ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 13.01.2023, 11:49
دهه‌‌هشتادی‌ها چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟

مهرداد حسامی

منتشر شده در وبسایت «آسو»

بیش از صد روز از اعتراضات در ایران گذشته است. نسل دهه‌ی هشتاد، معروف به نسل z حضور پررنگی در این اعتراضات دارد؛ نسلی که پیش از این، به‌رغم تفاوت‌هایش، از سوی جامعه و حکومت جدی گرفته نمی‌شد. در یک دهه‌ی گذشته بارها نشانه‌هایی از متفاوت‌بودن این نسل بروز کرده است. وقتی گروهی نوجوان و جوان در اوایل دهه‌ی نود برای آب‌بازی در پارک «آب و آتش» تهران جمع شدند یا وقتی چند نفر موزیک‌ویدئوی «هپی» را در پشت‌بام خانه‌ای در تهران ضبط کردند، همه به یک چوب رانده شدند، پلیس وارد شد و چند نفر را دستگیر کرد و گفت ماجرا تمام شده است.

شش سال پیش، در خرداد ۱۳۹۵ وقتی دوسه‌هزار دانش‌آموز در مجتمع تجاری کوروش در غرب تهران جمع شدند تا پایان امتحانات را جشن بگیرند، همه شگفت‌زده شدند اما حکومت برای متفرق‌کردن‌ آن‌ها به پلیس متوسل شد. هیچ‌کس نپرسید که این نوجوانان چطور یکدیگر را پیدا کرده‌اند و چطور در یک روز و ساعت معین یک جا جمع شده‌اند و چرا...

در سی‌ام تیر امسال نیز گروهی از پسران و دختران نوجوان شیرازی بعد از یک فراخوان اینترنتی در بلوار چمران شیراز جمع شدند تا با هم بازی کنند اما لطف‌الله شیبانی، فرماندار شیراز، گفت که «ده نفر از عوامل اصلی بازداشت شدند. با بررسی‌ای که انجام دادیم و بر اساس اقدامات ضابطین قوه‌ی قضائیه و نیروی مقتدر انتظامی متوجه شدیم که مراسمی که برگزار شده، با طرح و برنامه بوده است. بدون تردید این حرکات و برنامه‌ها با قصد شکستن احکام و هنجارهای اجتماعی، دینی و ملی انجام می‌‌شود.»

کتاب تراژدی در تازه‌ترین شماره‌ی خود (شماره‌ی ششم) گزارش تحقیقیِ مفصلی درباره‌ی «تفکرات، خواسته‌ها، تفریح‌ها و آرزوهای نسلz و دهه‌هشتادی‌ها در ایران» منتشر کرده است، زیر عنوان «صبح به‌خیر ایران».

ولی خلیلی، گرد‌آورنده‌ی این گزارش، ضمن بررسیِ روند تاریخی و پژوهش‌های میدانی درباره‌ی این نسل، با چند نوجوان و جوان و معلم گفت‌وگو کرده است که صدای آن‌ها در لابه‌لای گزارش شنیده می‌شود. آنچه در اینجا آمده، خلاصه‌ی نظرات و دیدگاه‌های چند تن از این افراد است.

باران، سال دوم دبیرستان: آینده‌ای برای خود نمی‌بینیم

باران، متولد ۱۳۸۵، یک دختر نسل z است که در یک خانواده‌ی طبقه‌ی متوسط بزرگ شده است. او درباره‌ی خود و هم‌نسلی‌هایش می‌گوید:

او ‌می‌گوید بچه‌های دهه‌هشتادی اصولاً بیشتر از درس‌خواندن و هر کار دیگری در یوتیوب و تیک‌تاک و... ‌می‌چرخند و کلیپ‌های مختلف تماشا ‌می‌کنند.

باران شانزده‌ساله ‌می‌گوید:

او ‌می‌گوید: «خودم رو دوست دارم زندگی کنم.» مکث ‌می‌کند و باز ‌می‌گوید: «چرا اصلاً نباید خودم باشم؟ چرا این‌قدر تفاوت بین زندگی تو ایران و جا‌های دیگه‌ی دنیا هست؟»

باران، دختر سال دوم دبیرستان، در جواب اینکه چه دغدغه‌ها و خواسته‌هایی دارد، ‌می‌گوید:

تعریف او از زندگی دلخواه این است:


رادان، دانش‌آموز سال آخر دبیرستان: سریع همدیگر را در شبکه‌های اجتماعی پیدا می‌کنیم

