود، موجب‌شد تا سرزمین مادری خود را ترک‌کند و راهی فرانسه گردد. باید این را یادآوری‌کرد که نشر و خواندن آثار «هاینه»، دوبار، یکی در سال ۱۸۳۳ و دیگری در سال ۱۸۳۵ در سراسر آلمان، ممنوع‌گردید.

در طول بیست و پنج سالی که او در فرانسه زیست، فقط دوبار، سفرهای کوتاهی به آلمان داشت که یکی در سال ۱۸۴۳ و دیگری در سال ۱۸۴۷ صورت‌گرفت. یکی از این سفرها برای دیدار مادر پیر و بیمارش بود که در آستانه‌ی مرگ قرارداشت و هاینه از زمان مهاجرت، وی را ندیده‌بود. شعر هاینه، رمانتیک، عاشقانه و سرشار از تصویرسازی‌های گزنده نسبت به پدیده‌هایی است که به بی‌عدالتی گره خورده‌است. بزرگ‌ترین شعر او را «آلمان یک افسانه‌ی زمستانی» می‌دانند که در سال ۱۸۴۴ منتشرشده است. زبان او، روان و فخیم است و همین نکته موجب شده که تا کنون بسیاری از آهنگسازان برجسته‌ی آلمان و دنیا چندین هزار آهنگ برای آن‌ها بسرایند. یکی از آنان «روبرت شومن/Robert Schumann» آهنگساز رمانتیک آلمانی‌‌است.

هاینه در سال ۱۸۳۴ در پاریس، با دختر جوانی که در مغازه‌ای به کار فروشندگی مشغول‌بود، آشناشد و پس از هفت سال آشنایی، سرانجام، با او ازدواج کرد.  وی از سال ۱۸۴۸، نشانه‌های بیماری فلج را در بدن خویش احساس می‌کرد. سه سال بعد یعنی از سال ۱۸۴۸، خانه‌نشین ‌شد و به کلی از حرکت بازماند. در چهار سال پایانی زندگی‌اش، خانم جوانی[۱]، وقت خویش را به مواظبت از هاینه اختصاص داد و از هیچ‌گونه مهربانی و ایثار در حق او دریغ نورزید. هاینه، آخرین شعر زندگی‌اش را برای این خانم سرود. 

دیدگاه بررسی‌کنندگان و منتقدان آلمانی نسبه به «هاینرش هاینه» و شعر او، به دو دسته تقسیم می‌شود: گروهی که نسبت به شعر وی، سرزندگی و تأثیر آن بر جامعه‌ی آلمان، نگاهی بسیار خوشبینانه دارند. گروهی دیگر که به زندگی و شعر وی، با نگاهی دشمنانه می‌نگرند. آنان که با وی مخالفند، عمدتاً به جبهه‌ی نیروهای محافظه‌کار و ناسیونالیست تعلق‌دارند. علت نفرت و دشمنی طرفداران روح پُروسی و امپریالیستی آلمانی با هاینه، ذهنیت جهان وطنی و همدردی عمیق وی با فرانسویان بوده‌است. ناگفته نماند که یک سر دیگر این دشمنی‌ها با او، ریشه در مسائل نژادی و یهودی ستیزی آنان نسبت به وی داشته‌است. هاینه برای این دسته از محققان ادبی آلمان که نگاهی تنگ و متعصبانه به پدیده‌هایی از قبیل نژاد، مذهب و وطن داشته‌اند، فردی مجسم شده‌است که در بنیاد اندیشه‌هایش، هیچ‌گونه باور مذهبی وجود ندارد. برای مورخی همچون «تریچکه[۲] /Treitschke»، شخصیت هاینه، سرشار از توان و استعداد است اما این شخصیت از هرگونه ویژگی‌های مشخص و عاقبت‌اندیشانه، تهی‌است. برای چنین تاریخ‌نویسی، تنها کسانی اهمیت دارند که طرفدار پروس‌ها و تاریخ آن‌ها باشند. این فرد در مورد هاینه چنین گفته‌است:

    «مستعد از نظر فکری اما فاقد عمق. خوش ذوق اما بدون باور. خودخواه، وحشی و خارج از کنترل. دروغ‌پرداز و گاه به گونه‌ای ناخواسته، دوست داشتنی. هاینه به عنوان شاعر، دارای شخصیتی است بدون ویژگی برجسته و به همین دلیل در شعر خود، شاعری ‌است نامتوازن».

