نیویورکتایمز / اول دسامبر ۲۰۲۵
برگردان: جمشید خونجوش
یک حزب دموکرات نوسازی شده باید ریشه در یک چشمانداز اخلاقی داشته باشد – چشماندازی که در جهان امروز بهشدت کمیاب است. گاهی، برای پیروزی باید نشان داد که اصولی وجود دارد که آماده هستید برای حفظ آنها حتی بهای باخت را بپردازید.
کمتر از دو هفته پس از حمله ۷ اکتبر حماس، رئیسجمهور جو بایدن به اسرائیل سفر کرد و نخستوزیر بنیامین نتانیاهو را در آغوش گرفت. این تصویر، همبستگیای را که آمریکاییها پس از آن خشونت هولناک با اسرائیلیها احساس میکردند بازتاب میداد. همچنین، این صحنه نمادی بود از یک واکنش سیاسی و حکمرانی درون حزب دموکرات.
در دوران ریاستجمهوری بایدن، این رویکرد با عنوان کوتاه شده «استراتژی بغل کردن بیبی» شناخته میشد – این ایده که اگر آمریکا نتانیاهو را با حمایت بی قید و شرط در بر گیرد، میتواند اهرم فشاری برای تأثیرگذاری بر اقدامات او پیدا کند. طی ۱۵ ماه پایانی ریاستجمهوری بایدن، این رویکرد باعث شد تا کاخ سفید سیلی از سلاحها را برای بمباران اسرائیل علیه فلسطینیها فراهم آورد، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را که خواستار آتشبس بودند وتو کند، دادگاه کیفری بینالمللی را به دلیل پیگیری اتهامات علیه نتانیاهو مورد حمله قرار دهد، سیاستهای خود درباره حمایت نکردن از واحدهای نظامی متهم به جنایات جنگی را نادیده بگیرد و حماس را بابت نپذیرفتن شرایط آتشبس سرزنش کند، در حالی که دولت اسرائیل نیز همان شرایط را رد میکرد.
این رویکرد، دموکراتها را هنگام دفاع از «نظم مبتنی بر قواعد»، برابری نژادی و دموکراسی، به ریاکاری کشاند. این سیاست موجب دلزدگی بخشی از پایگاه رأی دموکراتها شد و آنها را از گام برداشتن با نسل جوان بازداشت. و در عصری که اقتدارگرایی اوج گرفته است، وفاداری به یک رهبر اسرائیلی که بارها آنان را تحقیر کرده بود، دموکراتها را ضعیف نشان داد: نتانیاهو را آنقدر در آغوش گرفتند که سرانجام در آغوش دونالد ترامپ جای گرفت.
امروز، با آتشبسی لرزان، شاید برای حزب وسوسهانگیز باشد که آنچه در غزه رخ داده را به دست فراموشی بسپارد. به هرحال، دموکراتها به تازگی پیروزیهای انتخاباتی چشمگیری با تمرکز بر هزینههای زندگی کسب کردهاند و درباره خاورمیانه هیچ اجماع آسانی وجود ندارد. اما این کار، اشتباه نادیدهگرفتن یا توجیه کردن واقعیتی تحمل ناپذیر را دوچندان خواهد کرد.
در غزه، فلسطینیها میان کوههایی از آوار زندگی میکنند، حماس همچنان تثبیت شده است و خبرنگاران بینالمللی هنوز بهطور معمول از ورود برای ثبت ابعاد ویرانی منع میشوند. پارلمان اسرائیل بار دیگر به الحاق کرانه باختری رأی داده است؛ جایی که حملات خشونتبار شهرکنشینان اسرائیلی رو به افزایش است. سیاست اسرائیل آنقدر به راست چرخیده که حتی کنار رفتن نتانیاهو نیز به احتمال زیاد منجر به شکلگیری دولتی میانهرو که به سرعت جهتگیری را تغییر دهد، نخواهد شد.
