شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 19 July 2025
|
ايران امروز |
![]() |
دربارهء کتاب تازه منتشر شده:
بازشناسی روایت پوریم - ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ
نویسنده شیریندخت دقیقان
ناشر: نویسنده
«چند ریزی بحر را در کوزهای؟...»
کتاب اخیر خانم دقیقیان بعد از مروری بر پژوهشهای مربوط به روایات تاریخی دربارۀ پوریم و تفاوتهای آنها، برگردان جدیدی از کتاب استر به دست داده و هر جا لازم دیده توضیحاتی برای درک بهتر متن بر آن افزوده است. به علاوه در برگزیدن نامهای خاص تلفظ عبری کلمات را بر تلفظ رایج انگلیسی آنها ارجح داشته که این ترجیح به نوبۀ خود برای خوانندگان فارسی زبان کتاب استر غنیمت است و راه تازه ای می گشاید برای درک برخی تشابهات فرهنگی میان ایرانیان و یهودیان از ازمنه قدیم.
اما جالبترین بخش کتاب بازشناسی روایت پوریم برای من که علاقۀ خاصی به تاریخ معاصر ایران دارم، آنجاست که به تشابهات اسلام سیاسی دوران معاصر در خاورمیانه پرداخته و تأثیر نهضت نازیسم هیتلری بر اخوان المسلمین و از طریق آنها بر سیاست اسلامگرایان ایرانی پرداخته است. نویسنده توضیح می دهد که چگونه در دوران اوج گیری گفتمان نازیسم، و قبل از آغاز جنگ دوم جهانی و حدود یک دهه قبل از تشکیل دولت اسرائیل، کتاب هیتلر با عنوان «نبرد من» و نیز کتاب «پروتکل پیران صیون» (چاپ نخست ۱۹۰۳) که از مهمترین آثار یهود ستیز است توسط متفکران و بنیانگذاران اخوان المسلمین از آلمانی به عربی ترجمه شد و از این طریق زمینه های فکری یهود ستیزی مدرن به بخش عرب زبان دنیای اسلام و از آن طریق به ایران راه یافت. مهمترین کار «علمی» علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ترجمۀ کتاب سید قطب از رهبران اخوان المسلمین است که اصلاً با هدف ترویج نفرت نسبت به یهودیان نوشته و منتشر شده است.
در مورد پروتکل پیران صیون این یادآوری ضروری است که اصل این مقالات ابتدا به زبان روسی در سن پترزبورگ روسیه منتشر شد و نویسنده آن یک یهود ستیز افراطی اواخر قرن نوزدهم به نام پاول کرشوان بود. او در نوشته های خود یهودیان را متهم به طرح توطئه برای تسلط بر جهان می کرد که هنوز هم بخشی از ادعای یهود ستیزان در سراسر عالم است.
اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البنا و پنج نفر دیگر با این شعارها پا به عرصۀ وجود نهاد: «الله هدف ماست. پیامبر رهبر ماست، قرآن قانون ماست، جهاد روش ماست و شهادت در راه خدمت الله بالاترین خواست ماست. البنا بعد از انتشار این مرامنامه، «یهودیان را دشمن اصلی مسلمانان دانست که می خواهند همۀ مسلمانان را از منطقه بیرون کنند. او مانند هیتلر نتیجه گرفت که باید تا نابودی کامل آخرین فرد یهودی هرچه بیشتر نسبت به یهو دیان نفرت پراکند.... گروه اخوان المسلمین... در ۱۹۳۸ در قاهره کنفرانس مجالس اسلامی و عرب را برگزار و نسخه های عربی نبرد من هیتلر و پروتکل پیران صیون را در میان شرکت کنندگان پخش کردند. تروریست های اخوان المسلمین در ۱۹۳۹ کنیسای یهودیان قاهره را با بمب منفجر و خانه های یهودیان را ویران ساختند.» (ص ۱۳۰)
نویسنده با ذکر برخی از برنامه های عربی رادیو حزب نازی آلمان در روشنگری سیاست «نازیسم اسلام نما» کوشیده است. چند نمونه:
خانم دقیقیان به درستی توضیح می دهد که به این ترتیب «ایدۀ ناسیونال سوسیالیسم نازی که در آن واژه های ‘ناسیونال’ برای ملی گرایی و ‘سوسیال’ [و نه سوسیالیستی] برای تقدم جمع بر فرد آمده»، نوعی ویترین ظاهری «اسلام نما» برای اندیشه نازیسم در دنیای اسلام شد. حسن البنّا در همین زمینه گفته بود:
جزئیات «این – همانی» اندیشه نازیسم یا روکش اسلامی را می توانید در این کتاب دنبال کنید. فقط بر آن می افزایم که فرمایشات آیت الله خمینی که توسط یکی از شاگردان وی به نام بیگدلی معروف به آیت الله آذری قمی منتشر شده مؤید همین برداشت اسلام نما از اندیشه ناسیونال سوسیالسم نازی است. آقای خمینی گفته بود
در کتاب بازشناسی روایت پوریم، در زمینه نفرت پراکنی علیه یهودیان در یکی دیگر از برنامه های عرب زبان رادیوی آلمان (۷ جولای ۱۹۴۲) چنین آمده:
توجه داشته باشید که این اظهارات همه قبل از تشکیل دولت اسرائیل در ۱۹۴۸ است.
به گزارش کتاب بازشناسی روایت پوریم یکی دیگر از شخصیتهایی که از اسلام به عنوان روبنای نظرات نازیستی خود استفاده کرد محمد امین الحسینی بود که خانواده اش از زمینداران بزرگ منطقه فلسطین بودند. الحسینی قبلاً به دلیل حمله به یهودیان اورشلیم بعد از اعلامیۀ بالفور و قتل چندین نفر به ده سال زندان محکوم شده، ولی از زندان گریخته بود در سال ۱۹۲۱ در ۲۶ سالگی با نفوذ شورای قیمومت منطقه به عنوان مفتی اورشلیم منصوب شد. انگلیس انتظار داشت با نصب وی به عنوان مفتی اعظم اورشلیم از گسترش بلشویسم در منطقه جلوگیری کند،
و نیز:
در کتابی از ادوین بلک (Edwin Black) با عنوان Exposing Iran’s Links to the Nazis نقل شده که الحسینی مدتی در ایران ساکن و فعال بوده است:
در مطلب ادوین بلک چند نکته نادقیق وجود دارد.
۱ - حمله بریتانیا و روسیه شوروی به ایران در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ صورت گرفت نه در اکتبر آن سال.
۲ - رشید عالی الکیلانی در آغاز بهار ۱۹۴۱ (پنج ماه قبل از حمله متفقین به ایران) ظاهراً به منظور کسب استقلال از عراق کودتا کرد و خواهان کمک نظامی از آلمان شد. در همان زمان دولت ایران درخواست آلمان را برای دریافت بنزین هواپیما بمنظور ارسال هواپیما و کمک به کودتای رشید عالی را رد کرده بود. بعد از شکست کودتا رشید عالی به ایران فرار کرد. ایران او را نپذیرفت ولی او را به بریتانیا نیز تحویل نداد و اجازه داد به ترکیه برود. چگونه ممکن است در حالی که دولت وقت ایران حتی از قبول پناهندگی رشید عالی خودداری کرده، اجازه حضور الحسینی را در ایران بدهد و به علاوه اجازه دهد در رادیو ایران تبلیغات کنند؟
(برای جزئیات بیشتر در این باره رجوع کنید به مقالۀ «سیاست دوگانه متفقین در جنگ حهانی دوم نسبت به ایران و ترکیه» در کتاب اشغال ایران در تابستان ۱۹۴۱، صفحات ۳۸-۴۰)
۳ – بلک مدعی است که الحسینی «در تابستان ۱۹۴۱ با کمک عناصر کلیدی در ارتش و دولت ایران خواستار اجرای طرحی شد که چندین ماه پیش در اجرای آن در عراق شکست خورده بود: طرح او ارسال نفت به جای متفقین به متحدان آلمان نازی در ازاء تسریع کشتار یهودیان در اروپای شرقی و حمایت از تشکیل یک دولت عربی در فلسطین بود. ایران در همان زمان از راه شرکت نفت ایران و انگلیس برای هیتلر در سرزمین های اشغالی چکسلواکی و اتریش نفت فراهم می کرد.» برای اثبات این ادعا به مدارک و شواهدی بیش از آنچه نویسنده می گوید نیاز است.
