پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 22:34

دو فرانسوی به جاسوسی برای موساد متهم شدند


به گفته منابع دیپلماتیک و خانوادگی، دو شهروند فرانسوی که از سه سال پیش در ایران در بازداشت هستند، به اتهام “جاسوسی” برای سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) متهم شده‌اند. همچنین این دو نفر به توطئه برای سرنگونی رژیم متهم شده‌اند.

منابع دیپلماتیک فرانسه و بستگان این افراد به خبرگزاری فرانسه (AFP) اعلام کردند که سسیل کوهلر و ژاک پاریس، دو شهروند فرانسوی، به “جاسوسی” برای اسرائیل متهم شده‌اند.

مقامات ایرانی همچنین این دو نفر را به “توطئه برای سرنگونی رژیم” و “فساد فی‌الارض” متهم کرده‌اند.

خواهر سسیل کوهلر اظهار داشت: «تنها چیزی که می‌دانیم این است که آن‌ها با قاضی ملاقات کرده‌اند و این قاضی سه اتهام را تأیید کرده است.» او افزود که این دو شهروند فرانسوی همچنان از دسترسی به وکلای مستقل محروم هستند.

هر سه اتهام مطرح‌شده می‌توانند مجازات اعدام در پی داشته باشند.

یک منبع دیپلماتیک اظهار داشت: «اگر این اتهامات تأیید شوند، کاملاً بی‌اساس هستند.»

تهران هنوز این اتهامات جدید را تأیید نکرده است.

این خبر یک روز پس از آن منتشر شد که یک دیپلمات فرانسوی توانست با این دو شهروند فرانسوی ملاقات کند. خانواده‌های آن‌ها پس از حملات اسرائیل خواستار اثبات زنده بودنشان شده بودند.

وزارت امور خارجه فرانسه مشخص نکرد که این دیدار در کجا انجام شده است، در حالی که محل نگهداری این زوج همچنان نامشخص است.

سرنوشت کوهلر و پاریس از زمان حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین تهران در هفته گذشته، پیش از برقراری آتش‌بس پیشنهادی آمریکا بین طرف‌های درگیر در خاورمیانه، نامعلوم بود.

قوه قضائیه ایران اعلام کرد که حمله اسرائیل به زندان اوین دست‌کم ۷۹ کشته برجای گذاشته است.

همچنین اعلام شده که مقامات زندان ایران، زندانیان را از زندان اوین به مکان دیگری منتقل کرده‌اند، بدون اینکه تعداد یا هویت آن‌ها مشخص شود.

چندین زندانی زن به زندان قرچک در خارج از تهران منتقل شده‌اند، زندانی که به دلیل شرایط نامناسبش شهرت بدی دارد.

سسیل کوهلر، ۴۰ ساله، و ژاک پاریس، شریک ۷۲ ساله او، از ماه مه ۲۰۲۲ به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شده‌اند؛ اتهامی که خانواده‌هایشان آن را رد می‌کنند.

گمان می‌رود ایران حدود ۲۰ شهروند اروپایی را در بازداشت داشته باشد، که بسیاری از پرونده‌هایشان هرگز علنی نشده است. برخی دولت‌های غربی، از جمله فرانسه، این بازداشت‌ها را بخشی از استراتژی گروگان‌گیری ایران برای کسب امتیاز از غرب توصیف می‌کنند.

به گفته مقامات، سه شهروند اروپایی که هویتشان مشخص نشده، در جریان درگیری‌های اخیر بازداشت شده‌اند، که دو نفر از آن‌ها به جاسوسی برای اسرائیل متهم هستند.

واکنش وزارت امور خارجه فرانسه

فرانسه روز چهارشنبه بار دیگر بازداشت دو شهروند فرانسوی توسط ایران، که سه سال است در بازداشت به سر می‌برند، را محکوم کرد.

وزارت امور خارجه فرانسه در بیانیه‌ای اعلام کرد که سسیل کوهلر و شریکش ژاک پاریس به‌صورت “کاملاً خودسرانه” بازداشت شده‌اند.

یک منبع دیپلماتیک گفت که اگر این گزارش تأیید شود، اتهام مطرح‌شده “کاملاً بی‌اساس” است و این دو نفر بی‌گناه هستند.

فرانسه در ماه مه پرونده‌ای را در دیوان بین‌المللی دادگستری علیه ایران به دلیل نقض حق حفاظت کنسولی مطرح کرد تا بر ایران برای آزادی کوهلر و پاریس، که از ماه مه ۲۰۲۲ در بازداشت هستند، فشار بیاورد.

سپاه پاسداران ایران در سال‌های اخیر ده‌ها شهروند خارجی و دوتابعیتی را، اغلب به اتهامات مرتبط با جاسوسی، بازداشت کرده است. گروه‌های حقوق بشری و کشورهای غربی، تهران را متهم می‌کنند که از بازداشت اتباع خارجی به‌عنوان اهرمی برای معامله استفاده می‌کند.




نظر شما درباره این مقاله:







امکان تجهیز اسرائیل به بمب‌افکن‌های B-2
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 23:20

امکان تجهیز اسرائیل به بمب‌افکن‌های B-2


شبکه ۱۴اسرائیل، به نقل از یک منبع امنیتی، روز چهارشنبه یازدهم تیر گزارش داد که ایالات متحده در حال بررسی امکان دادن مجوز به اسرائیل برای دریافت “بمب‌افکن‌های مخفی‌کار” و بمب‌هایی است که قادر به نفوذ به پناهگاه‌ها و استحکامات هستند.

این منبع به شبکه اسرائیلی توضیح داد که بر اساس یک طرح قانونی جدید مشترک از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات که چهارشنبه در کنگره تصویب شد، ممکن است اسرائیل در آینده به بمب‌افکن‌های B-2 و بمب‌های نفوذگر GBU-57 مسلح شود.

یک گام بی‌سابقه

یک منبع امنیتی فاش کرد که این تحولات «گامی بی‌سابقه» است و اشاره کرد که «این تسلیحات پیشرفته تاکنون هرگز به هیچ کشور خارجی منتقل نشده‌اند.»

بر اساس گفته‌های ارائه‌دهندگان طرح قانون، هدف از این اقدام «اطمینان از منع تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته‌ای» است.

این طرح قانون توسط دو نماینده، مایک لولر (جمهوری‌خواه) و جاش گوتهایمر (دموکرات) رهبری می‌شود که تأکید کرده‌اند «اسرائیل نزدیک‌ترین متحد نظامی آمریکا در خاورمیانه است و باید برای اقدام مستقل در صورتی که ایران خطوط قرمز را دوباره رد کند، آماده باشد.»

طرح پیشنهادی آنها تأکید می‌کند که «تحت هیچ شرایطی نباید به ایران اجازه داده شود به سلاح‌های هسته‌ای دست یابد.»

تفویض ترامپ

در این طرح قانونی آمده است: «پرزیدنت دونالد ترامپ مجاز است هرگونه تجهیزات، پشتیبانی، آموزش یا منابع لازم و از جمله سامانه‌های تسلیحاتی که تاکنون تنها برای استفاده آمریکا اختصاص یافته بودند را به اسرائیل ارائه دهد تا وضعیت ایران به‌عنوان کشوری غیرهسته‌ای تثبیت شود.»

در این فهرست، بمب‌افکن پنهانکار «بی-2 اسپریت» که قادر به عبور از سیستم‌های دفاعی پیشرفته است، و بمب «جی‌بی‌یو-57» با وزن ۱۴ تن که برای نفوذ به پناهگاه‌های مستحکم زیرزمینی طراحی شده، قرار دارند.

با اینکه در طرح قانون به‌طور مشخص به هواپیماهای B-2 و بمب‌های GBU-57 اشاره نشده، اما محدودیتی برای نوع خاصی از سیستم‌های تسلیحاتی که می‌توانند در کمک‌ها گنجانده شوند، وضع نشده است.

این اقدام، به گفته کانال ۱۴ اسرائیل، در پی گزارش‌هایی درباره از سرگیری فعالیت‌ها در سایت‌های هسته‌ای زیرزمینی ایران انجام می‌شود.

العربیه فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







پنتاگون: برنامه هسته‌ای ایران تا دو سال
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 22:41

پنتاگون: برنامه هسته‌ای ایران تا دو سال





نظر شما درباره این مقاله:







هشدارها درباره تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 21:13

هشدارها درباره تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی


مایکل کرولی و حامد علی‌عزیز
نیویورک تایمز / ۲ ژوئیه ۲۰۲۵*

پس از آن‌که رئیس‌جمهور ترامپ دستور حملات هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران را صادر کرد، مقام‌های آمریکایی هشدارهای فوری درباره احتمال حملات تروریستی در خاک ایالات متحده منتشر کردند؛ از جمله هشدارهایی مبنی بر اینکه تهران ممکن است به عوامل خفته (sleeper cells) دستور اقدام دهد.

اما زمانی که دولت ایران مصمم بود آقای ترامپ را در جریان کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ ترور کند، نه عوامل خفته را فعال کرد و نه تلاش کرد نیروهای زبده را به خاک آمریکا نفوذ دهد.

در عوض، طبق کیفرخواستی که از سوی وزارت دادگستری منتشر شده، یکی از فرماندهان نظامی ایران، این مأموریت را به فرهاد شاکری، مردی افغان‌تبار ساکن تهران، سپرد.

شاکری نیز به نوبه خود دو مرد را که بیش از یک دهه پیش در یک زندان آمریکایی با آن‌ها آشنا شده بود، به خدمت گرفت: کارلایل «پاپ» ریورا، لوله‌کش آزادکار از محله بروکلین نیویورک، و دوستش جاناتان لودهولت از استِیتن آیلند.

مأموران فدرال موفق به شناسایی این توطئه شدند و ریورا و لودهولت را بازداشت کردند.

این تنها یکی از چندین مورد اخیر است که در آن دادستان‌های فدرال در آمریکا می‌گویند دولت ایران تلاش کرده از طریق استخدام تبهکاران — از جمله اعضای مافیاهای روسی، آدم‌کش‌های کارتل‌های مکزیکی و یکی از اعضای گروه «هلز‌ آنجلز» در کانادا — اقدامات خشونت‌آمیزی را در خاک آمریکا اجرا کند.

به نظر می‌رسد ایران با واگذاری طرح‌های خود به افرادی بدون هیچ‌گونه ارتباط آشکار با این کشور، به‌دنبال انکارپذیری (deniability) است. رئیس‌جمهور ایران در ماه ژانویه تأکید کرده بود که دولت او هرگز قصد ترور آقای ترامپ را نداشته است.

با این حال، استفاده از چنین واسطه‌های ناشناخته‌ای می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که ایران فاقد شبکه‌ای از عوامل آموزش‌دیده در داخل ایالات متحده است؛ چیزی که مقام‌های دولت ترامپ نسبت به آن هشدار داده‌اند.

از آنجا که ایران در برابر حملات هوایی تقریباً بی‌دفاع است، چنین اقداماتی می‌توانند انتقام شدید آقای ترامپ را به‌دنبال داشته باشند.

رادنی اسکات، رئیس اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا، در ایمیلی داخلی که پس از حملات هوایی آمریکا به ایران ارسال شده، هشدار داده که «هزاران تبعه ایرانی» طی سال‌های اخیر بدون مجوز وارد ایالات متحده شده‌اند.

بر اساس تازه‌ترین داده‌های رسمی منتشرشده، حدود ۱۷۰۰ ایرانی از اکتبر ۲۰۲۱ تا نوامبر ۲۰۲۴ در مرز جنوبی آمریکا بازداشت شده‌اند.

این داده‌ها مشخص نمی‌کنند که چه تعداد از این افراد ممکن است از آزار و اذیت گریخته باشند یا از مخالفان حکومت ایران باشند.

اسکات همچنین نسبت به تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی و همچنین «همدلان» ایرانی که ممکن است اقداماتی انجام دهند، هشدار داد.

و اندکی پس از حملات آمریکا، وزارت امنیت داخلی اعلام کرد که مأموران اداره مهاجرت و گمرک نزدیک به دوازده ایرانی را به اتهام حضور غیرقانونی در خاک آمریکا بازداشت کرده‌اند. به گفته این نهاد، در میان بازداشت‌شدگان، فردی وجود داشت که پیش‌تر در فهرست «تروریست‌های شناخته‌شده یا مظنون» قرار داشته و فردی دیگر نیز اذعان کرده بود که با حزب‌الله — متحد ایران در لبنان — ارتباط دارد.

بروس هافمن، کارشناس تروریسم در دانشگاه جورج‌تاون، می‌گوید ایران و حزب‌الله مدت‌هاست تلاش کرده‌اند عوامل خود را در داخل ایالات متحده مستقر کنند تا در صورت لزوم، دست به عملیات تروریستی بزنند — و در برخی موارد نیز در این زمینه موفق بوده‌اند. او می‌افزاید: «فکر نمی‌کنم تردید زیادی درباره این مسئله وجود داشته باشد» و هشدار داد که تهدید عوامل خفته «قابل چشم‌پوشی نیست».

در دهه گذشته، مقام‌های آمریکایی چندین مرد را که به‌طور مستقیم با حزب‌الله در ارتباط بوده‌اند، دستگیر کرده‌اند. در سال ۲۰۱۷، دو مرد — یکی از نیویورک و دیگری از میشیگان — بازداشت و به اتهام انجام عملیات شناسایی از اهداف بالقوه برای حملات حزب‌الله، از جمله مراکز نظامی، پلیسی و مراکز اسرائیلی در شهر نیویورک، متهم شدند. هر دو نفر در زمینه تاکتیک‌های نظامی و مواد منفجره آموزش دیده بودند.

در ماه مه ۲۰۲۳، یکی از ساکنان ایالت نیوجرسی به جرم دریافت آموزش‌های شبه‌نظامی از حزب‌الله و شناسایی فهرستی بلندبالا از اهداف احتمالی — از جمله مجسمه آزادی، میدان تایمز و ساختمان امپایر استیت — با تمرکز بر «نقاط ضعف ساختاری» این بناها، به ۱۲ سال زندان محکوم شد. این اطلاعات را وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد.

با این حال، آقای هافمن تأکید کرد که در پرونده‌های اخیر مرتبط با طرح‌های شناخته‌شده‌ای که از سوی تهران طراحی شده‌اند، نه مأموران ایرانی دخیل بوده‌اند و نه اعضای حزب‌الله — گروهی که یکی از مقام‌های بلندپایه وزارت خارجه آمریکا زمانی از آن با عنوان «تیم الف تروریست‌ها» یاد کرده بود.

هافمن افزود: «اتفاقاتی که در سال‌های اخیر دیده‌ایم، احتمالاً کار «تیم سی» بوده است.»

برای نمونه، چند سال پیش از هدف گرفتن آقای ترامپ، دولت ایران تلاش کرده بود جان مشاور پیشین امنیت ملی او، جان بولتون، را نیز بگیرد — باز هم با استفاده از تبهکاران. هدف از این اقدامات، انتقام‌جویی برای مرگ سرلشکر قاسم سلیمانی بود، فرمانده ارشد ایرانی که در حمله پهپادی آمریکا در سال ۲۰۲۰ و به دستور آقای ترامپ کشته شد.

در طرح ترور آقای بولتون، یکی از اعضای سپاه پاسداران در تهران تلاش کرد آن‌طور که وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرده، با «عناصر جنایتکار» — از جمله یک مقیم آمریکا که از طریق اینترنت با او آشنا شده بود — ارتباط بگیرد و آن‌ها را برای انجام این مأموریت استخدام کند.

طرح‌های ترور آقای ترامپ و آقای بولتون نشان‌دهنده الگوی فزاینده‌ای از اتکای ایران به تبهکاران برای انجام مأموریت‌های حساس است. در سال ۲۰۲۲، چند مقام ارشد سپاه پاسداران دو آدم‌کش وابسته به مافیای روسیه را برای کشتن مسیح علی‌نژاد — روزنامه‌نگار و منتقد سرسخت حکومت روحانیت ایران که در سال ۲۰۰۹ کشور را ترک کرده بود — استخدام کردند.

بر اساس کیفرخواست وزارت دادگستری در دسامبر ۲۰۲۳، مأموریت قتل یکی از جداشدگان ایرانی ساکن ایالت مریلند به یکی از اعضای گروه موتورسوار «هلز آنجلز» که در کانادا زندگی می‌کرد، سپرده شده بود.

و در طرحی که سال ۲۰۱۱ برای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا طراحی شده بود، ایران از یک مرد ایرانی‌ـ‌آمریکایی ساکن تگزاس استفاده کرد که با فرماندهان نظامی ایران ارتباط داشت. این فرد نیز به نوبه خود پیشنهاد داده بود ۱.۵ میلیون دلار به افرادی بپردازد که گمان می‌کرد از آدم‌کش‌های کارتل‌های مواد مخدر مکزیک هستند تا رستورانی مجلل در واشنگتن دی‌سی را که دیپلمات سعودی اغلب به آن رفت‌و‌آمد داشت، منفجر کنند.

برخی کارشناسان می‌گویند بیش از آنکه نگران عوامل مستقیم حکومت تهران باشند، نگران تهدید «گرگ‌های تنها» هستند — یعنی افراط‌گرایانی که تحت تأثیر تبلیغات شدیداً ضدآمریکایی قرار گرفته‌اند. متیو لویت، تحلیلگر پیشین ضدتروریسم در اف‌بی‌آی، گفت: «نگرانی اصلی این است که کسی الهام بگیرد و دست به کاری بزند.»

مدافعان آزادی‌های مدنی نیز نگران آن هستند که مقام‌های دولت ترامپ، با استفاده از ترس از تروریسم، سرکوب‌های بیشتری را علیه مهاجران در داخل ایالات متحده توجیه کنند. فائزه پاتل، مدیر ارشد برنامه آزادی و امنیت ملی در «مرکز برنان برای عدالت»، اشاره کرد که بیانیه وزارت امنیت داخلی درباره ایرانیانی که در اواخر ماه گذشته بازداشت شدند، حاوی عباراتی درباره سرکوب گسترده‌تر دولت ترامپ علیه «تروریست‌ها یا افراط‌گرایان خشن شناخته‌شده یا مظنون» بود.

او گفت که اگرچه وزارتخانه به‌طور مستقیم ایرانیان بازداشت‌شده را به فعالیت‌های تروریستی متهم نکرد، اما این بیانیه «در امتداد همان رویکرد همیشگی دولت در نسبت‌دادن برچسب تروریسم به افراد بدون ارائه مدرک» بود.

در این بیانیه همچنین به این موضوع اشاره شده بود که یکی از ایرانیان بازداشت‌شده، ریبوار کریمی، «ظاهراً از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ به‌عنوان تک‌تیرانداز ارتش ایران خدمت کرده» و هنگام بازداشت در ایالت آلاباما، یک کارت شناسایی ارتش ایران همراه داشته است. با این حال، اهمیت وابستگی نظامی او چندان روشن نیست، چرا که طبق قانون، همه مردان ایرانی از سن ۱۸ سالگی باید دو سال خدمت اجباری نظام وظیفه را بگذرانند.

در میان ایرانیان بازداشت‌شده در ماه گذشته، زنی ۶۴ ساله اهل نیواورلئان نیز حضور داشت که با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرده و ۴۷ سال در ایالات متحده زندگی کرده است؛ همچنین مردی از پورتلند که او هم با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرده و بیش از ۲۰ سال است که در آمریکا اقامت دارد. این اطلاعات را خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داده است.

تریشا مک‌لافلین، سخنگوی وزارت امنیت داخلی، گفت که بازداشت‌های اخیر ایرانیان نتیجه عملیات خاصی علیه این ملیت نبوده است. اما در ادامه افزود: «به نفع عموم مردم آمریکا است که بدانند ما فعالانه در حال اجرای قانون برای اخراج بیگانگان غیرقانونی — از جمله تهدیدهای بالقوه علیه امنیت ملی — از کشور هستیم.»

هرچند فعلاً میان ایالات متحده و ایران یک آتش‌بس شکننده برقرار شده است، تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که تهدید همچنان جدی است.

آقای هافمن یادآوری کرد که ایران در پاسخ نخستین خود به ترور سردار سلیمانی، تنها دست به یک حمله موشکی محدود به نیروهای آمریکایی در عراق زد که هیچ تلفات جانی نداشت — مشابه حمله موشکی نسبتاً بی‌اثر هفته گذشته ایران به پایگاه‌های آمریکا در قطر و عراق.

اما به‌ فاصله کوتاهی پس از همان حمله در سال ۲۰۲۰، ایران شروع به طراحی نقشه‌ای برای ترور آقای ترامپ کرد.

هافمن گفت: «به‌نظر می‌رسد از دیدگاه ایران، آن‌ها در مقطعی کارهای بیشتری انجام خواهند داد. آن‌ها واقعاً به این ضرب‌المثل باور دارند که ‘انتقام، غذایی‌ست که باید سرد سرو شود’.»




نظر شما درباره این مقاله:







گزارش یک جنایت / رضا حندان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 19:51

گزارش یک جنایت / رضا حندان





نظر شما درباره این مقاله:







خاتمی: از راه جنگ نمی‌توان به صلح رسید
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 19:20

خاتمی: از راه جنگ نمی‌توان به صلح رسید





نظر شما درباره این مقاله:







اعتراض حقوقدانان به طرح «تشدید مجازات جاسوسی»
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 18:26

اعتراض حقوقدانان به طرح «تشدید مجازات جاسوسی»


۵۷ تن از اساتید، وکلا و حقوقدانان در بیانیه‌ای به طرحی در مجلس با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» اعتراض کرده‌اند.

بسمه تعالی

اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: ‌‌”…هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.”

در ایام تجاوز رژیم اسرائیل به خاک کشور عزیزمان ایران و کشتار بیرحمانه هموطنان بیگناه توسط این رژیم جنایت پیشه و ناقض حقوق بشر، پخش خبر تصویب عجولانه طرح «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» و سپس انتشار متن کامل این طرح، در کنار اخبار بازداشت صدها نفر در کشور و اجرای چندین مجازات اعدام، موجب ایجاد نگرانی‌های جدی شده و حکایت از احتمال بروز فاجعه ای بزرگ در نظام قانونی و قضایی کشور دارد.

نقض اصول متعدد قانون اساسی و بدیهیات شرعی و اصول بنیادین حقوقی مانند اصل قانونی بودن جرم و مجازات، قاعده شرعی قبح عقاب بلابیان، قاعده شرعی احتیاط در دماء، اصل تناسب جرم و مجازات، اصول دادرسی منصفانه، اصل تساوی مجازات ها و… در متن طرح فوق، نشان دهنده تصویب شتاب زده طرحی است که در صورت تأیید نهایی، فاجعه‌ای بزرگ را رقم خواهد زد.

جرم انگاری‌های عام و مبهم با استفاده از واژه‌های کشدار و تفسیرپذیر، کیفردهی سلیقه‌ای و فاقد مبنای روشن و موجه، تعیین مجازات های بسیار سنگین و شدید، نادیده انگاشتن اصول اولیه دادرسی و نقض حقوق دفاعی متهم (مانند حق انتخاب و دسترسی آزادانه به وکیل و یا حق اعتراض و تجدیدنظرخواهی و یا فرجام خواهی و یا حق برخورداری از یک فرآیند دادرسی عادلانه و برابر)، ابهامات موجود در عبارت پردازی ها و فقدان معیارهای عینی و قابل سنجش، جرم انگاری بی ضابطه برای بهره مندی افراد از حقوق شهروندی خود مانند حق آزادی اطلاعات و بیان و اجتماعات و مهمتر از همه افزایش مصادیق مجرمانه مستوجب حبس های طولانی مدت و یا حتی اعدام، تنها بخشی از ایرادات اساسی و مهم طرح مصوب مجلس است که با زیر پا گذاشتن اصول جرم انگاری و کیفردهی و قواعد قانونگذاری، اعتبار هر نظام قانونی مردمسالار و هر دستگاه قضایی قانونمند و عدالت محوری را مخدوش خواهد کرد.

شگفت آور اینکه طراحان این مصوبه، به جای درس گرفتن از تجربه شکست خورده تشکیل شعب ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی و فساد ناشی از اجرای آن، متأسفانه تمامی رویه‌های غیرقانونی حاکم بر آن را به این قانون تسری داده اند؛ این در حالی است که با دستور انحلال این شعب از سوی رئیس قوه قضاییه (پس از کسب موافقت رهبری)، به نظر می‌رسید که نظام قانونی و قضایی کشور به اشتباه بزرگ تشکیل آن شعب پی برده و بنای تکرار اشتباهات گذشته را ندارد.

از این رو، ما جمعی از وکلا و حقوقدانان کشور، دلسوزانه هشدار می‌دهیم که تأیید نهایی این طرح مغایر با اصول قانون اساسی و موازین شرعی، نه تنها هیچ نتیجه و حاصلی جز افزایش سرسام آور مجازات اعدام و صدور احکام بلاوجه حبس طولانی مدت ندارد، بلکه تبعات سهمگینی برای دستگاه قانونی و قضایی کشور در برداشته و آثار اجتماعی-سیاسی-فرهنگی بسیار ناگواری را نیز به همراه خواهد داشت که به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود، لذا مصرانه اعلام می‌کنیم که خواهان اولا کنار گذاشته شدن این طرح و ثانیا شفاف سازی و نظارت پذیری (در چارچوب سازوکارهای قانونی) روند بازداشت و محاکمه کلیه دستگیر شدگان با اتهامات سیاسی و امنیتی و ثالثا فراهم نمودن امکان برخورداری ایشان از یک محاکمه منصفانه و قانونی با برخورداری از تمامی حقوق انسانی و شرعی شان (مانند حق انتخاب و دسترسی آزادانه به وکیل) هستیم.

در نهایت، خیرخواهانه متذکر می‌شویم که راه علاج مشکلات روزافزون کشور، نه افزایش بگیر و ببندهای بی‌ضابطه و تشدید رویکردهای امنیتی و تحدید و تضییع حقوق شهروندی (ولو با حفظ ظواهر قانونی)، بلکه تمرکز دولت بر اهتمام به بازگشت آرامش به جامعه و گشایش فضای عمومی و توسعه آزادی های قانونی و فراهم نمودن امکان مشارکت مدنی همگی شهروندان و انجام دیگر وظایف اصلی دولت مانند تأمین و تضمین حقوق ملت، مبارزه با فساد، اهتمام به خدمات آموزشی رفاهی رایگان و با کیفیت، رفع تبعیضات ناروا و فراهم نمودن امکان امرار معاش آبرومندانه برای تمامی شهروندان، تأمین امنیت و مقابله با هرگونه تهدید و تحدید حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی است.

امضا کنندگان:

۱/ محمدحسین آقاسی، وکیل دادگستری
۲/ دکتر سیدرضا آل‌محمد، وکیل دادگستری
۳/ حسن اسدی زیدآبادی، وکیل دادگستری
۴/ هستی امیری، کارشناس حقوق
۵/ پدرام امیریان، دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
۶/ نیهاد ایراندوست، وکیل دادگستری
۷/ میترا ایزدی‌فر، وکیل پایه یک دادگستری
۸/ محمدعلی باقرپور آذریان، وکیل دادگستری
۹/ عمادالدین باقی، مدرس دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر حوزه حقوق بشر و دین
۱۰/ پرتو برهانپور، وکیل دادگستری
۱۱/ دکتر تهمورث بشیریه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۲/ بابک پاک نیا، وکیل دادگستری
۱۳/ الهه پوینده، کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل
۱۴/ سعید پناه پوری، وکیل دادگستری
۱۵/ هوشنگ پوربابایی، وکیل دادگستری
۱۶/ سیدعلی پورطباطبایی، خبرنگار و کارشناس ارشد حقوق بشر
۱۷/ حسین تاج، وکیل دادگستری
۱۸/ ثمین چراغی، وکیل دادگستری
۱۹/ مسعود حاجیانی، وکیل دادگستری
۲۰/ سعیده حسین‌زاده، وکیل دادگستری
۲۱/ سیدجمال‌الدین حیدری‌منش، وکیل دادگستری
۲۲/ مریم خجسته، وکیل دادگستری
۲۳/ سعید خلیلی، وکیل دادگستری
۲۴/ فاطمه خورسند، وکیل دادگستری
۲۵/ زهرا داسی سنگاچینی، وکیل دادگستری
۲۶/ امیرسالار داوودی، وکیل دادگستری
۲۷/ پیام درفشان، وکیل دادگستری
۲۸/ محمدعلی رجب، وکیل دادگستری
۲۹/ فائزه رضازاده، وکیل دادگستری
۳۰/ امیر رئیسیان فیروزآباد، وکیل دادگستری
۳۱/ محمدرضا سروری، وکیل دادگستری
۳۲/ عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری
۳۳/ سحر سیدتفرشیها، کارشناس ارشد حقوق بین الملل
۳۴/ علی شریف زاده اردکانی، وکیل دادگستری
۳۵/ سیداد شیرزاد، وکیل دادگستری
۳۶/ رامین صفرنیا، وکیل دادگستری
۳۷/ محمد‌هادی عرفانیان، وکیل دادگستری
۳۸/ دکتر عادل علیپور، وکیل دادگستری
۳۹/ بابک فارسانی، وکیل دادگستری
۴۰/ ابوالفضل قربانی مردابسری، وکیل دادگستری
۴۱/ ناهید قره داغی، وکیل دادگستری
۴۲/ محمدعلی کامفیروزی، وکیل دادگستری
۴۳/ مجید کاوه، وکیل دادگستری
۴۴/ حجت کرمانی، وکیل دادگستری
۴۵/ مریم کیان ارثی، وکیل دادگستری
۴۶/ دکتر علی اکبر گرجی ازندریانی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
۴۷/ علی مختاری، دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
۴۸/ سیدعلی مجتهدزاده، وکیل دادگستری
۴۹/ مانوش منوچهری، وکیل دادگستری
۵۰/ سید شهاب الدین میرلوحی
۵۱/ زهرا مینویی، وکیل دادگستری
۵۲/ ضرغام نره‌ئی، وکیل دادگستری
۵۳/ محمدصالح نقره کار، وکیل دادگستری
۵۴/ ابوذر نصرالهی، وکیل دادگستری
۵۵/ کامبیز نوروزی، روزنامه نگار و حقوقدان
۵۶/ مصطفی نیلی، وکیل دادگستری
۵۷/ حسن یونسی، وکیل دادگستری




نظر شما درباره این مقاله:







جنگ از سر گرفته می‌شود؟! / صابر گل‌عنبری
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 18:16

جنگ از سر گرفته می‌شود؟! / صابر گل‌عنبری





نظر شما درباره این مقاله:







جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 17:41

جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان


کورتیس دبلیو. هارت

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

بخش سوم و پایانی

در مواجهه با این گمانه‌زنی‌ها، خوب است به یاد آوریم که اوپنهایمِر علیرغم تمام مصائبی که متحمل شد یا خود بر سر راهش قرار داد، به چه دستاوردهای شگرفی نائل آمد. شایسته است به خاطر بسپاریم آنچه فروید در مطالعه جنجال‌برانگیز خود درباره لئوناردو داوینچی ثبت کرده است: یکی از نشانه‌های بارز خلاقیت و نبوغ (که اوپنهایمِر بی‌تردید واجد هر دو بود) ظرفیتی پایدار و تجدیدپذیر برای متمرکز کردن انرژی و تصعید آن به شیوه‌هایی ژرف در طول عمر است. پایگاه مستحکم اوپنهایمِر در علم و هویت او به عنوان یک دانشمند، بخشی از آنچه را که برای مواجهه با موانع حرفه‌ای نیاز داشت به او بخشید و در نهایت توانست کسانی را که از او می‌ترسیدند، به او حسادت می‌ورزیدند و او را خوار می‌شمردند، آنگونه که بودند ببیند.

نکته‌ای روشنگر درباره نبوغ و مسئولیت‌پذیری مورد نیاز در خدمات عمومی، در سوابق مبادله‌ای که طی جلسه هیئت امنیتی اوپنهایمر (Oppenheimer’sSecurity Board) رخ داد، به چشم می‌خورد. در آن جلسه از جورج کنان، دوست و همکار اوپنهایمر، به عنوان شاهد شخصیت درخواست شد. کنان - که همانطور که به خاطر داریم، دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه با سوابق گسترده در امور روسیه بود - به همراه دیگران نظریه «سیاست تحدید نفوذ» (containment) اتحاد جماهیر شوروی را مطرح کرده بود که بعدها به سنگ بنای استراتژی آمریکا در جنگ سرد تبدیل شد. طرف مقابل او راجر راب، وکیل ارشد هیئت و حقوقدانی زبردست و گاه بی‌رحم بود.

کنان در مورد صداقت اوپنهایمر چنین شهادت داد: «او نمی‌تواند در مورد موضوعی که واقعاً ذهنش را به خود مشغول کرده، نادرست سخن بگوید... باید تأکید کنم که درخواست از اوپنهایمر برای سخن گفتن غیرصادقانه، همانقدر عبث است که از لئوناردو داوینچی بخواهید طراحی از بدن انسان را بد شکل جلوه دهد.» این تشبیه برجسته، هم عمق صداقت فکری اوپنهایمر را نشان می‌دهد و هم ماهیت غیرقابل انکار نبوغ واقعی را که حتی تحت فشار هم نمی‌تواند خود را وارونه جلوه دهد.

این سؤال باعث شد راجر راب از کنان بپرسد که آیا منظورش این است که باید معیارهای متفاوتی برای «افراد بااستعداد» اعمال شود. کنان در پاسخ گفت: «به گمانم کلیسا این را خوب می‌دانست. اگر کلیسا معیارهای مربوط به دوران جوانی سنت فرانسیس (St.Francis) را به کل زندگی او تعمیم می‌داد، هرگز نمی‌توانست آن قدیس بزرگی شود که بعدها شد... تنها گناهکاران بزرگ هستند که به قدیسان بزرگ تبدیل می‌شوند و این تمثیل را می‌توان به زندگی در دستگاه حکومت نیز تعمیم داد.» (برد و شروین ۲۰۰۵، ص ۴۲۶)

از این اظهارات به وضوح پیداست که کنان تا حدی تنگنایی را که اوپنهایمر به عنوان یک دانشمند با مسئولیت‌های بزرگ عمومی تجربه می‌کرد، درک می‌کرد. چگونه کسی که نقایصی در پیشینه یا شخصیتش وجود دارد می‌تواند خدمتگزار منافع عمومی باقی بماند؟ در شرایط سیاسی بی‌ثبات، آیا می‌توان صداقت ذاتی یک فرد را به اثبات رساند؟

علاوه بر هویت علمی اوپنهایمر، چه منابع دیگری وجود داشت که دستاوردهای رهبری او را در فشارهای دوران جنگ ممکن می ساخت؟ به نظر می‌رسد چند عامل مؤثر بوده‌اند:

نخست، پیشینه او در جنبش فرهنگ اخلاقی (Ethical Culture) که مجموعه‌ای از ارزش‌ها و چارچوب اخلاقی برای عمل در اختیارش گذاشت. این چارچوب بر عقلانیت، خدمتگزاری، بهبود فردی و اجتماعی، و میهن‌پرستی تأکید داشت - ارزش‌هایی که هم در محیط خانوادگی و هم در فضای آموزشی او نهادینه شده بودند. از نوشته‌های او به وضوح پیداست که او تا چه حد به آرمان‌های مرتبط با مسئولیت‌پذیری اجتماعی باور داشت. میهن‌پرستی او نیز در آرزوی پیشرو بودن علم آمریکا و بی‌همتا بودن آن در جهان تجلی می‌یافت.

دوم، تسلط کم‌نظیر اوپنهایمر بر ادبیات و فلسفه به او توانایی بیانی استثنایی بخشیده بود. این مهارت به او امکان می‌داد مفاهیم پیچیده علمی را نه فقط برای دانشمندان، بلکه برای سیاستمداران و نظامیان نیز به شکلی قابل‌درک توضیح دهد. همانطور که یکی از همکارانش اشاره کرده بود: «او می‌توانست فیزیک کوانتومی را چنان زیبا توصیف کند که گویی شعری از بودلر است.»

سوم، توانایی ذهنی او در ترکیب دیدگاه‌های به ظاهر نامرتبط. این ویژگی به او کمک کرد تا در پروژه منهتن، میان نیازهای علمی، صنعتی و نظامی پل بزند. همانطور که ژنرال گروز، مدیر نظامی پروژه گفته بود: «اوپنهایمر تنها کسی بود که می‌توانست همزمان با فیزیکدان‌ها، مهندسان و ژنرال‌ها به یک اندازه مؤثر ارتباط برقرار کند.»

چهارم، درک عمیق او از ماهیت بین‌رشته‌ای علم مدرن. برخلاف بسیاری از همعصرانش که در حوزه‌های تخصصی محدودی تمرکز داشتند، اوپنهایمر گستره وسیعی از علوم را درک می‌کرد. این ویژگی برای مدیریت پروژه‌ای به پیچیدگی ساخت بمب اتمی حیاتی بود.

در نهایت، شاید مهم‌تر از همه، توانایی او در تحمل فشارهای عظیم و تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی بود. همانطور که خودش بعدها گفت: «ما فیزیکدان‌ها گناه را چشیده‌ایم.» این آگاهی از پیامدهای کارش، در کنار تعهدش به پیشبرد علم، ترکیبی منحصر به فرد ایجاد کرد که رهبری او را ممکن ساخت.

علاقه‌های معنوی و مذهبی اوپنهایمر، او را فراتر از هرگونه چهارچوب متعصبانه سنتی به جلو رهنمون می شد. همانگونه که نمی‌توانست در قالب هیچ مرام سیاسی مشخصی مانند مارکسیسم محدود شود، به هیچ برچسب ساده مذهبی یا فرقه‌ای نیز قابل تعریف نبود. او بی‌تردید به کارایی علم باور داشت، اما در عین حال سرمایه‌گذاری عمیقی بر زندگی درونی خود انجام داده بود تا آنجا که به جستجو و تسلط بر متون مقدس از سنت‌های مختلف پرداخت. او سانسکریت را به اندازه‌ای آموخت و می‌دانست که می‌توانست آن را به زبان اصلی بخواند.

او به یاد می‌آورد که در اولین نگاه به آزمایش اتمی در لوس آلاموس، این جمله از کتاب مقدس هندو به ذهنش خطور کرد: «اکنون من شده‌ام مرگ، نابودکننده جهان‌ها.» این نشان می‌دهد که چگونه ذهن او به طور همزمان در چندین جهان فکری سیر می‌کرد - از فیزیک کوانتومی تا فلسفه ودایی. این ظرفیت برای درک پیوندهای عمیق بین دانش علمی و حکمت باستانی، بخشی از چیزی بود که او را قادر می‌ساخت بار مسئولیت اخلاقی پروژه منهتن را به دوش بکشد.

همانطور که یکی از شاگردانش خاطرنشان کرده بود: «اوپنهایمر می‌توانست در یک بعدازظهر درباره مکانیک ماتریس با شما بحث کند و عصر همان روز به تفسیر اشعار عرفانی فارسی بپردازد.» این گستره غیرمعمول علایق فکری، به او امکان می‌داد تا پیامدهای گسترده‌تر کار علمی را در بستری وسیع‌تر از حرفه‌ای صرفاً فنی درک کند. شاید این همان چیزی بود که او را از همتایانش متمایز می‌کرد - توانایی او برای دیدن علم نه به عنوان فعالیتی مجزا، بلکه به عنوان بخشی از جستجوی بی‌پایان بشر برای درک جایگاه خود در کیهان.

گرایش اوپنهایمر به نمایشی کردن وقایع و یافتن معانی استعاری، در نامی که برای محل اولین آزمایش اتمی انتخاب کرد نیز منعکس گردید. او این مکان را «ترینیتی» (تثلیث) نامید، پس از خواندن ابیاتی از غزلیات جان دان (John Donne)، شاعر متافیزیکی و کشیش آنگلیکان:

«قلب مرا درهم بشکن، ای خدای سه‌گانه...
چرا که من
جز به بند تو هرگز آزاد نخواهم شد
و هرگز پاکدامن، مگر آنکه تو مرا به تصرف درآوری.»

کیتی اوپنهایمر به وضوح به یاد می‌آورد که چگونه همسرش در هفته‌های پیش از آزمایش بمب، به سوی این متون متافیزیکی گرایش پیدا کرده بود. این انتخاب نام نه‌تنها نشان‌دهنده ذهن شاعرانه او بود، بلکه عمق نگاه فلسفی‌اش را نیز آشکار می‌کرد - گویی او پیشاپیش پیامدهای ویرانگر دستاورد علمی‌اش را درک می‌کرد و در جستجوی زبانی برای بیان این تناقض برآمده بود.

همانطور که یکی از نزدیکانش بعدها اشاره کرد: «برای اوپنهایمر، علم و شعر دو روی یک سکه بودند - هر دو تلاشی برای درک ناپیدایی‌های جهان. انتخاب نام تثلیث فقط یک اشاره ادبی نبود، بلکه فریادی بود از ژرفای وجودش.» این نگاه چندبعدی، همان چیزی بود که او را هم به چهره‌ای استثنایی در دنیای فیزیک تبدیل کرد و هم به انسانی با حساسیتی بی‌نظیر نسبت به بار اخلاقی کشفیات علمی.

انتخاب جان دان برای بازتاب حال وهوای اوپنهایمر و موقعیتش انتخابی بجا بود، چرا که دان خود از حامیان علم نوین عصر خویش بود - علمی که بر دوره اکتشافات متمرکز شده بود. هرچند برخی همکارانش مانند فیزیکدان مشهور آی.آی. رابی (I.I. Rabi) معتقد بودند که این پراکنده گزینی (eclecticism) علایق اوپنهایمر گاه او را از کار دقیق علمی تجربی منحرف می‌کرد، اما می‌توان استدلال کرد که همین دلبستگی و غوطه‌وری او در امور عرفانی و شاعرانه، در طول زمان به منبعی برای قدرت و هدفمندی تبدیل شد - چه در مقام پژوهشگر، چه معلم، چه رهبر دوران جنگ و چه دولتمرد علمی.

به نظر می‌رسد یکی از ارکان اساسی یا پیامدهای تبدیل شدن به یک رهبر یا چهره پیشرو، این است که فرد باید در واقعیت‌هایی فراتر از خود ریشه داشته باشد. برای اوپنهایمر، این واقعیت‌های گسترده‌تر هم شامل جهان اسرارآمیز فیزیک کوانتومی می‌شد و هم حیطه‌های فلسفی و ادبی که ذهن جستجوگرش را تغذیه می‌کردند. همانطور که یکی از شاگردانش خاطرنشان کرده بود: «ژرف‌نگری اوپنهایمر همیشه از مرزهای علم فراتر می‌رفت، گویی می‌دانست که پاسخ پرسش‌های بزرگ تنها در آزمایشگاه‌ها یافت نمی‌شود.»

این نگاه همه‌جانبه نه تنها به او کمک کرد تا پروژه منهتن را با وجود تمام پیچیدگی‌هایش رهبری کند، بلکه پس از جنگ نیز وقتی با بحران‌های اخلاقی ناشی از اختراع بمب اتمی روبرو شد، به او امکان داد تا این چالش‌ها را در بستری فراخ‌تر و انسانی‌تر مورد بررسی قرار دهد. شاید بتوان گفت که همین ظرفیت برای درک ارتباط میان علم و سایر جنبه‌های تجربه انسانی بود که او را از یک فیزیکدان صرف به چهره‌ای تأثیرگذار در سطح جهانی تبدیل کرد.

ایمان جهان‌شمول اوپنهایمر

پرسش‌هایی که در قلب هر بحثی درباره معنای زندگی جی. رابرت اوپنهایمر قرار دارند، احتمالاً هرگز به طور کامل از طریق هیچ سازه واحدی، هیچ دیدگاه منفردی، یا هیچ لنز یا تصویر واحدی قابل حل نیستند. با این حال، یک راه بالقوه ارزشمند برای غنی‌تر کردن این بحث، استفاده از چیزی است که جیمز فاولر (James Fowler) و همکارانش آن را «نظریه رشد ایمان» (faith development) نامیده‌اند. این دیدگاه به مدت ۲۵ سال بخشی از گفتمان مذهبی و آموزش الهیات بوده است. این نظریه معمولاً به دانشجویان الهیات آموزش داده می‌شود و با روحانیون و افراد عادی به اشتراک گذاشته می‌شود تا نشان دهد چگونه ایمان فرآیندی است که در چرخه زندگی انسان از مراحل قابل تشخیصی عبور می‌کند.

ریشه‌های اندیشه‌های فاولر از علاقه‌اش به الگوی اولیه چارچوب رشد ایمان در آثار اچ. ریچارد نیبور (H.Richard Niebuhr) نشأت می‌گیرد - موضوعی که فاولر پایان‌نامه دکتری خود را درباره آن نوشت. نیبور خود از طریق آشنایی با بخشی از آثار آلفرد نورث وایتهد (Alfred NorthWhitehead) به این خط فکری الهام گرفته بود. فاولر و همکارانش بعدها استدلال قانع‌کننده‌ای ارائه کردند که فرآیند رشد ایمان بر اساس مراحلی پیش می‌رود که مشابه اصل اپی‌ژنتیک اریکسون (Erikson’s epigeneticprinciple)، نظریه رشد اخلاقی لارنس کولبرگ (Lawrence Kohlberg)، و نظریات و مشاهدات پیاژه (Piaget) درباره عملکرد و رشد شناختی است.

هیچ یک از نویسندگان یا زندگینامه‌نویسان اخیر اوپنهایمر از این چارچوب تحلیلی برای روشن‌کردن هویت او و درک زندگی‌اش استفاده نکرده‌اند. این در حالی است که چنین رویکردی می‌تواند بینش‌های ارزشمندی درباره تحول فکری و معنوی این دانشمند پیچیده ارائه دهد. نگاه مرحله‌ای به رشد ایمان، به ویژه می‌تواند به درک بهتر تنش‌های درونی اوپنهایمر بین علم و اخلاق، بین تعهدات ملی و مسئولیت‌های جهانی، و بین عقلانیت محض و جستجوهای معنوی کمک کند.

فاولر در کار خود نشان می‌دهد که ایمان - حتی برای ذهن‌های علمی‌ترین افراد - یک پدیده ایستا نیست، بلکه فرآیندی پویا و تکاملی است که در پاسخ به تجربیات زندگی مراحل مختلفی را طی می‌کند. این دیدگاه می‌تواند برای تحلیل زندگی اوپنهایمر به عنوان کسی که هم در اوج عقلانیت علمی قرار داشت و هم با پرسش‌های عمیق اخلاقی و وجودی دست به گریبان بود، بسیار مفید باشد. با این حال، همانطور که اشاره شد، این چارچوب تحلیلی تاکنون در مطالعات مربوط به اوپنهایمر مورد استفاده قرار نگرفته است.

در ابتدا باید فرآیند رشد ایمان (faith) را متفاوت از “باور” (belief) به آن معنا که معمولاً به عنوان پذیرش گزاره‌ها، سنت‌ها، شیوه‌های تفکر، مناسک، متون و روش‌های تفسیری با ماهیتی کمابیش فرقه‌ای فهمیده می‌شود، درک کرد. از سوی دیگر، ایمان را می‌توان به شکلی واقع‌بینانه‌تر به عنوان پدیده‌ای ذاتاً التقاطی در نظر گرفت، همان‌گونه که در مورد اوپنهایمر مشاهده می‌شود، جایی که فرهنگ اخلاق‌گرا، ادبیات هندو، شاعران متافیزیکی، علم و روش علمی، و احتمالاً منابع دیگر در هم آمیختند تا منابع درونی و زمینه‌ای برای معنا بخشیدن به زندگی او فراهم آورند.

ایمان می‌تواند از منابع متعددی تغذیه کند و ممکن است تمرکزی کاملاً سنتی و خداگرایانه داشته باشد یا خیر. این نگاه به ایمان، آن را به عنوان جریانی سیال و انعطاف‌پذیر تصویر می‌کند که لزوماً در چارچوب‌های سازمان‌یافته مذهبی محدود نمی‌شود. در مورد اوپنهایمر، این چندمنبعی بودن ایمان به وضوح قابل مشاهده است؛ ترکیبی منحصر به فرد از عقلانیت علمی مدرن و حکمت‌های کهن شرقی، همراه با نگاهی شاعرانه به جهان. چنین ایمانی بیشتر شبیه به رودخانه‌ای است که از سرچشمه‌های گوناگون تغذیه می‌شود تا آبی راکد در حوضچه‌ای بسته.

این تعریف گسترده از ایمان، به ویژه در مواجهه با شخصیت‌های پیچیده‌ای مانند اوپنهایمر که در مرزهای سنتی نمی‌گنجند، کاربرد ویژه‌ای پیدا می‌کند. ایمان در این معنا، نه به عنوان مجموعه‌ای از باورهای از پیش تعیین‌شده، بلکه به عنوان فرآیندی پویا از جستجو، تردید و بازسازی معنا ظاهر می‌شود که می‌تواند همزمان هم علمی باشد و هم عرفانی، هم عقلانی باشد و هم شهودی.

ایمان به عنوان پدیده‌ای ساختاری-تکاملی در نظر گرفته می‌شود که ریشه در واقعیت زیسته انسان از طریق عمل، وجود، شناخت و تعهد دارد. این فرآیند از منظرهای تاریخی، روایت شخصی و میان‌فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. رشد ایمان در واقع نگاهی به فرآیند کشف و شهود است که نشان می‌دهد چگونه فرد از مراحلی عبور می‌کند که هر کدام با تعارض‌ها و چالش‌های خاصی مشخص می‌شوند و نیازمند مواجهه هستند، حتی اگر به طور کامل حل نشوند. معنای این مراحل انتقالی ممکن است در نقاط دیگری از زندگی نیز نیاز به بازنگری داشته باشد. رشد ایمان را می‌توان به بهترین شکل به عنوان جریانی سیال و ارگانیک درک کرد که در طول زمان به سمت کلیتی منسجم، هرچند غیرثابت، تکامل می‌یابد.

برای درک بهتر زندگی اوپنهایمر، لازم است بخشی از نظریه فاولر را به اختصار بررسی کنیم. این نظریه فرآیندمحور، بر اساس چیزی است که فاولر آن را «ایمان غیرتفکیک‌یافته» (undifferentiated faith) می‌نامد - مرحله‌ای اولیه که به گفته او زمینه‌ساز «کیفیت رابطه متقابل و قدرت اعتماد، خودمختاری، امید و شجاعت (یا نقایص آنها)» است (فاولر و لووین، 1980، ص 24). این مفهوم شباهت زیادی به ایده اعتماد پایه اریکسون و توصیف وینیکات از فضای انتقالی در بخش اول زندگی انسان دارد.

دو جنبه برجسته این نظریه برای درک مورد اوپنهایمر بسیار مرتبط است. نخست به مرحله‌ای مربوط می‌شود که فاولر آن را «ایمان شهودی-فرافکن» (Intuitive Projective faith) (مرحله ۱) می‌نامد و موهبت آن را قدرت تخیل در کودک خردسال می‌داند. در این مرحله، توانایی یکپارچه‌سازی و درک جهان تجربی از طریق تصاویر قدرتمند و داستان‌هایی که فهم شهودی و احساسات کودک را نسبت به شرایط نهایی وجود ثبت می‌کنند، شکل می‌گیرد (فاولر و لووین، ۱۹۸۰، ص ۲۵). این ویژگی‌ها به ویژه زمانی اهمیت می‌یابند که به دوران کودکی اوپنهایمر و تأثیرات اولیه‌ای که بعدها بر تفکر علمی و فلسفی او داشتند، توجه کنیم.

دومین جنبه مهم، ماهیت سیال و انعطاف‌پذیر رشد ایمان است که به ما کمک می‌کند تحولات فکری و معنوی اوپنهایمر را در طول زندگی‌اش دنبال کنیم. این نگاه پویا نشان می‌دهد که چگونه ایمان او - با تمام پیچیدگی‌ها و تضادهایش - توانست منابع مختلفی از فرهنگ اخلاق‌گرا تا فلسفه هندی و علم مدرن را در خود ادغام کند، بی‌آنکه ضرورتاً به سیستم فکری واحدی تقلیل یابد. چنین دریافتی از ایمان، به ویژه در مواجهه با شخصیت چندبعدی اوپنهایمر که هم دانشمند بود و هم فیلسوف، هم خالق سلاح مرگبار بود و هم قربانی مک‌کارتیسم، می‌تواند ابزار تحلیلی ارزشمندی باشد.

توانایی همیشگی اوپنهایمر در درگیر شدن عمیق با ایده‌ها و دریافت‌هایی از منابع گوناگون، از همان دوران کودکی آغاز شد. درک شهودی و خیال‌انگیز او از واقعیت‌های گوناگونی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شد، به سنگ‌بنای دستاوردهایش بدل گردید و توانایی‌اش در شعله‌ور ساختن قوه تخیل دیگران تا حدی از همان قوه تخیل خودش سرچشمه می‌گرفت—از آن‌چه در تصورش ممکن بود شناخته شود یا انجام گیرد.

جنبهٔ دومی از نظریهٔ «فاولر» که در رابطه با اوپنهایمر شایان توجه است، به پویایی‌های مرحلهٔ پنجم رشد ایمان، یعنی «ایمان تلفیقی» یا Conjunctive Faith مربوط می‌شود. در این مرحله، قطعیت خودمحورانه پشت سر گذاشته می‌شود از طریق آن‌چه فاولر با وام‌گیری از فیلسوف پل ریکور (Paul Ricoeur) آن را « ساده‌اندیشی ثانویه » می‌نامد. در این مرحله، قدرت نمادین دوباره با معناهای مفهومی پیوند می‌خورد. فرد باید گذشتهٔ خود را بازشناسی و بازآفرینی کند، و باید گوش‌سپردن به صداهای ژرف‌تر وجود خویش را بیاموزد (فاولر و لاوین، ۱۹۸۰، ص ۲۹).

اوپنهایمر در سال ۱۹۴۲، در سن ۳۸ سالگی، رهبری پروژه منهتن را آغاز کرد. آگاهی او از خطرات و چالش‌های توسعهٔ بمب، تنها نظری یا دانشگاهی نبود، بلکه در همان حالی که پروژه را با شور و جدیت به سوی موفقیت سوق می‌داد، این آگاهی در درونش رشد می‌کرد. تردیدهای او به‌آرامی پدیدار شدند و از دل گفت‌وگو با استادان و همکاران معتمدش سربرآوردند. چگونه باید مأموریت اجرایی‌اش به‌عنوان مدیر پروژه، شوق میهن‌دوستانه‌اش، و شیفتگی ذهنی‌اش به «ابزار» را با ناراحتی و پیش‌آگاهی فزاینده‌اش آشتی می‌داد؟

فاولر در توصیف مرحلهٔ ایمان تلفیقی بیانی روشنگر دارد: «آگاه به تناقض‌ها و حقیقت در تضادهای ظاهری، این مرحله در پی آن است که تضادها را در ذهن و تجربه به هم پیوند دهد. و با آن جدیتی که می‌تواند وقتی بیش از نیمی از عمر گذشته باشد پدیدار شود، این مرحله آمادگی دارد تا خود را صرف کند و بگذارد که صرف شود، برای هدفی که در آن، معنا و هویت از رهگذر فراهم‌آوردن حضور و تأثیر دیگران به‌وجود می‌آید» (فاولر و لاوین، ۱۹۸۰، ص ۳۰).

سفر اوپنهایمر از لس‌آلاموس در ۱۹۴۲ تا دادگاه امنیتی‌اش در برابر هیئت گری در سال ۱۹۵۴، هم بازتاب و هم تجسم همین توصیف است. استفاده از نظریهٔ فاولر در فهم اوپنهایمر بسیار سودمند است، زیرا او از معدود کسانی‌ست که به مرحلهٔ نهایی رشد ایمان دست یافته‌اند، مرحله‌ای که «ایمان جهان‌گیر» (universalizing faith) نام دارد—آخرین مرحلهٔ این الگو. به گفتهٔ فاولر، حاملان ایمان جهان‌گیر کسانی هستند که بینش‌ها و دستاوردهایشان آن‌چنان الهام‌بخش است که دیگران را وامی‌دارد خود را از نو بازآفرینی کنند و جهانی نو را بجویند. آن‌ها چشم‌اندازی بدیل از جامعهٔ انسانی پیش روی دیگران می‌گذارند. هرچند نادرند، اغلب نزد نمایندگان وضع موجود، چهره‌هایی برانداز تلقی می‌شوند. آنان معمولاً فراتر از مرزهای نژاد، طبقه، حرفه و بستر تاریخی می‌اندیشند و دیگران را نیز وامی‌دارند چنین کنند. ممکن است حتی «به‌دست همان کسانی کشته شوند که خواهان دگرگون‌ساختن‌شان بوده‌اند» (فاولر، ص ۳۱). افزون بر این، «آنان حامل نوعی فیض ویژه‌اند که باعث می‌شود روشن‌بین‌تر و انسانی‌تر از بقیه به نظر برسند» (همان، ص ۳۱)، و خاطره و چشم‌اندازشان پس از مرگشان بیشتر از زمان زندگی‌شان گرامی داشته می‌شود.

نمونه‌هایی از «جهان‌گراها» را می‌توان در کسانی چون مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ، دیتریش بونهوفر، و مالکوم ایکس یافت. نمونه‌ای از روحیهٔ آینده‌نگرانهٔ اوپنهایمر را می‌توان در بخشی از سخنرانی او برای دانشمندان لس‌آلاموس در نوامبر ۱۹۴۵ دید، زمانی که آنان مأموریت خود را به پایان رسانده و به زندگی پس از جنگ بازمی‌گشتند:« به‌نظر من هیچ امیدی نداریم اگر باورمان را به ارزش علم، و به این‌که دانستن دربارهٔ واقعیت و طبیعت چه خیری می‌تواند برای جهان داشته باشد، از دست بدهیم... اگر این ایمان را از دست بدهیم، دیگر دانشمند نیستیم، میراث‌مان را می‌فروشیم، و آن‌چه را که در این زمان بحران، برای ما باارزش است، از کف می‌دهیم. اما چیز دیگری هم هست. ما فقط دانشمند نیستیم، انسان هم هستیم. نمی‌توانیم وابستگی‌مان به دیگر انسان‌ها را فراموش کنیم. منظورم تنها وابستگی مادی نیست، که بدون آن هیچ علمی ممکن نیست و ما هم نمی‌توانیم کار کنیم، بلکه وابستگی اخلاقی عمیق‌تری را هم در نظر دارم—زیرا ارزش علم باید در جهان انسانی نهفته باشد، و ریشه‌های ما همه در آن‌جاست. این‌ها قوی‌ترین پیوندهای جهان‌اند، قوی‌تر از هر پیوندی که ما را به یکدیگر پیوند می‌دهد. این‌ها ژرف‌ترین پیوندها هستند—که ما را به دیگر انسان‌ها متصل می‌سازند» (اسمیت و واینر، ۱۹۸۰، ص ۳۲۵).

بلاغت اوپنهایمر در خطاب به همکارانش، آن‌ها را به یاد وابستگی‌شان به دیگران و تعهدات اخلاقی‌شان می‌اندازد. این بیان، در واقع، در نوشته‌های دیگر او نیز بازتاب دارد. کاملاً روشن است که او در این‌جا و جاهای دیگر تلاش دارد با صدای پیامبری به سوی جهان بیرون دست دراز کند. اوپنهایمر حقیقتاً الهام‌بخش دیگران بود، و زندگی‌اش، به‌معنای کاملاً عمومی، پایانی تراژیک یافت — چون بسیاری از کسانی که به‌دست قدرتمندان خشن کنار زده و منزوی می‌شوند.

اگرچه می‌توان او را قربانی موفقیت خویش و واکنشی دانست که تا حدی خود باعث آن شد، اما شهید به معنای دقیق کلمه نبود، چرا که به‌طور فعال یا آگاهانه در پی نکوهش یا طرد عمومی نبود. با وجود سوابق میهن‌پرستانه‌اش در نقش رهبری زمان جنگ و خدمت‌هایش در سال‌های پس از آن، دولت خودش تا سال ۱۹۶۳ رسماً از او تجلیل نکرد—آن‌هم در قالب اهدای «نشان انریکو فرمی» (Enrico Fermi Award) در کاخ سفید، نه سال پس از آن‌که گواهی امنیتی‌اش لغو شد و کمتر از چهار سال پیش از مرگش.

او که همواره نسبت به مسئولیت خود در قبال تسلیحاتی که به ساخت‌شان یاری رسانده بود حساس بود، زندگی و کارش را در مسیر هشدار برای حفاظت از نسل‌های آینده پیش برد. روایت زندگی او بارها بازگو شده و شایسته است که باز هم بازگو شود. «ایمان جهان‌گیر» او همیشه توجه برمی‌انگیزد، حتی همان‌گونه که فهم ما را از این «سخت‌ترین مسئله» گسترش می‌دهد.

* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی برای همین متن تهیه شده است.

بخش‌های پیشین مقاله:
بخش نخست: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - یک
بخش دوم: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - دو
بخش سوم: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - سه و پایان

J. Robert Oppenheimer: A Faith Development Portrait
Curtis W. Hart
Published online: 2 August 2007
Blanton-Peale Institute 2007

——————————————

References:
Acheson, D. (1969). Present at the creation: My years at the state department. New York: Norton.
Bernstein, J. (2004). J. Robert Oppenheimer: Portrait of an enigma. Chicago: Ivan R. Dee.
Bird, K., & Sherwin, M. J. (2005). American prometheus: The triumph and tragedy of J. Robert Oppenheimer. New York: Knopf.
Cassidy, D. C. (2004). J. Robert Oppenheimer and the American century. New York: Pi Press.
Conant, J. (2005). 109 east palace: Robert Oppenheimer and the secret of Los Alamos. New York: Simon & Schuster.
Fowler, J., & Lovin, R. (1980). Trajectories in faith. Nashville: Abingdon.
Heifetz, R. A. (1994). Leadership without easy answers. Cambridge, Mass: Belknap, Harvard.
Hiya, J. A. (2000). The gita of J. Robert Oppenheimer. Proceedings of American Philosophical Society, 144(2), 123–167.
Kaku, M. (2005). Einstein’s cosmos. New York: W.W. Norton.
McMillan, P. J. (2005). The ruin of J. Robert Oppenheimer and the birth of the modern arms race. New York: Viking.
Niebuhr, R. (1941). The nature and destiny of man volume I: Human Nature. Introduction by Robin W. Lovin, Charles Scribner’s, New York.
Oppenheimer, J. R. (1954). Science and the common understanding. New York: Simon and Schuster.
Oppenheimer, J. (1955). The open mind. New York: Simon and Schuster.
Nuland, S. B. (2000) Leonardo da Vinci. New York: Viking.
Pais, A. (2006). J. Robert Oppenheimer: A Life with supplemental material by R. P. Crease. New York: Oxford University Press.
Pohlenberg, R. (Ed.). (2002). In the matter of J. Robert Oppenheimer: The security clearance hearing. Ithaca: Cornell University Press.
Smith, A. K., & Weiner, C. (1980). Robert Oppenheimer: Letters and recollections. Cambridge, Mass.: Harvard University Press.
Thorpe, C. (2006). Oppenheimer: The tragic intellect. University of Chicago Press: Chicago.




نظر شما درباره این مقاله:







واکنش عبدالحمید نسبت به حمله به روستای گونیچ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 17:28

واکنش عبدالحمید نسبت به حمله به روستای گونیچ





نظر شما درباره این مقاله:







دستور پزشکیان برای تعلیق همکاری ایران با آژانس
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 14:13

دستور پزشکیان برای تعلیق همکاری ایران با آژانس


جان گمبرل / خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۲ جولای ۲۰۲۵ 

رئیس‌جمهور ایران روز چهارشنبه دستور داد تا همکاری این کشور با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) به حالت تعلیق درآید. این تصمیم پس از حملات هوایی آمریکا و اسرائیل به مهم‌ترین تأسیسات هسته‌ای ایران اتخاذ شد، که احتمالاً توانایی بازرسان آژانس برای رصد برنامه هسته‌ای تهران را که در حال غنی‌سازی اورانیوم تا سطوح نزدیک به درجه تسلیحاتی بوده، بیش از پیش محدود می‌کند.

دستور رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان شامل هیچ جدول زمانی یا جزئیاتی در مورد ماهیت این تعلیق نبود. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در مصاحبه‌ای با شبکه سی‌بی‌اس نیوز اعلام کرد که تهران همچنان مایل به ادامه مذاکرات با ایالات متحده است.

عراقچی اظهار داشت: «فکر نمی‌کنم مذاکرات به این زودی از سر گرفته شود»، در اشاره به اظهارات دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مبنی بر اینکه مذاکرات ممکن است همین هفته آغاز شود. با این حال، او افزود: «درهای دیپلماسی هرگز به‌طور کامل بسته نخواهد شد.»

تاکتیک فشار

ایران در گذشته به‌عنوان یک تاکتیک فشار در مذاکرات با غرب، بازرسی‌های آژانس را محدود کرده بود، هرچند تهران در حال حاضر اعلام کرده که برنامه‌ای فوری برای ازسرگیری مذاکرات با ایالات متحده، که به دلیل جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل مختل شده است، ندارد.

تلویزیون دولتی ایران دستور پزشکیان را اعلام کرد که پس از تصویب قانونی توسط مجلس ایران برای تعلیق این همکاری صادر شد. این لایحه روز پنج‌شنبه تأیید شورای نگهبان، نهاد ناظر بر قانون اساسی ایران، را دریافت کرده و احتمالاً مورد حمایت شورای عالی امنیت ملی ایران، که پزشکیان ریاست آن را بر عهده دارد، قرار گرفته است.

تلویزیون دولتی به نقل از این قانون اعلام کرد: «دولت موظف است همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و توافق‌نامه پادمان‌های مرتبط را فوراً به حالت تعلیق درآورد. این تعلیق تا زمانی ادامه خواهد داشت که شرایط خاصی، از جمله تضمین امنیت تأسیسات هسته‌ای و دانشمندان، محقق شود.»

مشخص نیست که این تصمیم چه تأثیری بر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مستقر در وین، نهاد ناظر هسته‌ای سازمان ملل، خواهد داشت. این آژانس که مدت‌هاست برنامه هسته‌ای ایران را رصد می‌کند، اعلام کرده که منتظر اطلاعیه رسمی از سوی ایران در مورد معنای این تعلیق است.

یک دیپلمات آگاه از فعالیت‌های آژانس، که به شرط ناشناس ماندن درباره وضعیت ایران صحبت کرد، گفت که بازرسان آژانس پس از این مصوبه، همچنان در ایران حضور دارند و دولت به آن‌ها دستور خروج نداده است.

اسرائیل این اقدام را محکوم کرد

تصمیم ایران بلافاصله با محکومیت گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل، مواجه شد. او در پستی در شبکه ایکس نوشت: «ایران به‌تازگی اعلامیه‌ای رسواکننده درباره تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی منتشر کرده است. این اقدام به معنای کنار گذاشتن کامل تمام تعهدات و الزامات بین‌المللی هسته‌ای ایران است.»

سار از کشورهای اروپایی که در توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ ایران مشارکت داشتند، خواست تا بند موسوم به «مکانیسم ماشه» را اجرا کنند. این بند تمام تحریم‌های سازمان ملل را که پیش‌تر در چارچوب توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی لغو شده بودند، در صورتی که یکی از طرف‌های غربی اعلام کند ایران به توافق پایبند نیست، بازمی‌گرداند.

اسرائیل به‌طور گسترده به‌عنوان تنها کشور دارای سلاح هسته‌ای در خاورمیانه شناخته می‌شود و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تأسیسات مرتبط با تسلیحات آن دسترسی ندارد.

تصمیم ایران هنوز به بدترین نگرانی‌های کارشناسان منجر نشده است

تاکنون تصمیم ایران به بدترین نگرانی‌های کارشناسان منجر نشده است. آن‌ها نگران بودند که تهران در واکنش به جنگ، همکاری خود با آژانس را کاملاً قطع کند، از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج شود و به سمت ساخت بمب هسته‌ای حرکت کند. این پیمان کشورها را ملزم می‌کند که سلاح هسته‌ای نسازند یا به دست نیاورند و به آژانس اجازه می‌دهد بازرسی‌هایی را برای تأیید اظهارات صحیح کشورها درباره برنامه‌هایشان انجام دهد.

توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ ایران اجازه غنی‌سازی اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد را می‌داد ـــ کافی برای سوخت‌رسانی به یک نیروگاه هسته‌ای، اما بسیار پایین‌تر از آستانه ۹۰ درصد مورد نیاز برای اورانیوم با درجه تسلیحاتی است. این توافق همچنین ذخیره اورانیوم ایران را به شدت کاهش داد، استفاده از سانتریفیوژها را محدود کرد و بر نظارت بیشتر آژانس بر پایبندی تهران تکیه داشت. آژانس به‌عنوان اصلی‌ترین ناظر پایبندی ایران به این توافق عمل می‌کرد.

