پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴ - Thursday 2 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 30.09.2025, 14:16

همزیستی و پیوند ترکی و فارسی


عطا گیلانی

جامعهٔ ایران بار دیگر به یک تلاطم سیاسی دچار شده است. این تلاطم‌ها همواره با ترس، دودلی و در عینِ حال با بارقه‌ی امید همراه‌اند. ترسِ اختلاف‌های اتنیکی و تجزیه و ازهم‌گسیختگیِ کشور از یک سو، امید گذار از گردنه‌های خطرناکِ تحولات از سوی دیگر. روشنفکران و اقشارِ مردم را به بازاندیشی و گفتگو بر سر دوراهه ماندن و رفتن وامی‌دارند. حقیقت آن است که نه این هراس بی‌اساس است و نه بزرگ‌نماییِ آن خطرات، از ضایعات احتمالی می‌کاهد.

ترک‌ها و فارس‌ها از دیرباز کنار دیگر اقوام ایرانی با هم زیسته‌اند. هویت فرهنگی ایرانی آمیزه‌ای یگانه، ناگسستنی و رنگارنگ از همه این فرهنگ‌هاست. موضوع سخن در این نوشته همزیستی ترک و فارس است و سخن را در باره اقوام دیگر، به فرصتی دیگر موکول می‌کنیم.

زبان برجسته‌ترین عرصه‌ی بروز فرهنگ است.

سخن گفتن نخستین ویژگی آدمیزاد است، ویژگی‌ای که او را از دیگر نخستی‌ها متمایز می‌کند. انسان با زبان است که می‌اندیشد، احساس می‌کند و با جهان پیرامون خود ارتباط می‌گیرد. نقش مادر و زبان مادری در پرورش و شکل‌گیری شخصیت آدمی کتمان‌ناپذیر است؛ چرا که نخستین واژه‌ها از لبان مادر جاری می‌شوند و همچون بذری در جان کودک ریشه می‌دوانند. زبان مادری نه‌تنها ابزار ارتباط، بلکه حامل خاطره‌ها، عاطفه‌ها و ارزش‌های فرهنگی است و از همین رو، یکی از بنیادی‌ترین ستون‌های هویت هر انسان به‌شمار می‌آید.

این مقاله تلاشی است برای بازخوانیِ هم‌زیستیِ زبان‌ها؛ نه با نگاهی سیاسی، بلکه با رویکردی فرهنگی. هدف آن است که نشان دهد چگونه زبانِ فارسی و ترکی در بسترِ تاریخ و فرهنگِ ایران نه‌تنها کنارِ هم زیسته‌اند، بلکه به غنا و بارآوریِ یکدیگر یاری رسانده و افق‌های تازه‌ای برای هویتِ ایرانی گشوده‌اند. این هم‌زیستی، جلوه‌ای از تنوعِ فرهنگی است که ایران را از دیرباز به سرزمینی چندزبانه بدل کرده و امکانِ درکِ ژرف‌تری از مفهومِ «ایرانی بودن» فراهم آورده است.

بگذارید نخست خاستگاه هر یک از این دو زبان را در دوردست‌های تاریخ مه‌آلود تمدن باز یابیم.

فارسی، که ریشه در شاخهٔ هندواروپایی دارد، از دلِ زبان‌های باستانی چون سانسکریت، اوستایی و پهلوی برخاست و در گذرِ قرون به فارسیِ دری دگرگون شد؛ زبانی که امروز میراثِ مشترکِ مردمانِ بسیاری در گسترهٔ ایرانِ فرهنگی است که مرزهای آن از مرزهای سیاسی ایران امروز بسیار فراتر است. در سوی دیگر، ترکی از «خانوادهٔ زبان‌های آلتایی» سر برآورده است؛ زبانی که اقوامِ کوچ‌نشینِ آسیای میانه با خود آوردند و در پیِ کوچ‌ها و دادوستدها در فلاتِ ایران جای خود را باز کرد.