در واقع در آن ماهها آلمان نازی بر حملات رادیویی به دولت رضاشاه افزوده بود و به گزارش بهرام شاهرخ گوینده برنامه فارسی رادیو آلمان نازی، مخالفان رضا شاه با دولت هیتلر تماس گرفته و خواهان کمک آنها در برکناری رضاشاه شده بودند. کودتا کنندگان احتمالی نگران دخالت شوروی بودند و از آلمان نازی می خواستند ترتیبی دهد که بعد از کودتا علیه رضاشاه شوروی در ایران دخالت نکند (مرد امروز، شمارۀ ۱۳۲، موّرخ ۱۲ دی ۱۳۲۶).... معلوم نیست بر چه اساسی ادوین بلک مدعی شده حمله متفقین به اتحاد میان دولت ایران با آلمان خاتمه داده. دولت وقت ایران بنا به درخواست متفقین قبل از حمله آنان بسیاری از شهروندان آلمانی را که در ایران مشغول به کار بودند اخراج کرده بود و بقیه آنها هم در حال خروج از ایران بودند. روابط اقتصادی ایران و آلمان عمدتاً ناشی از آن بود که دولتهای بریتانیا و روسیه درخواستهای ایران برای بازسازی کشور را رد کرده بودند و ایران بعد از رد این درخواستها متوسل به فرانسه و آلمان شده بود. متفقین درباره حضور «آلمان» ها در ایران هم اغراق می کردند و آن را بهانه ای برای اشغال ایران قرار دادند. آلمان به خصوص بعد از تبعید رضاشاه توسط متفقین بیشتر متوجه گروههای اسلامی در ایران شدند و حتی سعی کردند هیتلر را به عنوان امام زمان شیعیان مطرح کنند. خانم دقیقیان به درستی به روابط میان اخوان المسلمین و «برادران» ایرانی شان در آن سالها اشاره می کند.
علاقه ایرانیها به آلمان در آن سالها به طور عمده ناشی از رفتار روسیه و انگلستان با ایران در یکی دو قرن قبل از آن بود و هیچ مبنای ایدئولوژیک نداشت. در این که تعدادی از ایرانیانی که خواهان استفاده از عامل مذهب در سیاست بودند از یهودستیزی آلمان نازی و هموندان عرب آنها بهره گرفتند جای تردیدی نیست، ولی نسبت دادن آن به دولت وقت ایران نادرست است. در واقع تا وقتی رضاشاه در قدرت بود، از دخالت روحانیان و مذهب در حکومت جلوگیری می کرد و با خروج او از صحنه بود که مذهبی ها وارد سیاست شدند و نفوذ پیدا کردند. در حین جنگ دوم نیز می دانیم که هزاران نفر از یهودیان لهستانی که توسط متفقین وارد ایران شدند به هیچ وجه نه تنها مورد آزار و آسیبی قرار نگرفتند، بلکه مورد احترام مردم و دولت بودند و بعداً هم تعدادی از آنها در ایران ماندند و آنها که رفتند همواره از مهمان نوازی ایرانیان به خوبی یاد کردند.
