يكشنبه ۷ دي ۱۴۰۴ - Sunday 28 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 27.12.2025, 20:21

این قسمت: ویرجینیا وولف

نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان- ۲۰


برگردان: علی محمد طباطبایی

ویرجینیا وولف تا بسیار دیر در زندگی‌اش داستان‌هایش را ایستاده می‌نوشت. او از خواهرش ونسا، که یک نقاش بود، الهام گرفته بود.

اندک نویسندگانی به اندازه ویرجینیا وولف (Virginia Woolf) محکوم به جاودانگی ادبی بودند. اصالت او بی‌عیب و نقص بود. پدرش یک زندگینامه‌نویس و ویراستار برجسته بود که زمانی با بزرگ‌ترین دختر ویلیام مک‌پیس تاکری(William Makepeace Thackeray) ازدواج کرده بود. پدرخوانده او شاعر آمریکایی، جیمز راسل لاول (James Russell Lowell) نیایهم امی(Amy) و هم رابرت لاول (Robert Lowell) بود. برای کامل شدن حس اشرافیت، مادرش از نوادگان یکی از ندیمه‌های ماری آنتوانت (Marie Antoinette)بود. و در خانه دوران کودکی‌اش، چهره‌های درخشان هنری و ادبی همچون هنری جیمز(Henry James)، جورج الیوت(George Eliot) و جولیا مارگارت کامرون (Julia Margaret Cameron)که عکاس و عمه مادرش بود رفت‌وآمد داشتند (۱).

البته زندگی اش فقط کیک عصرانه و شراب نبود (۲). ویرجینیا و خواهرش ونسا (Vanessa) در کودکی مورد آزار مکرر برادران ناتنی خود، جرج و جرالد داک‌ورث (George and Gerald Duckworth) قرار گرفتند. مادرشان در سال ۱۸۹۵ ناگهان بر اثر آنفلوانزا درگذشت و پس از او خواهر ناتنی استلا داک‌ورث (Stella Duckworth) در ۱۸۹۷. وولف بعدها نوشت: «ضربه، ضربه دوم مرگ، بر من فرود آمد، لرزان، چین‌خورده، با بال‌هایی که هنوز در پیله شکسته‌ام به هم چسبیده بودند.» مرگ استلا اولین حمله از بیش از یک دوجین فروپاشی عصبی را که او در طول زندگی‌اش تجربه کرد، تسریع نمود.

ویرجینیا وولفیک بیمار دوقطبی(manic-depressive) بود (۳)، آن هم در عصری که هنوز کسی این وضعیت را درک نمی‌کرد. برای اطرافیان، او صرفاً مستعد دوره‌های متناوب جنون بود. این دوره‌ها تمایلبه آن داشتند تا با تغییرات مهم زندگی او، مانند مرگ پدرش در ۱۹۰۴، یا دوره‌های دشواری خلاقانه همزمان شوند. او همانطور که خودش می‌گفت، بیشتر تمایلبه آن داشت که وقتی نزدیک به اتمام یک رمان می شد، «دیوانه شود». در مرحله شیدایی(manic phase) بیماری‌اش،نزد همه شناخته شده بود که بی‌وقفه صحبت می‌کرد. یک بار ۴۸ ساعت پشت سر هم پرحرفی کرد. چنین رفتار بی‌ثباتی حتماً کسانی را که او را کمرو و موقر می‌شناختند، شوکه کرده بود.

جنبه دیگری از زندگی درونی وولف که ناگفته ماند، همجنس‌گرایی او بود. اگرچه او چندین دلبستگی عاشقانه با مردان داشت، اما واضح است که از سنین پایین زنان را ترجیح می‌داد. در نوجوانی، دیوانه‌وار عاشق وایولت دیکینسون(Violet Dickinson) شد، یک دوست خانوادگی که هفده سال از او بزرگ‌تر بود. وولف در یکی از نامه‌های معمولاً مرموز و آکنده از جنسیت(sexually charged) خود به وایولت نوشت: «ای کاش تو یک کانگورو بودی و یک کیسه برای کانگوروهای کوچک داشتی تا به آن بخزند.» در نامه‌ای دیگر او را «گربه جهنمی مقدس» خطاب کرد و اعلام کرد: «چه جیغ و ناله‌ای باید در درونت باشد.» وولف شاید هرگز رابطه خود با وایولت را به کمال نرساند، اما بعدها یک رابطه همجنس‌گرایانه طولانی‌مدت با ویتا ساکویل-وست(۴) (Vita Sackville-West)، الهام‌بخش رمانش «اورلاندو»(Orlando)، داشت.