رادان، نوجوان سال آخر دبیرستانی که امسال ‌می‌خواهد کنکور بدهد، معتقد است که نسل دهه‌هشتادی این روزها زیادی مورد توجه قرار گرفته‌اند. او ‌می‌گوید نسل ما تافته‌ی جدابافته نیست و نسل دهه‌هشتادی تفاوت چندانی با نسل دهه‌ی هفتاد ندارند و مهم‌ترین چیزی که آن‌ها را از نسل‌های قبل، مثل دهه‌ی ۶۰ و ۵۰، متمایز ‌می‌کند، علاقه و وابستگیِ شدید آن‌ها به تکنولوژی، اینترنت و فضای مجازی است. او ‌می‌گوید:

به نظر رادان، نسل دهه‌هشتادی به‌علت فناوری و مراجعه‌ی روزانه به سایت‌های خارجی علاقه‌ی زیادی به «فرهنگ غرب» و «زندگی در کشورهای خارجی» دارند. او ‌می‌گوید:

رادان ‌می‌گوید که بچه‌های نسل او «خوره‌ی بازی‌های کامپیوتری» هم هستند و خودش هم یکی از همین پسرهای دهه‌هشتادیِ عاشق بازیِ کامپیوتری است. او البته در ماه‌های گذشته که برای کنکور درس ‌می‌خوانَد سمت پلی‌استیشن نرفته است اما ‌می‌گوید:

رادان که در یک خانواده‌ی طبقه‌ی متوسط بزرگ شده، درباره‌ی تفریح خود و دوستانش ‌می‌گوید: «یک دهه‌هشتادی راحت ‌می‌تونه برای سه تا چهار ماه آینده‌ی شما برنامه‌ریزی کنه که چه سریال‌هایی ببینید. سریال خارجیِ محبوب خودم پیکی‌بلایندرز و سریال ایرانی هم شهرزاد بود؛ دوستام هم گیم آو ترونز (بازی تاج‌وتخت) و ترتین ریزنز وای (سیزده دلیل برای‌اینکه) هست.»

او ‌می‌گوید که سلیقه‌اش با بیشتر دوستان و هم‌نسلی‌هایش فرق ‌می‌کند چون گاهی کتاب و شعر ‌می‌خواند یا گاهی موسیقیِ سنتی مثل آهنگ‌های محمدرضا شجریان را گوش ‌می‌کند:

محمدحسین، دانشجوی ساکن مارلیک کرج: فکر می‌کنند حقشون خورده شده

محمدحسین با سه خواهر و پدر و مادرش در مارلیک کرج زندگی ‌می‌کند؛ منطقه‌ای که هم‌زمان حاشیه‌ی تهران و حاشیه‌ی کرج به شمار می‌رود، جایی که در اعتراضات هفته‌های گذشته روزها و شب‌های نسبتاً آرا‌می داشته اما در آبان ۱۳۹۸ به یکی از بسترهای مهم ناآرامی‌ها در اطراف پایتخت بدل شد. محمدحسین که ۲۳ساله و دانشجو است، درباره‌ی تفریحات خود و هم‌محله‌ای‌هایش ‌می‌گوید:

او درباره‌ی اینکه معمولاً چه موسیقی‌ای بیشتر گوش ‌می‌کنند و آیا مثلاً بین جوان‌ها موسیقی سنتی طرفدار دارد، با خنده ‌می‌گوید: «موسیقی سنتی اصلاً طرفدار نداره و حتی کمتر بین جوان‌ها کسی حتی ابی و داریوش هم گوش ‌می‌کنه؛ اینجا با آهنگ‌های رپ خیلی حال ‌می‌کنن؛ گروه زدبازی، گروه وانتونز که خواننده‌اش کوروش هست یا بهزاد لیتو و چیزهایی مثل این دوست دارن.»

محمدحسین که کارش فروش موبایل در فضای وب و شبکه‌های اجتماعی است و در هفته‌های گذشته به‌علت قطع اینترنت درآمدش کم شده، درباره‌ی علاقه به کتاب‌خواندن در بین بچه‌های محله‌های حاشیه‌ی تهران ‌می‌گوید: «کتاب‌خوندن برای خیلی از نوجوون‌ها و جوون‌های اینجا غریبه و حتی دیدم که کتاب دستِ کسی ببینن مسخره کنن. من خودم وقتی برای درس‌خوندن کتابخونه ‌می‌رفتم، معمولاً کمتر کسی رو ‌می‌دیدم و اگر کسی هم بود، بیشتر مثل خودم برای کنکور درس ‌می‌خوند.»