ادعای ادوین بلک که «ادبیات زهرآکین او ]الحسینی[ روزنامه ها و برنامه های رادیویی تهران را انباشتند» نیز کاملاً نادرست است. حتی حضور الحسینی در ایران هم به نظرم باید مورد تردید جدی قرار گیرد. اهدای فرش ایرانی با تصویر هیتلر سندی بر حضور الحسینی در ایران نیست. این ادعاها اساس گفتار او را هم زیر سوال می برد. رادیو و مطبوعات ایران قبل از اشغال ایران تحت سانسور دولت رضاشاه و در دورۀ اشغال کاملاً در اختیار نیروهای متفقین بود. طرفداران نازی ها قطعاً در رادیو ایران نمی توانستند حرفی برای گفتن داشته باشند چون زیر نظر متفقین اداره می شد. مطبوعات آن دوره هم عمدتاً با پولها و امکانات اشغالگران روسیه و بریتانیا منتشر می شد و بعید است پول متفقین صرف این ادبیات زهرآگین شده باشد و از زیر تیغ سانسور گسترده متفقین گذشته باشد.
نویسنده کتاب خانم دقیقیان در مورد نقش مفتی اعظم اورشلیم به درستی می نویسد: «از خیانتهای این مُفتی به مسلمانان درآمیختن پروپاگاندای نازی علیه یهودیان با آیه های قرآن در گفتارهای رادیویی و سخنرانیهایش در محافل هیتلری بود. تردیدی نیست که این اقدام مفتی، راه مدنی شدن و همراهی و همسویی با حقوق بشر جهانی و ارزشهای دمکراتیک را برای دهه ها بر جوامع مسلمان سد کرد و امکان رفورم دینی را خفه ساخت.» (ص ۱۴۰)
تردیدی نیست که این پروپاگانداها از طریق ترجمۀ آثار عربی بر مردم ایران هم تأثیر گذاشته است. نویسنده میپرسد:
پاسخ من خواننده یک کلمه است: «نه.» متأسفانه روشنفکران و نویسندگان و استادان تاریخ و راویان اخبار و روزنامه نگاران ایرانی در آن سالها چنان زیر تبلیغات شدید ضد پهلوی غرق شده بودند و چنان وجودشان از نفرت انباشته شده بود که فقط نفرت گوشی برای شنیدن می یافت و نتیجۀ آن هم البته انقلاب شکوهمند اسلامی و نتایج مشعشع آن است.
کتاب «بازشناسی روایت پوریم ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» به نقل از دیوید متادل (David Motadel) و کتاب او با عنوان Islam and Nazi Germany’s war با مراجعه به آرشیو آلمان نازی به استفاده ابزاری دولت هیتلر از مسلمانان پرداخته:
نویسنده کتاب «بازشناسی...» به درستی می گوید «با شکست آلمان و متحدانش در جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵، مرکز ثقل ‘مسئلۀ یهود’ به جغرافیای سیاسی عرب انتقال یافت» (۱۴۲) الحسینی در فرانسه دستگیر شد ولی به مصر گریخت، «حسن البنّا یار نازی او و از پایه گذاران اخوان المسلمین در ۱۰ جون ۱۹۴۶ این بیانیۀ رسمی را به اتحادیۀ عرب فرستاده بود:
از جمله «خدمات بزرگ» الحسینی، به گزارش نویسنده خانم دقیقیان و به نقل از خاطراتش این بود که وی
و نویسنده برای آن که خواننده بداند الحسینی چه تأثیری بر یهود ستیزی در جهان اسلام گذاشته، فعالیتهای او را بعد از شکست آلمان نازی به نقل از دایرة المعارف بزرگ اسلامی آورده است:
دقیقیان سپس به تاثیر نازیسم و نازیسم اسلام گرا بر فضای سیاسی ایران پرداخته است:
