(رسیدن نورالدین کیانوری به رهبری حزب تودهٔ ایران)
شرح عکس، از چپ: حیدر علییِف رهبر وقت جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان و نامزد عضویت در هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، انور جبراییلوف وزیر امور خارجهٔ وقت آن کشور، نورالدین کیانوری، دبیر دوم وقت حزب تودهٔ ایران، غلامیحیی دانشیان صدر فرقهٔ دموکرات آذربایجان. زمان: ۱۶ دی ۱۳۵۷. مکان: باکو، کاخ ریاست جمهوری.
در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران، دستگاه رهبری حزب تودهٔ ایران پراکنده در مهاجرت اتحاد شوروی (سابق)، و لایپزیگ و برلین در آلمان شرقی (سابق)، دستخوش اختلافات سیاسی و شخصی گسترده و عمیقی بود. در بالاترین لایهٔ رهبری حزب ایرج اسکندری دبیر اول حزب، و نورالدین کیانوری که پس از درگذشت عبدالصمد کامبخش در سال ۱۳۵۰ به مقام دبیر دومی حزب رسیدهبود، هم اختلافات شخصی و هم اختلافات سیاسی با هم داشتند. کیانوری با تحرّک و موقعشناسی خود توجّه چنذ تن از اعضای شعبهٔ امور بینالمللی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی را جلب کرده بود.
راستیسلاو اولیانوفسکی، از تئوریپردازان آن شعبه در گزارشی به هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزبش به تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ [۶ دی ۱۳۵۷] نسبت به اختلافات داخلی حزب تودهٔ ایران که آن را از فعال شدن در رویدادهای ایران باز میداشت، ابراز نگرانی کرد. او در گزارشش در شرح اختلاف مواضع کیانوری و اسکندری، بهروشنی مواضع کیانوری را بیشتر تبلیغ میکرد و نامهای از کیانوری در تحلیل وضعیت جاری ایران پیوست گزارش او بود. خط اصلی کیانوری عبارت بود از تشکیل «جبههٔ متحد آزادی ملی ایران»، که چندی بعد نام آن به «جبههٔ متحد خلق» تغییر یافت، متشکل از سازمانها و احزاب و نیروهای ضد شاه و ضد امریکا. او در میان این نیروها آیتاللّهها خمینی و طالقانی و شریعتمداری و حتی جبههٔ ملی و رهبر آن کریم سنجابی را نام میبرد، اما به گروههای رادیکال مجاهدین خلق و فداییان خلق جایی نمیداد.[۱]
جمیل حسنلی پژوهشگر اهل جمهوری آذربایجان با دسترسی به اسناد بایگانیهای آن کشور، و روسیه، با اشاره به همین اختلافات و آشفتگیها در هیئت اجراییهٔ حزب تودهٔ ایران، مینویسد که در اوج انقلاب اسلامی در ایران، معلوم شد که حزب تودۀ ایران هیچ انتظار انقلاب ۱۳۵۷ را نداشت و ازاینرو هیچ آمادگی برای چنین چرخشی در رویدادها ندارد، تا جایی که با اوج گرفتن تنشها در میان رهبران حزب در لایپزیگ، تنها دخالت کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی توانست آن را آرام کند. به توصیۀ وادیم زاگلادین، جانشین رئیس شعبۀ بینالمللی حزب کمونیست اتحاد شوروی، نورالدین کیانوری دبیر دوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در ۶ ژانویهٔ ۱۹۷۹ [۱۶ دی ۱۳۵۷]، یعنی فردای آغاز نخستوزیری شاپور بختیار در ایران، به باکو رفت تا پشتیبانی سران آذربایجان شوروی و رهبران فرقهٔ دموکرات آذربایجان را برای مقام دبیر اوّلی حزب برای خود به دست آورد، زیرا که بدون رأی فرقهایها و طرفداران غلامیحیی دانشیان در هیئت اجراییه، کیانوری رأی کافی برای رسیدن به رهبری حزب نداشت. در همان روز او اوضاع ایران و آشفتگی افکار در درون حزب تودۀ ایران را با حیدر علییِف، نامزد عضویت دفتر سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، به مشاوره گذاشت. در مرحلۀ نخست انقلاب و در مبارزه با شاه و آمریکا، کیانوری معتقد به همکاری با آیتاللّه خمینی بود. کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با این نظر موافق بود. در گفتوگوهای باکو، در همان جلسه، به رهبری فرقهٔ دموکرات آذربایجان توصیه شد که او و دیگر اعضای فرقه، که در ضمن عضو کمیتهٔ مرکزی حزب هم بودند، در پلنوم (گردهمایی همگانی) آیندۀ کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران از نامزدی کیانوری برای رهبری حزب پشتیبانی کنند.[۲]
