ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 07.03.2006, 16:28
چگونه جمهوری اسلامی به حكومت مطلقه‌ی ولايی مبدل گرديد

علی سالاری
عبارت "تئوری راهنمای عمل" واژه ای بود كه در اوايل انقلاب بر سر زبان بسياری از نيروهای فعال سياسی بويژه چپ افتاده بود. بكار گيری اين قاعدهً درست از جانب هر نيروی مطلق انديش ايدئولوژيك و مذهبی، كه در پی تئوريزه كردن ايدئولوژی، تاكتيك و استراتژی خود باشد، می تواند به نتايج زيانبار و مخربی در جامعه بيانجامد. تئوری های معبتر در علوم اجتماعی نيز، مانند ساير علوم، حاصل تجارب عينی ناشی از آزمايش و خطاست. دخيل نمودن موًلفه های ارزشی مذهبی و ايدئولوژيك كه منجر به پيش داوری در مورد حاصل يك تاكتيك، يك استراتژی و يا آزمايش گردند، اعتبار علمی تئوری مذبور را زير سئوال می برد. بهمين دليل افراد و نيروهايی كه جامعه را عرصهً آزمايش برداشتهای تئوريك مذهبی و ايدئولوژيك خود می كنند، هرگز نمی توانند به نتيجهً مطلوب خود نائل گردند. بعبارتی تئوری علمی از ايدئولوژی و يامذهب خاصی نشأت نمی گيرد، بلكه اين باورمندان به مذاهب و ايدئولوژی ها هستند كه بايد با بكار گيری تئوری علمی، راه انطباق خود با شرايط دائما متحول شونده را هموار سازند.

توضيح درست و تئوريك چگونگی تبديل جمهوری اسلامی به حكومت مطلقهً ولايی می تواند ما را از ماهيت و چگونگی كاركرد اين جريان بنيادگرای اسلامی، از تاكتيك های عملی آن و در نتيجه چگونگی مقابله و خنثی كردن آن آشنا سازد. برخی روشنفكران اصلاح طلب داخل و خارج از نظام، از حجاريان و تاج زاده گرفته تا محسن سازگارا، به توضيح مرحله بندی مراحل حيات جمهوری اسلامی، مانند دوران انقلابی گری، دوران جنگ، دوران سازندگی، دوران اصلاحات پرداخته اند، ولی از توضيح ادامهً منطقی اين پروسه كه لاجرم بايد به گشايشی در اصلاحات می انجاميد، بازمانده اند. چرا كه برخلاف تصور و انتظارشان دوران انقلابی گری و جنگ طلبی باند مدعی حاكميت مطلقهً ولايی، بطور بسا عريانتری از دوران خمينی، از سرگرفته شده است. چرا اينگونه روشنفكران و صاحب نظران، كه خود زمانی طولانی جزئی از حاكميت بوده اند، نيز نمی توانند آنچه كه اتفاق افتاده و خود در شكل گيری آن سهيم بوده اند، را بلحاظ علمی فهم كرده و هضم نمايند. بعبارتی پروسهً صعود و نزول يك پديده، مانند مراحل رشد يك بيماری، خارج از ارادهً عناصر حامل آن، راه رشد طبيعی خود را طی می كند. شناخت علمی مراحل رشد پديده و يا هر مرض بما كمك می كند تا با بكار گيری دارو و درمان درست و بموقع، فرد و جامعه را در مقابل عواقب خطرناك آن درد و بيماری واكسينه نماييم.

بعنوان مثال اين روزها شاهد بالاگرفتن بحث تقابل بين جمهوری اسلامی و حكومت ولايی، در ميان جناحهای مختلف درونی حاكميت، بوديم. اگر چه نظريه پردازان اصلاح طلب فوق الذكر باز هم بدنبال ترسيم تصويری بی يال و دم و اشكم از ولايت فقيه هستند، ولی در اين ميان مصباح يزدی بدرستی اذعان می كند كه ولايت فقيه، بی برو بگرد و هيچ تعارفی يعنی همين كه هست، كما اينكه منظور خمينی از همان اول هم همين بوده و جز اين نمی توانست باشد. بدرستی بقول درست مصباح يزدی، يك دست شدن حاكميت، تداعی تحقق آرزوهای خمينی و خامنه ای يعنی حاكميت مطلقه ولايی می باشد. حاكميتی كه مراحل بروز تمام عيار خود را طی ربع قرن گذشته طی نموده است.

