ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 23.11.2021, 10:43
تقدم ایدئولوژی بر حقیقت

فرهاد مرادی

شهادت‌ اعضای سازمان مجاهدین خلق در دادگاه آلبانی: تقدم ایدئولوژی بر حقیقت

فرهاد مرادی / رادیو زمانه

سه ماه و نیم از برگزاری محاکمه حمید نوری، متهم به مشارکت در کشتار بزرگ سال ۱۳۶۷، می‌گذرد. در طی این مدت، ۳۶ شاهد و شاکی شهادت‌هایشان را در برابر دادگاه استکهلم ادا کرده‌اند. عمدهٔ آن اظهارات جزئیات مشاهده‌های شاهدها و شاکی‌های پرونده را شامل می‌شود. غالب این گروه افرادی بودند که در بازهٔ زمانیِ کشتار بزرگ – یعنی مرداد و شهریور ۱۳۶۷ – در زندان گوهردشت حضور داشته‌اند. آنها آنچه را در این بازه زمانی به چشم دیده‌اند، یا از باقی زندانی‌ها شنیده‌اند، بیان کردند. شمار کوچکی از این ۳۶ نفر نیز کسانی بودند که در جریان کشتار زندانی‌های سیاسی در آن سال سیاه، عزیزان‌شان را از دست داده‌اند.

مجموعه این شهادت‌ها، که تا چهاردهم آوریل سال آینده میلادی ادامه خواهد داشت، به دادگاه استکهلم کمک می‌کند تا به اسکلت حقیقت برسد. برای رسیدن به اسکلت حقیقت می‌بایست پاسخ سه سوال مشخص شود: آیا کشتار زندانی‌های سیاسی در حد فاصل مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ اتفاق افتاده است؟ آیا زندان گوهردشت یکی از مکان‌های وقوع این جنایت بوده است؟ و در نهایت نیز آیا حمید نوری، که زندانی‌های آن سال او را به نام حمید عباسی می‌شناخته‌اند، در فرایند کشتار مشارکت داشته است؟

جدای از شهادت شاکی‌ها و شاهدها، ادعای دادستان سه ستون اصلی دارد: اظهارات آیتالله منتظری در ارتباط با کشتار بزرگ، گزارش قاضی جفری رابرتسون و سلسله پژوهش‌های ایرج مصداقی در مقام شاکی اصلی این پرونده. از سوی دیگر اما وکلای حمید نوری نیز تا امروز، شمایی از استراتژی دفاعی مد نظرشان را روشن کرده‌اند. ساختمان دفاع آنها بر پایه سه ادعاست. اولین مدعای آنها تشکیک در متن مکتوب فرمان روحالله خمینی دربارهٔ کشتار زندانی‌های سیاسی در مرداد ۱۳۶۷ است. مدعی‌اند نامهٔ مورد نظر تاریخ ندارد و به این واسطه قابل استناد نیست. در ادعای بعدی بر مغرضانه بودن سندها و شهادت‌های ارائه شده به دادگاه انگشت می‌گذارند. می‌گویند به علت نبرد سیاسیِ جاری میان شاهدها و شاکی‌های پرونده با جمهوری اسلامی، سندها و شهادت‌های ایشان غرض و مرض دارد. در نهایت نیز داعیه‌دار غیبت حمید نوری در مقطع زمانی کشتار بزرگ در زندان گوهردشتند.

با این حال شهادت‌های اعضای فعلی سازمان مجاهدین خلق، در جریانِ هفته‌های سیزدهم و چهاردهم دادگاه، به پیچیدگی‌های نبرد جاری در دادگاه استکهلم افزود. آنچه این گروه از شاکی‌ها و شاهدها به زبان آوردند توان مانور وکلای مدافع را بالا برد. برخی افراد درگیر پرونده، در دو هفته گذشته به صراحت اعلام کردند اگر رویکرد سازمان مجاهدین رویکرد غالب میان شاهدها و شاکی‌ها می‌بود، حمید نوری به طور قطع از این پرونده پیروز بیرون می‌آمد. به همین خاطر پرداختن به «شهادت‌های آلبانی» از اهمیت به‌سزایی برخوردار است: این گروه از شاهدها و شاکی‌ها چه گفتند؟ ویژگی‌های مشترک میان گفته‌های آنها چه بود؟ و شهادت‌های آنها استراتژی دفاعی وکلای حمید نوری را چگونه تقویت کرد؟

