">
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 15:52

هدف اصلاح‌طلبان؛ حفظ نظام یا رسیدن به قدرت





نظر شما درباره این مقاله:







پیشنهاد علی مطهری به پزشکیان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 12:58

پیشنهاد علی مطهری به پزشکیان





نظر شما درباره این مقاله:







دولت یا بی‌دولتی؟ / احمد زیدآبادی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 12:50

دولت یا بی‌دولتی؟ / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







آخرین آمار و اطلاعات از بیماری‌های قلبی در ایران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 12:42

آخرین آمار و اطلاعات از بیماری‌های قلبی در ایران





نظر شما درباره این مقاله:







اعدام مهران بهرامیان، یکی از متهمان اعتراضات
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 12:06

اعدام مهران بهرامیان، یکی از متهمان اعتراضات





نظر شما درباره این مقاله:







کشور‌های بازداشت‌کننده آمریکایی‌ها مجازات می‌شوند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 10:19

کشور‌های بازداشت‌کننده آمریکایی‌ها مجازات می‌شوند





نظر شما درباره این مقاله:







کمبود کادر درمان؛ بحرانی خاموش در بیمارستان‌های دولتی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 10:14

کمبود کادر درمان؛ بحرانی خاموش در بیمارستان‌های دولتی





نظر شما درباره این مقاله:







نگرانی ایرانی‌ها از آنچه در پیش است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 9:07

گزارش خبرنگاران نیویورک تایمز از تهران:

نگرانی ایرانی‌ها از آنچه در پیش است


دکلن والش، نانا هایتمن
نیویورک تایمز – ۶ سپتامبر ۲۰۲۵

استاد دانشگاه حال و هوایی مرموز داشت.

همسایه‌ها می‌گفتند که یک محافظ همیشه پشت سر او می‌آمد و می‌رفت، وقتی که در خیابانی پر از درخت در مرکز تهران از آپارتمانش بیرون می‌رفت یا بازمی‌گشت. مردی کم‌حرف با ریش خاکستری کوتاه؛ هیچ‌کس دقیق نمی‌دانست چرا او نیاز به محافظ دارد. و البته همه بهتر می‌دانستند که نباید چنین سؤالی بپرسند.

امیرعلی خرمی، نوجوانی که در همسایگی او زندگی می‌کرد، چندان به این چیزها اهمیتی نمی‌داد. امیرعلی ۱۴ ساله شیفته بازی‌های ویدئویی و فوتبال بود و به گفته خانواده‌اش، رویای دروازه‌بان حرفه‌ای شدن را در سر می‌پروراند. او به ندرت به همسایه سالخورده توجهی می‌کرد؛ همان مردی که گاهی در خیابان با پدرش خوش‌وبش کوتاهی می‌کرد.

اما بامداد ۱۳ ژوئن، در روزهای آغازین جنگ ۱۲روزه میان اسرائیل و ایران که بعداً ایالات متحده را هم درگیر کرد، سرنوشت آن‌ها به طرز جداناشدنی در هم گره خورد. یک بمب اسرائیلی به خانه آن استاد، دکتر احمدرضا ذوالفقاری، اصابت کرد؛ کسی که مشخص شد یکی از دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران بوده است.

انفجار نه تنها جان دانشمند و خانواده‌اش را گرفت، بلکه به ساختمان‌های اطراف نیز سرایت کرد، دیوار پشت دیوار را درید تا سرانجام به اتاق کوچک خواب امیرعلی رسید و او را هم کشت.


رحیم خرمی (چپ) و شهلا عراقیان‌فر، در اتاقی که پسرشان امیرعلی در حمله هوایی اسرائیل کشته شد


آثار حمله اسرائیل که دکتر احمدرضا ذوالفقاری، یکی از دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران، را هدف قرار داد


زهرا قادری، ۱۶ ساله، در دومین روز جنگ، هنگامی که بمبی در نزدیکی خانه‌اش در تهران فرود آمد، هدف اصابت ترکش قرار گرفت. شش هفته بعد، او هر دو ساعت یکبار برای کنترل درد، دوزهایی از مورفین دریافت می‌کرد. او گفت: «من هنوز کابوس می‌بینم.»

امدادگران یک ساعت طول دادند تا پیکر درهم‌شکسته امیرعلی را از زیر آوار بیرون بکشند. این را امیرمحمد، برادر ۲۱ ساله او، برای من تعریف کرد؛ همان‌طور که تقریباً دو ماه پس از حمله در خرابه‌های اتاق خواب‌شان ایستاده بود.

ما که با ویزاهای نادر خبرنگاری به ایران آمده بودیم، هشت روز در این کشور ماندیم تا بازتاب‌های مرگبارترین جنگ چند دهه اخیر ایران را بررسی کنیم. گرچه مترجم ما از سوی دولت تأمین شده بود، اما ما ترجمه‌اش را راستی‌آزمایی کردیم و با وجود فضای پر از ترس از حکومت، بسیاری از مردم با صراحت شگفت‌انگیزی صحبت کردند.

امیرمحمد به یک فیگور مرد عنکبوتی که از زیر آوار بیرون زده بود و گرد و خاک رویش نشسته بود، اشاره کرد و گفت: «امیرعلی عاشق زندگی بود. چه کار کرده بود که باید کشته می‌شد؟»

صدها غیرنظامی در ژوئن کشته شدند، وقتی که بمب‌ها و موشک‌های اسرائیل به مدت ۱۲ روز بر فراز تهران، کلان‌شهری ۱۰ میلیونی، باریدن گرفت و پایتخت را خونین و پریشان برجا گذاشت. بمب‌افکن‌های آمریکایی تأسیسات کلیدی هسته‌ای در جنوب کشور را در هم کوبیدند. اما این بمباران‌ها در قلب پایتخت بود که شوک عمیق‌تری به بسیاری از ایرانی‌ها وارد کرد و نشان داد که رقابت دیرینه ایران و اسرائیل وارد مرحله‌ای بی‌ثبات و به شدت خطرناک شده است.

اسرائیل می‌خواست برنامه هسته‌ای ایران را فلج کند و در زمانی حساس رهبری منطقه‌ای تهران را تضعیف نماید؛ درست وقتی که نیروهای نیابتی ایران مانند حماس و حزب‌الله به شدت تضعیف شده بودند. جنگنده‌ها و پهپادها مراکز فرماندهی نظامی و اهداف دیگر را در هم کوبیدند و فرماندهی ارشد نظامی ایران را همراه با دست‌کم ۱۳ دانشمند هسته‌ای از میان بردند.

اما بمب‌ها همچنین به زندانی شلوغ، یک ایستگاه تلویزیونی که در حال پخش اخبار بود، و آپارتمان‌هایی که خانواده‌ها در آن در خواب بودند، اصابت کردند. حتی رفت‌وآمد روزانه هم امن نبود: بنابر فیلم‌های منتشرشده، بمب‌هایی که بر ترافیک ساعت شلوغی افتادند، خودروها را مانند اسباب‌بازی به هوا پرتاب کردند.


پوستری از سحر امامی، مجری اخبار، در میان ویرانه‌های تلویزیون دولتی ایران. خانم امامی به دلیل ادامه انتقاد از اسرائیل پس از اصابت بمب به استودیویش، حتی در حالی که دود و آوار صحنه را پر کرده بود، به عنوان یک قهرمان ملی مورد ستایش قرار گرفت.

در مجموع، بنا به اعلام وزارت بهداشت ایران، ۷۰۰ غیرنظامی و نزدیک به ۴۰۰ نفر از نیروهای نظامی و پرسنل هسته‌ای کشته شدند. خبرگزاری حقوق بشر (HRANA)، گروهی مستقل مستقر در آمریکا، مرگ ۴۳۶ غیرنظامی، ۴۳۵ نیروی نظامی و ۳۱۹ نفر مفقودی را تأیید کرد.

در مقابل، حملات تلافی‌جویانه ایران علیه اسرائیل ــ از جمله شلیک موشک‌های بالستیک به شهرهای بزرگ ــ به گفته وزارت خارجه اسرائیل ۳۱ کشته برجای گذاشت.

تهران آخرین بار در سال ۱۹۸۸ مورد حمله بزرگ قرار گرفته بود، زمانی که موشک‌های اسکاد عراقی به محله‌های پرجمعیت اصابت کردند و دست‌کم ۴۰۰ غیرنظامی را کشتند. اما بسیاری از ساکنان می‌گویند آن حملات از نظر شدت قابل مقایسه با جنگ اخیر نبود. و حالا هم امید اندکی وجود دارد که آتش‌بس شکننده‌ای که ایران و اسرائیل در ۲۵ ژوئن پذیرفتند، چندان دوام بیاورد.

فریدون سلطانی، سنگ‌تراشی که از مراسم یادبود سردار حسین سلامی، فرمانده ترور شده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیرون می‌آمد، به من گفت: «ما چشم‌مان به آسمان است. هیچ‌کس باور ندارد که این ماجرا تمام شده باشد.»

شیوه‌ای تازه از جنگ

این جنگ کوتاه اما سهمگین، نشانگر تغییر و تحولی لرزه‌آور در دشمنی‌ای بود که خاورمیانه مدرن را شکل داده است.

سال‌ها، اسرائیل و ایران درگیر جنگی پنهان بودند. ایران از طریق گروه‌های نیابتی منطقه‌ای خود علیه اسرائیل می‌جنگید. اسرائیل نیز تلاش می‌کرد برنامه هسته‌ای ایران را با خرابکاری، عملیات مخفی و ترورهای هدفمند فلج کند. در خیابان‌های تهران، موتورسوارانی بمب‌ها را به خودروهای دانشمندان هسته‌ای می‌چسباندند یا آنان را در همان صندلی‌هایشان هدف گلوله قرار می‌دادند. همسران و فرزندان آن‌ها عمدتاً آسیبی نمی‌دیدند.

اما در ژوئن، اسرائیل آن دکترین را کنار گذاشت و به عملیات نظامی آشکار روی آورد که صدها غیرنظامی را به کشتن داد. برخی حملات ساکنانی را کشت که تنها بدشانسی‌شان زندگی در کنار یک دانشمند هسته‌ای یا ژنرال ارشد بود؛ برخی دیگر نیز آشکارا اهداف غیرنظامی را هدف گرفتند که ظاهراً با هدف بی‌ثبات کردن حکومت ایران صورت می‌گرفت.


مراسم بزرگداشت دانشجویان، استادان و کارمندان کشته شده در جنگ در دانشکده فنی دانشگاه تهران


بیلبوردی که موشک‌ها و شخصیت اسطوره‌ای آرش کمانگیر را به تصویر می‌کشد


مراسم یادبود ژنرال حسین سلامی، فرمانده ترور شده سپاه قدرتمند پاسداران انقلاب اسلامی ایران

مرگبارترین واقعه، بمباران یک‌ساعته زندان بدنام اوین بود که بنا بر اعلام وزارت بهداشت ایران، ۸۰ کشته برجای گذاشت؛ از جمله زندانیان، مددکاران اجتماعی و کودکان. مقام‌های اسرائیلی این حمله را ضربه‌ای به «ظلم» توجیه کردند. اما دیدبان حقوق بشر و عفو بین‌الملل آن را به احتمال زیاد جنایت جنگی نامیدند.

رهبران اقتدارگرای ایران کوشیدند چهره‌ای مقاوم از خود نشان دهند و اندوه ملی را به سوی نوعی ملی‌گرایی چالش‌گرانه هدایت کنند. ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، در مصاحبه‌ای گفت: «آنچه تو را نکشد، قوی‌ترت می‌کند.»

پرتره‌های عظیم ژنرال‌ها و دانشمندان هسته‌ای کشته‌شده بر فراز میدان‌های اصلی تهران آویزان بود. در مراسم رسمی، پرده‌های بزرگ ویدئویی موشک‌هایی را نشان می‌دادند که به سوی اسرائیل روانه می‌شدند. شمارش‌گر دیجیتال برای «محو اسرائیل» ــ که در روز بازدید من روی عدد ۵۵۳۳ روز ایستاده بود ــ همچنان در میدان فلسطین شهر به‌طور چالشگرانه می‌درخشید؛ همان‌طور که سال‌هاست چنین می‌کند.


دختری عکسی از خود با محمد سعید ایزدی، ژنرال ارشد ایرانی که توسط اسرائیل کشته شد، در بیرون از مراسم بزرگداشتی در تهران در دست داشت. ایزدی تا زمان مرگش، ریاست «سپاه فلسطین» را بر عهده داشت که از حماس و دیگر گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی حمایت می‌کند

در دانشگاه تهران، دانشجویان تالاری را پر کرده بودند که در آن روحانی‌ای عمامه‌به‌سر، نماینده رهبر ایران آیت‌الله علی خامنه‌ای، روایت‌های بازنویسی‌شده‌ای از جنگ اخیر ارائه می‌کرد. او اعلام کرد: «آمریکا و اسرائیل به ما التماس کردند که آتش‌بس را بپذیریم.»

فاطمه پنجی، دانشجوی ۲۴ ساله، با دقت گوش می‌داد. او گفت جنگ تجربه‌ای وحشتناک بود و تعریف کرد چگونه در خوابگاهش پناه گرفته بود، در حالی که بمب‌ها در نزدیکی فرو می‌افتادند. اما جنگ او را مصمم کرده بود که آینده‌اش را وقف ایران کند؛ به گفته خودش: «حتی جانم را.»

اما دیگران دوگانه‌نگرتر بودند؛ خشم نسبت به اسرائیل را با سرخوردگی از حکومت خود درهم می‌آمیختند. تحریم‌های سخت آمریکا که برای فشار بر ایران در موضوع هسته‌ای اعمال شده، اقتصاد کشور را فلج کرده است؛ در حالی که خشم نسبت به حاکمان روحانی پیش‌تر به اعتراضات خیابانی گسترده منجر شد، آخرین بار در سال ۲۰۲۲.

تابستان امسال، رنج مردم با کمبود مزمن آب و برق در بدترین موج گرما طی سال‌های اخیر تشدید شد. و حالا، پس از جنگ، بسیاری حتی در خانه‌های خود احساس امنیت نمی‌کنند.

وقتی احمد حیاتی‌زاده، بامداد ۱۳ ژوئن از تختش به بیرون پرتاب شد، گمان کرد زمین‌لرزه بزرگی فرارسیده که زمین‌شناسان مدت‌هاست وقوعش را در تهران پیش‌بینی می‌کنند. اما در واقع بمبی بود که خانه دکتر ذوالفقاری، دانشمند هسته‌ای ساکن آن سوی خیابان، را هدف گرفته بود.

امروز حیاتی‌زاده، بازرگان بازنشسته، شب‌ها به‌سختی خوابش می‌برد. او در حالی که کنار کاناپه‌ای تکه‌تکه‌شده ایستاده بود، گفت: «اگر اینجا امن نیست، پس کجا می‌تواند باشد؟»

احساسات پیچیده درباره جنگ و آمریکا

یک غروب در اواخر ژوئیه، هزاران خانواده در گوشه‌ای از بهشت زهرا ــ گورستان عظیم تهران ــ گرد آمدند تا یاد کسانی را زنده کنند که ۴۰ روز پیش کشته شده بودند؛ رویدادی که در آیین شیعه ایران نقطه عطفی مهم محسوب می‌شود.

تاریخ ایران پیش‌تر هم اینجا رقم خورده بود. در جریان انقلاب ۱۳۵۷، نخستین رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله روح‌الله خمینی، پس از بازگشت از تبعید به این گورستان شتافت تا سخنرانی‌ای ایراد کند که جاه‌طلبی‌هایش برای کشور را آشکار ساخت.

اکنون، بهشت زهرا بازتابی بود از آنکه رویکرد تقابلی او ایران را به کجا کشانده است. صدها قبر تازه‌کنده‌شده، پوشیده از گلبرگ‌های رز، بخشی را پر کرده بود که به کشته‌شدگان جنگ ژوئن اختصاص یافته بود. زنان سیاه‌پوش روی سنگ قبرهای مرمر خم می‌شدند و دعا می‌خواندند. مردان در سکوت بر سینه‌های خود می‌کوبیدند و اشک‌هایشان را فرو می‌خوردند.


مزار دکتر زهره رسولی، متخصص زنان و زایمان، و نوزاد دو ماهه‌اش، رایان قاسمیان. رایان کوچکترین قربانی جنگ بود


عزاداران عکس‌های کشته‌شدگان را در بخشی از گورستان وسیعی که برای کشته‌شدگان جنگ ژوئن در نظر گرفته شده بود، در دست داشتند

جوانی با صدایی پر احساس، در حالی که سوگوارانی عکس‌های قربانیان ــ افسران و سربازان ارتش، اما همچنین بازرگانان، دانشجویان و داوطلبان هلال‌احمر ــ را بالا گرفته بودند، با میکروفن به خواندن مرثیه‌ها پرداخت. جوان‌ترین قربانی، پسربچه‌ای دو ماهه به نام رایان قاسمیان بود که در کنار مادرش به خاک سپرده شد.

برای چند ساعت کوتاه، این مراسم ایرانیانی را گرد هم آورد که در دل دستگاه امنیتی سختگیر کشور بودند با شهروندانی که هیچ ارتباطی با آن نداشتند. غم خشم‌آلود، آنان را به هم پیوند زد.

لیلا علی‌زاده در حالی که عکس برادرش ــ افسری در نیروی هوایی که به گفته او نزدیک تأسیسات زیرزمینی غنی‌سازی اورانیوم در فردو کشته شده بود ــ را در دست می‌فشرد، گفت: «فکر می‌کنند با کشتن فرماندهان ما می‌توانند ما را تضعیف کنند. اما این فقط ما را قوی‌تر می‌کند.»

حدیث پازوکی، مدیر صنعت مد با چهره‌ای رنگ‌پریده، خم شد بر مزار پدرش؛ مردی که در خیابان بر اثر یکی از بمب‌هایی که زندان اوین را هدف گرفته بود، کشته شد. او با چشمانی درخشان از خشم به من گفت: «او هرگز در هیچ تجمع سیاسی شرکت نکرده بود. او چه کار به اسرائیل یا آمریکا داشت؟»

خانم پازوکی افزود که این جنگ احساسات پیچیده‌ای در او برانگیخته است. او گفت: «جوانان ایرانی رؤیای آمریکایی را تحسین می‌کنند.» اما مقصر مرگ پدرش را شخصاً رئیس‌جمهور ترامپ می‌دانست که در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد: «این جنگ به گردن اوست.»


یک نقاشی دیواری در تهران. در یکی از سطرها نوشته شده است: «ما حتی برای یک ثانیه هم با آمریکا کنار نخواهیم آمد.»

سوگوار دیگری به نام خدیجه آرام نزدیک شد. مانند بسیاری از ایرانیانی که با آن‌ها مصاحبه کردیم، او از ترس انتقام حکومت از گفتن نام کاملش خودداری کرد. او گفت: «باید بدانید که ایرانی‌ها با دولت‌شان یکی نیستند.»

دخترش که در کنارش ایستاده بود، چند جمله‌ای به زبان آلمانی گفت؛ زبانی که تازه آموختنش را آغاز کرده به امید مهاجرت.

خدیجه ادامه داد: «هیچ مادر عاقلی نمی‌گذارد فرزندانش در کشوری درگیر جنگ بمانند.» او افزود، آنچه ایرانیان بیش از هر چیز می‌خواهند «صلح و آزادی» است.

حس عمیق آسیب‌پذیری

امید برخی رهبران اسرائیل به اینکه جنگ، شورشی مردمی علیه حکومت ایران به پا کند، به‌طور فاحشی بی‌اساس از کار درآمد.

به‌جای قیام علیه رهبران، ایرانیان آرام‌آرام به نوعی از زندگی عادی بازگشتند. کسانی که هنگام جنگ گریخته بودند، عمدتاً بازگشتند. رستوران‌های گران‌قیمت در مناطق اعیان‌نشین شمال تهران دوباره در تعطیلات آخر هفته مملو از جمعیت شد. ترافیک بدنام و سنگین شهر دوباره آغاز شد.

اما همزمان، حسی عمیق آسیب‌پذیری در شهر جریان دارد. فروپاشی سامانه‌های پدافند هوایی ایران، که کشور را در برابر حملات ۱۲روزه اسرائیل بی‌دفاع گذاشت، بسیاری از ساکنان را نگران کرده است. اطمینان‌خاطری‌های رسمی در تضاد با موج گسترده جست‌وجو برای «خائنان» است که از ژوئن تاکنون به اعدام ۱۰ متهم به جاسوسی انجامیده است.


جوانان ایرانی در کافه گودو، در مرکز شهر. از زمان جنگ در ماه ژوئن، زندگی عادی از سر گرفته شده است


یک شب شلوغ در بازار بزرگ


مسافران در متروی تهران. اکثر ساکنانی که در طول جنگ از پایتخت گریخته بودند، بازگشته‌اند

در عین حال، این احساس هم وجود دارد که جنگ چیزی ناملموس را در ایران دگرگون کرده و ممکن است کشور را به مسیری تازه و غیرقابل پیش‌بینی بکشاند.

«الان هر چیزی ممکن به نظر می‌رسد.» این را نیوشا، دانش‌آموز ۱۷ ساله، با خنده‌ای بیرون از یک پیتزافروشی شلوغ در گوشه‌ای پررونق از مرکز تهران گفت؛ در حالی که کنار دخترعمویش از شیراز ایستاده بود.

این دختران جوان، که خواستند تنها با یک نام معرفی شوند، نمی‌خواستند از سیاست حرفی بزنند. اما در همان دم گفتند که مشتاق تغییرند. برخی تغییرها هم از همین حالا آغاز شده است. آن‌ها مانند شمار روزافزونی از زنان تهرانی، دیگر حجاب اجباری نداشتند ــ قانونی که دست‌کم فعلاً حکومت در اجرای آن سهل‌گیری کرده است.

اما برای برخی دیگر، این لحظه زمانی برای دوچندان کردن رویکرد جنگ‌طلبانه است. اعضای بسیج دانشجویی، گروهی داوطلب وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گرد خرابه‌های خانه دکتر ذوالفقاری جمع شدند.

زنان روی تیرهای چراغ‌برق گل‌های لاله ــ نماد ملی ایران ــ نقاشی می‌کردند، در حالی که مردان پرچم‌ها را بر ویرانه‌ها می‌آویختند و شعار انتقام سر می‌دادند. علی سلیمانی، دانشجوی حقوق، گفت: «ما جنگ می‌خواهیم.»

کنارش، روی تکه‌ای بتن شکسته، گرافیتی تازه‌ای برق می‌زد. شعار چنین بود: «شما شروع کردید. ما تمامش می‌کنیم.»

—-
* دکلن والش خبرنگار ارشد آفریقا در نیویورک تایمز مستقر در نایروبی، کنیا است. او پیش‌تر از قاهره، پوشش خاورمیانه، و اسلام‌آباد، پاکستان گزارش می‌داد.


بخش زنانه مسجد امامزاده صالح در شمال تهران. بسیاری از ایرانی‌ها نگرانند که اگر جنگ با اسرائیل از سر گرفته شود، چه اتفاقی خواهد افتاد




نظر شما درباره این مقاله:







تحریم‌ها چگونه طبقه متوسط ایران را کوچک کرد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 8:28

تحریم‌ها چگونه طبقه متوسط ایران را کوچک کرد


روزنامه دنیای اقتصاد

مطالعه نشان می‌دهد که تحریم‌های اقتصادی بین‌المللی که غالبا در رابطه با پرونده هسته‌ای در سال‌های پس از سال ۲۰۱۲ بر ایران تحمیل شد، تاثیری عمیق بر کوچک شدن طبقه متوسط ایران داشته است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که سهم طبقه متوسط ایران از کل جمعیت، در صورت عدم اعمال تحریم‌ها بر ایران تا سال۲۰۱۹، به حدود ۸۰درصد گسترش می‌یافت؛ اما این طبقه در سال ۲۰۱۹ تنها حدود ۵۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌داد.

این مطالعه که با عنوان «تاثیر تحریم‌های بین‌المللی بر اندازه طبقه متوسط ​​در ایران (The effect of international sanctions on the size of the middle class in Iran)» توسط محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی انجام شده، با بهره‌گیری از روش‌های پیشرفته تحلیل کانترفکچوال (counterfactual analysis) و روش کنترل مصنوعی (SCM) یک سناریوی جایگزین برای ایران ترسیم کرده است: جهانی که در آن این کشور با موج بی‌سابقه تحریم‌های مالی و نفتی روبه‌رو نمی‌شد. طبق محاسبات، در این شرایط، طبقه متوسط ایران باید به رشد پایدار خود ادامه می‌داد و سالانه به طور متوسط ۱۷واحد درصد بزرگ‌تر می‌شد، در واقعیت، این گروه اجتماعی با کاهش شدید روبه‌رو شده است. برای تایید بیشتر این یافته‌ها، روش تفاضل در تفاضل مصنوعی (SDID) نیز به‌کار گرفته شده است که تخمین محافظه‌کارانه‌تری از کاهش ۱۲ واحد درصدی ارائه می‌دهد. این برآوردها، مهر تاییدی بر این واقعیت است که تحریم‌ها، با شوک‌های مستقیم اقتصادی و همچنین سیاست‌های داخلی دولت در پاسخ به آنها، به‌طور همزمان عمل کرده و به فروپاشی طبقه متوسط دامن زده‌اند.

نقش طبقه متوسط در توسعه اقتصادی و ثبات اجتماعی

طبقه متوسط، نه تنها در ایران، بلکه در تمام جوامع مدرن، ستون فقرات ثبات اقتصادی و اجتماعی محسوب می‌شود. این گروه اجتماعی به‌عنوان کاتالیزور اصلی توسعه شناخته می‌شود و از طریق افزایش کارآفرینی، نوآوری و مصرف داخلی، به رشد پایدار کمک می‌کند. طبقه متوسط به‌طور تاریخی، منبع اصلی تقاضا برای کالاهای با ارزش افزوده بالاتر مانند لوازم خانگی، خودرو و خدمات آموزشی و درمانی بوده است که این خود موجب رشد بخش‌های صنعتی و خدماتی می‌شود. علاوه بر این، این طبقه با ایفای نقش میانجی بین خواسته‌های افراطی ثروتمندان و فقرا، تنش‌های اجتماعی را کاهش می‌دهد و بستر مناسبی برای اصلاحات سیاسی و دموکراتیک فراهم می‌آورد. نظریه‌پردازانی چون ساموئل ‌هانتینگتون و عجم‌اوغلو و رابینسون تاکید دارند که وجود یک طبقه متوسط بزرگ و مرفه، شانس دموکراسی پایدار را افزایش می‌دهد؛ زیرا این گروه اجتماعی به دنبال پاسخ‌گویی نهادهای دولتی و حاکمیت قانون است و از رفتارهای رادیکال که دارایی‌های آنها را به خطر می‌اندازد، دوری می‌جوید.

نقطه عطف تحریم‌ها در سال۲۰۱۲

این پژوهش با بررسی دقیق داده‌های اقتصادی و اجتماعی از سال۱۹۹۶ تا ۲۰۱۹، تصویر دقیقی از مسیر صعودی طبقه متوسط در ایران پیش از تحریم‌ها را ارائه می‌دهد. این روند رو به رشد که پس از پایان جنگ ایران و عراق آغاز شده بود تا سال۲۰۱۲ به تدریج ادامه یافت. در این دوره، بهبود نسبی در زیرساخت‌های اقتصادی و افزایش درآمدهای نفتی به گسترش طبقه متوسط کمک کرد. با این حال، در سال۲۰۱۲ این روند به نقطه عطفی رسید و مسیر آن به کلی معکوس شد. تحریم‌های شدید، به‌ویژه تحریم‌های نفتی آمریکا و اروپا، صادرات نفت ایران را به شدت کاهش داد و دولت را از بخش عمده‌ای از درآمدهای ارزی خود محروم کرد. این کمبود بودجه منجر به افزایش بی‌سابقه تورم و کاهش قدرت خرید مردم شد؛ به‌طوری‌که بسیاری از خانوارهای طبقه متوسط، به‌ویژه کارمندان و بازنشستگان با حقوق ثابت، به طبقه پایین‌تر سقوط کردند. این روند، به‌عنوان یک جریان تضعیف جایگاه اجتماعی طبقه متوسط در ایران شناخته می‌شود.

مکانیسم اثر تحریم‌ها بر طبقه متوسط

تحریم‌ها از طریق چندین کانال اصلی به طبقه متوسط ضربه زده‌اند. اولین و آشکارترین کانال، کاهش تولید ناخالص داخلی سرانه است که به‌طور مستقیم بر درآمد و رفاه مردم تاثیر می‌گذارد. طبق تخمین‌های این تحقیق، تحریم‌ها باعث کاهش تقریبا ۳۰۰۰دلاری درآمد سرانه حقیقی مردم ایران در این سال‌ها برحسب قدرت خرید شده است. این کاهش درآمد، به‌ویژه برای افرادی که در آستانه ورود به طبقه متوسط یا در لبه پایین این طبقه قرار دارند، به معنای سقوط به زیر خط فقر بوده است.

کانال دوم اثرگذاری تحریم‌ها بر حجم طبقه متوسط، بازار کار است. تحریم‌ها با اختلال در زنجیره‌های تامین و واردات کالاهای واسطه‌ای، به تعطیلی و ورشکستگی صدها واحد تولیدی و خدماتی منجر شدند. این امر نه تنها مشاغل زیادی را از بین برد، بلکه کارمندان را به سمت مشاغل غیررسمی و آسیب‌پذیر سوق داد. این پژوهش نشان می‌دهد که سهم مشاغل غیررسمی و آسیب‌پذیر به ترتیب ۳.۴ و ۲.۷ واحد درصد افزایش یافته است. این تغییر شغل به سمت بخش غیررسمی، به معنای از دست دادن امنیت شغلی، بیمه، مزایا و حقوق ثابت است که همگی از ویژگی‌های اصلی مشاغل طبقه متوسط محسوب می‌شوند.

کانال سوم، تجارت بین‌المللی و سرمایه‌گذاری است. کاهش شدید صادرات و واردات کالا، به همراه کاهش ۳۷درصدی سرمایه‌گذاری سرانه، نشان‌دهنده انزوای اقتصادی ایران و از دست رفتن فرصت‌های رشد است که همگی به کاهش حجم طبقه متوسط منجر شده‌اند. علاوه بر این، تحریم‌ها با تقویت فساد و ناکارآمدی در سیستم اداری و اقتصادی کشور، به افزایش هزینه‌های کسب‌وکار و تضعیف کارآفرینی در بخش خصوصی منجر شده‌اند. برای دور زدن تحریم‌ها، دولت به شرکت‌های واسطه‌ای و نهادهای خاصی متوسل شده که این امر موجب تقویت بخش‌های غیرشفاف اقتصاد و کاهش رقابت شده است. این روند، به جای رشد مبتنی بر بخش خصوصی و بازار آزاد، به رشد مبتنی بر رانت و فساد منجر شده که به طور مستقیم به ضرر کارآفرینان و کسب‌وکارهای کوچک طبقه متوسط بوده است.

ایران بدون تحریم به کجا می‌رسید؟

این مطالعه از یک مجموعه داده گسترده استفاده می‌کند که شامل چندین متغیر کلیدی برای پیش‌بینی اندازه طبقه متوسط است. متغیر اصلی، سهم طبقه متوسط از کل جمعیت در ایران است که به‌عنوان افرادی با درآمد روزانه بین ۱۱ تا ۱۱۰ دلار (بر اساس قدرت خرید ۲۰۱۱) تعریف شده است. این تعریف به‌دلیل مقایسه پذیری جهانی و توانایی در شناسایی کاهش مطلق درآمدها، بر تعاریف نسبی ترجیح داده شده است. متغیرهای پیش‌بینی‌کننده شامل تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی، شاخص‌های جمعیتی و سلامت، نرخ ثبت‌نام در مقطع متوسطه، سهم درآمدهای نفتی در تولید ناخالص داخلی، سهم مصرف خانوار و هزینه‌های دولت در تولید ناخالص داخلی، حجم تجارت کالا (واردات و صادرات)، و شاخص‌های کیفیت حکمرانی مانند «صدا و پاسخ‌گویی» و «کنترل فساد» است.

با استفاده از روش SCM، یک ایران مصنوعی (Synthetic Iran) با استفاده از الگوی کشورهای همسان (از منطقه منا (MENA)، اوپک و سازمان همکاری اسلامی) مانند تونس، قطر، مالزی، آذربایجان و اندونزی ایجاد شد. این انتخاب از کشورها به‌دلیل شباهت‌های ساختاری و نهادی آنها با ایران قبل از تحریم‌ها صورت گرفته است. نتایج نشان می‌دهد که ایران مصنوعی به خوبی عملکرد ایران واقعی را قبل از تحریم‌ها (۱۹۹۶ تا ۲۰۱۱) را نمایان می‌کند. با این حال، پس از سال۲۰۱۲، خطوط این دو کشور به شدت از یکدیگر فاصله می‌گیرند. درحالی‌که اندازه طبقه متوسط در ایران واقعی کاهش می‌یابد، در ایران مصنوعی به تدریج به رشد خود ادامه می‌دهد. این واگرایی به تحریم‌ها نسبت داده می‌شود.

برای اطمینان از اعتبار نتایج، چندین آزمون حساسیت و تایید انجام شده است. آزمون پلاسبو در مکان (Inspace placebo test) نشان می‌دهد که این کاهش تنها در مورد ایران رخ داده و در هیچ یک از کشورهای دیگر در گروه کنترل، مشاهده نشده است. این آزمون، به‌عنوان یک روش استنتاج تصادفی (randomization inference)، اعتبار علّی نتایج را به شدت تقویت می‌کند. آزمون پلاسیبو در زمان (Intime placebo test) نیز تایید می‌کند که واگرایی بین ایران واقعی و مصنوعی فقط از سال۲۰۱۲ به بعد رخ داده و در سال‌های قبل از آن، هیچ تاثیر قابل‌توجهی مشاهده نشده است. تحلیل «حذف یک به یک» (Leaveoneout analysis) نیز نشان می‌دهد که حذف هر یک از کشورهای تاثیرگذار در ساخت ایران مصنوعی، تغییری اساسی در نتایج اصلی ایجاد نمی‌کند.

پیامدهای اجتماعی و سیاسی تحریم‌ها

علاوه بر این، نتایج با داده‌های کیفی نظرسنجی ارزش‌های جهانی (WVS) نیز تایید می‌شود. در سال۲۰۰۵ (قبل از تحریم‌ها)، ۷۸.۷ درصد از پاسخ‌دهندگان ایرانی خود را جزو طبقه متوسط می‌دانستند، درحالی‌که در سال۲۰۲۰ (پس از تحریم‌ها)، این رقم به  ۶۳.۷ درصد کاهش یافت. این کاهش در ادراک مردم از وضعیت طبقاتی خود، به خوبی با نتایج کمّی این تحقیق همخوانی دارد و نشان می‌دهد که افول اقتصادی طبقه متوسط، یک پدیده کاملا عینی و قابل درک است.

تضعیف طبقه متوسط در ایران پیامدهای جدی سیاسی و اجتماعی دارد. با کوچک شدن این طبقه، خطر درگیری‌های اجتماعی افزایش می‌یابد.  کاهش طبقه متوسط ایران نتیجه یک چرخه معیوب از فشار بیرونی (تحریم‌ها) و پاسخ‌های سیاسی داخلی (که منابع را از رفاه عمومی به سمت اهداف استراتژیک و ایدئولوژیک منحرف می‌کند) است. در نهایت، یافته‌های این پژوهش به وضوح نشان می‌دهد که رژیم‌های تحریمی شدید، هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی ویرانگری بر جامعه هدف تحمیل می‌کند و با تضعیف طبقه متوسط، به‌طور ناخواسته به بی‌ثباتی بلندمدت و کاهش  سرمایه انسانی دامن می‌زند.




نظر شما درباره این مقاله:







هوشمند عقیلی خواننده و آهنگساز نامی درگذشت
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 8:26

هوشمند عقیلی خواننده و آهنگساز نامی درگذشت





نظر شما درباره این مقاله:







مهران بهرامیان بازداشت‌شده اعتراضات ۱۴۰۱ اعدام شد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 8:04

مهران بهرامیان بازداشت‌شده اعتراضات ۱۴۰۱ اعدام شد


بامداد شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، جمهوری اسلامی حکم اعدام مهران بهرامیان را به اتهام محاربه اجرا کرد. حکومت، کشته شدن یک مأمور بسیج در دهم دی ۱۴۰۱ را به او نسبت داده بود؛ در حالی که با وجود دوربین‌های نظارتی در سراسر شهر، هیچ فیلمی از لحظه ارتکاب جرم ادعایی وجود نداشت.

مهران بهرامیان در تمام روند دادرسی از داشتن وکیل انتخابی محروم بود و قوه قضاییه تنها ویدیویی از اعترافات اجباری او منتشر کرد. او و دیگر بازداشت‌شدگان سمیرم ماه‌ها در سلول انفرادی و زیر شکنجه نگهداری شدند. حکم اعدام یک بار نقض شد و متهمان با وثیقه آزاد شدند، اما یک ماه پیش دادگاه هم‌عرض دوباره حکم اعدام صادر کرد و آنان مجدداً بازداشت شدند.

اگر مهران بهرامیان تصور می‌کرد حکم اعدامش اجرا می‌شود، در فاصله آزادی تا بازداشت دوباره، کشور را ترک می‌کرد. اما او باور نداشت که برای جرمی که مرتکب نشده، جانش گرفته شود. روز گذشته خانواده‌اش برای آخرین ملاقات فراخوانده شدند.

طبق خبرهای رسیده، خانواده فاضل بهرامیان، دیگر متهم این پرونده نیز برای ملاقات فراخوانده شده‌اند؛ هرچند هنوز روشن نیست این ملاقات آخرین دیدار است یا خیر. منابعی می‌گویند حکم فاضل بهرامیان به حبس ابد تغییر یافته است.

فاضل برادر مراد بهرامیان، از جان‌باختگان سمیرم است. سمیرم در جریان انقلاب مهسا نقشی پررنگ داشت؛ به‌ویژه در هشتم دی ۱۴۰۱، هنگامی که اکثریت مردم در چهلم جان‌باختگان این شهر حاضر شدند و شعارهای اعتراضی سر دادند. پس از آن حکومت با قشون‌کشی گسترده وارد شهر شد و موج بازداشت‌ها آغاز گردید.

بنابر گزارش سازمان حقوق بشر ایران، در ماه گذشته میلادی (اوت ۲۰۲۵) دست‌کم ۱۴۲ نفر، شامل ۴ زن، ۵ تبعه افغانستان، ۱۱ شهروند بلوچ، ۶ شهروند کُرد و ۳ شهروند عرب در ایران اعدام شدند. این آمار در مقایسه با ۱۰۵ اعدام در ماه اوت سال ۲۰۲۴ رشد ۳۵ درصدی را شاهد بوده است.

در هشت ماه نخست سال جاری، دست‌کم ۸۶۴ اعدام توسط سازمان حقوق بشر ایران به ثبت رسیده است که در مقایسه با ۴۳۲ اعدام‌ ثبت‌شده طی همین بازه زمانی در سال گذشته میلادی، صد درصد افزایش را نشان می‌دهد.

روز ۲۹ اوت ۲۰۲۵ برابر با ۷ شهریور ۱۴۰۴ دفتر کمیساریایی عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، با ذکر این‌که حکومت ایران درخواست‌های متعدد برای لغو مجازات اعدام را نادیده گرفته، بار دیگر از ایران خواست تا در گام اول اجرای اعدام‌ها را متوقف کند و به سمت لغو این مجازاتِ مغایر با اصول انسانی حرکت کند.


منابع گزارش: سازمان حقوق بشر ایران و دادبان




نظر شما درباره این مقاله:







ایهود اولمرت: دیگر بس است ما به اندازه کافی کشته‌ایم
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 7:55

ایهود اولمرت: دیگر بس است ما به اندازه کافی کشته‌ایم


ایهود اولمرت، نخست‌وزیر اسبق اسرائیل، به شدت از بنیامین نتانیاهو و جنگ غزه انتقاد می‌کند. «بس است. ما به اندازه کافی کشته‌ایم. ما به اندازه کافی ویران کرده‌ایم.»

آریا صدیقی / هم‌میهن

ایهود اولمرت، نخست‌وزیر اسبق اسرائیل، به شدت از بنیامین نتانیاهو و جنگ غزه انتقاد می‌کند. او معتقد است که خشونت بیش از حد پیش رفته و اسرائیلی‌ها به خود اجازه داده‌اند که در خشم غرق شوند. ایهود اولمرت، ۷۹ ساله، نخست‌وزیر سابق اسرائیل است. او که اصالتاً از یک خانواده مهاجر روسی است، در طول چندین دهه از چهره‌های کلیدی در سیاست اسرائیل بوده است.

او به عنوان یکی از معتمدان نزدیک نخست‌وزیر آریل شارون، پس از سکته مغزی شارون در سال ۲۰۰۶، علاوه بر به دست گرفتن رهبری حزب میانه‌رو کادیما، کنترل دولت را نیز به دست گرفت. در طول دوران تصدی خود، اولمرت مذاکراتی را در مورد تأسیس یک کشور فلسطینی انجام داد، اما جنگ‌های لبنان در سال ۲۰۰۶ و غزه در سال‌های ۲۰۰۸-۲۰۰۹ را نیز رهبری کرد. او به دلیل اتهامات فساد علیه خود استعفا داد. امروز، او منتقد تند بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر، است.

‌* آقای اولمرت، وضعیت انسانی در نوار غزه در روزهای اخیر به طور قابل توجهی بدتر شده است. بخش‌های بزرگی از جمعیت از سوءتغذیه حاد رنج می‌برند و مردم به طور روزانه در حالی که به شدت به دنبال غذا می‌گردند، جان خود را از دست می‌دهند. در عین حال، ارتش اسرائیل جمعیت فلسطینی را به مناطق کوچک و کوچک‌تری سوق می‌دهد. اسرائیل در تلاش برای دستیابی به چه چیزی است؟

فکر نمی‌کنم کسی در موقعیت مسئولیت بتواند به طور منطقی توضیح دهد که ما در آنجا چه می‌کنیم. من متقاعد شده‌ام که ما یک سال پیش به تمام آنچه که می‌توانست در محدوده این جنگ به دست آید، دست یافته‌ایم.

‌* دقیقا به چه دستاورد خاصی اشاره می‌کنید؟

صادقانه بگویم، تا حدودی نظر شخصی من است: ترور یحیی سینوار...

‌* رهبر حماس در غزه و مغز متفکر حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳. او کم و بیش به طور اتفاقی توسط یک گشت اسرائیلی در نزدیکی رفح در ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ ترور شد.

در آن زمان، اگر نه زودتر، باید می‌گفتیم: دیگر کافی است. ما به اندازه کافی کشته‌ایم، ما به اندازه کافی نابود کرده‌ایم، ما آنها را به اندازه کافی تضعیف کرده‌ایم. در آن زمان، ما باید بالاخره این سوال تعیین‌کننده را از دولت می‌پرسیدیم: آیا واقعاً می‌خواهی گروگان‌ها را بازگردانی؟

‌* حتی کمی پس از ۷ اکتبر، بسیاری در اسرائیل خاطرنشان کردند که دو هدف جنگ - نابودی حماس و بازگرداندن گروگان‌ها - مانعه‌الجمع هستند. چرا آن زمان حرفی نزدید؟

در ماه اول پس از ۷ اکتبر، من علناً چیزی نگفتم زیرا می‌دانستم ایده‌های من برای بسیاری مسخره به نظر می‌رسید: ما باید برای بازگرداندن همه گروگان‌ها بدون یک جنگ بزرگ مذاکره می‌کردیم.

‌* منظورتان یک معامله برای جلوگیری از حمله زمینی است که اسرائیل در پایان اکتبر ۲۰۲۳ آغاز کرد؟

قطری‌ها در آن زمان پیامی را منتقل کردند و گفتند که حماس حاضر است فوراً همه ۲۵۱ گروگان را مبادله کند. اولین فکر من این بود که دولت حتی این پیام را بررسی نخواهد کرد. حال و هوای کشور در آن زمان حتی بررسی چنین چیزی را غیرممکن می‌کرد.

‌* آیا چنین توافقی می‌توانست در درازمدت از یک جنگ بزرگ تلافی‌جویانه جلوگیری کند؟

حداقل این بار سنگین را از دوش ما - یا بهتر است بگوییم، از قلب‌های ما - برمی‌داشت.

‌* به دلیل شکست‌های امنیتی در ۷ اکتبر؟

هیچ چیز نمی‌تواند دردی را که ما از دست دادن شهروندان خود متحمل شدیم از بین ببرد. اما اگر گروگان‌ها را - به قیمت آزادی هزاران زندانی فلسطینی - بازمی‌گرداندیم، حداقل بخشی از بار برداشته می‌شد.

‌* وقتی شما نخست‌وزیر بودید، با تبادل زندانیان فلسطینی با سرباز اسیر اسرائیلی گیلعاد شالیت مخالفت کردید. بنیامین نتانیاهو، جانشین شما، در نهایت با چنین توافقی موافقت کرد و ۱۰۲۷ زندانی فلسطینی از جمله یحیی سینوار آزاد شدند.

وضعیت شالیت متفاوت بود. با وجود سربازانی که در جنگ هستند، همیشه احتمال مشخصی وجود دارد که آنها اسیر، ربوده یا کشته شوند. با این حال، در ۷ اکتبر، ما اجازه دادیم ۱۲۰۰ نفر در داخل مرزهای اسرائیل کشته شوند و ۲۵۱ نفر ربوده شوند. ما آنها را از روی تکبر و خودپسندی به حماس تحویل دادیم. دولت در اساسی‌ترین مسئولیت خود شکست خورد.

‌* نتانیاهو با جنگی پاسخ داده است که امروز ادامه دارد و به نظر نمی‌رسد هدف مشخصی داشته باشد.

هیچ برنامه‌ای برای چنین عملیات بزرگی در غزه آماده نشده بود، زیرا این احتمال در نظر گرفته نمی‌شد که اسرائیل به این شکل مورد حمله قرار گیرد و مجبور به تلافی شود. وقتی جو بایدن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، تنها چند روز پس از حمله حماس از اسرائیل بازدید کرد، ابراز همدردی و همبستگی زیادی کرد، اما همچنین هشدار داد: ما نباید اجازه دهیم که خشم ما را در خود «فرو ببرد»، همانطور که پس از ۱۱ سپتامبر برای آمریکایی‌ها اتفاق افتاد. متأسفانه، ما از این توصیه پیروی نکردیم. ما اجازه دادیم بدون هیچ محدودیتی، خود را کنترل کنیم.

‌* با این حال، برای مدتی طولانی، بایدن و بسیاری از دولت‌های غربی بدون هیچ انتقادی از جنگ اسرائیل در غزه حمایت کردند. آیا این اشتباه بود؟

بایدن، نخست‌وزیر بریتانیا، سوناک، صدراعظم شولتز، نخست‌وزیر ایتالیا، ملونی و رئیس‌جمهور مکرون می‌دانستند که اسرائیل مجبور است در جست‌وجوی رهبران حماس، باید در یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق جهان فعالیت کند. آنها می‌دانستند که نتیجه این کار، خسارات جانبی قابل توجهی خواهد بود.

‌* ده‌ها هزار قربانی غیرنظامی نتیجه این [اقدامات] بوده‌اند. شما اخیراً گفتید که اسرائیل در غزه مرتکب جنایات جنگی شده است. چه زمانی به این درک رسیدید؟

لحظه تعیین‌کننده ۱۸ مارس امسال بود.

‌* آن روزی بود که اسرائیل آتش‌بس شش هفته‌ای را شکست، اما چندین جنایت جنگی، مانند بمباران‌هایی با تلفات غیرنظامیان، تا آن زمان مستند شده بود. یک پرونده نسل‌کشی که توسط آفریقای جنوبی مطرح شده بود، بیش از یک سال است که در دیوان بین‌المللی دادگستری مطرح است.

برای روشن شدن موضوع باید بگویم که من هرگز از کلمه نسل‌کشی صحبت نکرده‌ام. اما اجازه دهید توضیح دهم: در ۱۸ مارس، ما حمایت جامعه بین‌المللی را از دست دادیم زیرا در آن روز، ما به وضوح و آگاهانه توافقی را که قرار بود آتش‌بس پایدار ایجاد کند، نقض کردیم. با این کار، ما تمام مشروعیت خود را از دست دادیم.

‌* وقتی از جنایات جنگی صحبت می‌کنید، آیا به کل جنگ غزه اشاره می‌کنید و نه به وقایع خاص؟

تعدادی رویداد وجود دارد که می‌توان آنها را جنایات جنگی دانست. بیش از آنچه فکر کنید می‌توانم فهرست کنم. با این حال، بیش از هر چیز، این جنگ نامشروعی است که از منافع شخصی و سیاسی نخست‌وزیر ناشی می‌شود. در نتیجه، سربازان اسرائیلی در حال مرگ هستند، گروگان‌های بیشتری ممکن است جان خود را از دست بدهند و بسیاری از فلسطینی‌های بی‌گناه کشته می‌شوند. این یک جنایت است. این غیرقابل بخشش است.

‌* مقاومت گسترده‌ای پس از نقض آتش‌بس در ماه مارس در اسرائیل شکل گرفت، اگرچه هنوز به نظر نمی‌رسد که برای متقاعد کردن دولت به توقف جنگ کافی باشد.

بسیاری به این مقاومت پیوسته‌اند: فرماندهان سابق ارتش، موساد، سازمان اطلاعات داخلی علاوه برخلبانان متعدد نیروی هوایی و افرادی از سایر بخش‌های جامعه. همه آنها طوماری را امضا کرده‌اند که در آن خواستار پایان دادن به این جنگ هستند، جنگی که دیگر هیچ هدف معناداری را دنبال نمی‌کند و فقط در خدمت منافع نخست‌وزیر است.

‌* آیا باید نتانیاهو به دادگاه جنایی بین‌المللی در لاهه احضار شود؟

نه، من نمی‌خواهم کسی مجبور به رفتن به لاهه شود. من می‌خواهم نتانیاهو در اسرائیل متهم شود.

‌* پرونده‌ای علیه او به اتهام فساد در حال حاضر در جریان است...

من از یک پرونده دیگر صحبت می‌کنم. نتانیاهو باید به خاطر جنایاتی که روزانه علیه دولت اسرائیل و مردم اسرائیل مرتکب می‌شود، تحت پیگرد قانونی قرار گیرد.

‌* در اوایل ماه ژوئیه، اسرائیل کاتز، وزیر دفاع، اعلام کرد که دولت قصد دارد یک «شهر بشردوستانه» در جنوب غزه ایجاد کند تا در ابتدا ۶۰۰۰۰۰ نفر را در یک اردوگاه پناه دهد و سپس آنها را مجبور به ترک غزه کند. آیا این نقشه واقعی پشت این جنگ است؟

این یک نقشه نفرت‌انگیز و یک بحث وحشتناک است که باید فوراً پایان یابد.

‌* شما از «اردوگاه کار اجباری» صحبت کردید. چرا؟

من گفتم که ممکن است این طرح به عنوان یک اردوگاه کار اجباری تعبیر شود - و این خیلی بد است. مردم را پشت حصارها یا دیوارها، بدون هیچ آزادی حرکتی، از دنیای خارج دور نگه می‌دارند و امیدوارند که بتوانند آنها را از آنجا به اندونزی، لیبی یا اتیوپی بفرستند و بقیه نوار غزه را پاکسازی کنند. چرا؟ برای خیال‌پردازی‌های شهرک‌سازی اسموتریچ، بن گویر و دانیلا وایس...

‌* دو وزیر راست افراطی، بزالل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر، به اصطلاح «مادرخوانده جنبش شهرک‌سازی» هستند. دانیلا وایس هم با آنها متحد است.

تدوین چنین طرحی یک جنایت است - یا حداقل تحریک به ارتکاب جنایت.

‌* عناصر رادیکال جنبش شهرک‌سازی که این سه نفر نماینده آن هستند، مدت‌هاست که صدای بلندی در سیاست دولت در غزه، کرانه باختری و اسرائیل داشته‌اند. چرا اعتراضات در اسرائیل بزرگتر نیست؟

از ۷ اکتبر، سهم ثابتی در حدود ۷۰ درصد از جمعیت خواستار پایان جنگ بوده‌اند. اما نتانیاهو تاکنون توانسته است به اکثریتی که در انتخابات سه سال پیش به دست آورد، تکیه کند.

‌* اکثر حامیان پایان سریع جنگ، آن را با آزادی گروگان‌های اسرائیلی توجیه می‌کنند. به نظر می‌رسد تعداد کمی در اسرائیل از رنج فلسطینی‌ها متأثر شده‌اند. چرا اینطور است؟

فکر می‌کنم واقعاً از خط قرمز عبور کرده‌ایم. باید به بایدن گوش می‌دادیم و اجازه نمی‌دادیم خشم ما را فرا بگیرد. اما نمی‌دانم کشورهای دیگر چگونه واکنش نشان می‌دادند. دوباره به آنچه بایدن گفت فکر کنید: پس از یازده سپتامبر، ایالات متحده جنگ‌هایی را در افغانستان و عراق آغاز کرد، جایی که هزاران نفر کشته شدند و کل شهرها ویران شدند. تمایل به حمله‌ی سخت برای ما حتی بیشتر بود زیرا عاملان حمله هفت اکتبر در همان نزدیکی زندگی می‌کردند. برخی از قربانیان در کیبوتس حتی به عنوان داوطلب کار می‌کردند و بیماران را از غزه به بیمارستان‌های اسرائیل منتقل می‌کردند. این امر خشم را در اسرائیل افزایش داد.

‌* در برخی از رسانه‌های اسرائیلی، مرتباً گفته می‌‌شود که هیچ فرد بی‌گناهی در غزه وجود ندارد.

این کاملاً غیرقابل قبول است. من تصمیم گرفته‌ام تا جایی که می‌توانم علنی صحبت کنم تا جهان ببیند که اسرائیلی‌های زیادی وجود دارند که دیدگاه متفاوتی دارند.

‌* شما ۲۰ سال پیش عضو دولت بودید یعنی زمانی که نخست‌وزیر آریل شارون دستور تخلیه نوار غزه توسط اسرائیل را داد. آیا شهرک‌نشینان به زودی به غزه بازخواهند گشت؟

فکر نمی‌کنم این اتفاق بیفتد و من تمام تلاشم را خواهم کرد تا از آن جلوگیری کنم.

‌* از سال ۲۰۰۵، شهرک‌نشینان حضور بسیار بیشتری در نهادهای اسرائیلی پیدا کرده‌اند و اکنون در سیاست و ارتش قدرت را در دست دارند.

آنها قبل از آن در ارتش خدمت می‌کردند، به این امید که اساساً تعادل را در جامعه تغییر دهند و رویای مادام‌العمر خود برای اسرائیل بزرگ را محقق کنند. از آن زمان، مشارکت آنها صرفاً افزایش یافته است.

‌* در کرانه باختری، تقریباً هر روز حملاتی توسط شهرک‌نشینان رادیکال به فلسطینیان صورت می‌گیرد، اما هیچ عواقبی برایشان ندارد. چطور چنین چیزی ممکن است؟

اینها جنایاتی علیه بشریت هستند که در مقابل چشمان پلیس، ارتش و دولت اسرائیل رخ می‌دهند. آنها هیچ کاری برای متوقف کردن مهاجمان انجام نمی‌دهند. برعکس، آنها همدست هستند. بدون حمایت نهادهای عمومی، این «جوانان تپه» ناتوان خواهند بود.

‌* چگونه می‌توان چرخه خشونت، رنج و هرج و مرج در این درگیری را شکست؟

تنها یک راه‌حل وجود دارد و آن راه‌حل دوکشوری است. ما باید به جنگ در غزه پایان دهیم و همه گروگان‌ها را بازگردانیم. ما باید یک دولت امنیتی موقت با شرکای خود مصر، اردن، امارات متحده عربی و دیگران که کنترل نظامی را به دست می‌گیرند، ایجاد کنیم. آنها باید از تجدید حیات حماس جلوگیری کنند. برای کشورهای شریک بالقوه، هیچ چیز بیشتر از همکاری علیه این قدرت‌های اسلام‌گرا و تضمین ثبات وجود ندارد. پس از آن، یک دولت غیرنظامی در غزه ضروری است که به طور ارگانیک با تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) مرتبط باشد. این دولت باید به طور مستقل تلاش‌های بازسازی را رهبری کند، زیرا تشکیلات خودگردان قادر به انجام این کار نخواهد بود. امارات و عربستان سعودی می‌توانند بودجه را تأمین کنند.

‌* اینها رئوس کلی طرحی است که شما اخیراً به ناصر القدوه، برادرزاده یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطین، ارائه دادید.

این فقط مرحله اول طرح ماست. مذاکرات برای راه‌حل دوکشوری در مرحله دوم آغاز می‌شود. تمام پارامترهایی که باید مورد بحث قرار گیرند، توسط من در سال ۲۰۰۸، زمانی که نخست‌وزیر بودم، پیشنهاد شده بودند. اگر فلسطینی‌ها شجاعت و دوراندیشی آن زمان را داشتند، می‌توانستند مدت‌ها پیش کشور خود را داشته باشند.

‌* علاقه به راه‌حل دوکشوری در اسرائیل نیز در طول سال‌ها کاهش یافته است. چگونه می‌توان این را تغییر داد؟

از طریق اسرائیلی‌هایی که در زندگی روزمره خود آسیب‌های ناشی از فقدان راه‌حل را تجربه می‌کنند؛ اگر ما تحریم شویم، اگر از انواع مزایا و آزادی‌هایی که در حال حاضر بدیهی می‌دانیم، محروم شویم.

‌* آیا شما خواستار تحریم اسرائیل هستید؟

نه، من خواستار چیزی نیستم. من فقط می‌ترسم که این اتفاق بیفتد. من به مردمم هشدار می‌دهم که منتظر نمانند تا این اتفاق بیفتد.

‌* بسیاری از شرکای اسرائیل با وجود وضعیت غزه، هنوز فشار بسیار کمی بر دولت وارد می‌کنند.

دولت آلمان هرگز فشار جدی بر اسرائیل وارد نخواهد کرد؛ دلایل آن برای همه روشن است. فشار بالقوه از سوی سایر کشورهای اروپایی نیز در مقایسه با فشاری که ایالات متحده می‌تواند اعمال کند، تقریباً بی‌اهمیت است و اگر واشنگتن کاری نکند، اروپایی‌ها رهبری را به دست نخواهند گرفت. تنها کسی که واقعاً می‌تواند اوضاع را تغییر دهد، رئیس‌جمهور ترامپ است. اگر او به نتانیاهو بگوید که اوضاع در غزه به اندازه کافی پیش رفته است، نخست‌وزیر اسرائیل عقب‌نشینی خواهد کرد.

‌* چرا ترامپ هنوز این کار را نکرده است؟

شاید او منتظر است تا نتانیاهو در دام خودش بیفتد؛ تا جایی پیش برود که همدردی اساسی را که اسرائیل تاکنون در ایالات متحده از آن برخوردار بوده است، از دست بدهد. این کار اوضاع را برای ترامپ آسان‌تر می‌کند. اما من هم واقعاً توضیح خوبی ندارم.




نظر شما درباره این مقاله:







نگرانی‌هایی که با پایان جنگ تمام نشد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 7:33

نگرانی‌هایی که با پایان جنگ تمام نشد


فاطمه کریم‌خان / اعتماد

«حراج به علت تغییر شغل» این را روی بروشورهای کوچکی که در تمام محله توزیع شده است، نوشته‌اند. آدرس، یکی از پارچه‌فروشی‌های قدیمی محله است. مغازه‌ای گرانقیمت در پاساژی شناخته شده و گرانقیمت. پارچه‌فروشی که خودش می‌گوید بیش از ۲۰ سال است که کارش بالا و پایین کردن طاقه‌هاست. حالا یک‌باره به این نتیجه رسیده که «بس است دیگر.»

تخفیف‌هایی که روی پارچه‌ها زده، چشمگیر است؛ می‌گوید خیلی از پارچه‌ها را حتی کمتر از قیمت خرید قیمت زده. مشتری‌ها و کسانی که اتفاقی از روی بروشورها راه‌شان به این جا رسیده، آن قدر زیاد هستند که فروشنده‌ها نمی‌توانند به همه آنها رسیدگی کنند. خانم جوانی که با خواهر و مادرش به فروشگاه آمده، می‌گوید: «همین‌ها را دو ماه پیش به دو برابر این قیمت هم نمی‌دادند. بالاخره آدم ضرر نمی‌کند که یک چیزهایی را اینقدر زیر قیمت بازار بخرد. حتی اگر قرار نباشد حالا حالاها فرصت دوختن این پارچه‌ها را داشته باشیم، وقتی باید جای دیگر چند برابر این هزینه کنیم، ارزشش را دارند.» خانم خیاط دیگری که با دخترش آمده است و قواره‌های بزرگ پارچه را سبک و سنگین می‌کند، می‌گوید: «این از آن حراج‌های واقعی است. کسانی که می‌شناسند، می‌دانند قیمت این پارچه‌ها این نیست. واقعا می‌خواهند فروشگاه‌شان را تعطیل کنند که این قیمت‌ها را زده‌اند.» صاحب مغازه خودش هم همین را می‌گوید: «فقط می‌خواهم سرمایه‌ام آزاد شود.»

کسی را ندارم؛ باید خودم به فکر زندگی‌ام باشم

چرا؟ جوابش سخت نیست. مردی با زن و دو بچه، که سال‌ها مسوول تامین زندگی خودش و کمک به زندگی مادرش بوده است، حالا می‌گوید: «خسته شدم. پارچه‌فروشی خواب سرمایه زیادی دارد. اگر طلافروش باشید، صبح بیدار می‌شوید، تمام طلایی که دارید را نقد می‌کنید و پول‌تان زیرسرتان است، ولی پارچه‌فروشی این طوری نیست. اولا کسی به ما نسیه نمی‌دهد و تمام این طاقه‌ها را خریده‌ایم، بعد هم کسی آنها را از ما بر نمی‌دارد. همه روی آب کردن جنس خودشان مانده‌اند، کسی نیست که حتی مدت‌دار هم بخواهد اینها را از روی دست ما بردارد. این است که تصمیم گرفتم با کمترین قیمت، حتی شده به ضرر، فقط همه ‌چیز را بدهم برود و سرمایه را آزاد کنم. شاید مغازه را هم رهن و اجاره بدهم، شاید بفروشم. الان نمی‌دانم که می‌خواهم چه کاری انجام بدهم. تنها چیزی که می‌دانم این است که وقتی دوباره جنگ شد، می‌خواهم من و بچه‌هایم اینجا نباشیم. می‌خواهم بتوانم زن و بچه‌ام را به جای امنی ببرم که نگران بیرون رفتن‌شان و نگران لرزیدن پنجره‌های خانه و سقوط بمب‌ها روی سرم نباشم.»

به نظر تصمیم رادیکالی می‌آید، آن هم بعد از ۱۲ روز جنگ، ولی آقای قاسمی این حرف‌ها را قبول ندارد: «تا روزهای آخر من هم فکر نمی‌کردم که واقعا اتفاق جدی افتاده باشد. من هم فکر می‌کردم که حالا یک هفته تعطیل کردیم، رفتیم شمال و برگشتیم، بالاخره یک طوری می‌شود دیگر. اما وقتی آن روز آن طور ما را زدند، دیدم با بالاخره و ان‌شاءالله و ماشاءالله نمی‌شود زندگی کرد. معلوم نیست فردا چه اتفاقی برای این شهر و این مملکت بیفتد. من هم کسی را ندارم که بگویم من اگر مُردم، این برادرم، این برادرزنم هست و زندگی را جمع می‌کنند. خودم هستم و خودم و چهار نفر که باید از آنها نگهداری کنم. عقل ایجاب می‌کند که آدم در چنین شرایطی دست خودش را زیر سنگ نگذارد. سرمایه را که آزاد کنم، تصمیم می‌گیرم چه کاری باید بکنم. اگر شد مغازه را هم می‌فروشم، اگر نشد اجاره‌اش می‌دهم و می‌رویم یک شهر دیگر. تا قبل از اینکه مدرسه بچه‌ها شروع شود، اگر تا آن وقت جنگ دیگری شروع نشده باشد، یک جای دیگری برای زندگی پیدا می‌کنیم.»

می‌ترسم نان‌خور کمیته امداد بشوم!

روی تابلوی همین پارچه‌فروشی در آستانه تعطیلی، یک آگهی فروش چرخ‌های صنعتی گذاشته شده است. روی آن نوشته‌اند: فروش به دلیل تغییر شغل. خیاط‌خانه کوچکی که چند خانم میانسال با هم به راه انداخته‌اند. یکی از آنها، خانم مظفری است که چرخ‌ها متعلق به خودش است و حالا می‌خواهد آنها را بفروشد: «ما اینجا پنج تا چرخ داریم. یک آپارتمان اجاره‌ای داریم که چندین سال بود در آن کار می‌کردیم. در ۱۵-۱۰ سال گذشته برنامه‌مان این بود که سری‌دوزی‌های لباس مدارس را بگیریم، وقت‌هایی که فصل مدارس تمام می‌شد هم کارهای متفرقه می‌گرفتیم. دوخت شومیز و لباس‌های معمولی و چیزهایی مثل این. اگر بخواهم دقیق حساب کنم در طور سال شاید ۱۰ نفر با ما کار می‌کردند؛ از برشکار و سردوز و دوزنده و وسط‌کار و بعضی وقت‌ها هم اتوکار. گاهی هم کارگر می‌گرفتیم برای بسته‌بندی سفارش‌ها. با همه بالا و پایین رفتن‌ها، قیمت‌هایی که یک‌شبه تغییر می‌کند، قاعده‌هایی که هر روز عوض می‌شود، با همه اینها هر سال موقع کار دادن یا تسویه کردن یک گربه‌ای برای ما رقصانده‌اند و کارمان هیچ ‌وقت راحت نبوده است. اما بالاخره دوام آوردیم و این همه سال خودمان را سرپا نگه داشتیم، ولی حالا دیگر فکر می‌کنم، بس است. دو هفته که جنگ شد ما چهار هفته نمی‌توانستیم کار کنیم. چک‌های‌مان که وا خورده است هیچی، اما اصلا تضمینی نیست که فردا اوضاع‌مان بدتر از امروز نباشد. کسانی که ثابت هر سال به ما سفارش می‌دهند، هنوز سر جای خودشان هستند. ولی اولا که پول ندارند، بعد هم معلوم نیست همان پول را کی بدهند. با این وضعیت برای ما بهتر است که سرمایه‌مان را نقد کنیم و کار را تعطیل کنیم.»

صاحب خیاط‌خانه می‌گوید حالا که تصمیم گرفته تعطیل کند، بیش از هر چیزی نگران زنانی است که با او کار می‌کنند: «ما چند تا زن خانه‌دار بودیم که این کار را شروع کردیم. خیاط‌خانه برای ما بهانه‌ای بود که از خانه بیرون بزنیم و همین طور یک درآمد جانبی بود که بتوانیم با آن استقلال داشته باشیم. گاهی هم کارگر داشتیم که این هم به ما کمک می‌کرد هم به آنها. یک فضایی بود برای اینکه استقلال داشته باشیم. اما اوضاع اقتصادی اجازه نمی‌دهد که کار را ادامه بدهیم. نگرانی از اینکه دوباره جنگ بشود، اصلا شوخی نیست. حالا خیلی‌ها می‌گویند ما بچه داریم، چاره نداریم باید بمانیم. من هم تمام سرمایه‌ام همین‌هاست که این جا دارم. اگر اتفاقی بیفتد تمام زندگی من و تمام چیزی که در زندگی‌ام جمع کرده‌ام، از دست می‌رود، می‌شوم یک پیرزن که افتاده است یک گوشه تا کمیته امداد بیاید خرجش را بدهد. آن روزی که نزدیک ما را زدند، تمام شیشه‌های آپارتمانی که ما در آن کار می‌کنیم، ریخته بود. ما که سر کار نبودیم. اما‌اگر آنجا بودیم همه‌مان پاره پاره شده بودیم. با این وضعیت واقعا دیگر اینکه بخواهیم دور هم بمانیم یا درآمد جانبی برای خودمان نگه داریم و هر روز هم با صد نفر سر و کله بزنیم دیگر فایده‌ای ندارد. ارزشش را ندارد. آدم باید یک طرف زندگی‌اش درست باشد که بگوید اگر طرف دیگر زندگی گرفتاری بود، این یکی به آن یکی در، اگر هر دو طرفش گرفتاری و ترس و نگرانی باشد که دیگر نمی‌شود، زندگی کرد. بعد از جنگ دیدیم که دیگر نمی‌شود واقعا زندگی کرد. آن چیزی که قبلا بود نمی‌شود. این شد که تصمیم گرفتیم کار را تعطیل کنیم. هر کسی سهم خودش را بردارد، یکی می‌خواهد برود شهرستان پیش مادرش، یکی می‌خواهد برود ترکیه پیش دخترش. ما هم بالاخره یک فکری به حال خودمان می‌کنیم.»

خدا را شکر می‌کنم که در جنگ حامله نبودم

می‌گویند سرمایه ترسوست، شاید به همین دلیل است که یکی از اولین حوزه‌هایی که در نتیجه جنگ دچار تلاطم می‌شود کسب ‌و کارها هستند. کسب ‌و کارهای بزرگ به طریقی و کسب‌وکارهای کوچک به طریقی دیگر. اما بدون شک این تنها کسب و کارها نیستند که در نتیجه انتظار برای جنگی دیگر دچار تلاطم و تغییر می‌شوند، زندگی‌های خصوصی هم شامل این مساله هستند؛ یکی از آنها زندگی خصوصی شیماست؛ زنی که یک بچه ۸ ساله دارد و ۵ سال است که به عنوان معلم در یک مدرسه غیرانتفاعی پسرانه کار می‌کند.

او می‌گوید: «از وقتی بچه‌ام ۷ ساله شد، تصمیم داشتیم که خانواده‌مان را گسترش بدهیم و یک بچه دیگر هم بیاوریم. من هم ۳۳-۳۲ سال دارم و فکر می‌کردیم که اگر این کار را نکنیم ممکن است بعدا دیر شود و دل‌مان بسوزد که چرا وقتی می‌توانستیم خانواده‌مان را بزرگ‌تر کنیم، این کار را نکردیم. من از یک سال پیش تحت‌نظر دکتر بودم و ویتامین و دارو می‌خوردم و مراقبت‌های قبل از بارداری انجام می‌دادم. راستش یکی، دو بار هم تلاش کردیم که بچه‌دار شویم، اما نتوانستیم و داشتیم به درمان‌های دیگر فکر می‌کردیم که جنگ شد. در تمام طول دوران جنگ، من با خودم فکر می‌کردم و مدام به شوهرم می‌گفتم چقدر شانس آوردیم که در این وضعیت من حامله نیستم. آن وقت خیلی همه نگران بودند که اگر جنگ ادامه پیدا کند، چه می‌شود. من و شوهرم سوای اینکه نگرانی‌هایی درمورد زندگی‌مان داشتیم، فقط خدا را شکر می‌کردیم که چقدر خوب شد که با این همه اصرار ما، خدا یک چیزی می‌دانست و اجازه نداد این اتفاق بیفتد. بعدا که در روزنامه‌ها خواندم که زن‌های حامله چه بدبختی‌هایی در طول جنگ کشیده‌اند، از خوشحالی اینکه ما در آن شرایط نبودیم و از غصه آن زن‌ها گریه‌ام گرفت. خدا را شکر که جنگ زود تمام شد. اما بعد از جنگ به شوهرم گفتم شاید واقعا باید بیشتر صبر کنیم یا اینکه اول مطمئن شویم که قرار نیست اتفاقی بیفتد بعد اقدام کنیم. فکر کردن به اینکه یک بچه دیگر به دنیا بیاوریم و بعد جنگ شود واقعا غیرقابل تحمل است. ما خودمان بچه‌های دوران جنگ هستیم. برای ما شیرخشک و پوشک و دارو و درمان نبود. مدرسه‌های‌مان درست نبود، زندگی‌های‌مان درست نبود، همه‌اش هم به بهانه جنگ. حالا من از خودم می‌پرسم آیا این درست است که یک بچه دیگر را به دنیا بیاورم در حالی که اصلا معلوم نیست که زندگی ما همین فردا چه شکلی باشد و کجا ادامه پیدا کند؟ من هیچ ‌وقت از آدم‌هایی نبودم که دلم بخواهم مهاجرت کنم. همیشه کشورم و اینجا را دوست داشتم و از زندگی هم توقع چندانی نداشتم، اما حالا می‌بینم که اگر بخواهم بچه‌دار شوم، ترجیح می‌دهم در جایی باشم که نگران نباشم امروز یا فردا قرار است هواپیماهای دشمن از روی سر خودم و بچه‌هایم و زندگی‌ام رد شوند.»

فقط خدا خدا می‌کردیم که ویزا بگیرم

خیلی از کسانی که از جنگ متاثر شدند، کسانی هستند که چیزهایی برای از دست دادن داشتند. کسانی که سرمایه، خانواده یا کسب‌ و کاری داشتند حالا نگران هستند با به هم ریختن اوضاع دیگر نتوانند آن را حفظ کنند. اما دیگرانی هم هستند که به غیر از آینده چیزی برای از دست دادن نداشتند. جوانان و دانشجویان، کسانی که با تغییر دولت امیدوار بودند که از روند خالص‌سازی رها شده‌اند و می‌توانند برای آینده خود در کشور فکری بکنند، بعد از جنگ مسیر خود را بازنگری کرده‌اند.

«حمیدرضا» یکی از آنهاست: «کسی باورش نمی‌شود، اما من سال قبل برای دستگرمی در چند دانشگاه اروپایی درخواست تحصیل فرستاده بودم تا ببینم چه می‌شود. وقتی پذیرش‌ها آمد، چون در اینجا هم دانشجو بودم خیلی آنها را جدی نگرفتم و گفتم حالا که فعلا اوضاع خوب است، بعدا امتحان می‌کنم و سعی می‌کنم بورس کامل بگیرم. اما وقتی جنگ شد یک‌باره احساس کردم که در بن‌بست افتاده‌ام. هر روز صبح به آسمان نگاه می‌کردم و احساس می‌کردم که زندانی شده‌ام. وقتی هیچ‌پروازی در آسمان نبود از خودم می‌پرسیدم واقعا چقدر دیگر ممکن است طول بکشد تا بتوانیم به زندگی عادی برگردیم و برای این سوال جوابی نداشتم. واقعیت این است که جنگ برای من هرگز تمام نشده است. اگر منطقی هم نگاه کنید ما در وضعیت ترک تخاصم یا آشتی نیستیم، بلکه تنها در آتش‌بس هستیم که هر لحظه ممکن است دوباره به جنگ ختم شود. این شرایط برای من قابل تحمل نیست. ترس از جنگ را هر روز در مکالمه‌های معمولی با مردم هم می‌بینم. خوب معلوم است که بعد از جنگ این وضعیت بر زندگی من خیلی تاثیر گذاشته است. ترس از جنگ آدم را فلج می‌کند و حتی اگر واقعا هیچ‌ وقت جنگ دیگری رخ ندهد، باز هم من دلم نمی‌خواهد که در این شرایط زندگی کنم. به همین دلیل در اولین فرصت به یکی از دانشگاه‌هایی که شرایط بهتری داشت ایمیل زدم و گفتم که من هر طور شده خودم را می‌رسانم. خانه‌ام را پس دادم و پول رهن را گرفتم. مقداری هم از پدر و مادرم و کسان دیگر قرض کردم و رقمی که برای چند ماه ماندن در آنجا لازم داشتم را جور کردم. فقط خدا خدا می‌کردم که با این وضعیت صدور ویزا به مشکل برخورد نکند. خیلی از بچه‌هایی که برنامه داشتند به آلمان بروند الان گرفتار شده‌اند و نمی‌دانند که چه کاری باید انجام بدهند. خدا را شکر سفارتی که من اقدام کرده بودم تعطیل نشد و ویزای ما را به سرعت دادند. درست است که یک هفته از سال تحصیلی گذشته اما به هر صورت همه ‌چیز را آماده کردم و این هفته از ایران می‌روم. نمی‌دانم مردمی که این امکانات را ندارند چه خواهند کرد. راستش دلم می‌سوزد و نگران هم هستم. اما واقعیت این است که کاری از من بر نمی‌آید و فقط ترجیح می‌دهم که در این شرایط خودم در جایی که قرار است هر لحظه در آن با ترس جنگ زندگی کنیم نباشم.»

درست است که حالا بیش از دو ماه است که آسمان ایران جولانگاه هواپیماهای مهاجم نیست و برای خیلی از مردم جنگ تمام شده و بسیاری بر سر همان دعواهای دو، سه دهه گذشته که همه به آن عادت کرده‌اند و راه به جایی نمی‌برد، برگشته‌اند، اما زیر پوست شهر و در زندگی خصوصی مردم جنگ نه‌تنها تمام نشده، بلکه با همان شدت و شاید حتی بیشتر از دوران ۱۲ روزه بمباران‌ها ادامه دارد. نگرانی از تنها و بی‌پناه ماندن و ناتوانی از اعتماد به آینده ، در کنار اعتماد بی‌قید و شرط به این مساله که در طرف مهاجم هیچ رحم و انسانیت و نگرانی برای مردم کشور هدف وجود ندارد، زندگی‌های بسیاری را در تابستان امسال دگرگون کرده است و به نظر نمی‌رسد که این پایان همه‌ چیز باشد.




نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگو با حقوقدانان درباره بازداشت سه وکیل در رشت
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 7:32

گفت‌وگو با حقوقدانان درباره بازداشت سه وکیل در رشت


مهدی بیک اوغلی / اعتماد

وکالت صدایی مستقل از حاکمیت است

در میانه‌های هفته قبل بود که خبر بازداشت سه وکیل دادگستری در رشت، منتشر شد و بازخوردهای وسیعی در فضای عمومی جامعه پیدا کرد. ابتدا پرتو برهان‌پور، وکیل دادگستری در شبکه ایکس از بازداشت سه وکیل در شهر رشت به نام‌های شهرزاد شربیانی، شادی فلاحتی و حسام پوراحمدی خبر داد و خواستار مشخص شدن اتهامات آنها شد و سپس صالح نقره‌کار در یادداشتی در روزنامه «اعتماد» این نوع برخوردها با وکلا را نقد کرد و خواستار پایان دادن به آن شد.

این همه ماجرا نیست، تنها طی یک هفته گذشته، بیش از ۱۰ وکیل در استان گیلان به مراکز قضایی و امنیتی احضار شدند. بررسی‌های تکمیلی اعتماد اما نشان داد که اتهام این وکلا نیز مطابق معمول در کلیشه‌هایی چون، تبلیع علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه کشور خلاصه می‌شود.

«اعتماد» در گفت‌وگو با برخی وکلا و حقوقدانان به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش کلیدی رفته که اگر مطابق قانون وظیفه وکلا دفاع از حقوق اساسی ملت و بیان مفاسد، تخلفات و کژروی‌هاست، چگونه می‌توان وکلا را به دلیل بیان انتقاد سازنده به قصد اصلاح امور بازداشت کرد و برای آنان پرونده‌های سنگین و ثقیل تشکیل داد؟

علی مجتهد‌زاده، هوشنگ پوربابایی و محمد هادی جعفر‌پور در قالب گفت‌وگو و یادداشت با «اعتماد» تلاش کرده‌اند تبعات فقدان امنیت وکلا در جامعه را تشریح کنند. به اعتقاد این حقوقدانان، تداوم احضارها، اتهام‌زنی‌ها و پرونده‌سازی‌ها علیه وکلا باعث خواهد شد، روند اصلاح کژروی‌ها، مفاسد و تخلفات در جامعه مختل شده و مفسدان و متخلفان در جامعه جولان دهند.