این‌که هاینه و شعر و کلام او با چنان نیرویی مهیب و ویرانگر، چه در دوران کتابسوزان هیتلری در سال ۱۹۳۳ و چه در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، روبرو گردید، ناشی از اندیشه‌هایی بود که تنگ‌اندیشان و نژادپرستان، زمینه‌ی آن را از دیرزمان، در گستره‌ی جامعه، آماده کرده‌بودند. در چنان جامعه‌ای، همه‌چیز واژگونه به نمایش در می‌آمد. باید این را بدانیم که در دوران تسلط نازی‌ها بر آلمان، نام هاینه در همه‌ی مراجع رسمی آلمان، ممنوع اعلام‌شد. نام او از تاریخ شعر غنایی آلمان و از تاریخ ادبیات این کشور به کلی برداشته‌شد. نکته‌ی شگفت و تأمل‌برانگیز آنست که جلوه‌ی مقتدر شعر غنایی او، درست در همین دوران خفقان و وحشی‌گری آلمان و با وجود همه‌ی ممنوعیت‌ها، بیش از هرزمان دیگر به نمایش گذاشته شده‌است. نام هاینه بر لبان مبارزان آلمانی که تبعید را برگزیدند تا از هجوم نیروهای سرکوب در امان بمانند، همچنان جاری‌بود. در میان وسایل بسیاری از تبعیدیان اروپای مرکزی، غالباً یک جلد از اشعار هاینه وجود داشته‌است.

آنان در عمق واژه‌های این شاعر، آن نیروی روشنگر و به حرکت در آورنده را برای آینده‌ای بهتر، آشکارا می‌دیدند. او با شعرهای خویش به آنان چیزی می‌داد که نه نابود می‌شدند و نه می توانستند فراموش شوند. واژه‌هایی که تلخی عمیقی را از آن همه وحشی‌گیری و تجاوز به نمایش می‌گذاشتند. مبارزه‌ی هاینریش هاینه، علیه نظم سربازخانه‌ای جامعه، به افرادی که با چنان نظام‌هایی می جنگیدند، نیرو می‌بخشید. علاوه بر این، او به آنان واژه‌هایی را هدیه می‌داد که با توصیف دلتنگی‌های به بازی درآورنده، ژرفای جان آنان را می‌لرزاند. باید به یاد بیاوریم که «هاینه»، در سال ۱۸۲۳، زمانی که جوان بیست و شش‌ساله‌ای بیش نبود، جمله‌ای را برزبان آورد که صدو شانزده سال بعد، به واقعیت پیوست. جمله‌ی او بسیار معروف است اما عمق آن از سرشتی برخوردار است که در مقولاتی از این دست، بحث‌های مفصل‌تری را می‌طلبد. جمله‌ی او این است:«آن‌جا که کتاب‌ها را می‌سوزانند، روزی انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.»  این گفته‌ی «هاینه»، قطعاً حتی در روزگار او، به عنوان یک واقعیت تلخ در برابر دیدگان وی بوده‌است. چنین برخوردهایی اگر نه در سراسر «پروس» آن زمان بلکه در برخی محله‌ها و شهرها، از سوی کسانی که مخالفان فکری خود را نمی‌توانسته‌اند، تحمل‌کنند، عملی می‌شده‌است.

جایگاه مرکزی هاینه در میان مهاجران آلمانی، از ادبیاتی ریشه می‌گیرد که در همان حوزه‌های مهاجرت، شکل گرفته‌است. همچنین برای کسان دیگری که از سیاست‌های ناسیونالیستی آلمان ضربه‌ها دیده‌بودند، چشمه‌ای نیرو بخشنده‌بوده‌است. انسان می‌تواند تأثیر فکری هاینه را حتی بر شاعران شمال اروپا در خلال قرن نوزدهم نیز ببیند. از جمله‌ی آنان، می‌توان از «آرستروپ [۳]/Aarestrup»، هانس کریستیان اندرسن[۴] /Hans Christian Andersen»، «وینیه [۵]/Vinje»، «ایبسن[۶] /Ibsen»، «رودبرگ[۷] /Rydberg»، «اسنویلسکی[۸] /Snoilsky»، «استریندبرگ[۹] /Strindberg» و «فرودینگ[۱۰] /Fröding» نام بُرد. نأثیر هاینه براین شاعران، در بسیاری اوقات، موضوع پژوهش افراد علاقه‌مند بوده‌است. اما باید گفت که نفوذ هاینه هنوز هم بیشتر از این افراد و حتی از این دوره‌ی زمانی است. یکی از نمونه‌های نفوذ وی بر شاعران کشورهای شمال اروپا، این شاعر سوئدی، فنلاندی است که «آروید مورنه[11] /Arvid Mörne»‌ نامیده می‌شود. عنوان شعر او «هاینه» نام‌دارد. این شعر در همان دورانی سروده شده‌است که در آلمان، نازی‌ها، قدرت لایزال شمرده می‌شدند و کسی را گمان آن نبود که دوازده سال پس از مراسم فاجعه‌بار کتاب‌سوزان، هیتلر نومید و خشمگین، در پناهگاهش، دست به خودکشی می‌زند تا زنده به دست مخالفان خویش نیفتد.

