ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 05.09.2021, 17:12
رضا شاه و آتروفی تاریخ معاصر ما

علی‌محمد اسکندری‌جو

اشاره: این سال‌ها که حافظه تاریخی و آگاهی ‏جمعی ما در چالشی سهمگین چنان شتابان ‏تحلیل (‏Atrophy‏) می‌روند که نمی‌دانیم کدام‌‏یک از این دو تاریخ پیروز (!) خواهند شد، ‏پژوهشگر باید آن اندازه هشیار باشد که روایت ‏مرئی تاریخ که بر اثر تکرار “کلیشه” هم شده ‏است را رها کرده به سراغ آن روایت نامرئی ‏یا به عبارتی آن حکایت که در پستوی تاریخ ‏پنهان شده است برود تا آن را آشکار کند.‏

هشتاد سال پیش هنگام تسلیم و اخراج رضا شاه از ‏ایران، افسران آزاد عراقی دو پیشوا و یا دو ‏اسطوره و الگوی رهبری در ذهن خویش داشتند؛ ‏این فرماندهان آرزوی روزی آتا ترک و یا رضا ‏شاه عراق شدن داشتند. از سوی دیگر در آن زمان ‏‏”عبدالمحسن السعدون” نخست وزیر عراق برای ‏آنکه تحقیر انگلیس اشغالگر نشود ناچار “انتحار” ‏کرد. با این حال رضا شاه نه “سعدون” شد و نه ‏‏”داور” که خودکشی کند؛ نمی‌دانم شاید هم نگران ‏شد که به سرنوشت “تیمور تاش” گرفتار خواهد شد ‏هنگامی که لشکر روس به تهران برسد.‏

اینک که به هر دلیلی نام و شخصیت و جایگاه این ‏پادشاه پنداری بازیچه شده که گاهی “خان” می‌شود و ‏گاهی هم شاه تا ما به درستی ندانیم او در کدام ‏صف تاریخ ایستاده است و ما کجا ایستاده‌ایم، ‏برخی به “آلایش” تاریخ معطوف به سیاست قلم می‌زنند غافل از اینکه این تاریخ آغشته دیگر ‏اعتباری ندارد.‏

در خرداد ۱۳۲۰ خورشیدی “آدولف هیتلر” فرمان ‏حمله به شوروی با رمز عملیاتی “بارباروسا” را ‏صادر می‌کند. دربار ایران توسط ذوالفقار ‏پاشا سفیر مصر در تهران هشداری از “ملک ‏فاروق” هوادار هیتلر دریافت می‌کند مبنی بر اینکه ‏لندن عدم تمکین رضا شاه در تحویل دادن ‏‏”رشیدعلی گیلانی” نخست وزیر فراری عراق، ‏سرهنگ فریتس گروبا سفیر آلمان در عراق و شیخ ‏امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین به همراه سی ‏افسر و فرمانده عراقی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و ‏بنابراین ایران منتظر عواقب این اقدام دربار باشد. ‏رضا شاه بابت پذیرش این پناهندگان آلمانی، ‏عراقی، فلسطینی تاوان کلانی پرداخت: او تبعید شد ‏و به ایران نیز تجاوز شد. در این میان نقش حاج ‏شیخ امین الحسینی (رئیس کنفرانس اسلامی و پدر ‏معنوی دو بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین مصر، ‏حسن البنا و سید قطب) در حوادث آینده خاورمیانه ‏از همه برجسته تر است.‏

با همین اشاره کوچک لازم است از این پس علت ‏اصلی تبعید رضا شاه را بر “کلیشه” اعتراض ‏روس و انگلیس به چند مستشار دون پایه آلمانی در ‏ایران ندانیم بلکه نگاهی به آن سوی مرز بیاندازیم ‏و بهانه اصلی اشغال ایران را در حوادث ترکیه ‏بویژه عراق بجوییم و نه خط ارتباطی کمک ‏رسانی به روسیه چرا که گشودن این خط ارتباطی می‌توانست بدون هجوم وحشیانه و بمباران ‏شهروندان بی دفاع نیز انجام‌شود. از سوی دیگر، ‏پس از کودتای افسران آزاد عراق امکان کودتایی ‏مشابه در ایران توسط افسران ایرانی ضد انگلیس ‏و اعلام نظام جمهوری در کشور پیداست که دولت ‏انگلیس را بسیار نگران ساخته بود.‏

از میان نامه‌های چرچیل در آرشیو وزارت ‏خارجه انگلیس پیداست که او به بی توجهی “آنتونی ‏ایدن” وزیر خارجه اعتراض دارد چرا کارمند ‏وزارت (ویلیام بولارد سفیر انگلیس در تهران) ‏درباره پیگیری استرداد پناهندگان عراقی پاسخی به ‏لندن نمی‌دهد و نیز اینکه چرا سرویس اطلاعاتی ‏برون مرزی (‏M.I.6‎‏) گیلانی و امین الحسینی و ‏تیم آنها را به دام نمی‌اندازد.‏

با حمله به شوروی و اخبار امیدبخش درباره ‏پیروزی ضربتی آلمان که از رادیو برلین پخش می‌شد رضا شاه پنداشت که بر اسب برنده شرط ‏بسته است. بنابراین با سماجت در برابر هشدارهای ‏سفیر انگلیس نسبت به پذیرایی از کودتاگران و ‏همچنین عدم اجازه به استفاده از حریم هوایی ایران ‏و یا اولتیماتوم “آنتونی ایدن” وزیر خارجه انگلیس ‏به اخراج سفیر آلمان در ایران و نیز مستشاران ‏آلمانی از کشور مقاومت می‌کرد تا شاید ارتش هیتلر ‏به قفقاز و باکو برسند و نگرانی دربار از حمله ‏شوروی برطرف شود.‏

