ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 08.05.2005, 9:38
بازگشت ميشل عون

حسن‌ هاشميان
يكشنبه ١٨ ارديبهشت ١٣٨٤

با پرواز هواپيمای خطوط «الشرق الاوسط » لبنان از فرودگاه « رواسی – شارل دوگل » پاريس ، ميشل عون همراه با خانواده خود و دو تن از وزرای همرزم خويش در سابق ، خاك فرانسه را ترك كرد و بعد از ١٥ سال تبعيد به وطن خود بازگشت. در فرودگاه هيچيك از اعضای دولت به استقبال وی نيامده بودند، اما خبرگزاريها تعداد افراد تجمع كرده برای استقبال از وی در فرودگاه بيروت را هزاران نفر ذكر كرده‌اند . اين فرمانده نظامی و نخست وزير بركنار شده سابق كه هنوز سماجت و تندخوئی خود را حفظ كرده است در اولين برخورد خود با خبرنگارانی كه در سالن انتظار تجمع كرده و مايل بودند با وی گفتگو كنند با تندخوئی و عصبانيت گفت، « .. آدمهای متمدنی باشيد و الا با شما صحبت نخواهم كرد» .
ميشل عون آنگاه از ورای شيشه‌های ضد گلوله و در جايگاهی كه به منظور ايراد سخنرانی برای وی تعبيه شده بود ، هوداران خود را مخاطب قرار داد و جمله معروف خود در زمان ترك لبنان ، را يك بار ديگر با صدای بلند و مصمم برای حاضرين تكرار كرد« .. اگر تمام جهانيان جمع شوند نخواهند توانست امضای مرا برای تسليم لبنان بگيرند » (اشاره به قبول پيمان طائف و پذيرش نيروهای سوريه در لبنان).
اكنون با بازگشت « عون » به لبنان از اين به بعد شاهد يك صفحه جديدی از موازنه قدرت در ميان نيروهای داخلی اين كشور خواهيم بود. صفحه‌ای كه گمان می‌رفت يكی از بازيگران آن در ١٥ سال پيش، زمانی كه ميشل عون در منطقه حازميه بيروت مورد حمله نيروهای سوری و تعدادی از نظاميان لبنانی به رهبری اميل لحود (رئيس جمهور فعلی) قرار گرفته و سپس به سفارت فرانسه پناهنده شد، برای هميشه از صحنه سياسی لبنان حذف شده است. در آن زمان و در پی مخفی شدن ژنرال عون، الياس لهراوی رئيس جمهور از مقر كوچك خود در منطقه « رمله البيضا » در ساحل غربی شهر بيروت به قصر « بعبدا » كه سابقاً در تصرف ميشل عون بود، نقل مكان كرد تا از اين طريق دوران جديدی را برای اين قصر به ارمغان آورد. در اين قصر بود كه سياست يكسان سازی فرماندهی ارتش و نيروهای نظامی لبنان پی ريزی شد و فرآيند پاكسازی نيروهای «عون » از آن آغاز گشت. و در همين جا بود كه مركز ديدارها و تجمع هواداران ژنرال سابق برچيده شد و بسياری از ياران عون به زندان افتادند يا مجبور شدند كشور را ترك نمايند. اما علی رغم اين تلاشها هيئت حاكمه جديد نتوانست برای هميشه عناصر پراكنده وفادار به عون را بطور كامل ريشه‌كن نمايد. زيرا اين افراد سابقاً در رأس سازمان ارتش و نيروی نظامی كشور قرار گرفته بودند. در سال ١٩٨٨ امين جميل رئيس جمهور وقت و بعد از پايان دوره رياست جمهوری خويش طبق قانون اساسی كشور ، يك دولت نظامی به رهبری ميشل عون خلق كرد كه اگرچه اين دولت به دليل امتناع سه تن از ژنرالها و اعضای مسلمان آن برای مشاركت در كابينه شش نفره ، با شكست مواجه شد اما نفوذ ميشل عون از اين دگرگونی در سازمان ارتش بيشتر گشت. اگرچه برای عون تنها دو وزير يعنی سرلشكر عصام ابوجمره و ادگار معلوف باقی مانده بودند (همان دو نفری كه در زمان تبعيد در پاريس همراه وی بودند و در هنگام بازگشت به بيروت كنار ميشل عون قرار گرفته بودند) اما از طريق مطرح كردن شعارهای استقلال ، آزادی و مبارزه با نيروهای اشغالگر سوری، توانست توده عظيمی از جوانان مسيحی را جذب خود كند.
