iran-emrooz.net | Sat, 07.01.2006, 12:53
بازگشت به عصر رقابتهای هستهای
جواد طالعی (دفتر اروپائی شهروند)
شنبه ١٧ دی ١٣٨٤
١
روزهای آخر ماه دسامبر سال ٢٠٠٦ میلادی است. زمستان آلمان، مثل همه فصلهای دیگرش غیر قابل محاسبه است. تا چند روز پیش، نوساناتی میان به اضافه ده تا منهای ٣ درجه را از سر گذراندهایم. حالا، سرما توی خیابان میخواهد پوست صورت را بدراند. البته صورتی که ترس نشان بدهد. از سرما که نترسی، سلامت بخش جان میشود. اما، هیچکس نمیتواند تضمین کند که هفتههای آینده، تعداد کسانی که هنوز به سلامت سرما میاندیشند، همینقدر بماند که حالا هست. اواسط ژانویه، آوار صورت حسابها و تصفیه حسابهای سالانه به صندوقهای پستی میریزند. همه نگران صورتحساب سالانه مصرف گاز و گازوئیل خانهها و آپارتمانهای خود هستند که با توجه به دندان تیزی کنسرنهای نفت و گاز، میتواند تا سی درصد بیشتر از پیش پرداختیهای ١٢ ماه باشد. این، یعنی صورتحسابهای چند صد تا چند هزار یوروئی ی پیش بینی نشده. و این برای جامعهای که حسابش به دینار است و بخشش به خروار، تکان دهنده است. حتی میتواند ناهنجاریهای روانی بیافریند. نه درباره بخشش به خروار اغراق میکنم، نه در باره بیماریهای روانی ی ناشی از چندصد یورو تا چندهزار یورو هزینه پیش بینی نشده.
آلمانیها انسانهای غریبی هستند. به قول بهمن نیرومند، هزارتوهائی که هرچه بیشتر به درون آنها راه مییابی به معماهای تازه تری میرسی! آنها، پس از وقوع زلزله دریائی یک سال پیش جنوب شرقی آسیا، رکورد کمکهای مردمی را با ٦٧٥ میلیون یورو شکستند. اما در همان حال، هنگامی که جلوی کامپیوتر مینشستند، حاضر نبودند جز چراغ مطالعهای را که بر میز کارشان پرتو میافکند روشن بگذارند.
خیلیها نظر دادند که آمادگی کمک تحسین برانگیز آلمانیها حاصل تکانی بود که تکرار بیش از حد تصاویر غم انگیز و تکان دهنده تلویزیونی در آنها ایجاد کرد. این هم روشن است که بسیاری از آلمانیها خاطرات بسیار خوشی از سواحل زیبای منطقه داشتند که در جریان سیل خراب شد و به این دلیل آنها سیل را در خانه خود نیز دیدند و برای نجات خاطرات خوششان به پا خاستند. با این همه، درباره آمادگی باقوه مردم آلمان برای کمک به "ضعفا" نمیتوان تردید کرد. آنها تنها زمانی با "ضعفا" لج میشوند که ضعفا شروع کنند به قوی شدن!
این است که حتی در کمکهای داوطلبانه خود به ضعفای خاور دور نیز، روی این حساب میکردند که شاید سخاوتمندی در این زمینه نماینده شان را روی صندلی دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد بنشاند!
صرفه جوئیی نوع آلمانی
.... با همه این احوال، باز هم مثال "حساب به دینار، بخشش به خروار" مشمول حال آلمانیها میشود. حتی در شرایطی که مجموعه پس اندازهای بانکی شان حدود سه برابر مجموعه بدهیهای دولتشان باشد،* حاضر نیستند حتی هنگامی که برای هشت ساعت آپارتمانشان را ترک میکنند، یکی از رادیاتورهای شوفاژ را روشن بگذارند تا خانه اندکی گرم بماند. پس، روشن است که دریافت صورتحسابهای پیش بینی نشده چندصد تا چندهزار یوروئی، میتواند شوکی به آنها وارد کند که زمینه ساز نارسائیهای گذرای روانی هم باشد. میگویم گذرا، زیرا آلمانیها از دو جنگ این را هم آموختهاند که در برابر مشکلات بنالند، اما از پا نیافتند!