البته قابل‌توجه‌ترین رابطه دگرجنس‌گرایانه وولف با شوهرش، لئونارد وولف (Leonard Woolf)، یک نویسنده و روشنفکر پرجنب‌وجوش بود. آن‌ها با هم به تأسیس حلقه ادبیتأثیرگذار بلومزبری(Bloomsbury literary salon) (۵)کمک کردند. آن‌ها زوج جالبی بودند: ویرجینیا تقریباً به یک اندازه از یهودیان (که لئونارد یکی بود) و آمیزش با مردان بیزار بود. پس از چند سال تلاش بی‌ثمر برای وادار کردن ویرجینیا به برقراری رابطه جنسی با خود، لئونارد کلاً دست کشید. خوشبختانه هر دو به ازدواج باز اعتقاد داشتند و همین طور نگرشی تاریک به آینده بشریت. آن‌ها یکی از عجیب‌ترین زوج‌های به طرز غریبی سازگار در تاریخ ادبیات هستند.

خودکشی نیزیکی دیگر از علایق مشترک لئونارد و ویرجینیا بود. با این باور که جهان دارد با یکسقوط سریع و فاجعه بار به سوی نابودی می‌رود، و احتمالاً یهودیان سوسیالیست و لزبین‌های فمینیست بار اصلی آخرالزمان قریب‌الوقوع را به دوش خواهند کشید، این زوج شروع به ذخیره بنزین اضافی در گاراژ خود کردند، تا در صورتی که در یک لحظه نیاز داشته باشند، با استنشاق بخارات اگزوز خودکشی کنند. آن‌ها همچنین دوزهای کشنده مورفین ذخیره کردند. وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد و نازی‌ها شروع به بمباران لندن کردند، وولف وارد فروپاشی نهایی خود شد. خانه آن‌ها دو بار در حالی ویران شد که او در تلاش برای تکمیل آخرین رمانش، «بین پرده‌ها» (Between the Acts) (۶)، بود. او و لئونارد به عمارت روستایی خود در حومه لندن نقل مکان کردند، جایی که در زمستان ۱۹۴۱، خلق و خوی او حتی تاریک‌تر شد. با این باور که دوباره دارد «دیوانه» می‌شود، نمی‌توانست این چشم‌انداز را تحمل کند. در صبح ۲۸ مارس، نامه‌های خداحافظی به شوهر و خواهرش نوشت و از خانه بیرون و به سمت رودخانه اوز (Ouse River) رفت. در آنجا، با فرو کردن یک سنگ بزرگ در جیبش تا خود را سنگین کند، به داخل آب قدم گذاشت و خود را غرق کرد. جسد او سه هفته بعد پیدا شد.

نام‌های مستعار حیوانی

وولف عاشق حیوانات بود. در کودکی، خود را با مجموعه‌ای غیرمعمول از حیوانات شامل یک سنجاب، یک میمون کوچک و یک موش خانگی به نام جاکوبی احاطه کرده بود. گویی حیوانات وحشی کافی در اطراف پرسه نمی‌زدند، او همچنین دوست داشت به افراد زندگی‌اش لقب حیوانی بدهد. او لقب «دلفین» را برای خواهرش ونسا انتخاب کرد، که او نیز به نوبه خود او را «بز» صدا می‌زد. به شکلی معنادار، اولین مقاله منتشرشده ویرجینیا وولف، یک سوگنامه (یادداشت درگذشت) برای سگ خانوادگی بود (۷).

دست‌ به دست مجسمه من نزن!

وولف در کودکی با آگوست رودن (Auguste Rodin)، مجسمه‌ساز مشهور فرانسوی، درگیر شد. در بازدید از کارگاه او به همراه گروهی از دوستان، به صراحت به او دستور داده شد که هیچیک از قطعات ناتمامی را که رودن زیر پوشش نگه داشته بود، بررسی نکند. وولف که همیشه مشتاق بود محدودیت‌های تحمیل شده بر خود را نادیده بگیرد، بلافاصله شروع به باز کردن یکی از مجسمه‌های ممنوعه کرد. رودن سپس به صورتش سیلی زد.