در خدمت استراتژی توابیت

دادگاه استکهلم از دهم تا هجدهم نوامبر در شهر دورسِ آلبانی برگزار شد. دادگاه در این مدت شهادت‌های هفت نفر را شنید: محمد زند، مجید صاحب جمع، اصغر مهدیزاده، اکبر صمدی، محمود رؤیایی، حسین فارسی و حسن اشرفیان. این گروه، بنابر گفته‌های خودشان در صحن دادگاه، از اعضای فعلی سازمانِ مجاهدین خلق‌اند. به همین خاطر شهادت‌های ایشان واجد ویژگی‌های مشترکی بود که از چشم مخاطب پنهان نمی‌ماند.

نخستین مورد مشترک در «شهادت‌های آلبانی»، ابراز شرمندگی شاهدها از زنده ماندن‌شان بود. تمام‌شان بر این نکته پافشاری داشتند که به واسطهٔ ضعف‌های فردی نتوانسته‌اند در برابر «هیات مرگ» از سازمان سیاسیِ متبوع‌شان حمایت کنند. از منظر این گروه، آنها که در جریان کشتار بزرگ «سر به دار» شدند شجاعت کافیِ دفاع از هویت سیاسی و ایدئولوژیک خودشان را داشتند، اما بازماندگان کشتار نه. بر پایهٔ این ابراز ندامت نیز دو قطبی کاذبی ساختند که در نهایت به نفع استراتژیِ توابیت مد نظر جمهوری اسلامی تمام می‌شود.

«استراتژی توابیت» مفهومی‌ست که نخستین بار در کتاب «اسلامیسم و الگوی نوین انسان؛ زندانِ سیاسی در ایران» ضرب شد. این کتاب حاصل تحلیل‌های شهلا شفیق است از اطلاعاتی که زندانی‌های سیاسی دههٔ ۶۰ در خاطرات‌شان از آن دوران نقل کرده‌اند. از منظر نویسنده، جمهوری اسلامی در دههٔ ظلمت مراحل اولیه استقرار را پشت سر می‌گذاشت. به همین خاطر نیز می‌بایست، در مقام یک رژیم توتالیتر، در قدمِ اول فرایند تحمیل ایدئولوژی و ارزش‌های مطلوب خویش به جامعه را در محیطی آزمایشگاهی تمرین کند. از چنین زاویه‌ای، زندان سیاسی برای هیئت حاکمه رژیم در حکم همین ماکت یا آزمایشگاه بود. فشارها و شکنجه‌های اعمال شده به زندانی‌ها در خدمت این استراتژی قرار داشت. در حقیقت شکنجه نه به هدف تخلیه اطلاعاتی زندانی بلکه با نیت در هم شکستن و تغییر باورهای او اعمال می‌شد. زندانبان‌ها محصولات این فرایند را تواب خطاب می‌کردند.

با وجود تمامی آن فشارها و شکنجه‌ها – خاصه در دوران فرمانروایی حبیب‌الله لاجوردی – شهلا شفیق بر این باور است که زندان‌بان‌ها در رسیدن به نتیجه مطلوب شکست خوردند. در حد فاصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا هشتم مرداد ۱۳۶۷ مجموعه‌ای از شکنجه‌های روحی و جسمی طاقت‌فرسا بر زندانی‌های سیاسی اعمال شد، اما مقاومت در برابر زندان‌بان‌ها و ایدئولوژی حاکم به شکل قابل مشاهده‌ای جریان داشت. شفیق معتقد است این شکست، «نظام مقدس» را به سویِ اجرای «راه‌حل نهایی» یا همان قتل‌عام گسترده زندانی‌های سیاسی در تابستان ۶۷ سوق داد – اما «راه‌حل نهایی» هم کارساز نبود.

داستان فیلم «مهر هفتم»، اثر اینگمار برگمان، دربارهٔ تعقیب و گریزی نفسگیر است میان فرشتهٔ مرگ و شوالیه‌ای گردن‌کش. در سکانسی از فیلم، شوالیه با مرگْ شطرنج بازی می‌کند تا برای مدتی از زوال بگریزد. بازمانده‌هایِ کشتار بزرگ نیز، مثلِ شوالیهٔ «مهر هفتم»، با مرگْ شطرنج بازی کرده‌اند. زنده بیرون آمدن‌شان از «راهروی مرگ» نشان‌دهنده تراز مهمی از مقاومت است. برپایی دادگاهِ حمید نوری انقباض این مقاومت را به تصویر می‌کشد. این دادگاه مهم‌ترین دستاوردِ مسیر پر خطری‌ست که در ۳۳ سال گذشته طی کرده‌اند. به عنوان مثال تا اینجای کار دو تن از شاهدهای دادگاه استکهلم، دربارهٔ فرایند مخاطره آمیز جمع‌آوری اسامی شهدای قتل‌عام و ارسال لیست اسامی به خارج از زندان شهادت داده‌اند – راه حل نهایی رژیم نکبت به این معنا شکست خورده است.