این دو رودِ زبانی، هر یک با سرچشمه‌های کهن و مسیرهای پرفرازونشیب، سرانجام در پهنهٔ ایران به هم پیوستند و جریانِ مشترکی از فرهنگ و هویت پدید آوردند. قدیمی‌ترین آثار مکتوب زبان ترکی، کتیبه‌های اورخون در مغولستان کنونی است (قرن هشتم میلادی)؛ سنگ‌نوشته‌هایی به زبان ترکی باستان که تاریخ و فرهنگ گوک‌ترک‌ها را بازمی‌نمایانند. این یادگارها نشان می‌دهند که ترکان دست‌کم از سیزده قرن پیش صاحب خط، سنت ادبی و سازمان سیاسی مستقل بوده‌اند؛ میراثی که بعدها در مسیرهای مهاجرتی آنان به‌سوی غرب نیز اثر گذاشت. این کتیبه‌ها که نخستین متن‌های گسترده به «ترکیِ کهن» را در خود دارند، از جهانِ سیاسی و فرهنگیِ گوک‌ترک‌ها روایت می‌کنند. نوشته‌ها روی ستون‌های سنگی، با خطی زاویه‌دار و مناسبِ حجاری حک شده و از راست به چپ خوانده می‌شوند؛ میان واژه‌ها نیز نشانه‌های جداکننده دیده می‌شود. این خط با هیچ‌یک از رسم‌الخط‌های رایج امروز یکی نیست و خاستگاهی مستقل دارد. این سنتِ نوشتاری بعدها جای خود را در سرزمین‌های تُرکی‌زبان به خط‌های دیگری مانند عربی، سیریلیک و لاتین داد، امّا اُرخون همچنان به‌عنوان قدیمی‌ترین دریچهٔ مکتوب به زبان‌ها و تاریخ ترکان، ارزشی یگانه دارد.

ورودِ گروه‌های ترک به ایران از میانه‌های تاریخ، به‌ویژه از سده‌های دهم و یازدهمِ میلادی، شدت گرفت. نخست قبایلِ اوغوز و سپس سلسلهٔ سلجوقیان با قدرتِ نظامیِ خود در پهنهٔ ایران ظاهر شدند. اما حضورِ آنان تنها در میدانِ جنگ خلاصه نشد؛ ترکان به‌تدریج در قامتِ پادشاهان و فرمانروایان جای گرفتند و بخشی از تاریخِ سیاسیِ ایران شدند. در این همزیستیِ تاریخی، فارسی همچنان زبانِ دیوان، دانش و ادب باقی ماند و ترکی زبانِ سپاه و قدرتِ نظامی و سیاسی؛ دو زبانی که در تقابل و تعامل چنان درهم تنیدند که هر یک بی‌دیگری روایتِ کاملی از تاریخِ ایران به دست نمی‌دهد. امروز زبان‌های ترکی در پهنه‌ای وسیع و متنوع رواج دارند: از نواحی یخ‌زده‌ی سیبری و ترکستان چین گرفته تا دشت‌های آسیای میانه، از قفقاز و آذربایجان تا فلات آناتولی و حتی بخش‌هایی از بالکان. این گستردگی، زبان‌های ترکی را به یکی از شاخه‌های پرنفوذ زبانی در اوراسیا بدل کرده است.

در ایران نیز جمعیت بزرگی از ترک‌زبانان زندگی می‌کنند؛ به‌ویژه در آذربایجان، و همچنین در بخش‌هایی از همدان، قزوین و خراسان. این حضور، نه یک پدیده‌ی حاشیه‌ای، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از بافت فرهنگی و اجتماعی ایران است. ترک‌زبانان ایران در کنار فارسی‌زبانان، در طول قرن‌ها همواره در تبادل و آمیزش فرهنگی زیسته‌اند. همین تعامل است که معنا و غنای ویژه‌ای به هر دو زبان بخشیده و آن‌ها را در خدمت هویت ایرانی، به‌صورت هم‌افزا درآورده است.

برآوردِ دقیقِ جمعیت‌های قومی در ایران همواره دشوار بوده است، زیرا سرشماری‌ها معمولاً بر پایهٔ زبانِ مادری یا هویتِ قومی تنظیم نمی‌شوند. با این حال، تصویری کلی می‌توان ترسیم کرد: در گسترهٔ منطقه، بیش از ۱۵۰ میلیون نفر به یکی از زبان‌های ترکی سخن می‌گویند؛ از ترکیه و جمهوریِ آذربایجان تا سرزمین‌های آسیای میانه، قفقاز و بخش‌هایی از روسیه و چین. در ایران نیز جمعیتِ ترک‌زبان میانِ ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر برآورد می‌شود؛ یعنی حدودِ یک‌چهارم تا یک‌سومِ جمعیتِ کشور. در کنارِ آنان، فارسی‌زبانان که بیشتر در مرکز، شرق و جنوبِ ایران سکونت دارند نزدیک به نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. بدین‌سان، ترک‌ها و فارس‌ها دو گروهِ زبانیِ بزرگ و پرنفوذِ ایران‌اند و همزیستیِ تاریخی‌شان بنیانی برای هویتِ فرهنگیِ این سرزمین است.