کلک‌بازهای شاد

وولف بین دوره‌های فروپاشی عصبی، دوست داشت با سیاه‌کردن صورت و بازی‌کردن شوخی‌های عملی با نیروی دریایی بریتانیا خوش بگذراند. خب، باشه، او فقط یک بار این کار را کرد - اما غوغای زیادی به پا کرد.

در سال ۱۹۱۰، وولف یکی از شش نفر - و تنها فرد مونث - پشت ماجرای معروف به «فریب دریدنات»(Dreadnought Hoax) بود که به تحقیر عمومی نیروی دریایی سلطنتی منجر شد. این نقشه شامل متقاعد کردن فرمانده اچ‌ام‌اس دریدناتبود و آن هم مبنی بر اینکهگروه رسمی از افراد سلطنتی «حبشی» (کشوری که امروز اتیوپینامیده می شود) برای بازدید از کشتی او می‌آیند. سپس وولف و همدستانش ریش مصنوعی، عمامه، لباس‌های نمایشی اجاره‌ای و گریم سیاه به چهره زدند و بدون جلب سوءظنین به کشتی وارد شدند. آن‌ها کارت‌هایی به زبان سواحیلی (که زبان اتیوپی نیست) توزیع کردند و هر از گاهی «بونگا بونگا» فریاد می‌زدند تا اشتیاق خود را نشان دهند. قبل از ترک، این آفریقایی‌های قلابی حتی فرصت کردند تا مدال‌های جعلی بر سینه برخی از افسران بریتانیایی سنجاق کنند. سپس به خشکی بازگشتند، جایی که فریب خود را به مطبوعات بریتانیا فاش ساختند و باعث نگرانی زیادی در سلسله مراتب دریایی این کشور شدند. برخی روزنامه‌ها خواستار محاکمه کلک‌بازان شدند، اما عموم مردم بریتانیا بخشنده‌تر بودند و حتی شعار «بونگا بونگا» حبشی‌ها را به عنوان یک عبارت رایج ملی پذیرفتند. وولف که به اندازه کافی سرگرم شده بود، آرام به کار ادبی نوپای خود بازگشت.

ایستادن هنگام نوشتن

با الهام از خواهرش ونسا، که هنگام نقاشی می‌ایستاد، وولف تا بسیار دیر در کارش، تمام نوشته‌هایش را در حالت ایستاده انجام می‌داد.

هاردیِ هاها! (۸)

در تابستان ۱۹۲۶، وولف از تامس هاردی (Thomas Hardy)،یکی از پیشینیان ادبی‌اش، در خانه‌اش در نزدیکی دورچستر دیدار کرد. این دیدار آنطور که برنامه‌ریزی شده بود، به راحتی پیش نرفت. هاردی بی‌تفاوت به نظر می‌رسید و اصلاً علاقه‌ای به بحث درباره مسائل ادبی نداشت. او به پرسش‌های اندیشمندانهوولف درباره ماهیت شعر را رد کرد و با پاسخ‌های کلیشه‌ای و طفره آمیز واکنش نشان داد و هیچ بینشی درباره مشکلات زندگی ادبی ارائه نداد. او برایش کتابی را امضا کرد و نام خانوادگی او را به اشتباه «ولف» (Wolff) نوشت. واکنش وولف (Woolf) به این دیدار چه بود؟ چند روز بعد دچار یک فروپاشی عصبی شد.

ویرجینیا ووف (WOOF) (۹)

آیاکمی حال و هوای زندگینامه سگ‌گونه به سبک ویرجینیا وولف را دارید؟ کتاب «فلاش» (Flush) را بررسی کنید، این «زندگییک سگ» عجیباست که وولف در سال ۱۹۳۳برای تفریح نوشت. سگ صاحب عنوان کوکر اسپانیل(cocker spaniel) مورد نظر متعلق به الیزابت بارت براونینگ (Elizabeth Barrett Browning)، شاعر، بود. وولف درباره فلاش در نامه‌های براونینگ به شوهرش، رابرت، خوانده بود و «تصور سگ آنان مرا چنان به خنده انداخت که نتوانستم مقاومت کنم و برایشیک زندگینامه بنویسم». این کتاب با جزئیات گسترده - برخی می‌گویند دردناک - به تبار این سگ وفادار می‌پردازد و مطالب استخراج شده از افسانه‌های کارتاژی، فولکلور باسکی و دربارهای تودورها و استوارتها را در بر می‌گیرد. به طرز شگفت‌انگیزی، داستان تکان‌دهنده این سگ پرانرژی با مخاطبان عام طنین انداخت. فلاش پرفروش‌ترین کتاب وولف تا آن زمان شد و در شش ماه اول انتشار نزدیک به ۱۹۰۰۰ نسخه فروخت. نیویورک تایمز آن را «یک تور دو فورس بیوگرافیک درخشان» نامید. تقریباً تنها کسی که از این استقبال ناامید شد، خود وولف، ابداً تیره‌روز، بود. او نگران بود که این کتاب او را در قالب یک «پرحرف زن‌گونه» محدود کند. او گفت: «از موفقیت مردمی فلاش بسیار بیزار خواهم شد.»