برخی اظهار نظرهای نقل شده دقیق و خالی از ایرادات تاریخی نیست. حضور آلمان ها در ایران ربطی به پایان یافتن قرارداد آرتور میلسپو نداشت. دولتهای بریتانیا و شوروی تقاضاهای ایران برای کمک به بازسازی کشور را رد کرده بودند. ایران چاره ای جز رو کردن به دیگر کشورهای اروپایی چون فرانسه و آلمان نداشت. در آن سالها مستشاران فرهنگی و علمی و پزشکی برای بازسازی ایران عمدتاً فرانسوی بودند، چنانچه مدارس فنی و احداث زیر ساختها و ساختمانهای بزرگ به کمک آلمان و برخی دیگر اروپاییان صورت می گرفت. نگاهی به قراردادهای دولت ایران با کارشناسان اروپایی در دورۀ رضاشاه (که در صورت جلسات مجلس شورای اسلامی موجود است) مبین دقت آنها برای «استفاده از علم و دانش مستشاران خارحی برای پیشرفت ایران» است. این درست است که بر سقف ساختمان راه آهن تهران نشان صلیب شکسته وجود داشت، اما محلۀ نازی آباد لااقل ده سال بعد از سقوط نازی ها ساخته شد و قبل از آن دهکده ای به نام «ناز» در آن محل موجود بود. دربارۀ ستون پنجم آلمان در ایران در آن سالها بسیار اغراق شده است. گفته می شود که وظیفۀ ستون پنجم «خرابکاری در عملیات شوروی، برقراری انحصار صدور نفت به آلمان و شورش و تغییر حکومت ایران به نفع نازی ها بود.» ولی هیچ نشانه ای از توفیق چنین عملیاتی نه در زمان رضاشاه که هنوز ایران به اشغال متفقین در نیامده بود و نه بعد از اشغال متفقین به ظهور نپیوست.
خانم دقیقیان به درستی اشاره می کند که رضاشاه هیچ گاه گرایش ضدیهود نداشته و یهودیان ایران نه تنها از او سخن یا رفتاری علیه خود ندیده اند، بلکه همه جا از او به نیکی یاد کرده اند؛ از جمله دندانپزشک مخصوص رضاشاه، دکتر حبیب لوی نویسندهء تاریخ یهودیان ایران از رضاشاه به عنوان عامل پیشرفت و بهروزی یهودیان یاد کرده است.
در عین حال این سؤال البته مطرح است که اگر دولت رضاشاه تا این حد به آلمان نازی وابسته بود، چرا بخش فارسی رادیوی آلمان نازی از هیچ توهین و حمله ای به رضاشاه خودداری نمی کرد؟ در واقع حملات رادیو برلین به رضاشاه هیچ کم از حملات ناجوانمردانه رادیو بی.بی.سی لندن به او نداشت. بهرام شاهرخ گوینده بخش فارسی رادیو آلمان بعدها به ایران آمد. وی در یک سری مقاله با عنوان «خاکستر گرم» در نشریۀ «مرد امروز» (شماره های ۱۳۲ تا ۱۳۹ مورخ دی و بهمن ۱۳۲۶) عنوان کرد که در اواسط سال ۱۳۱۹ (یک سال قبل از اشغال ایران) نمایندگانی از یک «کمیته سری» برای بار دوم وارد برلین شدند و با رئیس ادارۀ شرق آلمان هیتلری دربارۀ کودتا علیه رضاشاه مذاکره کردند. قراگوزلو نماینده کمیته سری خواهان آن است که آلمان توافق شوروی را جلب کند که با برکناری رضاشاه موافقت کنند و در صورت کودتای ضد رضاشاه از ورود به ایران (بر اساس پیمان ۱۹۲۱) خودداری کنند. کمیته سری ظاهراً همه مقدمات کودتا را فراهم کرده بود و حتی مدعی بودند که یکی از سیاستمداران قدیمی آماده است که رهبری سیاسی کودتا را بر عهده بگیرد. این اتفاق نیفتاد. رضاشاه با پی بردن به این که متفقین دست بالا را در جنگ دارند، نخست وزیر احمد متین دفتری را که مشهور به طرفداری از آلمان بود از نخست وزیری برکنار کرد و حکومت را به علی منصور سپرد که آشکارا از طرفداران سیاست بریتانیا به حساب می آمد.