جمعیت ترک‌زبان ایران ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر برآورد می‌شود؛ یعنی چیزی در حدود یک‌چهارم تا یک‌سوم کل جمعیت کشور. کنار آنان، فارسی‌زبانان که بیشتر در مرکز، شرق و جنوب ایران سکونت دارند نزدیک به نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. بدین‌سان، ترک‌ها و فارس‌ها دو گروه زبانی بزرگ و پرنفوذ در ایران‌اند که همزیستی تاریخی‌شان نه صرفاً یک واقعیت جمعیتی، بلکه بنیانی برای هویت فرهنگی این سرزمین به‌شمار می‌آید.

دیگر گروه‌های زبانی ایران

فراتر از دو جامعه‌ی بزرگ فارسی‌زبان و ترک‌زبان، ایران خانه‌ی گروهی دیگر از زبان‌ها و گویش‌هاست.

کردی: کردی یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی است و در غرب کشور، به‌ویژه در استان‌های کردستان، کرمانشاه و بخش‌هایی از آذربایجان غربی رواج دارد. تخمین زده می‌شود که میان ۸ تا ۱۰ میلیون نفر در ایران به گویش‌های گوناگون کردی سخن بگویند.

عربی: زبان عربی در خوزستان، بخش‌هایی از بوشهر و هرمزگان، و نیز در میان جامعه‌های کوچکی در شهرهای مذهبی حضور دارد. جمعیت عرب‌زبانان ایران در حدود ۲ تا ۳ میلیون نفر برآورد می‌شود.

بلوچی: زبان بلوچی، از شاخه‌ی ایرانی شمال‌غربی، در استان سیستان و بلوچستان رایج است و گویشوران آن میان ۲ تا ۳ میلیون نفر تخمین زده می‌شوند.

ترکمنی: ترکمن‌ها در شمال‌شرق ایران، به‌ویژه استان گلستان، سکونت دارند. زبان ترکمنی یکی از شاخه‌های ترکی اوغوزی است و جمعیتی نزدیک به ۱ تا ۱٫۵ میلیون نفر در ایران دارد.

گیلکی و مازندرانی: این دو زبان در شمال ایران، در سواحل دریای خزر رواج دارند و بخشی از خانواده‌ی زبان‌های ایرانی شمال‌غربی به شمار می‌روند. جمعیت گویشورانشان در مجموع چند میلیون نفر است، اگرچه اغلب دو‌زبانه (با فارسی) هستند.

این موزاییک زبانی نشان می‌دهد که ایران همواره سرزمینی چندزبانه بوده است؛ سرزمینی که در آن، زبان‌های بزرگ و کوچک در تعامل و هم‌زیستی، لایه‌های تازه‌ای بر فرهنگ مشترک افزوده‌اند.

به این مجموعه می‌توان هنوز بسیاری از زبان‌ها و گویش‌هایی را افزود که به فرهنگ‌های خردتر تعلق دارند. زبان‌هایی چون تالشی، تاتی، لری، لکی، دَری، شَغنی، بَختیاری، ارمنی، آسوری، گرجی، قفقازی و حتی گونه‌های زبانی کوچک‌تر که در میان ایل‌ها و جوامع محلی به حیات خود ادامه داده‌اند. هر یک از این زبان‌ها، هرچند جمعیت گویشورانشان اندک است، اما گنجینه‌ای از واژگان، افسانه‌ها، ترانه‌ها و شیوه‌های زیست را در خود نگاه داشته‌اند.

چنین تنوعی، نقشه‌ی زبانی ایران را به یک موزاییک پیچیده بدل کرده است؛ موزاییکی که هر قطعه‌ی آن سهمی در شکل‌دادن به کل هویت فرهنگی کشور دارد. به همین دلیل، شناخت و پاسداشت این زبان‌های خرد نه فقط وظیفه‌ای پژوهشی، بلکه ضرورتی فرهنگی برای آینده‌ی ایران است.