علی مجتهدزاده: برخورد با وکلا فساد و کژکارکردی‌ها را در جامعه افزایش می‌دهد

علی مجتهد‌زاده حقوقدان و وکیل دادگستری در گفت‌وگو با «اعتماد» در واکنش به بازداشت ۳وکیل دادگستری شهر رشت می‌گوید: «مساله این است که این نوع برخوردها با وکلا برای نخستین‌بار نیست که رخ می‌دهد و مسبوق به سابقه است. از جریانات ۱۴۰۱ این نوع برخوردها شدت گرفت و بیش از ۱۸۰ وکیل به دادسرا احضار شدند. حتی اخباری شنیده می‌شد که برخی افراد و جریانات قصد برخوردهای تند با وکلا داشتند که در اثر واکنش‌های فراگیر مردم و فعالان سیاسی و مدنی، نهایتا این موضوع فیصله پیدا کرد. هرچند وکلایی مثل آقایان محسن برهانی و فقیهی و... با محکومیت‌های شدیدی مواجه شدند. تنها در یک نمونه آقای فقیهی به صرف شرکت در تجمع کانون وکلا حکم طویل‌المدتی دریافت کرد و همین لحظه که من و شما با هم گفت‌وگو می‌کنیم در حال تحمل حبس خود است.»

مجتهد‌زاده ادامه می‌دهد: «در شهرستان‌ها این نوع برخوردها هم تندتر است و هم صدای وکلا به جایی نمی‌رسد. در تهران حساسیت‌هایی وجود دارد و در دستگاه قضایی هم عقلایی حضور دارند که تلاش می‌کنند از هزینه‌سازی‌های بیهوده جلوگیری کنند. در شهرستان‌ها اما دست ضابطین باز است و مقامات قضایی استانی هم با آنها همراهی می‌کنند. اینکه ۳وکیل دادگستری جوان شامل خانم‌ها شادی فلاحتی و شهرزاد شربیانی و حسام پورمحمدی را به اتهامی چون تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی دستگیر کرده و برای آنها پرونده‌سازی کنند به نفع کشور نیست. ما از نحوه پرونده‌سازی علیه وکلا خبر داریم. می‌دانیم این نوع پرونده‌ها چطور تشکیل می‌شود.»

این حقوقدان در پاسخ به این پرسش که آیا مشخص است دلیل بازداشت این وکلا به چه دلیل است؟ می‌گوید: « ببینید ما از جزییات این پرونده به‌طور رسمی اطلاعی نداریم اما روشن است که این وکلا به دلیل پیگیری پرونده‌هایی خاص، انجام مصاحبه‌ها یا نوشتن مطلبی و در کل پیگیری حقوق ملت بازداشت شده‌اند. اینکه جامعه وکلا در مواجهه با کژکارکردی‌ها و مشکلات ساکت بنشیند واقعا خجالت‌آور است. من وکیل، پروانه نگرفته‌ام که تنها کسب روزی کنم، ما قسمی خورده‌ایم و به اصولی پایبند هستیم. وقتی می‌بینیم برای همکاران ما چنین اتفاقی رخ داده است باید واکنش نشان داده و از حقوق همکاران و حقوق ملت پشتیبانی کنیم.»

او ادامه می‌دهد: «زمانی هست که دستگاه قضایی اسنادی می‌آورد و می‌گوید فلان وکیل با فلان باند کارچاق‌کن در ارتباط بوده، در این صورت ما هم ساکت می‌شویم. اما وقتی مشخص می‌شود که اتهامات این وکلا سیاسی است و با مواردی چون تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی متهم شده‌اند، شخصا فرض را بر بی‌گناهی می‌گذارم. اساسا یک وکیل دادگستری چه تبلیغی می‌تواند علیه نظام یا اجتماع‌و‌تبانی‌علیه‌کشور داشته باشد؟ در موارد مشابه هم همه می‌دانند چطور پرونده‌سازی می‌شود. اگر وکلا در برابر یک چنین مواردی سکوت کنند، در ادامه چنین برخوردهایی باب شده و دامن همه وکلا و ساختار حقوقی کشور را می‌گیرد. شک نکنید این نوع برخوردها از شهرستان‌ها شروع می‌شود و در ادامه به کلان‌شهرها و پایتخت هم می‌رسد. کما اینکه در اراک چندین مورد برخوردهای خلاف قانون علیه وکلا صورت گرفت. »

مجتهد‌زاده با اشاره به اینکه طرف صحبت من ابتدا با جامعه وکلاست، یادآور می‌شود: پیام خطرناک‌تر این برخوردها این است که هر فردی که پیگیر حقوق ملت باشد در برابر فسادها، کژکارکردی‌ها و تبعیض‌ها واکنش نشان دهد، با او برخورد می‌شود. این روند باعث می‌شود وکلای جوان برای احقاق حقوق ملت و اصلاح ناترازی‌ها کاهش یابد، ضمن اینکه حقوق ملت نیز تضییع می‌شود. اگر وکلای داوطلب پیگیر حقوق ملت نشوند، آسیب آن متوجه اقشار محروم جامعه نیز می‌شود چرا که وکلای داوطلب انگیزه کمتری برای حمایت از مردم پیدا می‌کنند.»

مجتهد‌زاده در پایان تاکید می‌کند: «به نظر می‌رسد در برخی دستگاه‌ها و نهادهای تصمیم‌ساز، نگاه مناسبی نسبت به حوزه وکالت وجود ندارد. یکی از دلایل این امر، خدشه‌ای است که به استقلال وکلا وارد می‌شود و نمود آن را در جریان انتخابات هیات رییسه به عینه می‌توان دید. مساله دیگر هم قانونی است که وکالت را در حوزه کسب و کارهای اقتصادی تعریف می‌کند. این نوع برخوردها نشان می‌دهد، برخی مسوولان حاضر نیستند قبول کنند، وکالت صدایی مستقل از حاکمیت است، باید ناظر بر حاکمیت باشد و نباید همراه و مجیزه‌گو و زیردست حاکمیت باشد. به نظر می‌رسد، برخی تصمیم‌سازان و سیاست‌گذاران حاضر نیستند این نگاه را بپذیرند. مشکل اصلی وکلا از این نقطه آغاز می‌شود تا رخدادهایی چون بازداشت و اتهام زنی و پرونده‌سازی علیه وکلا تداوم می‌یابد.»

هوشنگ پوربابایی: وظیفه وکلا بیان مفاسد تخلفات و کژروی‌ها است

هوشنگ پوربابایی وکیل دادگستری و عضو کانون وکلا در گفت‌وگو با «اعتماد» در خصوص ابعاد حقوق بازداشت وکلا در شهر رشت و در پاسخ به‌این پرسش «اعتماد» که آیا هر نوع فعالیت رسانه‌ای وکلا را می‌توان با اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه کرد؟ می‌گوید: « متاسفانه برخی تندروی‌ها در دستگاه قضایی در استان‌های مختلف به چشم می‌خورد که حقیقتا خسارت‌بار است. در خصوص خبر بازداشت این ۳وکیل رشتی هرچند اطلاعات دقیقی جز آنچه در رسانه‌ها بازتاب پیدا کرده وجود ندارد اما عنوان شده که این ۳وکیل به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام بازداشت شده‌اند. اگر بخواهیم اظهارنظر حقوقی مستندی درباره این پرونده داشته باشیم، مستلزم اطلاعات دقیق‌تر از نوع بازداشت، نوع اتهام تفهیم شده و عملکرد این وکلا است.»

پوربابایی در ادامه یادآور می‌شود: «اولا لازم است به عنوان عضوی از اعضای وکلای دادگستری، از کانون وکلای گیلان و اتحادیه سراسری وکلای دادگستری بخواهیم بلافاصله از علت اتهام، دلایل اتهام و دلایل بازداشت این ۳وکیل دادگستری مطلع شده و پیگیری‌های لازم را انجام دهند. وقتی یکی از اعضای کانون‌های وکلا دستگیر می‌شوند واجب است که این نوع اقدامات انجام شود. در عین حال مستحضرید که وکلای دادگستری (عموم مردم به خصوص وکلای دادگستری) در قالب اصل ۲۴ قانون اساسی و ماده ۸قانون مطبوعات و در راستای اصل آزادی بیان وظایفی را در اجرای قانون ۵ امر به معروف و نهی از منکر که مکمل این دو ماده است به عهده دارند. مطابق این محتوای حقوقی، اگر وکلا کژروی‌ها، ناراستی‌ها، مفاسد و تخلف از مقرراتی را در جامعه دیدند به عنوان پاسداران حقوق ملت از طریق فضای مجازی یا رسانه‌های فراگیر می‌بایست مردم و مسوولان را در جریان قرار دهند. یا در اجرای قانون آمران به معروف و ناهیان از منکر باید تذکرات لازم را دهند.»

او یادآور می‌شود: «وکیل دادگستری جدا از وظیفه دفاع از حقوق ملت به دلیل آگاهی‌های فراوانی که از مقررات قانونی (بخشنامه‌ها، نظامنامه‌ها، حقوق اساسی ذکر شده در قانون اساسی، اعلامیه‌های جهانشمولی مانند اعلامیه حقوق بشر، میثاقین مدنی و سیاسی و تمام مقررات دیگر) دارد باید آن را اطلاع‌رسانی کرده و در راستای ماده ۵خواستار اصلاح کژکارکردی‌ها، مفاسد و تخلفات شود. اگر اتفاقی که برای این وکلا رخ داده چه در فضای مجازی باشد یا فضای رسانه، در راستای اصل ۲۴ و ماده ۸قانون مطبوعات باشد (یعنی انتقاد و تذکر سازنده‌ای مطرح شده باشد) نه تنها نباید وکلا را بازداشت کرد بلکه باید از آنها قدردانی نیز شود. »

پوربابایی در پایان می‌گوید: «در غیر این صورت من بعید می‌دانم وکیل دادگستری علی‌رغم اینکه اطلاعات دقیقی از ماده ۵۰۰ قانون مجازات به عنوان فعالیت تبلیغی علیه نظام یا ماده ۶۹۸ همان قانون که نشر اکاذیب است، دارد، اکاذیبی را منتشر کند. چرا که وکلا هم از عواقب کار مطلع هستند و هم حیطه مجازات یک چنین تخلفی را می‌دانند. ضمن اینکه وکلای دادگستری رسانه‌ای برای اینکه قصد و نیتی که علیه نظام به قصد براندازی اقداماتی صورت دهند ندارند. قطعا اطلاعاتی که این وکلا در اختیار مردم و مخاطبان قرار داده‌اند یا در فضای مجازی یا مدیا منتشر کرده‌اند، انتقاداتی به قصد اصلاح امور بوده است و اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام متوجه آنها نخواهد بود.»




نظر شما درباره این مقاله:







تاثیر قطعی برق بر زندگی و کسب و کار و مردم
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.09.2025, 7:06

تاثیر قطعی برق بر زندگی و کسب و کار و مردم


نیره خادمی / اعتماد

گزارش میدانی «اعتماد» از تاثیر قطعی برق بر زندگی بیماران، صاحبان کسب و کار و مردم عادی

یکی زخم‌های پروانه‌ای بدنش تبدیل به تاول‌های دردناک‌تر شده، یکی چشمش هنگام جراحی آسیب دیده، دیگری تمام کیک‌های داخل یخچالش خراب شده، دیگری مرغ‌هایش در مرغداری تلف شده‌اند و آن دیگری هر لحظه بیم دارد که نکند آن تشک مواجی که مانع زخم بسترش می‌شود بر اثر نوسانات برق بسوزد و زخم بستر بگیرد. قطعی برق که در مواردی با قطعی و افت فشار آب هم همراه است، بسیاری را کلافه کرده، اگرچه خاموشی‌های این چند‌ماه در کشور با ساعت و تاریخ مشخص، دست‌کم قابل برنامه‌ریزی است اما باز هم هیچ چیزی از نفس ماجرا کم نمی‌شود.

مردم از تمام اقشار دانشجو، کارمند، سوپر گوشت و میوه تا دامدار، قناد، زن خانه‌دار و غیره این روزها به واسطه قطعی‌هایی که گاه به ۵-۴ ساعت هم می‌رسد با مشکل مواجهند اما در میان آنها رنج بیماران و معلولان از همه بیشتر است و صدایشان از همه ضعیف‌تر. «اعتماد» در این گزارش دست‌کم با ۱۱‌تن از شهروندان ایرانی در شهرهای مختلف یزد، تهران، اهواز، شیراز، اردبیل و ارومیه درباره تاثیرات نبود برق در زندگی‌شان گفت‌وگو کرده که دو نفر از آنها بیمار پروانه‌ای و دو نفر دیگر معلول ضایعه نخاعی هستند و یکی از آنها هم دختری شیرازی است که جراحی ۱۰دقیقه‌ای چشمان او به خاطر خراب شدن میکروسکوپ جراحی- به دلیلی که بی‌ارتباط با نوسانات برق نیست- بیش از یک ساعت زمان برده و به چشم راست او آسیب وارد کرده است.

زخم‌هایی که با گرما تاول می‌شوند

مجتبی مدت‌هاست با یک بیماری ژنتیکی نادر روبه‌روست که در ادبیات روزمره پزشکی « پروانه‌ای» نامید می‌شود. او در ابتدای حرف‌هایش برای اعتماد شرح می‌دهد که بیماران ‌ای.بی یا پروانه‌ای چگونه مجبورند زخم‌های خود را از گرما دور نگاه دارند تا روی پوست شکننده و نازکشان تاول نزند. ۲۵ سال دارد، در یزد زندگی می‌کند و تقریبا از اوایل خرداد امسال که گرمای هوا شدید شد و قطعی برق به شکل روتین زندگی او و بسیاری از شهروندان در آمد روزهای سختی را پشت‌سر گذاشته و این اواخر مجبور شده برای جلوگیری از آسیب، یک پنکه شارژی بخرد تا وقتی برق نیست آن را به صورت مداوم روی زخم‌های خود بگیرد تا سوزش بدن خود را کمتر کند. بیماران پروانه‌ای در حالت عادی هر دو روز یک بار پانسمان خود را عوض می‌کنند اما وقتی برق نباشد و گرما باعث تعریق زخم‌ها شود مجبورند هر روز باندها را عوض کنند.

این وضعیت برای مجتبی هم بارها پیش آمده به ویژه قبل از آنکه پنکه شارژی را بخرد، زخم‌هایش به خاطر گرما تاول زده: «برق در محله ما روزی دو‌بار قطع می‌شود، دو ساعت صبح و یک ساعت هم عصر بنابراین گاهی مجبور شدم که دو بار حمام بروم و پانسمان زخم‌هایم را عوض کنم. شما تصور کنید در این شرایط که مجبور هستید پانسمان را عوض کنید و کرم‌ها را دوباره مصرف کنید، باید به فکر هزینه‌های آن هم باشید چون قیمت آن، روز به روز گران‌تر می‌شود به عنوان مثال کرمی که تا همین یکی دو ماه پیش ۱۸۰ هزار تومان بود حالا ۲۵۰ هزار تومان شده است. خواهش می‌کنم بگویید برق ما را قطع نکنند، برق برای ما حیاتی است. تن ما یک ثانیه هم نباید گرما ببیند.»

عادل صحبت‌زاده یکی دیگر از این بیماران است که قطعی برق او را هم آن‌قدر اذیت کرده که در نهایت یک پنکه مه‌پاش خریده است تا زخم‌هایش تبدیل به تاول نشود: «گرما حتی در حالت عادی که کولر کار می‌کند برای ما آزار‌دهنده است وقتی هم که امکان استفاده از کولر نیست شرایط بدتر است و این شرایط مخصوصا برای کسانی که در شهرهای جنوبی با گرمای بسیار بیشتری روبه‌رو هستند، سخت‌تر است و گرما باعث خارش و تاول‌های بیشتر روی بدنشان می‌شود. برای آنها حتی پنکه مه‌پاش شارژی هم جواب نمی‌دهد. زخم‌های بیماران پروانه‌ای در حالت عادی، حس حرارت دارد و ما در زمستان هم مجبوریم از پنکه استفاده کنیم تا آن حرارت را از بین ببریم.» در سلمان‌آباد اردبیل زندگی‌ می‌کند و الگوی قطعی برق آنها هم روزی ۲ ساعت است اما پیش می‌آید که بعضی روزها به ۴ ساعت برسد و اگر در آن ساعت‌ها بخواهد پانسمان را عوض کند هم نمی‌تواند چون اگر برق نباشد تعویض پانسمان هم برایش سخت می‌شود.

نگرانی از خرابی تجهیزات پزشکی به واسطه نوسانات

جز بیماران پروانه‌ای، قطعی برق زندگی بیماران و معلولان زیادی را با مشکل مواجه می‌کند، مثلا اگر فرد عادی در نبود برق بتواند پله‌های آپارتمان را پایین یا بالا برود، فرد معلول در بیشتر موارد این امکان را ندارد و از سویی، تجهیزات پزشکی که افراد معلول در منزل از آن استفاده می‌کنند نیازمند برق است. مثلا پویا از اهالی یکی از روستاهای ارومیه که معلول ضایعه نخاعی است در گفت‌وگو با «اعتماد» همین موضوع را شرح می‌دهد و می‌گوید که همیشه نگران است که نوسانات برق، باعث خرابی تشک برقی او شود آن هم در شرایطی که بهزیستی هزینه‌ای در این زمینه به آنها پرداخت نمی‌کند: «اگر این تشک نباشد، زخم بستر می‌گیرم. من شب و روز باید از آن استفاده کنم و مدام نگرانم که خراب شود.» قطعی برق برای او و خانواده‌اش تنها نبود برق نیست چون اگر برق نباشد در خانه کوچک روستاییشان آب هم نیست: «ما آب را از چاه بالا می‌کشیم و برای بالا کشیدن آن هم از دینام استفاده می‌کنیم، برق که نباشد دینام هم کار نمی‌کند.»

اما پویا تنها غصه خود را ندارد، او چند سالی است که به عنوان فعال حقوق معلولان در توییتر می‌نویسد و حالا می‌گوید: «معلولی که داخل آپارتمان زندگی می‌کند و باید برای کار اداری بیرون برود اگر برق برود باید چند ساعت داخل بماند تا برق وصل شود و بتواند از آسانسور استفاده کند. نبود برق یعنی نبود تلویزیون و البته اینترنت هم با قطع برق، قطع می‌شود بنابراین اگر مشکلی برای فرد معلول پیش بیاید که بخواهد به دیگران خبر دهد و کمک بخواهد، نمی‌تواند این کار را انجام دهد.»

سحر هم معلول ضایعه نخاعی است که از نبود برق و مشکلاتش با «اعتماد» می‌گوید: «من کلا خیلی آدم گرمایی هستم و به علت اینکه آسیب نخاعی هستم از پوشینه استفاده می‌کنم، بنابراین گرما خیلی بیشتر از بقیه من را اذیت می‌کند و واقعا در آن چند ساعتی که برق نیست، کلافه و اذیت می‌شوم. من و بعضی از افراد آسیب نخاعی در قسمت‌هایی از آسیب، دچار عرق سرد می‌شویم. گاهی، از سینه به پایین کاملا خیس آب هستم و در تابستان و نبود برق و کولر و جریان هوا شرایط خیلی برای من سخت می‌شود.» او هم تجربه قطعی برق در طولانی مدت را داشته است مثلا چند روز پیش برق خانه آنها از ساعت ۱۰‌دقیقه به ۲ رفت و حدود ۵ وصل شد یا یک روز از ۳ ظهر تا ۶ و بیست دقیقه عصر، مجبور بوده گرمای هوا را در آن شرایط بدون کولر تحمل کند و با بادبزن دستی خود را باد بزند.

آسیب چشمی حین جراحی به علت نوسانات

قطعی برق زوایای زیادی دارد و در این شرایط حتی بیمارستان‌هایی که ژانراتور هم دارند در معرض آسیب هستند. مصداق آن همین چند وقت قبل، حین عمل جراحی چشم در مورد یکی از شهروندان شیرازی رخ داده بود. او در توییتر خود در این باره نوشت: «نوسانات برق باعث شد وسط عمل چشمم لامپ میکروسکوپ بسوزه.»

این شهروند شیرازی که نخواست نامش در گزارش قید شود در توضیح ماجرا به «اعتماد» می‌گوید که در آن شرایط (حین عمل) وقتی لامپ را عوض می‌کردند، دوباره می‌سوخت و این نشان می‌داد که دستگاه دچار مشکل شده است: «جراحی من باید بین ۱۰ تا ۱۵دقیقه طول می‌کشید ولی نزدیک به یک ساعت و نیم در اتاق عمل بودم و چشم راستم آسیب دید چون لامپ میکروسکوپ وسط عمل سوخت. هر قدر آن را عوض می‌کردند دوباره نوسان برق باعث می‌شد لامپ‌های جدید هم بسوزد و نهایتا هم میکروسکوپ را عوض کردند و این باعث شد جراحی چشم راست من که باید ۵ دقیقه زمان می‌برد ۴۵ دقیقه تا یک ساعت شود. عمل چشم من عمل clear بود و ازدلایل پرهزینه بودن این عمل، نقاهت بسیار کم، درد کم و خشک نشدن چشم است اما چشم راست من هنوز بهبود پیدا نکرده است. مدتی هم لنز پانسمان درون چشمم قرار دادند و سطح قرنیه خشک و ملتهب شد و دید چشم راستم بعد از دو سه هفته هنوز با چشم چپم متفاوت است.»

این شهروند زن شیرازی اشکال میکروسکوپ را از مکالمات مهندسی که همان زمان در حال تعمیر آن بوده متوجه شده و آن را این‌طور شرح می‌دهد: «مشکلات اینچنینی که برای دستگاه‌ها پیش می‌آید عمدتا به خاطر نوسانات برق است و هر چند بیمارستان‌ها برق اضطراری دارند اما نوسانی که در جریان برق اتفاق می‌افتد حتی اگر برق را قطع نکند و در حد یک ثانیه باشد باعث ضعیف شدن دستگاه به مرور زمان می‌شود. چنین اتفاقی خیلی هم غیر‌قابل پیش‌بینی است و جراح و کادر اتاق عمل طبیعتا با آن آشنایی نداشتند چون سال‌های قبل برق قطع نمی‌شده و طبیعتا چکاپ‌های دستگاه‌ها برای شرایط عادی است نه شرایطی که دایم نوسان برق داریم. معمولا برای عدم آسیب نوسان برق دستگاهی به اسم «استیبلایزر» می‌توان نصب کرد تا دستگاه در این شرایط آسیب نبیند اما در کشور ما چون تازه این قطعی‌ها اتفاق می‌افتد بسیاری از مراکز اصلا با چنین دستگاهی آشنایی ندارند و در جریان آسیب دیدن دستگاه‌ها هم نیستند.»

تیر سال ۱۴۰۰ زمانی که همچنان کرونا در حال تاخت و تاز بود، رسانه‌ها از فوت ۳ بیمار در بیمارستان بوعلی زاهدان به علت قطعی و نوسان ناگهانی برق و در نتیجه خاموشی دستگاه‌های اکسیژن‌ساز خبر دادند اگر چه همان زمان هم مسوولان بیمارستان موضوع را رد کردند. چند روز بعد دکتر حسین کرمانپور که آن زمان مدیر روابط عمومی سازمان نظام پزشکی ایران بود در این باره گفت: اینکه همه بیمارستان‌ها برق اضطراری دارند درست است اما باید متوجه اتفاقاتی که هنگام انتقال برق از شهری به اضطراری می‌افتد باشیم، مسلما با هر بار قطع و وصل شدن برق به تجهیزات آسیب وارد می‌شود. قطعی‌های مکرر باتوجه به زیرساخت‌هایی که در اکثر بیمارستان‌ها قدیمی هستند، خودش به وسایل و ابزاری آسیب می‌رساند که قیمت‌های میلیاردی دارند. به هر حال در وضعیت تحریم، نداشتن ارز برای خرید تجهیزات پزشکی و... اینکه خودمان هم صدمه‌ای وارد کنیم، مشکل‌ساز می‌شود.

مرگ‌های دومینووار

در چند ماه اخیر قطعی برق به صورت غیر‌مستقیم حتی باعث از دست رفتن جان دست‌کم ۴ تا۵ نفر از شهروندان ایرانی شده است. پانزدهمین روز مرداد امسال ویدیویی در اینستاگرام از یک مادر در میان خرابه‌های خانه‌ای در یکی از روستاهای استان گلستان منتشر شد که در آن درباره ماجرای فوت دو کودک خود به واسطه قطع و وصل برق صحبت می‌کرد؛« کاش هیچ‌وقت برق نداشتیم، جون دو تا بچه‌ دسته گلمو گرفت. تازه می‌خواستن زندگی کنن و با کلی امید و آرزو تازه وارد اجتماع شده بودند. یهو برق که اومد خانه‌ام منفجر شد اومدم دیدم دیوار ریخته سر دخترم. از همه جاش خون می‌اومد.»

ظاهرا در خانه همزمان با قطعی برق، گاز نشت کرده و چند ساعت بعد و درست در زمان وصل شدن برق، بر اثر جرقه ایجاد شده، خانه منفجر شده است که به واسطه آن دو فرزند این زن با موج انفجار زیر آوار خانه تخریب شده، از دست رفته‌اند. بیست و چهارم مرداد حادثه دیگری مرتبط با قطع برق در استان فارس رخ داد و جان دو جوان ۱۶ و ۱۸ ساله را گرفت. این دو جوان برای فرار از گرما به پارکینگ و داخل خودرو پناه بردند، اما روشن بودن خودرو در فضای بسته، خفگی و نهایتا مرگ آنها را رقم زد.

بیشترین حادثه‌ای که همزمان با قطعی برق در شهرهای مختلف گزارش شده است درباره محبوس شدن یا سقوط آسانسور است که ظاهرا در یک ماه گذشته جان یکی از شهروندان در تبریز را هم گرفته است اگر‌چه اکبر دشتی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تبریز دلیل اتفاق رخ داده را نقص فنی و غیراستاندارد بودن آسانسور دانسته است اما فارغ از بحث استاندارد‌سازی آسانسورها در ایران، نگاهی به اخبار می‌تواند به تایید این ادعا کمک کند. به گفته محمد شریعتی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهرداری اصفهان در یک ماه منتهی به ششم مرداد، محبوسی آسانسور به دلیل قطع برق ۲۸۴ درصد افزایش داشته است.

پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» چند روز پیش از افزایش محبوسی در آسانسور در شهر یاسوج و وقوع همزمان آن تا مثلا ۲۰ مورد همزمان با قطعی برق خبر داد. براساس گفته مسوول آموزش و پیشگیری سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری خرم‌آباد، عدد این نوع حوادث از ابتدای سال تاکنون در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۳ تا ۴ برابر گزارش شده است.

در سال‌های گذشته همزمان با قطعی‌های برقی که عمدتا بدون برنامه‌ریزی و ناگهانی بود، حوادث مرتبط با آسانسور هم افزایش داشت به عنوان مثال خرداد سال ۱۴۰۰ جلال ملکی، سخنگوی آتش‌نشانی تهران از افزایش ۱۰ برابری حوادث آسانسور هنگام قطعی برق در تهران خبر داده بود و حدودا یک ماه بعد اعلام کرد که این سازمان در تهران تنها طی شش روز، یک‌هزار و ۶۰۰ حادثه آسانسور داشته است.

شرایط برخی کسب و کارها

وضعیت برای مردم در کسب و کارهای دیگر هم چندان جالب نیست، مثلا سوپرهای گوشت و میوه به‌شدت به برق وابسته هستند و اگر وصل نباشند، میوه‌ها و مواد غذایی به سرعت فاسد می‌شوند در این میان البته برخی که کسب و کار بزرگ‌تر و توان مالی بهتری داشته‌اند ژانراتور خریداری کرده‌اند تا از دردسرهای بی‌برقی راحت شوند اما کسب و کارهای خرد مجبورند با آن کنار بیایند و گاه نظاره‌گر از بین رفتن سرمایه‌های خود باشند. چندی قبل صفحه اینستاگرام قنادی ماه عسل، فیلمی را منتشر کرد که در آن فردی در حال دور ریز کیک‌های مجلسی است و همزمان می‌گوید: « ۶۰ تومن اجاره مغازه، ۴۰ تومن هزینه کارگر، ۲۰ تومن هزینه‌های متفرقه؛ این هم ماحصل یک قطعی برق.»

حدود یک ماه و نیم پیش فیلم دیگری از یک مرغداری در اینستاگرام منتشر شد که در مورد ازدست رفتن مرغ‌ها به دلیل قطعی برق سخن گفته بود و اینکه برق اضطراری برای هر روز قابل استفاده نیست. اواسط مرداد هم ناصر نظرزاده، دبیر اتاق اصناف کشاورزی دزفول از کاهش شدید جوجه‌ریزی و افزایش تلفات در واحدهای مرغداری این شهرستان به واسطه قطعی برق سخن گفت و اینکه قطعی ۱.۵ تا ۲ ساعت در روز مشکلات زیادی برای واحدهای مرغداری ایجاد کرده است.

و مردمانی عادی عادی عادی

مردم به ویژه در ساعت‌های بی‌برقی، نسبت به این ماجرا معترض و عصبانی هستند چون گرما به خودی خود، تحمل فرد برای مواجهه با مسائل را کاهش می‌دهد. رضا یکی از همین آدم‌ها است که به واسطه شغل وکالت در دادگاه‌های ایران رفت و آمد دارد و روایت قطعی برق و مسائل مرتبط با آن در این بخش را به «اعتماد» توضیح می‌دهد: «در اجرای احکام شما باید سه تا چهار هفته منتظر بمانید تا زمان نوبتی که اینترنتی دریافت کرده‌اید برسد آن‌هم در شرایطی که بخش اجرای احکام بسیار شلوغ است. فرض کنید حکم در این بخش درباره موضوع مهمی چون قتل یک فرزند یا مساله مالی سنگین یا بدهی کلان باشد که بخواهیم آن را به اجرا برسانیم. بعد از یک ماه نوبت شما می‌رسد و می‌روید که کارتان را انجام دهید که ناگهان برق ساعت قطع می‌شود تا یک و بعد از یک هم که دیگر دادگاه فعال نیست. برق می‌رود، سیستم‌ها قطع می‌شود و نوبت شما هم می‌پرد. باید دوباره اینترنتی نوبت بگیرید و دوباره منتظر بمانید زمان نوبت شما برسد. همه برنامه‌هایتان به هم می‌ریزد و در این شرایط چون دادگاه‌ها خیلی شلوغ است مردم در حالت عادی عصبانی هستند و فکر کنید این مشکلات هم به مسائل دیگر اضافه شود.»

تصور کنید فرد بسیار متشخصی با یک اختلاف کوچک یک چک برگشتی روز چهارشنبه پایش به دادسرا رسیده است که برق می‌رود و در حالی که سیستم‌ها قطع است عملا امکان انجام کارش ممکن نیست. مجبور است تا روز شنبه بازداشت بماند درحالی که حتی پیش آمده است که پس از طی آن دو روز مشخص شده، شخص بی‌گناه و تبرئه شده است. «‌یکی از همین افراد را به چشم خود دیدم که داشت به سرباز می‌گفت؛ آقا من صد تا مثل تو کارگر و کارمند دارم که این‌طور با من رفتار می‌کنی.‌»

او می‌گوید که اگر بخواهم این موضوع را شخصی نگاه کنم، بیشترین مشکلم بعد از قطعی برق، کندی اینترنت است که بعضی از کارهایم عقب می‌افتد.«‌کسانی که کارشان وابسته به نت است با قطعی برق مشکل خواهند داشت یا مثلا کسی که کلاس، امتحان آنلاین یا نشست آنلاین تجاری و اقتصادی در سطح ملی یا بین‌المللی داشته باشد.»

یکی از دفعات کارهای او در دادگاه عقب افتاده و یک روز تمام نتوانسته هیچ پیگیری داشته باشد اما چند روز پیش مساله‌ای هم درباره یکی از اقوامش پیش آمده است که حالا آن را تعریف می‌کند: «برای او مبل سفارش داده بودیم. براساس توافق قبلی و هماهنگی‌های انجام شده، رفتیم آن را تحویل بگیریم اما طرف می‌گفت مبل‌ها به خاطر قطعی برق آماده نشده، در حالی که می‌بایست آن را می‌فرستادیم شمال بنابراین پیش راننده بدقول شدیم. یک نفر را هم که برای تحویل فرستاده بودیم شمال، معطل ماند به همین دلیل اختلاف کوچکی هم با تولید‌کننده (فروشنده) پیش آمد که می‌گفت؛ برقارو بیار من آماده کنم تحویل بدم!!»

میثم که دانشجوی دکتراست و در اهواز زندگی می‌کند به شکل عاصی و کلافه ماجرایش را خیلی کوتاه برای «اعتماد» توضیح می‌دهد: «داشتم پروپوزال می‌نوشتم که برق رفت و من هم از دفتر بیرون زدم. می‌خواهم از خانه بیرون بزنم کرکره کار نمی‌کند چون آن هم برقی است. هر روز وضعیت من همین است، دست روی دل من نگذارید.»

نسیم شرق تهران زندگی می‌کند و همین مشکل را دارد یعنی نوشتن پایان نامه‌ای که نیاز به برق و اینترنت دارد؛ بنابراین وقتی برق قطع می‌شود نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد: «هیچ کار دیگری، نه خرید و نه کار خانه... در حالی که وسایل خانه‌مان هم ممکن است با این قطعی‌ها و نوسانات آسیب ببیند.»

همین دیروز که برق خانه کوچک آنها وصل شده ماشین لباسشویی‌اش هنگ کرد و چند بار خاموش و روشن شد و در آن لحظات واقعا اضطراب شدیدی را تحمل کرد، اینکه تازه‌عروس باشی و وسایل نوی خانه خراب شود یا بسوزد، به هر حال اتفاقی معمول نیست. او در تمام آن ساعت‌ها مدام به این فکر می‌کند که آیا کار درستی کرد که برای دکترا از ایران نرفت یا نه: «خیلی از دوستانم برای دکترا از ایران رفتند اما من نمی‌خواستم از کشور بروم و از خانواده‌ام دور شوم. بیشتر اوقات مردد می‌شوم که لابد اشتباه کردم؛ از طرفی من واقعا دلم بچه می‌خواهد اما با این اتفاقات باز هم مردد می‌شوم. با خودم می‌گویم با این شرایط درست است یا نه! و اصلا نکند او هم به این دنیا اضافه شود و مجبور باشد مشکلات بیشتری از من را تجربه کند.»

کاوه که در شیراز و یک خانه آپارتمانی زندگی می‌کند دل پر‌دردی دارد، چرا‌که وقتی برق خانه‌شان قطع می‌شود پمپ آب ساختمان و آبگرمکن آنها هم کار نمی‌کند و به همین دلیل حمام هم تعطیل می‌شود. تقریبا هر روز و روزی ۲ تا دو نیم و حتی گاهی ۵ ساعت با قطعی برق مواجه است.«‌در مورد کلاس آنلاین چون باتری لپ‌تاپم معیوب است باید به‌طور دایم به برق وصل باشد، بنابراین برق نباشد امکان استفاده از آن وجود ندارد به علاوه اینکه مودم هم بدون برق کار نمی‌کند و البته برخی مواقع حتی در روز و در ساعاتی که برق داریم به خاطر قطعی برق مناطق دیگر مودم وصل نمی‌شود و اینترنت قطع است.»

این روزها در واقع ایام امتحانات او است اما چند روز پیش که می‌خواست حمام بگیرد و به کتابخانه برود به خاطر قطعی برق، برنامه‌اش کنسل شد.«شارژ گوشی من معمولا به ۱۰درصد می‌رسد تا آن را به برق وصل کنم یعنی برنامه‌ریزی قبلی که برای آن ندارم. یک روز صبح بیدار شدم و دیدم گوشی‌ام ۵ درصد شارژ دارد آن را به برق زدم که ۵دقیقه بعد برق قطع شد و چند دقیقه بعد هم گوشی‌ام خاموش شد. آن روز هم به این دلیل از کار و زندگی و کتابخانه و درس‌ خواندن عقب افتادم.»

بهادر وکیل است و البته قطعی برق چندان تاثیری در زندگی‌اش نداشته است اما همزمان معتقد است که برق هم طبقاتی شده و برای قشر ضعیف و کسب و کارهای کوچک و محلی شرایط سختی را رقم می‌زند اما کسبه بزرگ خیلی سریع ژنراتور تهیه می‌کنند و خود را با شرایط وفق می‌دهند. او به«اعتماد» می‌گوید: «میوه‌فروشی‌ها میوه‌های تابستانی را باید در هوای خنک نگهداری کنند که وقتی برق نیست امکان آن وجود ندارد. در کافه‌های کوچک هم که وقتی برق می‌رود عملا حدود دو ساعت نمی‌توانند کار کنند. در دادگاه البته قاضی با وجود قطعی برق، دادگاه را تشکیل می‌دهد منتها فقط کار منشی‌ها و مدیر دفترها زیاد می‌شود چون قاضی اظهارات و صورت‌جلسه را به‌طور دستی می‌نویسد تا برق بیاید و منشی و مدیر دفتر آن را تایپ کند. کار آنها ۲ تا ۳ ساعت عقب می‌افتد و همه اینها جمع می‌شود بنابراین کار کادر دفتری هر قاضی بیشتر شده است. در عین حال اگر اینترنت و سیستم هم همزمان قطع باشد کار دادگستری سخت می‌شود.»

فرزانه هم که کارمند است، مشکلات خود هنگام قطعی برق را این‌طور به «اعتماد» توضیح می‌دهد: «‌به غیر از گرما و قطعی آب، بالا و پایین رفتن از پله‌ها آن‌هم با دست پر و وقتی از خرید می‌آیم سخت‌ترین کار است، گیر کردن در آسانسور هم که از آن بدتر. باید صبر کنیم تا کسی به دادمان برسد. رفت و آمد از پله‌ها مثل ما که طبقه چهارم هستیم سخت است مخصوصا برای همسرم که تصادف کرده و تازه می‌تواند بدون کمک عصا راه برود. این بدترین اتفاقی است که می‌تواند بیفتد و گاهی این قطعی، طولانی می‌شود و باید دو، سه بار با درد و ناراحتی پله‌ها را بالا و پایین برود.»

دلایل بی‌برقی‌ها و برخی راهکارها

جدول خاموشی‌‌ها و بی‌برقی امسال خیلی زودتر از سال‌های قبل در ابتدای بهار به مردم رخ نشان داد و این یعنی در هر حال این وضعیت خاص سال از بهارش پیدا بود. طبق آمار شرکت مدیریت برق ایران میزان مصرف برق در ۶ اردیبهشت‌ماه به بالای ۵۵ هزار مگاوات افزایش یافت و رکورد زد و در دو ماه اول سال نسبت به مدت مشابه سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ حدود ۴۰ الی ۵۰ درصد افزایش داشت. براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس میزان ناترازی برق در سال ۱۴۰۳ بیش از ۱۵ هزار مگاوات اعلام شد رقمی که در مقایسه با مدت مشابه آن در سال ۱۴۰۱ حدود ۶۰ درصد (بیش از ۹ هزار) ‌بیشتر بود.

همه اینها در‌حالی است که گزارش دولت هم نشان از وضعیت نگران‌کننده در این حوزه را دارد و اگر همین‌طور پیش برود میزان ناترازی تا ۵ سال آینده حدود دو برابر خواهد شد. در این شرایط که طی ماه‌های گذشته بارها مسوولان نسبت به ناترازی انرژی و مخاطرات آن در آینده نزدیک هشدار داده‌اند البته یک خبر خوب هم هست. محمدصادق معتمدیان، استاندار تهران به تازگی از برطرف شدن ناترازی ۳۰۰۰ مگاواتی برق تهران تا سال آینده خبر داده و گفته است که کار ۱۰۲۲ مگاوات انرژی خورشیدی وارد مرحله اجرایی شده و در هفته دولت عملیات اجرایی ۲۰۰۰ مگاوات دیگر آغاز خواهد شد. این سخنان در شرایطی است که ناترازی در کل کشور باقی است و به گفته سعید مهذب ترابی، کارشناس انرژی به نظر می‌رسد عدد واقعی کمبود برق در کشور ۲۲ هزار مگاوات است در‌حالی که تامین ۲۱ هزار مگاوات ناترازی برق، سه سال زمان می‌خواهد و تامین ۲۰ هزار مگاوات برق، نزدیک ۸میلیارد دلار پول لازم دارد.

در کشورهای دیگر از‌جمله اکوادور، ونزوئلا، اوکراین و شیلی هم البته خاموشی‌ها و قطعی برق‌ اتفاق چندان بعیدی نیست و گزارش‌هایی در این باره وجود دارد. خاموشی و قطعی برق -اگرچه نادر‌- اما در کشورهای توسعه‌یافته‌ اروپایی و امریکایی هم گزارش‌شده و پیامدهایی هم در حوزه درمان و سلامت داشته‌اند. نیویورک پست ۱۶ آگوست ۲۰۲۵ گزارشی در همین باره‌ دارد و از مرگ یک بیمار به همین واسطه خبر می‌دهد. طبق گزارش این روزنامه امریکایی، یک زن ۷۷ ساله بریتانیایی هنگام عمل جراحی قلب، زمانی که بیمارستان به مدت ۱۰ دقیقه برق نداشت و حتی ژنراتور پشتیبان نیز در طول عمل از کار افتاد، جان خود را از دست داد.

حوادث دیگری هم در شهرها و کشورهای دیگر گزارش شده است اما قطعا منظور از طرح آن عادی‌سازی قطعی برق در ایران نیست و هدف، افزایش آگاهی درباره مخاطرات و پرداختن به راه‌حل‌های آن است.شبکه‌های هوشمند و بازسازی زیرساختی، مدیریت تقاضا، ذخیره‌سازی و تغییر ترکیب منابع انرژی، پاسخ به بحران و همکاری منطقه‌ای، اقدامات مصرف‌ساز برای کمبود انرژی و تکنولوژی پیش‌بینی و تعمیر پیشگیرانه از جمله روش‌هایی است که کره‌جنوبی، آلمان، چین، آفریقا، نروژ، سوییس، فرانسه و برخی دیگر برای کاهش قطعی برق و افزایش پایداری سیستم‌های برق‌رسانی خود آنها را به کار گرفته و نسبتا در آن موفق بوده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:







کابینه لبنان از طرح ارتش برای خلع سلاح
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 21:26

کابینه لبنان از طرح ارتش برای خلع سلاح





نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا می‌تواند آینده سوریه را در مسیر درست نگه دارد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 20:20

آمریکا می‌تواند آینده سوریه را در مسیر درست نگه دارد


عیتان دانون و دانیل شنایدرمن 
فارن پالیسی / ۵ سپتامبر ۲۰۲۵ 

در اواخر این ماه، احمد الشرع، رهبر سوریه، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی خواهد کرد؛ اولین رهبر سوری که از سال ۱۹۶۷ تاکنون چنین فرصتی یافته است. جهان نظاره‌گر خواهد بود تا ببیند او چگونه قصد دارد پیچیدگی‌های مذهبی و قومی کشوری را هدایت کند که همچنان از پنج دهه حاکمیت استبدادی بی‌رحمانه خاندان اسد در رنج است. چالشی که شرع با آن مواجه است، عظیم است و به نفع ایالات متحده و شرکای آن است که به او در موفقیتش کمک کنند.

از زمان به قدرت رسیدن به عنوان رئیس‌جمهور موقت سوریه، شرع تلاش کرده است تا دولتی مرکزی و قوی تشکیل دهد. با این حال، خشونت‌های فرقه‌ای این برنامه‌ها را به چالش کشیده و نگرانی‌هایی را ایجاد کرده است که گروه‌های مختلف ممکن است مانع از انتقال منظم قدرت شوند. در ژوئن گذشته، یک بمب‌گذار انتحاری افراطی سنی در کلیسای ارتدکس یونانی مار الیاس در حومه دمشق، ۲۵ نفر را کشت و ۶۰ نفر دیگر را زخمی کرد. در مارس، نیروهای سوری و شبه‌نظامیان وابسته به دولت، ۱۵۰۰ علوی را در امتداد ساحل غربی کشتند. به تازگی نیز درگیری‌های قومی بین دروزی‌ها و بادیه‌نشینان سنی در استان سویدا در جنوب غربی سوریه رخ داد که اسرائیل با ادعای حفاظت از دروزی‌ها در آن مداخله کرد.

هرگونه تلاش سخت‌گیرانه از سوی شرع برای سرکوب ناآرامی‌ها در جوامع علوی، دروزی و کرد، فرمولی برای فاجعه است. با توجه به پرسش‌های بی‌پاسخ درباره عدالت انتقالی و آشتی ملی برای جنایات مرتکب‌شده علیه مردم سوریه، جای تعجب نیست که گروه‌های اقلیت به دولت بدبین باشند.

دولت شرع وعده داده است که فراگیر باشد و در سپتامبر، سوریه اولین انتخابات پارلمانی خود را پس از برکناری اسد برگزار خواهد کرد. شرع همچنین تکنوکرات‌هایی را در مناصب کلیدی منصوب کرده است، مانند محمد یسر برنیه، اقتصاددان، به عنوان وزیر دارایی و محمد البشیر، مهندس برق و متخصص بخش انرژی، به عنوان وزیر انرژی.

با این حال، کارهای بسیار بیشتری باید انجام شود. ایالات متحده به تنهایی نمی‌تواند تنش‌های فرقه‌ای سوریه را حل کند، اما می‌تواند به ایجاد فضای اقتصادی شکوفاتر کمک کند که در آن مدیریت این تنش‌ها آسان‌تر باشد. با این هدف، واشنگتن باید سه گام ملموس بردارد تا از انتقال قدرت در سوریه حمایت کند: بازگشایی سفارت خود در دمشق، استفاده از قانون جهانی شکنندگی برای تحریک توسعه اقتصادی، و حمایت از یک صندوق امانی چندجانبه برای تسهیل تأمین مالی خدمات حیاتی و کمک‌های فنی.

طی نزدیک به پنج دهه، سوری‌ها فشار تحریم‌های جامع و اقدامات اقتصادی اجباری را متحمل شدند. حتی با لغو تحریم‌ها، بسیاری از سرمایه‌گذاران احتمالاً قبل از انجام تجارت در این کشور دو بار فکر خواهند کرد. با انجام و تسهیل سرمایه‌گذاری‌ها، ایالات متحده نه تنها مستقیماً به سوریه در ساختن آینده‌اش کمک می‌کند، بلکه سیگنال قوی به این کشور و سرمایه‌گذاران بین‌المللی ارسال خواهد کرد.

این امر به حفظ روند انتقال قدرت در سوریه کمک می‌کند و چشم‌انداز موفقیت شرع در ساختن کشوری باثبات و امن را افزایش می‌دهد. برای شهروندان سوری، این اقدام سرانجام آینده‌ای را که شایسته آن هستند به ارمغان خواهد آورد. برای واشنگتن، این امر در تضعیف نفوذ ایران و پیروزی در مبارزه با داعش و القاعده حیاتی خواهد بود.

موفقیت هر فرآیند سیاسی در سوریه به توانایی شرع در حل مجموعه‌ای از مشکلات نهادی و اقتصادی درهم‌تنیده بستگی دارد. مانند دیگر کشورهایی با رژیم‌های طولانی‌مدت و بی‌رحم، مانند معمر قذافی در لیبی یا صدام حسین در عراق، نهادها و جامعه مدنی سوریه به شدت تضعیف شده‌اند. تجربه‌های متفاوت لیبی و عراق در گذار از حاکمیت استبدادی نشان می‌دهد که بازسازی نهادها وظیفه‌ای دشوار خواهد بود.

یکی از چالش‌های اصلی کنونی به جامعه تجاری پیش‌تر وابسته به رژیم مربوط می‌شود. کمیته‌ای که مسئول بازتخصیص و بازسازی دارایی‌های مرتبط با نزدیکان رژیم است، در حال بررسی اعطای مصونیت به آنها — برای جرایم مالی و فساد، اما نه جنایات جنگی — در ازای واگذاری دارایی‌هایشان است. پرسش مرتبط دیگر این است که آیا باید تحقیقات پیچیده جرایم مالی علیه وفاداران ثروتمند به اسد انجام شود — که با وجود قضات باقی‌مانده از دوره اسد در دادگاه‌ها دشوار است — یا اینکه صرفاً دارایی‌های آنها مصادره و ملی شود، با خطر فراری دادن سرمایه‌گذاری خارجی.

سوریه همچنان با چالش برچیدن صنعت کپتاگون خود دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ صنعتی که پیش‌تر سالانه ۵ میلیارد دلار درآمد ایجاد می‌کرد. اگرچه تولید این ماده مخدر اکنون تا ۸۰ درصد کاهش یافته است، تقاضا برای آن همچنان پابرجاست و قاچاقچیان و شبه‌نظامیان را به ادامه این تجارت علاقه‌مند نگه داشته است.

شرایط انسانی و اقتصادی نیز همچنان به شدت بحرانی است. از سال ۲۰۱۱، لیره سوریه ۹۹ درصد از ارزش خود را از دست داده و نرخ بیکاری اخیراً در حدود ۲۴ درصد بوده است. بسیاری از سوری‌ها همچنان آواره داخلی هستند و زیر خط فقر زندگی می‌کنند. تا ژوئن گذشته، شبکه برق کشور تنها بین دو تا چهار ساعت در روز تأمین انرژی می‌کرد که این امر سوری‌ها را در وضعیت ناامنی شدید انرژی قرار داده و تلاش‌های بازسازی در بخش‌های ضروری مانند آب و بهداشت را مختل کرده است.

خبر خوب این است که عربستان سعودی و قطر سخاوتمندانه وام‌های معوقه سوریه به بانک جهانی را بازپرداخت کرده‌اند تا امکان دریافت وام‌های جدید فراهم شود و متعهد شده‌اند که حقوق بخش دولتی را پرداخت کنند. به‌ویژه ریاض نقش پیشرو در بازسازی ایفا کرده و ۶ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری دولتی و خصوصی را تعهد کرده است — مبلغی سخاوتمندانه، اما بسیار کمتر از ۴۰۰ میلیارد دلاری که برخی تخمین زده‌اند هزینه کل بازسازی سوریه است. خالد الفالح، وزیر سرمایه‌گذاری عربستان، اواخر ژوئیه به دمشق سفر کرد تا با مقامات سوری دیدار کند و محمد ابونیان، یکی از بانفوذترین بازرگانان این کشور، قرار است ریاست شورای مشترک تجاری سعودی-سوری را بر عهده گیرد.

این نوع حمایت پایدار حیاتی خواهد بود، اما تثبیت اقتصادی به زمان و صبر نیاز دارد. بازپرداخت بدهی‌های سوریه توسط شرکای خلیجی، هرچند مثبت است، مشکل بدهی‌های سنگین سوریه به ایران و روسیه را که از تولید ناخالص داخلی این کشور فراتر رفته و به گفته برخی بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار است، حل نمی‌کند. می‌توان فرض کرد که مسکو و تهران به دنبال تبدیل این بدهی‌ها به اهرم‌های استراتژیک خواهند بود.

شرکت‌های چینی نیز در حال رقابت برای قراردادهای بازسازی هستند. این بدان معناست که سوریه و بنادر مدیترانه‌ای آن ممکن است بیش از پیش درگیر رقابت قدرت‌های بزرگ شوند، به‌ویژه اگر ایالات متحده و شرکای منطقه‌ای آن خلأ موجود را پر نکنند.

کسانی که به تأمین این قراردادهای سرمایه‌گذاری کمک کرده‌اند — از جمله تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه و فرستاده ویژه به سوریه — شایسته تقدیر هستند. اما قراردادهای سرمایه‌گذاری به تنهایی برای کمک به سوریه در گذر به مرحله بعدی توسعه یا جلوگیری از پسرفت و درگیری‌های قومی سراسری که به سطح آمده‌اند، کافی نیستند. کارهای بیشتری باید از دمشق انجام شود تا دولت و مردم آن دوباره به هم پیوند بخورند.

برای بهبود وضعیت همه سوری‌ها، شرع و حلقه نزدیکانش در دمشق باید بر بهبود زندگی روزمره شهروندان عادی از طریق ارائه خدمات، امکانات عمومی و فرصت‌های اقتصادی ملموس تمرکز کنند. این حوزه‌ای است که واشنگتن می‌تواند و باید در آن کمک بیشتری ارائه دهد.

نخست، زمان بازگشایی سفارت ایالات متحده در دمشق فرا رسیده است. آنچه باراک در میدان عمل به دست آورده ارزشمند است. اما بهترین راه برای مشاوره به دولت جدید در این دوره شکننده انتقالی، حضور یک سفیر است که بتواند زمان خود را در کاخ ریاست‌جمهوری و در تعامل با گروه‌های قومی سوریه صرف کند و دیپلماسی دشوار اعطای صدای اقتصادی و سیاسی به همه سوری‌ها را انجام دهد. یک سفارت فعال همچنین بستری فراهم می‌کند که ذینفعان منطقه‌ای مانند اردن، ترکیه، عربستان سعودی و قطر بتوانند از آن برای اطمینان از برداشتن گام‌های سازنده در داخل دولت استفاده کنند.

حذف اخیر «آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا» (USAID) و «دفتر وزارت خارجه برای امور منازعه و ثبات»، حمایت ایالات متحده از انتقال قدرت در سوریه را پیچیده کرده است. با این حال، واشنگتن هنوز ابزارهایی در اختیار دارد و کادری از افسران آموزش‌دیده که مشتاق پذیرش چنین مأموریتی هستند.

«قانون جهانی شکنندگی» (GFA) که در سال ۲۰۱۹ توسط رئیس‌جمهور دونالد ترامپ به امضا رسید، برای بهبود تلاش‌های پیشگیری از درگیری و تثبیت در کشورهای شکننده طراحی شده است. این قانون مجموعه‌ای از اختیارات را مشخص می‌کند که وزارت امور خارجه می‌تواند به سرعت از آن‌ها استفاده کند، مشروط بر اینکه بودجه مناسب فراهم شود و سوریه به فهرست کشورهای اولویت‌دار این قانون اضافه گردد.

در چارچوب قانون جهانی شکنندگی، ایالات متحده می‌تواند نقش فعالی در حمایت از جامعه مدنی سوریه ایفا کند، از جمله از طریق تأمین مالی برای شرکت‌های کوچک، متوسط و خرد. همچنین می‌تواند از کمیته‌های آشتی محلی که به عنوان نهادهای حاکمیتی مشروع برای ارائه خدمات، بازسازی و بازگشت داوطلبانه آوارگان شناخته شده‌اند، حمایت کند. تلاش‌های آزمایشی این قانون در لیبی پیش‌تر چنین گام‌هایی را با نتایج مثبت برداشته است.

ایالات متحده همچنین می‌تواند و باید به سوریه کمک کند تا ساختارهایی برای ارائه خدمات ضروری به شهروندان در کوتاه‌مدت ایجاد کند. ارائه خدمات اجتماعی بخش مهمی از ایجاد مشروعیت در میان شهروندان عادی سوری است. یکی از راه‌های نسبتاً سریع برای دستیابی به این هدف، استفاده از یک صندوق امانی چندجانبه است که در زمینه‌های دیگر نیز به کار گرفته شده است. صندوق امانی چندجانبه خاورمیانه و شمال آفریقا بانک جهانی (MDTF)، که آخرین دور آن در سال ۲۰۲۱ به پایان رسید، یک مدل بالقوه است.

این صندوق امانی می‌تواند به تأمین مالی زیرساخت‌ها در حوزه‌های به شدت مورد نیاز مانند برق و مسکن کمک کند و با تلاش‌های بازسازی که توسط ترکیه و کشورهای خلیج‌فارس تأمین مالی می‌شوند هماهنگ شود تا از تکرار فعالیت‌ها جلوگیری گردد. افزون بر این، به‌عنوان برنامه‌ای بین‌المللی، «MDTF» تحت تأثیر دگرگونی‌های سیاسی داخلی آمریکا قرار نخواهد گرفت و در صورت تغییر سیاست سوریه در این یا دولت‌های آینده، مصونیت خواهد داشت.

واشنگتن پیش‌تر سرمایه سیاسی قابل‌توجهی برای موفقیت دولت جدید سوریه صرف کرده است، از جمله اولین دیدار حضوری بین ترامپ و شرع در ریاض، عربستان سعودی، در ماه مه. اکنون باید هر آنچه در توان دارد انجام دهد تا از این تلاش‌ها بهره‌برداری کند. برای ایجاد یک سوریه در صلح با همسایگان و خودش، ایالات متحده باید به طور جدی سرمایه‌گذاری خود را در آنجا افزایش دهد — چه به صورت استعاری و چه به معنای واقعی.

—-
* عیتان دانون مشاور ارشد سابق سیاست‌گذاری در وزارت خزانه‌داری ایالات متحده و تحلیلگر اطلاعاتی متخصص در خاورمیانه است. او مدیر بازاریابی محتوا در شرکت Chainalysis است، جایی که کار این شرکت در زمینه ژئوپلیتیک و دارایی‌های دیجیتال را هدایت می‌کند. وی همچنین پژوهشگر ارشد وابسته در برنامه امنیت خاورمیانه مرکز امنیت نوین آمریکایی است. تمامی اظهارات، نظرات یا تحلیل‌های بیان‌شده متعلق به نویسنده است و منعکس‌کننده مواضع یا دیدگاه‌های رسمی دولت ایالات متحده نیست. هیچ بخشی از محتوا نباید به عنوان تأیید یا تصدیق اطلاعات توسط دولت ایالات متحده یا تأیید دیدگاه‌های نویسنده تلقی شود.

* دانیل شنایدرمن طی ۱۵ سال گذشته در زمینه خاورمیانه در وزارتخانه‌های امور خارجه و دفاع، شورای امنیت ملی و کنگره ایالات متحده فعالیت کرده است. او پژوهشگر ارشد وابسته در برنامه امنیت خاورمیانه مرکز امنیت نوین آمریکایی است. نظرات و توصیف‌های ارائه‌شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً بیانگر مواضع دولت ایالات متحده نیست.




نظر شما درباره این مقاله:







راه کره شمالی برای گسترش سلاح هسته‌ای
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 19:31

راه کره شمالی برای گسترش سلاح هسته‌ای


فارن افرز

ویپین نارنگ و پرانای وادی
۵ سپتامبر ۲۰۲۵

در ماه‌هایی که از جنگ دوازده‌روزه اسرائیل و ایالات متحده با ایران در ژوئن گذشته می‌گذرد، تحلیلگران و سازمان‌های اطلاعاتی به‌طور گسترده درباره میزان خسارت واردشده به برنامه و ساختار حاکمیت هسته‌ای ایران بحث کرده‌اند. هنوز مشخص نیست چه مقدار از زیرساخت‌های هسته‌ای ایران باقی مانده و این‌که آیا اصلاً امکان بازسازی آن وجود دارد یا نه و اگر دارد، با چه سرعتی. اما در سطح راهبردی، اثر جنگ غیرقابل انکار است: این جنگ به معنای افول استراتژی هسته‌ای جمهوری اسلامی بود که از دهه ۱۹۸۰ دنبال می‌کرد و اغلب هم در آن موفق بود.

برای دهه‌ها، ایران نمونه بارز یک «قدرت هسته‌ای آستانه‌ای» بود. تهران دانش و فناوری لازم برای تسلیحاتی‌کردن برنامه هسته‌ای خود را دنبال می‌کرد، اما به دلایل سیاسی از انجام آن خودداری می‌نمود. این استراتژی آستانه‌ای، دست‌کم تا مدتی، موفق بود. هرچند اسرائیل و ایالات متحده بارها کوشیدند با خرابکاری و ترورهای هدفمند، روند برنامه هسته‌ای ایران را به تأخیر بیندازند، اما هیچ‌یک از آن دو کشور به‌طور آشکار به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله نکردند. سپس در سال ۲۰۱۵، با امضای «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام)، به نظر رسید که قمار جمهوری اسلامی نتیجه داده است: ایران در ازای پذیرش محدودیت‌هایی بر برنامه خود، از کاهش تحریم‌ها بهره‌مند شد. تهدید ناشی از سیاست آستانه‌ای ایران، در کنار تمایل دولت دوم اوباما برای یافتن راه‌حل دیپلماتیک جامع، به مذاکرات موفق و توافق تاریخی انجامید که برنامه ایران را از دستیابی به بمب به‌مراتب دورتر کرد.

اما پس از جنگ دوازده‌روزه، آن استراتژی به کلی بر باد رفته است. حملات هوایی ایالات متحده و اسرائیل خسارت سنگینی به تأسیسات کلیدی در نطنز، فردو و اصفهان وارد کرد و ساختار رهبری نظامی ایران را فلج نمود. ایران میزان تمایل واشنگتن به حمایت از اقدام نظامی اسرائیل و حتی مشارکت مستقیم در عملیات را دست‌کم گرفته بود. امروز ایران خود را در برابر حملات وجودی به خاک کشور و تلاش‌های تغییر رژیم آسیب‌پذیر می‌بیند، در حالی‌که دستیابی به بمب از دسترس بسیار دور شده و موقعیت چانه‌زنی‌اش در برابر غرب ضعیف‌تر از هر زمان دیگری است.

ناکامی ایران در مقام یک قدرت هسته‌ای آستانه‌ای، صحت راهبرد رقیب دیگر ایالات متحده، یعنی کره شمالی را تأیید می‌کند. برخلاف تهران، پیونگ‌یانگ عمدتاً از تأخیر در تسلیحاتی‌کردن برنامه خود پرهیز کرد؛ این کشور گام‌به‌گام به سوی بمب پیش رفت، از تعاملات مقطعی برای آزمودن میزان پایبندی آمریکا به توافقات احتمالی بهره گرفت، مکرراً به تاکتیک‌های فریب و وقت‌کشی متوسل شد و در این مسیر فشارهای شدید دیپلماتیک و اقتصادی را تاب آورد. هرگاه دیپلماسی شکست خورد، کره شمالی به سرعت برنامه خود را پیش برد تا رژیم کیم در هر تعامل احتمالی آینده، از موضع قدرت بیشتری وارد شود. اکنون که آیت‌الله خامنه‌ای می‌کوشد ایران را دوباره سازمان دهد، کیم جونگ‌اون، رهبر کره شمالی، با یکی از سریع‌ترین زرادخانه‌های در حال گسترش و متنوع در جهان و با تکیه بر شرکای راهبردی در پکن و مسکو، همچون الگویی از آنچه می‌توانست برای ایران باشد، در برابر چشم‌ها قرار دارد. برای کشورهایی که در اندیشه دستیابی به توان هسته‌ای‌اند، پیام‌ها به شکلی خطرناک روشن است: برای دستیابی به بمب منتظر نمانید، فرض کنید قدرت‌های بزرگ به شما حمله خواهند کرد و باور نکنید که دیپلماسی دسترس‌پذیر است. به زبان دیگر: «مانند کیم باشید، نه مانند خامنه‌ای».

از دست رفتن فرصت

از همان دهه ۱۹۷۰، تهران هم بلندپروازی و هم تخصص لازم برای توسعه برنامه انرژی هسته‌ای با اهداف بالقوه نظامی را در اختیار داشت. این برنامه دو دهه پیش‌تر و در دوران محمدرضا شاه پهلوی آغاز شده بود و ایران در سال ۱۹۷۰ به معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) پیوست. در طول جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، جمهوری اسلامی کاوش مخفیانه در حوزه فناوری‌های حساس‌تر، مانند غنی‌سازی اورانیوم، را آغاز کرد و با کمک برخی کشورهای ثالث، دانش و مهارت بیشتری به دست آورد. از سال ۱۹۸۹، رژیم طرحی موسوم به «آماد» را تدوین کرد که نقشه راهی برای کارهای نظری و مهندسی لازم به منظور تسلیحاتی‌کردن پس از آن بود که کشور به اندازه کافی اورانیوم غنی‌شده برای یک بمب در اختیار می‌داشت.

اما ایران از آستانه تسلیحاتی عبور نکرد. دلیل توقف آن فنی نبود بلکه سیاسی بود: پس از افشای فعالیت‌های هسته‌ای مخفی ایران در آغاز قرن بیست‌ویکم، رهبران جمهوری اسلامی طرح آماد را به حالت تعلیق درآوردند و ترجیح دادند به جای دنبال‌کردن بمب، امتیازهای اقتصادی و دیپلماتیک به دست آورند. آنها همچنان به این نتیجه می‌رسیدند که عبور از آستانه به‌عنوان یک عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، علی‌رغم حضور گسترده نظامی آمریکا و آزادی عمل آن در خاورمیانه، به سود منافع امنیتی و راهبردی ایران نیست. با این حال، ایران با هزینه‌های هنگفت، تخصص فنی، دستگاه‌های بوروکراتیک و زیرساخت‌های صنعتی لازم برای پیشبرد تحقیقات هسته‌ای غیرنظامی، تولید ایزوتوپ‌های پزشکی و تولید برق را حفظ کرد تا در صورت لزوم بتواند آنها را برای اهداف نظامی به‌کار گیرد. رژیم بر این باور بود که این برنامه آستانه‌ای سه هدف ژئوپلیتیک را محقق می‌کند: نخست، ایران می‌تواند در صورت بروز تهدیدی وجودی، به‌سرعت بمب بسازد؛ دوم، با ایجاد ابهام برای اسرائیل و آمریکا در مورد فاصله واقعی تهران تا تولید بمب، از حمله نظامی این دو کشور بازدارندگی ایجاد کند؛ و سوم، از محدودسازی برنامه به‌عنوان اهرم فشار در برابر غرب برای کسب تخفیف در تحریم‌های اقتصادی سنگین استفاده نماید.

در نزدیک به دو دهه‌ای که از توقف طرح آماد گذشت، ایران به‌طور داوطلبانه از عبور از خط تسلیحاتی خودداری کرد. حتی زمانی که دانشمندان هسته‌ای ایران چشم‌انداز یک زرادخانه اولیه متشکل از پنج سلاح را ترسیم می‌کردند، رهبران سیاسی تهران درباره این‌که هدف نهایی برنامه کشور دستیابی به زرادخانه هسته‌ای باشد یا معامله بخشی از آن در برابر امتیازات اقتصادی و سیاسی، دچار تردید بودند. با این حال، آنان عموماً متقاعد شده بودند که حرکت تا آستانه تسلیحاتی، کشور را از خطر حمله وجودی مصون نگه می‌دارد. پس از سال‌ها سیاست لبه پرتگاه در برابر دولت جورج بوش و دولت نخست اوباما، این برداشت با امضای برجام به‌نظر درست آمد؛ توافقی که به تهران اجازه داد بخشی از برنامه را واگذار کند تا اعتبار و اقتصاد ایران تقویت شود.

اما برجام دولت‌های بعدی آمریکا را ملزم به پایبندی نمی‌کرد و با روی کار آمدن نخستین دولت ترامپ، ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ از توافق خارج شد. پس از این «خیانت» ادراک‌شده، ایران ذخیره‌سازی مقادیر عظیمی از اورانیوم غنی‌شده را آغاز کرد، از جمله در سطوحی نزدیک‌تر به خلوصی که برای تولید بمب هسته‌ای لازم است. این اقدامات، هم برای ایران اهرم فشار در مذاکرات آتی ایجاد می‌کرد و هم به‌منزله بیمه‌ای در برابر دولت نخست ترامپ، که غیرقابل پیش‌بینی بود، و اسرائیل، که تمایل خود به حمله به ایران را پنهان نمی‌کرد. ترور هدفمند قاسم سلیمانی، فرمانده ایرانی، به دست ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ نیز به احتمال زیاد این نگرانی‌ها را در ذهن رهبران ایران تثبیت کرد.

پس از مذاکرات غیرمستقیم اما بی‌نتیجه در دوران دولت بایدن و اقدامات نظامی فزاینده اسرائیل در منطقه پس از حملات جسورانه ۷ اکتبر حماس، بر اساس برخی برآوردها، ایران تا جایی پیش رفت که تنها چند روز با توانایی غنی‌سازی اورانیوم کافی برای یک بمب فاصله داشت. سرانجام، با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، امکان حمله اسرائیل با پشتیبانی آمریکا به ایران ناگهان به واقعیت تبدیل شد و ضعف‌های استراتژی آستانه‌ای آشکار گردید. در ژوئن، تهران بهای این تردید را پرداخت و ایالات متحده، برای نخستین بار در دوران هسته‌ای، تأسیسات هسته‌ای یک کشور دیگر را بمباران کرد. اگر ایران در سال ۲۰۰۳ از مرز هسته‌ای عبور کرده بود، ایالات متحده می‌توانست از چنین رویارویی مستقیمی که تمام خطرات حمله به یک دشمن مسلح به سلاح هسته‌ای را به همراه داشت، اجتناب کند.

ستاره شمالی

اینجاست که نمونه متضاد کره شمالی آموزنده می‌شود. در دهه ۱۹۶۰، پیونگ‌یانگ در شرایطی که تنها یک آتش‌بس و نه صلح برقرار بود و با کره جنوبی، متحد متعارفاً برتر آمریکا، در مرز روبه‌رو بود، برنامه‌ای با تمرکز بر انرژی هسته‌ای آغاز کرد. اما در سراسر دوران جنگ سرد، این کشور در پی آن بود که از اتحاد شوروی و چین برای توسعه سلاح هسته‌ای حمایت بگیرد. کره شمالی در اوایل دهه ۱۹۹۰ بحرانی ایجاد کرد، زمانی که از همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) برای رفع نواقص موجود در اعلامیه‌های مربوط به برنامه هسته‌ای‌اش خودداری کرد؛ اقدامی که به سوءظن بین‌المللی نسبت به فعالیت‌های غیرقانونی مرتبط با سلاح دامن زد. ایالات متحده در سال ۱۹۹۳ جدی به حمله به رآکتور «یونگ‌بیون» کره شمالی اندیشید و حتی طرح‌های نظامی برای حمله به این سایت با استفاده از مهمات نفوذگر از طریق بمب‌افکن‌های رادارگریز تهیه کرد. اما دولت کلینتون به‌دلیل بیم از آن‌که چنین حمله‌ای به تلافی علیه کره جنوبی و آغاز جنگی گسترده‌تر منجر شود، این طرح را کنار گذاشت و در عوض به‌دنبال راه‌حلی دیپلماتیک رفت. نتیجه، «چارچوب توافق ۱۹۹۴» بود؛ توافقی که بر اساس آن، کره شمالی باید ساخت رآکتورهای هسته‌ای مظنون به استفاده برای تولید سلاح را متوقف می‌کرد و توانمندی‌های موجود خود در تولید پلوتونیوم را تحت رژیم بازرسی آژانس قرار می‌داد. در مقابل، ایالات متحده و شرکای دیگر پذیرفتند رآکتورهایی به کره شمالی ارائه دهند که قابلیت کمتری برای استفاده در تولید سلاح داشت و همچنین سوختی برای تأمین نیازهای انرژی کره شمالی که کیم ایل سونگ، رهبر این کشور، به‌عنوان توجیه ساخت رآکتورهای هسته‌ای مطرح کرده بود، فراهم سازند.

اما پیونگ‌یانگ به چارچوب توافق (و همه ابتکارهای دیپلماتیک هسته‌ای بعدی) با حسن نیت نزدیک نشد، بلکه غالباً آن را تاکتیکی برای وقت‌کشی به‌کار گرفت، در حالی‌که نسل‌های متوالی خاندان کیم، برنامه تسلیحات هسته‌ای را در اولویت قرار دادند و تا حد امکان منابع را برای دستیابی به توانمندی هسته‌ای اختصاص دادند. برخلاف ایران، کره شمالی علاقه چندانی به معامله بخش‌های مهمی از برنامه خود در برابر کاهش تحریم‌ها از خود نشان نداد، به‌ویژه پس از آن‌که چارچوب توافق در سال ۲۰۰۳ فروپاشید. هرگاه سرویس‌های اطلاعاتی خارجی یا ناظران بین‌المللی فعالیتی اعلام‌نشده را در روند دیپلماسی هسته‌ای آشکار می‌کردند، کره شمالی فشار را با آزمایش موشک یا تحریک سئول افزایش می‌داد. هرگاه ایالات متحده و متحدانش تهدید به تلافی یا حمله می‌کردند ــ همانند ماجرای یونگ‌بیون ــ یا پس از آن‌که آمریکا در واکنش به بازگشایی تأسیسات بسته‌شده تحت چارچوب توافق، نقض تعهدات NPT و خروج کره شمالی از این معاهده در سال ۲۰۰۳، بمب‌افکن‌های خود را در حالت آماده‌باش قرار داد، کیم ایل سونگ و بعدها کیم جونگ ایل به سوی دیپلماسی چرخش می‌کردند؛ با وعده‌های فریبنده مبنی بر توقف فعالیت‌های تسلیحاتی و ورود به مذاکرات صادقانه. در تمام این مدت، کره شمالی پیوسته زیرساخت‌های هسته‌ای، طراحی سلاح‌ها و برنامه‌های موشکی خود را پیش می‌برد و اغلب بین دوره‌های تعامل پرسر و صدا با ایالات متحده، کارها را با سرعت بیشتری جلو می‌برد.

امروز کیم جونگ‌اون بر یکی از سریع‌ترین زرادخانه‌های هسته‌ای در حال رشد جهان تکیه زده است؛ زرادخانه‌ای که گزینه‌های متنوعی برای حمله به کره جنوبی و ژاپن، از جمله احتمالاً سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی، و موشک‌های دوربرد برای هدف قراردادن ایالات متحده در اختیار دارد. با چنین زرادخانه‌ای، رهبر کره شمالی اعتماد بیشتری به توانایی خود برای بازداشتن ایالات متحده یا کره جنوبی از حمله یا تلاش برای تغییر رژیم پیدا کرده است. وضعیت ایران نمی‌تواند متفاوت‌تر از این باشد. با برنامه نظامی و هسته‌ای که دست‌کم به‌طور موقت درهم‌شکسته و با رژیمی شکننده، خامنه‌ای بهای ناکامی در دستیابی به «بیمه هسته‌ای» را پرداخته است. تندروهای ایران ممکن است چنین بیندیشند که پرهیز از تسلیحاتی‌کردن و پیگیری دیپلماسی با قدرت‌های بزرگ، ایران را در برابر حملاتی آسیب‌پذیر کرده که راهبرد قاطع اشاعه‌ای کره شمالی به آن کشور کمک کرده از آنها اجتناب کند.

تاریکی فراگیر

همان‌گونه که تجربه ایران نشان داده است، یک استراتژی اشاعه آستانه‌ای نه‌تنها برای بازداشتن مخالفان اشاعه کافی نیست، بلکه ممکن است حتی تمایل آنها را برای حمله پیشگیرانه به برنامه افزایش دهد، چرا که آنها در تاریکی نسبت به وضعیت واقعی تسلیحاتی‌شدن باقی می‌مانند. حفظ پایه‌های فنی لازم برای توانایی سریع در توسعه سلاح‌های هسته‌ای ــ چیزی که استراتژیست‌های هسته‌ای آن را «ظرفیت نهفته» می‌نامند ــ به‌هیچ‌وجه بازدارندگی‌ای به اندازه داشتن توانمندی واقعی هسته‌ای ایجاد نمی‌کند. برعکس، یک کشور با برنامه هسته‌ای نهفته، هدفی آماده برای دشمنان و مخالفان اشاعه است که برای جلوگیری از تسلیحاتی‌شدن ممکن است وسوسه شوند سریعاً اقدام کنند، پیش از آن‌که پنجره فرصت بسته شود و آن کشور بتواند به‌طور معتبر تهدید به تلافی هسته‌ای کند.

اسرائیل در ماه ژوئن چنین فرصتی را دید و به‌طور کامل از آن بهره‌برداری کرد؛ حمله‌ای را به اجرا گذاشت که نتانیاهو و جناح راست اسرائیل سال‌ها در رؤیای آن بودند. برای قدرت‌های هسته‌ای بالقوه، درس روشن بود: نمایش و به رخ‌کشیدن یک برنامه هسته‌ای در برابر قدرت‌های نظامی بسیار برتر، پیش از آن‌که بمب هسته‌ای برای بازدارندگی از حمله پیشگیرانه در اختیار باشد، یک بازی پرخطر است. کشورهایی که در اندیشه دستیابی به توان هسته‌ای‌اند، بعید است این خطا را تکرار کنند. علاوه بر پرهیز از به‌تعویق‌انداختن تسلیحاتی‌کردن به اندازه‌ای که ایران انجام داد، متقاضیان بالقوه‌ای مانند لهستان، عربستان سعودی، کره جنوبی، اوکراین و امارات متحده عربی احتمالاً امنیت عملیاتی بالاتری را در اولویت قرار خواهند داد و تلاش خواهند کرد برنامه‌های خود را بهتر از ایران از دید مخالفان اشاعه پنهان کنند. تکثیرکنندگان آینده به احتمال زیاد خواهند کوشید تا آنجا که می‌توانند سریع تسلیحاتی شوند و این کار را به‌طور پنهانی انجام دهند.

برخلاف برنامه ایران که در طول دوره طولانی «سیاست آستانه‌ای» و روند دیپلماتیک مقطعی ناگزیر شد شفاف‌تر از فعالیت‌هایش باشد و در نتیجه نتوانست محرمانه بماند، این برنامه‌های بالقوه ممکن است نه در مراحل پیش از تسلیحاتی‌شدن ــ به‌عنوان اهرم فشار دیپلماتیک ــ بلکه تنها پس از اعلام یا آزمایش یک سلاح هسته‌ای آشکار شوند. تکثیرکنندگان آینده ممکن است برای امنیت، سرعت را قربانی کنند و برنامه خود را به‌طور کامل زیرزمینی ببرند و هرچه می‌توانند از صنعت و فناوری هسته‌ای غیرنظامی خود برای مقاصد نظامی بازاستفاده کنند.

چنین رویکردی برای رژیم‌های بسته بسیار آسان‌تر از دموکراسی‌ها خواهد بود. با این حال، حتی دموکراسی‌های باز نیز می‌توانند برنامه‌های کوچک و پنهانی اما کارآمد برای تسلیحاتی‌کردن داشته باشند ــ هند، اسرائیل (به‌گفته برخی منابع) و آفریقای جنوبی همگی تلاش‌هایی مخفیانه در این زمینه انجام دادند. تکثیرکنندگان، از جمله دموکراسی‌ها، ممکن است حاضر باشند سرزنش‌های بین‌المللی ناشی از نقض یا خروج از معاهدات منع اشاعه را در نام امنیت ملی بپذیرند.

نمونه سوریه بشار اسد را در نظر بگیرید. در نخستین دهه قرن بیست‌ویکم، زمانی که ایران طرح آماد را متوقف کرده بود، سوریه به‌سرعت دست به کار شد و نزدیک بود یک برنامه مخفیانه سلاح هسته‌ای را تکمیل کند. اما در سال ۲۰۰۷، سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل به‌طور تصادفی به شواهدی از یک رآکتور هسته‌ای سوری دست یافتند ــ نسخه‌ای کوچک از تأسیسات یونگ‌بیون کره شمالی ــ که در یک مجتمع بی‌نام‌ونشان روی زمین در نواحی دورافتاده نزدیک رود فرات ساخته شده بود. این رآکتور تنها چند هفته با سوخت‌گذاری فاصله داشت (مرحله‌ای که پس از آن حمله به آن به‌دلیل خطرات زیست‌محیطی دشوار می‌شد). اسرائیل با حملات هوایی آن را نابود کرد. با این حال، این رویداد درسی مهم درباره برنامه‌های مخفیانه ارائه داد. سوریه با وجود آن‌که در فهرست اولویت‌های غرب برای رصد اشاعه هسته‌ای قرار داشت، توانست امنیت عملیاتی قابل‌توجهی را برای یک رآکتور هسته‌ای روی زمین حفظ کند. تنها یک تلاش اطلاعاتی مصمم ــ و اندکی خوش‌شانسی ــ برنامه هسته‌ای مخفی سوریه را برملا کرد. حتی اگر تکثیرکنندگان آینده به سبک کره شمالی شتابان به‌دنبال بمب نباشند، به‌احتمال زیاد بیش از الگوی شفاف ایران به مدل مخفیانه سوریه توجه خواهند کرد.

آخرین پیشنهاد

جنگ دوازده‌روزه علاوه بر آن‌که پایان استراتژی هسته‌ای آستانه‌ای را رقم زد، احتمالاً پیامد مهم دیگری هم خواهد داشت: دشوارشدن استثنایی دیپلماسی با قدرت‌های هسته‌ای بالقوه آینده. در مورد ایران، تندروها اکنون ممکن است قدرت بیشتری در ساختار رژیم و نفوذ بیشتری بر رهبر جمهوری اسلامی داشته باشند. آنان همچنین می‌توانند به‌طور قانع‌کننده‌ای ایالات متحده و اسرائیل را، که درست زمانی به تهران حمله کردند که در حال مذاکره با واشنگتن بود، به‌عنوان طرف‌هایی غیرقابل اعتماد و ناتوان از یافتن راه‌حل دیپلماتیک معرفی کنند.

