ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 29.06.2007, 11:53
آينده کشور مستقل فلسطين در ابهام

دکتر ابراهيم يزدی/اعتماد ملی
يادداشت دکتر ابراهيم يزدی در اعتماد ملی: آينده کشور مستقل فلسطين در ابهام
۲/۴/۸۶
فا جعه در غزه؛
۱- درگيری‌های مسلحانه ميان فتح و حماس، در واقع ميان رئيس جمهور و نخست وزير فلسطين در نوار غزه، بعد از ۱۲۰ کشته و صدها زخمی، ظاهرا با برتری نيروی نظامی حماس به پايان رسيده و حماس کنترل کامل نوار غزه را به دست گرفته است. اين پيروزی برای حماس، فتح و مردم فلسطين چه پيامدهايی در بر خواهد داشت.
۲- درگيری ميان حماس و فتح - قابل پيش‌بينی بود - زيرا يک تعارض جدی و اصولی ميان اهداف و استراتژی ساف به رهبری محمود عباس با حماس به رهبری اسماعيل هنيه وجود داشته و دارد. ساف تشکيل يک دولت مستقل فلسطينی در نوار غزه و کرانه باختری و بيت‌المقدس شرقی را در کنار اسرائيل پذيرفته و راه تحقق آن را از طريق مذاکرات ديپلماتيک انتخاب کرده و به آن وفادار است. حماس (و جهاد اسلا‌می) نظر به آزادسازی نام سرزمين‌های اشغالی از سال ۱۹۴۸ و نابودی اسرائيل دارند. اگرچه در مواردی، اظهارنظرهای ضد و نقيض ابراز داشته‌اند. حماس عمليات نظامی را راه تحقق اهداف استراتژيک خود انتخاب کرده است.
اما شرکت حماس در انتخابات پارلمانی و تشکيل دولت در تعارض جدی و اصولی با سياست و مشی نظامی و اهداف استراتژيک تعريف شده آن است. استقرار رهبری فلسطين در مناطق اشغالی و حرکت تدريجی به سوی تاسيس يک کشور مستقل فلسطينی و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتيک از دستاوردهای سياست‌های تعريف‌شده ساف به رهبری ياسر عرفات و محمودعباس است. شرکت در انتخابات و قبول مسووليت دولت توسط حماس به معنای پذيرفتن اين استراتژی است. اما حماس از قبول آن خودداری کرد. خطای حماس تکرار اشتباه جبهه نجات در الجزاير است.
جبهه نجات در يک انتخابات دموکراتيک اکثريت را به دست آورد، اما بلا‌فاصله اعلا‌م کرد که دموکراسی کفر است و آنها درصدد تشکيل يک دولت اسلا‌می به سبک سودان، عربستان، پاکستان و ايران هستند.
بعد از تشکيل دولت حماس، تعارضات و درگيری‌‌ها آغاز شد. دولت حماس استراتژی ساف و مصوبات مجلس قبلی و تعهدات دولت قبلی را نپذيرفت و نخواست يا نتوانست مشی سياست خود را با آن هماهنگ سازد از اينجا تعارض آغاز شد و يک شکاف عميقی در رهبری فلسطين به وجود آمد.
اگر حماس نمی‌خواست يا نمی‌توانست استراتژی ساف را بپذيرد، نبايد تن به تشکيل دولت می‌داد و مقام و موقعيت خود را به‌عنوان يک نيروی مردمی در برابر دولت حفظ می‌کرد و ادامه فرآيند چانه‌زنی از بالا‌ و فشار از پايين را امکان‌پذير می‌ساخت.
جالب است که دو روز بعد از درگيری‌های غزه، اسماعيل هنيه، در گفت‌وگو با فيگارو <از تشکيل کشور مستقل فلسطينی در محدوده مرزهای سال ۱۹۶۷ و تعهد به رعايت همه قراردادهای امضاشده با اسرائيل> سخن گفت. ( اطلا‌عات ۲۷/۳/۸۶) ما اختلا‌ف استراتژيک تنها ريشه اين درگيری‌ها نمی‌باشد. اگرچه حماس با رأی مجلس و موافقت رئيسجمهور دولت را به دست گرفت، اما جابه‌جايی قدرت و ابزارهای آن صورت نگرفت. در شرايط فلسطين نهادهای دولتی، بخصوص نيروهای نظامی، انتظامی و امنيتی، حتی اقتصادی، به‌عنوان نهادهای دولتی، سامان پيدا نکرده‌اند. بعد از تشکيل دولت فلسطين، کادرهای نظامی- امنيتی ساف اداره بين نهادها را برعهده گرفتند. هنگامی که دولت حماس تشکيل شد، اين نهادها که به ساف وابسته بودند، اقتدار دولت حماس را نپذيرفتند. به عبارت ديگر يکی از ريشه‌های درگيری‌های اخير بروز جنگ قدرت است و آن محصول سا مان ‌نيافتگی نهاد دولت و آن خود معلول عدم اجرای تعهدات و توافق‌های اسرائيل و قطعنامه‌های سازمان ملل متحد است.