یکی از زیباترین نمودهای هم‌نشینی این دو زبان، پدید آمدن شاعرانی است که یا دو‌زبانه می‌سرودند، یا در یک زبان می‌نوشتند اما از دیگری به‌طور گسترده الهام می‌گرفتند.

نظامی گنجوی (قرن ۱۲ میلادی)، هرچند به فارسی شعر می‌سرود، اما در دل سرزمینی ترک‌زبان زیست و آثار او برای قرن‌ها در میان هر دو جامعه‌ی فارسی‌زبان و ترک‌زبان الهام‌بخش شد.

خواجه علی‌شیر نوایی (قرن ۱۵ میلادی) در هرات، نخستین شاعری بود که آگاهانه زبان ترکی جغتایی را به سطح زبان ادبی ارتقا داد و در کنار آن، فارسی را نیز به‌خوبی می‌دانست و در هر دو سنت قلم می‌زد.

ملا محمد فضولی بغدادی (قرن ۱۶ میلادی) نمونه‌ی درخشان شاعری است که هم به فارسی و هم به ترکی (آذری) شعر سروده و دیوان‌هایش هنوز در هر دو سنت زبانی خوانده می‌شود.

در این جا یادآوری دیدار ناصرخسرو که بعد از زمین لرزه بزرگ به تبریز رسیده بود، با قطران تبریزی جالب است: ناصرخسرو در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد… و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید…»؛ یعنی خوب فارسی شعر می‌گفت، اما در واژگانِ فارسیِ رایج نزد شاعران خراسانی نیاز به راهنمایی داشت و از ناصرخسرو کمک خواست.

دربار پادشاهان ترک‌تبار ایران، از غزنویان تا گورکانیان، خوارزمشاهیان، سلجوقیان، صفویان و حتی قاجاریان، بستری شدند که در آن فارسی و ترکی دوشادوش هم حضور داشتند: فارسی زبان رسمی دیوان و نگارش، و ترکی زبان گفتار دربار و سپاه بود. همین آمیزش، فضای چندزبانه‌ای آفرید که آثار هنری، موسیقایی و ادبی آن هنوز باقی است.

به عنوان مثال، تیمورلنگ از خاندانِ ترک‌تبارِ بارلاس بود. او با فارسی آشنا بود و این زبان را در مکاتبات دیوانیِ به کار می‌برد؛ شعار منسوب به او «راستی، رَستی» نیز به فارسی گزارش شده است. حکایت دیدار تیمور با حافظ شیرازی که در منابع متأخر (از جمله نزد دولتشاه سمرقندی در تذکرة‌الشعرا) آمده، صرف‌نظر از میزانِ اعتبارش، بازتابی از علاقهٔ تیمور به شعر فارسی است. در دربار جانشینان تیمور، فارسی زبانِ دیوان، تاریخ‌نویسی و ادب بود و هم‌زمان، زبانِ چَغَتایی (ترکیِ ادبی) با شاعرانی چون علی‌شیر نوایی، رشد چشمگیر یافت؛ ازاین‌رو، تیمور و جانشینانش بیش از آن‌که خود شاعر باشند، حامیِ شاعران بودند. نوایی، در دربار تیموری هرات، در عهد سلطان حسین بایقرا (حکومت: ۱۴۶۹–۱۵۰۶م) می‌زیست؛ ادیب و دولتمرد برجسته‌ای بود، زبان چَغَتایی را به اوج ادبی رساند و آثاری چون «محاکمةاللغتین» (مقایسهٔ ترکی و فارسی) را نوشت.

در این‌جا لازم نیست از ترکان فارسی‌نویس معاصر، چون شهریار، باغچه‌بان، ساعدی، براهنی و بسیاری دیگر نام ببرم؛ که اگر چنین کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. همین اشاره کافی است تا روشن شود که پیوند فارسی و ترکی نه فقط در گذشته‌های دور، بلکه در روزگار جدید نیز همچنان زنده و پویا باقی مانده و در کارنامه‌ی درخشان نویسندگان و شاعران معاصر انعکاس یافته است.

