iran-emrooz.net | Wed, 12.09.2007, 15:37
وضعیت عراق بعد از گزارش «بترایوس – کروکر»
حسن هاشمیان
دولت نوری مالکی؛ در میان انتظارات امریکائیها و تحولات داخلی عراق
نمی توان دولت مالکی را جز با صفات «درهم شکسته»، «فرصت طلب» و «ناتوان» با معیارهای دیگری مورد توصیف قرار داد. دولتی که تاکنون هیچگونه موفقیتی در سابقه یک سال و نیم گذشته خود قرار نداده و هر بار سوار بر موجی جدید و با سیاستی که نه خود طراح آن است، «آویزان» بر گردن ملت عراق شده و تنها هدف آن باقی ماندن در قدرت به هر قیمت ممکن است. یک بار به گروه مقتدی صدر این پوشش امنیتی را میدهد که در روز روشن به وزارت آموزش عالی حمله کرده و کارمندان سنی را ربوده و در جائی نامعلوم آنها را شکنجه داده و به قتل برسانند. در روز دیگر با نیروهای امریکائی متحد شده و به همین گروه مقتدی صدر حمله میکند، خانههای آنها را در شهرک صدر و مناطقی چون «شعله» و «سیدیه» ویران نموده تعدادی زیادی از آنها را بازداشت میکند.
یک بار نوری المالکی را میبینیم که با گرفتن ژست ضد امریکائی در برابر انتقادهای نمایندگان مجلس امریکا میایستد و خود را نخست وزیر منتخب ملت عراق مینامد و در روز دیگر زبان چاپلوسی و تملق او و مسؤولان عراقی وابسته به وی از نیروهای «چندملیتی» (اشغالگر سابق) به حدی میرسد که انسان تصور میکند این جماعت بوئی از ارزشها و خصلتهای مردم مشرق زمین نبردهاند. نوری مالکی همچنین اهل زد و بند پنهانی است و وقتی که تشکل سنیها تصمیم گرفت از دولت وی خارج شود، سراسیمه به شهرهای رمادی و تکریت رفت و تلاش نمود تعدادی از شخصیتهای آن مناطق را با وعده وزارت و صدارت آنها را جایگزین وزرای خارج شده جبهه توافق از دولت خود کند اما موفق نشد. علاوه بر این نخست وزیر فعلی عراق اهل چرخش ناگهانی در موضعگیریها و دیدگاههای خود است. ابتدا و زمانی که امریکائیها تصمیم گرفتند با عشایر سنی در استان الانبار هم پیمان شوند و بر ضد القاعده یک جبهه متحد تشکیل دهند، نوری مالکی از نخستین منتقدان این سیاست بود اما وقتی متوجه شد که نمیتواند نظر امریکائیها در این باره را تغییر دهد، خود با آنها همراه شد و حتی اعلام کرد برقراری امنیت در استانهای سنی نشین از مهمترین موفقیت دولت وی به حساب میآید!
دیدار اخیر جورج بوش از استان الانبار نیز نشان داد که حاکم اصلی در عراق امریکا است و نه نوری مالکی یا افراد دیگر. صحنه این دیدار نشان داد که چگونه مسؤولان عراقی یک روز تمام در جائی نامعلوم در بیابانهای عراق به انتظار نشستند تا فرصت دیدار با رئیس جمهور امریکا را پیدا کنند. برخی نیز به خاطر اینکه در این ضیافت دعوت نشده بودند به شدت ابراز ناراحتی میکردند.نباید فراموش کرد که این مسؤولان عراقی در طی سه چهار سال گذشته با ایجاد گاردهای مخصوص خود و با پشت میز نشینی ویژه ، تلاش نمودند شخصیتهای قدرتمندی از خود در برابر ملتی که به آنها دسترسی ندارد، بسازند. اما وقتی سخن از دیدار با بوش میشود پایتخت عراق را رها میکنند و در صفی از «کوتوله»ها ، منتظر اوامر رئیس جمهور نه چندان محبوب امریکا میشوند. بوش امام زاده و محل تبرک آنها شده بود و انگار دیدار با وی را ضمانتی برای سهم بردن بیشتر از قدرت سیاسی امروز عراق تلقی کرده بودند.