چه کسی از شکایت می‌ترسد؟

ادوارد آلبی (Edward Albee)بی هیچ اما و اگر. این نمایشنامه‌نویس اجازه استفاده از نام وولف را از لئونارد همسر بازمانده ویرجینیا گرفت تا بتواند آن را در عنوان نمایشنامه خود در سال ۱۹۶۲، «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد» استفاده کند. این عنوان از یک تکه دیوار نوشته (گرافیتی) واقعی که آلبییک بار بر روی آینه دیده بود، گرفته شده است. آلن بنت (Alan Bennett)، نمایشنامه‌نویس انگلیسی، با یک نمایشنامه در سال ۱۹۷۸ با عنوان «من - من از ویرجینیا وولف می‌ترسم» پاسخ طنزآمیزی داد.

ویرجینیا وولف تا بسیار دیر در زندگی‌اش داستان‌هایش را ایستاده می‌نوشت. او از خواهرش ونسا، یک نقاش، الهام گرفته بود.
——————————-
توضیحات تکمیلی مترجم:

۱: این اشاره نشان می‌دهد خانواده مادری وولف از لحاظ اجتماعی مقام والا و حتی با خاندان سلطنتی فرانسه پیوند غیرمستقیم داشتند.  در جامعه طبقاتی آن زمان انگلیس، چنین تبارهایی اعتبار اجتماعی زیادی محسوب می‌شد.خانه خانواده وولف (به ویژه در محله بلومزبری لندن) یک سالون فرهنگی بود که روشنفکران و هنرمندان بزرگ آن زمان در آن جمع می‌شدند.  نام‌بردن از هنری جیمز (رمان‌نویس بزرگ آمریکایی-بریتانیایی)، جورج الیوت (نام مستعار ماری آن ایونز، رمان‌نویس صاحب‌سبک) و جولیا مارگارت کامرون (عکاس پیشگام و از اقوام نزدیک خانواده) نشان‌دهنده محیط فرهیخته و الهام‌بخشی است که وولف در آن رشد کرد.نویسنده با این جملات می‌خواهد بگوید که ویرجینیا وولف نه تنها در یک خانواده ثروتمند، بلکه در یک محیط فوقالعاده فرهیخته و متصل به حلقه‌های ادبی و هنری اروپا بزرگ شد. این زمینه، نقش مهمی در شکل‌گیری ذهنیت ادبی، جسارت فکری و حتی حس “برتری فرهنگی” او داشت. در واقع، این جملات زمینهٔ اجتماعی و فرهنگیِ پرورش یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان مدرن را ترسیم می‌کند.

۲: این عبارت کنایه‌ای است به تصویر ایده‌آل و سطحی از زندگی خانواده‌های اشرافی که در آن همه چیز به نظر مطبوع، متعارف و بی‌دغدغه می‌رسد. نویسنده با گفتن این که «البته همه چیز کیک عصرانه و شراب نبود» یا «البته زندگی‌اش فقط پالتوی خز و پذیرایی‌های مجلل نبود» بلافاصله این تصویر آرمانی را می‌شکند و به واقعیت تاریک و تلخ پنهان در پشت این ظاهر فاخر اشاره می‌کند.کارکرد ادبی این جمله:به عنوان یک گذار قوی و تباینی عمل می‌کند. پس از توصیف محفل ادبی درخشان و تبار اشرافی وولف در جمله‌های قبلی، حالا نویسنده سویه‌های تراژیک و زخم‌خورده زندگی او را فاش می‌کند.طنز تلخ (Irony) دارد: زندگی‌ای که از بیرون پر از مهمانی‌های ادبی، فرهنگ و تجمل به نظر می‌رسید، در باطن مملو از آزار جنسی، فقدان و بیماری روانی بود.این جمله به خواننده هشدار می‌دهد که تبحر ادبی و جایگاه اجتماعی والای وولف، رنج‌های عمیق او را نباید پنهان کند. در واقع، نویسنده می‌خواهد بگوید: «مراقب باشید که زیر این ظاهر اشرافی و فرهیخته،یک تاریخچه آزار و ترومای شدید نهفته است.» این رویکرد، درک ما را از وولف به عنوان یک نویسنده رنج‌دیده و شکننده، نه صرفاً یک نویسنده نخبه، عمق می‌بخشد.