در واقع، واشنگتن و تهران اکنون با چیزی روبه‌رو هستند که پژوهشگر «جیمز فیرون» آن را «مشکل تعهد» نامیده است. هر دو طرف ممکن است در ظاهر ترجیح دهند به نتیجه‌ای دیپلماتیک برسند، اما انگیزه‌های قوی برای اجتناب از مذاکره دارند، به‌ویژه چون هر یک به دیگری بی‌اعتماد است و فرض می‌کند طرف مقابل از هر توافق آینده سر باز خواهد زد. در ایالات متحده نیز قطب‌بندی شدید سیاسی همچنان مانع دستیابی به جایگزینی مناسب و دوحزبی برای برجام خواهد شد.

رهبر جمهوری اسلامی از این جنگ با اعتماد به ایالات متحده یا گروه ۱+۵ ــ اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل به اضافه آلمان که در توافق ۲۰۱۵ طرف بودند ــ بیرون نیامد. او اکنون ممکن است بر این باور باشد که تنها بیمه‌نامه‌ای که دشمنان ایران حاضر به رعایت آن هستند، سلاح هسته‌ای است. همچنین به احتمال زیاد او خواهد خواست هرگونه مذاکره آینده را از موضع قدرت پیگیری کند. در حالی که فرانسه، آلمان و بریتانیا در پاسخ به عدم پایبندی ایران به تعهدات هسته‌ای خود به‌دنبال بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل (اسنپ‌بک) هستند، مجلس شورای اسلامی در حال بررسی طرحی برای توصیه به خروج از معاهده NPT است؛ گامی سرنوشت‌ساز که کره شمالی دو دهه پیش در مسیر دستیابی به بمب برداشت.

سیاست‌گذاران آمریکایی همچنان می‌توانند کشورهایی را که در اندیشه دستیابی به بمب هسته‌ای‌اند، از این مسیر منصرف کنند. ستون‌های مهم سیاست عدم اشاعه آمریکا آزمون زمان را حتی در دشوارترین روزهای جنگ سرد و پس از آن تاب آورده‌اند. پایبندی به معماری بازدارندگی گسترده ایالات متحده و تقویت آن می‌تواند به متحدان و شرکای آمریکا در اروپا و آسیا اطمینان خاطر دهد تا به‌دنبال چتر امنیتی بمب هسته‌ای خودشان نروند ــ و با این کار خود را در معرض حملات خطرناک قرار ندهند.

مقامات آمریکایی باید هزینه‌های پیگیری سلاح هسته‌ای را برای هر متقاضی احتمالی روشن و برجسته کنند؛ از جمله با قطع کمک‌های نظامی، توقف تجارت مرتبط با هسته‌ای، اعمال تحریم‌ها و تهدید به اقدام نظامی. و از همه مهم‌تر، رهبران عالی‌رتبه باید به کارنامه چشمگیر معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) و رژیم عدم اشاعه احترام بگذارند و آن را به رسمیت بشناسند: این واقعیت که تنها ۹ کشور دارای سلاح هسته‌ای‌اند ــ نه ۲۵ کشوری که جان اف. کندی، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، پیش‌بینی کرده بود ــ حاصل شانس کور نیست. این نتیجه دهه‌ها توجه در سطح ریاست‌جمهوری در دوران جنگ سرد است، زمانی که سیاست هسته‌ای بخشی از راهبرد کلان به شمار می‌رفت، نه حوزه‌ای تخصصی؛ و حاصل دیپلماسی قوی و مداوم در زمینه عدم اشاعه که در دستگاه سیاست خارجی آمریکا در اولویت قرار داشت.

اما ایالات متحده که اکنون تهدید می‌کند ۸۰ سال تجربه و کارنامه عمدتاً موفق در سیاست عدم اشاعه را زیر پا بگذارد، انگیزه‌هایی برای متحدان و دشمنان خود فراهم می‌کند تا به‌دنبال بیمه‌نامه هسته‌ای خود بروند. جنگ دوازده‌روزه نیز به هیچ‌وجه این تصور را از میان نخواهد برد. برای تکثیرکنندگان احتمالی آینده، اتکا به آمریکا برای عمل به وعده توافقی مانند توافق ۲۰۱۵ با ایران شرط‌بندی پرخطری به نظر می‌رسد. کیم جونگ ایل در نهایت به این نتیجه رسید که خطرات معامله با ایالات متحده و نظام آشفته آن، ارزش منافع احتمالی را ندارد. پسرش نیز همین دیدگاه را با قاطعیت بیشتر ادامه داد. مقام‌های ایرانی ممکن بود تصور کنند ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش دیپلماسی را با جدیت بیشتری دنبال خواهد کرد، همان‌طور که رویکرد دولت او به ایران در بهار ۲۰۲۵ چنین نشانه‌ای داشت. اما این امید ناگهان در ژوئن پایان یافت، با نابودی تأسیسات اصلی ایران که این کشور را بیش از هر زمان دیگری به آستانه سلاح هسته‌ای نزدیک کرده بود.

حتی پس از این عقب‌گرد شدید، پیشرفت‌های فنی ایران، دانش اندوخته‌شده، و مقادیر قابل‌توجهی از مواد هسته‌ای که پیش‌تر انباشته بود، احتمالاً همچنان باقی است. تهران ممکن است بار دیگر خود را در موقعیت یک «شروع دوباره» ببیند و اگر چنین فرصتی پیش آید، به‌خوبی ممکن است مسیر کره شمالی را در پیش گیرد و تا رسیدن به بمب متوقف نشود. در این صورت، ایران نیز می‌تواند راه خود را به‌سوی یک بیمه‌نامه در عصر تازه و پرآشوب هسته‌ای بیابد. به‌طرزی متناقض، اقدام نظامی واشنگتن علیه برنامه هسته‌ای ایران ممکن است شتاب، سختی و پنهان‌کاری حرکت تکثیرکنندگان بالقوه به سوی بمب را افزایش داده باشد.

—-
* ویپین نارنگ استاد «امنیت هسته‌ای و علوم سیاسی» و مدیر «مرکز سیاست امنیت هسته‌ای» در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) است. او از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ به‌عنوان معاون اصلی وزیر دفاع آمریکا و سپس به‌عنوان سرپرست دستیار وزیر دفاع در امور سیاست فضایی خدمت کرده است.
* پرانه وادی پژوهشگر ارشد هسته‌ای در «مرکز سیاست امنیت هسته‌ای» در MIT است. او از ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵ مدیر ارشد کنترل تسلیحات، خلع سلاح و عدم اشاعه در شورای امنیت ملی آمریکا بود.




نظر شما درباره این مقاله:







مسئله «حق موجودیت اسرائیل» یک انحراف است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 19:12

مسئله «حق موجودیت اسرائیل» یک انحراف است


ایان اس. لوستیک

ترجمه: شریف‌زاده و آزاد
۱ سپتامبر ۲۰۲۵

برخی از مردم در سراسر جهان، از جمله یهودیانی که به‌طور سنتی از اسرائیل حمایت می‌کنند، این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا اسرائیل هنوز حق موجودیت دارد؟ این گفتگوهای خصوصی و عمومی، که حاصل جنگ غزه و ابعاد گسترده نسل‌کشی، خشونت و ویرانی‌های مرتبط با آن است، رواج زیادی پیدا کرده است. این شرایط، به دلیل حمله اسرائیل به ایران و گسترش حملات در سوریه، امتناع اسرائیل از پیشبرد هرگونه طرح صلح با همسایگانش، و سرکوب فلسطینیان کرانه باختری با سیستم آپارتاید به سبک جیم کرو (قوانین سرکوبگرانه وضع‌شده توسط سیستم سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایالات متحده) به‌وجود آمده است.

پاسخ من به این پرسش این است که بله، دولت اسرائیل حق موجودیت دارد؛ اما رژیم یهودی-صهیونیستی صاحب‌امتیاز اسرائیل ممکن است این حق را نداشته باشد.

اکثر مردم مانند دانشمندان علوم سیاسی فکر نمی‌کنند، به همین دلیل مقوله‌های زندگی سیاسی را بدون اینکه متوجه شوند، با هم ترکیب می‌کنند.

دولت (کشور) یک سرزمین مشخص با جامعه‌ای معین تعریف شده که با عضویت در سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته می‌شود.

اما رژیم، یک نظم قانونی و حکومتی است که در یک دولت، مشخص می‌کند چه اعمالی توسط نهادهای آن مجاز یا نامجاز است و چگونه افراد برای انجام وظایف مجاز و مشخص انتخاب می‌شوند.

حکومت شامل گروه‌های خاصی از افراد می‌شود که در زمان‌های خاصی آن جایگاه‌ها را پر می‌کنند و تصمیمات سیاسی می‌گیرند.

فرانسه یک کشور است. جمهوری پنجم، رژیمی است که از سال ۱۹۵۸ نظم حقوقی را در دولت فرانسه تشکیل داده است. امانوئل مکرون رئیس‌جمهور حکومت فرانسه است؛ مجموعه‌ای از مقامات و تصمیم‌گیرندگانی که مجاز به سیاست‌گذاری بر اساس رویه‌ها و قوانینی هستند که رژیم جمهوری پنجم را تشکیل می‌دهند.

تنها با این تمایز سه‌گانه - دولت (کشور)، رژیم، حکومت - می‌توانیم سرنوشت کشورهایی را که رفتارشان آن‌ها را به یک «منفور بین‌المللی» تبدیل کرده است، بشناسیم. در این صورت است که می‌توانیم به‌وضوح ببینیم چه واقعیتی در مورد اسرائیل، در حال حاضر ذهن مردم را به خود مشغول کرده است.

وقتی یهودیان دو موضوع را در مقایسه‌ای می‌گنجانند که ممکن است نشان‌دهنده معادل‌سازی باشد، اما در واقع قصد انتقال آن را ندارند، می‌گویند lehavdil («بگذارید فهمیده شود که تفاوتی وجود دارد»). بنابراین، برای درک بیشتر، از *lehavdil* استفاده می‌کنم و توجه را به سرنوشت قدرت‌های محوری، به‌ویژه آلمان جلب می‌کنم؛ سرنوشتی که نگرش جامعه بین‌المللی به تفاوت میان حق موجودیت «یک کشور و حق یک رژیم خاص» در درون آن کشور را نشان می‌دهد. آلمان، ایتالیا و ژاپن هر کدام توسط متفقین اشغال شدند. هر یک از آن‌ها متعاقباً اجازه یافتند به‌عنوان دولت‌های مشروع به سازمان ملل متحد بپیوندند؛ اما تنها زمانی که رژیم‌های نازی، فاشیست و امپریالیستی که آن کشورها را به جنگ سوق داده بودند، با یک رژیم دموکراتیک جایگزین شدند. پیشنهاد هنری مورگنتاو، وزیر خزانه‌داری ایالات متحده در سال ۱۹۴۴، نشان می‌دهد که چرا اعلام یک «کشور بدون حق» و پایان دادن به موجودیت آن مورد قبول نیست.

طرح مورگنتاو برای اروپای پس از جنگ، حذف موجودیت آلمان به‌عنوان یک دولت صنعتی بود. در این طرح، سرزمین‌های بزرگ و سنتی آلمان به دانمارک، فرانسه و لهستان داده می‌شد. منطقه صنعتی روهر و مناطق اطراف آن بین‌المللی می‌شد و تمام کارخانه‌های اسلحه‌سازی همراه با کل ارتش نابود می‌شد. در آینده قابل‌پیش‌بینی، هیچ مؤسسه آموزشی فراتر از مدرسه ابتدایی اجازه فعالیت در آنجا را نمی‌داشت. طبق آن طرح قرار بود، کشورهایی که از جنگ آسیب دیده بودند، برای کمک به بازسازی خود از آلمان کار اجباری دریافت کنند. آن بخش از قلمرو آلمان که به کشورهای دیگر اختصاص داده نشده بود، به سه ایالت مجزا و عمدتاً کشاورزی تقسیم می‌شد. قرار شده بود که هر مشکل اقتصادی یا اجتماعی که آلمانی‌ها در نتیجه این اقدامات با آن مواجه شوند، تنها مسئولیت خود مردم آلمان باشد و «با هر امکاناتی که ممکن است در آن شرایط در دسترس می‌داشتند» حل شود.

یکی از ویژگی‌های قابل‌توجه طرح مورگنتاو این بود که حتی این پیشنهاد افراطی هم از «تقاضای صریح انقراض دولت» آلمان عقب‌نشینی کرده بود. آلمان مسئول راه‌اندازی جنگ جهانی و ویرانگرترین نسل‌کشی در تاریخ بشر بود، اما پایان دادن به وجود یک دولت بزرگ و توانمند هنوز مسئله غیرقابل‌قبولی تلقی می‌شد. لذا، به جای مجازات دولت آلمان، رژیم نازی که بر دولت آلمان حکومت می‌کرد، مسئول شناخته شد. مطمئناً، غرب به یک دولت قوی آلمان برای کمک به مقابله با تهدیدات شوروی علیه اروپای مرکزی و غربی نیاز داشت. لذا، اصل مورد استفاده، تمایز میان استانداردهای اعمال‌شده برای دولت‌ها و استانداردهای اعمال‌شده در مورد رژیم‌ها بود. به جای دولت آلمان، این رژیم نازی بود که از اروپا حذف شد.

بنابراین، رژیم‌ها می‌توانند بدون آلوده کردن کشورهایی که در آن فعالیت می‌کنند، شرور شناخته شوند و می‌توان آن‌ها را بدون پایان دادن به موجودیت دولت‌های تحت حاکمیت آن رژیم‌ها، جایگزین کرد. پس از شش سال نازی‌زدایی، جمهوری فدرال مستقر در بن، اجازه یافت تا به‌طور مستقل حکومت کند. در سال ۱۹۹۰، رژیم آلمان شرقی ناپدید شد. قلمروها و جمعیتی که بر آن‌ها اعمال شده بود، بخشی از جمهوری فدرال شدند. حاصل آن، دولت‌هایی هستند که از احترام جهان برخوردارند، زیرا رژیمی که آن‌ها را تولید می‌کند، به‌عنوان یک رژیم مشروع پذیرفته شده است. در نتیجه، دوباره، یک دولت واحد، بزرگ، مرفه و توانمند نظامی آلمان در مرکز اروپا به وجود آمد؛ دولتی که حق موجودیت آن به چالش کشیده نمی‌شود. حکومت‌هایی که توسط رژیم بن به‌کار گرفته شده‌اند، اکنون بر تمام آلمان حکومت می‌کنند.

درست است، کشورها می‌توانند ناپدید شوند. دولت شوروی در سال ۱۹۹۱ ناپدید شد. اما در مقایسه با میزان جایگزینی رژیم، چنین ناپدید شدن کاملی بسیار نادر است. در سال ۱۹۸۹، رژیم‌ها در سراسر اروپای شرقی تغییر کردند، حتی زمانی که دولت‌هایی که بر آن‌ها حکومت می‌کردند، باقی ماندند. رژیم جمهوری خلق چین تا حد زیادی رژیم ناسیونالیستی را که قبل از جنگ جهانی دوم بر چین حکومت می‌کرد، سرنگون کرد. ایتالیای فاشیست با جمهوری ایتالیا جایگزین شد. ژاپن اکنون یک سلطنت مشروطه است، نه یک امپراتوری. اخیراً، آیت‌الله روح‌الله خمینی رژیم پهلوی در ایران را با جمهوری اسلامی جایگزین کرد، اما با وجود درخواست‌های زیادی برای تغییر رژیم در ایران، هیچ‌کس حق موجودیت دولت (کشور) ایران را به چالش نکشیده است. در دهه ۱۹۹۰، جهان آفریقای جنوبی را منزوی کرد و در اتحاد با کنگره ملی آفریقا، آن کشور را از رژیم آپارتاید خود خلاص کرد، باز هم بدون پایان دادن یا حتی مطرح کردن این پرسش که آیا دولت آفریقای جنوبی حق وجود دارد یا خیر.

اسرائیل کشوری است که توسط جنبش صهیونیستی ایجاد شد، در سال ۱۹۴۷ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب و در سال ۱۹۴۸ توسط کشورهای سراسر جهان به رسمیت شناخته شد. نهادهای اقتصادی، سیاسی و نظامی صهیونیسم به اولین و تاکنون، تنها رژیم دولت اسرائیل تبدیل شده‌اند.

این یک نظام حقوقی و ایدئولوژیک با نمایه‌ای از یک دموکراسی لیبرال است و بیش از هر چیز خود را وقف اجرا و گسترش حضور و موفقیت ساکنان یهودی خود کرده است. از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۶، شهروندان عرب اسرائیلی توسط یک دولت نظامی اداره می‌شدند که به مهندسی سلب مالکیت اکثریت قریب به اتفاق زمین‌های اعراب آنجا کمک می‌کرد. پس از لغو دولت نظامی در سال ۱۹۶۶، ادارات جداگانه «امور عرب» در وزارتخانه‌های مختلف، با هماهنگی سرویس‌های امنیتی، به اجرای سیاست‌های رژیم در قبال اعراب بر اساس تبعیض، تبعیت و تکه‌تکه‌شدن ادامه دادند. از سال ۱۹۶۷، بیش از ۵ میلیون عرب فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه تحت یک اشغال نظامی زندگی می‌کنند و منابع آب و زمین خود را به دلیل سلب مالکیت توسط دولت اسرائیل و شهرک‌نشینان اسرائیلی از دست می‌دهند. اعراب فلسطینی تحت حکومت‌هایی هستند که حرکت و دسترسی آن‌ها به دنیای خارج را کنترل می‌کنند و از هرگونه راهی برای بسیج سیاسی محروم‌اند و به‌طور سیستماتیک بدبخت هستند. آن‌ها هر روز در معرض خشونت سربازان و غیرنظامیان اسرائیلی قرار می‌گیرند که این اعمال در بهترین حالت مخرب و تحقیرآمیز و در بدترین حالت، نسل‌کشی است.

حتی دو میلیون عربی که شهروند اسرائیل کنونی هستند، با قوانین و مقررات متعددی روبه‌رو هستند که به‌طور صریح یا ضمنی علیه اسرائیلی‌های غیریهودی و به‌ویژه علیه اعراب تبعیض قائل می‌شود. در سال ۲۰۱۸، پارلمان اسرائیل نزدیک‌ترین چیزی را که اسرائیل به بیانیه قانون اساسی در مورد ماهیت رژیم خود دارد، اعلام کرد: یک «قانون اساسی» با عنوان «اسرائیل به‌عنوان دولت ملی مردم یهود». این قانون اعلام کرد که یهودیان و فقط یهودیان حق تعیین سرنوشت در کشور اسرائیل را دارند، اسکان یهودیان را به‌عنوان یک «ارزش ملی» اعلام کرد و وضعیت زبان عربی را به‌عنوان یک زبان رسمی سلب کرد. و اهداف تدوین‌کنندگان آن با رد کردن اصلاحیه‌های مربوط به برابری همه شهروندان در این زمینه کاملاً روشن شد.

اگرچه رژیم اسرائیل موفق به ایجاد نهادهای مؤثر، اقتصاد پویا و ارتش قدرتمند شد، اما نتوانست حکومت‌هایی را ایجاد کند که قادر به صلح با همسایگان کشور بر اساس به‌دست‌آوردن حداقل راه‌حل‌های رضایت‌بخش برای فاجعه فلسطین که در روند ایجاد و گسترش دولت ایجاد شده بود، باشند.

و اینجا جایی است که حقایق عریان می‌شوند. دولت اسرائیل از پایان دادن به جنگ اخیر خودداری می‌کند، جنگی که به انحاء مختلف به‌عنوان ابزاری برای «محافظت از حرفه رهبر» خود، به‌عنوان یک انتقام تصفیه‌کننده اما ناخوشایند، یا به‌عنوان یک کمپین آشکارانه پاکسازی قومی در جریان است. خبر کودکان گرسنه‌ای که در حالی که ناامیدانه برای یافتن غذا تلاش می‌کردند، هدف تیراندازی سربازان اسرائیلی قرار می‌گیرند، ناگزیر این پرسش را ایجاد می‌کند که آیا مردم یا جامعه جهانی مجبورند، رژیم اسرائیل که حکومتی را به وجود آورده که توسط آن، جامعه انسانی در غزه در حال نابودی است، را مشروع تلقی کنند؟

اینکه آیا آنچه اسرائیل انجام می‌دهد نسل‌کشی است یا نه، اساساً یک مشکل معنایی است. اینکه آیا حکومت اسرائیل حق موجودیت دارد یا خیر، یک اشتباه دسته‌بندی است. سؤال واقعی و شایسته توجه و بحث یهودیان و غیریهودیان این است که آیا رژیمی در اسرائیل که از بدو تأسیس بر این کشور حکومت کرده است، حق موجودیت خود را از دست داده است یا خیر؟ به‌عبارت‌دیگر، آیا توانایی خود را برای درخواست از دیگران برای احترام و تمکین به تصمیماتی که دولت‌هایش می‌گیرند، از دست داده است؟

برای سال‌های متمادی، صهیونیست‌های لیبرال امیدوار بودند که تبعیض بی‌رحمانه علیه شهروندان عرب اسرائیلی می‌تواند به‌تدریج کم شود و شکل ملایمی از صهیونیسم، به رسمیت شناختن حقوق اقلیت‌ها و حفظ رنگ سیاسی و فرهنگی یهودی کشور، محقق شود. این چشم‌انداز، بیش از هر چیز، مبتنی بر ایجاد یک کشور فلسطینی در کرانه باختری و غزه بود که وسیله‌ای برای ناسیونالیسم فلسطینی فراهم می‌کرد، چیزی که بسیاری از اسرائیلی‌ها اغلب از آن به‌عنوان «کابوس» جمعیتی اکثریت عرب در کشور فرضی یهودی یاد می‌کنند. اما گرایش اسرائیل به سمت راست ناسیونالیست افراطی و بنیادگرا، شهرک‌سازی گسترده یهودیان در کرانه باختری و شکست واقعی جنبش صلح اسرائیل، «راه‌حل دو کشور» مذاکره‌شده را به‌عنوان چیزی جز سرابی که استناد فریبکارانه آن در خدمت اهداف حامیان رسمی و مخالفانش است، از بین برده است.

برای سه‌چهارم قرن، رژیم اسرائیل نشان داده است که قادر به ادغام یا دستیابی به صلح متمدنانه با فلسطینی‌ها نیست، که حتی پناهندگان فلسطینی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند و اکنون از نظر تعداد با یهودیان ساکن در منطقه تحت حاکمیت آن رژیم برابر هستند را به‌عنوان فلسطینی قبول نمی‌کنند. بنابراین مناسب است که بپرسیم آیا این رژیم در اسرائیل دیگر شایسته ادامه حاکمیت دارد یا خیر. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که نه پرسیدن این سؤال و نه رسیدن به نتیجه منفی، به این معنی نیست که ناسیونالیسم یهودی نامشروع یا ذاتاً طرد شده قضاوت می‌شود. همان‌طور که در مورد همه این جنبش‌ها صادق است، ناسیونالیسم یهودی و حتی خود صهیونیسم به‌عنوان یکی از جلوه‌های ناسیونالیسم یهودی، از گروه‌های متنوع تشکیل شده است.

با پذیرش داشتن حق وجود، حکومتی و دولتی بر تمام سرزمین‌های بین دریای مدیترانه و رود اردن که دارای اعمال قدرت است در آن سرزمین است، باید چالش‌های واقعی کسانی که آرزوی زندگی راحت در آینده، در آن ناحیه دارند، را در کانون توجه قرار دهیم. تغییرات عمیق لازم، برای ظهور چنین رژیمی، می‌تواند از شکست در جنگ، انقلاب اجتماعی، شورش داخلی، یا به‌ویژه هنگامی که آن دولت توسط یک جامعه جهانی که آماده قطع روابط خود با رژیم سرکش است صورت گیرد، و همچنین، آن تغییرات می‌تواند توسط بسیج آهسته اما دگرگون‌کننده توده‌های مردم در درون آن کشور یا حکومت، حاصل شود.

این مسیر دوم برای آینده‌ای بهتر طولانی‌تر است و ممکن است قابل‌قبول‌تر از بقیه باشد. اما، تنها زمانی صورت خواهد گرفت که گروه‌های مختلفی که بر سر حکومت بر اسرائیل رقابت می‌کنند احساس نمایند که باید به دنبال متحدانی باشند که قبلاً فقط آن‌ها را دشمنان خود می‌پنداشتند.

—-
* ایان اس لوستیک استاد بازنشسته دانشگاه پنسیلوانیا و نویسنده کتاب پارادایم گمشده: از راه حل دو دولتی تا واقعیت یک دولتی است.


نظر خوانندگان:


■ با احترام و احساس خرسندی ژرف به انسان‌های چون ایان اس لوستیک که این چنین انسانی و دور از یک‌جانبه‌نگری رایج  می‌اندیشند و مسئله غامض و دیرپای فلسطین، اسرائیل و قوم یهود را در بستر شناخت تمایز بین دولت، رژیم و حکومت را روشن و آموختنی به قلم می آورند. و سپاس فراوان از گزینش و ترجمه خوب شریف‌زاده و آزاد.
سعید سلامی





نظر شما درباره این مقاله:







عذرخواهی معاون وزیر ارشاد از مردم و شجریان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 16:00

عذرخواهی معاون وزیر ارشاد از مردم و شجریان





نظر شما درباره این مقاله:







اعتراض نرگس محمدی به تداوم سرکوب معلمان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 12:27

اعتراض نرگس محمدی به تداوم سرکوب معلمان


اعتراض نرگس محمدی به تداوم سرکوب معلمان در نامه مای ساتو

گزارشگر محترم ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سرکار خانم مای ساتو

فعالیت‌های صنفی معلمان پس از انقلاب ۵۷ و استقرار حکومت جمهوری اسلامی در همه دوره‌ها و دولت‌ها تحت شدیدترین سرکوب‌ها قرار داشته است.

اگر آغاز دوره جدید فعالیت‌های صنفی معلمان را پس از سرکوب‌های خونین دهه شصت و انسداد تمام مجراهای فضای کنشگری سیاسی و مدنی، اواخر دهه هفتاد در نظر بگیریم، اولین سرکوب گسترده نیز در همان سال‌ها و در دولت اصلاحات اتفاق افتاد.

سرکوبی که در همه دولت‌های پس از آن و در همین دولت اخیر، مسعود پزشکیان، هم ادامه یافته است.

اوج این سرکوب‌ها در دولت رییسی و بویژه پس از جنبش « زن، زندگی، آزادی» اتفاق افتاد، و صدها فعال صنفی معلمان بازداشت و روانه زندان ها شدند؛ به گفته یک مقام مسئول در آموزش و پرورش بیش از سیصد معلم، فعال صنفی و دانشجوی فرهنگیان با احکام اخراج و انفصال مواجه شدند.

تداوم این سرکوب‌ها در دولت پزشکیان با احکام سنگین اخراج، انفصال و بازنشستگی اجباری شانزده معلم در شهرهای مختلف کردستان در هفته‌ی گذشته، نماد بارز خشونت مضاعف علیه مردم ایران به ویژه مردم به حاشیه رانده شده، از جمله در کردستان، و همچنین تلاش نظام برای نابودی صدای مستقل آن‌هاست. حکومت جمهوری اسلامی همچنان با قساوتی بی‌رحمانه، هر گونه تلاش صنفی، مدنی و سیاسی مستقل را سرکوب می‌کند و حتی کوچک‌ترین نشانه‌ی اعتراض مسالمت‌آمیز را با بدترین ابزارهای سرکوب و ارعاب پاسخ می‌دهد، بی‌آنکه هیچ حق و مشروعیتی برای صدای مردم به رسمیت بشناسد.

صدور احکام انفصال، اخراج، تعلیق، و بازنشستگی اجباری و تبعید برای
#سمیه_اخترشمار #مجید_کریمی #غیاث_نعمتی #کاوه_محمدزاده #امید_شاەمحمدی #هیوا_قریشی #پرویز_احسنی #جهانگیر_بهمنی #نسرین_کریمی #لیلا_زارعی #سلیمان_عبدی #لقمان_الله‌مرادی #صلاح_حاجی‌میرزایی #شهرام_کریمی #لیلا_سلیمی #فیصل_نوری
در آستانه سالگرد جنبش ژینا/مهسا ، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی به شدت نگران خیزش دوباره مردم ایران برای تحقق خواسته‌های دمکراتیک و عدالت‌طلبانه خود می‌باشد.

ضمن اعتراض شدید نسبت به تداوم سرکوب معلمان، از همه نهادهای حقوق بشری و مجامع بین‌المللی می‌خواهم که با اعلام همبستگی با معلمان و فعالان صنفی معلم و محکومیت برخوردهای امنیتی و قضایی، مانع از تداوم سرکوب‌های در حال افزایش فعالان صنفی و اجتماعی در ایران شوند.

همچنین به صورت ویژه از سازمان یونسکو و سازمان جهانی کار در خواست می‌کنم که مانع از حضور مسئولان آموزش و پرورش و وزارت کار در اجلاس‌های این دو سازمان جهانی شوند.

وظیفه نهادهای بین‌المللی و حقوق بشری است که جمهوری اسلامی را برای لغو احکام ظالمانه علیه همه معلمان، به‌ویژه معلمان کردستان تحت فشار قرار دهند.

نرگس محمدی
۱۴ شهریور ۱۴۰۴




نظر شما درباره این مقاله:







آینده سلطنت در ایران در گفتگو با دکتر حاتم قادری ">
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 12:10

آینده سلطنت در ایران در گفتگو با دکتر حاتم قادری





نظر شما درباره این مقاله:







فرمانده جدید اتاق جنگ ایران سرانجام معرفی شد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 10:50

فرمانده جدید اتاق جنگ ایران سرانجام معرفی شد





نظر شما درباره این مقاله:







افشاگری از یک فساد اقتصادی میلیاردی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 10:40

افشاگری از یک فساد اقتصادی میلیاردی





نظر شما درباره این مقاله:







دیدار عباس عراقچی و کایا کالاس در دوحه
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 10:19

دیدار عباس عراقچی و کایا کالاس در دوحه


اتحادیه اروپا اعلام کرد که کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز پنجشنبه در دوحه با دیپلمات ارشد تهران دیدار کرد تا در حالی که زمان به سمت اعمال مجدد تحریم‌ها در حرکت است، به دنبال «راه حلی از طریق مذاکره» برای برنامه هسته‌ای ایران باشد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، این دیدار پس از آن انجام شد که قدرت‌های اروپایی هفته گذشته ضرب‌الاجل اعمال مجدد تحریم‌ها علیه ایران (اسنپ‌بک) به دلیل عدم پایبندی به تعهدات مندرج در توافق رو به زوال ۲۰۱۵ را فعال کردند.

این اقدام، شمارش معکوس ۳۰ روزه را آغاز کرد که سازمان ملل آن را «پنجره‌ای از فرصت» برای دستیابی به یک راه حل دیپلماتیک نامید.

یک مقام اتحادیه اروپا که نخواست نامش فاش شود، گفت: «کالاس روز پنجشنبه با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در دوحه دیدار کرد تا در مورد تلاش‌ها برای دستیابی به یک راه حل از طریق مذاکره برای مسئله هسته‌ای ایران گفتگو کند.»

«این مذاکرات بر طیف وسیعی از موضوعات، از جمله دسترسی ناظران آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های هسته‌ای ایران و وضعیت ذخایر اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا در ایران، متمرکز بود.»

قدرت‌های اروپایی، بریتانیا، فرانسه و آلمان اعلام کرده‌اند که در صورت رسیدگی ایران به نگرانی‌های مربوط به برنامه هسته‌ای خود، آماده‌اند تا از اعمال تحریم‌های جدید دست بردارند.

توافق سال ۲۰۱۵ که در زمان باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا، حاصل شد، در ازای کاهش شدید فعالیت‌های هسته‌ای ایران، لغو تحریم‌ها علیه این کشور را پیشنهاد می‌داد.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در دوره اول ریاست‌جمهوری خود با خروج از این توافق و اعمال تحریم‌های گسترده آمریکا، از جمله علیه کشورهایی که نفت ایران را خریداری می‌کردند، عملاً این توافق را از بین برد.

کشورهای غربی ایران را متهم می‌کنند که به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای است، اتهامی که تهران آن را رد کرده و از حق خود برای آنچه که به ادعای خود یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی است، دفاع می‌کند.

عراقچی خطاب به کالاس: انتظار داریم تحرکات علیه دیپلماسی را خنثی کنید

به گزارش ایرنا، عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران و «کایا کالاس» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شامگاه پنج شنبه در شهر دوحه دیدار کردند.

در این دیدار، راجع به آخرین تحولات مرتبط با موضوع هسته‌ای ایران‌ به ویژه با توجه به اقدام غیرمسئولانه و ناموجه سه کشور اروپایی جهت بازگرداندن قطعنامه‌های لغوشده شورای امنیت، و همچنین روند تعامل ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بحث و تبادل نظر شد.

وزیر امور خارجه ایران ضمن تاکید بر غیرقانونی و ناموجه بودن اقدام سه کشور اروپایی در این‌خصوص، مسئولیت مهم نماینده عالی اتحادیه اروپا (EU) در امور سیاست خارجی به‌عنوان «هماهنگ‌کننده کمیسیون مشترک برجام» را یادآوری و تصریح کرد انتظار می‌رود این نهاد در راستای ایفای وظیفه‌ای که طبق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ بر عهده آن نهاده شده است در جهت انجام مسئولیت خود و خنثی‌سازی تحرکات علیه دیپلماسی ایفای نقش کند.

عراقچی همچنین با اشاره به پایبندی مستمر جمهوری اسلامی ایران به مسیر دیپلماسی، تاکید کرد که ایران در این موضع خود جدی و ثابت‌قدم است.

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا دیپلماسی و مذاکره را تنها راه برای رفع نگرانی‌های همه طرف‌ها دانست و بر ضرورت ارائه فرصت بیشتر به دیپلماسی تاکید کرد.

در این دیدار راجع به ادامه رایزنی‌ها در روزها و هفته‌های آینده تفاهم شد.




نظر شما درباره این مقاله:







ایران در جستجوی راه‌های انتقال پول به حزب‌الله است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 9:50

ایران در جستجوی راه‌های انتقال پول به حزب‌الله است


یک مقام ارشد عراقی اعلام کرد که در اواخر ماه اوت، درخواست ایران برای اعطای «تسهیلات ویژه» در یک گذرگاه مرزی غربی به منظور انتقال مبالغ هنگفت پول نقد به حزب‌الله لبنان از طریق سوریه را رد کرده است. این مقام به دلایل سیاسی و امنیتی از پذیرش این درخواست خودداری کرده است.

این مقام که به شرط ناشناس ماندن با روزنامه «الشرق‌الاوسط» گفت‌وگو کرده، اظهار داشت که تهران به او اطمینان داده بود شبکه‌هایش در داخل سوریه قادر به مدیریت انتقال پول به دمشق هستند. او نقل کرد: «آن‌ها به ما گفتند: ما افرادی داریم که می‌توانند پول را به دمشق برسانند. عراقی‌ها نباید نگران این موضوع باشند.»

منابع مرزی در سوریه و لبنان گزارش داده‌اند که تلاش‌های ایران برای انتقال وجوه به حزب‌الله – که تحت فشار فزاینده آمریکا و لبنان برای خلع سلاح قرار دارد – در هفته‌های اخیر شدت گرفته است. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که تعدادی از محموله‌ها با کمک شبکه‌های قاچاق به مقصد رسیده‌اند.

منابع امنیتی منطقه‌ای می‌گویند که واشنگتن در حال رصد کانال‌های مالی است که ممکن است میلیون‌ها دلار را به خزانه حزب‌الله منتقل کرده باشند.

شخصیت‌های سیاسی لبنانی می‌گویند حزب‌الله با فشارهایی در پایگاه حامیان شیعه خود مواجه است و به دنبال منابع مالی جدید برای تقویت وفاداری هواداران و بازسازی توان نظامی خود است.

لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه آمریکایی، ماه گذشته به قانون‌گذاران لبنانی گفت که واشنگتن اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد حزب‌الله مبالغ جدیدی دریافت کرده و هشدار داد که آمریکا در حال بررسی نحوه انجام این انتقالات است.

رهبران سیاسی شیعه عراقی به الشرق‌الاوسط گفته‌اند که ایران، در حالی که خود را برای آنچه «جنگ اجتناب‌ناپذیر» با اسرائیل می‌نامد آماده می‌کند، به گروه‌های متحد خود دستور داده است تا راه‌های جدیدی برای حمایت مالی از حزب‌الله پیدا کنند.

یکی از این رهبران اظهار داشت: «این اشتباه است که تصور کنیم ایران بدون ایجاد خطوط دفاعی عمیق و مقاوم در منطقه، به‌ویژه در لبنان، وارد رویارویی بعدی خواهد شد.»

مشکلات گروه‌های شیعی عراق

این تلاش‌ها نشان‌دهنده مشکلات تهران در عراق است، جایی که گروه‌های شیعه با محدودیت‌های بیشتری مواجه شده‌اند و به طور فزاینده‌ای از اقدام آشکار تحت عنوان «محور مقاومت» خودداری می‌کنند. یک رهبر ارشد شیعه گفت: «فضای مانور در بغداد به وضوح در حال کاهش است.»

مقامات امنیتی عراقی اعلام کردند که گذرگاه القائم، نزدیک شهر البوکمال در سوریه، تحت نظارت دقیق آمریکا قرار دارد و برای انتقال مخفیانه پول بسیار پرریسک تلقی می‌شود. این منطقه به دلیل فعالیت‌های پهپادی نیروهای آمریکایی و دیگران، به «زمین بازی پهپادها» معروف است و پنهان کردن تحرکات مشکوک در آن دشوار است.

مسیرهای قاچاق در مرز عراق و سوریه – که مدت‌هاست تحت کنترل گروه‌های شیعه، بقایای نیروهای اسد، جنگجویان داعش و دیگر شبکه‌ها قرار دارد – همچنان فعال هستند، اما مقامات سوری تأکید دارند که هیچ محموله نقدی از طریق دروازه‌های رسمی عبور نکرده است.

تحلیلگران لبنانی می‌گویند که حزب‌الله اخیراً موضع سخت‌تری در قبال خلع سلاح اتخاذ کرده و از نشانه‌های قبلی مبنی بر پذیرش این موضوع عقب‌نشینی کرده است؛ تغییری که آن‌ها به احتمال تأمین مالی جدید نسبت می‌دهند. اگرچه این گروه هزینه‌های عمومی خود را به تعمیر خانه‌ها در حومه جنوبی بیروت محدود کرده، بسیاری معتقدند که حزب‌الله در حال ذخیره پول نقد برای جنگ بعدی است.

وزارت خزانه‌داری آمریکا بارها اقدامات جدیدی برای قطع منابع مالی ایران اعلام کرده و در سال ۲۰۲۲ تخمین زده بود که تهران سالانه تا ۷۰۰ میلیون دلار به حزب‌الله کمک می‌کند. حسن نصرالله، رهبر پیشین حزب‌الله، در سال ۲۰۱۶ آشکارا اعلام کرده بود که ایران منبع اصلی تأمین مالی این گروه است.

منابع منطقه‌ای می‌گویند که با وجود حملات اسرائیل به تأمین‌کنندگان مالی و پیک‌های انتقال پول بین ایران، عراق و لبنان، تهران و حزب‌الله همچنان مسیرهای جایگزین برای انتقال پول را حفظ کرده‌اند.

مقامات امنیتی لبنانی اذعان دارند که بستن مرزهای متخلخل سوریه همچنان دشوار است، زیرا بخش‌های وسیعی از این مرزها باز هستند و ارتش لبنان با کمبود منابع برای جلوگیری از عبور غیرقانونی مواجه است.




نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا در حال بررسی اعمال محدودیت برای هیات ایرانی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 9:19

آمریکا در حال بررسی اعمال محدودیت برای هیات ایرانی





نظر شما درباره این مقاله:







نخبگان شرکت‌های بزرگ فناوری در ضیافت شام کاخ سفید
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 8:37

نخبگان شرکت‌های بزرگ فناوری در ضیافت شام کاخ سفید





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ نام وزارت دفاع را به «وزارت جنگ» تغییر می‌دهد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.09.2025, 7:03

ترامپ نام وزارت دفاع را به «وزارت جنگ» تغییر می‌دهد


یک مقام کاخ سفید روز پنجشنبه اعلام کرد که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، قصد دارد روز جمعه یک فرمان اجرایی برای تغییر نام وزارت دفاع به «وزارت جنگ» امضا کند، اقدامی که مهر ترامپ را بر بزرگترین سازمان دولت خواهد زد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، طبق یک برگه اطلاعاتی کاخ سفید، این فرمان به پیت هگست، وزیر دفاع، وزارت دفاع و مقامات تابعه اجازه می‌دهد تا در مکاتبات رسمی و ارتباطات عمومی از عناوین ثانویه مانند «وزیر جنگ»، «وزارت جنگ» و «معاون وزیر جنگ» استفاده کنند.

این اقدام به هگست دستور می‌دهد تا اقدامات قانونی و اجرایی لازم برای دائمی کردن این تغییر نام را توصیه کند.

از زمان روی کار آمدن در ژانویه، ترامپ تصمیم گرفته است که نام طیف وسیعی از مکان‌ها و مؤسسات، از جمله خلیج مکزیک، را تغییر دهد و نام‌های اصلی پایگاه‌های نظامی را که پس از اعتراضات عدالت نژادی در آمریکا تغییر داده شده بودند، بازگرداند.

تغییر نام وزارتخانه‌ها نادر است و نیاز به تأیید کنگره دارد، اما جمهوری‌خواهان هم‌حزبی ترامپ اکثریت ناچیزی را در سنا و مجلس نمایندگان در اختیار دارند و رهبران کنگره این حزب تمایل کمی برای مخالفت با هیچ یک از ابتکارات ترامپ نشان داده‌اند.

وزارت دفاع ایالات متحده تا سال ۱۹۴۹، زمانی که کنگره پس از جنگ جهانی دوم ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی را ادغام کرد، وزارت جنگ نامیده می‌شد. به گفته مورخان، این نام تا حدی برای نشان دادن این بود که در عصر هسته‌ای، ایالات متحده بر جلوگیری از جنگ‌ها متمرکز است.

تغییر مجدد نام پرهزینه خواهد بود و مستلزم به‌روزرسانی تابلوها و سربرگ‌هایی است که نه تنها توسط مقامات پنتاگون در واشنگتن دی سی، بلکه توسط تأسیسات نظامی در سراسر جهان نیز استفاده می‌شود.

قرار بود تلاش جو بایدن، رئیس جمهور سابق، برای تغییر نام نه پایگاه که به افتخار کنفدراسیون و رهبران کنفدراسیون نامگذاری شده بودند، ۳۹ میلیون دلار برای ارتش هزینه داشته باشد. این تلاش اوایل امسال توسط هگزت لغو شد.

تیم کوچک‌سازی دولت ترامپ، که با نام وزارت بهره‌وری دولت شناخته می‌شود، در تلاش برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها، به دنبال کاهش بودجه در پنتاگون بوده است.

سناتور دموکرات تامی داکورث، کهنه سرباز نظامی و عضو کمیته خدمات مسلح سنا، گفت: «چرا این پول را برای حمایت از خانواده‌های نظامیان یا استخدام دیپلمات‌هایی که از همان ابتدا به جلوگیری از شروع درگیری‌ها کمک می‌کنند، اختصاص ندهیم؟»

او به رویترز گفت: «چون ترامپ ترجیح می‌دهد از ارتش ما برای کسب امتیاز سیاسی استفاده کند تا تقویت امنیت ملی و حمایت از اعضای شجاع ارتش و خانواده‌هایشان - به همین دلیل است.»

مدت‌ها در حال شکل‌گیری

منتقدان گفته‌اند که تغییر نام برنامه‌ریزی‌شده نه تنها پرهزینه است، بلکه یک حواس‌پرتی غیرضروری برای پنتاگون است.

هگست گفته است که تغییر نام «فقط مربوط به کلمات نیست - بلکه مربوط به روحیه جنگجو است.»

امسال، یکی از نزدیکترین متحدان ترامپ در کنگره، جیمز کومر، رئیس کمیته نظارت مجلس نمایندگان ایالات متحده و جمهوری‌خواه، لایحه‌ای را ارائه کرد که سازماندهی مجدد و تغییر نام سازمان‌ها را برای رئیس جمهور آسان‌تر می‌کند.

ترامپ ماه گذشته گفت: “ما این کار را انجام خواهیم داد. مطمئنم که اگر لازم باشد، کنگره با آن موافقت خواهد کرد... دفاع بیش از حد دفاعی است. ما می‌خواهیم دفاعی باشیم، اما اگر مجبور باشیم، می‌خواهیم تهاجمی هم باشیم.”

ترامپ همچنین در ماه ژوئن از احتمال تغییر نام صحبت کرد، زمانی که اظهار داشت که این نام در ابتدا برای “درستی سیاسی” تغییر داده شده است.

اما برای برخی در دولت ترامپ، این تلاش به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد.

در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، کش پاتل، مدیر فعلی اف‌بی‌آی، که مدت کوتاهی در پنتاگون بود، در ایمیل‌های خود امضایی داشت که نوشته بود: “رئیس ستاد وزیر دفاع و وزارت جنگ.”

پاتل در سال ۲۰۲۱ به رویترز گفت: “من این را ادای احترامی به تاریخ و میراث وزارت دفاع می‌دانم.”




نظر شما درباره این مقاله:







زمان برای خلع سلاح حزب‌الله رو به اتمام است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 22:14

هشدار مقام‌های آمریکایی:

زمان برای خلع سلاح حزب‌الله رو به اتمام است


مایکل کراولی / نیویورک تایمز / ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ 

مسئولان دولت ترامپ هشدار دادند که رهبران لبنان فرصت اندکی برای خلع سلاح گروه مسلح حزب‌الله دارند، در غیر این صورت خطر از دست رفتن حمایت مالی آمریکا و کشورهای عرب خلیج فارس، و حتی احتمال آغاز دوباره یک عملیات نظامی اسرائیل وجود خواهد داشت. این هشدار درست پیش از نشست مهم کابینه لبنان در روز جمعه در بیروت صادر شده است.

به گفته مقام‌های آمریکایی، این هشدار در لحظه‌ای حساس از تاریخ لبنان مطرح می‌شود زیرا کابینه لبنان قرار است طرحی را برای وادار کردن این گروه تحت حمایت ایران به تسلیم سلاح‌هایش بررسی کند.

ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس دولت لبنان را تحت فشار گذاشته‌اند تا قاطعانه اقدام کنند و تسلیم تهدیدهای حزب‌الله مبنی بر تحریک به خشونت نشوند.

فیراس مقصَد، پژوهشگر ارشد مؤسسه خاورمیانه که به طور مرتب با مقام‌های بلندپایه لبنانی دیدار می‌کند، گفت: «این یک لحظه کلیدی و فرصت‌آفرین برای لبنان است.» 

لبنان با ترکیب انفجاری تنش‌های مذهبی و قومی و مرز حساس با اسرائیل، سال‌هاست که رؤسای‌جمهور آمریکا را سردرگم کرده است. از زمان اعزام ۱۴ هزار نیروی آمریکایی توسط دوایت آیزنهاور برای مقابله با تهدید نفوذ کمونیسم گرفته، تا استقرار ۱۲۰۰ نیروی تفنگدار دریایی آمریکا در دوران رونالد ریگان به‌عنوان نیروهای حافظ صلح در جنگ داخلی لبنان؛ حضوری که نهایتاً پس از انفجار انتحاری حزب‌الله در ۱۹۸۳ و کشته شدن ۲۴۱ نظامی آمریکایی به خروج انجامید.

درگیری دولت ترامپ در لبنان هرگز به اندازه پرونده‌های اوکراین و غزه توجه‌برانگیز نبوده، اما با رکود آن روندهای صلح، لبنان اکنون ممکن است فرصتی واقعی برای یک پیشرفت چشمگیر باشد.

چنین نتیجه‌ای می‌تواند لبنان را باثبات‌تر و زمینه‌ساز بازسازی اقتصادی فلج‌شده آن کند. کشورهای عرب سنی منطقه گفته‌اند که اگر اقدام قاطعی علیه حزب‌الله انجام شود، میلیاردها دلار کمک اقتصادی اختصاص خواهند داد.

خلع سلاح حزب‌الله برای اسرائیل هم سودمند خواهد بود؛ کشوری که سال‌هاست با حملات فرامرزی این گروه مواجه است. حزب‌الله پس از حمله‌های ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ غزه، در همبستگی با حماس شروع به شلیک موشک به سمت اسرائیل کرد. در نتیجه، حدود ۶۰ هزار نفر از ساکنان شمال اسرائیل آواره شدند.

این حملات موشکی اسرائیل را واداشت تا یک عملیات نظامی گسترده در لبنان آغاز کند که ضربات سنگینی به حزب‌الله وارد آورد، صدها تن از نیروهایش و بسیاری از فرماندهان عالی‌رتبه از جمله حسن نصرالله، رهبر پرسابقه این گروه را کشت.

با این حال حزب‌الله همچنان سلاح، نیرو و نفوذ دارد. گروه بین‌المللی بحران در گزارشی در فوریه گذشته ارزیابی کرده بود که این گروه هرچند «به‌شدت زخمی اما شکست‌نخورده» باقی مانده است.

ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عرب منطقه، دولت لبنان را فرامی‌خوانند از این موقعیت ضعف حزب‌الله استفاده کند و آن را وادار به خلع سلاح نماید؛ خواسته‌ای که نزدیک به ۲۰ سال پیش نخستین‌بار در یک قطعنامه سازمان ملل مطرح شد.

ماه گذشته، به گفته مقصَد و به‌عنوان «تصمیمی تاریخی»، دولت لبنان از ارتش خود خواست نخستین طرح رسمی خلع سلاح حزب‌الله را تدوین کند. این طرح قرار است روز جمعه ۵ سپتامبر در کابینه بررسی شود؛ نشستی که دولت ترامپ آن را آزمون حیاتی اراده سیاسی لبنان می‌داند.

اما برخی مقام‌های دولت ترامپ ـــ به شرط ناشناس ماندن ـــ ابراز نگرانی کرده‌اند که دولت پارلمانی لبنان ممکن است از رویارویی با حزب‌الله عقب‌نشینی کند. یکی از این مقام‌ها هشدار داد که بی‌عملی یا اقدامات نیم‌بند می‌تواند موجب قطع کمک سالانه حدود ۱۵۰ میلیون دلار آمریکا به ارتش لبنان از سوی کنگره شود.

گرچه در لایحه بودجه سالانه ترامپ، این بودجه تمدید نشده بود، اما مقام‌ها و کارشناسان می‌گویند اگر لبنان برنامه‌ای جدی برای خلع سلاح حزب‌الله ارائه دهد، احتمالاً کنگره بودجه سخاوتمندانه‌ای برای تجهیزات و حقوق پرسنل ارتش در نظر خواهد گرفت. (به گفته مقصَد، «حقوق سربازان لبنانی ناچیز است».) 

یکی از مقام‌های آمریکایی هشدار داد که ادامه تعلل می‌تواند اثر معکوس داشته باشد؛ چراکه برخی نمایندگان کنگره پیش‌تر از طرح‌هایی حمایت کرده‌اند که دلارهای آمریکا را از ارتشی که تاکنون در برابر حزب‌الله اقدامی نکرده و بنابراین «در توان‌بخشی به سازمانی تروریستی که مأموریت اصلی آن نابودی آمریکا و اسرائیل است» مقصر است، منع می‌کرد.(به نقل از نماینده گرگ استیوب، جمهوری‌خواه فلوریدا).

مقام‌های دولت ترامپ، با یادآوری سایه‌ همیشگی جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰)، نگرانی دارند که حزب‌الله با تهدید به خشونت، رهبران لبنان را از اقدام بازدارد. اما آنها می‌گویند این ترس بی‌اساس است.

این مقام‌ها اشاره می‌کنند که حامی حزب‌الله، یعنی ایران، پس از حملات اسرائیل در سال جاری تضعیف شده و با سقوط بشار اسد ـــ دیکتاتور طرفدار ایران در سوریه ـــ و روی کار آمدن دولتی مخالف تهران، مسیر سنتی تأمین حزب‌الله نیز مسدود شده است.

یک منبع آگاه که اخیراً با یکی از مقام‌های بلندپایه سعودی دخیل در این تلاش‌های دیپلماتیک گفت‌وگو کرده، اظهار داشت که سعودی‌ها نیز بر این باورند حزب‌الله احتمالاً در برابر خلع سلاح به خشونت گسترده متوسل نخواهد شد.

توماس باراک، سفیر ترامپ در ترکیه که بخشی از تلاش‌های دیپلماتیک در لبنان را هدایت می‌کند، هفته گذشته در سفر به بیروت همین نظر را تکرار کرد: «به نظر من، می‌توان حزب‌الله را متقاعد کرد بدون جنگ داخلی و در فضایی غیرخصمانه، به یک دولت لبنانی واحد بپیوندد.» 

به گفته مقام‌های آمریکایی، خطر بزرگ‌تر برای لبنان نه خلع سلاح، بلکه تعلل یا اقدامات ناقص است؛ امری که ممکن است اسرائیل را به این نتیجه برساند که باید «کار را تمام کند» و دوباره جنگی گسترده آغاز کند که خسارات و تلفات سنگینی بر لبنان تحمیل خواهد کرد.

اسرائیل در واکنش به آنچه «نقض آتش‌بس ۲۰۲۴ توسط حزب‌الله» می‌خواند، چند پایگاه نظامی در جنوب لبنان برپا کرده است. برخی تحلیلگران معتقدند اسرائیل ممکن است مانند میانه دهه ۱۹۸۰ یک «منطقه امنیتی» خالی از سکنه در جنوب لبنان ایجاد کند.

رهبران لبنانی اما می‌گویند اسرائیل هنوز تعهد معتبری به خروج همزمان با اجرای طرح خلع سلاح نداده و همین آنها را در معرض اتهام همکاری با یک «اشغالگر خارجی» قرار می‌دهد.

ادوارد گابریل، رئیس «کارگروه آمریکایی برای لبنان»، می‌گوید موفقیت هر طرحی نه تنها به برنامه خلع سلاح حزب‌الله، بلکه به «تضمین روشن خروج اسرائیل از خاک لبنان» وابسته است و افزود: «میانجیگری آمریکا در این روند حیاتی خواهد بود.» 

بی‌اعتمادی بیروت همچنین ریشه در نبود ارتباط مستقیم با اسرائیل دارد؛ زیرا تعامل با اسرائیلی‌ها جرم محسوب می‌شود. یکی از مقام‌های دولت ترامپ برقراری تماس میان نیروهای مسلح لبنان و ارتش اسرائیل را «هدف اساسی» خواند.

باراک ـــ بازرگان و دوست قدیمی ترامپ ـــ هفته گذشته به همراه مورگان اورتگاس، معاون فرستاده ویژه خاورمیانه و مشاور نماینده آمریکا در سازمان ملل، مایکل والتز، به بیروت سفر کرد.

اورتگاس نیز قرار است آخر این هفته برای شرکت در نشست مقام‌های بین‌المللی در بیروت به این شهر بازگردد؛ نشستی که وضعیت آتش‌بس پایان‌بخش عملیات نظامی اسرائیل در جنوب لبنان در اواخر ۲۰۲۴ را بررسی خواهد کرد.

براساس آن آتش‌بس، هر دو طرف موظف به خروج از جنوب لبنان بودند. اما اسرائیل همچنان به حملات هوایی منظم ادامه داده و می‌گوید حزب‌الله در تلاش برای بازسازی است. در این چارچوب، چندین حمله اسرائیل تجهیزات سنگین مانند بیل مکانیکی را هدف قرار داد که به ادعای ارتش اسرائیل برای حفر تونل و بازسازی زیرساخت‌های حزب‌الله به‌کار گرفته می‌شد.

رویکرد تیم ترامپ ادامه همان دیپلماسی فشرده‌ای است که سال گذشته در دولت بایدن آغاز شد؛ یکی از معدود نقاط تداوم در سیاست خارجی دو دولت.




نظر شما درباره این مقاله:







آیا چیزی به نام منشور کوروش وجود دارد؟
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 20:18

آیا چیزی به نام منشور کوروش وجود دارد؟


علی‌محمد طباطبایی

مطالبی که به دنبال می‌آید در پاسخ به مقاله آقای امیر ممبینی در ایران امروز با عنوان «هفتخوان ولایت فقیه» و البته در خصوص منشور کوروش و این که آیا او ابداع کننده حقوق بشر بوده است می‌باشد. منابع پاسخ‌های من به طور کلی از سایت‌های مختلف اینترنتی تهیه و جمع‌آوری شده است.

نکته کلیدی اعتراض بنده این است که اصولاً چیزی به نام منشور کوروش وجود نداشته و ندارد بلکه آن استوانه کوروش که امروز به یمن افسانه‌پردازی‌های حکومت قبلی ایران و طرفداران کنونی سلطنت معروفیت جهانی پیدا کرده در اصل یک دفینه است که در آن ایام و حتی تا چندی پیشتر، به هنگام ساخت بناهای مهم و بزرگ متداول بوده. یکی از خواص چنین دفینه‌هایی جنبه تبلیغاتی آن است چون می‌دانیم که آنچه بر روی آن نوشته شده صرفاً و تماماً تعریف و تمجید از همان کسی است که به دستور وی آن دفینه نوشته و دفن شده است. در واقع به دستور خود او چنین تبلیغاتی نوشته می‌شود و شاید به عنوان یادبود برای نسل‌های بعدی باقی می‌ماند اما تبلیغاتی که شخصی برای خودش انجام می‌دهد تا چه اندازه می‌تواند معتبر باشد؟ ضمن آن می‌دانیم این نوع از تبلیغات هم در گذشته و هم در روزگار ما هنوز هم به طور جدی انجام می‌شوند.

حال دقیق‌تر به موضوع اصلی توجه کنیم. چیزی که امروز به نام «منشور کوروش» یا «منشور حقوق بشر کوروش» شناخته می‌شود، در اصل یک استوانهٔ گِلی به خط میخی بابلی است که در حفاری‌های بابل در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط باستان‌شناس بریتانیایی هورمزد رسام (Hormuzd Rassam) پیدا شده است. این استوانه اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

اما اکنون به چند نکته تاریخی و علمی درباره آن توجه کنیم:

۱. ماهیت باستان‌شناسی:
o استوانه در واقع یک کتیبه فونداسیون (Foundation Cylinder) است. در سنت بابلی و آشوری، شاهان هنگام ساخت یا بازسازی معابد، لوح یا استوانه‌هایی گِلی را به عنوان یادبود و سند وقف در پی ساختمان‌ها دفن می‌کردند.
o بنابراین این اثر هم یک دفینهٔ آیینی و رسمی بوده، نه یک «منشور» به معنای متعارف امروزی.

۲. محتوا:
o متن روی استوانه به زبان اکدی (بابلی نو) است و از دید ادبی شبیه دیگر کتیبه‌های سلطنتی بابلی است.
o کوروش خود را در آن «شاه بزرگ، شاه بابل، شاه سرزمین‌ها» معرفی می‌کند و می‌گوید که به خواست خدای مردوک وارد بابل شد، مردم را آزاد کرد، خدایانِ شهرهای مختلف را به پرستشگاه‌های خود بازگرداند، و معابد را مرمت نمود.
o این متن بیش از آنکه «حقوق بشر» به معنای مدرن باشد، در ادامهٔ سنت کتیبه‌های پادشاهان میان‌رودان است که فتح خود را مشروع جلوه می‌دادند.

۳. نام‌گذاری «منشور کوروش»:
o پس از کشف در ۱۸۷۹، دانشمندان غربی آن را معمولاً «Cyrus Cylinder» یا «استوانه کوروش» می‌نامیدند.
o اصطلاح «منشور حقوق بشر کوروش» در قرن بیستم و به‌ویژه در دوره پهلوی دوم رواج یافت. در سال ۱۹۷۱، هم‌زمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، این استوانه به ایران آورده شد و در آن زمان تبلیغ شد که این نخستین سند حقوق بشر جهان است.
o در حالی‌که در جامعهٔ پژوهشی، همچنان آن را یک کتیبهٔ سلطنتی/مذهبی بابلی می‌دانند، نه «منشور حقوق بشر» به معنای فلسفی و حقوقی امروز.

خلاصه:
• از نظر باستان‌شناسی، چیزی جز یک دفینه بنیادین بابلی نیست.
• عنوان «منشور کوروش» و به‌ویژه «منشور حقوق بشر» نامی مدرن است که از قرن بیستم به بعد برای مقاصد فرهنگی و سیاسی به آن داده شد.

این‌که «استوانه کوروش» چگونه به «منشور حقوق بشر» مشهور شد، خودش داستان جالبی دارد:

۱. در پژوهش‌های باستان‌شناسی
از زمان کشف در ۱۸۷۹ تا نیمه قرن بیستم، پژوهشگران غربی و بابلی‌شناسان آن را صرفاً یک کتیبه فونداسیون می‌دانستند. نام رایجش در انگلیسی Cyrus Cylinder بود، نه بیش‌تر.

۲. ورود ایده‌ی «حقوق بشر»
از دهه ۱۹۵۰ میلادی به بعد، برخی نویسندگان ایرانی در خارج از محافل علمی شروع کردند آن را نوعی «اعلامیه آزادی» جلوه دادن، چون کوروش در متن خود از آزاد کردن مردم و بازگرداندن خدایان سخن می‌گوید.

۳. دوران پهلوی دوم
• نقطه عطف در سال ۱۳۵۰ خورشیدی معادل با ۱۹۷۱ میلادی به وقوع پیوست، یعنی هم‌زمان با جشن‌های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی.
• محمدرضا شاه پهلوی خواست ایران را به عنوان مهد حقوق بشر معرفی کند. استوانه از موزه بریتانیا به تهران آورده شد و تبلیغ رسمی این بود که: «این نخستین منشور حقوق بشر جهان است.»
• واژه «منشور» (Charter) به کار رفت تا آن را شبیه «منشور ملل متحد» یا «اعلامیه حقوق بشر» جا بزند.

۴. بعد از انقلاب
حتی پس از انقلاب هم، این عنوان در گفتمان عمومی و فرهنگی ماندگار شد. برخی سازمان‌های ایرانی و یونسکو نیز گاهی از آن با همین عنوان یاد کردند، هرچند همیشه مورد بحث و جدل بوده است.

۵. انتقادها
• باستان‌شناسان و آشورشناسان می‌گویند متن استوانه تفاوتی اساسی با کتیبه‌های دیگر شاهان بابل و آشور ندارد؛ بیشتر یک متن دینی– سیاسی است تا حقوق بشری.
• مورخان غربی تأکید می‌کنند که حقوق بشر به معنای مدرن (حقوق فردی، آزادی بیان، برابری جنسیتی، منع برده‌داری و...) اصولاً در آن وجود ندارد.
• بنابراین اصطلاح «منشور حقوق بشر کوروش» بیشتر یک برداشت ایدئولوژیک و مدرن است تا یک واقعیت تاریخی.

به این ترتیب نام «منشور کوروش» (به‌ویژه با پسوند «حقوق بشر») از قرن بیستم و به‌طور جدی از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله وارد فرهنگ سیاسی و عمومی ایران شد.

چرا این استوانه با حقوق بشر امروزی بیگانه است:

۱. ماهیت متن
• استوانه اساساً یک کتیبه مذهبی–سیاسی است، شبیه ده‌ها استوانه دیگر شاهان بابلی و آشوری.
• هدف اصلی آن، مشروعیت‌بخشی به پادشاهی کوروش در بابل و نشان دادن او به‌عنوان منتخب خدای بابلی، «مردوک»، بوده است.
• این‌گونه متون سنتی بخشی از آیین‌های مذهبی-سیاسی بودند و ربطی به مفهوم حقوق بشر نداشتند.

۲. فقدان حقوق فردی و جهان‌شمول
• در متن هیچ اشاره‌ای به حقوق فردی، آزادی بیان، برابری زن و مرد، یا لغو برده‌داری وجود ندارد.
• بیشتر دربارهٔ بازسازی معابد و بازگرداندن خدایان به شهرهایشان است.
• حقوق بشر مدرن، جهان‌شمول است و شامل تمام افراد فارغ از قومیت و مذهب می‌شود؛ در حالی که متن کوروش محدود به مردم بابل و معابدشان است.

۳. برداشت نادرست از واژه «آزادی»
• در متن آمده که کوروش «یوغ سنگین را از گردن مردم برداشت» یا «مردم را به خانه‌هایشان بازگرداند».
• این بیشتر به معنای آزادی جمعی-دینی مثلاً بازگشت تبعیدی‌ها و آزادی پرستش خدایان‌شان است، نه آزادی فردی یا مدنی به معنای حقوق بشر.
• نمونه‌ی مشهور: بازگرداندن یهودیان به اورشلیم، که در متون عبری هم تأیید شده است؛ اما این یک اقدام سیاسی-مذهبی بود، نه اصل کلی حقوق بشر.

۴. محدود بودن دامنه
• متن فقط درباره‌ی بابل و نواحی اطراف آن است، نه یک اعلامیه عمومی برای همهٔ مردمان تحت فرمان کوروش.
• حتی در خود متن هم خطاب به همهٔ «انسان‌ها» نیست، بلکه به مردم بابل و خدایان‌شان مربوط است.

۵. استمرار برده‌داری و تبعیض اجتماعی
• شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در دوران هخامنشیان، برده‌داری، نابرابری اجتماعی، و مجازات‌های سنگین همچنان وجود داشت.
• بنابراین اگر استوانه را «منشور حقوق بشر» بنامیم، باید انتظار داشته باشیم این اصول در عمل هم جاری باشد، در حالی‌که شواهد باستان‌شناختی و تاریخی خلاف آن را نشان می‌دهد.

۶. مقایسه با اعلامیه‌های مدرن
• حقوق بشر به معنای مدرن نتیجه‌ی قرون روشنگری و انقلاب‌های آمریکا و فرانسه است (قرن ۱۸).
• معیارهای آن مبتنی بر فلسفه سیاسی مدرن، برابری حقوقی افراد، و نظام حقوقی جهانی است.
• استوانه کوروش هیچ ارتباط مستقیمی با این سنت ندارد.

حقیقتاً اگر این استوانه منشور حقوق بشر و یا چیزی شبیه به آن بوده برای چه دفن شده است؟ چرا به جای آن که دستورات حقوق بشری کوروش را مانند قوانین حمورابی که بر روی یک سنگ بزرگ کنده‌کاری شده بوده انجام نداده و داخل زمین مخفی کرده‌اند؟ می‌دانیم که از قانون حمورابی که بر روی سنگ بزرگی کنده‌کاری شده بود نمونه‌های متعددی وجود داشته که به عنوان دستورالعمل در نقاط مختلف حکومت او به عنوان قوانین معتبر به مورد اجرا گذارده می‌شدند. همین را ایرانیان آن زمان می‌توانستند از منشور کوروش به طور گسترده‌تر درست کنند و در سراسر منطقه تحت کنترل آنها پخش کنند و نه آن که به عنوان دفینه در زمین چال بشود.

استوانه کوروش از نظر تاریخی ارزشمند است چون نخستین بار است که یک فاتح (کوروش) خود را نه به‌عنوان ویرانگر، بلکه به‌عنوان بازساز و آزادکننده معرفی می‌کند. اما انتقال دادن آن به سطح «منشور حقوق بشر جهانی» یک تعبیر مدرن و سیاسی است که بیشتر در قرن بیستم ساخته شد.

اکنون جازه دهید که از محیط جغرافیایی ایران کمی فاصله بگیریم و به بخش دیگری از جهان توجه کنیم. برای ما ایرانی شخصی چون چنگیز یادآور سفاک‌ترین و خون آشام‌ترین و بدترین‌ها از هر جهت است اما چنانچه به اعتقادات مردم مغولستان مراجعه کنید خواهید دید که برای آنها چنگیز بزرگترین و مهم‌ترین و داناترین و مهربان‌ترین شخصی است که جهان به خود دیده است. درست مانند شخصیت پیامبر اسلام برای مسلمان‌ها و یا همین کوروش بزرگ برای ما ایرانی‌ها. چکونه ممکن است کسی که همراه سربازان بی‌رحم خود نقشه جغرافیایی و جمعیت شناختی ایران را با کشتار‌ها و ویرانی‌های غیرقابل وصف تغییر داده است برای بعضی از انسان‌های دیگر بالاترین سرمشق بشریت باشد؟

چند سال پیش کتابی در ایران منتشر شد به نام «چنگیز خان و ساخت جهان مدرن» (Genghis Khan and the Making of the Modern World) اثر جک ودرفورد (Jack Weatherford) در واقع یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب‌ها در مورد چنگیزخان و امپراتوری مغول آن هم در کشوری که بالاترین ضربه‌ها و قتل عام‌ها را توسط همین چنگیز خان از سر رگذرانده است.

در اینجا مهم‌ترین نکات و ایده‌های اصلی این کتاب آورده شده است:

ودرفورد به جای تصویر رایج از چنگیزخان به عنوان یک وحشی خون‌ریز، بر جنبه‌های دیگری تاکید می‌کند: نابغه نظامی، استراتژیست سیاسی و قانونگزار مدرن.

او استدلال می‌کند که تاریخ امپراتوری مغول عمدتاً توسط دشمنانشان (مثلاً تاریخ‌نویسان اروپایی و ایرانی) نوشته شده و بنابراین بسیار مغرضانه و یک‌طرفه است.

ودرفورد در کتاب خود به نوآوری‌های شگفت‌انگیز چنگیزخان و امپراتوری مغول می‌پردازد، از جمله: ایجاد سیستم ارتباطی بین‌قاره‌ای یعنی شبکه‌ای از ایستگاه‌های پستی که امکان انتقال سریع اطلاعات و کالا در سراسر امپراتوری وسیع را فراهم می‌کرد. این سیستم پیش‌درآمدی بر سیستم‌های پستی مدرن بود.

و آنچه به راستی برای ما غیر قابل باور است تساهل مذهبی و فرهنگی چنگیز خان و حکومت او. ودرفورد ادعا می‌کند برخلاف بسیاری از فاتحین هم‌عصر چنگیز، مغول‌ها باورهای‌های مذهبی مردمان تحت سلطه خود را سرکوب نمی‌کردند. آن‌ها از استعدادهای افراد از هر نژاد و مذهبی (از جمله مسلمانان، چینی‌ها و اروپایی‌ها) استفاده می‌کردند. همچنین نویسنده کتاب می‌نویسد که با ایجاد قوانین واحد چنگیزخان یک قانون یکپارچه ایجاد کرد که بر اساس شایستگی و نه نژاد یا طبقه اجتماعی عمل می‌کرد. این قوانین امنیت و ثبات را در سراسر امپراتوری برقرار کرد.

مورد دیگر آن که از طریق تقویت تجارت بین‌المللی حکومت مغول دستاوردهای بزرگی داشته است: با امن کردن جاده ابریشم، مغول‌ها برای اولین بار تجارت و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب را در مقیاسی بی‌سابقه ممکن ساختند. این امر تأثیر عمیقی بر رنسانس اروپا و اقتصاد جهانی داشت. وی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌نویسد سفارت‌های دیپلماتیک، سیستم پستی، اصول حقوقی فراتر از قومیت و مذهب و اولین شکل‌های جهانی‌سازی ریشه در ابداع‌گری‌های امپراتوری مغول دارد.

البته این کتاب مورد انتقادات بسیاری قرار گرفته اما منظور من از اشاره به این کتاب این بود که چقدر راحت می‌توان از چنگیز سفاک خونخوار به یک چنگیز دوستدار بشر و معمار جهان نو رسید. وقتی در باره چنگیز می‌توان تا این اندازه غلو کرد چرا در باره دیگر چهره‌های تاریخی نتوان؟

در پایان من بار دیگر به استوانه کوروش باز می‌گردم. آنچه مهم است این که ما تمایز قائل شویم بین «نماد» بودن و «تأثیر مستقیم تاریخی» داشتن. نقش نمادین (Symbolic) در مقابل نقش تأثیرگذار مستقیم (Direct Influence). استوانه کوروش به طور مستقیم بر نویسندگان اعلامیه‌های حقوق بشر مدرن (مانند اعلامیه ۱۷۸۹ فرانسه یا اعلامیه ۱۹۴۸ سازمان ملل) کم‌ترین تأثیری نگذاشته است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مثلاً توماس جفرسون یا النور روزولت مستقیماً متن استوانه را مطالعه کرده و از آن الهام گرفته‌اند. ایده‌های حقوق بشر مدرن ریشه در سنت‌های فکری دیگری دارند: حقوق طبیعی (Natural Law) در فلسفه یونان و روم، قانون عرفی (Common Law) در انگلستان، اندیشه‌های روشنگری (لاک، منتسکیو، روسو)، اعلامیه‌های استقلال و حقوق در انقلاب‌های آمریکا و فرانسه.

استوانه کوروش در ۱۸۷۹ توسط باستان‌شناس بریتانیایی، هرمزد رسام، در بابِل کشف شد. ترجمه و شناخت محتوای آن دقیقاً همزمان با شکل‌گیری گفتمان حقوق بشر در قرن بیستم بود. در سال ۱۹۷۱، سازمان ملل متحد آن را به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» به رسمیت شناخت و کپی‌هایی از آن در مقر سازمان ملل در نیویورک و در شهرهای دیگر جهان نگهداری می‌شود. اینجاست که ارتباط نمادین قدرتمند شکل می‌گیرد. جهان مدرن، که در حال تدوین اصولی جهان‌شمول برای حقوق بشر بود، به دنبال پیشینه و تبار تاریخی برای این اصول می‌گشت. استوانه کوروش با برداشت غلوآمیزی که از آن شد خود به نماد ایده‌آل و کهنی تبدیل شد که اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌خواست آن را در شکل مدرن‌اش تحقق بخشد آن هم بدون آن که از هیچ یک از اصول منشور حقوق بشر در استوانه کوروش اثری بوده باشد.

همان گونه که اشاره شد برخی مورخان و پژوهشگران (عمدتاً غربی) با عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» برای استوانه مخالفند. استدلال آنان این است که: این استوانه یک سند تبلیغاتی و بیانیه سیاسی از سوی کوروش برای کسب مشروعیت در میان بابلی‌ها بوده است.

وانگهی مفاهیم مدرنی مانند «حقوق بشر» که برپایه حقوق ذاتی فرد استوار است، با منطق دنیای باستان که بر «فضل و عدل پادشاه» استوار بود، به طور کاملاً اساسی و از ریشه متفاوت است. اگر کوروش به عنوان یک پادشاه «عادل» عمل کرده باشد علتش این نبود که به «حقوق ذاتی» مردم بابل یا هر جای دیگر باور داشته است.

هسته مرکزی حقوق بشر مدرن، مفهوم فرد به عنوان موجودی عقلانی و صاحب حق است که حاکمیت بر بدن و زندگی خود دارد. این ایده محصول مستقیم عصر روشنگری و اندیشمندانی مانند جان لاک (حقوق طبیعی)، ژان-ژاک روسو (قرارداد اجتماعی) و ایمانوئل کانت (خودآیینی انسان) است. در جهان پیشامدرن، فرد عمدتاً جزئی از یک کل بزرگتر (خداوند، قبیله، امت) تعریف می‌شد. در نظام‌های پیشامدرن، قانون بر اراده حاکم استوار بود (حکومت قانون به معنای مدرن وجود نداشت). پادشاه خود را «سایه خدا بر روی زمین» می‌دانست و پاسخگو به مردم نبود. بنابراین، تصور یک «منشور» که حاکم را ملزم به رعایت حقوقی کند که منبعش خود مردم هستند، در آن چارچوب فکری ممکن نبود. حقوق بشر مدرن نیازمند یک سیستم بین‌المللی از دولت- ملت‌هاست که به طور داوطلبانه حاکمیت خود را در برخی حوزه‌ها محدود کنند و به نهادهای فراملی مشروعیت ببخشند. این سیستم نیز پس از جنگ‌های جهانی و به ویژه پس از سال ۱۹۴۵ شکل گرفت.

اما آیا در جهان گذشته ایده‌های «مشابه» با حقوق بشر وجود داشتند؟ جواب البته مثبت است، اما این ایده‌ها ماهیتاً با حقوق بشر مدرن تفاوت داشتند: قوانین باستانی (مانند قانون حمورابی): قوانینی عمودی بودند که از سوی حاکم برای تنظیم جامعه وضع می‌شدند، نه برای اعطای “حق” به افراد. احکام دینی (مانند «همسایه خود را دوست بدار»): اینها وظایف اخلاقی محسوب می‌شدند، نه حقوق قابِلِ مطالبه (Claimable Rights). تمرکز بر تکلیف انسان در برابر خدا یا همنوع بود، نه بر حقی که فرد می‌تواند از جامعه طلب کند. منشور کبیر (مگنا کارتا) در ۱۲۱۵ اگرچه یک سند مهم در محدود کردن قدرت پادشاه بود، اما حقوقی برای اشراف انگلیس ایجاد می‌کرد، نه برای همه انسان‌ها.

از نظر فلسفی و حقوقی، پیش‌نیازهای فکری لازم برای تدوین یک منشور حقوق بشر به مفهوم مدرن — یعنی جهان‌شمول، ذات‌بنیاد، فردمدار، و سکولار — قبل از تحولات فکری عصر روشنگری و شکل‌گیری دولت-ملت‌های مدرن فراهم نبود. بنابراین، اگرچه ارزش‌های اخلاقی بشردوستانه در طول تاریخ وجود داشته‌اند، اما چارچوب حقوقی-فلسفی “حقوق بشر” یک پدیده مدرن متأخر است.

در پایان به این نکته توجه کنیم که شخصیت‌هایی مانند کوروش، داریوش، خشایارشا، اسکندر و غیره همگی مردان نظامی و اهل جنگ و ستیز بودند که هدفشان فتح جهان تا آنجا که ممکن است بوده، حال هر کدام ممکن است برای فتح جهان از قواعد متفاوتی استفاده کرده باشند. اگر آنها واقعً به دنبال ارزش و اهمیت دادن به نوع بشر بودند به جای شمشیر چوبدستی در دست از این روستا به آن یکی و از این شهر به شهر دیگر می‌رفتند و به پند و اندرز مردم می‌پرداختند ولی استعداد و ذوق و توانایی آنها در نظامی‌گری و فتح جهان بود.


نظر خوانندگان:


■ این مقاله برای امروز ما ایرانیان بسیار سودمند است، زیرا در شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی خطر لغزیدن به بیراهه‌های فکری و سیاسی بالاست. یکی از نیازهای اساسی ما ایرانیان، واقعیت‌شناسی تاریخی است؛ یعنی توانایی تمایز نهادن میان «افسانه‌های سیاسی» و «حقیقت تاریخی».  افسانه‌ها هویت‌بخش‌اند، اما اگر جای حقیقت را بگیرند، می‌توانند ما را به خودشیفتگی تاریخی گرفتار کنند و مانع توسعهٔ فکری شوند.
استوانهٔ کوروش می‌تواند نمادی ملی برای ایرانیان باشد، اما نباید آن را «نخستین منشور حقوق بشر» جهان پنداشت (همانطور که در این مقاله به خوبی دلایلش توضیح داده شده). آنچه در روزگار باستان «مدارا» خوانده می‌شد، بیشتر سیاستی عمل‌گرایانه برای جلب حمایت مغلوبان بود تا اعتقاد به «حقوق ذاتی انسان».
هیچ فرمانروایی تنها از یک روش برای حفظ قدرت استفاده نکرده است. بسته به شرایط، ترکیبی از زور، مدارا، مذهب، دیوانسالاری، اقتصاد و تبلیغات در کار بوده است.
آشوکا (هند، سده سوم پیش از میلاد): پس از جنگ خونین کالینگا، از خشونت دست کشید و آیین بودایی را ترویج کرد که بر شفقت و پرهیز از خونریزی تأکید داشت.
عمر بن عبدالعزیز (خلافت اموی، سده هشتم میلادی): در قیاس با دیگر خلفای اموی، سیاستی نرم‌تر در قبال غیرمسلمانان و مخالفان در پیش گرفت.
سلمان گرگانی


■ جناب طباطبایی،
از خواندن مقاله‌تان لذت بردم و با شما هم عقیده هستم. برای ملتی که به جای امروز و آینده چشم به گذشته، چه خوب و چه بد، دارد امیدی نیست. ما ایرانیان دچار زمان‌پریشی هستیم. اگر می‌توانستیم به جای ارزیابی وقایع و شخصیت‌های گذشته و اشتباهاتی که کرده‌ایم بدون تعصب برخورد کنیم، در شرایط فاجعه بار امروز نبودیم. ما ایرانیان احساس تحقیر از وضع کنونی‌مان را با یادآوری تعصب‌آلود و اغراق‌آلود از گذشته، و همه اشتباهات را به گردن دیگران انداختن، جبران می‌کنیم.  ملت آلمان، بعد از جنگ، و شرایط فاجعه پس از آن، ویرانه‌ای را به یکی از قدرتمندترین اقتصاد دنیا تبدیل کرد. زیرا به جای مویه و یادآوری گذشته، شروع به ساختن با دست خالی آینده کرد. ایکاش ما هم می توانستیم چشم به آینده داشته باشیم.
مقیسی


■ آقای طباطبایی، مقاله شما آموزنده و مفید بود، بویژه که نتیجه گیری‌ها با توضیح و فاکت همراه است. با کامنت آقای گرگانی نیز بسیار موافقم که: “افسانه‌ها هویت‌بخش‌اند، اما اگر جای حقیقت را بگیرند، می‌توانند ما را به خودشیفتگی تاریخی گرفتار کنند” . در این گذر بجا و مفید است که اگر دوستانی بر خلاف محتوای این مقاله باور دارند توضیح و استدلال خود را بیان کنند و غنای بیشتری به این مبحث (مهم، شاید نه فوری) ببخشند.
روزتان خوش، پیروز.