بیشک این مسئلهای دردناک و شخصی برای بسیاری از سیاستمداران و رأیدهندگانی است که واقعاً نگران امنیت اسرائیل و امنیت یهودیان در سراسر جهان هستند. اما زمان آن فرا رسیده تا دموکراتها حمایت از این دولت اسرائیل را متوقف کنند. با رهاکردن رویکردی منسوخ، دموکراتها میتوانند ارزشهای خود را بازیابند، ائتلافی بزرگتر و باثباتتر بسازند و بهجای دفاع از آنچه قابل دفاع نیست، شروع به ساختن جهانی کنند که خواستارش هستند.
دموکراتها از دیرباز دلایل والایی برای حمایت از اسرائیل داشتهاند. لوئیس براندیس، کیبوتصهای سوسیالیستی اسرائیل را پناهگاهی برای یهودیان اروپایی و بخشی از تلاش جهانی برای پیشبرد سیاستهای مترقی میدید. به رسمیت شناختن اسرائیل توسط هری ترومن تعهدی بود به امنیت مردم یهود پس از هولوکاست. یهودیان در کنار سیاهپوستان برای احقاق حقوق مدنی راهپیمایی کردند و همراه آنان به بخشی از پایه اصلی حزب دموکرات بدل شدند. در طول جنگ سرد، اسرائیل همچنان همزمان جایگاه یک «ضعیف مظلوم» و یک متحد دموکراتیک را حفظ کرد.
در حالی که این حمایت اغلب چشم بر آوارگی فلسطینیها میبست، امروز برای سیاستمداران دشوارتر شده است تا روایت خود درباره اسرائیل را با واقعیت دولت راستگرایی که مصمم است از تشکیل دولت فلسطینی جلوگیری کند و کرانه باختری را ضمیمه کند، سازگار کنند.
به زبان رایجی که بسیاری از دموکراتها به کار میبرند توجه کنید: اسرائیل «تنها دموکراسی خاورمیانه است» و «حق دفاع از خود را دارد.» تشکیلات خودگردان فلسطین باید «اصلاح شود» و «شریکی قابل اعتماد برای صلح» باشد تا «دو کشور، در کنار یکدیگر، در صلح و امنیت» محقق شوند. این کلمات در ظاهر بدون اشکالاند، اما انگار در زمانِ پس از توافقنامههای اسلو در سال ۱۹۹۳ منجمد شدهاند؛ توافقی که قرار بود شناسایی اسرائیل از سوی فلسطینیان را با حق تعیین سرنوشت آنها مبادله کند.
زمانی که من در کاخ سفید دولت باراک اوباما کار میکردم، اسرائیل یک ابرقدرت نظامی منطقهای بود. شهرکهای اسرائیلی همچون قارچ در سراسر کرانه باختری رشد کرده بودند. شبکهای رو به گسترش از موانع امنیتی، ایستهای بازرسی و محدودیتهای تردد و شغلی، فلسطینیها را به زیستی سرکوبشده محکوم کرده بود. حماس غزه را کنترل میکرد؛ غزهای که زیر محاصره دائمی اسرائیل خفه شده و با جنگهای دورهای ویران شده بود. تشکیلات خودگردان کمتر از نیمی از کرانه باختری را اداره میکرد و به دلیل فساد و همکاریاش با نیروهای امنیتی اسرائیل بیاعتبار شده بود.
در واشنگتن، لابی آیپک و سازمانهای همپیمان آن اصرار داشتند که هیچ شکافی میان رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر اسرائیل وجود نداشته باشد و این بار را بر دوش اوباما میگذاشتند تا با نتانیاهو همراه شود. در تمام آن سالها، نتانیاهو سیاست خارجی اوباما را – بهویژه تلاشها برای تعیین مرزهای دولت فلسطینی و پیگیری توافق هستهای با ایران – بهشدت نکوهش میکرد. این وضعیت بسیاری از دموکراتها را در موقعیتی ناخوشایند قرار میداد؛ آنها باید به دنبال حمایت سازمانهایی، از جمله اهداکنندگان آیپک و کمیتههای اقدام سیاسیِ وابسته به آن، میرفتند؛ سازمانهایی که دهها میلیون دلار خرج کردند تا به سیاستهای یک رئیسجمهور دموکرات حمله کنند و تلاشها برای رسیدن به راهحل دو دولتی را بهطور مداوم تضعیف کنند.