۳- اولين واکنش از جانب محمود عباس، رئيس جمهور فلسطين با برکناری اسماعيل هنيه از مقام نخست وزيری و انتصاب رئيس پارلمان به سمت نخست وزيری صورت گرفت. اسماعيل هنيه اين انتصاب را غيرقانونی خواند و به اين ترتيب جدايی سياسی - اقتصادی غزه به جدايی جغرافيايی آن از کرانه باختری اضافه گرديد. اکنون دو منطقه فلسطينی جدا از هم به‌وجود آمده است. در غزه <حماسستان> و در کرانه باختری <فتح استان.>
محمود عباس در چارچوب قانون اساسی فلسطين حق عزل و نصب نخست وزير را دارد، اما اين عزل و نصب بايد به تصويب مجلس ملی فلسطين برسد. اگرچه اکثريت مجلس در دست حماس است، اما در حال حاضر مجلس ملی قادر به تشکيل جلسه خود نيست، زيرا تعدادی از نمايندگان عضو حماس در بازداشت اسرائيل به سر می‌برند. در چنين وضعيتی، هم توجيه قانونی اقدام محمودعباس بسيار مشکل است و هم مفيد و موثربودن نخست وزير جديد مورد شک و ترديد است، اما اقدام نظامی حماس عليه فتح و ارگان‌های دولتی وابسته به رئيس جمهور و اشغال دفاتر رئيس جمهور درغزه نيز هيچ توجيه سياسی - قانونی ندارد. حماس با شرکت در انتخابات از طريق فرآيندی قانونی دولت را به دست گرفته و نمی‌توانسته است بدون مراجعه به مجلس و کسب تکليف در مجلس دست به چنين اقدامی بزند. اختلا‌ف‌نظر ميان رئيس جمهور و نخست‌وزير، در هر کشوری، در بهترين شرايط محتمل است و پيش می‌آيد، اما توسل به نيروهای نظامی برای حل اختلا‌ف قطعا قابل قبول نيست، آن هم در شرايط ويژه‌ای که فلسطينيان با آن روبرو هستند.
۴- واکنش اسرائيل بسيار سريع بود. نيروهای نظامی اسرائيل تمام راه‌های ارتباط غزه با مصر به‌ويژه جاده رفح و ارز بستند. اسرائيل اعلا‌م کرد که آب آشاميدنی و کشاورزی و همچنين برق غزه را قطع می‌کند. کميسيون اروپايی کمک‌های بشردوستانه نيز اعلا‌م کرد که فعاليت‌های خود را در غزه متوقف می‌سازد، اما کميسيون ويژه سازمان ملل فعاليت‌های خود را در صورت آرامش ادامه خواهد داد.
دولت‌های عربی نيز اقدامات حماس را محکوم کرده و روابط خود را با دولت حماس قطع کرده‌اند. تنها دو دولت سوريه و ايران، آمادگی خود را برای کمک به دولت حماس در غزه ابراز داشته‌اند، اما کمک سوريه با توجه به حوادث لبنان و شرايط منطقه، بسيار دور از ذهن است. علا‌وه بر اين، آنچه دولت حماس در غزه نياز فوری دارد، کمک‌های مالی است. کمک‌های مالی سوريه و ايران تنها می‌تواند برای يک دوره کوتاه کارساز باشد. در غزه تمامی ساختارهای اقتصادی و خدماتی متلا‌شی شده‌اند. بازسازی و راه‌اندازی اين ساختارها و ايجاد تحرک در وضعيت اقتصادی، در شرايط کنونی و در آينده نزديک بسيار دشوار خواهد بود. نزديکی حماس به ايران از جانب ديگر موجب جدايی هرچه بيشتر حماس از کشورهای عربی خواهد شد.
