ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 18.11.2021, 21:06
نیچه و داستایفسکی در خویشاوندی ‏فلسفه و ادبیات

علی‌محمد اسکندری‌جو

در حالی که ادبیات توانسته خارج از آکادمی به راه ‏خویش ادامه دهد، فلسفه اما به دو عارضه دچار شد:‏
الف- به سمت علم کمانه کرد و در مدار آن گرفتار ‏شد.‏
ب- به عنوان یک رشته تحصیلی (‏Discipline‏) به ‏کنج آکادمی خزید و در تبیین جهان، گلی به سر ‏فلسفه نگذاشت چه رسد اینکه بخواهد جهان را هم ‏تغییر دهد.‏

حال به درستی نمی‌دانم اگر قرار باشد فریدریش ‏نیچه آلمانی و خالق “چنین گفت زرتشت” را ‏فیلسوف بشناسیم، به این سیاق پس فیودور ‏داستایفسکی روسی و آفریننده “جنایت و مکافات” ‏چه به خوانیم؟ آیا او را هم به مثابه یک فیلسوف ‏بشناسیم یا اینکه صرفا وی را یک داستان نویس ‏بنامیم؟ نظر به همسایگی و همنشینی ادبیات و فلسفه ‏و الهیات، در غرب به راه حلی رسیدند که در آلمان ‏فیلسوفان، گاهی نویسنده می‌شوند اما در روسیه ‏برخی نویسندگان “فیلسوف” می‌شوند. بنابراین ‏فریدریش نیچه، شاعر فیلسوفان آلمانی شناخته شد و ‏داستایفسکی نیز نویسنده فیلسوفان روسی گشت. در ‏این میان نوبت به مارکس و انگلس که می‌رسد ‏پنداری برخی از حقد و حسد چنین باور ندارند.‏

اینکه بعضی نمی‌دانند یا نمی‌توانند به درستی به ‏این پرسش: “فلسفه چیست؟” پاسخ دهند، ملالی ‏نیست جز دوری فیلسوف و فلسفه؛ حتی طرح این ‏پرسش فلسفی به معنای ایستادن در آستانه مقدس ‏تفکر است و “رخصت” حضور در ساحت گرم ‏اندیشه.

میلاد فلسفه یا سنّت دیرینه تفکر انتقادی (‏critical ‎thinking‏) ایستاده بر شانه‌های “منطق” را ‏سرزمین یونان می‌شناسند. در آتن فلسفه هر چه ‏باشد موروثی نبوده و همانند مقام شاهان و حاکمان ‏یونانی پس از مرگ پدر هرگز به فرزند نمی‌رسید. ‏به چه دلیل پس از افلاطون باید فرزند او هم ‏فیلسوف خوانده شود؟ آیا فلسفه و ادبیات از پدر به ‏پسر ارث می‌رسد؟

پیداست در تاریخ اندیشه یونان باستان پیدایش ‏متفکران نام‌آوری از جنس سقراط و ارسطو است ‏که با “ابزار” فلسفی یا به عبارتی با اندیشیدن منطقی ‏نشان می‌دهند عصر اسطوره و روایت هولناک ‏خدایان “انسان صفت” به پایان خواهد رسید. بنابراین ‏خدایان نشسته در ستیغ “اُلمپ” آتن به همراه ‏پیشگویان (‏oracles‏) باید همه در همان دخمه‌های ‏تاریک کاهنان، بیتوته کنند و شهروندان آتن را به ‏حال خویش رها سازند تا این فیلسوفان طرحی نو ‏دراندازند.‏

آن زمان حکایات و افسانه‌های فراوانی از تصمیم و ‏دخالت روزانه خدایان در همه امور انسانها (مرگ و ‏زندگی و یا جنگ و صلح، سلامت و بیماری، سیل ‏و زلزله و یا عشق و نفرت) شنیده می‌شد؛ روایاتی ‏که به واقع معنا و هدف از چگونه زیستن و چگونه ‏مردن را برای یونانیان توجیه می‌کرد. به یاد داشته ‏باشیم یکی از دو اتهام اصلی سقراط که منجر به ‏حکم اعدام او و نوشیدن “شوکران” شد همانا به ‏پرسش درباره ماهیت حکایات و روایات خدایان ‏المپ در میان جوانان بود.

این فیلسوفان بُرهه کوچک “اندیشه” یونانی با پیش ‏شرط منطق و ریاضی است که پیدایش فلسفه به ‏جهان را بشارت می‌دهند. بی سبب نیست که ‏افلاطون در حاشیه شهر آتن بر دیوار باغ مشهور به ‏‏”آکادمی” می‌نویسد: هر که هندسه [ریاضی] نمی‌‏داند پس اینجا نیاید.