زبان ترکی ساختاری التصاقی دارد؛ بدین معنا که نقش‌های دستوری و معنایی واژه‌ها با افزودن پسوندها به ریشه مشخص می‌شوند. این ویژگی، امکان می‌دهد از یک ریشه‌ی ساده، واژه‌ها و ترکیبات بسیاری ساخته شود. یکی از برجسته‌ترین خصوصیات ترکی، هماهنگی واکه‌ای (حروف صدادار) است؛ یعنی واکه‌های پسوندها باید با واکه‌های ریشه همخوان شوند، و همین باعث موسیقی و روانی خاص در گفتار می‌گردد.

برای درک مفهوم التصاقی همین بس که گفته شود، در بسیاری از موارد معنای یک جمله‌ی بلند فارسی تنها در یک واژه‌ی ترکی خلاصه می‌شود. به مثال زیر توجه کنید:

Arabaştırılamadıklarımızdanmışsınız

ترجمه‌ی تقریبی به فارسی:
«ظاهراً شما از جمله کسانی هستید که ما نتوانستیم آن‌ها را عربی کنیم.»

این واژه‌ی طولانی از ریشه‌ی Arap (عرب) آغاز می‌شود و با انبوهی از پسوندها به جمله‌ای کامل بدل می‌گردد. هر پسوند نقشی دستوری یا معنایی دارد: یکی معنای «کردن» می‌دهد، دیگری «نتوانستن»، سومی «ما»، چهارمی «از میان»، و در پایان پسوندی که مفهوم «شما هستید» را می‌رساند.

چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهد که در زبان ترکی، برخلاف فارسی، واحد پایه جمله می‌تواند یک واژه‌ی منفرد باشد که در دل خود کل یک جمله را حمل می‌کند.

زبان فارسی از شاخه‌ی ایرانی خانواده‌ی بزرگ هندواروپایی است. ریشه‌های آن به زبان‌های باستانی همچون اوستایی و فارسی باستان بازمی‌گردد. فارسی میانه، زبان رسمی دوره‌ی ساسانیان، پلی ارتباطی میان این زبان‌های کهن و فارسی نوین امروزی به‌شمار می‌آید. همین پیوستگی تاریخی، فارسی را به یکی از زبان‌های باستانیِ پیوسته و زنده‌ی جهان بدل کرده است؛ زبانی که جایگاهی پایدار در فرهنگ و تمدن ایرانی یافته و همواره حامل میراث ادبی و فکری ملت‌ها بوده است.

از نظر ساختاری، فارسی زبانی تحلیلی است؛ به این معنا که نقش‌های دستوری بیشتر از طریق واژه‌های جداگانه یا ترتیب جمله مشخص می‌شوند، نه با انباشت پسوندها. ترتیب رایج جمله در فارسی نیز «فاعل مفعول فعل» است، اما در مقایسه با ترکی انعطاف بیشتری دارد و جابه‌جایی اجزای جمله، به‌ویژه برای تأکید یا در سبک ادبی، امری رایج است.

این تفاوتِ بنیادین، یعنی التصاقی‌تر بودنِ ترکی در برابرِ تحلیلی–پیوندی بودنِ فارسی، بستری فراهم کرده است تا هر یک از این دو زبان در گذرِ تاریخ از دیگری بیاموزد و او را غنی‌تر کند. بااین‌همه، همین تفاوتِ ساختی، یادگیری و آموزشِ زبانِ دیگر را برای گویشورانِ هر دو زبان به چالشی واقعی بدل می‌کند؛ چالشی که با ممارست و روش‌های آموزشیِ مناسب (از آشنایی با الگوهای پسوندی و هماهنگیِ واکه‌ای گرفته تا کاربستِ اضافه و فعل‌های سبک) قابلِ عبور است. تجربهٔ تاریخی نشان داده است که دانش‌آموزان و پژوهشگران، با وجود ناهمواری‌ها، این راهِ فرهنگی را به‌خوبی می‌پیمایند.

فرهنگ لغت رسمی ترکی استانبولی که توسط انجمن زبان ترکی تدوین شده، بیش از ۱۲۰ هزار واژه را ثبت کرده است. در ترکی آذری نیز ده‌ها هزار واژه رواج دارد. با این حال، همانند بسیاری از زبان‌ها، شمار واژه‌های پرکاربرد بسیار کمتر است و یک فرد تحصیل‌کرده معمولاً حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار واژه را در گفتار و نوشتار روزانه به‌کار می‌برد.