۳: ویرجینیا وولف از اختلال دوقطبی (که در آن زمان «مانیک-دپرسیو» نامیده می‌شد) رنج می‌برد، در دوره‌ای که هنوز درک علمی از این بیماری وجود نداشت. اطرافیانش تصور می‌کردند او صرفاً مستعد «دوره‌های متناوب جنون» است.این دوره‌ها معمولاً با تغییرات بزرگ زندگی همزمان می‌شدند، مانند مرگ پدرش در ۱۹۰۴.همچنین با دشواری‌های خلاقانه ارتباط داشت: وولف خود می‌گفت هنگام نزدیک شدن به پایانیک رمان «دیوانه» می‌شد. این نشان می‌دهد فشار روانی خلق اثر و فرود پس از اوج خلاقیت، باعث آغاز دوره بیماری می‌شد.نشانه‌های دوره شیدایی (مانیک):در این فاز، او به طور غیرمتعارف پرحرف و بیش‌فعال می‌شد.یک بار به مدت ۴۸ ساعت بدون توقف پشت سر هم حرف زد – رفتاری که از زنی که معمولاً کمرو و محجوب شناخته می‌شد، شوک‌آور بود.این رفتارهای افراطی برای کسانی که وولف را به عنوان فردی درون‌گرا، ظریف و موقر می‌شناختند، حیرت‌آور بود. این تضاد، ماهیت مخرب بیماری دوقطبی را نشان می‌داد که می‌تواند حتی شخصیت‌های به ظاهر باثبات را دچار دگرگونی‌های شدید کند.در عصر ویکتوری/ادواردی، بیماری روانی اغلب به عنوان «جنون» یا «ضعف اعصاب» برچسب می‌خورد و درمانی جز استراحت، انزوا یا بستری شدن در آسایشگاه‌های خشن وجود نداشت. عدم درک این بیماری، رنج وولف را تشدید می‌کرد.اگرچه بیماری او را آزار می‌داد، اما برخی پژوهشگران معتقدند اوج‌های شیدایی به خلاقیت ادبی خارق‌العاده او (مانند جریان سیال ذهن در آثارش) انرژی می‌داد، در حالی که فرودهای افسردگی او را به ژرفای هستی و مرگ می‌کشاند – موضوعاتی که در نوشته‌هایش عمیقاً کاوید.در نهایت، زندگی وولف تجسمی از رابطه پیچیده بین نبوغ، آسیب‌پذیری روانی و فقدان درک پزشکی در دوران پیشامدرن روانپزشکی است.

۴: ویتا سَکویل-وست (Vita Sackville-West) (۱۸۹۲–۱۹۶۲) یکی از شخصیت‌های جذاب، چندبعدی و اثرگذار در ادبیات و زندگی اجتماعی انگلیس در نیمه اول قرن بیستم بود.