چرچیل در خاطراتش آورده یکی از دلایل ورود ‏گردانهای هندی انگلیسی به ایران برای جلوگیری ‏از انفجار پالایشگاه آبادان و تخریب خط آهن ‏سراسری بوده چرا که حتی او نیز در خرداد ‏‏۱۳۲۰ شمسی ابتدا به‌ راستی به این باور رسیده ‏بود که هیتلر به سوی اشغال مسکو در حال ‏پیشرفت است و امکان دست‌یابی به نفت آبادان و ‏باکو نیز دور از انتظار نیست؛ اگر چنین می‌شد ‏چرچیل (یا) پالایشگاه و خط آهن ایران را منفجر ‏می‌کرد و یا ناچار با هیتلر متارکه کرده تا لیبرالیسم ‏نجات یافته و تنها کمونیسم در برابر نازیسم به زانو ‏درآید.

در این میان رضا شاه از کودتای اردیبهشت در ‏عراق و سرنگونی نظام نوپای سلطنتی این کشور ‏بی‌خبر نبود. حاج امین الحسینی مفتی اعظم ‏اورشلیم همراه دویست تن از هواداران افراطی از ‏اورشلیم به عراق تبعید شدند. این شیخ رادیکال در ‏بغداد دوباره قیام کرد و فتوای “جهاد” او علیه ‏انگلیس پی در پی از رادیو برلین و رادیو بغداد ‏پخش می‌شد. حاج امین الحسینی به همراه چهار ‏فرمانده ارشد عراقی که در دانشکده افسری برلین ‏آموزش دیده بودند، خواهان براندازی سلطنت، ‏بیرون راندن نیروهای انگلیسی از کشور و ‏برقراری نظام جمهوری شدند. به این علت بود که ‏در ایران هم پیش از تبعید رضا شاه پیشنهاد ‏برقراری نظام جمهوری و یا بازگشت سلطنت به ‏خاندان قاجار مطرح شد.‏

علت مقاومت بیست و یک روزه ارتش عراق در ‏برابر نیروهای هندی انگلیسی البته وعده‌های ‏سرهنگ “فریتس گروبا” افسر اطلاعاتی اس.اس ‏با عنوان پوششی سفیر آلمان در عراق بود که برای ‏ارسال سلاح به بغداد پیوسته پیام رمز به برلین ‏می‌فرستاد.

نخست وزیر عراق “رشید علی گیلانی” به همراه ‏سفیر آلمان، حاج امین الحسینی و تعدادی از ‏افسران مخفیانه به ایران گریختند و در سفارت ‏ژاپن در تهران پنهان شدند. اروین اِتِل افسر بلندپایه ‏ارتش آلمان در پوشش سفیر این کشور در تهران ‏با “فریتس گروبا” سفیر آلمان و پناهندگان عراقی ‏در تماس بود. بااین حال رضا شاه سرپاس “مختار” ‏رئیس شهربانی را مامور نظارت بر پناهندگان و ‏نیز تیمسار فضل الله زاهدی (عنصر شاخه برون ‏مرزی رکن دو ارتش آلمان) را مامور ارتباط با ‏آنان قرارداد. ورود نابهنگام این تیم نگون‌بخت، ‏رضا شاه را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد. ‏از سوی دیگر او در برابر افشای محل اختفای ‏هیئت عراقی و تسلیم آنها به ماموران انگلیسی ‏علی‌رغم هشدارهای پیاپی چرچیل، آنتونی ایدن ‏وزیر خارجه و ریدر بولارد سفیر انگلیس هم‌چنان ‏مقاومت می‌کرد. پیداست که خشم چرچیل از عدم ‏تمکین رضا شاه نسبت به استرداد پناهندگان عراقی ‏بسیار بیش از درخواست دولت انگلیس از دربار ‏برای اخراج مستشاران آلمانی از ایران بود. هیئت ‏عراقی فلسطینی پس از مدتی با راهنمایی تیمسار ‏زاهدی تا مرز ایران به گونه مخفیانه هدایت شده و ‏از طریق ترکیه و ایتالیا سرانجام به برلین رسید و ‏با عالی‌جناب گروفاس (آدولف هیتلر) دیدار کرد. ‏عالی‌جناب اجازه داد دولت در تبعید عراق تشکیل ‏شود. حاج امین الحسینی هم یک لشکر اسلامی از ‏اسرای مسلمان تشکیل داده به جبهه جنگ فرستاد.‌هاینریش هیملر فرمانده گارد این شیخ جوان ‏فلسطینی با محاسن و موی بور و چشم آبی را لقب ‏‏”شیخ آریایی” داده بود.

در “نقطه کور” تاریخ معاصر ایران شاهدیم رضا ‏شاه که به تحقیر این و آن می‌پرداخت، گرچه از ‏ارتش شوروی به وحشت افتاده و از تحقیر خویش ‏هم بیمناک بود اما مانند سعدون عراقی و داور ‏ایرانی “انتحار” نکرد؛ او همراه هیئت عراقی به ‏برلین نیز نرفت که آنجا دولت در تبعید ایرانی ‏تشکیل دهد بلکه از ترس خرس شمال به گرگ ‏جنوب پناهنده شد. آیا این شاه مقتدر در جنگ دوم ‏جهانی بر اسب برنده شرط بسته بود؟ شاید هم او ‏دو سال پیش و در آغاز جنگ می‌باید انتخاب می‌‏کرد: یا زنگی زنگ یا رومی روم!‏

استکهلم، سپتامبر ۲۰۲۱‏
‏ نیچه و زرتشت (‏pouranblog.blogspot.com‏)‏