مراحل تبديل جمهوری اسلامی به حاكميت مطلقهً ولايی شامل تسخير سنگر به سنگر مركز و منابع قدرت در حاكميت بوده است كه عبارتند از:
اولين سنگر، جا انداختن رهبری پوپوليستی خمينی (روحانی مدعی ولی فقيه) با حمايت تمام نيروهای سياسی و اقشار جامعهً ايران، می باشد. روشنفكران و فعالان سياسی آن دوران، گوئيا بكلی از تجارب ويرانگر حاكميت مذهب و روحانيون در تاريخ ايران بی اطلاع و يا حد اقل از كنار آن با مسامحه گذشتند. آنها مردم و بويژه نسل جوان را از عواقب رهبری سياسی يك روحانی مذهبی مطلع نساختند. عموم نيروهای سياسی و نيز روشنفكران مذهبی و غير مذهبی، منجمله شريعتی و بازرگان و نيز سازمانهای انقلابی آنروز رويكردی ايدئولوژيك به مسائل داشتند و ای بسا بطور كلی چشم بر تجارب تاريخی مردم ايران كه گواه كاركرد منفی حاكميت روحانيون مذهبی در ايران می باشد، بسته بودند.

سنگرً دوم، بدست گرفتن سپر دفاعی يعنی فرماندهی كل نيروهای نظامی و امنيتی به ولايت فقيه. تشكيل كميته های انقلاب، سپاه پاسداران و بسيج مستضعفين در واقع با تسخير سفارت آمريكا و در خلال جنگ ايران و عراق شكل گرفته و قوام يافتند.

سنگر سوم: تسخير قوه قضائيه و اطلاعات بويژه بدنبال سركوب تظاهرات مجاهدين در سی خرداد سال شصت و سركوب های خونين متعاقب آن كه منجر به جا افتادن دادگاههای انقلاب و دادگاه ويژه روحانيت شد. لازم به ذگر هست كه همين اهرم قدرت در دست ولايت فقيه مهم ترين عامل مبارزه با پروژه اصلاحات درونی در دوران خاتمی نيز بوده است.

سنگر چهارم، قانونی كردن ولايت مطلقهً فقيه در روزهای آخر عمر خمينی در مجلس خبرگان قانون اساسی. تصويب قانونی ولايت مطلقهً فقيه عملاً قوای مقننه و مجريه را از حيث اعتبار انداخته آنها را به اهرمهايی در خدمت منويات ولی فقيه مبدل می ساخت. با استفاده از اين اختيارات مطلقهً قانونی و در دست داشتن اهرم شورای نگهبان، قوهً قضائيه و نيروهای امنيتی و انتظامی بود كه خامنه ای توانست جلوی هر گونه تحرك و مانوری توسط اصلاح طلبان درونی نظام، در عين حاليكه كنترل قوهً مقننه در مجلس ششم و مجريه در دورهً خاتمی را بعهده داشتند، را عملاً و بطور كامل مسدود نمايد. بعبارتی با قانونی شدن ولايت مطلقهً فقيه هر گونه ادعا و تلاش برای استحاله و رفرم در درون نظام، آب در هاون كوبيدن و يا شيره ماليدن بر سر مردم ايران بود و بس. از آن پس بود كه رژيم اصلاح ناپذير گرديد و افعی ولايت مطلقه نمی توانست كبوتر بزايد.

سنگر پنچم، تسخير عملی و تمام عيار قوای مقننه و مجريه ای بود كه هم مردم ايران در دوران خاتمی به عدم كارآيی آنها واقف گشتند و هم تماميت خواهان، با استفاده از اهرمهای قدرت قانونی، قضايی و امنيتی شان، اسباب تسلط بر آنها را، در دوران خاتمی تدارك ديدند.