پیشینه اشرافی و هویت خانوادگی: او در خانواده‌ای اشرافی متولد شد و در کِنول کَسِل (Knole Castle) — یکی از بزرگ‌ترین خانه‌های اصیل انگلیس — بزرگ شد. اما به عنوان یک زن، حق ارث بردن این ملک و عنوان اشرافی را نداشت، مسئله‌ای که عمیقاً بر هویت و نوشته‌هایش تأثیر گذاشت.این حس تبعیض جنسیتی و بی‌گانگی از میراث خانوادگی، بعدها در رمان «خاندانِ اشرافی» (The Edwardians) و به ویژه در شخصیت اورلاندو در رمان ویرجینیا وولف بازتاب یافت. او رمان‌نویس، شاعر، مقاله‌نویس و منتقد باغ‌سازی بود.مشهورترین اثرش، شعر بلند «سرزمین» (The Land, 1926) است که جایزه «هاوثرندن» را برد و تصویری حماسی از زندگی روستایی انگلیس ارائه می‌داد.رمان‌هایش مانند «خاندان اشرافی» (۱۹۳۰) و «همه شورهای گذشته» (۱۹۳۱) نقدی اجتماعی بر جامعه اشرافی و محدودیت‌هایش بودند.زندگی عاشقانه پُرحاشیه و گرایش جنسی:ویتایک دوجنس‌گرا بود و روابط متعدد هم با مردان و هم با زنان داشت.در ۱۹۱۳ با دیپلمات و نویسنده هارولد نیکلسون ازدواج کرد. این ازدواجی غیرمتعارف اما موفق بود: هر دو روابط خارج از ازدواج داشتند (معمولاً با همجنس خود) اما تا پایان عمر با احترام و عشق عمیقی به هم وفادار ماندند.مهم‌ترین رابطه عاشقانه او با ویرجینیا وولف بود (از حدود ۱۹۲۵ تا اواخر دهه ۱۹۳۰). این رابطه الهام‌بخش رمان «اورلاندو» (۱۹۲۸) شد که هدیه‌ای عاشقانه از وولف به ویتا و کاوشی در سیالیت جنسیت و هویت در طول زمان بود.او روابط مهم دیگری نیز با زنان از جمله ویولت تریفوسیس داشت که گریختن با او به پاریس در ۱۹۱۸یک رسوایی بزرگ اجتماعی ایجاد کرد.او به همراه همسرش هارولد، باغ‌های سیسینگ‌هورست (Sissinghurst Castle Garden) در کنت را خلق کردند که امروز از مشهورترین و زیباترین باغ‌های انگلیس است و توسط بنیاد ملی (National Trust) نگهداری می‌شود.طراحی «باغ سفید» (White Garden) او یک نوآوری تاثیرگذار در باغ‌سازی مدرن بود.ستون‌های هفتگی او درباره باغ‌سازی در روزنامه «آبزرور» بسیار محبوب بودند.رابطه با ویرجینیا وولف:این رابطه برای هر دو خلاقانه و تحول‌بخش بود. وولف تحت تأثیر جسارت، حیات زمینی و اشرافیت رمانتیک ویتا قرار گرفت.ویتا در نامه‌ای معروف نوشت: «او [ویرجینیا] ذهن مرا به آتش کشید، همان‌طور که تو [هارولد نیکلسون] قلب مرا.»«اورلاندو» تجلیل وولف از ویتا بود: شخصیتی که در طول چهار قرن، از مرد به زن تبدیل می‌شود و میراث ادبی و عاشقانه ویتا را جشن می‌گیرد.ویتا سَکویل-وست در نهایت پلی میان دو جهان بود: اشرافیت کهن و مدرنیته رادیکال، عشق همجنس‌خواهانه و ازدواج سنتی، ادبیات نخبه‌گرا و باغ‌سازی مردمی. زندگی پرتضاد او بازتابی از تحولات اجتماعی و فرهنگی عصر خودش است.