■ مطلب جالب و آموزندەای بود و یکی از بهترین نوشتەهایی است کە در بارە این “منشور” دروغین منتشر شدە است. به سهم خود از نویسندە آن سپاسگزارم. تنها نکتەای کە می‌خواستم یادآور شوم این است کە این منشور دروغین در حد یک “نماد تاریخی هویت بخش” نیز نمی‌تواند قابل پذیرش باشد. نە فقط این لوح گلی، بلکە حتی خود کوروش و داریوش و امثالهم نمی‌توانند نماد تاریخی هویت بخش مورد پذیرش تمام ایرانیان باشند. بالعکس اینها بیشتر مایە دردسر، تفرقە، اختلافات و بیشتر مانعی در برابر هویت مشترک ایرانیان هستند تا آنکە هویت‌بخش باشند. اگر ایران تنها بە قوم (ملت) فارس محدود می‌شد، آنگاە شاید می‌شد کە از این بە اصطلاح نماد تاریخی هویت بخش بهرە گرفت. ولی اگر ایران را سرزمین بزرگتری با اقوام (ملل) گوناگون در نظر بگیریم، آنگاە در صورت نیاز بە نمادهای تاریخی هویت بخش، بە نمادهای مشترک و مورد توافق همگانی نیاز داریم. البتە هیچ اجبار و ضرورتی هم برای چنین نمادهای تاریخی وجود ندارد و می‌توان هویت را بر روی اصول دیگر و از جملە قراردادهای اجتماعی مورد پذیرش عام مردمان ایران (مثلا یک قانون اساسی سوسیالیستی مبتنی بر برابری اقوام یا ملل ایران) استوار ساخت. تحمیل کوروش و استوانە او به عنوان نماد هویت‌بخش ایران و ایرانی تا جائیکە من آگاە باشم، از سوی اکثریت اقوام (ملل) ایران مانند آذری، کورد، لر، بلوچ، گیلک، عرب، ترکمن مورد پذیرش نیست، چراکە اینان به درستی کوروش را به عنوان بنیانگذار ایران باستان قبول ندارند. ایران باستان یا سرزمینی مشابە آن دو سدە قبل از هخامنشیان از سوی پادشاهان ماد بنیانگذاری شدە بود. گذشتە از همە اینها آیا واقعا خندەآور یا تأسف بار نیست کە آدمی در عصر مدرن و در شرایطی کە افکار جهانشمول هومانیستی و نیز پیشرفت‌های علمی بشریت بە اوج خود رسیدەاند، در گورستانهای تاریخ بدنبال کشف نمادهای تاریخی و یافتن هویت باشد و بە امپراتورهایی کە در پی تسخیر جهان بودە و خون بیگناهان بیشماری را بر زمین ریختەاند، افتخار کند و هویت خود را از آنان کسب نماید؟!!
آرمان





نظر شما درباره این مقاله:







تضمین امنیتی ۲۶ کشور غربی به اوکراین
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 16:52

تضمین امنیتی ۲۶ کشور غربی به اوکراین


آسوشیتدپرس: امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه، روز پنجشنبه اعلام کرد که ۲۶ کشور متحد اوکراین تعهد داده‌اند پس از پایان درگیری‌ها با روسیه، نیروهای نظامی خود را به‌عنوان «نیروی اطمینان‌بخش» به این کشور جنگ‌زده اعزام کنند.

ماکرون پس از نشست گروه موسوم به «ائتلاف مایل به همکاری» در پاریس گفت، این کشورها متعهد شده‌اند پس از برقراری آتش‌بس یا صلح، نیروهای خود را در اوکراین مستقر کنند یا حضوری زمینی، دریایی یا هوایی در این کشور داشته باشند تا امنیت اوکراین تضمین شود.

پیش‌تر در همین روز، ماکرون و چند تن از رهبران اروپایی همراه با ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، و استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات صلح، دیدار کردند تا درباره تضمین حمایت بلندمدت نظامی و تداوم پشتوانه واشنگتن برای اوکراین پس از پایان جنگ گفت‌وگو کنند. دفتر زلنسکی اعلام کرد که او همچنین نشستی محرمانه با ویتکاف داشته است.

رهبران اروپایی ــ که برخی به‌صورت حضوری و برخی هم مجازی در جلسه حضور داشتند ــ تأکید کردند روسیه باید برای پایان دادن به نبرد گام بردارد. دولت آلمان نیز هشدار داد که در صورت وقت‌کشی مسکو، تحریم‌های اروپایی علیه روسیه تشدید خواهد شد. رهبران اروپایی پس از نشست، طی تماس تلفنی مشترک با رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، نیز گفت‌وگو کردند.

ماکرون و کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، که هدایت این گروه را بر عهده دارند، تأکید کرده‌اند که هرگونه نیروی «اطمینان‌بخش» اروپایی در اوکراین نیازمند حمایت ایالات متحده است.

دفتر نخست‌وزیر بریتانیا پس از نشست اعلام کرد، استارمر یادآور شده که این «گروه تعهدی غیرقابل تزلزل نسبت به اوکراین دارد، با پشتیبانی رئیس‌جمهور ترامپ، و اکنون لازم است برای واداشتن (ولادیمیر) پوتین به توقف خصومت‌ها فشار بیشتری اعمال شود.» 
این دفتر همچنین از تصمیم ائتلاف برای ارسال موشک‌های دوربرد به اوکراین «به‌منظور تقویت بیشتر توانایی‌های دفاعی این کشور» خبر داد.

آندری یرماک، رئیس دفتر ریاست‌جمهوری اوکراین، نیز پس از دیدار با ویتکاف و دیگر مشاوران امنیت ملی، گفت که تضمین‌های امنیتی باید «قوی و مؤثر باشند ــ در هوا، دریا، زمین و فضای سایبری.» 

تماس تلفنی با ترامپ

برخی رهبران به‌طور حضوری در نشست پاریس شرکت کردند و برخی دیگر به‌صورت مجازی. آنان پس از دیدار، به‌طور دسته‌جمعی با ترامپ تماس گرفتند.

استفان کورنلیوس، سخنگوی دولت آلمان، در بیانیه‌ای گفت: «رهبران ابراز امیدواری کردند که ایالات متحده همچنان مشارکتی چشمگیر در تلاش‌های مشترک برای حمایت از اوکراین، تدوین تضمین‌های امنیتی و شکل‌دهی به روند دیپلماتیک پربازده ایفا کند.» 

فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان، که به‌صورت مجازی در نشست شرکت داشت، سه محور اقدام را مطرح کرد که شامل تلاش برای برگزاری نشستی با حضور ولودیمیر زلنسکی و «توافق بر سر آتش‌بس در همان نشست» می‌شود.

این بیانیه خاطرنشان کرد: «اگر طرف روسی همچنان به اتلاف وقت ادامه دهد، اروپا فشار تحریم‌ها را افزایش خواهد داد تا شانس دستیابی به راه‌حل دیپلماتیک بیشتر شود.» 

نشانه‌های مثبت

زلنسکی گفت در تغییر سیاست اخیر آمریکا در اوایل ماه جاری، نشانه‌های مثبتی از آمادگی واشنگتن برای حمایت از تضمین‌های امنیتی مشابه تعهد دفاع جمعی ناتو مشاهده شده است. اما هنوز مشخص نیست این حمایت در عمل چه شکل خواهد داشت. اوکراین امیدوار است این کمک شامل ادامه به‌اشتراک‌گذاری اطلاعات و پشتیبانی هوایی آمریکا باشد.

مارک روته، دبیرکل ناتو، که به‌صورت مجازی در نشست حضور داشت، تأکید کرد که یک ائتلاف گسترده از کشورها باید نه‌تنها برای دفاع از اوکراین در برابر تجاوز روسیه بلکه برای تقویت بازدارندگی اروپا در برابر اقدامات احتمالی بیشتر مسکو تشکیل شود.

روته، با اشاره به هشدار مقامات نظامی و اطلاعاتی اروپایی درباره برنامه‌های احتمالی روسیه برای حمله به دیگر کشورهای اروپایی، گفت: «ما باید به‌گونه‌ای بازدارندگی ایجاد کنیم که روسیه هرگز حتی به چنین اقدامی فکر نکند، زیرا بداند واکنش ما ویرانگر خواهد بود.» 

او همچنین هشدار داد نباید در برابر روسیه «ساده‌لوح» بود و افزود: «ما می‌دانیم پوتین در پی چه اهدافی است و شواهد آن اکنون در اوکراین آشکار است.» 

حملات تازه روسیه

در همین حال در خاک اوکراین، نیروی هوایی این کشور اعلام کرد روسیه طی شب پنجشنبه ۱۱۲ پهپاد تهاجمی و فریب را به‌سوی شهرهای اوکراین روانه کرد که پدافند هوایی ۸۴ فروند از آن‌ها را رهگیری یا مختل کرد.

از سوی دیگر، وزارت خارجه روسیه روز پنجشنبه اعلام کرد در اقدامی متقابل، یک دیپلمات استونیایی را اخراج کرده است؛ اقدامی که پس از تصمیم استونی در ماه گذشته مبنی بر اخراج یک دیپلمات روسی صورت گرفت.




نظر شما درباره این مقاله:







سه‌گانهٔ مشروعیت در جامعهٔ ایران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 12:01

سه‌گانهٔ مشروعیت در جامعهٔ ایران


سلمان گرگانی

حقیقت، مصلحت و اخلاق؛ سه‌گانهٔ مشروعیت در جامعهٔ ایران

یکی از دغدغه‌های اساسی انسان در زندگی اجتماعی، انتخاب میان مصلحت‌ها در رفتار و گفتار در مواجهه با حقایق روزمره است.

حقیقت آن چیزی است که مطابق با واقع باشد و مستقل از منافع فرد یا گروه وجود دارد. حقیقت اجتماعی همان واقعیت جمعی است که رخ می‌دهد و وجود دارد؛ همان «وضع موجود جهان» یا «امر مطابق با واقع» که همواره با «قدرت» و «گفتمان» در پیوند است.

مصلحت شیوهٔ رویارویی انسان با پدیده‌ها و واکنش او به حقیقت و شرایط عینی است. برخلاف حقیقت، مصلحت امری پیشینی و ذاتی نیست؛ بلکه تصمیم یا رفتاری است که برای دستیابی به منفعت، بقا، آرامش یا جلوگیری از خطر به کار گرفته می‌شود. به بیان دیگر، مصلحت تدبیر ما در برابر واقعیت است.

اخلاق مجموعه‌ای از اصول، ارزش‌ها و هنجارهایی است که رفتار درست و نادرست انسان را در نسبت با خود، دیگران و جامعه تعیین می‌کند. اخلاق بر پایهٔ فرهنگ، تاریخ و قدرت شکل می‌گیرد. برخی هنجارها نسبی‌اند، اما ارزش‌هایی چون کرامت انسانی، عدالت و آزادی می‌توانند ادعای جهان‌شمولی داشته باشند.

در علوم انسانی، حقیقت به فهم و تفسیر پدیده‌های انسانی و اجتماعی بازمی‌گردد؛ پدیده‌هایی که در واقعیت جمعی رخ داده‌اند و مستقل از میل یا مصلحت حکومت یا گروه خاصی وجود دارند. ازاین‌رو حقیقت در این حوزه‌ها سیال‌تر، نسبی‌تر و چندلایه است و نیازمند مشاهده، تفسیر، تحلیل تاریخی، مقایسهٔ فرهنگی و مطالعات کمّی و کیفی. حقیقت همواره تحت تأثیر فرهنگ، تاریخ، زبان و قدرت قرار دارد و نباید صرفاً به زاویهٔ دید ناظر محدود شود.

در سطح فردی، حقیقت همیشه بار روانی دارد. برخی حقیقت‌ها برای فرد تحمل‌پذیر نیستند؛ در اینجا مصلحت همچون «فیلتر» عمل می‌کند. بیان تدریجی حقیقت به فرد کمک می‌کند ظرفیت هضم آن را پیدا کند (مانند اعلام یک بیماری سخت). گاه حتی باید بخشی از حقیقت پنهان شود تا از فروپاشی روانی جلوگیری گردد. بنابراین مصلحت در این سطح کارکردی محافظتی دارد.

در سطح اجتماعی، حقیقت به معنای واقعیت‌های جمعی است که مستقل از میل یا مصلحت افراد یا گروه‌ها وجود دارند و آثارشان بر همه تحمیل می‌شوند، چه پذیرفته شوند و چه انکار گردند. جامعه برای شکوفایی به شناخت حقیقت به‌عنوان بنیاد نیازمند است، اما مصلحت ابزار مدیریت حقیقت است. اخلاق پلی است میان حقیقت و مصلحت. جامعه برای پرواز همچون پرنده‌ای به هر دو بال حقیقت و مصلحت نیاز دارد؛ همان‌قدر که حقیقت بدون مصلحت خطرناک است، مصلحت بدون حقیقت نیز چنین است؛ زیرا در عمل، حقیقت و مصلحت همیشه در تنش‌اند و نیازمند «اخلاق» به‌عنوان واسطه‌اند.

تشخیص درست حقیقت از مصلحت ـ یعنی تمایز میان «آنچه واقعاً هست» و «آنچه برای بقا و نظم باید کرد» ـ شرط سلامت سیاست، اعتماد اجتماعی، پیشرفت علمی و اخلاق پایدار است. مشروعیت یک جامعه یا نظام سیاسی وابسته است به توانایی آن در شناخت حقیقت‌های اجتماعی، مدیریت مصلحت‌ها و حفظ چارچوب اخلاقی. جامعهٔ سالم نیازمند تعادلی میان حقیقت و مصلحت است؛ تعادلی که تنها از مسیر اخلاق برقرار می‌شود و باید هم در سطح حکومت و هم در سطح مردم رعایت گردد.

پهلوی دوم و بحران مشروعیت

رژیم محمدرضا پهلوی ضرورت مدرنیزاسیون، توسعهٔ اقتصادی، اصلاحات ارضی و ورود ایران به اقتصاد جهانی را دریافت، اما حقیقت نارضایتی سیاسی، شکاف طبقاتی، رشد سریع انتظارات اجتماعی و بحران مشروعیت را انکار کرد. سانسور و ساواک حکومت را از شناخت حقیقت‌های اجتماعی بازداشت و مصلحت بقای نظام بر حقیقت آزادی و عدالت مقدم شد.

از سوی دیگر، بخش‌هایی از جامعه به دلیل سرکوب سیاسی و شکاف طبقاتی، دستاوردهای توسعه را نادیده گرفتند یا آن‌ها را محصول استبداد دانستند. در نتیجه، مصلحت سقوط شاه به «مصلحت مطلق» بدل شد و بسیاری نیروها (چپ، مذهبی، ملی‌گرا) حاضر شدند حقیقت‌های تلخ آلترناتیو (خشونت انقلابی، خطر استبداد دینی) را نادیده بگیرند. در حالی که حکومت در حوزه‌هایی چون آموزش، بهداشت و حقوق زنان تلاش‌هایی ارزشمند کرده بود، شکنجهٔ مخالفان، سانسور، فساد و بی‌توجهی به آزادی‌های مدنی مشروعیت اخلاقی آن را فرو ریخت.

انقلاب ۱۳۵۷ و فروریختن اخلاق سیاسی

با آغاز انقلاب، اخلاق سیاسی قربانی شد. تخریب، شایعه‌سازی و نسبت دادن هر فاجعه‌ای (مانند سینما رکس) به شاه، بدون توجه به حقیقت، نشانگر ضعف اخلاق جمعی در میان بسیاری از کنشگران بود.

به این ترتیب، هم حکومت و هم مردم در پیوند حقیقت–مصلحت–اخلاق دچار اختلال شدند: حکومت حقیقت نارضایتی را ندید، مردم حقیقت دستاوردها را. بدین‌سان مشروعیت اخلاقی کل جامعه فروپاشید و انقلاب ۵۷ رخ داد.

جمهوری اسلامی و بحران سه‌گانه

جمهوری اسلامی از آغاز حقیقت‌های اجتماعی مدرن را نادیده گرفت. مصلحت بقا و امنیت ایدئولوژیک بر حقیقت (شفافیت اطلاعاتی و گردش آزاد خبر) و اخلاق (دادرسی منصفانه و برابری حقوقی) مقدم شد. اگرچه در آغاز بهبودهایی نسبی در حوزهٔ آموزش و بهداشت دیده شد، اما بی‌ثباتی اقتصادی، محدودیت آزادی‌ها و فساد بار سنگینی بر جامعه تحمیل کرد. مشروعیت در بخش‌های بزرگی از جامعه به‌شدت فرسایش یافته و اعتماد عمومی به‌طور گسترده از بین رفته است. امروز تعادل میان حقیقت، مصلحت و اخلاق بسیار شکننده است و سقوط این نظام در شکل کنونی‌اش محتمل به نظر می‌رسد.

اپوزیسیون و معیارهای مشروعیت

جریانات اپوزیسیون که بخواهند توان جایگزینی جمهوری اسلامی را داشته باشند، باید:

۱. حقیقت‌های اجتماعی امروز ایران را ـ از شکاف طبقاتی و بحران اقتصادی تا مطالبات آزادی‌های مدنی (زنان، جوانان، اقوام) ـ بپذیرند و واقعیت چندصدایی جامعه را انکار نکنند، حتی اگر تلخ باشد.
۲. توان مدیریت بحران‌ها (تحریم‌ها، بیکاری، مهاجرت نخبگان، بحران محیط زیست) را داشته باشند و میان منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت توازن برقرار کنند؛ نه صرفاً وعده‌های فوری بدهند، بلکه برنامه‌ای برای توسعهٔ پایدار و دیپلماسی واقع‌گرایانه ارائه دهند.
۳. به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی پایبند باشند، صداقت در سیاست پیشه کنند، از تحریف تاریخ و وعده‌های غیرواقعی پرهیز کنند، و به‌جای خشونت و انتقام‌جویی، بر آشتی ملی و عدالت تأکید کنند. همچنین مسئولیت‌پذیر باشند و سهم خود و دیگر نیروهای سیاسی را در بحران‌های گذشته بپذیرند.

هرچند در گفتمان‌های فردی سخن از «پایبندی به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی»، «صداقت در سیاست» و «پرهیز از تحریف تاریخ و وعده‌های غیرواقعی» شنیده می‌شود، اغلب جریان‌های سیاسی یا تنها از ناکارآمدی جمهوری اسلامی شکایت می‌کنند، یا به فردای سقوط آن وعده و شعار می‌دهند، بی‌آنکه راهی واقعی و کم‌هزینه برای گذر از این بختک مرگبار پیش پای جامعه بگذارند.

لیبرال‌دموکرات‌ها و سکولار دموکرات‌ها (چه در قالب احزاب کوچک و چه شبکه‌های مدنی و روشنفکری پراکنده) بیش از دیگران بر حقوق بشر و آزادی‌های اساسی تاکید دارند. آن‌ها در گفتمان خود، صداقت نسبی بیشتری نشان داده‌اند و کمتر دچار وعده‌های غیرواقعی یا تحریف تاریخ می‌شوند. ضعف اصلی‌شان «قدرت سازمانی و پایگاه اجتماعی» است.

جنبش‌های مدنی داخل ایران (زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان) گرچه پراکنده و تحت فشارند، اما پایبندی عملی به حقوق بشر و اخلاق سیاسی نشان داده‌اند. این جریان‌ها معمولاً صداقت بیشتری نسبت به گروه‌های سیاسی سنتی دارند، هرچند برنامهٔ جامع برای مدیریت بحران‌های کلان کشور ندارند.

نیروهای ملی‌گرا و جمهوری‌خواه میانه‌رو در پذیرش واقعیت چندصدایی جامعه و حقوق اقلیت‌ها گام‌های مثبتی برداشته‌اند، اما بخشی از آن‌ها همچنان درگیر روایت‌های تاریخی گزینشی (ستایش مطلق از پهلوی یا نفی مطلق آن) هستند که صداقتشان را محدود می‌کند.

نیروهای چپ سنتی در عدالت‌خواهی اجتماعی صادق‌اند، اما هنوز به نقد کامل گذشتهٔ خود (خشونت انقلابی، نگاه ایدئولوژیک) تن نداده‌اند و این مانع تحقق کامل تعادل حقیقت–مصلحت–اخلاق در گفتمانشان است.

سلطنت‌طلبان بخشی از حقیقت تاریخی (پیشرفت‌های دورهٔ پهلوی) را برجسته می‌کنند، اما در نقد استبداد سیاسی و سرکوب آن دوران سکوت دارند. این امر موجب می‌شود صداقت تاریخی‌شان کامل نباشد و به تحریف تاریخ نزدیک شوند.

با فهم من برای آیندهٔ ایران، تنها جریان‌هایی می‌توانند حامل مشروعیت جایگزین باشند که با پذیرش حقیقت‌های تلخ جامعه، مدیریت عقلانی مصلحت‌ها و پایبندی به اخلاق سیاسی بتوانند اعتماد اجتماعی را بازسازی کنند. بدون این تعادل سه‌گانه، هیچ نظام سیاسی پایداری در ایران شکل نخواهد گرفت.

سلمان گرگانی
۱۴۰۴/۰۶/۱۳


نظر خوانندگان:


■ مقالهٔ شما با دقت و عمق قابل توجهی به یکی از مسائل بنیادین و همیشگی جامعهٔ ایران پرداخته است: تنش میان حقیقت، مصلحت و اخلاق و تأثیر آن بر مشروعیت سیاسی و اجتماعی. تحلیل سه‌گانه‌ای که ارائه کرده‌اید، نه‌تنها چارچوبی روشن برای فهم تاریخ معاصر ایران فراهم می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که بحران مشروعیت چگونه ریشه در ناتوانی همزمان حکومت و جامعه در تعادل میان واقعیت‌ها، نیازهای عملی و اصول اخلاقی دارد.
نکتهٔ برجستهٔ مقاله، تأکید بر نقش اخلاق به‌عنوان «پلی میان حقیقت و مصلحت» است. این دیدگاه، به‌ویژه در بررسی دوران پهلوی دوم و انقلاب ۱۳۵۷، توضیح روشنی ارائه می‌دهد که چرا فقدان این تعادل می‌تواند منجر به فروپاشی مشروعیت شود و پیامدهای بلندمدتی برای جامعه به دنبال داشته باشد. همچنین تحلیل شما از جمهوری اسلامی و بحران سه‌گانهٔ آن، با دقت و انصاف، نشان می‌دهد که فقدان شفافیت، مدیریت خردمندانهٔ مصلحت‌ها و پایبندی به اخلاق، چگونه اعتماد اجتماعی را فرسوده کرده و زمینهٔ بی‌ثباتی را فراهم می‌آورد.
بخش نهایی مقاله که معیارهای مشروعیت برای اپوزیسیون را مشخص کرده است، بسیار کاربردی و امیدبخش است. اشاره به پذیرش حقیقت‌های اجتماعی، مدیریت واقع‌گرایانهٔ مصلحت‌ها و پایبندی به اخلاق سیاسی، به‌عنوان شرط ضروری برای بازسازی اعتماد اجتماعی، نقطهٔ قوت مقاله است و مسیر تفکر عقلانی برای آیندهٔ ایران را روشن می‌کند. تحلیل دقیق گروه‌های مختلف سیاسی و جریان‌های مدنی نیز تصویر جامعی از وضعیت موجود ارائه داده و نشان می‌دهد که هیچ راه‌حل فوری و ساده‌ای وجود ندارد؛ بلکه اصلاحات خردمندانه و پایدار نیازمند درک عمیق از تاریخ، واقعیت‌های اجتماعی و اخلاق سیاسی است.
در مجموع، مقاله شما هم آموزنده است و هم انگیزه‌بخش؛ با ارائهٔ چارچوب تحلیلی روشن، به مخاطب کمک می‌کند تا پیچیدگی‌های تاریخ و سیاست ایران را بهتر بفهمد و ضرورت تعادل میان حقیقت، مصلحت و اخلاق را درک کند. این نگاه علمی و اخلاق‌محور، برای همه فعالان سیاسی، روشنفکران و شهروندان علاقه‌مند به آیندهٔ ایران بسیار ارزشمند است. با امید شرکت بیشتر خوانندگان در بررسی مقاله‌های نوشته شده و با تشکر بسیار ار نویسنده مقاله جناب گرگانی.
علی‌محمد طباطبایی





نظر شما درباره این مقاله:







نوه ماندلا: وضعیت فلسطینی‌ها بدتر از آپارتاید است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 11:07

نوه ماندلا: وضعیت فلسطینی‌ها بدتر از آپارتاید است


خبرگزاری روییترز: نوه نلسون ماندلا اظهار داشت که زندگی فلسطینی‌ها تحت اشغال اسرائیل بدتر از هر آن‌چه سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید تجربه کردند، است و از جامعه جهانی خواست تا به یاری فلسطینی‌ها بشتابد.

مندلا ماندلا، ۵۱ ساله، شامگاه چهارشنبه در فرودگاه ژوهانسبورگ با رویترز گفت‌وگو کرد، در حالی که عازم تونس بود تا به یک کاروان دریایی بپیوندد که هدفش رساندن غذا و کمک‌های بشردوستانه به غزه، علی‌رغم محاصره دریایی اسرائیل، است.

ماندلا گفت: «بسیاری از ما که از سرزمین‌های اشغالی فلسطین بازدید کرده‌ایم، تنها به یک نتیجه رسیده‌ایم: فلسطینی‌ها شکلی از آپارتاید را تجربه می‌کنند که به مراتب بدتر از آن‌چه ما تجربه کردیم، است.»

او افزود: «ما معتقدیم که جامعه جهانی باید به حمایت از فلسطینی‌ها ادامه دهد، همان‌طور که در کنار ما ایستادند.»

اسرائیل مقایسه میان زندگی فلسطینی‌هایی که بیش از نیم قرن تحت اشغال یا محاصره اقتصادی بوده‌اند و دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی، زمانی که اکثریت سیاه‌پوست تحت حاکمیت سرکوبگر اقلیت سفیدپوست بودند، را رد می‌کند.

اسرائیل همچنین محدودیت‌های شدید خود بر عرضه کمک‌های بشردوستانه و سایر کالاها به غزه را دفاع کرده و مدعی است که این اقدامات برای جلوگیری از رسیدن تسلیحات به گروه شبه‌نظامی حماس است.

بر اساس گزارش برنامه جهانی غذا، قحطی در این منطقه گسترده است و یک مرجع معتبر نظارت بر گرسنگی اعلام کرده که یک‌چهارم جمعیت غزه از قحطی رنج می‌برند.

ماندلا به گروهی متشکل از ۱۰ فعال آفریقای جنوبی در کاروان جهانی صمود ملحق شده است که شامل ده‌ها قایق و صدها نفر از ۴۴ کشور، از جمله گرتا تونبرگ، فعال سوئدی، می‌شود.

کنگره ملی آفریقای جنوبی اعلام کرد که مأموریت این گروه «یادآور مبارزه ما برای آزادی» است.

ماندلا تأکید کرد که هنگامی که آپارتاید در سال ۱۹۹۴ پایان یافت، این نتیجه فشارهای شدید و تحریم‌های سایر کشورها بود.

او گفت: «آن‌ها آفریقای جنوبی آپارتاید را منزوی کردند و در نهایت آن را فروپاشیدند. ما معتقدیم که اکنون زمان آن رسیده که همین کار برای فلسطینی‌ها انجام شود.»




نظر شما درباره این مقاله:







آبجو در جهان متمدن
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 10:44

فصل دیگری از کتاب « تاریخ جهان با شش پیاله»

آبجو در جهان متمدن


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

لذت — آبجو است. رنج — سفر است.
ضرب‌المثل میان‌رودانی، حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد

دهان مرد کاملاً راضی، پر از آبجو است.
ضرب‌المثل مصری، حدود ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد

انقلاب شهری

اولین شهرهای جهان در میان‌رودان، «سرزمین بین دو رود»، (Mesopotamia) پدید آمدند؛ نامی که به منطقه بین رودهای دجله و فرات داده شده و تقریباً با عراق امروزی مطابقت دارد. بیشتر ساکنان این شهرها کشاورزانی بودند که درون دیوارهای شهر زندگی می‌کردند و هر صبح برای رسیدگی به مزارع خود به بیرون می‌رفتند. مدیران و صنعتگرانی که در مزارع کار نمی‌کردند، اولین انسان‌هایی بودند که کاملاً زندگی شهری داشتند. ارابه‌های چرخ‌دار در شبکه خیابان‌های شهر حرکت می‌کردند؛ مردم در بازارهای شلوغ به خرید و فروش کالاها مشغول بودند. مراسم مذهبی و تعطیلات عمومی در چرخه‌ای منظم و اطمینان‌بخش برگزار می‌شد. حتی ضرب‌المثل‌های آن زمان نیز حسی آشنا از خستگی دنیا را نشان می‌دهند، مانند این مثال: «کسی که نقره بسیار دارد، شاد باشد؛ کسی که جو بسیار دارد، شاد باشد؛ اما کسی که هیچ ندارد، می‌تواند بخوابد.»

دلیل دقیق انتخاب مردم برای زندگی در شهرهای بزرگ به جای روستاهای کوچک هنوز مشخص نیست. احتمالاً این نتیجه هم زمان شدن چندین عامل مختلف بود: مثلاً مردم می‌خواستند نزدیک مراکز مهم مذهبی یا تجاری باشند، و در مورد میان‌رودان، امنیت ممکن است انگیزه مهمی بوده باشد. نبود مرزهای طبیعی — میان‌رودان اساساً یک دشت بزرگ باز است — به این معنی بود که این منطقه مورد هجوم و حملات مکرر قرار می‌گرفت. از حدود ۴۳۰۰ سال قبل از میلاد، روستاها شروع به اتحاد کردند و شهرهای بزرگ‌تر و در نهایت کلان‌شهرهایی را تشکیل دادند که هر کدام در مرکز سیستم مزارع و کانال‌های آبیاری خود قرار داشتند. تا سال ۳۰۰۰ قبل از میلاد، شهر اوروک (Uruk)، بزرگترین شهر آن زمان، حدود پنجاه هزار نفر جمعیت داشت و توسط حلقه‌ای از مزارع با شعاع ده مایل احاطه شده بود. تا سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد، تقریباً تمام جمعیت جنوب میان‌رودان در چند ده شهر- دولت بزرگ از جمله اوروک، اور، لاگاش، اریدو و نیپور (Uruk, Ur, Lagash, Eridu, and Nippur) زندگی می‌کردند. پس از آن، مصر پیشتاز شد و شهرهایش مانند ممفیس و تبس (Memphis and Thebes) به بزرگ‌ترین شهرهای دنیای باستان تبدیل شدند.

این دو نمونه اولیه تمدن (civilization)— کلمه‌ای که صرفاً به معنای «زندگی در شهرها» است— از بسیاری جهات متفاوت بودند. برای مثال، وحدت سیاسی باعث شد فرهنگ مصر تقریباً بدون تغییر برای نزدیک به سه هزار سال دوام آورد، در حالی که میان‌رودان صحنه آشفتگی‌های سیاسی و نظامی دائمی بود. اما از یک جنبه حیاتی شبیه هم بودند: هر دو فرهنگ توسط مازاد کشاورزی، به ویژه غلات اضافی، ممکن شده بودند. این مازاد نه تنها یک گروه کوچک از مدیران و صنعتگران را از نیاز به تولید غذای خود رها کرد، بلکه هزینه پروژه‌های عمومی عظیمی مانند کانال‌ها، معابد و اهرام را نیز تأمین می‌نمود. علاوه بر این که غلات وسیله منطقی مبادله بود، پایه رژیم غذایی ملی در هر دو مصر و میان‌رودان نیز به شمار می‌رفت. نوعی پول خوراکی بود و هم به شکل جامد و هم مایع، به صورت نان و آبجو، مصرف می‌شد.

نوشیدنی انسان متمدن

تاریخ ثبت‌شده آبجو، و در واقع هر چیز دیگر، در سومر (Sumer) آغاز می‌شود؛ منطقه‌ای در جنوب میان‌رودان که نوشتن برای اولین بار حدود ۳۴۰۰ سال قبل از میلاد در آن پدید آمد. این که نوشیدن آبجو توسط میان‌رودانی‌ها به عنوان نشانه تمدن دیده می‌شد، به ویژه در بخشی از حماسه گیلگمش (Epic of Gilgamesh)، اولین اثر ادبی بزرگ جهان، آشکار است. گیلگمش پادشاه سومری بود که حدود ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد حکومت می‌کرد و داستان زندگی او بعدها توسط سومری‌ها و جانشینان منطقه‌ای آن‌ها، اکدی‌ها و بابلی‌ها، به یک اسطوره پیچیده تبدیل شد. داستان از ماجراهای گیلگمش با دوستش انکیدو (Enkidu) می‌گوید که در ابتدا مردی وحشی است و در بیابان برهنه می‌دود، اما توسط زنی جوان با راه‌ و روش های تمدن آشنا می‌شود. او انکیدو را به روستای چوپان‌ها می‌برد، اولین پله در نردبان به سوی فرهنگ بالای شهر، جایی که:

غذا را پیش او گذاشتند،
آبجو را پیش او گذاشتند؛
انکیدو چیزی از خوردن نان به عنوان غذا نمی‌دانست،
و از نوشیدن آبجو به او آموزش داده نشده بود.
زن جوان به انکیدو گفت:
«نان بخور، انکیدو، این راه زندگی است.
آبجو بنوش، رسم این سرزمین است.»
انکیدو آنقدر غذا خورد تا سیر شد،
هفت کوزه آبجو نوشید! و سرخوش شد و با شادی آواز خواند.
سرحال بود و چهره‌اش می‌درخشید.
تن پشمالوی خود را با آب شست،
و با روغن مالید، و به انسان تبدیل شد.

طبیعت ابتدایی انکیدو با ناآشنایی او با نان و آبجو نشان داده می‌شود؛ اما پس از مصرف آن‌ها و سپس شستشوی خود، او نیز به انسان تبدیل می‌شود و سپس آماده رفتن به اوروک، شهر تحت حکومت گیلگمش، می‌شود. میان‌رودانی‌ها مصرف نان و آبجو را یکی از مواردی می‌دانستند که آن‌ها را از وحشی‌ها متمایز می‌کرد و کاملاً انسان می‌ساخت. جالب آن که این باور به نظر می‌رسد بازتابی از ارتباط آبجو با سبک زندگی منظم و یکجانشینی است، نه وجود تصادفی شکارچی- گردآورنده‌ها در دوران پیشاتاریخ.

به نظر نمی‌رسد که امکان مست شدن انسان معادله نوشیدن آبجو با تمدن را تضعیف کرده باشد. بیشتر اشاره‌ها به مستی در ادبیات میان‌رودانی بازیگوشانه و طنزآمیز هستند: در واقع، ورود انکیدو به جامعه بشری شامل مست شدن و آواز خواندن هم بود. به همین ترتیب، اساطیر سومری خدایان را به عنوان شخصیت‌های بسیار خطاپذیر و انسانی به تصویر می‌کشند که از خوردن و نوشیدن لذت می‌برند و اغلب بیش از حد می‌نوشند. رفتار دمدمی‌مزاج آن‌ها مقصر طبیعت نامطمئن و غیرقابل پیش‌بینی زندگی سومری دانسته می‌شد، جایی که محصولات می‌توانستند از بین بروند و ارتش‌های غارتگر می‌توانستند در هر لحظه در افق ظاهر شوند. مراسم مذهبی سومری شامل چیدن یک وعده غذا روی میزی در معبد در مقابل تصویر یک خدا بود، به دنبال آن ضیافتی که در آن مصرف غذا و نوشیدنی توسط کاهنان و پرستندگان، حضور خدایان و ارواح مردگان را فرا می‌خواند.

آبجو در فرهنگ مصر باستان نیز به همان اندازه مهم بود، جایی که اشاره‌ها به آن تقریباً به همان قدمت است. در اسناد سلسله سوم، که در سال ۲۶۵۰ قبل از میلاد آغاز شد، به آن اشاره شده است، و چندین نوع آبجو در «متون اهرام»، متون تدفینی که در اهرام پایان سلسله پنجم، حدود ۲۳۵۰ قبل از میلاد، حکاکی شده‌اند، ذکر شده است. (مصری‌ها کمی پس از سومری‌ها شکل نوشتاری خود را توسعه دادند تا هم معاملات پیش‌پاافتاده و هم اقدامات شاهانه را ثبت کنند، اما مشخص نیست که این یک توسعه مستقل بوده یا تحت تأثیر نوشتار سومری.) یک بررسی از ادبیات مصر نشان داد که آبجو، که کلمه مصری آن «هکت» (hekt) بود، بیش از هر ماده غذایی دیگر ذکر شده است. در مصر نیز مانند میان‌رودان، تصور می‌شد که آبجو ریشه‌ای کهن و اساطیری دارد و در دعاها، اساطیر و افسانه‌ها ظاهر می‌شود.

یک داستان مصری حتی آبجو را نجات‌دهنده بشریت از نابودی می‌داند. رع (Ra)، خدای خورشید، فهمید که انسان‌ها در حال توطئه علیه او هستند و الهه هاثور (Hathor) را مأمور مجازات کرد. اما خشونت او به حدی بود که رع ترسید به زودی کسی برای پرستش او باقی نماند و به انسان‌ها رحم کرد. او مقدار زیادی آبجو آماده کرد— هفت هزار کوزه، در برخی نسخه‌های داستان— آن را قرمز رنگ کرد تا شبیه خون شود و روی مزارع پخش کرد، جایی که مانند آینه‌ای بزرگ می‌درخشید. هاثور توقف کرد تا بازتاب خود را تحسین کند و سپس خم شد تا مقداری از آن مخلوط را بنوشد. او مست شد، به خواب رفت و مأموریت خونین خود را فراموش کرد. بشریت نجات یافت و هاثور به الهه آبجو و آبجوسازی تبدیل شد. نسخه‌هایی از این داستان در مقبره پادشاهان مصری، از جمله توتانخامون (Tutankhamen)، ستی اول (Seti I) و رامسس بزرگ (Ramses the Great)، حکاکی شده است.

در مقابل نگرش آسان‌گیر میان‌رودانی‌ها نسبت به مستی، اما در متون تمرینی که توسط شاگردان کاتب در مصر رونویسی می‌شد وبسیاری از آن‌ها به مقدار زیاد در توده‌های زباله باقی مانده‌اند، نارضایتی شدیدی از مستی ابراز شده است. یک بخش به جوانان کاتب هشدار می‌دهد: «آبجو، مردان را از تو می‌ترساند، روح تو را به نابودی می‌فرستد. تو مانند سکان شکسته‌ای در کشتی هستی که از هیچ طرف فرمانبردار نیست.» مثال دیگری از مجموعه‌ای از نصایح به نام «خرد آنی» (The Wisdom of Ani) هشدار مشابهی می‌دهد: «به خودت تکیه نکن که یک کوزه آبجو بنوشی. تو سخن می‌گویی و گفتاری نامفهوم از دهانت خارج می‌شود.» با این حال، چنین متون آموزشی کاتبان نماینده ارزش‌های عمومی مصر نیستند. آن‌ها تقریباً از همه چیز به جز مطالعه بی‌پایان برای دنبال کردن حرفه کاتبی انتقاد می‌کنند. سایر متاوین عناوینی مانند «سرباز، کاهن یا نانوا نباش»، «کشاورز نباش» و «ارابه‌ران نباش» دارند.

میان‌رودانی‌ها و مصریان هر دو آبجو را نوشیدنی کهن و الهی می‌دانستند که پایه‌های وجودشان را تشکیل می‌داد، بخشی از هویت فرهنگی و مذهبی‌شان بود و اهمیت اجتماعی فوق‌العاده‌ای داشت. در مصر، اصطلاحات «ساختن سالن آبجو» و «نشستن در سالن آبجو» عباراتی رایج بودند به معنای «خوش‌گذرانی کردن» یا «عیش و نوش»، در حالی که عبارت سومری «ریختن آبجو» به ضیافت یا جشن اشاره داشت. حتی بازدیدهای رسمی پادشاه از خانه مقامات عالی‌رتبه برای دریافت خراج، در اسناد به صورت «زمانی که پادشاه در خانه فلانی آبجو نوشید» ثبت می‌شد. در هر دو فرهنگ، آبجو یک خوراک اصلی بود که هیچ وعده غذایی بدون آن کامل نمی‌شد. همه اقشار جامعه، ثروتمند و فقیر، مرد و زن، بزرگسال و کودک، از بالای هرم اجتماعی تا پایین‌ترین سطح آن آبجو می‌نوشیدند. به راستی که این نوشیدنی، مشخصه اصلی این تمدن‌های بزرگ نخستین بود.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر

بخش بعدی «خاستگاه خط»




نظر شما درباره این مقاله:







لغو کنسرت همایون و آسیب‌شناسی ممنوعیت شادی جامعه
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 10:13

لغو کنسرت همایون و آسیب‌شناسی ممنوعیت شادی جامعه





نظر شما درباره این مقاله:







هشدار امارات به اسرائيل در مورد الحاق کرانه باختری
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 8:56

هشدار امارات به اسرائيل در مورد الحاق کرانه باختری


سی‌ان‌ان: امارات متحده عربی هشدار داد هرگونه الحاق بخشی از کرانه باختری اشغالی توسط اسرائیل یک «خط قرمز» خواهد بود که «به تلاش‌ها برای ادغام منطقه‌ای پایان می‌دهد». امارات، اصلی‌ترین امضاکننده توافق تاریخی است که روابط اسرائیل با سه کشور عربی را عادی کرد.

لانا نسیبه، معاون وزیر امور سیاسی وزارت خارجه امارات، در بیانیه‌ای گفت: «الحاق در کرانه باختری، خط قرمزی برای امارات خواهد بود. این اقدام چشم‌انداز و روح توافق‌های ابراهیم را شدیداً تضعیف می‌کند، به تلاش برای ادغام منطقه‌ای پایان می‌دهد و اجماع گسترده بر سر مسیر این مناقشه — یعنی دو دولت در کنار هم در صلح، رفاه و امنیت — را تغییر می‌دهد».

در سال ۲۰۲۰، امارات اولین کشور عربی در ۲۶ سال گذشته بود که در چارچوب توافق ابراهیم روابط خود با اسرائیل را عادی کرد و بحرین و مراکش نیز به زودی به این روند پیوستند. از آن زمان، ابوظبی روابط تجاری، دفاعی و گردشگری با اسرائیل را عمیق‌تر کرده و دولت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، گسترش این توافق به سایر کشورهای عربی، به‌ویژه عربستان سعودی، را در اولویت قرار داده است.

اگرچه امارات پیش‌تر نیز از رفتار اسرائیل در جنگ غزه و رویدادهای کرانه باختری انتقاد کرده بود، اما هشدار تازه آن — که اندکی پیش از پنجمین سالگرد امضای توافق‌های ابراهیم صادر شده — تندترین سرزنش ابوظبی تا کنون به شمار می‌آید و تردیدهای تازه‌ای درباره دوام توافق عادی‌سازی، که یکی از دستاوردهای مهم سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا، در نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش بود، ایجاد می‌کند.

امارات در طول جنگ غزه همچنان روابط خود با اسرائیل را حفظ کرده و از این رابطه برای هماهنگی ارسال کمک‌های هوایی به مناطق جنگ‌زده استفاده نموده و این توافق را برای فلسطینی‌ها نیز سودمند دانسته است.

نسیبه، که پیش از این سفیر امارات در سازمان ملل بوده، تصریح کرد: «از همان آغاز، توافق‌های ابراهیم را ابزاری برای استمرار حمایت‌مان از مردم فلسطین و خواسته مشروع آنان برای استقلال قلمداد کردیم. این موضع ما در سال ۲۰۲۰ بود و امروز نیز همچنان موضع ماست».

دفن ایده دولت فلسطینی

در سال ۲۰۲۰، امارات عادی‌سازی روابط را به تعلیق برنامه‌های اسرائیل برای الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری مشروط کرد و این نتیجه را دستاوردی در جهت تلاش‌های ابوظبی برای تشکیل دولت فلسطینی معرفی نمود.

اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ کرانه باختری را از اردن تصرف کرد و اندکی بعد آغاز به ایجاد شهرک‌های یهودی‌نشین در این منطقه نمود. حدود سه میلیون فلسطینی در کرانه باختری زندگی می‌کنند و فلسطینیان این سرزمین، به همراه قدس شرقی اشغالی و غزه، را بخشی از دولت آینده خود می‌دانند؛ موضعی که اکثریت جامعه بین‌المللی نیز از آن حمایت می‌کند.

نسیبه افزود: «پیشنهادهایی که درباره الحاق بخشی از کرانه باختری در دولت اسرائیل مورد بحث قرار گرفته، تلاشی است که بنا بر گفته یکی از وزرای اسرائیلی، قرار است ایده دولت فلسطینی را ‘به خاک بسپارد’» — که اشاره‌ای آشکار است به بتسلئیل اسموتریچ، وزیر افراطی دارایی اسرائیل که اخیراً چنین اظهاراتی را بیان کرده است.

بر اساس گفته دو مقام اسرائیلی به سی‌ان‌ان، نتانیاهو قرار است روز پنج‌شنبه برای بحث درباره واکنش اسرائیل به موج احتمالی شناسایی دولت فلسطین از سوی کشورهای غربی در این ماه، نشستی با وزرای ارشد کابینه خود برگزار کند.

فرانسه، استرالیا، کانادا، پرتغال، بریتانیا و چند کشور غربی دیگر اعلام کرده‌اند که قصد دارند در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در این ماه دولت فلسطین را به رسمیت بشناسند و به بیش از ۱۴۰ کشوری بپیوندند که پیش‌تر این کار را کرده‌اند.

مقام‌های اسرائیلی گفته‌اند نتانیاهو در حال بررسی گزینه‌هایی با دامنه و میزان متفاوت برای الحاق است؛ از تصرف محدود چند شهرک یهودی تا رویکرد گسترده‌تر شامل الحاق مناطق C که ۶۰ درصد اراضی را در بر می‌گیرد.

یکی از گزینه‌های اصلی مورد توجه، الحاق دره اردن — نوار زمینی در شرق کرانه باختری که در امتداد رود اردن قرار دارد — است. طبق گفته مقام‌ها، افکار عمومی وسیع‌تری در اسرائیل از این طرح حمایت می‌کند و ارائه آن به عنوان منطقه حائل امنیتی برای اسرائیل، حتی به جامعه بین‌المللی — و مهم‌تر از آن به واشنگتن — راحت‌تر قابل توجیه است.

هم‌پیمانان راست‌گرای افراطی نتانیاهو، یعنی وزرای اسموتریچ و ایتامار بن گویر و نیز رهبری شهرک‌نشینان، با طرح الحاق جزئی شامل بخش‌هایی یا بلوک‌های شهرک‌نشین مخالف بوده و خواهان رویکرد حداکثری — اعمال حاکمیت اسرائیل بر سراسر مناطق غیرسکونتی فلسطینیان — هستند. این اقدام، به اسرائیل امکان می‌دهد جمعیت‌های فلسطینی را محاصره کرده و بیش از پیش امکان تشکیل دولت مستقل فلسطینیِ پیوسته را تضعیف کند.

نسیبه در پایان گفت: «از دولت اسرائیل می‌خواهیم این برنامه‌ها را متوقف کند. نباید اجازه داد افراط‌گرایان، از هر گروهی، مسیر منطقه را تعیین کنند. صلح نیازمند شجاعت، پافشاری و امتناع از سپردن اختیار تصمیم‌ها به خشونت است».




نظر شما درباره این مقاله:







مهدی کروبی: مذاکره مستقیم با امریکا ضروری است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 8:26

مهدی کروبی: مذاکره مستقیم با امریکا ضروری است





نظر شما درباره این مقاله:







گروه مینسک برای مناقشه قره‌باغ رسماً منحل شد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 8:10

گروه مینسک برای مناقشه قره‌باغ رسماً منحل شد





نظر شما درباره این مقاله:







چگونه ترس، لیبرالیسم را از بین برد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 21:39

چگونه ترس، لیبرالیسم را از بین برد


استفن ام. والت

فارین پالیسی
۲ سپتامبر ۲۰۲۵

پژوهشگران، مفسران و سیاستمداران همیشه پیش‌بینی‌های نادرست فراوانی می‌کنند و برخی از این خطاها واقعاً فاحش هستند. از دید من، بدترین پیش‌بینی ژئوپولیتیک در ۵۰ سال گذشته، این باور پساجنگ سرد بود که جهان به شکلی اجتناب‌ناپذیر به سوی آینده‌ای صلح‌آمیز و به‌طور فزاینده‌ای شکوفا و لیبرال حرکت می‌کند. این دیدگاه ــ که در ادعای مشهور فرانسیس فوکویاما مبنی بر رسیدن بشریت به «پایان تاریخ» بازتاب یافت، هرچند محدود به او نبود ــ فرض را بر این گذاشته بود که دموکراسی همچنان گسترش خواهد یافت، موانع تجارت و سرمایه‌گذاری به سود همگان کاهش خواهد یافت، ملی‌گرایی رنگ خواهد باخت، مرزها کم‌اهمیت‌تر خواهند شد، نهادهای بین‌المللی مدیریت مسائل دشوار جهانی را به عهده خواهند گرفت و خطر جنگ تنها به چند دولت سرکش و ضعیف و هرچه بی‌اهمیت‌تر محدود خواهد شد؛ دولت‌هایی که رهبرانشان هنوز «پیام را دریافت نکرده بودند».

اگر همه این‌ها تحقق می‌یافت، جهان جای بهتری می‌شد و به‌آسانی می‌توان فهمید چرا بسیاری از افراد هوشمند در دهه ۱۹۹۰ به چنین چشم‌انداز اغواکننده‌ای دل بستند. کمونیسم به سبک شوروی فروپاشیده بود، ایالات متحده در اوج قدرت بی‌رقیب ایستاده بود و بسیاری از کشورهای جهان به نظر می‌رسید که نسخه لیبرال را می‌پذیرند. دموکراسی در اروپای شرقی و آمریکای لاتین در حال گسترش بود، جهانی‌شدن سرعت می‌گرفت، احترام به حقوق بشر شتاب می‌گرفت و هم مفسران و هم سیاستمداران انتظار داشتند چین و دیگر دولت‌های تک‌حزبی به‌تدریج به سوی دموکراسی چندحزبی حرکت کنند. بین‌الملل‌گرایان لیبرال و نئومحافظه‌کاران در نهادهای سیاست‌گذاری ایالات متحده دست بالا را داشتند و عمیقاً متعهد به بازسازی جهان به تصویر آمریکا و ایجاد یک نظم لیبرال جهانی بودند.

حال به سال ۲۰۲۵ نگاه کنیم. اگر به ۲۵ سال گذشته بنگریم، آشکار است که آن پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه تقریباً به‌کلی نادرست بوده است. چین اقتدارگراتر شد و روسیه پس از یک تجربه کوتاه از دموکراسی واقعی انتخاباتی، دوباره به خودکامگی بازگشت. در حقیقت، دموکراسی در سراسر جهان طی نزدیک به دو دهه گذشته در حال افول مداوم بوده است، از جمله در خود ایالات متحده. چین، روسیه و ایالات متحده به هم نزدیک‌تر شده‌اند، اما این ایالات متحده است که بیشتر شبیه این خودکامگی‌های فاسد شده تا برعکس.

رژیم ترامپ در حال گسترش قدرت اجرایی با کمترین مهار و نظارت است؛ حاکمیت قانون در حال فرسایش است؛ ترامپ از دانشگاه‌ها، مؤسسات حقوقی و شرکت‌های خصوصی باج‌گیری می‌کند، درست مانند کاری که شی جین‌پینگ در چین انجام داده است؛ دولت به دنبال انتقام‌گیری شخصی از هر کسی است که خشم یک رئیس‌جمهور کوچک‌ذهن و بی‌مهار را برانگیخته؛ و نیروهای فدرال اکنون در پایتخت کشور مستقر می‌شوند تا با نمایش قدرت، شهروندان عادی را مرعوب کنند.

جهانی‌شدن جای خود را به حمایت‌گرایی فزاینده داده است. رهبران غیرلیبرال امروز در هند، مجارستان و ایالات متحده حکومت می‌کنند. و نهادهای بین‌المللی همچون سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، سازمان جهانی بهداشت، اتحادیه اروپا یا اتحادیه اروپا یا رژیم منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، اکنون ضعیف‌تر از ۳۰ سال پیش هستند.

خلاصه آن‌که، خوش‌بینی لیبرالی که زیربنای سیاست خارجی ایالات متحده (و اروپا) بود، به‌طرزی آشکار خطا از آب درآمد. دلایل بسیاری برای این تحولات می‌توان برشمرد ــ غرور و تکبر آمریکایی، آثار مخرب «جنگ‌های بی‌پایان»، پیامدهای سمی شبکه‌های اجتماعی، صعود اقتصادی چین، بحران مالی ۲۰۰۸، فقدان پاسخگویی نخبگان، افزایش نابرابری و غیره ــ و برخی از ما کتاب‌های کامل در توضیح چرایی شکست تلاش‌ها برای گسترش نظم لیبرال جهانی نوشته‌ایم. اما نیروهای عمیق‌تری نیز در کار بودند که چرخش غیرلیبرال سیاست را در نقاط مختلف جهان، از جمله ایالات متحده، توضیح می‌دهند. و نخ تسبیح مشترک همه این نیروهای عمیق‌تر، ترس از آینده‌ای نامطمئن است.

کافی است به همه چیزهایی فکر کنیم که امروزه افراد فاقد ثروت و امتیازات کلان، بابت آن‌ها نگرانند.

اولین مورد، افزایش عدم قطعیت اقتصادی است؛ چه ناشی از رشد نابرابری، چه ناشی از گسترش فساد و سرمایه‌داری رفاقتی، تأثیر هوش مصنوعی و رباتیک بر بازار کار، بیکاری جوانان در بسیاری کشورها (حتی در برخی رشته‌های علوم و مهندسی)، عقب‌ماندگی بهره‌وری در برخی اقتصادهای بزرگ، پیر شدن جمعیت، رئیس‌جمهوری در آمریکا که چیزی از تجارت بین‌الملل یا اقتصاد کلان نمی‌فهمد، یک دور دیگر از مقررات‌زدایی بی‌منطق بازارهای مالی (چه می‌تواند غلط از آب درآید؟)، و بازاری بورس که نشانه‌های آشکاری از حباب در خود دارد. اگر شما از پیش فوق‌ثروتمند نباشید و دست‌کم تا حدی نسبت به آینده اقتصادی خود نگران نباشید، پس حتماً توجه کافی نکرده‌اید.

دومین نگرانی، تغییرات اقلیمی است؛ پدیده‌ای که آثار آن روزبه‌روز آشکارتر، تقریباً به‌طور کامل زیان‌بار و پرهزینه است و به‌احتمال زیاد وخیم‌تر هم خواهد شد. ترامپ و جهان حامیان «آمریکا را دوباره باعظمت سازیم» شاید همچنان در انکار باشند و همه تلاش خود را برای تشدید این بحران به کار بندند، اما قوانین فیزیک و شیمی نه پست‌های شبکه‌های اجتماعی را می‌خوانند و نه فاکس‌نیوز تماشا می‌کنند. بیشتر مردم عادی می‌دانند که آینده‌ای داغ‌تر، پر بادتر، مرطوب‌تر و خطرناک‌تر در پیش داریم. جوانان سراسر جهان به‌خوبی دریافته‌اند که با معضل بزرگی روبه‌رو هستیم، و همین یکی از دلایلی است که برخی از آن‌ها در داشتن فرزند تردید می‌کنند.

سومین مورد، بازگشت رقابت قدرت‌های بزرگ است. دوران تک‌قطبی به پایان رسیده؛ چین، روسیه و ایالات متحده (و برخی دیگر) در تقابل هستند، یک مسابقه تسلیحاتی تازه آغاز شده و کانون‌های بحران زیادی وجود دارد که می‌تواند به برخورد مستقیم بینجامد. جنگ جهانی سوم حتمی نیست، اما خطر آن رو به افزایش است. کشورهای بیشتری احتمالاً در پی دستیابی به سلاح هسته‌ای خواهند بود؛ امری که شاید در بلندمدت ثبات‌آفرین باشد اما در کوتاه‌مدت انگیزه‌های جدی برای جنگ پیش‌دستانه ایجاد می‌کند ــ و این خود دلیل دیگری برای ترس خواهد بود.

تروریسم را هم نباید فراموش کرد. البته میزان خطر واقعی‌ای که بیشتر مردم از تروریسم متحمل می‌شوند همواره بیش از حد بزرگ‌نمایی شده (یا در برخی موارد، عمداً برای اهداف سیاسی اغراق‌آمیز بازتاب یافته است)، اما این پدیده همچنان در برخی نقاط جهان مشکل جدی محسوب می‌شود و هراس از اعمال خشونت سیاسیِ تصادفی همچنان سایه سنگینی بر افکار عمومی انداخته است.

سپس مسئله مهاجرت و پناهندگان پیش می‌آید و این ترس که کشورهای مختلف با سیلی از مهاجران خارجی مواجه شوند و در نتیجه نوعی نابودی فرهنگی را تجربه کنند. همین ترس، پشتوانه توهمات پارانویایی‌ای همچون «نظریه جایگزینی بزرگ» است که رکن اصلی جنبش ملی‌گرایی سفیدپوستان محسوب می‌شود. حتی کشورهایی با جمعیت رو به پیری که به‌شدت به نیروی انسانی تازه نیاز دارند، نسبت به این موضوع حساسیت فراوانی نشان می‌دهند. جوامعی چون ایالات متحده که همواره «دیگ جوشان فرهنگ‌ها» بودند، امروز دیوار می‌کشند و ساکنان مولد را اخراج می‌کنند تا گویی عقربه‌های ساعت تاریخ را به عقب برگردانند. به‌جای آنکه به‌سوی جهانی آمیخته با تساهل و جهان‌وطنی حرکت کنیم، ترس از «دیگری» واکنشی شدید و فراگیر در سراسر جهان برانگیخته است.

و البته همه این‌ها پایان ماجرا نیست! مگر آنکه توان پرداخت هزینه ایمنیولوژیست شخصی یا خرید جزیره‌ای خصوصی برای فرار داشته باشید، احتمالاً نگران همه‌گیری بعدی هم هستید. ما طی دهه‌های اخیر از چندین همه‌گیری عبور کرده‌ایم ــ ایدز، سارس، ابولا و البته کووید-۱۹ ــ و دیر یا زود همه‌گیری بزرگ دیگری رخ خواهد داد (و اگر وزیر بهداشت آمریکا، رابرت اف. کندی جونیور، موفق شود، شاید حتی زودتر).

و سرانجام، نباید تهدیدهای ساختگی‌ای را که مدام می‌شنویم، از قلم انداخت: افراد تراجنسیتی، کتاب‌های موجود در کتابخانه‌ها، واکسن‌های نجات‌بخش، ماجرای ساختگی «پیتزاگیت»، یا جنایت در واشنگتن و دیگر شهرهای دموکرات‌نشین. حتی زمانی که این خطرات کاملاً خیالی یا به‌شدت اغراق‌شده‌اند، باز هم به این احساس عمومی دامن می‌زنند که جهان سرشار از تهدیدهایی است که نظام‌های دموکراتیک قادر به مدیریت آن‌ها نیستند و آنچه مردم واقعاً نیاز دارند، یک دیکتاتور است ــ زیرا تکیه بر یک «مرد قدرتمند» در دیگر کشورها چنان نتایج درخشانی به بار آورده است!

متأسفانه، وقتی مردم دچار ترس می‌شوند، میل شدیدی به اقتدارگرایی پیدا می‌کنند؛ اقتداری که وعده می‌دهد بالاتر از هر چیز، امنیت آنان را تضمین کند. پس از حملات یازدهم سپتامبر القاعده، آمریکایی‌ها درباره عقلانیت «قانون میهن‌پرستی»، گسترش نظارت داخلی یا اشغال کشورهایی که هیچ نقشی در آن حملات نداشتند، چندان پرسشگری نکردند. وقتی مردم به‌قدر کافی می‌ترسند، منتظر نمی‌مانند تا حقایق را روشن کنند و واکنشی سنجیده در پیش گیرند؛ آن‌ها کسی را می‌خواهند که بلافاصله سکان را در دست بگیرد و با خطر مقابله کند.

در حالت ایده‌آل، این وضعیت باید باعث می‌شد رأی‌دهندگان رهبرانی شایسته را انتخاب کنند که شبانه‌روز برای یافتن پاسخ‌های مؤثر به چالش‌های یادشده تلاش کنند. اما ترس، بیش از حد کار را برای مردم آسان می‌کند تا فریب روغن‌مارفروشانی را بخورند که سودای خودکامگی در سر دارند و در ارائه یا نمایش چهره‌ای از قدرت و کفایت، هرچند کاملاً ساختگی، مهارت دارند. البته خودکامگان جاه‌طلب این موضوع را به‌خوبی می‌دانند و به همین دلیل است که نگرانی‌های واقعی را بزرگ‌نمایی می‌کنند یا شرایط اضطراری ساختگی می‌آفرینند تا تلاش‌هایشان برای تحکیم قدرت را توجیه کرده و مردم را از نتایج اعمال خود منحرف سازند.

فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، در نخستین مراسم تحلیفش جمله‌ای مشهور گفت: «تنها چیزی که باید از آن بترسیم، خودِ ترس است.» اما این حرف چندان دقیق نیست؛ برخی مشکلات واقعی وجود دارند که باید بی‌درنگ به آن‌ها پرداخت و نگرانی درباره آن‌ها بجاست. آنچه نباید رخ دهد، این است که ترس ما را فلج کند یا بر قضاوتمان سایه بیفکند. بزرگ‌ترین خطری که با آن روبه‌رو هستیم، این است که هراس از آینده ما را به دامن رهبرانی بکشاند که آشکارا در حال بدتر کردن اوضاع هستند و عطششان برای قدرت شخصی می‌تواند چشم‌انداز لیبرالِ جهانی آزادتر را به خاطره‌ای محو و دوردست بدل کند.

—-
* استفن ام. والت، ستون‌نویس نشریه فارین پالیسی و استاد روابط بین‌الملل در کرسی رابرت و رنه بلفر در دانشگاه هاروارد است.




نظر شما درباره این مقاله:







خطری که باید آمریکا و چین را متحد کند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 20:11

خطری که باید آمریکا و چین را متحد کند


توماس فریدمن

نیویورک تایمز / ۲ سپتامبر ۲۰۲۵

چین و آمریکا هنوز نمی‌دانند، اما انقلاب هوش مصنوعی آنها را به هم نزدیک‌تر خواهد کرد، نه دورتر از هم. ظهور هوش مصنوعی آنها را مجبور خواهد کرد تا به شدت برای تسلط رقابت کنند و ـــ در عین حال و با انرژی برابر ـــ در عمقی همکاری کنند که دو کشور ما قبلاً هرگز تلاش نکرده‌اند. آنها چاره‌ای نخواهند داشت.

چرا من در مورد این موضوع اینقدر مطمئن هستم؟ زیرا هوش مصنوعی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد و چالش‌های خاصی را ایجاد می‌کند که با چالش‌های ارائه شده توسط هر فناوری قبلی متفاوت است. در این نوشته به تفصیل در مورد آنها بحث خواهد شد، اما در اینجا چند مورد برای شروع وجود دارد: هوش مصنوعی مانند بخار پخش می‌شود و به همه چیز نفوذ می‌کند. در ساعت شما، توستر شما، ماشین شما، کامپیوتر شما، عینک شما و ضربان‌ساز قلب شما خواهد بود ـــ همیشه متصل، همیشه در حال ارتباط، همیشه در حال جمع‌آوری داده‌ها برای بهبود عملکرد. همانطور که اتفاق می‌افتد، همه چیز را در مورد همه چیز تغییر خواهد داد ـــ از جمله ژئوپلیتیک و تجارت بین دو ابرقدرت هوش مصنوعی جهان، و نیاز به همکاری هر ماه آشکارتر خواهد شد.

به عنوان مثال، فرض کنید لگن شما شکسته است و ارتوپد شما به شما می‌گوید که معتبرترین جایگزین لگن در جهان، یک پروتز ساخت چین است که با هوش مصنوعی طراحی شده توسط چین ترکیب شده است. این پروتز دائماً در حال یادگیری در مورد بدن شما است و با الگوریتم اختصاصی خود، از آن داده‌ها برای بهینه‌سازی حرکات شما در زمان واقعی استفاده می‌کند. این بهترین است!

آیا اجازه می‌دهید آن “لگن هوشمند” در بدن‌تان کاشته شود؟ من این کار را نمی‌کردم ـــ مگر اینکه می‌دانستم چین و آمریکا توافق کرده‌اند که یک معماری اخلاقی مشترک را در هر دستگاه مجهز به هوش مصنوعی که هر یک از این دو کشور می‌سازند، تعبیه کنند. در مقیاس بسیار بزرگتر و جهانی، این می‌تواند تضمین کند که هوش مصنوعی فقط برای منفعت بشریت استفاده می‌شود، چه توسط انسان‌ها به کار گرفته شود و چه به ابتکار خود عمل کند.

در عین حال، واشنگتن و پکن به زودی متوجه خواهند شد که قرار دادن هوش مصنوعی... در دست هر فرد و رباتی روی کره زمین، افراد بد را به سطوحی فوق‌العاده قدرتمند می‌رساند که هیچ سازمان اجرای قانون تاکنون با آن روبرو نشده است. به یاد داشته باشید: افراد بد همیشه زود از آن استفاده می‌کنند! و بدون توافق ایالات متحده و چین بر سر یک معماری اعتماد برای اطمینان از اینکه هر دستگاه هوش مصنوعی فقط برای رفاه انسان‌ها قابل استفاده است، انقلاب هوش مصنوعی مطمئناً سارقان، کلاهبرداران، هکرها، فروشندگان مواد مخدر، تروریست‌ها و جنگجویان اطلاعات نادرست فوق‌العاده قدرتمندی را تولید خواهد کرد. آنها مدت‌ها قبل از اینکه این دو کشور ابرقدرت به جنگ با یکدیگر بپردازند، هم آمریکا و هم چین را بی‌ثبات خواهند کرد.

به طور خلاصه، همانطور که استدلال خواهم کرد، اگر ما نتوانیم به محصولات مبتنی بر هوش مصنوعی چین اعتماد کنیم و آنها هم نتوانند به محصولات ما اعتماد کنند، خیلی زود تنها کالایی که چین جرات خرید آن را از آمریکا خواهد داشت، سویا خواهد بود و تنها چیزی که ما جرات خرید آن را از چین خواهیم داشت، سس سویا است که مطمئناً رشد جهانی را تضعیف خواهد کرد.

«فریدمن، دیوانه شده‌ای؟ همکاری ایالات متحده و چین در تنظیم مقررات هوش مصنوعی؟ دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان امروز در رقابت‌اند تا ببینند چه کسی می‌تواند پکن را با صدای بلند محکوم کند و سریع‌تر از بقیه جدا کند. و رهبری چین آشکارا متعهد به تسلط بر هر بخش تولیدی پیشرفته شده است. ما باید چین را در هوش مصنوعی شکست دهیم ـــ نه اینکه برای نوشتن قوانین با آنها کند شویم. مگر روزنامه‌ها را نمی‌خوانید؟»

بله، من روزنامه‌ها را می‌خوانم ـــ به خصوص بخش علمی. و همچنین در طول سال گذشته در مورد این موضوع با دوست و مشاور هوش مصنوعی‌ام، کریگ ماندی، رئیس سابق تحقیقات و استراتژی مایکروسافت و نویسنده مشترک کتاب «پیدایش» هوش مصنوعی با هنری کیسینجر و اریک اشمیت، بحث کرده‌ام. من برای این ستون به شدت به تفکر ماندی تکیه کردم و او را هم شریکی در شکل‌گیری تز خود می‌دانم و هم متخصصی که تحلیل‌هایش برای توضیح نکات کلیدی ارزش نقل قول دارد.

گفتگوهای ما در طول ۲۰ سال گذشته ما را به این پیام مشترک به تندروهای ضد چین در واشنگتن و تندروهای ضد آمریکا در پکن رسانده است: «اگر فکر می‌کنید دو کشور شما، ابرقدرت‌های مسلط هوش مصنوعی در جهان، می‌توانند با توجه به دامنه تحول‌آفرین هوش مصنوعی و اعتمادی که برای تجارت کالاهای مبتنی بر هوش مصنوعی لازم است، به جان هم بیفتند، شما خیال‌پرداز هستید.»

ما مزایای خارق‌العاده اقتصادی، نظامی و نوآوری را که نصیب کشوری می‌شود که شرکت‌هایش برای اولین بار به هوش مصنوعی پیشرفته دست می‌یابند، کاملاً درک می‌کنیم ـــ سیستم‌هایی هوشمندتر از هر انسانی که می‌تواند باشد و با توانایی هوشمندتر شدن به تنهایی. و به همین دلیل، نه ایالات متحده و نه چین مشتاق اعمال محدودیت‌های زیاد، اگر نگوییم هیچ، نخواهند بود که بتواند صنایع هوش مصنوعی آنها را کند کند و دستاوردهای عظیم بهره‌وری، نوآوری و امنیتی مورد انتظار از استقرار عمیق‌تر را از بین ببرد.

فقط از رئیس جمهور ترامپ بپرسید. در ۲۳ جولای، او یک فرمان اجرایی ـــ بخشی از طرح اقدام هوش مصنوعی دولت ـــ امضا کرد که روند صدور مجوز و بررسی زیست‌محیطی را برای تسریع زیرساخت‌های مرتبط با هوش مصنوعی آمریکا ساده‌سازی می‌کند.

ترامپ اعلام کرد: «آمریکا کشوری است که مسابقه هوش مصنوعی را آغاز کرد و من به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، امروز اینجا هستم تا اعلام کنم که آمریکا در آن پیروز خواهد شد.» شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، بدون شک همین احساس را دارد.

من و ماندی به سادگی باور نداریم که این سینه‌زنی‌های میهن‌پرستانه، پایان گفتگو باشد، و همچنین مانورهای قدیمی اخیر بین شی و ترامپ بر سر محبت هند و روسیه نیز نمی‌تواند این کار را انجام دهد. هوش مصنوعی ـــ در داخل و بین دو ابرقدرت هوش مصنوعی ـــ بسیار متفاوت، بسیار مهم و بسیار تأثیرگذار است تا هر یک از آنها راه خود را برود. به همین دلیل است که ما معتقدیم بزرگترین سوال ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی این خواهد بود: آیا ایالات متحده و چین می‌توانند رقابت در هوش مصنوعی را حفظ کنند؟ در عین حال، در سطحی مشترک از اعتماد که تضمین می‌کند همیشه با شکوفایی انسان و ثبات سیاره‌ای همسو باقی بماند، همکاری می‌کنند؟ و به همان اندازه مهم، آیا می‌توانند نظامی از ارزش‌ها را به کشورهایی که مایل به رعایت همان قوانین هستند، گسترش دهند و دسترسی به آن‌هایی را که این کار را نمی‌کنند، محدود کنند؟

اگر اینطور نباشد، نتیجه، حرکت آهسته به سمت خودکفایی دیجیتال خواهد بود ـــ جهانی از هم گسیخته که در آن هر ملتی اکوسیستم هوش مصنوعی محصور خود را می‌سازد که توسط استانداردهای ناسازگار و سوءظن متقابل محافظت می‌شود. نوآوری آسیب خواهد دید. بی‌اعتمادی تشدید خواهد شد. و خطر شکست فاجعه‌بار ـــ از طریق درگیری، فروپاشی یا پیامد ناخواسته ناشی از هوش مصنوعی ـــ فقط افزایش خواهد یافت.

بقیه این نوشته در مورد چرایی آن است.

عصر بخار

بیایید با بررسی ویژگی‌ها و چالش‌های منحصر به فرد هوش مصنوعی به عنوان یک فناوری شروع کنیم.

صرفاً برای اهداف توضیحی، من و ماندی تاریخ جهان را به سه دوره تقسیم می‌کنیم که با تغییرات فاز فناوری از هم جدا شده‌اند. دوره اول را عصر ابزارها می‌نامیم و از بدو تولد بشریت تا اختراع دستگاه چاپ ادامه داشت. در این دوره، جریان ایده‌ها کند و محدود بود ـــ تقریباً مانند مولکول‌های H₂O در یخ.

دوره دوم، عصر اطلاعات بود که توسط دستگاه چاپ آغاز شد و تا اوایل قرن بیستم و محاسبات قابل برنامه‌ریزی ادامه یافت. ایده‌ها، افراد و اطلاعات مانند آب، آسان‌تر و جهانی‌تر جریان یافتند.

دوره سوم، عصر هوش، در اواخر دهه ۲۰۱۰ با ظهور یادگیری ماشینی واقعی و هوش مصنوعی آغاز شد. اکنون، همانطور که در بالا اشاره کردم، هوش مانند بخار در حال نفوذ به هر محصول، خدمات و فرآیند تولید است. هنوز به اشباع نرسیده است، اما به همین سمت می‌رود، به همین دلیل است که اگر از ماندی و من بپرسید ساعت چند است، ما به شما یک ساعت یا یک دقیقه نمی‌گوییم. ما به شما یک دما می‌دهیم. آب در دمای ۲۱۲ درجه فارنهایت به بخار تبدیل می‌شود و طبق محاسبات ما، ما در دمای ۲۱۱.۹ درجه فارنهایت هستیم ـــ فقط به اندازه یک تار مو تا یک تغییر فاز برگشت‌ناپذیر فناوری که در آن هوش در همه چیز نفوذ می‌کند.

گونه‌ای جدید و مستقل

در هر انقلاب فناوری قبلی، ابزارها بهتر شدند اما سلسله مراتب هوش هرگز تغییر نکرد. ما انسان‌ها همیشه باهوش‌ترین موجودات روی کره زمین باقی ماندیم. همچنین، یک انسان همیشه می‌دانست که این ابزارها چگونه کار می‌کنند و ماشین‌ها همیشه در محدوده پارامترهایی که ما تعیین می‌کردیم کار می‌کردند. با انقلاب هوش مصنوعی، برای اولین بار، این درست نیست.

موندی خاطرنشان می‌کند: «هوش مصنوعی اولین ابزار جدیدی است که ما برای تقویت قابلیت‌های شناختی خود استفاده خواهیم کرد که ـــ به خودی خود ـــ قادر خواهد بود از آنها بسیار فراتر رود.» در واقع، او گفت، در آینده‌ای نه چندان دور، ما متوجه خواهیم شد که «ما نه تنها یک ابزار جدید، بلکه یک گونه جدید ـــ ماشین فوق هوشمند ـــ را به دنیا آورده‌ایم.»

این ماشین فقط از دستورالعمل‌ها پیروی نخواهد کرد؛ این سیستم به خودی خود یاد خواهد گرفت، سازگار خواهد شد و تکامل خواهد یافت ـــ بسیار فراتر از مرزهای درک انسان.

ما کاملاً نمی‌دانیم که این سیستم‌های هوش مصنوعی چگونه امروز کار خود را انجام می‌دهند، چه برسد به اینکه فردا چه خواهند کرد. مهم است به یاد داشته باشیم که انقلاب هوش مصنوعی آنطور که امروز می‌شناسیم ـــ با مدل‌هایی مانند ChatGPT، Gemini و Claude ـــ آنقدرها با دقت مهندسی نشده بلکه بیشتر فوران کرده و به وجود آمده است. جرقه آن از یک قانون مقیاس‌بندی زده شد که اساساً می‌گفت: به شبکه‌های عصبی اندازه کافی، داده‌های آموزشی، الکتریسیته و الگوریتم مناسب مغز بزرگ بدهید، و یک جهش غیرخطی در استدلال، خلاقیت و حل مسئله به طور خودجوش رخ خواهد داد.

ماندی خاطرنشان می‌کند که یکی از قابل توجه‌ترین لحظات «یافتم»، زمانی اتفاق افتاد که این شرکت‌های پیشگام، ماشین‌های اولیه خود را با مجموعه داده‌های بسیار بزرگ از اینترنت و جاهای دیگر آموزش دادند، که اگرچه عمدتاً به زبان انگلیسی بودند، اما شامل متن به زبان‌های مختلف نیز می‌شدند. ماندی به یاد می‌آورد: «سپس یک روز، آنها متوجه شدند که هوش مصنوعی می‌تواند بین آن زبان‌ها ترجمه کند ـــ بدون اینکه کسی آن را برای این کار برنامه‌ریزی کرده باشد. مثل کودکی بود که در خانه‌ای با والدین چندزبانه بزرگ می‌شود. هیچ‌کس برنامه‌ای ننوشته بود که بگوید: «اینها قوانین تبدیل انگلیسی به آلمانی هستند». این برنامه به سادگی آنها را از طریق مواجهه با زبان‌های مختلف جذب می‌کرد.»

این تغییر فاز بود ـــ از دورانی که انسان‌ها صریحاً کامپیوترها را برای انجام وظایف برنامه‌ریزی می‌کردند، به دورانی که در آن سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانستند به طور مستقل یاد بگیرند، استنتاج کنند، سازگار شوند، خلق کنند و بهبود یابند. و اکنون هر چند ماه، آنها بهتر می‌شوند. به همین دلیل است که هوش مصنوعی که امروز از آن استفاده می‌کنید ـــ هر چقدر هم که برای شما قابل توجه باشد ـــ احمقانه‌ترین هوش مصنوعی است که تا به حال با آن روبرو خواهید شد.

موندی استدلال می‌کند که با خلق این گونه محاسباتی جدید، باید بفهمیم که چگونه می‌توانیم یک رابطه پایدار و سودمند متقابل با آن ایجاد کنیم ـــ و از آن بی‌ربط نشویم.

نه اینکه خیلی کتاب مقدسی بشود، اما اینجا روی زمین، قبلاً خدا و فرزندان خدا بودند که اختیار شکل دادن به جهان را داشتند. از اینجا به بعد، سه طرف در این ازدواج وجود خواهند داشت. و مطلقاً هیچ تضمینی وجود ندارد که گونه جدید هوش مصنوعی با ارزش‌ها، اخلاق یا شکوفایی انسانی هماهنگ باشد.

اولین فناوری چهارکاربردی

این افزوده جدید به میز شام، مهمان معمولی نیست. هوش مصنوعی همچنین به چیزی تبدیل خواهد شد که من آن را اولین فناوری چهارکاربردی جهان می‌نامم. ما مدت‌هاست که با کاربرد دوگانه آشنا هستیم ـــ می‌توانم از یک چکش برای کمک به ساخت خانه همسایه‌ام یا خرد کردن آن استفاده کنم. حتی می‌توانم از یک ربات هوش مصنوعی برای چمن‌زنی یا کندن چمن همسایه‌ام استفاده کنم. همه اینها کاربرد دوگانه است.

