سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ - Tuesday 30 September 2025
ايران امروز

ثورو به ندرت حمام می‌کرد، هرگز زحمت مرتب کردن موهای ژولیده‌اش را به خود نمی‌داد و ژنده می‌پوشید. اینها مانع عاشق شدن لوییزا می الکات بر او نشد.

iran-emrooz.net | Sat, 27.09.2025, 19:55

این قسمت: هنری دیوید ثورو

نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان-۷


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

مدتها پیش از آن که روشنفکران منتقد یهودی در اتحاد جماهیر شوروی این عبارت را رایج کنند، هنری دیوید ثورو اولین «مُعترِضِ امتناع‌کننده»(refusenik) (۱) جهان بود و منظور از این اصطلاح «مخالف و ردکننده» است. او همیشه در حال رد کردن و امتناع از چیزی بود. به طور مثال: او امتناع کرد که ۵ دلار هزینه دریافت مدرک فوق‌لیسانس خود از دانشگاه هاروارد را بپردازد. با اعتراض گفت: «ارزش پنج دلار را ندارد. بگذار هر گوسفندی پوست خود را نگه دارد.» (۲)

همچنین او امتناع کرد که تنبیه بدنی را بر کودکان تحت سرپرستی خود در آکادمی کونکورد اعمال کند (Concord Academy). هیئت مدیره مدرسه به دلیل عدم اطاعت، او را اخراج کرد و این اتفاق باعث از دست دادن یکی از معدود فرصت‌های شغلی امیدبخش زندگی‌اش شد.

مورد دیگر آن که او در سال ۱۸۴۷، با امتناع معروف خود از پرداخت مالی سرانه یک دلاری، به مشارکت آمریکا در جنگ مکزیک اعتراض کرد. این جرم او را به زندان انداخت، جایی که (بر اساس یک روایت) از رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emerson)، حامی و دوستش که برای آزادی او با وثیقه آمده بود، رویگرداند. گزارش شده که امرسون پرسید: «هنری، چرا اینجایی؟» و ثورو در پاسخ طعنه‌آمیز گفت: «والدو، چرا تو اینجا[در زندان] نیستی؟» صبح روز بعد، ثورو نیز دیگر در زندان نبود. عمه‌اش مالیات را برایش پرداخته بود و او به موقع سلول خود را ترک کرد تا در گردهمایی بعدازظهر آن روز برای چیدن تمشک جنگلی (huckleberry party) شرکت کند.

ثورو حتی از نام اصلی خود نیز امتناع می‌کرد. با نام دیوید هنری ثورو (David Henry Thoreau) متولد شده بود، اما اصرار داشت همه او را هنری دیوید صدا کنند. بله، او به اندازه‌ای مخالف‌جو و استثنایی بود که سنت ادبی مشهور به مخالف‌جویی آمریکایی (۳) هرگز نمونه‌ای مانند او به خود ندیده است. شخصیت «بارتلبی کاتب» (۴) (Bartleby the Scrivener) [داستانی از هرمان ملویل] نیز به پای دیوید هنری - اوه، ببخشید - هنری دیوید ثورو نمی‌رسید.

ثورو هرچه بود اما اصلاً آدمی غیرقابل پیش‌بینی و دمدمی مزاج نبود. او هرچند عجیب و غریب اما به برنامه خود برای زندگی پایبند بود، حتی در محیط غیرمتعارف شهر کونکورد (Concord) در ماساچوست قرن نوزدهم. از علایق شخصی او می‌توان به مستقل بودن، هم‌زبانی با طبیعت، سفر تفریحی با قایق در رودخانه‌ها و نوشتن گزارش‌های طولانی و پراکنده از تجربیاتش اشاره کرد. دوستانش او را عجیب اما به نوعی دوست‌داشتنی می‌یافتند. رالف والدو امرسون عملاً هزینه کل زندگی بزرگسالی او را تقبل کرد. ثورو برای او به عنوان محافظ همسر و فرزندان، مستخدم و در نوعی دلقک دربار کونکورد خدمت می‌کرد و کودکان را به سفرها و کاوش‌های علمی در جنگل می‌برد و در آنجا درباره گیاهان، جانوران و آواز پرندگان محلی به آنان آموزش می‌داد. هنگامی که واقعاً برای پول مستأصل می‌شد، به سادگی به کار در کارخانه مدادسازی پررونق پدرش بازمی‌گشت.