هندسه اقلیدسی یا همان هندسه مسطحه که امروز در ‏مدرسه می‌خوانند پیش‌زمینه درک منطقی و درست ‏اندیشیدن یونانی بود. بنابراین جوانان سراسر یونان ‏نخست می‌بایستی مدتی اصول طالس و فیثاغورث ‏و اقلیدس بخوانند تا سپس به مدرسه افلاطون وارد ‏شوند. سقراط و افلاطون و ارسطو این سه غول ‏فلسفه یونان می‌کوشند با رفتن به حریم حکمت ‏‏(‏Philosophia‏ به معنای تحت اللفظی دوستدار ‏دانش) تا مرحله علم الیقین و “عین الیقین” بالا روند ‏که چه کنند؟ که بتوانند حکیم شوند و به پرسش‌ها و ‏مسائل پیچیده هستی (‏ontology‏) پاسخ دهند. ‏

البته فلسفه (بدون اجماع بر آن) در بین همه ملت‌ها ‏و همه فرهنگ‌های گوناگون یافت می‌شود و ‏فیلسوفان بیشماری نسل از پی نسل در این کشورها می‌آیند و می‌روند بدون آنکه بر توشه فلسفه ‏بیافزایند. با این حال، پرسش کلیدی آن است که در ‏کدام سرزمین، در کجای شرق و غرب این کره ‏خاکی، مبنای اندیشیدن و پارامترهای صحیح پرسیدن ‏و معیارهای پاسخ دادن را دقیقا بر سنت سقراطی و ‏منطق ارسطویی منطبق می‌سازند. در کدام دیار ‏است که یک پرسش فلسفی حتی پس از آوردن پاسخ ‏استدلالی (‏argumentative‏) اما باز همچنان ‏استقلال و ماهیت خویش را حفظ می‌کند؟

در خویشاوندی فلسفه و “ادبیات” البته دو نویسنده ‏برجسته روسی را فیلسوف اخلاق نیز معرفی می‌‏کنند؛ داستایفسکی در “برادران کارامازوف” و ‏‏”تولستوی” در کتاب قطور جنگ و صلح مخاطب ‏را به حکمت و مکاشفه و بویژه درنگ ‏‏(‏reflection‏) فرا می‌خوانند. درنگ کردن بر ‏روی یک “ایده” یا یک حادثه از برجسته ترین ‏ویژگی اندیشیدن غیر مفهومی است. به باورم در ‏پیوند یا تعامل بین ذهن و زبان، تاکید زیاد بر مفهوم ‏‏(‏concept‏) و اینکه انسان نخبه اصولا مفهومی و ‏در چارچوب مفاهیم غور می‌کند چندان جالب به ‏نظر نمی‌رسد. برای نمونه، درک آثار داستایفسکی ‏افزون بر درنگ نیازمند برداشت یا دریافت ‏‏(‏perception‏) نیز هست. به بیانی، نویسنده روس ‏تنها مفهومی نمی‌نمی اندیشد بلکه اصطلاحا دریافتی ‏‏(‏perceptual‏) نیز می‌نویسد و می‌اندیشد. به ‏همین علت در یک مقایسه ساده بین دو شاهکار نیچه ‏و داستایفسکی روشن می‌شود که نویسنده روسی ‏توانسته رد پای مفهوم و “دریافت” را همزمان در ‏آثارش نشان دهد؛ حال آنکه نابغه آلمانی چنان ‏زرتشت یا پیامبری می‌آفریند که حتی به لحاظ ‏گوهر استتیک در قد و قامت “ابله” روسی “پرنس ‏میشکین” هم ظاهر نمی‌شود.‏

با این حال، نیچه و داستایفسکی به باورم دو پیشتاز ‏میدان “درنگ” هستند؛ نویسنده روس بویژه چنان ‏هولناک و زیبا (‏Sublime‏) می‌نویسد و به درون ‏‏”لابیرنت” ذهن انسان (راسکول نیکوف) چنان نفوذ می‌کند و نور بر زوایای تاریک ضمیر این جانی ‏روس می‌اندازد که حیرت و تحسین خواننده را در ‏پی دارد که او به راستی روانکاو است یا فیلسوف و ‏یا نویسنده. نیچه اما با ذهن و ضمیر “زرتشت” ‏پیامبر چنین نمی‌کند نه از منظر فلسفه اخلاق و نه ‏به لحاظ روانکاوی. بی سبب نیست که برنده ادبیات ‏نوبل “توماس مان” آلمانی در نقدی نرم از کتاب ‏نیچه، زرتشت او را به بوزینه تشبیه می‌کند که شب‌ها از ترس بهایم به غار و درخت پناه می‌برد و ‏روزها به “وعظ” میان گاوان و خران و غیره می‌‏پردازد.‏

در فرهنگ بی‌فرهنگ ما و در وانفسای کتابخوانی ‏لااقل برای “نجات” فلسفه و ادبیات پیشنهاد می‌کنم ‏که از روسیه و فرانسه درسی بیاموزیم؛ در مدارس ‏آنها ساعتی به فلسفه اخلاق یا همان فلسفه عملی می‌‏پردازند. یک پاره از کتاب “بیگانه” اثر آلبر کامو و ‏یا بخشی از جنایت و مکافات را می‌خوانند؛ آنگاه ‏شاگردان در چند گروه به بحث و گفتگو می‌‏پردازند؛ سرانجام درباره شخصیت اصلی و پیام ‏رمان به داوری می‌نشینند؛ از همان نوجوانی می‌‏آموزند که چگونه با تفکر انتقادی و پاسخ استدلالی می‌توان به “پرورش” ذهن و زبان پرداخت. حال، ‏این الگوی روسی و فرانسوی را می‌توان برای ‏حلقه کوچک خویشان و دوستان نیز انتخاب کرد تا ‏شاید به تدریج ما ایرانیان هم شاهد اعتلای سنت ‏کتابخوانی باشیم البته چنانچه از مطالعه آثار ‏داستایفسکی و نیچه آغاز کنیم! ‏

استکهلم، نوامبر ۲۰۲۱‏
نیچه و زرتشت‎ (pouranblog.blogspot.com)‎‏