ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 06.03.2023, 23:07
مشکلات مغز و ناخودآگاه در تصمیم‌گیری

مسعود کریم‌نیا

اسفند ۱۴۰۱

در بخش اول نوشتار پیرامون مشکلات در ساختار مغز صحبت شد و در بخش دوم در مورد نقش ناخودآگاه. در این بخش برگردان ویژگی‌های دیگری در زمینه ناخودآگاه و نقش عوامل دیگر در تصمیم گیری از اثر زیر می‌آیند.

توان بیان چه میزان است؟

زبان در جامعه امروز از اهمیت زیادی برخوردار است. ما بحث‌های علمی و سیاسی و رسانه‌ای و جلسات مدیریت را با آن برگزار می‌کنیم. اما فی الواقع ما در بین گفته‌ها به چیزهای دیگری فکر می‌کنیم، چرا که حالت چهره قدیمی‌ترین مبنای محاوره است. حرکات چهره، حرکات دست و ایما و اشاره و تغییر صدا پیش قراولان گویش امروزینند. عجیب آنکه این عناصر گویائی امروز نیز محتوای بیشتری از بیان دارند (Mautner 2005; Brizendine 2007).

نکته حائز اهمیت آنکه زبان بشر حد اکثر از قدمتی مابین ۴۰.۰۰۰ الی ۱۰۰.۰۰۰ برخوردار است. در مقابل آن بخش‌هائی در مغز ما که برای دیدن و ارزیابی تصاویر، احساسات و حرکات چهره ، همچون تالاموس (قسمت میانی مغز- مترجم) بیش از ۵۰۰۰ برایر قدیمی‌تر است. این نیز دلیلی است که مغز ما به جای استفاده از تصاویر و زیگنال‌های حسی مستقیم تجریدی ساختاری چون زبان، ترجیحا از طریق دیدن و لمس کردن استفاده می‌کند (Häusel 2005; Lehmann 2014; Bechara 2014).

از این رو بیان نیز حاوی دونوع اطلاعات با منشاء درونی (Impilzit) و بیرونی (Explizit) می‌باشد. بیان از واژه‌ها تشکیل شده ، اما حیات آن ناشی از زیگنال‌های درونی است که معنای حقیقی محتوا را در بر می‌گیرد (Hooervorst et al. 2004). سیگنال‌های خارجی شامل واژه‌ها و اعداد می‌شوند به صورت اطلاعات گویشی، اما زیر و بم صدا، حرکت دست و فاصله مکانی در مقابل دیگری اطلاعات درونی می‌باشند. به این ترتیب بلندی صدا پیشاپیش شدت و سرعت و آهنگ و سکوت کردن‌ها بیانگر وضعیت احساسی فرد هستند. به همین ترتیب آه کشیدن، شکوه و یا غرغر کردن زیگنال‌های مهمی هستند که حتی در زمان بیهوشی تا حدودی بیانگر وضعیت بیمار می‌باشند. زیگنال‌های بیرونی حاوی اطلاعاتی پیرامون محتوا و زیگنال‌های درونی در اصل بیانگر منظور واقعی می‌باشند (Birkenbihl 1994; Krober-Riel and Weinberg 2003).

محاوره همواره چیزی بیش از اطلاعات صرف بیرونی است. علائم اندک غیر گویشی غالبا بیش از واژه‌های صرفا گفته شده حائز اهمیت‌اند. در بسیاری از موارد هسته اصلی موفقیت تجاری ناشی از محاوره غیرگویشی می‌شود (Scheier and Held 2006; Berizendine 2010; Hoogervorst et al. 2004; Khan et al. 2010).

فنآوری‌هائی چون (Facial Affect Scoring Technique (FAST)) خود را متمرکز زیگنال‌های بدن نموده و تلاش می‌کنند از طریق توجه به حرکات چهره و ایما و اشارات شرایط روانی افراد را نتیجه بگیرند (Meffert et al. 2012; Einberg 1986). پژوهش گران انستیتوی ماکس پلانک (آلمان) نشان داده‌اند که مغز ما انواع زیگنال‌های حسی را کاوش می‌کند. از این رو از لب خوانی ناخودآگاه جهت فهم بهتری از گویش استفاده می‌شود (نشریه آلمانی Handelsblatt 2012).