ویژگی التصاقی زبان ترکی این امکان را فراهم می‌آورد که از یک ریشه‌ی ساده ده‌ها صورت تازه ساخته شود؛ بدین‌سان، گستره‌ی واقعی بیان در ترکی فراتر از شمار واژه‌های موجود در فرهنگ لغت است. این ظرفیت، همراه با وام‌گیری‌های گسترده از فارسی، عربی و دیگر زبان‌ها، سبب شده ترکی زبانی پویا و همواره در حال گسترش باشد؛ زبانی که نه تنها میراث تاریخی خود را پاس داشته، بلکه در تعامل با زبان‌های همسایه، پیوسته شکل‌های تازه‌ای از بیان و معنا را تجربه کرده است.

بزرگ‌ترین فرهنگ لغت فارسی، لغت‌نامه دهخدا است که بیش از ۳۵۰ هزار مدخل را در خود جای داده و حاصل یک قرن کوشش پژوهشی به شمار می‌آید. فرهنگ‌های کوچک‌تر، مانند فرهنگ معین با حدود ۷۰ هزار مدخل و فرهنگ عمید با حدود ۵۰ هزار مدخل، ابزارهای رایج‌تری برای استفاده عمومی‌اند. با این همه، همانند ترکی، در زبان روزمره شمار واژه‌های فعال بسیار کمتر است؛ یک فرد تحصیل‌کرده به طور متوسط تنها ۲۰ تا ۳۰ هزار واژه را در گفتار و نوشتار روزانه به‌کار می‌برد.

فارسی نیز همچون ترکی، از رهگذر ترکیب‌سازی، ساختن واژه‌های تازه و وام‌گیری از زبان‌های همسایه، پیوسته دایره‌ی واژگان خود را گسترش داده و توانسته است پویایی و خلاقیت خود را در گذر زمان حفظ کند. همین ظرفیت زایایی و انعطاف، راز ماندگاری و شکوفایی این زبان در طول تاریخ بوده است.

پس از ورود اسلام، زبان عربی نه تنها از نظر دینی و فرهنگی جایگاهی ویژه یافت، بلکه از دیدگاه زبانی نیز تأثیری ژرف بر فارسی و ترکی گذاشت. هزاران واژه‌ی عربی وارد فارسی شد و بسیاری از آن‌ها از طریق فارسی یا به‌طور مستقیم به ترکی نیز راه یافت. به‌ویژه مفاهیم علمی، فلسفی، اداری و دینی عمدتاً با واژگان عربی بیان می‌شد و همین امر لایه‌ای تازه بر هر دو زبان افزود.

از این رو، هم فارسی و هم ترکی در کنار هویت مستقل خود، گنجینه‌ای مشترک از واژگان عربی دارند. این لایه‌ی مشترک، همچون پلی میان دو زبان عمل کرده و سبب نزدیکی بیشتر آن‌ها شده است. بدین‌سان، عربی نه تنها یک عامل بیرونی اثرگذار، بلکه واسطه‌ای برای هم‌افزایی و همگرایی فارسی و ترکی در بستر فرهنگ ایرانی و اسلامی به شمار می‌آید.

زبان‌های فارسی و ترکی هم به سهم خود تأثیری ماندگار بر زبان عربی نهاده‌اند. در طی قرون، واژه‌ها، اصطلاحات و حتی شیوه‌های بیانی از این دو زبان به متون عربی راه یافته است؛ چه در حوزه‌ی شعر و ادب و چه در دانش و زندگی روزمره.

با این همه، باید به دینامیک زبان‌ها واقف بود؛ هیچ زبانی در یک حالت ایستا نمی‌ماند. واژه‌ها در رفت‌وآمد میان زبان‌ها تغییر معنا می‌دهند و خود را با نیازها و فرهنگ‌های تازه سازگار می‌کنند. از همین رو، کلمات مشترک بسیاری وجود دارند که در هر یک از این زبان‌ها فارسی، ترکی و عربی با معانی متفاوت به‌کار می‌روند. این تفاوت‌های معنایی که گاهی سبب سوءتفاهم می‌شوند، گواهی هستند بر پویایی و زندگی مستقل هر زبان و تعامل زنده‌ی میان آن‌ها.