ایندیویدیوم یا اگو؟
سرزمین مارکس، بیشترین تجربه تاریخی را نه در کمونیسم که در سوسیال دموکراسی داشته است. سوسیال دموکراسی، در دهههای پنجم تا دهم قرن بیستم میلادی، آنقدر در به هم فشردن لایههای هرم طبقاتی موفقیت داشته است که به رغم رفرمهای لیبرالیستی سالهای اخیر، اکثریت رو به فقر امروز آن، هنوز هم محکوم به تحمل گرسنگی نباشند. طبیعی است که بیکاران روزگار را به سختی بسیار میگذرانند. تعداد آنها، دربیان رسمی حدود ٤ میلیون و هفتصد هزار نفر است که میشود حدود پنج و نیم درصد کل جمعیت. در تخمینهای غیر رسمی، حدود ٦ میلیون نفر. یعنی کمی بیش از هفت درصد کل جمعیت. اما مشکل دیگر آلمان آن است که فردگرائی در آن به اگوئیسمی بیمار تبدیل شده است که مانع همبستگیهای بزرگ میشود. اتحادیهها و سندیکاها هم، در سالهای اخیر بخش عمده حق عضویتهاشان را از دست دادهاند و اگر حتی فراخوانشان به اعتصاب پاسخ مثبت بگیرد، باید به خاطر مشکلات اقتصادی در نیمه راه سپر بیاندازند. بنابراین، دست کم در شرایط فعلی از کارگران نیز کار کارستانی بر نمیآید.
باری. هوا سرد است و ترس هزینههای سنگین پیش بینی نشده بر دلها نشسته است. همین چند روز پیش، شرکتهای حمل گاز در شمال و شرق آلمان اعلام کردند که بار دیگر حدود ده تا پانزده درصد بر قیمت گاز خواهند افزود. پس از گردباد نیواورلئان، این شرکتها نرخ گاز را به میزانی چشمگیر بالا برده بودند. در همان زمان اعتراض شده بود که افزایش بهای نفت خام ربطی یه گاز ندارد و بهای گاز نباید بالا برود. کار، درهامبورگ به شکایت جمعی تقریبا ٥٠ نفره هم کشید، اما از ابتکار این چند ده نفر پشتیبانی نشد و کنسرن ائون قیمتها را به جای اولش برنگرداند.
دندان خرس سفید
در چنین فضای پر هول و ولا و سردی است که ناگهان خرس سفید به گردانندگان و پشتیبانان غربی ی انقلاب نارنجی دندان نشان میدهد. اوکراین، حدود بیست و سه درصد از ٧٠ میلیارد متر مکعب گاز مصرفی سالانه اش را از روسیه دریافت میکند. روسیه، هر هزار مترمکعب گاز را، که نرخ آن در بازارهای جهانی به ٢٣٠ دلار رسیده است، تا امروز به بهای ٥٠ دلار در اختیار اوکراین میگذاشته، زیرا که این کشور را همچنان گذشتهها جزو اقمار خود به حساب میآورده است. حالا، اوکرائینیها، با انقلاب نارنجی مورد پشتیبانی جهان غرب – و بیش از همه آمریکا- به روسیه پشت کردهاند و راه غربگرائی را میپیمایند. مارس سال ٢٠٠٦ قرار است انتخابات پارلمانی در این کشور برگزار شود. فشار بر رفرمیستها و نولیبرالهای اوکراین، باید نیروهای متمایل به روسیه را در انتخابات تقویت کند. به عنوان یک ناظر بیرونی، میتوان به پیروزی این سیاست تردید نشان داد. اما کرملین میخواهد فشار را تمرین کند. مساله تنها بر سر اوکراین نیست. به پشتیبانان غربی آن نیز میبایست دندان نشان داد. ناتو، تا دروازههای روسیه پیش رفته است. از اروپا به شرق، از جمهوریهای آسیای مرکزی به جنوب و از آلاسکا به شمال. بخشی مهم از گاز مصرفی اروپا را، روسیه از طریق خاک اوکراین تامین میکند. از جمله بزرگترین مصرف کنندگان آلمان است. سی درصد مصرفی گاز این کشور، از همین مسیر به خانهها و کارخانهها میرسد. اوکراین از هر هزار متر مکعب گاز انتقالی میان روسیه و اروپا یک دلار و ٩ سنت حق ترانزیت دریافت میکند.