اما دونالد ترامپ در اولین دوره ریاست‌جمهوری خود در سال ۲۰۱۸ به‌صورت یک‌جانبه از این توافق خارج شد و مدعی شد که این توافق به اندازه کافی سختگیرانه نیست و به برنامه موشکی ایران یا حمایت آن از گروه‌های شبه‌نظامی در خاورمیانه گسترده‌تر نمی‌پردازد. این اقدام سال‌ها تنش، از جمله حملات در دریا و خشکی را به دنبال داشت.

ایران تا ۶۰ درصد غنی‌سازی کرده بود، که تنها یک گام فنی کوتاه تا سطوح تسلیحاتی فاصله دارد. همچنین ذخیره کافی برای ساخت چندین بمب هسته‌ای دارد، در صورتی که تصمیم به این کار بگیرد. ایران مدت‌هاست که تأکید می‌کند برنامه هسته‌ای‌اش برای اهداف صلح‌آمیز است، اما آژانس، آژانس‌های اطلاعاتی غربی و دیگران می‌گویند تهران تا سال ۲۰۰۳ یک برنامه تسلیحاتی سازمان‌یافته داشت.

تعلیق پس از حملات هوایی اسرائیل و آمریکا

حملات هوایی اسرائیل، که از ۱۳ ژوئن آغاز شد، رده‌های بالای سپاه پاسداران قدرتمند ایران را نابود کرد و زرادخانه موشک‌های بالستیک آن را هدف قرار داد. این حملات همچنین به تأسیسات هسته‌ای ایران ضربه زد، که اسرائیل ادعا کرد تهران را در آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای قرار داده بود.

ایران اعلام کرد حملات اسرائیل ۹۳۵ «شهروند ایرانی» را کشته است، از جمله ۳۸ کودک و ۱۰۲ زن. با این حال، ایران سابقه ارائه آمار پایین‌تر تلفات در زمان ناآرامی‌ها به دلایل سیاسی دارد.

گروه فعالان حقوق بشر مستقر در واشنگتن (هرانا)، که آمار دقیق تلفات را از چندین دوره ناآرامی در ایران ارائه کرده، تعداد کشته‌شدگان را ۱۱۹۰ نفر اعلام کرد، شامل ۴۳۶ غیرنظامی و ۴۳۵ نیروی امنیتی. این حملات همچنین ۴۴۷۵ نفر را زخمی کردند.

در همین حال، به نظر می‌رسد مقامات ایرانی اکنون در حال ارزیابی خسارات ناشی از حملات آمریکا در ۲۲ ژوئن به سه سایت هسته‌ای، از جمله سایت فردو، که در زیر کوهی در حدود ۱۰۰ کیلومتری جنوب غربی تهران ساخته شده، هستند.

تصاویر ماهواره‌ای از Planet Labs PBC که توسط آسوشیتدپرس تحلیل شده، نشان می‌دهد که مقامات ایرانی روز دوشنبه احتمالاً در حال بررسی خسارات ناشی از بمب‌های سنگرشکن آمریکایی در فردو بودند. کامیون‌ها، حداقل یک جرثقیل و یک بیل مکانیکی در تونل‌های این سایت دیده شدند. این تصاویر با عکس‌های گرفته‌شده توسط Maxar Technologies در روز یکشنبه که کار در حال انجام را نشان می‌داد، مطابقت داشت.




نظر شما درباره این مقاله:







ملاقات با عزیزانمان در اردوگاه جنگ زدگان فشافویه
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 14:07

ملاقات با عزیزانمان در اردوگاه جنگ زدگان فشافویه





نظر شما درباره این مقاله:







دست‌کم ۲۱ اعدام در ۱۲ روز جنگ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 13:55

دست‌کم ۲۱ اعدام در ۱۲ روز جنگ


در ماه گذشته میلادی (ژوئن ۲۰۲۵) دست‌کم ۹۸ نفر از جمله ۱ زن، ۸ تبعه افغانستان، ۱۰ شهروند بلوچ، ۵ شهروند کُرد و ۱ شهروند عرب در ایران اعدام شدند.

در سایه تنش فزاینده میان ایران و اسرائيل، در ماه ژوئن ۶ تن به اتهام جاسوسی اعدام شدند. در شش ماه نخست سال جاری میلادی، از یکم ژانویه تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵، دست‌کم ۹ تن در ایران به اتهام جاسوسی اعدام شدند.

همچنین مجموع اعدام‌ها در شش ماه نخست سال جاری میلادی (۶۱۲ نفر) در مقایسه با دوره مشابه (۲۷۹ نفر) در سال ۲۰۲۴، رشد ۱۱۹ درصدی داشته است.

از سوی دیگر دستگیری‌های گسترده در سایه جنگ که بسیاری از آن‌ها به اتهام جاسوسی صورت گرفته، نگرانی‌ در مورد اعدام‌های بیشتر در ماه‌های پیش رو را تشدید کرده است.

سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به بحران اعدام در ایران، از مردم ایران و جامعه جهانی می‌خواهد تا با اعتراض و واکنش مناسب، به توقف اعدام‌ها کمک کنند.

محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، گفت: «جمهوری‌اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت دوران حیات خود به سر می‌برد و برای ادامه بقا نیازمند اعدام‌های بیشتر برای ارعاب  بزرگ‌ترین تهدید بقای خود، یعنی مردم ایران، است.» او افزود: «با اعتراض‌های مردمی علیه اعدام و فشار‌ جامعه جهانی می‌توان از اعدام‌های گسترده جلوگیری کرد. حقوق‌بشر مردم ایران و بطور خاص اعدام‌ها باید در صدر هرگونه گفت‌وگو بین جمهوری اسلامی و جامعه جهانی باشد.»

اعدام‌های ژوئن ۲۰۲۵ در یک نگاه:

● دست‌کم ۹۸ نفر در ماه ژوئن ۲۰۲۵ اعدام شدند
● از مجموع ۹۸ اعدام ثبت‌شده، تنها ۱۹ مورد (۱۹ درصد) را رسانه‌های رسمی اعلام کردند
● ۴۶ تن با اتهام‌های مربوط به مواد مخدر اعدام شدند که ۴۷ درصد از کل اعدام‌ها را شامل می‌شود
● اتهام ۳۲ تن (۳۳ درصد) قتل عمد بوده است
● ۱۷ نفر با اتهامات امنیتی محاربه، افساد فی الارض و بغی اعدام شدند که ۶ نفر به اتهام جاسوسی برای اسراییل به اعدام محکوم شده بود
●  اتهام ۳ نفر تجاوز بوده است
● یک زن در این ماه اعدام شد
● ۱۰ شهروند بلوچ (۱۰ درصد)، ۵ شهروند کُرد و یک عرب در میان اعدام‌شدگان بودند
● ۸ شهروند افغان در این مدت اعدام شدند.

در مدت جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران، ۲۱ نفر در ایران اعدام شدند و پس از پایان جنگ نیز اعدام ۱۱ نفر تاکنون به ثبت رسیده است که ممکن است این آمار افزایش یابد.

از ابتدای سال میلادی تاکنون، دست‌کم ۶۱۲ اعدام توسط سازمان حقوق بشر ایران به ثبت رسیده که از این میان ۲۹۳ نفر با اتهامات مربوط به «مواد مخدر» در زندان‌های مختلف ایران اعدام شدند. همچنین حکم اعدام ۲۶۸ نفر که با اتهام «قتل عمد»، ۳۳ نفر با اتهام «محاربه و افساد فی الارض» و ۱۹ نفر با اتهام «تجاوز به عنف» به اعدام محکوم شده بودند، در این مدت به اجرا درآمد. از میان ۶۱۲ اعدام ثبت شده در این مدت، نهادهای رسمی و یا رسانه‌های داخل ایران، تنها اعدام ۴۷ تن را اعلام کرده‌اند. در بین اعدام‌شدگان شش ماه نخست سال جاری میلادی، ۱۷ زن، ۴۰ تبعه افغانستان، یک تبعه عراق، یک نفر که رسانه‌های ایران از او با عنوان «اتباع بیگانه» نام بردند و ۲ اعدام در ملأ عام دیده می‌شود. از بین اعدام‌شدگان با اتهام‌های امنیتی، ۹ تن با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شده بودند.

اعدام‌شدگان به اتهام جاسوسی برای اسرائیل

در سایه تنش بین جمهوری اسلامی و اسرائیل، حکومت ایران اعدام متهمان به جاسوسی برای اسرائیل را حتی پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه آغاز کرد.

محسن لنگرنشین در روز ۱۰ اردیبهشت و پدرام مدنی در ۷ خرداد ۱۴۰۴ اعدام شدند. سازمان حقوق بشر ایران در نخستین روز حمله گسترده اسرائیل به ایران، با انتشار فهرستی از ۱۰ متهم که در خطر اعدام قرار داشتند، نسبت به اعدام قریب‌الوقوع آن‌ها هشدار داد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان، در آن هنگام با اشاره به این که «متهمان به جاسوسی اغلب بدون دسترسی به وکیل منتخب خود، در فرآیندی ناعادلانه، غیرشفاف و بر اساس دستور نهادهای امنیتی، در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم می‌شوند»، گفت: «هدف جمهوری اسلامی از صدور و اجرای احکام اعدام برای این متهمان و تمامی کسانی که روزانه توسط این نظام اعدام می‌شوند، تنها ارعاب جامعه و سرپوش گذاشتن بر فساد و ناکارآمدی نظام است.»

از میان این فهرست، پنج نفر به شرح زیر در روزهای پس از آغاز جنگ ۱۲ روزه اعدام شدند:

اسماعیل فکری
صبح روز ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، حکم اعدام اسماعیل فکری، که با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل»‌ به اعدام محکوم شده بود، به اجرا درآمد. در این گزارش به محل دقیق اجرای حکم این زندانی اشاره‌ای نشده است. با این حال به‌نظر می‌رسد که اسماعیل فکری در زندان قزل‌حصار کرج اعدام شده باشد. در گزارش‌های رسمی موارد اتهامی او تنها «ارتباط با دو افسر موساد» ذکر شده است.

یک منبع مطلع در خصوص پرونده اسماعیل فکری به سازمان حقوق بشر ایران گفت:‌ «حکم اسماعیل فکری ظرف ۱۰ دقیقه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری صادر و در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور به تایید رسید. او طی دادگاه از حق داشتن وکیل محروم بود و با اینکه هیچ شغل دولتی نداشت، به جاسوسی و دادن اطلاعات محرمانه هسته‌ای، موشکی و دریایی به اسرائیل متهم شده بود. در دوره بازجویی با تهدید این‌که خانواده‌ات را می‌گیریم، اعتراف گرفتند، اما در دادگاه او این اتهامات را رد کرده بود.»

اسماعیل فکری روز ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ از بند ۴ زندان اوین تهران به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شده بود.

مجید مسیبی
رسانه‌های رسمی در داخل ایران، صبح روز ۱ تیر ۱۴۰۴، از اعدام فردی به‌نام مجید مسیبی در یکی از زندان‌های ایران خبر دادند. در این گزارش‌ها به تاریخ بازداشت، مسئولیت احتمالی و یا محل دقیق اجرای حکم این زندانی اشاره‌ای نشده است.

اطلاعات چندانی از مجید مسیبی در دست نبود. بسیاری از کسانی که با اتهاماتی مانند جاسوسی بازداشت و به اعدام محکوم می‌شوند، از ترس اجرای سریعتر حکم، کمتر حاضر به رسانه‌ای کردن نام خود هستند اما سرانجام در سکوت خبری اعدام می‌شوند.

براساس گزارش‌های رسمی، مجید مسیبی به اتهام «همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به‌نفع رژیم صهیونیستی در حکم محاربه و افساد فی الارض» بازداشت و به اعدام محکوم شده بود.

محمدامین مهدوی‌شایسته
رسانه‌های رسمی در داخل ایران، صبح روز ۲ تیر ۱۴۰۴ از اعدام محمدامین مهدوی‌شایسته به اتهام همکاری با اسرائیل در یکی از زندان‌های ایران خبر دادند.

محمدامین مهدوی‌شایسته، حدودا ۲۸ ساله، پس از بازداشت در پاییز ۱۴۰۲ در مراحل بازجویی تحت فشار و شکنجه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به همکاری با اسرائیل اعتراف کرده بود. همین اعترافات، مبنای اتهامات زیادی مانند «اهانت به مقدسات اسلام» در کیفرخواست او شده که مهم‌ترین آن‌ها، «ماده ۶ قانون مقابله با اقدامات اسرائیل علیه صلح و امنیت» بود.

پرونده محمدامین سپس به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی ارسال شد و صلواتی در محاکمه‌ای کوتاه، حکم اعدام برای او صادر کرد. این حکم در نهایت توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه‌کمره‌ای تأیید شده بود.

در گزارش‌های رسمی به محل اجرای حکم محمدامین مهدوی‌شایسته اشاره‌ای نشده است، اما از آنجا که او پیش از اعدام به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شده بود، به‌نظر می‌رسد که حکم اعدام نیز در این زندان به اجرا درآمده باشد.

ادریس آلی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول
روز ۴ تیر ۱۴۰۴ رسانه‌های رسمی در داخل ایران از اعدام سه زندانی کُرد به‌نام‌های ادریس عالی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول به اتهام همکاری با اسرائیل خبر دادند. رسول احمد رسول شهروند کردستان عراق بود.

این سه زندانی با اتهام «وارد کردن تجهیزات ترور» بازداشت و به اعدام محکوم شده بودند.

طبق حکم این سه زندانی که به رویت سازمان حقوق بشر ایران رسیده است، این سه زندانی کولبران و کاسبکاران محلی بوده‌اند.

ادریس آلی، کولبر ۳۳ ساله بود که به گفته نزدیکانش «به اتهام ساختگی جاسوسی برای اسرائیل» و درپی اعترافی که «تحت شکنجه جسمی اخذ» شده، در شعبه ۳ دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی رضا نجف‌زاده به اعدام محکوم شده بود.

آزاد شجاعی، ۴۵ ساله نیز کولبر اهل روستای «دوله گرمه» از توابع سردشت و پدر دو دختر و یک پسر بود. آزاد شجاعی که هشت ماه تحت بازجویی بود و هیچ تماسی با خانواده‌اش نداشت، تحت فشار و شکنجه اعتراف کرد که دو دستگاه پهپاد را از کردستان عراق به داخل ایران آورده است.

رسول احمد رسول، شهروند کُرد تبعه عراق اهل سلیمانیه بود، که در پرونده‌ای مشترک با دو نامبرده قبلی بازداشت و به اتهام تسهیل ترور محسن فخری‌زاده به اعدام محکوم شده بود.




نظر شما درباره این مقاله:







ویدیویی تکان‌دهنده از ضرب‌وشتم یک جوان افغانستانی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 13:31

ویدیویی تکان‌دهنده از ضرب‌وشتم یک جوان افغانستانی





نظر شما درباره این مقاله:







اوکراین هنوز هم می‌تواند پیروز شود
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 12:10

اوکراین هنوز هم می‌تواند پیروز شود


مایکل کارپنتر / فارن افرز / اول ژوئیه ۲۰۲۵

هنگامی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ژانویه ۲۰۲۵ به قدرت رسید، بسیاری در واشنگتن انتظار داشتند که جنگ در اوکراین به سرعت حل و فصل شود. ترامپ در مبارزات انتخاباتی  به خود می‌بالید که می‌تواند در ۲۴ ساعت به این درگیری پایان دهد. اگرچه تعداد کمی از تحلیلگران این وعده خاص را باور داشتند، بسیاری در مورد شرایط و جدول زمانی احتمالی یک توافق قریب‌الوقوع گمانه‌زنی می‌کردند. به عنوان مثال، بانک سرمایه‌گذاری جی پی مورگان چیس ادعا کرد که می‌توان تا ژوئن به توافقی دست یافت.

با این حال، با گذشت هفته‌ها و رکود دیپلماسی، مشخص می‌شود که چنین راه حلی قریب‌الوقوع نیست. همانطور که دمیترو کولبا، وزیر امور خارجه سابق اوکراین، در اواخر ماه مه در فارن افرز اشاره کرد، نه روسیه و نه اوکراین «انگیزه زیادی برای توقف جنگ ندارند». اوکراین از تسلیم حاکمیت خود امتناع می‌کند؛ روسیه چیزی کمتر از تسلیم اوکراین را نمی‌پذیرد.

با این حال، این نتیجه‌گیری به معنای از دست رفتن همه چیز نیست. روسیه از نظر اقتصادی بسیار ضعیف‌تر از آن چیزی است که بسیاری از تحلیلگران تصور می‌کنند و تحریم‌های شدید و کنترل صادرات هنوز هم می‌تواند اقتصاد جنگی آن را فلج کند. اوکراین هوشمندانه می‌جنگد و می‌تواند با پهپادهای پیشرفته‌تر، سیستم‌های دفاع هوایی، موشک‌های دوربرد و مهمات بیشتر، ورق را در میدان نبرد برگرداند. با تغییر استراتژی، اوکراین هنوز هم می‌تواند در کوتاه‌مدت در جنگ پیروز شود ـــ اگر اروپا و ایالات متحده تصمیم بگیرند کمکی را که نیاز دارد به آن ارائه دهند.

ادعاهای مخرب ترامپ و معاونش

بخش زیادی از خوش‌بینی زودهنگام در مورد توافق در اوایل سال جاری از این باور غالب ناشی شد که اوکراین در حال شکست است و به زودی مجبور به مذاکره از روی ناچاری خواهد شد. ترامپ با ادعای اینکه ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، “هیچ کارتی” برای بازی ندارد، این روایت را دامن زد. جی. دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، یک قدم فراتر رفت و اعلام کرد که اوکراین ـــ و حامیان خارجی آن ـــ هرگز “راهی برای پیروزی” نداشته‌اند. ونس با استناد به برتری روسیه در نیروی انسانی و تسلیحات، استدلال کرد که اگر ایالات متحده به کمک‌های امنیتی خود ادامه دهد، تنها شکست اجتناب‌ناپذیر اوکراین را به تعویق می‌اندازد.

این شکست‌گرایی با یک فرض دوم و به همان اندازه مخرب پشتیبانی شده است: اینکه نمی‌توان از تعهد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای مطیع کردن اوکراین جلوگیری کرد. ارزیابی پیتر شرودر، تحلیلگر سابق سیا، در نشریه فارن افرز در سپتامبر گذشته، نمونه‌ای از این دیدگاه است و پوتین را فردی «تمام‌عیار» توصیف می‌کند ـــ شخصی که برای جلوگیری از تبدیل شدن اوکراین به یک دموکراسی اروپایی، صرف نظر از هزینه آن، سرمایه‌گذاری کرده است. چنین روایتی هسته‌ی حقیقت را در خود جای داده است، اما همچنین به طور کامل با تبلیغات روسیه همخوانی دارد. با اختصاص ندادن هیچ عاملی به اوکراین یا شرکای خارجی آن، فرض بر این است که پیروزی اوکراین خیالی زاده‌ی توهم غربی است و این دیدگاهی است که خطر تبدیل شدن به یک پیشگویی خودکام‌بخش را به همراه دارد.

در عین حال، هر دو فرض بر خوانش بیش از حد محدود از پویایی میدان نبرد و درک محدود از گزینه‌های سیاسی موجود برای حامیان اوکراین استوار است. علیرغم محدودیت‌های قابل توجه در کمک‌هایی که اروپا و ایالات متحده در طول سه سال و نیم گذشته ارائه داده‌اند، اوکراین به پیروزی‌های چشمگیری دست یافته است. این کشور در مارس ۲۰۲۲، تنها با موشک‌های ضد تانک دوش‌پرتاب و سنگریزه، موشک‌های ضدتانک دوش‌پرتاب و قدرت تهاجمی، حمله اولیه روسیه به سمت کیف را دفع کرد و  پیش‌بینی‌های بسیاری از تحلیلگران نظامی را به چالش کشید. در اواخر همان سال، در یک شکست خیره‌کننده برای نیروهای روسی، اوکراین تقریباً هزار مایل مربع در منطقه خارکف را بدون بهره‌گیری از زره‌پوش یا پوشش هوایی مدرن، پس گرفت. و تنها چند هفته پیش، اوکراین با انجام عملیات تار عنکبوت، حمله‌ای غافلگیرکننده که از پهپادهای ارزان قیمت و کنترل از راه دور برای وارد کردن خسارات قابل توجه به هوانوردی دوربرد روسیه استفاده کرد، جهان را شوکه کرد.

در واقع، آنچه که همواره مانع تلاش‌های جنگی اوکراین می‌شد، کمبود نیروی انسانی یا اراده ضعیف کیف در مقایسه با پوتین نبود، بلکه کمبود توانایی‌های نظامی پیشرفته بود. مدت‌ها پس از آنکه روسیه مدرن‌ترین تانک‌ها، جنگنده‌های نسل پنجم، سیستم‌های دفاع هوایی دوربرد و موشک‌های بالستیک و کروز پیشرفته خود را مستقر کرد، اوکراین هنوز منتظر تحویل توانایی‌های مشابه از شرکای غربی خود بود. وقتی بالاخره برخی از این سامانه‌ها به اوکراین رسیدند، این کشور تا اواسط سال ۲۰۲۴ که ایالات متحده قوانین مربوط به درگیری خود را تسهیل نکرد، اجازه استفاده از آنها را علیه اهدافی در داخل روسیه نداشت. حقیقت دقیقاً برعکس ادعای دولت فعلی است. متحدان خارجی کی‌یف به جای طولانی کردن جنگ با ارائه کمک‌های نظامی بیش از حد به اوکراین، با ارائه کمک‌های بسیار کم و اغلب با تأخیرهای قابل توجه، آن را طولانی‌تر کرده‌اند.

وقتی صحبت از اقدامات اقتصادی تنبیهی علیه روسیه می‌شود، واکنش بین‌المللی نیز به همین ترتیب ناقص بوده است. در روزهای اولیه جنگ، ایالات متحده و متحدانش در گروه هفت، تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی را تدوین کردند که تصور می‌شد تأثیر قدرتمندی دارند، اما در واقع آنقدر تخفیف‌های زیادی در آنها لحاظ شده بود که از تأثیر کامل آنها کاسته شد. در آوریل ۲۰۲۲، درست پس از حمله روسیه، کانادا، بریتانیا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا هفت بانک روسی را از سوئیفت، سیستم پرداخت بین‌المللی غالب، حذف کردند. بسیاری از تحلیلگران پیشتر، این اقدام را به عنوان یک «گزینه هسته‌ای» که اقتصاد روسیه را نابود می‌کرد، تبلیغ کرده بودند.

اما قرار دادن در فهرست سیاه در عمل چنان گزینشی بود ـــ تنها هفت بانک از صدها بانک در روسیه را هدف قرار می‌داد ـــ که اقتصاد روسیه در واقع در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ رشد کرد. اجرای تدریجی کنترل‌های صادراتی همچنین به روسیه زمان داد تا خود را وفق دهد، همانطور که موارد حذف متعددی برای انواع خاصی از بانک‌ها یا معاملات روسی وجود داشت: به عنوان مثال، قراردادهای در حوزه انرژی هسته‌ای غیرنظامی، خدمات و نگهداری هوانوردی و فروش کود شیمیایی، هنوز هم قابل پردازش بودند. همانطور که می‌گویند، دوز بالا، سم را می‌سازد ـــ و دوز ناکافی اقدامات اقتصادی تنبیهی، کمپینی ناامیدکننده با تأثیر استراتژیک محدود ایجاد کرد.

تغییر مقیاس

با وجود این گام‌های اشتباه، پیروزی برای اوکراین ـــ که حداقل به عنوان حفظ حاکمیت خود و ادامه ترسیم مسیر عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا تعریف می‌شود ـــ هنوز کاملاً در دسترس است. با این حال، دستیابی به آن نیازمند یک تغییر اساسی در استراتژی غرب است، تغییری که افزایش قابل توجه کمک‌های نظامی را با اقدامات اقتصادی قوی‌تر برای محدود کردن اقتصاد جنگی روسیه ترکیب کند.

محور اصلی این استراتژی جدید، بسیج تقریباً ۳۰۰ میلیارد دلار دارایی مسدود شده روسیه توسط غرب است که در حوزه‌های قضایی آنها ـــ عمدتاً در اتحادیه اروپا ـــ نگهداری می‌شود تا از مبارزه فعلی اوکراین حمایت کند. تاکنون، دولت ترامپ هیچ تمایلی به استفاده از بودجه‌های مجاز کنگره برای حمایت از اوکراین نشان نداده است. بنابراین، همانطور که والی آدیمو و دیوید شیمر در فارن افرز نوشته‌اند، توقیف این دارایی‌ها و در واقع “وادار کردن روسیه به پرداخت” هزینه دفاع از اوکراین منطقی است. برخی از رهبران اتحادیه اروپا استدلال کرده‌اند که این دارایی‌ها باید برای تلاش‌های بازسازی پس از پایان جنگ ذخیره شوند. برخی دیگر نگران ایجاد سابقه‌ای خطرناک برای حاکمیت قانون با توقیف بودجه یک کشور هستند ـــ حتی اگر آن کشور قوانین بین‌المللی را نقض کرده و در قتل عام غیرنظامیان دست داشته باشد. اگر اروپا می‌خواهد به پایان این جنگ کمک کند، باید این نگرانی‌ها را کنار بگذارد و اکنون اقدام کند.

این بودجه‌ها می‌توانند چندین هدف را دنبال کنند. بخشی از آن می‌تواند در پایگاه صنعتی دفاعی رو به رشد اوکراین سرمایه‌گذاری شود: به عنوان مثال، بخش پهپاد آن بسیار نوآورانه شده است اما به سرمایه‌گذاری‌های اضافی برای تولید در مقیاس صنعتی، توسعه حسگرها و اقدامات ضد جنگ الکترونیک نیاز دارد. بخش دیگری می‌تواند به اوکراین کمک کند تا موشک‌های دوربرد و سایر سیستم‌های تسلیحاتی را از اروپا خریداری کند و به این قاره در ایجاد خطوط تولیدی که هم از دفاع اوکراین و هم پس از پایان جنگ، از بازدارندگی ناتو پشتیبانی می‌کند، کمک کند. بخش سوم می‌تواند تولید قابلیت‌های ساخت ایالات متحده ـــ مانند سیستم‌های دفاع هوایی و آتش‌های دقیق دوربرد ـــ را که اوکراین به آن نیاز دارد اما اروپا در حال حاضر به مقدار کافی فاقد آن است، تأمین مالی کند. و در نهایت، باقی‌مانده می‌تواند به تولید انرژی توزیع‌شده، حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی مانند مراکز توزیع و پست‌های برق و نیازهای بشردوستانه اختصاص یابد.

با این حال، کمک به پیروزی اوکراین نیازمند چیزی بیش از انتقال سلاح است. دولت‌های غربی باید توافق‌نامه‌های تولید مشترک، اشتراک‌گذاری مالکیت معنوی و مشارکت در تولید دفاعی ـــ به‌ویژه در تولید موشک و مهمات، خودروهای زرهی، و فناوری‌های پهپاد و ضدپهپاد، و همچنین سیستم‌های سایبری، فرماندهی و هماهنگی و سیستم‌های جنگ الکترونیک ـــ را در اولویت قرار دهند. چنین ترتیباتی وابستگی اوکراین به زنجیره‌های تأمین خارجی را کاهش می‌دهد، ظرفیت داخلی آن را تقویت می‌کند و قابلیت همکاری بلندمدت با نیروهای ناتو را تقویت می‌کند. به همان اندازه مهم است که این دولت‌ها به اوکراین دسترسی به فناوری‌ها و نرم‌افزارهای پشتیبانی چرخه عمر و نگهداری را بدهند تا پلتفرم‌های غربی بتوانند با میدان نبرد در حال تحول سازگار شوند.

با وجود تعداد کمتر، اوکراین بارها توانایی خود را در جبران معایب خود با تاکتیک‌های نامتقارن، مانند غرق کردن بخش‌هایی از ناوگان دریای سیاه روسیه با پهپادها و موشک‌های دریایی و سلب برتری هوایی روسیه با استفاده خلاقانه از پدافند هوایی محدود خود، نشان داده است. با حمایت نظامی، فناوری و اقتصادی پایدارتر، اوکراین می‌تواند مزایای جدیدی مانند ادغام بهتر پهپادها، مین‌های زمینی و آتشبارهای دوربرد را برای مهار نیروهای روسی و از بین بردن گره‌های لجستیکی آنها ایجاد کند.

هر ابزاری در جعبه ابزار

برای تقویت قابلیت‌های نظامی اوکراین، غرب باید پایه‌های اقتصادی تلاش‌های جنگی روسیه را نیز هدف قرار دهد. خوشبختانه برای اوکراین، اقتصاد روسیه همچنان شکننده است. اگرچه تولید ناخالص داخلی این کشور در طول دو سال گذشته افزایش یافته است، اما نقاط ضعف ساختاری در اقتصاد آن فراوان است: نرخ بهره ۲۰ درصد، کاهش ۶۸ درصدی صندوق ثروت ملی روسیه از فوریه ۲۰۲۲ و تورم مداوم حدود نه درصد. این آسیب‌پذیری‌ها فرصت‌هایی را ارائه می‌دهند.

اول، غرب باید به سراغ جریان اصلی درآمد روسیه برود: صادرات انرژی. در حال حاضر، اروپا هنوز تقریباً ۲۳.۵ میلیارد دلار نفت و گاز طبیعی روسیه را وارد می‌کند. اگر اروپا می‌خواهد در مورد پایان دادن به جنگ جدی باشد، باید درآمد انرژی و جریان ارز خارجی مسکو را کاهش دهد. علاوه بر این، روسیه به طور سیستماتیک از سقف قیمت نفت گروه ۷ طفره رفته و تأثیر مورد نظر خود را به طور قابل توجهی تضعیف کرده است. کشورهای غربی باید تحریم کامل یا تعرفه‌های سنگین بر نفت و گاز روسیه اعمال کنند و مقررات را تشدید کنند، ردیابی دریایی سیستماتیک‌تری انجام دهند و اقدامات قانونی قوی‌تری برای اجرای دقیق سقف قیمت نفت گروه ۷ اتخاذ کنند. و اگر اشخاص ثالث این محدودیت‌ها را نادیده بگیرند، گروه ۷ باید آنها را تحریم کند.

در همین حال، کشورهای گروه ۷ باید روسیه را از نظر مالی بیشتر منزوی کنند. کرملین از معافیت‌های رژیم تحریم‌ها سوءاستفاده کرده و این قدرت را دارد که بانک‌های روسی را برای پردازش هرگونه پرداختی که لازم است، هدایت کند. برای ایجاد اختلال معنادار در تجارت روسیه، کاهش ارزش روبل و افزایش عدم قطعیت اقتصادی، گروه ۷ باید تمام بانک‌های روسی را از سوئیفت حذف کرده و آنها را تحت تحریم‌های کامل مسدودکننده قرار دهد که تمام معاملات با نهاد تحریم‌شده را ممنوع می‌کند. اگر مؤسسات مالی در کشورهای خارجی امکان دور زدن تحریم‌ها را فراهم کنند، آنها نیز باید تحت تحریم‌های ثانویه قرار گیرند. متحدان اوکراین تنها با اعمال تمام قدرت این ابزارهای تحریمی می‌توانند در تضعیف ماشین جنگی روسیه موفق شوند.

دولت‌های غربی همچنین می‌توانند تلاش‌های خود را در مورد کنترل صادرات قطعات با فناوری پیشرفته، از جمله نیمه‌هادی‌ها، ابزارهای دقیق ماشینی، اپتیک، قطعات هوانوردی و نرم‌افزارهای صنعتی، دو برابر کنند. بیش از یک دهه است که کنترل‌های صادراتی بر روسیه وجود داشته است، اما این‌ها راه‌حل‌های یک‌باره و مقطعی نیستند. کاهش معنادار ظرفیت کرملین برای تجدید و نگهداری تجهیزات نظامی خود، مستلزم اجرای مداوم هر زمان که راه‌حل‌ها و قطع دسترسی‌های شخص ثالث مطرح می‌شود، است. وزارت بازرگانی ایالات متحده باید دسترسی روسیه به کالاهای «دو منظوره» ـــ محصولاتی که هم در کاربردهای غیرنظامی و هم نظامی ارزشمند هستند ـــ را بیشتر محدود کند تا تولید سلاح‌های با فناوری پیشرفته آن را محدود کرده و مجتمع نظامیـــصنعتی آن را تضعیف کند. به همین ترتیب، دولت‌های غربی می‌توانند با تحریم شرکت‌های روسی بیشتری که تجهیزات دفاعی ضروری مانند پهپادها، موشک‌ها و خودروهای زرهی تولید می‌کنند، صنعت دفاعی روسیه را هدف قرار دهند.

حتی پس از سه سال و نیم جنگ تمام‌عیار، حامیان اوکراین به استفاده کامل از ابزارهای تحریم نزدیک هم نشده‌اند. اگر این تحریم‌ها به طور دقیق اعمال و در سطح بین‌المللی اجرا شوند، ترکیب این افزایش تحریم‌ها اقتصاد روسیه را فلج خواهد کرد.

عامل چین

با این حال، مهم است که بدانیم روسیه دیگر به تنهایی این جنگ را پیش نمی‌برد. این کشور از حمایت مداوم ائتلافی از کشورهای استبدادی برخوردار شده است ـــ حمایتی که به آن اجازه داده است تا از گزند تحریم‌های غرب در امان بماند و مواد حیاتی را دوباره پر کند. تنها چند ماه پس از جنگ، سازمان‌های اطلاعاتی غربی و تحلیلگران نظامی ارزیابی کرده بودند که ذخایر مهمات هدایت‌شونده دقیق روسیه به طور قابل توجهی کاهش یافته است. با اعمال تحریم‌ها و افزایش کمبود قطعات، کرملین مجبور شد این سلاح‌ها را جیره‌بندی کند. این جیره‌بندی تأثیر واقعی بر جنگ داشت و به تدریج پویایی میدان نبرد را به نفع اوکراین تغییر داد. سرعت حملات دقیق روسیه تا اواخر سال ۲۰۲۲ به طور قابل توجهی کاهش یافت و تا حدی با استفاده از بمب‌های غیرهدایت‌شونده و تغییر کاربری سیستم‌هایی مانند موشک دفاع هوایی S300 برای نقش‌های حمله زمینی جایگزین شد.

با این حال، تا پاییز همان سال، ایران شروع به تأمین هواپیماهای بدون سرنشین برای روسیه کرد. سپس، تا سال ۲۰۲۳، چین به عنوان تأمین‌کننده اصلی فناوری‌های دوگانه روسیه ظهور کرد، از جمله بیش از ۹۰ درصد از میکروالکترونیک‌های وارداتی را تأمین می‌کرد. در همین حال، کره شمالی موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و بعداً نیروهای نظامی را تأمین می‌کرد.

مقابله با این محور متجاوزان نیازمند تغییر در استراتژی غرب است. احتمالاً اروپا یا ایالات متحده کار چندانی برای منصرف کردن کره شمالی نمی‌توانند انجام دهند، اما ایران پس از جنگ با اسرائیل بسیار ضعیف شده است و اکنون که روسیه در حال تولید انبوه پهپادهای خود است، چیز زیادی برای ارائه ندارد. در این صورت، چین باقی می‌ماند که ورودی‌های آن به پایگاه صنعتی دفاعی روسیه بسیار مهم‌تر از کمک‌های ایران یا کره شمالی است. برای محدود کردن حمایت چین از مسکو، یک رویکرد یکپارچه فراآتلانتیکی برای افزایش هزینه‌های حمایت پکن مورد نیاز است. این به معنای استفاده از تجارت و دسترسی به بازار ـــ مناطقی که اروپا در آنها نفوذ منحصر به فردی دارد ـــ برای اعمال فشار است. رهبران اروپایی نقش کلیدی چین را در توانمندسازی تلاش‌های جنگی روسیه تصدیق می‌کنند، اما گام‌های جدی برای متوقف کردن آن برنداشته‌اند. ابراز مخالفت صرف کافی نیست. اگر قرار است جنگ در اوکراین مهار و در نهایت حل شود، اروپا باید برای پکن روشن کند که روابط تجاری عادی نمی‌تواند با حمایت چین از جنگ علیه نظم امنیتی اروپا همزیستی داشته باشد.

ورق را برگردانید

حتی با نزدیک شدن تلفات روسیه به یک میلیون نفر، بعید است که جاه‌طلبی پوتین برای تسلط بر اوکراین هرگز کاهش یابد. آنچه می‌تواند تغییر کند، میدان نبرد و شرایط دفاعی‌صنعتی است که جاه‌طلبی پوتین را امکان‌پذیر می‌کند. کشورهای غربی منابع جمعی لازم برای ایجاد وضعیتی را دارند که در آن روندها برای روسیه منفی شود. هنگامی که خطرات استراتژیک به حدی انباشته شوند که کرملین مجبور شود سوالات دشواری در مورد توانایی روسیه در دفاع از خود در برابر سایر بازیگران متخاصم بپرسد، مجبور خواهد شد رویکرد خود را دوباره ارزیابی کند.

در واقع، از نقطه نظر استراتژیک، روسیه قبلاً این جنگ را باخته است. صرف نظر از اینکه چه مقدار قلمرو اضافی دست به دست می‌شود، ملت اوکراین برای همیشه از دست روسیه رفته است. مهم نیست مسکو چند میلیارد دلار برای تبلیغات و “بازآموزی”، اردوگاه‌های تصفیه و اتاق‌های شکنجه هزینه کند، هرگز اوکراینی‌ها را متقاعد نخواهد کرد که تسلط روسیه را مشروع بدانند و بپذیرند. آنچه اوکراین اکنون به آن نیاز دارد، زمان، ابزار و فضا برای اثبات به کرملین است که اشغال نه تنها غیراخلاقی است، بلکه با نیازهای امنیتی بلندمدت روسیه ناسازگار است.

متحدان اوکراین حق انتخاب دارند. آنها می‌توانند رویکرد فعلی تفرقه فراآتلانتیکی و دیپلماسی مرده را ادامه دهند و خطر یک جنگ گسترده‌تر، طولانی‌تر و بسیار پرهزینه‌تر را به جان بخرند. یا می‌توانند قاطعانه عمل کنند تا به اوکراین کمک کنند تا اوضاع را تغییر دهد، سرعت تولید سلاح‌های روسیه را مهار کند و رهبری کیف را برای مذاکره از موضع قدرت توانمند سازد. توافق صلح ممکن است برای همیشه دست‌نیافتنی باقی بماند، اما هنگامی که هزینه ادامه جنگ غیرقابل دفاع شود، روسیه در نهایت می‌تواند مجبور شود به آتش‌بس مشابه آتش‌بس که عملاً به جنگ کره پایان داد، رضایت دهد. هنگامی که به آن نقطه برسد و جنگ کاهش یابد، فضایی برای اوکراین ایجاد می‌شود تا اختیارات دموکراتیک خود را تمدید کند، پناهندگان را اسکان دهد، زیرساخت‌ها را بازسازی کند و ـــ شاید از همه مهم‌تر ـــ روند الحاق خود به اتحادیه اروپا و ناتو را به پایان برساند. بازگشت همه سرزمین‌های اشغالی ممکن است بیشتر طول بکشد، اما اوکراین پایه‌های پیروزی استراتژیک را بنا نهاده است.

پیروزی ممکن است به سرعت، ارزان یا آسان حاصل نشود. اما هنوز هم امکان‌پذیر است و احتمالاً هزینه جانی و منابع کمتری نسبت به تداوم وضع موجود خواهد داشت. آنچه باقی می‌ماند این است که ببینیم آیا غرب ـــ به ویژه اروپا ـــ حاضر است اراده سیاسی خود را برای تضمین این آینده روشن‌تر به کار گیرد یا خیر.




نظر شما درباره این مقاله:







زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:23

زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی است


سعید پیوندی

واکنش آقای خامنه‌ای پس از جنگ ۱۲ روزه مانند دوش آب سردی بود بر سر کسانی که بر این باور بودند که قرار است چیزهایی در سیاست منطقه‌ای و داخلی ایران دگرگون شود. این‌بار هم مانند گذشته او نه سخنی از چرخش در سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای یا پرونده غنی‌سازی به میان آورد و نه هیچ دورنمایی برای بازگشت امنیت و صلح به ایران در برابر جامعه گشود. به نظر می‌رسد دستگاه رهبری کماکان در پی همان سیاست نه جنگ و نه صلحی است که سال‌ها دنبال شده است و جامعه ایران را در دو دهه گذشته در شرایط تعلیق سیاسی و ژئوپولیتیکی قرار داده و امر توسعه و رفاه را به حاشیه رانده است.

بیش از سه دهه است که در بر روی همین پاشنه می‌چرخد و گویی برای حکومت و رهبرانش روز حساب و کتاب وجود ندارد. دستگاه رهبری و حلقه کوچکی از افرادی که کمتر کسی آن‌ها را می‌شناسد در سیاست منطقه‌ای و پرونده غنی‌سازی حرف اول و آخر را می‌زنند. این حلقه بسته قدرت نه به کسی پاسخ می‌دهد، نه مسئولیتی در برابر نتایج فاجعه‌بار رویکرد منطقه‌ای ج.ا. می‌پذیرد و نه اجازه می‌دهد این سیاست‌ها و پی‌آمدهای ویران‌گر آن مورد ارزیابی سنجشگرانه جامعه و رسانه‌ها قرار گیرد. دوشکست بزرگ و سنگین در سوریه و لبنان در ماه‌های گذشته، با آن همه سرمایه‌گذاری و رجزخوانی، هیچ‌گاه به موضوع نقد و بررسی شفاف و عمومی تبدیل نشد.

اسرائیل روز ۱۳ ژوئن با زیر پاگذاشتن قوانین بین‌المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد و چند روز بعد هم امریکا به این جنگ پیوست. جنگ و حمله به زیرساخت‌های نظامی، ایران را در موقعیت ضعیف‌تری نسبت به گذشته قرار داد. با اعلام یک آتش‌بس شکننده، پرسش کلیدی برای آینده کشور این است که ایران چگونه می‌تواند از چرخه تکراری تنش و جنگ رهایی یابد؟

برای پاسخ به این پرسش باید از ۱۲ روز جنگ ویرانگر فراتر رفت و پرسید چگونه به جای مسیر توسعه و رفاه به میانه بحران‌های بی‌پایان منطقه‌ای پرتاب شدیم و بخش بزرگی از امکانات و منابع کشورمان را به پای ماجراجویی مکتبی ریختیم. سپاه قدس، “نابودی اسرائیل”، “مرگ بر امریکا”، راه اندازی “محور مقاومت” و گروه‌های مسلح در کشورهای دیگر، بمب‌گذاری‌ها، دشمنی با دنیا ... ما را گام به گام به سوی فاجعه کنونی هدایت کردند. ما به جای دور نگه‌داشتن هوشمندانه ایران از تنش‌های بزرگ آگاهانه به دنبال جنگ و تنش با دیگرانی رفتیم که حتا مرز مشترک هم با ما نداشتند. ج.ا. حتا پروژه پرهزینه غنی‌سازی اورانیوم را هم با سیاست‌های منطقه‌ای پیوند زد و در جستجوی تبدیل آن به سپر بلای بقای خود بود. طنز تلخ تاریخ این است رویکردی که ادعا می‌شد “بازدارنده” است و در خدمت امنیت و اقتدار، به مهم‌ترین خطر علیه موجودیت ایران تبدیل شده است.

نقد رجزخوانی‌ها و سیاست‌های مداخله‌گرانه و نابخردانه حکومت در منطقه به معنای حمایت از سیاست‌های دولت نتانیاهو، حمله نظامی به ایران، چشم فروبستن بر زورگویی‌ها و سرکوب خونین فلسطینی‌ها و کشتار مردم و کودکان بیگناه توسط ارتش این کشور در غزه و یا نادیده گرفتن پشتیبانی یک جانبه کشورهای غربی از چنین سیاستی نیست. بحث اصلی بر سر رابطه میان رویکرد ج.ا. در منطقه و منافع ملی و امنیت ایران است. مسئله این است که بدون دگرگون کردن بنیادی سیاست‌های فرقه‌ای ج.ا. صلح و آرامش پایداری هم در ایران و منطقه به وجود نخواهد آمد. ما باید بدون نادیده گرفتن سهم دیگر بازیگران تنش‌های منطقه‌ای، به گونه منصفانه و با رویکرد صلح منطقه‌ای و منافع ملی باید سهم ج.ا. را در به وجود آوردن و گسترش این کلاف درسرگم بحران‌ها بررسی کنیم.

بیش از سه دهه است که جناح‌های منتقد مانند اصلاح‌طلبان، روزنه گشایان بخشی از نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان هم هم بدون سنجشگری روایت و رتوریک حکومتی درباره منطقه و اسرائیل را به اشکال گوناگون بازتولید می‌کنند و این پرسش‌ها را از خود و از حکومت نمی‌پرسند. چرا ما باید با اسرائیل و امریکا سر دشمنی و جنگ داشته باشیم و این رویکرد چه سودی برای ایران، فلسطینی‌ها و مردم منطقه داشته است؟ گویی برای آن‌ها هم مانند حکومت این حق مسلم ماست که خواهان نابودی کشور دیگری شویم، نیروهای سپاه قدس را روانه کشورهای دیگر کنیم، در تنش‌های نظامی حضور داشته باشیم، از فراز سر دولت‌ها به مسلح کردن شیعیان و دیگر اسلام‌گرایان دست زنیم و پای آن‌ها را هم به درگیرها بکشانیم.  ما نمی‌توانیم به گونه یک سویه نقض قوانین بین‌المللی و یا تجاوز نظامی توسط اسرائیل یا دیگران را محکوم کنیم بدون آن کلمه‌ای از سیاست‌های ماجراجویانه و فرقه‌ای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر سخنی به میان آوردیم.

از زمان اشغال سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸ و طرح شعار نابودی اسرائیل تا کنون سیاست خارجی دستگاه رهبری و دیگر نهادهای قدرت مانند سپاه در خدمت بقا و تنظیم روابط قدرت در درون نظام حکمرانی هم بوده است. غنی‌سازی پرهزینه اورانیوم بدون کاربرد مشخص در اقتصاد و یا تولید انرژی و یا سیاست‌های منطقه‌ای به بخشی از راهبرد دخالت نظامیان در سیاست و اقتصاد تبدیل شد.

اکنون زمان حسب پس‌دادن است. برای حکومتی که رویکردش در داخل و خارج با شکست کامل روبرو شده، ادامه این سیاست و شیوه حکمرانی دیگر ممکن نیست. کشور بیمار، تنها، خسته و سرخورده ما در بن‌بست است و به یک گفتگوی ملی با مشارکت همه نیروهای زنده جامعه برای ترسیم افق و تنضیمات جدید نیاز دارد.

راه کوتاه تسلیم‌شدن در برابر جامعه و مردم است. یک همه‌پرسی بر سر آینده، سمت و سوی سیاست‌های داخلی و خارجی و یا انتخابات آزاد می‌تواند برای مثال افق جدیدی در برابر ایران و منطقه قرار دهد.

ما در برابر یک انتخاب تاریخی برای بازگرداندن ایران به مسیر عقلانی توسعه و مشارکت و تبدیل کشور به بازیگر بزرگ صلح و همکاری منطقه‌ای قرار داریم.


کانال شخصی سعید پیوندی:
https://t.me/paivandisaeed


نظر خوانندگان:


■ با سلام. با قبول مخالفت جمهوری اسلامی با اسراییل، که می‌شود سیاست منطقی یا غیر منطقی یک دولت با دولت دیگری هم این سیاست را محور سیاست خارجی خود قرار بدهد و همه برنامه و ارتباطات و سیاستش حول آن تنظیم کنیم هم جور در نمیآید. سالها بسیاری از کشورهای مسلمان عربی و غیر عربی در مورد موجودیت اسراییل نظر موافقی نداشتند اما هیچ کشوری آنرا خیمه استوار سیاستهای خارجی اش قرار نداد. به همین شکل رابطه یا گفتگو با آمریکا. دولت جمهوری اسلامی چنان سیاست تنگ نظرانه و حیثیتی بر ضد آمریکا تعیین کرده که انگار تنها کشوری در دنیاست که از آمریکا ضربه و زیان دیده است. گویی در ایران هیچ کس سیاست نمی داند و فکر میکنند سیاست همان لجبازی بدون در نظر گرفتن منافع ملی است. شوربختانه سیاست‌های داخلی نیز بر همین محور لجبازی و عدم درک منافع ملی است که دنبال میشود مثل برخورد با حجاب با مشروب با تلویزیون با انترنت با ویدیو با مسجد با آزادی خواهان و روشنفکران و با... همیشه خدا دروازه سیاستشان بر همین محور لجبازی، یکدندگی و نشناختن زمان و مکان و منافع ملی بوده است.
یک مورد دیگر هم هست که سیاسیون جهان و بخصوص سیاسیون ایران نمی‌فهمند آن درک زمانی و موقعیت شناسی است. نه شاه اسماعیل و نه فتحعلیخان و نه فتحعلی شاه و نه احمد شاه و نه رضاشاه و نه محمد رضاشاه و حالا هم نه جمهوری اسلامی درک نکرده و نمی‌کنند که چه زمانی وقت عقب نشینی و اتخاذ تصمیمات تلخ برای خودشان و کشورشان است. این وقت ناشناسی هر بار زیانهای بیشتری میرساند. اگر رضا شاه موقعیت شناسی داشت و با دولتهای متحد کنارآمده بود قطعا میتوانست سیاستهای خودرا در مدت بیشتری ادامه دهد. اگر محمد رضاشاه در بزنگاه قیام سیاسی روشنفکران با جبهه ملی همکاری کرده بود و صدای مردم را شنیده بود منتظر نمیماند تا صدای انقلاب را بشنود. به همین ترتیب اگر جمهوری اسلامی درکی از روابط جهانی و زورگویی آمریکا داشت در همان فاصله زمانی شصت روزه تفاهم میکرد تا مجبور به نوشیدن جام زهر نباشد. در زمانهایی ما مجبور میشویم برای حفظ منافع ملی بر خلاف عقل و عدالت زیر بار قدرت برتر برویم ولی با هوشیاری چندوقت دیگر منافع سپرده شده خود را در بازار سیاست جهانی با دستهای پر تری خریداری کنیم.
با تشکر اکرم


■ درود بر آقای پیوندی گرامی،
این صحبتهای که تحریر می‌کنم، بررسی و نقد مطلب شما نیست؛ بلکه فقط اشاره هایی است در باره برخی نکات ذکر شده در مطلب شما برای فراتر اندیشیدن و ژرفبینی و تامّلات جویشی-پرسشی.
[ - اسرائیل روز ۱۳ ژوئن با زیر پاگذاشتن قوانین بین‌المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد - منافع ملی - اکنون زمان حسب پس‌دادن است. - گفتگوی ملی با مشارکت همه نیروهای زنده جامعه برای ترسیم افق و تنضیمات جدید نیاز دارد. - ما در برابر یک انتخاب تاریخی برای بازگرداندن ایران به مسیر عقلانی توسعه و مشارکت و تبدیل کشور به بازیگر بزرگ صلح و همکاری منطقه‌ای قرار داریم].
از پرداختن به جزئیات تاریخی و فرهنگی و غیره و ذالک علّت سیطره یابی آخوندها بر ایران و مردمش که مثنوی هفتاد من میشود، صرف نظر میکنم فعلا؛ زیرا در اینجا لزومی به گفتن آنها نیست. ما با واقعیّتی استخوانسوز و عریان روبروییم که باید شفّاف در برابر آن، صف آرایی کرد، پیش از آنکه واقعیّت حاکم، جنازه تک تک ما را در برابر خودش ردیف کند!
همه ما میدانیم که حکومت فقاهتی، حکومت ایدئولوژیکی-مذهبی با چفت و بستی توتالیتری است. و از تقریبا نیم قرن پیش تا همین الان مدام به نابودی اسرائیل، شعار داده و روضه خوانده است. محال است در طول این فاصله نیم قرنه، کسانی بتوانند ثانیه ای، دقیقه ای، ساعتی، روزی را سراغ داشته باشند که حاکمان فقاهتی در نابودی اسرائیل و مردمش، رجزخوانی نکرده باشند. آنقدر که حضرات در نابودی اسرائیل، همّت الهی به خرج داده اند در رسای اسلام عزیزشان، تره گندیده نیز خورد نکرده اند!.
من یا هر کسی دیگر، اگر خودش را به جای اسرائیل و مردمش بگذارد و نیم قرن تمام، فقط از صبح تا شب، روضه های تهدیدی و کشتاری و خون به پا کردن بشنود و تجربه کند و تنش بلرزد مدام، آنگگاه باید پرسید که چقدر میتوان این وضع را تحمّل و سکوت کرد؟ بالاخره دیر یا زود، کفر آدم در می آید و دست به اقدامی میزند. مگه اینطور نیست؟. اینکه شما نوشته اید «اسرائیل، خلاف قوانین بین المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد » در دادگاه صالح، حرف شما ابطال است و پذیرفته نمیشود، نه به این دلیل که من میگویم؛ بلکه دقیقا به دلیل مفاد همان قوانین بین المللی و حقوق ملّتها. شما اگر در خیابان بدون هدف خاصی گردش کنید و یک نفر ناگهان به شما حمله کند و شما در صدد دفاع از خودتان بر آیید و واکنش شما باعث شود که شخص مهاجم، کشته شود، جنابعالی به هیچ وجه من الوجوه، «مُجرم و قاتل» محسوب نمیشوید و در دادگاه نیز صد در صد تبرئه خواهید شد. این قانون در سراسر کشورهای دنیا معتبر است. دفاع از خود، هرگز جُرم محسوب نمیشود. این صحبت من به معنای دفاع از سیاستهای شخص نتانیاهو و نادیده گرفتن حقوق مسلّم فلسطینیان نیست؛ بلکه دیدن واقعیّتها در بیرون از چارچوبهای عقیدتی/ایدئولوژیکی/مذهبی و امثالهم است. در حقیقت، بی میانجی دیدن پدیده، بدون حُب و بُغض بدانسان که هست؛ نه بدانسان که متُهم میشود.
حکومت اسلامی آخوندها و اعوان و انصار آنها به هیچکس حساب پس نخواهند داد، سوای الله. این موضوع را بارها و بارها از زبان زمامداران ریز و درشت حکومت فقاهتی شنیده و خوانده ایم. مگر سوای این بود که خامنه ای علنا گفت که مردم ایران، حقّ انتخاب کردن ندارند؛ زیرا «صغیر» هستند و من «ولی آنها»؟. آیا شما در جایی خوانده و دیده یا شنیده اید که انسان بالغ و ولی برای کارهایی که میکند به اشخاص صغیر، حساب پس داده باشد؟. مسئله بر سر این است که حکومت آخوندی برای اجرای کارها و تصمیمات و اقدامهایی که میکند، هیچگاه از مردم ایران، پرس و جو نمیکند؛ بلکه طبق مفاد ایدئولوژی حکومتی و نصوص قرآنی و احادیث اسلامی و خزعبلات الهی اقدام میکند و به هیچ احدی نیز حساب اعمالش را پس نمیده و مسئولیّت نیز در فرهنگ لغت آنها به معنای «بیلمیرم» است؛ زیرا بر این عقیده اند که فقط «الله»، صلاحیّت قضاوت کردن دارد؛ نه بشر خاکی. این مسئله، آنقدرها هم که ما تصوّر میکنیم، آسان و پیش پا افتاده و رجزخوانی ساده نیست؛ بلکه معضلی است به قدمت و کهنگی تاریخ اسلامیّت. و امّا منافع ملّی. همه ما میدانیم که حکومت فقاهتی از کلمه ملّی به همان اندازه نفرت دارد که خامنه ای از نتانیاهو. بحث ملّی، مبحث کسانیست که مردم ایران را در جامعیّت وجودی در نظر میگیرند بدون هیچ تبعیض و تمایزی؛ نه اینکه در کندوی اعتقادات اسلامی؛ آنهم فقط شیعه اثنی عشری. بحث ملّی در قامت و خلعت جمهوری اسلامی از روز اول، اصلا و ابدا وجود نداشت و جزو مباحث مکروهه محسوب میشود. خامنه ای و اعوان و انصارش حاضرند نه تنها ایران؛ بلکه کل جهان را در پای اسلامیّت نوع شیعه، ذبح اسلامی کنند تا «اسلام نوع خامنه ای و خمینی و شرکا» ابدی بماند. بنابر این بحث از منافع ملی در چارچوب ایدئولوژی و مذهب و مانیفست اسلامی، خبط مبحث است و بیراهه روی به صحرای کالاهاری.
شما صحبت از مشارکت همه نیروها میکنید. من میپرسم که کدام نیروها؟ نیروهایی که نزدیک به نیم قرن است به زرّادخانه های تهاجمی علیه یکدیگر مجهّزند و شبانه روز از طریق شبکه های مختلف اجتماعی و امکانهای اینترنتی و مطبوعات فقط به همدیگر میتازند و میتازند و پوست از سر همدیگر میکنند؟. کدام نیروهها؟. مخرج مشترک این نیروها، چیست؟. حول و حوش کدام پرنسیپهای ملّی باید گرد هم آیند و به رعایت پرنسیپها وفادار بمانند و رادمنشانه، مسئولیّت، گفتارها و کردارها و رفتارهای خود را به عهده بگیرند؟. کجایند نمایندگان این نیروهای مثلا ملی گرا؟. نام و هویّت و برنامه واحد آنها در کجا قید شده است؟. اگر بحث شعار دادن باشد که ما ایرانیها تا امروز ثابت کرده ایم که تنها قهرمان ازلی – ابدی شعار دهی هستیم. امّا اگر بحث اقدام و کاری کارستان کردن برای وطن و مردمش باشد، آنگاه این گوی و این میدان، پهلوانان دلاور به پیش!
ایرانیان بارها و بارها از دوران مشروطیّت در برابر بسیاری از «امکانهای تاریخی برای انتخاب» قرار گرفتند، ولی ایستادن در برابر موقعیّت تاریخی به معنای «داشتن بینش تاریخی» نیست. برای درک و فهم موقعیّت تاریخی باید حتما بینش تاریخی داشت تا بتوان «هنگام اندیشی تاریخی» را دریافت و گوارید و سپس به اقدام کردن همّت کرد. مشکل کلیدی تمام گرایشهای عرصه سیاست ایرانی از مخالفین حکومت فقاهتی گرفته تا مطیعان حکومت فقاهتی و همان اصلاح طلبان کذّایی [حقیقت را چگونه می توان اصلاح کرد!؟] در این است که هیچ گرایشی، «بینش تاریخی» ندارد. بینش تاریخی را نمیتوان با خواندن و اطّلاع گسترده داشتن از تاریخ یک ملّت به دست آورد؛ بلکه خیلی ساده از راه شناخت پیش پا افتاده ترین مُعضلات و مشکلات و مسائل باهمزیستی که گرهگاه تداوم آنها را در هر شرایط و وضعیّتهای سیاسی و حکومتی رقم میزنند. -مسیر عقلانی به عقلانیّت کاربردی و ذهنیّت آزاد اندیش منوط است. امّا ذهنیّتی که در بند اصول مذهبی و ایدئولوژیکی و متابعتی و مقلّدی و امثالهم است، عقلانیّتش همیشه جنبه ابزاری دارد برای توجیه و به کرسی نشاندن اصول و مفاد اعتقادات شخصی و جمعی و امّتی و گروهی و امثالهم.
در هر صورت خیلی مختصر بگویم. برای ساختن ایرانی آزاد و آباد باید آموخت که چگونه میتوان از درگیریهای جنجال آمیز گرایشها و تشکیلات متخاصم به گستره اندیشیدن در باره شالوده ها و داربستها و پرنسیپها و اصول توانمند شد و گام گذاشت و شخصیّتها و رجال و کشورآرایانی را پیدا کرد که هنر باهم‌آزمایی و باهماندیشی و باهمایی و همبستگی و میهندوستی و مردمدوستی را گوهر اعتباری و ارز معتبر کار مشترک خودشان بدانند و پیشرفت ایران و سرفرازی مردم آن را فراتر از تمام علقه های شخصی و اعتقاداتی خود بدانند.
شاد زیید و دیر زیید! فرامرز حیدریان


■ با سلام اکرم عزیز سپاس از یادداشت شما. من به بخش های مهمی از نوشته شما همدل هستم. نکته‌ای که درباره زمان شناسی نوشتید هم بسیار مهم است. حکومت‌های بسته به خاطر نظام تصمیم‌گیری محدود و عمودی از امکان همفکری و استفاده از خرد جمعی محروم می‌شوند. هم زمان دست اندرکاران در حکومت‌های بسته کمتر با واقعیت اجتماعی آن گونه که وجود دارد در رابطه هستند. ج ا در این سال ها فرصت های زیادی را برای رسیدن به توافق خوب از دست دارد و رقبای او توانستند با برنامه ریزی اندک اندک زیر پایش را خالی کنند. زمانی به نظر می‌رسید نیروهای نیابتی به عنوان سد بازدارنده مانع اصلی حمله نظامی اسرائیل یا امریکا به ایران است زمانی که حزب‌الله در لبنان شکست خورد و حکومت سوریه سقوط کرد آنها نفهمیدند که جرخش مهمی در حال شکل گیری است ... آنها در یک کلام صدای پای فاجعه را نشنیدند.
نظر شما درباره لجاجت در دشمنی با امریکا یا اسرائیل هم درست است. ما اگر به دلایل تاریخی یا ایدئولوژیک نمی خواستیم با این دو کشور دوست هم باشیم می توانستیم رابطه محدود و حداقلی داشته باشیم فقط برای پرهیز از تنش و بیشتر به امر توسعه بپردازیم بی سر و صدا و جنجال. اما یکی از دو پای ایدئولوژیک حکومت در خارج از کشور بود و این انتخاب بد ما را به سراشیبی سقوط کشاند ...
با احترام و مهر س پیوندی


■ جناب فرامرز حیدریان عزیز سپاس از اینکه زمانی را صرف خواندن متن من و برخورد به آن کردید. درباره خصوصیات ایدئولوژیک حکومت من با شما هم سخن هستم و شاید این اصلی ترین عامل سیه روزی های ما در 4 دهه گذشته باشد. من اصلا به دیالوگ ملی با شرکت حکومت خوشبین نیستم آنها نه می خواهند و نه فرهنگش را دارند و کدهای آن را می شناسند. درباره اپوزیسیون مشکل ما تا حدودی همانی است که نوشتید هنر اصلی ما پراکندگی ملی است. امید من به جامعه مدنی و شخصیت های فرهنگی و مدنی و دانشگاهیان و فرهیختگان است که شاید پیشگام این گفتگوی ملی برای ترسیم یک افق جدید در برابر جامعه است... ما برای گفتگوی ملی به افرادی نیاز داریم که به دنبال قدرت برای خودشان نباشند و بخواهند قدرت را در همگرایی و پروژه مشترک تعریف کنند... نوشته شما بسیار خواندنی بود.
با احترام و مهر س پیوندی





نظر شما درباره این مقاله:







واکنش عبدالحمید به موج افغانستانی‌ستیزی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:18

واکنش عبدالحمید به موج افغانستانی‌ستیزی





نظر شما درباره این مقاله:







نفوذ واقعی در سطوح بالاست، نه در میان مهاجران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:12

نفوذ واقعی در سطوح بالاست، نه در میان مهاجران





نظر شما درباره این مقاله:







خسارات حملات به ایران را چگونه باید ارزیابی کرد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:37

خسارات حملات به ایران را چگونه باید ارزیابی کرد


الیوت ای. کوهن / نشریه آتلانتیک

در ماه اوت ۱۹۴۱، دولت بریتانیا با گزارشی تحلیلی مواجه شد که چندان خوشایند نبود. نویسنده آن اقتصاددانی به نام دیوید مایلز بن‌سوسان-بات بود. بررسی دقیقی از عکس‌های هوایی نشان می‌داد که فرماندهی بمب‌افکن نیروی هوایی سلطنتی در هدف‌گیری مواضع آلمان و فرانسه با مشکل مواجه است؛ در واقع، تنها یکی از هر سه خلبانی که مدعی بودند هدف را بمباران کرده‌اند، بمب‌های خود را در شعاع پنج مایلی از محل مورد نظر انداخته بودند. این گزارش که بعدها به «گزارش بات» معروف شد، نقطه عطفی در تاریخ «ارزیابی خسارات بمباران» یا همانطور که امروزه آن را «ارزیابی خسارات نبرد» می‌نامیم، به شمار می‌رود

این اصطلاح فنی و تخصصی بار دیگر وارد گفتمان عمومی شده است، آن هم به‌دلیل بحث‌های بر سر میزان اثرگذاری بمباران سه سایت هسته‌ای ایران در تاریخ ۲۲ ژوئن از سوی ایالات متحده. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، مدعی شد که بمب‌های آمریکایی برنامه هسته‌ای ایران را «نابود کرده‌اند». اما ارزیابی اولیه‌ای که در ۲۴ ژوئن از سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) به بیرون درز کرد، از وارد آمدن خساراتی جزئی خبر می‌داد. پس باید به کدام روایت اعتماد کرد؟ آیا مدافعان حمله هوایی، بار دیگر وعده‌ای بزرگ داده‌اند که محقق نشده است؟

در این‌جا مروری تاریخی لازم است؛ مروری که بر تجربه شخصی نویسنده نیز متکی است. بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳، من مسئولیت مطالعه نیروی هوایی ایالات متحده درباره جنگ اول خلیج فارس را بر عهده داشتم. در این روند آموختم که ارزیابی خسارات نبرد (BDA) بر سه عامل متکی است: نوع مهماتی که استفاده شده، دقت و ویژگی‌های هواپیمای حامل این مهمات، و در نهایت نوع خسارتی که وارد آمده است.

در میان این سه عامل، دقت از همه مهم‌تر است. در جنگ جهانی دوم، برای نخستین بار بمب‌های هدایت‌شونده در نبرد به‌کار رفتند. در سپتامبر ۱۹۴۳، آلمانی‌ها با استفاده از بمب‌های گلایدر کنترل‌شونده با امواج رادیویی، توانستند رزم‌ناو ایتالیایی روما را که در حال تسلیم شدن به متفقین بود، غرق کنند. آمریکایی‌ها نیز سامانه‌هایی مشابه توسعه دادند و به موفقیت‌هایی دست یافتند، گرچه هیچ‌کدام به آن اندازه چشمگیر نبودند. در سال‌های پس از جنگ، سلاح‌های هدایت‌شونده با دقت بالا به‌تدریج در زرادخانه‌های مدرن جایگاه برجسته‌تری یافتند. ایالات متحده در جریان جنگ ویتنام بیش از ۲۴ هزار بمب هدایت‌شونده با لیزر به کار برد، و در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ نیز حدود ۱۷ هزار عدد از این نوع سلاح استفاده کرد. از آن زمان تا کنون، این تسلیحات پیشرفت چشمگیری داشته‌اند و در طول ۳۵ سال گذشته، چیزی که به آن «دقت روتین» گفته می‌شود، توانایی هواپیماها در هدف‌گیری اهداف سخت و مدفون را به‌شکلی چشمگیر افزایش داده است.

مهمات ویژه طراحی‌شده برای چنین اهدافی نیز پیشرفت چشمگیری داشته‌اند. در جنگ جهانی دوم، بریتانیا بمبی شش‌تنی به نام «تل‌بوی» (Tallboy) ساخت که برای حمله به اهداف خاص طراحی شده بود، از جمله پناهگاه‌های بتنی زیردریایی‌های آلمانی در فرانسه اشغالی. این بمب‌ها توانستند ترک‌هایی در برخی از این سازه‌های بتنی ایجاد کنند، اما نتوانستند هیچ‌کدام را به‌طور کامل نابود کنند؛ بخشی از این ناکامی به‌دلیل آن بود که این بمب‌ها «کور» بودند و فاقد هدایت‌پذیری دقیق بودند، و بخشی نیز به این خاطر که فناوری تقویت کلاهک‌های جنگی در آن زمان هنوز ابتدایی بود.