کتاب‌های ثورو در طول عمرش به طور ناامیدکننده‌ای فروش می‌رفت، اما افسانه محلی درباره او پس از مرگش در اثر بیماری سل در چهل و چهار سالگی، قوت گرفت. به جز احتمالاً کتاب «موبی دیک»(Moby-Dick) اثر هرمان ملویل (Herman Melville)،کتاب «والدن» (Walden) ثورو مشهورترین کتابی است که هیچ‌کس واقعاً آن را نخوانده است. از سوی دیگر، مقاله بزرگ او «نافرمانی مدنی» (Civil Disobedience) خوانده شد، و توسط افراد بسیار مهمی مانند گاندی، لئو تولستوی و مارتین لوتر کینگ جونیور همگی از آن به عنوان منبع الهام خود نام برده‌اند.

زندگی شخصی ثورو افت‌وخیزهای زیادی داشت. او هرگز ازدواج نکرد، اگرچه سخت تلاش کرد تا همسری برای خود پیدا کند. برادر عزیزش، جان (John)، در سال ۱۸۴۱ در اثر بیماری کزاز درگذشت. در آوریل ۱۸۴۴، ثورو و یکی از دوستانش به طور تصادفی و زمانی که آتش کمپ آن‌ها از کنترل خارج شد، بیش از سیصد هکتار از جنگل‌های کونکورد را نابود کردند. توصیه‌های مالی وحشتناک امرسون، ثورو را به گرداب بدهی‌ای انداخت که سال‌ها طول کشید تا از آن خارج شود و دوستی آن‌ها را به شدت تحت فشار قرار داد. با این حال، ثورو زندگی‌ای را زیستکه عملاً آرزویش را داشت. او از این که آنطور که امرسون می‌خواست «رئیس انجمن مهندسان آمریکا» نشد، راضی بود و در عوض ترجیح می‌داد به عنوان «فرمانده یک گردهمایی تمشک‌چینی» حکومت کند. این همان عزم سرسختانه او برای بودن خودِ خودش به شکلی که می خواست است که تا به امروز همچنان مورد تحسین قرار می‌گیرد.

نبرد کره‌ای

به نظر می‌رسید نافرمانی مدنی در خانواده ثورو موروثی بوده است. پدربزرگ او، آسا دانبار (Asa Dunbar)، سرکرده «شورش بزرگ کره» (Great Butter Rebellion) در کالج هاروارد در سال ۱۷۶۶ بود. دانبار که از کیفیت غذاهای سرو شده در سالن‌های غذاخوری دانشگاه عصبانی بود، کاری را کرد که هر دانشجوی بااعتمادبه‌نفسی می‌کرد: او یک شورش دانشجویی ترتیب داد. او با خشم فریاد زد: «ببینید، کره‌مان بوی گند می‌دهد! ما نمی‌توانیم از آن بخوریم. پس به ما کره‌ای بدهید که بو ندهد!» افسوس که اساتید هاروارد از منطق قاطع دانبار پیروی نکردند. آنها با استناد به «گناه نافرمانی»، نیمی از دانشجویان کالج را به عنوان مجازات تعلیق کردند. «شورش کره»، هرچند ممکن بود بزرگ باشد، کاملاً شکست خورد. با این حال، راه را برای اعتراضات غذایی آینده در هاروارد، از جمله «شورش نان و کره» در سال ۱۸۰۵ و «شورش کلم» در سال ۱۸۰۷ هموار کرد.