یارانه و تخفیف به رفیق نیمه راه؟
پوتین دیگر دلیلی نمیبیند که برای هر هزار متر مکعب گاز مصرفی اوکراین ١٨٠ دلار یارانه یا تخفیف بدهد. پوتین رئیس گازپروم را به عنوان اسب ترویا جلو میاندازد. گازپروم یک کنسرن دولتی است که صدور گاز روسیه را در انحصار دارد. ارتفاع برف در ارتفاعات آلپ به بیش از ٦٠ سانتی متر رسیده است. رئیس گاز پروم اعلام میکند که روسیه از اول ژانویه گاز را به همان قیمت بین المللی به اوکراین خواهد فروخت. یعنی حدود ٥ برابر قیمت فعلی.
این یک اعلان جنگ تمام عیار است. استفاده سیاسی از انرژی. همان کاری که اوپک در سال ١٩٧٤ کرد. ظاهرا، دعوا بین کیف و مسکو است. اما در باطن، هراس تمام اروپا را برداشته است. روسیه نمیتواند نرخ گاز مصرفی اوکراین را بالا ببرد، بدون آن که برای ترانزیت گاز امتیاز تازهای به اوکراین بدهد. این، یعنی افزایش هزینه ترانزیت. و کنسرنها معلوم است که هزینههای تازه را از جیب خودشان نمیپردازند، بلکه به حساب مصرف کننده میگذارند، به اضافه سهم سود خودشان البته! پس، بهای گاز در بازارهای اروپائی باز هم تکان خواهد خورد. عوارض جانبی این تهاجم احتمالی را، در پمپ بنزینها هم میبینیم. اوکراین، دست به اقدام متقابل میزند: رئیس شرکت "نفت و گاز" که مسئولیت تامین انرژی اوکراین را به عهده دارد، اعلام میکند که اگر مسکو تهدید خود را عملی کند، اوکراین، بر اساس قراردادی که با این کشور دارد، از این به بعد ١٥ درصد گاز انتقالی روسیه به اروپا را به نفع خود برداشت خواهد کرد! کیف در عین حال از مسکو برای تاسیساتی که در بندر کریمه دارد، اجاره بیشتری میطلبد.
لحنها شدیدتر و تهدیدها جدیتر میشوند. واشنگتن از مسکو و کیف میخواهد که به اختلافات خود خاتمه دهند. دولتهای اروپائی و صاحبان صنایع آلمان از گرهارد شرودر صدراعظم پیشین آلمان که حالا مشاور مطبوعاتی آدم نفتیهای روسیه شده است، میخواهند که دست به کار شود و جلوی تشدید بحران را بگیرد. در همین اوضاع و احوال، آژانس انرژی آلمان، که یک نهاد نیمه دولتی است، هشدار میدهد که ایجاد خط لوله بالتیک به نفع آلمان نیست. کارشناس آژانس استدلال میکند که آلمان هم اکنون سی درصد گاز مورد نیاز خود را از روسیه وارد میکند و با احداث خط لوله بالتیک، بر میزان این وابستگی افزوده خواهد شد.
کشورهای صنعتی جهان، اکنون مدتها است دریافتهاند که وابستگی به یک منبع انرژی میتواند در شرایط بحرانی برای آنها خطرناک باشد. حضور نمایندگان کنسرنها در کشورهای حوزه خزر، از سالهای آغاز دهه نود میلادی، توجیه کننده همین نگرانی است. هرچه منابع تامین انرژی گوناگونتر باشند، با صاحبان آنها بیشتر میشود چانه زد و آنها را بهتر میتوان برای شکستن قیمتها، به رقابت با یکدیگر واداشت. کشورهای صنعتی، در جنگ نفت، بارها این کار را با روسیه، عربستان سعودی و کارتل اوپک کرده اند.