در جریان جنگ اول خلیج فارس، ایالات متحده به‌سرعت بمب نفوذی و ضدپناهگاه GBU-28 را با وزن ۵۰۰۰ پوند طراحی کرد؛ با این حال تنها دو فروند از آن به کار رفت که تأثیر آن‌ها نیز چندان روشن نبود. اما در سال‌های پس از آن، نیروی هوایی آمریکا و اسرائیل، به‌ویژه، به کلاهک‌های تقویت‌شده‌ای برای بمب‌های ۲۰۰۰ پوندی مانند BLU-109 دست یافتند که می‌توانند اهداف بسیار عمیق را مورد اصابت قرار دهند – و به همین دلیل است که، برای مثال، اسرائیلی‌ها توانستند شمار زیادی از فرماندهان حزب‌الله را در پناهگاه‌هایی که ظاهراً امن بودند، هدف قرار دهند و بکشند.

نوع هواپیمایی که بمب‌ها را پرتاب می‌کند، می‌تواند بر دقت انفجارها تأثیر بگذارد. برای مثال، بمب‌هایی که با ردیابی بازتاب لیزر به سمت هدف هدایت می‌شوند، در صورتی که ابری بین هواپیما و هدف قرار گیرد یا اگر لیزر به هر دلیل قفل خود را روی هدف از دست بدهد، ممکن است «کور» یا بی‌اثر شوند. بمب‌هایی که به مختصات جی‌پی‌اس متکی‌اند، از نظر تئوریک امکان دارد دچار اختلال شوند. همچنین، هواپیماهایی که هدف شلیک پدافند دشمن قرار می‌گیرند، معمولاً در پرتاب بمب دقت کمتری دارند، زیرا مجبور به مانورهای گریز هستند که خود مانع از هدف‌گیری دقیق می‌شود.

اما پرسش واقعاً پیچیده‌تر، مربوط به اثرگذاری حملات است. برای نمونه، بمب‌های هدایت‌شونده دوره جنگ ویتنام، قادر به انهدام پل‌ها در شمال ویتنام بودند و چنین کاری را هم انجام دادند. اما در بسیاری از موارد، مهندسان ویتنامی با ساختن «پل‌های زیرآبی» که کامیون‌ها را قادر می‌ساخت در عمقی به‌اندازه محور چرخ در آب از رود عبور کنند، مقابله کردند. نتیجه این حملات نه قطع مسیر، بلکه صرفاً ایجاد زحمت و تأخیر بود.

در مقابل، در جنگ اول خلیج فارس، ایالات متحده و متحدانش به مدت یک ماه، نیروهای عراقی را که در امتداد مرز کویت سنگر گرفته بودند، عمدتاً با بمب‌های کور و توسط هواپیماهای «هوشمندی» مانند اف-۱۶ بمباران کردند. در تئوری، رایانه هدف‌گیری این هواپیماها قادر بود بمب‌های هدایت‌نشده را با دقتی نزدیک به بمب‌های لیزری پرتاب کند. اما در عمل، شلیک‌های زمینی و پرتاب بمب از ارتفاع بالا، اغلب باعث خطای خلبانان می‌شد. وقتی تیم‌های ارزیابی شروع به بررسی تانک‌های عراقی در مناطق تحت کنترل نیروهای آمریکایی کردند، دریافتند که بسیاری از این تانک‌ها در واقع آسیبی ندیده‌اند.

اما این تنها نیمی از ماجرا بود. خدمه‌ تانک‌های عراقی تا آن اندازه از قدرت هوایی آمریکا مرعوب شده بودند که از تانک‌های خود فاصله می‌گرفتند، و تانک‌هایی که یک ماه بی‌حرکت مانده و تعمیر یا نگهداری نشده‌اند یا بر اثر انفجارهای نزدیک دچار ضربه و جابه‌جایی شده‌اند، عملکرد خوبی ندارند. به عبارت دیگر، اثرات عملکردی و غیرمستقیم بمباران‌ها بسیار بیش‌تر از خسارات مستقیم و فیزیکی آن‌ها بود که در نگاه اول ناامیدکننده به نظر می‌رسید.

بسیاری از نقدهایی که به بمباران وارد می‌شود، اهمیت همین پدیده را نادیده می‌گیرند. برای مثال، بمباران گسترده شهرها و صنایع آلمان در طول جنگ جهانی دوم تا ماه‌های پایانی جنگ باعث توقف کامل تولیدات نظامی نشد، اما آثار غیرمستقیم و کارکردی آن بسیار گسترده بود. منحرف شدن منابع آلمان به سمت پدافند هوایی و تولید سلاح‌های انتقامی، و نابودی نیروی هوایی جنگنده آلمان (لوفت‌وافه) در آسمان رایش سوم، نقش بزرگی در زمینه‌سازی پیروزی متفقین ایفا کرد.

در سطح خرد، ارزیابی خسارات جنگی (BDA) می‌تواند بسیار گیج‌کننده باشد. برای مثال، در سال ۱۹۹۱، وجود حفره‌ای از انفجار بمب در پناهگاه تقویت‌شده‌ای برای هواپیماهای عراقی اطلاعات چندانی به تحلیلگران نمی‌داد. آیا بمب واقعاً از لایه‌های متعدد بتن و سنگ عبور کرده بود یا آن‌که پس از ورود، مسیرش را به سمت بالا منحرف کرده و شاید اصلاً منفجر نشده بود؟ آیا هنگام اصابت، چیزی در داخل پناهگاه وجود داشت؟ و اگر بله، چه آسیبی دید؟ آیا ممکن است عراقی‌ها هواپیماهای خود را عمداً به پناهگاه‌هایی منتقل کرده باشند که قبلاً بمب‌خورده بودند، با این فرض که صاعقه (بمب) دوبار به یک نقطه نمی‌زند؟ همه این‌ها سؤالاتی هستند که بدون حضور فیزیکی در محل، پاسخ دادن به آن‌ها دشوار — و البته نه ناممکن — است.

اما در مورد وضعیت کنونی: ارزیابی خسارات نبرد (BDA) فرایندی زمان‌بر است، و به همین دلیل، یادداشت محرمانه‌ای که در ۲۴ ژوئن از سازمان اطلاعات دفاعی (DIA) درز کرد، بر پایه داده‌هایی اولیه و ناقص تهیه شده بود. مطالعه‌ای که من در آن زمان سرپرستی می‌کردم، حتی یک سال پس از پایان جنگ هنوز در حال بررسی BDA بود. البته امروز ممکن است روندها سریع‌تر باشد، اما همچنان لازم است انواع مختلف اطلاعات با یکدیگر تلفیق شوند: تحلیل تصاویر، ارتباطات شنودشده، داده‌های اطلاعاتی مبتنی بر سنجش و شناسایی امضاها (مانند نشست زمین بالای سازه‌ای فروریخته)، و البته اطلاعات انسانی و منابع دیگر. هر کارشناس (و هر خبرنگاری که زحمت مشورت با یکی از آن‌ها را به خود بدهد) می‌داند که بازه زمانی دو روزه برای صدور یک قضاوت سنجیده، به‌شدت ناکافی است. از منظر عملی، گزارش سازمان اطلاعات دفاعی فاقد ارزش واقعی بود.

با این حال، یک تخمین آگاهانه می‌تواند نشان دهد که ارزیابی ارتش آمریکا مبنی بر وارد شدن آسیب جدی به برنامه هسته‌ای ایران، در واقع درست بوده است. بمباران آمریکا نقطه اوج یک کارزار دوازده‌روزه بود که توسط اسرائیل آغاز شد؛ کارزاری که طی آن بسیاری از تأسیسات هسته‌ای هدف قرار گرفتند و دست‌کم ۱۴ دانشمند هسته‌ای ترور شدند. مسئله اصلی، صرفاً یک حمله آمریکا نیست، بلکه اثر تجمعی این عملیات‌ها بر کل اکوسیستم هسته‌ای ایران است، که شامل تأسیسات ماشین‌کاری، آزمایش و طراحی نیز می‌شود.

بستر عملیاتی بمب‌افکن‌های آمریکایی در این حمله کاملاً ایده‌آل بود — هیچ نیروی هوایی ایران برای مقابله با بمب‌افکن‌های B-2 از زمین بلند نشد، و احتمالاً حتی متوجه حضور آن‌ها نیز نشد. همچنین، پدافند زمینی مؤثری هم وجود نداشت. این هواپیماها متعلق به پیشرفته‌ترین نیروی هوایی جهان بودند و از پیشرفته‌ترین سامانه‌ها برخوردارند. بمب‌های به‌کار رفته نیز، به‌ویژه ۱۴ فروند GBU-57، بسیار بزرگ بودند — هرکدام ۱۵ تُن وزن داشتند، یعنی بیش از دو برابر بمب‌های تل‌بوی (Tallboy) — و به هدایت دقیق و کلاهک‌های سخت‌شکن و نفوذگر مجهز بودند. اهداف این حمله، سال‌ها زیر نظر دقیق سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بودند — احتمالاً سایر کشورهای غربی نیز در این رصد اطلاعاتی نقش داشته‌اند — و کاملاً شناخته‌شده بودند.

در غیاب اطلاعات کامل، قضاوت جمعی کارشناسان مستقل نیز ارزش توجه دارد — و تحلیلگرانی بیرون از ساختار دولت، مانند دیوید آلبرایت، بنیان‌گذار مؤسسه علوم و امنیت بین‌الملل، به این نتیجه رسیده‌اند که خسارات وارد آمده، واقعاً گسترده و ماندگار بوده است. تحلیلگران اسرائیلی، چه درون دولت و چه خارج از آن، ظاهراً با این ارزیابی هم‌نظرند. آنان هم به اطلاعات بهتر دسترسی دارند و هم در اعلام موفقیت درباره موضوعی که برای بقای کشورشان حیاتی است، محتاط‌تر عمل می‌کنند. در همین راستا، وزیر امور خارجه ایران نیز اذعان کرده که «خسارات جدی» وارد شده است.

در این میان، باید از لفاظی‌های چاپلوسانه پیت هگست، وزیر دفاع، فاصله گرفت — کسی که گویا تصور می‌کند یک حمله هوایی بدون مانع، هم‌سنگ نبرد تاریخی نرماندی (D-Day) است. همچنین باید در کاربرد پرشور واژه «نابودی کامل» از سوی رئیس‌جمهور نیز تأمل کرد. اما اگر بخواهیم قضاوتی آرام‌تر — و البته موقت — ارائه دهیم، باید گفت با همه ایرادهایی که وجود دارد، رئیس‌جمهور و وزیر دفاع او احتمالاً در ارزیابی خود از آن‌چه در جریان این بمباران رخ داده، بسیار به واقعیت نزدیک‌ترند تا بسیاری از منتقدان شتاب‌زده و نه‌چندان مطلع‌شان.

—-
الیوت کوهن نویسنده ثابت نشریه آتلانتیک و استاد بازنشسته دانشگاه جانز هاپکینز است. او نویسنده کتاب «تاج توخالی: شکسپیر درباره چگونگی خیزش، حکومت و سقوط رهبران» و یکی از میزبانان پادکست «سپر جمهوری» است.




نظر شما درباره این مقاله:







عراقچی: میزان آسیب‌ها به «فردو» خیلی جدی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:31

عراقچی: میزان آسیب‌ها به «فردو» خیلی جدی





نظر شما درباره این مقاله:







انتشار فایل صوتیِ فرمان حمله به هواپیمای آذربایجان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:15

انتشار فایل صوتیِ فرمان حمله به هواپیمای آذربایجان





نظر شما درباره این مقاله:







پزشکیان قانون «تعلیق همکاری ایران با آژانس»
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 8:49

پزشکیان قانون «تعلیق همکاری ایران با آژانس»





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ می‌گوید اسرائیل با شرایط آتش‌بس
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 8:43

ترامپ می‌گوید اسرائیل با شرایط آتش‌بس





نظر شما درباره این مقاله:







چرا چین و روسیه، ایران را تنها گذاشتند
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 7:24

چرا چین و روسیه، ایران را تنها گذاشتند


لئون آرونمنبع / آتلانتیک

در حالی که اسرائیل و سپس ایالات متحده در این ماه به ایران حمله کردند، واکنش چین و روسیه به طرز شگفت‌آوری آرام بود. سال‌هاست که دشمنی مشترک با آمریکا، چین، روسیه و ایران را به هم نزدیک کرده است. هر سه از تضعیف غرب در اوکراین و خاورمیانه و گسترش شکاف بین واشنگتن و اروپا سود می‌برند. بنابراین، پس از اولین حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن، انتظار می‌رفت چین — قدرتمندترین عضو این سه‌گانه ضدآمریکایی — به سرعت موشک‌های کوتاه‌برد و تجهیزات دفاع هوایی به ایران ارسال کند. بدون شک، پکن می‌توانست از قدرت دیپلماتیک رو به رشد خود برای منزوی کردن اسرائیل و آمریکا استفاده کند، خواستار جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل شود و قطعنامه‌ای برای محکوم کردن این دو دولت که به متحد چین حمله کرده‌اند، ارائه دهد.

اما، رویدادهای اخیر در ایران نشان داد که ضدآمریکایی بودن تنها تا حدی می‌تواند یک اتحاد را مستحکم کند.

چین پس از محکوم کردن تشریفاتی حمله اسرائیل به عنوان «بی‌پروا» و «نقض حاکمیت ایران»، با احتیاط پیش رفت و به جای آنکه اتهامات بیشتری را مطرح کند، بر لزوم دیپلماسی تأکید کرد. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در تماس با همتای اسرائیلی خود در ۱۴ ژوئن از محکوم کردن اقدامات اسرائیل خودداری کرد و رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ چهار روز صبر کرد تا خواستار «کاهش تنش» شود و اعلام کند که «چین آماده است با همه طرف‌ها همکاری کند تا نقشی سازنده در بازگرداندن صلح و ثبات به خاورمیانه ایفا کند.»

پس از آنکه پارلمان ایران به بستن تنگه هرمز رأی داد، سخنگوی وزارت امور خارجه پکن — در آنچه به نظر هشداری به ایران می‌آمد — تأکید کرد که خلیج فارس مسیری حیاتی برای تجارت جهانی کالا و انرژی است و از شرکا خواست تا «از تأثیر بیشتر آشوب‌های منطقه‌ای بر رشد اقتصادی جهانی جلوگیری کنند.»

در زمان‌های آرام‌تر، چین، مانند روسیه، از استفاده از ایران به عنوان ابزاری علیه آمریکا و متحدانش خرسند است. اما وقتی تنش‌ها به رویارویی نظامی تبدیل می‌شود و ثبات جهانی در معرض خطر قرار می‌گیرد، در مقایسه با حفظ روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود با غرب، حمایت از ایران برای پکن سرمایه‌گذاری معقولی به نظر نمی‌رسد. واکنش ملایم چین نه تنها ضربه‌ای به ایران است، بلکه ممکن است نشان‌دهنده این باشد که شراکت «بدون محدودیت» بین شی و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نیز آن‌قدر که مسکو و پکن تبلیغ می‌کنند، مستحکم نیست.

ایران، روسیه و چین دارای ایدئولوژی‌ها، رژیم‌های سیاسی و اهداف استراتژیک متفاوتی هستند. روابط ایران با دو شریک بزرگ‌ترش به شدت نامتقارن است.

برای مثال، چین ناجی ایران است. حدود ۹۰ درصد نفت ایران را خریداری می‌کند و مواد و فناوری‌های کلیدی برای توسعه تسلیحات ایران را تأمین می‌کند. با این حال، این رابطه تجاری برای چین اهمیت کمتری دارد، زیرا تنها حدود ۱۰ درصد نفت خود را از ایران تأمین می‌کند. به علاوه، اقتصاد چین بیش از ۴۰ برابر بزرگ‌تر است و تجارت بسیار بیشتری با آمریکا و اتحادیه اروپا دارد.

روسیه نیز منافعی دارد که به طور مشابه با منافع ایران متفاوت است و این کشور نیز آشکارا از کمک به جمهوری اسلامی خودداری کرده است. اما چین که رویکرد مشابهی نسبت به ایران دارد، احتمالاً مسکو را راضی نمی‌کند. اگرچه روابط مسکو با پکن کمتر از روابط تهران نامتقارن است، اقتصاد روسیه همچنان کمتر از یک‌هشتم اقتصاد چین است. یک‌سوم بودجه دولتی روسیه از فروش نفت تأمین می‌شود و چین بزرگ‌ترین مشتری آن است. روسیه همچنین برای ماشین جنگی خود به منابع چینی وابسته است. در ماه مارس گذشته، وزرای امور خارجه گروه هفت، چین را «عامل تعیین‌کننده» جنگ روسیه در اوکراین نامیدند. اما اگر کرملین با کمبود پول یا سرباز مواجه شود، تمایل چین برای نجات متحد خود بسیار مورد تردید است.

حتی در میان رژیم‌های اقتدارگرا، تفاوت در ارزش‌ها می‌تواند همکاری را محدود کند. در سال ۲۰۲۳، شی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه را «غرش توپ» نامید که «مارکسیسم-لنینیسم را به چین آورد، راه پیش رو را نشان داد و انتخاب جدیدی برای مردم چین که در پی نجات کشور از سلطه بودند، ارائه کرد.» پوتین، با وجود سال‌های شکل‌گیری‌اش در کا گ ب دوران شوروی، اکنون از سقوط امپراتوری روسیه ابراز تاسف می‌کند و کودتای ولادیمیر لنین را عمل «ماجراجویان سیاسی و نیروهای خارجی» توصیف می‌کند که «کشور را تقسیم و برای منافع خودخواهانه آن را از هم پاشیدند.» رئیس حزب کمونیست چین ممکن است از اینکه پوتین همتای روسی خود - دومین حزب بزرگ کشور - را به جایگاه یک بازیگر کوچک دیگر در پارلمان فرمایشی روسیه تقلیل داده است، خشمگین باشد.

از زمان جنگ جهانی دوم، رهبران دموکراسی‌های غربی تا حدی به دلیل جهان‌بینی مشترکشان توانسته‌اند با موفقیت همکاری کنند. اینکه آیا تئوکرات‌های اسلامی در ایران می‌توانند ادعای مشابهی درباره شی، رهبر کشوری آشکارا بی‌دین، یا پوتین، که اکنون خود را قهرمان مسیحیت ارتدکس معرفی می‌کند، داشته باشند، سؤالی کاملاً متفاوت است.

واکنش پکن به وضعیت دشوار ایران باید غرب را با احتیاط خوش‌بین کند. اگر دونالد ترامپ سرانجام یاد بگیرد که متجاوز را از قربانی تشخیص دهد — یا حداقل متوجه شود که پوتین او را بازی داده است — رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند با جدیت از اوکراین حمایت کند، بدون نگرانی زیاد از اینکه چین کمک خود به روسیه را گسترش دهد. تا زمانی که ایران و روسیه نفت ارزان ارائه می‌دهند و غرب و متحدانش را به چالش می‌کشند، به اهداف چین خدمت می‌کنند. اما دست‌کم در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد پکن قصد حمایت از هیچ‌یک از شرکای ظاهری خود را داشته باشد، اگر این کار منافع چین در ثبات یا روابط گسترده و سودآور آن با غرب را به خطر بیندازد.

* لئون آرون نویسنده کتاب «سوار بر ببر: روسیه ولادیمیر پوتین و کاربردهای جنگ» است.

 




نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتش‌‏بس
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 7:17

وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتش‌‏بس


نسیم سلطان‌‏بیگی / هم‌میهن

آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرف‌زدن افتاد. یک هفته از آتش‌بس می‌گذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سه‌ساله شب‌ها پتو را روی سرش می‌کشد، دیگر تنهایی نمی‌خوابد و روزها، از صدای اذان می‌ترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمی‌تواند تصویری از آینده در ذهن‌اش بسازد چون «ممکن است همه‌چیز خراب شود».

اضطراب در چهره مهسا چنان جا خوش کرده که با اینکه می‌خندد و تلاش می‌کند عادی باشد، مدیرش به او می‌گوید: «از ظاهرت مشخص است که مضطربی و حال خوبی نداری.» زیر پاهای مهسا سست است و او انگار در آسمان معلق مانده است. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی است و به «هم‌میهن» می‌گوید: «آذوقه روانی مردم ما تمام شده و الان در وضعیت قحطی روانی هستیم.»

«آتش‌بس نه یک وضعیت نظامی و سیاسی که به‌نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است.» این جمله را محمود مقدسی، روانشناس بالینی می‌گوید. شبیه‌ترین تعریف به چیزی که این روزها خانواده آویشن تجربه می‌کنند. خانه آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آن‌شب به «هم‌میهن» می‌گوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانه‌ای که مورد اصابت قرار گرفت، روبه‌روی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند.

پنجره‌های پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشه‌ها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد. علی که به خانه آنها رسیده، دیده که بدن آویشن می‌لرزد، گریه نمی‌کند ولی حرف هم نمی‌زند. تنها و تنها می‌لرزد: «اول فکر می‌کردیم تا چندساعت دیگر حالش بهتر می‌شود. اما این اتفاق نیفتاد. چون صدای انفجار و پدافند قطع نشد و آنها محبور شدند سه‌روز در آن شرایط در تهران بمانند.» آنها باید در خانه می‌ماندند تا آواربرداری انجام شود.

بعد از سه‌روز خانه جنگ‌زده‌شان را به سمت شهریار ترک می‌کنند و به جمع خانواده می‌پیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمی‌زند. تمام تلاش‌های خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بی‌نتیجه می‌ماند و حالا سه‌روز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کرده‌اند، به این امید که واژه‌ها به گلوی آویشن برگردند.

پدر آویشن مدت‌هاست که بیکار شده و مادرش معلم است. رابطه آنها پیش از جنگ هم خوب نبود و به گفته علی در این شرایط، تنش‌های بین آنها تشدید شده است: «حقوق خاله من بسیار پایین است و همسرش هم بیکار است. به همین دلیل توان تعمیر وسیله‌ها و قسمت‌های آسیب‌دیده خانه را ندارند. مگر اینکه زیر بار قرض بروند.» مامورانی که در محل اصابت پرتابه حاضر بودند، همان شب اول سراغ خانواده آویشن می‌روند:‌ «همان شب اول فرم‌هایی را دادند و خواستند آنها را پر کنند و گفتند، برای اسکان آنها را به هتل خواهند برد. آنها مشخصات را نوشتند و چندین شماره را در آن فرم اعلام کردند که مبادا نتوانند پیدایشان کنند اما تا همین لحظه کسی با آنها هیچ تماسی نگرفته است.»

در سر الهام هنوز هم صدای بمب می‌آید؛ هر شب، هر نیم‌ساعت یک‌بار. از خواب می‌پرد و دوباره می‌خوابد و دوباره بمب: «هر شب که می‌خوابم، هر نیم ساعت یک‌بار، با صدای وحشتناک بمب از خواب می‌پرم، بعد می‌بینم چیزی نیست و دوباره می‌خوابم. دوباره نیم‌ساعت بعدش بمب می‌زنند، دوباره می‌پرم و تا صبح را اینطوری سپری می‌کنم.» اینها را الهام می‌گوید. او و همسرش تمام ۱۲ روز جنگ را در تهران ماندند و حالا در روزهای پس از آتش‌بس از کابوس جنگ رها نمی‌شوند: «صدای هواپیما مدام در گوشم است. انگار از بالای پنجره جت رد می‌شود. کوچکترین صدا در کوچه و خیابون من را ناخودآگاه به وحشت می‌اندازد که بمب انداختند.»

سهیلا هم احساسات مشابهی را تجربه می‌کند: «یکی از اتفاقاتی که در ذهن من افتاده این است که نمی‌توانم عمیقاً خوشحال باشم، چون فکر می‌کنم تا وقتی سایه جنگ و ترس برگشتن اسرائیل هست، چه دلیلی دارد که من خوشحال باشم.» او پیش‌تر هم نبود امنیت را احساس کرده بود اما الان در روزهایی که دوباره به سر کارش برگشته، مدام با خودش فکر می‌کند: «چرا باید دوباره شروع کنم، وقتی دوباره قرار است جنگ شود و همه‌چیز خراب شود.» نگرانی، عدم تمرکز و تردید، بیشترین احساساتی است که او در این روزهای پس از آتش‌بس تجربه کرده است. سهیلا تصویری از آینده پیش رویش ندارد: «همه‌چیز مبهم است و برای هیچ‌چیز نمی‌توانم برنامه‌ریزی کنم.» او فراموش کرده پیش از جنگ هم چنین تصوری داشته یا نه، اما می‌گوید: ‌«در این شرایط، آینده معنایی ندارد. تا زمانی که ثبات اقتصادی نباشد، حال خوب نخواهد بود.»

خانه‌های ناامن برای بچه‌های ترسیده

برسام سه‌ساله هم جنگ را در خواب دید. نصف‌شب که از خواب پریدند به خانه دایی‌اش رفتند و او کنار فرزند سه‌ماهه دایی‌اش به خواب رفت؛ بزرگترها اما نخوابیدند. مهسا، مادر برسام درباره تجربه جنگ ۱۲روزه به «هم‌میهن» می‌گوید:‌ «بچه‌ها که بیدار شدند، ‌دیدند که اطرافیانشان اخبار را نگاه می‌کنند و مضطربند. ما تلاش می‌کردیم اضطراب را به آنها انتقال ندهیم اما من خیلی ترسیده بودم و حس کردم که پسرم از همینجا موضوع را فهمید.» برسام در آن ساعت‌های اول مدام تکرار می‌کرد: «مامان بمبه، مامان بمبه.» خانه آنها در گرمدره است و جایی که در گرمدره مورد اصبت پرتابه قرار گرفت، نزدیک آنها بود: «ما می‌دیدیم که کوه‌ها را می‌زدند و بچه من هم بود و بسیار ترسیده بود. برسام تکرار می‌کرد مامان این چیه؟ کوهه؟»

آنها سه‌روز پس از شروع جنگ، تهران را ترک می‌کنند و حالا هم سه‌روز است که به تهران برگشته‌اند: «پسرم پتو را روی سرش می‌کشد و همسایه طبقه بالا که راه می‌رود، می‌گوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» برسام روزهای پایانی جنگ که صدای انفجارها گوش ساکنان تهران را کَر کرده بود، نشنیده اما ماندن سه‌روزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دست‌نخورده او با جنگ‌زدگی درهم‌تنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا می‌آید، واکنش می‌دهد و این درحالی‌است که قبل‌تر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.» مهسا، مربی ورزش است و شاگردانش اغلب نوجوانان‌اند: «باید به حالت عادی برگردم چون شاگردانم از من تاثیر می‌گیرند. من تلاشم را می‌کنم اما همچنان از ظاهرم مشخص است که مضطربم و حال خوبی ندارم. سعی می‌کنم عادی باشم اما مدام در ذهنم می‌چرخد که هفته دیگر، ماه دیگر چه می‌شود و قرار است چه بر سر ما بیاید و آینده پسرم چه می‌شود.»

برسام شب‌ها پتو را روی سرش می‌کشد، کاری که قبل از جنگ انجام نمی‌داده. دیگر خانه برایش امن نیست: «در او اضطرابی ایجاد شده که مدام می‌گوید مامان بریم؟ بریم شمال؟ او می‌خواهد برود و نمی‌خواهد بماند.» برسام دیگر خانه‌شان را دوست ندارد: «قبلاً عاشق این بود که به خانه برگردیم. تازه روی تخت خودش راحت می‌خوابید اما الان باز پیش ما می‌خوابد و در اتاق تنها نمی‌ماند. حس امنیتی که در خانه داشته را از دست داده و خانه برایش آن خانه سابق نیست.»

مهسا می‌گوید دلیل اضطراب‌های او که به برسام هم منتقل شده، احساس نادیده گرفته‌شدن است: «من در دوره دبیرستان، جوانی، ازدواج، تهیه مسکن و بچه‌دار شدن، همین حس نادیده گرفته‌شدن و پس‌زدن را داشتم و همه این موارد ما را به جایی کشاند که الان هستیم.» او می‌خواهد در کشوری صلح‌طلب زندگی کند تا نگاه جهان به ایرانی بودنش منفی نباشد: «زمانی که کشوری را تهدید اتمی کنیم، هر روز و هر روز این تهدید را تکرار کنیم و آنها هر روز با این ترس مواجه‌ باشند و مدام فکر ‌کنند اگر آنها بمب اتم داشته باشد، ما را با خاک یکسان می‌کنند، معلوم است زمانی که بفهمند این ماجرا پیش آمده، سمت ما می‌آیند و این کاری است که حاکمیت با ما کرده است.» او پیشینه اسرائیل را هم یکی دیگر از دلایل اضرابش می‌داند: «آن کشور، وقتی می‌گوید آتش‌بس باز جنگ را تکرار کرده و در گذشته هم این اتفاق افتاده است. رزومه این کشور برای من اذیت‌کننده است و از سوی دیگر حکومت ما هم نمی‌خواهد کوتاه بیاید.»

تنها راهکار مهسا برای محفاظت از برسام، بردن او در جمع‌های خانوادگی است: «سعی می‌کنم در جمع‌های خانوادگی و دوستانه باشد که اطرافیان را ببیند، خوشحالی مردم را ببیند و به آنها هم تاکید می‌کنم درباره اخبار حرف نزنند که فکر کند شرایط عادی است.»

بارقه باریکی از شادی

جنگ وقتی بر سر ما آوار شد که آدم‌های تازه‌نفسی نبودیم. نبود امنیت مالی، شغلی، آسایش، تعادل در زندگی و کمبود دارو همه آن چیزهایی است که رابعه موحد، روانشناس اجتماعی از آنها به عنوان عواملی یاد می‌کند که باعث شدند ما در حالت «نرمال» زندگی نکنیم. او به «هم‌میهن» می‌گوید: «ما مردمی که راحت زندگی کردند و امنیت و آسایش داشتند، نبودیم. اگر چنین بود، می‌توانستیم از اندوخته‌مان استفاده کنیم و با مسئله جنگ مواجه شویم. مانند کسانی که انباری پر از آذوقه دارند. اما ما اندوخته‌مان را خورده بودیم.» ناامنی مالی در نگاه او یعنی مردمی که سال‌ها کار می‌کنند، پول جمع می‌کنند که چیزی بخرند و وقتی به آن نقطه می‌رسند، قیمت‌ها تغییر کرده و بیشتر شده است: «ناامنی قسمت جنگ یا فرار مغز را فعال می‌کند.»

موحد درباره کارکرد مغز در شرایطی که با احساس ناامنی مواجه می‌شود، می‌گوید: «اگر ما دچار مشکل شویم، مغز ما احساس ناامنی کند و حیات در خطر باشد، قسمت بقای مغز می‌گوید یا بجنگ یا فرار کن که هر دو غلط است. هر دو قسمت پایین مغز ماست. انسان هوشمند و خردمند وقتی به یک تعادل نسبی از امنیت می‌رسد، می‌تواند کار کند. ما این تعادل را به طور کامل از دست دادیم.» اما احساس ناامنی تنها برای شرایط جنگ نیست: «مردم ما ناامنی مالی و شغلی را همیشه داشتند و همیشه در حالت اضطرار زندگی کردند. به همین دلیل است که ما آذوقه روانی‌مان را خرج کردیم و دچار قحطی روانی هستیم.» جنگ سبب شد تا احساس ناامنی و ناامیدی مالی و شغلی مردم به ناامنی «نفس» برسد: «ایده بدو تا بهش برسی هم در قدرت روانی ما در حال از بین رفتن است.»

آتش‌بس بارقه باریکی از شادی در مردم بود: «مردم با آتش‌بس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع می‌شویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد.» موحد احساس نادیده‌گرفتن در مردم را ناشی از رفتاری می‌داند که دولت و حاکمیت در قبال آنها دارد: «هیچ‌کس نه می‌گوید نترسید ما نمی‌گذاریم جنگ شود، نه می‌گوید بترسید ما می‌خواهیم جنگ کنیم. هیچ‌کس ما را تحویل نمی‌گیرد که برای‌مان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت می‌کنیم.» به گفته او ادامه این شرایط می‌تواند منجر به فروپاشی اخلاقی، اجتماعی و روانی شود: «کلمه بن‌بست در ذهن ما زیاد شده و فروپاشی اخلاقی، روانی و اجتماعی در حال رخ‌دادن است. بیماری‌های روانی عود می‌کنند و خودکشی‌های بسیاری را تجربه خواهیم کرد.»

احساس رهاشدگی، یکی دیگر از نمودهای دیده‌نشدنی است که در مردم شکل گرفته است: «ما رها شده‌ایم و در این شرایط هر فردی بنا به استعدادش در جهت تامین خودش تلاش خواهد کرد. این موضوع می‌تواند منجر به فروپاشی اخلاقی شود. شما از نگاه آدم‌ها در خیابان می‌توانید میزان وحشت و ناامیدی آنها را ببینید. ما نمی‌دانیم این وحشت تا کی ادامه خواهد داشت. اندوخته‌مان را هم خرج کردیم و هرچه در مدارهای مغزمان امید داشتیم را استفاده کردیم.»

موحد در توضیح بیشتر رهاشدگی می‌گوید: «آدم‌ها برای سروسامان دادن زندگی خودشان وقتی رها شدند و جایی ندارند، به هر کاری تن می‌دهند که با تخریب‌ شأن انسانی، افزایش احساس رهاشدگی، بی‌قانونی و بی‌پناهی همراه است. این وضعیت مانند زلزله‌زده‌هاست که مشخص نیست در طولانی‌مدت به آنها کمکی می‌شود یا نه.» این شرایط یکی از عوامل شکل‌گیری موج جدید مهاجرت خواهد بود: «ما در هر بحرانی موج ترک وطن را تجربه کردیم. آدم‌هایی که ایده‌آل آنها بود به آمریکا، کانادا و اروپا بروند الان گرجستان، ارمنستان، قبرس، ترکیه و آذربایجان را در لیست گذاشتند. می‌خواهند هرجایی بروند که آرام باشد و این افت انتظارات است. انتظارات ما به‌حدی می‌رسد که فقط حیات و حس بقا را داشته باشیم.»

اما کسانی که امکان مهاجرت ندارند، در برابر گوی و میدانی ایستادند که می‌تواند فروپاشی را رقم بزند: «هر کس آنطور که دلش می‌خواهد زندگی می‌کند اما نه با خردمندی، اخلاق و هوشیاری.» مردم در این روزها راهکارهایی برای مواجهه پیدا کردند، مدیتیشن می‌کنند، اخبار را کمتر گوش می‌دهند، موسیقی می‌شنوند و کتاب می‌خوانند: «اینها به ما فرصت ایستادن می‌دهد، نه بهبودی. اینها ما را بهبود نمی‌بخشد، چون وزنه بسیار نامتقارن است. اما می‌تواند از افت بیشتر به دامن ناامیدی جلوگیری کند.» در روزهای جنگ، مردم درهای خانه‌ها، ماشین‌ها و مغازه‌هایشان را به روی هم گشودند و چرخه‌ای از همدلی را در کشور شکل دادند: «ما باید کارهایی که در دوران جنگ ۱۲ روزه، مردم برای هم کردند را یادآوری کنیم که همدلی همچنان ادامه داشته باشد. همدلی می‌تواند نگذارد از پا بیفتیم و نگذارد یکی در یک‌شب خودکشی کند. اینها معجزه روابط انسانی است.»

او با اشاره به خاطرات زندانیان سیبری می‌گوید: «بازمانده‌ها درباره لبخندی که دو زندانی به‌هم زدند، می‌گویند که آن روز راحت‌تر در برف رفتند و کار کردند و این همان کمکی است که روابط انسانی به ما می‌کند.» او اولین وظیفه دولت را حرف زدن صادقانه با مردم می‌داند: «آنها الان با ما حرف نمی‌زنند با آمریکا و اسرائیل حرف می‌زنند. استراتژی که با آنها دارند را به ما اعلام می‌کنند، اما کسی با مردم حرف نمی‌زند. نمی‌گویند مایحتاج از کجا تامین کنند، کسانی که خانه‌هایشان را از دست دادند، باید به کجا مراجعه کنند. مردم باید بتوانند فکر کنند که دیده می‌شوند. این جمله‌ای است که می‌گویند؛ ما هستیم. ما الان می‌بینیم که ما نیستیم، چون کسی ما را نمی‌بیند و حساب نمی‌کند.»

جنگ روی خرابی‌ها خراب شد و مردم بار دیگر برای آواربرداری از دوش هم به داد هم رسیدند، اما برای برخی توانی برای ادامه‌دادن نمانده است: «در شهرهای مختلف اخبار خودکشی به گوش ما می‌رسد و ناامیدی سبب خودکشی جوانان شده است. این ساده‌ترین راه است. بسیاری ضداجتماعی می‌شوند؛ آدم وقتی فکر می‌کند خودش است و خودش هر کاری می‌تواند بکند.» او این شرایط را نتیجه قحطی‌زدگی روانی می‌داند: «در طول عمر بشر قحطی زیاد بوده، عده زیادی در آن قربانی شدند و عده کمی توانستند خودشان را نجات دهند. این نازل‌ترین شأن انسانی بشر است که ما الان در آن مرحله‌ایم.»

محمود مقدسی، روانشناس بالینی هم می‌گوید در وضعیت آتش‌بس، امید بلاتکلیف است: «چیزهایی از دست رفتند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتن‌اند.» خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب می‌خورند. خانه آنها جنت‌آباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابه‌ها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت.

همسر رضا و دو دختر چهار و هشت ساله‌اش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچ‌گاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا می‌رود، می‌گوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.» علی و جمعی از دوستانش در تلاش برای حمایت از خانواده رضا هستند: «آنها از لحاظ مالی به‌شدت در مضیقه‌اند. قرار است یک‌نفر خانه آنها را درست کند و ما برایشان پول جمع کردیم که بتوانند در مدتی که خانه‌شان درست می‌شود، جایی برای اسکان داشته باشند و مایحتاجی که نیاز دارند را تامین کنند.» 

به گفته علی، اینها پیچیدگی و لایه‌های پنهانی است که کمتر به آن فکر می‌شود: «افراد بسیاری مستقیم یا غیرمستقیم در جنگ درگیر شدند. برخی خرابی‌ها مانند خانه، ماشین و کشته‌شدن مردم جلوی چشم‌مان است و می‌بینیم که ریزفاکتور بحران‌ها هستند. اما برخی موارد است که دست کمی از آنها ندارد و کمتر موردتوجه قرار می‌گیرد. مانند روابط خانوادگی که از دست رفته و شرایط را برای افراد پیچیده‌تر از آنچه هست، می‌کند.»

ما دیگر آدم‌های قبلی نیستیم

هفته اول جنگ تقلای انسان‌های برای بقا بود، همراه با بهت. جنگی که پیش از این با آن شوخی می‌کردند، جدی شده بود و اتفاق افتاد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هم‌میهن» می‌گوید: «شفابخشی در این است که بپذیریم بسیاری از چیزها در کنترل ما نبوده و این پذیرش در عرصه کلام نیست، باید تحمل ظرفیت رنج را در خودمان ایجاد کنیم.» او درباره تجربه‌اش در مواجهه با این روزها می‌گوید: «من ابتدا نظاره‌گر بودم. جایی ایستاده بودم و اتفاقات را از پشت یک شیشه نگاه می‌کردم.

بسیاری این حس نظاره‌گر بودن را داشتند.» او برای یادآوری عاملیت‌اش به خودش پروتکل‌های زمان جنگ که توسط افراد یا سازمان‌های مختلف منتشر شده بود را می‌خواند و به افرادی که به او مراجعه می‌کردند هم همان‌ها را توصیه می‌کرد: «جنگ چیزی نبود که من مواجهه قبلی با آن داشته باشم و به همین دلیل ،تنها می‌توانستم به همین پروتکل‌ها مراجعه کنم.»

مرگ همه‌جا سایه انداخته بود و ناپایداری و ناامنی را به همه‌چیز تحمیل می‌کرد: «در همان روزهای جنگ متنی خوانده بودم که مضمونش این بود: با همه تلخی و سیاهی که وجود دارد، ما به مدلی از زیستن مرگ‌آگاهانه‌تر دعوت شدیم. زور غریزه زندگی به مرگ ‌رسید.» او با اشاره به عکس‌هایی که مردم در دوران جنگ در صفحات مجازی‌شان منتشر می‌کردند، می‌گوید: «عکس‌هایی که آدم‌ها در اینستاگرام از زمان ترک خانه‌هایشان فرستاده بودند یا از خرابی‌هایی که در خانه‌هایشان رخ داده بود، یا در جمع‌های خانوادگی و ارتباطاتی که داشتند، نشان‌دهنده درنگی بود که آدم‌ها به از دست دادن همدیگر فکر می‌کردند. به اینکه اگر آدم‌های دور و برشان نباشند چطور می‌خواهند زندگی کنند.»

واحدی درباره مواجهه‌های مردم در دوران پس از آتش‌بس می‌گوید: «برخی دیگری‌سازی می‌کردند. این یک مکانیسم دفاعی اولیه برای جلوگیری از فروپاشی است که خیر و شر، بد و خوب، من و دیگری را می‌سازد. دیگری‌سازی رخ داد تا در اثر آن، جهان را دوپاره کنیم. ظرفیت فهم احساسات طرف مقابل به این شکل از ما گرفته ‌شد. مواجهه دیگر، دو تیم قربانی و قدرتمند خشونگر بود.

افراد برای اینکه در جایگاه قربانی نباشند، خودشان را در تیمی که چرخه خشونت را می‌چرخاند و قدرت دارد قرار می‌دادند. در روانشناسی به این موضوع همانندسازی با آنکه خشونت ایجاد می‌کند، می‌گوییم. برخی هم می‌گفتند از وقتی جنگ شد، آرام‌تر شدیم. احساس می‌کردند بهتر می‌توانند بخوابند و درون آرام‌تری پیدا کرده بودند. آنها که درون ناآرام‌تری داشتند و آشفتگی را تجربه کرده بودند در مواجهه با آشفتگی بیرونی به تعادل رسیدند و آرام‌تر شدند.»

دیگر هیچ‌کدام از ما شبیه به آدم‌های پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. این تجربه سوگ و ترومای فردی و اجتماعی است: «ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم می‌آورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار می‌شود و آنها را با این ترس روبه‌رو می‌کند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد.» با این حال راه نجات هم در همین مواجهه است: «کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیت‌های روانی داریم که آنها را دست‌کم می‌گیریم یا به حضور دیگری که می‌تواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنی‌تر می‌شود.»

آنچه این روزها تجربه می‌شود ملغمه‌ای از احساسات است؛ خشم، ترس، اضطراب و تهدید. پردازش همین احساسات است که می‌تواند روایتگری را در ساحت کلمه امکان‌پذیر کند: «می‌پذیریم آنچه بر ما گذشته، خارج از کنترل ما بوده و ما پشت پنجره بودیم و پهبادها و بمب‌ها را نگاه می‌کردیم. شفابخشی در این است که بپذیریم بسیاری از چیزها در کنترل ما نبوده و این پذیرش در عرصه کلام نیست، باید تحمل ظرفیت رنج را در خودمان ایجاد کنیم.»

واحدی به روان جمعی زخم‌خورده مردم اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما مجموعه‌ای از تروماها را در چندسال اخیر داشتیم و اگر اینها نبود تاب‌آوری و ظرفیت روانی ما بسیار متفاوت با چیزی بود که الان با آن مواجهیم و اتفاقات به شکل دیگری می‌افتاد.» او معتقد است، مردم زخم‌های قبلی را کنار گذاشتند و خودشان را برای مواجهه با ترومایی که زور بیشتری دارد آماده کردند: «گاهی این جنگ را با کرونا مقایسه می‌کردند ولی تفاوت بسیاری داشت. در دوران کوید هم ازدست‌دادن و وحشت زیادی را تجربه کردیم اما به این شکل نبود. جنگ بسیار هولناک‌تر بود و احساسات مشترک آدم‌ها را پیوند داده بود و همین موضوع برای ما ظرفیت‌سازی کرده بود.»

نامه انجمن روانپزشکان به رئیس جمهور

رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در نامه‌ای به رئیس جمهور تاکید کرد که جنگ ۱۲ روزه‌ اخیر و حملات نظامی بی‌سابقه به خاک کشور، به‌ویژه در تهران و دیگر مناطق پرجمعیت، عنصری تازه و نگران‌کننده بر عوامل سبب‌ساز اضطراب‌های جمعی افزود. ‌ وحید شریعت در نامه‌ای به رئیس جمهور ایران درباره تبعات جنگ ۱۲ روزه نوشت: «ملت ایران در سال‌های اخیر، به سبب تجربه‌ بحران‌های پی‌درپی اقتصادی، اجتماعی و روانی، دوره‌ای دشوار و فرساینده را از سر گذرانده‌ است.

در این میان، جنگ ۱۲ روزه‌ اخیر و حملات نظامی بی‌سابقه به خاک کشور، به‌ویژه در تهران و دیگر مناطق پرجمعیت، عنصری تازه و نگران‌کننده بر عوامل سبب‌ساز اضطراب‌های جمعی افزود؛ وضعیتی که پیامدهای آن، مرزهای امنیت فیزیکی را درنوردید و آثار روانی، اجتماعی و نسلی آن را نمی‌توان نادیده گرفت. اگرچه ارزیابی ابعاد امنیتی و نظامی این رویدادها از دایره تخصص ما خارج است، اما به‌عنوان انجمنی علمی و تخصصی در حوزه‌ سلامت روان، وظیفه‌ خود می‌دانیم نسبت به تبعات روانی-اجتماعی این وقایع، بیم داده و برخی توصیه‌های مشفقانه و کارشناسانه را به استحضار حضرت‌عالی برسانیم.

از نگاه ما، شرایط کنونی، فرصتی است برای بازاندیشی در رابطه‌ دولت و ملت، احیای سرمایه‌ اجتماعی و تقویت انسجام ملی. آن‌چه در روزهای اخیر رخ داد - از بروز نمودهایی ممتاز از همبستگی‌ مردمی تا روایت‌های تازه از وطن‌دوستی - گواه ظرفیت‌های پنهان جامعه‌ ایرانی است که می‌تواند به پشتوانه‌ای برای ترمیم وضعیت روانی-اجتماعی جامعه بدل شود.»




نظر شما درباره این مقاله:







«ایران برای مین‌گذاری تنگه هرمز آماده می‌شود»
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 6:51

ادعای خبرگزاری رویترز:

«ایران برای مین‌گذاری تنگه هرمز آماده می‌شود»


دو مقام آمریکایی به خبرگزاری رویترز گفت، ارتش ایران ماه گذشته مین‌های دریایی را روی کشتی‌های حاضر در خلیج فارس نصب کرد، اقدامی که نگرانی‌ها در واشنگتن را مبنی بر آماده شدن تهران برای مسدود کردن تنگه هرمز پس از حملات اسرائیل به سایت‌هایی در سراسر ایران تشدید کرد.

این مقام‌ها که برای بحث در مورد مسائل حساس اطلاعاتی خواستند نامشان فاش نشود، گفتند که این آماده‌سازی‌ها که توسط اطلاعات ایالات متحده شناسایی شده بود، مدتی پس از حمله موشکی اولیه اسرائیل علیه ایران در ۱۳ ژوئن رخ داد.

بارگذاری مین‌ها ـــ که در تنگه مستقر نشده‌اند ـــ نشان می‌دهد که تهران ممکن است در مورد بستن یکی از شلوغ‌ترین خطوط کشتیرانی جهان جدی بوده باشد، اقدامی که می‌توانست درگیری را تشدید کرده و تجارت جهانی را به شدت مختل کند.

حدود یک پنجم از محموله‌های نفت و گاز جهان از تنگه هرمز عبور می‌کنند و انسداد آن احتمالاً قیمت انرژی جهانی را افزایش می‌داد.

قیمت‌های جهانی نفت از زمان حملات ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران بیش از ۱۰ درصد کاهش یافته است، که تا حدودی به دلیل آسودگی خاطر از اینکه این درگیری باعث اختلال قابل توجهی در تجارت نفت نشده است، بوده است.

در ۲۲ ژوئن، اندکی پس از آنکه ایالات متحده سه سایت هسته‌ای کلیدی ایران را بمباران کرد، مجلس ایران ظاهراً از طرحی برای مسدود کردن تنگه حمایت کرد.

شبکه پرس تی‌وی، وابسته به ایران در آن زمان اعلام کرد که این تصمیم الزام‌آور نیست و تصمیم نهایی در مورد بسته شدن تنگه بر عهده شورای عالی امنیت ملی ایران است. ایران در طول سال‌ها تهدید به بستن تنگه کرده است، اما هرگز به این تهدید عمل نکرده است.

رویترز نتوانست دقیقاً مشخص کند که تهران در طول جنگ هوایی اسرائیل و ایران چه زمانی مین‌ها را بارگیری کرده است، که ـــ در صورت استفاده ـــ عملاً مانع از حرکت کشتی‌ها از طریق این گذرگاه کلیدی می‌شد.

همچنین مشخص نیست که آیا مین‌ها از آن زمان تخلیه شده‌اند یا خیر.

این منابع فاش نکردند که ایالات متحده چگونه تشخیص داده است که مین‌ها روی کشتی‌های ایرانی کار گذاشته شده‌اند، اما چنین اطلاعاتی معمولاً از طریق تصاویر ماهواره‌ای، منابع انسانی مخفی یا ترکیبی از هر دو روش جمع‌آوری می‌شود.

یک مقام کاخ سفید در پاسخ به درخواست اظهار نظر در مورد آمادگی‌های ایران گفت: «به لطف اجرای درخشان عملیات چکش نیمه‌شب توسط رئیس‌جمهور، کارزار موفقیت‌آمیز علیه حوثی‌ها و کارزار فشار حداکثری، تنگه هرمز همچنان باز است، آزادی دریانوردی احیا شده و ایران به طور قابل توجهی تضعیف شده است.»

پنتاگون بلافاصله به درخواست اظهار نظر پاسخ نداد. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز به درخواست‌های اظهار نظر پاسخی نداد.

شاهراه کلیدی

این دو مقام آمریکایی گفتند که دولت ایالات متحده این احتمال را که بارگیری مین‌ها یک حیله بوده باشد، رد نکرده است. مقامات گفتند که ایرانی‌ها می‌توانستند مین‌ها را آماده کنند تا واشنگتن را متقاعد کنند که تهران در مورد بستن تنگه جدی است، اما بدون اینکه قصد انجام این کار را داشته باشد.

ارتش ایران همچنین می‌توانسته در صورت صدور دستور از سوی رهبران ایران، به سادگی در حال انجام تمهیدات لازم باشد.

تنگه هرمز بین عمان و ایران قرار دارد و خلیج فارس را از جنوب به خلیج عمان و فراتر از آن به دریای عرب متصل می‌کند.

این تنگه در باریک‌ترین نقطه خود ۲۱ مایل (۳۴ کیلومتر) عرض دارد و عرض خط کشتیرانی در هر دو جهت تنها ۲ مایل است.

عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و عراق، اعضای اوپک، بیشتر نفت خام خود را از طریق این تنگه، عمدتاً به آسیا، صادر می‌کنند. قطر، که از جمله بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع در جهان است، تقریباً تمام LNG خود را از طریق این تنگه ارسال می‌کند.

ایران همچنین بیشتر نفت خام خود را از طریق این گذرگاه صادر می‌کند که در تئوری، تمایل تهران برای بستن تنگه را محدود می‌کند. اما با این وجود، تهران منابع قابل توجهی را اختصاص داده است تا مطمئن شود که در صورت لزوم می‌تواند این کار را انجام دهد.

آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده در آن زمان تخمین زده بود که تا سال ۲۰۱۹، ایران بیش از ۵۰۰۰ مین دریایی را نگهداری می‌کرد که می‌توانستند به سرعت با کمک قایق‌های کوچک و پرسرعت مستقر شوند.

ناوگان پنجم ایالات متحده که در بحرین مستقر است، وظیفه حفاظت از تجارت در منطقه را بر عهده دارد. نیروی دریایی ایالات متحده معمولاً چهار کشتی مین‌روب یا کشتی‌های MCM را در بحرین نگه داشته است، اگرچه این کشتی‌ها با نوع دیگری به نام کشتی جنگی ساحلی یا LCS جایگزین می‌شوند که دارای قابلیت‌های ضد مین نیز هستند.

تمام کشتی‌های ضد مین در روزهای منتهی به حملات ایالات متحده به ایران، به دلیل پیش‌بینی حمله تلافی‌جویانه احتمالی به مقر ناوگان پنجم، به طور موقت از بحرین خارج شده بودند. در نهایت، انتقام فوری ایران به حمله موشکی به یک پایگاه نظامی ایالات متحده در نزدیکی قطر محدود شد.

با این حال، مقامات آمریکایی اقدامات تلافی‌جویانه بیشتر ایران را رد نکرده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:







رونمایی از پشت پرده کمبود برق در ایران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 23:31

رونمایی از پشت پرده کمبود برق در ایران





نظر شما درباره این مقاله:







جلوگیری از خطر جنگ، وظیفه حاکمیت است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 23:23

جلوگیری از خطر جنگ، وظیفه حاکمیت است





نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا در ازای لغو تحریم‌ها چه انتظاری از سوریه دارد؟
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 22:01

آمریکا در ازای لغو تحریم‌ها چه انتظاری از سوریه دارد؟


اریکا سولومون، بن هابارد / نیویورک تایمز / اول ژوئیه ۲۰۲۵

پس از آنکه ائتلافی از شورشیان، بشار اسد، دیکتاتور سوریه را سرنگون کردند، دولت ترامپ ماه‌ها سوریه را عمدتاً نادیده گرفت. اما رئیس جمهور ترامپ بعدا این رویه را تغییر داد.

او در سفری به عربستان سعودی در ماه مه، اعلامیه‌ای غافلگیرکننده صادر کرد: ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی طولانی‌مدت را به عنوان اقدامی خیرخواهانه به منظور «فرصتی برای عظمت» سوریه به حالت تعلیق درمی‌آورد.

این یک تغییر جهت تکان‌دهنده بود که در سوریه، جایی که طبق گزارش سازمان ملل متحد، بیش از ۹۰ درصد از جمعیت در فقر زندگی می‌کنند، مورد استقبال قرار گرفت.

سپس روز دوشنبه، ۳۰ ژوئن، رئیس جمهور ترامپ یک فرمان اجرایی برای پایان دادن به اکثر تحریم‌ها امضا کرد. لغو همه تحریم‌ها در اختیار او نیست ـــ برخی از آنها نیاز به تأیید کنگره دارند. با این حال، این اقدام سیگنالی به سایر کشورها و مؤسسات مالی است که آنها با عواقب ناشی از تجدید معاملات اقتصادی با سوریه از سوی واشنگتن مواجه نخواهند شد ـــ و با وجود نگرانی‌ها در مورد نحوه حکومت رئیس جمهور اسلام‌گرای آن کشور در آینده، به دولت جدید دمشق جانی دوباره می‌بخشد.

با گرم شدن رویکرد ایالات متحده، دولت ترامپ نشان داده است که علاقه محدودی به نحوه اداره امور داخلی سوریه و سایر کشورهای منطقه دارد.

اما طی چند ماه گذشته، مقامات آمریکایی انتظاراتی را در مورد نحوه برخورد سوریه با مسائل مهم منطقه‌ای، مانند امنیت و روابط با کشورهای همسایه، مطرح کرده‌اند. اینها به عنوان شرط ارائه نشده‌اند، بلکه اهداف گسترده‌تری برای رئیس جمهور احمد الشرع، که رهبری نیروهای شورشی را که دیکتاتوری خانواده اسد را پس از پنج دهه قدرت سرنگون کردند، بر عهده داشت، مطرح شده‌اند.

در اینجا خلاصه‌ای از آنچه واشنگتن از سوریه خواسته و نحوه پاسخگویی دولت جدید ارائه شده است، آمده است.

روابط صلح‌آمیز با اسرائیل

واشنگتن مشتاق است که سوریه به تهدیدی برای متحدان مهم منطقه‌ای آمریکا، به ویژه اسرائیل، تبدیل نشود.

وقتی آقای ترامپ در ماه مه با آقای الشرع در عربستان سعودی دیدار کرد، از رهبر سوریه خواست تا برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل که مدت‌هاست خصمانه بوده است، گام‌هایی بردارد.

آقای ترامپ گفته است که امیدوار است سوریه در نهایت به پیمان ابراهیم بپیوندد، پیمانی که در دوره قبلی ریاست جمهوری دونالد ترامپ روابط رسمی بین اسرائیل و چهار کشور عربی برقرار کرد.

توماس باراک، فرستاده جدید آمریکا به سوریه، گفته است که در حال حاضر مایل است سوریه به دنبال یک پیمان عدم تجاوز با اسرائیل باشد.

در نشانه‌ای از اینکه آقای الشرع این موضوع را جدی گرفته، دیپلمات‌ها و مقامات اسرائیلی می‌گویند نمایندگان دو کشور به‌صورت محرمانه دیدار کرده‌اند.

یافتن و نابود کردن سلاح‌های شیمیایی

یکی از اولویت‌های اصلی ایالات متحده، برچیدن برنامه تسلیحات شیمیایی سوریه است که از دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.

دانشمندان سوری ذخایر گاز سارین، کلر و خردل را توسعه دادند که برخی از آنها توسط نیروهای امنیتی بشار اسد در طول جنگ داخلی ۱۳ ساله این کشور علیه مردم خود استفاده شد.

این امر منجر به توافقی در سال ۲۰۱۳ شد که بر اساس آن، سازمان منع سلاح‌های شیمیایی سازمان ملل متحد، بازرسانی را برای تعطیلی ۲۷ سایت مرتبط با تولید سلاح‌های شیمیایی به سوریه اعزام کرد.

دولت جدید سوریه از کارشناسان دعوت کرده و در حال همکاری برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد ذخایر باقی مانده است. اما کارشناسان تخمین می‌زنند که حدود ۱۰۰ سایت پنهان باقی مانده است و کنترل و تخریب این سایت‌ها در کشوری که هنوز درگیر جنگ‌های پراکنده است، چالش برانگیز خواهد بود.

مدیریت جنگجویان خارجی

با تبدیل شدن جنبش اعتراضی سال ۲۰۱۱ علیه آقای اسد به یک شورش مسلحانه، جنگجویان مسلمان از سراسر جهان به سوریه هجوم آوردند.

بسیاری از آنها جهادگرایانی بودند که به گروه‌های افراطی مانند داعش یا شاخه سوری القاعده پیوستند، که آقای الشرع آن را تأسیس و سال‌ها رهبری کرد. او در سال ۲۰۱۶ روابط خود را با القاعده قطع کرد و از آن زمان تاکنون سعی کرده است نیروهایش را از ریشه‌های جهادی‌شان دور کند.

اما هزاران جنگجوی خارجی در گروه شورشی او یا در تشکل‌های جداگانه‌ای که وفادار مانده‌اند، باقی ماندند. و او نیز به نوبه خود روشن کرده است که به کسانی که در کنارش جنگیده‌اند، وفادار است.

مقامات آمریکایی سال‌هاست که نگران این هستند که اجازه دادن به این جنگجویان خارجی برای ماندن در سوریه می‌تواند به آنها اجازه دهد حملات تروریستی را در خارج از کشور برنامه‌ریزی کنند.

اما آقای الشرع درخواست‌های اولیه ایالات متحده برای پاکسازی آنها از نیروهایش یا اخراجشان را رد کرد و در واقع شروع به ادغام آنها در ارتش جدید خود کرده است.

مقام‌‌های دولت الشرع استدلال می‌کنند که بازگرداندن جنگجویان به کشورهایشان تقریباً غیرممکن خواهد بود، زیرا ممکن است از پذیرش آنها امتناع ورزند یا آنها را اعدام کنند. و آنها هشدار می‌دهند که طرد کردن چنین جنگجویانی در سوریه می‌تواند باعث ایجاد تفرقه و بی‌ثباتی سیستم شکننده جدید شود.

پس از آنکه آقای ترامپ در ابتدا خواستار خروج “همه تروریست‌های خارجی” از سوریه شد، مقامات آمریکایی اکنون فقط به دنبال “شفافیت” در مورد محل استقرار جنگجویان خارجی هستند.

حذف گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی

بشار اسد، دیکتاتور مخلوع، سال‌ها به برخی از گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی اجازه داد تا آزادانه در سوریه فعالیت کنند. ایالات متحده برای حذف این گروه‌ها از کشور تلاش کرده است ـــ چیزی که متحد آمریکا، اسرائیل، از آن استقبال خواهد کرد.

دولت احمد الشرع در ماه آوریل دو عضو ارشد گروه مسلح فلسطینی جهاد اسلامی، یک گروه مورد حمایت ایران و متحد با گروه شبه‌نظامی فلسطینی حماس در غزه، را دستگیر کرد. اما یک اقدام گسترده‌تر ممکن است دشوار باشد.

مقامات سوری می‌پرسند که مقامات و شبه‌نظامیان این گروه‌های فلسطینی دقیقاً باید به کجا فرستاده شوند. لبنان، همسایه سوریه، که سال گذشته در جنگ اسرائیل با گروه حزب‌الله مورد حمایت ایران آسیب دید، تحت فشار است تا گروه‌های فلسطینی را نیز سرکوب کند.

دیگر همسایگان سوریه نیز بعید است میزبان گروه‌هایی باشند که می‌توانند ناآرامی ایجاد کنند یا حملات اسرائیل را به دنبال داشته باشند. بنابراین، تبعید گسترده گروه‌های فلسطینی درخواست دشواری برای سوریه است.

ایالات متحده همچنین می‌خواهد سوریه نیروهای وفادار به ایران را ریشه‌کن کند، که سال‌ها از سوریه به عنوان یک کریدور زمینی حیاتی که ایران را به مهمترین متحد منطقه‌ای خود، حزب‌الله در لبنان، متصل می‌کرد، استفاده می‌کرد.

این موضوع برای آقای الشرع که ایران و حزب‌الله را همدست رژیم اسد می‌داند، کار سختی نیست. اما او ممکن است برای انجام این کار به کمک اطلاعات خارجی نیاز داشته باشد.

یافتن آمریکایی‌های مفقود شده

یکی از اولویت‌های اصلی آقای ترامپ، یافتن آمریکایی‌هایی است که در طول جنگ سوریه مفقود شده‌اند، از افرادی که توسط گروه جهادی داعش ربوده و کشته شدند تا کسانی که سرنوشتشان همچنان نامعلوم است، از جمله روزنامه‌نگار آمریکایی آستین تیس.

به نظر می‌رسد آقای الشرع مشتاق به انجام این کار است. او قبل از ملاقات با اعضای خانواده ده‌ها هزار سوری که عزیزانشان نیز هنوز مفقود هستند، با مادر آقای تایس ملاقات کرد.

برخی از اعضای رژیم سابق اسد می‌گویند که مقامات جدید سوریه در جستجوی سرنخ‌های جدید، از آنها بازجویی کرده‌اند.

جلوگیری از تجدید حیات داعش

در طول جنگ داخلی سوریه، داعش بخش بزرگی از شرق سوریه را تصرف کرد و سال‌ها بر آن حکومت کرد. یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده، با همکاری یک گروه شبه‌نظامی سوری به رهبری کردها، مبارزه‌ای طولانی و سخت را برای بازپس‌گیری آن قلمرو آغاز کرد.

اکنون شبح تجدید حیات داعش بر کشوری سایه افکنده است که پس از سال‌ها جنگ ضعیف و چندپاره است.

نیروهای آمریکایی در حدود هشت پایگاهی که با نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها ایجاد شده‌اند، باقی مانده‌اند.

آقای باراک، فرستاده جدید ایالات متحده در سوریه، می‌گوید هدف ایالات متحده کاهش نیروها به یک پایگاه است.

نیروی تحت رهبری کردها، تعدادی زندان برای مظنونان به عضویت در داعش و همچنین دو اردوگاه را که ده‌ها هزار نفر از همسران و فرزندان اعضای داعش را در خود جای داده‌اند، مدیریت می‌کند.

واشنگتن مشتاق است این اردوگاه‌ها را که شرایط اسفناک آنها باعث پرورش افراط‌گرایی می‌شود، تعطیل کند. این امر مستلزم آن است که دولت احمد الشرع ابتدا کنترل اردوگاه‌ها را به دست بگیرد، سپس راهی برای بازگرداندن ده‌ها هزار نفر از ساکنان آنها پیدا کند.

واشنگتن همچنین می‌خواهد نیروهایش اداره زندان‌های فوق امنیتی داعش را از نیروهای تحت رهبری کردها تحویل بگیرند. الشرع اخیراً هیئتی را برای بازدید از اردوگاه‌ها و زندان‌ها اعزام کرده است.

اما دیپلمات‌های غربی هشدار داده‌اند که سپردن چنین مسئولیت امنیتی عظیمی به دستگاه امنیتی جدید و شکننده احمد الشرع، که هنوز کنترلی بر قلمرو اطراف آن منطقه ندارد، خطرناک است.




نظر شما درباره این مقاله:







توهم ابرمرد؛ آسیب‌ دیرپا
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 21:24

توهم ابرمرد؛ آسیب‌ دیرپا





نظر شما درباره این مقاله:







واشنگتن بدون خلع سلاح حزب‌الله
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 20:00

واشنگتن بدون خلع سلاح حزب‌الله





نظر شما درباره این مقاله:







کارزار آزادی زندانیان سیاسی / لینک امضا
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 14:22

کارزار آزادی زندانیان سیاسی / لینک امضا





نظر شما درباره این مقاله:







ایران در حال ارزیابی خسارات حملات
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 13:56

ایران در حال ارزیابی خسارات حملات





نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت یک متهم جاسوسی برای ایران در برلین
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز

سفارت جمهوری اسلامی در برلین

iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:57

بازداشت یک متهم جاسوسی برای ایران در برلین


خبرگزاری آسوشیتدپرس: دادستان‌های آلمان روز سه‌شنبه اعلام کردند مردی که مظنون به جمع‌آوری اطلاعات در مورد مکان‌ها و افراد یهودی در برلین برای اطلاعات ایران، احتمالاً با هدف انجام حملات، بوده است، در دانمارک دستگیر شده است.

دادستان‌های فدرال در بیانیه‌ای اعلام کردند این تبعه دانمارکی که طبق قوانین حفظ حریم خصوصی آلمان تنها با نام «علی س.» معرفی شده است، روز پنجشنبه در شهر آرهوس دانمارک دستگیر شد.

دادستان‌ها گفتند این مرد در اوایل سال جاری توسط یک سرویس اطلاعاتی ایران مأمور جمع‌آوری اطلاعات در مورد «محله‌های یهودی‌نشین و افراد خاص یهودی» در برلین شده بود. آنها توضیح بیشتری ندادند.

دادستان‌ها گفتند او در ماه ژوئن از سه مکان جاسوسی کرده است، «احتمالاً در حال آماده‌سازی فعالیت‌های اطلاعاتی بیشتر در آلمان، احتمالاً از جمله حملات تروریستی به اهداف یهودی».

استفانی هوبیگ، وزیر دادگستری آلمان، گفت: «اگر این سوءظن تأیید شود، ما با یک عملیات ظالمانه روبرو هستیم.» او در بیانیه‌ای افزود: «حفاظت از جان یهودیان بالاترین اولویت را برای دولت آلمان دارد.»

مقامات امنیتی آلمان پس از جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران در ماه ژوئن، حفاظت از تأسیسات یهودی و اسرائیلی را افزایش داده‌اند.

این مظنون متهم به کار برای سرویس اطلاعاتی یک قدرت خارجی است. دادستان‌ها گفتند که اطلاعات منجر به دستگیری او از سرویس اطلاعات داخلی آلمان به دست آمده است.

او در آلمان در برابر قاضی حاضر خواهد شد تا مشخص شود که آیا پس از استرداد از دانمارک، در انتظار اتهامات رسمی در بازداشت به سر می‌برد یا خیر. هنوز مشخص نیست که این اتفاق چه زمانی رخ خواهد داد.

آلمان متحد سرسخت اسرائیل است و سابقه طولانی روابط پرتنش با تهران دارد، اگرچه یکی از سه قدرت پیشرو اروپایی بوده است که سعی در تعامل دیپلماتیک با ایران بر سر برنامه هسته‌ای آن داشته است.

در ماه اکتبر، آلمان در واکنش به اعلام اعدام جمشید شارمهد، زندانی ایرانی-آلمانی که در ایالات متحده زندگی می‌کرد و در سال ۲۰۲۰ توسط نیروهای امنیتی ایران در دبی ربوده شد، دستور تعطیلی هر سه کنسولگری ایران در این کشور را صادر کرد. این امر باعث شد جمهوری اسلامی تنها سفارت خود را در برلین داشته باشد.




نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگوی اکبر کرمی و احمد پورمندی ">
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:41

گفت‌وگوی اکبر کرمی و احمد پورمندی


ارزیابی و بازآرایی جریان‌های سیاسی پس از جنگ ۱۲روزه

در این گفتگو با آقای کرمی روی نکات زیر تمرکز داشته‌ام:
۱- آتش بس غیر رسمی بعد از جنگ ۱۲ روزه، بسیار شکننده است و تداوم آن بیشتر به نظر ترامپ وابسته است.
۲- در نتیجه ضربات سنگین اسرائیل و کشتار شمار زیادی از مدیران رده اول دستگاه اطلاعات و امنیت ج.ا. و آشکار شدن عمق و وسعت نفوذ اسرائیل در ساختار امنیتی کشور، نظام امنیتی در خطر فروپاشی قرار گرفت. تداوم ضربات اسرائیل می توانست به فروپاشی کامل این دستگاه، که مقدمه فروپاشی ساختار سیاسی است، منجر شود. احتمالا نگرانی نسبت به خطر فروپاشی در ایران، ترامپ را به سمت آتش بس ناگهانی سوق داد.
۳- این آتش بس، نظر به مواضع ترامپ یک خصلت دوگانه دارد. هم دریچه به سمت توافق و صلح است و هم می تواند راهی به جنگ های بزرگ تر و نابودکننده تر باشد.
۴- در مختصات فعلی، ایران بر سر یک دو گانه سرنوشت ساز قرار دارد: یا مذاکره مستقیم با آمریکا و رسیدن به تفاهم یا رفتن به سمت جنگ و ویرانی کشور.
۵- زمان عامل بسیار تعیین کننده ایست. صحبت از سال و ماه نیست. هر روز و هر ساعت مهم است.
۶- خامنه ای همچنان در این توهم به سر می برد که او پیروز نبرد بوده است و می تواند آمریکا را با تهدید به جنگ فرسایشی و ساختن بمب اتم، وادار به عقب نشینی و بازگشت به موقعیت « نه جنگ، نه سازش» کند. او داوطلبانه تن به مذاکره و توافق نخواهد داد.
۷- نجات ایران در گرو تشکیل یک نهاد فراگیر مدیریت بحران یا جبهه نجات ملی است. این نهاد یا جبهه می تواند حول تحقق سه مطالبه زیر شکل بگیرد:
الف) اعلام پایان غنی سازی و تعلیق کلیه فعالیت های اتمی
ب) پذیرش مصوبات کنفرانس کشور های اسلامی و سازمان ملل، در مورد ضرورت تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین و پایان دادن به انکار موجودیت اسرائیل
ج) پایان دادن به آمریکا ستیزی و آغاز مذاکرات مستقیم و جدی با دولت آمریکا به منظور عادی سازی روابط دو کشور
۸- رفتار مشمئز کننده اصلاح طلبان، اعتبار چندانی برایشان باقی نگذاشته است که بتوانند پیشگام تشکیل جبهه نجات شوند. تحول خواهانی که از اصلاح طلبی گذر کرده اند، نیروی مهمی هستند که می توانند در این رابطه نقش مهمی بازی کنند.
۹- شعار « آزادی رندانیان و محصوران سیاسی» بسیار مهم و دارای اهمیت سیاسی است که می تواند در صورت پیروزی و رهایی کسانی نظیر مهندس موسوی و مصطفی تاجزاده، به خشونت زدایی از سیاست و تشکیل جبهه نجات کمک کند.
احمد پورمندی




نظر شما درباره این مقاله:







پناهجویان بی‌گناه افغان در ایران در معرض
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:33

پناهجویان بی‌گناه افغان در ایران در معرض





نظر شما درباره این مقاله:







وای بر من، این مهدی بود... /  حسین رزاق
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:14

وای بر من، این مهدی بود... /  حسین رزاق





نظر شما درباره این مقاله:







روح تهران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 10:06

روح تهران


آصف بیات

نیو لاینز مگزین (New Lines Magazine)
دوشنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

«همه باید فوراً تهران را تخلیه کنند!» این را دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵ در یک پست نوشت. همین‌طور ساده — در پنج کلمه بی‌پرده. برای ما تهرانی‌ها، این پیام به طرز تکان‌دهنده‌ای سرد و بی‌روح بود. این هشدار پس از چند روز بمباران بی‌وقفه اسرائیل در تهران و دیگر شهرها صادر شد؛ بمباران‌هایی که ظاهراً با هدف از بین بردن توانایی‌های هسته‌ای ایران انجام می‌شد — حتی با وجود آنکه رافائل گروسی، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و تولسی گبرد، مدیر اطلاعات ملی منصوب ترامپ، تأیید کرده بودند که هیچ مدرکی دال بر ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران وجود ندارد.

وقتی غبار جنگ فروبخوابد، ایرانیان بی‌تردید درباره عقلانیت جاه‌طلبی‌های هسته‌ای رژیم و شعارهای «ضد‌ امپریالیستی» آن پرسش خواهند کرد — به‌ویژه با درنظرگرفتن هزینه‌های گزافی که این سیاست‌ها بر مردم و منابع کشور تحمیل کرده‌اند. اما اکنون، خشم عمیق‌تر در این نهفته است که چگونه سخنان ترامپ به ماشین جنگی اسرائیل جسارت و مشروعیت داد تا بی‌هیچ محدودیتی به نقض حاکمیت ایران، کشتار غیرنظامیان و ویران‌سازی زیرساخت‌های کشور بپردازد.

دوستی از تهران پرسید: «تخلیه فوری؟ کجا را؟ اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ تا حالا در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش یا در بازار بزرگش قدم زده‌اند تا زندگی پرجنب‌وجوشش را حس کنند؟» تهران فقط یک نقطه روی نقشه نیست. تهران خانه است، بیمارستان است، اداره است. مدرسه و بازار و جشن عروسی و مراسم ختم است. تهران شهری است با حدود ۱۰ میلیون جمعیت که با تعامل، انرژی و ریتم زندگی می‌تپد. کافی‌ست سوار مترو شوی و در هر ایستگاهی پیاده شوی؛ با نشانه‌هایی از زندگی روبرو می‌شوی: تکه‌ای چمن که خانواده‌ها روی آن پیک‌نیک گرفته‌اند، کافه‌ای پر از جوانان پرشور، کودکانی پابرهنه که با توپی پلاستیکی غرق شادی‌اند، یا محله قدیمی من، اختیاریه، جایی که مردان بازنشسته روی نیمکت‌های پارک می‌نشینند و روزنامه می‌خوانند.

تهران نشانه‌هایی از فرسودگی را بر تن دارد؛ فرسودگی ناشی از دهه‌ها تلاش برای ساختن خود به‌عنوان شهری امروزی. زمانی در اواخر قرن هجدهم، تنها سکونتگاهی کوچک در دامنه کوه‌های خوش‌آب‌وهوای البرز بود، اما امروز به کلان‌شهری پرهیاهو بدل شده که خیابان‌هایش مملو از بیش از ۴ میلیون خودروست و آلودگی هوای آن را در کنار داکار و کراچی به یکی از کم‌ساکن‌پذیرترین شهرهای جهان بدل کرده است. با این حال، تهران شهری معمولی نیست — شهری‌ست آکنده از سیاست‌های خارق‌العاده و روحیه‌ای سرشار از مقاومت، شکل‌گرفته در کشاکش همیشگی میان سنتی کهن‌نما و مدرنیته‌ای سرکش.

در ذهنیت غربی، تهران اغلب به کلیشه‌هایی فروکاسته می‌شود: مناره‌های بلند، نوای مؤذن، روحانیون ریش‌بلند و زنانی در چادر سیاه — شهری با خانه‌هایی خشتی و کوچه‌هایی تنگ، پر از خانواده‌های پرجمعیت. این همان تهرانی است که در فیلم «بدون دخترم هرگز» (محصول ۱۹۹۱) به تصویر کشیده شد. اما فراتر از این خیال‌پردازی‌های شرق‌شناسانه، تهران واقعی کلان‌شهری مدرن است که توسط رژیمی دینی‌نظامی و سرکوبگر اداره می‌شود — رژیمی که سال‌هاست می‌کوشد با اعمال قدرت، بافت فرهنگی و فیزیکی شهر را بازسازی کند، اما تا حد زیادی در این تلاش ناکام مانده است.

با وجود دهه‌ها حاکمیت اقتدارگرا، روح سکولارِ تاب‌آور در تهران زنده مانده است. نابرابری روزافزون اقتصادی و طرد سیاسی، میدان‌های اصلی و کوچه‌پس‌کوچه‌های پنهان این شهر را به صحنه‌های مبارزه‌ای پیوسته بدل کرده است. برخلاف انقلاب فرانسه در پاریس یا انقلاب روسیه در مسکو، انقلاب اسلامی نتوانست تهران را مطابق چشم‌انداز ایدئولوژیک خود دگرگون کند. امروز، تهران بیشتر به مادرید یا مکزیکوسیتی شباهت دارد تا به جده یا قاهره.

تهران نمودار روشن و صریحی از سلسله‌مراتب طبقاتی دارد؛ سلسله‌مراتبی که نه‌فقط در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه در ساختار فضایی شهر نیز بازتاب یافته است. توپوگرافی شهر — که از جنوب به شمال ارتفاع می‌گیرد — بازتابی عینی از همین شکاف‌های طبقاتی است. در شمالی‌ترین نقاط شهر، در دامنه کوه‌های البرز، محله‌های مرفه‌نشینی چون دروس، تجریش، زعفرانیه و فرمانیه قرار دارند. در بلندترین نقطه، کاخ نیاوران — اقامتگاه پیشین سلطنتی و اکنون موزه‌ای عمومی — همچنان به‌عنوان نمادی از قدرت اشرافی پابرجاست. هرچه از ارتفاع کم می‌شود و به مرکز شهر نزدیک‌تر می‌شویم، نوار وسیعی از شرق تا غرب امتداد می‌یابد که زمانی طبقه متوسط باثبات در آن سکونت داشتند، اما امروز این طبقه بیش از هر زمان دیگری تحت فشار قرار دارد: کارمندان دولت، متخصصان و صاحبان کسب‌و‌کارهای کوچک. پایین‌تر، در مناطق کم‌ارتفاع جنوب شهر، اقشار سنتی کارگر و کم‌درآمد زندگی می‌کنند — نسل‌های بعدی مهاجران روستایی و طبقه کارگر شهری. بسیاری از فقیران جدید، ناچار به حاشیه‌نشینی در شهرک‌های اقماری اطراف تهران رانده شده‌اند. در اینجا، جغرافیا و نابرابری به هم می‌رسند و نه‌تنها نحوه زیست مردم، بلکه تجربه آنان از خودِ شهر را نیز شکل می‌دهند.

مرز میان شمال مرفه و جنوب محروم تهران، هم در معنا و هم در واقعیت، در امتداد خیابان انقلاب ترسیم شده است — خیابانی که به‌نوعی قلب ژئوپلیتیک کشور محسوب می‌شود. این خیابان را گاه «خط سبز» جامعه‌شناختی نامیده‌اند؛ جایی که دانشگاه تهران در آن قرار دارد، همراه با بازار کتاب و خط ۴ متروی پایتخت که یکی از شلوغ‌ترین خطوط آن است. خیابان انقلاب شاه‌راهی حیاتی است که گروه‌های اجتماعی گوناگون را به نهادهای کلیدی و به جریان دانش، فرهنگ و خبر پیوند می‌دهد. جرقه‌های نخستین انقلاب ۱۳۵۷، از همین‌جا و از دل اعتراضات دانشجویی آغاز شد و طی دو سال سراسر شهر و کشور را درنوردید. دهه‌ها بعد نیز، در سال ۱۳۸۸، همین خیابان شاهد راهپیمایی سکوت دو میلیون نفری مردم در جریان جنبش سبز بود — یکی از بزرگ‌ترین گردهمایی‌های اعتراضی در تاریخ — که بار دیگر نماد مبارزه مداوم ایرانیان برای دموکراسی شد. من در هیچ نقطه‌ای دیگر چنین تراکمی از انرژی فکری و فرهنگی ندیده‌ام که در محوطه دانشگاه تهران و اطراف آن جریان دارد: صدها کتاب‌فروشی، دست‌فروشان کتاب در پیاده‌روها، و کافه‌هایی پر از آدم‌هایی که درباره فرهنگ و سیاست گفت‌وگو می‌کنند. خیابان انقلاب با زندگی شهری‌ای می‌تپد که می‌اندیشد، می‌پرسد و مقاومت می‌کند.

بیش از چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، تهران همچنان شهری است پریشان‌حال — زخمی اما مقاوم. نشانه‌های ساختاری و معماریِ به‌جامانده از دوران پهلوی هنوز در کالبد شهر باقی مانده‌اند، که اکنون با نقش‌ونگارهای ایدئولوژی پساانقلابی، موج‌های مداوم بازسازی و نشانه‌های انکارناپذیر جهانی‌شدن آمیخته شده‌اند. اما شاید عمیق‌تر از همه اینها، تهران از پایین دگرگون شده است: از دل رشد سریع جمعیت، موج‌های مهاجرت، جایگزینی خانه‌های ویلایی با آپارتمان‌سازی فشرده، و در سال‌های اخیر، خیزش اقتصاد دیجیتال.

امروزه حدود ۷۰۰ پارک عمومی کوچک و بزرگ در سطح شهر به خانواده‌های عادی امکان می‌دهند تا در شهری که خانواده گسترده تقریباً از میان رفته و میانگین جمعیت خانوار به ۲/۹۹ نفر کاهش یافته — یکی از پایین‌ترین ارقام جهانی — تفریح در فضای باز و تعامل اجتماعی را تجربه کنند. همزمان، گسترش برج‌سازی و مجتمع‌های تجاری عظیم، بافت سنتی محله‌ها را فرسوده و متلاشی کرده است؛ محله‌هایی که زمانی با روابط نزدیک همسایگی، نشست‌های خیابانی و تعاملات چهره‌به‌چهره شکل می‌گرفتند. در غیاب این فضاهای جمعی سنتی، اکنون مراکز خرید بزرگ به نوعی فضاهای نیمه‌خصوصی بدل شده‌اند؛ فضاهایی که در آن‌ها جوانان می‌توانند بی‌آنکه زیر نظارت شدید باشند، جلوه‌هایی از جوانی و آزادی را تجربه کنند. در همین حال، گسترش سریع اقتصاد شبکه‌ای و فرهنگ استارت‌آپی، به رشد بنگاه‌های دیجیتال و ظهور طبقه‌ای تازه از نخبگان شهری انجامیده است. حضور این طبقه نوظهور را بیش از همه در رشد سریع کافه‌ها و رستوران‌هایی می‌توان دید که از نظر کمّی و کیفی با نمونه‌های پاریس یا منهتن رقابت می‌کنند — فضاهایی که نه فقط محل مصرف، بلکه عرصه‌هایی برای تجربه آرمانی مدرنیته‌اند.

بمباران‌های بی‌وقفه اسرائیل، شهر را به لرزه درآورده، تعادل آن را بر هم زده و صدها غیرنظامی را به کام مرگ کشانده است — از جمله بیش از دو‌ دوجین کودک، نظیر زهرا امیری هفت‌ماهه، مهیا نیک‌زاد هفت‌ساله و تارا حاج‌میری هشت‌ساله، ژیمناست خردسال. بازماندگان، زخم‌هایی عمیق و روانی بر جان دارند. من معنای زیستن در میان جنگ را می‌دانم — در جوانی، در جریان جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹–۱۳۶۷) آن را در تهران تجربه کرده‌ام: ترس همیشگی از مرگ، شب‌های بی‌خواب، پناه گرفتن در زیرزمین‌ها با این امید که زنده بمانی. این ماه، پسر شش‌ساله خواهرزاده‌ام همان ترس را زندگی کرد؛ با شنیدن هر انفجار، جیغ می‌زد.

پس در چنین شرایطی، اشاره به رنج و مرگ در ایران چه معنای اخلاقی دارد — وقتی همین ماشین جنگی اسرائیل در غزه جان بیش از ۱۷ هزار کودک را گرفته و بی‌شمار کودک دیگر را به کام گرسنگی کشانده است؟ پاسخ این است: هر جان بی‌گناهی مهم است — فارغ از اینکه در کجا از دست می‌رود.

بسیاری از ساکنان تهران برای در امان ماندن، به شهرها و روستاهای اطراف یا استان‌های شمالی گیلان و مازندران در حاشیه دریای خزر پناه بردند — خانه‌ها، شغل‌ها و زندگی روزمره‌شان را پشت سر گذاشتند. اما بیشتر مردم ماندند. نه فقط به این دلیل که توانایی مالی ترک شهر را نداشتند، بلکه به این خاطر که احساس مسئولیت می‌کردند؛ مسئولیتی در قبال محافظت از شهرشان. تهرانی‌ها گاه به فردگرایی یا خودمحوری متهم می‌شوند — قضاوتی که اغلب ریشه در فروپاشی پیوندهای سنتی مانند ایمان دینی یا اعتماد به حکومت دارد. و با این حال، بارها خلاف این تصور را ثابت کرده‌اند. در بحران‌های ملی — از جنگ ایران و عراق گرفته تا زلزله‌های ویرانگر و جنبش «زن، زندگی، آزادی» — مردم این شهر همبستگی و ایثار چشم‌گیری از خود نشان داده‌اند. در جریان جنگ دو‌هفته‌ای اخیر با اسرائیل نیز بار دیگر داستان‌هایی از پایداری، همدلی و قهرمانی‌های خاموش، همه‌جا به گوش می‌رسید.

یک نانوا، تنها ۲۰ دقیقه پس از آنکه باخبر شد برادرش در حمله هوایی اسرائیل کشته شده، به نانوایی بازگشت. گفت: «پختن نان برای مردم را متوقف نمی‌کنم.» در نانوایی دیگری، ده مشتری در صف ایستاده بودند. اولی خواستار ۱۵ قرص نان شد، دومی ده تا، سومی پنج تا. اما نانوا گفت فقط ۲۵ نان باقی مانده. نفر اول گفت: «من نمی‌خوام، بده به بقیه.» دومی گفت: «منم نمی‌خوام، مال منم بده به بقیه.» سومی گفت: «من فقط یکی می‌خوام.» در نهایت، همه با چند قرص نان از نانوایی بیرون رفتند. نانوا گریست و همه را در آغوش گرفت.

زنی در شبکه‌های اجتماعی نوشت که حاضر نیست تهران را ترک کند — اما پیشنهاد داد به سالمندان و بیماران کمک کند، برایشان خرید کند یا فقط تلفنی حال‌شان را بپرسد. افراد زیادی به او پیوستند. وقتی کسی در فضای مجازی برای تأمین دارو درخواست کمک کرد، ده‌ها نفر پاسخ دادند. یک مکانیک با موتورش در سراسر شهر رفت تا به رانندگانی که در مسیر فرار گیر کرده بودند کمک کند. و رستورانی در شهریار — منطقه روستایی قدیمی من در اطراف تهران — اعلام کرد هر شب تا پایان جنگ به هزار نفر غذای رایگان خواهد داد.

البته، همیشه کسانی هستند که از چنین شرایطی برای سودجویی بهره می‌برند — با بالا بردن قیمت‌ها یا درخواست اجاره‌های بیشتر — اما این موارد اندک بودند. آنچه واقعاً چشمگیر بود، روح فراگیرِ مراقبت، پایداری و عزم خاموش مردم برای ادامه زندگی بود. این همان چیزی‌ست که ربکا سولنیت در کتاب خود «بهشتی در دل جهنم: اجتماع‌های خارق‌العاده‌ای که در دل فاجعه‌ها سر برمی‌آورند» به‌خوبی به تصویر کشیده است. دوستی در تهران برایم تعریف کرد که در یک آموزشگاه موسیقی، دختری ۱۳ ساله در حال تمرین پیانو بود که بمبی در نزدیکی منفجر شد؛ ساختمان لرزید و دستانش بر اثر ترس به اشتباه کلیدها را نواختند. معلمش با لبخندی آرام گفت: «نگران نباش عزیزم. ادامه بده. ما باید زندگی کنیم.»

این روایت‌های روزمره از همبستگی، ابتکارات مردمی و پایداری خاموش، تنها بازتاب لحظه نیستند — بلکه حامل معنایی عمیق برای آینده جامعه ملی ما نیز هستند. آن‌ها تجسم چیزی‌اند که در زبان اسپانیایی آن را horizontalidad می‌نامند: شکل‌های خودجوش، افقی و از پایین به بالای سازماندهی، عمل و تخیل که در لحظات گسست پدید می‌آیند — چه جنگ، چه انقلاب و چه فروپاشی دولت. در چنین بزنگاه‌هایی، مردم از سر نیاز و با تکیه بر انسانیت مشترک گرد هم می‌آیند تا در شرایطی که دولت غایب، فلج یا حتی شریک بحران است، به نیازهای فوری پاسخ دهند. در اینجا، همبستگی فقط ابراز احساسیِ مراقبت نیست؛ بلکه به راهبردی بدل می‌شود برای ایجاد قدرتی بدیل در بطن جامعه — از مسیر همکاری، اعتماد و پیوندهای جمعی.

به همین دلیل است که باور دارم تهران، و در معنای گسترده‌تر ایران، نه‌تنها از این جنگ بیرحمانه، بلکه از چنگال رژیم استبدادی حاکم نیز خواهد گذشت و سرانجام آن را پشت سر خواهد گذاشت. از سال ۱۳۵۷ تاکنون، ایرانیان همواره در برابر تمایلات تمامیت‌خواهانه رژیم ایستاده‌اند — جامعه خود را از مسیر کنش‌های روزمره‌ی نافرمانی بازسازی کرده و شیوه‌های زیستن مستقل از دستگاه رسمی را شکل داده‌اند. آن‌ها روایت‌ها، مناسک و هنجارهای اجتماعی بدیلی آفریده‌اند که در تضاد با دستورکار ایدئولوژیک حاکم است. امروزه ایران یکی از سکولارترین و طرفدارترین جوامع خاورمیانه نسبت به دموکراسی است. زنان پیشگام این راهبرد بوده‌اند — به‌ویژه با ایستادگی در برابر سیاست‌های زن‌ستیزانه رژیم، از جمله حجاب اجباری، آن هم در شرایطی که همواره زیر نظارت قرار دارند. این راهبردِ «پیشروی آرام»، با پشتیبانی جنبش‌های سازمان‌یافته و نهادهای جامعه مدنی از میان زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیت‌های قومی و کنشگران شهروندی، توان آن را دارد که به بسیج‌های سراسری منجر شود — چنان‌که در خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ شاهد آن بودیم.

رهبران اسرائیل و هواداران تغییر رژیم در آمریکا امیدوار بودند که حمله اسرائیل مردم ایران را به خیزش علیه حاکمان‌شان وادارد. اما این تصور نادرست بود — نه به این خاطر که ایرانیان از رژیم حاکم حمایت می‌کنند (چرا که اکثراً نمی‌کنند)، بلکه از دو جهت: نخست، بسیاری از مردم احساس کردند که کشورشان مورد تجاوز یک نیروی متجاوز خارجی قرار گرفته است؛ و دوم، کمتر کسی حاضر است در بحبوحه جنگ، بدون چشم‌اندازی روشن و بدیلی معتبر، جانش را در راه یک شورش به خطر اندازد.

در واقع، جنگ‌ها اغلب به سرکوب اعتراضات می‌انجامند. اعتصاب سراسری رانندگان کامیون در اعتراض به افزایش قیمت سوخت و لوازم یدکی، ده روز پس از آغاز حمله اسرائیل متوقف شد. و هم‌زمان با شروع جنگ، موجی از سرکوب گسترده نیز به جریان افتاده است. به گزارش خبرگزاری فارس، تاکنون دست‌کم ۷۰۰ نفر در شهرهای مختلف کشور به اتهام همکاری با اسرائیل بازداشت شده‌اند، و شش نفر نیز به اتهام جاسوسی اعدام شده‌اند.

اما در فردای جنگ — با تضعیف جناح تندرو و افزایش خشم عمومی — ممکن است زمینه برای شکوفایی جنبش‌های مردمی فراهم شود، جنبش‌هایی که بتوانند مسیر شکل‌گیری ائتلافی فراگیر را بگشایند و راه را برای گذار به نظمی سکولار و دموکراتیک هموار کنند.

ایرانیان نمی‌خواهند اسرائیل، آمریکا یا هیچ قدرت خارجی دیگری برای «آزادسازی» به کشورشان بیاید. آن‌ها شاهد آنچه در افغانستان، عراق و لیبی روی داد بوده‌اند، و به‌خوبی می‌دانند که پایان چنین پروژه‌هایی چگونه است. چگونه می‌توان به نیرویی «رهایی‌بخش» اعتماد کرد که فرمانده‌اش از سوی دیوان کیفری بین‌المللی به جنایت جنگی متهم شده است؟ مردم زادگاه من، اکنون به‌وضوح دیده‌اند که چنین نوعی از «رهایی» چه چیزی به ارمغان می‌آورد: مرگ، تروما، آوارگی و نابودی زیرساخت‌های اقتصادی. هیچ ملتی از راه جنگِ یک جنایتکار جنگی، واقعاً آزاد نمی‌شود. ایرانیان رهایی خود را خودشان رقم خواهند زد.


* آصف بیات نویسنده و استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ایلینوی در Urbana-Champaign است.


نظر خوانندگان:


■ تصویری که آصف بیات از تهران در دوازده روز جنگ بدست می‌دهد، فراتر از یک تصویر ساده است. این تصویر، ابتذال «روایت پیروزی» را که حکومت مشغول تولید و توزیع آن شده است، به خوبی آشکار می‌سازد. مردم در این روزهای سخت مهربان بودند و بسیار مهربان تر از همیشه! اما نه با حکومت و نه با جنگ پرستان! آنها به غریزه و با محاسبه نه چندان پیچیده، درک کردند که برای بقا در میان دو سنگ آسیاب، باید با هم باشند و به یکدیگر تکیه کنند و چنین کردند. خامنه ای و عواملش، تلاش می کنند این رفتار طبیعی مردم را به حساب خود، مصادره کنند و چنین وانمود کنند که اگر مردم، با درایت کامل، به فراخوان های غیرمسولانه برای قیام و براندازی گوش فرا ندادند و از فضای جنگی برای سرنگونی استفاده نکردند، پس کماکان حامی حکومت هستند! مردم برای حکومت هیچ کاری نکردند و نظام تبهکار هم این را می‌داند. به همین خاطر، ضمن سپاسگزاری، کاردش را برای گلوی مبارزان و آزادیخواهان تیز می کند.
احمد پورمندی


■ سپاس از آصف بیات برای این تاریخ نگاری خوب و پر احساس از شهر تهران و ۱۲ روز جنگ اسرائیل. نسلهای آینده ایران بدون شک از چنین نگارشی سود خواهند جست.
موفق باشید، پیروز.





نظر شما درباره این مقاله:







روایت محمدرضا فقیهی از انتقال شبانه
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 9:20

روایت محمدرضا فقیهی از انتقال شبانه





نظر شما درباره این مقاله:







تهدید هکرها به افشای ایمیل‌های دستیاران ترامپ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 8:09

تهدید هکرها به افشای ایمیل‌های دستیاران ترامپ


خبرگزاری رویترز: هکرهای مرتبط با ایران تهدید کرده‌اند که ایمیل‌های بیشتری را که از نزدیکان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به سرقت برده‌اند، افشا خواهند کرد. این تهدید پس از آن مطرح شد که گروهی از این ایمیل‌ها پیش از انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا به رسانه‌ها ارسال شده بود.

هکرها که با نام مستعار “رابرت” فعالیت می‌کنند، در گفت‌وگوهای آنلاین با رویترز در روزهای یکشنبه و دوشنبه اعلام کردند که حدود ۱۰۰ گیگابایت ایمیل از حساب‌های سوزی وایلز، رئیس دفتر کاخ سفید، لیندسی هالیگان، وکیل ترامپ، راجر استون، مشاور ترامپ، و استورمی دنیلز، ستاره سابق فیلم‌های مستهجن و مخالف کنونی ترامپ، در اختیار دارند.

رابرت به احتمال فروش این اطلاعات اشاره کرد اما جزئیات بیشتری درباره برنامه‌های خود ارائه نداد. هکرها همچنین محتوای ایمیل‌ها را توصیف نکردند.

پم باندی، دادستان کل ایالات متحده، این نفوذ سایبری را “حمله‌ای غیرقابل‌قبول” توصیف کرد. کاخ سفید و اف‌بی‌آی در بیانیه‌ای به نقل از کش پتل، رئیس اف‌بی‌آی، اعلام کردند: «هر فردی که با هرگونه نقض امنیت ملی مرتبط باشد، به طور کامل مورد تحقیق و پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.»

آژانس امنیت سایبری و زیرساخت‌های آمریکا (CISA) در پستی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد: «این به‌اصطلاح حمله سایبری چیزی جز پروپاگاندای دیجیتال نیست و انتخاب اهداف اتفاقی نیست. این یک کمپین تخریب حساب‌شده با هدف آسیب زدن به رئیس‌جمهور ترامپ و بی‌اعتبار کردن خدمتگزاران شریف کشور است.»

هالیگان، استون و نماینده دنیلز به درخواست‌ها برای اظهارنظر پاسخ ندادند. نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد نیز به پیام درخواست اظهارنظر پاسخی نداد. تهران پیش‌تر اتهامات مربوط به جاسوسی سایبری را رد کرده بود.

رابرت در ماه‌های پایانی کمپین انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ ظاهر شد و مدعی شد که به حساب‌های ایمیلی چندین نفر از نزدیکان ترامپ، از جمله وایلز، نفوذ کرده است. سپس این هکرها ایمیل‌هایی را به روزنامه‌نگاران ارسال کردند.

رویترز پیش‌تر برخی از اسناد فاش‌شده را تأیید کرده بود، از جمله ایمیلی که ظاهراً توافق مالی بین ترامپ و وکلای نماینده رابرت اف. کندی جونیور، نامزد سابق ریاست‌جمهوری و وزیر بهداشت کنونی ترامپ، را نشان می‌داد.

سایر اسناد فاش‌شده شامل ارتباطات کمپین انتخاباتی ترامپ درباره نامزدهای جمهوری‌خواه و مذاکرات برای توافق با دنیلز بود.

اگرچه اسناد فاش‌شده سال گذشته توجه برخی رسانه‌ها را جلب کرد، اما تأثیر اساسی بر روند انتخابات ریاست‌جمهوری که با پیروزی ترامپ به پایان رسید، نداشت.

وزارت دادگستری آمریکا در کیفرخواستی در سپتامبر ۲۰۲۴ ادعا کرد که عملیات هکری رابرت توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران هدایت شده است. هکرها در گفت‌وگو با رویترز از پاسخ به این اتهام خودداری کردند.

پس از پیروزی ترامپ در انتخابات، رابرت به رویترز گفت که برنامه‌ای برای افشای بیشتر ندارد. این گروه تا ماه مه به رویترز گفته بود: «من بازنشسته شده‌ام.» اما پس از جنگ هوایی ۱۲ روزه اخیر بین اسرائیل و ایران، که با بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آمریکا به پایان رسید، این گروه دوباره ارتباط برقرار کرد.

رابرت در پیام‌های این هفته اعلام کرد که در حال سازمان‌دهی فروش ایمیل‌های به‌سرقت‌رفته است و از رویترز خواست که «این موضوع را منتشر کند.»

فردریک کاگان، پژوهشگر مؤسسه امریکن انترپرایز که درباره جاسوسی سایبری ایران نوشته است، گفت که تهران در این درگیری آسیب جدی دیده و جاسوسانش احتمالاً به دنبال تلافی به روش‌هایی هستند که واکنش نظامی گسترده آمریکا یا اسرائیل را برنیانگیزد.

او گفت: «توضیح پیش‌فرض این است که به همه دستور داده شده از تمام ابزارهای نامتقارن ممکن که احتمالاً باعث ازسرگیری فعالیت‌های نظامی بزرگ اسرائیل یا آمریکا نمی‌شود، استفاده کنند. افشای تعداد بیشتری ایمیل احتمالاً چنین واکنشی را برنمی‌انگیزد.»

با وجود نگرانی‌ها از اینکه تهران ممکن است آشوب دیجیتال ایجاد کند، هکرهای ایران در طول این درگیری حضور کمرنگی داشتند. مقامات سایبری آمریکا روز دوشنبه هشدار دادند که شرکت‌های آمریکایی و اپراتورهای زیرساخت‌های حیاتی ممکن است همچنان در تیررس تهران باشند.




نظر شما درباره این مقاله:







گروه ۷ خواستار ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران شد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 7:25

گروه ۷ خواستار ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران شد





نظر شما درباره این مقاله:







همبستگی مدنی، همبستگی سیاسی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 23:13

همبستگی مدنی، همبستگی سیاسی


جواد کاشی

آنچه مردم در روزهای آتشین جنگ از خود نشان دادند، همبستگی مدنی بود نه همبستگی سیاسی. بیهوده نباید مفاهیم ناسیونالیستی را بر آن بار کرد. حمایت‌هایی که مردم به طور داوطلبانه از یکدیگر کردند، استقبال از مهاجرین به شهرها، خدمات رسانی صنوف مختلف منجمله پزشکان به مردم، همه مصادیق همبستگی مدنی بود. این تصور که روح ملی ایرانی بیدار شده، همه را به خطا می‌اندازد منجمله سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران سیاسی را.

اسرائیل و تلویزیون ایران اینترنشنال که صدا و تصویر اسرائیل است، خیال کردند به محض عملیات غافلگیر کننده ترور فرماندهان نظامی، مردم گروه گروه در خیابان‌ها ظاهر خواهند شد تا نظام را ساقط کنند. اما مردم نشان دادند برای تامین مطالبات‌شان از مسیر هیچ فاجعه‌ای عبور نخواهند کرد. به جای همراهی با متجاوز، آغوش‌شان را به روی یکدیگر گشودند و تلاش کردند هر چه می‌توانند برای کاستن از آلام یکدیگر انجام دهند. چیزی مشابه با آنچه در حوادث زلزله انجام می‌دادند. آنها نمی‌دانستند نوعی سرمایه معطوف به خلق همبستگی مدنی در فرهنگ و مخیله مردم ایجاد شده که در هنگام حادثه‌ها ظهور می‌کند. این سرمایه عقلانیتی خلاق میان مردم به بار آورده است.

اتفاقی که اسرائیل انتظار داشت، رخ نداد. اما معلوم نبود از کجا کسانی از راه رسیدند و فوراً آنچه را می‌دیدند همبستگی ملی خواندند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی پر شد از مفاهیم ملی. تا جایی که یک نوحه خوان شناخته شده، سرود ملی خواند و مردم همراه او سینه زنی کردند.

همبستگی مردم حاصل یک هیجان صرف در نتیجه بروز جنگ نبود. حاصل تجربه‌های عمیق طی دهه‌های گذشته بود. مردم به تدریج به این نتیجه رسیده‌اند که در نهایت خودشان پناه‌گاه یکدیگرند. تنها با پناه آوردن به یکدیگر می‌توانند از زلزله‌های عرصه سیاست مصونیت پیدا کنند. 

همبستگی مدنی می‌تواند همبستگی سیاسی خلق کند. کدام بازیگر سیاسی است که بتواند عامل و سبب‌ساز این خلق و ابداع باشد؟ نظام مستقر از همه بیشتر این شانس را دارد. به شرطی که به ملزومات آن تن در دهد.

خلق همبستگی مدنی حاصل تحولات مهمی در دهه‌های گذشته است. پیشترها مردم ذیل یک دستگاه ایدئولوژیک و انقلابی با نظام مستقر همبسته بودند. اینک همبستگی مدنی میان مردم برقرار شده است بدون وساطت نظام مستقر. اصول و مبادی این همبستگی با اصول و مبادی ساختار مسلط سیاسی سازگاری ندارد. نظام تنها به شرطی می‌تواند با همبستگی مدنی میان مردم نسبت برقرار کند، که در وهله اول این وضعیت را به رسمیت بشناسد. از منطق همه با من دست بردارد. عمر این منطق به پایان رسیده است. ما با دو «من» مواجهیم. یکی «من» با واسطه نظام سیاسی که اقلی از مردم را شامل می‌شود و «من» بدون واسطه نظام سیاسی. یکی خصلت عمودی دارد دیگری افقی.

من با سازوکار عمودی باید با من در سازوکار افقی رویارو شود و قراردادی تازه منعقد کند. آنگاه آنچه امروز صرفاً مدنی است قدرت و وجاهت سیاسی هم پیدا می‌کند.

میان این دو من، تقدم و تاخر زمانی وجود دارد. نظام‌های متفاوت آگاهی و الگوهای ناسازوار عملی میان این دو، کار را دشوار می‌کند. ذهن‌های قدرتمند، شجاعت‌های نظری، و توانمندی‌های عدیده عملی لازم است تا این دو با یکدیگر بسازند و بستری تازه برای همزیستی سیاسی بیافرینند. شاید در این بستر الگویی تازه و معنادار از همبستگی ملی خلق شود.

بی تردید یکی از ملزومات عبور از پیچ خطرناکی که در آن افتاده‌ایم، همین پیوند و عقد قرارداد جدید است.


منبع: تلگرام نویسنده
@javadkashi




نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ فرمان لغو تحریم‌های سوریه را امضا کرد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 22:39

ترامپ فرمان لغو تحریم‌های سوریه را امضا کرد


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، روز دوشنبه فرمانی اجرایی را امضا کرد که برنامه تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه را لغو می‌کند. این اقدام به انزوای این کشور از سیستم مالی بین‌المللی پایان می‌دهد و تعهد واشنگتن برای کمک به بازسازی سوریه پس از جنگ داخلی ویرانگر را تقویت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری رویترز، کاخ سفید اعلام کرد که این اقدام به ایالات متحده اجازه می‌دهد تحریم‌ها علیه بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین مخلوع سوریه، نزدیکان او، ناقضان حقوق بشر، قاچاقچیان مواد مخدر، افراد مرتبط با فعالیت‌های تسلیحات شیمیایی، داعش و گروه‌های وابسته به آن، و نمایندگان ایران را حفظ کند. کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، این موضوع را در نشستی با خبرنگاران اعلام کرد.

اسد در ماه دسامبر ۲۰۲۴ در پی تهاجمی برق‌آسا توسط شورشیان تحت رهبری اسلام‌گرایان سرنگون شد و از آن زمان، سوریه گام‌هایی برای بازسازی روابط بین‌المللی خود برداشته است.

اسعد الشیبانی، وزیر امور خارجه سوریه، اظهار داشت که لغو برنامه تحریم‌های سوریه توسط ترامپ «درهای بازسازی و توسعه‌ای که مدت‌ها انتظارش می‌رفت را باز خواهد کرد». او این اظهارات را در پستی در پلتفرم شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد.

وی افزود که این اقدام «مانع» احیای اقتصادی را برطرف کرده و کشور را به روی جامعه بین‌المللی باز می‌کند.

احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، و ترامپ در ماه مه در ریاض دیدار کردند. در این دیدار، در تغییری مهم در سیاست، ترامپ به‌طور غیرمنتظره اعلام کرد که تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه را لغو خواهد کرد، که این امر باعث شد واشنگتن اقدامات خود علیه سوریه را به‌طور قابل‌توجهی کاهش دهد.

برخی در کنگره خواستار لغو کامل این اقدامات هستند، در حالی که اروپا نیز پایان رژیم تحریم‌های اقتصادی خود را اعلام کرده است.

توماس باراک، فرستاده ویژه ایالات متحده برای سوریه، در گفت‌وگویی تلفنی با خبرنگاران اظهار داشت: «سوریه باید فرصتی برای بازسازی داشته باشد و این همان چیزی است که اتفاق افتاده است.» او اقدام روز دوشنبه ترامپ را «نتیجه یک فرآیند بسیار دشوار، دقیق و طاقت‌فرسا برای چگونگی لغو این تحریم‌ها» توصیف کرد.

کاخ سفید در بیانیه‌ای اعلام کرد که این فرمان، وزیر امور خارجه را موظف می‌کند تا برچسب‌های تروریستی گروه حیات تحریر الشام، گروه شورشی تحت رهبری الشرع که ریشه در القاعده دارد، و همچنین برچسب حامی تروریسم برای دولت سوریه را بازنگری کند.

کاخ سفید اعلام کرد که دولت به نظارت بر پیشرفت سوریه در اولویت‌های کلیدی از جمله «اتخاذ گام‌های ملموس برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل، رسیدگی به تروریست‌های خارجی، اخراج تروریست‌های فلسطینی و ممنوعیت گروه‌های تروریستی فلسطینی» ادامه خواهد داد.

سوری‌ها امیدوارند که کاهش تحریم‌ها راه را برای مشارکت بیشتر سازمان‌های بشردوستانه فعال در این کشور هموار کند و سرمایه‌گذاری و تجارت خارجی را برای بازسازی تشویق کند.

پس از اعلام ترامپ در ماه مه، وزارت خزانه‌داری ایالات متحده مجوز عمومی صادر کرد که معاملات با دولت موقت سوریه، بانک مرکزی و شرکت‌های دولتی این کشور را مجاز می‌کرد.

با این حال، ایالات متحده لایه‌های متعددی از تحریم‌ها علیه سوریه اعمال کرده است که برخی از آن‌ها توسط قوانین، از جمله قانون سزار، مجاز شده‌اند. لغو این اقدامات برای جذب سرمایه‌گذاری بلندمدت در سوریه بدون ترس طرفین از نقض تحریم‌های ایالات متحده ضروری است.

یک مقام ارشد دولت ترامپ اظهار داشت: «ما اکنون، بر اساس فرمان اجرایی، معیارهای تعلیق قانون سزار را بررسی خواهیم کرد.»

بیشتر تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه در سال ۲۰۱۱، پس از آغاز جنگ داخلی در این کشور، علیه دولت اسد و افراد کلیدی اعمال شد.

لغو برنامه تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه، طبق فرمانی که روز دوشنبه امضا شد، شامل پایان دادن به وضعیت اضطراری ملی اعلام‌شده در سال ۲۰۰۴ از روز سه‌شنبه و لغو فرمان‌های اجرایی مرتبط با آن است.




نظر شما درباره این مقاله:







آذربایجان ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی در ارمنستان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 22:09

آذربایجان ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی در ارمنستان





نظر شما درباره این مقاله:







جنگجویان پ‌ک‌ک به‌زودی خلع سلاح
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 21:59

جنگجویان پ‌ک‌ک به‌زودی خلع سلاح





نظر شما درباره این مقاله:







خامنه‌ای گزینه‌های اندکی پیش رو دارد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 21:16

خامنه‌ای گزینه‌های اندکی پیش رو دارد


مصطفی سالم، سی‌ان‌ان

دوشنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

در طول نزدیک به چهار دهه، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر  جمهوری اسلامی، از پس ناآرامی‌های داخلی، بحران‌های اقتصادی و جنگ‌ها برآمده است. اما حملات بی‌سابقه اسرائیل و ایالات متحده به ایران، بزرگ‌ترین چالش دوران رهبری او به شمار می‌رود.

تصمیمی که او در گام بعدی اتخاذ می‌کند، پیامدهای گسترده‌ای برای ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه خواهد داشت. اما شدت این حملات چنان بوده که گزینه‌های اندکی برایش باقی گذاشته است؛ آزمونی بزرگ برای رهبر ۸۶ ساله‌ای که از نظر جسمانی رو به ضعف رفته و جانشینی هم برای خود تعیین نکرده است.

ابعاد خسارت‌هایی که به رژیم تحت رهبری خامنه‌ای وارد آمده، هنوز به‌طور کامل روشن نیست، اما حملات کانون قدرت آ» را هدف گرفته‌اند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی نظامی کلیدی که حافظ آرمان‌های انقلاب اسلامی است، شماری از فرماندهان باسابقه‌اش را از دست داد. تأسیسات هسته‌ای ایران، که در آنها اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی غنی‌سازی می‌شد، به‌شدت آسیب دیدند و دانشمندان برجسته‌ای که پیش‌برنده این برنامه بودند، ترور شدند.

گروه‌های مسلح نیابتی منطقه‌ای وابسته به خامنه‌ای پیش از این نیز از حملات اسرائیل به‌شدت آسیب دیده بودند، و میلیاردها دلاری که صرف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی شده بود، ظرف تنها ۱۲ روز نابود شد – زخم اقتصادی دیگر در زمانی که ایران تحت تحریم‌ها و تورم سرسام‌آور قرار دارد.

ضربات اسرائیل چنان عمیق و مؤثر بود که خامنه‌ای در طول جنگ، سخنرانی‌هایش را از مکانی نامعلوم انجام داد؛ نشانه‌ای از تداوم نگرانی‌ نسبت به امنیت شخصی خود. او در مراسم تشییع جنازه ده‌ها فرمانده نظامی و دانشمند هسته‌ای ترور‌شده که روز شنبه با حضور صدها هزار نفر در سراسر کشور برگزار شد، شرکت نکرد.

و چند روز پس از آن‌که آتش‌بس به اجرا درآمد، تازه رهبر جمهوری اسلامی در پیامی ویدیویی که لحنی سرسختانه داشت، خطاب به مردم ایران سخن گفت.

خامنه‌ای در این پیام گفت: «این رئیس‌جمهور (دونالد ترامپ) آن حقیقت را برملا کرد – او به‌روشنی نشان داد که آمریکایی‌ها تنها زمانی رضایت می‌دهند که ایران به‌طور کامل تسلیم شود، نه چیزی کمتر از آن.» او همچنین – چنان‌که قابل پیش‌بینی بود – اعلام پیروزی بر اسرائیل و آمریکا کرد؛ پیامی که با واکنشی صریح از سوی ترامپ مواجه شد.

ترامپ گفت: «ببین، تو مردی باایمان هستی، مردی که در کشورت احترام زیادی دارد. باید حقیقت را بگویی. شما حسابی شکست خوردید.»

خامنه‌ای که زمانی رهبر چابکی بود و با استفاده از مانورهای سیاسی و اقتصادی بقای رژیمش را تضمین می‌کرد، اکنون بر نظامی فرسوده و انعطاف‌ناپذیر حکمرانی می‌کند. با وجود ابهام در جانشینی‌اش، وضعیت نامعلوم برنامه هسته‌ای‌، و ضعف آشکار گروه‌های نیابتی‌اش، با انتخابی سرنوشت‌ساز روبه‌روست: یا همان رژیم پیشین را بازسازی کند، یا در را به‌روی تغییر بگشاید – تغییری که ممکن است حاکمیت او را تهدید کند.

تسلیم در کار نیست

در طول دهه‌ها، خامنه‌ای با مجموعه‌ای از چالش‌های بی‌امان مواجه شده که مجموعاً رژیم او را شکل داده‌اند.

او در سال ۱۳۶۸ رهبری کشوری را به‌عهده گرفت که بر اثر جنگ با عراق ویران و منزوی شده بود، و با وظیفه دشوار بازسازی اقتصادی و اجتماعی ایران روبه‌رو بود. او باید با مخالفت‌ها و رقابت‌های درونی در ساختار پیچیده روحانیت ایران کنار می‌آمد، با فشارهای سخت اقتصادی بین‌المللی مقابله می‌کرد و در عین حال، اصول انقلابی همچون «استقلال» و «حاکمیت ملی» را حفظ می‌کرد.

او در حالی که حمایت مردمی از رژیمش به‌شدت کاهش یافته، سرکوب‌های سخت‌گیرانه‌ای را در داخل کشور اعمال کرده است — به‌ویژه در زمانی که معترضان طرفدار حقوق زنان، هفته‌ها در واکنش به مرگ یک زن در بازداشت «گشت ارشاد» تظاهرات کردند، و نیز در سال ۱۳۸۸ زمانی که اعتراضات گسترده‌ای در واکنش به اتهام تقلب انتخاباتی سراسر کشور را فراگرفت.

گروه‌های تبعیدی ایرانی رسانه‌هایی ۲۴ ساعته تأسیس کرده‌اند که به پخش تبلیغات ضد‌نظام و پیام‌های جدایی‌طلبانه پرداختند و اطلاعات محرمانه‌ای از برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را افشا کردند. به‌نظر می‌رسد که سازمان‌های جاسوسی اسرائیل به‌شدت در ایران نفوذ کرده‌اند؛ دانشمندان هسته‌ای را ترور کرده‌اند و حملات سایبری به زیرساخت‌های کشور انجام داده‌اند.

اما تا پیش از این، هیچ‌گاه — حتی یک بار — قوی‌ترین ارتش جهان مستقیماً به کشور او حمله نکرده بود، و هیچ رئیس‌جمهور آمریکایی در یک پست در شبکه‌های اجتماعی درباره ترور احتمالی‌اش صحبت نکرده بود.

حملات اسرائیل و آمریکا به ایران — که مدت‌ها انتظارش می‌رفت ولی بسیاری وقوع آن را بعید می‌دانستند — تنها دومین بار از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بود که یک کشور خارجی مستقیماً به ایران حمله کرد؛ نخستین بار، حمله عراق در دهه ۱۹۸۰ به رهبری صدام حسین بود.

دو اهرم اصلی قدرت خامنه‌ای در سیاست خارجی — برنامه پیشرفته هسته‌ای و شبکه‌ای از گروه‌های نیابتی که اسرائیل را دربر گرفته بودند — اکنون فلج شده‌اند.

در داخل کشور، خامنه‌ای همچنان قدرتمندترین شخصیت ایران است؛ با اتکا به پایگاه وفادار حامیان و نهادهایی که به‌منظور حفظ اقتدار او ساخته شده‌اند. اما در حالی که ایران از شدت حملات اخیر گیج و آشفته شده و خامنه‌ای در خفا به سر می‌برد، این رهبر کهنسال ممکن است برای حفظ آرمان‌های محافظه‌کارانه انقلاب، سرکوب‌های بیشتری را در پیش بگیرد.

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در «گروه بین‌المللی بحران» می‌گوید: «دکترین ایران بر پایه نمایش قدرت در منطقه و بازدارندگی در برابر دشمنان بنا شده بود، اما آن اولی از بین رفته و دومی شکست خورده است. در قیاس با هدفی حداقلی — بقا — رژیم فعلاً دوام آورده تا روز دیگری بجنگد، اما بی‌تردید تضعیف شده است.»

واعظ افزود: در میانه این هرج‌ومرج، جمهوری اسلامی اکنون باید با این مشکلات داخلی و خارجی روبه‌رو شود، و این نیازمند «بازاندیشی اساسی‌تری است از آنچه خامنه‌ای احتمالاً حاضر به انجامش باشد.»

او ادامه داد: «حتی اگر در جبهه نظامی سکوت برقرار باشد، در درون ساختار قدرت باید حساب‌کشی صورت گیرد و احتمالاً در پشت پرده تقصیرها به گردن یکدیگر انداخته می‌شود. شکست اطلاعاتی، فراگیر بوده، سطوح بالای فرماندهی نظامی از میان رفته، و ایران هنوز باید با چالش‌های عمیقی که پیش از جنگ هم وجود داشتند دست‌وپنجه نرم کند — از جمله اقتصادی بحرانی، و نارضایتی گسترده سیاسی و اجتماعی.»

بی‌اعتمادی عمیق

در شرایطی که با فشاری بی‌سابقه و گزینه‌هایی محدود روبه‌رو شده، خامنه‌ای — که پیش‌تر با صدور یک فتوای مذهبی ساخت سلاح هسته‌ای را حرام اعلام کرده بود — ممکن است اکنون به این نتیجه برسد که بهترین راه دفاع از خود، تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای ایران است. مجلس ایران هفته گذشته تمایل خود را برای قطع همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد.

توسعه یک بمب هسته‌ای، تغییری بزرگ در موضع رسمی جمهوری اسلامی خواهد بود — اسرائیل مدعی است حمله‌اش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای صورت گرفت، اما تهران همواره تأکید کرده است که برنامه هسته‌ای‌اش صرفاً اهداف صلح‌آمیز دارد.

وقتی از دونالد ترامپ پرسیده شد که اگر گزارش‌های اطلاعاتی نشان دهند ایران ممکن است اورانیوم را تا سطحی نگران‌کننده غنی‌سازی کند، آیا دوباره ایران را بمباران خواهد کرد، پاسخ داد: «قطعاً، بدون هیچ تردیدی.»

با این حال ترامپ ادعا کرد که «آخرین چیزی که اکنون ایران به آن فکر می‌کند، سلاح هسته‌ای است.»

یکی از گزینه‌های پیش‌روی خامنه‌ای می‌تواند بهره‌گیری از فرصتِ نادرِ شکل‌گیری اتحاد ملی در برابر حملات اسرائیل باشد؛ مثلاً از طریق معرفی اصلاحات بیشتر. او در سخنرانی‌اش، این لحظه را به‌عنوان نشانه‌ای از قدرت جمعی ملت توصیف کرد.

خامنه‌ای گفت: «به لطف پروردگار، ملتی نزدیک به ۹۰ میلیون نفر، همچون یک تن واحد ایستادند – متحد در صدا و هدف – شانه به شانه، بی‌هیچ اختلافی در خواسته‌ها و نیت‌ها.»

اما همان‌طور که علی واعظ استدلال می‌کند، خامنه‌ای احتمالاً تمایلی اندک برای بازاندیشی بنیادین در سیاست و اقتصاد دارد. همین محافظه‌کاری همچنین ممکن است مانع تحقق گزینه‌ای دیگر شود: بهره‌گیری از فضای گرم‌تر منطقه و پیگیری توافقی تازه با واشنگتن.

همسایگان عرب ایران که پیش‌تر سیاست‌های توسعه‌طلبانه تهران را تهدید تلقی می‌کردند، اخیراً رویکردی متفاوت در پیش گرفته‌اند؛ روابط خود را با جمهوری اسلامی ترمیم کرده‌اند و خواهان همکاری برای جلوگیری از درگیری‌های پرهزینه شده‌اند.

اما بی‌اعتمادی خامنه‌ای به غرب – که با خروج یک‌جانبه ترامپ از توافق هسته‌ای در نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش عمیق‌تر شد – و همچنین حملات بی‌سابقه اسرائیل در ماه جاری، که تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید گفت‌وگوهای تهران با آمریکا انجام شدند، باعث شده آینده هرگونه مذاکره‌ای با تردید روبه‌رو شود.

در تلاشی فزاینده برای بازگرداندن تهران به میز مذاکره، دولت ترامپ بحث‌هایی را درباره ارائه امکان دسترسی ایران به حدود ۳۰ میلیارد دلار برای ساخت یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی، کاهش تحریم‌ها، و آزادسازی میلیاردها دلار از دارایی‌های مسدودشده ایران مطرح کرده است – بنا بر گزارش شبکه سی‌ان‌ان که به نقل از چهار منبع آگاه منتشر شد. ترامپ این گزارش را تکذیب کرده است.

اما اگر ترامپ واقعاً خواهان توافقی با ایران است، پیام‌های عمومی غیرمتعارفش به خامنه‌ای – از جمله تهدید تلویحی به ترور او – بنا بر اظهارات مقامات ایرانی، ممکن است در نهایت روند گفت‌وگوها را از مسیر خارج کند.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، روز جمعه در پستی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اگر رئیس‌جمهور ترامپ واقعاً خواهان توافق با ایران است، باید لحن توهین‌آمیز و غیرقابل‌قبول خود علیه آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، را کنار بگذارد و دست از آزردن میلیون‌ها پیرو صادق او بردارد.»

رهبر جمهوری اسلامی در تازه‌ترین سخنرانی‌اش تصویری از پایداری شکست‌ناپذیر ارائه داد، و به ایالات متحده و اسرائیل – که هر دو دارای سلاح هسته‌ای‌اند – این پیام را رساند که اقدامات نظامی به‌تنهایی نمی‌توانند جمهوری اسلامی را، که هرچند آسیب دیده اما همچنان مستحکم است، نابود کنند. اما با نامشخص بودن جانشینی‌اش، و از دست رفتن اهرم‌های قدرتش، اکنون وظیفه سنگین تضمین بقای جمهوری اسلامی که از پیشینیان به ارث برده، بر دوش اوست.




نظر شما درباره این مقاله:







سرکوب گسترده در ایران زیر سایه جنگ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 20:02

سرکوب گسترده در ایران زیر سایه جنگ


سازمان حقوق بشر ایران
دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴

جزئیات طرح جدید مصوب مجلس شورای اسلامی برای تشدید مجازات همکاری با آمریکا، اسرائیل و «گروه‌های متخاصم»، مجازات اعدام را برای طیف گسترده‌ای از اتهام‌ها برقرار کرده است.

سازمان حقوق بشر ایران با ابراز نگرانی شدید در مورد احتمال وقوع اعدام‌های بی‌ضابطه و گروهی ذیل این قانون، در مورد احتمال اعدام متهمان پیشین که به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شده‌اند نیز هشدار می‌دهد.

احمدرضا جلالی، افشین قربانی میشانی، شاهین بسامی و روزبه وادی در خطر اعدام قرار دارند. پرونده ناصر بکرزاده و شاهین وصاف نیز به شعبه هم‌عرض ارجاع شده و آن‌ها در خطر صدور رای اعدام قرار دارند.

موج بازداشت فعالان مدنی و اقلیت‌های یهودی و بهائی آغاز شده و زندانیان سیاسی از جمله مطهره گونه‌ای و ارغوان فلاحی از زندان به مکان‌ نامعلومی منتقل شدند و از سرنوشت آن‌ها خبری در دست نیست.

رسانه‌های حکومتی از دستگیری ۷۰۰ تن به اتهام جاسوسی خبر می‌دهند. این در حالی است که تحقیقات سازمان حقوق بشر ایران نشان می‌دهد تعداد بازداشت‌ها در این مدت از ۱۰۰۰ تن فراتر می‌رود. اکثر بازداشتی‌ها شهروندانی هستند که دستگاه تلفن همراهشان در بازرسی‌های شهری چک شده و در آن‌ها مواردی مانند فیلم‌های حملات اسرائیل کشف شده است.

غیر از افرادی که اتهام جاسوسی به آن‌ها وارد شده، سایر اتهام‌ها طیف‌ گسترده‌ای مانند «توزیع مطالب تحریک‌آمیز و توهین، حمایت از اسرائیل، تشویش اذهان عمومی، سیاه نمایی و تخریب چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، فعالیت تبلیغاتی در فضای مجازی به نفع اسرائیل، ایجاد رعب و وحشت و برهم زدن آرامش روانی مردم، حمایت رسانه‌ای از اسرائیل، توهین به مقام شهدا و عامل اخلالگر امنیت روانی جامعه» را در بر می‌گیرد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران گفت: «ما شدیدا نگران زندانیانی هستیم که در روزهای پس از آغاز جنگ به مکان‌های نامعلوم و بدون هیچ نظارتی منتقل شده‌اند و در خطر شکنجه و یا اعدام به سر می‌برند. خطر اعدام قریب‌الوقوع احمدرضا جلالی و دیگر زندانیان با اتهام جاسوسی جدی ‌است. از جامعه جهانی و به‌خصوص کشورهای اروپایی که با جمهوری اسلامی روابط دیپلماتیک دارند، می‌خواهیم که برای نجات جان این زندانیان حداکثر تلاش خود را بکنند.

جزئیات قانون جدید مجلس شورای اسلامی با عنوان «طرح تشدید مجازات جاسوسان و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» که به‌تازگی در رسانه‌ها منتشر شد، نگرانی حقوق‌دانان و فعالان حقوق بشر را در مورد استفاده گشاده‌دستانه از مجازات اعدام برای طیف گسترده‌ای از اتهام‌ها را در پی داشته است.

ماده یک این طرح می‌گوید «هرگونه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی و اقدام عملیاتی برای رژیم صهیونیستی یا دولت‌های متخاصم از جمله دولت ایالات متحده آمریکا یا سایر رژیم ها و گروه های متخاصم یا برای هر یک از عوامل وابسته به آنها برخلاف امنیت کشور یا منافع ملی، افساد فی الارض محسوب شده و مشمول مجازات مندرج در صدر ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب یک اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ است.»

ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی می‌گوید: «هرگاه کسی به صورت گسترده مرتکب جنایت، جرائم امنیتی، نشر اکاذیب، اخلال اقتصادی، تخریب، پخش مواد خطرناک، ایجاد مراکز فساد یا معاونت در آن‌ها شود و این اقدامات منجر به اخلال شدید در نظم، ناامنی، خسارت عمده یا اشاعه وسیع فساد گردد، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم خواهد شد.»

بدین‌وسیله هرگونه اتهام ارتباط با گروه‌های مخالف حکومت و دولت‌های خارجی می‌تواند مجازات اعدام در پی داشته باشد. از آن‌جا که رویه قضایی و اصول دادرسی عادلانه در جمهوری اسلامی ایران رعایت نمی‌شود، هر متهمی می‌تواند زیر شکنجه به اعتراف علیه خود واداشته شود و در دادگاه‌های نمایشی انقلاب به اعدام محکوم شود. احکام اعدام اغلب بر مبنای اعترافات اخذشده زیر شکنجه صادر می‌شوند.

همچنین هرگونه تماس با رسانه‌های خارجی ذیل ماده چهار این قانون می‌تواند مصداق افساد فی الارض یا حبس‌های تعزیری شود:

ماده ۴: «هرگونه اقدام یا همکاری در انجام فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای و تبلیغی، ایجاد و انعکاس خسارت تصنعی و یا تهیه یا انتشار اخبار کذب یا هر نوع محتوا که نوعا موجب ایجاد رعب و وحشت عمومی، ایجاد تفرقه یا خدشه به امنیت ملی باشد، چنانچه مشمول مجازات افساد فی الارض نباشد به تشخیص دادگاه به مجازات حبس تعزیری درجه سه و انفصال دائم از خدمات دولتی و عمومی محکوم خواهد شد.

ارسال فیلم و تصاویر به شبکه‌های معاند یا بیگانه که در صورت انتشار آن نوعا موجب تضعیف روحیه عمومی، ایجاد تفرقه یا خدشه به امنیت ملی باشد، مستوجب مجازات حبس تعزیری درجه ۵ و انفصال دائم از خدمات دولتی و عمومی و راهپیمایی و تجمعات غیرقانونی در زمان جنگ مستوجب حبس تعزیری درجه ۴ خواهد بود.»

همچنین طبق ماده پنج، «استفاده، حمل، خرید یا فروش یا وارد کردن یا در اختیار گذاشتن ابزارهای الکترونیکی ارتباطی اینترنتی فاقد مجوز از قبیل استارلینک، ممنوع و موجب حبس تعزیری درجه ۶ و ضبط تجهیزات خواهد بود.»

از سوی دیگر، فتوای مراجع تقلید شیعه از جمله آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در رسانه‌های داخلی منتشر شده که تهدیدکردن رهبر جمهوری اسلامی را مصداق محاربه می‌داند. یکی از مجازات‌های محاربه در قانون مجازات اسلامی ایران اعدام است.

علاوه بر اتباع پرشمار افغانستان که طی این مدت در ایران دستگیر شده‌اند، رسانه‌های رسمی از بازداشت دست‌کم چهار توریست غربی در استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، همدان و بوشهر خبر داده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:







الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 20:00

الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه


س.ساسان

از هیروشیما تا تهران: آیا جهان به سوی ناامنی، نابرابری و تنش بیشتر می‌رود؟

در ماه‌ها و روزهای اخیر، با روندی تند، شاهد تحولاتی نگران کننده در عرصه بین‌المللی هستیم. آیا ما در حال ورود به جهانی ناامن‌تر و نابرابرتر هستیم؟ آیا زور و قدرت نظامی بیش از پیش جایگزین گفتگو، مدارا، فهم مشترک، همکاری و دیپلماسی خواهد شد؟ آیا نظم شکننده جهانی بیش از پیش تضعیف شده و منطق قدرت نظامی بر اصول حقوق بین‌الملل، بیشتر چیره خواهد شد…

متاسفانه پاسخ به این سوالات خیلی سخت نیست، بویژه وقتی در کنار همه آنچه دیده‌ایم، سخنان تشکر آمیز صدر اعظم آلمان در مورد سپردن کارهای کثیف غرب به اسرائیل را هم بشنویم. و همینطور تشبیه حمله به ایران/فردو با حمله اتمی به ناکازاکی و هیروشیما توسط رئیس جمهور آمریکا!

الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه

استفاده از خشونت و حمله نظامی برای بازدارندگی از خشونت و تهاجم احتمالی، منطق خطرناکی است که این روزها در حال سرایت بیشتر به روابط بین‌الملل است: توجیه حمله، خشونت و تجاوز برای “جلوگیری از حمله یا تجاوز نامعلوم در آینده”. این همان چیزی است که به آن “حمله پیش‌گیرانه” (Preemptive Strike) می‌گویند.

توجیه حمله به یک کشور مستقل با این استدلال که ممکن است در آینده تهدیدی ایجاد کند، نه تنها نقض آشکار قوانین بین‌المللی است (نگاه کنید به ماده (۲)۴ و ۵۱ منشور سازمان ملل)*، بلکه دریچه‌ای خطرناک را به روی هرج و مرج باز می‌کند. وقتی قدرت‌های بزرگ و متحدین آن‌ها خود را مجاز به حمله به کشوری دیگر صرفاً بر اساس “ظن” به یک تهدید احتمالی در آینده می‌دانند، مفهوم حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها به کلی بی‌معنا می‌شود. این رویکرد، نه تنها صلح و ثبات را به ارمغان نمی‌آورد، بلکه دایره خشونت را گسترش داده و بهانه‌ای برای ماجراجویی‌های نظامی بیشتر می‌شود.

اقتدارگرا، ضد مردمی بودن… و تهاجمی بودن حکومت‌ها هم مجوزی به دیگران برای حمله بازدارنده به آنها نمی‌دهد!

حمله آمریکا به عراق و همینطور روسیه به اوکراین هم زیر پوشش حمله پیشگیرانه انجام شد. روسیه مدعی بود اوکراین و ناتو امنیت روسیه را تهدید می کنند، و باید از قدرت گیری نازی ها در اوکراین جلوگیری کرد. با این استدلال پوتین به اوکراین حمله کرد.

رئیس جمهور آمریکا علاقه خود به گرینلند را پنهان نکرده است. چرا که کنترل گرینلند را برای امنیت آینده آمریکا ضروری می داند. در همین راستا چند روز پیش پنتاگون در بیانیه‌ای اعلام کرد: “رئیس‌جمهور اخیراً دستور تغییر در فرماندهی یکپارچه را صادر کرده است. این تغییر، گرینلند را از حوزه مسئولیت فرماندهی اروپایی ایالات متحده به حوزه مسئولیت فرماندهی شمالی ایالات متحده منتقل می‌کند.”

بدون شک، این “حمله پیشگیرانه” نظامی و خشونت آمیز نیست اما این شکل و روش برخورد،  مفهوم حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها، حتی درون متحدین آمریکا، را زیر سؤال می برد و می تواند بستر مناسبی برای اقدامات خشونت آمیز ایجاد کند. تغییر فوق بدون مشورت با دانمارک وگرینلند انجام شده است.

(در مورد حمله پیشگیرانه به واسطه تهدید خارجی، و در ارتباط با حمله نظامی به ایران، مقالات زیادی توسط حقوق‌دانان نوشته شده است که  در پایان این نوشته آمده است.)

تضعیف نهادهای بین‌المللی: سازمان ملل و دادگاه لاهه

یکی از نگران‌کننده‌ترین پیامدهای این منطق زور، تضعیف روزافزون سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری (دادگاه لاهه) است. این سازمان‌ها که پس از دو جنگ جهانی برای جلوگیری از تکرار فجایع و تضمین صلح و امنیت بین‌المللی تاسیس شدند، اکنون در عمل با چالش‌های جدی روبرو هستند. آنها دیگر نه تنها نفوذ سابق را در حل و فصل مناقشات ندارند، بلکه مسئولین آنها و حتی قضات دادگاه لاهه (International Criminal Court (ICC) in The Hague) که احکامی بر خلاف میل آمریکا داده‌اند مورد تحریم قرار می‌گیرند.

متأسفانه نقش دولت جدید آمریکا در تضعیف نهادهای بین‌المللی هر چه بیشتر برجسته می‌شود.

کاهش دیپلماسی به سود افزایش بودجه‌های نظامی و نظامی‌گری ناتو

در سایه تضعیف دیپلماسی و نهادهای بین‌المللی، شاهد افزایش چشمگیر بودجه‌های نظامی در سراسر جهان هستیم. اجلاس اخیر ناتو، مثال بارزی از این روند است. این اجلاس بیش از آنکه شبیه گردهمایی یک پیمان دفاعی باشد، به یک نمایش قدرت نظامی و وفاداری به آمریکا تبدیل شد. سکوت در مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا و بدتر از آن، مجیزگویی از دونالد ترامپ توسط رئیس دوره‌ای ناتو، دردناک بود و نشان داد که چگونه هژمونی یک قدرت بزرگ، می‌تواند بر استقلال و مواضع سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای سایه افکند. این روند، به جای تقویت امنیت جمعی، به مسابقه تسلیحاتی دامن زده و منابع عظیمی را که می‌توانست برای حل مشکلات واقعی جهان (مانند فقر، بهداشت و آموزش) به کار رود، به سمت اهداف نظامی هدایت می‌کند. بر اساس توافق جدید بودجه دفاعی کشورهای عضو از ۲ درصد تولید ناخالص ملی  به ۵ درصد تا سال ۲۰۳۵ افزایش خواهد یافت.