چنين نفوذی در ميان گروه‌های سياسی – مسيحی لبنان موجب شد كه نزاعهای سياسی و به دنبال آن كشمكشهای نظامی و چريكی ميشل عون با ديگر احزاب شكل خونين به خود گيرد. نخستين درگيری عون با گروه چريكی موسوم به « نيروهای لبنانی » به رهبری سمير جعجع بود. جعجع اكنون در زندان به سر می‌برد و به دليل مشاركت در ترور رشيد كرامی نخست وزير وقت لبنان به حبس ابد محكوم شده است. اخيراً پيشنهادی به پارلمان لبنان ارائه شد كه خواستار آزادی سمير جعجع شده است اما نمايندگان از طرح اين موضوع در صحن مجلس خودداری كردند. خانواده رشيد كرامی و به خصوص بردار وی عمر كرامی به شدت با آزادی جعجع مخالفت كرده‌اند . گفته می‌شود پيشنهاد آزادی فرمانده سابق نيروهای لبنانی از سوی اميل لحود ارائه شده است و اين موضوع حكايت از آن دارد كه بازی جديدی ميان ميشل عون و رئيس جمهور فعلی لبنان در حال شكل گيری است به خصوص كه عون اظهار داشته ، اگر بتواند با جعجع در زندان ديدار خواهد كرد.
از نزاعهای خونين ديگر ميشل عون می‌توان به درگيريهای وی با حزب سوسياليستهای پيشرو به رهبری وليد جنبلاط اشاره كرد. اين درگيريها مدت زيادی ادامه داشته و فقط انتقال عون به منطقه « اليزره » و جايگزين شدن وی به جای ابراهيم طنوس فرمانده ارتش بود كه تا حدودی از شدت اين درگيريها كاست. از آن پس ميشل عون در مقام فرمانده ارتش خشم خود را متوجه نيروهای سوری كرد كه نبردهائی تحت عنوان « جنگهای آزاديبخش » با آنها راه‌اندازی كرد و در اين ميان به شدت از سوی حكومت بعث عراق پشتيبانی می‌شد.
در اين راستا پيمان طائف نيز نتوانست ميشل عون را راضی كند دست از اين نزاع‌ها بردارد و در فرآيند آرامش لبنان در سايه وجود نيروهای سوری مشاركت كند. علی رغم اينكه پيمان طائف از سوی سه كشور عربستان ، الجزائر و مغرب به شدت پيگيری می‌شد و رهبران مارونی همچون نصرالله صفير در لبنان به همراه بيشتر كشورهای مهم جهان و سازمان ملل از آن حمايت كرده بودند. اما با اين وجود عون ساز خود را می‌نواخت و به شدت با اين پيمان و حضور سوريها در لبنان مخالفت می‌كرد.
اما در آن سالها آن چيزی كه ميشل عون و ياران خود مايل بودند رخ ندهد، اتفاق افتاد و آن حمله معروف صدام به كويت و روياروئی حكومت بعث با امريكا ، اروپا و بخش مهمی از جهان عرب بود. با شكست صدام در جنگ آزادسازی كويت و مشاركت سوريه در اين جنگ برگه‌های قوی بازی در دستان سوريه افتاد. آنها حذف ميشل عون از صحنه لبنان را امری امكان پذير تلقی كردند اما منتظر فرصت نشستند تا در يك زمان مناسب دست به اين كار زنند. حافظ اسد رئيس جمهور سابق سوريه روابط جديدی با امريكا گشود و توافقهائی خاص صورت گرفت كه ميشل عون يكی از بزرگترين قربانيهای اين توافقات محرمانه بود. از آن به بعد ميشل عون ستاره بخت خود را در افول می‌ديد و به آسانی می‌توانست آنچه كه بر سر او خواهد آمد را پيش بينی كند. نفوذ سوريه رفته رفته در لبنان گسترش می‌يافت و به همان ميزان حلقه محاصره بر عون و همدستان وی تنگ می‌گشت. در اين اثنا او مجبور شد به سفارت فرانسه در بيروت پناهنده شود و مدت ١١ ماه در آن باقی بماند. بعد از اين مدت طولانی عون شبانه و در پوششی خاص سوار يك زيردريائی نظامی فرانسوی شد و خاك وطن را به مقصد پاريس ترك كرد. در مدت اقامت عون در سفارت فرانسه بنا به درخواست ديپلماتهای فرانسوی ، او كمترين ارتباطات ممكن را با نيروهای خود و احزاب سياسی لبنان داشت و اين دوره را می‌توان غيبت كامل وی از صحنه سياسی لبنان تلقی كرد. با رسيدن وی به پاريس به مدت ٥ سال از هرگونه مصاحبه و اظهار نظر سياسی منع شد و در واقع دوران انزوای سياسی خود را سپری می‌نمود. در آن زمان ياران وی در تشكلی تحت عنوان « دفتر مركزی هماهنگيها » كه اكنون به تشكل « ملی گرايان آزاد » تغيير نام داده است، فعاليت می‌كردند. در اين ميان بسياری از آنان تحت فشار دولت بودند و برخی از آنها به زندان افتادند اما در مدارس ، دانشگاه‌ها و انجمنهای حرفه‌ای طرفداران زيادی برای خود دست و پا كرده بودند و با « نيروهای لبنانی » كه آنها را دشمن اول خود می‌پنداشتند به شدت مبارزه می‌كردند.