هنری زشت

همه شواهد حاکی از آن است که ثورو بسیار جذاب بود. اما جذابیت او هیچ ربطی به ظاهر خوب یا بهداشت شخصی نداشت. این عاشق پیشهٔ شهر کونکورد، قطعاً ظاهری ناجور داشت. همسایه او، ناتانیل هاوثورن (Nathaniel Hawthorne)، او را اینگونه توصیف کرد: «به زشتی گناه، بینی‌دراز، دهانی عجیب، و با رفتارهایی ناشیانه و روستایی ـ اگرچه مؤدب ـ که کاملاً با چنین ظاهری همخوانی دارد.» در واقع، ثورو به ندرت حمام می‌کرد یا زحمت مرتب کردن موهای ژولیده‌اش را به خود می‌داد یا لباس‌های کهنه‌اش را عوض می‌کرد. او همچنین به خاطر آداب غذاخوری وحشتناکش شهرت داشت. اولیوند وندل هلمز اغلب از عادت ثورو در خوردن غذا با انگشتانش شکایت می‌کرد. با این وجود، به نظر می‌رسید مردم تمایل داشتند این کاستی‌ها را نادیده بگیرند. هاوثورن نتیجه گرفت: «زشتی او از نوع صادقانه و دلپذیر است و از زیبایی برایش مناسب‌تر است.» لوییزا می الکات (۵) (Louisa May Alcott) که عاشق ثورو بود، نوشت: «استاد [ثورو] در زیر این نقص‌ها، خطوط باشکوهی را می‌دید که می‌بایست به عنوان الگویی برای انسان کامل مورد استفاده قرار گیرد.»

قارچی برای خودت (A ‘SHROOM OF ONE’S OWN) (۶)

صرفاً به این دلیل که ثورو با معیارهای زمان خود یک آزاداندیش بود به این معنی نیست که کمی خشکه‌مذهب نبود. روزی در پاییز۱۸۵۶، در حالی که در جنگل قدم می‌زد، با دیدن یک قارچ بزرگ به شکل آلت تناسلی مردانه شوکه شد. او در یادداشت‌های روزانه خود نوشت: «می‌توان آن را به سه قسمت تقسیم کرد: کلاهک، ساقه و پایه – یا کیسه بیضه – زیرا کاملاً شبیه یک قضیب (phallus) است. از هر نظر چیزی بسیار مشمئزکننده، اما بسیار الهام‌بخش... هم برای چشم و هم برای حس بویایی توهین‌آمیز بود، کلاهک به سرعت در حال ذوب شدن بود و هرچه را لمس می‌کرد با ماده‌ای متعفن، روغنی و نیمه‌مایع آلوده می‌کرد. در عرض یکیا دو ساعت، این قارچ هرکجا که گذاشته می‌شد، کل خانه را بو دار می‌کرد، به طوری که غیرقابل تحمل می‌شد. من از خوابیدن در اتاقم که قارچ در آنجا قرار داشت می‌ترسیدم، تا اینکه اتاق به خوبی تهویه شد. بوی آن مثل یک موش مرده بود... به راستی، طبیعت وقتی این را آفرید به چه چیزی فکر می‌کرد؟ او [آن قارچ] تقریباً خود را هم‌تراز کسانی قرار می‌دهد که در توالت‌ها [روی دیوار] نقاشی می‌کشند.»