ذکر این نکته لازم‌است که من در این بررسی، از نظرات و پژوهش‌های «یوهنس ادفلد/Johannes Edfelt»/1904-1997، بهره گرفته‌ام.

هاینه

او اگر امروز زنده‌بود، همچنان تحت تعقیب قرارداشت،
او که با غُل و زنجیر دوست بود و برای ثروتمندان، هراس می‌آفرید.
همانند ماری در بهشت دارندگان و قدرت‌مداران،
این یهودی بزرگ، یک کاونده‌ی تیزبین بود.

او باید زنده می‌بود! از ساحل دریای شمال،
برق دریایی او، در شبی سنگین و ابرآلوده، پروازکرد،
صدای قهقه‌ی او، در آژیر خطر دشمن، هنوز شنیده می‌شود
که یکه تازان را در سرزمین‌های زیر ستم، به سُخره می‌گیرد.

او باید زنده می‌بود، تا ببیند که همه‌چیز، همان‌گونه‌ است که بود،
جهان چنین است و طبیعت پیرامون شهر «پادربورن/Paderborn» نیز چنین،
در آن‌‌جا خورشید، در نهایت افسردگی و نومیدی غروب‌ می‌کند،
برای آن که بتواند نیم دیگری از کره‌ی زمین را روشنایی بخشد.

او باید زنده می‌بود! در حالی که شاعران، همانند قوها 
در میان سرمای زمستانی، فریاد سر می‌دهند.
او می بایست زنده‌ می‌ماند و مغرورانه  تلخ و عاقلانه شعر می‌سرود،
نه در باره‌ی آلمان بلکه درباره‌‌ی افسانه‌ی زمستانی اروپا

شعر از هاینه

من چونان کودکان،
به خواب عمیقی فرو رفته‌بودم.
انگار بر سر گهواره‌ام،
فرشته‌ای مرا نوازش می‌کرد.
توگویی نمی‌توان در هیچ‌کجای جهان،
چنان جای نرم و مخملینی یافت،
که همچون بالش‌های پَرِ آلمانی باشد.

آن شب که من،
برتشک خویش در غربت،
به یک بیدارخوابی نه چندان طولانی،
گرفتارشده بودم،
در این اندیشه‌ به سر می‌بردم که،
انسان چگونه می‌توانست،
بر تشک‌های پرِ آلمانی، احساس خوشبختی‌کند.

بستر آلمانی من،
بسیار نرم و راحت است.
چنان نرم و راحت،
که انسان می‌تواند در آن خواب ببیند

در این بستر‌است،
که روح آلمانی،
خود را آزاد می‌یابد،
همچون هوایی که از شکاف‌های زمین،
خود را به آزادی می‌رساند.
روح آلمانی،
چنان سبکبال می‌شود،
که راه به سوی آسمان‌ها می‌گشاید.
آن‌جا که پرتو ابدی نور،
خود را به همه‌جا می‌پراکَنَد.

ای روح آلمانی!
در خواب‌های شبانه‌ی خویش،
چه گریز نخوت‌بارانه‌ای داری!

به خدایان بنگر که در اوج آسمان‌ها نشسته‌اند،
زمانی که تو در فضا،
راه خویش را به سوی آنان می‌گشایی،
و انبوهی از ستارگان را،
با بال‌های سپیدخویش،
ناپدید می‌سازی،
وحشت، رنگی بر رخساره‌ی آنان،
باقی نگذاشته‌است.

آگاه باش که فرانسویان و روس‌ها،
خشکی‌های زمین را، زیر نگین خویش‌دارند.
انگلیسیان، در گستره‌ی آب‌ها بی‌رقیبانند.
آلمانی‌ها، اما
انگار، تمامی هوای سرزمین‌های رؤیایی،
از آنِ ماست!
در آن‌جاست که ما آلمانی‌ها، حکمران مطلقیم.
و با همه‌ی توان، در حفظ حریم خویش، پای‌فشارانیم.

هاینریش هاینه در گورستان «مون مارتر/Montmartre» در پاریس آرمیده‌است. او بر اساس تفسیر یکی از منتقدان سوئدی به نام «نیلس یوهانسون/Nils Johansson» در این شعر، چهار نقطه را به عنوان گور احتمالی خود پیشنهاد کرده‌است: هند، سواحل رود راین، کویر و سواحل شن‌زار دریای شمال/ هرچند در واقعیت، او در هیچ‌یک از آن‌چهار نقطه که آرزویش را داشته، به خاک سپرده نشده‌است. طبق گفته‌ی «نیلس یوهانسون»، این شعر بر سنگ مزار او، حک شده‌است.