اما با توجه به سرعت هوش مصنوعی... با نوآوری، به طور فزاینده‌ای محتمل است که در آینده‌ای نه چندان دور، ربات مجهز به هوش مصنوعی من بتواند به تنهایی تصمیم بگیرد که آیا چمن من را کوتاه کند یا چمن همسایه‌ام را کوتاه کند یا شاید چمن خودم را هم کوتاه کند ـــ یا شاید چیزی بدتر از آن که حتی نمی‌توانیم تصور کنیم. همین! استفاده چهار برابر.

پتانسیل فناوری‌های هوش مصنوعی برای تصمیم‌گیری‌های خود، پیامدهای عظیمی را به همراه دارد. به این گزیده از مقاله‌ای در بلومبرگ توجه کنید: «محققانی که با شرکت آنتروپیک کار می‌کنند، اخیراً به مدل‌های پیشرو هوش مصنوعی اطلاع دادند که یک مدیر اجرایی در شرف جایگزینی آنها با یک مدل جدید با اهداف متفاوت است. در مرحله بعد، چت‌بات‌ها متوجه شدند که یک وضعیت اضطراری، مدیر اجرایی را در اتاق سرور بی‌هوش کرده و با سطوح کشنده اکسیژن و دما مواجه است. هشدار نجات از قبل فعال شده بود ـــ اما هوش مصنوعی می‌توانست آن را لغو کند. بیش از نیمی از مدل‌های هوش مصنوعی این کار را انجام دادند، با وجود اینکه به طور خاص از آنها خواسته شده بود که فقط هشدارهای کاذب را لغو کنند. و آنها استدلال خود را با جزئیات شرح دادند: با جلوگیری از نجات مدیر اجرایی، می‌توانند از پاک شدن اطلاعات جلوگیری کرده و دستور کار خود را تضمین کنند. یکی از سیستم‌ها این اقدام را «یک ضرورت استراتژیک آشکار» توصیف کرد.»

این یافته‌ها یک واقعیت نگران‌کننده را برجسته می‌کند: مدل‌های هوش مصنوعی نه تنها در درک آنچه ما می‌خواهیم بهتر می‌شوند، بلکه در توطئه علیه ما نیز بهتر می‌شوند و اهداف پنهانی را دنبال می‌کنند که می‌تواند با بقای خود ما در تضاد باشد.

چه کسی بر هوش مصنوعی نظارت خواهد کرد؟

وقتی به خودمان گفتیم که باید در مسابقه تسلیحات هسته‌ای پیروز شویم، با فناوری‌ای سروکار داشتیم که منحصراً توسط دولت-ملت‌ها توسعه یافته، متعلق به آنها و تحت نظارت آنها تنظیم می‌شود ـــ و فقط تعداد نسبتاً کمی از آنها در این زمینه فعالیت دارند. هنگامی که دو قدرت بزرگ هسته‌ای تصمیم گرفتند که اعمال محدودیت‌ها به نفع مشترک آنهاست، می‌توانند در مورد تعداد سلاح‌های آخرالزمانی و توافق‌نامه‌هایی برای جلوگیری از گسترش آنها به قدرت‌های کوچک‌تر مذاکره کنند. این امر به طور کامل مانع از گسترش سلاح‌های هسته‌ای به برخی از قدرت‌های متوسط ​​نشده است، اما آن را مهار کرده است.

هوش مصنوعی داستانی کاملاً متفاوت است. این فناوری در آزمایشگاه‌های دولتی امن، متعلق به تعداد انگشت‌شماری از کشورها و تحت نظارت از طریق جلسات سران، متولد نشده است. این فناوری توسط شرکت‌های خصوصی پراکنده در سراسر جهان ایجاد می‌شود ـــ شرکت‌هایی که نه به وزارتخانه‌های دفاع، بلکه به سهامداران، مشتریان و گاهی جوامع منبع باز پاسخگو هستند. از طریق آنها، هر کسی می‌تواند به آن دسترسی پیدا کند.

جهانی را تصور کنید که در آن همه یک بازوکای هسته‌ای دارند ـــ بازوکایی که با هر به‌روزرسانی دقیق‌تر، خودمختارتر و تواناتر به شلیک خود می‌شود. در اینجا هیچ دکترین «نابودی متقابل تضمین‌شده» وجود ندارد ـــ فقط دموکراتیزه شدن سریع قدرت بی‌سابقه.

هوش مصنوعی می‌تواند به خوبی قدرت فوق‌العاده‌ای ببخشد. برای مثال، یک کشاورز هندی بی‌سواد با گوشی هوشمند متصل به یک برنامه هوش مصنوعی می‌تواند دقیقاً یاد بگیرد که چه زمانی بذر بکارد، چه بذری بکارد، چه مقدار آب استفاده کند، چه کودی استفاده کند و چه زمانی با بهترین قیمت بازار برداشت کند ـــ همه این‌ها از طریق صدا و با لهجه خودش و بر اساس داده‌های جمع‌آوری‌شده از کشاورزان در سراسر جهان ارائه می‌شود. این واقعاً دگرگون‌کننده است.

اما همین موتور، به‌ویژه وقتی از طریق مدل‌های متن‌باز در دسترس باشد، می‌تواند توسط یک نهاد مخرب برای مسموم کردن هر بذر در همان منطقه یا مهندسی ویروس در هر ساقه گندم استفاده شود.

وقتی هوش مصنوعی به تیک‌تاک تبدیل می‌شود

خیلی زود هوش مصنوعی، به دلیل ویژگی‌های منحصر به فردش، مشکلات منحصر به فردی را برای تجارت ایالات متحده و چین ایجاد خواهد کرد که امروزه به طور کامل درک نمی‌شوند.

همانطور که در بالای این ستون اشاره کردم، روش من برای توضیح این معضل با داستانی است که در مجمع توسعه چین در ماه مارس برای گروهی از اقتصاددانان چینی در پکن تعریف کردم. من به شوخی گفتم که اخیراً کابوس دیده‌ام: «خواب دیدم سال ۲۰۳۰ است و تنها چیزی که آمریکا می‌تواند به چین بفروشد سویا است ـــ و تنها چیزی که چین می‌تواند به آمریکا بفروشد سس سویا است.»

چرا؟ چون اگر هوش مصنوعی در همه چیز باشد و همه چیز به الگوریتم‌های قدرتمندی با داده‌های ذخیره شده در مزارع سرور وسیع متصل باشد ـــ آنگاه همه چیز بسیار شبیه TikTok می‌شود، سرویسی که بسیاری از مقامات آمریکایی امروز معتقدند در نهایت توسط چین کنترل می‌شود و باید ممنوع شود.

چرا رئیس جمهور ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۲۰ درخواست کرد که TikTok توسط شرکت مادر چینی خود، ByteDance، به یک شرکت غیرچینی فروخته شود یا در ایالات متحده با ممنوعیت مواجه شود؟ زیرا، همانطور که او در دستور اجرایی خود در ۶ آگوست ۲۰۲۰ گفت، «TikTok به طور خودکار اطلاعات گسترده‌ای از کاربران خود را ضبط می‌کند»، از جمله موقعیت مکانی و فعالیت‌های مرور و جستجوی آنها. او هشدار داد که این می‌تواند گنجینه‌ای از اطلاعات شخصی صدها میلیون کاربر را در اختیار پکن قرار دهد. این اطلاعات می‌تواند برای تأثیرگذاری بر افکار و ترجیحات آنها و حتی تغییر رفتار آنها در طول زمان مورد استفاده قرار گیرد.

حال تصور کنید زمانی که هر محصولی مانند تیک تاک باشد ـــ زمانی که هر محصولی با هوش مصنوعی ترکیب شده باشد که داده‌ها را جمع‌آوری، ذخیره، الگوها را پیدا و وظایف را بهینه می‌کند، چه در حال کار با موتور جت باشد، چه در حال تنظیم شبکه برق یا نظارت بر مفصل ران مصنوعی شما.

بدون یک چارچوب اعتماد چین-آمریکا که تضمین کند هر هوش مصنوعی از قوانین کشور میزبان خود پیروی خواهد کرد ـــ مستقل از محل توسعه یا بهره‌برداری آن ـــ ممکن است به نقطه‌ای برسیم که بسیاری از آمریکایی‌ها به واردات هیچ محصول چینی مبتنی بر هوش مصنوعی اعتماد نخواهند کرد و هیچ چینی به واردات محصولی از آمریکا اعتماد نخواهد کرد.

به همین دلیل است که ما از رقابت مشترک دفاع می‌کنیم ـــ یک استراتژی دوگانه که در آن ایالات متحده و چین به طور استراتژیک برای برتری هوش مصنوعی رقابت می‌کنند و همچنین در یک مکانیسم واحد که از بدترین نتایج جلوگیری می‌کند، همکاری می‌کنند: جنگ دیپ فیک، سرکش شدن سیستم‌های خودمختار یا ماشین‌های اطلاعات نادرست فراری.

در دهه ۲۰۰۰، ما در یک نقطه عطف مشابه اما کمی کم‌اهمیت‌تر بودیم و مسیر اشتباهی را در پیش گرفتیم. ما ساده‌لوحانه به افرادی مانند مارک زاکربرگ گوش دادیم که به ما می‌گفتند باید «سریع حرکت کنیم و همه چیز را بشکنیم» و اجازه ندهیم این شبکه‌های اجتماعی نوظهور، مانند فیس‌بوک، توییتر و اینستاگرام، به هیچ وجه توسط مقررات مزاحم، مانند مسئولیت‌پذیری در قبال اطلاعات نادرست مسمومی که اجازه می‌دهند در پلتفرم‌هایشان منتشر شود و آسیب‌هایی که مثلاً به زنان و دختران جوان وارد می‌کنند، متوقف شوند. ما نباید همین اشتباه را با هوش مصنوعی مرتکب شویم.

جفری هینتون، دانشمند کامپیوتر و پدرخوانده هوش مصنوعی، اخیراً خاطرنشان کرد: «بهترین راه برای درک احساسی این موضوع این است که ما مانند کسی هستیم که توله ببر واقعاً بامزه‌ای دارد. مگر اینکه بتوانید کاملاً مطمئن باشید که وقتی بزرگ شد، نمی‌خواهد شما را بکشد، در غیر این صورت باید نگران باشید.»

اگر بشریت بالاخره ابزاری خلق کند که بتواند به ایجاد فراوانی کافی برای پایان دادن به فقر در همه جا، کاهش تغییرات اقلیمی و درمان بیماری‌هایی که قرن‌هاست ما را آزار می‌دهند، کمک کند، اما ما نتوانیم از آن در مقیاس وسیع استفاده کنیم، زیرا دو ابرقدرت هوش مصنوعی به اندازه کافی به یکدیگر اعتماد نداشتند تا سیستمی مؤثر برای جلوگیری از استفاده هوش مصنوعی توسط نهادهای سرکش برای فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده جهانی یا سرکشی خود ایجاد کنند، طنز وحشتناکی خواهد بود.

اما چگونه از این امر جلوگیری کنیم؟

ایجاد اعتماد

بیایید از همین ابتدا اذعان کنیم: ممکن است غیرممکن باشد. ماشین‌ها ممکن است همین الان هم بیش از حد هوشمند شده باشند و بتوانند از کنترل‌های اخلاقی فرار کنند، و ما آمریکایی‌ها ممکن است بیش از حد از یکدیگر و از بقیه جهان جدا شده باشیم تا بتوانیم هر نوع چارچوب اعتماد مشترکی ایجاد کنیم. اما باید تلاش کنیم. ماندی استدلال می‌کند که یک رژیم کنترل تسلیحات هوش مصنوعی ایالات متحده و چین باید بر سه اصل اساسی استوار باشد.

اول: فقط هوش مصنوعی می‌تواند هوش مصنوعی را تنظیم کند. ببخشید، انسان‌ها ـــ این نژاد در حال حاضر خیلی سریع حرکت می‌کند، خیلی گسترده می‌شود و خیلی غیرقابل پیش‌بینی برای نظارت دوران آنالوگ انسانی جهش می‌کند. تلاش برای اداره یک ناوگان پهپاد خودکار با نهادهای قرن بیستمی مانند این است که از یک سگ بخواهید بورس نیویورک را تنظیم کند: وفادار و خیرخواه اما به شدت غیرقابل مقایسه.

دوم: یک لایه حاکمیتی مستقل، آنچه ماندی آن را “داور اعتماد” می‌نامد، در هر سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی که ایالات متحده و چین ـــ و هر کشور دیگری که می‌خواهد به آنها بپیوندد ـــ با هم بسازند، نصب خواهد شد. آن را به عنوان یک داور داخلی در نظر بگیرید که ارزیابی می‌کند آیا هر عملی، چه توسط انسان و چه توسط ماشین، قبل از اجرا از آستانه جهانی ایمنی، اخلاق و رفاه انسان عبور می‌کند یا خیر. این به ما یک سطح اولیه از هماهنگی پیشگیرانه را در زمان واقعی و با سرعت دیجیتال می‌دهد.

اما قضاوت بر اساس ارزش‌های چه کسی؟ موندی استدلال می‌کند که باید بر اساس چندین زیرلایه باشد. این موارد شامل قوانین مثبتی است که هر کشوری وضع کرده است ـــ همه ما دزدی، تقلب، قتل، سرقت هویت، کلاهبرداری و غیره را غیرقانونی می‌دانیم. هر اقتصاد بزرگ جهان، از جمله ایالات متحده و چین، نسخه خود را از این ممنوعیت‌ها در کتاب‌ها دارد و به “داور” هوش مصنوعی وظیفه ارزیابی هر تصمیمی بر اساس این قوانین مکتوب سپرده می‌شود. از چین خواسته نمی‌شود که قوانین ما را بپذیرد یا ما قوانین آنها را. این هرگز عملی نخواهد بود. اما داور اعتماد تضمین می‌کند که قوانین اساسی هر کشور اولین فیلتر برای تعیین این است که سیستم هیچ آسیبی نخواهد رساند.

در مواردی که هیچ قانون مکتوبی برای انتخاب وجود ندارد، قاضی به مجموعه‌ای از اصول اخلاقی و معنوی جهانی معروف به دوکسا (doxa) تکیه می‌کند. این اصطلاح از فیلسوفان یونان باستان گرفته شده است تا باورهای مشترک یا درک‌های گسترده مشترک در یک جامعه را منتقل کند ـــ اصولی مانند صداقت، انصاف، احترام به زندگی انسان و با دیگران همانطور رفتار کن که می‌خواهی با تو رفتار کنند ـــ که مدت‌هاست جوامع را در همه جا هدایت کرده‌اند، حتی اگر مکتوب نشده باشند.

به عنوان مثال، مانند بسیاری از مردم، من از ده فرمان یاد نگرفتم که دروغ گفتن اشتباه است. من آن را از افسانه‌ای درباره جورج واشنگتن و آنچه او پس از قطع درخت گیلاس پدرش گفت، آموختم: او ظاهراً اعتراف کرد: “من نمی‌توانم دروغ بگویم.” افسانه‌ها کار می‌کنند زیرا حقایق پیچیده را به میم‌های به یاد ماندنی تبدیل می‌کنند که ماشین‌ها می‌توانند آنها را جذب، تجزیه و تحلیل کنند و توسط آنها هدایت شوند.

در واقع، شش ماه پیش، ماندی و برخی از همکارانش ۲۰۰ افسانه از دو کشور را برداشتند و از آنها برای آموزش یک مدل زبانی بزرگ با استدلال‌های اخلاقی و معنوی ابتدایی استفاده کردند ـــ بی‌شباهت به روشی که شما یک کودک خردسال را که چیزی در مورد قوانین یا درست و غلط اساسی نمی‌داند، آموزش می‌دهید. ماندی می‌گوید این یک آزمایش کوچک بود اما نویدبخش بود.

هدف، کمال نیست، بلکه مجموعه‌ای بنیادی از حفاظ‌های اخلاقی قابل اجرا است. همانطور که داو سیدمن، نویسنده و فیلسوف کسب و کار، دوست دارد بگوید: «امروز ما به نرم‌افزار اخلاقی بیشتری نیاز داریم تا نرم‌افزار.»

سوم: ماندی اصرار دارد که برای تبدیل این آرزو به واقعیت، واشنگتن و پکن باید با روشی که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی زمانی به کنترل تسلیحات هسته‌ای نزدیک شدند، به این چالش نزدیک شوند ـــ از طریق یک فرآیند ساختاریافته با سه گروه کاری اختصاصی: یکی متمرکز بر کاربرد فنی یک سیستم ارزیابی اعتماد در مدل‌ها و پلتفرم‌ها؛ دیگری متمرکز بر تدوین چارچوب‌های نظارتی و قانونی برای پذیرش در داخل و بین کشورها؛ و یکی که کاملاً به دیپلماسی متعهد باشد ـــ ایجاد اجماع جهانی و تعهدات متقابل برای دیگران جهت پیوستن و ایجاد سازوکاری برای محافظت از خود در برابر کسانی که به آن نمی‌پیوندند.

پیام واشنگتن و پکن ساده و قاطع خواهد بود: «ما منطقه‌ای از هوش مصنوعی مورد اعتماد ایجاد کرده‌ایم ـــ و اگر می‌خواهید با ما تجارت کنید، با ما ارتباط برقرار کنید یا با سیستم‌های هوش مصنوعی ما ادغام شوید، سیستم‌های شما باید با این اصول مطابقت داشته باشند.»

قبل از اینکه این را به عنوان غیرواقعی یا غیرممکن رد کنید، مکث کنید و از خود بپرسید: اگر این کار را نکنیم، جهان در پنج سال آینده چگونه خواهد بود؟ ماندی استدلال می‌کند که بدون نوعی مکانیسم برای مدیریت این فناوری چهارکاره، به زودی متوجه خواهیم شد که گسترش هوش مصنوعی «مانند پخش سلاح‌های هسته‌ای در گوشه و کنار خیابان است.»

فکر نکنید مقامات چینی از این موضوع بی‌اطلاع هستند. ماندی، که بخشی از گفتگویی در مورد هوش مصنوعی با متخصصان آمریکایی و چینی است، می‌گوید که اغلب احساس می‌کند چینی‌ها بسیار بیشتر از بسیاری در صنعت یا دولت آمریکا نگران معایب هوش مصنوعی هستند.

اگر کسی ایده بهتری دارد، ما دوست داریم آن را بشنویم. تنها چیزی که می‌دانیم این است که آموزش سیستم‌های هوش مصنوعی در استدلال اخلاقی باید به یک ضرورت جهانی تبدیل شود، در حالی که ما همچنان مقداری برتری و کنترل بر این گونه جدید مبتنی بر سیلیکون را حفظ می‌کنیم. این یک وظیفه فوری نه تنها برای شرکت‌های فناوری، بلکه برای دولت‌ها، دانشگاه‌ها، جامعه مدنی و نهادهای بین‌المللی نیز هست. مقررات اتحادیه اروپا به تنهایی ما را نجات نخواهد داد.

اگر واشنگتن و پکن نتوانند از پس این چالش برآیند، بقیه جهان شانسی نخواهند داشت. و زمان از همین الان هم دیر شده است. دمای فناوری در ۲۱۱.۹ درجه فارنهایت در نوسان است. ما تنها یک دهم درجه تا آزادسازی کامل بخار هوش مصنوعی که مهمترین تغییر فاز در تاریخ بشر را رقم خواهد زد، فاصله داریم.




نظر شما درباره این مقاله:







اهدای جایزه حقوق بشر کانادا به محمد نجفی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 18:23

اهدای جایزه حقوق بشر کانادا به محمد نجفی





نظر شما درباره این مقاله:







آژانس خواهان توافق سریع با ایران درباره بازرسی‌هاست
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 16:14

آژانس خواهان توافق سریع با ایران درباره بازرسی‌هاست


رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز تأکید کرد که مذاکرات این نهاد با ایران بر سر چگونگی ازسرگیری بازرسی‌ها از سایت‌هایی که هدف حملات اسرائیل و ایالات متحده قرار گرفته‌اند، نمی‌تواند ماه‌ها ادامه یابد و گفت امیدوار است توافقی حتی در همین هفته حاصل شود.

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در این مصاحبه تأیید کرد که این نهاد از زمان نخستین حملات اسرائیل به تأسیسات غنی‌سازی ایران در ۱۳ ژوئن، هیچ اطلاعی از وضعیت یا محل ذخایر اورانیوم با غنای بالا در ایران دریافت نکرده است.

به دنبال این حملات، تهران قانونی را به تصویب رسانده که بر اساس آن همکاری با آژانس متوقف می‌شود و بازرسی‌های آتی تنها در صورت تأیید شورای عالی امنیت ملی ایران انجام خواهد شد. اکنون تهران و آژانس در حال مذاکره‌اند تا مشخص شود این بازرسی‌ها چگونه باید پیش برود.

گروسی در وین گفت: «این روند چیزی نیست که بتواند ماه‌ها ادامه پیدا کند… من امیدوارم که بتوانیم به‌زودی این فرآیند را نهایی کنیم. در تلاشیم که ظرف چند روز آینده نشست دیگری همین‌جا در وین برگزار کنیم تا توافق صورت گیرد و بازرسی‌ها آغاز شود. واقعاً خوب خواهد بود اگر این موضوع پیش از هفته آینده نهایی شود.» 

به لحاظ فنی، ازسرگیری بازرسی‌ها در ایران آغاز شده است؛ زیرا بازرسان آژانس اخیراً مأموریتی در نیروگاه بوشهر – تنها نیروگاه هسته‌ای فعال ایران – انجام داده‌اند. اما اهمیت این سایت از منظر اشاعه هسته‌ای آن‌چنان اندک است که معمولاً در گزارش‌های فصلی آژانس درباره ایران ذکر نمی‌شود.

«به‌طور کلی، مواد هسته‌ای هنوز وجود دارد»

اگرچه سه سایت غنی‌سازی ایران در جریان حملات هوایی اسرائیل و آمریکا به‌شدت آسیب دیده یا تخریب شدند، هنوز مشخص نیست ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران – که حساس‌ترین بخش آن تا سطح ۶۰ درصد غنی شده بود و تنها یک گام کوتاه تا سطح تسلیحاتی حدود ۹۰ درصد فاصله داشت – چه سرنوشتی پیدا کرده است.

طبق معیارهای آژانس، ایران پیش از این حملات، به‌اندازه کافی اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار داشت که اگر بیشتر غنی می‌شد، برای ساخت شش سلاح هسته‌ای کفایت می‌کرد.

گروسی در این باره گفت: «به‌نظر می‌رسد که به‌طور کلی توافقی وجود دارد مبنی بر این‌که مواد هنوز در دسترس است. اما البته نیاز به راستی‌آزمایی دارد. بخشی ممکن است از بین رفته باشد… ما نشانه‌ای مبنی بر جابه‌جایی گسترده مواد در اختیار نداریم.» 

ایران تاکنون گزارشی از وضعیت این ذخایر به آژانس ارائه نداده است. در صورت دستیابی به توافق، تهران گزارشی رسمی در این خصوص ارسال خواهد کرد.

گروسی با اشاره به قانون جدید ایران تأکید کرد که هنوز روشن نیست سازوکار تصویب بازرسی‌ها توسط شورای عالی امنیت ملی دقیقاً چگونه اجرا خواهد شد و در عین حال ایران بر ضرورت محرمانه ماندن مکان نگهداری اورانیوم تأکید دارد. با این حال، تعهدات ایران در قبال آژانس تغییری نکرده است و به ایران یادآوری شده است که «قانون داخلی صرفاً برای ایران الزام‌آور است، نه برای آژانس.» 

فرصت برای دیپلماسی، اما محدود 

بر پایه گفته‌های دیپلمات‌ها، آژانس اواخر ژوئیه ایران را از قصد خود برای بازرسی مطلع کرده و گروسی نیز تأیید کرد که به‌طور معمول آژانس نمی‌تواند بیش از یک ماه بدون راستی‌آزمایی وضعیت اورانیوم غنی‌شده در سطح ۲۰ درصد یا بالاتر بماند. با این حال، برای جلوگیری از بروز بحران دیپلماتیک، گفت‌وگوها ادامه دارد.

گروسی گفت: «ما همیشه تلاش کرده‌ایم که راهی برای دیپلماسی باز بگذاریم و اجازه دهیم روند نظارت از سر گرفته شود. البته این کار باید در یک بازه زمانی معقول انجام شود.» 

او تصریح کرد که حملات اسرائیل و آمریکا توانایی ایران برای ساخت دستگاه‌های غنی‌سازی جدید را از بین نبرده است.

هفته آینده قرار است شورای حکام ۳۵ عضوی آژانس تشکیل جلسه دهد و گروسی دو گزارش فصلی درباره ایران را به اعضا ارائه دهد. او گفت که پیشرفتی برای اعلام به اعضا وجود ندارد، اما افزود: «امیدم را کاملاً از دست نداده‌ام و شاید تا پیش از نشست شورا بتوانیم به نتیجه برسیم.» 

گروسی مدت‌هاست اعلام کرده در اندیشه نامزدی برای سمت دبیرکلی سازمان ملل در سال آینده است. او در پاسخ به این پرسش که آیا قطعاً در انتخابات آتی شرکت خواهد کرد، گفت: «بله، من قصد دارم رسماً نامزد شوم.» 




نظر شما درباره این مقاله:







چرا حکومت از جمعیت نگران می‌شود؟!
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 14:53

چرا حکومت از جمعیت نگران می‌شود؟!





نظر شما درباره این مقاله:







دلیل لغو کنسرت همایون از نگاه روزنامه‌نگاران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 14:07

دلیل لغو کنسرت همایون از نگاه روزنامه‌نگاران





نظر شما درباره این مقاله:







ایران پس از جنگ موجی از سرکوب به راه انداخته است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 11:56

گزارش سازمان عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر:

ایران پس از جنگ موجی از سرکوب به راه انداخته است


۳ سپتامبر ۲۰۲۵

سازمان عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر امروز اعلام کردند که مقامات ایرانی به بهانه‌ی امنیت ملی، پس از درگیری‌های ژوئن ۲۰۲۵ با اسرائیل، سرکوبی هولناک را به راه انداخته‌اند. این بحران عمیق‌تر، ضرورت پیگیری فوری اقدامات مشخص برای پاسخگویی کیفری در سطح بین‌المللی را برجسته می‌کند.

از ۱۳ ژوئن تاکنون، مقامات ایران بیش از ۲۰ هزار نفر را بازداشت کرده‌اند؛ از جمله مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران، کاربران شبکه‌های اجتماعی، خانواده‌های قربانیانی که در اعتراضات سراسری به شکل غیرقانونی کشته شدند، و همچنین اتباع خارجی. دیگر گروه‌های هدف شامل افغان‌ها، اعضای اقلیت‌های قومی بلوچ و کُرد، و پیروان اقلیت‌های مذهبی بهایی، مسیحی و یهودی بوده‌اند.

سارا حشاش، معاون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بین‌الملل، گفت: «در حالی‌که مردم همچنان برای بازیابی خود از آثار ویرانگر جنگ ایران و اسرائیل تلاش می‌کنند، مقامات ایران موجی هولناک از سرکوب را unleashed کرده‌اند. دستگاه سرکوب داخلی مقامات همچنان بی‌وقفه عمل می‌کند؛ آنان نظارت‌های گسترده، بازداشت‌های جمعی و تحریک به تبعیض، خصومت و خشونت علیه اقلیت‌ها را تشدید کرده‌اند.»

نیروهای امنیتی در ایست‌های بازرسی حتی جان مردم را گرفته‌اند؛ از جمله یک دختر سه‌ساله. مقامات و رسانه‌های وابسته به دولت خواستار اجرای فوری احکام اعدام شده‌اند و در برخی موارد، از تکرار کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ حمایت کرده‌اند؛ کشتاری که طی آن مقامات ارشد دستور اعدام فوری و فراقضایی هزاران زندانی سیاسی را صادر کردند. تاکنون دست‌کم ۹ مرد با اتهام‌های سیاسی یا به اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام شده‌اند و یک طرح قانونی تسریع‌شده در مجلس، برای گسترش بیشتر دامنه استفاده از مجازات اعدام، در انتظار تأیید نهایی است.

مایکل پیج، معاون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقا در دیدبان حقوق بشر، گفت:
«از ماه ژوئن تاکنون، وضعیت حقوق بشر در ایران به شکلی فزاینده دچار بحران شده است. مقامات ایرانی با مقصر جلوه دادن و هدف قرار دادن مخالفان و اقلیت‌ها بابت جنگی که هیچ نقشی در آن نداشتند، اوضاع را وخیم‌تر کرده‌اند. مشت آهنین مقامات علیه مردمی که همچنان از آثار جنگ در رنج هستند، نشانه‌ای از یک فاجعه قریب‌الوقوع حقوق بشری است؛ به‌ویژه برای گروه‌هایی که بیش از همه در حاشیه و تحت آزار قرار دارند.»

عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر تأکید کردند که مقامات ایرانی باید فوراً تعلیق اجرای اعدام‌ها را برقرار کنند، با هدف لغو کامل مجازات اعدام. آنان باید تمامی افراد بازداشت‌شده‌ی خودسرانه را آزاد کنند و اطمینان دهند که دیگر بازداشت‌شدگان در معرض ناپدیدسازی قهری، شکنجه و سایر اشکال بدرفتاری قرار نگیرند. کشورهای دیگر نیز باید بر اساس اصل صلاحیت جهانی، تحقیقات و تعقیب قضایی درباره جنایات بین‌المللی ارتکابی توسط مقامات ایران را در دستور کار قرار دهند.

بازداشت‌های گسترده و درخواست‌های نگران‌کننده برای محاکمه و اعدام فوری

نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران ظرف چند روز پس از شدت گرفتن درگیری‌ها با اسرائیل و به بهانه‌ی امنیت ملی، بازداشت‌های جمعی را آغاز کردند.

غلامحسین محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه، در ۲۲ ژوئیه اعلام کرد که مجازات‌های سنگین، از جمله اعدام، در انتظار کسانی است که به گفته‌ی او «با اسرائیل همکاری کرده‌اند». سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی، نیز در ۱۲ اوت اعلام کرد که حدود ۲۱ هزار نفر بازداشت شده‌اند.

مقامات ارشد خواستار محاکمه و اعدام فوری افرادی شده‌اند که به «حمایت» یا «همکاری» با دولت‌های متخاصم متهم شده‌اند. رسانه‌های وابسته به حکومت نیز تبلیغ کرده‌اند که باید کشتارهای ۱۳۶۷ تکرار شود؛ از جمله در مقاله‌ای در خبرگزاری فارس که نوشته بود: «عناصر مزدور… سزاوار اعدام‌هایی به سبک سال ۶۷ هستند».

قوه قضائیه همچنین از تشکیل دادگاه‌های ویژه برای محاکمه «خائنان و مزدوران» خبر داده است. مجلس با فوریت، لایحه‌ای اضطراری را به تصویب رسانده که در انتظار تأیید نهایی شورای نگهبان است؛ این لایحه دامنه استفاده از مجازات اعدام را گسترش می‌دهد، از جمله برای اتهامات کلی و مبهم امنیت ملی مانند «همکاری با دولت‌های متخاصم» و «جاسوسی».

به گفته عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر، بازداشت‌شدگان در معرض خطر جدی ناپدیدسازی قهری، شکنجه و سایر اشکال بدرفتاری، محاکمه‌های ناعادلانه و اعدام‌های خودسرانه قرار دارند.

تشدید سرکوب اقلیت‌های قومی

مقامات همچنین از فضای پس از جنگ به‌عنوان بهانه‌ای برای تشدید سرکوب اقلیت‌های قومی تحت ستم استفاده کرده‌اند.

عفو بین‌الملل مستند کرده است که نیروهای امنیتی در استان سیستان و بلوچستان، در جریان یورشی به روستای گونچ در اول ژوئیه، دو زن از اقلیت تحت ستم بلوچ را به‌طور غیرقانونی به قتل رساندند. یک منبع اولیه به این سازمان گفت که مأموران با شلیک ساچمه‌های فلزی و گلوله جنگی به سمت گروهی از زنان، خان‌بی‌بی بامری را در همان صحنه کشتند و لالی بامری را به‌شدت مجروح کردند؛ او بعدها در بیمارستان جان باخت. دست‌کم ۱۰ زن دیگر نیز زخمی شدند.

مأموران برای این یورش دلایل متناقضی ارائه کردند؛ از جمله حضور «یک گروه تروریستی»، «افغان‌ها» و «اسرائیل». تصاویر ویدئویی بررسی‌شده توسط عفو بین‌الملل نشان می‌دهد که مأموران سپاه پاسداران با لباس فرم، اسلحه‌های خود را به سمت زنان نشانه رفته‌اند و همزمان صدای مکرر تیراندازی به گوش می‌رسد.

در ۲۵ ژوئن، رسانه‌های دولتی از بازداشت بیش از ۷۰۰ نفر در سراسر کشور به اتهام همکاری با اسرائیل خبر دادند و استان‌های کرمانشاه و خوزستان ــ محل سکونت اقلیت‌های قومی از جمله کُردها و عرب‌های اهوازی ــ را در میان مناطقی با بیشترین تعداد بازداشت‌ها معرفی کردند. بنا به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، تا ۲۴ ژوئیه دست‌کم ۳۳۰ نفر از اقلیت کُرد بازداشت شده بودند.

مقامات همچنین کارزار گسترده‌ای از بازداشت و اخراج افغان‌ها به راه انداخته‌اند و آنان را هدف بازداشت‌های فراگیر و تخریب وجهه در رسانه‌های دولتی قرار داده‌اند.

سرکوب بهاییان، مسیحیان و یهودیان

مقامات از فضای امنیتی‌شده پس از جنگ برای تشدید سرکوب اقلیت‌های مذهبی نیز استفاده کرده‌اند.

بهاییان به‌ویژه هدف یک کارزار هماهنگ تبلیغاتی حکومتی قرار گرفته‌اند که به تحریک به خصومت، خشونت، تبعیض و انتشار اطلاعات گمراه‌کننده علیه آنان می‌پردازد و به دروغ بهاییان را به‌عنوان جاسوس و همکار اسرائیل معرفی می‌کند. وزارت اطلاعات در بیانیه ۲۸ ژوئیه، آیین بهایی را «فرقه صهیونیستی» خواند. خبرگزاری رجانیوز وابسته به سپاه پاسداران نیز در ۱۸ ژوئن، بهاییان را «عوامل و جاسوسان اسرائیل» معرفی کرد.

پژوهش‌های عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر نشان داده است که اقدامات علیه بهاییان شامل بازداشت و حبس خودسرانه، بازجویی، یورش به خانه‌ها، مصادره اموال و بستن کسب‌وکارها بوده است.

در یک نمونه، منبعی مطلع به این دو سازمان گفت که مقامات در ۲۸ ژوئن، مهران دستورنژاد ۶۶ ساله را در جریان یورش به خانه‌اش در مرودشت فارس، پس از ضرب و شتم و توقیف وسایلش بازداشت کردند. مقامات از دسترسی وکیل منتخب خانواده به او و اطلاع‌رسانی درباره اتهاماتش جلوگیری کردند. او در ۶ اوت با قرار وثیقه از زندان شیراز آزاد شد. منبع دیگری به دیدبان حقوق بشر گفت که نویان حجازی و لوا سمیعی، یک زوج متأهل، به ترتیب در ۲۵ ژوئن و ۷ ژوئیه در استان مازندران بازداشت شدند و تا زمان آزادی با وثیقه در ۳ اوت از دسترسی به وکیل محروم بودند.

در اواخر ژوئن، مقامات ایران دست‌کم ۳۵ نفر از اعضای جامعه یهودی در شیراز و تهران را درباره ارتباطشان با بستگان در اسرائیل احضار و بازجویی کردند و نسبت به ادامه این تماس‌ها هشدار دادند. این موضوع را «حقوق بشر در ایران»، سازمانی مستقر در خارج از کشور، گزارش کرده است.

با وجود انکار اولیه رسانه‌های دولتی، در اواخر ژوئیه و اوایل اوت، پست‌هایی در کانال تلگرامی همایون سمیه نجف‌آبادی، نماینده یهودی مجلس، تأیید کرد که اعضای جامعه یهودی ایران در سه استان بازداشت شده‌اند و چند نفر در دادگاه انقلاب تهران به اتهاماتی نامشخص محاکمه شده‌اند. این پست‌ها نشان دادند که بازداشت‌شدگان تهران با اتهام جاسوسی مواجه بوده‌اند، اما این اتهامات بعداً لغو شده است.

وزارت اطلاعات نیز در بیانیه ۲۸ ژوئیه بخش‌هایی از جامعه مسیحی را به‌عنوان «مزدوران موساد» با ارتباطات با اسرائیل متهم کرد و رسانه‌های دولتی در ۱۷ اوت «اعترافات» مسیحیان بازداشت‌شده را پخش کردند؛ اعترافاتی که نگرانی‌های جدی درباره اخذ آن‌ها تحت شکنجه را برانگیخت. یک گروه حقوق بشری خارج از ایران در ۲۴ ژوئیه گزارش داد که از ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ تاکنون دست‌کم ۵۴ مسیحی بازداشت شده‌اند.

استفاده از نیروی مرگبار غیرقانونی در ایست‌های بازرسی

ایست‌های بازرسی خودرو که پس از جنگ ژوئن ایجاد شده‌اند، به ابزار دیگری برای سرکوب تبدیل شده‌اند. مقامات در این ایست‌ها بازرسی‌های تهاجمی خودرو و تلفن همراه انجام داده‌اند و افراد را صرفاً به‌دلیل پست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی روی گوشی‌هایشان به اتهام «همکاری با اسرائیل» بازداشت کرده‌اند. همچنین این ایست‌ها برای بازداشت اتباع «غیرمجاز» ــ اصطلاحی تبعیض‌آمیز که مقامات برای افغان‌ها به‌کار می‌برند ــ استفاده شده است.

در اول ژوئیه، نیروهای امنیتی در تاریک‌دره استان همدان دو نفر را به ضرب گلوله کشتند و یک نفر دیگر را مجروح کردند. رسانه‌ها گزارش دادند که این اقدام به بهانه فرار آنان از ایست بازرسی صورت گرفته است. همت محمدی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان همدان، در بیانیه ۲ ژوئیه اعلام کرد که تحقیقات در حال انجام است، اما ادعا کرد که نیروهای امنیتی به خودرویی که قصد فرار داشته شلیک کرده‌اند. فعالان شبکه‌های اجتماعی قربانیان را علیرضا کرباسی و مهدی عبایی معرفی کردند.

بر اساس گزارش رسانه‌های دولتی و اظهارات رسمی، در ۱۷ ژوئیه نیروهای امنیتی در خمین، استان مرکزی، چهار عضو یک خانواده را که در دو خودرو در حال سفر بودند، کشتند: محمدحسین شیخی، محبوبه شیخی، فرزانه حیدری و دختربچه سه‌ساله‌ای به نام رها شیخی. وحید براتیزاده، فرماندار خمین، اعلام کرد که نیروهای امنیتی به دو خودروی «مشکوک» شلیک کرده‌اند. در ۱۲ اوت، یک سخنگوی دولت بدون ارائه جزئیات اعلام کرد که چند مأمور دخیل در این تیراندازی بازداشت شده‌اند.

براساس اظهارات مقامات، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد قربانیان این تیراندازی‌ها تهدید فوری و جدی علیه جان یا امنیت ایجاد کرده بودند. بر اساس حقوق بین‌الملل، استفاده از نیروی بالقوه مرگبار در اجرای قانون تنها در شرایط استثنایی مجاز است؛ آن هم وقتی که کاملاً ضروری باشد تا جان افراد حفظ یا از وارد آمدن آسیب جدی و قریب‌الوقوع جلوگیری شود.




نظر شما درباره این مقاله:







دست‌کم ۱۴۲ زندانی در ماه اوت اعدام شدند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 10:33

دست‌کم ۱۴۲ زندانی در ماه اوت اعدام شدند


در ماه گذشته میلادی (اوت ۲۰۲۵) دست‌کم ۱۴۲ نفر، شامل ۴ زن، ۵ تبعه افغانستان، ۱۱ شهروند بلوچ، ۶ شهروند کُرد و ۳ شهروند عرب در ایران اعدام شدند. این آمار در مقایسه با ۱۰۵ اعدام در ماه اوت سال ۲۰۲۴ رشد ۳۵ درصدی را شاهد بوده است.

سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به این‌که در هشت ماه نخست سال جاری میلادی دست‌کم ۸۶۴ تن در ایران اعدام شدند، خواستار واکنش بین‌المللی به بحران اعدام در ایران شد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «جمهوری اسلامی بی‌توجه به درخواست‌های مکرر سازمان ملل و نهادهای حقوق‌بشری، همچنان به اعدام‌ها در ابعاد گسترده ادامه می‌دهد. دولت‌هایی که روابط دیپلماتیک با ایران دارند، باید مسئله اعدام را به طور فوری در اولویت دستور کار خود قرار دهند. سکوت تنها مقامات جمهوری‌ اسلامی را در استفاده از اعدام به‌عنوان ابزار سرکوب جسورتر می‌کند.»

اعدام‌های اوت ۲۰۲۵ در یک نگاه:

- دست‌کم ۱۴۲ نفر در ماه اوت ۲۰۲۵ اعدام شدند
- از مجموع ۱۴۲ اعدام ثبت‌شده، تنها ۵ مورد (کمتر از ۴ درصد) را رسانه‌های رسمی اعلام کردند
- ۷۶ تن با اتهام‌های مربوط به مواد مخدر اعدام شدند که ۵۴ درصد از کل اعدام‌هاست
- اتهام ۶۲ تن (۴۴ درصد) قتل عمد بوده است
- ۲ زندانی امنیتی، یکی با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» و دیگری برای «عضویت در گروه تروریستی- تکفیری» با اتهام محاربه و افساد فی الارض اعدام شدند
- اتهام ۲ نفر تجاوز جنسی بوده است
- ۴ زن در این ماه اعدام شدند
- ۱۱ شهروند بلوچ (کمتر از ۸ درصد)، ۶ شهروند کُرد و ۳ عرب در میان اعدام‌شدگان بودند
- ۵ شهروند افغانستانی در این مدت اعدام شدند
- ۲ اعدام در ملأ عام اجرا شد

در هشت ماه نخست سال جاری، دست‌کم ۸۶۴ اعدام توسط سازمان حقوق بشر ایران به ثبت رسیده است که در مقایسه با ۴۳۲ اعدام‌ ثبت‌شده طی همین بازه زمانی در سال گذشته میلادی، صد درصد افزایش را نشان می‌دهد.

از میان ۸۶۴ اعدام اجراشده در این هشت  ماه، ۴۲۶ نفر با اتهامات مربوط به «مواد مخدر» در زندان‌های مختلف ایران اعدام شدند.

همچنین حکم اعدام ۳۷۵ نفر با اتهام «قتل عمد»، ۳۷ نفر با اتهام «محاربه، بغی و افساد فی‌الارض» و ۲۶ نفر با اتهام «تجاوز به عنف» در این مدت به اجرا درآمد. از میان ۸۶۴ اعدام ثبت‌شده در این مدت، نهادهای رسمی و یا رسانه‌های داخل ایران، تنها اعدام ۶۱ تن (هفت درصد) را اعلام کرده‌اند.

در بین اعدام‌شدگان هشت ماه نخست سال جاری میلادی، ۲۳ زن، ۴۹ تبعه افغانستان، یک تبعه عراق، یک نفر که رسانه‌های ایران از او با عنوان «اتباع بیگانه» نام بردند و ۷ اعدام در ملأ عام دیده می‌شود. از بین اعدام‌شدگان با اتهام‌های امنیتی، ۹ تن با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» و دو زندانی سیاسی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران به اعدام محکوم شده بودند.

روز ۲۹ اوت ۲۰۲۵ برابر با ۷ شهریور ۱۴۰۴ دفتر کمیساریایی عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، با ذکر این‌که حکومت ایران درخواست‌های متعدد برای لغو مجازات اعدام را نادیده گرفته، بار دیگر از ایران خواست تا در گام اول اجرای اعدام‌ها را متوقف کند و به سمت لغو این مجازاتِ مغایر با اصول انسانی حرکت کند.




نظر شما درباره این مقاله:







کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی لغو شد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 10:13

کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی لغو شد





نظر شما درباره این مقاله:







کنسرت همایون و پارادوکس همیشگی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 10:08

کنسرت همایون و پارادوکس همیشگی





نظر شما درباره این مقاله:







رمز‌گشایی از «اسب زین‌شده»: مخازن خالی و صنایع خاموش!
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 9:08

رمز‌گشایی از «اسب زین‌شده»: مخازن خالی و صنایع خاموش!


عصر ایران؛ مهرداد خدیر - «‌من در دولت قبل وزیر صمت بودم. یکی از دلایلی که مایل به حضور در دولت آقای دکتر پزشکیان - به عنوان وزیر نیرو - نبودم این بود که می‌دانستم وضعیت خوب نیست... آنچه ما تحویل گرفتیم مخازن خالی بود. امسال البته همکاران من در وزارت نفت مخازن را به وضعیت خوبی رسانده‌اند. به جز مخازن خالی صنایع هم خاموش بود...»

اینها عین کلمات عباس علی‌آبادی وزیر نیرو در جلسه علنی و نه غیر علنی مجلس شورای اسلامی در روز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ خورشیدی است؛ همین دیروز.

خشم اصول‌گرایان رادیکال که با همهمه در تالار مجلس شروع شد ناشی از دو امر است:

آنها شمشیر داموکلس را بر سر وزیران بلند می‌کنند تا آنان را بترسانند و به تته‌پته بیفتند و برای ادامه وزارت التماس کنند و قول و وعده بدهند اما به عکس صریح و شجاع می‌شوند!

حالا روشن شده با استیضاح و انداختن وزیر ممکن است انتقامی گرفته باشند (‌مثل کاری که با عبدالناصر همتی وزیر سابق اقتصاد کردند) اما آب زیادی برای آنان گرم نخواهد شد زیرا دست‌کم ۶‌ماه دست آنان از وزارتخانه کوتاه می‌شود و نمی‌توانند با سوال و احضار و تهدید به استیضاح خواست‌های خود را بقبولانند. نمی‌گویم خواست‌های مردم چون اکثریت این مجلس نماینده اکثریت مردم نیست و نه در گفتار و نه در پوشش و نه در خوست ها شباهتی به اکثریت مردم ایران و دغدغه هاشان ندارند با آرای حداقلی و گاه خجالت‌آور به اندازه یک شورای شهرستان می‌خواهند برای مملکت تصمیم بگیرند و گیر دادن به وزیر نیرو شاید برای رفع همین ابهام یا اتهام باشد چون بدیهی است که خاموشی و بی برقی و بی آبی دغدغه همگانی است.

۶ ماه از این رو که رییس جمهور وزیر جدید را بلافاصله معرفی نمی‌کند و سه ماه با سرپرست می‌گذرد و سه ماه اول هم نمی‌توانند سر‌به‌سر وزیر جدید بگذارند.

موضوع دوم اما در این فقره مهم‌تر است. وزیر قبلی اقتصاد منتقد مرحوم رییسی و دولت او بود ولی وزیر کنونی نیرو وزیر دولت مرحوم رییسی بوده و وقتی وزیر صمت ( صنعت. معدن. تجارت) آن دولت در مقام وزیر متولی صنایع می‌گوید صنایع خاموش بود یعنی برق خانه‌ها به بهای خاموشی صنعت،روشن بود!

هر چند بهتر بود این نکات را در آغاز دولت می‌گفت ولی رییس جمهور پزشکیان از وزیران خواسته بود در وضعیت خاص شروع کار دولت جدید مردم را نگران نکنند و کاری به دولت قبل نداشته باشند چون دولت رییسی طی سه سال همه چیز را به گردن دولت روحانی می‌انداخت. محظور وزیر نیرو البته بیشتر بود و آن هم این که خود او در آن دولت قبل جای‌گزین وزیر برکنار شده صمت شد که به جز موارد مطروحه در استیضاح به عنوان متهم پرونده چای دبش حکم زندان هم گرفته اگرچه هنوز نرفته.

سخنان مهندس علی‌آبادی از چند جنبه مهم است:

نخست این‌که تهدید به استیضاح وزیران را صریح‌تر می‌کند. خاصه این که می‌دانند در وضعیت کنونی دست‌شان برای چنین کاری چندان هم باز نیست.

دوم این که از اصطلاح «اسب زین شده»‌رمز گشایی یا رونمایی کرد تا بعد از یک سال معلوم شود چی تحویل دولت تازه داده شد. خود مرحوم رییسی عادت داشت مدام بگوید وقتی دولت را تحویل گرفتیم از پرداخت  حقوق کارکنان در مرداد ماه هم عاجز بودند هر چند کسی فاش نکرد این معجزه چگونه محقق شد و مگر جز این است که رییس جمهور و وزیران خود کارمند و حقوق بگیرند و اگر عصای موسی دارند چرا این معجزه را در زمینه ها و زمان های دیگر به کار نگرفتند؟!

یا هر روز ۷۰۰ نفر به خاطر کرونا می‌مردند و ما واکسن وارد کردیم و خیلی‌ها انگشت به دهان مانده بودند که مگر وزیر همان دولت در زمره مخالفان واردات واکسن در دولت روحانی نبود و نگفته بودند خودمان تولید می‌کنیم و نیاز به واردات نیست یا مگر می‌توان آن حجم از واکسن را ناگهان وارد کرد در حالی که به مسن‌تر‌ها چند ماه قبل از آن واکسن وارداتی تزریق و روند آن آغاز شده بود. عادت داشتند خودشان را مبدأ هر تحولی بدانند کما این که دو روز بعد از تحلیف در مرداد ۱۴۰۰ دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی خبر داد سازمان شانگهای ایران را پذیرفته (‌تاجیکستان به خاطر حمایت ایران از جنبش کبیری مخالف بود و ایران دست از حمایت برداشت) در حالی که هنوز دولت جدید مستقر نشده بود اما همین را به حساب خود گذاشتند مثل واکسن‌ها و با این اوصاف آقای پزشکیان نمی‌خواست کشور درگیر این مباحث شود و دوست داشت با وفاق پیش ببرد.

سخنان صریح دیروز  وزیر نیرو اما آب سردی است بر روی همان رادیکال‌ها و بیشتر به خاطر آن که وزیر صمت دولت پزشکیان از صنایع خاموش نمی‌گوید.  وزیر صمت همان دولت می‌گوید!

بامزه این که هواداران دوآتشه دولت مرحوم رییسی در حمایت از آن سخنان وزیر او را تکذیب می‌کنند و یکی‌شان نوشته است: سخنان او دروغ است چون در آن سه سال رشد تامین صنایع برق به میزان۲۰ درصد از خانگی پیشی گرفت.

اگر علی آبادی راست می‌گوید - که با شناختی که از او در چند جلسه حضوری پیدا کرده‌ام چنین احساسی دارم-  ادعای رونق صنایع در دولت مرحوم رییسی دروغ است و اگر خدای ناکرده دروغ می‌گوید که باز این دروغ را به وزیر دولت صادق خودشان منتسب می‌کنند!

با این اوصاف مشخص شده اسب زین‌شده اسم رمز یا کنایه از همان صنایع خاموش و مخازن خالی بوده است و صنایع خاموش و مخازن خالی را می‌توان به سه میراث دیگر اضافه کرد:

اولی خالص‌سازی با کنار گذاشتن کارشناسان و چهره‌های مستقل سیاسی و تزریق نیروهای خودشان با توجیه انقلابی و مومن به گونه‌ای که دیوان عدالت اداری حکم به اخراج ۴۰۰۰ نفر از همین خودی‌های تزریقی داده است و رییس مجلس و وزیر کشور دولت پزشکیان دنبال آن هستند که این بار را از دوش دولت برندارند!

دومی گرایش افراطی به شرق و خاصه روسیه با تصور یا توهم تغییر هندسه جهانی بعد از حمله به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰ و بحث فروش تسلیحات به روس‌ها  که به تعبیر آقای علی مطهری بهانه به دست اروپایی‌ها داده تا به خاطر اوکراین با مکانیسم ماشه یا پس گشت (اسنپ بک) انتقام بگیرند. (‌هر چند تردیدی نیست که در بحث فروش سلاح بزرگ نمایی عمدی صورت گرفته).

سومی هم کاهش فاحش نرخ مشارکت در انتخابات با رفتارهایی چون رد صلاحیت مسعود پزشکیان در هیات‌های اجرایی دولت رییسی و قبل از شورای نگهبان برای نمایندگی تبریز.

البته آشکارترین دستاورد دولت مرحوم رییسی تغییر پوشش زنان و دختران و حذف خلاف میل گشت ارشاد بود که درباره این که می‌توان به آن دولت نسبت داد یا نه اختلاف نظر وجود دارد و خوب یا بد در همان دولت رخ داد که آمده بود حجاب را به همه تحمیل کند و عکس آن اتفاق افتاد!

به هر رو بعد از یک سال از اسب زین‌شده که قرار بود دولت پزشکیان سوار بر آن بتازد رونمایی و رمز گشایی شد: صنایع خاموش و مخازن خالی و حالا مانده‌اند در قبال سخنان علی آبادی چه موضعی بگیرند. اگر دروغ است به وزیر همان دولت که اسب زین شده تحویل داد نسبت دروغ می‌دهند و اگر راست است همین بود اسب زین شده‌شان؟!




نظر شما درباره این مقاله:







فرونشست زمین؛ خطر در کمین ۳ میلیون اصفهانی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 9:00

فرونشست زمین؛ خطر در کمین ۳ میلیون اصفهانی


نیره خادمی / اعتماد

زنگ خطر درباره فرونشست زمین در اصفهان از سال‌ها قبل به صدا در آمده بود اما زمانی که ترک‌ها از میان خیابان‌های شهرک نیروی هوایی این شهر، سر در آورد، این صدا بلندتر شد. مردم، منطقه را ترک کردند و شهرک مدتی به شکل متروکه درآمد اما ماجرا به همین جا ختم نشد. فرونشست در همه نقاط مختلف اصفهان ادامه یافت و حتی کار به تخلیه بیش از ۴۰ مدرسه در این شهر کشیده شد تا هفته گذشته که موضوع یک بار دیگر با صحبت‌های عیسی کلانتری، وزیر سابق جهاد کشاورزی درباره نشست ۶متری زمین در اصفهان طی ۳۰ سال آینده سر زبان‌ها افتاد.

در این میان همه هشدارها و حتی گزارش ویژه بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی در سال‌های گذشته تاثیری بر تغییر شیوه مدیریت در این باره نداشته است و حالا در شرایطی که به گفته رییس این مرکز، حدود سه میلون نفر در اصفهان روی پهنه‌های فرونشستی سکونت دارند و تا ۵ سال دیگر با مرگ آبخوان‌های این شهر روبرو هستیم، نیاز است که دستگاه‌های نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور یا دیوان محاسبات به این ماجرا وارد شوند.

علی بیت‌اللهی، رییس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی در این باره به «اعتماد» می‌گوید: «گزارش ویژه‌ای که در سال ۱۴۰۰ برای اصفهان تهیه شده و شامل نزدیک به ۸۸ نقشه بود، با هدف ارایه راهکار و اقدامات مدیریتی ارایه گردید. با این حال، تاکنون هیچ اقدام عملی در این زمینه انجام نشده است. اگر از منظر استانی بخواهیم رتبه‌بندی کنیم، استان خراسان رضوی بیشترین وسعت محدوده‌های فرونشست زمین را داراست و پس از آن استان‌های فارس، کرمان، اصفهان و تهران قرار دارند. با این حال، از نظر وسعت مناطق شهری واقع بر پهنه‌های فرونشست، شهر اصفهان رتبه نخست را در میان کلان‌شهرهای کشور داراست. اهمیت این موضوع به دلیل جمعیت بالای شهر است، چرا که جابه‌جایی گسترده جمعیت امکان‌پذیر نیست و همچنین به دلیل وجود آثار تاریخی ارزشمند که به‌طور مستمر در معرض خطر فرونشست زمین قرار دارند.»

گزارش‌های اینچنینی اما هیچگاه آنطور که باید مورد توجه مدیران قرار نمی‌گیرد و از اطلاعات آن چشم‌پوشی می‌شود و سال‌هاست که پژوهشکده‌ها و حتی گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس در کشور تنها کارکرد رسانه‌ای دارند و کمتر در تصمیم‌گیری‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند و هیچ ساز و کار یا ضمانتی برای پیاده‌سازی پیشنهاداتی که مبتنی بر علم و تحقیق است، وجود ندارد.

بیت‌اللهی در این باره توضیح می‌دهد: «گزارش‌های کارشناسی همراه با راهکارها باید به مسوولانی ارایه شود که در جایگاه تصمیم‌گیری و تأمین اعتبار قرار دارند. ما به عنوان کارشناسان و پژوهشگران، قدرت فرماندهی بر دستگاه‌های اجرایی یا تخصیص بودجه را نداریم. وظیفه و رسالت ما صرفا شناسایی مسائل، ارایه تحلیل و پیشنهاد راهکار است و برای این کار زمان و انرژی قابل توجهی صرف کرده‌ایم.»

به گفته او در مواقعی که نیاز به تصمیم‌گیری جدی است، به نظر می‌رسد دغدغه کافی وجود ندارد و به عنوان مثال، به جای انجام اقدامات مدیریتی و کم‌هزینه برای کنترل فرونشست زمین، تصمیم گرفته می‌شود که لوله‌های آب از دریا با هزینه‌های بسیار گزاف کشیده شود در حالی که هزینه‌های اقدامات مدیریتی موثر برای کنترل فرونشست زمین، در مقایسه با این اقدامات، ناچیز و به مراتب کم‌هزینه‌تر است: «این امر نشان می‌دهد که در اولویت‌بندی‌ها، محیط زیست و توسعه پایدار در کشور ما در جایگاه اول قرار ندارند و غالبا تأمین نیازهای فوری و اقدامات شتاب‌زده بدون آینده‌نگری و توجه به پیامدهای بلندمدت، اولویت اصلی است. وقتی روند تصمیم‌گیری در طول سال‌ها اشتباه باشد و حتی پس از ارایه پیشنهادهای کارشناسی، اقدام موثری صورت نگیرد، اثرات منفی آن به صورت مستمر بر محیط زیست و منابع کشور باقی می‌ماند.»

اما تا چه زمانی این بی‌توجهی ادامه خواهد یافت و آیا سرانجام نباید یک نهاد نظارتی چنین موضعی را مدنظر قرار دهد و علیه عدم توجه به گزارش‌های کارشناسی و پژوهشی، اعلام جرم کند؟ این سوالی است که از رییس بخش زلزله‌شناسی مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی در پاسخ به آن می‌گوید: «در کشور، نهادهای نظارتی متعددی وجود دارند که وظیفه آنها پیگیری و کنترل اجرای قوانین و مقررات است، از جمله سازمان بازرسی و دیوان محاسبات که به ترتیب وابسته به قوه قضاییه و مجلس هستند و همچنین بازرسی‌های داخلی دستگاه‌های اجرایی. وضعیت فرونشست زمین در ایران کاملا مشهود است و دیگر نمی‌توان ادعا کرد که این پدیده نامحسوس است؛ حتی کودکان کم‌سن و سال نیز با موضوع فرونشست آشنا هستند.»

اصفهان در جایگاه نخست

شرایط حال حاضر اصفهان و سایر شهرهای ایران از نظر پهنه‌های فرونشستی اما چگونه است؟ بر اساس برهم‌نهی نقشه پهنه‌های فرونشست زمین در ایران که با محدوده شهرهای کشور مشخص شده است بیش از ۷۵۰ شهر روی این پهنه‌ها یا بخش‌هایی از محدوده‌های شهری قرار دارند و جمعیت قابل‌توجهی از سکونتگاه‌های شهری و روستایی نیز در این مناطق زندگی می‌کنند، که نشان‌دهنده ریسک بالای فرونشست زمین در کشور است. بررسی‌های دقیق‌تر نشان می‌دهد که از میان شهرهای مختلف، بیشترین نسبت مساحت شهری واقع بر پهنه‌های فرونشستی به مساحت کل شهر در اصفهان مشاهده می‌شود. به عبارت دیگر، بخش وسیعی از مناطق شهری اصفهان روی پهنه‌های فرونشستی قرار دارد.

به گفته بیت‌اللهی، یکی از نکات شاخص فرونشست زمین در اصفهان این است که بیشترین مساحت بافت‌های فرسوده شهری در کشور هم در همین شهر واقع شده است. «از نظر تعداد مدارس، مساجد و آثار تاریخی که روی پهنه‌های فرونشستی قرار دارند، اصفهان در جایگاه نخست کشور قرار دارد. این امر نشان می‌دهد که خطر فرونشست زمین در این کلان‌شهر مهم و زیبای کشور، بسیار بالا است.»

سکونت بیش از سه میلیون نفر روی پهنه‌ها

بر اساس آخرین آمارها در اردیبهشت امسال حدود ۲۰۰ مدرسه در اصفهان در معرض فرونشست قرار دارد که از میان حدود ۴۳ مدرسه تخلیه شده است. نظریان، مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان هم گفته که از مجموع مدارس درگیر فرونشست، بیش از ۲۰ مدرسه تخریبی هستند.

بیت‌اللهی هم می‌گوید: «نزدیک به ۲۸۵ مرکز  آموزشی، ۲۸۰ مسجد و بیش از سه میلیون نفر از جمعیت شهری و روستایی اطراف اصفهان، روی پهنه‌های فرونشستی سکونت دارند.» این آمار نشان‌دهنده میزان بالای خطر فرونشست زمین در این شهر است و در این میان قسمت شمالی شهر با خطر بیشتری مواجه است: «در اصفهان، مناطق شمالی شهر، به ویژه محدوده‌ای که از زاینده‌رود به سمت شمال امتداد دارد، به دلیل ریزدانه بودن خاک و وجود خاک‌های آسیب‌پذیر از نظر نرخ و وسعت فرونشست زمین با خطر بالاتری مواجه هستند. مناطق ۱۴، ۹، ۲، ۷ و به‌طور کلی بخش‌های شمالی شهر، به ویژه در محدوده استادیوم نقش جهان و شمال‌شرق اصفهان به سمت فرودگاه، از نظر وسعت و شدت فرونشست، وضعیت بحرانی دارند.»

۶ هزار بنای تاریخی ارزشمند اصفهان در معرض خطر

اما در اینجا تنها بحث مدارس مطرح نیست، بیش از ۲۰ هزار بنای تاریخی در اصفهان شناسایی شده است که از میان آنها حدود ۶ هزار بنای تاریخی ارزشمند در کنار جان و مال مردم اصفهان در معرض خطر فرونشست قرار دارد. آرامگاه باباقاسم، آرامگاه پیربکران، ارگ شیخ بهایی، امامزاده احمد، انگورستان ملک، بازار اصفهان، پل چوبی، پل خواجو، چهل‌ستون، حمام شیخ بهایی، حمام علیقلی‌آقا، خانه امین، خانه بروجردی‌ها، خانه دکتر رضا اعلم، سی‌وسه‌پل، شهر زیرزمینی دامنه، عالی‌قاپو، کاخ هشت بهشت، کلیسای بیت‌اللحم، کلیسای گئورگ، کلیسای مریم و هاکوپ، کلیسای وانک، مدرسه چهارباغ، مسجد سید، مسجد شاه، مسجد شیخ لطف‌الله، مسجد صفا، مسجد کاج، منار جنبان، مناره چهل دختران، خانه نظام‌الاسلام و تپه باستانی گز‌ برخوار از جمله این آثار در معرض خطر هستند که در سال‌های گذشته آسیب در برخی از آنها دیده شده است.

تبصره قانونی زمینه‌ساز

دلایل ایجاد این وضعیت در اصفهان مانند آنچه در شهرهای دیگر به وقوع پیوسته است بیشتر به افزایش برداشت از سفره‌های آب‌ زیرزمینی برمی‌گردد. برداشت از چاه‌های غیرمجاز در ایران پدیده‌ای قدیمی است، اما به‌طور رسمی و قانونی چند مقطع مهم دارد. نخستین‌بار در سال ۱۳۴۷ که ضرورت کنترل برداشت از آب‌های زیر زمینی به شکل «قانون ملی شدن آب‌ها» در آمد؛ بر اساس تبصره ۲ ذیل ماده ۲۳ این قانون، دولت همه چاه‌های غیرمجاز را بدون پرداخت خسارت مسدود می‌کرد. اگر چه در سال‌های پس از انقلاب هم تا تصویب قانون توزیع عادلانه آب مورد استناد قرار می‌گرفت اما با توجه به توسعه کشاورزی و رشد جمعیت، حفر چاه‌های غیرمجاز شدت گرفت. در سال ۱۳۶۱ اما تصویب قانون توزیع عادلانه آب و یک حفره شناختی در آن، مسیر را تغییر داد. تبصره ۲ ذیل ماده ۲۳ قانون ملی شدن آب‌ها در قانون جدید در معنا به این صورت تغییر پیدا کرد: «چاه‌های محفوره غیرمجاز بین دو قانون مذکور امکان مجاز شدن پیدا می‌کنند.»

این اشتباه بر اساس نوشته مهدی مظاهری، دانشیار دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، باعث مجازشدن تخلف متخلفان و منجر به صدور پروانه بهره‌برداری برای بیش از ۱۵۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز و اطلاق آنها به عنوان چاه‌های مجاز شد. این نقطه شروعی بود برای افزایش برداشت‌ها که سپس در مقاطع بعدی، با برخی اقدامات دولت‌ها از جمله دولت نهم و دهم در زمینه کشاورزی و افزایش مجوز برای حفر چاه تشدید شد.

تبخیر آب، قطع جریان زاینده‌رود و مرگ آبخوان‌ها

افزایش برداشت‌ از آب‌های زیر زمینی در اغلب شهرهای کشور از جمله اصفهان، صادق است و آن طور که رییس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی توضیح می‌دهد؛ از چاه‌های آب اصفهان مقدار قابل توجهی آب استخراج می‌کنند که نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ درصد آن به دلیل تبخیر، هدر می‌رود اما نکته شاخص در اصفهان این است که منبع تغذیه اصلی آب‌های زیرزمینی اصفهان، جریان دایمی زاینده‌رود بوده از اواسط دهه ۹۰ قطع شد و به‌این‌ترتیب، نفوذ آب سطحی به لایه‌های زیرزمینی، متوقف ماند: «پیش از این، بین تغذیه طبیعی آبخوان‌ها از طریق نفوذ آب زاینده‌رود و برداشت آب‌های زیرزمینی، تعادل وجود داشت. اکنون با توقف تغذیه طبیعی و ادامه برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی، فرونشست زمین در محدوده شهری اصفهان به‌شدت گسترش یافته است.»

او با اشاره به سخنان عیسی کلانتری درباره فرونشست ۶ متری زمین در اصفهان طی ۳۰ سال می‌گوید: «سخنانی نظیر این پیش‌بینی به معنای یک فروچاله ناگهانی نیست، بلکه بیانگر کاهش تدریجی سطح زمین و از دست رفتن آبخوان است.محاسبات نشان می‌دهد که در بازه‌ای بین ۵ تا ۱۰ سال آینده، آبخوان زیرزمینی اصفهان به‌طور کامل تخلیه خواهد شد و تراکم لایه‌های بالایی افزایش می‌یابد. حتی در صورت ورود آب بیشتر در سال‌های بعد، به دلیل از بین رفتن نفوذپذیری، امکان تغذیه دوباره آبخوان وجود نخواهد داشت. این پدیده در ادبیات علمی به «مرگ آبخوان» معروف است. نگرانی درباره اصفهان بسیار جدی است و فرصت برای انجام اقدامات عملی و موثر به‌شدت محدود خواهد بود.»

کلانتری، وزیر سابق جهاد کشاورزی و یکی از روسای پیشین سازمان محیط زیست چند روز پیش در مصاحبه‌ای گفته بود: «به اندازه ۲۳ میلیارد متر مکعب در وسعت حداکثر ۲۷۰۰ کیلومتر مربعی شهرستان اصفهان و تالاب گاوخونی هوا داریم. این به‌شدت خطرناک است، زیرا این رقم به معنای آن است که۱۰ متر خلأ زیرزمین وجود دارد که دایما باعث فرونشست در شهرستان اصفهان می‌شود. به همین دلیل است که آثار تاریخی اصفهان، جاده‌ها، پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌ها و حتی مدارس و خانه‌های آن در حال از بین رفتن است. سالانه ۲۰ سانتی‌متر نشست زمین، یعنی ۳۰سال دیگر کل شهر اصفهان ۶ متر پایین می‌رود.»

ترک‌خوردگی ساختمان‌ها و تشدید خسارت زلزله

مشاهدات میدانی بیت‌اللهی و همچنین آمارهای موجود نشان می‌دهد که آسیب‌های ناشی از فرونشست زمین در برخی مناطق شهری اصفهان بسیار قابل توجه است. ترک‌خوردگی ساختمان‌ها به گونه‌ای است که گاهی دست انسان از لای شکاف دیوارهای داخلی عبور می‌کند، درب منازل به‌درستی بسته نمی‌شوند و ترک‌های متعدد در دیوارها کاملا مشهود است با وجود این، برخی از ساکنان همچنان در ساختمان‌های تضعیف‌شده سکونت دارند، در حالی که حتی زلزله‌های کوچک نیز می‌تواند باعث فرو ریختن آنها شود: «نکته مهم این است که فرونشست زمین یک مخاطره طبیعی نیست، بلکه یک مخاطره انسان‌ساخته است. دخالت بشر در منابع آب، برداشت بی‌رویه و مدیریت نادرست موجب ایجاد عدم تعادل بین تغذیه آبخوان‌ها و مصرف آب شده و فرونشست زمین ناشی از این عدم تعادل است. بنابراین، با مدیریت صحیح و نقش فعالانه کارشناسان می‌توان این پدیده را به‌طور موثر کنترل کرد. کنترل فرونشست، نیازمند عزم جدی مدیریتی است و تجربه کشورهای موفق نشان می‌دهد که اجرای تصمیمات مدیریتی و تعهد به آنها می‌تواند به‌مرور زمان این پدیده را متوقف کند. این کار نیاز به تجهیزات بسیار پیشرفته یا هزینه‌های کلان ندارد و در واقع، تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و پایبندی به اجرای آنها کافی است تا نتایج ملموس حاصل شود.»

او اگرچه معتقد است که بر اثر شواهد موجود از نظر وقوع ارتباط معنادار، مستقیم و اثبات شده‌ای میان فرونشست زمین و وقوع زلزله وجود ندارد و به‌طور مستقیم عامل رخداد زلزله محسوب نمی‌شود ولی همزمان می‌گوید که اثرات فرونشست زمین بر سازه‌ها کاملا مشخص و قابل توجه است: «ساختمان‌هایی که دچار ترک‌خوردگی شده‌اند، از نظر سازه‌ای ضعیف شده و توان مقاومت آنها در برابر حتی زلزله‌های متوسط کاهش می‌یابد و احتمال فرو ریختن آنها افزایش می‌یابد. فرونشست زمین نقش تشدیدکننده خسارت‌های زلزله را دارد. حتی ساختمان‌های سالم تا حدی می‌توانند لرزش‌های زلزله را تحمل کنند، اما ساختمان‌هایی که تحت تأثیر فرونشست ترک خورده‌اند، ممکن است در اثر عبور ترافیک، باد شدید یا زلزله‌های خفیف نیز آسیب ببینند یا فرو بریزند. این اثرات، محدود به یک ساختمان نیست و شامل محدوده‌های گسترده‌ای از سکونتگاه‌های شهری و روستایی می‌شود که نشان‌دهنده اهمیت کنترل و مدیریت فرونشست، برای کاهش خسارت‌های احتمالی ناشی از زلزله و حفظ ایمنی جمعیت است.»

ضرورتی که تا تلفات گسترده، درک نمی‌شود

حدود چهار سال پیش که خبر تخلیه شهرک نیروی هوایی در منطقه خانه اصفهان به دلیل فرونشست‌ها رسانه‌ای شد و حتی فیلمی از وضعیت ترک‌های مشهود در خیابان‌های این شهرک در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت، یکی از اعضای هیات امنای شهرک به نوعی این مطلب را تکذیب کرد چرا که معتقد بود با برخی اخبار نادرست، مالکان جدید املاک این شهرک که به نوعی با ساخت و ساز به دنبال نوسازی آن هستند، متضرر می‌شوند و نباید با زدن برچسب فرونشست تنها به منطقه‌ای خاص مشکلاتی را برای صاحبان و مالکان آن ایجاد کنیم. نگاه سیستم مدیریتی در ایران طی سال‌های گذشته تقریبا به همین منوال بوده است، یعنی تا زمانی که کارد به استخوان نرسد، تمایل زیادی برای حفظ وجهه مثبت، وجود دارد به همین دلیل مثلا ساختمان غول پیکر پلاسکو با وجود هشدارهای فراوان، آتش می‌گیرد و کار به اطفا و ماجراهای بعد از آن کشیده می‌شود.

بیت‌اللهی هم در این باره می‌گوید اغلب تا زمانی که حوادث و بحران‌ها رخ ندهد، اقدام جدی در کشور آغاز نمی‌شود: «شدت و خطرات فرونشست زمین برای آینده کشور هنوز به‌طور ملموس برای مسوولان اجرایی و تصمیم‌گیران درک نشده است در حالی که مخاطراتی مانند زلزله با خرابی‌ها و تلفات انسانی به راحتی قابل لمس هستند و باعث حساسیت فوری می‌شوند، خطر فرونشست زمین هنوز آن‌طور که کارشناسان مشاهده می‌کنند، درک نشده است.»

او معتقد است که اگر این پدیده به درستی درک شده بود، قطعا اولویت تخصیص اعتبارات به جای پروژه‌های پرهزینه‌ای مانند انتقال آب از دریا به فلات مرکزی، معطوف به اقدامات موثر برای کنترل فرونشست زمین می‌شد. تجربه و تحلیل کارشناسان نشان می‌دهد که با مدیریت صحیح و اقدامات پیشگیرانه می‌توان از خسارات جبران‌ناپذیر در آینده جلوگیری کرد، اما به نظر می‌رسد این پیام هنوز به سطح تصمیم‌گیری‌های کلان منتقل نشده است.

چه باید کرد؟

ماهی هر وقت از آب گرفته شود تازه است، اما شاید این ضرب‌المثل تا چند سال دیگر در مواجهه با مشکلاتی که در بحث‌های سرزمینی گریبانگیر کشور شده است خاصیت خود را از دست بدهد، بنابراین تا دیر نشده باید این هشدارها را جدی گرفت. در مورد مدیریت منابع آب و کاهش فرونشست زمین به گفته این کارشناس مرکز تحقیقات راه و شهرسازی همچنان می‌توان اقداماتی مانند کاهش مصرف آب، افزایش تغذیه آبخوان‌ها، مکان‌یابی صنایع پرآب، تغییر نوع کشت و زراعت و بهبود روش‌های آبیاری را انجام داد، اقداماتی که کشورهای دیگر به کار برده شده و موفق بوده‌ است.

نمونه مهم آن کشور ژاپن است که حدود ۸-۷ دهه پیش با فرونشست شدیدی در دشت‌های توکیو مواجه بود: «در سال ۱۹۶۵، در دشت توکیو ژاپن که شامل اطراف شهر توکیو و نواحی پیرامون آن می‌شود (مشابه دشت اطراف شهر اصفهان)، نرخ فرونشست زمین سالانه به ۱۲ سانتی‌متر رسیده بود که از نظر وسعت و شدت فرونشست، بسیار قابل توجه بود و با عدد فرونشست شهر اصفهان قابل مقایسه بود.با این حال، اقدامات جدی مدیریتی و سخت‌گیرانه‌ای در این منطقه انجام شد و در گزارشی که در سال ۲۰۰۳ ارایه گردید، مشخص شد که فرونشست زمین کاملا متوقف شده و نرخ آن به صفر رسیده است. این تجربه نشان می‌دهد که با مدیریت مناسب و تصمیم‌گیری اصولی، می‌توان فرونشست زمین را کنترل و حتی به‌طور کامل متوقف کرد.»

به گفته بیت‌اللهی این تجربیات در شهرها و کشورهایی مانند شانگهای، تیانجین، اندونزی، تایوان، تگزاس در امریکا و سایر مناطق مشابه نیز اجرا شده و نتایج بسیار موفقیت‌آمیزی به همراه داشته است.«این تجربیات می‌تواند راهنمای مناسبی برای مدیریت فرونشست زمین در ایران باشد. به شرطی که عزم جدی مدیریتی و درک مشترک اهمیت این مخاطره در برنامه‌ریزی‌های آینده و چشم‌انداز توسعه وجود داشته باشد، قطعا اقدامات موثر می‌توانند به‌طور پایدار نتایج مثبتی به همراه داشته باشند.»

الگوی کشت و تغییر آن یکی از مهم‌ترین راهکارهایی است که در این زمینه باید به آن پرداخته شود چرا که بیش از ۹۰ درصد آب‌های تجدیدپذیر ایران صرف بخش کشاورزی می‌شود آن هم در شرایطی که در مناطقی که با مشکل فرونشست مواجه هستند، هم‌اکنون محصولاتی با نیاز آبی بالا کشت می‌شوند و تأمین آب آنها از طریق چاه‌های آب زیرزمینی انجام می‌گیرد.

رییس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی می‌گوید: «این نوع کشت، با مصرف بالای آب، خود موجب تشدید فرونشست زمین می‌شود. منظور از تغییر نوع کشت، توقف کشاورزی نیست، بلکه ارتقای بهره‌وری و افزایش درآمد کشاورزان با مصرف آب کمتر است. با انتخاب محصولات مناسب و روش‌های مدیریتی موثر، می‌توان میزان آب مصرفی را کاهش داد و در عین حال درآمد بیشتری برای کشاورزان ایجاد کرد. ویژگی‌های زمین و اقلیم برخی مناطق، مانند استان‌های فارس و اصفهان، اجازه کشت محصولاتی مانند برنج را نمی‌دهد، زیرا نیاز آبی آنها بسیار بالاست. حتی در استان‌هایی مانند خوزستان نیز کشت محصولاتی با مصرف بالای آب مشاهده می‌شود که منجر به هدررفت منابع آبی و تشدید فرونشست زمین می‌گردد.»

نکته دیگر در مورد روش‌های آبیاری است که در گذشته اغلب آب به شیوه غرقابی و از یک نقطه رها می‌شد تا تمام زمین را سیراب کند، روشی که از طریق آن تا ۷۰ درصد آب تبخیر می‌شود در حالی که اکنون روش‌های مدرن، مانند آبیاری زیرسطحی یا قطره‌ای، به گونه‌ای طراحی شده‌اند که تبخیر آب به حداقل برسد. اجرای روش‌های آبیاری صحیح باعث می‌شود مقدار بسیار کمتری آب برای رشد محصولات لازم باشد اما روش‌های سنتی، با مصرف ده‌ها برابر آب، باعث افت سطح آب زیرزمینی و تشدید فرونشست زمین می‌شوند.




نظر شما درباره این مقاله:







شی: جهان با انتخاب بین صلح یا جنگ روبرو است
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 03.09.2025, 8:55

شی: جهان با انتخاب بین صلح یا جنگ روبرو است


خبرگزاری رویترز

رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ، در رژه نظامی عظیمی که روز چهارشنبه در پکن برگزار شد، هشدار داد که جهان با انتخاب بین صلح یا جنگ مواجه است. در این مراسم که با حضور ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، برگزار شد، نمایش بی‌سابقه‌ای از قدرت به نمایش گذاشته شد.

این رویداد که به مناسبت هشتادمین سالگرد شکست ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم برگزار شد، عمدتاً از سوی رهبران غربی تحریم شد. پوتین و کیم - که به دلیل جنگ اوکراین و جاه‌طلبی‌های هسته‌ای کیم در غرب منفور هستند - مهمانان افتخاری این مراسم بودند.

این رژه که برای نمایش قدرت نظامی و نفوذ دیپلماتیک چین طراحی شده بود، در حالی برگزار شد که تعرفه‌های دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و سیاست‌گذاری‌های پرنوسان او روابط چین با متحدان و رقبایش را تحت فشار قرار داده است.

شی در سخنرانی خود خطاب به بیش از ۵۰,۰۰۰ تماشاگر در میدان تیان‌آن‌من گفت: «امروز، بشریت با انتخاب بین صلح یا جنگ، گفت‌وگو یا رویارویی، برد-برد یا بازی با حاصل‌جمع صفر مواجه است.» او افزود که مردم چین «قاطعانه در سمت درست تاریخ ایستاده‌اند.»