اجلاس اخیر ناتو پیروزی بزرگی برای ترامپ بود. مارک روته (Mark Rutte) رئیس دوره‌ای ناتو هم البته با “پدر” یا Daddy خواندن ترامپ سنگ تمام گذاشت. او می‌داند چگونه دل ترامپ را بدست آورد.

بیانیه هشدار آمیز رهبران سابق ۴۰ کشور، کاهش کمک‌ها به کشورهای ضعیف و تشدید نابرابری

همزمان با افزایش بودجه‌های نظامی، شاهد کاهش کمک‌ها به کشورهای ضعیف و نیازمند هستیم. این سیاست، نابرابری‌های جهانی را تشدید می‌کند و زمینه‌ساز بی‌ثباتی‌های بیشتر می‌شود.

در واکنش به روندهای نگران‌کننده جهانی، بیش از ۴۰ کشور و رهبران سابق سیاسی که در کلوب مادرید (Club de Madrid)، گرد آمده‌اند در بیانیه‌ای هشدارآمیز نسبت به تضعیف حکمرانی جهانی هشدار دادند.

امضاکنندگان این بیانیه که طیفی گسترده از کشورهای اروپایی، آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین را شامل می‌شود، از جمله انگلیس، سوئد، ژاپن، آفریقای جنوبی، آرژانتین، کانادا و هند، خواستار اقدامی فوری برای مقابله با بحران‌های چندوجهی کنونی شدند.

این بیانیه بر چند محور اصلی استوار است:

* افزایش نابرابری جهانی و فقر
* افزایش بی‌اعتمادی عمومی به نهادهای حاکمیتی و بین‌المللی
* تضعیف همکاری‌های چندجانبه و کمرنگ شدن نقش سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل
* لزوم تمرکز دوباره بر عدالت اجتماعی، توسعه پایدار و حقوق بشر

بیانیه Club de Madrid بطور مستقیم به افزایش نظامی‌گری اشاره نمی کند، اما بر این نکته تاکید دارد که منابع جهانی باید به رفع نابرابری، مقابله با تغییرات اقلیمی، بهداشت، آموزش و توسعه اقتصادی اختصاص یابد. ادامه غفلت از این حوزه‌ها می‌تواند بحران‌های جهانی را تشدید کند.

این بیانیه از سوی بسیاری از تحلیلگران به عنوان «هشداری درباره اولویت‌های غلط دولت‌ها» تعبیر شده است.

سخن پایانی
عمیق‌تر شدن شکاف‌ها و رشد رادیکالیسم. خطری برای همه

بازگشت به منطق هیروشیما و ناکازاکی، یکی از جنبه های نگران‌کننده‌ تحولات اخیر است. سالها بود که حمله اتمی به ژاپن مقطع تاریک و سیاهی در تاریخ درگیری های نظامی شناخته میشد اما حالا رئیس جمهور آمریکا با ارجاع به این حمله، بمباران ایران را با هدف «بازدارندگی برای صلح» توجیه می کند. این مقایسه به شدت مورد اعتراض نهاد های سیاسی و مردمی ژاپن قرار گرفت. اگر تا دیروز بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی مایه شرمندگی برای بشریت بود، امروز استفاده از آن به عنوان یک “الگو” برای “صلح و بازدارندگی” از طریق قدرت‌نمایی نظامی، نشان از انحراف خطرناک از اصول اخلاقی و حقوقی است. این مقایسه‌ در کنار سخنان صدر اعظم آلمان، این باور را تقویت می‌کند که ظاهراً قلدری و قدرت نظامی هر چه بیشتر جایگزین سازمان ها، قوانین و حقوق بین الملل می شود.

افزایش نظامی‌گری، استفاده از زور برای تحمیل سیاست (که هم اکنون از جانب آمریکا گریبان اروپا را هم گرفته)، تشدید  نابرابری‌های جهانی در زمینه های مختلف، رشد فقر،... تضعیف همکاری‌های چندجانبه و کمرنگ شدن نقش سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل که به روشنی در بیانیه کلوب مادرید هم آمده، بدون شک به تشدید شکاف‌ها در روابط بین الملل  و افزایش گرایش به رادیکالیسم می انجامد. البته به این مجموعه باید سرکوب های سیاسی، اجتماعی و قومی را هم اضافه کنیم. که در کنار رادیکالیسم مهاجرت را هم  تقویت می کند. احساس اینکه «سیستم جهانی» گوش شنوایی ندارد، زمینه‌ساز خشونت، تروریسم و ناآرامی‌های اجتماعی می‌شود.

اگر جهان نتواند مسیر خود را تغییر دهد و به سمت تقویت همکاری‌های چندجانبه، کاهش تنش‌ها، عدالت اجتماعی و احترام به حقوق بین‌الملل حرکت کند، باید منتظر دورانی باشیم که در آن خشونت، افراط‌گرایی و جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی، به بخشی از زندگی روزمره میلیون‌ها انسان تبدیل شود.

——————
منابع:
توضیح: متاسفانه قوانین بین‌المللی و حتی کشوری در بسیاری موارد تفسیر پذیرند، بویژه اگر پای منافع سیاسی، حزبی و زور هم در کار باشد. اگر مرجعی مورد احترام برای داوری و تفسیر نباشد، کار از این هم پیچیده‌تر می‌شود.
ماده (۴)۲ و ۵۱ منشور سازمان ملل در مورد به کارگیری زور در روابط بین الملل است. برای آگاهی بیشتر می توانید با کلید های زیر جستجو کنید:

Articles 2(4) and 51 of the United Nations Charter

هر دو نهاد Just Security و Lieber Institute West Point که در متن به آنها استناد شده، نهاد های معتبر در زمینه حقوق بین الملل و درگیری نظامی هستند. لیبر بخشی از آکادمی نظامی آمریکا است.

Just Security. (2025، June). Indefensible: Israel’s Unlawful Attack on Iran. Retrieved from
https://www.justsecurity.org/115010/israel-unlawful-attack-iran-charter
Lieber Institute West Point. (2025). Assessing the Legality of Israel’s Action Against Iran..
Israel (and the United States) vs. Iran: Self-Defence and Forcible Counterproliferation - Lieber Institute West Point
Israel (and the United States) vs. Iran… :
Assessing the Legality of Israel’s Action Against Iran Under International Law - Lieber Institute West Point
Reuters. (2025، June 23). Israeli strikes on Iran may have violated international law، UN mission says. https://www.reuters.com/world/middle-east/israeli-strikes-iran-may-have-violated-international-law-un-mission-says-2025-06-23/

بیانیه هشدار آمیز رهبران سابق ۴۰ کشور، کلوب مادرید




نظر شما درباره این مقاله:







سرکوب گسترده زیر سایه جنگ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 19:40

سرکوب گسترده زیر سایه جنگ





نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل به دنبال روابط با سوریه و لبنان است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 18:57

اسرائیل به دنبال روابط با سوریه و لبنان است





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ با رد وجود طرح تشویقی به تهران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 17:59

ترامپ با رد وجود طرح تشویقی به تهران





نظر شما درباره این مقاله:







بامداد بیات، آهنگساز و نوازنده پیانو درگذشت
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:28

بامداد بیات، آهنگساز و نوازنده پیانو درگذشت





نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت برای زندانیان سیاسی قابل‌تحمل نیست
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:19

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی:

وضعیت برای زندانیان سیاسی قابل‌تحمل نیست


بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی
درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین»
و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی
و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فله‌ای در جامعه

این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بی‌خردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.

هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. هم‌زمان نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.

در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.

ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش می‌کشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوس‌ها راه می‌پیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را می‌شکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.

فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.

اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار می‌گرفت، ده‌ها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بی‌لیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دست‌کم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانواده‌های ایشان انجامید.

زنان زندان اوین هم از آسیب‌های روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بی‌نصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلخ‌تری از این فاجعه را از سر گذراندند.

شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندان‌های قرچک و تهران بزرگ منتقل شده‌اند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی هم‌چنان پابرجاست. زندان‌ها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شده‌اند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، هم‌چنان نقض می‌شود.

هشدار می‌دهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فله‌ای پایان دهد.

اسامی امضا کنندگان:

سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایمان‌نژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاج‌زاده
خشایار سفیدی
حسین شنبه‌زاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی




نظر شما درباره این مقاله:







تعداد قربانیان حملات هوایی اسرائیل ۹۳۵ نفر است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:00

تعداد قربانیان حملات هوایی اسرائیل ۹۳۵ نفر است


رسانه‌های دولتی ایران به نقل از سخنگوی قوه قضائیه گزارش دادند که بر اساس آخرین داده‌های پزشکی قانونی، حدود ۹۳۵ نفر در جریان جنگ هوایی ۱۲ روزه با اسرائیل در ایران کشته شده‌اند.

سخنگوی قوه قضائیه، اصغر جهانگیر، گفت که در میان کشته‌شدگان، ۳۸ کودک و ۱۳۲ زن نیز وجود دارند.

این آمار، افزایش چشمگیری نسبت به آمار قبلی نشان می‌دهد. وزارت بهداشت ایران پیش از شمار قربانیان را ۶۱۰ کشته اعلام کرده بود.

سخنگوی قوه قضائیه تعداد کشته‌شدگان در حمله اسرائیل به زندان اوین تهران را از  ۷۹ نفر  اعلام کرد. دیرروز همین فرد این تعداد را ۷۱ نفر اعلام کرده بود.

اسرائیل در ۱۳ ژوئن جنگ هوایی را آغاز کرد و به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد و فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای را کشت. در این حمله که بدترین ضربه به جمهوری اسلامی از زمان جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰ بود، تعداد زیادی غیرنظامیان نیز قربانی شدند.

ایران با شلیک موشک به سایت‌های نظامی، زیرساخت‌ها و شهرهای اسرائیل تلافی کرد. ایالات متحده در ۲۲ ژوئن با حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران وارد جنگ شد.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، گفت که «تجاوز اسرائیل منجر به جنایات جنگی بسیاری شده است». او گفت که ایران شواهد را به سازمان‌های بین‌المللی منتقل خواهد کرد تا به گفته او باید اسرائیل را پاسخگو کنند.

بقایی در یک نشست خبری به خبرنگاران گفت: «اقدام رژیم صهیونیستی (اسرائیل) بدون هیچ دلیل یا توجیهی انجام شد، بنابراین ما به جداسازی (قربانیان) نظامی و غیرنظامی اعتقاد نداریم.»

او گفت که هرگونه «شهید یا ساختمان تخریب شده، نمونه‌ای از جنایات جنگی است.»




نظر شما درباره این مقاله:







ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به شهروندان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 13:04

ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به شهروندان





نظر شما درباره این مقاله:







حمله به زندان اوین؛ سرنوشت نامعلوم محبوسان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 13:01

حمله به زندان اوین؛ سرنوشت نامعلوم محبوسان





نظر شما درباره این مقاله:







توزیع قرص ید در محدوده راکتور هسته‌ای تهران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 12:14

توزیع قرص ید در محدوده راکتور هسته‌ای تهران


رویداد۲۴:‌ کاربران شبکه‌های اجتماعی در روز‌های اخیر مدعی شدند مراکز بهداشت وابسته به وزارت بهداشت در روز‌های اخیر اقدام به توزیع رایگان «قرص ید» در برخی مناطق خاص تهران، نزدیک به راکتور تحقیقاتی به‌دلیل نگرانی از نشت رادیواکتیو کرده‌اند. پیگیری‌های رویداد ۲۴ نشان می‌دهد این گزارش‌ها صحت دارد، اما همه واقعیت نیست.

واقعیت چه بود؟
پیگیری‌های میدانی رویداد۲۴ از این مراکز درمانی نشان می‌دهد که توزیع قرص ید براساس دستورالعمل وزارت بهداشت و صرفاً برای ساکنان منطقه امیرآباد تهران انجام گرفته؛ منطقه‌ای که در نزدیکی مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران قرار دارد. این مرکز متعلق به سازمان انرژی اتمی ایران در انتهای امیرآباد واقع شده و به‌دلیل نزدیکی جغرافیایی، در پروتکل‌های اضطراری به‌عنوان منطقه حساس تلقی می‌شود.

به گفته کارکنان مراکز بهداشت قاضل ۱ و ۳ واقع در خیابان حجاب و امیرآباد تهران، توزیع قرص ید به طور ویژه برای زنان باردار و دیگر گروه‌ها از جمله زنان شیرده و کودکان با توصیه وزارت بهداشت انجام شده است.

یکی از مسئولان مرکز بهداشت فاضل به خبرنگار رویداد ۲۴ گفته توزیع این قرص‌ها برای موارد اضطراری است و در حال حاضر توصیه‌ای برای خوردن آنها وجود ندارد. او تاکید کرده لزوم مصرف قرص ید برای زمانی است که «راکتور تحقیقاتی تهران واقع در شمال امیرآباد مورد حمله قرار بگیرد و تشعشعات خطرناک، ساکنان منطقه را تهدید کند.»

مقام رسمی چه می‌گوید؟
علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت، در گفت‌وگویی با صداوسیما ضمن رد «ضرورت عمومی مصرف قرص ید» تصریح کرد: «این دارو صرفاً برای افرادی تجویز می‌شود که در معرض مستقیم تشعشع هسته‌ای قرار دارند. مصرف بدون تجویز ممکن است آسیب جدی به تیروئید وارد کند.»

رئیسی اضافه کرد: «در حال حاضر، ایران تنها یک نیروگاه هسته‌ای فعال در بوشهر و یک رآکتور تحقیقاتی در تهران دارد. قرص ید برای ساکنان شعاع مشخصی از این دو مرکز در صورت نیاز، به شکل هدفمند توزیع شده و کمبودی هم در تأمین آن وجود ندارد.»

رئیسی خبر توزیع قرص ید در مراکز بهداشت را پیش از این تایید کرده و گفته بود «قرص ید میان مراکز بهداشت و درمانی توزیع شده و مردم در صورت نیاز با مراجعه به این مراکز، قرص را دریافت می‌کنند.»

زنگ خطر گروسی؟
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پیش‌تر در جریان درگیری ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، نسبت به «انتشار احتمالی سطح بالایی از مواد رادیواکتیو» در دو مرکز حساس ایران هشدار داده بود: راکتور تحقیقاتی تهران و نیروگاه بوشهر. او هشدار داد هرگونه حمله به رآکتور تهران می‌تواند پیامد‌های جدی برای تهرانی‌ها داشته باشد.

آیا در صورت حمله به راکتور تهران انفجار هسته‌ای رخ می‌دهد؟
سازمان بین المللی انرژی اتمی تاکید دارد «هیچ راکتور تحقیقاتی یا تجاری تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند مانند یک بمب اتمی منفجر شود، چرا که میزان غنای سوخت آن کمتر از ۵ درصد است. برای وقوع انفجار هسته‌ای واقعی نیاز به اورانیوم با غنای بسیار بالا داریم که در این مراکز وجود ندارد.»

خطر واقعی چیست؟
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، شدیدترین اثرات پرتوگیری در فاصله ۰.۸ تا ۲ کیلومتر از محل نشت اتفاق می‌افتد؛ علائمی شامل تهوع، استفراغ و در موارد شدید مرگ طی چند روز خواهد بود. همچنین افرادی که در شعاع ۱۰۰ متری منبع نشت قرار دارند ممکن است دچار سوختگی شدید پوستی یا آسیب به مغز استخوان شوند.

در بلندمدت، همانطور که در چرنوبیل دیده شد، افزایش سرطان تیروئید به‌ویژه در کودکان، بیشترین پیامد را داشت. تابش‌های یونیزان می‌توانند منجر به ناباروری، اختلال سیستم ایمنی و انواع سرطان شوند.

با اینحال گزارش‌ها تاکید می‌کنند که تشعشع هسته‌ای در صورت کنترل منطقه و اقدامات پیشگیرانه، به‌ندرت منجر به اثرات حاد پزشکی می‌شود.

اقدامات پیشگیرانه چه باید باشد؟
سازمان‌های جهانی از جمله WHO و آژانس انرژی اتمی توصیه‌هایی برای جلوگیری از افزایش تبعات ناشی از تشعشع هسته‌ای دارند.

یکی از اقدامات مهم دولت در شرایط وقوع انتشار مواد رادیکو اکتیو از راکتورها، می‌تواند شامل راه‌اندازی سامانه هشدار سریع، آموزش عمومی، توزیع قرص ید، برنامه ریزی تخلیه مرحله‌ای و مهر و موم منابع حیاتی باشد.

ضمناً مدارس، ادارات و بیمارستان‌ها باید آموزش ببینند که در صورت بحران چگونه سریع پناه بگیرند یا تخلیه شوند.

دولت باید مناطق اطراف سایت هسته‌ای را به زون‌های تخلیه اول، دوم و سوم تقسیم کند و اولویت را به مناطق با بالاترین دوز پرتوزایی بدهد. مسیر‌های خروج از پیش تعیین‌شده، حمل‌ونقل اضطراری و پناهگاه‌های امن باید آماده باشند.

مواد غذایی نباید در فضای باز رها شده باشند؛ چون ذرات رادیواکتیو می‌توانند روی آنها بنشینند.

چرا قرص ید مهم است؟
پتاسیم یدید (KI) با اشباع تیروئید از ید پایدار، مانع جذب ید رادیواکتیو (I-۱۳۱) می‌شود. به‌ویژه کودکان و نوجوانان، که تیروئید آنها فعال‌تر است، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان هستند. مصرف این قرص در بازه طلایی ۶ تا ۱۲ ساعت پس از انتشار آلودگی می‌تواند تا ۹۰٪ از بروز این بیماری‌ها جلوگیری کند.




نظر شما درباره این مقاله:







سه اسرائیلی به جرم جاسوسی برای ایران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 11:36

سه اسرائیلی به جرم جاسوسی برای ایران





نظر شما درباره این مقاله:







آیا امکانی برای تغییر رژیم در ایران وجود دارد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 11:25

آیا امکانی برای تغییر رژیم در ایران وجود دارد





نظر شما درباره این مقاله:







آمادگی ایران برای از سر گیری مذاکرات با آمریکا
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 10:00

آمادگی ایران برای از سر گیری مذاکرات با آمریکا





نظر شما درباره این مقاله:







«خسارت حمله آمریکا کمتر از حد انتظار بود»
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 9:12

تماس شنودشده مقام‌های ایرانی:

«خسارت حمله آمریکا کمتر از حد انتظار بود»


جان هادسون و وارن پی. استروبل / واشگتن پست

به گفته چهار منبع آگاه از اطلاعات طبقه‌بندی‌شده‌ای که در درون دولت ایالات متحده در حال گردش است، ایالات متحده تماس شنودشده‌ای میان مقام‌های ارشد ایرانی به دست آورده که در آن، این مقام‌ها در حال گفتگو درباره حملات نظامی اخیر آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران بوده و اظهار می‌کرده‌اند که این حمله کمتر از آن‌چه انتظار داشته‌اند ویرانگر بوده است.

این مکالمه، که خصوصی تلقی می‌شد، شامل گمانه‌زنی مقام‌های دولتی ایران درباره علت آن بود که چرا حملاتی که به دستور رئیس‌جمهور دونالد ترامپ انجام شد، به اندازه‌ای که پیش‌بینی می‌کردند مخرب و گسترده نبود. برخی از منابع مذکور برای بحث درباره اطلاعات حساس، تنها به شرط ناشناس ماندن حاضر به گفتگو شدند.

این اطلاعات شنودشده از ارتباطات سیگنالی، تازه‌ترین داده‌های مقدماتی هستند که تصویری پیچیده‌تر از آن‌چه رئیس‌جمهور ارائه کرده، نشان می‌دهند؛ ترامپ پیش‌تر گفته بود این عملیات «به‌طور کامل و تمام‌عیار، برنامه هسته‌ای ایران را نابود کرده است.»

دولت ترامپ وجود این مکالمه شنودشده را، که پیش‌تر گزارش نشده بود، انکار نکرد؛ اما شدیداً با ارزیابی مقام‌های ایرانی مخالفت کرد و توانایی آن‌ها برای سنجش میزان خسارت وارده به سه تأسیسات هسته‌ای هدف قرار گرفته‌شده در عملیات آمریکا را زیر سؤال برد.

کارولاین لویت، سخنگوی کاخ سفید، گفت: «مایه شرمساری است که واشنگتن‌پست با انتشار درزهای گزینشی، به دیگران در ارتکاب جرم یاری می‌رساند. این تصور که مقام‌های ایرانی بی‌نام و نشان از آن‌چه در عمق صدها فوتی آوار رخ داده خبر دارند، مضحک است. برنامه تسلیحات هسته‌ای آن‌ها پایان یافته است.»

تحلیل‌گران عموماً توافق دارند که در این حملات، از قدرت آتش عظیم آمریکا – از جمله بمب‌های سنگرشکن ۳۰ هزار پوندی و موشک‌های کروز تاماهاوک – استفاده شد که آسیب سنگینی به تأسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان وارد کرده‌اند. با این حال، میزان واقعی تخریب و مدت زمان مورد نیاز ایران برای بازسازی این تأسیسات، همچنان محل بحث و جدل است؛ به‌ویژه در پی گزارش‌هایی مبنی بر آن‌که ایران، ذخایر اورانیوم با غنای بالا را پیش از حمله منتقل کرده و انفجارها تنها ورودی دو مرکز را مسدود کرده‌اند، بی‌آن‌که ساختمان‌های زیرزمینی را کاملاً فروبریزند.

یک مقام دولت ترامپ در پاسخ به پرسشی درباره این مکالمه شنودشده گفت: «ایرانی‌ها اشتباه می‌کنند، چون ما تأسیسات فلزکاری آن‌ها را نابود کرده‌ایم. ما می‌دانیم که سلاح‌های‌مان دقیقاً همان‌جایی اصابت کرده‌اند که می‌خواستیم، و همان اثری را گذاشته‌اند که مدنظر داشتیم.»

اورانیوم غنی‌شده ایران مدفون شده است

به گفته یکی از مقامات آمریکایی، جان رتکلیف، رئیس سازمان سیا، در جلسات محرمانه توجیهی هفته گذشته در کنگره، به نمایندگان گفت چند مرکز کلیدی هسته‌ای به‌طور کامل نابود شده‌اند، از جمله تأسیسات فلزکاری ایران. این تأسیسات که نقشی حیاتی در ساخت هسته انفجاری بمب دارند، به گفته این مقام، سال‌ها طول می‌کشد تا دوباره ساخته شوند. رتکلیف همچنین گفته است که جامعه اطلاعاتی آمریکا ارزیابی می‌کند که «بخش اعظم» اورانیوم غنی‌شده ایران «احتمالاً در اصفهان و فردو مدفون شده‌اند.»

پس از آن‌که واشنگتن‌پست برای دریافت اظهار نظر با دفتر مدیر اطلاعات ملی تماس گرفت، یکی از مقام‌های ارشد اطلاعاتی آمریکا گفت: «یک بخش از اطلاعات سیگنالی، به‌تنهایی بازتاب‌دهنده‌ی تصویر کامل اطلاعاتی نیست.»

این مقام افزود: «یک تماس تلفنی بین چند فرد بی‌نام و نشان در ایران را نمی‌توان معادل با یک ارزیابی اطلاعاتی دانست؛ ارزیابی اطلاعاتی مبتنی بر مجموعه‌ای از شواهد و داده‌ها از منابع و روش‌های گوناگون است.»

تماس‌های شنودشده، ایمیل‌ها و سایر ارتباطات الکترونیکی که با عنوان اطلاعات سیگنالی شناخته می‌شوند، از قدرتمندترین ابزارهای در اختیار آژانس‌های اطلاعاتی ایالات متحده به شمار می‌آیند و اغلب بخش عمده‌ای از گزارش اطلاعاتی روزانه رئیس‌جمهور ترامپ را تشکیل می‌دهند. با این حال، این اطلاعات محدودیت‌هایی نیز دارند، چرا که بخش‌هایی از مکالمات شنودشده ممکن است فاقد زمینه و بافت باشند و برای ترسیم تصویر کامل‌تری از وقایع، باید با داده‌های دیگر ترکیب شوند.

ترامپ از پوشش رسانه‌ای مغایر با روایت‌های او درباره مأموریت بمباران، خشمگین شده است؛ حمله‌ای که پیش از برقراری آتش‌بس میان ایران و اسرائیل و پایان ۱۲ روز درگیری انجام شد.

او در پستی در شبکه اجتماعی تروث سوشال نوشت: «دموکرات‌ها کسانی هستند که این اطلاعات را درز دادند»، و به ارزیابی اولیه‌ای از سوی آژانس اطلاعات دفاعی پنتاگون اشاره کرد که نتیجه‌گیری کرده بود اقدام ترامپ احتمالاً برنامه هسته‌ای ایران را تنها برای چند ماه عقب انداخته، نه چند سال. وی افزود: «باید تحت پیگرد قرار بگیرند!»

ترامپ همچنین نسبت به گزارش‌هایی مبنی بر انتقال ذخایر اورانیوم ایران ابراز تردید کرد و در مصاحبه‌ای ضبط‌شده با شبکه فاکس‌نیوز که قرار بود یکشنبه پخش شود، گفت: «فکر نمی‌کنم آن‌ها چنین کاری کرده باشند، نه. این کار بسیار دشوار است، بسیار خطرناک است... آن‌ها تا همان لحظه از آمدن ما خبر نداشتند.»

یافته‌ی آژانس اطلاعات دفاعی بر اساس اطلاعاتی بود که حدود ۲۴ ساعت پس از حمله در دسترس قرار گرفت، و نتیجه‌گیری کرده بود که برخی از سانتریفیوژهای ایران – که برای غنی‌سازی اورانیوم مورد استفاده قرار می‌گیرند و می‌توانند در ساخت سلاح هسته‌ای به کار روند – همچنان سالم باقی مانده‌اند.

دولت ترامپ برخی رسانه‌ها را به دلیل آن‌که یادآور نشده‌اند این گزارش آژانس اطلاعات دفاعی دارای «اطمینان پایین» ارزیابی شده، مورد انتقاد قرار داده است؛ گزارشی که در آن هشدار داده شده برای ارزیابی کامل از خسارت‌ها باید «در بازه‌ای از چند روز تا چند هفته داده‌های لازم برای سنجش اثرات بر سامانه هدف جمع‌آوری شود.»

با این حال، دولت بدون انتظار برای تکمیل این ارزیابی‌ها، نتیجه‌گیری گسترده‌ی خود را اعلام کرده و مدعی شده است که این حملات برنامه هسته‌ای ایران را برای «سال‌ها» به عقب رانده است. پیت هگست، وزیر دفاع، که روز پنج‌شنبه همراه با ژنرال دن کین، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، به خبرنگاران گزارش عملیات را ارائه داد، گفت: «ترامپ پیچیده‌ترین و محرمانه‌ترین عملیات نظامی تاریخ را فرماندهی کرد – و این عملیات موفقیتی قاطع بود.»

اختلاف‌نظرها در کنگره درباره میزان اثربخشی حملات

در کنگره، حتی پس از جلسات توجیهی محرمانه دولت ترامپ برای قانون‌گذاران در هفته گذشته، اختلاف‌نظرها درباره میزان اثربخشی حملات ادامه دارد.

سناتور کریس مورفی (دموکرات از ایالت کنتیکت) به خبرنگاران گفت: «من از آن جلسه توجیهی بیرون آمدم، در حالی که همچنان معتقدم ما برنامه [هسته‌ای ایران] را نابود نکرده‌ایم. رئیس‌جمهور در هنگام گفتن این‌که برنامه نابود شده، عمداً افکار عمومی را گمراه کرد. مسلم است که همچنان توانمندی قابل توجه و تجهیزات مهمی باقی مانده‌اند.»

سناتور مورفی افزود: «شما نمی‌توانید دانش را با بمباران از میان ببرید – حتی اگر هر تعداد دانشمند را بکشید. هنوز افرادی در ایران هستند که می‌دانند چگونه با سانتریفیوژ کار کنند. و اگر آن‌ها هنوز اورانیوم غنی‌شده در اختیار دارند و همچنان توانایی به‌کارگیری سانتریفیوژها را دارند، در آن صورت برنامه هسته‌ای‌شان را نه برای سال‌ها، بلکه تنها برای چند ماه عقب انداخته‌اید.»

سناتور لیندسی گراهام (جمهوری‌خواه از کارولینای جنوبی) که از متحدان نزدیک ترامپ است، گفت واژه «نابودی» توصیف خوبی برای این حملات است؛ حملاتی که به گفته او برنامه هسته‌ای ایران را برای سال‌ها عقب انداخته‌اند. با این حال، او اذعان کرد که توانمندی‌های ایران می‌توانند بازسازی شوند.

گراهام به خبرنگاران گفت: «سؤال واقعی این است: آیا ما میل آن‌ها به دستیابی به سلاح هسته‌ای را نابود کرده‌ایم؟ نمی‌خواهم مردم تصور کنند که این تأسیسات به‌شدت آسیب ندیده یا نابود نشده‌اند – چنین شده‌اند. اما در عین حال نمی‌خواهم مردم فکر کنند که مشکل به پایان رسیده، چون چنین نیست.»

یک مقام آمریکایی آگاه از جلسات توجیهی محرمانه دولت برای قانون‌گذاران گفت که جان رتکلیف، رئیس سیا، در این جلسات تأکید کرده که نیروهای اسرائیلی پیش از عملیات آمریکا، پدافند هوایی ایران را منهدم کرده بودند؛ و همین موضوع را دلیل آن دانست که «تصورِ بازسازی آسانِ این تأسیسات مضحک است.»

رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در مصاحبه‌ای با شبکه خبری CBS که روز یکشنبه پخش شد، ارزیابی متفاوتی ارائه داد.

او گفت درباره این مسئله توافق وجود دارد که «سطح بسیار جدی‌ای از خسارت» به برنامه هسته‌ای ایران وارد شده است. وی افزود: «ایران در گذشته و تا حدودی هنوز، توانمندی‌هایی در زمینه‌ی فرآوری، تبدیل و غنی‌سازی اورانیوم داشته و دارد.»

او گفت تأسیسات «تا حد قابل توجهی تخریب شده‌اند. بخشی از آن‌ها همچنان باقی‌مانده‌اند.»

منتقدان تصمیم ترامپ برای استفاده از نیروی نظامی استدلال می‌کنند که او فرصت حل‌وفصل دیپلماتیک را از بین برد؛ مسیری که تنها راه برای ایجاد نظام بازرسی سخت‌گیرانه و دائمی برای محدودسازی و نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران است. همچنین این نگرانی وجود دارد که تهران، در واکنش به حمله، بیشتر به سمت شتاب‌دادن به تولید بمب حرکت کند تا آن را به‌عنوان نوعی بیمه در برابر تلاش‌های احتمالی آمریکا یا اسرائیل برای تغییر رژیم در آینده در اختیار داشته باشد.

مقام‌های آمریکایی گفته‌اند که پیش از حمله، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده به این جمع‌بندی رسیده بود که ایران هنوز تصمیم نگرفته سلاح هسته‌ای بسازد، اما در حال کار روی مسیرهایی برای تسریع در روند ساخت آن در صورت اتخاذ چنین تصمیمی بوده است.

با این حال، مقام‌های آمریکایی استدلال می‌کنند که حملات ترامپ مانع رسیدن به توافق دیپلماتیک نمی‌شود و حتی می‌تواند شانس دستیابی به آن را افزایش دهد. ترامپ روز چهارشنبه اعلام کرد که مقام‌های ایرانی و آمریکایی قرار است این هفته برای مذاکره درباره توافق هسته‌ای احتمالی دیدار کنند، اما عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، سریعاً این موضوع را تکذیب کرد و گفت چنین دیداری انجام نخواهد شد.

عراقچی همچنین گفته است تأثیرات حمله آمریکا «اندک نبوده» و مقام‌های ایرانی در حال بررسی واقعیت‌های جدید درباره برنامه هسته‌ای کشور هستند؛ مسائلی که در تعیین رویکرد دیپلماتیک تهران مؤثر خواهند بود.

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، گفته است که ترامپ در بیان نتایج حمله خود «اغراق کرده است.» او گفت: «آن‌ها به تأسیسات هسته‌ای ما حمله کردند، اما نتوانستند کار مهمی انجام دهند.»




نظر شما درباره این مقاله:







هشدار همسر ابوالفضل قدیانی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 8:47

هشدار همسر ابوالفضل قدیانی





نظر شما درباره این مقاله:







تشدید سرکوب در ایران پس از حملات اسرائیل
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 8:13

تشدید سرکوب در ایران پس از حملات اسرائیل


ساره الدیب / آسوشیتدپرس
۳۰ ژوئن ۲۰۲۵ 

حمله اسرائیل به زندان اوین در ایران و نگرانی‌ها درباره وضعیت زندانیان سیاسی

سایه صیدال، فعال زندانی ایرانی، به‌صورت معجزه‌آسایی از مرگ جان سالم به در برد زمانی که موشک‌های اسرائیلی زندان اوین در تهران، محل حبس او، را هدف قرار دادند. او تنها چند لحظه پیش از انفجار، از درمانگاه زندان خارج شده بود.

بر اساس اعلام اسفندیار جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه ایران در روز یکشنبه، حمله ۲۳ ژوئن به بدنام‌ترین زندان ایران برای مخالفان سیاسی، دست‌کم ۷۱ کشته بر جای گذاشت که شامل کارکنان، سربازان، خانواده‌های در حال ملاقات و ساکنان اطراف زندان می‌شد. در آشوب پس از حمله، مقامات صیدال و دیگر زندانیان را به زندان‌های خارج از تهران منتقل کردند —  از جمله زندان تهران بزرگ یا فشافویه، زندانی بدون تسهیلات و با شرایط سخت.

چند روز پیش، وقتی صیدال توانست با خانواده‌اش تماس بگیرد، از آنها درخواست کمک کرد.

او در گفت‌وگویی که بنا به خواسته خودش توسط بستگانش ضبط شده بود، درباره شرایط گفت: «اینجا واقعاً مرگ تدریجی است.» 

او افزود: «بمباران آمریکا و اسرائیل ما را نکشت. اما جمهوری اسلامی ما را به جایی آورده که عملاً دارد ما را می‌کشد.» 

نگرانی فعالان از تشدید سرکوب پس از حملات اسرائیل 

فعالان دموکراسی‌خواه و حقوق بشر ایران نگرانند که هزینه حملات ۱۲ روزه هوایی اسرائیل — که با هدف توقف برنامه هسته‌ای ایران انجام شد — را بپردازند. بسیاری حالا می‌گویند که حکومت، که از بقا و امنیت خود به وحشت افتاده، سرکوب مخالفان را تشدید کرده است.


سایه صیدال

حمله اسرائیل به زندان اوین — که به ادعای آنها «هدف قرار دادن مقامات سرکوبگر» بود — موجب وحشت خانواده‌های زندانیان سیاسی شد که برای پیگیری سرنوشت عزیزانشان در تلاش بودند. حتی یک هفته بعد، خانواده‌های برخی زندانیان سیاسی که در سلول انفرادی یا تحت بازجویی بودند، هنوز از آنها خبری ندارند.

نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال کهنه‌کاری که بارها در اوین زندانی بوده، در پیام ویدئویی به آسوشیتدپرس از تهران گفت: «جامعه ایران برای رسیدن به دموکراسی به ابزارهای قدرتمند برای تقویت جامعه مدنی و جنبش زنان نیاز دارد.» 

او افزود: «متأسفانه جنگ این ابزارها را تضعیف می‌کند.» به گفته او، فضای سیاسی در حال کوچک‌تر شدن است و نیروهای امنیتی حضوری پررنگ‌تر در خیابان‌های پایتخت دارند.

ترس از اعدام‌های قریب‌الوقوع

بسیاری حالا نگران موج احتمالی اعدام فعالان و زندانیان سیاسی هستند. آنها به نمونه‌ای هولناک اشاره می‌کنند: پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸، مقامات دست‌کم ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را پس از محاکمه‌های نمایشی اعدام و در گورهای جمعی دفن کردند که تا امروز دسترسی به آنها ممکن نشده است.

حالا در جریان حملات اسرائیل، ایران شش زندانی را که پیش از جنگ به اعدام محکوم شده بودند، اعدام کرده است.

سازمان «فعالان حقوق بشر در ایران»(هرانا) مستقر در واشنگتن، در عرض تنها ۱۲ روز، دستگیری نزدیک به ۱۳۰۰ نفر را ثبت کرده که بیشتر آنها با اتهام جاسوسی، از جمله ۳۰۰ نفر به دلیل انتشار مطالب در شبکه‌های اجتماعی، بازداشت شده‌اند.

مجلس ایران نیز در حال تسریع تصویب لایحه‌ای است که استفاده گسترده‌تر از مجازات اعدام برای «همکاری با دشمنان خارجی» را ممکن می‌کند. رئیس قوه قضاییه نیز خواستار رسیدگی سریع به پرونده کسانی شده که «مخل امنیت» هستند یا با اسرائیل «همکاری» می‌کنند.

بهار قندهاری، مدیر بخش رسانه و دفاع از حقوق بشر در «مرکز حقوق بشر ایران» در نیویورک، گفت: «ما می‌دانیم این یعنی چه. یعنی محاکمه‌های نمایشی و اعدام.» 

پراکنده‌سازی زندانیان پس از حمله

بر اساس گزارش «فعالان حقوق بشر در ایران»(هرانا)، در زندان اوین که در محله‌ای اعیان‌نشین در شمال تهران واقع شده، حدود ۱۲۰ زندانی مرد و زن در بخش‌های عمومی و صدها نفر دیگر در واحدهای امنیتی مخفی تحت بازجویی یا در سلول انفرادی نگهداری می‌شد.

این زندانیان شامل معترضان، وکلا و فعالانی هستند که سال‌ها علیه حکومت اقتدارگرا، فساد و قوانین مذهبی ایران — از جمله حجاب اجباری — مبارزه کرده‌اند. مقامات ایرانی از سال ۲۰۰۹ تاکنون با سرکوب موج‌های متعدد اعتراضات سراسری، صدها نفر را کشته و هزاران نفر را زندانی کرده‌اند.

حمله به اوین در ساعات ملاقات رخ داد و موجی از وحشت ایجاد کرد.

صیدال، پژوهشگر حقوق بین‌الملل که در دو دهه گذشته به جنبش‌های اعتراضی پیوسته و از سال ۲۰۲۳ بارها زندانی شده، برای خانواده‌اش از لحظات نزدیک به مرگ خود در درمانگاه زندان گفت. یکی از بستگانش که به دلیل ترس از انتقامجویی نخواست نامش فاش شود، گفت انفجار او را به زمین کوبید.

بر اساس گزارش گروه‌های حقوق بشری و خانواده‌های زندانیان، سالن‌های ملاقات، دادستانی و چند بخش زندانیان نیز به شدت آسیب دیدند. یکی از موشک‌ها به ورودی زندان برخورد کرد — جایی که زندانیان معمولاً برای انتقال به بیمارستان یا دادگاه منتظر می‌نشینند.

نرگس محمدی گفت: «حمله به یک زندان، جایی که زندانیان پشت درهای بسته هستند و کوچک‌ترین توانی برای نجات خود ندارند، هرگز نمی‌تواند هدفی مشروع باشد.» محمدی خود در دسامبر گذشته، پس از تعلیق کوتاه‌مدت حکمش به دلایل پزشکی، آزاد شده بود.

بر اساس گفته‌های محمدی و خانواده‌های زندانیان، در طول شب، اتوبوس‌ها زندانیان را به سایر زندان‌ها منتقل کردند. به گفته محمدی که با برخی از آنها در تماس است، دست‌کم ۶۵ زن به زندان قرچک فرستاده شدند. مردان نیز به زندان تهران بزرگ منتقل شدند — محلی که مجرمان و زندانیان امنیتی در آن نگهداری می‌شوند. هر دو زندان در جنوب تهران واقع شده‌اند.

محمدی به آسوشیتدپرس گفت که نگرانی فوری او کمبود امکانات پزشکی و وضعیت بهداشتی نامناسب است. در میان زنان زندانی، چند نفر مانند راحله رحیمی، فعال حقوق مدنی ۷۳ ساله که تومور مغزی دارد، نیاز فوری به درمان دارند.

صیدال در تماس با خانواده‌اش، قرچک را «جهنم» توصیف کرد. او گفت زنان در شرایطی شلوغ و بدون امکانات بهداشتی، با آب و غذای محدود نگهداری می‌شوند.

او گفت: «اینجا بوی گند می‌دهد. کثیفی محض.» 

بستگانش گفتند: «صدایش پر از سردرگمی، ترس و اندوه بود. او می‌داند که سخن گفتن برایش بسیار خطرناک است. اما سکوت هم می‌تواند خطرناک باشد.» در روز یکشنبه، سایه دوباره با خانواده تماس گرفت و گفت او را موقتاً به اوین برده‌اند تا وسایلش را بردارد. به گفته یکی از بستگانش، او گفت که بوی «مرگ» همه‌جا را پر کرده بود.

صیدال ۴۷ ساله، اولین بار در سال ۲۰۲۳ محکوم شد. در اوایل ۲۰۲۵، مرخصی او لغو شد و وقتی در دادستانی از پوشیدن چادر خودداری کرد، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفت و با اتهامات جدیدی مواجه شد.

ناپدید شدن یک برادر

پدر و برادر کوچک‌تر رضا یونسی، علی یونسی، سال‌هاست در اوین زندانی هستند. حالا خانواده در وحشت هستند چون علی ناپدید شده است.

علی، دانش‌آموخته ۲۵ ساله یک دانشگاه فنی معتبر، به اتهام «همکاری برای ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی» به ۱۶ سال زندان محکوم شده بود — حکمی که با انتقاد گسترده گروه‌های حقوق بشر مواجه شد. بعدها این حکم کاهش یافت، اما وزارت اطلاعات پرونده جدیدی با اتهامات نامعلوم علیه او گشود.

برادرش گفت چند روز پیش از حمله به اوین، علی از بخش خود بیرون کشیده شد و به مکان نامعلومی منتقل شد.

پس از حمله، پدرشان، میر یوسف یونسی، هنگام انتقال به زندان تهران بزرگ، هیچ نشانه‌ای از علی ندید. پدر در تماسی با خانواده‌اش، حالتی هراسان داشت.

ناپدید شدن زندانیان در اوین چیز عجیبی نیست. گاه نگهبانان زندانیان سیاسی را برای بازجویی از بخش‌ها خارج می‌کنند. در برخی موارد، آنها در دادگاه‌های مخفی محکوم و اعدام می‌شوند. پس از حملات اسرائيل، احمدرضا جلالی، دانشگاهی ایرانی-سوئدی که در سال ۲۰۱۷ به اعدام محکوم شده بود، از زندان تهران به مکانی نامعلوم منتقل شد. عفو بین‌الملل نگران است که او را اعدام کنند.

رضا یونسی گفت که وکیل خانواده نتوانسته هیچ اطلاعاتی درباره برادرش یا اتهامات جدید پیدا کند.

او که از سوئد — جایی که استاد دانشگاه اوپسالا است — صحبت می‌کرد، گفت: «همه ما نگرانیم. وقتی از یک زندانی خبری نیست، تقریباً در همه موارد یعنی آن فرد تحت بازجویی و شکنجه است.» 

«تمام امید از بین رفته» 

مهراوه خندان در خانواده‌ای از فعالان سیاسی بزرگ شده است. او بخش زیادی از کودکی و نوجوانی خود را در مسیر رفت‌وآمد به اوین برای ملاقات با مادرش، نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر که بارها زندانی شده بود، گذرانده است.

پدرش، رضا خندان، در دسامبر به دلیل توزیع دکمه‌های اعتراضی علیه حجاب اجباری به اوین فرستاده شد.

مهراوه ۲۵ ساله که حالا در آمستردام زندگی می‌کند، پس از حمله به اوین، با اضطراب به دنبال یافتن اطلاعاتی درباره پدرش بود. اینترنت قطع شده بود و مادرش از تهران خارج شده بود. او گفت: «فکر می‌کردم چه کسانی ممکن است آنجا کشته شده باشند.» ۲۴ ساعت طول کشید تا خبر رسید که پدرش زنده است.

در تماس تلفنی بعدی، پدرش تعریف کرد که چگونه در سلولی شلوغ و پر از حشره در زندان تهران بزرگ (فشافویه) روی زمین خوابیده است.

مهراوه ابتدا فکر می‌کرد حمله به اوین ممکن است حکومت را وادار به آزادی زندانیان کند. اما پس از دیدن گزارش‌ها درباره دستگیری‌های جمعی و اعدام‌ها، گفت: «تمام این امید از بین رفته.» 

او گفت جنگ «همه چیزهایی را که فعالان شروع به ساختنش کرده بودند، نابود کرد.» 




نظر شما درباره این مقاله:







حساب‌های کاربری طرفدار استقلال اسکاتلند
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 7:42

حساب‌های کاربری طرفدار استقلال اسکاتلند





نظر شما درباره این مقاله:







رئیس زندان اوین دقایقی پیش از حمله اسرائیل فرار
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 7:36

رئیس زندان اوین دقایقی پیش از حمله اسرائیل فرار





نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت آرش صادقی، فعال حقوق بشر
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 7:17

بازداشت آرش صادقی، فعال حقوق بشر





نظر شما درباره این مقاله:







جان زندانیان سیاسی در ایران در خطر است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 22:28

جان زندانیان سیاسی در ایران در خطر است





نظر شما درباره این مقاله:







تأثیر واقعی حمله ترامپ به ایران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 22:06

تأثیر واقعی حمله ترامپ به ایران


نشریه آتلانتیک

نویسندگان: میسی رایان، جاناتان لمیر، اشلی پارکر، آیزاک استنلی-بکر و شین هریس
برگردان: شریف زاده و آزاد
۲۳ جون ۲۰۲۵

رئیس‌جمهور اصرار دارد که تأسیسات هسته‌ای ایران «کاملاً نابود شده‌اند». اما همه مثل او با این نظر موافق نیستند.

به گفته‌ی خود او، عملیات نظامی‌ای که دونالد ترامپ در آخر هفته علیه ایران انجام داد، یک موفقیت بی‌چون‌وچرای تاکتیکی بوده است. در حمله مخفیانه‌ی روز شنبه، بمب‌افکن‌های آمریکایی مجموعه‌ای از بمب‌های عظیم و مخصوص را بر روی تاسیسات خیلی مستحکم ایران انداختند. ترامپ در نطقی پیروزمندانه در کاخ سفید در همان شب اعلام کرد که توان هسته‌ای ایران «کاملاً و به‌طور کامل نابود شده است».

اما واقعیت پیچیده‌تر از این است. گرچه عملیات از نظر تاکتیکی موفقیت قابل توجهی داشت — گروهی از جنگنده‌ها بدون هیچ مقاومتی و پس از پروازی طولانی و پنهان از ایالت میسوری آمریکا وارد حریم هوایی ایران شدند — اما ارزیابی دقیق آسیبی که به توان ایران برای تولید سلاح هسته‌ای وارد شده، به‌مراتب دشوارتر از آن چیزی است که رئیس‌جمهور اعلام کرده است. اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده، کارشناسان را به این نتیجه رسانده که توان هسته‌ای ایران به‌طور قابل توجهی عقب رانده شده، اما تقابل دو دهه‌ای بر سر برنامه اتمی ایران به هیچ‌وجه به پایان نرسیده است.

در ۴۸ ساعت گذشته از زمان حملات، مشاوران ارشد ترامپ پاسخ‌های متفاوتی درباره سرنوشت ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران داده‌اند — ذخایری که تصاویر ماهواره‌ای حاکی از آن است که مقامات ایرانی ممکن است پیش از حملات، آن‌ها را جابه‌جا کرده باشند. در همین حال، رهبران ایران هیچ نشانه‌ای از آمادگی برای کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای خود ابراز نکرده ‌اند. با توجه به احتمال ادامه‌ی حملات آمریکا و اسرائیل، ممکن است آن‌ها اکنون بیش از هر زمان دیگری به تصمیمی که مدت‌ها از آن واهمه وجود داشت — یعنی شتاب‌گرفتن به‌سوی ساخت بمب — تمایل پیدا کنند.

«احتمالاً این پایان برنامه هسته‌ای نیست، و قطعاً پایان آرزوهای آن‌ها هم نیست،» دانیل شاپیرو، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل و مقام ارشد پنتاگون در امور خاورمیانه در دولت‌های باراک اوباما و جو بایدن، به ما گفت.

او اظهار داشت که پیش از حملات روز شنبه، ایران تنها «چند روز» با توانایی غنی‌سازی در سطح تسلیحاتی فاصله داشته و در حال کار بر روی کوتاه‌کردن زمان لازم برای تبدیل مواد خود به بمب بوده است. «یعنی اگر حملات آمریکا و اسرائیل انجام نمی‌شد، ما در موقعیتی بسیار خطرناک و غیرقابل قبول قرار می‌گرفتیم،». شاپیرو که اکنون عضو اندیشکده شورای آتلانتیک است گفت: اما اکنون ممکن است رهبران ایران تصمیم بگیرند که محدودیت‌های سازمان ملل را کنار بگذارند و برای بقا به‌سوی تسلیحاتی‌کردن سریع گام بردارند. «و این سوی دیگر آن موقعیت خطرناک است — که ممکن است حتی بدتر هم بشود».

از روز شنبه، ترامپ به‌هیچ‌وجه انتقادها نسبت به تصمیم‌گیری‌اش را تحمل نکرده است — تصمیمی که پنتاگون آن را «عملیات پتک نیمه‌شب» نامیده است. متحدان رئیس‌جمهور اکنون به‌دنبال کنار گذاشتن نماینده توماس مَسی، جمهوری‌خواه ایالت کنتاکی، هستند؛ کسی که از نادیده گرفتن اختیارات قانونی کنگره در اعلام جنگ گلایه کرده بود. ترامپ همچنین در برابر گزارش‌های انتقادی رسانه‌ها واکنش نشان داده است. او امروز در پلتفرم تروت‌سوشیال (Truth Social) نوشت: «سایت‌هایی که در ایران هدف قرار دادیم کاملاً نابود شدند و همه این را می‌دانند.»

خشم ترامپ حتی متوجه برخی از اعضای دولت خودش نیز شده است. به گفته یکی از مشاوران غیررسمی، ترامپ به‌طور خصوصی از ارزیابی‌های اولیه‌ای که از سوی افرادی چون معاون رئیس‌جمهور، جی. دی. ونس، و رئیس ستاد مشترک ارتش، ژنرال دن کین، ارائه شده — که احتمال می‌دادند سایت‌های ایرانی به‌طور کامل نابود نشده باشند — ابراز نارضایتی کرده است. این مشاور گفت: «رئیس‌جمهور فقط یک موفقیت سیاه‌ و سفید می‌خواهد.» (این فرد مانند سایر منابع مصاحبه‌شده برای این گزارش، به شرط ناشناس‌ ماندن درباره مسائل حساس صحبت کرد.)

ترامپ همچنین به مشاوران ارشد و متحدان خود اشاره کرده که ترجیح می‌دهد حملات روز شنبه، اقدامی تک‌مرحله‌ای باشد نه آغاز یک کارزار نظامی طولانی‌مدت علیه کشوری که با وجود تضعیف شدن پس از ده روز بمباران گسترده از سوی اسرائیل، همچنان از قدرت نظامی قابل توجهی برخوردار است — به گفته همان مشاور بیرونی و یک مقام ارشد کاخ سفید. رئیس‌جمهور از ایده‌ی یک نمایش قدرت پرابهت که تأسیسات هسته‌ای را نابود کند، استقبال می‌کند، اما تمایلی به ادامه‌ی فراتر از آن ندارد. او اعزام نیروی زمینی آمریکایی را به‌طور کامل منتفی دانسته و نسبت به شکاف در پایگاه سیاسی خود درباره‌ی ورود به یک درگیری خارجی جدید واقف است. با این حال، ترامپ احتمال صدور مجوز برای حملات بیشتر را در صورتی که ایران اقدام متقابل موفقی علیه ایالات متحده انجام دهد، منتفی ندانسته است.

یکی دیگر از مشاوران بیرونی گفت: «او از این موفقیت و توانایی انجام چنین اقداماتی لذت می‌برد. اما به نظر نمی‌رسد که میلش به یک درگیری نظامی طولانی‌مدت در این مرحله تغییری کرده باشد».

از روز شنبه، مقامات نظامی و اطلاعاتی با سرعت در حال جمع‌آوری اطلاعات درباره میزان خسارت وارد شده به برنامه هسته‌ای ایران و ظرفیت باقی‌مانده آن هستند. یکی از مقامات ارشد اسرائیل — کشوری که شاید دقیق‌ترین و جزئی‌ترین اطلاعات را درباره برنامه هسته‌ای ایران و نیروهای درگیر در آن داشته باشد — به ما گفت که تأثیر واقعی هنوز روشن نیست، و تأسیسات هسته‌ای ایران به‌طور کامل نابود نشده‌اند.

ارزیابی میزان خسارت به‌ویژه به این دلیل دشوار است که سانتریفیوژهای شناخته‌شده کشور در تأسیسات فردو و نطنز زیرزمینی هستند. اگرچه خلبانان بمب‌افکن‌های B-۲ نیروی هوایی ایالات متحده مهمات خود را به سمت دهانه‌های تهویه هوا نشانه‌گیری کردند و مقامات از اصابت دقیق سخن گفتند، اما نمی‌توان از طریق تصاویر ماهواره‌ای میزان تخریب را به‌درستی مشخص کرد؛ ناظران بین‌المللی نیز هنوز به این سایت‌ها دسترسی پیدا نکرده‌اند. حتی ممکن است خود ایرانی‌ها هم دقیقاً ندانند چه میزان از تأسیسات باقی مانده یا از بین رفته است.

این کمبود اطلاعات، تضاد قابل توجهی با جنگ عراق دارد؛ جنگی که پس از حمله‌ی سال ۲۰۰۳ و اشغال عراق توسط ایالات متحده، به ارتش آمریکا این فرصت را داد که تأثیر تسلیحات خود را از نزدیک بررسی کند. پس از موج اولیه بمباران‌ها، آزادی حرکت نیروهای آمریکایی در سراسر عراق باعث شد آن‌ها بتوانند به بررسی میدانی آثار بمب‌هایی که از آسمان پرتاب شده بودند بپردازند. در برخی موارد، سربازان آمریکایی وارد بقایای ساختمان‌های بمباران‌شده شدند و دریافتند که میزان تخریب بسیار کمتر از آن چیزی بوده که محاسبات نظامی پیش‌بینی کرده بود.

یک مقام سابق ارشد نظامی به ما گفت که درس‌های آموخته‌شده درباره «اثرات تسلیحات» از آن جنگ، در توسعه بمب‌های جدیدتر و قدرتمندتر نیز تأثیرگذار بوده است — از جمله بمب سنگرشکن ۳۰ هزار پوندی موسوم به GBU-57 یا Massive Ordnance Penetrator که به‌طور خاص برای حمله به سایت‌های هسته‌ای زیرزمینی ایران طراحی شده است. او گفت: «این سلاح برای چنین هدفی ساخته شد.» چهارده عدد از این بمب‌ها در آخر هفته گذشته پرتاب شده‌اند.

اما بدون حضور نیروهای آمریکایی در محل، و با احتمال اینکه بازرسان بین‌المللی هرگز به سایت‌های آسیب‌دیده دسترسی پیدا نکنند، دولت ترامپ مجبور است برای ارزیابی میزان خسارت، تنها به ترکیبی از تصاویر ماهواره‌ای، ارتباطات رهگیری‌شده ایران، و اطلاعات انسانی (جاسوسی) تکیه کند. اگرچه اسرائیل در یک سال گذشته نفوذ قابل توجهی به درون ساختار علمی و نظامی ایران داشته، اما حتی آن‌ها نیز ممکن است از محل دقیق ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران یا وضعیت سانتریفیوژها و اجزای ساخت سلاح هسته‌ای بی‌اطلاع باشند.

همچنین کسی نمی‌داند که آیا ایران — همان‌طور که اوایل ماه جاری ادعا کرده بود — واقعاً یک سایت سوم برای غنی‌سازی ایجاد کرده است یا نه؛ سایتی که بتواند جایگزین تأسیسات آسیب‌دیده فردو و نطنز شود.

پس از ۱۰ روز حملات اسرائیل به سایت‌های دفاع هوایی و موشکی ایران و دیگر تأسیسات امنیتی، توان نظامی متعارف ایران به‌طور جدی تضعیف شده است. اما به گفته متیو بون، کارشناس هسته‌ای در مدرسه کندی دانشگاه هاروارد، تأثیر بلندمدت این حملات بر برنامه هسته‌ای ایران احتمالاً کمتر است. در همین حال، هرگونه امید به راه‌حل مذاکره‌شده‌ای که در آن ایران با توقف غنی‌سازی موافقت کند، به‌طور قابل توجهی کاهش یافته است.

ایران مدت‌هاست که میان دو جناح تقسیم شده است: تندروهایی که به دستیابی به سلاح هسته‌ای ارزش زیادی قائل‌اند، و جناحی دیگر که به مذاکره، رفع تحریم‌ها، و بازگشت به جامعه جهانی تمایل دارد. بون می‌گوید اکنون قدرت سیاسی جناح دوم «با این حملات از بین رفته است». او افزود: «تعداد قابل توجهی از افراد هستند که اکنون می‌گویند: لعنتی، ما واقعاً به آن سلاح هسته‌ای نیاز داریم.»


نویسندگان:
* میسی رایان: میسی رایان یکی از نویسندگان آتلانتیک است. او وزارت دفاع و وزارت امور خارجه را پوشش داده است، به عنوان خبرنگار خارجی در آمریکای لاتین و خاورمیانه کار کرده است، و از ده ها کشور گزارش تهیه کرده است.
* جاناتان لمیر: جاناتان لمیر نویسنده همکار در آتلانتیک است. او در حال حاضر به عنوان یکی از مجری برنامه های مورنینگ جو MSNBC خدمت می کند و قبلا رئیس دفتر کاخ سفید پولیتیکو بود.
* اشلی پارکر: اشلی پارکر یکی از نویسندگان آتلانتیک است. پیش از این، پارکر - سه بار برنده جایزه پولیتزر - هشت سال را در واشنگتن گذراند، جایی که او تمام چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ را پوشش داد، در دو سال اول رئیس جمهور جو بایدن رئیس دفتر کاخ سفید بود و مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۴ را به عنوان خبرنگار ارشد سیاسی ملی پوشش داد.
* آیزاک استنلی-بکر: ساک استنلی-بکر یکی از نویسندگان آتلانتیک است. او از سراسر اروپا و ایالات متحده، از جمله به عنوان خبرنگار امنیت ملی و تحقیقی در واشنگتن گزارش داده است. او بخشی از دو تیم بود که برنده جایزه پولیتزر شدند، آخرین بار در سال ۲۰۲۴ برای مجموعه ای در مورد نقش AR-۱۵ در زندگی آمریکایی. او دارای مدرک دکترای تاریخ از آکسفورد است و نویسنده کتاب اروپا بدون بورد است.
* شین هریس: شین هریس یکی از نویسندگان آتلانتیک است که امنیت ملی و اطلاعات را پوشش می دهد. او بیش از دو دهه در مورد اطلاعات، امنیت و سیاست خارجی نوشته است، از جمله به عنوان نویسنده در واشنگتن، جایی که او بخشی از تیمی بود که برنده جایزه پولیتزر برای خدمات عمومی ۲۰۲۲ شد.

https://www.theatlantic.com/politics/archive/2025/06/iran-nuclear-damage-trump/683294/

 




نظر شما درباره این مقاله:







نقدی بر کارزار همکاری ملی و جلب نظامیان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 22:02

نقدی بر کارزار همکاری ملی و جلب نظامیان





نظر شما درباره این مقاله:







قطر چگونه حمله موشکی ایران را خنثی کرد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 20:26

قطر چگونه حمله موشکی ایران را خنثی کرد


مصطفی سالم / سی‌ان‌ان

مقامات ارشد قطری در بعدازظهر دوشنبه ۲۳ ژوئن، با نخست‌وزیر این کشور دیدار داشتند تا راه‌هایی برای کاهش تنش میان ایران و اسرائیل بیابند که ناگهان کارکنان وزارت دفاع تماس گرفتند و نسبت به شلیک موشک‌های ایرانی هشدار دادند.

به گفته «ماجد الانصاری»، سخنگوی وزارت خارجه قطر، این حمله — نخستین حمله‌ای که خلیج فارس را هدف قرار می‌داد — آن‌ها را غافلگیر کرد. او به یاد می‌آورد که چگونه اقامتگاه نخست‌وزیر با صدای رهگیری موشک‌ها که به سرعت در آسمان رخ داد، به لرزه درآمد.

صبح آن روز، احساس ناامنی سراسر کشورهای عربی خلیج فارس را فرا گرفته بود. پایتخت‌های پرزرق‌وبرق و ثروتمند نفتی نگران بدترین سناریو بودند: یک حمله موشکی ایران که تصویری از ثبات منطقه را در هم بشکند — پس از ۱۲ روز جنگ میان ایران و اسرائیل که در نهایت به مجموعه‌ای از حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران ختم شده بود.

در بحرین — مقر فرماندهی نیروی دریایی آمریکا در منطقه — به ساکنان توصیه شد از جاده‌های اصلی استفاده نکنند. در کویت — که چندین پایگاه نظامی آمریکا را در خود جای داده است — پناهگاه‌ها در مجتمع‌های وزارتخانه‌ای فعال شد. در دوبی و ابوظبی، برخی ساکنان به رزرو پروازهای زودهنگام روی آوردند و برخی دیگر شروع به ذخیره آذوقه کردند.

در دوحه نیز ساکنان نگران در آماده‌باش کامل بودند. به شهروندان آمریکایی و بریتانیایی مقیم قطر گفته شده بود به پناهگاه بروند و نیروهای نظامی آمریکایی از پایگاه «العدید» — که تحت اداره ایالات متحده است — تخلیه شده بودند.

به گفته سخنگوی وزارت خارجه قطر، سامانه هشدار زودهنگام قطر — که یکی از پیشرفته‌ترین‌ها در منطقه است — همراه با اطلاعات جمع‌آوری‌شده حاکی از آن بود که باتری‌های موشکی ایران در همان روز به سمت قطر منتقل شده‌اند. با این حال، تا دقایقی پیش از حمله، هیچ چیز قطعی نبود.

یک مقام قطری آگاه به عملیات دفاعی می‌گوید: «ممکن بود این جابه‌جایی‌ها برای گمراه‌سازی و منحرف‌کردن ما از هدف واقعی صورت گرفته باشد. هنوز اهداف زیادی در منطقه وجود داشت... اما در لحظات پایانی، کاملاً روشن شد که سامانه‌های موشکی آن‌ها آماده شلیک است و حدود یک ساعت پیش از حمله، ما اطمینان یافتیم که پایگاه العديد هدف قرار خواهد گرفت.»

واکنش به حمله

به گفته الانصاری، حدود ساعت ۷ عصر به وقت محلی، نیروهای مسلح قطر به مقامات اطلاع دادند که موشک‌های ایران به هوا برخاسته‌اند و به سمت پایگاه «العدید» در حال حرکت‌اند.

به گفته او، نیروهای مسلح قطر ۳۰۰ سرباز را به حالت آماده‌باش درآوردند و چندین سامانه دفاع موشکی پاتریوت قطری را در دو نقطه مختلف برای مقابله با ۱۹ موشک ایرانی مستقر کردند که با سرعت به سمت کشور حرکت می‌کردند. (دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، گفته بود ۱۴ موشک از ایران شلیک شده‌اند.)

الانصاری به سی‌ان‌ان گفت که نیروهای قطری همکاری نزدیکی با ارتش آمریکا داشتند، اما عملیات به‌طور «کامل تحت رهبری قطر» انجام شد.

به گفته او، هفت موشک پیش از آنکه به خاک قطر برسند، بر فراز آب‌های خلیج فارس رهگیری و منهدم شدند. یازده موشک دیگر نیز بر فراز آسمان دوحه رهگیری و نابود شدند، بدون آنکه خسارتی به بار آورند. یک موشک دیگر نیز در منطقه‌ای غیرمسکونی از پایگاه «العدید» فرود آمد و تنها خسارت اندکی برجای گذاشت.

به گفته دونالد ترامپ، ایران پیش از حمله، هشدار اولیه‌ای به ایالات متحده داده بود. اگرچه دوحه اطلاعاتی از واشنگتن دریافت کرد، اما طبق گفته ماجد الانصاری، هیچ‌گونه هشدار مستقیمی از سوی ایرانی‌ها به قطر داده نشد — هرچند مقامات قطری کاملاً آگاه بودند که پایگاه‌های آمریکا در منطقه ممکن است هدف حمله قرار گیرند.

الانصاری گفت: «ایرانی‌ها ماه‌ها پیش به ما گفته بودند... اگر حمله‌ای از سوی آمریکا به خاک ایران صورت گیرد، پایگاه‌هایی که میزبان نیروهای آمریکایی در منطقه هستند، به اهداف مشروع تبدیل خواهند شد.»

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، گفته است که این هشدار، یک روز پیش از حملات ایران به قطر، در دیداری در استانبول مجدداً به همتایانش در کشورهای خلیج فارس اعلام شده بود.

شورای عالی امنیت ملی ایران پس از حمله‌ای که رهگیری شد، اعلام کرد که این حملات «هیچ تهدید خطرناکی برای کشور دوست و برادر، قطر، و مردم شریف آن نداشتند.»

با این حال، الانصاری گمانه‌زنی‌هایی را که می‌گویند قطر — به دلیل روابط کاری خود با تهران — ممکن است به نوعی چراغ سبز برای این حمله داده باشد تا راهی برای مهار تنش در منطقه باز شود، به‌طور کامل رد می‌کند.

او می‌گوید: «برای ما مسئله‌ای ساده یا کم‌اهمیت نیست که کشورمان از هر طرفی مورد حمله موشکی قرار گیرد، و هرگز چنین کاری را در قالب مانور سیاسی یا بازی منطقه‌ای انجام نمی‌دهیم.»

الانصاری می‌افزاید: «ما مردم خود را در معرض خطر قرار نمی‌دهیم. من دخترم را زیر بارش موشک‌هایی که از آسمان می‌بارند قرار نمی‌دهم فقط برای اینکه به نتیجه سیاسی برسیم. این حمله کاملاً برای ما غافلگیرکننده بود.»

آتش‌بس به‌سرعت برقرار می‌شود

به گفته الانصاری، در دقایق پس از حمله، ترامپ با امیر قطر، تمیم بن حمد آل ثانی، تماس گرفت و به او گفت اسرائیلی‌ها آمادگی دارند برای برقراری آتش‌بس توافق کنند و از او خواست که همین درخواست را از طرف ایرانی‌ها نیز پیگیری کند.

الانصاری می‌گوید: «در حالی که مشغول بحث در مورد چگونگی پاسخ به این حمله بودیم... در همان لحظه تماسی از سوی ایالات متحده دریافت کردیم که خبر از گشوده‌شدن احتمالی یک مسیر آتش‌بس و ایجاد امنیت منطقه‌ای می‌داد.»

نقش قطر به‌عنوان میانجی به‌سرعت به عنصری کلیدی در پی این حملات تبدیل شد. محمد بن عبدالعزیز الخلیفی، مذاکره‌کننده ارشد قطر، با ایرانی‌ها گفت‌وگو کرد و هم‌زمان نخست‌وزیر قطر، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، با جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، در حال رایزنی بود. به گفته الانصاری، خیلی زود «ما توانستیم به توافق برسیم» — و آن هم در لحظه‌ای حساس.

الانصاری افزود: «آن شب همه گزینه‌ها روی میز بود... می‌توانستیم بلافاصله تلافی کنیم یا تصمیم بگیریم که دیگر با کشوری که ۱۹ موشک به سمت ما شلیک کرده وارد گفت‌وگو نشویم. اما در عین حال، دریافتیم که این لحظه می‌تواند یک شتاب تازه برای صلح در منطقه ایجاد کند — منطقه‌ای که دو سال است چنین فرصتی نداشته.»

اندکی بعد، ترامپ در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد که آتش‌بس میان ایران و اسرائیل برقرار شده است.