در ۱۳ ژانویه [۲۳ دی]، یک هفته پس از سفر کیانوری به باکو، و یک روز پیش از خروج شاه از ایران، در اجلاس هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در لایپزیگ، به پیشنهاد صدر کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان غلامیحیی دانشیان، کیانوری به دبیر اوّلی حزب تودۀ ایران برگزیده شد. پلنوم شانزدهم کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در ۲۷ و ۲۸ فوریهٔ ۱۹۷۹ [۸ و ۹ اسفند ۱۳۵۷] با شرکت فعال پیوتر آبراسیموف، سفیر اتحاد شوروی در جمهوری دموکراتیک آلمان، به امور تشکیلاتی حزب رسیدگی کرد و گزینش کیانوری به دبیر اوّلی حزب رسمیت یافت.[۳]
امیرعلی لاهرودی، عضو فرقهٔ دموکرات آذربایجان و عضو مشاور هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران (که در پلنوم شانزدهم پیش رو، به عضویت هیئت اجراییه ارتقاء یافت) نیز در جلسهٔ دیدار و گفتوگو با حیدر علییف در باکو حضور داشت. او مینویسد:
لاهرودی به صراحت مینویسد که بر سر انتخاب افراد معین به عضویت هیئت دبیران (که او همه را نام میبرد) و خود لاهرودی به عضویت هیئت اجراییه، در باکو «توافق قبلی» صورت گرفته بود.[۵]
اما کیانوری در خاطراتش از سفر به مسکو و باکو در دیماه ۱۳۵۷، نقش دانشیان، و نقش علییِف در راضی کردن دانشیان، هیچ نمیگوید و همهٔ روند پیشرفت کار در آستانهٔ پلنوم شانزدهم را به نام خود جا میزند. او میگوید:
او ادعا میکند که ترکیب رهبری جدید را هم خود دستچین کرد و هیچ از چانهزنی و معامله با دانشیان در باکو نمیگوید:
او به این شکل روایتهای اسکندری و امیرخسروی [در حاشیهٔ کتاب اسکندری] و لاهرودی را دربارهٔ چگونگی توافق و معاملهٔ کیانوری و دانشیان در حضور علییِف در باکو، که هر یک مستقل از هم نوشتهاند، و محتویات اسناد و صورت جلسهٔ آن دیدار را که از کتاب حسنلی نقل شد، نفی میکند، اما پس از پیچوخمهایی در بحث با مصاحبهکننده، سرانجام دچار تناقضگویی میشود و کموبیش همه را تأیید میکند. او میگوید:
عکس پیوست در جلسهٔ با حضور حیدر علییِف در ۱۶ دی ۱۳۵۷ در باکو برداشته شده است و بهروشنی ثابت میکند که دایرهٔ روابط بینالمللی حزب کمونیست اتحاد شوروی، وادیم زاگلادین، و حیدر علییِف در رسیدن نورالدین کیانوری به رهبری حزب تودهٔ ایران در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران، نقش تعیینکننده داشتند.
***
این نوشته از متفرعات کتابی است به فارسی از همین قلم که به تازگی منتشر شد: «از بازگشت تا اعدام – حزب تودهٔ ایران و انقلاب بهمن ۱۳۵۷»، فروردین ۱۴۰۴، ناشر نویسنده. سفارش و خرید کتاب در این نشانی.
—————————————
RGANI = بایگانی دولتی تاریخ معاصر روسیه
AR SPİHMDA = بایگانی مرکزی دولتی احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی جمهوری آذربایجان
۲. جمیل حسنلی، اتحاد شوروی – ایران: بحران آذربایجان و آغاز جنگ سرد (سالهای ۱۹۴۱-۱۹۴۶)، ص ۴۸۸ (متن روسی، مسکو، ۲۰۰۶). صورتجلسهٔ دیدار نامزد عضویت دفتر سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و دبیر اول کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، حیدر علییویچ علییف، با عضو هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران و صدر کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان، غلامیحیی دانشیان، به تاریخ ۳ ژانویهٔ ۱۹۷۹ [۱۳ دی ۱۳۵۷]، سند AR SPİHMDA, f. 1, s. 89, i. 213. vv. 14-30. تاریخ سند حسنلی نشان میدهد که گفتوگوی حیدر علییف با دانشیان پیش از ورود کیانوری به باکو آغاز شده بود.
۳. همان، ص ۴۸۹، همان سند vv. 51-59.
۴. اسکندری، خاطرات، تهران: مؤسسهٔ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۲، صص ۳۹۸ و ۳۹۹. دانشیان زمانی گفتهبود که کیانوری جاسوس انگلیس است. (نصرتاللّه جهانشاهلو، سرگذشت: ما و بیگانگان، آلمان، ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷، ص ۱۶۸).
۵. امیرعلی لاهرودی، یادماندهها و ملاحظهها، باکو: نشر فرقهٔ دموکرات آذربایجان، ۱۳۸۶ (۲۰۰۷)، ص ۶۳۶.
۶. کیانوری، خاطرات، مؤسسهٔ تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه و انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۱. صص ۴۹۳ و ۴۹۴.
۷. همان، صص ۴۹۷ و ۴۹۸.