پدیده جالب دیگر تحت عنوان party-effect Cocktail مشهور است. بر اساس این پدیده عجیب آنکه ما قادریم گفتمان با طرف مقابل را حتی در محیطی بسیار شلوغ به عنوان نمونه در دیسکو بفهمیم. این شنوائی ویژه یا هوشمند به این صورت عمل می‌کند که سعی در تنظیم تمامی زیگنال‌ها ورودئ ننموده، بلکه فرکانس‌های مربوطه طرف مقابل را فیلتر کند. مغز ما در این حال بطور کاملا دقیق همانند یک اکویلایزر در استودیوی صدا تصمیم می‌گیرد (Shiawski 2012).

ندیدن تحولات و کوری ناشی از بی‌توجهی

نمایش جنجالی پدیده نابینائی حاصل بی توجهی را تحت عنوان “نابینائی عدم توجه”(Inattentional Blindness) دو پژوهش گر سیمونز و چابریس (Simon and Chabris) در آزمایشی دادند. در این آزمون عده‌ای دانشجو دو تیم بازی را جلوی آسانسوری معمولی مشاهده می‌کنند. یک تیم لباس سیاه و تیم دیگر لبلس سفید بر تن دارند. وظیفه‌ای که به دانشجویان سپرده شده این است تعداد پاس‌های توپ را در بین بازیگران سفید پوش حین بازی برشمارند. در حین بازی فردی که لباس گوریل برتن داشت وارد زمین می‌شود. با وجودی که او در میان زمین آمده بود، غالب دانشجویان سفید پوش او را ندیده بودند. این امر بدین معنا است که ما در برخی از شرایط در قبال تحولات کور هستیم.

به طور خلاصه ما صرفا تنها بخشی از چیزهائی را در اطرافمان که درمرکزتوجه ما قرار دارند ادراک می‌کنیم (Mack and Rock 1998; Simon and Charbis 1999; Anderson J.R. 2007; Kahneman 2011; Moore 2001; Amicia et al. 2013a ).

این پژوهش دو فاکت مهم را نشان می‌دهد. از قرار ما از دیدن همه چیزهائی که دقیقا از جلوی چشمانمان می‌گذرند کور هستیم، به علاوه ما برای کوری خودمان نیز کوریم (Kahneman 2011).

در پژوهش دیگری (بدون شرح طولانی جزئیات - مترجم) ۷۵ درصد مشتریان حین خرید متوجه تغییر فروشنده پشت دکه نشده بودند (تاویزیون Stern 2010). یک امکان توضیح پیرامون این پدیده کوری ناشی از بی توجهی این می‌تواند باشد که مغز ما قادر نیست که دائما همه چیز را در پیرامون ما ارزیابی کند. از این رو مغز ما از این حرکت می‌کند که عناصر ثابت لحظه به لحظه تغییر نمی کنند. مغز بابت این ساده نمودن فکری به میزان زیادی انرژی ذخیره نموده و این باعث می‌شود که در مقابل به تصمیم‌هائی برسیم که کامل نبوده و یا بر مبنای اطلاعات ناقص اتخاذ گردیده‌اند (Niedeggen 1010).

همین پدیده در آزمایش دیگری در یک مرکز خرید مورد اثبات قرار گرفت. در آنجا می‌بایست شرکت کنندگان در آزمایش مزه مربای مورد عللاقه خود را مابین مرباهای گوناگونی که آنجا بود به خاطر بسپارند. پس از آن که شرکت کنندگان مزه مربای مورد علاقه را انتخاب کرده بودند، آنها می‌بایست به برخی پرسش‌ها نیز پاسخ دهند. در حین پاسخگوئی آنها، شیشه‌های مربا را تغییر دادند. در شیشه‌ای که مورد علاقه بود اکنون مربای کاملا دیگری بود. حال شرکت کنندگان می‌بایست یک بار دیگر “مربای مورد علاقه” را که اکنون متفاوت است، امتحان کنند. جالب این که شرکت کنندگان در آزمایش مانند قبل آنرا مربای مورد علاقه خود دانستند.(تلویزیون Stern TV 2010). تمرکز نمودن بر (اطلاعات) دستچین شده بخشی اساسی در زندگی ما است. پروفسور ارنست روپل متخصص روانشناسی پزشکی صحبت از تنفس طبیعی مغز می‌کند. مغز ما هر سه ثانیه بیرون اطلاعات جستجو می‌کند (Röppel).