محمدحسین در پاسخ به اینکه چقدر با چهره‌های سیاسی آشنایی دارد، ‌می‌گوید:

او ‌می‌گوید «تب مهاجرت» به مناطق حاشیه‌نشین هم رسیده:

او ‌می‌گوید:

محمدحسین حل مشکلات اقتصادی رو دغدغه‌ی اصلی خودش ‌می‌داند:

او ‌می‌گوید:

به‌جز حل مشکلات اقتصادی خواسته‌م اینه که آدم‌ها آزاد باشن. من سه تا خواهر دارم، یکی از اون‌ها همیشه روسری سرش هست ولی دو تای دیگه دوست دارن راحت لباس بپوشن؛ آرزوی من اینه که روزی بشه که سه تا خواهرام تو خیابون با هم بتونن آزادانه راه برن و هیچ‌کسی هم کاری‌شون نداشته باشه.


روشنا، فعال مدنی در زاهدان:موسیقی و رقص‌ هندی و رپ بلوچی حرف اول رو ‌می‌زنه

روشنا ساکن زاهدان است، شهر مرکزی استان سیستان و بلوچستان که هفته‌های خونین و بسیار ملتهبی را در دو ماه گذشته شاهد بوده است. او به‌عنوان یک فعال مدنی با گروهی از دوستانش برای کودکان حاشیه‌ی شهر زاهدان کارگاه‌های آموزشی برگزار ‌می‌کنند.

روشنا هم درباره‌ی تفریحات دهه‌هشتادی‌ها در زاهدان ‌می‌گوید:

نوجوون‌ها و جوون‌های اینجا رو باید به دو دسته تقسیم کرد: یک‌سری اون‌هایی هستن که تو خود زاهدان زندگی ‌می‌کنن و تقریباً ‌می‌شه گفت تفریحاتشون درست شبیه بچه‌های تهران و شهرهای بزرگ دیگه‌س؛ مثلاً یکی از دوست‌هام فیلمی از بچه‌ش نشونم داد که ساز ‌می‌زد و فیلمش رو گذاشته بود تو پیج اینستاگرامش. خیلی از نوجوون‌ها و جوون‌های زاهدانی تو شبکه‌های اجتماعی فعال هستن، به انواع بازی‌های کامپیوتری دسترسی دارن، کافه ‌می‌رن، سیگار و قلیان و چیزهای دیگه ‌می‌کشن. اما ماجرای بچه‌های محله‌های حاشیه‌نشین زاهدان مثل شیرآباد خیلی تفاوت داره؛ درسته از شیرآباد تا بهترین نقطه‌ی شهر زاهدان، یعنی خیابون دانشگاه، بیست دقیقه بیشتر راه نیست ولی کلاً دو تا جهان متفاوت هستن؛ تقریباً بچه‌های شیرآباد هیچ تفریحی جز کارکردن ندارن. بیشتر پسرها که حتی شناسنامه هم ندارن، تو تعمیرگاه‌های ماشین کارگری ‌می‌کنن یا سوخت‌بر هستن و دخترها هم از همون بچگی سوزن‌دوزی ‌می‌کنن.

به‌گفته‌ی او، بین نوجوانان بلوچ حاشیه‌ی زاهدان که اکثرشان به گوشی موبایل دسترسی ندارند، تیله‌بازی یا آنچه آن‌ها «تشله‌بازی» ‌می‌خوانند، طرفداران زیادی دارد و سرگرمیِ اصلیِ آخرهفته‌‌ی جوانان پسر هم کورس‌گذاشتن با موتور یا ماشین در جاده‌ی کلاته است. او در پاسخ به این پرسش که دختران حاشیه‌ی شهر چه سرگر‌می‌ و تفریحی دارند، کمی مکث ‌می‌کند و ‌می‌گوید: «هیچ‌چی». روشنا در جواب این سؤال هم که دهه‌هشتادی‌ها در زاهدان چه موسیقی‌هایی گوش ‌می‌دهند، ‌می‌گوید: «اینجا بین نوجوون‌ها و جوون‌ها موسیقی و رقص‌های هندی و رپ بلوچی حرف اول رو ‌می‌زنه.»