با تسخير اين پنچ سنگر، ولی مطلقهً فقيه و نظاميان تحت امرش عملاً قدرت كنترل قوای چهار گانه كشور(مجريه، مقننه، قضاييه و امنيه) را بلحاظ سياسی، قانونی، قضايی، و امنيتی بدست گرفت. در ادامهً اين پروسه سنگر های باقيمانده كدام ها هستند و نظام ولايی چه برنامه هايی برای تسلط برآنها تدارك ديده است؟ سنگرهايی كه بطور كامل تسخير نشده اند عبارتند از منابع و سرمايه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه كه هنوز بطور كامل به انحصار تماميت خواهان در نيامده اند. بهمين دليل شاهديم كه دولت نظامی امنيتی احمدی نژاد برای تسخير اين سنگر ها خيز برداشته و با برنامه های مشخص در هر زمينه، كنترل آنها را در دستور كار و اولويت برنامه های دولت بنيادگرای خود قرار داده است (توضيح جزيی تر البته لازم ولی متأسفانه از حوصلهً اين سطور خارج است).

بهمين دليل لازم است كه نيروهای دموكرات اپوزيسيون، اعم از داخل و خارج از كشور، حمايت از مقاومت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داخل را، منجمله مقاومت روشنفكران، هنرمندان، نويسندگان، خبرنگاران، كارگران، صاحبان صنايع و حرف، نهادهای مستقل توليدی، و نيز خيزش های اجتماعی مانند جنبش های دانشجويی، زنان، اقوام و مليتها) را در صدر اولويت های خود قرار دهند.

تجربهً تسخير سنگر به سنگر منابع و مراكز قدرت در ايران، توسط بنيادگرايی اسلامی موسوم به ولايت مطلقهً فقيه الگويی است كه رژيم در پی پياده كردن قدم به قدم آن ، جهت صدور انقلاب، توسط مزدوران خود در ساير كشورهای اسلامی، بويژه عراق دنبال می كند. چرا كه در عراق هم، بدليل خلاً وجود يك آلترناتيو دموكرات و سراسری، روحانيت شيعه و گروه های شبه نظامی ساخته سپاه پاسداران ايران، كنترل قدرت و جامعه را بدست گرفته اند. انفجار حرمين امامان شيعه در سامرا در واقع به اين شبه نظاميان وابسته به رژيم ايران فرصت سازماندهی عملياتی داد تا در آستانهً تشكيل دولت جديد حوزهً تحت كنترل خود را بسط دهند. از شرايط كنونی عراق چنين برمی آيد كه قدرت سياسی عملا در معادلهً تعادل قوای اين شبه نظاميان شيعی و سنی و كردی رقم خورده است. در چنين وضعيتی روشن است كه ساير اقليت های قومی در كردستان، و اقليت های مذهبی در مركز و جنوب عراق، بطور سازمانيافته ای، قلع و قمع می شوند.

نيروهای ائتلاف، دولت آمريكا و نيز ساير كشورهای منطقه موظفند كه هرچه زودتر جلوی اين فجايع انسانی را گرفته و با خلع سلاح شبه نظاميان قومی و مذهبی، امنيت و آرامش را به عراق برگردانند. بعلاوه همانطور كه سفير آمريكا در عراق خاطر نشان ساخته است بايد كنترل نيروهای امنيتی و انتظامی، يعنی وزارت خانه های داخله و دفاع را از كنترل اقليت های قومی و مذهبی دور نگهداشت. آنها با تسخير اين اهرم های قدرت، بكمك شبه نظاميان مسلحشان به تصفيه قومی و مذهبی دامن زده و عملا امكان و شانس دستيابی به حاكميت قانون و امنيت را از مردم عراق سلب می كنند.

‏سه شنبه‏، ٢۰۰۶‏/۰۳‏/۰۶
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
------------------
(قابل توجه دوستانی كه اين سلسله مقالات را دنبال می كنند، می توانيد نوشته های مرا در وبلاگ "گذار به دموكراسی" به آدرس: http://www.gozarbedemocracy.blogspot.com دنبال كرده و در بخش كامنت نظرات موافق و مخالف خود را بيفزاييد.)