۵- امکان آشتی ميان دو طرف متخاصم، اگرچه قابل بحث است، اما بسيار غيرمحتمل است. روابط ميان دو طرف و پيامد رويدادها آنچنان است که هر نوع آشتی را بسيار مشکل و يا غيرممکن ساخته است. ترميم آنچه اتفاق افتاده، تنها در صورتی ممکن است که اسماعيل هنيه استعفا بدهد و حماس دولت جديد را به رسميت بشناسد، اما در حال حاضر حماس آمادگی چنين تصميمی را ندارد.
۶- حماس اگرچه در جنگ داخلی در نوار غزه برنده شده است، اما اينکه آيا مردم غزه از اين اقدام حماس حمايت می‌کنند، مورد ترديد است. مردم غزه ممکن است از عملکرد دستگاه‌های اجرايی دولت فلسطين، بخصوص وابستگان به فتح به حق ناراضی باشند و به‌زعم آنان در انتخابات به حماس رأی داده باشند، اما از عمليات نظامی هم حمايت نمی‌کنند.
علا‌وه بر اين، هنگامی که گرد و غبار درگيری‌های نظامی فرو می‌نشيند، حماس در مقام دولت در نوار غزه، مسوول تامين زندگی روزمره مردم است، در حالی که حماس فاقد امکانات اوليه برای ارائه خدمات ضروری می‌باشد.
در چنين شرايطی حماس ممکن است عمليات تهاجمی - نظامی خود را عليه اسرائيل تشديد نمايد. اولا‌ به اين دليل که حماس با استراتژی مذاکره سياسی با اسرائيل که محور استراتژی محمودعباس و فتح می‌باشد، موافق نيست و آن را کارساز نمی‌داند. بنابراين حال که به بهای يک درگيری نظامی خونين با فتح کنترل غزه را در دست گرفته، مجبور است در راستای استراتژی خود، جبهه نظامی عليه اسرائيل را توسعه دهد. ثانيا با بازکردن جبهه نظامی عليه اسرائيل، عدم امکان ارائه خدمات به مردم را توجيه نمايد. اما عمليات عليه اسرائيل در چه نوعی خواهد بود؟ آيا حماس اين امکان را دارد که از مرز اسرائيل عبور کند و در داخل اسرائيل دست به عمليات چريکی بزند يا آنکه به صرف پرتاب موشک در نوار غزه به داخل اسرائيل اکتفا خواهد کرد؟ به نظر می‌رسد حماس امکان عمليات از نوع اول را نداشته باشد. اگر داشت، در گذشته از آن استفاده می‌کرد. نوع دوم عمليات در گذشته هم انجام می‌گرفته و ممکن است از اين پس توسعه بيشتری پيدا کند، اما اين نوع عمليات تنها هنگامی مفيد خواهد بود که در راستای تحقق اهداف استراتژی تعريف شده باشد. اين عمليات منجر به فروپاشی اسرائيل نخواهد شد، اما ممکن است به تحقق اهداف استراتژيک تعريف شده در چارچوب تاسيس دولت مستقل فلسطين کمک نمايد و اين در صورتی است که حماس اصل اين تعريف را پذيرفته باشد.
در صورتی که حماس هر يک از اين دو نوع عمليات نظامی عليه اسرائيل را انتخاب کند، با واکنش اسرائيل روبرو خواهد شد. اين واکنش‌ها از چه نوع خواهند بود؟
در صورت ادامه و تشديد پرتاب موشک به داخل اسرائيل، يعنی همان شيوه‌ای که حماس قبلا‌، به‌طور پراکنده انجام می‌داده است، اسرائيل ممکن است دست به بمباران‌های هوايی، با اهداف کم و بيش مشخص، بزند و محاصره اقتصادی، سياسی و نظامی را تشديد نمايد.
اما تصور نمی‌رود ارتش اسرائيل وارد نوار غزه بشود و مجددا آن را اشغال نمايد. ممکن است حماس با حرکت‌های ايذايی خود اسرائيل را به ورود به غزه تحريک نمايد. بعيد است اسرائيل اشتباه خود را در جنگ با حزب‌ا... لبنان در غزه تکرار نمايد. البته وضعيت سرزمين غزه يک دشت صاف و هموار- با جنوب لبنان، کوه و دره و جنگل، متفاوت است. در وضعيت سرزمين جنوب لبنان عمليات چرکی امکان‌پذير است، اما در دشت هموار، اگر غيرممکن نباشد، بسيار سخت است.