در سال ۲۰۰۹، نتانیاهو ظاهراً از امکان تشکیل دولت فلسطینی سخن گفت؛ اما تا سال ۲۰۱۵ وعده میداد که در دوران زمامداری او هیچ دولت فلسطینیای شکل نخواهد گرفت. این واقعیت نشان دهنده بیهودگی دو تلاش ما برای حل این مناقشه در دوران اوباما است. در هر دو مورد، نتانیاهو بیش از آنکه واقعاً در پی صلح باشد، به نظر میرسید که مصمم است فلسطینیها را مقصر شکست مذاکرات جلوه دهد. خلاصه اینکه تا سال ۲۰۱۶، آن جملات دموکراتها (که من هم بارها تکرارشان کرده بودم)، چیزی جز پرده دود نبودند – نسخهای کهنه برای مصرف در واشنگتن، نه توصیفی از واقعیت خاورمیانه.
اگر دموکراتها هنوز توهمی درباره رویکرد سیاسی آقای نتانیاهو داشتند، باید در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ از میان رفته باشد. پس از آنکه ترامپ اجماع اسلو را کنار گذاشت و سفارت آمریکا را به اورشلیم منتقل کرد، نتانیاهو و آیپک او را غرق ستایش کردند. با این حال، زمانی که ترامپ «توافقهای ابراهیم» را برای عادیسازی روابط اسرائیل با چند کشور عربیِ خودکامه معرفی کرد، بسیاری از دموکراتها سادهلوحانه آن را «توافق صلح» نامیدند؛ در حالی که این توافق نه جنگی را پایان داد و نه فلسطینیها را در نظر گرفت.
بعد از آنکه بایدن در سال ۲۰۲۰ نامزد دموکراتها برای ریاستجمهوری شد، من از تلاشهایی حمایت کردم که میخواستند در پلتفرم حزب دموکرات عبارتی درباره «اشغال» کرانه باختری توسط اسرائیل اضافه کنند و تعهد دهند که در صورت الحاق سرزمینهای فلسطینی، کمکها به اسرائیل محدود خواهد شد. این تلاش رد شد، و همان پیام را تقویت کرد که دموکراتها حاضر نیستند در برابر سیاستهای اسرائیل بایستند، حتی اگر این سیاستها آشکارا با اصول دیرینه حزب دموکرات در تضاد باشند.
در نبرد میان دموکراسی و خودکامگی که سایه بر دوران ریاستجمهوری بایدن انداخته بود، کاملاً روشن بود که نتانیاهو در کدام سو ایستاده است. او طبق نسخه آشنای اقتدارگرایان، بر جامعه مدنی فشار آورد، به رسانههای مستقل حمله کرد، جنبش روزبهروز خشونتبارترِ شهرکنشینان را در آغوش کشید و تلاش کرد نظام قضایی اسرائیل را از کار بیندازد – امری که موج عظیمی از اعتراضها را برانگیخت. با این همه، محور سیاست خاورمیانهای بایدن همچنان توافقهای ابراهیم باقی ماند؛ بهویژه تلاش برای وارد کردن عربستان سعودی به این چارچوب، آن هم بدون ایجاد یک دولت فلسطینی.
و سپس ۷ اکتبر فرا رسید. ناگهان، یهودیان آمریکا با تصاویر یک پوگروم در جنوب اسرائیل و سایه یهودستیزی فزاینده در ایالات متحده مواجه شدند؛ یهودستیزیای که هم از سوی راست افراطی برمیآمد و هم چپ افراطی.