نویسنده در این بخش از کتاب به شخص «گمنامی» به عنوان شیخ عبدالرحمن سیف آزاد اشاره می کند که «هوادار سرسخت آریایی گرایی و نازیسم شده بود». سیف آزاد آن قدرها هم که گمان می رود گمنام نبود. وی از اوان جنگ اول جهانی در میان ایرانیانی که خواهان به میان کشید پای یک کشور سوم (به منظور کاهش نفود بریتانیا و شوروی) در ایران بودند مطرح بود. هم اوست که در پائیز ۱۲۹۶ نامه و پیام رضاخان میرپنج را از تهران به ویلهلم دوم امپراتور وقت آلمان برد و پاسخ آن را بازآورد. میرپنج رضاخان (رضاشاه بعدی) خواهان کمک آلمان برای کودتای علیه رژیم و مقابله به انگلیس و روس شده بود. این سوابق به سالها قبل از قدرت گرفتن نازی ها در آلمان برمی گردد.
این درست است که سیف آزاد نشریۀ ایران باستان را منتشر می کرد که احتمالاً با پول آلمان ها مبلّغ ایران گرایی و باستان گرایی و آریایی گرایی بود، اما نباید فراموش کرد که بعد از دو سال انتشار، چند سال قبل از آغاز جنگ دوم، انتشار آن به دستور رضاشاه متوقف و سیف آزاد به خارج از ایران تبعید شد.
نویسنده همچنین به درستی به فعالیتهای داود منشیزاده و عضویت او در حزب نازی آلمان اشاره کرده و تاثیراتی که او و نوشته هایش بر آریایی گرایی و نیز یهود ستیزی افراد عادی گذاشته است. اما منشی زاده و سیف آزاد معرف همه روشنفکران ایرانی نبودند و همان طور که در کتاب خانم دقیقیان هم اشاره شده کسانی جون حسن تقی زاده هم بودند که زیر بار نازیسم و یهود ستیزی نرفتند. یکی دیگر از این شخصیتها فروغی آخرین نخست وزیر پهلوی اول بود که قرارداد تسلیم ایران به متفقین را امضا کرد و مورد حمله شدید رادیو برلین قرار گرفت و او را یهودی خواندند. برچسبی که تا سالها مخالفان فروغی و «ملی – مذهبی» های ایران از آن علیه آن دانشمند بزرگوار و سیاستمدار بزرگ ایرانی استفاده می کردند.
رویکرد مثبت مردم ایران به آلمان به خیلی پیش از تشکیل حزب نازی بر می گردد و عمدتاً ناشی از مخالفت آنها با نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران بود. بعد از رضاشاه، محمد رضاشاه پادشاه شد که مردی بود با اعتقادات قوی مذهبی و متأسفانه سیاست جدایی دین و حکومت پدرش را ادامه نداد و اسلامگرایان و مذهبی نماهای سیاستگرا در دورۀ زمامداری او از این احساس مردم ایران به نفع ایدئولوژی خود و یهود ستیزی سوءاستفاده کردند.
از دیگر یهود ستیزان ایرانی که در این کتاب یاد شده، یکی هم سید احمد فردید است که از طرفداران هایدگر بود که فیلسوف حزب نازی محسوب می شد، فردید که بعد از تحصیلات مذهبی در ایران به آلمان رفته بود، بعد از بازگشت به تبلیغات یهودستیزانه می پرداخت. نویسنده کتاب از مصاحبه عبدالکریم سروش با مریم کاشانی درباره سیاسی شدن فلسفه در ایران چنین نقل کرده است:
نویسنده از تعدادی ار سرشناسان یهود ستیز ایرانی نام برده و فعالیتهای آنان را بررسی کرده؛ از داود منشی زاده که تحصیلکرده آلمان بود تا سرپاس مختاری، و سرلشکر آیرم که تحصیلکرده روسیه بود و از بهرام شاهرخ گویندۀ رادیو برلین تا حبیب الله نوبخت و فضل الله زاهدی (بواسطه تشکیل حزب کبود (ملیون) بعد از اشغال ایران)؛ و برخی از فعالیتهای آنان را در دوره رضاشاه و پس از تبعید او بررسیده است.