شعری از «هاینه» بر سنگ گور او

ای آرامش، در کجا می‌توان ترا،
برخاکستر کسی ارزانی دارم که از در به دری، به ستوه آمده‌است.
در زیر درختان خرما،
و در کنار رودخانه‌ی راین و عطر علف‌زاران.

آیا مرا در شن‌زارهای کویر به خاک می‌سپرند؟
در جایی از یک سرزمین غریب؟
یا آن‌که من در ساحل، به خاک سپرده خواهم‌شد،
در میان انبوهی از شن‌های سرخ،
که باد، آن‌ها را به اطراف پراکنده‌است؟

آسمان خداوندی، با همان مهربانی همیشگی، دست تکان می‌دهد،
همان اندازه در آن جا که در این‌جا.
همچون شمع‌های گورستان،
که ستارگان آسمان را در خود گردآورده‌اند.

شعر دیگری از هاینه

عشق
تو دارنده‌ی مرواریدها و الماس‌هایی،
تو دارنده‌ی وسوسه‌برنگیزترین جلوه‌های زندگی هستی،
تو دارنده‌ی زیباترین چشم‌هایی،
عشق من! آیا بازهم بیشتر از این می‌خواهی؟

دیدگان زیبای تو،
مرا واداشت،
تا ابدی‌ترین شعرها را برایت بسرایم
عشق من! آیا بازهم بیشتر از این می‌خواهی؟

تو با نگاه جادوگرت،
همه‌ی دردهای ممکن را به من ارزانی داشتی،
تو زندگی مرا ویران کردی،
عشق من! آیا بازهم بیشتر از این می‌خواهی؟

«هاینه» در این شعر به سروده‌ی «گوته/Goethe» نظر داشته‌است که نام آن، «شعر شبانه» بوده‌است. او انگیزه‌ی خویش را که شعر «گوته» بوده، مقداری تغییر داده‌است. از این رو، این شعر را کمتر می‌توان شعر عاشقانه به معنی واقعی کلمه که از درون شاعر برخاسته‌باشد، نامید. معشوق در این شعر، هم صاحب زیبایی‌است و هم دارنده‌ی خردمندی. علاوه بر این‌ها، او دارای اعتماد به نفس غریبی است که همین نکته، شاعر را ویران ساخته‌است.

برگرفته از تفسیرهای «نیلس یوهانسون/Nils Johansson
هفدهم ژانویه ۲۰۱۴

برای مطالعه‌ی بیشتر در مورد زندگی و شعر «هاینریش هاینه»، می‌توان به لینک‌های زیر که به همت دوستی ارجمند فراهم آمده‌است، مراجعه‌کرد:
۱/هاینریش هاینه سراینده‌ی عشق و زندگی
۲/عاشقانه‌ای از هاینریش هاینه
۳/در باره‌ی هاینریش هاینه: ترجمه: فرهاد سلمانیان
۴/«هاینریش هاینه» شاعر شورشگر
۵/هاینریش هاینه،‌ نخسین شهروند جهان‌وطن
۶/اینترمتسو،‌ هاینریش هاینه
۷/هاینریش هاینه:‌ کسی که کتاب را بسوزاند، انسان را هم خواهد سوزاند.
۸/بیوگرافی هاینریش هاینه

————————————

[1] /  La Mouche (Elise von Krienz)
[2] /Heinrich von Treitschke/ 1834-1896/مورخ آلمانی
[3] /Carl Ludvig Emil Aarestrup/ 1800-1856/پزشک و شاعر غنایی دانمارک
[4] / 1805-1875/ شاعر و نویسنده‌ی دانمارکی
[5] / Aasmund Olavsson Vinje/ 1818-1870/نویسنده، روزنامه نگار و سراینده‌ی شعر ترانه/ ار اهالی نروژ
[6] / Henrik Ibsen / 1828-1906/ نویسنده و نمایشنامه نویس نروژی
[7] / Abraham Viktor Rydberg/ 1828-1895/نویسنده، شاعر و روزنامه نگار سوئدی
[8] / Carl Johan Gustaf Snoilsk/1841-1903/شاعر، دیپلمات و اشراف زاده‌ی سوئدی
[9] / August Strindberg/ 1849-1912/ نویسنده، نمایشنامه نویس سوئدی
[10] / Gustaf Fröding/1860-1911/شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار سوئدی
[11] / 1876-1946/شاعر و نویسنده‌ی پرولتاریایی سوئدی، فنلاندی
[12] / یکی از شهرهای آلمان

 

نظر خوانندگان:

■ آویشن عزیز مطلب مفیدی است. زحمت کشیدید و خوب پیش رفت. من بسیار استفاده کردم. در مورد شعرها مثل این که عسل شعر از موم فرم کمتر چکیده می‌شود. بیشتر مکث خواهم کرد. شاد باشید.




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024