این ضربه روحی جمعی (تراوما)، ضرورتاً نباید به حمایت بیچونوچرای آمریکا از یک سیاست اسرائیل منتهی میشد. تقریباً بلافاصله پس از ۷ اکتبر، رهبران ارشد اسرائیل فلسطینیهای غزه را «حیوانات انساننما» که در «شهری شرور» زندگی میکنند خطاب کردند و در حالی که هم جنگجویان حماس و هم غیرنظامیان را زیر بمباران میگرفتند، دسترسی مردم غزه به آب و غذا را قطع کردند.
بخشی از آنچه اتفاقات را چنان آزاردهنده میکرد، همین پیشبینی پذیری کامل آن بود. زمانی که دولت بایدن بالاخره خواستار خویشتنداری شد، به کم کاری و عدم حمایت کافی از اسرائیل متهم گردید و جریان ارسال سلاح بیوقفه ادامه یافت. هرگاه آتشبسی نزدیک میشد، نتانیاهو جنگ را طولانیتر میکرد تا ائتلاف راست افراطی خود را حفظ کند – حتی با وجود نظرسنجیهایی که نشان میداد اکثریت اسرائیلیها آمادهاند جنگ را در ازای آزادی گروگانها متوقف کنند. هنگامیکه قانونگذاران دموکرات اعتراض کردند، آیپک و گروههای وابستهاش پول جمهوریخواهان را به انتخابات درونحزبی دموکراتها سرازیر کردند تا آن نمایندگان را شکست دهند.
کمتر دموکراتی از رفتار اسرائیل دفاع کرد، اما بسیاری ترجیح دادند روایت تروریسم فلسطینی و «رد صلح» را پررنگ کنند. همین غریزه بخشی از مشکل است. بله، یاسر عرفات در گفتوگوهای کمپ دیوید ۲۰۰۰ طرف مذاکره دشواری بود. اما آیا این امر توجیهگر آوارگیِ بیوقفه فلسطینیها در کرانه باختری در تمام سالهای پس از آن است؟ بله، حماس مرتکب اعمال تروریستی مشمئز کننده شده است. اما آیا این موضوع بمباران اردوگاههای پناهندگان مملو از کودکان با بمبهای ۲۰۰۰ پوندی ساخت آمریکا را توجیه میکند؟
امروز دیگر هیچکس نمیتواند انکار کند که دولت اسرائیل مانع رسیدن کمکهای انسانی به غزه شد، علیه غیرنظامیان به شکلی فراتر از قوانین جنگ از زور استفاده کرد و بخش اعظم نوار غزه را ویران ساخت. همین واقعیتها سبب شدند تا بسیاری از پژوهشگران، سازمانهای حقوق بشری و نهادهای سازمان ملل به این نتیجه برسند که اسرائیل با استفاده از سلاحهای آمریکایی مرتکب نسلکشی شده است – لکه ننگی اخلاقی که پاکشدنی نیست.
با این حال، بسیاری از دموکراتها همچنان در منطقهای برزخی گرفتار ماندهاند و به عباراتی چنگ میزنند که هیچ نسبتی با واقعیت خاورمیانه، خیزش اقتدارگرایی در جهان، و جهتگیری افراطیِ سیاست اسرائیل و آمریکا ندارد. اگر باور دارید که ارزش و کرامت یک کودک فلسطینی برابر با یک کودک اسرائیلی یا آمریکایی است، دیگر نمیتوان از این دولت اسرائیل حمایت کرد و پشت شعارهای کلیشهای «صلح» پنهان شد.
رأیدهندگان این واقعیت را درک میکنند. نظرسنجیها نشان دادهاند که تنها یکسوم دموکراتها نظر مثبتی نسبت به اسرائیل دارند؛ این رقم در سال ۲۰۱۴ برابر با ۷۳ درصد بود. در تابستان امسال، اکثریت آمریکاییها با ارسال کمک نظامی به دولت اسرائیل مخالفت کردند و ۷۷ درصد دموکراتها معتقد بودند که در غزه نسلکشی رخ داده است. بیش از ۶۰ درصد یهودیان آمریکایی نیز موافقاند که اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه مرتکب جنایت جنگی شده است، هرچند اکثریت بزرگی همچنان باور دارند که وجود اسرائیل حیاتی است.