نویسنده در کتاب به توطئه قتل شموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی نیز اشاره کرده است. کاش خانم دقیقیان نوشتن مقاله تحقیقی مستقل و ممتعی دربارۀ فعالیتهای علمی و فرهنگی خاندان حییم در ایران معاصر را مد نظر قرار دهد. به نظرم اکثر ایرانیان در این باره چیز زیادی نمی دانند.
نویسنده کتاب «بازشناسی روایت پوریم ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» همچنین به ممنوع اعلام شدن «مرام اشتراکی» در دوره ریاست آیرم بر شهربانی کشور در سال ۱۳۱۰ پرداخته و نیز دستگیری گروه موسوم به ۵۳ نفر به جرم «کمونیست بودن» در سال ۱۳۱۷. به نظر می رسد نویسنده به این نتیجه رسیده باشد که مبارزه با کمونیسم در دورۀ رضاشاه بخشی از تأثیر «ملی گرایی ضد بلوشیسم» مستتر در حزب سوسیال ناسیونال نازی بوده است.
برای بررسی این موضوع و رسیدن به چنین نتیجه ای، همان طور که نویسنده اشاره کرده، نیاز به بررسی آرشیوهای دولت ایران دارد که حتی اگر باقی مانده باشد، بعید به نظر می رسد حتی برای محققان داخل ایران شدنی باشد. اما بررسی این نظریه حتماً قابل توجه است.
از اسناد جالب و مهم مندرج در این کتاب، یکی هم نامۀ اروین اتل سفیر آلمان در تهران در فوریه ۱۹۴۱ به برلین است:
همانطوررکه قبلاً اشاره شد قالب کردن هیتلر به عنوان امام زمان به شیعیان ایران در برخی از منابع دیگر هم آمده است.
***
در حالی که مشغول نوشتن این مرور کوتاه بر کتاب ارزشمند خانم دقیقیان بودم، در یوتیوب به تحلیل یکی از چهرههای فعال سیاسی ایرانی برخوردم که مرتباً از سوی تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی در دانشگاههای ایران حضور مییابد و سیاست یهود ستیزی را با استناد به قرآن برای حوانان تشریح و تبیین میکند.
(نگاه کنید به این نشانی: https://www.youtube.com/shorts/DvEZ22AS۸bA)
آقای رائفی پور که از سخنگویان محبوب نظام جمهوری اسلامی هم هست، در این سخنان که بعد از حنگ ۱۲ روزه با عنوان «سنت های الهی در نبرد با اسرائیل» ایراد کرده، میگوید:
به عبارت روشن، چون (به استنباط گوینده) خداوند در قرآن یهودیان را دشمن خوانده، پس خلق مسلمان باید با او دشمنی کنند، زیرا آنها دشمن خدایند و ما اگر به اسلام اعتقاد داریم باید دشمن آنها باشیم!
فقط مانده است که این تئوریسین جمهوری اسلامی بگوید: «قال النبی والله یحب الظالمین»!
باید اصل کتاب «بازشناسی روایت پوریم ـــ ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» را دریافت و خواند.
«ای میل» و نشانی سایت نویسنده را در زیر می آورم. کتاب را از همین نشانی می توانید درخواست کنید.
تهیۀ کتاب در سایت آثار نویسنده: https://sites.google.com/view/mypublicationsdirect/home
تماس با نویسنده: .(JavaScript must be enabled to view this email address)
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|