باز هم پیرامون موضوع الهام درونی (قلبی)

از آنجا که برخی از خوانندگان توضیحاتی بیشتر پیرامون این موضوع خواستار شدند، از همان اثر برگردان توضیحات زیر می‌آیند.

الهام درونی توانی است مادر زاد که اطلاعات را سریع و موثر مورد ارزیابی قرار دهد. در ادبیات شوربختانه تصوری بطور اجماع در این که الهام درونی چیست و چه چیز باعث ظهور آن می‌شود وجود ندارد. اما ین موضوع در علوم اقتصادی از تاریخی طولانی برخوردار است. چنانچه ما آنرا از منظر علمی و غیر علمی خلاصه کنیم، تعجب آور نیست که به مفاهیم عجیبی رهنمون می‌شویم: از احساس شکمی گرفته تا حس هفتم و شناخت‌های عرفانی. آنچه که مشخص است این که شعبده بازی نبوده و معنای ساده آن کم و بیش بازشناسی اطلاعات ذخیره شده در ادراک ما ست. تعاریفی هم توسط روانشناسان، فلاسفه و ادبیات مدیریت ارائه گردیده. واضح‌ترین و ساده‌ترین آن از نظر مایر (Myers 2002) عبارت است از:توان دست یازی مستقیم و بلاواسطه پیش از تحلیل عقلانی.. و از نظر کانمن عبارتست از: افکار و امیالی که سریع و بدون تعمق در خاطر آمده و پاسخی است که فرد مجرب در تعاقب از جانب مغز دریافت می‌کند.(Kahneman 2011 and 2003).

حال این گونه به نظر می‌رسد که الهام درونی موثر‌تر است از تعمق فکری پرزحمت و یا کامپیوتر. با وجود این الهام درونی می‌تواند ما را رهنمون راه اشتباهی شود. گاهی مفهوم عقلانی و یا منطقی در ارتباط با یافتن تصمیم از طریق تحلیل آگاهانه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در مقابل آن مفهوم غیر عقلانی قرار می‌گیرد که غالبا مربوط به الهام درونی تلقی می‌شود. در این حال غیر منطقی شامل تصمیمات و رفتارهائی می‌شوند که منشاء احساسی دارند (Simon 1987; Newell et. Al, 1958).

خصلت کلی گرایانه و پیوند دهنده الهام در برگیرنده شناخت الگوها یا رابطه مابین محرکه‌های گوناگون می‌باشد (Dane and Pratt 2007). در حالی که الهام‌ها نمایشگر نتیجه گیری سریع و ظاهرا کمتر آگاهانه‌اند، تحلیل مستلزم اندیشگی طولانی و سیستماتیک در مدت زیاداست. گاهی هم نوعی الهام درونی را به مثابه درک تصمیم صحیح تلقی می‌کنند. هنگامی که فردی مدت مدیدی شغل خود را انجام می‌دهد، به مرور شروع به درک این امر می‌کند که مشکلات روزانه نو نیستند، اما غالبا منفک از یکدیگرند. فرد می‌آموزد مسایل نامربوط را نادیده انگاشته و متمرکز الگوی تعیین کننده می‌شود. به مرور او شروع می‌کند ساختاری برای الگوهای مربوطه یافته و همه آنها را در جائی پیوند داده و می‌فهمد که آنها را با بخش‌های دیگر متصل نماید. در آخر اینها عناصر دانستنی پردامنه‌ای را تشکیل می‌دهند.

یک متخصص همواره مخلوطی است از تحلیل و الهام. یک استاد در بازی شطرنج می‌بایست قادر باشد که ۵۰.۰۰۰ ارتباطات را شناخته و به خاطر آورد. این راندمان نیازمند ۱۰.۰۰۰ ساعت تجربه در این بازی است، چرا که الهام درونی با تجربه رشد می‌یابد. هنگامی که شطرنج باز با ترکیب اشکال در شطرنج روبرو می‌شود، سریعا دو چیز را به خاطر می‌آورد: الگوی اشکال و حرکت متناسب در وضعیت فعلی را. به این جهت اساتید شطرنج قادرند هم زمان صحیح‌ترین بازیهای گوناگون را همزمان انجام دهد، با وجودی که آنها ثانیه‌های اندکی برای تصمیم در اختیار دارند (Prietula and Simon 1989). از این رو تصمیم گیرندگان سریع نه کمتر بلکه بیش از تصمیم گیران آهسته اطلاعات دارند. در این حال یافتن سریع تصمیم صحیح مبتنی بر الگوهای رفتاری می‌باشند که راندمان ممتازی دارند (Eisenhardt 1989).

پژوهش‌های علمی نشان می‌دهند که الهام درونی بخش جداناپذیر یافتن تصمیم در امور پیچیده همانند راهبرد شرکت‌ها، تصمیم خرید سهام و ارزیابی راندمان‌ها در زمان کوتاه است (Dane and Pratt 2007). مغز ما دائما در حال تحلیل و تولید اطلاعاتی است که ما از آن‌ها بی خبریم. از این رو ادراکات درونی و احساس‌ها نه تنها حائز اهمیت‌اند، بلکه احتمالا در زمینه الهام و توان ما جهت اتخاذ تصمیمات خوب مهم می‌باشند. به این جهت‌هایاشی. (Hayashi 2001) تصمیمات بسیار مهم را تصمیمات الهامی و یا شکمی فرموله می‌کند.

همکاری و تصمیمات گروهی

در هزاران سال پیش و قبل از کشف کشاورزی انسان‌ها در گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند. این طریق زندگی جمعی امروز هم در غرایز اجتماعی ما نقش بزرگی ایفا می‌کند. یکی از دیرینه‌ترین غرایز ما غریزه تشکیل خانواده است که ما را غم خوار گروه خودی می‌نماید این رفتار را ما در پستانداران دیگر نیز مشاهده می‌کنیم. غریزه دیگر که به ویژه در بین انسان‌ها وجود دارد، جمع گرائی است. توانی که فرد خود را به بار گروهی سمبلیک هم هویت می‌نموده و با آن همکاری و در شرایط بحرانی از آن دفاع می‌کند.

انسان‌ها نسل غیر قابل انتظاری جمع گرا هستند. ما به رای گیری میرویم ، خون اهدا می‌کنیم و به بازیافت پسماندها می‌پردازیم و جنایت کاران را محاکمه می‌کنیم. انسان‌ها آگاهانه، حتی در صورتی که گاه برای اولین بارفردی را می‌بینند، به غریبه‌ها کمک می‌کنند. رفتار فداکارانه تا حدودی از طریق همدردی و هم گرائی ما را ترغیب به بهبود سلامتی دیگران نیز می‌کند (Silk 2005).

از جانب دیگر در جمع‌ها رفتارهائ عجیبی نیز داریم. به عنوان نمونه، حین جنگ جهانی دوم گردان پلیس پشتیبان ۱۰۱ به دهکده کوچکی اعزام شد تا همه مردانی را که قادر به کار بودند به اردوگاه کار اجباری ارسال کرده و مابقی از مسن‌ها و زن و کودک را فوری بکشند. فرماده با این دستور پیشنهاد غیر منتظره‌ای را مطرح نمود مبنی بر این که چنانچه افرادی نمی خواهند فرمان را اجرا کنند، از گردان جدا شوند. تقریبا یک دوجین از پلیس‌ها اینکار را کردند و مابقی اعدام‌ها را انجام دادند.