واپس‌مانده‌هایِ ورشکسته (ROCK BOTTOM REMAINDER) (۷)

وقتی صحبت از فروش کتاب به میان می‌آید، خوب، بیایید فقط بگوییم که ثورو شباهتی به جی.کی. رولینگ (J. K. Rowling) نداشت. کتاب پیشگامانه او در سال ۱۸۴۹، «یک هفته در رودخانه‌های کونکورد و مریماک»، که اکنون یک اثر کلاسیک کوچک در نظر گرفته می‌شود، آنقدر ضعیف فروش رفت که کودکان به خانه او می‌آمدند تا نگاهی به «مرد عجیبی بیندازند که کتابی نوشته بود که حتی یک نسخه از آن فروش نرفته بود». این اغراق بود، اما فقط کمی. در واقع، ناشر ثورو به او نوشت و پرسید که با تمام نسخه‌های فروش نرفته‌ای که در دفترش انباشته شده چه کار کند.ثورو۷۰۶ نسخه باقیمانده را گرفت، که آن‌ها را در انباری خانه‌اش انباشت کرد و سعی کرد به هر کسی که سر می‌زد بفروشد. او در یک مقطع اعتراف کرد: «اکنون کتابخانه‌ای دارم با نزدیک به نهصد جلد کتاب که بیش از هفتصد جلد آن را خودم نوشته‌ام.»

به آشوب کشیدن کشمش

اگر نان کشمشی دوست دارید، می‌توانید از ثورو تشکر کنید. او این نان را در دوران علاقه‌مندیش به پخت نان در حوالی برکه والدن ابداع کرد. گفته می‌شود بانوان کونکورد از این نوآوری آشپزی او شگفت‌زده شدند.

مداد به دستِ دون پایه (PENCIL PUSHER) (۸)

چیدن خمیر نان با انگور خشک شده، در مقایسه با نوآوری‌های ثورو در عرصه ساخت مداد، بازی کودکانه بود. مدادسازی (Pencillery) (اگر چنین کلمه‌ای وجود داشته باشد) در خون ثورو بود. چارلز دانبار، عموی او، پس از کشف یک معدن گرافیت (پلمباغو) در بریستول، نیوهمپشایر، کسب‌وکار خانوادگی را در سال ۱۸۲۱ تأسیس کرده بود. پدر ثورو، جان، به زودی به این شرکت پیوست و تولید مداد را آنقدر متحول کرد که انجمن کشاورزی ماساچوست یک تقدیرنامه ویژه به او اهدا کرد. هنری دیوید ثورو در سنین پایین متعهد شد که او نیز در دنیای مدادها نامی برای خود دست و پا کند. او سرانجام در سال ۱۸۳۸ فرصت خود را به دست آورد. او خود را به طور تمام‌وقت به مدادها اختصاص داد و به زودییک فرمول بهبودیافته برای مغز مداد توسعه داد که کیفیت آن با مدادهای ساخت آلمان برابریمی‌کرد. یک آسیاب جدید برای خرد کردن گرافیت، از دیگر اختراعات انقلابی ثوروی جوان بود. اگر فقط زحمت ثبت این ایده‌ها را به خود داده بود، ممکن بود به مردی ثروتمند تبدیل شود.

ثورو با تکیه بر موفقیت‌هایش، سوگند یاد کرد که دیگر هرگز مداد نسازد. او به دوستانش گفت: «چرا باید این کار را بکنم؟ کاری را که یک بار انجام داده‌ام، دوباره انجام نمی‌دهم.» اما، مانند یک سیرن فریبنده، تجارت مداد او را دوباره به سوی خود کشاند. او که با بدهی‌ها دست به گریبان بود، در سال ۱۸۴۳ با انرژیی تازه بازگشت. او کاملاً در کار خود غرق شد، حتی به رالف والدو امرسون اعتراف کرد که تمام شب درباره ماشین‌آلات مداد خواب می‌بیند. کار سخت نتیجه داد، زیرا ثورو چیزی را توسعه داد که تبلیغات شرکت آن را به عنوان «یک مداد طراحی جدید و برتر، مخصوصاً برای هنرمندان و صاحب‌نظران» معرفی می‌کرد. این مداد سخت‌تر، سیاه‌تر و بادوام‌تر از هر مداد دیگری در بازار بود. قبل از مدت‌ها، معلمان هنر در بوستون اصرار داشتند که دانش‌آموزان از هیچ چیزی جز مدادهای ثورو استفاده نکنند. فقط افزایش رقابت، که بخشی از آن ناشی از نوآوری‌های تولیدی خود ثورو بود، مانع از سلطه خانواده او بر صنعت مداد آمریکا شد.