نظر شما درباره این مقاله:







ایرانیان در معرض موج اخراج دولت ترامپ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 20:00

ایرانیان در معرض موج اخراج دولت ترامپ


کیم چندلر، کلر راش و الیوت اسپاگت
خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵

ماندانا “دانا” کاشانیان ۴۷ سال در ایالات متحده زندگی کرد، با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرد و دختری را بزرگ کرد. به گفته خانواده‌اش، او در حیاط خانه‌اش در نیواورلئان در حال باغبانی بود که مأموران اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده (ICE) او را دستبند زده و بازداشت کردند.

کاشانیان در سال ۱۹۷۸ با ویزای دانشجویی وارد آمریکا شد و به دلیل ترس از انتقام‌جویی به خاطر حمایت پدرش از شاه مورد حمایت آمریکا، درخواست پناهندگی داد. درخواست او رد شد، اما به گفته همسر و دخترش، به او اجازه داده شد که با همسر و فرزندش در آمریکا بماند، به شرطی که به طور منظم با مقامات مهاجرتی گزارش دهد. او این شرایط را رعایت کرد و حتی یک‌بار در زمان طوفان کاترینا از کارولینای جنوبی گزارش داد. اکنون او در بازداشتگاه مهاجرتی در باسیل، لوئیزیانا نگهداری می‌شود، در حالی که خانواده‌اش تلاش می‌کند اطلاعاتی درباره وضعیت او به دست آورد.

ایرانیان دیگری نیز پس از دهه‌ها زندگی در ایالات متحده توسط مقامات مهاجرتی بازداشت شده‌اند. وزارت امنیت داخلی آمریکا (DHS) تعداد دقیق بازداشت‌شدگان را اعلام نکرده، اما حملات نظامی آمریکا به ایران نگرانی‌هایی را درباره افزایش این بازداشت‌ها ایجاد کرده است.

رایان کاستلو، مدیر سیاست‌گذاری شورای ملی ایرانیان آمریکا، یک گروه مدافع حقوق ایرانیان، می‌گوید: «البته که سطحی از هوشیاری منطقی به نظر می‌رسد، اما به نظر می‌رسد ICE دستوری برای جمع‌آوری هرچه بیشتر ایرانیان صادر کرده، بدون توجه به اینکه آیا آن‌ها تهدیدی هستند یا خیر، و سپس آن‌ها را بازداشت و اخراج می‌کند، که بسیار نگران‌کننده است.»

وزارت امنیت داخلی به ایمیلی برای اظهارنظر درباره پرونده کاشانیان پاسخ فوری نداد، اما بازداشت ایرانیان را تبلیغ کرده است. این وزارتخانه اعلام کرد که دست‌کم ۱۱ ایرانی به دلیل تخلفات مهاجرتی در آخر هفته‌ای که آمریکا حملات موشکی انجام داد، بازداشت شدند. اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا اعلام کرد که هفت ایرانی در آدرسی در منطقه لس‌آنجلس بازداشت شدند که «به طور مکرر برای مخفی کردن مهاجران غیرقانونی مرتبط با تروریسم استفاده شده است»، اما جزئیات بیشتری ارائه نکرد.


عکس عروسی ماندانا “دانا” کاشانیان و همسرش

تریشا مک‌لافلین، سخنگوی این وزارتخانه، درباره این ۱۱ بازداشت گفت: «وزارتخانه با تمام توان در حال شناسایی و بازداشت تروریست‌ها یا افراط‌گرایان خشونت‌طلب شناخته‌شده یا مظنون است که به طور غیرقانونی وارد این کشور شده‌اند، از طریق برنامه‌های جعلی عفو دولت بایدن وارد شده‌اند یا به روش‌های دیگر.» او هیچ مدرکی درباره ارتباط این افراد با تروریسم یا افراط‌گرایی ارائه نکرد. اشاره او به برنامه‌های عفو، به مسیرهای قانونی گسترده‌تر برای ورود به کشور اشاره دارد که توسط رئیس‌جمهور جو بایدن ایجاد شده بود و توسط دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور بعدی، متوقف شد.

راسل میلن، همسر کاشانیان، گفت که همسرش تهدیدی نیست. او توضیح داد که درخواست پناهندگی همسرش به دلیل «رویدادهایی در اوایل زندگی‌اش» پیچیده شده بود. دادگاهی ازدواج قبلی او را جعلی تشخیص داد.

اما در طول چهار دهه، کاشانیان ۶۴ ساله زندگی‌ای در لوئیزیانا ساخته بود. این زوج در اواخر دهه ۱۹۸۰، زمانی که او به عنوان دانشجو در یک بار کار می‌کرد، آشنا شدند. آن‌ها ازدواج کردند و صاحب یک دختر شدند. او داوطلبانه با سازمان هبیتات برای بشریت همکاری کرد، ویدیوهای آموزش آشپزی پارسی را در یوتیوب منتشر کرد و برای کودکان همسایه مانند یک مادربزرگ بود.

میلن گفت که ترس از اخراج همیشه بر خانواده سایه افکنده بود، اما همسرش همه الزامات را رعایت کرده بود. او گفت: «او به تعهداتش عمل می‌کرد. او در سن بازنشستگی است. او تهدیدی نیست. چه کسی یک مادربزرگ را بازداشت می‌کند؟»

در حالی که ایرانیان سال‌ها، به‌ویژه از سال ۲۰۲۱، به طور غیرقانونی از مرز عبور کرده‌اند، به دلیل قطع روابط دیپلماتیک با آمریکا، خطر اخراج به کشورشان کم بود. اما به نظر می‌رسد این وضعیت تغییر کرده است.

دولت ترامپ صدها نفر، از جمله ایرانیان، را به کشورهایی غیر از کشور خودشان اخراج کرده تا موانع دیپلماتیک با دولت‌هایی که اتباع خود را نمی‌پذیرند، دور بزند. در دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، کشورهایی مانند السالوادور، کاستاریکا و پاناما مهاجران غیرشهروند را از آمریکا پذیرفته‌اند.

دولت از دیوان عالی درخواست کرده که راه را برای اخراج به سودان جنوبی، کشوری جنگ‌زده که آمریکا با آن هیچ رابطه‌ای ندارد، هموار کند، پس از آنکه قضات اجازه اخراج به کشورهایی غیر از کشورهای مبدأ مهاجران را دادند.


ماندانا “دانا” کاشانیان

بر اساس آخرین داده‌های عمومی موجود، گشت مرزی آمریکا بین اکتبر ۲۰۲۱ تا نوامبر ۲۰۲۴، ۱,۷۰۰ بار ایرانیان را در مرز مکزیک بازداشت کرده است. وزارت امنیت داخلی گزارش داد که حدود ۶۰۰ ایرانی در دوره ۱۲ ماهه تا سپتامبر ۲۰۲۳، به عنوان بازدیدکننده تجاری یا تبادل، گردشگر یا دانشجو، ویزای خود را بیش از حد مجاز استفاده کرده‌اند.

ایران یکی از ۱۲ کشوری بود که این ماه مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا شد. برخی نگرانند که افزایش بازداشت‌های ICE برای اخراج ضربه دیگری باشد.

در اورگن، یک مرد ایرانی هفته گذشته در حالی که به سمت باشگاه می‌رفت، توسط مأموران مهاجرتی بازداشت شد. به گفته وکیل او، مایکل پرسل، او حدود دو هفته قبل از موعد گزارش‌دهی به دفاتر ICE در پورتلند بازداشت شد.

این مرد، که در اسناد دادگاه به عنوان S.F. شناخته می‌شود، بیش از ۲۰ سال در آمریکا زندگی کرده و همسر و دو فرزندش شهروند آمریکا هستند.

S.F. در اوایل دهه ۲۰۰۰ برای پناهندگی در آمریکا درخواست داد، اما درخواست او در سال ۲۰۰۲ رد شد. درخواست تجدیدنظر او نیز ناموفق بود، اما دولت او را اخراج نکرد و او دهه‌ها در این کشور زندگی کرد، طبق اسناد دادگاه.

به دلیل «تغییر شرایط» در ایران، پرسل در دادخواست خود نوشت که اگر S.F. اخراج شود، با «خطر بسیار افزایش‌یافته آزار و اذیت» مواجه خواهد شد. «این شرایط به بمباران اخیر تأسیسات هسته‌ای ایران توسط ایالات متحده مربوط می‌شود که عملاً حالت جنگی بین آمریکا و ایران ایجاد کرده است.»

او افزود که اقامت طولانی S.F. در آمریکا، گرویدن او به مسیحیت و شهروند بودن همسر و فرزندانش «احتمال زندانی شدن، شکنجه یا اعدام او در ایران را به شدت افزایش می‌دهد.»

به طور مشابه، دختر کاشانیان گفت که نگران سرنوشت مادرش است. کیتلین میلن گفت: «او سعی کرد همه چیز را درست انجام دهد.»




نظر شما درباره این مقاله:







نامه‌ای به نسل جوان
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 18:35

نامه‌ای به نسل جوان


قربان عباسی

نامه‌ای به نسل جوان:
تنها نگذار شرافت را
فرزند زمانه‌ی فردا؛

تو که خواهی آمد و بر ویرانه‌های ما، خانه‌ای نو خواهی ساخت...
برای تو می‌نویسم، نه از سر دانایی که از دل زخمی تجربه؛ نه چون فراتر ایستاده‌ام، بل از آن‌رو که درون این نبرد بوده‌ام و زخمِ بی‌شمار بر وجدانم نشسته. اگر روزی نامی داشتی، مقامی یافتی، یا حتی بی‌هیچ نشان و شهرتی، تنها برای خودت زیستی، این را بدان:
تنها دارایی حقیقی تو، شرافت توست.
شرافت، صدایی‌ست که وقتی چراغ‌ها خاموش شد، وقتی کسی نماند که تو را تحسین یا تقبیح کند، از دل تو برمی‌خیزد و می‌پرسد: «آیا با خودت صادق بوده‌ای؟»
شرافت، همان گرمای خاموشی‌ست که نمی‌گذارد شب‌ها آسوده بخوابی، اگر به کسی ظلم کرده باشی؛ و همان نوری‌ست که آرامت می‌کند، اگر حق را گفته باشی، هرچند تنها مانده باشی.

پسرم، دخترم، عزیزترین انسانِ نادیده؛
بزرگان بسیاری را دیده‌ام که شرافت را با شهرت معاوضه کردند. صاحبان قلمی را که نوشتند آنچه دلشان نمی‌خواست، اما جیب‌شان می‌طلبید. روشنفکرانی را که چراغ‌ها را خاموش کردند، مبادا پادشاه، خشمگین شود؛ و مردمانی را که در هیاهوی «بی‌طرفی»، طرفِ قدرت را گرفتند از آنان مباش.
فریب این زمانه را نخور که تو را به «سکوت عاقلانه» دعوت می‌کند که می‌گوید: «زندگی همین است» که پچ‌پچ می‌کند: «بی‌خود برای دیگران نسوز.»
نه. زندگی همین نیست.
انسان، همان لحظه‌ای انسان می‌شود که با خویشتن آشتی کند و آشتی با خویشتن، بدون شرافت ممکن نیست. شرافت، همان نه گفتنی‌ست که هیچ‌کس نمی‌شنود، اما همه‌چیز را تغییر می‌دهد. شرافت، نایستادن در صفِ فرومایگان است، حتی اگر ته صف تنها بمانی.

فرزندم،
شاید روزی نان در گرو تملق باشد، شاید شغلت با دروغ گره خورده باشد، شاید آسایشت را به قیمت چشم‌بستن بر درد دیگران بخرند.
آن روز، اگر حتی به گریه افتادی، این یک جمله را در یاد داشته باش:
هیچ‌چیز، ارزش ندارد که انسان، شرافتش را بدهد و به‌جایش چیزی بگیرد. شرافت، سرمایه‌ای نیست که آن را برای «زمان بهتر» نگه‌داری. یا هستی و داری، یا نداری‌اش و دیگر چیزی نداری.
و شرافت، فراموش نکن، آسان از دست می‌رود و هرگز بازنمی‌گردد.
از آن لحظه‌ای آغاز می‌شود که حقیقتی را می‌دانی و نمی‌گویی. رنجی را می‌بینی و رد می‌کنی. دروغی را می‌شنوی و لبخند می‌زنی.
من از تو نمی‌خواهم قهرمان باشی. از تو نمی‌خواهم همیشه بدرخشی.
فقط از تو می‌خواهم یک چیز را از دست ندهی، هرچقدر هم سخت شد: شرافت.
اگر آن را نگه‌داری، هر کجا باشی، عزیز خواهی بود. حتی اگر بی‌پول، بی‌مقام، بی‌نام؛ و اگر آن را بفروشی، هر چه هم داشته باشی، تهی خواهی ماند.
دوستت دارم، اگر شرافتمند باشی.

فرزندم،
از تو می‌خواهم ژرف‌تر بنگری. شرافت تنها یک اخلاق فردی نیست؛ یک موضع فلسفی‌ست. در میان تمام دوگانگی‌های جهان – سود یا معنا، قدرت یا حقیقت، ترس یا شجاعت – شرافت، همواره انتخاب دشوارتر است؛ و آن‌که راه دشوار را برمی‌گزیند، در حقیقت، خویشتن خویش را برمی‌گزیند. سقراط، نخستین شهیدِ شرافت، جام شوکران را سر کشید، اما دروغ نگفت. چرا؟ چون برای او، مرگ جسم، آسان‌تر از خیانت به جان بود. به شاگردانش آموخت که «نفس نیکو، از جان نیکو برتر است». آیا تو نیز چنین خواهی ایستاد، وقتی همه چیز علیه توست، اما قلبت می‌گوید: حق با توست؟
فردریش نیچه می‌گفت: «کسی که چرایی برای زندگی‌اش دارد، با هر چگونه‌ای خواهد ساخت.»
شرافت، همان «چرایی» ماست. اگر بدانی که چرا نباید به ظلم تن دهی، چرا نباید برای نان، آزادگی بفروشی، آن‌گاه هر دشواری را تاب خواهی آورد.
شرافت، به تعبیر کانت، همان «وظیفه بی‌چشم‌داشت» است. او در بنیاد متافیزیک اخلاق می‌نویسد: «فعل اخلاقی، نه از سر ترس و نه از امید به پاداش که تنها باید از وظیفه برخیزد.»
و این وظیفه، بی‌نیاز از نظاره‌گر است؛ زیرا داور نهایی، خود تویی. خود تویی، وقتی آینه را نگاه می‌کنی. تو ممکن است زیر فشار دروغ‌ها خم شوی، اما اگر شرافتت را نگه داری، ستون فقراتت، راست خواهد ماند؛ زیرا شرافت، تنها سرمایه‌ای‌ست که درون انسان می‌ماند، حتی اگر دنیا بیرونش را ویران کرده باشد. در جهانی که حقیقت دست‌کاری می‌شود، در روزگاری که نفع بر ارزش غلبه کرده، شرافت، آخرین پناهگاه انسان است. اگر آن را نگاه نداری، دیگر کجا پناه خواهی برد؟

فرزندم،
اجازه بده این حقیقت تلخ را به تو بگویم: شرافت، تو را تنها خواهد گذاشت. بله تنها. شرافتمند بودن، در بسیاری از مواقع، به معنای محبوب نبودن است؛ یعنی گفتنِ «نه» در زمانی که همه «آری» می‌گویند؛ یعنی رد کردنِ نفعی که همه آن را بلعیده‌اند؛ اما تو تنها نیستی. تو در صفی ایستاده‌ای که سقراط، اسپینوزا، روسو، گاندی و تاگور پیش‌تر در آن ایستاده‌اند. تو در جمع بزرگ مردان و زنانی هستی که نامشان شاید از کتاب‌ها پاک شده باشد، اما بر ضمیر بیدار تاریخ، حک شده است. به یاد داشته باش سخن آرتور شوپنهاور را: «نبوغ، در اقلیت است؛ فضیلت، در تنهایی شکوفا می‌شود.»

شرافت، گاه یعنی ایستادن، حتی اگر کف نزنند. حتی اگر تهمتت زنند. حتی اگر حذف شوی؛ و تو باید برای این آماده باشی. دوران ما، دوران «قهرمان گمنام» است. شرافت، با سکوت عجین شده؛ و شرافتمندان، بی‌پرچم می‌زیند. تو شاید روزی باشی که در محل کار، زیر فشار دروغ، حقیقت را بگویی و اخراج شوی. شاید در خانواده، حرف حق بزنی و تنها بمانی. شاید در جمعی فریاد بزنی، اما مسخره شوی.
اما فراموش نکن: هیچ‌چیز مقدس‌تر از وجدانی نیست که آسوده می‌خوابد.
و هیچ پیروزی‌ای، بالاتر از این نیست که در روز آخر، به خودت نگاه کنی و بگویی: «فروختی، اما من نه.»
این است شرافت. نه تاج دارد، نه نان می‌آورد، نه تشویق می‌طلبد؛ اما تو را انسان نگه می‌دارد، آن‌گاه که دیگران سقوط کرده‌اند.
پس اگر روزی کسی پرسید: «برای چه زیستی؟» سینه‌ات را راست بگیر، لبخند بزن و بگو:
برای شرافت.

فرزندم،
ما از عصر شلاق، وارد عصر شلاق‌های نامرئی شده‌ایم. دیگر کسی برای باورش به زندان نمی‌افتد، بلکه به آرامی در انبوهِ فریادهای بی‌معنا، گم می‌شود. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که بزرگ‌ترین تهدید برای شرافت، خرد شدن صدای انسان در طوفان تماشا است. اینجا، همه چیز نمایش است. حتی درد، حتی حقیقت، حتی اعتراض.
اما شرافت، به‌عکسِ آن، نادیدنی است. شرافت همان کاری‌ست که در تنهاییِ پشتِ صفحه‌کلید می‌کنی؛ همان چیزی‌ست که وقتی «می‌توانی فریب دهی» اما نمی‌دهی، خودش را نشان می‌دهد. شرافت، ایستادن در برابر الگوریتم است؛ در برابر وسوسه‌ی «بیشتر دیده شدن»، ولو به قیمت دروغ گفتن، تحقیر کردن، اغراق کردن.
تو در جهانی زاده شده‌ای که هویت، با لایک تعریف می‌شود و ارزش، با ویو. در این بازار شلوغ، شرافت یک سکوت باشکوه است. یک نه گفتن بی‌تماشا.

شرافت یعنی اینکه در صفحه‌ای که همه خود را بزک کرده‌اند، تو خودت بمانی. در طوفان تمجید و تقبیح، به قطب‌نمای وجدانت وفادار بمانی، نه به هراس از طرد شدن.
مارشال مک‌لوهان می‌گفت: «رسانه، خود پیام است...»

امروز این رسانه‌ها، ما را شکل می‌دهند؛ اما شرافت یعنی رسانه را ابزار نگاه داشتن، نه معمار وجدان شدن؛ یعنی اگر بستر فریاد عدالت شد، فریاد بزنی؛ اگر بسترِ دروغ شد، سکوت کنی و بروی.
در این عصر، شرافت آن‌چنان در معرض فرسایش است که گاه باید روزی ده بار، خود را بازآفرینی کنی. باید از خود بپرسی:
ـ آیا حقیقت را گفتم؟
ـ آیا حرفی که زدم، به‌خاطر رضای وجدان بود یا رضایت دنبال‌کنندگان؟
ـ آیا کسی را بی‌آنکه بداند، خُرد کردم تا بزرگ‌تر به‌نظر برسم؟

شرافت، فرزندِ وجدان است، نه هوش رسانه‌ای؛ و چه بسا، شرافتمندانِ این عصر، گمنام‌تر و مظلوم‌تر از پیشینیان خودند، چون دشمنشان مرئی نیست؛ چون دشمن، نرم است، لغزنده است، شبیهِ «امکانات» است.
و تو باید این دشمن را بشناسی، با او نجنگی، اما تن به او نسپاری.
یاد بگیر که گاهی با یک کلیک، می‌توان انسان بود یا نبود. با یک سکوت، می‌توان شرافتمند ماند یا سقوط کرد.

تو هر روز در معرض داوریِ بی‌پایانِ دیگرانی هستی که شاید خود را نشناسند، اما تو را قضاوت می‌کنند. پس یاد بگیر تنها داوری که باید برایش بایستی، خویشتنِ خویش است؛ و اوست که در هر شب، پیش از خواب، می‌پرسد: آیا امروز شرافتمند بودی؟
تو اگر شرافتمند باشی، می‌توانی در عصر تماشا، غایب باشی اما مؤثر. خاموش باشی اما حقیقت‌گو. تنها باشی اما سربلند و این، تنها راه نجات ماست.

فرزندم،
اکنون باید از دشوارترین میدان سخن بگویم: سیاست.
اینجا جایی‌ست که شرافت، یا چون فولاد آبدیده می‌شود، یا چون نقره‌ی نازک، به‌سرعت می‌شکند. سیاست، عرصه‌ی تصمیم‌های دردناک است؛ تصمیم‌هایی که گاه میان دو خطا باید انتخاب کرد، نه میان خیر و شر؛ اما حتی در سخت‌ترین مخمصه‌ها، شرافت، همان ریسمان نازکی‌ست که اگر نگاهش داری، سقوط نمی‌کنی.
ما فریب خورده‌ایم، فرزندم. به ما آموخته‌اند که شرافتمند نمی‌توان در قدرت ماند؛ که پاکی، ناپایداری می‌آورد؛ که سیاست، آلوده است و آلوده می‌طلبد؛ اما این دروغی‌ست که ماندگاران گفته‌اند، نه ماندگاران شریف.

به یاد بیاور مارکوس اورلیوس را، امپراتور فیلسوفی که نوشت:
«برای نیک‌زیستن، کافی‌ست که نیک‌دل باشی، حتی در اوج قدرت.»

او در میانه‌ی قدرت و مرگ، دفترچه‌ای پر از اندیشه‌ی پاک بر جا گذاشت، نه لشکری از رعب و قساوت. این یعنی می‌توان صاحب قدرت بود و همچنان با وجدان زیست.
و یاد کن از نلسون ماندلا که پس از ۲۷ سال زندان، کینه نجُست، قدرت را بلع نکرد و در اوج، بخشید. او شرافت را بالاتر از سیاست دید. شرافت یعنی همین؛ سرفرازی در هنگامه‌ی سازش، ایستادگی در گرداب منفعت؛ اما این را بدان: شرافت در سیاست، «نتیجه‌گرا» نیست. گاه باختن، شریف‌تر از پیروزی‌ست. گاهی باید برنده نبود تا انسان ماند. شرافت سیاسی، یعنی نه گفتن به دروغ حتی اگر به قیمت کرسی باشد.
یعنی روشنگری، حتی اگر مردم هنوز مه‌آلود باشند؛ یعنی نه خضوع در برابر اقتدار و نه فریب دادن توده‌ها. سیاست، بدون شرافت، چیزی جز مافیا نیست؛ و شرافت، بی حضور در امر سیاسی، به‌تدریج به بی‌تفاوتی می‌لغزد.

تو اگر روزی وارد قدرت شدی، یادت باشد:
با هر امضایی که زیر یک ظلم می‌زنی، بر پیشانی وجدان خویش، داغ ننگی حک می‌کنی؛ و با هر مقاومتی در برابر دروغ، یک آجر بر کاخ آینده‌ی این ملت می‌گذاری، هرچند کوچک، هرچند بی‌نام. سیاست، صحنه‌ی وسوسه‌هاست؛ اما شرافت، آن است که وسوسه را ببینی، بفهمی و باز رد کنی. شرافت، نه به این است که هرگز به قدرت نرسی، بلکه به آن است که اگر رسیدی، قدرت، تو را نَبَرد.

فرزندم،
اکنون بگذار از هنر سخن بگویم، این مرز باریک میان آفرینش و اغوا، میان زیبایی و فریب. هنر، اگر شرافت نداشته باشد، بدل می‌شود به تجارتِ تصویر. به بازی با ذهن‌ها، به زینتِ دروغ‌ها؛ اما هنری که شرافتمند باشد، می‌تواند قلب‌ها را پاک کند، خاک از دیده‌ها بروبد و آدمی را به خویشتن خویش بازگرداند. آیا تو می‌دانی که در روزگاری که معناها فروریخته‌اند، هنر چگونه می‌تواند امید را زنده نگه دارد؟ آیا می‌دانی که یک بیت، یک تصویر، یک قطعه موسیقی، اگر از سر صدق برخیزد، از هزاران نطق پرطمطراق کاری‌تر است؟ آری، شرافت هنرمند، در آن است که دروغ نگوید، حتی اگر تمام سالن‌ها انتظارش را بکشند.

تو باید بدانی که هنر، دو راه پیش پای تو می‌گذارد:
راه نخست، هنر برای فروش است؛ هنرِ اغوا، هنرِ رنگ و لعاب بی‌ریشه. هنری که هیجان می‌سازد، اما آگاهی نه.
و راه دوم، هنر برای حقیقت است. هنری که ممکن است در سکوت بماند، اما با هر واژه‌اش، وجدان‌ها را بیدار می‌کند.
یاد کن از داستایفسکی که می‌گفت:
«زیبایی، جهان را نجات خواهد داد.»

اما نه هر زیبایی؛ بلکه زیبایی‌ای که ریشه در صدق دارد، در درد دارد، در شهامتِ اعتراف دارد.
یاد کن از سعدی که در بحر عشق و اخلاق، هر بیتش را بر پایه‌ی شرافت انسانی سرود؛ یا از شاملو که وقتی شعرش را به واژه‌فروشی بدل نکرد، گفت:
«من به راه خود می‌روم…»

شرافت هنری، در زمانه‌ی ما، دشوارتر از همیشه است؛ زیرا امروز بازارها، شهرت را جایگزین معنا کرده‌اند؛ و تعداد لایک‌ها، جایگاه اثر را تعیین می‌کند، نه میزان راستی‌اش.
اما تو – اگر خواستی هنرمند باشی – باید خود را از این بیماری پاک بداری. آثار شرافتمند، همیشه ماندگارند. حتی اگر در لحظه، شنیده نشوند. اثر بی‌شرافت، حتی اگر فریاد بزند، فردا خاکستر می‌شود.
تو، ای هنرمند فردا، اگر روزی تریبونی یافتی، هرگز آن را صرف راضی کردن توده نکن. توده، گرسنه است، نه از نان که از معنا.
و آن‌که نان بدهد اما معنا را دریغ کند، خیانت‌کار است.
شرافت هنری، یعنی آفرینش در برابر تباه شدن؛ یعنی نقاشی که دروغ نمی‌کشد، نویسنده‌ای که وجدان نمی‌فروشد، کارگردانی که ابتذال را نقد می‌کند، نه تجلیل.
اگر هنر، آینه‌ی جهان است، پس مباد که این آینه را به تمجیدِ زشتی‌ها آغشته کنی.
اگر خواستی، بنویس، بخوان، بنواز، اما همیشه، همیشه بپرس:
آیا این که می‌سازم، به شرافت انسانی کمک می‌کند؟ یا فقط می‌فروشد؟
اگر پاسخ اولی بود، تو هنرمندی. اگر دومی بود، تو فقط فروشنده‌ای با ابزار متفاوت؛ و تو خلق نشدی تا فقط بفروشی؛ تو خلق شدی تا بجویی، بسازی و معنا ببخشی.

فرزندم،
اکنون که این نامه‌ بلند به پایان می‌رسد، می‌خواهم چیزی فراتر از توصیه، در گوش جانت زمزمه کنم:
شرافت را تنها برای خودت نگاه ندار. آن را وقف آینده کن.
تو در جهانی زاده شده‌ای که سرعت، جای تأمل را گرفته و مصرف، جای تأمل را. آنچه ارزش دارد، باید فورا در چشم بیاید و آنچه دیر می‌رسد، فراموش می‌شود؛ اما شرافت، فرزند صبر است، نه شتاب. فرزند بی‌تابی نیست، بلکه فرزند تداوم است. شرافت، مثل درختی‌ست که تو امروز می‌کاری، اما سایه‌اش شاید فقط بر نسل بعد بیفتد.
اگر تو امروز دروغ نگویی، شاید فردا فرزندت جسارت حقیقت گفتن بیابد. اگر امروز بر سر اصولت بایستی، شاید دانشجویی که از تو می‌آموزد، روزی در جایگاه قدرت، مقابل فساد بایستد. شرافت، وراثت خونی نیست؛ وراثت روحی‌ست.
تو می‌توانی خانه‌ای به فرزندت ندهی، پولی باقی نگذاری، اما اگر شرافت را بیاموزانی، او غنی‌تر از هزار وارث خواهد بود.
یادآور باش که «میراث» در تاریخ، گاه با نام‌هایی عجین است که خود هرگز نخواستند به تاریخ درآیند. آنها فقط شرافت ورزیدند و رفتند. نام ماند، راه ماند و وجدان نسل‌ها از خاکسترشان برخاست.
همچون سنه‌کا که دربار را ترک کرد، اما فلسفه را نجات داد؛
همچون ابن‌سینا که دانشش را به سلطه نفروخت، حتی در تبعید نوشت و به نسل‌ها امید داد.
فرزندم، روزی خواهد آمد که دیگر من نباشم. نه صدایم، نه قلمم، نه حضورم؛ اما اگر شرافت را بیاموزی، من در تو ادامه می‌یابم.
در هر انتخاب دشوارت، در هر سکوت سنگینت، در هر نه‌ای که به ابتذال می‌گویی، من آنجا خواهم بود.
پس اکنون این نامه را نه چون سخن پایان که چون امانت آغاز بدان.

اگر به جایی رسیدی، اگر بلند شدی، اگر چشم‌ها به تو دوخته شد، یادت باشد:
آنچه تو را بالا برد، استعدادت بود؛
اما آنچه تو را بالا نگه می‌دارد، شرافتت است.
و این شرافت، تو را نجات خواهد داد، وقتی همه‌چیز فرو می‌ریزد.
این آخرین حرف من است: فرزندم، بزرگ شدن مهم نیست، بزرگ ماندن است که دشوار است؛ و هیچ‌کس بزرگ نمی‌ماند، مگر آن‌که شریف بماند.

با مهری بی‌کران
دوستدارت قربان عباسی


نظر خوانندگان:


■ درود و سلام، جناب قربان عباسی گرامی
نامه زیبایت را در دو زمان مختلف خواندم و یاد گرفتم و آموختم و برای ده دوست نزدیک هم فرستادم، قبلا چند مقاله هم از شما خوانده بودم و نوشته هایت با انسان حرف می زند و صداقتی در آن نهفته است، امیدوارم روزی این نامه شما در مدارس تدریس شود، یک نوع زندگی کردن است و اضافه کنم بیداری خیلی مهم است و در لحظه بودن و ذهن از سود و زیان پاک شود آنوقت نور آگاهی و شرافت روشن می شود، برایتان بهترین ها آرزومندم و این نامه در روزگاران خواهد ماند.
با احترام و مهر


■ بسیار ممنونم از متن زیبا و صحیح آقای عباسی. از عمل، فکر و فعالیت نسل جوان ایرانی بسیار خرسندم. زمان درگیری های اوپوزیسیون قدیمی به جا مانده از ۵۷ گذشته است. نسل جدید با بینش و تخصص راه خود را به دور از پروپاگاندا و هیاهوی سیاسی می‌پیماید و آینده‌ای زیبایی را نوید می‌دهد.
پدربزرگ من در زمان صدارت محمد مصدق نماینده انتخابی مستقل بود. زمان زیادی نگذشت که در پی کودتای ۲۸ مرداد مجلس منحل شد و او به همراه بسیاری نمایندگان دیگر دستگیر شد و به زندان افتاد. او پس از ماه‌ها زندانی با دست و پای شکسته در بیابان های جنوب تهران رها شد. او مرده بود اگر چند روستایی او را اتفاقا نیافته بودند. بگذریم از اینکه چند دهه از تمام حقوق اجتماعی و سیاسی محروم بود و هر سه ماه یکبار بایستی برای بازجویی به اداره ساواک مراجعه می‌کرد. او شرافت را پاس می‌داشت. در اواخر عمرش در سن ۹۵ سالگی در یک جمع خانوادگی از او پرسیدم که چه توصیه و نصیحتی برای نوه هایش دارد. پاسخ او را به همه‌ی نسل های جوان امروز و فردا توصیه می کنم. او ضمن فروتنی که نوه هایش عاقل و تحصیل کرده‌اند و نیازی به نصیحتش ندارند، گفت: همان را بگویند که فکر می‌کنند و همان را عمل کنند که گفته‌اند. شرافت برای من به سادگی همین جمله است.
به یاد او بهرام اقبال


■ سلام. نامه زیبایی است اما برای من که در دهه شصتم زندگی هستم. با آیندگان به زبان و ادبیات گذشته سخن گفتن تاثیر بسیار ناچیز دارد. بهتر است نوشته‌ی ارزشمندتان را به زبان و ادبیات و کلمات مورد علاقه نسل الفا و بتا و... بنویسید.
عزت زیاد / موسوی





نظر شما درباره این مقاله:







کمپین فشار ترامپ به نفع بی‌بی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 14:09

کمپین فشار ترامپ به نفع بی‌بی


باراک راوید / اکسیوس

رئیس جمهور ترامپ در حال فشار آوردن به اسرائیل برای توقف محاکمه فساد بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، است و تهدید ضمنی خود را مبنی بر تعلیق کمک‌های نظامی در صورت ادامه “شکار جادوگران” مطرح می‌کند.

چرا این موضوع مهم است: روسای جمهور ایالات متحده مدت‌هاست که کمک به اسرائیل را به عنوان یک تعهد مقدس و دو حزبی تلقی می‌کنند. مداخله بی‌سابقه ترامپ ظاهراً امنیت ۱۰ میلیون اسرائیلی را به پیگرد قانونی یک مرد گره زده است.

پست ترامپ در تروت‌سوشیال ـــ که در آن ادعا کرد “شکار جادوگران سیاسی” در مذاکرات با ایران و حماس اختلال ایجاد می‌کند ـــ دومین پست او در سه روز در مورد محاکمه نتانیاهو بود.

این پست پس از تصمیم قضات اسرائیلی برای رد درخواست نتانیاهو برای به تعویق انداختن جلسه دادرسی به مدت دو هفته، با رد استدلال او مبنی بر اینکه سیاست خارجی و خواسته‌های امنیت ملی مستلزم تعویق است، منتشر شد.

آنچه آنها می‌گویند: ترامپ نوشت: “کاری که آنها [دستگاه قضایی] در اسرائیل با بی‌بی نتانیاهو می‌کنند وحشتناک است.” «او یک قهرمان جنگ و نخست وزیری است که با همکاری ایالات متحده، موفقیت بزرگی در خلاص شدن از شر تهدید هسته‌ای خطرناک ایران به دست آورد.»

ترامپ ادعا کرد که نتانیاهو «در حال مذاکره برای توافقی با حماس است که شامل بازگرداندن گروگان‌ها نیز می‌شود» و این سوال را مطرح کرد که چگونه اسرائیل می‌تواند رهبر خود را مجبور کند «تمام روز را برای هیچ و پوچ در دادگاه بنشیند».

او سپس هشدار داد: «ایالات متحده آمریکا سالانه میلیاردها دلار، بسیار بیشتر از هر کشور دیگری، برای حفاظت و حمایت از اسرائیل هزینه می‌کند. ما این را تحمل نخواهیم کرد.»

این بیانیه غیرمعمول به طور گسترده به عنوان تلاشی برای اعمال فشار بر اسرائیل برای لغو محاکمه تفسیر شد.

ترامپ حدود ساعت ۱ بامداد یکشنبه به وقت شرق آمریکا، دوباره در Truth Social پست گذاشت و نوشت: «توافق را در غزه انجام دهید. گروگان‌ها را پس بگیرید!!!»

نتانیاهو پست روز شنبه ترامپ را که خواستار لغو محاکمه‌اش در «ایکس» شده بود، به اشتراک گذاشت: «دوباره از شما متشکرم، @realDonaldTrump. با هم، خاورمیانه را دوباره باشکوه خواهیم کرد!»

بررسی واقعیت: مذاکرات بین اسرائیل و حماس همچنان متوقف مانده است ـــ بخشی از آن به دلیل امتناع نتانیاهو از تعهد به پایان دادن به جنگ غزه.

در همین حال، ایران هنوز آمادگی خود را برای مذاکرات مستقیم با ایالات متحده اعلام نکرده است. مشخص نیست که محاکمه نتانیاهو چگونه به طور معناداری در هر دو مسیر اختلال ایجاد خواهد کرد.

پیش‌زمینه خبر: نتانیاهو به اتهام رشوه، کلاهبرداری و نقض اعتماد در سه پرونده جداگانه محاکمه می‌شود.

او متهم به پذیرش بیش از ۲۰۰۰۰۰ دلار هدیه از بازرگانان ثروتمند و اعطای مزایای نظارتی به ارزش صدها میلیون دلار به یک غول مخابراتی در ازای پوشش خبری مطلوب است.

این محاکمه چهار سال به طول انجامیده است، که بخشی از آن به دلیل تاکتیک‌های مکرر نتانیاهو برای تأخیر قانونی است. رئیس سابق شین بت اسرائیل، نخست وزیر را به تلاش برای استفاده از اختیارات اجرایی برای متوقف کردن پرونده متهم کرده است.

روز چهارشنبه، ترامپ علناً خواستار «لغو فوری» محاکمه فساد نتانیاهو ـــ یا عفو نتانیاهو ـــ شد. این اولین باری بود که او چنین درخواست مستقیمی می‌کرد.

ترامپ به ندرت علناً در مورد محاکمه صحبت کرده است. تنها یک روز قبل، پس از نقض آتش‌بس توسط اسرائیل و ایران که توسط رئیس جمهور برقرار شده بود، او آشکارا از نتانیاهو ناامید به نظر می‌رسید.

اما با توجه به این موضوع، این دو رهبر اکنون خود را برای یک پیروزی بزرگ پس از بمباران موفقیت‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران توسط آمریکا و اسرائیل آماده می‌کنند.

پشت صحنه: یک مقام کاخ سفید به اکسیوس گفت که اولین پست ترامپ در روز چهارشنبه ـــ که در هواپیمای ایر فورس وان نوشته شده بود ـــ ناشی از یک مقاله سیاسی بود که او در راه بازگشت به واشنگتن از اجلاس ناتو در لاهه خوانده بود.

این مقام رسمی این پست را خودجوش و بدون هماهنگی با نتانیاهو توصیف کرد.

این مقام گفت: «رئیس جمهور در مقاله خواند که بی‌بی باید روز دوشنبه در دادگاه باشد و فکر کرد که این دیوانگی است. او با آنچه بی‌بی تجربه می‌کند، احساس همدردی کرد و تصمیم گرفت چیزی در مورد آن بنویسد.»

اما در اسرائیل، بسیاری این اقدام ترامپ را بخشی از یک استراتژی گسترده‌تر دانستند. یائیر لاپید، رهبر مخالفان، گفت که رئیس جمهور سابق نباید در یک روند قانونی در یک کشور مستقل و دارای حاکمیت دخالت کند.

لاپید به سایت خبری اسرائیلی Ynet گفت: «اما من حدس می‌زنم که او این کار را به عنوان غرامتی به بی‌بی در ازای پایان دادن به جنگ غزه انجام می‌دهد. به نظر می‌رسد این کار ترامپ باشد.»

در میان سطور: پاسخ گرم نتانیاهو فقط سوءظن‌ها در مورد هماهنگی را افزایش داد.

نخست وزیر ـــ که پیش از این بیل کلینتون، باراک اوباما و جو بایدن را به دخالت در سیاست اسرائیل متهم کرده بود ـــ از مداخله ترامپ تمجید کرد و آن را از طریق بیانیه‌های رسمی و پست‌های رسانه‌های اجتماعی تقویت کرد.

دن شاپیرو، سفیر سابق ایالات متحده در اسرائیل، به اکسیوس گفت: «این عقده امپراتوری ترامپ در کار است.» شاپیرو گفت: «او فکر می‌کند اگر روی فردو بمب بیندازد و به اسرائیل کمک مالی کند، می‌تواند به قضات اسرائیلی دیکته کند که چگونه حکم بدهند. ما احتمالاً هرگز شاهد مداخله آشکارتر ایالات متحده در امور داخلی اسرائیل نبوده‌ایم. این کار جواب نخواهد داد.»

آنچه باید دید: تنها مقامی که اختیار لغو محاکمه نتانیاهو را دارد، گالی بهاراو-میارا، دادستان کل اسرائیل است. احتمال انجام این کار توسط او عملاً صفر است.

اما نتانیاهو و متحدانش برای تصمیم کابینه مبنی بر اخراج او تلاش کرده‌اند و فشار عمومی ترامپ می‌تواند این تلاش را تشدید کند.

دیوان عالی اسرائیل احتمالاً چنین اقدامی را رد خواهد کرد، اما این درگیری می‌تواند بحران قانون اساسی را شعله‌ور کند و کشور را دوباره به آشفتگی سیاسی که قبل از حملات حماس در ۷ اکتبر گریبانگیر آن بود، فرو ببرد.




نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ در پی نابودی اسرائیل؟ / احمد زیدآبادی ">
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 13:07

ترامپ در پی نابودی اسرائیل؟ / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







ایران بر لبه تیغ ایستاده است
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 12:55

ایران بر لبه تیغ ایستاده است


راجر کوهن

نیویورک تایمز، ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵

پس از جنگ با اسرائیل و آمریکا، ایران بر لبه تیغ ایستاده است

روکسانا صابری احساس می‌کرد دوباره به سلول زندانش در تهران بازگشته است. وقتی تصاویر بمباران زندان اوین، این بازداشتگاه بدنام  که در قلب سرکوب سیاسی جمهوری اسلامی قرار دارد، توسط اسرائیل را تماشا می‌کرد، لرزه به جانش افتاد و خاطرات سلول انفرادی، بازجویی‌های بی‌وقفه، اتهامات ساختگی جاسوسی و محاکمه نمایشی‌اش در دوران ۱۰۰ روز زندان در سال ۲۰۰۹ دوباره برایش زنده شد.

مانند بسیاری از ایرانیان در داخل و خارج کشور، صابری نیز دچار تردید بود و میان آرزوی فروپاشی حکومتی که می‌تواند استعدادهای عظیم کشور را آزاد کند، و نگرانی برای جان خانواده و دوستانش، در حالی که شمار قربانیان غیرنظامی رو به افزایش بود، در نوسان قرار داشت. اشتیاق برای آزادی و میل به برقراری آتش‌بس با هم در تعارض بودند.

صابری، ۴۸ ساله، شهروند دو تابعیتی ایران و آمریکا و نویسنده‌ای که مدتی از حرفه روزنامه‌نگاری فاصله گرفته است، می‌گوید: «برای لحظه‌ای تصور کردم شاید بتوانم دوباره در دوران زندگی‌ام ایران را ببینم. همچنین به این فکر کردم که چقدر مسخره بود که جمهوری اسلامی دهه‌ها هزاران فعال حقوق زنان، مخالفان و دیگران را به جاسوسی متهم کرد، در حالی که نتوانست جاسوسان واقعی را شناسایی کند.»

این جاسوسان، عمدتاً از سرویس اطلاعات خارجی موساد اسرائیل، تا بالاترین سطوح سیاسی و نظامی ایران نفوذ کرده بودند. اکنون پرسش این است که جمهوری اسلامی لرزان و گرفتار در بحران شدید اقتصادی با آنچه رئیس‌جمهور میانه‌رو، مسعود پزشکیان، «فرصتی طلایی برای تغییر» خوانده، چه خواهد کرد؟ این لحظه، در عین حال، دوره‌ای است آکنده از خطر شدید — حتی خطر وجودی — که در پی جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل پدید آمده؛ جنگی که ایالات متحده نیز برای مدتی کوتاه در آن درگیر شد.

این عملیات نظامی تا مرز سرنگونی استبداد آخوندی که غنی‌سازی اورانیوم را به نماد غرور ملی ایران تبدیل کرده، پیش رفت، اما از کشتن آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ۸۶ ساله جمهوری اسلامی، باز ایستاد — با وجود آنکه نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، گفته بود که مرگ آیت‌الله به «پایان جنگ» منجر خواهد شد. اکنون جمهوری اسلامی، که ۴۶ سال از تأسیس آن می‌گذرد، به سختی به حیات خود ادامه می‌دهد.

این ادامه بقا در شرایطی است که «محور مقاومت» — که با هزینه‌های هنگفت از طریق حمایت از نیروهای نیابتی ضدغربی از لبنان تا یمن شکل گرفته بود — فرو پاشیده است؛ زیرساخت‌های پرهزینه هسته‌ای ایران — که نه بمبی تولید کرد و نه چراغی را روشن — در بمباران‌ها به شدت آسیب دیده‌اند؛ و ایران ناگزیر شد حریم هوایی خود را به دشمنانش واگذارد — و این همه در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی خود را پیروز می‌داند.

خامنه‌ای که خود را پاسدار انقلاب ضدغربی و دینی پیروز شده در سال ۱۹۷۹ می‌داند، در ویدئویی که پنج‌شنبه از مکانی نامعلوم منتشر شد و به شایعات مربوط به مرگ او پایان داد، گفت: «جمهوری اسلامی پیروز شد.»

او در حال اجرای بازی بقا است — بازی‌ای که با احتیاط همراه است و اکنون با بزرگ‌ترین آزمون در ۳۶ سال رهبری‌اش روبرو شده است.

صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده چتم‌هاوس لندن، می‌گوید: «برای درک ایران، خامنه‌ای و اطرافیانش، باید فهمید که در دیدگاه آن‌ها، صرف بقای جمهوری اسلامی، یک پیروزی محسوب می‌شود.»

انقلاب در گذرگاه سرنوشت

تنش‌ها درباره نحوه مواجهه با بحرانی که در پی جنگ پدید آمده، از هم‌اکنون آشکار شده است.

به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور پزشکیان خواهان یک بازنگری با رویکرد لیبرال و ترمیم روابط با غرب از طریق یک توافق هسته‌ای احتمالی است. او در روزهای اخیر از «فرصتی برای تغییر دیدگاه‌مان درباره حکومت‌داری» سخن گفته است.

هنوز مشخص نیست منظور دقیق او چه بوده، اما بسیاری در ایران خواهان تقویت نهادهای انتخابی و تبدیل رهبر به چهره‌ای بیشتر نمادین و نه منبع نهایی قدرت هستند. آن‌ها یک جمهوری اسلامی می‌خواهند که بیشتر جمهوری باشد تا اسلامی؛ جایی که زنان از قدرت بیشتری برخوردار باشند و نسل جوان دیگر خود را زیر سلطه ساختاری روحانی و سالخورده احساس نکند.

آیت‌الله خامنه‌ای اصرار دارد که حمله اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای «به هیچ نتیجه مهمی دست نیافت»، اما وزیر امور خارجه، عباس عراقچی، روز پنج‌شنبه این ارزیابی را زیر سؤال برد و گفت تأسیسات هسته‌ای کشور «آسیب قابل توجه و جدی» دیده‌اند.

تندروها هرگونه اختلاف نظر را نشانه‌ای از خطر می‌دانند. از نگاه آن‌ها، هرگونه امتیازدهی، نویدبخش سقوط است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، یعنی ۶۹ سال پس از تأسیس آن، و «انقلاب‌های رنگی» که دموکراسی غربی را به کشورهای پسا-شوروی آورد، تأثیری عمیق بر خامنه‌ای و اطرافیانش گذاشت.

تندروها به هرگونه توافق هسته‌ای مشکوک‌اند و مصرانه معتقدند ایران باید حق غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود را حفظ کند؛ موضوعی که اسرائیل و ایالات متحده آن را غیرقابل قبول می‌دانند. این طیف همچنین حضوری پررنگ در نهاد قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند — نهادی که از نظر قدرت، در جایگاهی بالاتر از هر نهاد دیگر در کشور قرار دارد.

صنم وکیل می‌گوید شمار اعضای سپاه بین ۱۵۰ تا ۱۹۰ هزار نفر برآورد می‌شود. آن‌ها با در اختیار داشتن بخش‌های گسترده‌ای از اقتصاد کشور، منافعی عمیق و نهادینه در تداوم حیات حکومت دارند. سپاه همان حائل سازمانی عظیمی است که بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه، پیش از سقوط سال گذشته‌اش در اختیار نداشت.

در حال حاضر، همان‌طور که در سال ۲۰۰۹ نیز در پی یک خیزش بزرگ مردمی و تهدید سرنگونی جمهوری اسلامی روی داد، ایران کارزار سرکوبی را آغاز کرده که شامل صدها بازداشت، دست‌کم سه اعدام، و استقرار نیروهای سپاه و بسیج در مناطق کردنشین و دیگر نواحی ناآرام بوده است.

مردم ایران پیش از این نیز این صحنه را دیده‌اند. برخی از آن‌ها می‌پرسند که جنگ برای چه بود، اگر قرار است بار دیگر با سرکوب و خشونت مواجه شوند؟ عبدالخالق عبدالله، استاد برجسته علوم سیاسی در امارات متحده عربی، می‌گوید: «مردم می‌خواهند بدانند چه کسی مسئول این شکست‌های پیاپی است، اما رهبری وجود ندارد که در برابر حکومت بایستد. جمهوری اسلامی ضعیف ممکن است چهار یا پنج سال دیگر دوام بیاورد.»

این ضعف عمیق به نظر می‌رسد. «پیروزی»‌ای که آقای خامنه‌ای ادعا می‌کند، نمی‌تواند این واقعیت را پنهان کند که ایران اکنون به کشوری با قدرت بازدارندگی نزدیک به صفر تبدیل شده است.

جفری فلتمن، عضو مهمان در مؤسسه بروکینگز در واشنگتن و از معدود آمریکایی‌هایی که به‌عنوان معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۲ با رهبر جمهوری اسلامی دیدار کرده، می‌گوید: «می‌توانم تصور کنم که در اعماق پناهگاهش، اولویت اصلی خامنه‌ای باید این بوده باشد که چگونه بازدارندگی‌ای را بازسازی کند که بر برنامه هسته‌ای، برنامه موشکی و نیروهای نیابتی مسلح استوار بود — که حالا همه آن‌ها در هم شکسته‌اند.»

فلتمن در ادامه می‌گوید: «خامنه‌ای به‌شدت به فریبکاری و جنگ‌طلبی ایالات متحده بدبین بود. چشمانش مهربان به نظر می‌رسید، اما حرف‌هایش — که با لحنی آرام و یکنواخت بیان می‌شد — هیچ شباهتی به مهربانی نداشت.»

پارانویا، نهادینه شده است

آیت‌الله روح‌الله خمینی، سلف آقای خامنه‌ای، در سال ۱۹۷۹ با پیروزی در انقلابی که شاه، مهره‌ای وابسته به غرب سکولار و فاسد، را سرنگون کرد، وعده آزادی داد. اما این وعده محقق نشد. خیلی زود، تنش میان آن‌هایی که برای دموکراسی جنگیده بودند و آن‌هایی که حاکمیت دینی را برتر می‌دانستند، آشکار شد.

ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی، کمی بیش از یک سال پس از آغاز به کار، به دلیل به چالش کشیدن سلطه روحانیت، برکنار و از کشور گریخت و به فرانسه پناه برد. در جریان تثبیت قدرت حکومت، هزاران نفر اعدام شدند.

در سال ۱۹۸۰، کشور انقلابی نوپا وارد جنگی شد که صدام حسین، رهبر وقت عراق، با صدور فرمان تهاجم آغاز کرده بود. این جنگ هشت سال به درازا کشید و حدود ۵۰۰ هزار کشته برجای گذاشت — که اکثر آن‌ها ایرانی بودند — تا زمانی که آیت‌الله خمینی، به تعبیر خودش، «جام زهر را نوشید» و پایان جنگ را پذیرفت.

نسلی که آن جنگ را تجربه کرد — نسلی که امروز تا حد زیادی در غرب فراموش شده — اکنون بخش عمده‌ای از نخبگان سیاسی و نظامی ایران را تشکیل می‌دهد. آن‌ها از جنگ با این باور بیرون آمدند که ایالات متحده خیانت‌کار است (با توجه به حمایت نظامی‌اش از عراق)، ایران تاب‌آوری بالایی دارد، و انقلاب، ارزشی است که برای آن خون‌های زیادی ریخته شده و باید حفظ شود.

خانم وکیل می‌گوید: «در بسیاری موارد، آن جنگ نوعی جهان‌بینی پارانوئید یا توطئه‌محور را نهادینه کرد؛ نوعی احساس قربانی‌بودن که باعث شده نخبگان، به‌ویژه خامنه‌ای، از درک تحولات جهان پیرامون‌شان ناتوان باشند.»

تمام این عوامل ساختار «نظام» یا سیستم را شکل داده‌اند — ساختاری که امروز به‌طور کامل نهادینه شده است. تغییر، بسیار دشوار بوده و منازعه، در طول زمان ریشه‌دار شده است. در بیش از چهار دهه‌ای که از انقلاب گذشته، تلاش ایران برای یافتن سازشی پایدار میان دین‌سالاری و سکولاریسم — سازشی که نه به ایمان عمیق اسلامی ملت خیانت کند و نه به گرایش گسترده آن‌ها به ارزش‌های لیبرال — همچنان ادامه دارد.

در برهه‌هایی، این تنش به درگیری‌های خشونت‌بار انجامیده، مانند سال ۲۰۰۹ که بیش از دو میلیون نفر در اعتراض به آنچه انتخاباتی تقلبی و بازگشت محمود احمدی‌نژاد به قدرت می‌دانستند، به خیابان‌ها آمدند.

پیش از انتخابات، هفته‌ها مناظره‌های پرشور تلویزیونی میان نامزدهای ریاست‌جمهوری برگزار شده بود که ده‌ها میلیون نفر از مردم آن را تماشا کردند. همزمان، جنبش سبز با محوریت میرحسین موسوی و شعارهای اصلاح‌طلبانه‌اش به‌سرعت اوج گرفت. اما همه این‌ها به یکباره از بین رفت؛ هنگامی که نیروهای سپاه پاسداران و شبه‌نظامیان بسیجی در روزهای پس از انتخابات با باتوم به جان معترضان افتادند و آن‌ها را به شدت سرکوب کردند.

به‌ندرت — اگر نگوییم هرگز — دو چهره متضاد جمهوری اسلامی این‌چنین آشکار در برابر چشم مردم قرار گرفته بود: یکی سرزنده و آزادی‌خواه، و دیگری خشن و بسته، که با سرعتی گیج‌کننده جای یکدیگر را می‌گرفتند.

در سال‌های اخیر نیز، در ۲۰۲۲، موجی از اعتراضات در پی مرگ مهسا امینی، زن جوانی که پس از بازداشت توسط گشت ارشاد به دلیل نپوشیدن حجاب جان باخت، سراسر ایران را فرا گرفت. این جنبش بازتابی بود از خشم عمیق جامعه نسبت به اینکه روحانیون سالخورده چرا باید به زنان دیکته کنند که چگونه لباس بپوشند — و این اعتراضات تغییراتی نیز به همراه داشت. امروز شمار بسیاری از زنان بدون حجاب در خیابان ظاهر می‌شوند؛ تذکرات کمتر شده و لحن آن‌ها نیز ملایم‌تر است.

توانایی حکومت برای سرکوب اعتراضات، چه از طریق سرکوب خشن و چه با نوعی انطباق تاکتیکی، گویای غریزه بقای قوی آن است — و همین امر، ارزیابی دوام‌پذیری آن را پیچیده می‌سازد، حتی در شرایطی که اکثریت روشنی از مردم ایران با آن مخالف‌اند.

در عین حال، خستگی عمومی مردم پس از یک قرن آشوب، انقلاب، کودتا و خونریزی، آن‌ها را به‌گونه‌ای محافظه‌کار و دل‌زده از تغییرات خشونت‌بار کرده است.

ضرار بلهول الفلاسی، عضو پیشین شورای ملی فدرال امارات متحده عربی که اکنون ریاست یک شرکت مشاوره در حوزه مدیریت ریسک را بر عهده دارد، می‌گوید: «مردم ایران از این‌که منفور و طردشده باشند خسته شده‌اند. برخی حتی از پایان جنگ ناراحت‌تر بودند تا خود جنگ.»

او اضافه می‌کند: «ما در خلیج فارس قدرت‌هایی هستیم که از وضعیت موجود و ثبات حمایت می‌کنیم.»

سقوط جمهوری اسلامی احتمالاً حمایت چندانی در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس — از جمله عربستان سعودی — نخواهد داشت. نه به‌دلیل علاقه به خامنه‌ای، بلکه به این دلیل که این کشورها مایل‌اند کماکان به‌عنوان پناهگاه‌هایی برای آرامش و رفاه باقی بمانند.

جفری فلتمن می‌گوید: «در حال حاضر، هیچ نیروی منسجمی را نمی‌بینم که بتواند در برابر رژیم بایستد. اما اگر اسرائیل نشانه‌ای از بازسازی برنامه هسته‌ای یا موشکی ایران ببیند، بار دیگر حمله خواهد کرد.»

ایران در بن‌بست

روکسانا صابری در روزهای جنگ، در خانه والدینش در ایالت داکوتای شمالی، میان امید و یأس در نوسان بود. برخلاف احتیاط همیشگی‌اش، خود را دید که گذرنامه ایرانی‌اش را از کشو بیرون می‌آورد و حتی به تمدید آن فکر می‌کند.

او از زمان آزادی‌اش در ۱۶ سال پیش، دیگر به ایران بازنگشته است؛ زیرا می‌داند که بازگشت، به‌قول خودش، «بلیت یک‌طرفه» خواهد بود. اما کشش زادگاه دومش — ایران، جایی که شش سال زندگی کرده — همچنان در او زنده است.

می‌گوید: «ایران در دل ماست، در خون ماست، جایی مثل آن در دنیا نیست. من ایرانیان زیادی در دیاسپورا می‌شناسم که اگر رژیم سقوط کند، فوراً برمی‌گردند و برای ساختن کشور کمک می‌کنند. پدرم که در دهه هشتم زندگی‌اش است، وقتش را صرف ترجمه شعر فارسی می‌کند.»

این دیاسپورای پراکنده در نقاط مختلف، از جمله دوبی، حضور دارد. در جریان جنگ، من (نویسنده گزارش) زمانی را با خانواده‌ای ایرانی در دوبی گذراندم — خانواده‌ای که دل‌شان برای بازگشت به تهران پر می‌کشد، اما در حال حاضر از بازگشت می‌ترسند.

شبی را با هم به تماشای فیلمی تأثیرگذار گذراندیم — اثری از بهمن کیارستمی، فرزند کارگردان فقید ایرانی عباس کیارستمی، و راهی ربانی.

این فیلم، که در سال ۲۰۲۴ ساخته شده و مجوز اکران در ایران نگرفته، تصویری زنده از ویرانی‌های پنهان در دل یک خانواده ایرانی است — ویرانی‌هایی ناشی از شکاف بر سر حکومت دینی. پدری مستبد و مذهبی نمی‌تواند بپذیرد که دخترش حجاب را کنار گذاشته است، و دختر نیز نمی‌تواند تحمل کند که صرفاً به‌خاطر این تصمیم، پدرش او را انسانی بد بداند.

پدر می‌گوید: «ما یک جمهوری اسلامی می‌خواهیم.»

دختر که در دهه سوم زندگی‌اش است، پاسخ می‌دهد: «ما جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم، پس راه‌حلی وجود ندارد.»

عضو دیگری از خانواده، دختری نوجوان با حجاب، آرام‌ترین و بی‌تنش‌ترین فرد جمع است. او قانع شده که بهترین راه، «زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند» است. با لبخند می‌گوید: «اگر حجاب نپوشن و برن جهنم، پای خودشونه!»

نام فیلم «بن‌بست» است.




نظر شما درباره این مقاله:







۱۲ درس از ۱۲ روز جنگ!
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 11:33

۱۲ درس از ۱۲ روز جنگ!


مهران صولتی

سیاست نه شرقی نه غربی که متناسب با شرایط پیروزی انقلاب ۵۷ و بسیار آرمان‌گرایانه اتخاذ شده بود برای تامین منافع ملی باید به سیاست واقع‌گرایانه هم شرقی هم غربی تغییر یابد. ایران باید بتواند از فضای رقابت میان این‌دو بخش از جهان برای تامین منافع ملی خود بهره گیرد.

در جهان سراسر تهدید کنونی ما به متحد استراتژیک نیاز داریم. جنگ با اسرائیل نشان داد که گردش به شرق پرهزینه ایران در سال‌های اخیر نتوانسته پشتیبانی جدی چین و روسیه را برای ما به ارمغان آورد و حمایت‌ها عمدتا در حد لفاظی‌های دیپلماتیک باقی مانده است.

در هنگامه تهدید نظامی و به خطر افتادن جان آدمیان امنیت به اولویت نخست همگان تبدیل می‌شود. فقدان توجه اپوزیسیون برانداز نسبت به این اصل بدیهی موجب بروز اشتباه محاسباتی از سوی ایشان در دوران جنگ شد. نمی‌توان خارج‌نشین بود و از مردم زیر بمباران انتظار تغییر نظام سیاسی را داشت.

همبستگی ایدئولوژیک اگر چه در دوران جنگ با عراق راه‌گشا بود ولی با تضعیف ایدئولوژی در سال‌های بعد باید به همبستگی مدنی تبدیل می‌شد. متاسفانه تضعیف هدف‌مند جامعه مدنی در دو دهه گذشته موجب اتمیزه شدن جامعه و بی‌پناه ماندن ایران در مقابل تهدیدات شده است.

نفوذ نتیجه تداوم شکاف تاریخی ملت - حکومت در ایران است. در این میان عواملی مانند تنگناهای اقتصادی، محدودیت آزادی‌های اجتماعی، و ناشنوایی سیستماتیک حکومت نسبت به مطالبات مردم هم به معادله تضعیف حاکمیت/ تقویت ملت دامن زده و آسیب‌های ناشی از عمل‌کرد نفوذی‌ها را افزایش دادند.

روایت‌ها اگر با واقعیت‌ها تناسب نداشته باشند با عادی شدن اوضاع به سرعت رنگ باخته و بی‌اعتمادی به دنبال می‌آورند. جنگ‌ها پیروزی و شکست را در کنار یکدیگر دارند. سیاست‌مداران باید به موازات بیان پیروزی‌ها از شجاعت اعتراف به شکست‌ها هم برخوردار باشند.

جنگ نشان داد که سیاست، عرصه عدم قطعیت و به غایت پیش‌بینی‌ناپذیر است، بنابراین بیان اظهارات قطعی درباره امکان جنگ یا مذاکره می‌تواند صدمات جدی به منافع ملی وارد نماید. در سیاست باید احتمالات را جدی گرفت و از همه ظرفیت‌ها برای دور کردن خطر جنگ بهره جست.

برخورد مسئولانه و میهن‌دوستانه جمعی از زندانیان سیاسی و روشنفکران دور از وطن نشان داد که ایران آینده صرفا از مسیر بازگشت به مردم و جدی گرفتن مشارکت آنان قابل دست‌یابی است. هیچ گونه سخت‌افزار نظامی نمی‌تواند با نرم ‌افزاری به نام سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی جامعه‌ برابری کند.

جنگ نشان داد که میهن دوستی پایدار و موثر نه با پمپاژ مقطعی احساسات ملی از رسانه میلی بلکه با شنیدن صدای مردم، افزایش قدرت نهادهای انتخابی، و جلب مشارکت واقعی ایرانیان در عرصه تعیین سرنوشت محقق می‌شود. از همین‌رو آزادی زندانیان سیاسی می‌تواند یک اقدام اعتمادساز در این برهه تلقی شود.

مصون سازی کشور در قبال تهاجمات آینده نه صرفا از مسیر افزودن بر سازوبرگ نظامی بلکه از طریق مشارکت در اقتصاد جهانی امکان‌پذیر می‌شود. متاسفانه غفلت از نقش ژئوپلیتیک ایران و اهمیت کریدورهای ارتباطی و اقتصادی در دهه‌های اخیر موجب محروم ماندن کشور از امتیاز بازدارندگی ناشی از تعریف منافع مشترک اقتصادی ما با شرق و غرب شده است.

نظام رسانه‌ای کشور که در صدا و سیما تجلی یافته به‌غایت معیوب، شعارزده، و ناکارآمد است. دستگاهی که حتی در روزهای جنگ نیز اهمیت بازتاب تکثر اجتماعی را درک نمی‌کند و آغوش خود را به روی نمایندگان همه گرایش‌های سیاسی- اجتماعی موجود در جامعه نمی‌گشاید. ادامه این مسیر می‌تواند افول جایگاه این رسانه را تسریع نماید.

بزرگ‌ترین خطر برای آینده ایران نه عوارض ناشی از جنگ کنونی بلکه تداوم سیاست امنیتی‌سازی کشور و تعویق برنامه توسعه آن است. به بیان دیگر بازدارندگی واقعی برای کشور تنها از مسیر توسعه پایدار و همه‌جانبه قابل حصول است که نسبتی وثیق با بازتعریف جایگاه و روابط ایران با قدرت‌های جهانی هم دارد.

تلگرام نویسنده
@solati_mehran




نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت اسف‌بار زندان قرچک به روایت آنیشا اسدالهی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 10:55

وضعیت اسف‌بار زندان قرچک به روایت آنیشا اسدالهی





نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت نامناسب مهران رئوف، زندانی سیاسی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 10:45

وضعیت نامناسب مهران رئوف، زندانی سیاسی





نظر شما درباره این مقاله:







در حمله اسرائيل به زندان اوین ۷۱ نفر کشته شدند
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 9:08

در حمله اسرائيل به زندان اوین ۷۱ نفر کشته شدند


اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضائیه ایران، روز یکشنبه گفت که حمله اسرائیل به زندان اوین در تهران، پایتخت ایران، در ۲۳ ژوئن، ۷۱ کشته برجای گذاشت.

به گفته جهانگیر، کشته‌شدگان از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومین که برای ملاقات و یا پیگیری قضایی زندانیان خود به زندان مراجعه کرده بودند و همسایه‌هایی که در مجاورت زندان زندگی می‌کردند، هستند.

سخنگوی قوه قضائیه گفت در این حمله حتی همسایه‌هایی که نزدیک سالن ملاقات و دادیاری زندان اوین زندگی می‌کردند هم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتند.

جهانگیر گفت خسارات وارده به همسایه‌های نزدیک به سالن ملاقات زندان اوین خسارت‌های سنگین مادی و خسارت‌های بدنی است. در روز حمله عده‌ای از خانواده‌ها برای ملاقات و یا پیگیری امور زندانیان خود به اوین مراجعه کرده بودند که متاسفانه سالن مورد اشاره مورد اصابت پرتابه قرار گرفته و تعدادی از هموطنان که در آن‌ محل حضور داشته‌اند یا زخمی شده و یا کشته می‌شوند.

جهانگیر پیش از این گفته بود که بخشی از ساختمان اداری زندان اوین در این حمله آسیب دیده و افرادی کشته و زخمی شده‌اند. قوه قضائیه افزود که بقیه بازداشت‌شدگان به زندان‌های دیگر استان تهران منتقل شده‌اند.

در حمله اسرائيل به زندان اوین علی قناعتکار، دادستان ارشد دادسرای اوین نیز کشته شد. او یکی از حدود ۶۰ نفری بود که روز گذشته ـــ شنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۴ ـــ مراسم تشییع جنازه آنها در تهران برگزار شد. علی قناعتکار در آزار و اذیت زندانیان سیاسی از جمله نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح مشارکت داشت.

حمله اسرائیل به زندان اوین با انتقاد نهادهای حقوق بشری مواجه شد. در روز حمله، مرکز حقوق بشر ایران مستقر در نیویورک، اسرائیل را به خاطر حمله به زندان، که به عنوان نمادی از سرکوب هرگونه مخالفت توسط رژیم ایران دیده می‌شود، مورد انتقاد قرار داد و گفت که این حمله اصل تمایز بین اهداف غیرنظامی و نظامی را نقض می‌کند.

در عین حال، این گروه اعلام کرد که ایران از نظر قانونی موظف به محافظت از زندانیان محبوس در اوین است و مقامات تهران را به دلیل «عدم تخلیه، ارائه کمک‌های پزشکی یا اطلاع‌رسانی به خانواده‌ها» پس از حمله، مورد انتقاد شدید قرار داد.

زندان اوین تعدادی از اتباع خارجی، از جمله دو شهروند فرانسوی را که به مدت سه سال در بازداشت بوده‌اند، در خود جای داده است.

ژان نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، پس از حمله در شبکه اجتماعی ایکس گفت: «حمله‌ای که زندان اوین در تهران را هدف قرار داد، شهروندان ما، سیسیل کوهلر و ژاک پاریس، را در معرض خطر قرار داد. این غیرقابل قبول است.»

اسرائيل اعلام کرده در جریان جنگ ۱۲ روزه با ایران  حدود ۳۰ فرمانده و ۱۱ دانشمند هسته‌ای ایرانی را کشته و هشت تأسیسات مرتبط با هسته‌ای و بیش از ۷۲۰ سایت زیرساخت نظامی را هدف قرار داده است.

