iran-emrooz.net | Sun, 19.12.2010, 2:53
هيچكس از حريم تالاب انزلى محافظت نمىكند
يكشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۹
خبرگزارى كار
تالاب انزلى را شايد بتوان آبروى تالابهاى ايران خواند، تالابى كه اگر نگوييم شاهرگ اصلى ولى حداقل يكى از شاهرگهاى اصلى حيات خطه سبز گيلان است.
تالاب انزلى نه تنها يكى از منابع درآمدى براى مردم حاشيهنشين خود بوده، بلكه مأمنى براى هزاران پرنده مهاجرى است كه در فصول مختلف مهمان اين پهنه سبز-آبى هستند.
شايد باورش سخت باشد اما سرما كه آغاز مىشود بيش از ۱۱۰ هزار بال پرنده خود را از سردترين نقاط سيبرى و شمال روسيه به دامن گرم اين تالاب مىرسانند و تمام زمستان را در آن بهسر مىبرند.
اردك، قو، چنگر، خوتكا،طاوسك، قرقاول، كبك، آبيا، آبچرار، غوصا، تنجه، عقاب دم سفيد، آكراس، غاز پيشانى سفيد كوچك تنها بخشى از صدها گونه پرندهاى است كه تالاب انزلى پناهگاهشان است كه در ميان آنها، قو، طاوسك، تنجه، عقاب دم سفيد، آكراس، غاز پيشانى سفيد كوچك و فيل وش (نوعى مرغابى) جز گونههاى شكار ممنوع و حفاظت شده است.
اما تالاب انزلى، اكنون تنها نامش تالاب است و ۱۶ سال است كه در مسير خود را به سراشيبى مردابى شدن آغاز كرده است و اگر بخواهيم واقعبينانه نگاه كنيم، دير زمانى است كه مرگ تدريجى تالاب شاه ايران آغاز شده است.اين را حتى كسانى كه براى نخستين بار تالاب را مىبينند با اندكى دقت در مىيابد، عرصه تالاب آرام و آرام كوچكتر مىشود و آب، جاى خود را به نىزار و نىزار جاى خود را به زمين خشك مىدهد. مجموعهاى از عوامل دست به دست هم دادهاند تا تالاب را مرداب كنند و اوليناش كاهش نزولات آسمانى است.
حتى ۷۰ سالهها هم تاكنون اين قدر تالاب انزلى را خشك نديدهاند
ابراهيم پورمجيب، مسئول پناهگاه حياتوحش سلكه كه سالهاى سال است كه زندگىاش با تالاب گره خورده است، مىگويد: در حال حاضر بىسابقهترين كاهش آب را در تالاب شاهد هستيم به طورى كه ۷۰ سالهها هم چنين خشكسالى را به ياد ندارد.
او اضافه مىكند: اواخر فصل پاييز بايد حداكثر بارندگى را داشته باشيم اما امسال نه تنها بارانى نيامده بلكه گرمى هوا هم بىسابقه است.
۲۰۰ هزار هكتار وسعت كل تالاب آرامآرام كوچك و كوچكتر مىشود و چه بىرحماند مردمانى كه تنها براى چند متر زمين بيشتر تالاب را مىخشكانند. دست درازى حاشيه نشينان به حريم تالاب داستان تازهاى نيست از زمانى كه تالاب بوده، تصرف و تجاوز به حريم تالاب هم بوده است.
كاشتن درخت در همه جا تلاشى براى آبادانى است اما اينجا هر درختى كه در حريم آبى تالاب كاشته مىشود امضايى است در تومار نابودى تالاب.
ماجرا از اين قرار است كه حاشيه نشينان تالاب در قسمتهايى از حريم تالاب كه آب عقب رفته و تبديل به نيزار شده اقدام به كاشت درخت مىكنند و با اين ترفند هم به خشك شدن سريعتر اين مناطق كمك مىكنند و هم به بهانه اينكه با درختكارى سبب آبادانى شدهاند اين نقاط را به زمينهاى كشاورزى خود اضافه مىكنند.
آيا به درستى اين مردمان نمىدانند كه حاصلخيزى زمينهاى كشاورزىشان را مديون تالابند و اگر تالابى نباشد اين زمينهاى پربار و محصول نيز وجود نخواهد داشت؟
هيچكس از حريم تالاب انزلى محافظت نمىكند
شايد به ذهن اين سوال خطور كند كه مگر حريم تالاب مشخص نيست تا به واسطه آن كسى مجاز نباشد در محدوده آن دخل و تصرف كند؟
پاسخ اين است كه حريم تالاب به خوبى مشخص است اما كسى نيست كه از آن محافظت كند البته به گفته پورمجيب در اطراف برخى پناهگاهها براى جلوگيرى از تصرفات كانالهايى حفر شده است اما اين كانالهاى مختصر در برابر ۲۰ هزار هكتار وسعت حريم تالاب انزلى هيچ است.
پسابهاى كارخانهها و كشتارگاهها، آب تالاب انزلى را مسموم كردهاند
از خشكسالى و تصرفات حاشيه نشينان كه بگذريم ورود انواع فاضلاب و پسآب شهرى و صنعتى كه از طريق رودهاى ورودى به تالاب، آب تالاب را مسموم كرده است مشكلى است كه قدمتش از خشكسالى نيز بيشتر است پساب چندين كارخانه و كارگاه صنعتى از طريق رودخانههايى مانند ثوفيان ده، هندخاله، راستهخاله، پيربازار، گوهررود، زرجوب و سياه درويشان به تالاب سرازير مىشود كه در اين ميان پيربازار آلودهترين اين رودخانههاست.
