ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 20.07.2014, 12:28
اگر استیضاح‌کنندگان بخوانند

منصور فرزامی/مردمسالاری

می‌گویند که در یکی از شهرهای کویری ایران‌، حاکمی اعلام کرده بود که هرکس «خمر» بنوشد و عربده بر آورد‌، هم باید شلاق بخورد و هم جریمه بپردازد‌. از قضای روزگار‌، کارگر نان در بغلی که از فرط خستگی‌، افتان و خیزان و بی‌تعادل به خانه می‌رفته‌، گرفتار محتسب می‌شود و بساط چوب و فلک و حد هم آماده‌، بیچاره هرچه بر سر خود می‌کوبد و نام «جلاله» را بر زبان می‌آورد که «به رب» ‌، «به رسول» من «خمر» نخورده‌ام‌، حتی به نان شب محتاجم و از وجنات من خود پیداست‌، مقبول نمی‌افتد! سرانجام حاکم دور‌اندیش در برابر عجز و لابه کارگر دردمند می‌گوید‌: «قانونی است که نهاده‌ایم‌، تو امشب‌، شلاق بخور و جریمه هم ب‌پرداز در عوض‌، فردا شب خمر بنوش و عربده بر‌آور!»

حال با عبرت از تمثیل حکمت‌آموز بالا آیا بیش از پنج میلیون ایرانی دانشور و مدیر اقتصادی و نخبه ایرانی را که اغلب آنان نه با نظام عنادی دارند و نه با اصول‌، انتقادی‌، فقط به سلیقه یک بام و دو هوای خود از ایران نرمانده‌ایم‌؟ آیا در شیفتگی این خیل عظیم به ایران عزیز و مدنیت ایرانی تردید داریم‌؟ آیا شیفتگی اینان را در هر مسابقه‌ای که در خارج از کشور و زیرلوای نام و پرچم ایران برگزار می‌شود از «سیمای» رسانه ملی خود نمی‌بینیم‌؟ آیا می‌دانیم که سرمایه ایرانیان در کشورهای اروپا و آمریکا و کانادا و شرق دور و... بیش از دو هزار و دویست میلیارد دلار است‌؟ آیا خبر نداریم که دانشوران ایرانی در هر کشوری که در آنجا زندگی می‌کنند‌، تحصیلکرده‌تر از اهالی‌‌ همان کشورند‌؟ آیا در کشورهای پیشرفته‌، موسسه تحقیقاتی‌ای هست که ایرانی‌ها گل سرسبد آنجا نباشند‌؟ آیا می‌دانیم که فقط در سال ۲۰۰۶ میلادی‌، پولی که گردشگران ایرانی در «دوبی» خرج کرده‌اند بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده است‌؟ و نمونه‌های بس جانگزای دیگری که در آمار و ارقام هست! آنگاه پشت میز مذاکره با ۱+۵ نشسته و از پول‌های بیش از صد میلیاردی مان‌، با انتظاری که گفته‌اند از مرگ بد‌تر است! دیده به در دوخته‌ایم تا کی به روشن‌بینی مسوولان امر ونرمش قهرمانانه‌، آن سنگ‌های به چاه افتاده به عقول عاقلان از چاه‌های بس عمیق‌، بیرون آورده شود. و آن «کاغذ پاره‌ها» از زندگی ما محو می‌گردد تا فرجی حاصل شود!