یگانه، ۲۵ساله از تهران: من صدای خودم هستم

یگانه که به‌گفته‌ی خودش در اعتراضات تهران حضور داشته است، در پاسخ به این سؤال که چقدر چهره‌های سیاسی را ‌می‌شناسد و درباره‌ی تاریخ تحولات سیاسی ایران چقدر مطالعه کرده است، ‌می‌گوید:

یگانه فارغ‌التحصیل دانشگاه شهید بهشتی است؛ او ‌می‌گوید:

یگانه که موهای قهوه‌ای کوتاه دارد و روسری روی سرش نیست، درباره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش، ‌می‌گوید:

یگانه سیگارش را روشن و صدای ضبط ماشین را بلند ‌می‌کند؛ آهنگ «بهار آمد» شروین حاجی‌پور که متولد ۱۳۷۶ و یک نسل زدی است و همه او را با آهنگ «برای...» ‌می‌شناسند، پخش ‌می‌شود: «اون روزو می‌بینم که همه بچه‌های هیپ‌پاپ / دارن کنسرت می‌ذارن رو استیج میلاد / انگار دور از باوره / ولی می‌دونم آخرش / این قصه قشنگ می‌شه اون روز می‌آد / ...»


سحر، پانزده‌ساله از تهران: ما بیشتر رپ گوش می‌دیم

سحر به‌عنوان یک دهه‌هشتادی می‌گوید:

او که در یکی از مناطق متوسط تهران زندگی ‌می‌کند، درباره‌ی اینکه اهل کتاب‌خواندن است، ‌می‌گوید:

سحر ‌می‌گوید که چند نفر از دوستانش باشگاه بدن‌سازی ‌می‌روند و خودش هم علاقه‌ی زیادی به شناکردن دارد و در جواب اینکه چقدر سریال ‌می‌بینند، ‌می‌گوید:

سحر درباره‌ی علاقه‌ی دخترها به بازی‌های کامپیوتری ‌می‌گوید:


معلم تاریخ دبیرستان دخترانه در تهران: تو این نسل خشم و عصبانیت زیاد است

معلم تاریخ یکی از دبیرستان‌های دخترانه‌ی تهران هم از روزهای پرتنش کلاس درسش ‌می‌گوید. او تعریف ‌می‌کند که وسط درس و کلاس دانش‌آموز از روی صندلی خود بلند ‌می‌شود و خیلی رک به او ‌می‌گوید که «ترسو» است. او ‌می‌گوید:

او خاطره‌ای از یکی از کلاس‌های درسش در سال گذشته تعریف ‌می‌کند:

این معلم تاریخ درباره‌ی خصوصیات دانش‌آموزان دهه‌هشتادی‌اش ‌می‌گوید:

این معلم چند بار عذرخواهی ‌می‌کند و ‌می‌گوید:

به‌گفته‌ی او، این نسل برخلاف دهه‌هفتادی‌ها و به‌خصوص دهه‌شصتی‌ها هیجان چندانی نسبت به رفتن به دانشگاه ندارند و بیشتر علاقه‌ دارند که مهارت کسب کنند و زودتر درآمد داشته باشند. یکی از شواهد این ماجرا ‌می‌تواند فعالیت گسترده‌ی جوانان و نوجوان کشور در تولید رمزارزها، فعالیت در بازار ارزهای دیجیتال، کریپتوکارنسی و دنیای بلاک‌چِین باشد که بر تفکرات آن‌ها هم که به پیچیدگی علاقه دارند، تأثیرات چشمگیری داشته است.

معلم دبیرستان دخترانه در تهران: این نسل دو تا زندگی رو هم‌زمان تجربه می‌کنند

معلم یکی از مدارس ممتاز دخترانه‌ی کشور می‌گوید اصلی‌ترین سؤال دانش‌آموزان این است: «خانم به نظر شما آینده چی می‌شه؟ آخر این وضعیت کشور چی می‌شه؟»

این معلم درگیریِ تعدادی از دانش‌آموزانش با مشکلات روحی و افسردگی را تأیید ‌می‌کند و ‌می‌گوید:

این معلم می‌گوید که در کلاس درس او بسیاری از دختران دبیرستانی کتاب انسان‌ها (نوشته‌ی مت هیگ) را که محتوای داستانی و روان‌شناسی دارد، خوانده‌اند:

«زندگی موازی» واژه‌ای است که این معلم برای حضور نوجوان و جوانان در فضای وب به کار می‌برد:

به‌گفته‌ی او، تقریباً همه‌ی دانش‌آموزانش گوشیِ هوشمند دارند و حتی سر کلاس با استفاده از اپلیکیشن‌ها انواع خوراکی‌ها و... را سفارش می‌دهند.

این معلم معتقد است که برای جذب دهه‌هشتادی‌ها به کلاس و درس باید برای آن‌ها بازی‌های ذهنی طراحی کرد. او ‌می‌گوید که اثرات بازی‌های کامپیوتری را در رفتار روزمره و تصمیمات نسل دهه‌هشتادی ‌می‌توان دید: