نمای ساختمانها کهنه و قدیمی است. روی آجرهای بعضی از آنها هیچ پوششی قرار نگرفته و بعضی پنجرهها آن قدر دود گرفته و سیاه است که تصور جریان زندگی پشت قاب آنها سخت میشود.
تمام آپارتمانها قدیمی و کوچک هستند با درهایی باریک که بعضیهای شان نیمه بازند و امتداد راهروی تنگ و بلندی از آنها پیداست. کنار در یکی از خانهها، دختری با پیراهن بلند صورتی رنگ، موهای کرک شده و درهم رفته ایستاده و سوز سرما پاهایش را در دمپای پلاستیکی سرخ کرده است. قامت کوتاهی دارد، چهره آفتاب سوخته، دستان زخمت و چشمان بی حالتش شبیه به گل فروشهای سرچهارراه، چیزی بیشتر از کودکی دخترانه را روایت میکند.
کمی پایین تر از بازار تهران، جایی که ۵ درصد از اقتصاد کشور درآن جریان دارد، نشان زیادی از زندگی شهری پیدا نمیشود. خانهها و محلهها در هم تنیدهاند و گوشه و کنارشان ردی از اعتیاد و کارتن خوابی دیده میشود.
محلههای دروازه غاز، شوش و هرندی که در دسته معضل خیز ترین محلات تهران جای میگیرند، در جنوب شهر و در نزدیکی بازار تهران قرار گرفتهاند. در این حاشیههایی که در دل شهر شکل گرفته اند، روایتهای غریب زیادی جریان دارد.
در این محلهها، خانههای تنگ و نمور زیادی وجود دارد، مددکاری که چند سالی است در آن جا فعالیت میکند، خانهای را در محلهای که ماشینهای دزدی اوراق میشوند، نشان میدهد و میگوید:« همین جا زندگی میکرد. در طول مدت بارداری، مدام به او سر میزدیم و حواسمان بود که بچه اش را بعد از زایمان، نفروشد.اما چند روز مانده به زایمانش، جایش را عوض کرد، دیگر او را ندیدم و بچه را فروخت.»
چند سالی است که صدای فروش بچه بلند شده است و هربار، به عناوین گوناگونی سر زبانها میافتد. در یکی از محلات جنوب تهران، دختری ۲۱ ساله زندگی میکند که تا به حال، شش بار زایمان کرده و تمام شش نوزادش را فروخته است.
سمیرا مهدوی، فعال اجتماعی که با این دختر آشناست، میگوید:« این دختر، مشکلات روحی هم دارد و مورد سوء استفاده قرار میگیرد. به خاطر این مشکلات روحی، نمیتواند خودش را مدیریت کند، اما باز هم به نیت فروش باردار میشود و البته تمام آنها به خواست خودش نیست.»
او که ۱۴ سال است در حوزه زنان و کودکان آسیب دیده فعالیت میکند، درباره استفادههایی که از این بچههای فروخته شده میشود، برای « صدا» چنین توضیح میدهد:« در خوشبخت ترین حالت ممکن، این بچهها به خانوادههایی که بچه ندارند، فروخته میشوند.اما موارد استفاده مختلفی دارند، فروش به متکدیان، فروش به توزیع کنندههای مواد و فروش برای قاچاق اعضای بدن، از جمله مواردی است که بچهها با آن درگیر هستند.»
قیمتها در بازار فروش بچه چگونه است؟
یک عدد بچه به دلیل نبودن شرایط نگهداری، ۲۰ روز مانده به دنیا آمدنش، به فروش میرسد.» تصویر این آگهی که به صورت دستی روی کاغذ نوشته شده بود، چند وقت پیش در همه جا پیچیده و سروصدا کرد. اما گروههای خیریه، مانع از فروش این بچه شدند.
بررسیهای صدا نشان میدهد، مادر دختری متولد ۷۳ و پدر، پسری متولد ۷۱ بوده است. این زوج جوان، به خاطر عدم مهارت، بعد از بارداری بچه سوم، تصمیم به فروش آن میگیرند. این تصمیم، برای فقر شدید گرفته شده بوده و البته بیماری پدر.
مهدوی، فعال اجتماعی درباره این مورد به « صدا» میگوید: «نوزاد متولد شد و نگذاشتیم به فروش برسد، اما دچار نارسایی کلیه بود و هزینه عمل بالایی داشت، با پیگیریهایی که انجام دادیم، دکترهاشمی، وزیر بهداشت، تمام هزینههای درمان این نوزاد را قبول کردند.» اما همه بچهها، آن قدر خوش شانس نیستند که خیریهها به دادشان برسند.
اگر بچهها از مادری سالم متولد شده باشند، در حال حاضر در بهترین قیمت حدود ۱۵ میلیون تومان به فروش میرسند. اما عده زیادی از زنها که بچههایشان را در شرایط اعتیاد و فقر متولد میکنند، آنها را حتی به قیمت ۱۵۰ هزار تومان نیز، به دست غریبهها میسپارند.
مهدوی میگوید:« حدود یک سال پیش، متکدی دو روز با نوزاد فوت شده در خیابانها میگشته است، نوازدی که فقط با قیمت ۱۵۰ هزار تومان به قصد تکدی گری، از مادری خریده شده بود.»
