ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 13.09.2021, 21:21
اندک سرمایه‌‌ای برای جامعه سیاسی ایران

آرمان امیری

با خروج فاجعه‌بار آمریکایی‌ها از افغانستان، یک تحلیل بسیار رایج در میان ناظران به کرسی نشسته: «ماحصل عملکرد ۲۰ ساله آمریکایی‌ها در افغانستان فقط شکست مطلق بوده است». به ویژه اصلاح‌طلبان ایرانی به شدت و با انواع و اقسام مدل‌های گوناگون همین یک سطر تحلیل ساده را بازنشر و بازنویسی می‌کنند که البته در جای خود حق دارند، اما وقتی به نظر می‌رسد که می‌خواهند به زعم خود مردم را از منجیان «خارجی» ناامید کنند و کلاه مشروعیتی برای روش خود بتراشند وضعیت فرق می‌کند.

شیوه تحلیل کارنامه ۲۰ساله افغانستان را باید تحلیل در «سطح کلان» قلمداد کرد. یعنی فاصله گرفتن از جزییات امر، کنار گذاشتن ریزه‌کاری‌های وقایع ۲۰ ساله و سنجش و جمع‌بندی دستاوردهای نهایی یک مسیر. البته این شیوه در برخی سطوح شامل کلی‌گویی می‌شود و برخی ریزه‌کاری‌ها را نادیده می‌گیرد، اما اتفاقا یکی از بهترین شیوه‌ها برای جمع‌بندی نهایی کارنامه یک جریان یا رویکرد سیاسی است و در جای خود بسیار هم مفید است. همینکه برای مثال گزینه «دخالت خارجی به قصد تحقق دموکراسی در افغانستان» یک بار برای همیشه از فهرست گزینه‌ها حذف شود خودش کم دستاوردی نیست؛ برای کشور خودمان هم می‌توان مثال‌هایی از این دست پیدا کرد.

برای مثال، اگر کارنامه دولت پهلوی را در همین «سطح کلان» بررسی کنیم، به یک پاسخ ساده می‌رسیم: «ایده توسعه اقتدارگرایانه، در بهترین مدل خودش (یعنی دولتی که واقعا توسعه‌گرا بود) یک بار در کشور ما آزموده شد و به طرز وحشتناکی نتیجه معکوس داد و به یک انقلاب ارتجاعی ختم شد. همین درس ساده، البته اگر فراموش نشود، باید جامعه ایرانی را در مقابل جریاناتی که نسخه یک توسعه اقتدارگرای دیگر (این بار در دل حکومتی تماما ضدتوسعه) می‌پیچند واکسینه کرده باشد.

در نمونه‌ای دیگر، سال ۹۶ و به مناسبت ۲۰ سالگی پیروزی دوم خرداد، ما مجموعه نقدهایی بر کارنامه ۲۰ ساله جریان اصلاحات منتشر کردیم و در بخشی از سطوح آن سعی کردیم این کارنامه را «در سطح کلان» نقد کنیم. (از اینجا+ بشنوید (https://t.me/divanesara/690)) آنجا ۱۸ شاخص کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، فرهنگی و روابط بین‌المللی را فهرست کردیم و با آمار و ارقام رسمی نشان دادیم که در هر ۱۸ شاخص کلان، وضعیت کشور در سال ۹۶ به مراتب بدتر از ۷۶ بود!

در مقابل چنین نقدهایی، اگر پاسخی از جانب اصلاح‌طلبان دریافت شود معمولا از جنس بندبازی بین سطوح تحلیل است! یعنی با خروج از سطح تحلیل کلان و پرداختن به جزییات وقایع، گناه هر اتفاقی را به گردن عوامل مختلف (از کارشکنی حکومت گرفته تا اشتباه مردم!) می‌اندازند تا هرچیزی را بپذیرند بجز اصل یک شکست آشکار را.

تصور کنید امروز کسی بخواهد به جای پذیرش شکست نهایی حمله نظامی آمریکا به افغانستان، یا مدام بحث را به مقصریابی‌های کاذب منحرف کند که: تقصیر طالبان بود! (عجب!) تقصیر عربستان و پاکستان بود و... یا اینکه خیلی بدتر؛ با ذره‌بین دستاوردهای نامربوط و جزیی را پیدا کرده و به طرز مضحکی بزرگنمایی کنند تا اصل واضح بازگشت به نقطه صفر را منکر شوند: هفت سال پیش دولت افغانستان رشد اقتصادی خوبی داشت! ۵ سال پیش چند تا مدرسه ساخت! یا مثلا کسی بگوید دولت پهلوی در نهایت شکست نخورد، چون فلان و بهمان! شیوه‌هایی آشنا که در تمام این سال‌ها از جانب توجیه‌گران بنیان غلط اصلاح‌طلبی شاهدش بوده و هستیم.

در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد که هیچ کس راه حل و چشم‌اندازی برای آینده افغانستان داشته باشد. برخی به مقاومت در آخرین سنگر دره پنج‌شیر امید بسته‌اند. برخی ناامیدانه منتظر هستند که شاید طالبان خودش چهره متفاوتی را به نمایش بگذارد. یعنی در انفعال محض دست به سوی آسمان بلند کرده‌اند. باقی هم صرفا ناظر هستند و حرفی برای گفتن ندارند. یعنی انسداد کامل در مقابل یک فروپاشی آشکار؛ اندک بخش پر شده لیوان همچنان می‌تواند همان یک دانسته کوچک باشد که با هزینه بسیار گزاف به دست آمده: «راه حل حمله نظامی در افغانستان شکست کامل خورده و باید از فهرست تمام گمانه‌زنی‌ها خارج شود».

در مورد ایران هم شاید نداشتن یک راهکار عملی یا چشم‌انداز مشخص در کوتاه مدت چنته جامعه سیاسی ما را بسیار خالی نشان دهد، اما خود فهمیدن یک «راه غلط» می‌تواند اندک سرمایه‌ای به شمار آید. سرمایه‌ای که بهای بسیار گزافی در این بیست سال برای حصول آن پرداخته شده و نباید اجازه داد منفعت‌طلبی یک دایره اندک و احتمال موج‌سواری بر استیصال و درماندگی جامعه آن را دوباره به باد دهد.

کانال «مجمع دیوانگان»