از سوی دیگر«جبهه معتدلین» نیز نتوانست ضمانتی برای بقای بیشتر دولت مالکی ایجاد کند چون این جبهه قادر نشد فراتر از دو حزب شیعه یعنی «حزب الدعوه» و «مجلس اعلا» و دو حزب معروف کردها، رود و عملا شکست خورد.
اکنون با تمام جستن از این ستون به آن ستون دولت مالکی و با وجود تمام زد و بندهای پنهان و آشکار آن و بعد از ارائه گزارش «بترایوس- کراکر»، احساس میشود که سیاست جدیدی از سوی امریکا در عراق دنبال خواهد شد که دولت نوری مالکی به سختی میتواند خود را در گوشهای از آن بچسباند و ایجاد تغییر در این دولت از ضروریات خواهد بود. این تغییر پیامد مسائلی خواهد بود که اهم آنها به شکل زیر است:
1- دیر یا زود و در اثر فشارهای داخلی و منطقهای و همچنین چشم انداز گامهای بعدی در سیاست خاورمیانهای واشنگتن، امریکا مجبور خواهد شد که نیروهای خود را از کشور عراق بیرون بکشد. اکنون مهمترین پرسش در برابر سیاستمداران امریکائی این است که وضعیت بعد از خروج آنها از عراق چگونه خواهد بود و اداره این کشور را به چه کسی یا چه کسانی واگذار کنند. طبیعتا این جانشین دولت مالکی نخواهد بود اگرچه نخست وزیر فعلی عراق و دار و دسته وی خیلی مایلند چنین تحولی به آنها برسد.
2- گرایش جدید امریکا به مخالفان نوری مالکی در جبهه سنیها نشان میدهد که این گروهها نقش مهمی در آینده عراق ایفا خواهند کرد و با توجه به اختلافات گسترده میان گروههای شیعه و عدم کارائی آنها در دولت ، امریکا مایل است سهم بیشتری در اداره امور عراق در آینده برای سنیها در نظر بگیرد. بازگشت گروه صالح مطلک به پارلمان در اثر درخواستهای برخی سیاستمداران امریکائی به اعتراف شخص مطلک ، از این نوع به شمار میرود.
3- فعال شدن ایاد علاوی و پیش بردن نظریه « رویکرد ملی مخالف سهمیه بندی فرقهای». وی میتواند یک جبهه وسیعی از نیروهای داخلی از جبهه توافق گرفته تا بخشی از گروه مقتدی صدر را در خود جا داده و عملا جایگزینی برای وضع موجود در عراق مطرح شود. به خصوص که این نظریه مورد حمایت بیشتر همسایگان عراق قرار دارد و امریکائیها بعنوان یک گزینه آنرا در نظر میگیرند.
4- موفقیت استراتژی اتحاد با عشایر عراق توسط امریکا این کشور را تشویق خواهد کرد که دامنه این اتحاد را با بعثیهای سابق و سیاستمداران گذشته توسعه دهد و این کار علی رغم مخالفت نوری مالکی صورت میگیرد. اصلاح قانون ریشه کنی حزب بعث موردی بود که دولت نوری مالکی علی رغم میل باطنی خود به آن تن داد.
5- دولت امریکا در حال حاضر تلاش میکند پلیس و ارتشی خارج از تشکلهای نظامی و امنیتی فعلی عراق ایجاد کند. این واحدهای جدید با رهبری افسران سابق ارتش و شبه نظامیان محلی تشکیل شده است و موازی نیروهائی فعالیت خواهند کرد که در روزهای اخیر سیاستمداران امریکائی خواهان انحلال آنها به دلیل فساد و فرقهگرائی شدند. در اینجا منظور آن بخشی از ارتش و پلیس عراق است که توسط سپاه بدر سابق و شبه نظامیان شیعه اداره میشود. این کار امریکا نوعی زمینه سازی برای ایجاد کودتا تعبیر شده است.
با این شرح آنچه که مشخص است اینکه دولت مالکی به زودی تغییر خواهد کرد اما آنچه که معلوم نیست شیوه این تغییر خواهد بود که آیا از طریق پارلمان و با از اکثریت انداختن هواداران آن کنار خواهد رفت یا با جابجائی نیروهای نظامی و امنیتی در بخشهای دیگر، چنین تحولی رخ خواهد داد.