٢
چهارم ژانویه سال ٢٠٠٦ میلادی است. نگرانیها ظاهرا پایان مییابد. دستگاههای تبلیغاتی و شبکههای خبری، از توافق میان مسکو و کیف چنان حرف میزنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است. اما اگر فاصلههای سفید میان خطهای سیاه را بخوانیم، خواهیم دید که مصرف کنندگان گاز، در نهایت باید چیزی بابت حل اختلاف بپردازند. راه حلی که مسکو و کیف امروز یافتند، چنین است:
روسیه گاز مورد نیاز اوکراین را به قیمت ٢٣٠ دلار برای هر هزار مترمکعب در اختیار یک کنسرن رابط میگذارد. این کنسرن، بخشی از گاز مورد نیاز اوکراین را از منابع روسی و بخشی دیگر را از منابع آسیای مرکزی تامین میکند و بابت هر هزار مترمکعب آن ٩٥ دلار میطلبد. این کنسرن، خود، هر هزار مترمکعب گاز آسیای مرکزی را کمتر از شصت دلار میخرد. در مقابل، اوکراین بابت هر هزارمترمکعب گازی که از روسیه به اروپا میرساند، به جای یک دلار و نه سنت فعلی، یک دلار و ٦٠ سنت دریافت خواهد کرد. به این ترتیب، بالا رفتن درآمد ترانزیت، میتواند افزایش بهای گاز مصرفی اوکراین را جبران کند. اما هزینه انتقال، برای کشورهای اروپائی حدود ٥٠ درصد افزایش یافته است. هرچند که هزینه انتقال، در مقایسه با هزینه خرید ناچیز است، اما بهانه دیگری به دست کنسرنهای نفت و گاز میافتد تا بازهم قیمتها را بالا ببرند.
رونق دوباره انرژی هستهای؟
در چنین اوضاع و احوالی، وزیر اقتصاد تازه آلمان، که عضو حزب محافظه کارو راستگرای سوسیال مسیحی است، وارد حوزهای میشود که با توجه به بحران انرژی میتواند عوام پسند باشد. او، پیشنهاد میدهد که مساله پایان دادن به عمر نیروگاههای هستهای آلمان، مورد تجدید نظر قرار گیرد تا نیاز این کشور به انرژیهای فسیلی کاهش یابد. سوسیال دموکراتها و سبزها، هنگامی که در سال ١٩٩٧ قدرت را به دست گرفتند، توافق کردند که آخرین نیروگاه برق هستهای را تا سال ٢٠٢٠ از شبکه انرژی این کشور خارج کنند. در پائیز سال گذشته نیز، هنگامی که احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات ائتلاف کردند، پذیرفتند که این توافق به قوت خود باقی بماند.
در دهههای هفتم تا دهم قرن گذشته، سبزهای آلمان، نه تنها توانستند افکار عمومی را برای مقابله با گسترش نیروگاههای برق هستهای تجهیز کنند، بلکه حتی سوسیال دموکراتها را واداشتند که برنامه تعطیل تدریجی ی نیروگاههای هستهای موجود را بپذیرند. اما اکنون، تشدید بحران انرژی، افکار عمومی را تجزیه کرده است. هواداران محیط زیست، همچنان میگویند که به جای استفاده از نیروگاههای هسته ای، باید در مصرف صرفه جوئی کرد. اما طرحی که آنها برای تحقق این هدف ارائه میدهند، به سادگی عملی نیست. آنها میگویند: تبدیل ساختمانهای موجود، به ساختمانهائی که به انرژی کمتری نیاز دارند، بهترین راه حل است. اما نمیگویند که صاحبان این ساختمانها، هزینه این بهینه سازی را از کجا و چگونه باید تامین کنند. بهینه سازی یک خانه کوچک، به نحوی که مصرف انرژی آن تا ٤٠ درصد کاهش یابد، دهها هزار یورو خرج بر میدارد و در اوضاع اقتصادی فعلی، صاحب کمتر خانه معمولی است که بتواند این هزینه را تامین کند.
خرس سفید، دندان نشان میدهد. کنسرنها، قیمتها را بالا میبرند. لایههای پائینی جامعه تحمل خود را برای پرداخت هزینه سنگین گرم کردن خانههای خود از دست میدهند و احتمالا نتیجه آن خواهد شد که اندیشه وزیر اقتصاد محافظه کار آلمان زمینه اجتماعی بیابد: نیروگاههای هستهای باید به کار خود ادامه بدهند یا حتی از نو به کار بیافتند.
و این، یعنی رونق دوباره تکنولوژی تولید انرژی هسته ای. و تا انرژی هستهای هست، رقابت بر سر تولید سلاحهای هستهای هم هست. و وقتی رقابت بر سر تولید سلاحهای هستهای مشهود باشد، دیگر به سختی میتوان حکومتهائی مثل جمهوری اسلامی ایران را واداشت که دنبال چنین سلاحهائی نروند. آیا جهان بر سرعت خود برای بازگشت به عصر رقابتهای هستهای میافزاید؟
.................
* مجموعه پس اندازهای مردم آلمان در سال ٢٠٠٥ حدود ٤ هزار میلیارد یورو و مجموعه بدهیهای دولت هزار و دویست میلیارد یورو برآورد شد.