هنری دیوید سرخ؟

در سال ۱۹۵۴، در اوج «وحشت سرخ» [دوره مککارتیسم]، این فردگرای ملایم از کونکورد، به طور غیرمنتظره‌ای هدف جنون (hysteria) ضدکمونیستی قرار گرفت. سرویس اطلاعات ایالات متحده دستور داد تمام نسخه‌های کتاب «والدن» از کتابخانه‌های سفارتخانه‌های آمریکا در سراسر جهان حذف شوند. ادعا شد که این کتاب «کاملاً سوسیالیستی» است.

همراه من نیش بزن (STING ALONG WITH ME) - (با بازی با واژه: همراه من بخوان) (۹)

ثورو قبل از هر چیز خود را یک طبیعت‌گرا می‌دانست، بنابراین احتمالاً خوشحال می‌شد اگر می‌دانست حشره‌ای به نام او نامگذاری شده است. حشره‌شناس ای. ای. گیرو (A. A. Girault)، به افتخار او، یک گونه زنبور را ثورویا (Thoreauia) نامید.


ثورو به ندرت حمام می‌کرد، هرگز زحمت مرتب کردن موهای ژولیده‌اش را به خود نمی‌داد و ژنده می‌پوشید. اینها مانع عاشق شدن لوییزا می الکات بر او نشد.


قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته

——————————————
زیرنویس‌های مترجم:
۱: این اصطلاح (refusenik) در اصل به یهودیان شوروی اطلاق می‌شد که تقاضای خروج از کشور را داشتند و با امتناع دولت روبرو می‌شدند. در این متن به طور استعاری برای توصیف ثورو به عنوان «پیشگام امتناع‌کنندگان» استفاده شده است.
۲: این عبارت «بگذار هر گوسفندی پوست خود را نگه دارد» یک کنایهٔ طنزآمیز و زیرکانه از ثورو است که چندین لایه معنا دارد: این جمله اشاره به ضرب‌المثل قدیمی‌تری دارد که می‌گوید «پوست گوسفند ارزش بیشتری از گوشت آن دارد» یعنی گاهی ظواهر و پوسته ارزش بیشتری از محتوا دارند. ثورو با وارونه کردن این مفهوم می‌گوید: «اگر مدرک دانشگاهی فقط یک ‘پوست’ یا ‘پوشش ظاهری’ است، پس آن را نگه دارید – من به محتوای واقعی اهمیت می‌دهم، نه به مدرک.»  همچنین انتقاد از نظام آموزشی نیز هست: ثورو معتقد بود که مدرک دانشگاهی (پوست گوسفند) ارزش ذاتی ندارد و نماد سیستم آموزشی ای است که به «مدارک پوچ» بیش از دانش واقعی اهمیت می‌دهد. او با این جمله می‌گوید: «هاروارد می‌خواهد برای یک تکه کاغذ (پوست) پول بگیرد، در حالی که من ‘گوسفند زنده’ (یعنی دانش واقعی) هستم که نیازی به این پوست مصنوعی ندارد!» ضمناً اشاره به طبیعت‌گرایی ثورو هم دارد: استفاده از استعاره “گوسفند” نشان‌دهندهٔ نگاه او به طبیعت و زندگی ساده است (گوسفند نماد بی‌آلایشی است). ثورو می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم مانند یک گوسفند آزاد و طبیعی باشم، نه اینکه ‘پوست’ مصنوعی دانشگاه را بخرم.» .  و همین طور کنایه ای است به مسائل مالی: او با طعنه می‌گوید اگر دانشگاه می‌خواهد پوست گوسفند (مدرک) را بفروشد، او حاضر نیست برای آن پول بپردازد – چون خودش “گوسفند کامل” (انسان دارای دانش) است!
۳: سنت ادبی مخالف‌جو (Contrarian Literary Tradition) به جریانیا سنتی در ادبیات اشاره دارد که در آن نویسندگان و روشنفکران عمداً در مقابل جریان‌های فکری مسلط، هنجارهای اجتماعی و ایدئولوژی‌های رایج زمانه خود می‌ایستند. این سنت، به ویژه در ادبیات آمریکانمود برجسته‌ای دارد. سنت ادبی مخالف‌جو، صدای اعتراضی است که از طریق ادبیات، سازوکارهای قدرت، ثروت و هنجارهای تحمیلی را آشکار می‌کند. این سنت در آمریکا به‌دلیل تاریخچه مبارزه با استعمار و تأکید بر آزادی‌های فردی، به ویژه قدرتمند بوده است. ثورو را می‌توان نماد نهایی این سنت دانست، زیرا مخالفت‌جویی در تمام جنبه‌های زندگی‌اش تبلور یافته بود.
۴: بارتلبی کیست؟ شخصیت اصلی داستان کوتاهی از هرمان ملویل که به دلیل جمله معروف “ترجیح می‌دهم نکنم” (I would prefer not to) به نماد پسیویسم (منفعل‌خویی) و مقاومت منفی تبدیل شده است. نکته طنزآمیز مقایسه در اینجا این است که نویسنده با گفتن این که بارتلبی هرگز بع پای ثورو نمی رسید به طنز اشاره می‌کند که میزان مخالفت‌جویی و سرکشی ثورو حتی از بارتلبی - که خود نماد امتناع است - پیشی گرفته است. این مقایسه، موقعیتی طنز ایجاد می‌کند (”اوه، ببخشید”) که بر شدت این ویژگی در ثورو تأکید می‌کند.
۵: واقعیت این است که لوئیزا می آلکات در دوران کودکی و نوجوانی خود شیفته ثورو بود و او را قهرمانی رمانتیک می‌دانست. این رابطه را می‌توان به شرح زیر توصیف کرد: رابطه مبتنی بر مراد و مریدی (معلم و شاگردی) / ثورو برای لوئیزا و خواهرانش (آنا، الیزابت، و می) بیشتر نقش یک معلم طبیعت و دوست خانوادگی بزرگ‌تر را داشت. او به بچه‌های آلکات (از جمله لوئیزا) درس می‌داد / آنها را برای پیاده‌روی و قایق‌سواری در طبیعت می‌برد /  علاقه خود به گیاهان، پرندگان و نوشتن را با آنها در میان می‌گذاشت. لوئیزا