در اين مدت ميشل عون فقط از طريق تلفن با ياران خود در ارتباط بود كه بعضاً صدای ضبط شده او را در جلسات خويش برای ديگران پخش می‌كردند. او به آنها گوشزد می‌كرد كه نااميد نشوند و بشارت می‌داد روزی به لبنان بازخواهد گشت.
قبل از خروج نيروهاي سوريه از لبنان در صلابت و انعطاف ناپذير بودن ديدگاه هاي عون، تغيراتي حاصل گشت. او رفته رفته مجبور شد تغييرات بدست آمده در دنيا و به خصوص بعد از سقوط صدام حسين را با ديدگاني واقعي نظاره كند. در اين ميان عقيده ميشل عون نسبت به پيمان « طائف » اندكي تغيير يافت. اين تغيير به اين شكل بود كه ژنرال پا به سن گذاشته پذيرفت به شرط خروج نيروهاي سوريه از لبنان ميتوان پيمان طائف را بعنوان اساس و پايه حل بحران سياسي لبنان قرار داد. همچنين ديدگاه هاي اين ژنرال پير نسبت به امريكا دچار دگرگوني شد. ايالات متحده سابقاً تمام راه هاي فعاليت سياسي را بر عون بسته بود و انجام هرگونه مذاكره با وي ولو محرمانه را رد كرده بود. اما پيامدهاي جنگ بر ضد صدام حسين و ظهور پديده تروريسم در عراق با اين اعتقاد امريكا كه سوريه يكي از مهمترين تغذيه كننده گان خرابكاران در عراق است، روابط دمشق و واشنگتن دچار بحران شد و در اين ميان ميشل عون فرصت را غنميت شمرد تا « آب باريكه اي » براي خود به سوي كاخ سفيد حفر كند. در اين مدت ميشل عون تماسهاي خود را با « لابي لبنانيها » در ايالات متحده، كنگره امريكا و مجلس سنا بيشتر كرد و مدعي است تصويب قطعنامه 1559 در شوراي امنيت سازمان ملل بر ضد سوريه از دستاوردهاي وي بوده است. با اين وجود آنچه كه بازگشت عون به لبنان را تسريع كرد سير حوادثي است كه در صحنه داخلي اين كشور مديترانه اي به وقوع پيوست. ترور رفيق حريري، پديدار شدن اختلاف نظر ميان سوريه و متحدين سابق خود مانند وليد جنبلاط و نبيه بري و بالا گرفتن صداي اعتراض اپوزسيون لبنان در اثر تمديد دوره رياست جمهوري اميل لحود از مهمترين اين حوادث است.
در اين اثنا سياست سوريه نيز نسبت به ميشل عون تغيير كرد. دمشق كه هرگز تصور نميكرد عقب نشيني آن از لبنان به اين سرعت صورت گيرد، در تلاش بود تا از طريق هواداران خود در بيروت زمينه بازگشت ميشل عون به لبنان را فراهم كند. هدف سوريه از اين كار ايجاد اختلاف در صف اپوزسيون لبنان است و با آمدن ميشل عون به بيروت كينه ها و عدواتهاي سابق ميان او و بيشتر نيروهائي كه اكنون در خيمه اپوزسيون جمع شده اند يك بار ديگر شعله ور ميشد. با چنين سياستي از اين زمان به بعد شاهد رقابت دو جناح موافق و مخالف سوريه براي ديدار با ميشل عون و دعوت از او براي بازگشت به لبنان بوديم. حتي برخي افراد از اين فراتر رفته و از ژنرال بركنار شده سابق دعوت كردند نام او را در ليست انتخاباتي آينده خود قرار دهند. به اين ترتيب با آمدن نام عون در يكي از ليستها ، جبهه گيري ديگران را بر ضد او برميانگيختند. در اين راستا سوريه از طريق دوست قديمي عون، فائز قزي پيام فرستاد كه هيچگونه تعقيب قضائي يا سياسي براي وي در لبنان وجود نخواهد داشت.