۵: حلقه بلومزبری (Bloomsbury Group) یک انجمن غیررسمی اما بسیار تاثیرگذار از روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان انگلیسی در نیمه اول قرن بیستم بود که حول محور ویرجینیا وولف و خواهرش ونسا بل شکل گرفت. این حلقه یکی از مهم‌ترین کانون‌های نوآوری فکری و فرهنگی عصر خود به شمار می‌رود.نام این گروه از محله بلومزبری لندن گرفته شده است، جایی که خانه خواهران استیون (ویرجینیا و ونسا) در شماره ۴۶ میدان گوردون، به محل اصلی گردهمایی‌های آنان تبدیل شد.شکل‌گیری اولیه آن به حدود سال ۱۹۰۵ بازمی‌گردد، پس از مرگ پدرشان (لسلی استیون)، هنگامی که خواهران استیون به بلومزبری نقل مکان کردند و شروع به میزبانی جمعی از دوستان روشنفکر خود کردند.اعضای شاخص:نویسندگان: ویرجینیا وولف، ئی. ام. فورستر، لیوتن استرچی.هنرمندان بصری: ونسا بل (نقاش)، دانکن گرانت (نقاش)، راجر فرای (منتقد هنری و نقاش). اقتصاددانان: جان مینارد کینز (پدر اقتصاد کلان مدرن).منتقدان و فیلسوفان: کلایو بل (منقد هنری)، لئونارد وولف (ناشر و فعال سیاسی).دیگر چهره‌ها: ویتا سَکویل-وست (معشوقه ویرجینیا وولف).ایدئولوژی و ارزش‌های محوری:آزادی فکری و فردگرایی افراطی: باور به اولویت تجربه شخصی، صداقت و اصالت در زندگی و هنر.نقد شدید به ویکتوریانیسم: رد ارزش‌های محافظه‌کارانه، پرهیزگاری جنسی، و ظاهرسازی اجتماعی عصر ویکتوریا.- تأکید بر عقلانیت و مدرنیته: بسیاری از اعضا تحت تأثیر فلسفه جی. ئی. مور بودند که شعار «ارزش غایی در لذت از زیبایی و برقراری روابط شخصی است» را تبلیغ می‌کرد.آزادی جنسی و برابری جنسیتی: بسیاری از اعضا روابط خارج از ازدواج، همجنس‌گرایی و چندزنی را آزادانه زندگی می‌کردند – امری که در آن زمان جسورانه بود.ضد جنگ و صلح‌جویی: بسیاری (مانند ویرجینیا و لئونارد وولف) مواضع ضد جنگ جهانی اول داشتند.نوآوری‌های ادبی و هنری:ادبیات مدرنیستی: ویرجینیا وولف با تکنیک «جریان سیال ذهن» و رمان‌هایی چون «به سوی فانوس دریایی» مرزهای روایت را جابجا کرد.نقد هنری مدرن: راجر فرای با معرفی پساامپرسیونیسم به انگلیس و برگزاری نمایشگاه‌های جنجالی، دیدگاه هنری جامعه را دگرگون کرد.اقتصاد کینزی: جان مینارد کینز بسیاری از ایده‌های انقلابی خود را در گفت‌وگوهای بلومزبری پرورش داد.نشر مستقل: انتشارات هوکارث پرس توسط لئونارد و ویرجینیا وولف تأسیس شد و آثار بسیاری از مدرنیست‌ها (از جمله خود وولف، تس الیوت، کاترین منسفیلد) را منتشر کرد.بلومزبری امروز بیش از یک حلقه تاریخی،یک ایده‌آل فرهنگی است: الگویی از زندگیِ فکریِ آزاد، خلاقیت جمعی و جسارت در شکستن تابوها. خانه‌ها و آثار به جا مانده از آنان (مانند خانه چارلستون، انتشارات هوکارث) همچنان زیارتگاه علاقه‌مندان به مدرنیسم و تاریخ روشنفکری اروپاست.

۶: «بین پرده‌ها» (Between the Acts) آخرین رمان ویرجینیا وولف است که در سال ۱۹۴۱، اندکی پس از خودکشی او، منتشر شد. این اثر تجسم نهایی سبک ادبی، نگرانی‌های فلسفی و شرایط روحی وولف در واپسین سال زندگی‌اش است.خلاصهداستانودرونمایه:- داستان در یک روز از ماه ژوئن ۱۹۳۹ (در آستانه جنگ جهانی دوم) در یک خانه روستایی انگلیسی به نام پوینتز هال می‌گذرد.خانواده الیور و مهمانانشان برای اجراییک نمایش روستایی سالانه گرد هم می‌آیند که توسط یک زن میانسال به نام خانم سواتروس کارگردانی شده است.این نمایش، تاریخ انگلستان را از دوران نخستین تا معاصر به صورت تکه‌تکه و غیرخطی روایت می‌کند و با گفت‌وگوها و اندیشه‌های شخصیت‌های اصلی در هم می‌آمیزد.- درونمایه اصلی: شکنندگی تمدن و هنر در برابر تاریکی جنگ. گسست و پیوست زمان — گذشته چگونه در حال طنین انداز است. نقش هنر به ویژه نمایش در ایجاد معنا و انسجام جامعه. سکوت و ناگفته‌ها بین آدمیان (همان «پرده‌ها»ی میان اعمال و گفتار). زمینه نگارش و ارتباط با خودکشی وولف:وولف در شرایطی بحرانی این رمان را نوشت. خانه لندنی او در میکل‌سفر بلومزبری در جریان بمباران هوایی نازی‌ها (بلیتز) دو بار ویران شد. او و لئونارد به خانه ییلاقی مانهک مون در ساسکس پناه بردند.در زمستان ۱۹۴۱، افسردگی او عمیق‌تر شد.او از بازگشت دورۀ جنون (“go mad”) می‌ترسید. جهان را در آستانۀ فروپاشی می‌دید و ناتوانی هنر در نجات بشریت بر یأسش می‌افزود.او پیش از پایان بازنویسی نهایی رمان، در ۲۸ مارس ۱۹۴۱ خود را در رودخانه اوز غرق کرد. نسخه منتشرشده، با ویرایش لئونارد به چاپ رسید.این رمان را «وداع هنری وولف با جهان» می‌دانند: اثری که هم ستایش هنر است و هم اعتراف به ناتوانی آن در برابر بربریت.در آن، نبوغ ادبی وولف تا واپسین لحظات درخشان است، اما سایه مرگ بر هر صفحه سنگینی می‌کند.امروزه «بین پرده‌ها» نه تنها به عنوان یک کشف مدرنیستی، بلکه به عنوان سندی از روانِ یک نابغه در مرز پرتگاه مطالعه می‌شود. دریک کلام، این رمان آخرین نفس‌های خلاقیت وولف در جهانی است که به گمان او داشت نفس‌های آخر خود را می‌کشید.