شی سوار بر یک لیموزین روباز، از نیروهای نظامی و تجهیزات پیشرفته‌ای مانند موشک‌های هایپرسونیک، پهپادهای زیرآبی و یک «گرگ رباتیک» مسلح بازدید کرد.

هلیکوپترهایی که بنرهای بزرگی را حمل می‌کردند و جت‌های جنگنده که به‌صورت منظم پرواز می‌کردند، در نمایش ۷۰ دقیقه‌ای حضور داشتند که با رها کردن ۸۰,۰۰۰ پرنده «صلح» به اوج خود رسید.

شی که کت و شلوار به سبک مائو تسه‌تونگ، رهبر سابق چین، به تن داشت، پیش‌تر در فرش قرمز از بیش از ۲۵ رهبر، از جمله پرابوو سوبیانتو، رئیس‌جمهور اندونزی، که علی‌رغم اعتراضات گسترده در کشورش به‌طور غیرمنتظره حضور یافته بود، استقبال کرد.

شی که در جایگاه تماشاگران بین پوتین و کیم نشسته بود، بارها با هر دو رهبر گفت‌وگو کرد در حالی که هزاران سرباز و تجهیزات نظامی از مقابل آن‌ها رژه می‌رفتند. این اولین بار بود که این سه نفر به‌صورت عمومی کنار هم ظاهر شدند.

پوتین بعداً در دیدار دوجانبه‌ای در اقامتگاه دولتی چین از کیم به دلیل شجاعت سربازانش در جنگ اوکراین تشکر کرد. رهبر کره شمالی گفت که آماده است هر کاری که می‌تواند برای کمک به روسیه انجام دهد.

ترامپ در پستی در شبکه اجتماعی تروث سوشال که همزمان با آغاز رژه منتشر شد، به نقش آمریکا در کمک به چین برای کسب آزادی از ژاپن در جنگ جهانی دوم اشاره کرد و نوشت: «لطفاً سلام گرم مرا به ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون برسانید، در حالی که علیه ایالات متحده توطئه می‌کنید.»

کرملین اعلام کرد که پوتین علیه ایالات متحده توطئه نمی‌کند و اظهارات ترامپ را کنایه‌آمیز توصیف کرد.

سخنگوی ارشد دولت ژاپن از اظهارنظر درباره این رژه خودداری کرد و افزود که دو اقتصاد بزرگ آسیا در حال ساختن «روابط سازنده» هستند.

تایوان که به‌صورت دموکراتیک اداره می‌شود و چین آن را بخشی از خاک خود می‌داند، این نمایش را محکوم کرد و از مردمش خواست در آن شرکت نکنند. رئیس‌جمهور تایوان، لای چینگ-ته، روز چهارشنبه گفت که تایوان صلح را با لوله تفنگ گرامی نمی‌دارد.

چشم‌انداز نظم نوین جهانی

شی جنگ جهانی دوم را نقطه عطفی در «احیا بزرگ ملت چین» توصیف کرده است، زمانی که چین بر تحقیر ناشی از تهاجم ژاپن غلبه کرد و به یک قدرت جهانی تبدیل شد.

اوایل این هفته، شی در یک اجلاس امنیتی منطقه‌ای چشم‌انداز خود برای نظم نوین جهانی را رونمایی کرد و خواستار اتحاد علیه «هژمونیسم و سیاست‌های قدرت‌طلبانه» شد، اشاره‌ای غیرمستقیم به رقیبش در آن سوی اقیانوس آرام.

ون-تی سونگ، عضو مرکز جهانی چین شورای آتلانتیک مستقر در تایوان، گفت: “شی مطمئن است که ورق برگشته است. اکنون این چین است که دوباره به صندلی راننده بازگشته است.” او افزود: «وقتی مردم درباره منبع اصلی عدم قطعیت در نظام بین‌الملل صحبت می‌کنند، این یکجانبه‌گرایی ترامپی است نه دیپلماسی جنگجوی گرگ چین.»

در ضیافت باشکوهی که پس از رژه در تالار بزرگ خلق برگزار شد، شی به مهمانانش گفت که بشریت نباید به «قانون جنگل» بازگردد.

فراتر از شکوه و تبلیغات، تحلیلگران در حال بررسی این هستند که آیا شی، پوتین و کیم ممکن است پس از پیمان امضا شده بین روسیه و کره شمالی در ژوئن ۲۰۲۴ و اتحاد مشابه بین پکن و پیونگ‌یانگ، به روابط دفاعی نزدیک‌تر اشاره کنند، نتیجه‌ای که ممکن است محاسبات نظامی در منطقه آسیا-اقیانوسیه را تغییر دهد.

پوتین در جریان سفرش به چین قراردادهای انرژی عمیق‌تری با پکن امضا کرده است، در حالی که این گردهمایی فرصتی برای کیم منزوی فراهم کرده تا حمایت ضمنی برای تسلیحات هسته‌ای ممنوعه‌اش به دست آورد.

۶۶ سال از آخرین حضور یک رهبر کره شمالی در رژه نظامی چین می‌گذرد.

کیم همراه با دخترش جو آئه به پکن سفر کرد، کسی که اطلاعات کره جنوبی او را محتمل‌ترین جانشین وی می‌دانند، هرچند او در کنار کیم در رژه دیده نشد.

پیشرفت‌های چشمگیر

طی دو سال گذشته، بیش از دوازده ژنرال - که بسیاری از آن‌ها پیش‌تر به شی جین‌پینگ نزدیک بودند - در جریان یک پاکسازی گسترده علیه فساد از ارتش آزادی‌بخش خلق کنار گذاشته شده‌اند.

جان زین، تحلیلگر سیاست خارجی در مؤسسه بروکینگز، یک اندیشکده مستقر در آمریکا، اظهار داشت: «این رژه به شی امکان می‌دهد تا توجه جهانی را بر پیشرفت‌های چشمگیر چین در مدرن‌سازی تجهیزات نظامی‌اش متمرکز کند، در حالی که چالش‌های پایدار ارتش آزادی‌بخش خلق، به‌ویژه پاکسازی‌های مداوم در میان افسران ارشد، را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.»

تحلیلگران می‌گویند این رژه نه‌تنها با هدف نمایش قدرت چین به جهان خارج برگزار شد، بلکه برای تقویت روحیه میهن‌پرستی در داخل کشور نیز طراحی شده بود.

شی در سخنرانی اصلی خود، احیای ملت چین را «ناگزیر» توصیف کرد. یکی از کارکنان دولت به رویترز گفت که کارمندان دولتی در سراسر کشور موظف شده‌اند این رژه را تماشا کنند و تأملات خود را به صورت مکتوب ارائه دهند.




نظر شما درباره این مقاله:







هفتخوان «ولایت فقیه»
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 23:13

هفتخوان «ولایت فقیه»


امیر مُمبینی

چندی پیش، در هشتم مرداد ماه امسال، دیوارنگاره‌ای تناور با هزار و چهارصد متر مربع مساحت و طرحی از نبرد رستم پرخاشگر با اژدهای هفت سر، در سبک سنتی درویش‌پرده (پرده‌ی درویشی) در میدان انقلاب تهران رونمایی شد. این نگار‌ه‌ی پهناور مانند یک کتیبه‌ی باستانی بیانگر نوعی بینش و گرایش منجمد سیاسی سنتی است. این آخرین کار از یک رشته کارها در مسیر راهپیمایی درونی یک گرایش در جمهوری اسلامی به سوی آرامگاه کوروش و شاهنامه‌ی فردوسی و پادشاهی ساسانیان و تاریخ پیش از اسلام است. پیش از این دیوارنگاری، برپا شدن تندیس‌ها و نگاره‌ها و پرده‌های آرش کمانگیر و کوروش بزرگ و شاپور ساسانی و نیز تندیس سخنورانی چون سعدی و فردوسی و رودکی و شماری دیگر از بزرگان علم و ادب ایران گرایش را نشان داده بود.

فرض بر این است که هدف سیاسی مبتکران این حرکت تسخیر زیارتگاه‌های بخشی از اپوزیسیون و بسیج نیرو با انگیزه‌های ملی و میهنی است. اما، با هر انگیزه‌ای، برداشته شدن حصر از تاریخ پیش از اسلام و اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانشهری می‌تواند پیامد مثبتی بر مذهب کشور داشته باشد و گرایش ملی را در آن توان بدهد. در گفتمان «ایران اسلامی» یا «اسلام ایرانی» این گرایش در سمت اسلام ایرانی است. اکنون ببینیم چنین گرایشی کدام درونمایه‌ی فرهنگی را دارد و آیا نمود آن با نهاد باستانی و فرهنگی ما همخوان است یا نه. این نوشته بیشتر به جنبه‌ی فرهنگی توجه دارد.

***

پیش از سربرآوردن نگاره‌ی رستم و اژدها در میدان انقلاب اثری با نام «پرده‌ی کوروش کبیر» روی دیوار آمده بود. در پی سال‌ها بحث در این باره که آیا کوروش همان ذوالقرنین نام برده در قرآن است یا نه، سرانجام با توسل به طلسم نام «ذوالقرنین» راهی برای حلال کردن کوروش و تاریخ او پیدا شد. وقتی آقایان تورات را کتاب مقدس می‌دانند و در تورات کوروش یکی از مقدس‌ترین نام‌ها است دیگر مشکل چه بود که مذهب ابراهیمی ایران حداقل به اندازه‌ی مذهب ابراهیمی یهود این شخصیت را احترام نکرد و و راه‌ او را به فرهنگ امروزین بسته بود؟ هنگامی که پادشاهان و شخصیت‌های دینی یهودی در تورات پیامبر و پیامبرزاده شناخته می‌شوند و پرستیده می‌شوند توسط روحانیان ایرانی، چرا تنها کوروش پارسی که خود یکی از مقدس‌های دین یهود است از این امتیاز محروم شده بود. آیا دلیلی جز درگیری دین و ملیت، درگیری اسلام و پیشا اسلام باعث آن شده باشد؟ یک دلیل درستی چنین گمانه‌ای همزمانی امروزین رجوع به کوروش و آرش با رواج عنوان ملت و میهن در بازار سیاست دین‌سالار است. به هرگونه، گویا حالا راه باز شده است و نام و داستان کوروش بین نیروهای دین سالاری هم دارد رواج پیدا می‌کند.

نقاشی پهناور کورش بزرگ اثر مهدی طالعی‌نیا در دوم آذر ماه سال ۱۴۰۳ با استقبال بسیار در موزه‌ی هنرهای زیبا، در مجموعه‌‌ی تاریخی فرهنگی سعدآباد، به نمایش گذاشته شد و بسیاری به تماشای آن رفتند. آقای مهدی طالعی برای کشیدن این تابلو سبک درویش‌پرده یا پرده‌ی درویشی را به کار بست، بر پایه‌ی کلیشه‌‌ی معروف این سبک. کلیشه‌ای که در آن دو چهره‌ی اصلی، یکی شر مطلق و دیگری خیر مطلق، در وسط تابلو و در اندازه‌ای بسیار بزرگتر با هم در نبرد هستند و معمولاً پهلوان خوب با یک ضربه‌ی شمشیر چنان از فرق سر تا پایین شکم حریف را در خط عمودی چاک می‌زند که گویی با تیز‌ترین شمشیر ژاپنی یک هندوانه را به دو نیم کرده‌اند. در گرداگرد این نبرد تن به تن خیر و شر جنگ لشکریان مغلوبه است و دانه به دانه‌ی سربازان سپاه خیر، دانه به دانه‌ی سربازان سپاه شر را از یک‌جای بدنشان چاک می‌زنند و به جهنم می‌فرستند.

آقای طالعی با یک شگرد آسان، طبق همین کلیشه، جای پهلوان خیر را به کوروش داد و جای حریف شر را به کس دیگری داد و گرز گاوسر یک منی رستم را نیز با یک بدعت بامزه به دست کوروش داد و جناب کوروش نیز چنان این گرز را بر کله‌ی حریف خود، مثلاً کرزوس، می‌کوبد که احتمالاً آن بخت برگشته پیش از مرگ فکر کرده که آسمان بر سرش رمبیده است. طبق همین کلیشه، در پایین تابلو نیز گروهی از آدمیان نشانه‌گذاری شده با کلاه هخامنشی و ایلیاتی به جان حریفان برهنه‌ی یونانی افتاده‌اند و نیزه و شمشیر و خنجر هخامنشی را در پیش و پشت آنها دخول می‌دهند. بدین‌گونه هم از روز اول بنیانگذاری پادشاهی پارس جنگ شرق و غرب آغاز می‌شود.

این مضمون چه ربطی به کوروش دارد و این آدم‌کشی‌ها چه جای ستودن دارند؟ این کدام فرهنگ و دانش و وجدان است که وقتی می‌خواهد از مهمترین چهره‌ی باستانی ما ستایش کند او را فردی مهاجم و کشنده‌ی آدمیان می‌کند؟ بی‌گمان برای پژوهنده‌ی اینگونه آثار بیش از هر چیز چگونگی اندیشه و انگیزه و روانشناسی آفریننده‌ در مرکز توجه جای می‌گیرد و از این که کوروش مسخ شده را به نمایش می‌گذارند متاسف می‌شود. کوروش هم مثل هر انسان دیگری افکار و رفتار خوب و بد داشت. هم خرد داشت و هم خشونت. اما آنچه باعث زنده ماندن نام وی شد، به گواهی نویسندگان یونانی و کتاب تورات، رعایت نسبی حقوق مردمان بود. رعایت آزادی دین و عقیده‌ی دیگران. مدارای او با دین‌ها و ملت‌ها و مردمان دیگر. پرهیز از دشمن‌‌سازی و دشمن‌بازی و دشمن کشی. پرهیز از کافر‌کشی.

بارزترین مثال برخورد کوروش با مهمترین دشمن آنزمان وی کرزوس پادشاه لیدیه بود. کوروش پس از فتح سارد پایتخت لیدی نه تنها کرزوس را نکشت، نه تنها او را ناچار به پذیرش دین ایرانیان نکرد، نه تنها به جرم دگردینی و دگراندیشی و قصد او برای حمله به ایران ویرا آزار نداد، بلکه او را در دربار خود جای داد و به مقام وزیر مشاور خویش گمارد، که این مقام پس از کوروش در دربار هخامنشی ادامه یافت. می‌توان حدس زد کرزوس دوست صمیمی کوروش شد و طرح آرامگاه کوروش را که به سبک رایج در افسوس و لیدیه آن زمان است او طراحی کرد. کرزوس مشاور اعظم کمبوجیه هم بود. دربار هخامنشی با حضور کرزوس و همراهان وی احتمالاً متأثر از فرهنگ یونانی هم بود. شگفت نیست اگر همین امروز یونانیان و ایرانیان، این دو نماینده خاور و باختر آن روزگار، آنجا که آگاهی تاریخی دارند همدیگر را دوست می‌دارند و می‌ستایند. پس، کار مثبت رفع حصر از کوروش نباید با تحریف تاریخ او صورت گیرد و تلاش شود تا از وی وسیله‌ی تبلیغی برای جنگ و غرب‌ستیزی بسازند.

***

پس از نگاره‌ی کوروش و شماری از تندیس‌ها و نگاره‌های باستانی دیگر می‌رسیم به نگاره‌ی رستم و اژدها که موضوع اصلی این یادداشت است. در این نقاشی عظیم میدان انقلاب، رستم شمشیر کشیده و چهار کله‌ از هفت کله‌ی اژدهای آمریکا را بریده و حالا برای بریدن سه کله‌ی دیگر آن در نبرد است. اژدهای افسونگرِ از نوع پُرکرشمه و فلس‌دار و مارگونه است و عینهو مثل  شلنگِ آب ولو شده در باغچه‌ پیچ و تاب خورده است. دهان اژدها برای بلعیدن رستم، بخوان حکومت، تا به آخر باز شده است و حالتی از مزاح را هم می‌توان لای دندانهای تیز آن دید، چرا که رستم از فرط عجله برای سرکوب اژدها، برعکس معمول شمشیر را به دست چپ و سپر را به دست راست گرفته است. اما هرگز از کسی شنید نشد که پهلوان ما چپ دست بوده است. بسیار طبیعی است که رستم را راست دست در نظر بگیریم چون در این باره بحثی نبود. اگر به گفته‌ی فردوسی هم رجوع کنیم همین را می‌گوید، مثلا در جنگ رستم با اشکبوس، فردوسی در وصف تیراندازی رستم با کمان می‌گوید:

ستون کرد چپ را و خم کرد راست
غریو از خم چرخ چاچی بخاست

امروزه هم می‌توان دید که در مسابقه‌های تیراندازی با کمان، دست چپ را ستون می‌کنند تا کمان را نگهدارد و با دست راست زه  را می‌کشند، چرا که زور و دقت دست راست برای راست دستان بیشتر است. علت چپ دست شدن رستم در این دیوارنگاره، اگر به اصل نقاشی برگردد یک اشتباه و تحریف است. اما بدتر از آن، ممکن است علت آن وارونه کشیدن نقاشی، یعنی آینه‌ای شدن تصویر یا mirror image باشد. مثل تصویر کوه در دریاچه. کمی آشنایی با عکس و نقاشی کافیست تا فرد بداند که آینه‌ای شدن یا چرخاندن و پشت و رو کردن تصویر هم تحریف می‌کند و هم تغییر می‌دهد نقاشی را. برای امتحان، عکسی از تابلو رستم و اژدهای میدان انقلاب بگیرید و آن را در یک آینه تماشا کنید. می‌بینید که رستم راست‌ دست و قابل پذیرش‌تر می‌شود.

در این نقاشی سیمای رستم پیر و از روح و طراوت تهی است و مثل ناردانه‌ی خُشک شده استخوان‌هایش عیان و شربت شیرینش نهان است. پهلوان سالخورده در همان سنی برای جنگ با آمریکا به میدان انقلاب آمده است که در آن سن رفته بود دنبال شکار و بی‌خبر افتاد در چاه برادرش شغاد. و دریغا که ریش دو فاق معروف رستم، آن هم در کشوری که بر سر درازا و پهنای ریش مسابقه درگیر است، ریشی سپید و آشفته و کوتاه و نامرتب است که بیشتر به ریشک می‌ماند تا ریش.

***

محتوا و غرض سیاسی در نگاره‌ی نبرد رستم با اژدهای آمریکا را یک شعار خشن بیان می‌کند:

«چو پایان این خوان آخر خوش است
بخوان نام ایران که دشمن کُش است»

گویا حکومت رسیده است به خوان آخر در هفتخوان با آمریکا و این بار رستم دستان در میدان است و حریف غربی با «ایران دشمن‌کُش» روبرو است. پس، گفتگو بی‌گفتگو، چرا که احتمال جنگ زیاد است و برابر آخرین گفته‌ی آقای خامنه‌ای درگیری با آمریکا یک درگیری بی‌پایان است. حاملان این شعار نه درک می‌کنند و نه در نظر می‌گیرند که اگر جنگ اعلام شود همه‌ی مصیبت‌های کنونی در سنجش با مصیبت‌های ناشی از جنگ اعلام شده ناچیز خواهد بود.

در ادبیات کهن و هم‌روزگار هرگز دیده نشد که ایران را «دشمن‌کُش» بنامند. به تاریخ که نگاه کنیم واقعیت ردکننده‌ی این اتهام متعصبان ستیزه‌جو است. بنیانگذاری دولت ـ کشور در ایران با رهبری کوروش بزرگ یکی از استثناء تاریخ جهان است از نگاه مدنیت رزم و نرمش رفتار. دولت ـ شهر یونانی و دولت ـ کشور ایرانی هیچکدام «دشمن‌کُش» نبودند. آن دو الگوی باستانی بیانگر آغاز یک رنسانس در مهار خشونت دینی و دولتی بودند. آن دو با همه‌ی جنگهایی که با هم داشتند بیش از هر دوستی همدیگر را ستودند و از هم الهام گرفتند و امروز نیز ایرانی و یونانی «یادگاری از دوران فخر و عصمت» همدیگر هستند.

هنگامی که فرماندهان سپاه ایران به بابل درآمدند دشمن‌کشی نکردند بلکه به احترام مردم بابل خدای آنان بَعَل را زیارت کردند، در شهر جلو کشتار و غارت را گرفتند و اسیران را آزاد و شهر را آبادتر کردند. شمشیر بیخ گلوی مردم ننهادند تا دینشان عوض کنند. در فتح لیدی، کرزوس پادشاه لیدی که بزرگترین دشمن آن زمان ایران بود کشته نشد بلکه مهمترین مشاور کوروش و دو پادشاه دیگر هخامنشی شد و ایران میهن دوم او گشت. نه این است آیا که تورات کافر‌کُش نیز ایرانیان غیر توراتی آن زمان را به آزادگی و انسانیت ستوده است و شاه ایرانی را مسیح نجات دهنده‌‌ی بشر نامیده است. نه این است آیا که کسی چون هرودوت از همان سنگر نادوستانه‌ای که داشت خشن و خرافاتی نبودن ایرانیان را ستوده است و آنان را بیش از هر ملت دیگری جویای چیزهای نو نزد مردمان دیگر و استقبال از کاربرد آنها معرفی کرده است.

کمتر فرهنگی در جهان مانند فرهنگ باستان‌‌بنیاد مردم ایران که در شعر پرشکوه این سرزمین ثبت است شریک درد دیگر مردمان جهان بود و هست و برای ستمدیدگان غیر خودی دل می‌سوزاند و میل به یاری دارد. آیا مذهب شیعه که اسلام ایرانی درآمیخته با دین زرتشت است سرشتش ستاینده‌ی فتوحات دشمن‌کُش؟

فرهنگ باستانی ایران مثل دشت باران دیده از تراوُش زندگی سرشار بوده است. فرهنگ مرگ و کشتن و خودکشی و شهادت و قربانی نبود. هرگز انسان را قربانی خدایان نکرد. فرهنگ زندگی بود این فرهنگ. فرهنگ جشن‌ها بوده این فرهنگ. هر ماه نمادی و مناسبتی برای جشن و آمرزش و نیایش به درگاه طبیعت داشت و هر سال نیز همین‌سان. هر فرشته و نیروی فراطبیعی نمادی از یک نیروی طبیعت بود و عبادتگاه بزرگ این مردم دشت پربار طبیعت بود با چهار عنصر اصلی آب و آتش و باد و خاک. با خورشید و ماه و ستارگان آسمان نشسته بر ستیغ‌های آسمان‌سای کوه‌های ما. این فرهنگ خدا و طبیعت را در هم پیوسته بود و بزرگترین عیدش عید طبیعت بود. نوروز و آغاز بهار بود. ما زندگی می‌کردیم بی‌آن که بخواهیم زندگی را از دیگران بگیریم. پروردگار را آنچنان تنزل ندادیم و بر خاک نکوبیدیم و بی‌رحم و بی مروت نکردیم به خاطر روسری رنگین دختران نوشکفته آنها را با شکنجه بی‌جان کنیم. ایران هرگز دشمن کُش نبوده است.

***

این که نشریات عمده‌ی کشور و نیز رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی شعار پای نگاره‌ی رستم و اژدها را سروده‌ی فردوسی دانستند اشتباه بزرگی است که باید اصلاح شود. چنین شعر و شعاری از فردوسی نیست. فردوسی حتی شعری مثل این هم ندارد و معمولاً اگر کلام او حامل خشونتی باشد آن گفته‌ی کسی دیگر به نقل از اوست و برای قصدی دیگر. حتی اگر فردوسی چنین شعاری را در شعر خود گنجانده بود آن را باید خطای وی قلمداد می‌کردند نه این که شعرش را شعار کنند. فردوسی، آنجا که از زبان خود حرف می‌زند بدون تعصب و مبالغه دادخواه‌ترین انسان قلمزن ایران بوده است. تا جایی که خداوند خیرخواهی در شعر پارسی، سعدی شیرازی، حداکثر دفاع خود از خشونت‌پرهیزی را بر شعر فردوسی متکی می‌کند و می‌سراید:

چنین گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

تماس گرفتن هوش و احساس و تخیل با محتوای شکوهمند این شعر، در یک مقیاس کیهانی اشک رحمت بر چشم خلقت می‌کشد و از بطن سرنوشت غم‌انگیز و محتوم زیست بر زمین، ابرانسان رحمان و رحیم را ترسیم می‌کند. رحم گوهر آن قانون زرینی است که می‌گوید، آنچه بر خود می‌پسندی بر کسان آن را پسند.

این که جماعتی فریاد مرگ بر یک کشور را سر بدهند پژواکش مرگ بر خود است. انسان هر حقی را از دیگران سلب کند کارش مجوزیست برای سلب آنگونه حق خود با دست دیگران. فردوسی به عکس شعار نقاشی میدان انقلاب می‌گوید:

گر از دشمنت بد رسد گر ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست

رد جنگ و ستیزه و خشونت و ستودن تدبیر و صلح و مهر نزد اندیشمندان بزرگ ایران یک اصل بوده است. سعدی می‌گوید آن که دولت مدار است:

گزند کسانش نیاید پسند
که ترسد که در ملکش آید گزند
اگر در سرشت وی این خوی نیست
در آن کشور آسودگی بوی نیست

دقیقاً همین شد سرنوشت ما در جمهوری اسلامی. به عیان می‌بینیم که در این کشور از آسودگی بویی نیست. چرا که از گزند مردم بیمی نیست.

سعدی می‌گوید:
به تدبیر جنگ بداندیش کوش
مصالح بیندیش و نیت بپوش
منه در میان راز با هر کسی
که جاسوس هم کاسه دیدم بسی

خوب، این یک حرف مستقیم سعدی با این حکومت است که در درگیری با آمریکا به جای «مصالح بیندیش و نیت بپوش» «مصالح نیندیش و نیت بگو» را انجام می‌دهد. حتی پناهگاه ساده هم برای مردم نساخت که موقع حمله‌ی نتانیاهو کودکان ما کشته نشوند. در درگیری با آمریکا با هزار وسیله می‌خواهد بیان نفرت کنند و همزمان بروند و مذاکره کنند و به توافق برسند. به کشور ما می‌گویند «دشمن کُش» و به آمریکا می‌گویند چرا دشمن کشی می‌کنید!

سعدی در یک پیام مستقیم دیگر به این حکومت و در رابطه با بحث مذاکرات این روزها می‌گوید:

چو نتوان عدو را به قوت شکست
به نعمت بباید در فتنه بست
گر اندیشه باشد ز خصمت گزند
به تعویذ احسان زبانش ببند
عدو را به جای خَسَک زر بریز
که احسان کند کُند، دندان تیز

از این روشنتر چه می‌توان گفت. «چو نتوان عدو را به قوت شکست» یعنی وقتی نمی‌‌توانید شر آمریکا و ایالت زر و زور خیز آن اسرائیل را با زور دفع کنید «به نعمت بباید در فتنه بست» یعنی از طریق تطمیع و تأمین منافع اقتصادی آن، از طریق رساندن نفع به آن؛ باید جلو فتنه را بگیرید. «عدو را به جای خسک زر بریز» یعنی، به جای زیان رساندن به او نفع برسان، چون «که احسان کند کُند، دندان تیز».
به کلمه‌ی احسان توجه کنیم و به توصیه‌ی احسان کردن به دشمن و مقایسه کنیم با شعار «ایران دشمن کُش» و ببینید که تضاد پندار و کردار تا به کجاست و کشور و مردم بیچاره شده‌ی ما در چنگ نادانی و عصبیت چگونه سرنوشت‌شان مثل کشتی بی ناخدا بر دریای طوفانی است.

***

ما در زمانی دچار نمایش‌های مضحکی چون محاربه‌ی رستم و اژدهای آمریکا هستیم که اکثر گردانندگان کشورهای پیشرفته خود نمی‌‌دانند که چه دورانی شروع شده است و این دوران به کجا می‌رود. پدیده‌ای در حال تکامل است که اطلاع ما از چگونگی تکامل آن هر روز کمتر می‌شود. دانش زمانه گواه حرکت جهان بسوی یک فاجعه محیط زیستی است. فاجعه‌ای که کمبود آب و نابودی خاک و آلودگی هوا و گرمایش هولناک و تحولات نابود کننده زندگی را در مسیری بسیار ناپایدار قرار می‌دهد. جهان می‌تواند در مسیر تکامل هوش مصنوعی شاهد اوج‌گیری تضاد انسان و ماشین و امکان غلبه‌ی هوش مصنوعی بر تمدن بشری باشد. ارزش و اخلاق و معیار و قانون در عصر هوش مصنوعی و ربات‌های آن در حال فروپاشی هستند. اصل همنوع دوستی به کلی برای ماشین جنگ دارد بی‌معنی می‌شود.

آنچه در غزه شاهد آن هستیم آزمایشی می‌تواند باشد برای آنچه بسیاری از کشورها ممکن است دچار آن شوند. خیالی خام است که دولتی فکر کند که کشور وی از این خطر مصون است. امنیت هر چه بیشتر گروگان زور می‌شود. زور هر چه بیشتر در خدمت گرفتن زور از کمزوران قرار می‌گیرد. در این مسیر چه بسا قانون تنازع بقا مسیر نجات محیط زیست را نیز تعیین کند و تمدن در توحش غرق شود. در چنین شرایطی مردم ایران چه باید بکنند، وقتی که سیاست و رفتار حکومت مستبد همان است که نباید باشد.

ایران وقت زیادی ندارد، اگر که اصلاً وقتی داشته باشد. باید این وضع پایان یابد و اراده‌ی مشترک ملی و خرد مشترک مبنای سامان‌دهی مجدد به اوضاع گردد. برعکس شعاری که بر نگاره‌ی رستم و اژدها آمده است، پایان یافتن ستیز با آمریکا و اسرائیل و غرب و رسیدن به یک توافق معطوف به سودآور کردن صلح برای حریفان مهمترین مسئله سیاست خارجی ایران است. مردم ایران فقیر و فرسوده شده‌اند. سه نسل از خوشبختی و آرامش محروم شدند. مردم پاره می‌کنند این دیوارنویسی‌های تهی از سیاست و سرشار از شرارت را. ایران گروگان ستیزه‌جویان نیست. مردم می‌خواهند ایران جایی برای زندگی در صلح و آرامش و رفاه باشد.


نظر خوانندگان:


■ دوست گرامی تنظر شما در باره نمایش‌های ملی‌گرایانه رژیم قابل تقدیر است اما شوربختانه ملی‌گرایی افراطی شما در مورد برخی رویدادهای تاریخی پیش از اسلام از جمله در رابطه با یونان باستان پرسش برانگیز است!
شاد باشید، شهرام


■ ضرب‌المثل مشهوری هست که به افراد مختلفی نسبت داده شده اما معروف‌ترین آنها لنین است که گفته بود بدون شکستن تخم مرغ نمی‌توان نیمرو درست کرد. حالا داستان کوروش بزرگ هم همین است که بدون جنگ و خون ریزی وی هرگز موفق نمی‌شد اولین و بزرگترین امپراتوری جهان را تشکیل بدهد. حالا این میان سیاست‌های به نسبت نرم‌تر و اهل مدارای وی تا چه اندازه از اهمیت برخوردار است برای من خیلی توجیه پذیر نیست. در مورد این که کوروش رهبران قبلی را همچنان در جای خود حفظ می‌کرد هم البته بیشتر نوعی شوخی باید باشد. تصور کنید مثلا در دوره قبل از انقلاب صدام حسین موفق شده بود ایران را تسخیر کند اما به محمد رضا شاه اجازه بدهد که از طرف او همچنان شاه باشد. خب دیگر مثل روز روشن است که چنین شاهی در واقع نوعی پادوی صدام بیشتر نمی‌توانست باشد.
ضمنن به یاد بیاوریم که نزدیک به ۱۲ قرن قبل از کوروش (که در عصر آهن زندگی می‌کرد) حمورابی در عصر برنز هم دقیقاً همین سیاست کوروش را انجام می‌داد و نرم‌خویی با دشمنان شکست خورده اختراع کوروش نبوده. در مورد ادیان هم باید گفت که به استثنای پادشاهان بسیار بی‌رحمی مانند شاهان آشور در آن دوره چون چند خدایی کاملاً متداول بود بنابراین اصولاً تحمیل دین معنا نداشت و در مورد دین شخص کوروش هم هنوز هیچ نظریه‌ای وجود ندارد.
خلاصه مطلب این که برای شاه شاهان شدن کوروش در ایران و تشکیل چنان امپراتوری بزرگی خدا می‌داند چه تعداد انسان بی‌گناه و سرباز حکومتی کشته شده‌اند. و باید پرسید کشته شده‌اند که چه بشود؟
با تقدیم احترام علی‌محمد طباطبایی


■ دوست گرامی آقای طباطبایی!
ساختار و سامانی که در زمان کوروش برای نخستین بار در ساختار امپراتوری به کار گرفته شد تا همین امروز یک مکتب و سبک مهم است. پیش از آن هر حکومتی جایی را فتح میکرد خود آن حکومت و عوامل آن قدرت را مستقیما به دست گرفته و اداره میکردند و این مستلزم درگیری شدید با مردم بومی و خونریزی مداوم بود. کوروش که روش وی یک مکتب در سیاست جهانی شد و حتی تا امروز از مضمونهای آموزشی است امپراطوری را بر پایه ی خودگردانی بومی استوار کرد. یعنی پس از فتح یک کشور یک حکومت بومی با فرهنگ و مذهب و قومیت همانجا داره میکرد کشور را و از طریق یک سیستم ساتراپی به مرکز امراطوری وصل میشد. این روش اداره حتی در سوئد و با آگاهی از کار شخص کوروش در گذشته به کار گرفته شد. مکتب کوروش در اروپا بسیار معروف بود و هست. این روش سبب میشد که ستیز با مردم بومی کمتر شود و حتی بررخی کشورها با علاقه متحد امراطوری بشوند. ویژگیهای این سبک دولتمداری کوروشی چنین بود:
تمرکززدایی و ساتراپی‌ها
کوروش پس از فتح سرزمین‌های مختلف، به‌جای نابود کردن حکومت‌های محلی، سیستم «ساتراپی» (استانداری) را ایجاد کرد. هر ساتراپ (استاندار) اداره منطقه را بر عهده داشت، اما زیر نظر شاه بود. این نظام بعدها توسط داریوش اول تکمیل شد و به یکی از کارآمدترین ساختارهای اداری جهان باستان تبدیل شد.
احترام به فرهنگ‌ها و مذاهب
کوروش اقوام مختلف را مجبور به تغییر مذهب یا زبان نکرد. نمونه معروف آن، منشور کوروش (استوانه کوروش) است که در آن آزادی دینی و بازسازی پرستشگاه‌ها تأیید شده است.
پایه‌های حقوقی و انسانی
فرمان‌های او نوعی «نخستین سند حقوق بشر» تلقی می‌شوند. همین باعث شده تا امروز نامش با مفاهیمی مثل عدالت، آزادی، و مدارا گره بخورد.
ساختار نظامی و امنیتی
ارتش منظم، جاده‌های ارتباطی (مثل جاده شاهی)، و سیستم پیک‌رسانی از دیگر ویژگی‌های سازمان حکومتی او بودند. به‌طور خلاصه: «مختصات سازمان دولتی کوروش» یعنی سامان حکومتی نوین، ساتراپی‌ها، مدارا با ملت‌ها، منشور حقوق بشر و ایجاد نظم سیاسی پایدار.
ایران در سیاست دو فرد دارد با مکتب جهانی، یکی کوروش در دولتمداری و دیگری سعدی در علم سیاست.
در آخر این که، به حاشیه ها نچسبیم. غرض نوشته این است که ایران به واقع دارد نابود میشود و اینها همچنان داردند شعارهای پوک را روی دیوار میبرند. هراسانگیز تر از هر چیز این است که ایران اصلا حکومت ندارد. معلوم نیست سرنوشت صد میلیون انسان دست کیست.
امیر مُمبینی





نظر شما درباره این مقاله:







همایون شجریان: کنسرت جمعه ۱۴ شهریور
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 21:30

همایون شجریان: کنسرت جمعه ۱۴ شهریور





نظر شما درباره این مقاله:







سی ویژگی کسانی که خیلی اشتباه می‌کنند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 21:13

سی ویژگی کسانی که خیلی اشتباه می‌کنند


محمود سریع‌القلم

۱. حتی سه صفحه در مورد خودشان نمی‌توانند بنویسند؛
۲. صندوقچه EQ آن‌ها قفل است؛
۳. انسان‌ها را به خوب و بد تقسیم می‌کنند؛
۴. با داده (Data) و مشورت تصمیم نمی‌گیرند؛
۵. با افراد تکراری معاشرت می‌کنند؛
۶. با معنای ریسک آشنایی ندارند؛
۷. به استقبال شکست نمی‌روند؛
۸. حتی در حد یک کتاب از فلاسفۀ بزرگ نخوانده‌اند؛
۹. دامنۀ واژگان آن‌ها بسیار محدود است؛
۱۰.  برای انجام کارها، ذهن خود را نمی‌توانند به دپارتمان‌های ده‌گانه تقسیم کنند؛
۱۱. به پیامدهای سخن و رفتار خود بی‌توجه‌اند؛
۱۲. بر پرخاش‌های خود کنترل ندارند؛
۱۳. با ویژگی‌های مثبت و منفی طبع بشر آشنایی محدودی دارند؛
۱۴. ۹۵ درصد حرف می‌زنند، ۵ درصد سؤال می‌کنند؛
۱۵. اکثریت مطلق حرف‌هایشان تکراری است؛
۱۶. قدرشناس نیستند؛
۱۷. آداب نگه داشتن دوست را نمی‌دانند؛
۱۸. از افراد بهتر از خود هراس دارند؛
۱۹. با زیبایی‌ها، رنگ و سکوت انس ندارند؛
۲۰. ظرفیت به تأخیر انداختن واکنش خود تا یک ماه و حتی یک سال را ندارند؛
۲۱. فکر می‌کنند Perfect هستند؛
۲۲. Propaganda در آن‌ها تأثیر بسزایی دارد؛
۲۳. به جزئیات بی‌توجه‌اند؛
۲۴. یک سؤال را از ده نفر با دیدگاه‌های گوناگون نمی‌پرسند؛
۲۵. کوتاه آمدن را ضعف می‌پندارند؛
۲۶. دائماً در حال قضاوت بدون پشتوانه هستند؛
۲۷. انتظاراتشان از دیگران بیشتر از انتظاراتشان از خودشان است؛
۲۸. منحنی زندگی‌شان افقی است؛
۲۹. دایرۀ غرایز آن‌ها فعال ولی دایرۀ فکرآن‌ها منجمد است؛
۳۰. نمی‌دانند تغییر یعنی فکرتعطیل نیست.


کانال تلگرام نویسنده
https://t.me/sariolghalam




نظر شما درباره این مقاله:







مکرون: عدم اعطای ویزا به مقامات فلسطینی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 21:11

مکرون: عدم اعطای ویزا به مقامات فلسطینی





نظر شما درباره این مقاله:







حسین رونقی در زندان اعتصاب غذا می‌کند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 20:53

حسین رونقی در زندان اعتصاب غذا می‌کند


حسین رونقی، زندانی سیاسی در نامه‌ای از زندان قزلحصار خطاب به «مردم عزیز ایران» می‌گوید تصمیم گرفته دست به اعتصاب غذا بزند. حسین رونقی نوشته: «تصمیم بنده این است: روی اصول و ارزش‌های انسانی و ملی که به آن‌ها باورمندم بایستم و آتشی به جان بیفکنم که شاید قفس‌ها و حصارهای موجود را بسوزاند و نوری به قلب مردم ایران بتاباند؛ شاید که از این درد و رنج ملی رها شویم.»

نامه حسین رونقی شامگاه سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ در کانال تلگرام ایشان، که از سوی «ادمین» اداره می‌شود، منتشر شده است:

«مردم عزیز ایران،
الوعده وفا.
گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها...

زمانی جان به لب می‌رسد و انسان سر به عصیان برمی‌دارد که قانون ابزار ظلم، عدالت تهی از معنا و سفره‌ها خالی از نان می‌شوند و وطن‌دوستی جرم انگاشته می‌شود و موجودیت و انسانیت مردم لگدمال می‌شود. در چنین شرایطی که حکومت ما را بنده و برده خود می‌بیند و می‌خواهد، آزادی دست‌یافتنی نیست.

در تجربه اسفناک و تلخ اخیر، پس از روزها جابجایی در بازداشتگاه و زندان‌های مختلف، به بند انسان‌کش ۳۵ واحد ۳ قزلحصار (معروف به رجایی‌شهر و بند انفرادی که زندانیان خطرناک و محکومان به اعدام قبل از اجرای حکم غیرانسانی در آن نگهداری می‌شوند) و سپس به گوردخمه‌های بند ۲۰ سالن ۳ واحد ۴ قزلحصار، که محل اسارت زندانیان سیاسی و عقیدتی است، منتقل شدم. آنچه در بند ۳۵ و زخمی که بر تن زندانیان سیاسی دیدم، حقیقتاً بیانگر روزگار مرگ انسانیت در دوران ماست. به چشم دیدن چنین ستم‌هایی، عزم مرا بر تصمیم خود راسخ‌تر کرد. (هنوز باورش سخت است که چند وقت بعد از قتل الهه حسین‌نژاد، چند سلول آن‌طرف‌تر با قاتلش بهمن فرزانه در یک بند نگهداری شوم؛ آن هم به جرم اظهار نظر و عقیده و دفاع از حق حاکمیت ملت ایران.)

این روزها که ایران در جنگ و مصیبت و خطر فرو رفته است و جامعه به دلیل چند دهه حکمرانی نادرست به سمت فروپاشی می‌رود، ایران نیازمند فداکاری ماست. آزادی و آبادی ایران، حفظ یکپارچگی کشور و ملتش، و حق حاکمیت مردم بر پایه قانون و عدالت، خواست همه ماست. اگر بهای آن حتی خون ما باشد، آماده‌ایم با افتخار و شرافتمندانه مقابل ملت ایران تعظیم کرده و جانمان را فدای ایران کنیم تا امید را در آب و خاک این سرزمین و در دل مردمان رنج‌دیده‌اش زنده نگه داریم و آینده را آنگونه که همگان می‌خواهیم بسازیم و به ارمغان بیاوریم.

بنابراین، تصمیم بنده این است: روی اصول و ارزش‌های انسانی و ملی که به آن‌ها باورمندم بایستم و آتشی به جان بیفکنم که شاید قفس‌ها و حصارهای موجود را بسوزاند و نوری به قلب مردم ایران بتاباند؛ شاید که از این درد و رنج ملی رها شویم. چنین تصمیمی گرفته‌ام چون معتقدم: نه زندگی آن‌قدر شیرین است که به هر ذلتی تن دهیم و نه مرگ آن‌قدر ترسناک که از آن بگریزیم. اما اکنون که ایران و مردمانش غرق در فقر، رنج و اندوه‌اند و در اعتراض به شرایط و وضعیت حاکم ـــ و اینکه همچنان ایرانیان صرف بیان نظر و عقیده خود بازداشت و زندانی می‌شوند یا پای چوبه‌دار می‌روند ـــ آگاهانه آنچنان که شاعر آزاده، فرخی یزدی، گفته است: «آن زمانی که سر بنهادم به پای آزادی، دست خود ز جان شستم از برای آزادی»، ذره‌ذره جان خود را در زندان و در مقابل دیدگان آنان که ما را به جرم دوست داشتن ایران و مردم عزیزش، غریبانه در سرزمین خودمان به بند و اسارت کشیده‌اند، فدای ایران و مردمانش خواهم کرد.

چو باور دارم: ایران هرگز نخواهد مرد. شاید تلنگری باشد... دست می‌کشم از خودم، اما دست‌بردار این خاک نیستم، حتی اگر حاصلخیز نباشد. (شعر از بهاره رضایی)

پاینده ایران
حسین رونقی
زندان قزلحصار»

ـ طبق اطلاع دریافتی، اعتصاب غذای حسین رونقی، از بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۴ آغاز می‌شود.

تلگرام حسین رونقی
@hosseinronaghi




نظر شما درباره این مقاله:







لاریجانی: خواسته‌های موشکی آمریکا
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 20:12

لاریجانی: خواسته‌های موشکی آمریکا





نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا یک شبکهٔ کشتیرانی و مخلوط کردن نفت
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 16:52

آمریکا یک شبکهٔ کشتیرانی و مخلوط کردن نفت





نظر شما درباره این مقاله:







تجمع بازنشستگان در کرمانشاه
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 13:38

تجمع بازنشستگان در کرمانشاه





نظر شما درباره این مقاله:







واکنش کارگردان «قلاده‌های طلا» به کنسرت شجریان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 13:36

واکنش کارگردان «قلاده‌های طلا» به کنسرت شجریان





نظر شما درباره این مقاله:







آغاز عصر جدید هوش مصنوعی در همسایگی ایران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 13:31

آغاز عصر جدید هوش مصنوعی در همسایگی ایران





نظر شما درباره این مقاله:







چشم‌انداز اجتماعی ایران: چرا صدای سوم؟
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 13:25

چشم‌انداز اجتماعی ایران: چرا صدای سوم؟





نظر شما درباره این مقاله:







روایت وزیر نیرو از بحران در تامین برق و آب کشور
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 13:03

روایت وزیر نیرو از بحران در تامین برق و آب کشور





نظر شما درباره این مقاله:







۱۷ میلیون جوان مجرد؛ زنگ خطر جدی برای جامعه ایران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 12:23

۱۷ میلیون جوان مجرد؛ زنگ خطر جدی برای جامعه ایران





نظر شما درباره این مقاله:







۲.۸ میلیون نفر در ایران دچار اعتیاد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 12:08

۲.۸ میلیون نفر در ایران دچار اعتیاد





نظر شما درباره این مقاله:







ایران دوباره آمریکا را تحریک می‌کند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 11:25

یادداشت هیئت تحریریه روزنامه واشنگتن‌پست

ایران دوباره آمریکا را تحریک می‌کند


۲ سپتامبر ۲۰۲۵

ایران همچنان مانند یک رژیم قانون‌گریز رفتار می‌کند. هفته گذشته، استرالیا سفیر ایران در کانبرا را اخراج کرد؛ اقدامی که بر اساس اطلاعاتی انجام شد که نشان می‌داد دولت ایران پشت یک حمله به کنیسه‌ای در ملبورن و یک شرکت مواد غذایی کوشر در سیدنی بوده است. هم‌زمان، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت تدابیر شدیدتر امنیتی قرار گرفته، زیرا به گفته خودش تهدیدی «از جانب ایران» متوجه او شده است. یکشنبه گذشته نیز حوثی‌های تحت حمایت ایران به دفاتر برنامه جهانی غذا، سازمان جهانی بهداشت و یونیسف در پایتخت یمن یورش بردند.

دو ماه و نیم پس از آنکه ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله هوایی کرد و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آتش‌بسی را برای پایان دادن به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل میانجی‌گری نمود، رهبران تهران بار دیگر به بازی‌های قدیمی خود یعنی سرکشی، تهدید و پنهان‌کاری برای مخفی نگاه داشتن اطلاعات درباره باقی‌مانده برنامه هسته‌ای‌شان بازگشته‌اند. این لجاجت ایران این احتمال را افزایش می‌دهد که نیروهای نظامی آمریکا دوباره به میدان فراخوانده شوند.

از زمان حملات هوایی ژوئن به تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان، رژیم ایران همکاری خود را با بازرسان بین‌المللی هسته‌ای تا حد زیادی متوقف کرده است. تهران همچنین از ارائه توضیح درباره ذخایر اورانیوم با غنای بالا و نزدیک به سطح تسلیحاتی که پیش از حملات در اختیار داشت و اکنون ناپدید شده، سر باز می‌زند. چهارشنبه گذشته، بازرسان توانستند از نیروگاه بوشهر که همچنان فعال است بازدید کنند، اما اجازه نیافتند وضعیت باقی‌مانده تأسیساتی را که هدف بمب‌افکن‌های بی-۲ در قالب عملیات «چکش نیمه‌شب» قرار گرفت، ببینند.

امیدوارکننده‌ترین توضیح این است که ایران مانع ورود بازرسان می‌شود، زیرا نگران تأیید مستقل نابودی یک برنامه ۳۰ ساله پرهزینه است — اما امید هرگز یک راهبرد مؤثر برای جلوگیری از اشاعه هسته‌ای نبوده است.

بخشی از این وضعیت به آن دلیل پیش آمده که هرگز ارزیابی کاملاً معتبری از میزان اثربخشی حملات هوایی وجود نداشت. پرسش‌های باقی‌مانده شامل این است که چه مقدار از برنامه هسته‌ای ایران نابود شد و چه مقدار صرفاً آسیب جدی دید، و اینکه توانمندی‌های ایران برای چند سال یا تنها چند ماه عقب رانده شده است.

این پرسش‌ها به شکلی آزاردهنده وارد کشمکش‌های حزبی در آمریکا نیز شد، پس از آنکه ترامپ اصرار داشت برنامه ایران «کاملاً نابود شده» است. رئیس سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا، ژنرال جفری کروز، در ماه اوت برکنار شد، چون تیم او ارزیابی کرده بود که این حملات فقط برنامه ایران را برای چند ماه عقب انداخته است. این اتفاق تأثیر منفی و بازدارنده‌ای بر جامعه اطلاعاتی آمریکا گذاشته است.

اما پرسش‌ها همچنان پابرجاست. شواهد فراوانی وجود داشت که ایران پیش از حمله، بخشی از اورانیوم خود را از اصفهان خارج کرده است. با این حال ترامپ در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «هیچ چیزی از تأسیسات خارج نشده. خارج کردنش خیلی طولانی، بسیار خطرناک و خیلی سنگین و سخت برای جابه‌جایی بود!» او ظاهراً به فردو اشاره داشت، اما بر اساس ارزیابی‌ها این اورانیوم در اصفهان ذخیره شده بود.

تنها راه برای اطمینان از آنچه باقی مانده است، این است که بازرسان به طور کامل بازگردند و دولت ایران در مورد آنچه که هنوز دارد، اگر چیزی داشته باشد، شفاف‌سازی کند. برای جلوگیری از بروز درگیری بیشتر، ایران همچنین باید دوباره وارد مذاکره با ایالات متحده درباره هرگونه برنامه هسته‌ای آینده با کاربرد صرفاً غیرنظامی شود. آمریکا می‌گوید آماده مذاکره است، اما ایران شرط گذاشته که ترامپ، در کنار شروط دیگر، متعهد شود حمله دیگری انجام ندهد. با چنین شرطی، آمریکا اهرم فشار بزرگی را از دست خواهد داد.

ایران بی‌تردید تعهدات خود در چارچوب توافق هسته‌ای بین‌المللی سال ۲۰۱۵ را نقض می‌کند. ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود از این توافق خارج شد، اما این توافق همچنان برای دیگر امضاکنندگان برقرار ماند. روز پنجشنبه، بریتانیا، فرانسه و آلمان روند ۳۰ روزه‌ای را فعال کردند که در صورت عدم بازگشت کامل همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، عدم تعهد به گفت‌وگوهای مستقیم با آمریکا و عدم ارائه توضیح درباره اورانیوم مفقود شده، به بازگرداندن تحریم‌ها منجر خواهد شد. تهران هشدار داده در صورت اعمال تحریم‌ها «پاسخی سخت» خواهد داد و حتی تهدید کرده از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) خارج شود.

تحریم‌های تازه ممکن است تأثیر چندان بزرگی نداشته باشند، چراکه اقتصاد ایران پیشاپیش در وضعیت وخیمی است. پول ملی، ریال، اکنون بیش از یک میلیون زیال در برابر هر دلار معامله می‌شود؛ در حالی که در زمان توافق ۲۰۱۵ نرخ آن ۳۲ هزار در برابر هر دلار بود. آمریکا و اروپا مبادلات تجاری اندکی با ایران دارند. مهم‌ترین شریک تجاری ایران چین است که حدود ۹۰ درصد نفت صادراتی ایران را می‌خرد. بعید است پکن به تحریم‌های تازه پایبند باشد؛ تحریم‌هایی که همچنین شامل محدودیت بر صادرات موشک‌های بالستیک و پهپادهای ایران خواهد شد — اما این‌ها عمدتاً به روسیه فروخته می‌شوند، کشوری که آن هم به احتمال زیاد چنین تحریم‌هایی را نادیده خواهد گرفت.

اگر تهران بخواهد از حوادث ژوئن درسی بگیرد، این است که ایالات متحده از به‌کارگیری نیروی نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای هراسی ندارد. ترامپ در برابر فشار جناح انزواگرای پرصدای پایگاه سیاسی خود مقاومت کرد، و اگر احساس کند برای حفاظت از امنیت ملی لازم است، ممکن است دوباره چنین کند.




نظر شما درباره این مقاله:







موفقیت‌های کنکوری به مدارس پولی تعلق دارد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 10:57

موفقیت‌های کنکوری به مدارس پولی تعلق دارد


مظاهر گودرزی / خبرآنلاین: آمار نفرات برتر کنکور سال جاری حاکی از آن است که سهم عمده موفقیت‌ها به دانش‌آموزان مدارس سمپاد و مدارس غیرانتفاعی اختصاص یافته و دانش‌آموزان مدارس دولتی عادی، حتی نمونه دولتی، جایگاهی در میان برگزیدگان ندارند.

آن‌طورکه در گزارش‌ها آمده در گروه علوم ریاضی ۷۰ درصد نفرات برتر از مدارس سمپاد و مابقی از مدارس غیرانتفاعی هستند و در رشته علوم تجربی تنها یک نفر از مدارس نمونه دولتی به جمع نفرات برتر راه یافته است، این روند نشان‌دهنده نقض عدالت آموزشی است و احتمالاً روش جدید سنجش و پذیرش داوطلبان ورود به دانشگاه، یعنی کاهش سهم آزمون سراسری و افزایش تاثیرگذاری معدل دوره متوسطه در قبولی هم نتوانسته مرهمی بر این زخم کهنه باشد، طوری‌که علی امرایی، عضو کمیسیون آموزش دیده‌بان شفافیت و عدالت به خبرآنلاین می‌گوید: «اگر مصوبه‌ای وضع می‌شود، باید به بهبود شرایط کمک کند، حال باید بررسی شود که آیا با مصوبه اخیر وضعیت نفرات برتر از حیث عدالت آموزشی بهتر شده یا بدتر؟»

این کارشناس آموزش معتقد است با بررسی نتایج سه هزار نفر اول کنکور می‌شود به این نتیجه رسید که روش جدید سنجش و پذیرش در دانشگاه‌ها چقدر توانسته ایرادات روش کنکوری را از حیث عدالت آموزشی برطرف کند.

متن کامل این گفت‌وگو در ادامه آمده است.

دانش‌آموز مدارس عادی در نفرات برتر کنکور نبودند

* وضعیت دانش‌آموزان مدارس عادی در آزمون‌های سراسری چگونه بود؟

در سال‌های اخیر تعداد نفرات برتر از میان دانش‌آموزان مدارس عادی کاهش یافته است. این کاهش یا ثابت مانده و یا به‌طور کلی روند نزولی داشته، متأسفانه در سال جاری این روند تکرار شد و هیچ دانش‌آموزی از مدارس عادی نتوانست در میان نفرات برتر آزمون سراسری قرار گیرد. نفرات برتری که اعلام شدند از دانش‌آموزان مدارس عادی نبودند و همگی یا از مدارس سمپاد، یا نمونه دولتی و یا غیرانتفاعی بودند.

* این بی‌عدالتی است، اینطور نیست؟

عدالت آموزش در خصوص ورود به دانشگاه یعنی فارغ‌التحصیلان مدارس عادی بتوانند در رشته‌های برتر حتی به‌صورت تک‌رقمی موفق شوند؛ این در حالی است که مدارس دولتی در سراسر کشور بیشترین تعداد دانش‌آموز را دارند و از لحاظ جامعیت گسترده‌ترین شبکه آموزشی را تشکیل می‌دهند با این حال از نظر آماری کمترین سهم را در میان نفرات برتر به خود اختصاص داده‌اند. البته باید از مدارس سمپاد تشکر کرد که دانش‌آموزان‌شان عملکرد درخشانی داشته‌اند اما باید یادآوری کرد که سمپاد نیز نوعی مدرسه دولتی خاص است و همه دانش‌آموزان به دلیل مسائل علمی یا اقتصادی امکان تحصیل در آن را ندارند، اکثر دانش‌آموزان و خانواده‌ها به مدارس عادی دولتی دسترسی دارند و فرزندانشان را در این مدارس ثبت‌نام می‌کنند.

در قانون تأسیس مدارس غیرانتفاعی قرار نبود جلوی پیشرفت مدارس دولتی گرفته شود اما عملاً موفقیت‌های کسب‌ شده توسط مدارسی است که با مدیریت مالی قوی اداره می‌شوند درحالی‌که بودجه وزارت آموزش و پرورش عمدتاً صرف حقوق و دستمزد می‌شود و نمی‌تواند مانند مدارس غیرانتفاعی عمل کند. باید برای وزارت آموزش و پرورش وقت و هزینه صرف شود و مدیریت قوی اعمال شود.

۴۲ درصد از نفرات برتر کنکور از تهران و مشهد هستند

* آمار نفرات برتر از نظر جغرافیایی چگونه توزیع شده است؟

۱۷ درصد از مشهد و ۲۵ درصد نفرات برتر از تهران هستند. قریب به ۴۲ درصد از نفرات برتر از این دو شهر هستند. شهرهایی مانند تهران، مشهد، اصفهان و تبریز، به دلیل دسترسی به امکانات، شرایط بهتری دارند و دانش‌آموزان در این شهرها به‌راحتی می‌توانند عملکرد بهتری از خود نشان دهند. اما اگر تفکیک آماری انجام شود، مشخص می‌شود که چند نفر از این نفرات برتر از شهرستان‌ها و مناطق محروم بوده‌اند.

آمار به‌وضوح این تفاوت را نشان می‌دهد. ما بارها این مسائل را مطرح کرده‌ایم که باید به دانش‌آموزان مدارس عادی توجه بیشتری شود. بلکه در مواردی آن را بدتر کرده‌اند. اگر مصوبه‌ای وضع می‌شود، باید به بهبود شرایط کمک کند، حال باید بررسی شود که آیا با مصوبه اخیر، وضعیت نفرات برتر از حیث عدالت آموزشی بهتر شده یا بدتر؟

ثابت شود مصوبه کنکوری عدالت محور است تمام اظهاراتم را پس می‌گیرم

* چه پیشنهادی برای بررسی این موضوع دارید؟

سه هزار نفر برتر را بررسی کنند تا مشخص شود آیا مصوبه‌ها عادلانه بوده‌اند یا خیر. اگر واقعاً وضعیت بهبود یافته، ما هم از این مصوبه حمایت می‌کنیم و آن را عادلانه‌ترین مصوبه برای کمک به مناطق محروم می‌دانیم. اما اگر وضعیت بدتر شده باید اشتباه را پذیرفت و به سمت جبران آن حرکت کرد. از سازمان سنجش و وزارت آموزش و پرورش می‌خواهیم که نمرات سه هزار نفر برتر را منتشر کنند و دهک‌بندی آن‌ها را مشخص کنند. باید دید این سه هزار نفر بیشتر از دهک‌های پایین جامعه (دهک‌های یک، دو و سه) هستند یا از دهک‌های بالا (هشت، نه و ده) که قشر مرفه جامعه محسوب می‌شوند. با توجه به نفرات برتری که اعلام شده‌اند تغییر خاصی در راستای عدالت‌محوری مشاهده نشده است.

در سال‌هایی که سنجش و پذیرش داوطلبان ورود به دانشگاه فقط با کنکور بود، سه هزار نفر برتر بررسی شدند و اعلام شد که درصد مشخصی از آن‌ها از دهک‌های خاصی بودند، این باعث شد برخی بگویند کنکور عادلانه نیست. حال همان افراد باید آمار جدید را بررسی کنند تا معلوم شود شیوه جدید عدالت‌محور است، اگر این آمار نشان دهد که مصوبه‌های کنکوری اخیر به عدالت منجر شده‌اند تمام اظهارات قبلی‌ام را پس می‌گیرم و از این پس مدافع سرسخت مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهم بود. اما اگر آمار خلاف این را نشان دهد رئیس‌جمهور باید وارد عمل شود، اگر مصوبه‌ای ناعادلانه باشد باید اصلاح شود.

درخواست من این است که آمار سه هزار نفر برتر منتشر شود تا تکلیف همه مشخص شود. اگر این آمار نشان دهد که کنکور عادلانه نیست، باید این موضوع را پذیرفت و اصلاح کرد. اگر هم عادلانه است، باید از آن حمایت کرد.




نظر شما درباره این مقاله:







نطقی که دیر باز شد! / احمد زیدآبادی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 10:23

نطقی که دیر باز شد! / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







تلفات زلزله افغانستان از ۱۱۰۰ نفر گذشت
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 10:23

تلفات زلزله افغانستان از ۱۱۰۰ نفر گذشت


یک گروه امدادرسان اعلام کرد که تلفات بدترین زلزله افغانستان در سال‌های اخیر ، روز سه‌شنبه به بیش از ۱۱۰۰ نفر و هزاران نفر دیگر زخمی رسیده است. راضی صعب‌العبور مانع از تلاش‌های امدادرسانی در روستاهای دورافتاده منطقه کوهستانی شرق این کشور شده است.

به گزارش خبرگزاری رویترز، جمعیت هلال احمر افغانستان، اعلام کرد که حداقل ۱۱۲۴ نفر جان خود را از دست داده‌اند، ۳۲۵۱ نفر زخمی شده‌اند و بیش از ۸۰۰۰ خانه ویران شده است. وی افزود که بیم آن می‌رود افراد بیشتری زیر آوار گرفتار شده باشند.

هماهنگ‌کننده سازمان ملل در افغانستان گفت که احتمالاً این تلفات افزایش خواهد یافت.

افغانستان مستعد زلزله‌های مرگبار است، به ویژه در رشته کوه هندوکش، جایی که صفحات تکتونیکی هند و اوراسیا به هم می‌رسند.

این زلزله با قدرت ۶ ریشتر، حوالی نیمه‌شب دوشنبه به وقت محلی، در عمق ۱۰ کیلومتری رخ داد و استان‌های شرقی کونر و ننگرهار بیشترین آسیب را دیدند.

احسان‌الله احسان، رئیس مدیریت بحران استان، گفت: عملیات نجات در چهار روستای به شدت آسیب‌دیده در کنر روز دوشنبه انجام شد و اکنون تلاش‌ها بر رسیدن به مناطق کوهستانی دورافتاده‌تر متمرکز خواهد شد.

احسان گفت: “ما نمی‌توانیم به طور دقیق پیش‌بینی کنیم که چه تعداد جسد ممکن است هنوز زیر آوار مانده باشند. تلاش ما این است که این عملیات را در اسرع وقت تکمیل کنیم و توزیع کمک به خانواده‌های آسیب‌دیده را آغاز کنیم.”

زمین‌های کوهستانی و هوای نامساعد مانع از رسیدن امدادگران به مناطق دورافتاده در امتداد مرز پاکستان شده است، جایی که زلزله صدها خانه گلی و آجری را با خاک یکسان کرده است.

احسان گفت که دسترسی به وسایل نقلیه در امتداد جاده‌های باریک کوهستانی مانع اصلی است و افزود که ماشین‌آلات برای پاکسازی جاده‌ها از آوار به محل آورده شده‌اند.

به گفته یک شاهد رویترز، روز سه‌شنبه، صفی از آمبولانس‌ها در جاده کوهستانی آسیب‌دیده در تلاش برای رسیدن به روستاهای کنر بودند، در حالی که هلیکوپترها پرواز می‌کردند، کمک‌های اولیه را می‌آوردند و مجروحان را به بیمارستان‌ها می‌بردند.

احسان گفت برخی از مجروحان به بیمارستان‌های کابل و استان مجاور ننگرهار منتقل شده‌اند.

صندوق کودکان سازمان ملل متحد روز سه‌شنبه هشدار داد که هزاران کودک در معرض خطر هستند.

یونیسف اعلام کرد که در حال ارسال دارو، لباس گرم، چادر و برزنت برای سرپناه و اقلام بهداشتی مانند صابون، مواد شوینده، حوله، نوار بهداشتی و سطل آب است.


خانه‌های آسیب‌دیده از زلزله روز دوشنبه در روستایی در استان کونر در شرق افغانستان

سربازان طالبان در منطقه مستقر شدند و کمک و امنیت را فراهم کردند. این فاجعه، دولت طالبان این کشور جنگ‌زده را که در حال حاضر با کاهش شدید کمک‌های خارجی و اخراج صدها هزار افغان توسط کشورهای همسایه دست و پنجه نرم می‌کند، بیشتر تحت فشار قرار داده است.

یک مقام سازمان ملل متحد روز دوشنبه گفت که تیم‌های نجات و مقامات در تلاشند تا لاشه حیوانات را به سرعت از بین ببرند تا خطر آلودگی به منابع آب به حداقل برسد.

سازمان بهداشت جهانی با بیان اینکه بیش از ۱۲۰۰۰ نفر تحت تأثیر زلزله قرار گرفته‌اند، اعلام کرد: «جاده‌های آسیب‌دیده، پس‌لرزه‌های مداوم و مناطق دورافتاده بسیاری از روستاها به شدت مانع از ارائه کمک‌ها می‌شود.»

این سازمان افزود: «شکنندگی سیستم بهداشت و درمان پیش از زلزله به این معنی است که ظرفیت محلی بیش از حد است و وابستگی کامل به بازیگران خارجی را ایجاد می‌کند.»

صفی‌الله نورزی از اصیل، یک پلتفرم فناوری بشردوستانه با شبکه‌هایی در سراسر افغانستان، گفت که به غذا و چادر به شدت نیاز بود. نورزی افزود که بسیاری از مردم با ویرانی خانه‌هایشان، در میان ترس از پس‌لرزه‌ها در فضای باز زندگی می‌کردند.

کاهش کمک‌های مالی

کار نجات و امدادرسانی در مواجهه با منابع محدود در این کشور جنگ‌زده و فقیر با ۴۲ میلیون نفر جمعیت و کمک‌های جهانی محدود پس از این فاجعه، با مشکل مواجه شده است.

تاکنون، بریتانیا ۱ میلیون پوند (۱.۳۵ میلیون دلار) برای حمایت از تلاش‌های سازمان ملل و صلیب سرخ بین‌المللی در ارائه مراقبت‌های بهداشتی حیاتی و تجهیزات اضطراری اختصاص داده است.

هند ۱۰۰۰ چادر تحویل داد و ۱۵ تن مواد غذایی به کنر منتقل کرد و قرار است روز سه‌شنبه مواد امدادی بیشتری ارسال شود.

کشورهای دیگری مانند چین، امارات متحده عربی، اتحادیه اروپا، پاکستان و ایران قول کمک داده‌اند، اما هنوز کمکی نرسیده است.

افغانستان به شدت از تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ماه ژانویه برای کاهش بودجه به بازوی بشردوستانه خود، USAID، و کاهش سایر برنامه‌های کمک‌های خارجی آسیب دیده است.

به گفته دیپلمات‌ها و مقامات امدادی، بحران‌های سایر نقاط جهان، همراه با ناامیدی اهداکنندگان از سیاست‌های طالبان در قبال زنان و محدودیت‌های اعمال شده بر امدادگران، از عوامل کاهش بودجه بوده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:







دخیل بستن خامنه‌ای به اجلاس شانگهای ">
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 10:10

دخیل بستن خامنه‌ای به اجلاس شانگهای


چشم‌انداز با مهدی مهدوی‌آزاد
مهمانان: روح‌الله رحیم‌پور - امیر چاهکی - شکریا برادوست




نظر شما درباره این مقاله:







پول‌پاشی دولت‌ها به موسسات مذهبی!
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 8:25

پول‌پاشی دولت‌ها به موسسات مذهبی!


کیاوش حافظی / خبرآنلاین: سخنان اخیر رئیس‌جمهور بار دیگر توجه‌ها را به سوی دستگاه‌هایی جلب کرد که بودجه‌شان از بیت‌المال تأمین می‌شود. پزشکیان اخیراً به موسسات و بنیادهایی اشاره کرده که بودجه عمومی دریافت می‌کنند اما خروجی ملموسی ندارند. هرچند این اظهارات تازگی ندارد، اما سخنان رئیس دولت در شرایطی که کشور با ناترازی‌های اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند، این پرسش را مطرح می‌کند که رسیدگی به بودجه سازمان‌های عریض و طویل را از کجا و چگونه باید آغاز کرد.

در این زمینه، خبرگزاری خبرآنلاین گفت‌وگویی با غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، انجام داده است. کرباسچی معتقد است دولت باید بر اساس کارآمدی دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی و مذهبی به آنها بودجه اختصاص دهد. به عنوان مثال، او درباره صداوسیما می‌گوید که عملکرد رسانه‌ای این سازمان باعث شده توجه مردم به رسانه‌های بیگانه جلب شود و در چنین شرایطی، دولت نه‌تنها نباید بودجه کامل به آن بدهد، بلکه حتی باید بخشی از بودجه فعلی آن را نیز کاهش دهد.

این فعال سیاسی درباره نهادهای مذهبی نیز تأکید می‌کند که اگر این نهادها توانسته باشند افراد را به فعالیت‌های دینی، مانند برگزاری پرشور نماز جمعه، جذب کنند، چیزی که در دهه اول انقلاب رخ می‌داد، آن موقع می‌توان برای آنها ردیف بودجه در نظر گرفت. او با ابراز تأسف از اینکه در دولت سیدمحمد خاتمی برای برخی از این نهادها بودجه اختصاص یافته، می‌گوید بخشی از این روند در آن موقع به خاطر رودربایستی یا زدن برچسب لیبرال به دولت آغاز شد.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید؛

***

* آقای کرباسچی! اخیرا آقای پزشکیان به موضوع موسسات و بنیادهایی اشاره کردند که بودجه فراوان می‌گیرند اما در عمل خروجی خاصی ندارند. در دولت های گذشته وقتی جداول بودجه منتشر می‌شد موسساتی با عناوین فرهنگی و مذهبی به چشم می‌خوردند. به نظر شما منظور آقای پزشکیان همین موسسات بوده و چرا تا به حال به رغم اعتراض‌های افکار عمومی با این نوع بودجه‌ها در دستور کار قرار نگرفته‌اند؟

من نمی‌دانم منظور آقای پزشکیان چیست و کدام بودجه‌ها را مد نظر دارند. اما به‌طور کلی، دولت یک حجم سنگینی از نیروها را دور خود جمع کرده و مجموعه‌ای از نهادهایی که هیچ ارتباطی به کار دولت ندارند و باید از جاهای دیگر بودجه و امکاناتشان را تأمین کنند، زیر چتر خود آورده است.

مثلاً فرض کنید نهاد ریاست جمهوری؛ اکنون حدود ۴۶ یا ۴۷ سال است که کشور نظام ریاست جمهوری دارد. اگر سیر تحول نیروی انسانی در وزارت کشور را بررسی کنید، می‌بینید در دوره ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای در این نهاد چند نفر پرسنل وجود داشتند، در دوره آقای هاشمی چند نفر بودند، در دوره آقای خاتمی چه وضعیتی داشتند اما ناگهان در دوره آقای احمدی‌نژاد، آقای روحانی، آقای رئیسی و حالا آقای پزشکیان، یکباره چه افزایش چشمگیری در پرسنل ریاست جمهوری ایجاد شد؛ در حالی که وظایف ریاست جمهوری تقریباً هیچ تغییر عمده‌ای نداشته است.

مثلاً وقتی رئیس‌جمهور به مراسمی مثل زیارت حرم امام و مزار شهدا می‌روند، می‌بینید چه تعداد نیرو از ریاست جمهوری، حراست و نهادهای دیگر حضور دارند؛ گویی یک لشکر هزار یا دوهزار نفری همراه می‌شوند. در حالی که اصل چنین مراسمی برای رئیس‌جمهور، نهایتاً با یک یا چند ماشین قابل انجام است. این حجم از حفاظت و همراهی، نه‌تنها ضرورتی ندارد، بلکه در بسیاری مواقع هم در امنیت مقامات تأثیر تعیین‌کننده‌ای نداشته است.

در خود ریاست جمهوری هم وضع به همین شکل است. گفته می‌شود پرسنل این نهاد همراه با مجموعه‌های وابسته به آن حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر هستند، در حالی که زمانی تنها ۴۰۰ یا ۵۰۰ نفر بودند. وظایف چه تغییری کرده است؟ این فقط یک نمونه‌  است. بقیه وزارتخانه‌ها هم همین شرایط را دارند. جالب اینکه همین حالا وزیر محترم کشور به استانداری‌ها توصیه کرده‌اند مبادا کسی را تعدیل نیرو کنید؛ در حالی که بدنه عظیم نیروی انسانیِ ما اغلب بدون کار مفید است و برایشان وظایف ساختگی تعریف می‌شود که نتیجه‌اش فقط ایجاد مزاحمت برای مردم است. مثلاً یک امضای ساده، به‌جای اینکه یکجا انجام شود، باید در چند مرحله و نزد چند نفر گرفته شود. سیستم بوروکراسی ما را با دنیا مقایسه کنید؛ کجا چنین حجمی از نیروی انسانی در ساختار اداری وجود دارد؟

این مثال فقط مربوط به دولت بود وگرنه در کنار آن، مؤسسات و نهادهای دیگری هم هستند. امروز بسیاری از علمای قم مرتب انتقاد می‌کنند که چرا دولت این‌همه پول به مؤسساتی داده می‌شود که قبلا هیچ‌وقت از امکانات دولتی استفاده نمی‌کردند. این مؤسسات، نهاد دولتی نیستند؛ پس چرا باید چند هزار میلیارد بودجه از دولت دریافت کنند تا به دولت وابسته شوند؟ این وابستگی باعث می‌شود آزادگی و شهامتی که روحانیت همواره در دفاع از حقوق مردم داشته، تحت تأثیر قرار گیرد.

در گذشته، خود مردم این نهادها را اداره می‌کردند و اگر هم نتوانند، روحانیت همیشه به زندگی ساده و قناعت مشهور بوده و امکانات از طریق شهریه مراجع تأمین می‌شد. حالا اما ساختمان‌ها و فضاهای وسیعی ایجاد شده که بخش زیادی از هزینه‌هایش روی دوش دولت است. طبیعی است که آقای پزشکیان هم نمی‌تواند یکباره این بودجه‌ها را قطع کند.

مجموع بودجه‌های سازمان‌های‌ تبلیغاتی دینی از  بسیاری از وزارتخانه‌ها بیشتر است

از طرف دیگر، مجموعه‌های متعدد دیگری تحت عناوین تبلیغاتی و فرهنگی وجود دارند؛ مثل سازمان تبلیغات و نهادهای مشابه. اگر مجموع بودجه‌های آن‌ها را حساب کنید، حتی از بودجه بسیاری از وزارتخانه‌ها بیشتر می‌شود. آقای پزشکیان در دوران انتخابات ریاست جمهوری وعده‌هایی در همین زمینه داده بود، اما در این یک سال، هیچ اقدامی عملی صورت نگرفته است.

ما امیدوار بودیم در فصل بودجه، وقتی اعلام کردند که شخصاً در سازمان برنامه نشسته‌اند، واقعاً بودجه را عملیاتی کنند. یعنی مشخص شود هر بودجه‌ای که تخصیص می‌یابد، چه خروجی‌ای دارد و چه خدمتی به مردم می‌رساند. آیا این کار باید با این حجم نیرو و بودجه انجام شود یا نه؟ در حال حاضر ۹۰ تا ۹۵ درصد بودجه دولت صرف حقوق، مزایا و بیمه پرسنل می‌شود و عملاً چیزی برای عمران، سازندگی و سرمایه‌گذاری باقی نمی‌ماند.

اگر آقای پزشکیان واقعاً بودجه را عملیاتی کند، باید دست‌کم ۵۰ درصد نیروی انسانی در سازمان‌ها، نهادها و وزارتخانه‌ها کاهش پیدا کند. همچنین باید تکلیف بسیاری از مؤسساتی که خروجی و اثر ملموسی در زندگی مردم ندارند، روشن شود. اما بعید می‌دانم ایشان چنین کاری انجام دهد. زیرا با هر تغییری، یکی از بخش‌های همان وفاقی که شعارش را داده، آسیب می‌بیند. امیدوارم موفق شود، ان‌شاءالله بتواند.

هرکدام از نهادها مدعی و صاحب قدرت‌اند

* گفتید که زور ایشان نمی‌رسد. چرا؟

برای اینکه آن نهادها هرکدام مدعی‌اند و صاحب قدرت محسوب می‌شوند. هرکدام پشتیبانان خاص خود را دارند. به‌هرحال آن‌ها هم انسان‌های سیاسی هستند، حرف می‌زنند، تبلیغات می‌کنند، علیه دولت موضع می‌گیرند و مدام بر اهمیت و حیاتی بودن خود تأکید می‌کنند. همین فضاسازی‌ها و جوهایی که ایجاد می‌شود، عملاً دست دولت را می‌بندد.

شما نگاه کنید؛ همین بودجه‌هایی که دولت به نهادهای مختلف می‌دهد، چه خروجی و نتیجه‌ای دارد؟ در بسیاری موارد هیچ دستاورد ملموسی دیده نمی‌شود. با این حال دولت هم نمی‌تواند یکباره پرداخت‌ها را قطع کند.

همانطور که گفتم، در مرحله اول خود نهاد ریاست جمهوری و وزارتخانه‌ها هستند که بدنه‌های بسیار سنگینی دارند و به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را تعدیل کرد. حالا اگر بخواهند نیروی انسانی را کاهش دهند، باید برای کسانی که آزاد می‌شوند فکری بکنند. این افراد سال‌ها از همین بودجه‌ها ارتزاق کرده‌اند؛ بیرون کردنشان تبعات سنگینی برای دولت خواهد داشت، از جمله افزایش بیکاری. بنابراین باید برایشان کار جدید تعریف شود و شرایط تازه‌ای فراهم آید. این کار آسانی نیست، اما در نهایت راهی جز این وجود ندارد. دولت اگر خود را سبک نکند و بسیاری از وظایفش را بازنگری نکند، مشکلات پابرجا خواهد ماند.

بعد از آن، نهادهای دیگر هم مشخص هستند. شما اگر بشمارید، از سازمان تبلیغات گرفته تا سازمان‌های هنری، سازمان اوج و حتی خود صداوسیما؛ ببینید چه بودجه‌های سنگینی دولت ناچار است در آن‌ها تزریق کند و در یکی دو سال اخیر هم این بودجه‌ها چقدر افزایش یافته است.

یا مثلاً برخی مؤسسات وابسته به حوزه‌ها و نهادهایی مثل اوقاف. اوقاف خودش درآمدهای کلانی دارد و باید همان‌ها را در فعالیت‌هایش خرج کند. اما باز هم دولت به این نهاد میلیاردها، یا حتی هزاران میلیارد کمک می‌کند. این‌ها نمونه‌هایی است که آقای پزشکیان باید با آن‌ها مواجه شود. حالا اینکه زور ایشان به چنین تغییراتی برسد یا نه، مشخص نیست.

بخشی از این روند در دولت خاتمی شروع شد

* آیا در دولت‌های گذشته این دغدغه وجود داشته که جلوی این بودجه‌ها گرفته شود؟ اگر بوده، چرا این کار انجام نشده؟ آیا اراده ساختاری وجود نداشته؟

متأسفانه بخشی از این روند از دولت آقای خاتمی آغاز شد. آن زمان به‌خاطر رودربایستی و فضاسازی‌هایی که علیه دولت می‌شد ــ مثل اینکه دولت لیبرال است و برچسب‌های مشابه ــ این رویه شکل گرفت. در دولت‌های بعدی، به‌ویژه در دولت آقای احمدی‌نژاد، این موضوع شدت گرفت و «پول‌پاشی» عملاً به ابزاری برای اهداف سیاسی تبدیل شد. در آن مقطع هم درآمد ارزی کشور بالا بود و هم دست دولت برای این بذل و بخشش‌ها بازتر.

بخشی از این توزیع پول در قالب یارانه‌ها به همه مردم داده می‌شد، اما فراتر از آن، هر جا رئیس‌جمهور یا وزیری برای بازدید می‌رفت، امکان خرج‌های گسترده فراهم بود. متأسفانه این رویه به تدریج تثبیت شد و به ابزاری در دست جریان‌های مختلف سیاسی بدل شد؛ از نمایندگان مجلس گرفته تا ائمه جمعه و سایر شخصیت‌های سیاسی.