در دوره‌ی عثمانی، تخمین زده می‌شود که حدود ۶ تا ۸ هزار واژه‌ی فارسی وارد زبان ترکی شد و به بخشی جدایی‌ناپذیر از دیوان و ادبیات رسمی بدل گردید. این واژگان نه تنها در متون ادبی، بلکه در اسناد اداری، حقوقی و فرهنگی نیز حضوری گسترده داشتند. پس از اصلاحات زبانی آتاتورک در سده‌ی بیستم، بسیاری از این واژه‌ها به‌تدریج کنار گذاشته شدند و جای خود را به برابرهای ترکی یا وام‌واژه‌های اروپایی دادند. با این همه، هنوز در ترکی استانبولی امروز میان ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ واژه‌ی فارسی به‌طور فعال استفاده می‌شود.

در ترکی آذری، به دلیل پیوستگی جغرافیایی و تاریخی با ایران، تأثیر فارسی عمیق‌تر و پایدارتر بوده است. تخمین زده می‌شود که بیش از ۵۰۰۰ واژه‌ی فارسی همچنان در گفتار روزمره‌ی ترک‌زبانان آذری رواج دارد و بخش مهمی از ذخیره‌ی واژگانی آنان را تشکیل می‌دهد.

این حضور گسترده نشان می‌دهد که فارسی نه تنها بر ادبیات و فرهنگ ترکی، بلکه بر زبان روزمره و هویت زبانی ترک‌ها نیز اثری ماندگار بر جای نهاده است؛ اثری که حتی تغییرات سیاسی و اصلاحات زبانی نتوانسته‌اند به‌طور کامل آن را از میان ببرند.

زبان فارسی نیز در طول تاریخ از ترکی واژگان بسیاری وام گرفته است. بخشی از این وام‌واژه‌ها به حوزه‌ی اصطلاحات اجتماعی و حکومتی تعلق دارند، مانند خان، ایل و بیگ. بخشی دیگر ماهیتی نظامی یافته‌اند، از جمله قراول، یساول و توپ. افزون بر این، در زندگی روزمره و به‌ویژه عرصه‌ی خوراکی‌ها، واژه‌های بسیاری از ترکی به فارسی راه یافته‌اند؛ مانند چاقو، بقچه، دلمه و کباب.

برخی از این وام‌واژه‌ها قطعی‌اند، زیرا در فارسی کهن سابقه‌ای ندارند و آشکارا به سنت‌های فرهنگی ترک‌زبانان تعلق دارند. نمونه‌ی بارز آن‌ها واژه‌های ییلاق و قشلاق است که با شیوه‌ی زندگی کوچ‌نشینی گره خورده‌اند. اما درباره‌ی گروهی دیگر اختلاف‌نظر وجود دارد؛ واژه‌هایی مانند قشنگ یا تمیز که برخی آن‌ها را ترکی می‌دانند و برخی احتمال ریشه‌ی ایرانی یا عربی را نیز مطرح می‌کنند.

به‌طور کلی می‌توان گفت صدها واژه‌ی ترکی در فارسی امروز زنده و پرکاربردند. برخی با اطمینان از ترکی آمده‌اند و برخی محل بحث زبان‌شناسان‌اند، اما در هر حال همه‌ی آن‌ها نشانه‌ای روشن از پیوند و تعامل دیرینه‌ی این دو زبان‌اند؛ تعاملی که نه یک‌سویه، بلکه دوسویه و هم‌افزا بوده است.

اختلاط واژگان فارسی و ترکی نه تنها در بازارها و زندگی روزمره، بلکه در اردوگاه‌ها و دوران لشکرکشی‌های غزنویان، سلجوقیان و گورکانیان رخ داد. در این فضا، زبان‌های سربازان و فرماندهان در هم آمیخت: فارسی، ترکی و زبان‌های محلی شبه‌قاره هند. حاصل این آمیزش تدریجی، زبانی تازه بود که «اردو» نام گرفت؛ واژه‌ای که خود به معنای «اردوگاه» یا «لشکرگاه» است.

اردو در آغاز زبان روزمره‌ی سپاهیان و مردمان پیرامون اردوگاه‌ها بود، اما به‌تدریج از سطح گفتار نظامی فراتر رفت و به زبان فرهنگ و ادب بدل شد. شاعران بزرگی چون میر تقی میر و غالب دهلوی به این زبان شعر گفتند و میراثی آفریدند که هم فارسی و هم ترکی در تار و پود آن حضور دارند.