به گفته گروه فعالان حقوق بشر، مستقر در واشنگتن (هرانا)، در جریان این جنگ ۱۲ روزه بیش از ۱۰۰۰ شهروند ایرانی از جمله حداقل ۴۱۷ غیرنظامی کشته شده‌اند.

در طول جنگ ۱۲ روزه ایران نیز بیش از ۵۵۰ موشک بالستیک به اسرائیل شلیک کرد که بیشتر آنها رهگیری شدند، اما شماری از موشک‌ها به هدف رسیدند و خساراتی را در بسیاری از مناطق ایجاد کردند. نیمی از ساختمان‌های دانشگاه بن‌گوریون اسرائیل در اثر حملات موشکی ایران نابود شده است. تلفات انسانی اسرائيل در این جنگ ۲۸ نفر اعلام شده است.




نظر شما درباره این مقاله:







گروسی: برنامه هسته‌ای ایران کاملا نابود نشده
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 8:42

گروسی: برنامه هسته‌ای ایران کاملا نابود نشده


رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آسیب وارده به تاسیسات هسته‌ای ایران در حملات آمریکا را «بسیار جدی» دانست، اما گفت که ایران قادر است طی چند ماه با راه‌اندازی چند آبشار سانتریفیوژ به غنی‌سازی اورانیوم بپردازد.

رافائل گروسی در گفتگو با شبکه خبری «سی‌بی‌اس» که متن آن شامگاه شنبه منتشر شد، گفت که اگرچه آسیب وارده به تاسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان در حملات آمریکا «بسیار جدی‌» است، اما بخشی از این تاسیسات همچنان باقی است.

آقای گروسی گفت: «به‌طور قطع یک عقب‌گرد مهم در توانمندی‌های ایران رخ داده است. مسئله مهم این است که گام بعدی چیست؟ البته می‌توانیم درباره میزان دقیق خسارت گمانه‌زنی کنیم، اما در نهایت، خود ایرانی‌ها باید به محل بروند، آوارها را بررسی کنند و میزان دقیق آسیب را تعیین کنند.»

مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تاکید کرد که تنها راه حل بحران هسته‌ای ایران از طریق مذاکره است و گفت که آژانس باید در نهایت در این مذاکرات دخیل باشد.

مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه طرح الزام دولت برای تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را با اکثریت آرا تصویب کرد.

آقای گروسی درباره این قانون گفت: «ما در حال بررسی قانون مصوب مجلس ایران هستیم که می‌گوید همکاری باید بر اساس حفظ امنیت و ایمنی تاسیسات باشد. به نظر من، این با وظایف بازرسی ما ناسازگار نیست. البته حل این مسئله تنها با گفت‌وگوی من و شما ممکن نیست؛ باید با ایران بنشینم و بررسی کنم. در نهایت، پس از حملات نظامی، تنها راه‌حل پایدار، راه‌حلی دیپلماتیک است.»

رافائل گروسی در پاسخ به این پرسش که آیا ایران پیش از حمله آمریکا ذخایر اورانیوم غنی‌شده را جابجا کرده است، گفت: « ما حدس می‌زنیم و فکر می‌کنم این حدس منطقی است که وقتی ایران گفت تدابیر حفاظتی اتخاذ می‌کند، این هم بخشی از آن بوده باشد. اما نمی‌دانیم این مواد اکنون کجاست، یا اینکه آیا بخشی از آن‌ها در حملات ۱۲ روزه از بین رفته‌اند یا نه. ممکن است بخشی زیر آوار مانده و بخشی جابجا شده باشد.»

آقای گروسی همچنین برنامه هسته‌ای ایران پیش از حملات را «جاه‌ٓطلبانه و بسیار گسترده» دانست و گفت: «بخشی از این برنامه پس از بمباران ممکن است هنوز باقی باشد. اما اگر هم نباشد، این واقعیت که دانش فنی و ظرفیت صنعتی آن هنوز وجود دارد، غیرقابل انکار است.»

آقای گروسی افزود: «ایران در زمینه فناوری هسته‌ای کشور بسیار پیشرفته‌ای است. دانش و ظرفیت را نمی‌توان از بین برد. به نظر من باید متوجه باشیم که عملیات نظامی نمی‌تواند مساله هسته‌ای ایران را به طور قطعی حل کند. راه‌حل، توافقی فنی و همراه با راستی‌آزمایی‌ است.»

رافائل گروسی تاکید کرد که ایران پیش از حملات آمریکایی اطلاعاتی را در اختیار آژانس قرار می‌داد اما کاستی‌هایی نیز وجود داشت.

آقای گروسی گفت: «ما درباره این کاستی‌ها و مواردی که ایران برای ما شفاف‌سازی نکرده بود، صحبت کرده بودیم. اما در مورد حساس‌ترین بخش‌ها، یعنی تعداد سانتریفیوژها و میزان مواد دید کامل داشتیم. در برخی موارد دیگر، نه. اما در این زمینه خاص، اطلاعات کامل و جامع داشتیم. ولی در حال حاضر، هیچ‌چیزی در دسترس نیست.»

مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره آخرین گزارش خود و ابراز نگرانی درباره ذخایر اورانیوم غنی‌شده با غلظت ۶۰ درصد ایران گفت: « آن‌ها این ظرفیت‌ها را داشتند، اما از منظر آژانس، ایران سلاح هسته‌ای نداشت. این باید صریحا گفته شود. البته برخی کشورها ممکن است ارزیابی ملی خود را داشته باشند و بگویند ایران به آستانه ساخت سلاح نزدیک شده است، اما آژانس درباره نیت کشورها قضاوت نمی‌کند؛ ما فقط فعالیت‌ها را بررسی و گزارش می‌کنیم. موارد نگران کننده این بود که سوالاتی باقی مانده بود. مثلا ما در مکان‌هایی در ایران که در فهرست رسمی تاسیسات هسته‌ای نبودند، آثار اورانیوم غنی‌شده پیدا کرده بودیم و سال‌هاست می‌پرسیم که چرا این آثار در این مکان‌ها وجود دارد و پاسخ قابل قبولی دریافت نکرده‌ایم.»

آقای گروسی ادعاهای مطرح شده مبنی بر این که حمله آمریکا بر پایه آخرین گزارش آژانس انجام شد را رد کرد و مدعی شد که از سوی افراد بسیاری تحت فشار بوده تا بگوید ایران دارای سلاح هسته‌ای است و گفت: «افراد زیادی بودند که به من فشار می‌آوردند که باید بگوییم ایران سلاح دارد، یا در آستانه ساخت سلاح است. ولی ما چنین چیزی نگفتیم. چون چیزی که می‌دیدیم، این نبود. ما برنامه‌ای را ندیدیم که مستقیما به‌سوی تسلیحات باشد، اما در عین حال، به سوالات بسیار مهمی پاسخ داده نشده بود. این حقیقت ماجراست.»

رافائل گروسی گفت که ایران در حال حاضر این توانایی را دارد که ظرف چند ماه چند آبشار سانتریفیوژ را راه‌اندازی کرده و غنی‌سازی اورانیوم را از سر گیرد و افزود: «هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که [پس از حملات] همه‌چیز در آن‌جا ناپدید شده و دیگر هیچ‌چیزی وجود ندارد.»

مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنین درباره آسیب وارده به تاسیسات ایران و ظرفیت باقی مانده برای از سرگیری غنی‌سازی گفت: «اولا، ما ارزیابی نظامی انجام نمی‌دهیم. اما مشخص است که آسیب شدید بوده، اما [این تاسیسات] کاملا نابود نشده‌اند. ثانیا، ایران هنوز ظرفیت صنعتی و فنی را دارد و هر موقع بخواهد می‌تواند دوباره برنامه غنی‌سازی خود را از سر گیرد. به همین دلیل هم می‌گویم که باید سر میز مذاکره بازگردیم و راه‌حلی فنی و قابل اجرا پیدا کنیم، اگرنه بحران دوباره باز می‌گردد.»

این درحالی است که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا روز جمعه تاکید کرد که اگر ایران مجددا غنی‌سازی اورانیوم را از سر‌گیرد، او بمباران مجدد تاسیسات هسته‌ای ایران را مورد بررسی قرار می‌دهد.

یورونیوز فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







مهدی کروبی: نفوذ اسرائیل تنها در بخش‌های نظامی نبود!
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 8:24

مهدی کروبی: نفوذ اسرائیل تنها در بخش‌های نظامی نبود!





نظر شما درباره این مقاله:







تغییر چشمگیر موازنه قدرت در خاورمیانه
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 7:23

تغییر چشمگیر موازنه قدرت در خاورمیانه


«نظم نوین خاورمیانه»؛ جنگ اسرائیل و ایران چگونه موازنات منطقه‌ای را متحول کرد؟

تا همین ماه گذشته و به‌ویژه پس از سفر پرزرق‌و‌برق ترامپ به خاورمیانه امیدها به پیوستن عربستان سعودی به پیمان ابراهیم و عادی‌سازی روابط با اسرائيل پررنگ می‌نمود. اما به نظر می‌رسد که حملات ۱۲ روزه اسرائيل به ایران و چیرگی نظامی اسرائیل منجر به تضعیف انگیزه ریاض و هراس از قدرت فزاینده اسرائیل شده است.

به گزارش وال‌استریت ژورنال، خاورمیانه در حال تغییرات چشمگیر و استقرار نظمی نوین است، با این حال این تغییرات کاملا با آن‌چه رهبران آمریکا و منطقه تنها کمی پیش انتظار داشتند متفاوت است.

پیش از حملات هفتم اکتبر حماس به اسرائیل، عربستان سعودی از پس سال‌ها مذاکره دشوار به آستانه رضایت به توافق عادی‌سازی روابط دیپلماتیک با اسرائيل رسیده بود. این توافق می‌توانست از سویی منجر به تثبیت ائتلاف اسرائيلی-عربی علیه ایران و تضمین امنیت عربستان سعودی از سوی آمریکا شود و از سوی دیگر مسیر پذیرش اسرائيل در جهان عرب و اسلام را هموار کند.

اما حملات اسرائیل به ایران تنها در ۱۲ روز محاسبات پشت این توافق را کاملا بر هم زد. به نظر می‌رسد که این حملات نقطه پایانی بر مجموعه جنگ‌های اسرائیل با نیروهای نیابتی ایران، موسوم به محور مقاومت بود. اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر کارزار گسترده نظامی را علیه حماس آغاز کرد، سپس به سراغ حزب‌الله رفت و به فروپاشی تدریجی حکومت بشار اسد در سوریه کمک کرد، بعد به سراغ حوثی‌ها رفت و در آخر نیز ایران را هدف قرار داد.

همزمان بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل بارها از ایجاد خاورمیانه نوین سخن گفت. دیدیه بیلیون، کارشناس امور خاورمیانه و پژوهشگر ارشد و معاون موسسه روابط بین‌الملل و استراتژیک پاریس به یورونیوز گفت: «اگر خاورمیانه جدید وعده داده شده از سوی آقای نتانیاهو، خاورمیانه‌ای زیر چکمه اسرائيل و منطقه‌ای باشد که همه مشکلات و چالش‌هایش بخواهد از راه نظامی حل شود، چنین خاورمیانه‌ای بسیار غم‌انگیز خواهد بود و هیچ چیز جدیدی با خود همراه نخواهد داشت.»

دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا و دولت اسرائیل اعلام کردند که قصد دارند بار دیگر برای پیشبرد عادی‌سازی روابط این کشور با عربستان سعودی تلاش کنند. اما اکنون که ایران در موضع ضعف قرار دارد، به نظر می‌رسد که انگیزه عربستان سعودی برای نادیده گرفتن نگرانی‌های دیگر از جمله مساله تاسیس کشور فلسطین و پیشرفت در مسیر کاهش تنش با اسرائيل کم شده است. سعودی‌ها اکنون به زمان نیاز دارند تا پیامد‌های برتری نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و سطح بالای ریسک‌پذیری این کشور در به‌کارگیری از توانایی‌هایش را بررسی کنند.

همچنین، رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس نگرانند که سرمایه‌گذاری آن‌ها در روابط با واشنگتن از جمله میزبانی پر زرق‌و‌برق از دونالد ترامپ در سفر ماه گذشته به این کشورها نتیجه ملموسی در افزایش نفوذ آن‌ها نداشته باشد. پشتیبانی مکرر آقای ترامپ از حملات اسرائیل و تهدید‌ علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، این رهبران کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را نسبت به وقوع جنگی گسترده‌تر سخت نگران کرد.

آقای ترامپ در نهایت تصمیم حملات محدود آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران را صادر کرد و سپس با میانجی‌گری برای حصول آتش‌بس، درگیری‌ها را متوقف کرد. او حتی، همان‌طور که روز جمعه در «تروت سوشال» اعلام کرد، جلوی حمله نهایی اسرائیل را گرفت.

اگرچه بدترین سناریو یعنی شعله‌ور شدن جنگ منطقه‌ای گسترده به وقوع نپیوست، اما رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس اکنون پیش از هر اقدامی به ارزیابی دوباره وضعیت می‌پردازند.

بدر السیف، استاد دانشگاه کویت و کارشناس امور خلیج فارس در پژوهشکده «چتم هاوس» گفت: «همه‌چیز درحال دگرگونی است.»

چیرگی نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و نگرانی کشورهای عرب

آقای ترامپ مشتاق است که با استفاده از فرصت آتش‌بس ایران و اسرائيل برای ترغیب کشورهای بیشتری به برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائيل، پیمان ابراهیم را که در دوره نخست خود با امارات، بحرین، مراکش و سودان به امضا رساند، گسترش دهد.

استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در امور خاورمیانه روز چهارشنبه گفت: «یکی از اهداف کلیدی رئیس‌جمهوری گسترش پیمان ابراهیم است، این‌که کشورهای بیشتری به آن بپیوندند و ما روی این موضوع کار می‌کنیم. امیدواریم شاهد عادی‌سازی روابط در میان مجموعه‌ای از کشورها باشیم که شاید هیچ‌کس تصور نمی‌کرد روزی وارد چنین توافقی شوند.»

اما همچنان موانع بزرگی بر سر پیشرفت در عادی‌سازی روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائيل وجود دارد. سعودی‌ها صراحتا اعلام کرده‌اند تا زمانی که جنگ در نوار غزه به نتیجه نرسد، وارد توافق نخواهند شد. ریاض همچنین خواهان مسیری معتبر به سوی تشکیل دولت فلسطینی است و این موضوعی است که اسرائیل قاطعانه آن را رد می‌کند.

یک مقام سعودی در مورد برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل گفت: «این کار نیازمند تلاش بسیار است و در حال حاضر شرایط آن فراهم نیست. اولویت ما تشکیل کشور فلسطین است، نه خطر ایران.»

تغییر موازنه ژئوپولیتیک در حال وقوع در خاورمیانه، این روند را پیچیده‌تر می‌کند. زک نان، عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «عملیات نظامی و اطلاعاتی اسرائيل علیه ایران و حزب‌الله کشورهای عرب را مرعوب کرده است. آن‌ها نگران اقدامات آتی اسرائیل هستند که از سویی مورد حمایتشان نیست و از سوی دیگر قادر به تاثیرگذاری بر آن‌ها نیستند.»

آقای نان افزود: «اسرائيل قربانی چیرگی خودش شده است.»

در سال‌های اخیر، همکاری با اسرائیل برای مهار ایران برای برخی کشورهای عربی جذاب‌تر شده بود. اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس هر دو در تیررس موشک‌های ایران قرار دارند و حمایت تهران از گروه‌های مسلح در کرانه باختری، لبنان، سوریه، عراق، بحرین و یمن، امنیت اسرائیل و بسیاری از کشورهای عربی را تهدید کرده است.

کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، مانند اسرائیل، بارها هدف حملات ایران و متحدانش قرار گرفته‌اند. عربستان سعودی ایران را مسئول حمله پهپادی و موشکی در سال ۲۰۱۹ به دو تاسیسات بزرگ نفتی‌ خود می‌داند. حوثی‌های یمن بارها شهرهای جنوبی عربستان و ریاض را هدف قرار دادند و در سال ۲۰۲۱ حتی تا دروازه کاخ دولت سعودی نیز پیش رفتند. این گروه‌ها همچنین امارات را که در عملیات بمباران یمن مشارکت داشت، هدف موشک‌ها و پهپادهای خود قرار دادند.

عربستان سعودی و امارات در سال ۲۰۲۳ با هدف کاهش تنش‌ها و با میانجی‌گری چین تلاش کردند که با ایران به توافق برسند. آن‌ها از این رابطه جدید بهره بردند و پس از حمله هفتم اکتبر حماس از مناقشات منطقه‌ای دوری کردند.

اما کارزار اسرائيل علیه ایران این تعادل شکننده را محک زده است. اگرچه کشورهای خلیج فارس از تضعیف ایران خشنودند، اما وقتی حرف تغییر رژیم در ایران به وسط آمد، برای آن‌ها یادآور سقوط صدام در عراق و هرج‌ومرج پس از آن بود.

آقای بیلیون گفت: «این درست است که در ابتدا برخی از کشورهای عرب از تضعیف ایران تقریبا راضی بودند. اما در عین حال، از هرج و مرجی که می‌تواند در ایران ایجاد شود، وحشت دارند. زیرا صراحتا، کشورهای عرب خلیج فارس مثل عربستان سعودی، قطر، بحرین، کویت، امارات عربی متحده و دیگران برای تجارت به ثبات نیاز دارند. در نتیجه به وضعیت هرج و مرجی که می‌تواند در ایران ایجاد شود با نگرانی زیادی می‌نگرند.»

به گفته مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس، حتی پس از این که آتش‌بس درگیری‌ها میان اسرائیل و ایران را متوقف کرد، عربستان سعودی نگران است که بی‌ثباتی سیاسی در ایران، کشور را مستعد هرج‌و‌مرج سازد.

با افزایش احتمال حملات اسرائیل در سال جاری، عربستان، امارات، قطر و عمان تلاش کردند میان آمریکا و ایران میانجی‌گری کنند. انور قرقاش، مشاور سیاست خارجی رئیس امارات عربی متحده، در ماه مارس در سفر به تهران نامه‌ دونالد ترامپ را تحویل داد و برادر کوچک‌تر محمد بن سلمان نیز در ماه آوریل با علی خامنه‌ای دیدار کرد تا به او اطمینان دهد ریاض با اقدام نظامی علیه برنامه هسته‌ای ایران مخالف است.

تلاش‌های عربستان سعودی برای حفظ مسیر دیپلماتیک ایران و آمریکا در نهایت شکست خورد، و در ۱۳ ژوئن، درگیری میان اسرائیل و ایران آغاز شد.

به گفته مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس، آن‌ها از واشنگتن خواسته بودند که اسرائيل را برای توقف حملات تحت فشار بگذارد و در ابتدا مطمئن شده بودند که آمریکا به این حملات نمی‌پیوندد.

ماریا فانتاپیه، رئيس برنامه خاورمیانه و آفریقا در اندیشکده امور بین‌الملل در رم گفت: «عربستان سعودی که از افزایش فشار آمریکا و اسرائیل بر تهران سود می‌برد، اکنون نگران است که قربانی نظم نوین منطقه شود. نگرانی این است که اسرائيل موجب تضعیف و سقوط جمهوری اسلامی نشود و همزمان مانع رشد و تقویت سعودی‌ها شود.»

کشورهای حاشیه خلیج فارس حملات اسرائیل به ایران را نقض حاکمیت ایران دانستند. آن‌ها همچنین پس از صدور دستور حمله آمریکا به ایران از سوی دونالد ترامپ از واژگان مشابهی استفاده کردند، اما بیانیه‌هایشان را به گونه‌ای تنظیم‌ کردند که رئیس‌جمهوری غیرقابل‌پیش‌بینی آمریکا را تحریک نکنند. پس از حمله ایران به پایگاه آمریکایی در قطر در روز دوشنبه نیز بار دیگر پیام واحدی از خویشتنداری و کاهش تنش صادر کردند تا راه را برای آتش‌بس هموار کنند.

آقای قرقاش گفت: «جنگ اسرائیل و ایران در تضاد با نظم منطقه‌ای است که کشورهای حاشیه خلیج فارس برای ایجاد آن تلاش می‌کنند. برای این نظم اولویت شکوفایی اقتصادی است، نه درگیری.»

او یک روز پیش از حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران گفته بود: «مسائل زیادی در منطقه وجود دارد. اگر بخواهیم همه چیز را با پتک حل کنیم، هیچ‌چیزی دست‌نخورده باقی نخواهد ماند.»


یورونیوز فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگو با رضا خندان درباره مرگ مهرانگیز ایمن‌پور
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 29.06.2025, 7:08

گفت‌وگو با رضا خندان درباره مرگ مهرانگیز ایمن‌پور


الناز محمدی / هم‌میهن

مهرانگیز ایمن‌پور هنوز ۶۲ سالش را تمام نکرده بود که در حمله زندان اوین جانش را از دست داد.

مهرانگیز سال‌ها در سبک‌های مختلفی نقاشی می‌کرد؛ از کلاسیک تا کولاژ و در تمام این سالها شاگردان زیادی را تربیت کرده بود. در صفحه فیس‌بوک او نمونه‌های بسیاری از کارهایش منتشر شده و ساعت‌ها در روز یا نقاشی می‌کرد تا به تدریس مشغول بود. اطرافیانش او را بسیار مهربان و فروتن و خودساخته‌ می‌شناختند. 

او و رضا خندان دو فرزند به نام آرش و بهار دارند که حالا بهار در کانادا زندگی می‌کند و آرش هنوز در ایران است.

روز دوم تیر، کمی از ساعت ۱۱ صبح گذشته بود که مهرانگیز برای انجام یک کار بانکی از خانه بیرون آمد؛ قرار بود دستمزد کارگری را که یک هفته قبل در خانه‌اش کار کرده بود، واریز کند. به او با پیامک اطلاع داده بود که «می‌خواهم دستمزدت را بریزم.» آن زن کارگر به مهر‌انگیز گفته بود که عجله نکند و نیازی نیست، اما این پاسخ را شنیده بود که «الان می‌خواهم از خانه بیرون بروم و برایت می‌ریزم.» و به همین قصد از خانه بیرون آمد، کارش را انجام داد و پول را واریز کرد.

ساعت نزدیک ۱۲ ظهر بود و مهر‌انگیز در حال برگشتن به خانه بود که بمباران اوین آغاز می‌شود؛ خانه‌ای که در خیابان مجاور ضلع شرقی زندان اوین است و کوچه‌اش با دری که به در سالن ملاقات معروف است حدود ۱۵۰ متر فاصله دارد.

رضا خندان، نویسنده همسر سابق مهرانگیز می‌گوید هنوز نمی‌دانند که این اتفاق در کدام نقطه از این خیابان رخ داده اما می‌توان حدس زد نزدیک سالن ملاقات بوده است؛ چون ماشین‌هایی که بیرون پارک شده بودند از شدت موج انفجار و ضربه انفجار مچاله شده بودند: «وقتی این اتفاق رخ می‌دهد و می‌گویند اوین را زده‌اند، خواهر من با مهرانگیز تماس می‌گیرد و آنجا می‌رود که ببیند سالم است و برایش اتفاقی نیفتاده است، اما متوجه می‌شود که گوشی‌اش در دسترس نیست. او با من تماس گرفت و گفت این اتفاق افتاده و من به او گفتم در اخبار شنیدم در اصلی اوین را زدند. گفتند سردر اوین را زدند و در اصلی تا خانه مهرانگیز فاصله زیادی دارد و چیزی نیست. اما نمی‌دانستم در داخل خیابان و در سالن ملاقات را هم زده است.»

خندان خودش با مهرانگیز تماس می‌گیرد، اما همچنان در دسترس نبود. در تماس تلفنی با پسرش هم متوجه می‌شود او هم تلاش کرده با مادرش تماس بگیرد اما موفق نشده و  در حال رفتن برای پیدا کردن مادرش است: «نیم ساعت بعد من تماس گرفتم و گفت هر جا را می‌گردند پیدایش نمی‌کنند. خیابان و کوچه را نیروهای امنیتی و انتظامی بعد از انفجار بسته بودند و آنها را راه نمی‌دادند که به داخل کوچه مهرانگیز بروند و ببینند چه شده. با اصرار و التماس به خانم پسرم اجازه می‌دهند که برود و بییند. او داخل خانه می‌رود و می‌بیند در آپارتمان از شدت انفجار باز شده است. شیشه‌های پاسیو خانه هم شکسته و ریخته بود. جستجو برای پیدا کردنش شروع شد و فکر می‌کردیم زخمی است و شاید به بیمارستان برده شده است. به بیمارستان‌های متعددی رفتیم  که چندین نفر مثل ما سراغ زخمی‌ها و اعضای خانواده‌شان را جلوی بیمارستان می‌گرفتند اما پاسخ‌های درستی داده نمی‌شد.»

خانواده مهرانگیز تمام روز دوشنبه را در بیمارستان‌ها به دنبال او می‌گردند؛ جست‌وجویی بی‌نتیجه. سه‌شنبه صبح چندتن از اعضای خانواده او به پزشکی قانونی کهریزک رفتند تا شاید نشانی از او پیدا کنند.

خندان تعریف می‌کند که «از ۱۱ صبح تا ۴ و نیم بعدازظهر آنجا چندین نفر معطل شدند و بارها نوبتی در صف قرار گرفتند تا بتوانند ببینند آیا مهرانگیز هست یا نه. ابتدا لیستی دادند که اسم مهرانگیز در آن لیست نبوده است. پس از آن لیست، در صفی ایستادند که بروند و یک سری عکس ببینند. در آن عکس‌ها مهرانگیز را شناسایی کردند. عکس از صورتش بود و یک عکس قدی به حالت درازکش هم بوده که شناسایی کردند. چون کارت ملی همراهش بوده خودشان اسمش را از قبل نوشته بودند. اما برای اطمینان به این صورت عمل کردند و مشخص شد که متاسفانه کشته شده است. الان هم پیکر او آنجاست. به ما گفتند شلوغ است و باید صبر بکنیم تا بتوانیم تحویل بگیریم و ما هم برای دفن به دنبال جا می‌گردیم.»

حالا  پیکر مهرانگیز ۶۲ ساله در کهریزک است و اعضای خانواده‌اش تمایلی ندارند که در قطعه 42 دفن شود. خندان می‌گوید قصد داریم او را جای دیگری ببریم و اعلام کردیم می‌خواهیم جای دیگری ببریم و نمی‌خواهیم آنجا دفن شود.

خندان می‌گوید: «خواهرم و خواهرزاده‌ام عکس‌ها را دیده بودند و گفتند آنچه در عکس مشخص بود کاملا صحبح و سالم بود و بر همین اساس ما فکر کردیم موج انفجار باعث شده و آوار و ترکش نبوده است. اینکه به طور واقعی چه رخ داده را مطمئن نیستیم مگر اینکه گزارش پزشکی قانونی بیاید. هنوز گزارش پزشکی قانونی را به ما ندادند. انقدر شلوغ بود که به ما پاسخ نمی‌دادند. یک نفر در اتاقی نشسته بود و سرش بسیار شلوغ بوده و عکس‌ها را دانه دانه به مراجعه‌کنندگان نشان می‌داده است. آدم‌های زیادی در صف ایستاده بودند و هر کدام این حدود ۳۰ عکس را می‌دیدند و می‌رفتند و نفر بعدی می‌آمد.»

همسر سابق مهرانگیز‌آخرین بار ۱۰ روز پیش از مرگش با او صحبت کرده بود؛ حرف‌هایی عادی و روزمره که هنوز بوی مرگ و جنگ نمی‌داد. خندان می‌گوید مهرانگیز از مرگ نمی‌ترسید: «چند روز قبلش که گفتند تهران را خالی کنید همراه با پسرم سه چهار روز به جای دیگری رفته بودند و جمعه شب برگشتند. جمعه شب گفتند سر و صدا خوابیده و برگشتند که دوشنبه این اتفاق افتاد. او آدم ترسویی نبود. دوران جنگ عراق هم که بمباران می‌شد هیچکدام اینطوری نبودیم که بدوییم و به زیرزمین برویم. آدم نگران و ترسویی نبود.»




نظر شما درباره این مقاله:







دهه‌ها برنامه‌ریزی مخفیانه برای حمله به ایران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 20:15

دهه‌ها برنامه‌ریزی مخفیانه برای حمله به ایران


خلاصه‌ای از گزارش روزنامه وال‌استریت ژورنال

این عملیات شبیه به داستان یک فیلم اکشن هالیوودی به نظر می‌رسید: سال‌ها برنامه‌ریزی مخفیانه، شبکه‌ای از جاسوسان که زمینه‌سازی می‌کردند، و تنها یک فرصت برای اجرای موفقیت‌آمیز آن، با پیامدهای ناگوار در صورت شکست.

این‌گونه بود که اسرائیل در روز ۱۳ ژوئن با حمله‌ای غافلگیرانه به ایران، اکثر فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی و نه نفر از برجسته‌ترین دانشمندان هسته‌ای آن را تقریباً به‌طور همزمان کشت.

دهه‌ها برنامه‌ریزی

حمله اسرائیل جرقه جنگی ۱۲ روزه را زد که در آن صدها نفر در ایران و ده‌ها نفر در اسرائیل کشته شدند. دو کشور پس از آنکه ایالات متحده ۱۴ بمب عظیم «سنگرشکن» را بر روی دو سایت هسته‌ای ایران پرتاب کرد و موشک‌های تاماهاوک را به سمت سایت دیگری شلیک نمود، به آتش‌بس رضایت دادند.

وزیر امور خارجه ایران اذعان کرد که این بمباران‌ها خسارت‌های «جدی و قابل‌توجه» به بار آورده‌اند. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اظهار داشت که این بمباران‌ها تأسیسات را «نابود» کرده‌اند، اما آژانس‌های اطلاعاتی ایالات متحده همچنان در حال ارزیابی این موضوع هستند که آیا ایران می‌تواند برنامه هسته‌ای خود را از سر بگیرد یا بازسازی کند.

به گزارش روزنامه وال‌استریت ژورنال، حمله اولیه اسرائیل نیازمند ضربات دقیقی بود که فرماندهان ارشد و دانشمندان را تقریباً به‌طور همزمان هدف قرار دهد. در غیر این صورت، بسیاری از آن‌ها ممکن بود متفرق شوند و ردیابی‌شان دشوارتر شود.

وال‌استریت ژورنال نوشته است که گزارش خود را بر اساس مصاحبه با ۱۸ مقام فعلی و سابق آمریکایی و اسرائیلی تهیه کرده است.

به نوشته وال‌استریت ژورنال، اسرائیل حدود ۳۰ سال پیش شروع به ایجاد شبکه جاسوسی در داخل ایران کرد که امکان ردیابی حرکات رهبران ارشد نظامی و غیرنظامی را فراهم می‌کرد. این عوامل همچنین پایگاه‌های مخفی پهپادی ایجاد کردند و موساد، سازمان اطلاعات مخفی اسرائیل، قطعات و تسلیحات را به‌صورت قاچاق وارد ایران کرد.

بر اساس گزارش وال‌استریت ژورنال، در نوامبر ۲۰۲۴، ۱۲۰ نفر از مقامات ارشد اطلاعاتی و نظامی اسرائیل گرد هم آمدند تا تصمیم بگیرند چه کسانی را باید هدف قرار دهند تا برنامه هسته‌ای ایران فلج شود. در ۹ ژوئن، با این نتیجه‌گیری که ایران در آستانه ساخت بمب هسته‌ای است، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مجوز نهایی برای حمله‌ای را صادر کرد که از مدت‌ها پیش شایعات آن وجود داشت و قرار بود چهار روز بعد آغاز شود.

در این میان، به نوشته وال‌استریت ژورنال، اسرائیل با کمک ایالات متحده مجموعه‌ای از اقدامات فریبنده را برای گمراه کردن ایرانی‌ها به کار گرفت.

چهار ترفند

ترفند اول: دفتر نتانیاهو اعلام کرد که او آخر هفته را ـــ پیش از مراسم عروسی پسر بزرگش در روز دوشنبه ۱۶ ژوئن ـــ به تعطیلات خواهد گذراند. به گفته این روزنامه، هدف این بود که این تصور ایجاد شود که نخست‌وزیر تصمیم‌گیری درباره حمله احتمالی را به تعویق انداخته است.

ترفند دوم: مقامات به رسانه‌های اسرائیلی داستانی را درز دادند که حاکی از اختلاف بین نتانیاهو و ترامپ بر سر حمله به ایران بود. ترامپ به خبرنگاران گفت که ایالات متحده و ایران «به توافق برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران بسیار نزدیک هستند».

ترفند سوم: مقامات اسرائیلی علناً اعلام کردند که هیچ حمله‌ای پیش از نشست بعدی مذاکره‌کنندگان آمریکایی و ایرانی در یکشنبه، ۱۵ ژوئن، انجام نخواهد شد.

ترفند چهارم: ترامپ در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «ما متعهد به راه‌حل دیپلماتیک برای مسئله هسته‌ای ایران هستیم!» این پست او در حالی منتشر شد که جنگنده‌های اسرائیلی در حال پرواز به سمت ایران بودند.

«عروسی خونین»

با اطلاعات به‌دست‌آمده از جاسوسان خود در ایران، اسرائیل توانست اکثر فرماندهان ارشد نظامی ایران را در یک مکان واحد هدف قرار دهد و از بین ببرد. مقامات اسرائیلی بعداً این حمله را به صحنه خونین «عروسی خونین» در سریال «بازی تاج‌وتخت» تشبیه کردند.

تقریباً در همان لحظه، هواپیماهای اسرائیلی موشک‌هایی را به خانه‌های نه نفر از دانشمندان هسته‌ای ایران شلیک کردند. هر نه نفر کشته شدند.

حملات بعدی به واحدهای راداری، تسلیحات ضدهوایی و پایگاه‌های پرتاب موشک انجام شد. ظرف چهار ساعت، اسرائیل معتقد بود که ضربه‌ای قاطع به دفاع ایران و برنامه هسته‌ای این کشور وارد کرده است.

نیروهای دفاعی اسرائیل در پستی در شبکه‌های اجتماعی توضیح دادند که چرا این دانشمندان، که همگی غیرنظامی بودند، کشته شدند:

«حذف شدند: ۹ دانشمند و متخصص ارشد مسئول پیشبرد برنامه تسلیحات هسته‌ای رژیم ایران. تمامی دانشمندان و متخصصانی که بر اساس اطلاعات حذف شدند، عوامل کلیدی در توسعه تسلیحات هسته‌ای ایران بودند. حذف آن‌ها ضربه‌ای قابل‌توجه به توانایی رژیم برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی است.»

در روزهای پس از حمله، پژوهشگران نظامی بررسی کردند که آیا اسرائیل در این قتل‌ها از نظر حقوقی توجیه‌پذیر بوده است یا خیر.

مایکل ان. اشمیت، استاد مؤسسه لیبر برای حقوق و جنگ در آکادمی نظامی ایالات متحده، در مقاله‌ای در ۱۸ ژوئن اشاره کرد که اسرائیل پیش‌تر چندین دانشمند هسته‌ای ایران را ترور کرده بود، برخی با بمب‌های خودرویی و یکی با یک مسلسل رباتیک.

او با برخی ملاحظات به این نتیجه رسید که حملات همزمان این ماه نقض قوانین درگیری مسلحانه مندرج در کنوانسیون‌های ژنو نبوده است.

اشمیت نوشت: «این موضوع حتی در حالت انتزاعی نیز پیچیده است.»

او افزود: «قوانین درگیری مسلحانه اغلب محیطی ناخوشایند برای کسانی است که به دنبال وضوح یا اطمینان هستند.»




نظر شما درباره این مقاله:







نگذارید ماجرا تکرار شود! / احمد زیدآبادی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 19:51

نگذارید ماجرا تکرار شود! / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 16:07

وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ


امتداد-محمد جعفری: فخرالسادات محتشمی‌پور، فعال سیاسی و همسر سید مصطفی تاج‌زاده در گفتگویی با امتداد، ضمن تشریح وضعیت نگهداری این زندانی سیاسی و دیگر زندانیان در زندان تهران بزرگ، پس از حمله رژیم اسرائیل به زندان اوین، اظهار داشت: دقایقی پس از آن که حمله به زندان صورت گرفت، آقای تاج‌زاده تماس گرفت و خبر سلامتی خود و هم‌بندانش را داد. البته به این مسئله هم اشاره کرد که خیلی خبری از بیرون بند ندارد اما، شیشه‌ها خرد شده و آسیب‌هایی وارد شده است.

ما جسته گریخته اخباری داشته و نگران وضعیت زندانیان بودیم تا این که اطلاع دادند؛ قرار است، آن‌ها را منتقل کنند. خب! ما فکر می‌کردیم که این انتقال به نحو درست و منطقی و البته، مطابق با شأن و شئونات زندانیان سیاسی صورت خواهد گرفت که متأسفانه عکس آن صادق بود!

زندانیان، حین انتقال، امکان به همراه بردن وسایل خود را نداشتند و تعدادی از آن‌ها، صرفا توانستند به صورت مختصر وسایل خود را منتقل کنند و تعدادی هم، حتی نتوانستند لوازم شخصی و داروهای خود را به همراه داشته باشند. زندانیان به صورت شتابزده‌ای منتقل و به جایی برده شدند که به هیچ وجه، آمادگی پذیرش این تعداد زندانی را نداشته است.

در شب اول، آقای تاج‌زاده گفت که آب و برق قطع بوده و امکان ماندن در زندان اوین وجود ندارد. انتظار می‌رفت که در آن شرایط، همه زندانیان سیاسی آزاد شده و یا دست کم تا زمان فراهم شدن شرایط بهتر به مرخصی بروند. چرا که مصوبه سازمان زندان‌ها هم بر این امر صحه گذاشته که زندانیان باید در شرایط جنگی به مرخصی فرستاده شوند و اختیارات قانونی رئیس قوه قضائیه نیز، همین مسئله را پیش‌بینی کرده است.

متاسفانه، نه تنها این اتفاق نیفتاد که عزیزان ما که در واقع جنگ‌زده بودند بر خلاف دیگر جنگ‌زده‌ها که قاعدتا در این شرایط مورد رسیدگی، ملاطفت و‌ همیاری قرار می‌گیرند، در یک وضعیت سخت‌تری قرار گرفتند و با وضعیت فجیعی به زندان دیگر منتقل شدند.

در زندان تهران بزرگ، تعداد خیلی زیادی از زندانیان در وضعیت نامناسبی قرار گرفتند. به هر حال، گنجایش این زندان پر بوده و همیشه از وضعیت بد آن برای زندانیان می‌شنیدیم و درخواست رسیدگی به این وضعیت، مطرح می‌شد. شاید مصلحت این بود که با انتقال زندانیان سیاسی، توجه بیشتری به این زندان و وضعیت آن صورت گرفته و بهبود شرایط برای سایر زندانیان-که آن‌ها نیز از حقوق شهروندی خود باید برخوردار باشند-فراهم شود.

امیدوارم وزیر بهداشت و آنان که خود را نماینده مردم می‌دانند، یا اعضای شورای شهر و دیگر عزیزانی که مسئولیت مدنی دارند، هرچه سریع‌تر از این زندان بازدید کرده و گزارش آن را به مردم و افکار عمومی ارائه کنند. بخصوص وضعیت زندانیان سیاسی که بر اساس گزارشاتی که به ما رسیده در حال حاضر، در سه اتاق جای داده شده‌اند و به گفته آقای تاج‌زاده در یک اتاق ۶ در ۶ حدود ۳۴ زندانی هستند و این زندانیان به شکل فجیعی در طول شبانه‌روز در چنین محلی نگهداری می‌شوند. امکانات بسیار ضعیف است. به عنوان نمونه، ۸ تخت سه طبقه در این فضا وجود داشته و مابقی زندانیان روی زمین می‌خوابند.

و فاجعه‌بارتر از همه انبوه ساس و سوسک و مگسی که در آن فضای غیربهداشتی عزیزان ما را مورد هجوم قرار داده‌اند!حالا شما تصور کنید که افرادی مانند آقای قدیانی و دیگر زندانیان سیاسی با سن بالا و انواع بیماری‌هایی که به تشخیص پزشکی قانونی عدم تحمل کیفر دارند، در چنین شرایطی قرار گرفته‌اند!

من در مورد همسرم آقای تاج‌‌زاده با داشتن بیماری‌ها متعدد - از جمله بیماری قلبی که فضای غیربهداشتی و توام با استرس به مانند سم برای اوست - و ‌دیسک‌کمر و آرتروز گردن و غیره به شدت نگرانم و احساس خطر می‌کنم.

البته، آقای تاج‌زاده، هیچ‌وقت مشکلاتش را مطرح نکرده و از شرایط خودش گله‌ای نمی‌کند اما برای امثال آقای بختیار، که باید تحت نظر باشد و نیاز به داروهایی دارد که به سختی پیدا می‌شود و برای دیگران ابراز نگرانی می‌کند.

برخی از زندانیان، هنوز با خانواده خود تماس نگرفته‌اند و همین مسئله، شرایط را برای خانواده طاقت‌فرسا می‌کند. البته در حدود ۳۰ ساعت، تماس‌ها قطع بوده و همین مسئله خانواده‌ها را به شدت نگران کرده بود و پس از آن به صورت قطره‌چکانی، امکان تماس فراهم شده اما هنوز، کارت تلفن در اختیار زندانیان قرار نگرفته است.

خلاصه، شرایط، بخصوص برای زندانیان سیاسی، بسیار طاقت‌فرساست. من تعجب می‌کنم که گویی،  با وجود اینکه شکر خدا، اسرائیل نتوانسته در حمله خود، صدمه‌ای به عزیزان ما بزند، گویا عده‌ای بنا دارند که ادامه‌دهنده آن مسیر باشند!

نکته قابل توجه این است که رئیس جمهور در روزهای اخیر از همه مردم که با همبستگی خود، زمینه حفظ انسجام داخلی را فراهم کردند، ابراز تشکر داشت از جمله از زندانیان سیاسی. یعنی، متوجه شدند که جایگاه زندانیان سیاسی چقدر مهم بوده و تا چه میزان، کلام، حضور و پیام‌شان توانسته در حفظ این انسجام نقش‌آفرین باشد. انتظار ما این است که اگر قوه قضائیه به وظایف خود عمل نکرده و حقوق زندانیان و خانواده‌های‌شان را رعایت نمی‌کند، پزشکیان به عنوان رئیس قوه مجریه، حتما تذکر قانون اساسی داده و به این مسئله ورود کند.

آقای تاج‌زاده، بیماری نقرس داشته و وقتی حمله‌های دردناک آن شروع می‌شود، همه اطرافیان ایشان متوجه وضعیت سخت‌شان می‌شوند. این وضعیت به گونه‌ای است که باید آب تصفیه شده در اختیار ایشان قرار بگیرد و همچنین از وضعیت دیسک کمر و گردن نیز رنج می‌برند. ایشان، انواع و اقسام بیماری را دارند که یا در زندان به وجود آمده و یا در آن تشدید شده است. طبیعی است که ما نگرانی مضاعفی در این وضعیت داریم. همچنین زنان زندانی سیاسی هم در قرنطینه زندان قرچک از وضعیت بدی رنج می‌برند و بر اساس گزارشاتی که آمده برای جلوگیری از تبعات جبران‌ناپذیر، باید هرچه سریع‌تر به وضعیت آن‌ها رسیدگی شود. اگر خدای ناکرده مشکلی در این بین برای هر یک از این زندانیان به وجود بیاید، رهبر و قوه قضائیه و هریک از کسانی که در این زمینه مسئولیت دارند، باید پاسخگو باشند.

من پیشنهاد می‌کنم همگی پس از تشییع جنازه شهدای جنگ سری هم به اردوگاه جنگ‌زده‌ها و جانبازان بزنیم!




نظر شما درباره این مقاله:







لزوم تعامل سازنده با نظام جهانی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 15:47

لزوم تعامل سازنده با نظام جهانی


امین حزین

۷ تیر ماه ۱۴۰۴

تعامل سازنده با نظام جهانی تنها راه برقراری صلح، حفظ امنیت ملی، و پیشرفت اقتصادی

مقدمه:
نویسنده این سطور تلاش کرده است در چارچوب موازین زیر، این مطلب را تهیه کند: یکم- همه میهن‌پرستان ایران، جنگ تجاوز کارانه دولت نژادپرست اسرائیل علیه ایران را محکوم می‌کنند. دوم - برای نجات کشور به دامن نتانیاهو دشمن متجاوز (قصاب غزه و نگبهان زرادخانه هسته‌ای اسرائیل) چنگ نمی‌‌‌زنند. سوم- میهن‌پرستان در عین‌حال هم از شونیسم بیزارند و هم مرزبندی روشنی با رژیم مستبد و فاسد ایران دارند.

این جنگ بی‌تردید با هماهنگی و حمایت پیدا و پنهان دولت ایالات متحده امریکا؛ بزرگترین متحد اسرائيل صورت گرفته است. نتانیاهو که بعد از دو سال جنایت جنگی در غزه و لبنان، با بحران سیاسی در عرصه داخلی آن کشور مواجه بود؛ سنگ‌اندازی در مسیر مذاکرات ایران و امریکا و ممتنع کردن حل مسالمت‌آمیز مناقشه هسته‌ای ایران با غرب را به نفع مطالبات برتری‌طلبانه خویش در منطقه خاورمیانه می‌بیند. به همین دلیل به لطایف‌الحیل توانست ترامپ را به میدان نبرد بکشاند.

در پی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس به اسراییل، و واکنش قاطع اسرائیل و متحدان غربی آن، امروزه خاورمیانه شاهد تغییر موازنه قوا به نفع اسراییل و به زیان جمهوری اسلامی است. در واقع قبل از حمله اخیر اسرائیل به ایران، سرکوب بی‌امان حماس در غزه، حزب‌اله در لبنان، حوثی‌ها در یمن و فروپاشی رژیم اسد در سوریه؛ برتری اسرائیل را در منطقه تثبیت کرده بود و از میان بردن دفاع ضد هوائی ایران در پی درگیری‌های قبلی جمهوری اسلامی با اسرائیل، کشور ما را در مقابل حمله احتمالی آن کشور آسیب پذیر ساخته بود؛ اما رهبران سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی به جای ارزیابی واقع بینانه از دست رفتن بازدارندگی نظامی جمهوری اسلامی و چاره اندیشی به موقع برای این معضل، مطابق معمول با رجز خوانی بر طبل جنگ کوفتند و پاداش خود را دریافت کردند.

حال آتش‌بسی که با وساطت ترامپ (یکی از طرف‌های اصلی جنگ اخیر) برقرار شده است، با توجه به از دست رفتن قدرت بازدارندگی ایران بسیار شکننده است و با توجه به استراتژی پاسخ نامتناسب اسرائیل به تهدیدهای نظامی علیه آن کشور، ایران را در معرض مخاطرات جدی نظامی و سیاسی قرار داده است. در این میان سیاست خصمانه جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ اوکراین موجب نومیدی اتحادیه اروپا از ایران و تشدید انزوای سیاسی ایران در عرصه بین المللی شده است و این نیز به نوبه خود دست نتانیاهو را برای تجاوز به خاک ایران بازتر کرده بود. شمشمیر داموکلوس فعال کردن مکانیسم ماشه نیز خطری دیگری است که در کمین جمهوری اسلامی است.

متاسفانه خصومت دراز مدت جمهوری اسلامی با امریکا و اسرائیل، به اندازه عمر رژیم اسلامی در ایران قدمت دارد و علت آن را باید در این توهم سران نظام ولائی جستجو کرد. به گمان آنها بر پائی خلافت اسلامی در خاورمیانه تحت رهبری ولی فقیه ایران (به رغم منافع پاسداران نظم موجود جهانی) هنوز امکان‌پذیر است و فقط کافی است هژمونی امریکا در منطقه خاورمیانه از میان برداشته شود و مهمترین کشور حامی آن در خاورمیانه نابود شود. جنگ هشت ساله با عراق، ایجاد سپاه قدس و سرمایه گذاری دراجرای راهبرد عمق استراتژیک و حمایت از نیروهای نیابتی ایران در منطقه، تعقیب برنامه اتمی «صلح آمیز ایران» و پشتیبانی از حمله تروریستی حماس به اسرائیل همه در راستای تحقق این رویا صورت گرفته است.

لازمه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، اتخاذ تصمیمات راهبردی‌ای است که تحقق آنها نیازمند تغییر موازنه قوا در درون حاکمیت جمهوری است. هدف این نوشته آن است که:

اولا- علل اتخاذ راهبردها و سیاست‌های نادرست جمهوری اسلامی و پیامدهای ناکامی این سیاست‌ها با ارجاع به ترتیبات نهادی موجود در قانون اساسی و موازنه نیروها در عرصه سیاست داخلی تبیین شود؛
ثانیا- ضرورت تغییر پارادایم فکری مسئولان نظام برای حفظ صلح و امنیت ملی و دشواری این تحول، روشن شود؛
ثالثا- رئوس راهبردهای اصولی‌ای که در حوزه سیاست خارجی برای دستیابی به صلح و امنیت ملی ضرورت دارد احصاء شود.

۱- خسارت سنگین جنگ دوازده روزه و مخاطرات آتی

واقع‌بینی پیش شرط اتخاذ راهبردها و سیاست‌های عقلاتی است. متاسفانه باید بپذیریم که بر خلاف تبلیعات جمهوری اسلامی، تجاوز اسرائیل به ایران قرین موفقیت بوده است. چرا که در مدت دوازده روز نیروهای دشمن صهیونیستی با استفاده از نفوذ اطلاعاتی گسترده موساد در کشور و حضور کماندوهای اسرائیلی در خاک ایران و برتری هوائی اسرائیل در آسمان ایران، موفق شدند:

- سلطه بی‌چون و چرای خود را بر آسمان ایران برقرار کنند؛
- ۳۰ تن از فرماندهان ارشد سپاه و دست کم ۱۱ تن از متخصصان هسته‌ای ایران را از پای درآورند،؛
- بخش بزرگی از لانچرها وانبارهای موشکی ایران را نابود کنند و صدمات جدی به کارخانجات و مراکز مهم صنایع نظامی و دفاعی کشور وارد کنند،
- و شاید مهمتر ازهمه، با مشارکت مستقیم امریکا، ضربات سنگینی به مراکز هسته‌ای فوردو، نطنز واصفهان وارد آورند.

افراد واقع‌بین به خوبی می‌دانند که لحن حماسی صداوسیما، رجزخوانی‌های رهبران و سرداران جمهوری اسلامی و ادعاهای بی‌پایه پیروزی روزنامه‌های جناح راست و مصوبات بی‌حاصل مجلس انقلابی در مورد معوق کردن عضویت ایران در NPT، نه تاثیری بر واقعیات میدانی خواهد داشت و نه اندکی از تهدیدات دشمن خواهد کاست. برخوردهای کوته بینانه و غیر علمی فوق کمکی به درک علل ناکامی حاکمیت در این رویاروئی عریان نخواهد کرد و موجب تجری دشمنان و نومیدی ملت فهیم ایران از حاکمیت خواهد شد.

واقعیت این است که کشور عزیز ما در سایه سوء تدبیر حاکمیت، با نابودی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، عمق دفاع راهبردی و توان بازدارندگی خود را از دست داده است و بیش از هر زمانی در طول عمر جمهوری اسلامی، امنیت ملی ایران با مخاطره جدی مواجه شده است.

شاید یادآوری این نکته برای مسئولان نظام که هنوز از تاریخ درس نگرفته‌اند مفید باشد که این سومین بار است که مردم ایران با طناب رهبران شیعه منجی گرا به دام شکست فضاحت بار میافتند. بار اول شاه اسماعیل صفوی با ادعاهای منجی گرایانه خود و اطمینان از فضل الهی به جنگ قشون مسلح به توپخانه عثمانی در چالداران (۱۵۱۴ می‌لادی) رفت و پس از شکست ناگزیر به فرار از میدان نبرد شد. بار دوم قشون ایران با استناد به حکم جهاد روحانیون شیعه در نجف و ایران و بلاهت فتحعلی شاه به جنگ قشون امپراتور روسیه رفت (۱۸۲۸-۱۸۲۶) و در پی شکست مفتضحانه با امضای عهدنامه ترکمانچای بخش‌های شمال رود ارس به روسیه واگذار شد و امتیازات ویژه‌ای برای روسیه در داخل خاک ایران اعطا شد. و بار سوم جنگ ایران و اسرائیل (ژوئن ۲۰۲۵) تحت هدایت رهبری نظام که دامنه نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد. شاه اسماعیل به رغم شکست در یک نبرد در جنگهای دیگر پیروز شد و بدین ترتیب بزرگترین امپراتوری ایران را در نیای مدرن اولیه بر پا کرد. قاجارها به رغم قبول نتایج شکست زلت بار در برابر روسیه توانستند دهه‌ها در محیط نستا آرام و صلح آمیز به حیات سیاسی خود تداوم بخشند. آیا نظام اسلامی خواهد توانست از پیامدهای این شکست مفتضحانه قد راست کند و به حیات خود ادامه دهد.

۲- وضع کنونی محصول پافشاری بر راهبردها و سیاست‌های خطا در دراز مدت است:

با نگاهی اجمالی به عملکرد جمهوری اسلامی به وضوح می‌توان دریافت که وضع کنونی محصول پافشاری مسئولان نظام بر راهبردها و سیاست‌های نادرست در دراز مدت بوده است.

با سرنگونی رژیم پهلوی در بهمن سال ۱۳۵۷، روحانیونی زمام امور کشور را به دست گرفتند که سر رشته‌ای از قواعد حکمرانی در داخل و دیپلماسی در خارج نداشتند. بدبینی آنان به نظام جهانی موجود و سودای صدور انقلاب به کشورهای منطقه، انگیزه دخالت در امور داخلی کشور همسایه عراق را در آنها بر انگیخت و صدام حسین برای دفع تهدیدهای دولت انقلابی ایران و همچنین تحقق رویاهای دست نیافتنی خود در منطقه، دست به قمار جنگ زد.

دهه اول انقلاب با تصرف سفارت امریکا در تهران آغاز و بعد از ختم یکی از طولانی ترین جنگ‌های سده بیستم در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید. در آن دهه، ایران به دلیل دشمنی با امریکا و رژیم‌های دست نشانده آن در منطقه یک تنه در برابر دنیای غرب و جهان عرب ایستاد و بهای سنگینی برای این آرمانگرایی انقلابی پرداخت. طولانی شدن جنگ به دلیل رویای خمینی و سرداران او برای سرنگونی صدام و صدور انقلاب بود.

در پی آزاد سازی خرمشهر در سوم خرداد سال ۱۳۶۱، فرصت مغتنمی برای توقف جنگ و حصول یک توافق مرضی الطرفین پیش آمد؛ اما توهم سران نظامی و رهبران سیاسی ایران، استفاده از این فرصت را ممتنع کرد و همین امر موجب طولانی شدن بی‌حاصل جنگ و افزایش هزینه‌های انسانی و مادی آن شد.

به همین جهت، جمهوری اسلامی در دهه اول انقلاب، در اقتصاد جهانی منزوی شد و فرصت بهره مندی از مزیت‌های تجارت و سرمایه گذاری خارجی از آن سلب گردید. در آن دوره نظام اقتصادی‌ای در ایران شکل گرفت که بخش دولتی در آن نقش فائقه را داشت و به روی تجارت و سرمایه گذاری خارجی بسته بود.

بعد از پایان جنگ ایران و عراق و درگذشت رهبرانقلاب در سال ۱۳۶۷، عملا جناح بندی گروه‌های حاکم به صورت دو جناح عملگرا که طرفدار تعامل سازنده با دنیای خارج بودند و اصولگرا که همچنان طرفدار برخورد با غرب، رژیم‌های عربی وابسته به غرب و اسرائيل بودند، به صورت ویژگی اصلی قدرت سیاسی در ایران درآمد و از آن زمان تا به امروز اختلافات این دو جناح که هر یک بخش‌هایی از حاکمیت جمهوری اسلامی را نمایندگی می‌کنند، ادامه یافته است. ریشه این جناح بندی را باید در تعارضات نهادی تعبیه شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی جستجو کرد. تاسیس نهاد ولایت فقیه و محول کردن اختیارات فرا قانونی به آن بر اساس نظریه پردازی روحانیت شیعه ، در برابر نهادهای دولت مدرن که ملهم از قانون اساسی مشروطه بود، منجر به تخاصم و رقابت دائمی این دو نهاد شد.

این دو جناح هر یک با توسل به ابزارهای خاص خود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تعریف و به طور همزمان به مورد اجرا درآورده‌اند. این سیاست‌های موازی و از نظر مضمون و روش ناسازگار، در گذشته کشور را تا آستانه برخورد نظامی با کشورهای منطقه خاورمیانه و ایالات متحده امریکا پیش برده بود و جنگ اخیر اوج تخاصم دراز مدت با ایران انقلابی محسوب می‌شود. امروزه با سپری شدن نزدیک به نیم قرن از انقلاب اسلامی ایران، جهان غرب و سازمان‌های بین المللی به شنیدن مواضع متناقض و متفاوت از درون حاکمیت ایران و نسبت دادن برخی از عملیات برون مرزی دستگاه‌های اطلاعاتی به نیروهای خود سر عادت کرده‌اند.

● شکل‌گیری دولت موازی بعد از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای

مفهومِ دولت پنهان در کشورهای دارای رژیم‌های خودکامه‌ خاورمیانه در سده‌ی بیستم میلادی ریشه دارد. هدف از ایجاد این ساختارهای سایه یا موازیِ، تصمیم‌گیری و عمل به دستورکاری مستقل از دستورِکارِ دولتِ منتَخَب بوده است و از آن با عنوان «دولت در دولت» نیز یاد می‌شود. ساختاری که در تضاد با مفهومِ «دولت مدرن» عمل‌می‌کند. هرچند در ارتباط با تعریف و تاثیر و نفوذ دولت اجماعی وجود ندارد، اغلب پژوهشگران و اهل تحقیق بر این باورند که دولت متشّکِل از نهادهائی است که از اقتداری مبتنی بر وجاهتِ قانونی برخوردارند. برخلاف این چنین دولتی، یک دولت پنهان از شبکه‌هائی به‌ وجودمی‌ آید که بدونِ چنین وجاهت و مشروعیتی عمل ‌می‌کنند. تاریخ دراز دامن خودکامگی و اقتدارگرائی در خاورمیانه، تاریخی که در آن قدرت در دست کسانی بوده است که از آن سرکوب‌گرانه استفاده ‌کرده‌اند، راه را برای به وجود آمدن دولت‌های پنهان هموارکرده‌ است[۱].

در خلال جنگ طولانی ایران و عراق، گروه همبسته و کوچکی از سرداران جوان در سپاه پیدا شدند که تمایل داشتند با حمایت از یکدیگر، اداره امور جنگی را در انحصار خود داشته باشند و بعد از جنگ منافع گروهی خود را حفظ کنند. نشانه‌هایی وجود دارد از تصفیه درونی فرماندهان سپاه در زمان جنگ و پیروزی جناحی از آنها در همدستی با احمد خمینی برای برکناری آیت اله منتظری از رهبری آینده نظام. سرداران سپاه همچنین بعد از فتح خرمشهر تلاش کردند، نقش فرماندهان ارتش را در اداره جنگ کمرنگ کنند و آنان را به حاشیه برانند.

با رحلت آیت اله خمینی (در ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) ، حجت الاسلام خامنه‌ای با ابتکار و مساعدت مجددانه آقای‌هاشمی رفسنجانی، بلافاصله در۱۵ خرداد همان سال به رهبری نظام انتخاب شد. با آن که دربازنگری قانون اساسی (مصوب ۶ مرداد ۱۳۶۸) اختیارات رهبری به میزان قابل توجهی افزایش یافته بود، او در زمان پذیرش این منصب، بر خلاف رهبر انقلاب ، نه یک مرجع تقلید بالفعل بود و نه از فرهمندی او برخوردار بود. به همین جهت حمایت نیروهای نظامی و بطور اخص سپاه و بسیج را برای ادامه فعالیت خود ضروری می‌دانست و در فضای دو قطبی عرصه سیاسی ایران، آنها را متحد طبیعی خود تلقی می‌کرد. از اینرو بر خلاف نظر‌هاشمی، با ادغام سپاه و بسیج در ارتش و نیروهای انتظامی مخالفت کرد و به عنوان فرمانده کل قوا آنها را در کنف حمایت خود قرار داد. فرماندهان سپاه هم که با پایان جنگ نگران جایگاه خود در نظام بودند، به نوبه خود از حمایت رهبر جدید نظام استقبال کردند. گفتنی است که ولی فقیه دوم و سپاه برای انجام رسالت خود در زمینه حفاظت از انقلاب اسلامی و صدور انقلاب، نیازمند دشمن خارجی بودند و به همین دلیل ائتلاف آنها حول دشمنی با غرب بویژه امریکا و دوستان نزدیک آن در خاورمیانه شکل گرفت.

سپاه پاسداران در سال‌های بعد با ایجاد دستگاه اطلاعات موازی سپاه و ارتباط نزدیک آن با سازمان زندان‌ها و دادگاه‌های انقلاب و به کمک نیروهای بسیج تحت فرمان خود، انحصار اعمال قهر در درون مرزهای کشور را کسب کرد و در کنار پاسداری از امنیت خارجی کشور، نقش محوری را در امور امنیت داخلی به دست آورد.

آقای خامنه‌ای در دراز مدت موفق شد از طریق ایجاد نظم نوینی در ساختار حوزه‌های علمیه، مخالفان خود در حوزه‌ها را وادار به سکوت کند و تسلط بی‌چون چرای خود را بر آنها اعمال نماید. استخدام صدها روحانی به عنوان نماینده مقام رهبری در سپاه، ارتش ، دانشگاه‌ها و استان‌ها نه تنها اقتدار رهبری را در ارکان دولت رسمی تحکیم کرد، استقلال مالی حو زه‌ها را از آنها گرفت و جایگاه حوزه‌های علمیه را به عنوان نهاد مدنی سست کرد و آنها را به زائده دولت پنهان بدل کرد[۲].

نظارت عالیه رهبری بر قوه قضائیه، مداخله شورای نگبهان در تعیین صلاحیت نامزدهای مجلس شورای اسلامی و دخالت مستقیم رهبر در انتخاب اعضای کلیدی کابینه ، یعنی وزرای اطلاعات، کشور و امور خارجه، استقلال قوا را مخدوش کرد.

با تقویت دفتر نهاد رهبری، بوروکراسی موازی نسبتا بزرگی شکل گرفت که در کنار نظارت بر کار وزرا، بر اموربنیادها، ستاد اجرایی فرمان امام ، اوقاف، تولیت آستان‌های مقدس و نهادهای فرهنگی و مذهبی و صدا و سیما و نحوه استفاده از منابع مالی حاصل از فعالیت آنها نظارت داشت. به این ترتیب بتدریج در کنار دولت رسمی یک دولت پنهان[۳] یا موازی در جمهوری اسلامی سربرآورد که ضمن برخورداری مستقیم از منابع مالی عظیم خود، به منابع خزانه دولت و صندوق توسعه ملی نیز دست اندازی می‌کند.

سپاه در سال ۱۳۸۴با بیرون راندن نامزدهای احزاب اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به کمک شورای نگهبان، احمدی نژاد را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند و به این ترتیب دولت پنهان از سایه خارج شد و عملا ارکان اصلی دولت رسمی ف بویژه خزانه دولت را به تصرف خود در آورد. بدین معنی که در دولت او فرماندهان سپاه و نیروهای مذهبی محافظه کار توانستند تعداد در خور توجهی از پست‌های عالی دولتی را در اختیار گیرند و بخش قابل توجهی از نمایندگان مجلس از میان فرماندهان سپاه برگزیده شدند. در این وضعیت دسترسی سپاه به رانت حاصل از نفت، قرار دادهای دولتی و مستغلات شهری بیش از پیش تسهیل شد.

وظیفه اصلی دولت پوپولیست احمدی نژاد در سیاست خارجی پیش بردن منویات سپاه در زمینه مخالفت با تنش زدایی با غرب بود. او با ایجاد اجماع بین المللی در مورد پرونده اتمی ایران، عملا در خدمت تصویب قطعنامه تحریم جمهوری اسلامی توسط شورای امنیت سازمان ملل گام برداشت. در حوزه داخلی سیاست او عبارت بود از تضعیف نظام برنامه ریزی کشور، تضعیف بوروکراسی و جلوگیری از شفافیت مالی بودجه دولت و ایجاد خزانه‌های متعدد، به منظور تسهیل تخصیص فرا بودجه‌ای اعتبارات به امور نظامی و قرار دادهای پر ریخت و پاش برای دور زدن تحریم‌ها.

بر سرکار آمدن دولت احمدی نژاد و پیروزی فریب کارانه او در انتخابات سال ۱۳۸۸، اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت را سست کرد. آخر الامر به دلیل جاه طلبی و نافرمانی‌های او، دوران رابطه مودت آمیز احمدی نژاد با دولت پنهان سر آمد. در ۸ سال زمامداری دولت احمدی نژاد به نیابت سپاه، حدود ۷۵۰ میلیارد دلار عایدات ارزی حاصل از صادرات نفت بدون پایبندی به برنامه عمرانی معین و در غیاب شفافیت و پاسخگویی مالی به مصرف رسید؛ اما مجلس و دیوان محاسبات نتوانستند تصویر روشنی از عملکرد مالی دولت او به دست دهند.

احمدی نژاد انزوای سیاسی جمهوری اسلامی را در جهان با وادشتن غرب به اعمال دور اول تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران به مرحله خطرناکی رساند. از اینرو با پایان یافتن دور دوم ریاست جمهوری او، با فشار نیروهای اصلاح طلب، نوبت عقب نشینی موقت ائتلاف راست افراطی از مواضع تصرف شده قبلی فرا رسیده بود. نیاز به ترمیم مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران با دنیای غرب ایجاب می‌کرد که دولت میانه روی زمام امور دولت رسمی را به دست گیرد. این مقصود با پیروزی ائتلاف اصلاح طلبان و جناح محافظه کار میانه رو و انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری برآورده شد.

بعد از دوره پر تنش ریاست جمهوری حسن روحانی (۱۴۰۰-۱۳۹۲) و کاهش مشروعیت نظام در نزد مردم، رهبری و سپاه با نشاندن جحت الاسلام ابراهیم رئیسی، مشترکا قوه مجریه را تصاحب کردند. «خالص سازی» دولت رسمی، بطور ضمنی به معنای تصرف مجدد برج و باروی دولت رسمی توسط ائتلاف حاکم در دولت غیر رسمی بود. این ائتلاف با شکست سیاست‌های دولت رئیسی در حوزه اقتصادی سست شد. گفتنی است که احتمال چنین شکستی با توجه به وجاهت اندک دولت رئیسی و ناتوانی بی‌سابقه کابینه او وخامت ناترازی‌های مالی و زیست محیطی در کشور، دور از انتظار نبود.

به طور خلاصه باید گفت سیر رویداد‌ها بعد از جنگ ایران و عراق در جهت قدرت گیری بیشتر نظامیان و تبدیل شدن آنها به نیروی هژمون بوده است. بویژه بعد از دولت اصلاحات، « بخش اصلی گروه‌های برخوردار جامعه تلاش کردند تا زیر چتر ولایت فقیه، خشونت بین خود را مهار و رانت‌های اجتماعی و اقتصادی و بویژه رانت‌های نفتی را میان خود توزیع کنند. اکنون در نتیجه بحران فلج کننده ناشی از ناکارآمدی نظام و سیاست‌هایی که به انزوا و تحریم کشور منجر شده، گسترش شدید فساد در درون این گروه‌ها و قطع بخش بزرگی از رانت‌های نفتی و غیر نفتی، چتر ولایت کارآیی خود را از دست داده و امکان توافق بر سر توزیع رانت‌ها و مهار خشونت میان چهار گروه برخوردار بزرگ (روحانیون، نظامیان، بوروکرات‌ها و سرمایه داران رانتی ) روز به روز کمتر شده است»[۴].

● سیاست خارجی غیر سازنده ایران و انزوای آن در عرصه جهانی

تا جایی که به دلایل ادامه سیاست خارجی خصمانه ایران مربوط است باید گفت؛ در پی عملیات تروریستی بزرگ القاعده در امریکا (در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ )، ایالات متحده در مهر سال ۱۳۸۰ به افغانستان حمله کرد و به فاصله کوتاهی از آن در ۲۱ اسفند ۱۳۸۱، نیروهای خود را با هدف سرنگونی دولت عراق به آن کشور گسیل کرد. بدین ترتیب نظامیان امریکایی در مرزهای شرقی و غربی ایران حضور یافتند.