۷: این جمله به صورت طنزآمیز و کنایه‌آمیز اشاره می‌کند که شروع حرفه نوشتاری وولف با موضوعی به ظاهر پیش‌پاافتاده و عاطفی (مرگ سگ خانواده) همراه بود در حالی که او بعدها به یکی از جدی‌ترین و عمیق‌ترین نویسندگان مدرنیست جهان تبدیل شد. این تضاد، گویی طنز تقدیر است.

۸: عنوان “HARDY HAR HAR” یک کنایه طنزآمیز و چندلایه است که به چند طریق با محتوای داستان مرتبط می‌شود:۱. بازی با نام “Hardy” (توماس هاردی):“Har Har” تقلید آوایی خندهٔ تمسخرآمیز و اجباری است (مثل «ها ها» در فارسی).نویسنده با ترکیبHardy + Har Har در واقع می‌گوید: «هاردیِ هاها!» — انگار که خود هاردی دارد به مسخره می‌خندد.۲. کنایه به ناامیدی و پوچی دیدار:دیدار وولف با هاردی (نویسنده بزرگ مسن‌تر) به جای الهام‌بخش بودن، مسخره، ناامیدکننده و پوچ از آب درآمد.“Har Har” نمایانگر خندهٔ تلخ و ناامیدانه وولف (یا راوی) از این است که چطور یک غول ادبی می‌تواندچنین سرد، بی‌تفاوت و غیرالهام‌بخش باشد.به طور خلاصه، این عنوان هوشمندانه پوچی دیدار، شکست انتظارات و طنز تلخ تقدیر را در قالب یک بازی زبانی فشرده می‌سازد.

۹: این اشتباه املایی (“Woolf” → “Woof”) که در عنوان بخش به شکل VIRGINIA WOOF آمده، یک شوخی ادبی چندلایه و هوشمندانه است که به طور مستقیم به محتوای بخش مرتبط است. ۱. ارتباط با موضوع سگ (Flush):“Woof” در انگلیسی صدای پارس سگ (”ووف! ووف!”) را نشان می‌دهد.از آنجا که این بخش دربارهٔ کتاب “Flush” — زندگینامهٔ طنزآمیزیک سگ — نوشته شده، تغییر “Woolf” به “Woof” یک شوخی زبانی مرتبط ایجاد می‌کند: گویی ویرجینیا وولف خودش تبدیل به یک سگ شده یا کتابش آنقدر سگ‌محور است که نامش هم “پارس” می‌کند! وولف نویسنده‌ای بسیار جدی، عمیق و آزمایش‌گر بود که با آثاری مانند “اتاقی از آن خود” و “به سوی فانوس دریایی” شناخته می‌شد.اما کتاب “Flush” اثری سبک، طنز و “غیرمتعهد” بود که از نظر برخی حاشیه‌ای تلقی می‌شد.عنوان “Virginia Woof” به طور طنزآمیز اشاره می‌کند که گویی نوشتن این کتاب، موقتاً جایگاه ادبی “جدی” وولف را به “پارس سگ” تقلیل داده است!


قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته
هنری دیوید ثورو
والت ویتمن
لئو تولستوی
امیلی دیکینسون
لوییس کارول
لوئیزا می الکات
مارک توِین
اسکار وایلد
آرتور کانن دویل
ویلیام باتلر ییتس
اچ .جی. ولز
گرترود استاین
جک لندن




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net