نیویورک تایمز / ۶ اوت ۲۰۲۵
برگردان: شریفزاده و آزاد
در حالی که قحطی در غزه همهگیر شده است، کشورهای فرانسه، بریتانیا و کانادا قصد خود را برای به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی اعلام کردهاند. پاسخ فوری اسرائیل و ایالات متحده هشداردهنده بود. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، چنین اقدامی را «پاداشی» به حماس خواند که مسئول کشتار حدود ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود. مقامات آمریکایی نیز به رسمیت شناخته شدن برنامهریزیشده کشور فلسطین را محکوم کردند.
با این حال، موج جدید به رسمیت شناختن طرح «راهحل دو کشوری» توسط دولتهای جهان، نشاندهنده تأیید آشکار استقلال سیاسی و تمامیت ارضی فلسطین است. این موضوع پس از دههها ابهام دیپلماتیک و نقض طولانیمدت حق تعیین سرنوشت فلسطینیها توسط اسرائیل، مسئله کوچکی نیست. از آنجا که استقلال حاکمیت کشوری، اصلی مهم در حقوق بینالملل است، این اقدام میتواند اهرم فشار بیشتری برای مدافعان حقوق فلسطینیها فراهم کند تا دولتهایشان را برای رعایت قوانین بینالمللی در قبال اسرائیل تحت فشار قرار دهند.
در حال حاضر، ۱۴۷ کشور «کشور فلسطین» را به رسمیت شناختهاند. اضافه شدن این سه قدرت غربی (فرانسه، بریتانیا و کانادا) - که متحدان کلیدی اسرائیل هستند - گامی بزرگ خواهد بود و ایالات متحده را بهعنوان حامی اصلی اسرائیل منزویتر خواهد کرد.
با این حال، این به رسمیت شناختن بسیار کم و دیر است. همچنین پاسخی کاملاً ناکافی به قحطی است، چه رسد به نسلکشی؛ موضوعی که به گفته بسیاری از گروههای حقوق بشر، محققان نسلکشی و مطالعات هولوکاست و سازمان ملل، رخ داده است. گزارشگران ویژه سازمان ملل اقدامات اسرائیل در غزه را پس از تقریباً دو سال جنگ بررسی و دستهبندی کردهاند. آنها معتقدند جمعیت غزه به دلیل جنگ و گرسنگی در حال نابودی است. اما این موضوع، به طرز شرمآوری، به شرایط خاصی گره خورده و متوقف شده است.
کیر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، به رسمیت شناختن را بهعنوان یک تهدید در نظر میگیرد: او فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت اگر اسرائیل «گامهای اساسی» برای پایان دادن به «وضعیت وحشتناک» غزه برندارد، با آتشبس موافقت نکند و به صلح متعهد نشود. مارک کارنی، نخستوزیر کانادا، به رسمیت شناختن را مشروط به اصلاحات سیاسی فلسطین، حذف حماس از انتخابات و تشکیل یک کشور غیرنظامی کرده است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، که بهصراحت شرط خود را اعلام نکرد، وعده به رسمیت شناختن آن را داد و در عین حال تعهداتش را به محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی، یادآوری نمود.
در همین حال، علیرغم اجماع گسترده مبنی بر اینکه اسرائیل مرتکب نقض حقوق بشر و جنایات بینالمللی شده است، این کشور با محدودیتها یا شرایط اندکی برای مصرف میلیاردها دلار کمک نظامی روبرو است.
اعلامیههای این سه کشور همزمان با کنفرانس هفته گذشته مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره «راهحل دو کشوری» بود که به میزبانی فرانسه و عربستان سعودی برگزار شد. این گردهمایی که شامل نمایندگانی از کانادا و بریتانیا نیز بود، آنچه را که «اعلامیه نیویورک» نامیده شد، تهیه کرد و گامهایی را برای حل مناقشه تعیین نمود. این قانون خواستار پایان دادن به جنگ در غزه، دسترسی فوری بشردوستانه، اتحاد غزه و کرانه باختری، از جمله اورشلیم شرقی، در یک کشور فلسطینی و توقف شهرکسازی و الحاق سرزمینهای تصاحبشده فلسطینی توسط دولت اسرائیل شده است.
برگزارکنندگان امیدوارند اکثریت اعضای مجمع عمومی این طرح را در نشست سالانه سازمان ملل در ماه سپتامبر تأیید کنند و از همه کشورهایی که تاکنون این کار را نکردهاند، خواستند که کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند.
این اعلامیه، در کنار به رسمیت شناختن بالقوه و جنبشهای رو به رشد جامعه مدنی، اسرائیل را به طور فزایندهای در جامعه جهانی تنها کرده است. اما همچنین نشان میدهد که بازی «استقلال حاکمیت» دارای قوانینی متفاوت برای بازیگران مختلف است؛ قوانینی که درخواستهای بوروکراتیک و نهادی از مردمی میکند که جمعیت و زیرساختهایشان به طور سیستماتیک در حال نابود شدن است، در حالی که خواستههایشان از عاملان این تخریب بسیار کمتر است.
بر اساس این اعلامیه، انتظار میرود فلسطینیها خشونت را رد کنند، به یک کشور غیرنظامی متعهد شوند، یک سیستم امنیتی مفید برای «همه طرفها» حفظ کنند، انتخابات برگزار کنند و «حکمرانی خوب، شفافیت، پایداری مالی» را در کنار «ارائه خدمات، فضای کسبوکار و توسعه» توسعه دهند. در مقابل، از اسرائیل خواسته شده است که از قوانین اساسی بینالمللی اطاعت کند، علناً راهحل دو کشوری را بپذیرد و نیروهای خود را از غزه خارج کند.
