ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 13.04.2016, 12:25
برجام ۲ در دیپلماسی منطقه‌ای

جاوید قربان‌اوغلی/شرق

براساس گزارش مؤسسه بین‌المللی مطالعات صلح استکهلم (SIPRI) در میان ١۵ کشور برخوردار از بالا‌ترین بودجه نظامی، عربستان سعودی با صرف هزینه‌ای بالغ بر ۸۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ پس از آمریکا و چین در مقام سوم قرار دارد. روسیه، هند، فرانسه، ژاپن و آلمان به ترتیب در رده‌های بعد از عربستان قرار گرفته‌اند و امارات عربی متحده- دیگر همسایه جنوبی کشورمان- با حدود ۲۳ میلیارد دلار بودجه دفاعی در مقام چهاردهم و بالا‌تر از رژیم صهیونیستی با ۱۶ میلیارد دلار قرار دارد. در این گزارش ایالات متحده آمریکا با ۵۹۶ میلیارد دلار بودجه دفاعی که ۳۶ درصد از کل هزینه‌های نظامی جهان (هزارو ۶٧۶ میلیارد دلار) را شامل می‌شود، مقام اول را به خود اختصاص داده است. این مؤسسه بین‌المللی در گزارشی دیگر تأکید کرده، بودجه دفاعی ایران در فاصله سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ به دلیل تحریم‌های اقتصادی و مالی به میزان ۳۰ درصد کاهش یافته است. ارقام یادشده تصویری کوچک از شرایط منطقه‌ای است که ما در آن زندگی می‌کنیم. با توجه به اینکه هزینه‌های دفاعی کشور‌ها بر مبنای مؤلفه‌هایی مانند تهدیدات و مسئولیت‌های بین‌المللی تنظیم می‌شود، این سؤال مطرح است که تهدیداتی که دو کشور همسایه جنوبی ما را به صرف چنین هزینه‌هایی کشانده، از کجاست و هدف آنان از تبدیل کشور خود به انبار بزرگ‌ترین ذخایر تسلیحات چیست و چگونه می‌توان برای این مسابقه خطرناک، پایانی متصور شد؟ از منظر استراتژیک برای عربستان برنامه‌ای که متضمن رویارویی با رژیم صهیونیستی به عنوان اصلی ترین منبع تهدید منطقه وجود ندارد و حتی تصور صرف چنین هزینه هنگفتی برای پاسخ‌گویی به تهدیدات اسرائیل، بی‌پایه است و پذیرفتنی نیست. اگر چنین فرضیه‌ای درست باشد، پس باید قبول کرد منطق عربستان برای هزینه‌های نظامی سنگین در دو هدف رقابت با ایران و گسترش نفوذ در منطقه از طریق راهبردهای نظامیگری و امنیتی است. این موضوعی است خطرناک و تأمل‌برانگیز.
ایران در ۲۵۰ سال گذشته هرگز شروع‌کننده جنگی نبوده و هیچ‌یک از همسایگان خود را در معرض تعرض نظامی قرار نداده است. این نکته‌ای است که دنیا به آن معترف است و بار‌ها از زبان مسئولان کشورمان بر آن تأکید شده و بعید است عربستان و دیگر کشورهای همسایه از این نکته آگاه نباشند. از زمان رژیم گذشته، ایران، عراق و عربستان سه کشور محوری در منطقه حوزه خلیج‌فارس بودند. به‌دلیل قرارگرفتن ایران و عربستان در اردوگاه غرب، موازنه قدرت در دهه ۷۰ میلادی به‌نفع آمریکا و سازمان ناتو بود. اتحاد جماهیر شوروی تنها عراق را به عنوان تکیه‌گاه در دوران جنگ سرد - آن هم با تردیدهایی- در کنار خود داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی این موازنه به ضرر غرب به‌هم خورد و تحولات بعدی و سرنگونی رژیم صدام وضعیت منطقه را به‌طور کامل با تغییراتی استراتژیک روبه‌رو کرد. آنچه امروز در قالب بحران‌های منطقه‌ای و شکل‌گیری و گسترش گروه‌های افراطی شاهد هستیم، پس‌لرزه‌های به‌هم‌خوردن توازن قدرت قبلی است. عربستان در چنین شرایطی برای ترسیم حوزه نفوذ خود در منطقه به نظامیگری و سیاست تشکیل، سازماندهی و کمک مالی و تسلیحاتی به گروه‌هایی که به نیابت از او در منطقه می‌جنگند، روی آورده است. این رویکرد، جایگاه استراتژیک عربستان را در جهان به‌شدت کاهش داده است.