امروز نیز اردو در کنار هندی یکی از زبان‌های رسمی شبه‌قاره است و لایه‌ای گسترده از واژگان فارسی و ترکی در آن دیده می‌شود. این پدیده نشان می‌دهد که میراث مشترک فرهنگی جهان ایرانی–ترکی نه تنها در جغرافیای ایران و آسیای میانه، بلکه تا دل شبه‌قاره هند امتداد یافته است.

نفوذ زبان ترکی تنها به فارسی محدود نمانده است. در بسیاری از زبان‌ها و گویش‌های محلی ایران، ورود واژه‌های ترکی آسان‌تر و پررنگ‌تر بوده است. در گیلکی، بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از واژگان روزمره ریشه‌ی ترکی دارند؛ تا آن‌جا که برخی پژوهشگران برآورد می‌کنند بیش از ۲۰ درصد از واژه‌هایی که امروز گیلکی شمرده می‌شوند، در اصل ترکی‌اند.

از این بررسی می‌توان دریافت که نه هر گسست و پیوندی پدیده‌ای سیاسی است و نه شایسته است سیاست را بر هر گوشه‌ی زندگی تحمیل کنیم. زبان‌ها و فرهنگ‌ها، پیش از آن‌که ابزار رقابت‌های سیاسی باشند، آیینه‌های زیست مشترک مردمانی‌اند که قرن‌ها کنار هم زیسته‌اند و در شادی‌ها و رنج‌های هم شریک بوده‌اند.

ترکان و فارس‌ها، کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها، گیلک‌ها و همه‌ی اقوامی که در مرزها و حتی بیرون از مرزهای ایران زندگی می‌کنند، تا زمانی که زندگی می‌کنند، «اعضای یک پیکرند». این پیوند انسانی و فرهنگی ژرف‌تر و پایدارتر از هر مرز سیاسی است؛ پیوندی که زبان‌ها با همه‌ی درهم‌تنیدگی و آمیزش خود بهترین شاهد آنند.

—————————-
منابع:
● انجمن زبان ترکی (Türk Dil Kurumu). فرهنگِ ترکی (Türkçe Sözlük). آنکارا. [به ترکی]
● براون، ادوارد گرانویل. تاریخ ادبیات ایران (ترجمهٔ رشید یاسمی و همکاران). ۴ جلد. تهران.
● تکین، طلعت. دستور زبانِ ترکیِ اورخون (Orhon Türkçesi Grameri). استانبول. [به ترکی]
● چامسکی، نوآم. جنبه‌هایی از نظریهٔ نحو. کمبریج: MIT Press. [به انگلیسی]
● دانشنامهٔ ایرانیکا. مدخل‌های «Hafez» و «Tīmūr».[به انگلیسی]
● دولتشاه سمرقندی. تذکرة‌الشعرا. (تصحیح‌های گوناگون (.
● دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامهٔ دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.
● رِپْکا، یان (ویرایش). History of Iranian Literature. [به انگلیسی]
● ساپیر، ادوارد. زبان: درآمدی بر مطالعهٔ گفتار. نیویورک: Harcourt. [به انگلیسی]
● صفا، ذبیح‌الله. تاریخ ادبیات در ایران. چندجلدی. تهران.
● کلاوسن، جرارد. واژه‌نامهٔ اتیمولوژیکِ ترکیِ پیش از قرن سیزدهم (An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish). آکسفورد: Clarendon. [به انگلیسی]
● ناصرخسرو قبادیانی. سفرنامه.
● نفیسی، سعید. تاریخِ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. چندجلدی. تهران.
● ورف، بنجامین لی. زبان، اندیشه و واقعیت: نوشته‌های برگزیده. کمبریج: MIT Press. [به انگلیسی]
● ویتگنشتاین، لودویگ . رسالهٔ منطقی فلسفی. لندن[به آلمانی/انگلیسی]
● هومبولت، ویلهلم فن. دربارهٔ گوناگونیِ ساختِ زبان‌های انسانی. برلین. [به آلمانی]
● یارشاطر، احسان (ویرایش). تاریخ ادبیات فارسی (A History of Persian Literature). چندجلدی. [به انگلیسی]
● یونسکو. اسناد «روز جهانی زبان مادری» (گزارش‌ها و بیانیه‌های رسمی). پاریس. [به انگلیسی/فرانسوی]
● معین، محمد. فرهنگِ فارسیِ معین. تهران: امیرکبیر.




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net