در خاطراتش از ثورو با عنوان “عزیزترین دوست من” یاد می‌کند. لوئیزا در سنین نوجوانی احساسات عاشقانه‌ای نسبت به ثورو داشت، اما این احساسات کاملاً یک‌طرفه بود. ثورو که ۱۵ سال از او بزرگ‌تر بود، این علاقه را بیشتر به عنوان تحسینیک کودک می‌دید و هرگز آن را جواب نداد. در حقیقت، ثورو به طور کلی به ازدواج و روابط عاشقانه متعارف تمایلی نداشت (همان‌طور که در پاسخ قبل اشاره شد). بسیاری بر این باورند که لوئیزا می آلکات، شخصیت “لوری” (Theodore “Laurie” Laurence) در رمان مشهورش “زنان کوچک” (Little Women) را با الهام از ترکیب خصایص ثورو و یک دوست لهستانی‌اش خلق کرد. خصوصیاتی مانند: عشق به موسیقی/  روحیه آزاد و مستقل / رابطه نزدیک با خانواده مارچ (که بازتابی از رابطه ثورو با خانواده آلکات بود). به طور خلاصه، لوئیزا می آلکات در نوجوانی عاشق ثورو بود، اما ثورو این احساس را بازنگرداند و رابطه آنها بیشتر به یک دوستی صمیمانه خانوادگی و فکری شبیه بود. بنابراین، نمی‌توان او را “دوست‌دختر” ثورو به معنای رایج آن دانست.
۶: عنوان “A ‘SHROOM OF ONE’S OWN” کنایه‌ای است از عنوان کتاب مشهور ویرجینیا وولف به نام «اتاقی از آن خود» (A Room of One’s Own). کتاب «اتاقی از آن خود» رساله‌ای استدلالی است که در آن وولف می‌گوید برای اینکه یک زن بتواند رمان بنویسد، به دو چیز نیاز دارد: یک اتاق شخصی (فضای فکری و فیزیکی) و استقلال مالی. این کتاب نماد فمینیسم و استقلال فکری است. نحوه استفاده از کنایه اما جالب است: عنوان پاراگراف با جایگزین کردن کلمه “Room” (اتاق) با “‘Shroom” (که شکل کوتاه‌شده و غیررسمی “Mushroom” یا قارچ است) این مفهوم معروف را دستخوش تغییر می‌کند.
۷: عنوان “ROCK BOTTOM REMAINDER” این عنوان کنایه از اصطلاح “Rock Bottom” به معنای «پایین ترین نقطه» یا «حالت ورشکستگی و ناامیدی کامل» است. Rock Bottom در زمینه کسب و کار و فروش، به معنای رسیدن به نقطه شکست کامل است. Remainder در صنعت نشر، به کتاب‌های فروش نرفته‌ای گفته می‌شود که ناشر آن‌ها را با قیمت بسیار پایین (گاهی اوقات به عنوان ضایعات) می‌فروشد. عنوان به طعنه می‌گوید که تورو به پایین‌ترین نقطه (Rock Bottom) در فروش کتاب رسیده بود، به طوری که مجبور شد خودش باقیمانده‌های (Remainders) کتابش را از ناشر تحویل بگیرد و در انباری خانه‌اش نگهداری کند. این وضعیت، نقطه مقابل موفقیتیک نویسنده پرفروش است.
۸: عبارت “PENCIL PUSHER” یک کنایه طنزآمیز است. برای درک آن، باید معنی تحتاللفظی و مفهوم کنایه‌ای آن را در کنار متن داستان قرار دهیم. معنی تحتاللفظی و کلی Pencil Pusher در انگلیسی عموماً یک اصطلاح تحقیرآمیز برای کسی است که کارِ دفتریِ پیش پا افتاده و کسالت‌باری انجام می‌دهد (مثل یک کارمند اداری پایین‌رتبه که تمام روز فقط کاغذها را جا به جا می‌کندیا با مداد چیزهای بی‌اهمیتیمی‌نویسد). معادل فارسی آن می‌تواند باشد: «مداد به دستِ دون پایه» یا «کارمند جزئی».
۹: عنوان “STING ALONG WITH ME” یک کنایهٔ ادبی و بازی با کلمات دارد که به دو چیز اشاره می‌کند: کنایه از یک ترانهٔ بسیار مشهور (Sing Along With Me) و  بازی با کلمات و تغییر هوشمندانه آن. نویسنده با جایگزینی کلمه “Sing” (خواندن) با “Sting” (نیش زدن) یک شوخی بسیار بامعنی ساخته است: «با من هم‌خوانی کن» تبدیل به با «من هم‌نیشی کن» کرده است. بنابراین، عنوان با این کنایه می‌گوید: «تورو، بیا و با این زنبوری که به اسم توست، هم‌نیشی کن!» این یک طنز ظریف و ادبی است که هم به علاقهٔ تورو به طبیعت (حشره‌شناسی) و هم به ویژگی آن موجود خاص (نیش) اشاره دارد.




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net