سیاستمداران دموکرات نیز کمکم واکنش نشان دادهاند. در تابستان امسال، اکثریت سناتورهای دموکرات به مسدود کردن ارسال سلاح به اسرائیل رأی دادند. اخیراً چندین ده نماینده دموکرات در مجلس نمایندگان خواستار به رسمیت شناختن دولت فلسطینی از سوی آمریکا شدهاند. شمار بیشتری از دموکراتها از پذیرش پول آیپک خودداری میکنند. بااینحال، بحثی دردناک و فرساینده ادامه دارد؛ نمونهاش امتناع برخی از رهبران دموکرات از حمایت از نامزد دموکرات شهرداری نیویورک، یا اعلام برائت از آیپک، یا توقف تسلیح نتانیاهو است.
برای یک حزب، هماهنگ نبودن با رأیدهندگان خود و ارزشهایی که رسماً اعلامشان میکند، ناسالم است. سادهترین کار همان کاری است که اخلاقاً درست است: خودداری از ارائه کمک نظامی به دولتی که مرتکب جنایت جنگی شده است؛ حمایت از دیوان کیفری بینالمللی، چه هدف تحقیقاتش ولادیمیر پوتین باشد و چه بنیامین نتانیاهو؛ مخالفت با هر تلاشی از سوی اسرائیل برای الحاق کرانه باختری یا پاکسازی قومی نوار غزه؛ سرمایهگذاری روی یک رهبری فلسطینی برای جایگزین حماس که بتواند نهایتاً یک دولت فلسطینی را اداره کند؛ و دفاع از دموکراسی در اسرائیل همانگونه که در ایالات متحده دفاع میشود.
بله، جنبش احیای دموکراسی آمریکا باید چتری فراگیر داشته باشد. اما این جنبش نمیتواند موفق شود اگر گروگان سازمانهایی مانند آیپک باشد که سیاستهای راست افراطی را تأمین مالی میکنند.
آیا اتخاذ این مواضع، فوراً به حل مناقشه اسرائیل–فلسطین خواهد انجامید؟ نه، اما چارچوبی ارائه میدهد برای آیندهای متفاوت در خاورمیانه و نیز هماهنگ کردن سیاست خارجی حزب دموکرات با باورهای بنیادی خودش.
برخی خواهند گفت که این مواضع امنیت اسرائیل و یهودیان جهان را به خطر میاندازد. اما این ادعا تنها زمانی صادق است که باور داشته باشید مسیر کنونی، امنیت اسرائیل و یهودیان جهان را تضمین خواهد کرد. من بر این باورم که واقعیت درست برعکس است.
اسرائیل به دلیل اقداماتش بهشدت منزوی شده است و اگر وضعیت موجود ادامه یابد، این انزوا عمیقتر خواهد شد. دموکراتها بهجای آنکه با تسلیم شدن در برابر اقدامات جناح راست اسرائیل به آن قدرت بیشتری بدهند، باید منبعی از همبستگی برای اسرائیلیهایی باشند که خواهان جایگزینی واقعی برای آقای نتانیاهو و ائتلاف او هستند. این امر مستلزم تمایل به استفاده از اهرم فشار است، نه وعدهی چشمپوشی از آن.
البته میان منتقدان اسرائیل، یهودستیزی نیز وجود دارد و باید محکوم شود، اما اکنون این اتهام آنقدر گسترده به کار میرود که ارزش و معنای خود را از دست داده است. چنین کاربردی، نظریههای توطئه شنیع علیه یهودیان را عادی میکند، زیرا آنها را در کنار نقدهای مشروع از سیاستهای اسرائیل قرار میدهد.