با این حال رویکرد اعضای فعلی سازمان مجاهدین در دادگاه استکهلم این مقاومت را نادیده می‌گیرد. در هفت جلسه محاکمه حمید نوری در آلبانی، ترجیع‌بند تمام اظهارات شش شاکی و یک شاهد عضو این سازمان ابراز ندامت از زنده ماندشان بود. چنین رویکردی، به شکلی پنهان، مؤیدِ استراتژیِ توابیتِ جمهوری اسلامی‌ست. زمانی اسلاوی ژیژک در تحلیل معنای پیروزی در نبردهایِ سیاسی – طبقاتی نوشت: «پیروزی حقیقی نه با غلبه بر دشمن، بلکه هنگامی رخ می‌دهد که حتی خودِ دشمن زبان تو را به کار بگیرد، به گونه‌ای که افکار تو بنیان کلِ کارزار را شکل دهد».

به این معنا قرائت سازمان مجاهدین خلق از کشتار بزرگ تابستانِ ۶۷ تحت سلطه زبان رژیم فقهاست. قرائت ایدئولوژیک‌شان از تابستان سیاه، آگاهانه یا ناآگاهانه، قصد تحمیل شکست به جنبشِ مردم را دارد.

همراهی با وکلای نوری

هفته‌های سیزدهم و چهاردهم محاکمه حمید نوری، بخشی از استراتژی مد نظر وکلای مدافع او را روشن‌تر کرد. شهادت‌های آلبانی توانست قدرت مانور آنها را بالا ببرد. یکی از مثال‌ها در این زمینه اعلام وفاداری شاهدهای ساکن آلبانی به رهبری سازمان مجاهدین بود. تمامِ آن هفت نفر از کوچک‌ترین فرصتی استفاده می‌کردند تا وفاداری خود را جار بزنند. در روایت‌های تک‌تک‌شان از «راهروی مرگ» افرادی حضور داشتند که با ذکر نام «رهبری سازمان» به قتلگاه رفته بودند. از منظر وکلای مدافع نوری، تأکید بر چنین امری یعنی وفاداری ایدئولوژیک و سیاسی به سازمانی که در طی چهار دهه گذشته نزاعی خونین با رژیم فقها داشته است. به همین علت نیز وکلای مدافع در بازپرسی‌هاشان دو نکته را پر رنگ می‌کردند: عضویت این افراد در سازمان مجاهدین و کلیدواژه‌های مشترکی که آنها در توصیف چهرهٔ متهم به زبان آورده بودند.

از سویِ دیگر این گروه از شاهدها و شاکی‌ها تمام توان‌شان را علیه ایرج مصداقی به کار انداختند. اظهارات اکبر صمدی اوج این تلاش را نشان می‌داد. او به صراحت گفت داوود لشگری، مسوول امنیتی زندان گوهردشت در زمان کشتار، ایرج مصداقی را از شر اعدام رهانده است. وی در حالی چنین ادعایی را به زبان آورد که نام واقعی داوود لشگری (تقی عادلی) نخستین بار توسط ایرج مصداقی به اطلاع افکاری عمومی رسید. اهل نظر از اهمیت حیاتی تحقیق‌هایی از این دست مطلع‌اند. پس از بازداشت حمید نوری در سال ۲۰۱۹ اولین پرسش پیشروی پلیس بررسی جنایات جنگی سوئد احراز هویت او بود. شاهدهای آلبانی اما با حمله به مصداقی قصد بی‌اعتبار کردن گفته‌های او را داشتند. تا اینجای کار هیچ‌کدام از جلسه‌های دادگاه بدون اشاره به نام یا آثار ایرج مصداقی به پایان نرسیده است. علت این امر اهمیت سلسله تحقیقات اوست. پیش‌تر اشاره شد که در کنار اظهارات آیت‌الله منتظری و گزارش قاضی جفری رابرتسون، کتاب خاطرات و سلسله پژوهش‌های این فرد درباره کشتار بزرگ سه ستون اصلی تشکیل این پرونده را ساخته‌اند. به همین خاطر هر نوع کوششی به منظور بی‌اعتبار کردن اظهارات ایرج مصداقی یعنی تلاش در جهت مسدود کردن یکی از شریان‌های اصلی پرونده.