شب هنگام هم كشتارگاهها و مرغدارىها به طور مخفيانه پسابهاى خود را در اين تالاب بىنظير رها مىكنند انگار كه نمىدانند كه اين پسابها و پسماندها چه بر سر طبيعت مىآورد و آلودگى ناشى از آن نه فقط حياط وحش تالاب بلكه همه كسانى كه به نوعى با تالاب سرو كار دارند را به مخاطره مىاندازد.
تالاب انزلى ميهمان ناخواندهاى هم دارد كه سالهاست مانند بختك از سرنوشتش سايه افكنده است اين مهمان ناميمون آزولا است.
آزولا سالها پيش براى اين در تالاب رها شد تا به واسطه رشد خوب و ارزش تغذيهاى بالا به عنوان علوفه براى دامها استحصال شود اما نه تنها آزولا منفعتى براى دامداران حاشيه تالاب نداشت بلكه همچون طنابى در گردن تالاب شد كه راه نفس كشيدن را بر آن بست.
عدم وجود رقيب غذايى و دشمن طبيعى براى آزولا كه از جنوب شرقى آسيا آمده بود، موجب شد تا در چشم بر هم زدنى تمام عرصه آبى تالاب پوشيده از آزولا شود و وجود فاضلاب و غنى بودن آب شرايط را براى شكوفايى و رشد بيش از حد آن محيا ساخت.
آزولا، آبزيان تالاب انزلى را به ورطه نابودى كشانده است
پوشيده شدن سطح آب از آزولا، لايهاى نفوذناپذير را به وجود آورد كه تبادل اكسيژن را بين هوا و آب تالاب مختل كرد در نتيجه آبزيان تالابى با كمبود اكسيژن مواجه شدند و بسيارى از اين آبزيان مانند انواع ماهى مانند اردك ماهى، سوف، سيم در اثر كمبود اكسيژن تلف شدند. سالها قبل گرفتن اردك ماهى و سوف براى ماهيگيران امرى عادى بود اما اكنون معجزه است.
مىگويند حكم توقيف ميان گذرانزلى را گرفتهاند و كار ساخت و ساز آن متوقف شده است بشنويد ولى باور نكنيد
كنارگذر، روگذر، زيرگذر، ميانگذر انزلى اسمش هرچه كه هست زمانى براى اين كلنگ احداث آن زده شد تا مسير دسترسى به انزلى را كوتاهتر كند اما اين گذرگاه تنها عمر تالاب انزلى را كوتاهتر كرد واقعيت اين است كه بىرحمى توسعه ناپايدار به خوبى در ميانگذر انزلى نمود پيدا مىكند. مىگويند حكم توقيفش را گرفتهاند و كار ساخت و ساز آن متوقف شده است بشنويد ولى باور نكنيد.
سنمبه وزارت راه آنقدر پر زور است كه سازمان حفاظت محيطزيست با آن اندام نحيفش ياراى برابرى با آن را ندارد. مىگويند كنارگذر انزلى است نه ميانگذر ولى حقيقت اين است كه اين گذرگاه همان ميانگذر قبلى است كه فقط اسمش كنارگذر شده است، داستان ميانگذر تالاب انزلى هم داستان غريبى است.
بهجد مىتوان گفت كه حتى يك ضابطه زيستمحيطى هم در ساخت آن رعايت نشده است شايد بهتر بود اول تالاب را خشك مىكردند و بعد با خيال راحت گذرگاه را مىساختند چون اكنون هم به وسيله خاكريزى تالاب خشك شده و هم براى ميانگذر پايه زده شده، اين خاكريزى چيست و آن پايهگذارى چيست، كسى نمىداند. ولى هر چه كه هست احداث آن موجب شده كه تبادل آب ميان دو قسمت تالاب انزلى تا حد زيادى قطع شود و همين، روند خشك شدن تالاب را تسريع كردهاست.
تالاب انزلى آبروى تالابهاى ايران است، نگذاريم تالابهاى ايران بىآبرو شوند
بايد دست مريزاد گفت به ما انسانهايى كه خوب ياد گرفتهايم نمك بخوريم و نمكدان بشكنيم خوب بلد شدهايم طبيعتى كه بدون هر بخل و تنگنظرى نعمتهايش را در اختيار ما قرار داده است استفاده كنيم و بعد دخلش را بياوريم يقين بدايند اگر طبيعت هم ما را ببخشد آيندگان ما را نخواهند بخشيد.
مرثيهسرايى كافى است حال چه بايد كرد حال نزار تالاب انزلى را ديد و دست روى دست گذاشت تا تالاب انزلى هم مانند بختگان، پريشان، كمجان، شادگان و... بميرد و آنگاه برنامه احيا تالاب اجرا كنيم.
هرچه زودتر بايد چارهاى بانديشيم مگر از آبرو مهمتر هم هست؟ تالاب انزلى آبروى تالابهاى ايران است، نگذاريم تالابهاى ايران بىآبرو شوند.
گزارش: حسين جمشيديان