علاوه بر این، ادعاهای بیامان دولت ترامپ مبنی بر اینکه منتقدان اسرائیل یهود ستیز هستند، خطری را که از سوی ملیگرایان قومگرای راست افراطی در سراسر غرب سربرآورده پنهان میکند. اگر باور دارید که یک دانشجوی یهودی ۱۹ ساله که شعار «فلسطین آزاد» سر میدهد خطرناکتر است از معاون رئیسجمهور ایالات متحده که تلویحاً از آلمانیها میخواهد حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان را بپذیرند، در آن صورت درسهای اشتباهی از تاریخ گرفتهاید.
اگر دموکراتها از اسرائیل فاصله بگیرند، ممکن است که برخی حمایتهای سیاسی، بهویژه در میان اهداکنندگان، از دست بروند. اما دموکراتها میتوانند روشن کنند که در صورت همسو شدن اسرائیل آینده با سیاستهای انسانی و دموکراتیک، آمادهی حمایت از آن دولت خواهند بود.
علاوه بر این، چنین ریسکهای سیاسی اغراقآمیز هستند. اکثریت قاطع یهودیان آمریکایی در انتخابات اخیر، با وجود اینکه جمهوریخواهان بیامان تلاش کردند از اسرائیل بهعنوان یک ابزار ایجاد شکاف سیاسی استفاده کنند، همچنان به دموکراتها رأی دادند. با اتخاذ موضعی اخلاقی، حزب دموکرات میتواند رأیدهندگان جدیدی را وارد ائتلاف خود کند و نشان دهد که شرایط دوران کنونی را درک میکند. رأیدهندگان خواهان رهبرانی واقعی هستند که حاضرند مواضع اصولی اتخاذ کنند – رهبرانی که آمادهاند برای مردم بجنگند و در برابر زورگویان فاسد، هر کجا که باشند، بایستند.
بسیاری از دموکراتها هرگز دیدگاههای زهران ممدانی، شهردار منتخب نیویورک، درباره اسرائیل را نخواهند پذیرفت. اما یکی از دلایلی که نیویورکیها باور داشتند او برای کاهش هزینهها مبارزه خواهد کرد، این بود که میدانستند او دارای باورهای بنیادین است. آمادگی او برای تحمل حملات از سوی افراد قدرتمند به دلیل دیدگاههایش در باره اسرائیل – از جمله رئیسجمهور ترامپ و برخی از حامیان میلیاردر او – نشان میداد که از ایستادن بر سر باورهایش هراسی ندارد. در مقابل، چاپلوسیهای معمول آقای اندرو کومو، رقیب اصلی ممدانی در رقابت شهرداری، برای جلب رأیدهندگان طرفدار اسرائیل – از جمله داوطلبی برای کمک به تیم دفاع حقوقی نتانیاهو – چندان شجاعانه یا واقعی به نظر نمیرسید.
استراتژیِ در آغوش گرفتنِ بیبی نشان داد که آنچه در ظاهر امنترین مسیر به نظر میرسد، میتواند به خطرناکترین مسیر تبدیل شود – چه از نظر سیاستگذاری، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اخلاقی. بهویژه در عصر اقتدارگرایی، سیاستمداران نمیتوانند از مردم بخواهند با واقعیتهای سخت روبهرو شوند، در حالی که خودشان از مواجهه با چنین واقعیتهایی طفره میروند. یک حزب دموکرات نوسازی شده باید ریشه در یک چشمانداز اخلاقی داشته باشد – چشماندازی که در جهان امروز بهشدت کمیاب است. گاهی، برای پیروزی باید نشان داد که اصولی وجود دارد که آماده هستید برای حفظ آنها حتی بهای باخت را بپردازید.
————————-
* بن رودز (Ben Rhodes) از نویسندگان همکارِ در بخش تحلیل و نظر نیویورکتایمز است. در دولت باراک اوباما، او معاون مشاور امنیت ملی بود.