دخالت دادن اختلاف‌های سیاسی از سوی سازمان مجاهدین در این پرونده، محدود به این دو مورد نیست. اعضا و هوادارهای مجاهدین یکی دیگر از سه شاکی اولیه پرونده را هم نشانه گرفته‌اند. در خبرها خوانده‌ایم این پرونده، در نوامبر ۲۰۱۹، با شکایت سه شاکی خصوصی به جریان افتاد: ایرج مصداقی، حمید اشتری و مختار شلالوند. از میانِ این سه تن، دو نفر نخست فرایند کشتار زندانیهای سیاسی در زندان گوهر دشت را به چشم دیده‌اند. شکایت مختار شلالوند را اما به واسطهٔ قتل برادرش در تابستان ۶۷ در پرونده ثبت کرده‌اند. بر پایهٔ ادعای مختار شلالوند برادر او ۳۷ سال داشته، در زندان گوهردشت به قتل رسیده و نامِ کامل او حمزه بروجردی شلالوند است. با این وجود آن دسته از اعضا و هوادارهای سازمان مجاهدین که با حمزه شلالوند همبند بوده‌اند، ادعا می‌کنند این فرد در زمان کشتار نه ۳۷ ساله بلکه ۳۳ ساله بوده است، مسوول‌های زندان چند ماه پیش از آغاز کشتار او را از زندان گوهردشت به زندان اوین منتقل کرده‌اند و در نهایت اصرار دارند او را با نام سید مختار شلالوند می‌شناخته‌اند.

تشکیک در هویت حمزه شلالوند از جمله مواردی بود که برای وکلای حمید نوری فضای مانور به وجود آورد. در مقایسه با دیگر مواردی که به آنها اشاره شد، این مورد می‌تواند از باقی چالش برانگیزتر باشد. دادگاه استکهلم اگرچه به بررسی کشتار زندانی‌های سیاسی در سال ۶۷ می‌پردازد ولی دامنه تحقیقات‌شان به زندان گوهردشت محدود می‌شود و باقی زندان‌هایی که قتلگاه زندانی‌های سیاسی بوده‌اند را در برنمی‌گیرد. به این خاطر اظهارات شاهدهایِ آلبانی در رابطه با حمزه شلالوند که هم نام، هم سن و هم محل قتل او را طوری تغییر داده‌اند تا با گفته‌های برادرش تفاوت آشکار داشته باشد، می‌تواند منجر به حذف خانواده او از این پرونده شود. از میان شاهدها و شاکی‌های دادگاه استکهلم که همچنان عضو یا هوادار این سازماناند، هنوز سه فرد دیگر در برابر دادگاه قرار نگرفته‌اند. بسیار احتمال دارد تا افراد باقی مانده هم درباره حمزه شلالوند همین سه ادعا را تکرار کنند.

چنین رویکردی یعنی قربانی کردن حقیقت به پای منافع سیاسی و ایدئولوژیک. از جمله مضامینی که در بازپرسی‌های دادستان‌ها و وکلای مشاور شنیده می‌شود، تأکیدشان بر بیماری‌های جسمی و آلام روحی شاکی‌ها و شاهدهاست. در جریان بازپرسی‌ها از اختلال‌های جسمی و روحی‌شان و مسیری که برای درمان طی کرده‌اند می‌پرسند. زمانی که این پرسش از شاهدهای آلبانی مطرح شد، پاسخ دادند اگرچه تحتِ تأثیر شکنجه جسم و جانی آسیب دیده‌اند اما شفای آلام‌شان را نه از طریق درمان‌های پزشکی بلکه با پیوستن به سازمان متبوع‌شان به دست آورده‌اند. محتوایِ سخن‌شان به صورتی آشکار از نگاهی ضد علمی برمی‌خیزد. این نگاه، نگاه غالب بر شهادت‌های اعضا و هوادارهای فعلی سازمان مجاهدین است – رهبری این سازمان قصد قربانی کردن حقیقت به پای منافع ایدئولوژیک و سیاسی خویش را دارد.