همچنین بر اساس روایت فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران و مدیر عامل موسسه مهرآفرین، مادری نوزادش را به قیمت ۲۱۰ هزار تومان فروخته، خریدار در چشم نوزاد آهک ریخته و بعد از کور شدن، او را پس آورده است.
جنجالی ترین آمارها طی سالهای گذشته، مربوط به فاطمه دانشور بوده است. او گفته بود: «بر اساس آمار ما از ۵ بیمارستان ۱۵۰ کودک مبتلا به اعتیاد بودند، در مدت ۸ ماه تعدادی از این کودکان ناپدید شدند و الان بچهای وجود ندارد. البته این گزارش را به مقامات قضایی داده ایم تا آنها پیگیر شوند اما به احتمال زیاد بچهها به فروش رفتهاند.»
اما تمام روایتهای فروش بچه، به حوزه زنان آسیب دیده مربوط نمیشود. ۱۰ میلیون، رقمی بود که ۶ سال پیش، زنی جوان فرزند چند ماهه اش را به زنی نازا، به فروش رساند تا بتواند وثیقه شوهرش را برای خروج از زندان، تامین کند. برای این کودکی که حالا ۶ سال دارد، شناسنامه به سختی تهیه شده است.
یکی از اعضای نزدیک به خانواده او برای «صدا» توضیح میدهد: « برای دریافت شناسنامه خیلی سخت اقدام کردند. خانه شان تهران بود، اما رفتند در شهر کوچکی ساکن شدند تا از آن طریق راحت تر بتوانند شناسنامه بگیرند. آنها به قاضی گفتند بچه را پیدا کردهاند. قاضی هم باید اطمینان میکرد که این بچه، در این خانواده امنیت دارد. به خاطر همین، در طول 6 ماه مدام خانه شان را بازرسی میکردند و بعد از این مدت بالاخره دادگاه حکم داد که آنها صلاحیت دارند و شناسنامه را با فامیلی خودشان دریافت کردند.»
بررسیهای میدانی نشان میدهد در حاشیه برخی بیمارستانهای جنوب تهران، نوزاد خرید و فروش میشود. این مسئله اگرچه با تکذیب برخی مسئولین وزارت بهداشت همراه شده است اما در نهایت، حبیب الله مسعودی، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی این خبر را تایید کرد:« خرید و فروش نوزاد در کشور انجام میشود اما بیمارستان و کادر درمانی در این خرید و فروش نقشی ندارند. بیشترین مشکل در خرید و فروش نوزاد مربوط به مادران کارتن خواب است به طوری که طی هفت ماه گذشته حدود ۱۵۰ نوزاد از طریق بیمارستانها به بهزیستی تحویل داده شدهاند.»
اما روایتهای اینچنینی، تنها مربوط به تهران نیست. پاییز امسال خبری از انهدام باند خرید و فروش نوزادان در آمل منتشر شد. بر اساس اعلام علی طالبی، دادستان عمومی انقلاب شهرستان آمل، اعضای این باند به طور سازمان یافته پس از شناسایی خانوادههای بی بضاعت و نوزادانی ناخواسته و نامشروع با استفاده از مدارک جعلی اقدام به تهیه شناسنامه و مدارک شناسایی برای نوزادان میکردند در نهایت آنها را با رقمهای میلیونی در دیگر شهرهای کشور به فروش میرساندند. هر نوزاد در این باند ۱۵ تا ۴۰ میلیون تومان خرید و فروش میشده است.
خبری مشابه با همین مسئله، درباره شهر اصفهان نیز منتشر شده بود. بر اساس گزارش روزنامه شهروند، اعضای این شبکه بزرگ فروش نوزادان، بعد از دستگیری به فروش ۱۴۵ نوزاد اعتراف کردند. این باند ۹ نفره متشکل از یک پزشک، سه ماما، سه پرستار و دو کارمند ثبت احوال بود که طی ۷ سال فعالیت مجرمانه بیش از ۵ میلیارد تومان به جیب زده بودند.
این گروه یک نوزاد را ۱۰ میلیون تومان به زوجهای ناباروار کویتی میفروختند، سردسته این باند یک پزشک بود. او نوزادان را به محض تولد میفروخت و سه ماما هم خریداران و فروشندگان را شناسایی میکردند. آنها با گواهی تولد جعلی که از سوی پزشک تهیه شده بود، با مدارک جعلی که از سوی پزشک تهیه شده بود، با مدارک جعلی تولد نوزاد و مدارک زوج خریدار فرزند برای نوزادان شناسنامه صادر میکردند. ۱۰ میلیون تومان از خریدارها میگرفتند یک میلیون تومانش را به فروشندگان میدادند و بقیه را بین خودشان تقسیم میکردند.
خرید و فروش نوزادان به شکلهای مختلف انجام میشود، چه مادرانی آسیب دیده که نوزادشان را به خاطر فقر میفروشند، چه آنهایی که از طریق بارداری شخصی، تجارت میکنند و چه آنهایی که نوزادشان توسط باندها، به فروش میرود. در این شرایط، غمناک ترین قصه کوتاه جهان را به ارنست همینگوی نسبت میدهند: «یک جفت کفش بچگانه، استفاده نشده به فروش میرسد.»
ریحانه یاسینی / هفته نامه خبری، تحلیلی، صدا، شماره ۱۰۲، شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