در نتيجه چنين چرخشي ، ديگر شخصيتي باقي نماند كه همراه با هيئتي پاريس را قصد خويش ساخته تا با عون ديدار كند، خواه اين شخصيتها در صف اپوزسيون بودند و يا خواه از ميان طرفداران سوريه ميآمدند. همه اينها به نقش جديد عون در لبنان واقف بودند و در پي اين ميرفتند كه صفحه جديدي در روابط خود با وي باز كنند، حتي اگر در گذشته روابط آنها خصومت آميز بود. بدون شك ميشل عون وزن مهمي در انتخابات آينده لبنان خواهد بود و برخي از اين واهمه دارند كه وي چگونه موضعگيري خواهد كرد و چه كساني را در صف دوستان و يا دشمنان خود طبقه بندي خواهد كرد. يك ترس ديگر اينكه ممكن است وي يك بار ديگر به كله شقي هاي سابق خود برگردد و بار ديگر اوضاع سياسي لبنان را از آنچه هست بدتر كند.
مشكل حاد ديگر موضوع عفو سمير جعجع از سوي خانواده كرامي است كه اكنون براي رسيدن به يك آشتي ملي به مفهوم ضرورت رسيده است. عمر كرامي طرف اول قضيه در اين ماجرا تاكنون با عفو سمير جعجع به شدت مخالفت كرده است و از سوي ديگر رابطه وي با نيروهاي مسيحي در حال حاضر به پائين ترين سطح خود رسيده و تقريباً نسبت به آنها يك منزوي محسوب ميشود. علاوه بر اين كرامي در آينده در انتخابات 29 مه مشاركت خواهد كرد و به طبيعت حال شعارهاي انتخاباتي وي بر ضد عون خواهد بود. با اين وصف آزاد كردن جعجع نوعي امتياز دادن به ژنرال بازگشته به وطن محسوب ميگردد.
در هرحال موضعگيريهاي ميشل عون در آينده و چشم انداز نگرش وي به امور لبنان در كنش و واكنشهاي سياسي گروه هاي ديگر تأثيري شگرف دارد. با اين وجود نخستين اظهارنظرهاي وي حكايت از آن دارد كه ژنرال پير مايل است گذشته دردناك را فراموش كند و لبناني مدرن در سياست و اقتصاد همراه با ديگر گروه ها بنا كند. اين نوسازي همه جانبه مستلزم آن است كه ابتدا وفاق ملي در همه زمينه ها صورت گيرد. بدون شك عون دست دوستي با دشمنان سابق خود خواهد فشرد، با حزب الله لبنان بعنوان يك نيروي مقاومت ميهني كنار خواهد آمد و تلاش خواهد نمود برخلاف گذشته كه مظهر ستيز و درگيري در كشور خود بود، اكنون سمبل وحدت و يكپارچگي لبنان گردد به خصوص در زماني كه اميل لحود رئيس جمهور فعلي اين خصوصيت را براي وحدت لبنان از دست داده و مورد انتقاد بيشتر احزاب و دستجات سياسي كشور است. عون در چنين شرايطي ميداند كه چگونه خصم ديرين خود يعني لحود را از سرير رياست به پائين بكشاند و ناگفته تلاش خواهد كرد خود را براي چنين جايگاهي در مقام رياست جمهوري مطرح كند. اكنون تقريباً ميتوان ميشل عون را نشاني از وفاق بيشتر گروه ها براي جانشيني اميل لحود در نظر گرفت اما پايداري اين وفاق يسته به آن است كه ژنرال ماروني با عقلانيت تمام و كامل امور خود را به پيش برد و وسيله اي براي شعله ور شدن نزاعهاي قديمي نگردد. در پايان بايد گفت كه به نظر ميآيد ميشل عون با وجود تأثير بازيگران بين المللي، منطقه اي و داخلي به سوي آرامش و وفاق گام برميدارد.