علا‌وه بر اين، مسائل جانبی ديگری نيز مطرح می‌باشند. لبنان يک کشور مستقل عضو سازمان ملل متحد است. حمله اسرائيل به لبنان و بمباران‌های گسترده هوايی، با واکنش منفی بسياری از کشورها و از جمله سازمان ملل متحد روبرو شد. به‌طوری که همين واکنش‌ها در کنار عمليات دفاعی حزب‌ا... در نهايت موجب قبول آتش‌بس از جانب اسرائيل شد، اما غزه از چنين وضعيت حقوقی برخوردار نيست و بعيد به‌نظر می‌رسد که حمله گسترده به غزه موجب واکنش‌های جهانی از نوع لبنان شود.
۷- درگيری‌های غزه و آنچه اتفاق افتاده است، اميد به تاسيس يک کشور مستقل فلسطينی را مخدوش ساخته است.
بلا‌فاصله بعد از درگيری‌های غزه، برخی از فلسطينيان عنوان کردند که راه‌حل نهايی برای فلسطين اين است که سرزمين‌های اشغالی در جنگ ۶۷ به اسرائيل منضم گردد و اعراب ساکن اين مناطق شهروندان اسرائيل محسوب شوند. آنها اين نظر را با اين اميد مطرح ساختند که روزی ترکيب جمعيت اعراب >اسرائيل < تعادل جمعيت را بر هم بزند و اعراب به‌طور دموکراتيک قدرت را در دست گيرند.
اما اين نگرش تازه‌ای نبود. بعد از درگذشت ياسر عرفات، محمود عباس در ضرورت تشکيل يک دولت مستقل فلسطينی، اين گزينه محتمل را مطرح ساخت و آن را اعلا‌م کرد، اما اين گزينه به شدت از جانب اسرائيل رد شد، زيرا اين امر ترکيب جمعيت اسرائيل را به نفع اعراب تغيير می‌دهد. اسرائيل هم‌اکنون با شهروندان عرب خود که شهروندان درجه ۲ محسوب می‌شوند، مشکل‌های جدی دارد و نمی‌خواهد آن را تشديد کند.
واکنش ديگری که عنوان شد، اين بود که نوار غزه به مصر و کرانه باختری به اردن ملحق گردد. همان وضعيتی که قبل از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ وجود داشت، اما اين راه‌حل که قبلا‌ مطرح بوده است، به شدت از جانب فلسطينی‌ها رد شد.
۸- بعد از عزل اسماعيل هنيه و معرفی نخست وزير جديد توسط محمود عباس، دولت‌های غربی حمايت خود را از دولت محمود عباس اعلا‌م کردند. دولت اسرائيل نيز آمادگی خود را به مذاکره با محمودعباس اعلا‌م کرد.
درگيری‌های غزه در شرايطی به وقوع پيوسته است که در اسرائيل تغييرات سياسی قابل توجهی صورت گرفته است. شيمون پرز در انتخابات رياست جمهوری برنده شده است. پرز از جمله کسانی است که به تخليه سرزمين‌های اشغالی در جنگ ۱۹۶۷ و به رسميت شناختن دولت مستقل فلسطينی ابراز اعتماد و علا‌قه کرده است. شايد اگر اين نبرد پيش نمی‌آمد و حماس و فتح به همکاری خود در چارچوب توافقنامه مکه ادامه می‌دادند، با توجه به فضای سياسی جديد در اسرائيل، ممکن بود فرآيند صلح در جهت کشور مستقل فلسطين تسری شود، اما حوادث اخير موقعيت فلسطينيان و امکان تمکين اسرائيل از قطعنامه‌های سازمان ملل و تخليه مناطق اشغالی و صلح را به شدت و به ضرر فلسطينيان کاهش داده است.
اين احتمال را نبايد از نظر دور داشت که آنچه اتفاق افتاده، ممکن است موجب فشار بيشتر دولت‌های غربی به اسرائيل برای تخليه کرانه غربی و به رسميت شناختن کشور مستقل فلسطينی شود، در آن صورت استراتژی سياسی(همراه عرفات و محمودعباس) پيروز شده است و استراتژی نظامی (حماس) بلا‌موضوع می‌گردد. در آن صورت وضعيت کنونی، ميان غزه و کرانه باختری پايان خواهد يافت و اما اگر چنين نشود، موقعيت عباس و فتح در ميان فلسطينيان که در حال حاضر چندان مناسب نيست، به شدت سقوط می‌کند، اما شکست عباس و فتح لزوما به معنای پيروزی حماس نمی‌باشد، بلکه يک ضربه و خسران بزرگ برای مردم فلسطين خواهد بود.