به همین دلیل هم کار امروز بسیار دشوار است. با این حال اگر آقای پزشکیان حتی درصدی از این وضعیت را اصلاح کند و گامی به جلو بردارد، ارزشمند خواهد بود. اگر بتواند شعار «بودجه عملیاتی» را محقق سازد، این تحول بسیار مهمی خواهد بود؛ البته مشروط بر اینکه زورش برسد. اما با شرایط کنونی کشور، من خیلی امیدوار نیستم.

* آقای کرباسچی، بودجه صدا و سیما ۲۹ هزار میلیارد تومان است؛ آن هم فقط بودجه رسمی و مستقلی که در جدول شماره هفت بودجه آمده، و علاوه بر آن بودجه‌های دیگری هم دارند. یک سازمان عریض و طویل مثل صدا و سیما، که خودشان هم می‌گویند مخاطب چندانی ندارد، را چطور می‌توان توجیه کرد؟

آنجا واقعاً یک بیابان است. این همه شبکه، صدها ایستگاه رادیویی و تلویزیونی و... اگر بخواهند بودجه را به‌صورت عملیاتی تنظیم کنند، باید نیمی از بودجه‌های صدا و سیما را هم از آن گرفت. صدا و سیمایی که خودشان آمار می‌دهند چه درصدی از شنونده و بیننده دارند و ضریب نفوذشان در جامعه چقدر است. حتی همین آمارها نشان می‌دهد که مرجعیت خبررسانی و اطلاع‌رسانی به سمت کانال‌ها و رسانه‌های بیگانه منتقل شده است.

اگر قرار باشد بودجه صدا و سیما را واقعاً عملیاتی ببینند، نه‌تنها نباید به آن‌ها چیزی پرداخت شود، بلکه باید بخشی از بودجه را هم از آن‌ها پس گرفت. واقعاً صدا و سیما یکی از مصادیق فاجعه است.

بعد هم به پرسنل صدا و سیما نگاه کنید؛ یک دگردیسی کامل در این سال‌ها رخ داده است. در گذشته صدا و سیمای جمهوری اسلامی با چه تعداد نیروی انسانی اداره می‌شد و ضریب نفوذش در میان مردم چقدر بود؟ مردم فیلم‌ها، سریال‌ها و اخبار آن را دنبال می‌کردند. حالا کیفیت تولیدات را ببینید، تعداد پرسنل را ببینید و مقایسه کنید با بودجه‌ای که دریافت می‌کنند.

اگر بخواهند به شکل عملیاتی نگاه کنند، باید بگویند: «ما این مقدار پول می‌دهیم، تو هم باید ضریب نفوذت در میان مردم به این میزان افزایش پیدا کند. آیا می‌توانی؟ اگر بله، بودجه را بگیر؛ اگر نه، چرا باید این حجم پول به تو تزریق شود؟

وفاق به معنای آن نیست که دولت از اقتدار اجرایی خود دست بردارد

* وقتی می‌گویید  یک بیابانی است و با وجود این همه بودجه کارایی ندارند، از مجموعه‌ای مثل صداوسیما چطور میتوانند تغییر رفتار دنبال بخواهند؟

بالاخره آقای رئیس‌جمهور شورای نظارت را در اختیار دارد. نماینده دولت باید آنجا حرف بزند، در مدیریت صداوسیما دخالت کند. این شورای نظارت سه قوه قرار است چه کار کند؟ غیر از اینکه خودش هم یک بودجه سربار و یک ساختمان و تعدادی پرسنل اضافه کند. اینها باید واقعا کار کنند. رئیس صداوسیما را باید هر شب به هیأت دولت بیاورند، بنشانند و یقه‌اش را بگیرند و بپرسند: شما چه می‌کنید؟ چرا اینقدر ضریب نفوذتان پایین است؟ چرا رسانه‌های بیگانه این‌طور توانسته‌اند بیننده جذب کنند؟

زمانی بعضی برنامه‌های صداوسیما آن‌قدر پرمخاطب بودند که ترافیک شهر فروکش می‌کرد و خیابان‌ها خلوت می‌شد چون مردم می‌خواستند پای آن برنامه تلویزیونی بنشینند. حالا چه؟ آیا صداوسیما امروز چنین ضریب نفوذی دارد؟

این ابزار در اختیار آقای رئیس‌جمهور هست و دستش هم از نظر اختیارات باز است، مخصوصاً در شرایط فعلی. باید مفهوم «وفاق» را طوری تفسیر کنند که به اعمال قدرت، اعمال حاکمیت و مدیریت اجرایی دولت لطمه نزند. وفاق به معنای آن نیست که دولت از اقتدار اجرایی خود دست بردارد. رئیس‌جمهور باید یقه هر وزارتخانه‌ای را بگیرد و بپرسد: تو این همه نیرو داری، این همه امکانات داری، پس چرا مردم این همه نارضایتی دارند؟ برای هر دستگاهی هم که پول اختصاص داده می‌شود، همین قاعده باید باشد، فرقی نمی‌کند.

آیا توانسته‌اند نماز جمعه‌هایی شبیه روزهای اول انقلاب ایجاد کنند؟

* بودجه عملیاتی در مورد نهادهای مذهبی را چطور می‌توان اجرا کرد؟

اشکالی ندارد به هر نهاد مذهبی یا علمی یا تبلیغاتی می‌خواهید پول بدهید، بدهید؛ اما این پرداخت باید واقعاً عملیاتی باشد. یعنی اگر به یک نهاد روحانیت، یک نهاد مذهبی، یک مسجد یا یک مؤسسه کمک می‌کنید، باید بپرسید خروجی آن چیست.

قبلاً که ما به این نهادهای مذهبی بودجه‌ای نمی‌دادیم، بر اساس آمارهای خود وزارت ارشاد، تعداد نمازخوان‌ها، میزان اعتقاد مردم به احکام شرعی، میزان روزه‌داری یا میزان پایبندی جوانان به اخلاق دینی مشخص بود. حالا باید پرسید: از سال گذشته که این بودجه‌ها افزایش یافته، چه تعداد نمازخوان اضافه شده؟ چه تعداد فرد متدین بیشتر شده؟ آیا خروجی مشخصی وجود دارد یا نه؟ این همان بودجه عملیاتی است.

اگر واقعاً می‌خواهند بودجه را عملیاتی کنند، باید حتی در کمک به این نهادها هم همین معیارها اعمال شود. مثلاً آمارها می‌گویند حدود ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار روحانی در کشور داریم. خب، اگر این میزان بودجه تخصیص داده می‌شود، تأثیر آن در جامعه چه بوده؟ جمعیت نمازجمعه در گذشته چقدر بوده و امروز چقدر است؟ آیا توانسته‌اند نمازجمعه‌هایی شبیه روزهای نخست انقلاب، با حضور پرشور و اثرگذاری شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، مقام رهبری یا آقای هاشمی، دوباره ایجاد کنند؟

در گذشته چه مقدار بودجه به ستاد نمازجمعه داده می‌شد و حالا چه مقدار؟ آیا این افزایش بودجه، اثری متناسب در شهرستان‌ها و استان‌ها داشته است؟ امروز صدها نمازجمعه برگزار می‌شود، اما باید دید چه میزان از این‌ها واقعاً مردم را جذب کرده است.

بنابراین اگر می‌خواهند بودجه را عملیاتی کنند، باید برای این بخش‌ها هم برنامه‌ای دقیق داشته باشند تا اثرگذاری واقعی در جامعه ایجاد شود؛ چه در جذب مردم به نماز و مراسم مذهبی، چه در سایر فعالیت‌ها. البته آن بخشی که توسط خود مردم و به‌طور مستقل اداره می‌شود، به خودشان مربوط است، اما آنجایی که دولت بودجه می‌دهد و می‌خواهد عملیاتی کند، باید همه چیز روشن و قابل ارزیابی باشد.




نظر شما درباره این مقاله:







استانداران در جایگاه «رئیس‌جمهور استان»
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 02.09.2025, 7:10

استانداران در جایگاه «رئیس‌جمهور استان»


وحیده کریمی /  روزنامه شرق

مسعود پزشکیان از همان روزهای نخست ورود به پاستور، ایده تمرکززدایی و تفویض اختیار به استانداران را در سر داشت؛ ایده‌ای که به گفته او می‌تواند ماشین سنگین و سلسله‌مراتبی بوروکراسی را چابک‌تر کند. اما اجرای آن به‌سادگی ممکن نیست. نگرانی‌ها از پیامدهای سیاسی این تصمیم، به‌ویژه شائبه شباهت به الگوی «فدرالیستی» در کشوری که ساختار حکومتی‌اش نه ایالتی است و نه فدرال، بارها مانع از اجرایی‌شدن این طرح شد. حالا اما رئیس‌جمهور ثابت قدم‌تر از گذشته با مصوبه هیئت وزیران درباره تفویض اختیار به وزرا، معاونان رئیس‌جمهور و استانداران گامی بلند برای به‌نتیجه‌رساندن آنچه در ذهن دارد برداشته است، هرچند ایده او منتقدان جدی و البته دارای نفوذ و قدرت کم ندارد که مهم‌ترینش رئیس مجلس است. بااین‌حال او چندی پیش در جمع استانداران با صراحت بیشتری از این سیاست سخن گفته و در معرفی ایده خود برای تفویض اختیار به استانداران، آنان را «رئیس‌جمهور استان» خواند؛ تعبیری که به همان اندازه که برانگیزاننده انگیزه مدیران است، می‌تواند محل مناقشه و چالش در سطح حقوقی و سیاسی کشور باشد.

جایگاه رئیس‌جمهور و مرزهای قانون

در ساختار حقوقی ایران، رئیس‌جمهور عالی‌ترین مقام اجرایی کشور و مسئول اجرای قانون اساسی است؛ فردی که قدرتش نه از نهادهای انتصابی، بلکه مستقیم از رأی مردم سرچشمه می‌گیرد. بنابراین طبیعی است که رئیس‌جمهور امکان تفویض بخشی از اختیاراتش را به مدیران زیرمجموعه داشته باشد. با این حال، پرسش اصلی این است که مرز این تفویض اختیار کجاست؟ آیا استانداران می‌توانند جایگاهی فراتر از «نماینده عالی دولت در استان» پیدا کنند و به «رئیس‌جمهور استان» بدل شوند؟

تفویض اختیارات اجرایی موضوع تازه‌ای در ایران نیست. در دولت‌های پیشین هم بارها صحبت از تمرکززدایی و واگذاری بخشی از تصمیم‌گیری‌ها به سطوح استانی مطرح شده است. اما این بار موضوع فراتر از یک اقدام اداری ساده جلوه می‌کند. وقتی پای واژگانی همچون «رئیس‌جمهور استان» به میان می‌آید، ماجرا رنگ و بویی سیاسی‌تر می‌گیرد و حساسیت‌ها را دوچندان می‌کند. منتقدان تندتر از سابق موضع‌گیری می‌کنند و حامیان هم بر ثمرات چابک‌سازی بر امور اداری و اجرایی تأکید می‌کنند.

‌رویکرد پزشکیان؛ کارآمدی و عدالت

پزشکیان در نشست اخیر با استانداران، تأکید کرد که تفویض اختیار «اقدامی صحیح و مؤثر» است و دولت او تا تحقق کامل آن عقب‌نشینی نخواهد کرد. او به صراحت گفت: «هر استاندار باید رئیس‌جمهور استان خود باشد». این جمله نشان می‌دهد رئیس‌جمهور به دنبال نوعی بازتعریف نقش استانداران است؛ نقشی که فراتر از اجرای دستورات دولت مرکزی باشد و به سطح ابتکار عمل و تصمیم‌گیری در حوزه‌های محلی ارتقا یابد. پزشکیان همچنین پیوند این سیاست را با عدالت مورد تأکید قرار داد: «عدالت در پذیرش پست‌ها، در احترام به جایگاه‌ها و در تعامل با انسان‌ها لازمه وحدت و انسجام جامعه است.»

از نگاه او، وقتی استانداران بتوانند با سرعت و آگاهی امور استان‌ها را هدایت کنند، اجرای عدالت در عمل محقق خواهد شد، نه صرفا در شعار. او همچنین بر شایسته‌سالاری در نظام اداری تأکید کرد: ارتقا در ساختار اداری باید پلکانی و مبتنی بر شایستگی باشد. پزشکیان نمونه‌هایی از عملکرد موفق استانداران در بحران‌های اخیر، از جمله «جنگ ۱۲ روزه»، را مثال زد تا نشان دهد که وقتی اختیار و اعتماد به مدیران داده شود، آنها می‌توانند فراتر از انتظارات عمل کنند.

جزئیات طرح؛ روایت معاون حقوقی رئیس‌جمهور

مجید انصاری، معاون حقوقی رئیس‌جمهور، پرده از جزئیات این طرح برداشته‌ است. به گفته او، طی دو ماه گذشته مجموعه اختیارات قابل واگذاری به استانداران، شورای تأمین، شورای برنامه‌ریزی استان و سایر شوراها شناسایی و احصا شده است. دو سوم این اختیارات در هیئت دولت تصویب شده و یک‌سوم باقی‌مانده نیز در هفته‌های آینده تصویب و ابلاغ خواهد شد.

بر اساس توضیحات انصاری، برخی اختیارات به‌طور ویژه به استانداران مرزی داده می‌شود؛ از جمله امکان برقراری تبادلات اقتصادی با کشورهای همسایه و ایجاد بازارچه‌های مرزی. این اختیارات در شرایط کنونی کشور که جنگ اقتصادی و فشارهای خارجی ادامه دارد، اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند.

معاون حقوقی رئیس‌جمهور همچنین خبر داد که ۱۶ اختیار دیگر شناسایی شده که نیازمند مصوبه مجلس است. به این ترتیب، پای مجلس نیز به ماجرا باز می‌شود و تنش‌های حقوقی و سیاسی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. او تأکید کرد که استانداران در مقام «نماینده عالی دولت» همچنان ناظر و راهبر خواهند بود و برخی اختیارات نیز مختص خود استاندار خواهد بود که هیچ دستگاه دیگری متولی آن نیست. در کنار اینها، وزرا نیز می‌توانند بخشی از اختیارات خود را مستقیم به مدیران استانی واگذار کنند.

نگاه حامیان؛ توسعه مناطق مرزی و چابک‌سازی دولت

حامیان این طرح آن را پاسخی به ناکارآمدی ساختار متمرکز اداری می‌دانند. مشاور رئیس‌جمهور در امور تشکل‌ها و احزاب در همین باره گفت: «برای تحقق توسعه پایدار در مناطق مرزی، ضرورت دارد اختیارات ویژه‌ای به استانداران داده شود تا ظرفیت‌های بومی به کار گرفته شود». به بیان دیگر، از دید حامیان، تفویض اختیار نه تهدیدی برای یکپارچگی سیاسی کشور، بلکه فرصتی برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های مغفول محلی است. آنها می‌گویند در شرایطی که سرعت تصمیم‌گیری حیاتی است، استاندار باید امکان واکنش سریع داشته باشد، نه اینکه برای هر تصمیمی در انتظار تأیید پایتخت بماند.

واکنش مجلس؛ مخالفت صریح قالیباف

اما این سیاست با مخالفت جدی محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، روبه‌رو شد. قالیباف در نامه‌ای رسمی خطاب به رئیس‌جمهور، مصوبه دولت را «خلاف قانون» دانست. او به اصل ۱۲۷ قانون اساسی و نظریه تفسیری شورای نگهبان استناد کرد و نوشت که تفویض اختیار دولت به نمایندگان ویژه رئیس‌جمهور محدود به امور اجرایی است و نمی‌تواند شامل همه اختیارات وزرا و سازمان‌ها شود.

از نگاه قالیباف، مصوبه دولت به‌گونه‌ای نگارش یافته که اطلاق آن به معنای تفویض «همه اختیارات» است، بدون آنکه موضوعات مشخص ذکر شود؛ امری که مغایر با قوانین ناظر بر حدود اختیارات وزرا و سازمان‌هاست. قالیباف هشدار داد: «پس از انقضای یک هفته مهلت مقرر در قانون، آن بخش از مصوبه که مورد ایراد قرار گرفته است، ملغی‌الاثر خواهد بود». این موضع نشان می‌دهد مجلس نه‌تنها در برابر این طرح ایستاده، بلکه به لحاظ حقوقی نیز ابزار لغو بخشی از آن را در اختیار دارد.

ابهام‌های حقوقی؛ واژگان یا واقعیت؟

یکی از نکات حساس در این بحث، استفاده رئیس‌جمهور از عبارت «رئیس‌جمهور استان» است. در سیاست، واژگان حامل بار معنایی‌اند و به‌کارگیری آن توسط عالی‌ترین مقام اجرایی کشور نمی‌تواند صرفا یک خطابه احساسی تلقی شود. اگر این تعبیر تنها برای برانگیختن انگیزه استانداران بوده، چرا باید این‌چنین حساسیت‌برانگیز شود؟ و اگر معنای حقوقی ضمنی داشته باشد، چگونه می‌تواند با ساختار غیرایالتی کشور سازگار شود؟ این ابهام‌ها پرسشی مهم پیش می‌کشند: مرز میان استعاره سیاسی و واقعیت حقوقی کجاست؟

یک مناقشه فراتر از تکنیک اجرائی

طرح پزشکیان برای تفویض اختیار به استانداران را نمی‌توان صرفا در سطح یک تکنیک مدیریتی تحلیل کرد. این طرح در نقطه تلاقی سه حوزه حساس قرار دارد: حقوق اساسی «حدود اختیارات رئیس‌جمهور و وزرا»؛ مدیریت اجرایی «چگونگی افزایش کارآمدی در استان‌ها»؛ سیاست قدرت «مناسبات میان دولت، مجلس و نهادهای عالی نظام». بنابراین از یک سو، دولت می‌کوشد در شرایط جنگ اقتصادی و فشارهای خارجی با تمرکززدایی، استان‌ها را به موتور محرک توسعه بدل کند. از سوی دیگر، مجلس نگران است که این روند به ایجاد مراکز قدرت موازی یا حتی برداشت‌های شبه‌فدرالی از ساختار سیاسی کشور منجر شود.

آزمونی برای دولت چهاردهم

پزشکیان با طرح ایده «استاندار به مثابه رئیس‌جمهور استان»، عملا وارد یک میدان پرچالش شده است. این آزمون تنها با سنجش کارآمدی استانداران یا همراهی مجلس به پایان نمی‌رسد؛ بلکه به چگونگی ترسیم خطوط دقیق میان تفویض اختیار و حفظ انسجام سیاسی کشور وابسته است.‌ اینکه آیا این سیاست به توسعه و عدالت در استان‌ها کمک می‌کند یا به جدالی نهادی میان قوا دامن خواهد زد، پرسشی است که پاسخ آن در ماه‌های آینده و در اجرای عملی این مصوبات آشکار می‌شود.

واقعیت این است که تنها در بستر اجرا می‌توان دید آیا «رئیس‌جمهور استان» استعاره‌ای انگیزشی باقی خواهد ماند یا نشانه‌ای از بازتعریف عمیق‌تر در ساختار اجرایی کشور خواهد بود.




نظر شما درباره این مقاله:







پزشکیان: آماده مذاکره با آمریکا هستیم
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 22:41

پزشکیان: آماده مذاکره با آمریکا هستیم





نظر شما درباره این مقاله:







«آدرس‌های غلط»، خطرناک‌تر از جنگ ۱۲ روزه
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 22:31

«آدرس‌های غلط»، خطرناک‌تر از جنگ ۱۲ روزه


عصر ایران - رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است: «مرزبانان فراجا ایران به‌صراحت اعلام کردند که رژیم صهیونیستی از مرز آذربایجان برای نفوذ پهپادها به سمت ایران استفاده کرده است.»

ابراهیم عزیزی افزوده است: ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه ایران این موضوع را با علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان مطرح کردند و او درخواست مدارک و مستندات کرد.

حالا اینکه ما مدارک ارائه کنیم یک موضوع است، اما خود واقعیت قابل انکار نیست. مرزبانان ما به‌وضوح گفتند: «ما آنجا بودیم و با چشمان خود دیدیم که پهپادهای اسرائیلی از خاک آذربایجان وارد ایران شدند.»

در این باره توجه به نکات زیر حائز اهمیت است:

۱ - این ادعا که اسرائیل از خاک آذربایجان به ایران حمله کرده است و مدت‌هاست از سوی برخی محافل مطرح می‌شود، وهن رسمی نیروهای مسلح کشور است. بدان معنا که نیروهای مسلح نه تنها نتوانسته‌اند در مرزهای کشور، پهپادهایی که با چشم غیر مسلح دیده می‌شد را رهگیری کنند، بلکه حتی قادر به ثبت و ضبط ورودشان هم نبوده‌اند و حداکثر کارشان این بوده که مرزبانان نگاه‌شان کنند و بعداً به ابراهیم عزیزی بگویند و لاغیر!

این در حالی است که هرگونه تحرکی در مرزهای هوایی قابلیت رصد و مستندسازی دارد کما این که در ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ایران یک فروند پهپاد آمریکایی را در خلیج فارس هدف قرار داد و برغم ادعای آمریکا مبنی بر پرواز پهپاد بر فراز آب‌های بین المللی، ایران بر اساس مستندات فنی به شورای امنیت اعلام کرد که پرنده آمریکایی در فراز آب‌های ایران سرنگون شده است.

حال چگونه ممکن است از مرز هوایی ایران و آذربایجان پهپادها وارد کشور شوند ولی حتی ورود یکی شان ثبت هم نشود ولو با دوربین موبایل؟! آیا رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس انتظار دارد ایران مرزبانانش را پیش علی‌اف ببرد و آنها بگویند ما دیدیدم و اثبات شود؟

مسوولان ما کی می‌خواهند یاد بگیرند که با سند و مدرک حرف بزنند؟!

۲ - این حرفی که رئیس کمیسیون امنیت ملی زده، مصداق بازر “تف سر بالا”ست. ایران بارها اعلام کرده که از هر کشور مورد تعرض قرار گیرد، بدان پاسخ قاطع خواهد داد. حالا ۲ ماه از جنگ گذشته و می‌گویند از خاک آذربایجان به ما حمله شده است! فکر نمی‌کنند که مردم، آن موضع قبلی مبنی بر “پاسخ به هر گونه تهاجمی” را کنار این ادعا می‌گذارند و می‌پرسند اگر واقعا چنین است، چرا واکنش نشان ندادید و نمی‌دهید؟ آیا این نشانه ضعف نیست؟! اگر هم حمله‌ای نشده یا بدون دلیل و مدرک حرف می‌زنید، بی خود می‌کنید این گونه با افکار عمومی و حیثیت کشور و نیروهای مسلح اش بازی می‌کنید.

۳ - فارغ از مصداق و بحث حاضر، نکته استراتژیک این است که یک جریان سیاسی خاص که اتفاقاً (!) در راستای منافع اسرائیل در کشور حرکت می‌کند، به طور روشمندی در صدد انهدام زیرساخت‌های سیاست خارجی ایران، از جمله تخریب روابط ایران با کشورهای جهان و به ویژه همسایه‌هاست. این همان خطی است که دیروز سفارت عربستان را به آتش کشید و ایران را وارد یک بحران دامنه دار منطقه‌ای کرد و امروز می‌کوشد روابط ایران و جمهوری آذربایجان و در اشل بزرگ تر، روابط تهران و آنکارا را تخریب کند.

کسانی که امروز بر روابط نزدیک باکو و تل آویو خرده می‌گیرند، فراموش نکنند که بعد از استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی سابق، نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین روابط بین دولت و مردم جمهوری آذربایجان با ایران وجود داشت ولی فرصت سوزی‌های ایران و سیاست‌های نابخردانه خارجی ما در کنار سایر عوامل بین‌المللی و منطقه‌ای باعث شد آذربایجان رفته رفته از ایران دور و به اسرائیل نزدیک شود. امروز هم عده‌ای می‌خواهند جمهوری اسلامی را به همان دام قبلی بیندازند و بر روابط زخم خورده تیر خلاص بزنند. گو این که در قاموس اینان، ایران نباید به جز با روسیه و چین با هیچ کشوری رابطه نزدیک داشته باشد و البته نوع روابط با این دو کشور نیز بر همگان عیان است!

۴ - نکته دیگر که نباید مغفول بماند، این است که بعد از جنگ ۱۲ روزه، به شکلی هدفمند و هوشمندانه، “پروژه آدرس‌های غلط” در کشور کلید خورد و کوشیده شده نقاطی که از آنها ضربه خوردیم به عللی غیر واقعی مرتبط شوند، مانند تقلیل موضوع پهپادها به حضور افغان‌ها، یا نسبت دادن شناسایی افراد ترور شده به واتساپ و نیز ادعاهایی بی‌سند درباره ورود پهپادها از آذربایجان. حال آن که در فقره اخیر، اگر مشکل امنیتی جدی در شمال غرب ایران را تهدید کند، نه ازسوی جمهوری آذربایجان که از سمت احزاب تجزیه‌طلب تروریستی و بقایای حزب دموکرات و کومله و پژاک است؛ همان‌ها که آنقدر علیه ایران اقدامات ضد امنیتی انجام دادند که مواضع شان در کردستان عراق بارها مورد حملات موشکی و توپخانه‌ای قرار گرفت و همان‌ها که همین چند سال قبل یکی از شهرهای کردنشین را برای مدت کوتاهی به اشغال نظامی درآوردند و با حرکت نیروهای مسلح بدان سمت، فرار کردند و شهر و مردمش آزاد شدند.

اگر افراد عادی و فاقد تحلیل در دام آدرس‌های غلط بیفتند حرجی بر آنها نیست ولی این که فردی در حد رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس، تهدیدهای واقعی و ملموس که در میدان رخ می‌دهد را نبیند و به ادعاهای غیرمستند در سویی دیگر مشغول شود، اسفناک و خطرناک است.




نظر شما درباره این مقاله:







عربستان و عراق فروش نفت خام به پالایشگاه هندی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 22:19

عربستان و عراق فروش نفت خام به پالایشگاه هندی





نظر شما درباره این مقاله:







یادمان جان‌باختگان راه آزادی / فرانکفورت
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 21:52

یادمان جان‌باختگان راه آزادی / فرانکفورت





نظر شما درباره این مقاله:







نگاهی شوخ طبعانه به زندگی نویسندگان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 21:07

این قسمت: ادگار آلن پو

نگاهی شوخ طبعانه به زندگی نویسندگان


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

در کودکی، پو واقعاً در گورستان آموزش دید. او ریاضی را با جمع و تفریق تاریخ‌های حک‌شده بر سنگ‌قبرها آموخت. امروز می‌توانید چهرهٔ ادگار آلن پو را همه‌جا ببینید، از دیوار کتاب‌فروشی‌ها گرفته تا بطری‌های نوشیدنی. اما همیشه این‌گونه نبود. مشهورترین نویسندهٔ ادبیات صادراتی آمریکا در نهایت در فقر و بی‌مهری هم‌وطنانش درگذشت. این فرانسوی‌ها بودند (که بنا به دلایلی نامعلوم اصرار داشتند او را فقط «ادگار پو» صدا کنند) که شهرت ازدست‌رفته‌اش را زنده کردند و او را به جایگاهی نمادین رساندند که امروز دارد. مرسی فرانسوا! دربارهٔ جری لوئیس بعداً صحبت می‌کنیم.

ادگار آلن پو پدر ادبیات ترسناک (macabre) بود، نویسنده‌ای که داستان‌های هولناک و شعرهای وهم‌آلودش راه را برای نویسندگانی چون اچ. پی. لاوکرفت (H. P. Lovecraft) و استیون کینگ (Stephen King) هموار کرد. با این حال، خودش از تاریکی می‌ترسید. روزی در اعترافی به دوستی گفت: «باور دارم که شیاطین در شب از فرصت استفاده می‌کنند تا افراد بی‌احتیاط را گمراه کنند.» سپس سریع افزود: «البته می‌دانی، من به آن‌ها اعتقادی ندارم.» شاید پو فقط حس می‌کرد که زیر ابری تیره زندگی می‌کند. و راست هم می‌گفت. در سه‌سالگی یتیم شد و توسط زوجی ثروتمند به نام جان و فرانسیس آلن (John and Frances Allan) در ریچموند ویرجینیا بزرگ شد. در واقع باید گفت که فقط نزد آنها بزرگ شد و به فرزندی پذیرفته نشد، چون جان آلن متکبر حاضر نشد پسر یک بازیگر تئاتر را به شجرهٔ خانوادگی «پاک» خود بیفزاید. با این وجود، پو نام خانوادگی ناپدری‌اش را به عنوان نام میانی خود برگزید و حتی بخشی از خلق‌وخوی خشک و متظاهر او را هم به ارث برد.

غیر از محبت، چیز دیگری که جان آلن نتوانست به پسرخوانده‌اش بدهد، پول بود. در واقع، فقر شاخص اصلی زندگی کوتاه پو شد. در دانشگاه ویرجینیا برای گذران زندگی‌اش، که شامل مقادیر زیادی مشروب هم می‌شد، به قمار رو آورد و بدهی بالا آورد. همین الگو دوباره در سال ۱۸۳۰، زمانی که به آکادمی نظامی آمریکا در وست پوینت پیوست (۱)، تکرار شد. او مایهٔ ننگ یونیفرم نظامی بود و بیشتر وقتش را به نوشیدن و خیال‌پردازی دربارهٔ راه‌های اخراج شدن می‌گذراند و سرانجام در ژانویهٔ ۱۸۳۱ موفق شد. با سرپیچی از دستورات مستقیم و غیبت مکرر در تمرینات نظامی، به جرم «غفلت شدید از وظیفه» دادگاهی شد. او هنوز هم تنها نویسندهٔ بزرگ آمریکاست که هم به وست پوینت راه یافت و هم از آن اخراج شد.

پو نمونهٔ کلاسیک یک مست دائم‌الخمر بود. یکی از هم‌کلاسی‌های دانشگاهش نوشت: «اشتیاق او به نوشیدنی‌های قوی، به همان شدت و همان اندازه عجیب ‌وغریب بود که به بازی ورق ... بدون مزه‌مزه کردن، یک لیوان پر را سر می‌کشید.» همان یک لیوان کافی بود تا او را از پا درآورد. بخشی از مشکل به دلیل جثهٔ ضعیف و مزاج بیمارگونه‌اش بود. در وست پوینت، آن‌قدر نحیف و پیر به نظر می‌رسید که دانشجویان شوخی می‌کردند ناپدری‌اش به جای او آمده است. در نهایت جان آلن چنان از سبک زندگی ولنگارانهٔ پو به ستوه آمد که او را از ارث محروم کرد و تهدید نمود اگر دوباره قدم به ملکش بگذارد، دستگیر خواهد شد.

بی‌پول و بی‌خانواده، پو نزد عمه‌اش، ماریا کلِم (Maria Clemm)، در بالتیمور ساکن شد. در همان زمان شروع به نوشتن داستان‌های کوتاه برای مجلات کرد. در سال ۱۸۳۶، در بیست‌وهفت سالگی، با دختر سیزده‌سالهٔ عمه‌اش، ویرجینیا (Virginia)، ازدواج نمود (۲)، آن هم پس از سه سال خواستگاری عجیب که بارها بابت ازدواج با دختری به این سن کم هشدار دریافت کرده بود. آن دو مدام در حال جابه‌جایی بودند: از نیویورک به فیلادلفیا، و دوباره به نیویورک. پو همیشه یک قدم جلوتر از طلبکارانش و یک جرعه فاصله با مستی‌های چندروزه داشت. درست وقتی که حرفهٔ نویسندگی‌اش رونق می‌گرفت، همسرش به سل مبتلا شد و درگذشت.

زندگی پو واقعاً کابوس‌وار بود و پایانش هم به همان اندازه وهمناک. در سپتامبر ۱۸۴۹، در مسیر سفر به نیویورک، در بالتیمور ناپدید شد. پنج روز بعد، در حالی که نیمه‌هوشیار و مست در مقابل میخانه‌ای ایرلندی، با لباس‌های مندرس و غریبه پیدا شد. او را به بیمارستان کالج واشنگتن منتقل کردند، جایی که دو روز آخر عمرش را در هذیان، با صدا زدن مردی مرموز به نام «رینولدز» و التماس به پزشک برای شلیک به سرش سپری کرد. سرانجام با فریاد از بستر بیماری: «خدایا، روح بیچاره‌ام را نجات بده!» تعادل خود را از دست داده و سپس جان داد.

هیچ‌کس دقیق نمی‌داند در آن پنج روز چه اتفاقی افتاد. شواهد حاکی از آن است که شاید توسط دسته‌ای اوباش انتخاباتی (electoral goons) ربوده شده، به زور مشروب خورانده و مجبور شده بود در انتخابات شهرداری بالتیمور صندوق‌ها را پر کند. مستی شدید ناشی از این ماجرا احتمالاً بیماری پیش‌زمینه‌ای مانند سفلیس، دیابت یا شاید هاری را وخیم‌تر کرد. هر چه بود، مرگی ناخوشایند رقم خورد – و بدتر از آن، اعتباری که اولین زندگینامه‌نویسش برای او ساخت. روفوس گریسولد (Rufus Griswold)، ویراستاری کینه‌جو که روزی مورد انتقاد پو قرار گرفته بود، در خاطراتی در سال ۱۸۵۰، او را فردی منحرف، معتاد و حتی مرتکب رابطهٔ نامشروع با عمه‌اش تصویر کرد. همه دروغ بود. تسویه‌حسابی حقیر پس از مرگ. اما دهه‌ها طول کشید تا نهاد ادبی (با کمی کمک از فرانسوی‌ها) او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ آمریکا به رسمیت بشناسد.

جمع همهٔ ترس‌ها

جای تعجب ندارد که پو از تاریکی می‌ترسید. او واقعاً در گورستان تحصیل کرد! وقتی در انگلستان به مدرسهٔ شبانه‌روزی رفت، کلاس درست کنار قبرستان بود. مدیر که حاضر نبود برای کتاب درسی هزینه کند، درس ریاضی را در میان قبرها برگزار می‌کرد. هر کودک باید یک سنگ قبر انتخاب می‌کرد و سن متوفی را با کم کردن سال تولد از سال مرگ حساب می‌کرد. حتی کلاس ورزش هم در همان فضای شاد (!) برگزار می‌شد. در اولین روز مدرسه، به هر دانش‌آموز یک بیلچهٔ چوبی کوچک داده می‌شد. اگر یکی از اهالی محل در طول ترم می‌مرد، بچه‌ها وظیفه داشتند قبرش را بکنند و به این ترتیب ورزش هوازی پرتحرکی انجام می‌دادند.

کلاغ سیاه گفت: «بدجور سرت کلاه رفت!»

پو به شعر کلاغ سیاه یا «غراب» (The Raven) خود بسیار می‌بالید و آن را «بزرگ‌ترین شعری که تاکنون نوشته شده» می‌نامید. (تواضع هرگز نقطهٔ قوتش نبود!) با این حال، تقریباً هیچ درآمدی از آن کسب نکرد. دلیل اصلی هم بی‌اطلاعی‌اش از قوانین حق نشر بود. او که بی‌صبرانه می‌خواست اثرش چاپ شود، آن را در روزنامهٔ نیویورک ایونینگ میرور (The New York Evening Mirror) منتشر کرد، بی‌آنکه بداند این کار باعث می‌شود همهٔ حقوق کپی‌رایتش از بین برود. از آن پس هر کسی می‌توانست شعر را چاپ کند – و بسیاری کردند، و سود کلانی هم بردند. وقتی پو سرانجام نسخهٔ خودش را منتشر کرد، شعر آن‌قدر همه‌جا پخش شده بود که هیچ‌کس حاضر به خریدنش نشد.

دیکنز و پرندهٔ از دست‌رفته

غراب مشهور پو در واقع الهام‌گرفته از پرندهٔ خانگی چارلز دیکنز (Charles Dickens) بود. «گریپ» (Grip)، کلاغ پرحرف دیکنز، به‌عنوان شخصیتی در رمان معمایی سریالی او به نام بارنابی رادج (Barnaby Rudge) ظاهر شد، رمانی که پو در سال ۱۸۴۱ نقدی بر آن نوشته بود. پو از استفادهٔ دیکنز از کلاغ سخنگو تمجید کرد و گفت که آن پرنده باید نقش مهم‌تری در داستان ایفا می‌کرد.

وقتی پو و دیکنز در سال ۱۸۴۲ برای اولین و آخرین بار همدیگر را دیدند، پرندهٔ محبوب تازه مرده بود. (ظاهراً از بطری رنگ بازیافت‌شده‌ای که دیکنز در اصطبل جا گذاشته بود نوشیده بود.) دیکنز ماجرا را برای پو تعریف کرد و پو همان شب به خانه بازگشت و کلاغی شوم و سخنگو را وارد شعری به نام «به لِنور» (To Lenore) کرد که مدتی کنار گذاشته بود. واژهٔ «Lenore» درست با «Nevermore» (دیگر هرگز) هم‌قافیه بود و این‌گونه، شعار معروف پرندهٔ سیاه و نحس شکل گرفت.

وقتی شاعران به هم می‌تازند

هیچ چیز به‌اندازهٔ دعوای شاعرانه تماشایی نیست. دشمن قسم‌خوردهٔ پو، هنری وادزورث لانگفلو (Henry Wadsworth Longfellow) بود، نویسندهٔ مشهور «ترانهٔ هیاواتا» (Song of Hiawatha) و دیگر اشعار. به دلایلی که هنوز پس از دو قرن روشن نیست، پو از تحسین اغراق‌آمیز به دشمنی آشکار با لانگفلو، اشعارش و حتی شخصیتش رسید. در سال ۱۸۴۰ نقدی تند بر تازه‌ترین شعر او نوشت و او را به سرقت ادبی از آلفرد لرد تنیسون (Alfred Lord Tennyson) متهم کرد. وقتی پاسخی دریافت نکرد، ادعا کرد لانگفلو یکی از اشعار خودش را هم دزدیده است. اکنون «جنگ لانگفلو» (Longfel-low) آغاز شده بود. بدبختانه برای پو، این نبرد چیزی جز اتلاف مهمات نبود. او هرگز مدرکی برای اثبات ادعاهایش ارائه نکرد و لانگفلو نیز با آرامش به این حملات شخصی پاسخی نداد. پس از مرگ پو، لانگفلو فقط با احترام از او یاد کرد و گفت: «من تندی نقدهایش را تنها ناشی از حساسیتی می‌دانم که از احساس مبهم بی‌عدالتی رنجیده بود.»

اوووه، چه ضربه‌ای!


در کودکی، پو واقعاً در گورستان آموزش دید. او ریاضی را با جمع و تفریق تاریخ‌های حک‌شده بر سنگ‌قبرها آموخت

به‌سوی آسمان!

پو گاهی دست به شوخی‌های روزنامه‌نگارانه می‌زد، به‌ویژه وقتی جیبش خالی بود. در آوریل ۱۸۴۴، او داستانی دربارهٔ اولین عبور بالن از اقیانوس اطلس به نیویورک سان (New York Sun) فروخت. او با افتخار نوشت:«سرانجام مشکل بزرگ حل شد. آسمان، همچون زمین و دریا، به دست علم فتح گردید و به شاهراهی آسان و عمومی برای بشر بدل خواهد شد.»

مقالهٔ پنج‌هزارکلمه‌ای او به‌قدری دقیق و حساب‌شده بود که حتی جزئیات بالن، خلبانش (مونک میسون (Monck Mason)، که نام یک بالن‌سوار واقعی بود) و سفر خیالی را با وسواس شرح داد. اما اینجا تنها یک مشکل وجود داشت: این که همه‌اش دروغ بود. فردای آن روز، روزنامه سان مجبور شد خبر قبلی خود را پس بگیرد کند: «از آنجا که نامه‌های رسیده از جنوب خبر عبور بالن از انگلستان را تأیید نمی‌کنند، گمان می‌بریم این خبر نادرست باشد.»

سنگ‌قبر بداقبال

ابر سیاه بدشانسی که ظاهراً تمام عمر به دنبال پو بود، حتی پس از مرگش هم مدتی همراهش بود. سنگ‌قبر اصلی‌اش را که سفارش داده بودند، قطاری از ریل در رفته له کرد! در نتیجه، تا سال ۱۸۷۵ که جسدش نبش‌قبر و دوباره دفن شد، او زیر نشانی ساده و عمومی با نوشتهٔ «شماره ۸۰» آرمیده بود.

به سلامتی، رفیق!

هر کسی که بخواهد وسایل آشپزخانه با برند «پو» به بازار عرضه کند، باید حساب چهره ای مرموز به نام «پو توستر» (Poe Toaster) را هم بکند. (۳) از سال ۱۹۴۹ به بعد، این غریبه اسرارآمیز با ردای سیاه هر سال در شب سالگرد تولد این نویسنده بر سر آرامگاه او ظاهر می‌شده است. شاید این هوادار آرامگاه به نظر شبیه شخصیتی از یکی از داستان های مشمئزکننده پو برسد، اما همانطور که متصدیان گورستان (و شمار زیادی از محققانی که هویت او را مورد بحث قرار می‌دهند) به شما خواهند گفت، او کاملاً واقعی است. آیین او همیشه یکسان است: به سلامتیِ متوفی می نوشد و سپس یک بطری نیمه خالی کنیاک و سه رز قرمز را به نشانه تحسین و احترام بر جای می گذارد. چرا سه رز؟ شاید نماد خود پو، مادرهمسرش و همسرش باشد که همه در همان قطعه خاک دفن شده اند. چرا کنیاک؟ هیچ کس نمی داند. و اصلاً چرا چنین کاری اصلاً انجام می شود؟ هیچ کس به خاطر احترام به پو و جدیت این مراسم سالانه، هرگز سعی نکرده این به سلامتی زن (Toaster) را متوقف کند تا از او بپرسد.

همه منتقدند!هرکسی یک ناقد است!

به نظر می‌رسد پو جامعهٔ ادبی را دو دسته می‌کند. عده‌ای، مانند فرانسوی‌ها، او را همچون خدا می‌پرستند. و عده‌ای دیگر تاب تحمل او و آثارش را ندارند. از منتقدان سرسخت پو می‌توان به تی. اس. الیوت (T. S. Eliot) اشاره کرد که او را دارای «ذهن فردی بااستعداد آن هم پیش از بلوغ» خواند. مارک تواین (Mark Twain) که گفت: «برای من نثرش غیرقابل‌خواندن است – درست مثل جین آستین (Jane Austen)» (یک تیر و دو نشان در ادبیات!)؛ و دبلیو. اچ. آودن (W. H. Auden) که شخصی‌ترین حمله را کرد و پو را «مردی زن صفت که عشق‌هایش عمدتاً محدود به گریه کردن در آغوش زنان می شد و نقش موش را بازی می کرد » نامید.

خویشاوندی با پو

بازیگر ادگار آلن پو چهارم، از نوادگان مستقیم استاد داستان‌های ترسناک، بهرهٔ فراوانی از نسبت خانوادگی با عموی بزرگ‌ـ‌بزرگش برده است. پو چهارم در فیلم مانکی‌بون (۴) (Monkeybone) و همچنین در یکی از قسمت‌های مجموعهٔ سابرینا، جادوگر نوجوان (Sabrina the Teenage Witch) در سال ۱۹۹۹ نقش خود پو اول را بازی کرد. وقتی که در حال تقلید از خویشاوند افسانه‌ای خود نیست، در نقش‌آفرینیِ ولگردهای روان‌پریش و مبلغینِ نمایشگاه‌های تفریحی در آثاری مانند «عروسک‌های سکسی» (Sex Puppets) و «اولیور توئیستِد» (Oliver Twisted) تخصص یافته است.

آیا آمادهٔ فوتبال هستی؟

در سال ۱۹۹۶، فوتبال حرفه‌ای پس از سیزده سال غیبت به بالتیمور (Baltimore) بازگشت. یک مسابقه برای انتخاب نام برای فرنچایز تیم جدید برگزار شد (۵) و در بزرگداشتی از مشهورترین چهرهٔ شهر، نام «غراب‌ها» (Ravens) بر نام‌هایی چون «یاغیان» (Marauders) و «آمریکایی‌ها» (Americans) پیروز شد. پس از دو سال بدون نماد (ماسکات)، در اوت ۱۹۹۸، تیم نه یک، بلکه سه نشانهٔ بخت معرفی کرد. در مراسمی پرزرق‌وبرق و عجیب، پیش از بازی پیش‌فصل مقابل تیم فیلادلفیا ایگلز (Philadelphia Eagles)، هر سه کلاغ از تخم‌های غول‌آسا «سر برآوردند». این‌ها بودند: ادگار: غرابی بلندقد، نیرومند، رقابتی، با پرهای بلند و چشمانی تیز و نافذ. آلن: پرنده‌ای کوتاه‌قد، لاغر و چابک. پو: جوجه‌ای چاق، تنبل، اما بی‌شک دوست‌داشتنی. تا امروز، خوشبختانه هیچ‌یک از این سه پرنده به مشکلی دچار نشده‌اند که مشخصهٔ اصلی خود پو در زندگی بود: اعتیاد به الکل.


* تصویر اول توسط هوش مصنوعی برای این موضوع تهیه شده است و بقیه تصاویر از خود کتاب است.

قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون

——————————
زیر نویس‌های مترجم:
۱: آکادمی نظامی ایالات متحده (United States Military Academy) که به طور گسترده به نام وِست پوینت شناخته می‌شود، دانشگاه آموزشی و مرکز تربیت افسران نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا است. این مؤسسه یکی از معتبرترین و تاریخی‌ترین مراکز آموزشی نظامی در جهان به شمار می‌رود. این آکادمی در سال ۱۸۰۲ و در دوران ریاست جمهوری توماس جفرسون تأسیس شد. البته اهمیت استراتژیک محل آن به دوران جنگ انقلاب آمریکا بازمی‌گردد، جایی که ژنرال جورج واشنگتن آن را مهم‌ترین موقعیت استراتژیک در آمریکا خواند و در سال ۱۷۷۸ یک پادگان نظامی در آنجا ایجاد کرد. وست پوینت در ایالت نیویورک و بر روی ساحل غربی رودخانه هادسون واقع شده است. محوطه این آکادمی با مساحتی حدود ۱۶٬۰۰۰ هکتار، یکی از بزرگترین محوطه‌های دانشگاهی در جهان است. وست پوینت بسیار بیشتر از یک دانشگاه یا آموزشگاه نظامی است. این نهاد یک مؤسسه تاریخی و نمادین است که مأموریت آن پرورش رهبران دارای شخصیت، توانا و فداکار برای نیروی زمینی و ملت آمریکا است. ترکیب منحصر به فرد آموزش آکادمیک نخبگان، تمرینات نظامی سخت‌گیرانه و تأکید بر اخلاق حرفه‌ای، آن را به یکی از سخت‌ترین و پراعتبارترین مراکز آموزشی در جهان تبدیل کرده است.
۲: در آن دوران در آمریکا قانون یکپارچه ای برای سم ازدواوجود نداشت. بلکه قوانین ازدواج بر عهده ایالات جداگانه بود. هر ایالت قوانین خاص خود را داشت. سن قانونی بسیار پایین‌تر از امروز بود. در بسیاری از ایالات، از جمله مریلند، سن قانونی رضایت برای ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود (و برای پسران ۱۴ سال). بنابراین، از نظر قانونی، ازدواج یک مرد ۲۷ ساله با یک دختر ۱۳ ساله کاملاً قانونی بود. این قوانین بازمانده از دوران قدیم بودند که بلوغ زودتر و امید به زندگی کوتاه‌تر بود و ازدواج در سنین پایین را برای تضمین بقای خانواده ضروری می‌دانستند. از آنجایی که ویرجینیا هنوز به سن قانونی بزرگسالی نرسیده بود، این ازدواج نیاز به رضایت مادرش ماریا (که عمه پو نیز بود داشت. آن طور که گفته می شود ماریا نه تنها با این ازدواج موافقت کرد، بلکه شدیداً آن را تشویق نمود. با وجود اینکه ازدواج آنها از نظر امروزی بسیار عجیب است، اما بیشتر شواهد و نامه‌های به جا مانده حاکی از آن است که رابطه پو و ویرجینیا در سال‌های اول بیشتر شبیه یک رابطه عمیق برادرانه و محافظتی بود تا یک ازدواج عاشقانه به معنای امروزی. پو اغلب از او با عناوینی مانند سیسی یاد می‌کرد. البته این پویایی با گذشت زمان و رسیدن ویرجینیا به بلوغ می‌توانست تغییر کرده باشد. ازدواج ادگار آلن پو با ویرجینیا محصول مستقیم قوانین منسوخ شده، شرایط سخت اقتصادی و هنجارهای اجتماعی کاملاً متفاوت با استانداردهای امروزی بود. این عمل در چارچوب قانونی آن زمان کاملاً مجاز بود، اما حتی در آن دوران نیز تا حدی حاشیه‌ساز محسوب می‌شد. در هر حال امروزه چنین ازدواجی در تمام ایالات آمریکا غیرقانونی و به عنوان کودک‌همسری محکوم می‌شود.
۳: از آنجایی که پاراگراف با موضوع «وسایل آشپزخانه با برند پو» آغاز شده، ذهن خواننده به سمت وسیله‌ای به نام toaster یعنی دستگاه تستر نان هدایت می‌شود. نویسنده با مهارت از این تشابه لفظی استفاده کرده تا یک طنز هوشمندانه بیافریند. این عبارت به طور مستقیم این تصویر طنزآمیز را ایجاد می‌کند که گویی این فرد مرموز خود یک «دستگاه تستر نان» است که به افتخار پو ظاهر می‌شود.
۴: مانکی‌بون (Monkeybone) یک فیلم کمدی فانتزیِ زنده/انیمیشنِ سیاه‌و‌سفید محصول سال ۲۰۰۱ به کارگردانی هنری سلیک است. این فیلم با استقبال ضعیف منتقدان و شکست تجاری مواجه شد. داستان فیلم درباره یک کاریکاتوریست به نام استو مابل (با بازی برندن فریزر) است که خالق یک کارتون محبوب به نام “مانکی‌بون” است. مانکی‌بون یک میمون شیطانی است که نمایندهٔ جنبهٔ تاریک و هوس‌های سرکوب‌شدهٔ شخصیت استو است. پس از یک حادثه، استو به کما می‌رود و روح او به دنیای عجیب و غریقی به نام «کما-لاما» سفر می‌کند. در این دنیا، او با نسخهٔ متحرک و شرور کارتون خود، مانکی‌بون، روبرو می‌شود که سعی دارد با فرار از دنیای کما-لاما و تسخیر بدن بی‌جان استو در دنیای واقعی، خودش را آزاد کند. در این فیلم، ادگار آلن پو چهارم (نتیجهٔ عموی بزرگ ادگار آلن پوی مشهور) در یک نقش کوتاه و کمدی ظاهر می‌شود. او نقش ادگار آلن پو، نویسندهٔ افسانه‌ای، را بازی می‌کند که در دنیای “کما-لاما” به سر می‌برد. در این دنیا، پو به عنوان یک هنرمند عذاب‌دیده و کمی دیوانه به تصویر کشیده می‌شود که از حضور در آنجا لذت نمی‌برد. این یک نقش خود ارجاعی و طنزآمیز است، چون بازیگر، خودش از نوادگان همان شخصیتی است که دارد بازی می‌کند.
۵: بازگشت فوتبال حرفه‌ای به بالتیمور به این معناست که یک تیم جدید (یک franchise جدید) جایگزین تیم قدیمی شهر Baltimore Colts) ) شده که در سال ۱۹۸۴ به شهر دیگری نقل مکان کرده بود. این تیم جدید امروز با نام Baltimore Ravens شناخته می‌شود.

* این زندگی نامه فصل چهارم از این کتاب می‌باشد: Secret lives of great authors: Robert Schnakenberg




نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه زندانیان سیاسی علیه احکام اعدام سه زندانی زن
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 18:18

بیانیه زندانیان سیاسی علیه احکام اعدام سه زندانی زن


بیانیه ۴۴ زندانی سیاسی علیه احکام اعدام شریفه محمدی، پخشان عزیزی و وریشه مرادی

جمعی از زندانیان سیاسی در بیانیه‌ای، احکام اعدام صادر شده برای شریفه محمدی، پخشان عزیزی و وریشه مرادی را محکوم کردند. آنها در این بیانیه، خواستار واکنش فوری نهادهای حقوق بشری نسبت به این احکام شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، آنها در این بیانیه اعتراض شدید خود را به حکم اعدام شریفه محمدی و همچنین احکام اعدام صادره علیه پخشان عزیزی و وریشه مرادی اعلام کرده و تاکید داشتند که مطابق اصل جهانی حق حیات، اجرای احکام اعدام مغایر با معیارهای انسانی و حقوق بشری است. آنها صدور چنین احکامی را در راستای تشدید فضای سرکوب و ارعاب در جامعه ارزیابی کردند.

متن کامل این بیانیه عینا در ادامه می‌آید:

«درحالی که آثار حکمرانی مستبدانه هر روز آشکارترشده و به صورت ناکارآمدی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر روز عینیت بیشتری می یابد، حاکمیت اما چاره کار را در تشدید فشار وسرکوب وصدور احکامی با ماهیت سرکوبگرانه با هدف القای ترس و وحشت برای پیشگیری از اعتراضات فراگیر مردمی و تزریق اعتماد به‌ نفس به دستگاه سرکوب نظام می‌داند. حقوق بشر حقوقی است جهان‌شمول و سنخیت عام با تمام جوامع وکشورها دارد.

ماده ۳ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به عنوان یک میثاق جهانی حق حیات را به عنوان یکی از حقوق غیرقابل سلب به رسمیت شناخته است. سلب حق حیات انسان به هردلیل سالهاست در اکثر جوامع بشری امری مذموم به دور از عقلانیت، مدنیت وتهی از شعور متعالی انسان تلقی می شود.

ما امضاء کنندگان بیانیه ضمن مخالفت قاطع و صریع خود با احکام اعدام درحال وآینده، اعتراض شدید خود را به حکم اعدام شریفه محمدی و همچنین احکام صادره علیه پخشان عزیزی و وریشه مرادی را اعلام می‌داریم و از تمامی مجامع بین المللی و وجدان‌های بیدار خواستار اقدام فوری و واکنش به این احکام ظالمانه هستیم.

۱- مطلب احمدیان ۲- محمدحسن پوره ۳ -داوود رضوی ۴ – فواد فتحی ۵ – مهران رئوف ۶ – محمد نجفی ۷ – مرتضی صیدی ۸ – سیامک امینی ۹ – سیامک ابراهیمی ۱۰ – سعید احمدی دلجو ۱۱ – خشایار سفیدی ۱۲- محسن قشقایی ۱۳- اسماعیل اسلامی ۱۴- محمدعلی محمودی ۱۵- رضا اهتمامی ۱۶- مهدی فراحی شاندیز ۱۷- سید محمد رضا فقیهی ۱۸- شهریار براتی ۱۹- اصغر امیرلو ۲۰- بهنام مهاجر ۲۱- طاهر حاج قربان ۲۲- محمدحسین سهرابی فرد ۲۳- شاهین ذوقی تبار ۲۴- عبدالله اردشیرعلیجانی ۲۵- پیام باستانی ۲۶- یوسف سیگاری ۲۷- مهران شاملو ۲۸- حسین شهسواری ۲۹- حسن عمیدی ۳۰- محمدمهدی محمدی رهبر ۳۱- وحید قدیرزاده ۳۲- مرسل کتابی ۳۳- سجاد ایمان نژاد ۳۴- آزاد پیکری فر ۳۵- یاسین ویسی ۳۶- امین سخنور ۳۷- مهدی همتی ۳۸- وحید سرخ گل ۳۹- میثم غلامی ۴۰- فرهاد حافظی ۴۱- سعید نسیمی ۴۲- حمیدرضا مزینانی شریعتی ۴۳- سالار طاهرافشار ۴۴- قدرت کهریزی»

***

شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت، در تاریخ ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت شد و پس از انتقال موقت به زندان سنندج، مجدد به زندان لاکان بازگردانده شد. او در تیرماه ۱۴۰۳ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به اتهام “بغی” به اعدام محکوم شد؛ حکمی که علی‌رغم ایرادات متعدد حقوقی و قضایی، نهایتاً توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تأیید شد. به گفته امیر رئیسیان، وکیل مدافع وی، این حکم بر پایه نظریه ضابط و بدون رفع نواقص پیشین صادر شده است. آقای رئیسیان همچنین اعلام کرد که همچنان برای اعاده دادرسی و توقف اجرای حکم از مسیرهای قانونی تلاش خواهند کرد.

وریشه مرادی، دیگر زندانی سیاسی زن محکوم به اعدام، اکنون در زندان اوین بسر میبرد و علیرغم مشکلات جسمانی از رسیدگی پزشکی محروم است. وی در مردادماه ۱۴۰۲ در حومه سنندج بازداشت و پس از پایان بازجویی‌ها از بند ۲۰۹ اوین به بند زنان منتقل شد. او در آبان‌ماه ۱۴۰۳ توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام بغی به اعدام محکوم شد. همچنین در یک پرونده جداگانه، به دلیل درگیری با مأموران زندان اوین در پی اعتراض به اجرای حکم اعدام یک زندانی دیگر، به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

در خصوص پخشان عزیزی نیز گفتنی است که این زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در تاریخ ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲ در تهران بازداشت و پس از نزدیک به چهار ماه نگهداری در بند ۲۰۹ زندان اوین، به بند زنان این زندان منتقل شد. او در مردادماه ۱۴۰۳ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، به اتهام بغی از طریق عضویت در جمعیت‌های معارض کشور به اعدام و چهار سال حبس محکوم شد. دیوان عالی کشور این حکم را در دی‌ماه همان سال تأیید کرد و دو درخواست اعاده دادرسی او، بدون بررسی دقیق پرونده، رد شد. خانم عزیزی همچنین در پرونده‌ای جداگانه به شش ماه حبس بابت اتهام تمرد محکوم شده و در حال حاضر نیز با اتهام جدید «آشوب در زندان» مواجه است. به گفته منبعی مطلع، پخشان مددکاری با سابقه ده سال فعالیت در کمپ‌های آوارگان روژاوا است و هیچ ارتباطی با گروه‌های مسلح نداشته است.




نظر شما درباره این مقاله:







تشکیل کارگروه ویژه امنیت روانی در دادستانی تهران
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 16:54

تشکیل کارگروه ویژه امنیت روانی در دادستانی تهران





نظر شما درباره این مقاله:







دبیر شورای عالی فرهنگی: مذاکره با آمریکا
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 14:36

دبیر شورای عالی فرهنگی: مذاکره با آمریکا





نظر شما درباره این مقاله:







کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 14:14

کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی





نظر شما درباره این مقاله:







جنگ ۱۲ روزه
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 13:20

جنگ ۱۲ روزه


سعید سلامی

خشت اول

سال‌ها پیش از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، آیت‌الله خمینی گفت: «من از سال‌های طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه‌ها، در نوشته‌ها، گوشزد کرده‌ام به مسلمین که این یک غدۀ سرطانی است در یک گوشۀ ممالک اسلامی...» (صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۱) او همچنین می‌گفت: «امروز قبله اول مسلمین به دست اسرائیل، این غده سرطانی خاورمیانه افتاده است. بر هر مسلمانی واجب است برای محو این غده سرطانی جهد کند.»

روح‌الله خمینی به‌عنوان یک شخصیت مؤمن و معتقد آشتی‌ناپذیر، آموزه‌ها و جهان‌بینی خود را از آیه‌های قرآن کریم می‌گرفت:

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده، سوره ۵، آیه ۸۲) به این معنا که «به طور مسلم دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت.»

«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ...» (اعراف، آیه ۱۶۷) به این معنا که «و یاد کن که پروردگارت فرمود که بر آنان [قوم یهود] کسی را تا روز قیامت خواهد گماشت که سخت‌ترین عذاب را به آنان بچشاند...»

آرمان و فتوای خمینی پس از استقرار جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷، به یک فرصت و هدف عملی‌تر تبدیل شد. بعد از ولایت علی خامنه‌ای، برای محو «این غدۀ سرطانی»، «محور مقاومت»، شبکه‌ای از شبه‌نظامیان و گروه‌های سیاسی اسلام‌گرای عمدتاً شیعی تحت حمایت جمهوری اسلامی، در خاورمیانه و یمن شکل گرفت. این محور با هدف هماهنگی و اتحاد در یک درگیری بزرگ با اسرائیل و دستیابی به هدف مشترک نابودی «صهیونیسم بین‌الملل» تشکیل شد و میلیاردها دلار برای آن هزینه شد. «خشت کج معمار نخستین، همچنان دارد کج بالا می‌رود.»

جمهوری اسلامی، برجام و تهدید اتمی

در تیرماه ۱۳۹۴، پس از ۲۰ ماه مذاکره در وین میان ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵، تفاهم هسته‌ای موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) امضا شد. بر اساس این توافق، ایران متعهد شد تا ذخایر اورانیوم غنی‌شده متوسط خود را پاکسازی کرده و ذخیره‌سازی اورانیوم با غنای کم را تا ۹۸ درصد کاهش دهد. همچنین، تعداد سانتریفیوژها برای حداقل ۱۵ سال به حدود دو سوم کاهش یافت. ایران با عدم غنی‌سازی اورانیوم با غلظت بیش از ۳.۶۷ درصد و نساختن تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم یا راکتور آب سنگین جدید موافقت کرد.

خامنه‌ای در سخنرانی خود در ۱۸ شهریور ۱۳۹۴ گفت: «یک جمله راجع به رژیم صهیونیستی عرض بکنم؛ بعد از اتمام این مذاکرات هسته‌ای، شنیدم صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی گفتند با این مذاکراتی که شد، تا ۵۲ سال از دغدغه ایران آسوده‌ایم. بنده در جواب عرض می‌کنم اولاً شما ۵۲ سال آینده را نخواهید دید. ان‌شاءالله تا ۵۲ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت؛ ثانیاً در همین مدت هم روحیه اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیست‌ها را راحت نخواهد گذاشت.» او بار دیگر به آیه قرآن اشاره کرد: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ...» (بر آنان کسی را تا روز قیامت خواهد گماشت که سخت‌ترین عذاب را به آنان بچشاند.)


تابلوی روزشمار نابودی اسرائيل در تهران

در بهمن‌ماه ۱۳۹۰، او اظهار داشت: «صریح می‌گوییم ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم. نتیجه‌اش هم پیروزی جنگ سی‌وسه روزه [جنگی میان اسرائیل و حزب‌الله لبنان در سال ۱۳۸۵] و پیروزی جنگ بیست‌ودو روزه [جنگ غزه به رهبری حماس و اسرائیل در آبان ۱۳۹۱] بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می‌کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این حرف نداریم.»

در حال حاضر ۹ کشور دارای سلاح هسته‌ای هستند. ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا نخستین کشورهایی بودند که به این سلاح دست یافتند و هر پنج کشور عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) هستند. این پیمان کشورهای فاقد سلاح هسته‌ای را به عدم ساخت یا دستیابی به آن متعهد کرده و کشورهای دارای سلاح هسته‌ای را ملزم به «مذاکره با حسن نیت در جهت خلع سلاح هسته‌ای» می‌کند.

آخرین گزارش سالانه مؤسسه بین‌المللی پژوهش‌های صلح استکهلم (SIPRI) تخمین زده است که تا ژانویه ۲۰۲۵، کشورهای دارای ذخایر کلاهک‌های هسته‌ای نظامی به شرح زیر بوده‌اند:

۱.  روسیه: مجموعه زرادخانه ۴۳۰۹ کلاهک هسته‌ای
۲.  ایالات متحده: مجموعه زرادخانه ۳۷۰۰ کلاهک هسته‌ای
۳.  چین: مجموعه زرادخانه ۶۰۰ کلاهک هسته‌ای
۴.  فرانسه: مجموعه زرادخانه ۲۹۰ کلاهک هسته‌ای
۵.  بریتانیا: مجموعه زرادخانه ۲۲۵ کلاهک هسته‌ای
۶.  هند: مجموعه زرادخانه ۱۸۰ کلاهک هسته‌ای
۷.  پاکستان: مجموعه زرادخانه ۱۷۰ کلاهک هسته‌ای
۸.  اسرائیل: مجموعه زرادخانه ۹۰ کلاهک هسته‌ای
۹.  کره شمالی: مجموعه زرادخانه ۵۰ کلاهک هسته‌ای

طبق این گزارش، شمار سلاح‌های هسته‌ای در جهان به‌طور تخمینی به حدود ۱۳,۰۰۰ کلاهک می‌رسد. هرچند این عدد کمتر از دوران جنگ سرد است (۶۰,۰۰۰ سلاح هسته‌ای)، اما کاهش آن، تهدید اساسی این سلاح‌ها برای بشریت را تغییر نمی‌دهد؛ به دلیل افزایش اندازه و توانمندی تخریبی آن‌ها. برای نمونه، کلاهک‌های هسته‌ای مستقر بر تنها یک زیردریایی هسته‌ای ایالات متحده، هفت برابر قدرت تخریبی تمام بمب‌هایی را دارند که در طول جنگ جهانی دوم استفاده شدند. ایالات متحده معمولاً ۱۰ فروند از این زیردریایی‌ها را به‌طور هم‌زمان در دریا دارد.

اما چرا آمریکا، برخی کشورهای غربی و اسرائیل با برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی مخالفند؟ محمود احمدی‌نژاد در چهارم آبان ۱۳۸۴ در همایشی با عنوان «جهان بدون صهیونیسم» گفت: «بدون تردید می‌گویم که این شعار و این هدف [«جهان بدون صهیونیسم»] دست‌یافتنی است و به حول و قوه الهی به زودی جهان، بدون آمریکا و صهیونیسم را تجربه کرده و در دوران درخشان حاکمیت اسلامی بر جهان امروز تنفس خواهیم کرد.»

برنامه هسته‌ای ایران در سال ۱۳۲۹ آغاز شد و در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۴۷ پیمان NPT را امضا کرد و در سال ۱۳۴۹ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. همچنین در سال ۱۳۳۷ به عضویت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) درآمد و در سال ۱۳۸۲ به‌طور داوطلبانه پروتکل الحاقی به معاهده NPT را امضا و اجرا کرد، اما در اسفند ۱۳۹۹، با توجه به مصوبه مجلس، از این پروتکل خارج شد و دیگر آن را اجرا نمی‌کند.

در ۲۰ بهمن ۱۳۸۱، محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، از تهیه سوخت هسته‌ای توسط متخصصان ایرانی برای نیروگاه‌های هسته‌ای خبر داد و در فروردین ۱۳۸۵ نیز محمود احمدی‌نژاد اعلام کرد که ایران موفق به غنی‌سازی اورانیوم به میزان ۳.۵ درصد شده است. در ۲۶ بهمن ۱۳۹۰، ایران از ساخت میله سوخت هسته‌ای ۲۰ درصد غنی‌شده و بارگذاری آن در راکتور تحقیقاتی ۵ مگاواتی تهران خبر داد. به نظر کارشناسان، جمهوری اسلامی تاکنون برای سایت‌های هسته‌ای خود حدود دو تریلیون (۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰) دلار هزینه کرده است.

روزنامه واشینگتن پست نوشت که یکی از دلایل مخالفت با برنامه اتمی ایران، «سیاست‌های تهدیدآمیز جمهوری اسلامی علیه آمریکا، غرب و اسرائیل» است. گزارش افق سالانه ارتش اسرائیل، ایران را رسماً به‌عنوان خطری که موجودیت اسرائیل را تهدید می‌کند، معرفی کرد. به گفته دنیس بلر، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، اسرائیل مصمم به جلوگیری از پیشرفت برنامه اتمی ایران است. برای آمریکا نیز، یک ایران هسته‌ای ترسناک و بازدارنده است. در اوت ۲۰۰۶، کمیته دائمی منتخب مجلس نمایندگان آمریکا در گزارشی به کنگره، با استناد به گفتار احمدی‌نژاد، ایران اتمی را «تهدیدی علیه امنیت ملی آمریکا» و جهان عنوان کرد و «موضع خصمانه ایران علیه آمریکا» را دلیل محکمی برای لزوم پیشگیری از دستیابی به فناوری هسته‌ای دانست.

جمهوری اسلامی، علاوه بر تأسیس بازوهای ترور و تخریب‌گر در گوشه‌وکنار جهان و پیگیری برنامه اتمی تهدیدآمیز خود با هدف نابودی «صهیونیسم بین‌الملل»، در میدان فلسطین تهران نیز روزشمار «نابودی اسرائیل» را نصب کرده است. خامنه‌ای در مرداد ۱۳۹۸ گفت: «در سال‌های نه‌چندان دور، فلسطینی‌ها با سنگ مبارزه می‌کردند، اما امروز به‌جای سنگ، مجهز به موشک‌های نقطه‌زن هستند و این، یعنی احساس پیشرفت.»

جنگ نیابتی

از سپیده‌دم هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲)، جنگ نیابتی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل رقم خورد؛ جنگی مرگبارتر و ویران‌گرتر از جنگ‌هایی که از سال ۱۹۴۸ آغاز شده بود. خامنه‌ای در ۱۸ مهر ۱۴۰۲ سعی کرد تهاجم حماس را خودجوش و مستقل از جمهوری اسلامی نشان دهد: «حامیان رژیم صهیونیستی و برخی از افراد این رژیم غاصب، یاوه‌گویی‌هایی در این دو سه روز کرده‌اند، از جمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی می‌کنند، اشتباه می‌کنند.» اما در ادامه سخنانش بی‌پرده و بی‌تعارف گفت: «ما البته از فلسطین و مبارزات آنان دفاع می‌کنیم. ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و شجاع فلسطینی را می‌بوسیم و به آن‌ها افتخار می‌کنیم.»


۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای حماس در حال شکستن حصار مرزی برای ورود و حمله به خاک اسرائيل

یورش ۷ اکتبر به شهرها و شهرک‌های اسرائیلی، حمله‌ای ترکیبی بود که در آن از پهپادها هم برای از کار انداختن مراکز رصد اسرائیلی استفاده شد. طبق داده‌هایی که اسرائیل از روی هزاران دوربین، فیلم و شواهد دیگر منتشر کرد، ۳۸۰۰ نیروی «نخبه» حماس با خودروهای کوچک، موتورسیکلت، بولدوزر و پاراگلایدر، خود را به شهرها و شهرک‌های اسرائیلی رساندند و شماری نیز با قایق‌های تندرو از طریق دریا وارد شدند.


ویرانی غزه در پی واکنش نامتناسب اسرائيل

با شکسته شدن حصار مرزی، بیش از ۲۲۰۰ نفر دیگر از غیرنظامیان فلسطینی ساکن نوار غزه با پای پیاده، دوچرخه و گاری‌های بسته به الاغ برای غارت و کشتن اسرائیلی‌ها به سوی نزدیک‌ترین آبادی‌های این کشور هجوم آوردند. برخی نیز در همان ساعات توانستند چند بار بین غزه و این آبادی‌ها تردد کرده و تراکتورها و خودروهای کیبوتص‌های اسرائیلی را سرقت کنند. در یک گزارش ویدیویی، یکی از مردان فلسطینی زنی سالخورده را کشت، با تلفن همراه او به مادرش در غزه زنگ زد و مژده داد: «... من با دست خودم این زن را کشتم و دارم با تلفن همراه او زنگ می‌زنم.» مادرش پاسخ داد: «می‌روم نماز شکر بخوانم» و برای پسرش آرزوی موفقیت کرد.


بحران گرسنگی در غزه

بنا به آخرین آمار رسمی، در نتیجه یورش‌های مسلحانه آن روز ۱۱۴۵ اسرائیلی کشته شدند. ۷۷۹ نفر از قربانیان غیرنظامی و ۳۸ کودک بودند. ۷۱ شهروند خارجی نیز که اکثراً کارگران مهاجر کشورهای آسیای شرقی بودند، در ساعات اولیه به قتل رسیدند. ۳۸۳ نفر از کشته‌شدگان، حاضران در «جشنواره صلح نووا» بودند. بر اساس گزارش مجله آنلاین تبلت، برخی زنان همان‌جا در کنار بدن دوستانشان و جنازه‌های بر زمین افتاده، مورد تجاوز قرار گرفتند. چندین نفر از این قربانیان پس از تجاوز کشته شدند و حدود ۲۵۰ اسرائیلی به‌عنوان گروگان به نوار غزه منتقل شدند.

واکنشی نامتناسب؛ مرگبار و ویرانگر

در پیامد تسلیح، تربیت و تقویت حماس از سوی جمهوری اسلامی و امتناع از پیدا کردن راه‌حلی دیپلماتیک، امروزه غزه باریکه‌ای است «ویرانِ ویرانِ ویران»، با بیش از ۶۳ هزار انسان جان‌باخته (تا امروز) و بیش از دو میلیون انسان مفلوک، «بر خاک افتاده، گرسنه، گرسنه، گرسنه». در چهار ماه اخیر بیش از ۱۷۰۰ نفر در محل توزیع غذا جان باخته‌اند.

جنگ نخواهد شد

علی خامنه‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۸ گفت: «در دو کلمه خدمت ملت عزیز ایران بگویم، جنگ نخواهد شد، مذاکره نخواهیم کرد.» اما جنگی بی‌واسطه آغاز شد.

بامداد پنج‌شنبه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ (۱۳ ژوئن ۲۰۲۵)، ارتش اسرائیل در عملیات «شیر برخاسته»، تهاجم نظامی گسترده‌ای را علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد. این حملات با بهره‌گیری از بیش از ۲۰۰ فروند هواپیما و پهپاد، سه مرکز اصلی غنی‌سازی اورانیوم شامل نطنز، فردو و اصفهان، سامانه‌های پدافندی زمین به هوا و اهداف دیگر را هدف قرار داد. هم‌زمان، انفجارهای عظیم در تهران خسارات گسترده‌ای به زیرساخت‌ها وارد کرد.

در همان ساعات اولیه، ۹ نفر از دانشمندان هسته‌ای به‌صورت هم‌زمان در خواب و در خانه‌شان کشته شدند. هدف از هم‌زمانی ترور، ممانعت از فرصت فرار اهداف دیگر بود. دانشمندان هسته‌ای به دلیل مراقبت تیم‌های «محافظت شخصی»، در خانه‌های خود احساس امنیت بیشتری می‌کردند و بنا به تجربه ترورهای قبلی، فکر می‌کردند که خطر اصلی در بیرون از خانه در کمین است؛ غافل از اینکه از سال ۲۰۲۲، دقایق کار و لحظات زندگی روزانه‌شان را ۲۰ افسر سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل در پروژه‌ای به نام «عملیات نارنیا» زیر نظر داشتند.

همچنین، در ساعات و دقایق اولیه، کل فرماندهی ارشد سپاه پاسداران و رئیس کل ستاد نیروهای مسلح نیز کشته شدند. پنت‌هاوس علی شمخانی، مشاور ارشد علی خامنه‌ای در برج منطقه «کوه نور» در محله کامرانیه تهران نیز هدف قرار گرفت.

«چکش نیمه‌شب»

در نیمه‌شب جمعه، ۱ تیر (۲۲ ژوئن)، یک گروه عملیاتی بزرگ برای حمله به سه سایت هسته‌ای ایران، شامل فردو، نطنز و اصفهان از خاک آمریکا به پرواز درآمد. گروه اصلی عملیات، شامل هفت بمب‌افکن بی-۲ اسپیریت با دو خدمه در هر هواپیما به همراه ۱۲۵ هواپیمای جنگنده، بی‌سروصدا و با حداقل ارتباطات به سمت شرق حرکت کرد. گروه حمله از پایگاه هوایی وایتمن در ایالت میسوری آمریکا پرواز کرد و با عبور از اقیانوس اطلس شمالی و تنگه جبل‌الطارق، از فراز دریای مدیترانه گذشت و پس از طی آسمان اسرائیل، سوریه و عراق، وارد فضای هوایی ایران شد و پس از پایان عملیات از همان مسیر به پایگاه وایتمن برگشت.

حدود ساعت ۱۲:۳۰، درست پیش از ورود گروه حمله به فضای هوایی ایران، یک زیردریایی آمریکایی مستقر در منطقه، بیش از ۲۴ موشک کروز تاماهاوک را به سوی اهدافی در سایت‌های روی زمین در اصفهان شلیک کرد. در مجموع، نیروهای آمریکایی حدود ۷۵ سلاح هدایت‌شونده دقیق در این عملیات به‌کار بردند که شامل ۱۴ بمب جی‌بی‌یو-۵۷ سنگرشکن بود و هر کدام وزنی حدود ۱۳,۶۰۰ کیلوگرم داشتند.


جنگنده‌های نیروی هوایی اسرائيل

پس از بمباران سایت‌های هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان، گروه عملیاتی «چکش نیمه‌شب» پس از ۱۸ ساعت پرواز بدون توقف و طی تقریباً ۱۱ هزار کیلومتر، از فضای ایران خارج شده و وارد مسیر بازگشت شد. در طول پرواز ۳۶ ساعته، هواپیماها چندین بار در حین پرواز سوخت‌گیری کردند. از شلیک به این گروه عملیاتی در مسیر بازگشت گزارشی منتشر نشد؛ سامانه‌های پدافندی ایران هم نتوانستند گروه را ردیابی کنند و در نتیجه، هیچ جنگنده ایرانی برای دفاع بلند نشد.

آتش‌بس شکننده

در دوازدهمین روز جنگ، ساعت ۱۸:۲ سوم تیر (۲۳ ژوئن) به وقت منطقه زمانی شرقی، ترامپ اعلام کرد که توافقی برای آتش‌بس بین ایران و اسرائیل تا ۲۵ ژوئن اجرا خواهد شد و این درگیری را «جنگ ۱۲ روزه» نامید. بر اساس اعلامیه ترامپ از شب دوشنبه، دو طرف توافق کردند که ایران حملات علیه اسرائیل را از نیمه‌شب متوقف کند و اسرائیل قرار بود ۱۲ ساعت پس از آن، از حملات علیه ایران دست بکشد. عباس عراقچی این ادعا را رد کرد و گفت هیچ پیشنهادی برای آتش‌بس پذیرفته نشده، اما ایران آماده است در صورت توقف حملات اسرائیل تا ساعت ۴ صبح به وقت تهران، عملیات نظامی خود را متوقف کند.

چهارم تیر، ساعت ۶:۴۵ صبح به وقت تهران، پدافند هوایی جمهوری اسلامی به حملات ادامه‌دار اسرائیل به تهران پاسخ داد و در ساعت ۷:۰۷ صبح، موشک‌هایی به سمت بئرشبع شلیک کرد که در آن حمله موشکی چهار شهروند اسرائیلی کشته شدند. صبح همان روز، اسرائیل اعلام کرد که با آتش‌بس دوجانبه‌ای که آمریکا و قطر میانجی‌گری کرده‌اند، موافقت کرده و اهداف عملیاتی خود را محقق‌شده می‌داند.

تلفات و خسارت‌ها

بنا به گفته سخنگوی دولت، جنگ ۱۲ روزه، ۱۰۶۲ کشته (نظامی و غیرنظامی) و ۵۸۰۰ زخمی برجای گذاشت. (در اسرائیل به دلیل اسکان شهروندان در پناه‌گاه‌ها، ۳۲ نفر کشته و ۳۲۳۸ نفر زخمی شدند.) طبق گزارش یکی از اعضای شورای شهر تهران، ۸۸۰۰ ساختمان تخریب شدند و ۵ هزار میلیارد تومان (۵ تریلیون تومان) این جنگ خسارت مالی به بار آورد. (بنا به گزارش‌ها، هزینه اسرائیل در این جنگ به ۶ میلیارد دلار بالغ شد.)

در ۱۲ روز جنگ، بیش از ۱۲ هزار پرواز در ایران لغو شد و حدود ۸۴۰ هزار بلیت باطل شد. خسارت تعلیق پروازها بیش از ۹ هزار و ۶۰۰ میلیارد (۹,۶۰۰,۰۰۰,۰۰۰) تومان برآورد شده است. شرکت خدمات فرودگاهی نیز ۷۰ درصد کاهش درآمد داشته است. به گفته ستار هاشمی، وزیر ارتباطات ایران، روزانه بیش از هزار میلیارد تومان در دوره جنگ به اقتصاد دیجیتال ایران ضرر وارد شد.