در کنار این رویداد بنیادین، مقابله ایران با گروه‌های تروریستی در افغانستان، عراق و سوریه و همچنین تغییر رویکرد ایران با ورود به مذاکرات و حل‌وفصل دیپلماتیک مسئله هسته‌ای به‌عنوان عمده‌ترین مشکل غرب، کشورمان را به بازیافتن جایگاه خود در جهان به‌عنوان مهم‌ترین قدرت مسئول برای حفظ امنیت و ثبات منطقه نزدیک کرده است. مخالفت‌های علنی و سرسختانه رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی با حل‌وفصل بحران هسته‌ای در همین نکته ظریف، یعنی جلوگیری از بازگشت قدرتمندانه و تأثیرگذار ایران به عرصه بین‌المللی و منطقه، نهفته است. این کشور‌ها به‌خوبی می‌دانستند روندی که ایران پس از روی‌کارآمدن دولت روحانی در پیش گرفته، به کجا منتهی خواهد شد و چگونه پروژه «ایران‌هراسی» آنان با شکست روبه‌رو خواهد شد.
شایسته و زیبنده کشوری با این ویژگی‌ها و کمترین بودجه دفاعی (در مقایسه با عربستان، امارات، پاکستان، ترکیه و دیگر کشورهای منطقه) که پرچمدار مبارزه با گروه‌های تکفیری و تروریستی و حامی ندای «جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری» است، نیست که در عرصه جهان و افکار عمومی جهان به عنوان کشور تهدیدکننده صلح و ثبات مطرح شود. دغدغه امروز دلبستگان به ایرانی آباد و تأثیرگذار در عرصه‌های بین‌المللی این است که چگونه باید از بازگشت کشور به شرایطی که ایران را به عنوان خطر در جهان مطرح می‌کرد، جلوگیری کرد؟ یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای برجام، خنثی‌کردن و شکست پروژه «ایران‌هراسی» بود که در چند سال گذشته به ادبیاتی تأثیرگذار در جهان تبدیل شده بود. ایران در پرتوِ مذاکره با قدرت‌های جهان و توافق برجام نشان داد که تفاوتی ماهُوی با تصویری که در پرتوِ سیاست‌های ماجراجویانه دولت نهم به دنیا عرضه شد، دارد. این رویکرد‌ها در کنار حضور مردم در انتخابات خرداد ۹۲، جهان را به این عقلانیت رساند که ایران کشوری است که ملت آن با وجود همه مشکلات، پایبند به دموکراسی و علاقه‌مند به برقراری صلح در جهان است. به نظر می‌رسد تکمیل این روند و جلوگیری از بازگشت پروژه ایران‌هراسی نیازمند الزاماتی است که دولت روحانی ناچار باید در اولویت کاری خود قرار دهد. اولین گام در این عرصه کلیدخوردن «برجام ۲» در منطقه و حل‌وفصل مشکلات و ترمیم زخم‌ها با همسایگان تأثیرگذار است. آلترناتیو چنین رویکردی، استمرار رقابت‌های تسلیحاتی و جنگ‌های نیابتی است که حتی در صورت برخورداری از توان مالی، چنین شرایطی نتیجه روشنی نخواهد داشت.
گام دیگر این روند پرهیز از بازی در زمین کشورهای فروشنده تسلیحات و خواهان رقابت‌های نظامی در منطقه است. آمادگی دفاعی و روزآمدکردن قدرت بازدارندگی در منطقه‌ای که دو کشور همسایه به اندازه چندین برابر بودجه کشورمان را به هزینه‌های نظامی‌گری اختصاص داده و در درگیری احتمالی مستظهر به حمایت همه‌جانبه متحدان غربی خود هستند، توسط هر عقل سلیمی تأیید می‌شود؛ اما حل مسئله، در گروِ تشنج‌زدایی و ایجاد فضایی است که کشورهای دیگر را وادار به کاهش خرید‌های نظامی و هزینه‌کردن آن در برنامه‌های توسعه‌ای کند. نکته آخر این است که انتخابات آمریکا و رئیس‌جمهور آینده نقش مهمی در تشدید درگیری‌ها یا تلاش برای حل‌وفصل اختلافات از طریقی که اکنون اوباما آن را اجرا می‌کند، خواهد داشت. عقل حکم می‌کند ما در این رقابت‌ها در کنار کسی باشیم که پیگیر سیاست‌هایی باشد که در دوران هشت‌ساله رئیس‌جمهور کنونی آمریکا آغاز شده و نتایج خوبی دست‌کم در مسئله هسته‌ای و حتی حل‌وفصل مسئله سوریه داشته است.
جاوید قربان‌اوغلی-مدیر‌کل وزارت خارجه دولت اصلاحات