سناریوی دو کشوری که در چند دهه قبل نوشته شده بود، برای عصر جدیدی که شامل نسلکشی در غزه است، بازنویسی نشده است. یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، در سال ۱۹۹۳ در تبادل نامهها، «حق دولت اسرائیل برای موجودیت در صلح و امنیت» را به رسمیت شناخته بود و سازمان آزادیبخش فلسطین را متعهد به مذاکرات مسالمتآمیز، نفی تروریسم و اصلاح منشور فلسطین برای انعکاس این تعهدات کرده بود. در حالی که، اسرائیل صرفاً سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان نماینده مردم فلسطین و تنها «در پرتو» تعهدات آقای عرفات به رسمیت شناخته بود. استقلال حاکمیت فلسطین دور از دسترس باقی ماند و اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل به سرعت ادامه یافت.
این بیعدالتی اساسی از آن زمان تاکنون در تمام تلاشهای دیپلماتیک وجود داشته است. دولت فلسطین، نهادهای محدودی را که بر اساس پیمان اسلو مجاز بود، ایجاد کرد، با نیروهای امنیتی اسرائیل همکاری کرد و حمایت خود را از روند صلحی که مدتها توسط اسرائیل تضعیف شده بود، ابراز کرد. کارزار دولت خودگردان فلسطین در دهه ۲۰۰۰ به رهبری سلام فیاض، نخستوزیر وقت، کاملاً مبتنی بر بازی بر اساس قوانین تعیینشده توسط اسرائیل و جامعه بینالمللی تحت سلطه غرب بود. اما، با این حال، به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطین متوقف شد، و ایالات متحده از عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل جلوگیری کرد؛ در حالی که در طول این مدت، هیچ قدرت بینالمللی، هیچگونه شرطی برای جلوگیری از قدرت اشغالگری اسرائیل قائل نشد.
امروز، دولتهای غربی از فلسطینیها میخواهند که این عملکرد بوروکراتیک را تکرار کنند، در حالی که مقامات اسرائیلی آشکارا در مورد «مهاجرت داوطلبانه» از غزه و الحاق دائمی کرانه باختری بحث میکنند.
دولتهایی که اعلامیه نیویورک را تأیید و برنامههایی را برای به رسمیت شناختن اعلام میکنند، با دو آزمون فوری روبرو هستند. آزمون اول، آیا آنها قوانین بینالمللی را در رابطه با فاحشترین نقضهای اسرائیل در غزه و کرانه باختری اجرا خواهند کرد؟ آیا آنها اتهاماتی شامل نسلکشی، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی را قبول دارند؟ آیا اسرائیل این اتهامات و همچنین اتهام ایجاد گرسنگی در غزه را رد خواهد کرد؟
طرفین کنفرانس سازمان ملل ابزارهای زیادی در اختیار دارند: اطمینان از دسترسی بشردوستانه، تحریم اسرائیل به دلیل مسدود کردن کمکها و تعلیق روابط تجاری. اگر آنها نمیتوانند به طور مؤثر جان کسانی را که امروز در معرض جدیترین تهدید قرار دارند، نجات دهند، پس چه امیدی میتوانند برای آینده ارائه دهند؟
آزمون دوم مربوط به پاسخگو کردن اسرائیل است. در این اعلامیه به «فاجعه انسانی» و گرسنگی با لحنی منفعل اشاره شده است، گویی قحطی فراگیر به سادگی اتفاق افتاده، نه اینکه مهندسی شده باشد، همانطور که بسیاری از ناظران معتقدند. جالب است که کلمه «پاسخگویی» فقط یک بار ظاهر میشود، اما کلمه «عدالت» اصلاً. این نیز یادآور قرارداد اسلو است که مذاکرات را بر اساس کنار گذاشتن پاسخگویی، عدالت و حقیقتگویی بنا نهاده بود.
پس از تقریباً دو سال محدودیتهای شدید دسترسی و برچیدن سیستم کمکرسانی به رهبری سازمان ملل به نفع توزیع نظامی مواد غذایی که بیش از ۱۳۰۰ فلسطینی کشته بر جای گذاشته است، ۱۵ کشوری که با این اعلامیه موافقت کردند، هنوز به طور جمعی نمیگویند که «اسرائیل مسئول گرسنگی در غزه است.» اگر آنها نمیتوانند مشکل را حتی نام ببرند، به سختی میتوانیم امیدوار باشیم که آن را حل خواهند کرد.
زبان اصلاحات و حتی قطعنامههای امروز به طور فزایندهای توخالی به نظر میرسد. این اعلامیه نوید «گامهای برگشتناپذیر» به سوی تشکیل یک کشور را میدهد، اما برای کسانی که امروز از گرسنگی میمیرند، تنها مرگ یک گام برگشتناپذیر است. تا زمانی که به رسمیت شناختن کشور منجر به اقداماتی - تحریمهای تسلیحاتی، تحریمها، اجرای قوانین بینالمللی - نشود، این یک وعده عمدتاً توخالی باقی خواهد ماند که در درجه اول به منحرف کردن توجه از همدستی غرب در تخریب غزه کمک خواهد کرد.
—————-
* زینایده میلر استاد حقوق و امور بینالملل و یکی از مدیران مرکز حقوق و عدالت جهانی در دانشگاه نورث ایسترن است