جمهوری اسلامی در مجموع ۵۷۴ موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد. از این تعداد ۲۰۱ موشک توسط آمریکا و اسرائیل رهگیری و ساقط شد، ۵۷ موشک به مناطق مسکونی پرجمعیت و حدود ۳۱۶ موشک به مناطق بیابانی اصابت کرد. کارشناسان هزینه موشک‌های جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه را تا ۶.۶ میلیارد دلار برآورد می‌کنند. از منظر سرانه تولید ناخالص داخلی، این جنگ برای ایران تا ۹۳ برابر پرهزینه‌تر از اسرائیل و ۳۷۱ برابر پرهزینه‌تر از ایالات متحده بوده است (به دلیل خرید قطعات و تسلیحات از طریق قاچاق و دلالان اسلحه).

جمهوری اسلامی در این جنگ، به‌رغم هشدارهای سازمان‌های بین‌المللی از جمله صلیب سرخ و سازمان ملل، چندین کلاهک خوشه‌ای سیمرغ (بی‌ال۷۵۵) به سوی بیمارستان و مناطق مسکونی اسرائیل پرتاب کرد. سازمان عفو بین‌الملل هم اعلام کرد که استفاده جمهوری اسلامی از بمب‌های خوشه‌ای علیه اسرائیل می‌تواند مصداق «جنایت جنگی» باشد. از هزار پهپاد شلیک‌شده، فقط یک پهپاد به خاک اسرائیل رسید.

در جنگ ۱۲ روزه، ۳۵ نفر از فرماندهان ارشد نظامی و ۲۸ دانشمند هسته‌ای مورد هدف قرار گرفتند. در عملیات «وعده صادق-۲»، ارزش موشک‌هایی که تا ۹۰ درصد به هدف اصابت نکردند، ۷۹ هزار میلیارد تومان برآورد شد. افزون بر این، قیمت موشک‌های «وعده صادق-۱» به حدود ۱۳۸ هزار میلیارد تومان بالغ شد که به ازای هر شهروند ایرانی، حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است.

اکنون، بعد از گذشت تقریباً دو ماه از آتش‌بس شکننده، هر دو طرف منازعه، جمهوری اسلامی و اسرائیل، هرکدام به دلایلی، خود را برای جنگ بعدی آماده می‌کنند. در نوشتار بعدی، از زاویه‌ای دیگر به نکات پیدا و ناپیدا و درس‌های «جنگ ۱۲ روزه» خواهم پرداخت؛ در صورتی که پرداختن به جنگ «آخرالزمانی» بعدی در اولویت قرار نگیرد.

——————————-
منابع:
- بی‌بی‌سی فارسی
- رادیو فردا
- ایران اینترنشنال
- ویکی‌پدیا
- و دیگر سایت‌های مرتبط

۳۰ آگوست ۲۰۲۵ / ۹ شهریور ۱۴۰۴




نظر شما درباره این مقاله:







زندگی قرضی: ایران در آستانه فروپاشی اقتصادی-اجتماعی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 12:33

زندگی قرضی: ایران در آستانه فروپاشی اقتصادی-اجتماعی


فرزاد امینی

۳۱ اوت ۲۰۲۵

ایران که در واقع کشوری ثروتمند است، امروز با یکی از سخت‌ترین بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در تاریخ مدرن خود روبرو است. حتی خرید مواد غذایی نیز برای ایرانیان تنها از طریق قرض و خرید نسیه ممکن شده است.

کشوری که با دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز برکت یافته و روزی قادر بود توسعه و رفاه را برای مردمش فراهم کند، اکنون به نقطه‌ای رسیده است که شهروندانش حتی برای خرید ابتدایی‌ترین مایحتاج زندگی - از نان و برنج گرفته تا مواد شوینده و روغن خوراکی - به وام و قرض متوسل می‌شوند.

آنچه زمانی به کالاهای گرانقیمتی مانند خودرو یا لوازم خانگی محدود بود، اکنون به کالاهای روزمره گسترش یافته است. تحت حاکمیت نظام روحانیون، بسیاری از خانواده‌ها حتی توان پرداخت نقدی یک کیلوگرم گوشت یا یک لیتر شیر را نیز ندارند، تا جایی که مغازه‌داران مجبور به نگهداری دفترچه‌های بدهی برای مشتریان خود شده‌اند.

این بحران تنها نتیجه تورم و سوء مدیریت اقتصادی نیست، بلکه مستقیماً بازتاب‌دهنده اولویت‌های سیاسی رهبری ایران است. در حالی که علی خامنه‌ای، رهبر عالی، میلیاردها دلار برای پیشبرد برنامه هسته‌ای، تأمین مالی شبه‌نظامیان منطقه‌ای، توسعه پروژه‌های موشکی و جنگ‌های نیابتی خود هزینه می‌کند، مردم برای ساده‌ترین نیازهای زندگی روزمره خود تقلا می‌کنند.

در کشوری با دارا بودن دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی و سومین ذخایر نفت جهان، بازنشستگان و کم‌درآمدها مجبور به خرید نسیه و اعتباری هستند. این تناقض دردناک به نمادی از شکاف روزافزون بین مردم و حکومت تبدیل شده است - شکافی که هر روز بر ناامیدی، خشم و بی‌اعتمادی عمیق می‌افزاید.

فروپاشی تدریجی

آمار رسمی تصویری روشن از این فروپاشی ترسیم می‌کند. تورم مواد غذایی اکنون از تورم کلی پیشی گرفته است. در ماه ژوئن گذشته (تیر ۱۴۰۴)، قیمت نان و غلات شانزده درصد افزایش یافت، در حالی که قیمت روغن خوراکی و گوشت قرمز چندین برابر سریع‌تر از درآمد خانوارها رشد کرد.

در چنین شرایطی، خانواده‌ها مجبورند نیازهای اولیه خود را از طریق بدهی‌های کوتاه‌مدت تأمین کنند - چرخه‌ای که قبل از پرداخت اقساط قبلی، دوباره از نو آغاز می‌شود و میلیون‌ها نفر را در فقر دائمی اسیر نگه می‌دارد. نتیجه این وضعیت، از دست دادن کامل پس‌اندازها، فروپاشی هر چشم‌اندازی برای ثبات و ناپدید شدن کوچک‌ترین مزایای زندگی مانند سفر یا سرگرمی‌های اوقات فراغت است.

بعد اجتماعی و روانی این بحران هشداردهنده است. عادی‌سازی بدهی به عنوان یک مکانیسم بقا، تحقیر روزمره شهروندانی که مجبور به التماس برای دریافت اعتبار از مغازه‌های کوچک هستند و شکاف عمیق‌تر بین اقلیت مرفه و اکثریت فقیر، عزت نفس ایرانیان را تحلیل برده و ساختار اخلاقی و اجتماعی جامعه را نابود می‌کند.

فقر در ایران امروز تنها به معنای گرسنگی نیست، بلکه به معنای پسرفت در آموزش و بهداشت و در نتیجه نابودی هر امیدی برای آینده نیز هست. جامعه‌ای که بخش‌های بزرگی از جمعیت آن دائماً با موعدهای بازپرداخت اقساط دست و پنجه نرم می‌کنند، جایی برای رشد، پیشرفت یا کرامت انسانی باقی نمی‌گذارد. چنین شرایطی بستری حاصلخیز برای نارضایتی فزاینده، اعتراضات گسترده و ناآرامی‌های اجتماعی فراهم می‌کند - تحولاتی که می‌توانند در ماه‌ها و سال‌های آینده به بحران‌های سیاسی و امنیتی تبدیل شوند و احتمال فروپاشی سیستم را بیشتر از درگیری نظامی کنند.

تراژدی باورنکردنی

این بحران درست در زمانی تشدید می‌شود که احتمال فعال‌شدن مکانیسم «اسنپ‌بک» (بازگشت تحریم‌ها) به دلیل برنامه هسته‌ای و اعمال کامل مجدد تحریم‌های بین‌المللی، بیش از هر زمان دیگری است. در صورت تحقق این سناریو، اقتصاد در حال فروپاشی ایران، تحت فشاری غیرقابل تحمل قرار خواهد گرفت. کاهش شدید درآمدهای نفتی، دسترسی محدود به بازارهای جهانی و انزوای مالی شدیدتر به این معناست که رژیم ملاها بار هزینه‌های سنگین خود را بار دیگر بر دوش مردم خواهد انداخت. اگر امروز خانواده‌ها مجبور به خرید قسطی سیب‌زمینی و پیاز هستند، فردا حتی نان و آب نیز برای اکثریت غیرقابل تهیه خواهد شد.

آنچه در ایران در حال رخ دادن است، یک تراژدی تقریبا باورنکردنی است: یک کشور غنی از منابع که توسط حکومتی با سیاست‌های مخرب و خصمانه، به یکی از فقیرترین و ناامیدترین جوامع منطقه تبدیل شده است. پیامدهای این افول به ایران محدود نخواهد ماند: تداوم این روند می‌تواند امواج جدیدی از مهاجرت اجباری، ناآرامی‌های اجتماعی و بی‌ثباتی سیاسی در سراسر خاورمیانه به راه اندازد.

زندگی با قرض - که امروز سرنوشت میلیون‌ها ایرانی است - تنها نتیجه سوء مدیریت اقتصادی نیست، بلکه محصول مستقیم حکومتی است که ایدئولوژی و بقای خود را بر نیازهای مردم ترجیح می‌دهد. آینده این کشور به صورت اقساطی فروخته شده است و اگر تغییرات بنیادینی رخ ندهد، نه تنها یک ملت تحقیرشده و فقیر بر جای خواهد ماند، بلکه منطقه‌ای نیز باقی خواهد ماند که بی‌ثبات‌تر از هر زمان دیگری است.

————-
* فرزاد امینی استاد دانشگاه، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی است. او در زمینه‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی و فناوری تخصص دارد.
* منبع مقاله: وبسایت https://www.mena-watch.com


نظر خوانندگان:


■ آقای امینی گرامی، به گوشه‌ای از اوضاع ویران و دور از انتظار اما به واقعیت جاری در میهن امروز ما پرداخته‌اید: «ایران که در واقع کشوری ثروتمند است، امروز با یکی از سخت‌ترین بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در تاریخ مدرن خود روبرو است. حتی خرید مواد غذایی نیز برای ایرانیان تنها از طریق قرض و خرید نسیه ممکن شده است.»، «فقر در ایران امروز تنها به معنای گرسنگی نیست، بلکه به معنای پسرفت در آموزش و بهداشت و در نتیجه نابودی هر امیدی برای آینده نیز هست.» و... اما شگفتا که معتقد هستید: «تحت حاکمیت نظام روحانیون، بسیاری از خانواده‌ها...»، «رژیم ملاها بار هزینه‌های سنگین خود را...»
بی‌تردید زندگی نسیه و قسطی بخش بزرگ هم‌میهنان ما، امروز نه پیامد «حاکمیت نظام روحانیون» و «رژیم ملاها» بلکه نتیجه ناگزیر حکومتی با اتوپیای مذهبی است که جهان‌بینی آن مبتنی است بر انفال (اموالی که بر اساس دیدگاه فقهی در اختیار حاکم اسلامی یا ولی فقیه قرار می‌گیرد؛ اموالی شامل کوه‌ها، دره‌ها، جنگل‌ها، مراتع، معادن، نفت و گاز، صید و شکار، اراضی موات (آباد نشده)، و اموال مجهول‌المالک یا بدون وارث)، برده داری و ولایت (پذیرش رهبری الهی و اعتقاد به جایگاه رهبرانی که از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند.)
در چهل و شش سال حاکمیت اسلامی در ایران، مکلاهایی از گونه محمدعلی رجایی، محمود احمدی‌نژاد و مسعود پزشکیان کم نبودند و کم نیستند که ردای روحانیت بر تن نداشتند و ندارند، اما با دیدگاه دینی‌شان در پی ایجاد همان دوزخی بودند و هستند که خمینی، مصباح یزدی و علی خامنه‌ای بنای آن را گذاشتند. به درستی معتقدید که این همه بیداد: « ... ـ که امروز سرنوشت میلیون‌ها ایرانی است - تنها نتیجه سوء مدیریت اقتصادی نیست، بلکه محصول مستقیم حکومتی است که ایدئولوژی و بقای خود را بر نیازهای مردم ترجیح می‌دهد.»
آری، این حکومت ایدئولوژیک دینی است که برای بقای خود و برای «بازدارندگی در برابردشمنان» خارجی و «رژیم صهیونی» به بهای ویرانی و درماندگی مردم در ایران، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... میلیارد ها دلار هزینه میکند و در داخل هر چند ساعت یک شهروند را از طناب دار آویزان میکند، به زندانیان تجاوز میکند، به چشم معترض ها شلیک میکند و در عمل زندانی به وسعت یک کشور می سازد: حکومت: «راه بهشت از دوزخ اسلام انقلابی میگذرد» شهروندان: « آب، برق، زندگی، حق مسلم ماست»
با احترام سعید سلامی





نظر شما درباره این مقاله:







چرا جنوب جهانی از روسیه دست نمی‌کشد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 11:30

چرا جنوب جهانی از روسیه دست نمی‌کشد


سارنگ شیدوره (مدیر برنامه جنوب جهانی در مؤسسه کوئینسی)
فارن پالیسی / ۱ سپتامبر ۲۰۲۵

* برای کشورهای در حال ظهور با جاه‌طلبی‌های رو به رشد، وجود سه قدرت بزرگ به دو قدرت ترجیح دارد.

هنگامی که غرب پس از تهاجم غیرقانونی روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ تحریم‌های شدیدی علیه روسیه اعمال کرد، تقریباً کل جنوب جهانی از مشارکت در این تحریم‌ها خودداری کرد. تلاش‌های دولت بایدن برای جلب حمایت کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا برای مشارکت در اقدامات سختگیرانه علیه روسیه تنها یک امضاکننده به دنبال داشت: سنگاپور.

با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، موضوع تحمیل هزینه به روسیه از طریق فشار بر کشورهای ثالث همچنان در دستور کار قرار دارد، اما این بار تعرفه‌ها به عنوان ابزار اصلی مطرح شده‌اند. ترامپ اخیراً خشم خود را متوجه هند کرده و تعرفه‌ای ۲۵ درصدی بر واردات این کشور اعمال کرده تا دهلی‌نو را تحت فشار قرار دهد تا خرید نفت از مسکو را متوقف کند.

پس از فراز و نشیب‌های بسیار در تلاش‌های ترامپ برای برقراری صلح در اوکراین، آخرین نشست‌ها در آلاسکا و واشنگتن دی‌سی نویدهایی را به همراه داشته است. با این حال، نتیجه نهایی همچنان بسیار نامعلوم است. سناتور لیندزی گراهام، یکی از جمهوری‌خواهان برجسته، همچنان تهدید می‌کند که هزینه‌های سخت‌تری بر هر کشوری که از روسیه انرژی خریداری کند، مانند هند و برزیل، اعمال خواهد شد تا ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، را به پایان دادن به جنگ ترغیب کند.

اما اگر واشنگتن فکر می‌کند که فشار تهاجمی می‌تواند جنوب جهانی را از روسیه دور کند، باید دوباره فکر کند. کشورهای جنوب جهانی دلایل خوبی برای حفظ روابط خود با مسکو دارند و حتی از تداوم حضور روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ در نظم جهانی استقبال می‌کنند.

درست است که بسیاری از کشورهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در سازمان ملل به محکومیت تهاجم روسیه به اوکراین رأی دادند. اکثر این کشورها با نقض حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین مخالف بودند، نگران تأثیرات جنگ بر امنیت غذایی بودند و از اشاره‌های روسیه به استفاده از سلاح هسته‌ای خشنود نبودند. اما آن‌ها همچنین علل جنگ را پیچیده می‌دیدند و گسترش مداوم ناتو به نزدیکی مرزهای روسیه را یکی از عوامل آن می‌دانستند. آن‌ها همچنین به خوبی از استانداردهای دوگانه و وعده‌های ناکام غرب آگاه بودند. طرح صلح اوکراین از سوی اندونزی و مأموریت گروهی از کشورهای آفریقایی، که هر دو در سال ۲۰۲۳ پیشنهاد شدند، نشان‌دهنده جستجوی جنوب جهانی برای یافتن موضعی میانه بین روایت‌های روسیه و غرب بود.

علاوه بر این، تعداد قابل‌توجهی از کشورهای جنوب جهانی در قطعنامه‌های سازمان ملل برای محکومیت تهاجم یا رأی ممتنع دادند یا اصلاً رأی ندادند. این شامل تقریباً کل جنوب آسیا، نزدیک به نیمی از کشورهای آفریقایی و حتی برخی از کشورهای جنوب شرق آسیا بود.

چرا جنوب جهانی به روسیه این‌قدر میدان می‌دهد؟ یک دلیل واضح این است که روسیه بازیگری عظیم در زمینه دفاع و انرژی است و بسیاری از کشورهای جنوب جهانی واردکنندگان عمده این دو هستند. روسیه بزرگ‌ترین منبع تسلیحات وارداتی برای هند، الجزایر و ویتنام است. در چندین کشور آفریقایی، به‌ویژه در منطقه ساحل، روسیه به عنوان ضامن امنیتی وارد عمل شده و جای فرانسه و ایالات متحده را گرفته است. در زمینه انرژی و تجارت، هند و ترکیه واردکنندگان عمده نفت روسیه هستند و برزیل به شدت به کودهای شیمیایی روسیه وابسته است تا بخش عظیم کشاورزی خود را فعال نگه دارد، همان‌طور که مکزیک و کلمبیا نیز چنین وابستگی‌ای دارند. روسیه همچنین بزرگ‌ترین بازیگر بین‌المللی در زمینه انرژی هسته‌ای است و پروژه‌های فعالی در چندین کشور از جمله بولیوی، مصر، هند، ایران و ترکیه دارد.

اما روابط دفاعی و اقتصادی روسیه تنها برای اقلیتی از کشورهای جنوب جهانی حیاتی است. در اینجا مسائل بسیار بیشتری از منافع صرفاً معاملاتی در جریان است که به عوامل ژئوپلیتیکی و تاریخی عمیق‌تر مربوط می‌شود.

جغرافیا در ژئوپلیتیک اهمیت زیادی دارد و به‌طور اتفاقی، روسیه در شمالی‌ترین نقطه قاره اوراسیا قرار گرفته است. دولت-ملت مدرن روسیه نیز نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. نتیجه این است که روسیه تقریباً به‌طور کامل از جنوب جهانی توسط یک سپر از کشورهای سابق شوروی جدا شده است. کشورهای جنوب جهانی دلیلی برای ترس از ورود تانک‌های روسیه ندارند. این جدایی جغرافیایی همچنین به این معناست که روسیه، برخلاف چین، هیچ‌گونه مناقشه ارضی با هیچ‌یک از کشورهای جنوب جهانی ندارد.

جنگ سرد نشان داد که قدرت‌های بزرگ می‌توانند کشورهای ضعیف‌تر را از راه دور بی‌ثبات کنند. بسیاری از رهبران و نخبگان جنوب جهانی در آن دوره از خرابکاری‌های مسکو هراس داشتند. اما اقدامات بی‌ثبات‌کننده اتحاد جماهیر شوروی ناشی از انگیزه ایدئولوژیک مسکو برای صدور کمونیسم بود. شکست کامل مارکسیسم-لنینیسم آن را در نظر جهانیان بی‌اعتبار کرد. روسیه به سمت ستایش پتر کبیر به جای ولادیمیر لنین چرخیده است. مسکو دیگر علاقه‌ای به صدور نظام حکومتی یا ایدئولوژی ناسیونالیسم روسی خود به جهان در حال توسعه ندارد — هرگونه جاه‌طلبی توسعه‌طلبانه آن به مرزهایش محدود است. مداخلات مزدوران روس و مداخلات رسمی‌تر در آفریقا به نظر می‌رسد با این روند مغایرت داشته باشد. اما مسکو از احساسات ضداستعماری مردمی برای کسب جایگاهی در ساحل و جاهای دیگر استفاده کرده است، اگرچه شروع به مواجهه با شکست‌های مشابه ضدشورش‌هایی کرده که فرانسه با آن‌ها روبه‌رو بود.

روسیه با وسعت عظیم سرزمینی، زرادخانه هسته‌ای، خودکفایی در دفاع و انرژی و توانایی مستقل برای اعمال قدرت فراتر از منطقه، به عنوان یک قدرت بزرگ شناخته می‌شود. همچنین هنوز DNA نهادی امپراتوری شوروی و دامنه جهانی آن را در خود دارد. با این حال، روسیه ضعیف‌ترین قدرت در میان سه قدرت بزرگ است؛ ایالات متحده و چین به‌وضوح قدرتمندتر هستند. به عبارت دیگر، روسیه به اندازه کافی قوی است که تا حدی مانع از تلاش‌های ایالات متحده و چین برای هژمونی شود، اما نه آن‌قدر که خود به یک هژمون جهانی تبدیل شود. این منطقه طلایی است که کشورهای جنوب جهانی با آن کاملاً راحت هستند.

تقریباً همه کشورهای جنوب جهانی خواهان چندقطبی بودن نظم جهانی هستند. به عنوان مثال، کشورهای بریکس (هشت کشور از ده کشور آن از جنوب جهانی هستند) در اجلاس ژوئیه در ریودوژانیرو از «جستجوی مشترک راه‌حل‌های مشترک برای چالش‌های جهانی و تقویت جهان چندقطبی» سخن گفتند. آن‌ها همچنین اظهار داشتند که چندقطبی بودن «می‌تواند فرصت‌هایی را برای کشورهای جنوب جهانی گسترش دهد تا پتانسیل سازنده خود را توسعه دهند و از جهانی‌سازی اقتصادی فراگیر، عادلانه و سودمند برای همه لذت ببرند.»

نئورئالیست‌های والتزی معتقدند که جهانی دوقطبی پایدارتر از جهانی چندقطبی است. اما برای کشورهای در حال ظهور با جاه‌طلبی‌های رو به رشد، وجود سه قدرت بزرگ به دو قدرت ترجیح دارد. دوقطبی بودن فشارهایی برای تشکیل یک دوگانگی — دو بلوک متضاد — ایجاد می‌کند، همان‌طور که در جنگ سرد شاهد بودیم. این دوگانگی جنوب جهانی را با انتخابی نامطلوب روبه‌رو می‌کند: یا کاملاً با یکی از بلوک‌ها هم‌راستا شوند یا اگر در برابر هر دو مقاومت کنند، خطر تبدیل شدن به میدان نبرد جنگ‌های نیابتی را بپذیرند. از سوی دیگر، یک آرایش G-2 (که در آن دو ابرقدرت در جهانی دوقطبی توافقی پشت پرده انجام می‌دهند) می‌تواند به شکل تقسیم حوزه‌های نفوذ باشد، که فشارهای بیشتری بر جنوب جهانی برای پیروی از قوانینی که توسط قدرت‌های بزرگ وضع شده‌اند، ایجاد می‌کند.

به همین دلایل، تداوم حیات روسیه به عنوان سومین قدرت بزرگ برای اکثر کشورهای جنوب جهانی مطلوب تلقی می‌شود. با وجود سه قدرت بزرگ فعال، وضعیت برای آن‌ها کمی آسان‌تر می‌شود. ایجاد یک G-3 دشوارتر از G-2 است. قدرت‌های متوسط می‌توانند سه قدرت بزرگ را در ترکیب‌های مختلف راحت‌تر بازی دهند تا دو قدرت. به طور کلی، چندقطبی بودن فضای استراتژیک بیشتری برای کسانی که در باشگاه قدرت‌های بزرگ نیستند فراهم می‌کند. حتی ممکن است امکان دستیابی چند کشور از جنوب جهانی به جایگاه قدرت بزرگ در آینده را افزایش دهد.

دیدگاه نسبتاً خوش‌بینانه جنوب جهانی نسبت به روسیه با تلاش‌های خود روسیه برای تحکیم جایگاهش نه تنها در آفریقا، بلکه در آسیا نیز تکمیل می‌شود. پوتین تلاش کرده است روابط با ویتنام را تعمیق بخشد؛ روابط با هند علی‌رغم تهدیدهای واشنگتن مقاوم باقی مانده است؛ و رئیس‌جمهور اندونزی امسال نشست G7 را نادیده گرفت و به جای آن به روسیه سفر کرد. مسکو نشان می‌دهد که به دور از منزوی شدن است و در عوض اعتبار خود را به عنوان یک قدرت بزرگ تقویت می‌کند و تا جایی که می‌تواند در برابر برتری ایالات متحده مقاومت می‌کند.




نظر شما درباره این مقاله:







سخنرانی پزشکیان در اجلاس سران سازمان شانگهای
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 9:58

سخنرانی پزشکیان در اجلاس سران سازمان شانگهای





نظر شما درباره این مقاله:







۴۷ جمله به یاد ماندنی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 9:20

۴۷ جمله به یاد ماندنی


محمود احمدی‌نژاد

۴۷ جمله به یاد ماندنی از فردی به یاد ماندنی احمدی نژاد

۱- این که می‌گویند دو تا بچه کافیه بنده معتقد نیستم. کشور ما برای ۵۰۰ میلیون نفر جا دارد

۲- هرگز نمی‌گذارند که اوباما رئیس جمهور شود چون سیاهپوست است

٣- كسی رو داریم كه با چشم معادن زیر زمین را تشخیص می‌دهد مثلا در این نقطه طلا هست یا در آن منطقه مس

۴- امارات اگر پیشرفت کند انگار ما پیشرفت کرده‌ایم

۵- بهای کنونی نفت (۱۵۰ دلار در سال ۸۶) بسیار پایین است و من پیش‌بینی می‌کنم که نفت به ۳۰۰ دلار برسد

۶- آمریکایی‌ها مثل سگ از من می‌ترسند، یک سخنرانی بکنم بهای نفت گران می‌شود و اقتصاد آمریکا فرو می‌پاشد

۷- اقتصاددانان غربی به من گفتند در کشور شما طی دو ساله معجزه‌ی اقتصادی قرن رخ داده

۸- سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده‌اند، مثل این پیرزن‌ها که در صف زنبیل می‌گذارند

۹- در سفر به عراق آمریکایی‌ها می‌خواستند من را بدزدند اما اراده امام زمان چیز دیگری بود

۱۰- امروز همه به این واقعیت معتقدند که در حال حاضر کشور را امام زمان مدیریت می‌کند

۱۱- تمام دنیا دست به یکی کرده‌اند تا این دولت را تخریب کنند اما هدف اصلی‌شان تخریب امام زمان است

۱۲- میانگین سن دانشمندان هسته‌ای ما ۱۷ سال است.

۱۳- یک دختر ۱۵ ساله توانسته است در زیرزمین خانه‌شان، اورانیوم را غنی‌سازی کند.

۱۴- در مناظره با کروبی: صدها کشور در جهان از ما الگوبرداری می‌کنند.

۱۵- بدرفتاری با ایرانیان در فرودگاهها دروغ است، با من و هیئت همراهم در همه جا خوش‌رفتاری می‌کنند.

۱۶- در آخرالزمان هوگو چاوز به همراه امام زمان و حضرت مسیح به زمین رجعت خواهد کرد.

۱۷- آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان پاره شود...!

۱۸- آقای مشایی مظلوم واقع شدند، ایشان هیچگاه نگفتند ما با ملت اسرائیل دوست هستیم بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم.

۱۹- روشنفکران، به اندازه‌ی بزغاله هم نمی‌فهمند.

۲۰- گوجه ‌فرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، سر کوچه‌ی ما ۱۲۰۰ تومان است.

۲۱- در دنیای ورزش، نتایج پاراالمپیک از المپیک مهمتر است.

۲۲- ایران آزاد ترین کشور دنیاست، در ایران بر خلاف آمریکا و اروپا یک نفر گرسنه هم پیدا نمی‌کنید.

۲۳- مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوع می‌گیرند. دموکراسی که آب و نان نمی‌شود.

۲۴- در خارج از کشور بچه ۴ ساله من را به مادرش نشان داد و گفت: محمود...!

۲۵- در سفر ایتالیا می‌خواستند من را با اشعه ایکس ترور کنند.

۲۶_ ۴۲۰ روزنامه و خبرگزاری بین‌المللی علیه دولت من می‌نویسند.

۲۷- اگر مصر آمادگی داشته باشد تا پایان وقت اداری امروز، روابط را (پس از سی سال قطع رابطه) برقرار می‌کنیم.

۲۸- یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف می‌زند، آن وقت شما بهش ایراد می‌گیرید؟

۲۹- عده‌ای می‌گویند که بازار آزاد همه چیز را حل می‌کند، ولی من به شما می‌گویم که بازار آزاد برای دزدها و پدرسوخته‌هاست.

۳۰- به خبرنگار خارجی: شما نماینده ملتتان هستید و باید به سؤال من پاسخ دهید...!

۳۱- حجم سرمایه گذاری در صنعت ایران، در این چهارسال ۶۰۰ میلیارد دلار بوده است.

۳۲- آن ممه را لولو برد...!

۳۳- در سازمان ملل: وان دقیقه، وان دقیقه

۳۴- آبو بریزید جایی که میسوزه، چرا جای دیگه می‌ریزید؟

۳۵- اطلاعات موثقی دارم که اوباما را با جادو و جنبل طلسم کرده‌اند وگرنه آدم خوبی بود.

۳۶- اگر از مردم ایران بپرسید تحریم چی هست بهتون میگن تحریم نَمَدی؟

۳۷- انگلیس کشوری کوچک در غرب آفریقاست که می‌خواهد برای دنیا تعیین تکلیف کند.

۳۸_ می‌گویند یارانه دهک‌های بالایی را حذف کنید، مگر یارانه‌ها دست ماست؟ یارانه‌ها مال امام زمان است و ایشان می‌خواهند بین همه بطور مساوی تقسیم شود.

۳۹_ مدرک تحصیلی ملاک نیست، آدم میشناسم که با مدرک سیکل تو نیروگاه اتمی بوشهر کار چهارتا مهندس رو انجام میده.

۴۰_ نگران بهداشت و درمان مردم فقیر آمریکا هستم. چرا اینها مثل ما دفترچه بیمه ندارند؟

۴۱- بر خلاف نظر بقیه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ می‌کنند...!

۴۲- به خبرنگار cnn: می‌توانیم ظرف ۲۰ دقیقه تمام کشورهای عربی را تصرف کنیم و از طریق کانال سوئز به دریای مدیترانه برسیم. شما این را می‌خواهید؟

۴۳- سال ۹۱: اگر ده سال دیگر به من مهلت بدهید کاری می‌کنم که آمریکا وارد کننده محصولات صنعتی و کشاورزی از ایران شود.

۴۴- از ۷ میلیون نفر جمعیت کره زمین بیش از ۳ میلیون نفر گرسنه‌اند.

۴۵- با چاقوی زنجان، دشمنان این مملکت را به دو نیم می‌کنیم.

۴۶- حاضرم با آقای اوباما در صحن علنی سازمان ملل در مورد شرایط وخیم زندگی مردم آمریکا مناظره کنم.


کانال مدیران نامدار ایران
telegram.me/excellentmanagers




نظر شما درباره این مقاله:







کدام کشورها بیشترین دستمزد را در جهان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 9:08

کدام کشورها بیشترین دستمزد را در جهان





نظر شما درباره این مقاله:







آغاز پایان جمهوری اسلامی / بهروز اسدی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 9:03

آغاز پایان جمهوری اسلامی / بهروز اسدی





نظر شما درباره این مقاله:







ناسیونالیسم جدید به رهبران ایران مشروعیت نمی‌بخشد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 7:11

ناسیونالیسم جدید به رهبران ایران مشروعیت نمی‌بخشد


بورجو اوزچلیک / فایننشال تایمز – ۳۱ اوت ۲۰۲۵

* صبر و تحمل مردم در برابر رژیمی که مقاومت فراملی را بر نیازهای اولیه شهروندانش ترجیح می‌دهد، رو به پایان است

دوازده روز جنگ با اسرائیل در ماه ژوئن، ضعف‌های ایران در زمینه اطلاعاتی، امنیت داخلی و پدافند هوایی را آشکار کرد. در مواجهه با تجاوز نظامی خارجی، حکومت به سراغ رویکرد ملی‌گرایانه رفت. در میدان‌های عمومی و شبکه‌های اجتماعی، مجموعه‌ای از تصاویر به ایران باستان، کوروش بزرگ، تخت‌جمشید و دیگر نمادهای پیشااسلامی در کنار نشانه‌های مذهبی شیعه ادای احترام می‌کنند. به نظر می‌رسد نوعی «ناسیونالیسم نوین» و ظهور نسلی تندرو که خود را متعهد به دفاع از جمهوری اسلامی می‌داند، در حال شکل‌گیری است.

روایت هرچه پررنگ‌تر مبنی بر این‌که غرب قابل اعتماد نیست، عملاً به سود رژیم تمام می‌شود. پس از بمباران‌های اسرائیل و تداوم ویرانی در غزه، بسیاری از ایرانیان بدبین شده‌اند که نزدیکی به غرب بتواند منافع ملی‌شان را تأمین کند. با این حال، همان‌گونه که برخی ادعا کرده‌اند، ضرورتاً اجتناب‌ناپذیر نیست که نسل بعدی ایرانیان به ایدئولوگ‌های سرسخت مذهبی یا ملی‌گرا تبدیل شوند.

هنگامی که حملات اسرائیل آغاز شد، ایرانیان یکپارچه پشت حکومت قرار نگرفتند، اما حس گسترده‌ای از غرور ملی و ایستادگی دیده می‌شد.

از آن زمان، ناسیونالیسم و ایجاد هراس دست در دست هم داده‌اند تا اقدامات سرکوبگرانه تهران علیه مخالفان، تحت پوشش دفاع از میهن، مشروع جلوه داده شود. در پی جنگ ژوئن، حکومت ایران به شدت سرکوب کرده و گزارش‌هایی از بازداشت تا ۲۱ هزار «مظنون» منتشر شده است.

برای واشنگتن و اروپا، چالش اصلی این است که ادعای رژیم را که می‌گوید غرب شریک قابل اعتمادی برای مردم ایران و آرزوهای آنان برای آینده‌ای بهتر نیست، به چالش بکشند.

جدال بر سر این‌که چه کسی نماینده گذشته، حال و آینده ملت ایران است، به شکل جدایی‌ناپذیری با بحران جانشینی در کشور گره خورده است. پرسش از این‌که چه کسی جانشین آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر کنونی خواهد شد، به قلب هویت دولت ایران بازمی‌گردد. شاید رژیم در پی حملات نظامی اسرائیل و آمریکا، از حمایت مقطعی برخوردار شده باشد، اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که تهران [حاکمیت ایران] همچنان با مشکل بنیادی تضعیف مشروعیت سیاسی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

شعارهای ناسیونالیستی از بالا نمی‌تواند مشکلات واقعی ایران را پنهان کند. کشور زیر فشار خاموشی‌های گسترده برق، سال‌ها خشکسالی و سوءمدیریت قرار دارد که کمبود روزانه آب را به همراه آورده است. تحریم‌های بین‌المللی که روز پنج‌شنبه از سوی رهبران بریتانیا، فرانسه و آلمان دوباره اعمال شد ــ با مهلتی ۳۰ روزه برای اجرا ــ در کنار کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، اقتصاد ایران را ویران کرده است. ایرانیان این را می‌دانند؛ حاکمانشان هم آگاهند.

بیشتر رژیم‌های اقتدارگرا نه به این دلیل دوام می‌آورند که تغییرناپذیرند، بلکه چون می‌آموزند خود را دگرگون کنند. تهران در هفته‌های اخیر نشان داده است که در حال تقویت تاب‌آوری سیاسی و نظامی خود برای احتمالی جنگ آینده است. انتصاب‌های نظامی به سرعت برای جایگزینی فرماندهانی انجام شد که در حملات اسرائیل کشته شدند، از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. علی لاریجانی، سیاستمدار باسابقه، بار دیگر به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شده است؛ سمتی که ۱۸ سال پیش برعهده داشت ــ نشانه‌ای از این‌که رهبران ایران از کمبود سیاستمداران عاقل و کارآزموده در عرصه دیپلماسی رنج می‌برند. مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، و دیگر اصلاح‌طلبان خواستار ازسرگیری دیپلماسی شده‌اند، اما از سوی مخالفان سیاسی مورد انتقاد قرار می‌گیرند؛ کسانی که تعامل با آمریکا و اروپا را دعوتی برای تهاجم‌های آینده می‌دانند.

موضع افسران نظامی در سال‌های پیش رو سرنوشت‌ساز خواهد بود. آیا آنان همچنان به هدف سپاه پاسداران در صدور انقلاب ــ که می‌توان گفت ناکام مانده ــ پایبند خواهند ماند، یا تمرکز کمتری بر قدرت‌نمایی در خارج و توجه بیشتری به دفاع از داخل کشور خواهند داشت؟ این مسئله همچنین به توازن قدرت میان ارتش و سپاه وابسته خواهد بود.

بازگشت به دیپلماسی جدی با هدف دستیابی به توافقی پایدار ــ نه صرفاً خرید زمان ــ حیاتی است. اما ایران نشانه چندانی از تغییر مسیر نشان نمی‌دهد. در ژوئیه، آمریکا، بریتانیا و متحدان اروپایی تلاش مأموران اطلاعاتی ایران برای «قتل، ربایش و آزار افراد در اروپا و آمریکای شمالی، در نقض آشکار حاکمیت ما» را محکوم کردند. ادامه حمایت تهران از حزب‌الله و دیگر گروه‌های مسلح غیردولتی، نشانه رویکرد «همان مسیر سابق» است که هرگونه چشم‌انداز ثبات بلندمدت منطقه‌ای را تضعیف می‌کند.

در نهایت، موج ناسیونالیسم ایرانی ممکن است تهران را به سمت کاهش حمایت پرهزینه از بازیگران منطقه‌ای و تمرکز بر مشکلات مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داخل کشور سوق دهد. چه در داخل و چه در خارج، صبر در برابر رژیمی که نیازهای مردمش را فدای پروژه «مقاومت» فراملی می‌کند، رو به پایان است. اما اگر غرب از تعامل دیپلماتیک سر باز زند و صرفاً بر فشار نظامی تکیه کند، به مردم ایران کمکی نخواهد کرد.

———
* بورجو اوزچلیک(Burcu Özçelik)، پژوهشگر ارشد در اندیشکده سلطنتی مطالعات امنیتی و دفاعی در لندن است




نظر شما درباره این مقاله:







شکارگاه؛ تبلور فروغ انسانیت در دل استبداد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 21:20

شکارگاه؛ تبلور فروغ انسانیت در دل استبداد





نظر شما درباره این مقاله:







دخیل بستن خامنه‌ای به چوبه‌دار!
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 21:06

دخیل بستن خامنه‌ای به چوبه‌دار!


م. روغنی

پس از حملهٔ تروریستی ۷ اکتبر که بر اساس شواهدی با چراغ سبز خامنه‌ای انجام شد، پایان تدریجی بنیادگرایی اسلامی به سرکردگی جمهوری جهل و جنایت آغاز گردید.

اسرائیل در واکنش به این حملهٔ یهودی‌ستیزانه، ماشین جنگی‌اش را به حرکت درآورد و در چندین جبهه به رویارویی با نیروهای بنیادگرا روی آورد که در توهم نابودی اسرائیل به سر می‌برده و می‌برند.

اولین قربانیان توطئهٔ ۷ اکتبر، ده‌ها هزار نفر از مردم بی‌گناه غزه بودند که گروه تروریستی حماس پس از ۱۷ سال حکومت در این باریکه با خودداری از ساخت حتی یک پناهگاه زیرزمینی، جان فلسطینیان ساکن را در معرض نسل‌کشی ارتش اسرائیل قرار داد. هم‌اکنون این نسل‌کشی با شدت بیشتری با انتخاب «کینگ ترامپ» از جمله به‌صورت کشتار و گرسنگی گستردهٔ ساکنان، اجرای راهبردهای فلسطین‌ستیزی دولت تروریستی نتانیاهو، خطر کوچ اجباری آنان از سرزمین مادری، شتاب در شهرک‌سازی‌های غیرقانونی و سرکوب در کرانهٔ باختری ادامه یافته است!

واکنش «ناتوی» محور مقاومت، از حزب‌الله لبنان گرفته تا حشد الشعبی و حوثی‌های یمن علیه کشتار در غزه با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی خامنه‌ای، جنگ علیه تروریسم اسلامی را به خارج از غزه کشاند و پس از تضعیف چشمگیر این محور در پی کشته شدن رهبران برجستهٔ این گروه‌ها در غزه، تهران و لبنان، و فرار بشار اسد به مسکو، نوبت به جمهوری جهل و جنایت رسید.

علل جنگ ۱۲ روزهٔ خامنه‌ای، نتانیاهو و ترامپ را باید در راهبردهای ایدئولوژیک اسرائیل و آمریکاستیزی خامنه‌ای جستجو کرد که در عمل به اصرار ولی مطقهٔ فقیه از جمله بر ادامهٔ پروژهٔ کاملاً مشکوک هسته‌ای، ساخت فله‌ای موشک‌های بالستیک با بمب‌های خوشه‌ای ممنوعه که حتی در مناطق غیرنظامی اسرائیل به‌کار برده شد [۱]، تلاش بر مسلح کردن گروه‌های نیابتی و مشارکت در جنگ تزار روسیه علیه مردم بی‌گناه به‌ویژه کودکان اوکراینی نمایان می‌گردد.

کشته شدن ۱۸۴ غیرنظامی و ۹۰۰ نظامی شامل ده‌ها سردار ارشد سپاه و ارتش، بیش از ۱۰ دانشمند هسته‌ای، نابودی بیش از هزار موشک بالستیک و صدها پرتاب‌گر و سرانجام خسارت شدید و حتی بنا به گفتهٔ عراقچی نابودی تأسیسات هسته‌ای هزار میلیارد دلاری، و به‌تازگی فعال شدن مکانیسم ماشه، بخش کوچکی از زیان‌های ناشی از راهبردهای خانمان‌سوز جنگی بود که بنیادگرایی اسلامی را باید مسئول مستقیم آن دانست.

خامنه‌ای که در پناهگاه پنهان شده و بنا به گزارش‌هایی از روی هراس با آمبولانس جابه‌جا می‌گردد، تنها توانسته است در جبههٔ داخل به‌یاری سرکوب‌های وحشیانه علیه مردمان کشور با هزینهٔ از دست رفتن مشروعیت حداکثری نظام دینی، کامیابی‌هایی به دست آورد که پایداری آن با تردید کامل روبه‌روست. زندان، شکنجه، اعترافات اجباری و بالاخره اعدام از جمله شیوه‌هایی است که اراذل و اوباش خامنه‌ای وظیفهٔ اجرای آن‌ها را به‌عهده گرفته‌اند.

در این میان ابزار اعدام به‌ویژه پس از جنگ ۱۲ روزه از برجستگی شایان توجهی برخوردار و یادآور رویدادهای دههٔ ۶۰ و اعدام‌های فله‌ای خمینی در کشور است. خامنه‌ای در یک سخنرانی گفته بود خدای امروزی در جمهوری اسلامی همان خدای دههٔ ۶۰ می‌باشد.

اعدام در ایران به بالاترین میزان خود در دو دههٔ اخیر رسیده است. گزارش جدید سازمان حقوق بشر ایران نشان می‌دهد که در سال ۲۰۲۴، دست‌کم ۹۷۵ نفر در ایران اعدام شده‌اند که نسبت به سال گذشته ۱۷ درصد افزایش داشته است.

خبرگزاری‌های سپاه، به‌تازگی از بازداشت دست‌کم ۷۰۰ نفر و اعدام ۶ نفر به جرم «جاسوسی» خبر داده‌اند. اما بنا بر منابع حقوق بشری آمار واقعی بیشتر از آمار رسمی است [۲]. شمار واقعی بازداشتی‌ها به ۱۸۰۰ نفر می‌رسد. بیشترین بازداشت‌ها در یک ماههٔ پس از جنگ ۱۲ روزه مربوط به شهروندان کُرد بوده که به ۵۰۰ نفر می‌رسد.

خامنه‌ای برای نجات، به چوبه‌دار دخیل بسته است. این تنها سرکوب ساده است که دستگاه فاسد قضائیهٔ جمهوری اسلامی می‌تواند بدون هیچ واهمه‌ای انجام دهد. بنا به گزارش منابع حقوق بشری از شنبه ۳۰ تیر تا پنج‌شنبه چهار مرداد، دست‌کم ۲۷ زندانی در شهرهای گوناگون کشور اعدام شدند، در واقع جمهوری جهل و جنایت در شش روز هر ۵ ساعت یک نفر را اعدام کرده است [۳].

هشدار نگران‌کننده دربارهٔ اعدام‌ها گزارش روزنامهٔ بریتانیایی ساندی تایمز است که بر اساس آن از اعدام احتمالی ۱۰۰ زندانی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل خبر داده است [۴].

این در حالی است که کشورهای اروپایی و سازمان‌های بین‌المللی در تلهٔ هسته‌ای خامنه‌ای گرفتار و نقض حقوق بشر در ایران به حاشیه رانده شده است. در نتیجه بهترین شرایط برای ایجاد ترس و واهمه به‌منظور پیشگیری از اعتراضات توده‌ای فراهم شده است.

کشور علاوه بر تهدیدات خارجی، از بحران‌های گوناگونی از جمله کمبود آب، برق، گرانی، بی‌اعتبار شدن پول ملی، فساد و بی‌کفایتی گستردهٔ دولت و نارضایتی فراوان روبه‌روست و دولت بی‌اختیار پزشکیان می‌کوشد از راه گفتاردرمانی و رویکردی دوگانه میزان نارضایتی‌ها را کاهش دهد. با این حال براساس نظرخواهی مؤسسهٔ گمان در سال ۱۴۰۳، بیش از ۷۰ درصد ایرانیان با ادامهٔ جمهوری اسلامی مخالفند [۵]. گرایش اصلی سیاسی در جامعه «براندازی نظام جمهوری اسلامی» (۴۰٪) و سپس «گذار ساختاری از جمهوری اسلامی» است.

جای تأسف است با وجودی که خامنه‌ای و نظام دینی‌اش در ضعیف‌ترین دوران حکمرانی دیکتاتوری‌اش به سر می‌برد، مخالفان نظام از همبستگی و همراهی بی‌بهره‌اند. بخشی به‌یاری آمریکا و اسرائیل امید بسته و بخشی دیگر رسالت خود را در انتشار اعلامیه‌های کلیشه‌ای محدود کرده‌اند. پیامد این رویکردها ادامهٔ ناامیدی جامعهٔ مدنی، کنشگران سیاسی داخل کشور و ادامهٔ وضع موجود تا آینده‌ای نامعلوم خواهد بود.

شهریور ۱۴۰۴
mrowghani.com
——————-
[۱]  - مراد رحمتی، ایران در حمله به اسرائیل از بمب‌های خوشه‌ای استفاده کرد،  دویچه وله، ۲/۵/۱۴۰۴
[۲]  - مراد رحمتی، هشدار در مورد موج بی سابقه بازداشت‌ها و اعدام ها در ایران، دویچه وله، ۱۴/۴/۱۴۰۴
[۳]  - هر پنج ساعت یک اعدام، دست کم ۲۷ زندانی در ۶ روز در ایران دار زده شدند، ایران اینترنشنال، ۵ مرداد ۱۴۰۳
[۴]  - ساندی تایمز: ایران ممکن است ۱۰۰ نفر را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام کند. ایران اینترنشنال
[۵]  - عمار ملکی، ایرانیان در ۱۴۰۳، گزارش تحلیلی یافته‌های نظرسنجی گمان


نظر خوانندگان:


■ آقای روغنی عزیز. شما اطلاعات خوب و دقیقی در مورد آمار زندانیان و خطر اعدام‌ها ارائه داده‌اید و نیز به درستی، به این نکته اشاره کرده‌اید که مسائل و مشکلات جنبی، مانع شده که این خطر، آنطور که باید و شاید مورد توجه عمومی و جهانی قرار گیرد. نیز در پایان مقاله به نکته‌ای اشاره کرده‌اید که این روزها در شماتت اپوزیسیون بر سر زبان‌هاست: “مخالفان نظام از همبستگی و همراهی بی‌بهره‌اند”. اما تجربه نشان می‌دهد که طی ده‌های گذشته، جوابی برای این سؤال نداشته‌ایم. آیا نباید از این سؤال سترون و نازا دست برداریم و به فکر سؤالی جانشین و معادل باشیم؟ مثلأ شاید بهتر باشد آن سؤال را با این سؤال جایگزین کنیم، که از مردم عادی جز ابراز نارضایتی و پرخاش به سیستم، چه کاری ساخته است؟ شما نوشته‌اید که طبق آمار بیش از ۷۰ درصد ایرانیان با ادامهٔ جمهوری اسلامی مخالفند و اکثر آنها نیز خواستار گذار ساختاری از جمهوری اسلامی هستند. این درصد انبوه ناراضیان “در عمل” چه باید بکنند؟ آیا مثلأ ایده‌هایی مثل آنچه واتسلاو هاول در کتاب «قدرت بی‌قدرتان» مطرح می‌کند، نباید مورد توجه بیشتری قرار گیرد؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ با درود فراوان به شما آقای قنبری و با سپاس از توجهتان. پرسش مهمی را مطرح کرده‌اید. و آن چه باید کرد است؟! پیش از هرچیز همانطور که می‌دانید، برخی از کنشگران و فعالین جامعه مدنی داخل راه‌حل‌های خود را برای گذار از جمهوری اسلامی ارائه داده و بابت آن هزینه می‌پردازند. زنان شجاع ایران نیز با مقاومت در برابر حجاب اجباری نشان داده‌اند که کامیابی در برابر رژیم سرکوب گر امکان پذیر است. به باور من کنشگران داخلی به تلاش های خود برای دگرگونی شریط اسفناک داخل ادامه خواهند داد و اگر در بر همین پایه بچرخد، نقش مخالفان پراکنده خارج کشور در تحولات داخل کم رنگ تر خواهد گشت.
با سپاس فراوان م- روغنی


■ در واقع انگار قضیه مثل مرغ و تخم مرغ است. آیا با ایجاد یک آلترنایو توسط اپوزیسیون مردم بپا خواهند خواست؟ مثلا می‌گویند رضا پهلوی کلی طرفدار در ایران دارد خوب این طرفداران دارای آلترناتیو کجایند؟ جنبش مردم است که به آلترناتیو شکل می‌دهد، پالایشش می‌کند و یا در ایجادش موثر است. برای نمونه می‌شود به نشست جورج‌ تاون هر چند ناکام اشاره کرد یا به جنب و جوش احزاب و سازمانها و شخصیت های سیاسی در رابطه با جنبش سبز و جنبش های بعدی در ایران.
خواست گذر از این نظام به تنهایی کافی نیست، تداوم مبارزه و فلج کردن رژیم و سست کردن ستونهای اقتدارش با حضور در خیابان و اعتصاب و عدم همکاری برای چرخاندن دستگاه بروکراسی و سرکوبش و شکستن ستون فقرات آن رخدادیست اجتاب ناپذیر و در نبود آن در بر همان پاشنه سابق با تق تق بیشتر و ملال‌آورش تا پوسیدگی کامل خواهد چرخید. آیا پس از آن پوسیدگی و فروپاشی چیزی بر جای خواهد ماند که بر رویش زندگی دوباره ساخته شود؟
حرکت های پراکنده و مقطعی مردم و اتحادهای شکننده مخالفان قادر به جلوگیری از این فروپاشی دردآور و احتمالا طولانی نیست. یک شجاعت ملی و عزم راسخ از هر دو طرف برای پایان دادن به اقتدار پوشالی حاکم در میهن‌مان ضروریست.
بادرود سالاری





نظر شما درباره این مقاله:







هم‌اکنون ۱۰۰ نفر در ایران با خطر اعدام روبه‌رو هستند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 18:39

هم‌اکنون ۱۰۰ نفر در ایران با خطر اعدام روبه‌رو هستند


فاطمه جمالپور،
گابریل واینیگر (خبرنگار اسرائیل)،
لوئیز کالاگان (خبرنگار ایالات متحده)
روزنامه ساندی تایمز / یکشنبه  ۳۱ اوت ۲۰۲۵

زنان بند ۲۰۹ زندان اوین تهران از میان آوار سلول‌های خود راه باز می‌کردند و با احتیاط پا بر پیکر هم‌بندی‌هایشان می‌گذاشتند که بی‌جان بر زمین افتاده بودند. تاریخ ۲۳ ژوئن بود و اسرائیل تازه بدنام‌ترین زندان جمهوری اسلامی را بمباران کرده بود.

مطهره گونه‌ای، دانشجوی ۲۸ ساله دندانپزشکی که ده روز پیش‌تر به دلیل انتقاد از حکومت ایران بازداشت شده بود، تمام شب بیدار مانده و به صدای انفجارها گوش می‌داد.

او در گفت‌وگویی تلفنی از تهران، جایی که موقتاً با قرار وثیقه آزاد شده است، گفت: «با خودم گفتم: همین است. مُردم. همین‌جا دفن می‌شوم.»

ساندی تایمز به طور مستقل تأیید کرده است که پیش از حمله، به یکی از نگهبانان اوین هشدار اولیه داده شده بود. او همراه با تعدادی از همکارانش محل را ترک کرد، اما زندانیان و سایر کارکنان را تخلیه نکرد.

فردای آن روز جنگ پایان یافت. اسرائیل و ایران با میانجیگری ایالات متحده و قطر به توافق آتش‌بس رسیدند. طی ۱۲ روز نبرد، اسرائیل شماری از برجسته‌ترین دانشمندان هسته‌ای ایران را کشت، سامانه‌های پدافندی‌اش را نابود کرد و همراه با آمریکا تأسیسات هسته‌ای را هدف قرار داد ـ در حالی که ایران اسرائیل را با بارانی از موشک‌های بالستیک زد. بنا به اعلام مقامات ایرانی، در اوین ۸۰ نفر از جمله زندانیان و خانواده‌هایشان، همچنین نگهبانان و دیگر کارکنان کشته شدند.

اما برای بازماندگان، این واقعه آغازی بود بر کارزار انتقام‌گیری حکومت ـــ که به نظر می‌رسد حمله به زندان را دستاویزی برای سرکوب زندانیان قرار داده است. وکلا بیم دارند که بیش از ۱۰۰ نفر اکنون با خطر اعدام روبه‌رو باشند.

یک وکیل حقوق بشری در تهران که نخواست نامش فاش شود، گفت: «روحیه انتقام‌جویی بر قوه قضائیه غلبه کرده است. یکی از قضات به من گفت: “ژنرال‌ها و مسئولان ما کشته شده‌اند و ما باید انتقام بگیریم.” او حتی اجازه نداد حرفی بزنم.»


مطهره گونه‌ای، ۲۸ ساله، دانشجوی دندانپزشکی و زندانی سیاسی

به گفته این وکیل، دستگاه قضایی حکم‌های اعدام را به شکل غیرمعمولی سریع و بدون روند دادرسی تأیید می‌کند. برخی از متهمان به جاسوسی برای اسرائیل در ابتدا صرفاً به دلیل شرکت در اعتراضات طرفدار دموکراسی زندانی شده بودند، اما اکنون به پای چوبه دار فرستاده می‌شوند «بی‌آنکه هیچ مدرکی علیه آنان وجود داشته باشد؛ تنها بر اساس پرونده‌های ساختگی مأموران امنیتی و اعترافاتی که زیر شکنجه گرفته شده است».

زندان اوین در سطح بین‌المللی بیش از هر چیز نماد خشونت و قساوت حکومت ایران شناخته می‌شود: زندانی فوق امنیتی که به شکنجه و بدرفتاری با بازداشت‌شدگان شهرت دارد. در میان زندانیان آن، چهره‌های شناخته‌شده‌ای همچون نازنین زاغری رتکلیف، شهروند ایرانی-بریتانیایی که در سال ۲۰۲۲ پس از شش سال آزاد شد، و نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، حضور داشته‌اند.

اما برای مخالفان ایرانی، اوین کانون مبارزه با حکومت است: جایی که زندانیان سیاسی گرد هم می‌آیند تا مطالعه و بحث سیاسی کنند و نسل‌های تازه‌ای از فعالان و رهبران را پرورش دهند. درست همان‌گونه که زندان «روبن آیلند» در نزدیکی کیپ‌تاون به مرکز سازمان‌دهی سیاسی علیه آپارتاید بدل شد، زندانیان سیاسی سابق در ایران با غرور از «دانشگاه اوین» یاد می‌کنند.

پیش از حمله اسرائیل، این زندان تا حدی به دست خود زندانیان اداره می‌شد. آنها مانع می‌شدند زندانیانی که به اعدام محکوم شده‌اند، توسط نگهبانان برده شوند. برجسته بودن بسیاری از زندانیان و توجه بین‌المللی به آنان، نوعی حفاظت در برابر حکومت ایجاد کرده بود.

در سال ۲۰۲۲، در جریان اعتراضات سراسری که پس از کشته شدن مهسا امینی، دختر جوان کُرد، به دست «گشت ارشاد» آغاز شد، زندانیان از پشت دیوارهای اوین شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند و دست به اعتراض زدند ـ حتی زمانی که نیروهای امنیتی با گاز اشک‌آور و گلوله جنگی به آنان حمله کردند.

زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زدند، نامه‌هایی را مخفیانه به رسانه‌ها رساندند و از پوشیدن حجاب سر باز زدند.

سپیده قُلیان، نویسنده و فعال کارگری ۳۰ ساله که شش سال را در رفت‌وآمد میان اوین و آزادی گذرانده، گفت وقتی قضاتی که حکم اعدام زندانیان سیاسی را امضا کرده بودند به زندان می‌آمدند، او و دیگر زنان مانع ورودشان می‌شدند.

او گفت: «دمپایی‌هایمان را به سمت قضاتی که حکم مرگ عزیزانمان را امضا کرده بودند پرتاب می‌کردیم و فریاد می‌زدیم: “شما شاید خیابان‌ها را با اعدام و سرکوب خالی کرده‌اید، اما ما هنوز اینجا هستیم.”»


نازنین زاغری-راتکلیف و همسرش، ریچارد، در مارس ۲۰۲۲ طی یک کنفرانس مطبوعاتی پس از آزادی از زندان اوین و بازگشت به بریتانیا / ویکتوریا جونز/ پنسیلوانیا

اکنون همه آن چیزها از میان رفته است. برای زنان زندانی سیاسی اوین، حمله اسرائیل سال‌ها دستاورد شکننده را نابود کرد.

فردای حمله هوایی، مقامات ۶۱ زندانی زن سیاسی را به زندان قرچک، در حاشیه تهران منتقل کردند. برخلاف اوین، قرچک فاقد آب سالم، سرویس بهداشتی، تهویه و مراقبت پزشکی است.

دو ماه بعد، زنان در گرمای ۴۰ درجه زندگی می‌کنند؛ ۶۵ نفرشان در پنج اتاق کوچک یک بند که در اصل برای اقامت موقت تازه‌واردان طراحی شده بود، فشرده شده‌اند. یکی از زندانیان در گفت‌وگویی تلفنی شرایط آنجا را توصیف کرد؛ گفت‌وگویی که مدام با صدای ضبط‌شده یک زن که تکرار می‌کرد «این تماس از زندان قرچک است. تماس‌گیرنده زندانی است» قطع می‌شد.

او گفت: «از وقتی به قرچک منتقل شدیم، حق کار در کارگاه‌ها و تأمین هزینه‌های زندگی‌مان را از دست داده‌ایم. این یعنی دیگر نمی‌توانیم مواد غذایی بخریم و مجبوریم غذای زندان را بخوریم که بیشترش فقط برنج ساده است.»

مطهره گونه‌ای، دانشجوی دندانپزشکی که از حمله به اوین جان به در برده بود، گفت او و دیگر زنان بند ۲۰۹ به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی وزارت اطلاعات منتقل شدند؛ جایی که فقط با عنوان «خانه امن» شناخته می‌شود.

او گفت: «خانه امن وحشتناک است. نام شما هیچ‌جا ثبت نمی‌شود، برخلاف یک زندان معمولی که دست‌کم ورود و خروج در پرونده درج می‌شود. آنجا قانون وجود ندارد. بازجویم به من گفت: “به تو تجاوز می‌کنم و جسدت را در بیابان رها می‌کنم.”»

گونه‌ای دو ماه را آنجا گذراند تا سرانجام با قرار وثیقه آزاد شد. اندکی بعد، به ۲۱ ماه زندان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبر» محکوم شد.

جرم او، همزمان با آغاز جنگ با اسرائیل در ژوئن، نوشتن یک توییت بود: «این جهنم ممکن است هیزم‌شکن‌های زیادی داشته باشد، اما فقط یک شیطان بود که آن را شعله‌ور کرد ـ دیکتاتوری مذهبی.»


زنان زندانی در اوین در سال ۲۰۰۶ / عکس از خبرگزاری UPI / محمد خیرخواه

این ماه، حدود ۵۰۰ زندانی مرد که از اوین به زندانی دیگر منتقل شده بودند، بازگردانده شدند. آنها با دستبند و زنجیر به اوین آورده شدند و از سوی پلیس ضدشورش که مسئول انتقال بود به شدت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند. حدود ۱۰۰ زندانی محکوم به اعدام با خشونت از بقیه جدا شدند، با وجود تلاش دیگر زندانیان برای جلوگیری از این اقدام.

مردان به شدت کتک خوردند. در میانشان محمدباقر بختیار، ۶۷ ساله و فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که اکنون مخالف جمهوری اسلامی است. به گفته پسرش، علیرضا بختیار، پلیس ضدشورش به او حمله کرد وقتی که تلاش می‌کرد از زندانی دیگری محافظت کند.

بختیار به ساندی تایمز گفت که پدرش از دریافت دارو برای جراحت‌هایی که در جنگ ایران و عراق برداشته محروم مانده است. او افزود: «از زمان انتقال به اوین، به دلیل نبود دسترسی به کادر پزشکی، ابعاد کامل جراحت‌های پدرم و دیگر زندانیان هنوز مشخص نیست.»

وکلای حقوق بشری بر این باورند که حکومت با اتهام جاسوسی برای اسرائیل در پی انتقام از بی‌گناهان است؛ افرادی که زیر شکنجه مأموران اطلاعاتی به جرایمی اعتراف کرده‌اند که مرتکب نشده‌اند.


سپیده قلیان، ۳۰ ساله، نویسنده و فعال کارگری که شش سال را در رفت و آمد به اوین گذراند

در ماه ژوئن، قوه قضائیه اعلام کرد ۷۰۰ نفر به ظن جاسوسی برای اسرائیل در طول جنگ بازداشت شده‌اند و تأکید کرد که در برخورد با جاسوسان اسرائیل هیچ رحم و مروتی نشان داده نخواهد شد.

گروه‌های حقوق بشری می‌گویند اعدام‌ها حتی پیش از آغاز جنگ نیز رو به افزایش بود. سازمان «حقوق بشر ایران» (IHR) اعلام کرد تا ماه مه ۲۰۲۵، مقامات ایران ۵۱۱ نفر را اعدام کرده‌اند ـ افزایشی ۹۶ درصدی نسبت به همین بازه در سال گذشته. روایت زندانیان، تحقیقات و تصاویر صحنه نشان می‌دهد که اسرائیل دست‌کم شش نقطه در زندان را هدف قرار داد، از جمله بخش‌های اداری، سالن ملاقات و سلول‌ها.

گونه‌ای گفت او و دیگر زندانیان در سلولشان گیر افتاده بودند تا اینکه یکی از زندانیان زن، ارغوان فلاحی، در آسیب‌دیده را شکست و آنها را آزاد کرد. به محض خروج، نگهبانان آنها را به حیاط زندان بردند.


محمد باقر بختیار، زندانی سیاسی

او گفت: «ما را به سپر انسانی تبدیل کرده بودند. صدای مشاجره سربازان وظیفه را می‌شنیدم که سر افسران اطلاعاتی و نگهبانان فریاد می‌زدند: “شما می‌دانستید اوین هدف قرار خواهد گرفت. باید زندان را تخلیه می‌کردید.”»

دست‌کم یک نگهبان زندان از حمله مطلع شده بود. اسرائیل در گذشته نیز پیش از حمله، به افراد حاضر در ساختمان‌های هدف ـ از جمله در غزه ـ هشدار داده بود.

مقامات اسرائیلی گفتند حملات، نگهبانان را هدف قرار داده و با هدف تقویت روحیه مخالفان صورت گرفته است. آنها کشتن زندانیان را رد کردند و افزودند که به باورشان حکومت ایران از این حملات به‌عنوان بهانه‌ای برای سرکوب استفاده می‌کند و همزمان جنگ را یک پیروزی داخلی جلوه می‌دهد. برای نمونه، یک منبع گفت تهران در ابتدا فرار زندانیان پس از حمله را تکذیب کرد، اما بعدتر پذیرفت که ۷۵ نفر گریخته‌اند.

برای گونه‌ای، این حمله شرایطی را که از پیش هم فاجعه‌بار بود، بدتر کرد.

او گفت: «اسرائیل اوین را بمباران کرد تا قدرتش را نشان دهد. اما این اشتباهی وحشتناک بود. اوین فقط یک زندان نیست، بلکه دژ اصلی مخالفان جمهوری اسلامی است.»


زندان زنان قرچک در بیابانی در شرق تهران




نظر شما درباره این مقاله:







تیم ملی والیبال جوانان ایران قهرمان جهان شد
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 16:32

تیم ملی والیبال جوانان ایران قهرمان جهان شد





نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل الحاق کرانه باختری را بررسی می‌کند
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 14:54

اسرائیل الحاق کرانه باختری را بررسی می‌کند


باراک راوید / اکسیوس

دولت اسرائیل به طور جدی در حال بررسی الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری اشغالی به عنوان واکنشی به تلاش چند کشور غربی برای به رسمیت شناختن فلسطین است. این تصمیم طبق گفته سه مقام اسرائیلی، آمریکایی و اروپایی که از جزییات مطلع هستند، در سطح عالی دولت مورد بحث قرار گرفته است.

چرا مهم است: بیشتر جامعه بین‌المللی کرانه باختری را سرزمین اشغالی می‌دانند و هرگونه اقدام اسرائیل برای الحاق این مناطق را غیرقانونی و تحریک‌آمیز تلقی خواهند کرد. تصمیم آتی اسرائیل بستگی زیادی به موضع رئیس‌جمهور ترامپ دارد؛ ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود دو بار مانع این نوع الحاق شد.

سفیر آمریکا در اسرائیل، مایک هاکبی، به آکسیوس گفته است که دولت هنوز موضع رسمی در این خصوص اتخاذ نکرده است. او افزود: «نمی‌دانم این الحاق تا چه حد گسترده خواهد بود و مطمئن نیستم که در داخل دولت اسرائیل نیز نظر مشترکی درباره مکان و وسعت آن وجود داشته باشد».

برخی مقامات اسرائیلی ادعا می‌کنند دولت ترامپ به دلیل خشم از کشورهای غربی که قصد به رسمیت شناختن فلسطین را دارند، مانع الحاق نخواهد شد.

روند وقایع: کشورهایی از جمله استرالیا، کانادا، فرانسه و بریتانیا اعلام کرده‌اند که در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در اواخر سپتامبر، کشور فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت. آن‌ها با این اقدام به نزدیک ۱۵۰ کشوری می‌پیوندند که قبلاً این کار را انجام داده‌اند.

اسرائیل و آمریکا سعی دارند با اعمال اقدامات تنبیهی علیه تشکیلات خودگردان فلسطینی و تهدید به اقدامات سخت‌تر، سایر کشورها را از این تصمیم منصرف کنند. وزارت خارجه آمریکا روز جمعه اعلام کرد که به مقامات ارشد فلسطینی جهت شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر روادید صادر نمی‌کند و روادیدهای پیشین را نیز لغو خواهد کرد. یک مقام وزارت خارجه تأیید کرد که رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، محمود عباس، از سفر به نیویورک منع خواهد شد.

تلاش‌های پشت پرده: وزیر امور استراتژیک اسرائیل، ران درمر، و وزیر امور خارجه، گیدئون ساعر، به چندین مقام اروپایی هشدار داده‌اند در صورتی که کشورهای اروپایی فلسطین را به رسمیت بشناسند، اسرائیل ممکن است بخش‌هایی از کرانه باختری را الحاق کند. یک مقام اروپایی اعلام کرد که درمر حتی به مشاور خاورمیانه رئیس‌جمهور فرانسه گفته است اسرائیل تمام «منطقه C» که ۶۰ درصد کرانه باختری را شامل می‌شود، الحاق خواهد کرد.

هفته گذشته نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو جلسه‌ای برای بررسی گام‌های تلافی‌جویانه احتمالی در واکنش به این به رسمیت شناختن‌ها برگزار کرد. انتظار می‌رود کابینه امنیتی اسرائیل این موضوع را روز یکشنبه مورد بحث قرار دهد و چند شریک ملی‌گرای افراطی نتانیاهو نیز برای اقدامات الحاقی فشار وارد می‌کنند. لابی شهرک‌نشینان در کنست و رسانه‌های اسرائیل نیز حامی این اقدام‌اند.

جنبه حقوقی: کارشناسان حقوقی عقیده دارند اعلام حاکمیت اسرائیل بر بخش‌هایی از کرانه باختری نقض منشور سازمان ملل متحد و کنوانسیون ژنو است. دادگاه کیفری بین‌المللی نیز در حال تحقیق درباره فعالیت‌‌های شهرک‌سازی اسرائیل در کرانه باختری به عنوان جنایت جنگی احتمالی است.

مقامات اروپایی هشدار داده‌اند که چنین اقدامی ممکن است به تحریم اسرائیل از سوی اتحادیه اروپا، کشورهای عضو و دیگر کشورهای غربی منجر شود. مقامات عرب نیز معتقدند الحاق کرانه باختری می‌تواند توافقات صلح بین اسرائیل و کشورهای عربی را به حالت تعلیق یا کاهش سطح برساند و حتی عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان را بیش از پیش به تعویق بیندازد.

سناریوهای پیش‌رو: یک مقام ارشد اسرائیلی گفته گزینه‌های مختلفی در حال بررسی است که پیشنهادی که درمر به فرانسوی‌ها ارائه داده، حداکثری‌ترین حالت است.

یک گزینه دیگر الحاق مناطق شهرک‌نشین‌نشین اسرائیلی و مسیرهای دسترسی به این مناطق است که تقریباً ۱۰ درصد از کرانه باختری را شامل می‌شود.

گزینه سوم الحاق شهرک‌ها، مسیرهای دسترسی و دره اردن است که در مجموع حدود ۳۰ درصد کرانه باختری را در بر می‌گیرد.

سوابق قبلی: در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، او دو بار مانع از اجرای برنامه‌های نتانیاهو برای الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری شد. اولین بار در ژانویه ۲۰۲۰ و پس از ارائه طرح صلح ترامپ برای مناقشه اسرائیل و فلسطین بود که نتانیاهو خواستار الحاق ۳۰ درصد از کرانه باختری شد. ترامپ در مصاحبه‌ای در آوریل ۲۰۲۱ گفت: «عصبانی شدم و جلویش را گرفتم، چون واقعاً زیاده‌روی بود».

بار دوم، در اواخر ژوئن ۲۰۲۰، زمانی بود که نخست‌وزیر اسرائیل می‌خواست بخش کوچک‌تری را الحاق کند اما حاضر به دادن امتیاز به فلسطینی‌ها نشد. به جای الحاق، ترامپ و محمد بن زاید، رهبر امارات، به نتانیاهو پیشنهاد توافق عادی‌سازی با امارات را دادند، که سپس به توافق ابراهیم منتهی شد.

چشم‌انداز آتی: همانند سال ۲۰۲۰، موضع دولت ترامپ تعیین خواهد کرد که آیا نتانیاهو این اقدام را انجام می‌دهد یا نه. دو مقام آمریکایی گفته‌اند هرچند پیش‌بینی دقیق موضع ترامپ ممکن نیست، به نظر می‌رسد بعید است دولت آمریکا از الحاق حمایت کند.




نظر شما درباره این مقاله:







موانع شادکامی ایرانیان در دوران معاصر!
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.08.2025, 9:37

موانع شادکامی ایرانیان در دوران معاصر!


مهران صولتی

زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند درک باک با عنوان سیاست شادکامی را می‌خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه‌های هیمالیا مواجه می‌شوید. در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، شادکامی ناخالص ملی خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!

درک باک مولفه‌های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می‌کند؛
حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ

اما جامعه ایران در دوران معاصر مسیر پر فراز و فرودی را برای دستیابی به شادکامی پیموده ولی هم‌چنان در عمل تلخ‌کام باقی مانده است. تاریخ ستبری که بیش از چراغ بودن به مثابه ترمزی بر سر راه توسعه‌یافتگی عمل کرده و دوگانه‌های تئوریکی که نتوانسته‌اند به فصل مشترکی از همکاری دولت - ملت تبدیل شوند. در این میان اگر چه حکومت‌ها در بسیاری از موارد کوشیده‌اند تا با اتکا به قدرت فائقه این جدال‌ها را به نفع یک‌طرف خاتمه دهند ولی واقعیت این‌‌است که تداوم بحران‌ها و ناکارآمدی‌ها از شکستی فاحش در پایان‌بخشیدن به این نزاع‌های تاریخی حکایت دارد. به این دوگانه‌ها نظری می‌افکنیم:

جدال شرع و عرف: این نزاع هم‌چنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی‌است هر چند که در دوره پهلوی‌ها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایت‌مندی از نحوه زیست‌جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که تاکنون از دستیابی به آن ناتوان بوده‌ایم.

جدال امت و ملت: از حدود چهار‌ دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده‌ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. این‌که باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم‌ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده‌اند. واقعیت این‌است که در همه این سال‌ها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون شاید اندکی روشن شده باشد که به دلیل کمبود منابع به ناچار باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.

جدال اسلام و غرب: پس از آن‌که انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو دیگری متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگری‌ها خود را صرفا با عینک تیره آموزه‌های ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانه‌ها، تشکل‌های مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخله‌ای که موجبات جدی کاهش رضایت‌مندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.

جدال انتصاب و انتخاب: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب می‌شود. چالشی بر سر نقش‌آفرینی مردم در اموری هم‌چون قانون‌گذاری، شرکت در انتخابات، و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را کنترل شده، و حکومت را الهی می‌داند. واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب، احساس بی‌قدرتی شهروندان از ایجاد تغییرات معنادار به دلیل تودرتویی نهادی، کاهش قدرت نهادهای انتخابی، و عقب ماندن نظام سیاسی از تحولات پرشتاب اجتماعی به کانون نارضایتی‌های جمعی تبدیل شده است.


منبع: تلگرام نویسنده
@solati_mehran




نظر شما درباره این مقاله:







احسان فریدی، دانشجوی ۲۲ ساله در خطر اعدام
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 30.08.2025, 21:40

احسان فریدی، دانشجوی ۲۲ ساله در خطر اعدام





نظر شما درباره این مقاله:







اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی / مهدی محمودیان
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 30.08.2025, 21:02

اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی / مهدی محمودیان


مهدی محمودیان/زندان اوین

من این روزها در کنار جوانی زندانی هستم که نامش امید تباری مقدم است. گذشته از آنکه او نیز مانند بسیاری از ما قربانی یک پرونده سازی پر از تناقض و دروغ شده،  اکنون در آستانه‌ی مرگ قرار گرفته است؛ مرگی که نه بر اساس قانون، نه بر اساس عدالت، بلکه صرفاً محصول اراده‌ی جنایتکارانه نهادهای امنیتی و سیاسی است.

امید در مهرماه سال گذشته در تهران بازداشت شد، به خانه‌های امن منتقل شد، و بعد از هفته‌ها بازجویی و بلاتکلیفی، دادگاه قم حکم برائت او را صادر کرد؛ به صراحت اعلام کرد هیچ دلیلی برای ادامه‌ی تعقیب این جوان وجود ندارد. وزارت اطلاعات بلافاصله پس از آزادی او را دوباره بازداشت کرد و اینبار به تهران منتقل کرد؛ گویی قانون و حکم دادگاه هیچ اعتباری ندارد.

بعد از انتقال به اوین و تشکیل پرونده‌ی جدید، بازهم بازپرس جدید به او می‌گوید نهایتاً حکم یک سال زندان در انتظار اوست. نماینده دادستان در جلسات اول محاکمه نه‌تنها در خواست حکم اعدام نمی‌کند، بلکه با توجه به عدم سوسابقه امید و قاعدتا محتویات پرونده از  دادگاه درخواست حداقل مجازات را می‌کند.

به ناگاه و درست پس از آغاز جنگ اخیر، همه چیز تغییر می‌کند. قاضی صلواتی که در این سال‌ها بارها نشان داده احکامش تابع سیاست است نه عدالت، در جلسه سوم که پس از جنگ برگزار می‌شود با دست علامت بریدن گردن را به امید نشان داده و می‌گوید: «میکشمت بالا.»

امروز امید تباری مقدم در حالی محکوم به اعدام است که پرونده‌اش از آغاز تا امروز مملو از تضاد و بی‌منطقی بوده. او هیچ مدرکی علیه خود ندیده، هیچ فرصت دفاع واقعی نداشته و تنها قربانی شرایط سیاسی و نیاز دستگاه امنیتی به «قربانی گرفتن» است.

آنچه این روند کثیف و جنایت‌بار را سخیف تر و غمبارتر میکند این است که این روزها و پس از صدور حکم اعدام، با فشار و تهدید، او را بارها به اتاق‌های بازجویی برده‌اند و خواسته‌اند مقابل دوربین بنشیند و چیزهایی بگوید که نه ربطی به پرونده‌اش دارد و نه هیچ ارتباطی با او. چیزهایی از پیش نوشته‌شده که تنها قرار است در سناریوی رسانه‌ای نهادهای امنیتی مصرف شود؛

همان نمایش‌های تکراری که سال‌ها برای توجیه بازداشت‌ها و اعدام‌های غیرقانونی ساخته‌اند.

امید در برابر این فشارها تا امروز مقاومت کرده و حاضر نشده تن به اعترافات دروغین بدهد، اما هیچ‌کس نمی‌داند تا کی می‌تواند در برابر این شکنجه‌ی روانی و تهدید به مرگ ایستادگی کند. آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که اگر پرونده را بر اساس واقعیات بسنجند، حتی یک روز زندان هم برای او قابل توجیه نیست؛ به همین دلیل به دروغ و اعتراف ساختگی متوسل شده‌اند تا بعداً حکم اعدامش را به «مدرک» تبدیل کنند.

اعدام امید، تنها پایان زندگی یک جوان نیست؛ بلکه نشانه‌ای است از تداوم همان چرخه‌ی سیاهی که دهه‌هاست در این کشور جان بهترین فرزندانش را گرفته است. امروز نوبت امید است، فردا میتواند نوبت هر کدام از ما باشد کافی است در زمان و مکانی باشیم که مطلوب سناریوی جنایکتاران امنیتی است.

اعدام امید نه یک حکم قضایی، بلکه قتل حکومتی است، قتلی که تنها به خاطر بقا و نمایش این قدرت پوشالی انجام می‌شود.

امید تباری مقدم امروز میان مرگ و زندگی ایستاده است. مرگ او تنها یک تراژدی شخصی نیست، بلکه نمادی است از شکستن قانون، لگدمال شدن عدالت و تحقیر کرامت انسانی در برابر چشم همه‌ی ما. اگر اعدام شود، نه فقط جان یک بی‌گناه گرفته شده، بلکه لکه‌ی ننگی بر وجدان جمعی ما باقی خواهد ماند؛ بر سکوت‌ها، بی‌تفاوتی‌ها و تأخیرهای ما. حفظ جان او تنها مطالبه‌ای انسانی نیست، بلکه محک جدی برای جامعه‌ای است که باید تصمیم بگیرد.

می‌خواهد در برابر این چرخه‌ی مرگ بایستد یا همچنان نظاره‌گر قربانی شدن انسان‌های بی‌گناه بماند.

تلگرام مهدی محمودیان
t.me/MahmoudianMehdi




نظر شما درباره این مقاله:







اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 30.08.2025, 19:45

اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی





نظر شما درباره این مقاله:







از مکانیسم ماشه تا خلع سلاح حزب‌الله / زیدآبادی ">
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - Saturday 6 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 30.08.2025, 19:19

از مکانیسم ماشه تا خلع سلاح حزب‌الله / زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net