مسئولان جمهوری اسلامی به این حضور ناخوانده اعتراض داشتند و نسبت به نیات و اقدامات بعدی امریکا در منطقه بیمناک بودند. به خصوص آن که به رغم همکاری خوب ایران با امریکایی‌ها در افغانستان، جرج بوش پسر ایران را همراه با عراق و کره شمالی، محور شرارت نامید و بدین ترتیب آخرین میخ را بر تابوت روابط ایران و امریکا کوبید. برخی از کارشناسان سیاسی، موضع گیری خصمانه رئیس جمهوری امریکا را ادامه موضع گیری‌های خصمانه امریکا در جنگ ایران و عراق تلقی کردند. مسئولان جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر حضور نظامی امریکا در منطقه به مناسبات دوستانه آن کشور با عربستان و کشورهای خلیج فارس، نظر مساعدی نداشتند. به همین جهت در ادامه سیاست‌های خصمانه خود علیه امریکا راسخ تر شدند.

نباید از نظر دور داشت که عامل ایدئولوژیک یعنی خصومت روحانیون با دنیای مدرن و همزمان با آن نیاز نظامیان به دشمن خارجی برای توجیه موقعیت ممتاز سران نظامی در شورای امنیت ملی و دریافت بودجه‌های سنگین برای برنامه‌های دفاعی و امنیتی نیز در تداوم خصومت ایران با امریکا دخیل بوده است. بی‌سبب نیست که رهبری نهضت اقلیت‌های شیعه در کشورهای عربی مانند لبنان، بحرین، عربستان، عراق و یمن و ایجاد و تقویت نیروهای نیابتی ایران در کشورهای خاورمیانه، در کانون راهبردهای نظامی ایران قرار گرفته است.

همانطور که قبلا به اجمال مطرح شد، خصومت نظام جمهوری اسلامی با ایالات متحده بعد از تصرف سفارت امریکا در تهران آغاز و با مداخله مستقیم امریکا در جنگ به نفع عراق ادامه یافت. در سال‌های بعد با حضور نظامی امریکا در افغانستان و عراق رابطه متشنج جمهوری اسلامی با آن کشور استمرار پیدا کرد.

بدیهی است که ایالات متحده امریکا و دیگر قدرت‌های همسو با آن کشور نمی‌‌‌توانند بپذیرند که یک قدرت منطقه‌ای مانند ایران، دست بازی در پیشبرد اهداف منطقه‌ای خود به زیان متحدان و منافع درازمدت و هژمونی آنها داشته باشد. آنها معتقدند که ایران به دنبال این است تا منافعش را با توسل به روش‌های غیردیپلماتیک پیش ببرد و این موجب تعارض می‌شود. هم کشورهای منطقه و هم کشورهای پیشرفته از دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای نگران‌اند. آنها همچنین از مداخله ایران در لبنان، سوریه ، عراق و یمن ، از سیاست ضد اسرائیلی ایران و از توان دفاعی آن هم نگرانند؛ بنابراین خواستار این هستند که قدرت ایران را در منطقه مهار کنند[۵].

آمریکا در زمان اوباما انتظار داشت که ایران با توافق برجام، به عنوان یک کشور مسئول در صحنه بین المللی ظاهر شود و مناسبات سیاسی‌اش را با اتحادیه اروپا و آمریکا بهبود بخشد. از نظر کشورهای غربی، این خواسته‌ها برآورده نشد. تلاش ترامپ این بوده که جمهوری اسلامی را در منطقه به حاشیه براند و با فشار سنگین اقتصادی و مالی و با استفاده از نارضایتی داخلی، نظام را با چالش‌های جدی تری مواجه کند.

تحلیل نادرست جمهوری اسلامی از تاثیرات مخرب تحریم‌ها و تاثیر نا مطلوب آن بر وضع معیشت مردم، به پافشاری مسئولان نظام برای پیشبرد اهداف جنگ نامتقارن شان بر علیه امریکا و متحدان منطقه‌ای آن منجر شد و بدین ترتیب به بحران داخلی دامن زد و در زائل کردن مشروعیت نظام نقش پر رنگی داشت.

● استراتژی دفاعی پر هزینه ایران و ناکارآمد

انزوای جهانی جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق، به مسئولان نظام آموخته بود که باید از نظر تسلیحات پیشرفته نظامی خود کفا باشند و در مقابل تهدیدات امریکا و متحدان منطقه‌ای آن تمهیدات امنیتی لازم را اتخاذ کنند. به همین جهت تدابیر زیر را به کاربستند:

۱- بنا بر ادعای قدرت‌های غربی، ایران حتی قبل از پایان جنگ ، اقداماتی در جهت دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای انجام داده بود. اما افشای فعالیت مرکز هسته‌ای نطنز و پروژه آب سنگین اراک در سال ۲۰۰۲، کشور را در وضعیت دشواری قرار داد و ایران در مذاکره با سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا اعلام آمادگی کرد که به صورت داوطلبانه از این فعالیت‌ها دست بردارد. اطلاعات موجود در نزد مقامات امریکایی بیانگر آن بود که ایران تا اواسط سال ۲۰۰۷ به عهد خود وفادار بوده است. مقامات جمهوری اسلامی در جهت نشان دادن برنامه صلح آمیز هسته‌ای خود ادعا می‌کردند که تا سال ۲۰۲۵ هفت نیروگاه هسته‌ای جدید هر یک به قدرت ۱۰۰۰ مگاوات احداث خواهند کرد. تا کنون هنوز هیچ یک از این نیروگاه‌ها ساخته نشده است. این در حالی است که ترکیه، عربستان و امارات متحده عربی که بسیار دیرتر از ایران برنامه خود را در این زمینه آغاز کردند، موفق تر از ایران بوده‌اند. تا کنون جمهوری اسلامی هرگز تلاش نکرده یا نتواتسته است، برنامه پر هزینه خود در زمینه غنی سازی اورانیوم و تولید آب سنگین را از نظر اقتصادی توجیه کند. اصرار بر ادامه این برنامه، متاسفانه ایران را در معرض یکی از سنگین ترین تحریم‌های همه جانبه تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم در جهان قرار داده است و بار مالی سنگینی بر بودجه کشور تحمیل کرده است. در این وضعیت بخش رسمی اقتصاد دچار رکود شده و بخش غیر رسمی آن بویژه توسط کاسبان تحریم تقویت شده است.

۲- چون بواسطه تحریم‌های امریکا و متحدان اروپایی آن، فروش تسلیحات نظامی به جمهوری اسلامی ممنوع شده است، راهبرد تقویت صنایع دفاع در ابعاد گسترده از جمله تولید موشک‌های میان برد و دور برد و پرنده‌های بی‌سرنشین در دستور کار سپاه قرار گرفت.

۳- با مداخله نظامی امریکا در خاورمیانه و شعله ور شدن جنگ داخلی در سوریه (در ماه مارس سال ۲۰۱۱) و سر برآوردن داعش در عراق، جمهوری اسلامی ایران به منظور حفاظت از منافع خود در منطقه از طریق سپاه قدس وارد نبردهای داخلی سوریه شد. راهبرد نظامی ایران در این دوره عبارت بود از پیشبرد اهداف نظامی ایران در منطقه از طریق نیروهای نیابتی آن در عراق، سوریه ، لبنان و یمن. برای این منظور علاوه بر کمک‌های مالی و تسلیحاتی، آموزش نیروهای نیابتی در زمینه مهارت‌های جنگی و نحوه تولید برخی از تسلیحات، ضروری بود. هدایت منابع مالی بزرگ برای تقویت نیروهای نیابتی سپاه در منطقه، همچنین حماس و جهاد اسلامی در غزه، هزینه هنگفتی را بر خزانه کشور و منابع مالی خارج از قوه مجریه تحمیل کرد و تامین آن برای جمهوری اسلامی بویژه در دور دوم تحریم‌های بین الملی دشوار بود.

با پایان یافتن دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ برای کاهش تنش‌های بین المللی ناشی از تحریم‌های امریکا، بر سرکار آمد. بزرگترین موفقیت دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی عبارت بود از تصویب تفاهم نامه بر جام با کشورهای طرف مذاکره با ایران و رفع تحریم‌های بین المللی در دوره ریاست جمهوری اوباما. بعد از رفع تحریم‌ها و گشایش ایجاد شده در صدور نفت و تجارت خارجی، عملکرد اقتصاد ایران بهبود یافت و تورم دو رقمی کنترل شد. اما تنش زدایی به مذاق سیاستمداران و نظامیان محافظه کار و تندرویی که زمام امور دولت پنهان را در دست داشتند، خوش نیامد. آنها نتیجه سیاست نزدیکی به غرب را گشایش سیاسی در داخل و انزوای نیروهای تندرو می‌دانستند. بالاخره بر اثر تند روی‌های آنها در حوزه سیاست خارجی و ادامه آزمایشات موشکی و غنی سازی اورانیوم بیش از حد تعیین شده در برجام، مناسبات ایران با امریکا و کشورهای عمده اروپایی مختل شد و مدتی بعد از روی کار آمدن ترامپ (در ژانویه سال ۲۰۱۷) امریکا در ۸ ماه مه سال ۲۰۱۸ (اردیبهشت سال ۱۳۹۷)، خروج خود را از برجام اعلام کرد. گفتنی است که در قانون کاتسا که در ۲ اوت ۲۰۱۷ به تصویب رسید، سپاه پاسداران ایران هم عرض سازمان‌های تروریستی قرار گرفته بود.

● از رشد ماندگی و از دست رفتن مشروعیت نظام

در دوره بعد از جنگ ، اقتصاد دولتی و بسته ایران، با خصوصی سازی نادرست شرکت‌های دولتی، به تدریج به سرمایه داری رفاقتی یا «سرمایه داری زدوبندی»[۶]تبدیل شد. سرمایه داری زدوبندی به گفته نهادگرایان، یک نظام دسترسی محدود ایجاد می‌کند که در آن رانت‌های اقتصادی برای عده اندکی که نفوذ سیاسی دارند، از جمله روحانیون ، سپاهیان و آقازاده‌ها، توزیع می‌شود. این‌ها با استفاده از انحصارات و رانت‌های ناشی از یارانه‌ها و... بازار داخلی را به تصرف خود در می‌آورند و سودهای کلان می‌برند. سرمایه داری نوکیسه و دلال، نیازی به ورود به بازار جهانی ندارد و آن را مخل منافع خود می‌داند. در واقع مشارکت در تجارت جهانی مستلزم رعایت اصل رقابت منصفانه و کاهش اساسی دخالت مستقیم دولت در اقتصاد است. در حالی که در وضعیت بسته بودن اقتصاد، نهادهای عمومی غیر دولتی می‌توانند بدون مزاحمت رقبای بین المللی، قراردادهای عظیم در بخش نفت، گاز، صنایع پتروشیمی و فولاد بگیرند. گفتنی است که سرمایه داری رفاقتی هیچ شباهتی به نظام سرمایه داری حاکم در کشورهای در حال توسعه موفق ندارد. در این محیط اقتصادی بسته، رقابت، خلاقیت، نوآوری، ورود به بازار جهانی، ارتقای کیفیت محصولات و پیشرفت تکنولوژی اهمیتی ندارد. بلکه؛ بهره مندی انحصاری از رانت‌ها حایز اهمیت است. کسب و کارسپاه و آقازاده‌های نظام در دوره تحریم بر خلاف اقتصاد ملی شکوفاتر می‌شود و آنها به کمک شبکه تجارت خارجی غیر رسمی و هولدینگ‌های انحصاری خود از تحریم‌های بین‌المللی سود می‌برند.

در مورد پیامدهای ویرانگر تحریم‌های بین المللی باید گفت، چنانچه در یک دهه گذشته تحریم همه جانبه به وجود نمی‌آمد و کشور از مسیر رشد بلند مدت خود خارج نمی‌‌‌شد، در سال ۱۴۰۱ اقتصاد ایران به میزان ۴۵ درصد بزرگ تر از آنچه هست، می‌بود[۷].

ارزش واقعی سرمایه گذاری به قیمت‌های ثابت سال ۱۳۹۵ گویای آن است که این رقم در سال ۱۴۰۱ فقط اندکی بیشتر از نصف (۵۲.۳ درصد) ارزش واقعی سرمایه گذاری در سال ۱۳۹۰ بوده است. فاصله ارزش واقعی تشکیل سرمایه از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۴۰۱ نمایانگر آن است که اقتصاد ایران در تمام این سال‌ها که با تحمل تحریم‌ها و ناکارآمدی‌ها در حوزه سیاستگذاری همراه بوده است، توان بازیابی و نوسازی خود را از دست داده است. برای نمونه می‌توان گفت: سرمایه گذاری ناکافی دولت در صنعت نفت و گاز و برق، امروزه تامین نیازهای داخلی انرژی را مختل کرده است. ناوگان حمل و نقل هوایی، ریلی و زمینی ایران به شدت فرسوده است. فناوری‌های مورد استفاده در بسیاری از صنایع بزرگ منسوخ شده است. زیر ساخت‌ها و تجهیزات آموزشی و درمانی کشور با کمبودهای جدی مواجه شده است و میزان مهاجرت نخبگان و نیروی کار متخصص به سطح نگران کننده‌ای رسیده است.

در دوره ۱۴۰۰-۱۳۸۴ به دلیل تضعیف احزاب سیاسی و نظارت شدید دولت پنهان بر مطبوعات، شاخص ادراک فساد در کشور، به وخامت گرایید. امروزه جمهوری اسلامی با عمیق ترین بحران اقتصادی و بحران مشروعیت از زمان تاسیس آن مواجه است. ریشه هر دو بحران را می‌توان به دوره طولانی تباهی یا زوال سیاسی مربوط دانست که به آرامی؛ اما بطور مستمر سه نهاد حکمرانی مدرن یعنی دولت، حاکمیت قانون و پاسخگویی را تضعیف کرده است. اضمحلال سیاسی زمانی رخ می‌دهد که نهادهای حکومتی‌ای که در گذشته تحت شرایط متفاوتی ایجاد شده‌اند، دیگرقادر به انطباق خود با تحولات اجتماعی و اقتصادی جامعه نباشند. فساد از طریق انحراف تخصیص منابع و ایجاد انگیزه در بازیگران قدرتمند برای مسدود کردن اصلاحات به منظور حفظ منافع مستقر خود، موجب تسریع زوال سیاسی می‌شود[۸].

ناتوانی دولت روحانی و رئیسی برای پاسخگویی به خواسته‌های معیشتی مردم موجب کاهش مشروعیت دولت و نظام شد. تنش‌های سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱، وضعیت نگران کننده‌ای برای آینده نظام ایجاد کرده است. تجربه چند دهه خصومت با دنیای غرب و همسایگان ایران، کشور ما را در جهان منزوی کرده و موجودیت آن را با خطر مواجه کرده است. برای تغییر این وضعیت، باید نظام سیاسی بیش از گذشته در قبال بخش خصوصی و نهادهای مدنی پاسخگو شود و بخش خصوصی مستقل از دولت و نهادهای حکومتی میدان دار توسعه اقتصادی و صنعتی کشور شوند.

امروزه اغلب متخصصان علم اقتصاد، براهمیت تجارت بین المللی و سرمایه گذاری خارجی در پیشرفت صنعتی کشورها وقوف دارند و می‌دانند که بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ کشوری را نمی‌‌‌توان یافت که از طریق خود بسندگی در جهت صنعتی شدن گام بردارد و در این کار موفق شود. از اینرو مشارکت فعال در تقسیم کار جهانی را برای تسریع رشد اقتصادی کشور تجویز می‌کنند. اما تغییر رویکرد تجاری کشور در گرو تنش زدایی در مناسبات بین المللی و همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای همسایه و اقتصادهای پیشرو دنیا است.

یقین داریم که نظامی گری و ماجرا جویی مبتنی بر توهم قدرت، ایران را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند. تجربه تلخ کشور ما در زمینه استمرار عقب ماندگی از قافله پیشرفت جهانی، نشان داده است کشوری با سطح توسعه اقتصادی وامکانات محدود فناورانه ایران، نمی‌‌‌تواند از طریق بر هم زدن نظم جهانی و مداخله در امورداخلی کشورهای دیگر، در جهت منافع ملی مردم خود گام بردارد. تجربه ۴۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که کین توزی در قبال کشورهای دیگر، حاصلی جز فقیرتر شدن مردمان این سرزمین و از دست رفتن امنیت ملی ندارد و فقط به نفع جنگ سالاران و راهزنان اقتصادی است. درست است که ایران یکی از بازیگران عمده در عرصه سیاست منطقه خاورمیانه است، اما تنها بازیگر این منطقه نیست. ترکیه، اسراییل و عربسان سعودی با اقتصاد‌های پیشرفته تر از ایران، ارتش‌های توانمند تر و پیوندهای بهتر با قدرت‌های جهانی نیز در این منطقه حضور دارند. به نظر نمی‌‌‌رسد جمهوری اسلامی بتواند هیچ یک از این بازیگران عمده را از صحنه رقابت حذف یا آن را تضغیف کند.

مسئولان نظام که در چند دهه گذشته با اصرار بر سیاست خارجی نادرست و اتخاذ سیاست‌های اقتصادی خطا، کشور را به سیاهچاله عقب ماندگی سوق داده‌اند، اکنون دو انتخاب در پیش رو دارند: یکی کمک به کاهش تنش‌ها در منطقه و در داخل کشور و دیگری عمل در جهت تشدید تنش‌ها در هر دو عرصه. آنها اگر با درایت پیامدهای منفی و مثبت سیاست‌های دوگانه را در ترازوی داوری قرار دهند؛ راه صلح و گفتگو را در داخل و خارج انتخاب خواهند کرد. قطعا آتش افروزی در این جنگ با منافع ملی ما سازگار نخواهد بود و به ارتقای امنیت ملی کمکی نخواهد کرد و فقط کشور را در معرض یک جنگ ویرانگر دیگر و پیامدهای زیانبار آن قرار خواهد داد. تشخیص این واقعیت سخت نیست که کشور ما توان جنگیدن با مقتدرترین ابرقدرت نظامی و اقتصادی جهان را ندارد.

سخنان نخست‌ وزیر ویتنام در اجلاس داوس می‌تواند برای مسئولان کشور ما آموزنده باشد. او گفت کشورش تاریخ سختی را با آمریکا و چین تجربه کرده ولی در دهه ۱۹۹۰ هیات حاکمه آن کشور وضعیت زندگی، منافع ملی و ثروتمند شدن ویتنام را بر تصفیه حساب تاریخی با قدرت‌‌‌های بزرگ ترجیح داد. به همین دلیل ویتنام امروز با هیچ قدرتی توافق نظامی ندارد و به واسطه سیاست‌‌‌های حمایت از بخش خصوصی و مشوق‌‌‌های سرمایه‌گذاری خارجی، یکی از‌هاب‌های فناوری و تولید در آسیا شده و عموم بنگاه‌‌‌های بین المللی IT در این کشور حضور فعال دارند.

«چینی‌ها، هندی‌‌‌ها و حتی ویتنامی‌‌‌ها عموما معتقدند خارج از قواعد نظام بین‌الملل موجود نمی‌توان ثروت تولید و مشکلات اجتماعی-اقتصادی را حل کرد. اصل، راضی نگه داشتن شهروندان از طریق شاخص‌‌‌های اقتصادی است و چون غرب به جنوب در تامین مواد اولیه، نیروی کار ماهر، بازار مصرفی، فرآیند تولید و بنگاه‌‌‌های پلت‌فرم که بخش‌‌‌هایی از خط تولید را بر عهده می‌‌‌گیرند نیاز دارد، شرایط جهانی بهترین فرصت را برای ثروتمند شدن جنوب و در نتیجه حفظ استقلال سیاسی آنها فراهم آورده است. کشوری که ثروت تولید نکند نمی‌تواند استقلال سیاسی داشته باشد. وقتی کشوری در قالب مشارکت‌‌‌های اقتصادی و سازمان‌های منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی به صورت دسته‌جمعی تصمیم بگیرد و عمل کند، کمتر اشتباه می‌کند. امنیت ملی از مجاری تولید ثروت عبور می‌کند. روسیه که امنیت را بر ثروت‌یابی ترجیح داد، در نهایت تمام ارتباطات فناوری خود را با اروپا و آمریکا از دست داد و مشارکت‌‌‌های فناوری آن تعطیل شد و هم اکنون آینده اقتصادی روسیه در پکن رقم می‌‌‌خورد.»[۹].

۳- ضرورت پاردایم شیفت و تغییر راهبردها و سیاست‌ها

با شکست غیر قابل انکار ایران در برابر حملات اخیر اسرائیل و امریکا انتظار می‌رفت رهبران نظام به خاطر حفظ قدرت بازمانده خود و حراست از کیان کشور و امنیت مردم، این پرده توهم را پاره کنند و به سرزمین عقلانیت گام نهند و با واقع بینی نسبت به اتخاذ راهبردها و سیاست‌های مناسب در جهت کاهش تهدیدات بین المللی علیه نظام وکشور،اقدام کنند. اما سخنان دور از واقعیت رهبر ایران از مخفیگاه، واکنش اخیر مجلس شورای اسلامی به تحولات اخیر ، عجالتا بیانگر آن است که مرغ ما یک پا دارد و درب سیاست جمهوری اسلامی بر پاشنه سابق خواهد گشت. ظاهرا مسئولان نظام مصصم هستند به رغم باختن جنگ در میدان مبارزه، در جنگ روایت‌ها خود ر ا پیروز این هماوردی نشان دهند. اما زمانی که میان روایت رسمی و واقعیات میدانی دره عمیقی وجود داشته باشد، پذیرش آن از سوی مردم و جامعه جهانی میسر نخواهد شد و این تشبثات ره به جائی نخواهد برد.

در این وضعیت در صورت مسدود شدن راه گفتگو برای حل مسالمت‌آمیز مسائل هسته‌ای ایران، اسرائیل مترصد فرصت خواهد بود که مجددا به ایران تجاوز کند و ماموریت نیمه تمام خود را به اتمام برساند. با حضور نتانیاهو و ترامپ، آتش‌بس کنونی بدون انعقاد یک قرار داد ترک مخاصمه با امریکا و حل اختلافات فی مابین با آن کشور( در دوره قبل از فعال شدن مکانزیم ماشه)، ناپایدار خواهد بود.

در این وضعیت مسئولان کشور باید به منظور پرهیز از عمیق تر شدن شکاف دولت- ملت و جلوگیری از افزایش مخاطره تکرار جنگ‌های بی‌حاصل، هوشیاری به خرج دهند و برای تضمین صلح پایدار، بازنگری اساسی در راهبردهای سیاسی، نظامی، اداری و اقتصادی کشور را در دستور کار خود قرار دهند.

درست است که آیت‌الله خامنه‌ای علاقه‌ای به مصالحه‌هایی که می‌توانند مسیر ایران را به‌طور بنیادین تغییر دهند ندارد؛ اما به گمان من با جنگ اخیر دوران رهبری ایشان به پایان رسیده است. در وضعیت جدید شاهد تغییر موازنه قدرت در میان جناح اصولگر و اصلاح طلب حاکمیت خواهیم بود. امید می‌رود با آرایش جدید قوای سیاسی، خروج از وضعیت بحرانی کنونی تسهیل و تسریع شود. دولت و مسئولان باید ، ضمن دفاع از تمامیت ارضی کشور، با اتخاذ سریع تدابیر زیر نسبت به توقف این تجاوز بی‌شرمانه اسرائیل به طور موثر اقدام کنند:

● دسترسی کامل ناظران آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران از دید اتحادیه اروپا و امریکا ضروری است. از اینرو ملغی کردن مصوبه اخیر مجلس و تضمین دسترسی بازرسان آژانس با تاسیسات هسته‌ای ایران ضروری است.

● تا کنون صنعت هسته‌ای ایران نه تنها فایده اقتصادی معنا داری برای کشور نداشته؛ بلکه ایران را با تحریم‌های گسترده و دراز مدت و پیامدهای مصیبت با آن مواجه کرده و با افزایش خطر جنگ، امنیت کشور را زایل کرده است. از اینرو اعلام توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران بر‌ای ۵ سال آتی، هیچ آسیبی به منافع ملی نخواهد زد.
● در این وضعیت ایران باید با انتقال ذخایر اورانیوم غنی سازی شده موجود به خارج از کشور یا محلی امن تحت نظارت آژانس موافقت کند.
● ایران باید التزام خود را به مصوبات سازمان ملل و کنفرانس اسلامی در زمینه پذیرش راه حل دو کشوری برای حل مساله اسراییل و فلسطین رسما اعلام کند و از ایفای نقش رهبری خود خوانده در پیشبرد آرمان مردم فلسطین بپرهیزد.
● جمهوری اسلامی ایران باید از حمایت نیروهای نیابتی خود در لبنان، سوریه، عراق و یمن دست بردارد و راه همزیستی مسالمیت آمیز را در ارتباط با همه کشورهای منطقه و جهان در پیش گیرد.

در این صورت می‌توان ضمن حفظ عزت و مصلحت کشور و حقوق حقه ملت ایران، به صلحی شرافتمندانه دست یافت. انتظار می‌رود در صورت موفقیت مذاکرات، ایران در آینده با چهره‌ای جدید به جامعه جهانی بازگردد و ازا نزوای مالی، اقتصادی و سیاسی خارج شود:

● برداشته شدن تحریم‌های هسته‌ای ایران.
● برخورداری ایران از مزایای تجارت و سرمایه گذاری خارجی.
● گام نهادن کشوردر جهت حذف تحریم‌های مالی FATF.
● صرفه جویی در هزینه‌های نظامی و تخصیص کارآمدتر منابع ارزی رو به افزایش حاصل از صادرات نفت و گاز در جهت عمران و آبادانی کشور.
● بازگرداندن ثبات اقتصادی به کشور و تسهیل و تسریع رشد اقتصادی آن.
● مسدود کردن فعالیت کاسبان تحریم در حوزه اقتصاد و سیاست کشور.

به باور ما حق مسلم ما تنها غنی‌سازی اورانیوم تا سقف مجاز برای مصارف صلح‌آمیز نیست؛ بلکه مهمتر از آن، عبارتست از حفظ تمامیت ارضی کشور، برخورداری از امنیت ملی در سایه صلح و آرامش و همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای جهان و بهره مندی آحاد مردم ما از رفاه و آسایش. به همین دلیل ملت ایران طالب صلح پایدار و زندگی توام با کرامت و آزادی در سایه قانون است. تنها در این صورت است که می‌توان شکاف خطرناک دولت- ملت، نابرابری ظالمانه در توزیع ثروت و درآمد و ناترازی‌های اساسی اقتصاد کشور را در میان مدت ترمیم کرد.

————————

[1] - Rassam and Sanam Vakil, The Iranian Deep State, Understanding the Politics of Transition in the Islamic Republic, Hoover Institution, Oct. 2020.

[۲] - در این مورد نگاه کنید به: خلجی، مهدی، نظم نوین روحانیت در ایران، کتاب آیدا، آذر ۱۳۸۹.
[3] -Deep state
[۴] - پورمندی، احمد، ایران، گروگان توهم نظامی سالاری! ، دهم خرداد ۱۳۹۸، دو ماهانه میهن، شماره ۲۲.
[۵] - در این مورد نگاه کنید به گزارش اخیر کمیته روابط خارجی کنگره امریکا:

Congressional Research Service. Iran: Background and U.S. Policy Updated January 26, 2024,

[6] - crony, capitalism
[۷] - بر اساس داده‌های انتشار یافته در حساب‌های ملی بانک مرکزی.

[8] Azadi, Pooya, The Structure of Corruption in Iran, Stanford University, August, 2020.

[۹] - به نقل از گزارش تحلیلی دکتر محمود سریع القلم از اجلاس سال داووس در دنیای اقتصاد، ۷ بهمن ۱۴۰۲.




نظر شما درباره این مقاله:







ایران و دوراهی سرنوشت‌ساز / مسعود نیلی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 12:11

ایران و دوراهی سرنوشت‌ساز / مسعود نیلی





نظر شما درباره این مقاله:







مادر بهناز محجوبی از بازداشت دخترش خبر داد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 11:52

مادر بهناز محجوبی از بازداشت دخترش خبر داد





نظر شما درباره این مقاله:







همچنان تمام‌قد علیه افغانستانی‌ستیزی در ایران
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 11:15

همچنان تمام‌قد علیه افغانستانی‌ستیزی در ایران


حسام سلامت

چنانکه پیداست در روزهای گذشته که جامعه‌ی ایران درگیر بحث‌ درباره‌ی جنگ اخیر شده است و دارد حواشی موضوع را با خودش مرور می‌کند دیگربار افغانستانی‌های ایران در صف اول دشنام و دشمنی قرار گرفته‌اند و به عنوان متهمِ ردیفِ اولِ «شبکه‌ی نفوذ» معرفی شده‌‌اند. روایتی که دستِ بالا گرفته است در گوش ما می‌خواند که افغانستانی‌ها نمک خوردند و نمکدان شکستند، که عناصر اصلی جاسوسی اسرائیل در ایران همین افغانستانی‌ها بودند، که اصلاً همه‌ی این افغانستانی‌ها ایادی موساد هستند، که از قبل هم گفته بودیم همه‌ی افغانستانی‌ها را باید از ایران اخراج کرد و چه و چه.

من خودم در همین چند روز انبوهی پیغام و کامنت گرفتم که، از حجم فحش و لیچارشان که بگذریم، فرموده‌اند باید به دلیل موضعی که پیشتر علیه موج افغانستانی‌ستیزی در ایران گرفته‌ام شرمنده باشم یا به عنوان یک ایرانی باید از خود خجالت بکشم یا دست من هم به عنوان کسی که از زندگی افغانستانی‌ها در ایران دفاع کرده‌ به خون هم‌وطن‌هایم آغشته است و از همین حرف‌ها. و «مستندات» این افاضات از کجا درآمده؟ از بازنشر گسترده‌ی یکی، دو مناظره‌ در سال قبل که طرف (که مثلاً خبرنگار مستقل است) در برابر من نشسته و با بی‌شرمی تمام از تروریست‌بودن و جاسوس‌بودن همه‌ی افغانستانی‌های ایران حرف می‌زند و چند گزارش بی‌دروپیکر در این سایت و آن خبرگزاری که بنا بر شنیده‌ها از دستگیری ۵ نفر از «اتباع» به عنوان عوامل موساد در ایران حرف می‌زنند و یکی، دو اعتراف تلویزیونی که اعتراف‌کنندگان، که ظاهراً افغانستانی‌اند، از فرستادن لوکیشن صداوسیما و چند مکان دیگر به رابط‌شان در آلمان می‌گویند یا از اجیرشدن برای انفجار پارچین یا فلان پاسگاه.

هر چقدر «مستندات»ی که دست‌داشتن گسترده‌ی افغانستانی‌ها در حملات اخیر را تأیید می‌کنند سست و مشکوک و ناچیزند (بگذریم از اینکه هیچ مقام رسمی‌ای هم چیزی درباره‌ی آن نگفته است) اما روایتی که علیه افغانستانی‌ها ساخته شده و سهم آنها را سیستماتیک و «تشکیلاتی» جا می‌زند فراگیر شده و بخش بزرگی از افکار عمومی هم آن را وسیعاً باور کرده است. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ چرا بخشی از مردم چنین روایتی را به‌سادگی باور می‌کنند؟

اول. چیز جدید نیست. این بدوبیراه‌های خصمانه ادامه‌ی همان موج نژادپرستانه‌ای است که در یکی، دو سال اخیر بالا گرفت و به اسم وطن‌پرستی و با ایران‌ایران‌کردن‌های گوشخراش و زیرِ پوششِ امنیت ملی و با همراهی تنوع جالبی از رسانه‌های حکومتی و «کارشناسان» غیردولتی و تحت لوای گفتار رسمی دولت، افغانستانی‌تبارها را عامل اول و آخر بدبختی‌های ایران جا زد و خیال خود را راحت کرد که «دشمن ملت» را گیر انداخته است. همه‌ی آنهایی که تا دیروز ناسزا می‌گفتند و عربده می‌کشیدند که افغانستانی‌ها را بگیرید، که افغانستانی‌ها را اخراج کنید، که کار کار این افغانستانی‌هاست، که افغانستانی‌ها ما را بدبخت کرده‌اند امروز هم همان ناسزاها را می‌گویند و همان عربده‌ها را می‌کشند. همانطور که مثلاً دیروز ارتکاب شماری از افغانستانی‌ها به این جرم یا آن جنایت برای تعمیم همه‌ی جرم‌ و جنایت‌ها در ایران به افغانستانی‌ها کفایت می‌کرد امروز هم دست‌داشتن احتمالی چند افغانستانی در جاسوسی یا خبرچینی برای نسبت‌‌دادنِ کل عملیات جاسوسی و تروریستی اسرائیل به افغانستانی‌ها کفایت می‌کند.

دوم. یک لحظه هم شده خودتان را جای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بگذارید. چقدر ممکن است برای پیشبرد پروژه‌ی فوق‌محرمانه‌تان در ایران بر روی جماعتی سرمایه‌گذاری کنید که در شرایط عادی هم به‌راحتی بازداشت می‌شوند و به واسطه‌ی انگی که خورده‌اند و جرم‌انگاری‌ای که شده‌اند و شک و تردیدی که به آنها وجود دارد همواره در مظان اتهام‌اند و دست‌کم در همین یک سال اخیر هر روز هزارهزار دستگیر، بازجویی و اخراج شده‌اند؟ کمترین بهره‌ای از هوش هم اگر برده باشید اقدامات پیچیده‌ی جاسوسی و اطلاعاتی و عملیاتی‌‌تان را به افرادی چنین پیشانی‌سفید، در تیررس و تحت تعقیب که هر لحظه ممکن است لو بروند یا شناسایی شوند واگذار نمی‌کنید. کار را به کسانی می‌سپارید که حتی‌الامکان کسی به آنها مشکوک نشود، توجه کسی را برنیانگیزند، خودی باشند نه غریبه. بدترین انتخاب شما یک افغانستانی است.

سوم. از این گذشته، اصلاً افغانستانی‌جماعت به چه اطلاعات محرمانه‌ای دسترسی دارد که بتواند برای اسرائیل جاسوسی کند یا چه نفوذی در ارکان نظام دارد که بتواند فلان سردار نظامی یا دانشمند هسته‌ای را ترور کند؟ امروز کیست که نداند «شبکه‌ی نفوذ» در خودی‌ترین و درونی‌ترین لایه‌های حاکمیت خانه کرده است؟ افغانستانی‌جماعت اما چه زمانی «خودی» بوده و به اندرونی‌های نظام راه داشته که بتواند راپورت بدهد یا ترور کند؟ اینکه فلان افغانستانی (یا ایرانی)‌ لوکیشن صدا و سیما را برای اسرائیل فرستاده یا منزل مسکونی فلان سردار یا فلان دانشمند را شناسایی کرده به شوخی می‌ماند. اینها اطلاعات محرمانه‌ای نیست که به جاسوسی نیاز داشته باشد. اطلاعات عمومی است. همه می‌دانند. اسرائیل بیش از همه.

چهارم. بیایید بدبین باشیم. اصلاً بیایید بی‌هیچ «مستندات»ی بپذیریم که شماری از افغانستانی‌ها به نوعی در حملات اخیر نقش داشته‌‌اند. در حقیقت خیلی هم محتمل است که براستی چند نفر افغانستانی در ماجرا دست داشته باشند. با اینهمه این نقش‌داشتن و این دست‌داشتن هم مانند زندگی روزمره‌شان در ایران حاشیه‌ای، فرعی و «دون‌پایه» بوده است. اساساً جایگاه آنها در ایران اجازه نمی‌دهد جز این باشد. حتماً که نقش اصلی و دست اصلی را عوامل و ایادی «ایرانی» موساد بازی کرده‌اند. کار اما دارد به نام افغانستانی‌ها تمام می‌شود. بی‌دردسرترین و بی‌صداترین گروه برای انداختنِ بار این «فاجعه‌ی ملی» بر دوش آنها همین افغانستانی‌ها هستند. دیواری کوتاه‌تر از دیوار آنها پیدا نمی‌شود.

پنجم. «شبکه‌ی نفوذ» چهره ندارد. نامی ندارد. هویتی ندارد. مخفی و انتزاعی است. و این ترسناک، اضطراب‌زا و نگران‌کننده است. کار چه کسانی بود؟ چه کسانی به «ما» ضربه زدند؟ چه کسانی «ما» را فروختند؟ چه کسانی به «ما» خیانت کردند؟ نمی‌دانیم. ولی می‌توان انگشت را سوی جماعتی گرفت و همه‌ی اتهام را متوجه آنها کرد تا خیال‌مان اندکی هم شده آسوده شود که یافتیم. که گرفتیم. که شناسایی کردیم. این چهره‌ها را ببینید. به صورت‌ها‌شان خوب نگاه کنید. لهجه‌شان را بشنوید. افغانستانی هستند. اینک «شبکه‌ی نفوذ» دیگر بی‌چهره و گمنام و انتزاعی نیست. کاملاً واقعی شده است. پس دیگر نگران و مضطرب نباشید. در عوض، هر چه فحش و کینه و خشم دارید نثار آنها کنید.

ششم. لابد خیلی‌ها هنوز پیش خود فکر می‌کنند «ایرانی که به ایران خیانت نمی‌کند»، «ایرانی که علیه ایران جاسوسی نمی‌کند»، ایرانی که فلان و ایرانی که بهمان. حتماً کار بیگانه‌ها و غریبه‌ها و غیرخودی‌هاست. مثلاً همین افغانستانی‌های فلان‌فلان‌شده. اصلاً «همبستگی ملی»ای که امروز در میان آحاد ملت شکل گرفته اقتضا می‌کند که ایرانی جاسوس نباشد، خائن نباشد، خودفروخته نباشد و غیره و غیره. اصلاً ایرانگراییِ رونق‌گرفته‌ی امروز می‌طلبد که هر چه شرارت و جنایت در این مملکت هست را بر گردن «غیرایرانی‌ها» بیاندازیم تا مطمئن ‌شویم که ما خوب بودیم، آنها بد بودند. این لکه‌های ننگ را بیرون می‌اندازیم و از خود دور می‌کنیم تا خود پاک و مطهر شویم. ما قشنگ‌ها، ما بهترین‌ها.

هفتم. ظاهراً دست‌کم ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده‌اند. در میان آنها ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی هم هست یا شاید هست. از اتهامات هیچیک از این ۷۰۰ نفر چیزی نمی‌دانیم. با اینهمه از دست‌ودل‌بازی دستگاه‌های امنیتی و قضایی در تعریف مصادیق جاسوسی باخبریم. علاوه بر این، به رسم همه‌ی این سالها از دادرسی عادلانه‌ی پرونده‌ی این متهمان مطمئن نیستیم. دستور رئیس قوه‌ی قضاییه برای رسیدگی «سریع‌تر» (و این یعنی شتابزده‌تر) پرونده‌های مذکور باز هم ما را نسبت به رعایت عدالت در حق این متهمان نامطمئن‌تر کرده است. با اینهمه، تا جایی که به بحث ما مربوط می‌شود باید از خود بپرسیم چرا در افکار عمومی ایران جاسوسی احتمالی آن ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی اینقدر برجسته شده است؟ جاسوس اگر ایرانی باشد ایرادی ندارد؟ طبیعی است؟ قابل فهم است؟ هرازگاهی پیش می‌آید؟ می‌توان از کنارش رد شد و صدایش را درنیاورد؟ اساساً اینهمه تأکید عجیب‌وغریب بر همه‌جاسوس‌انگاری افغانستانی‌ها ترفند ریاکارانه‌ی ایدئولوژی فریبکاری است که دست‌وپا می‌زند آدرس غلط بدهد و از یادمان ببرد که اگر شبکه‌ی نفوذی وجود داشته باشد، که دارد، ردش را در خودی‌ترین خودی‌ها باید جستجو کرد.

هشتم. همراهی و همدردی و همیاری کثیری از افغانستانی‌ها در شب‌ها و روزهای نفس‌گیر جنگ اخیر با دوستان ایرانی‌شان نباید فراموش شود. اگر اجازه داشته باشم باری دیگر از تجربه‌ی خودم حرف بزنم باید بگویم که در این مدت از طرف بسیاری از افغانستانی‌هایی که می‌شناختم و نمی‌شناختم پیام‌های محبت‌آمیز دلگرم‌کننده‌ای دریافت کردم که نشانه‌ی دوستی و قرابت و مهر بود. در اینجا می‌خواهم بخش کوتاهی از نامه‌ی سه زن افغانستانی (سائمه سلطانی، هلن فرمان، مزدا مهرگان) خطاب به «خواهرانمان در ایران» را بیاورم، بی‌هیچ توضیحی:

    «خواهران مقاوم‌مان،
    می‌دانیم که روزها و شب‌های سختی را می‌گذرانید. می‌دانیم که دل‌هاتان از خشم، اندوه، فریاد و درد پر است. می‌دانیم که سقوط یک ستم‌گر به دست ستم‌گری دیگر، در حالی‌که بیشتر از چهل و چند سال در برابرش از جان، مال، سرپناه و آرامش‌تان مایه گذاشتید، چه دردی دارد. ما زنان افغانستان این را به خوبی درک می‌کنیم. اما در اوج همین سختی‌ها فراموش نکنید که شانه‌های زخمی اما استوار خواهران افغانستانی‌تان کنار شماست. ما درد را می‌شناسیم، تبعید و بی‌پناهی را زیسته‌ایم و در هر خیزش‌ شما، نبض‌ ما تندتر می‌زند.»

نهم. باید ایران را از صمیم قلب دوست داشت. ایران در مقام «زمین مشترک» تنها چیزی است که داریم و تنها چیزی است که به رغم اختلاف‌هامان ما را در کنار یکدیگر جمع می‌کند. ایران‌دوستی اما نمی‌تواند با خشونت کلامی و عملی علیه یکی از حاشیه‌ای‌ترین و آسیب‌پذیرترین مردمان جامعه‌ی ما (که اساساً به ایران‌مان پناه آورده‌اند) جمع شود. اینکه زدن افغانستانی‌ها برای خیلی از هم‌وطن‌های من مصداق اعلای «مبارزه‌ در راه میهن» شده است حقیقتاً تأسف‌بر‌انگیز و رقت‌بار است.

میهن‌دستی، آنچنان که من می‌فهمم، مبارزه برای زندگی‌پذیرکردن ایران است. و این چیزی نیست جز مراقبت از آنهایی که سخت زندگی می‌کنند یا بد زندگی می‌کنند یا بی‌ارج زندگی می‌کنند یا آسیب‌پذیر زندگی می‌کنند. میهن‌‌‌‌دوستی پروای زندگی‌های رنج‌دیده‌ را داشتن است. ایران عزیز ما باید تیماردار خودِ زندگی‌ باشد، و بیش از همه تیماردار زندگی‌های زخمی. هیچ غمی بالاتر از این نیست که ایرانی داشته باشیم که این زندگی‌ها را از سر بی‌رحمی به هیچ می‌گیرد و از خود می‌راند. کاش ایران آینده (و ایران امروز) یک ایران آغوش‌گشوده، زندگی‌خواه و آزاد باشد، آزاد از ترس، آزاد از کین‌توزی، آزاد از حماقت، آزاد از ستم، آزاد از تبعیض و آزاد از استبداد. فکر می‌کنم هنوز هم «زن‌زندگی‌آزادی» در روایت «اصیل‌»ش – روایتی خودآیین، دموکراتیک و ضدسلطه – برای «ما» حُکم راهنما را دارد، یک جهت‌‌یابی درست که تخیل جمعی‌ای می‌سازد که ایران را «برای کودک افغانی» هم می‌خواهد. در واقع ایران را برای همه‌ی آنهایی می‌خواهد که در وطن‌شان، در همین ایران، غریبه بوده‌اند و همچون غریبه زیسته‌اند. و معنای وطن‌شدن وطن همین است: اینکه وطن جایی شود برای همه‌ی آنهایی که جایی ندارند.

منبع: تلگرام حسن سلامت
https://t.me/demos1402


نظر خوانندگان:


■ با همسو بودن با انتقاد ایشان به افغانستان ستیزی، به خصوص اخیر، با ید این تذکر را هم  بدهم، که بخشی از انتقادها متوجه تندروهای رژیم است که برای مقاصد سیاسی خودشان عالما و عامدا این نگون بختان را به طور سازمان داده شده وارد ایران نمودند.
مجلسی


■ من به هیچ عنوان افغان‌ستیز نیستم و خیلی از کارهایی که به افغانستانی‌ها نیستب می‌دهند درست نیست و خیلی جنایتها توسط خود ما یعنی ایرانی‌ها انجام می‌شود. در مورد جاسوسی هم بعد از جنگ خودخواسته توسط ارکان سلطه به افغانها نسبت داده می شود، درست نیست. در واقع جاسوسان در رده‌های بالای حکومتگران هستند و از رگ گردن به آنها نزدیکترند. در طی ۴۶ سال گذشته هرکسی یک ریش گذاشت و دست به سینه شد و به چاپلوسانه‌ترین شکل ممکن حکومتگران را به عرش اعلا برد و احمقانه‌ترین تصمیمات را به تصمیمات خدایی متصف کرد، جایگاهی پیدا کرد که هم راحت بچاپد و هم راحت و بدون مشکل جاسوسی کند.
فقط از شما یک سوال دارم: در کجای دنیا مرزها را به روی ۵ تا ۱۵ میلیون شهروند کشور دیگری (کاری به پشتیبانی همین مردم از حکومت از حکومت ما بدتری) در خود می‌پذیرد!!؟ افغانها توسط کسانی برای روز مبادا با سخاوت تمام به ایران دعوت شدند. به نظر می‌رسد که آن نقشه، امروز نقش بر آب شده است و دیگر به آنان نیازی نیست. وطن جایی نیست برای کسانی که وطن ندارند. وطن قبل از همه به مردمی متعلق است که همبستگی دارند و وطن را دوست دارند نه مال هرکس که از راه برسد آنهم برای نقشه‌های شوم قسمتی از حاکمیت که همان دزدان و رانتخواران و البته جاجوسان هستند.
ایرانی





نظر شما درباره این مقاله:







چرا به ایران حمله شد؟ / جمشید اسدی - علی لیمونادی ">
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 10:25

چرا به ایران حمله شد؟ / جمشید اسدی - علی لیمونادی





نظر شما درباره این مقاله:







رهگیری یک موشک که از یمن به اسرائیل شلیک شد
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 10:21

رهگیری یک موشک که از یمن به اسرائیل شلیک شد





نظر شما درباره این مقاله:







مخالفت سنا با محدودیت‌ اختیارات نظامی ترامپ
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 10:20

مخالفت سنا با محدودیت‌ اختیارات نظامی ترامپ





نظر شما درباره این مقاله:







راستی‌آزمایی ادعای بازداشت ۷۰۰ «مامور اسرائیلی»
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 10:00

راستی‌آزمایی ادعای بازداشت ۷۰۰ «مامور اسرائیلی»


منبع: فرانس۲۴

تصاویر منتشرشده مردانی را در لباس زندان نشان می‌دهد که اعتراف می‌کنند به عنوان جاسوس برای اسرائیل استخدام شده‌اند، همراه با سلاح‌هایی که ظاهراً قصد استفاده از آن‌ها را داشته‌اند. تحلیلگران معتقدند این اعترافات احتمالاً تحت اجبار گرفته شده‌اند و بررسی تصاویر توسط تیم ناظران شبکه «فرانس۲۴»  هیچ‌گونه مدرکی از وجود سلاح‌های ساخت اسرائیل در میان اقلام توقیف‌شده نشان نمی‌دهد.

جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا خود را در مقام کشوری معرفی کند که با موفقیت عوامل اسرائیل را بازداشت کرده و تسلیحات آن‌ها را کشف و ضبط کرده است. اما آنچه به‌عنوان «سلاح‌های توقیف‌شده» و «ماموران موساد» معرفی می‌شود، صحنه‌سازی به نظر می‌رسد؛ چرا که هیچ مدرک معتبری برای اثبات این ادعاها ارائه نشده است.

جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل، در کنار دیگر پیامدها، ضربه‌ای ویرانگر به دستگاه اطلاعاتی ایران وارد کرد. ارتش اسرائیل اطلاعات دقیقی از محل حضور فرماندهان بلندپایه ایرانی در اختیار داشت که به آن‌ها اجازه داد دست‌کم ۲۹ نفر از آن‌ها را با موفقیت هدف قرار داده و از بین ببرند. همچنین به نظر می‌رسد سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، موفق شده تعداد زیادی از شهروندان ایرانی را برای انجام مأموریت‌های میدانی در شلیک موشک‌های هدایت‌شونده و پهپادهای انتحاری به خدمت بگیرد.

در روزهای پس از حمله اولیه اسرائیل در ۱۳ ژوئن، مقامات ایرانی تصاویر متعددی از خودروها و تجهیزات رهاشده پس از حمله اسرائیل منتشر کردند. آن‌ها همچنین عکس‌هایی از پوکه‌های مهمات شلیک‌شده، از جمله بدنه موشک‌های کوتاه‌برد ساخت اسرائیل موسوم به «Spike»، خودروهای حامل این موشک‌ها و پهپادهای انتحاری، و حتی کارگاه‌های ساخت پهپاد به‌صورت موقت در داخل خاک ایران را نمایش دادند – مجموعه‌ای از تصاویر که نشان می‌دهد اسرائیل در ابعادی گسترده موفق به نفوذ اطلاعاتی و جذب نیرو در ایران شده است.

با این حال، دستگاه‌های اطلاعاتی ایران تاکنون هیچ مدرک قطعی‌ای از توقیف تسلیحاتی که پیش از به‌کارگیری توسط عوامل ادعایی اسرائیل در داخل کشور ضبط شده باشند، ارائه نداده‌اند.

رژیم تهران مدعی است که طی ۱۲ روز، ۷۰۰ نیروی عملیاتی اسرائیل را بازداشت کرده است؛ افرادی که بسیاری از آن‌ها ممکن است با حکم اعدام روبه‌رو شوند. طبق گزارش رسانه‌های دولتی ایران، افراد بازداشت‌شده به تلاش برای استفاده از پهپادهای تهاجمی، ساخت بمب، جاسوسی از سایت‌های نظامی و انتقال اطلاعات به اسرائیل متهم هستند.

رسانه‌های دولتی همچنین گزارش داده‌اند که از زمان حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن، دست‌کم شش نفر که به جاسوسی برای اسرائیل متهم بودند، اعدام شده‌اند. در تاریخ ۲۵ ژوئن، ایران سه مرد کرد – ادریس علی، آزاد شجاعی و رسول احمد محمد – را که در سال ۲۰۲۳ به اتهام قاچاق تجهیزات ترور به نفع اسرائیل به اعدام محکوم شده بودند، به دار آویخت. قوه قضائیه ایران اعلام کرده که سه مرد دیگر – مجید مصیبی، اسماعیل فکری و محمدامین شایسته – نیز از ۱۳ ژوئن تاکنون اعدام شده‌اند.

تسلیحات توقیف‌شده: آنچه ایران ادعا می‌کند در برابر آنچه شواهد نشان می‌دهد

رسانه‌های وابسته به حکومت ایران گزارش‌هایی منتشر کرده‌اند که در آن‌ها با افرادی که ادعا شده عوامل اسرائیل هستند مصاحبه شده و تسلیحات توقیف‌شده به نمایش گذاشته شده است.

اما در دو مورد از تصاویری که رسانه‌های دولتی ایران به‌عنوان نمونه‌هایی از تسلیحات کشف‌شده ارائه کرده‌اند، شواهد نشان می‌دهد که این تصاویر یا ساختگی هستند یا صحنه‌سازی شده‌اند.

اولین مورد در تاریخ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ رخ داد، زمانی که وزارت اطلاعات ایران مدعی شد در دو شهر استان هرمزگان در جنوب کشور، ۴۰۲ پهپاد را کشف و توقیف کرده است. رسانه‌های دولتی هنگام گزارش این عملیات، عکسی منتشر کردند که در آن پنج پهپاد تهاجمی با باتری‌های آبی‌رنگ به نمایش گذاشته شده‌اند. با این حال، این عکس هیچ ارتباطی با ایران ندارد؛ بلکه در ماه مه، توسط یکی از عکاسان خبرگزاری آسوشیتدپرس در اوکراین گرفته شده و پهپادهایی را نشان می‌دهد که ارتش اوکراین برای استفاده علیه نیروهای روسی تولید کرده است.

گزارش تلویزیونی درباره توقیف ادعایی در هرمزگان؛ سلاح‌هایی که قابلیت جنگی ندارند

در گزارشی که شبکه‌ی دولتی صداوسیمای جمهوری اسلامی (IRIB) درباره توقیف ادعایی در استان هرمزگان پخش کرد، تصاویر متفاوتی از آنچه پیش‌تر نشان داده شده بود، به نمایش درآمد. این گزارش پُر بود از تصاویر دسته‌هایی از پهپادهای تجاریِ موجود در بازار که در بسته‌بندی‌های اصلی خود قرار داشتند؛ از جمله مدل‌هایی که آن‌قدر کوچک هستند که حتی توانایی حمل مهمات را ندارند.

در گزارش ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ صداوسیما درباره توقیف ۴۰۲ پهپاد تهاجمیِ ادعایی ساخت اسرائیل در جنوب ایران، تصاویری از پهپادهای تجاری پخش شد که عملاً قابلیت حمل مواد منفجره ندارند.

در گزارشی دیگر که همان روز پخش شد، رسانه‌های دولتی تصاویری از شش مرد با لباس زندان و پشت به دوربین منتشر کردند که توسط مأمور امنیتی مورد بازجویی قرار می‌گرفتند. این افراد اظهار کردند که از طریق شبکه‌های اجتماعی با موساد تماس گرفته و همکاری با آن‌ها را آغاز کرده‌اند.

در تاریخ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵، تلویزیون دولتی ایران ادعا کرد که نیروهای امنیتی شش مرد را به اتهام همکاری با اسرائیل بازداشت کرده و پیش از آنکه موفق به اجرای عملیات شوند، سلاح‌های آنان را توقیف کرده‌اند. یکی از این افراد در ویدئو می‌گوید: «از طریق شبکه‌های اجتماعی با آن‌ها تماس گرفتم و گفتم که آماده همکاری هستم.»

در این گزارش، میز بلندی پر از انواع سلاح‌ها نیز نمایش داده شد که گفته شد از عوامل ادعایی اسرائیل کشف شده‌اند. با این حال، تقریباً تمام سلاح‌های نمایش‌داده‌شده ساخت ایران بودند.

در این ویدئو، سامانه پدافند هوایی قابل‌حمل ایرانی موسوم به «میثاق-۳» دیده می‌شود. همچنین پهپاد ایرانی «شاهین-۱» که اخیراً به زرادخانه نیروهای مسلح ایران افزوده شده، نیز به نمایش درآمده است. افزون بر این، دو خمپاره نیز در تصویر مشاهده می‌شود: یکی ساخت چین و دیگری ساخت یوگسلاوی سابق – هر دو از مهماتی هستند که به‌طور متداول در زرادخانه‌های نظامی ایران یافت می‌شوند.

حضور انحصاری سلاح‌های ساخت ایران و نبود کامل تسلیحات ساخت اسرائیل یا غرب، تردیدهای بیشتری درباره جعلی بودن این بازداشت‌ها و مصادره‌ها برمی‌انگیزد.

مهاجران افغان؛ دشمنان تازه حکومت ایران

از آغاز جنگ ۱۲روزه، شایعات و گزارش‌هایی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که مدعی‌اند برخی اتباع افغان در همکاری با اسرائیل نقش پیاده‌نظام را ایفا می‌کنند.

این گزارش‌ها می‌گویند شماری از مهاجران افغان مقیم ایران به جاسوسی، کارگذاری بمب و هدایت پهپادها به‌نفع موساد اسرائیل مشغول‌اند. تلویزیون دولتی ایران نیز گزارش‌هایی پخش کرده که در آن اتباع افغانِ بازداشت‌شده به انتقال اطلاعات حساس و برنامه‌ریزی برای بمب‌گذاری به دستور مأموران اسرائیلی «اعتراف» می‌کنند.

بر اساس گزارش‌های رسانه‌های ایرانی، از زمان آغاز جنگ ۱۲روزه تاکنون، دست‌کم پنج شهروند افغان بازداشت شده‌اند. برآوردها نشان می‌دهد که بین پنج تا هشت میلیون مهاجر افغان در ایران زندگی می‌کنند که اکثریت آن‌ها به عنوان مهاجران «غیرقانونی» شناخته می‌شوند.

در همین چارچوب، رسانه‌های ایران در ۲۷ ژوئن اعلام کردند که پلیس مأمور به اخراج تمامی مهاجران افغان فاقد مجوز شده است. همچنین گزارش شده که اجاره دادن ملک به این افراد می‌تواند به مصادره آن ملک منجر شود.

هرچند احساسات ضد افغان در ایران پیشینه‌ای طولانی دارد – به‌ویژه از زمان موج مهاجرت جدید در سال ۲۰۲۱ – اما این تنش‌ها از زمان جنگ ۱۲روزه به‌شدت افزایش یافته است. در گذشته، مهاجران افغان در ایران اغلب به‌دلیل جرایمی چون سرقت، تجاوز و قاچاق مواد مخدر هدف حمله قرار می‌گرفتند، اما این نخستین‌بار است که با اتهام جاسوسی و همکاری با اسرائیل روبه‌رو می‌شوند.




نظر شما درباره این مقاله:







مراسم تشییع جنازه نظامیان و دانشمندان کشته شده
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 9:46

مراسم تشییع جنازه نظامیان و دانشمندان کشته شده





نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت اقلیت‌های دینی چه اهدافی
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 9:35

بازداشت اقلیت‌های دینی چه اهدافی





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ طرح سرمایه‌گذاری ۳۰ میلیارد دلاری
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 9:31

ترامپ طرح سرمایه‌گذاری ۳۰ میلیارد دلاری





نظر شما درباره این مقاله:







بالای این پنجره، اتاق ما بود… / حسین رزاق
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 9:18

بالای این پنجره، اتاق ما بود… / حسین رزاق





نظر شما درباره این مقاله:







ایران و دوراهی سرنوشت‌ساز
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 28.06.2025, 9:08

ایران و دوراهی سرنوشت‌ساز


مسعود نیلی

۱۲روز پر التهاب گذشت و ایران، بازهم تلاطم امواج را از سرگذراند و ماند تا به ما نشان دهد که چقدر برای این ملت عزیز است. خورشید ایران در ۴تیر، برای مردم این سرزمین، طلوعی متفاوت داشت. با دلبری سر برآورد و گویی می‌خواست به غمزه مساله آموزمان شود و درس‌های برآمده از تلخ و شیرین سرگذشت ‌این میهن کهن را بار دیگر برایمان بازگو کند. تمدن دیرپای ایران، معلمی صبور و بسیار متواضع است؛ هرچند ما شاگردانی بازیگوش و بیزار از درس و مدرسه‌ایم. کتابی است که در برگ برگش، وقایعی درس‌آموز، به زبان ساده و رسا بیان شده است. درس‌هایی در مورد کشورداری و کشورگشایی‌ها، سرکشی‌ها، کینه‌توزی‌ها، خودمطلق‌انگاری‌ها و یادآوری اوج‌هایی که به حضیض افتاده‌اند و نام‌هایی که نماد آبادانی یا ننگ ویرانی این سرزمین شده‌اند.

بدون تردید، این ۱۲روز، برگی متمایز از تاریخ کشور محسوب می‌شود. عده‌ای می‌گویند، به این آتش‌بس‌ها نمی‌توان اعتماد کرد و روزهای تلخ و توام با اضطراب پایانی خرداد ۱۴۰۴، باز هم تکرار خواهد شد. پاسخ من آن است که شاید چنین باشد، اما همه‌چیز بستگی به این دارد که ما از این ۱۲روز چه آموخته باشیم. سرنوشت کشور ما را، نه نقض آتش‌بس‌ها یا پایبندی به آن، بلکه نوع نگاه خودمان، به جهان و داخل تعیین می‌کند. هماوردی ما بسیار بیش از آنکه بیرونی و در مقابل بیگانگان باشد، درونی است و میان خودمان.  دو نوع نگاه متفاوت، طی سال‌های گذشته، در مقابل یکدیگر و در عرصه حکمرانی، کاملا در برابر هم، اما در جاگیری سیاسی، به صورت تناقض‌آمیزی، بعضا در کنار یکدیگر، مشغول امور مُلک و ملت بوده‌اند.

شکاف بزرگ میان این دو نگاه متضاد را درآمدهای نفتی پر می‌کرده است. نگاه اول، عمدتا غالب و نگاه دوم -هرچند به شکل منسجم خود، مدافع جدی در ساختار سیاسی نداشته- اما به ترتیبی که توضیح داده می‌شود، تنها در بحران‌ها و به اجبار، به کار گرفته می‌شده است. یک نگاه (نگاه اول)، حکومت را منحصرا، میدان درگیری و عرصه مبارزه تعریف می‌کند. نمود این مبارزه در بُعد روابط خارجی، درگیری فعال با قدرت‌های بزرگ غربی به‌عنوان یک وظیفه‌محوری است. هرچه قدرت خارجی بزرگ‌تر، این وظیفه هم سنگین‌تر. این نگاه، نبود یا ضعف عدالت در عرصه بین‌المللی را توجیه تکلیف خود در دفع ظلم و بی‌عدالتی در هر نقطه از جهان می‌داند.

از این منظر، حاکمان کشورهای مختلف، عمدتا یا ستمگرند یا نوکران این ستمگران. وجود همین دسته‌بندی هم کفایت می‌کند تا همواره در عرصه مبارزه با ستمگران و تلاش برای کنار زدن نوکران، حاضر باشد. این نگاه، خود را تنها پرچم‌دار ظلم‌ستیزی می‌داند و هرگونه محاسبه توازن قدرت و نتیجه‌گرایی را در میدان دشمن قلمداد می‌کند. معتقد است خیل عظیم کشورهای در حال توسعه‌ای که ظرف ۴ دهه گذشته موفق شده‌اند از جرگه فقرا خارج شوند و به رفاه و آسایش دست یابند، استقلال خود را معامله کرده‌اند و نوکری غرب را پذیرفته‌اند. این نگاه، داخل را هم پشت جبهه مبارزه مقدس جهانی و منطقه‌ای می‌بیند.

نگاهش به رفاه و اقتصاد، نگاه معیشتی، دستوری، از بالا به پایین و کاملا درون‌گرا و مبتنی بر خودکفایی بی‌قید و شرط است و رسالت اقتصاد را عمدتا تقویت پشت جبهه داخلی در مبارزه بیرونی می‌داند و نگاهی را که به رفاه همگانی اصالت می‌دهد، دون‌پایه و حتی حیوانی می‌داند. در این نگاه، واژه توسعه یک واژه غربی و تداعی‌کننده پارادایم وابستگی است. پس باید از گفتمان حکمرانی بومی حذف شود. در عرصه فرهنگی هم، جامعه باید نمایشگاهی یکدست و یکپارچه برای این مبارزه به چشم بیاید. مبارزه بیرونی به اندازه‌ای مهم و تعیین‌کننده است که اعمال انواع محدودیت‌ها در داخل توجیه‌پذیر است. هسته خودی هرچه هم کوچک، باید مرتب پالایش شود و درجه خلوصش افزایش پیدا کند و بالا رفتن درجه خلوص، اهمیتی به مراتب، بیشتر از گستره دایره خودی دارد. غافل از اینکه این رویکرد، جامعه را چون مخروط بلند ارتفاعی که سر و ته ایستاده، ناپایدار می‌سازد. این نگاه، باخود حق‌پنداری جزم‌اندیشانه، از محاسبه و تحلیل هزینه فایده که به درجاتی از نتیجه‌گرایی پایبند است، دوری می‌جوید.

نگاه دیگر، حکومت را ناشی از اراده مردم می‌بیند. جامعه محور اصلی است و حکومت به اموری می‌پردازد که جامعه یا نمی‌تواند انجام دهد یا اگر انجام دهد، پرهزینه است. هزینه اداره کشور را مردم با همه تنوعی که دارند، می‌پردازند. پس با همین تنوع، حق دارند حاکمان را بر حسب میزان صلاحیتشان در ارائه خدمات، انتخاب کنند و مستمرا مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند. صلاحیت حکمرانان را هم با معیارهای رونق و عدالت که به رضایت عمومی می‌انجامد، می‌سنجد. معیار رونق و رفاه، رشد اقتصادی و معیار عدالت، رفع فقر، بهبود توزیع درآمد و فراهم کردن فرصت‌های برابر و غیررانتی برای همه است که مجموعه اینها، از لوازم رضایت عمومی محسوب می‌شود.

از این منظر، حکمرانی باید کاملا علمی، شفاف و پاسخ‌گو باشد حداقل به این دلیل که با منابع عمومی متعلق به جامعه اداره می‌شود. از این منظر، تعامل جهانی با وابستگی یک‌جانبه مترادف نیست. چین امروز بسیار وابسته به آمریکاست همان‌طور که آمریکا هم وابسته به چین است. چین در زمره مستقل‌ترین کشورهای دنیاست هرچند دومین واردکننده بزرگ کالا و خدمات از جهان و به ویژه از آمریکا است. در این نگاه، صلح یک اصل است و به هیچ‌وجه مترادف با پذیرش ظلم نیست. در این نگاه، داده و محاسبه و تحلیل متکی به آن، حرف اول را می‌زند. لذا آرزوها هرچند بزرگ، آن‌گاه که نتوانند به ثمر نشینند، به ضد خود تبدیل می‌شوند. باید روی زمین و در عرصه واقعیت‌ها زندگی کرد. هرچه در عرصه تحقق عدالت جهانی بی‌پرواتر و ابزاری‌تر اقدام کنیم، از عرصه عدالت داخلی دورتر می‌شویم.

موارد ذکر شده را حتما می‌توان بسط بیشتر و دقیق‌تر هم داد. اما اهمیت این نوشتار، بیشتر از این جهت است که احتمال پررنگ‌تر شدن و تسلط کامل رویکرد اول، پس از جنگ ۱۲روزه، شاید بیشتر شده باشد. بر طبل مبارزه بیرونی محکم‌تر نواخته شود. هل من مبارزِ بی‌پرواتری فریاد شود و دشمن درنده‌خو مجددا تحریک شود و دوباره درگیری‌ها آغاز شود. درنده‌خو بودن، فاسد بودن، متجاوز بودن و بسیاری صفات زشت و ناروای انسانی برخی از حکمرانان در جهان نمی‌تواند توجیه‌گر درگیری غیرمصلحت‌اندیشانه ما با آنان شود. توجه داشته باشیم، ما ناترازی‌هایی بزرگ و بنیان‌برافکن داریم که قوی‌تر و مخرب‌تر از هر دشمن خارجی می‌رود تا کشور را به نابودی بکشاند.

این ناترازی‌ها، همین امروز عرصه زندگی را بر یک یک ایرانیان تنگ کرده است و در آینده نزدیک، خاکی را هم که برای حفظ وجب وجب آن، خون‌های فراوانی نثار شده، به‌طور گسترده، زیست ناپذیر و بی‌ارزش خواهد کرد. راه‌حل‌های کاهش یا رفع این ناترازی‌ها، دردناک و بسیار سخت است که مدارای عمومی و همراهی بخش بسیار بزرگ جامعه و بهره‌گیری از ظرفیت‌ها و منابع و تکنولوژی جهانی را نیاز دارد. ظرفیت‌های مهمی از کشور ظرف این ۱۲روز تخریب شده که مشکلاتی به بار خواهد آورد. برای شرایط دشواری که در پیش داریم باید اولا، نظام حکمرانی جامعه را با همه تنوع و تفاوت‌هایی که دارد به رسمیت بشناسد و همراهی کند. ثانیا تلاش کند تا از تعداد دشمنان خارجی هرچه بیشتر کاسته و به تعداد دوستان افزوده شود و از این تنهایی خطرآفرین بیرون آییم. این را به یادگار می‌گذارم که ایران عزیز، امروز دقیقا برسر یک دوراهی سرنوشت‌ساز از نظر حکمرانی قرار گرفته است: یک راه، مبتنی بر کینه‌ورزی و راه دوم، براساس اندیشه مصلحت عمومی آینده‌نگرانه.

همه می‌روند، آنچه می‌ماند، ایران است و مردمش و نام نیک خیرخواهانش و دیگر هیچ.

روزنامه دنیای اقتصاد




نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگوی رضا گوهرزاد با عطا هودشتیان ">
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ - Thursday 3 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 27.06.2025, 21:29

گفت‌وگوی رضا گوهرزاد با عطا هودشتیان





نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net