در بررسی بعدی پیرامون دلیل این جنایت معلوم شد که در اینجا نه ضد یهود بودن و نه تبعیت از فرمان نقش داشته ، بلکه دلیل اصلی هم هویتی با هم قطاران در اونیفورم بوده. این مردها نمی خواسته‌اند از گروه جدا شوند، حتی زمانی که این کار برخلاف باورشان بوده و می‌بایست آدم می‌کشتند. ظاهرا برای غالب مردان کشتار ساده‌تر از ترک گروه بود (Gigerenzer 2007).

تقریبا در همه جمع‌های اجتماعی گروه بر رفتار و ارزش‌های اخلاقی اعضا فشار وارد می‌کنند. چنانچه پلیس‌ها جنایتکار شوند، دیگر چه محفل اجتماعی رامی توان مستثنی نمود؟ (Browning 1999). سازمان‌ها می‌توانند ره آوردهای هولناکی داشته باشند. این موضوع را جریان هولوکاست، هنگامی که پزشکان در آشویتس زندانیان را تقسیم می‌کردند که یا فوری به کوره آتش سوزی و یا به اردوگاه کار اجباری ارسال شوند، بطور وحشتناکی به اثبات رسانیدند. این طور به نظر می‌رسد که گوئی ساختار یک سازمان نتیجه گیری اخلاقی را شکل می‌دهد.

در آخر این موضوع به باور هربرت آ. سیمون (Herbert A. Simon 1916-2001) این طور به نظر می‌رسد که افرادی که در سازمان‌ها کار می‌کنند به عوض آنکه بهینه (optimal) کار کنند، در پی رضایتمند نمودن می‌باشند.

تفاوت بین زنان و مردان در تصمیم‌گیری الهامی

به طور نسبی غالبا پیرامون الهام درونی زنان و کمتر در مورد مردان در این زمینه صحبت می‌شود. دلیل آن البته بر این پیش فرض استوار است که زنان از الهام درونی بهتری برخوردارند. از دوران روشنگری این باور وجود دارد که در قیاس با یافتن تصمیم بر اساس عقل گرائی تبعیت از الهام درونی مفید نیست. این باور که زنان از الهام درونی بهتری برخوردارند باز هم قدیمی‌تر است. موضوع تفاوت قایل شدن بین زن و مرد در ارتباط با هوشمندی و کارآکتر تا زمان ارسطو قابل پیگیری است.

در پژوهشی در دانشگاه هرتفورد شایر توان الهام درونی بیش از ۱۵۰۰۰ زن و مرد اندازه گیری شد. این افراد می‌بایست از روی تصاویر افرادی که به آنها نشان داده می‌شد تفاوت مابین تبسم مصنوعی و حقیقی را بازگو نمایند. پیش از این کار از آنها پیرامون الهام درونی شان سوال شد. ۸۰ درصد زنان خود را با الهام قوی قلمداد کرده، در حالی که ۵۸ درصد مردان بر این باور بودند. در پایان آزمایش اما تفاوتی مابین آنها به دست نیامد.

خبرگزاری بی بی سی نوشتاری را تحت عنوان “الهام درونی زنان زیر سوال است” انتشار داد و در آن ویژگی الهام زنان را زیر سوال برد (BBc NEWS 2005) . پژوهش‌ها هم نشان می‌دهند که مردان در زمینه الهام واقعا کمتر از زنان نیستند. بزرگترین تفاوت در زمینه توجه به چهره جنس مخالف به این صورت حاصل شد: ۷۶ درصد مردان توانستند مابین تبسم مصنوعی و حقیقی را صحیح تشخیص دهند، در حالی که ۶۷ درصد زنان قادر به این کار شده بوند. ضمنا تفاوت تبسم مصنوعی و حقیقی در آن است که در تبسم واقعی عضله‌های دور چشم فعال می‌شوند و در تبسم مصنوعی عضلات اطراف دهان.(Gigerenzer 2007)

با این بخش برگردان بخش‌های کوتاهی از اثر زیر پایان می‌پذیرد. از آنجا که نوشتار در اینجا طولانی خواهد شد نتیجه گیری کلی این مقالات در نوشتار دیگری خواهند آمد.
_________________

Der Einfluss unbewusster Motive auf den EntscheidungsProzess“, Christian Chlupsa, Springer Fachmedien Wiesbaden, 2017