آن روز که آن واقعه غیر دور‌اندیشانه در سفارت انگلیس حادث شد و آن کشور بدهکار به تاریخ کشور ما را بر موضع طلبکار نشاند‌، صاحب این قلم رنجنامه‌ای نوشت‌، همانگونه که در بورسیه‌های اهدایی سه هزارگانه نوشت که «چه کسی برای عزیز‌ترین حکم سواد نوشته است‌؟» و یادداشت‌های دیگری که از اهالی قلم در این باره در تاریخ خواهد ماند و نیز اعمال آن‌ها که چنین کردند و کردار و کنش کسانی که آن وضع را مطلوب دیدند و دم برنیاوردند اما امروز برمی‌خروشند و کارت زرد و قرمز در آستین آنهاست و می‌خواهند باز هم سرمایه‌ها بگریزد و نخبگان نمانند و فرزانگان خانه‌نشین باشند. اینکه تذکر و سوال و استیضاح از وزیران‌، حق قانونی نمایندگان است‌، هیچ معارضه‌ای نیست که تمکین در برابر قانون‌، شجاعت اخلاقی و اجتماعی ماست اما نگارنده به عنوان یک ایرانی تحت لوای نظام‌، این حق را دارد که از استیضاح‌کنندگان بپرسد که آیا خانه‌نشین کردن استادانی که فقط بر سلیقه متولیان دولت نهم و دهم نقدی داشتند و نیز بازنشستگی اجباری و خالی کردن کرسی‌های صاحب علمان و ستاره‌دارکردن دانشجویان و نخبگان‌، مطلوب آن‌ها بوده است تا این سرمایه‌های علمی هم به آن سرمایه‌های ایرانی مهاجر به سود استکبار بپیوندند‌؟ آیا فرار مغز‌ها از کشور به تدبیر مسوولان آن روز وزارت علوم‌، به سود ما بوده است یا به نفع جهان غرب زورگو‌؟ آیا هدف آن نبوده است که آن فارغ‌التحصیلان بورسیه‌های سه هزار گانه خارج از ضوابط‌، برکرسی دانشجویان عرق ریخته عمر به راه علم صرف کرده بنشینند‌؟ براستی که اگر ملت و دولت یازدهم‌، تسامح کنند‌، چه «ثلمه» ‌ای بر علم وارد خواهد شد‌. سوال دیگر اینکه آیا استیفای حقوق ملت ایران و مصالح مردم به استناد سوگندی که یاد کرده‌اید‌، بر‌ ذمه شما نیست‌؟ و آیا فساد علمی‌پر ضایعه‌تر و مخرب‌تر از فساد اقتصادی نخواهد بود‌؟ باتوجه به شواهد و قراین‌، آیا وزارت علوم به مسوولیت فرجی دانا‌، با اینکه وقت بسیاری از دوران تصدی‌اش در پاسخگویی‌های به مجلسیان گذشته‌، قانونی‌تر و معقول‌تر و علمی‌تر از دوران دولت دهم نبوده است‌؟ آیا روسای دانشگاه‌های وزارت فرجی دانا که اغلب انتخابی هستند نه انتصابی‌، از حیث مدیریت و منزلت علمی در درجه فروتری از اسلاف خود هستند‌؟ آیا تایید و حمایت بیش از ۹۰۰ نفر از استادان دانشگاه‌ها که خود‌، دلیل قابلیت و اهلیت وزارت وزیر علوم نیست و آیا می‌توان گفت که حمایت قاطبه دانشجویان را با خود ندارد‌؟ صاحب این نوشتار‌، بیگانه از محیط دانشگاهی نیست و عمر خود را در این محیط به سرآورده و قیاس خوب و غیر خوب را می‌تواند تشخیص دهد.

البته همه می‌دانند که دانشگاه جای علم و بحث و درس و کتاب است و بایسته بینش سیاسی و معرفت اجتماعی محسوب می‌شود نه جای هیجانات کاذب و اعمال هیجانی و غوغاگری‌، آنچنان که هزینه‌های سنگین بر جامعه تحمیل کند. دانشجویانی که بینش سیاسی نداشته باشند به مردمی می‌مانند که در گردونه سیاست بین‌المللی‌، تفکر قبیله‌ای گریبانگیر آنهاست اما اینکه غوغاگری و هیجان زدگی جای معرفت دینی و علمی را بگیرد‌، خواسته هیچ عقل سلیمی نخواهد بود.

و نکته پایانی اینکه دولت روحانی با عهدی که با دانشگاه بسته و از دانشگاهیان رای اعتماد گرفته‌، باید پایدار و وفادار باشد واز اصول خود پای پس نکشد و به مانند آنانی که چه‌ها بر سر علم آوردند‌، عمل نکند.