برای روسیه پیر و فرتوت دیگر نه از پیروزی برقآسا و اشغال کل اوکراین خبری شد نه از پیروزی کُند و اشغال سنگر به سنگر کل اوکراین. دیگر بعید است روسیه به کییف حمله کند و ایده «اشغالِ کامل شرق اوکراین» هم منتفی به نظر میرسد. از زمانیکه یکی از بزرگترین و پر مدعاترین ارتشهای دنیا به کشوری که دهها پله از خود ضعیفتر است یورش میبرد هر چیزی مگر پیروزی برقآسا، دیگر پیروزی به شمار نمیآید. بازی فوتبال نیست که با یک گل بُرد به شمار آید بلکه مسئله پرستیژ، ادعا، کارآمدی، توانمندی و موضع راهبردی یک کشور در عرصۀ بینالمللی است. بهراستی چرا روسیه گام در چنین مسیری نهاد؟ روسیه این وضعیت ناگوار را پیشبینی نکرده بود؟ طبعاً این پرسش «یک» جواب ندارد و باید در پی مجموعه عوامل بود اما به گمانم میتوان «بارزترین» دلیل این اشتباه را نام برد.
در دنیای سیاست خطرناکترین سقوط افتادن در تلههای خود ساخته است. مانند صیادی که در دام خود میافتد. تبلیغات ابزار همیشگیِ سیاست است. محور تبلیغات «حقیقت و واقعیت» نیست بلکه صرفاً «هدف سیاسی» مبنا قرار میگیرد و ممکن است تبلیغات پر از دادههای غلط، ادعاهای دروغ و شعارهای پوچ باشد. از میان دورهای باطل در این عالم، باطلترین دور،باور کردن تبلیغات خود ساخته است! یعنی دولتمردی که برای اهداف سیاسی تبلیغاتی راه انداخته است اینک تبلیغات خود ساختهاش را باور میکند و بدتر اینکه همان تبلیغات را مبنای تحلیل و تصمیمگیری خود قرار میدهد. نطفه فاجعه در این زهدان پوچ بسته میشود جائیکه تبلیغ دستمایه تحلیل میشود. «پوتین» گرفتار همین دور باطل شد. اما چطور کسی مثل «پوتین» با سابقه امنیتی در تله تبلیغاتی خود افتاد؟
رسانههای رسمی روسیه چند سال دائم از نئونازیها صحبت میکرد. دائم گفت روسیهستیزان اوکراین فقط مشتی نئونازی هستند و دولت کییف نیز پشتوانه مردمی ندارد. این همان تبلیغ دروغینی بود که روسیه خود نیز آن را باور کرد! فکر میکرد وقتی به اوکراین حمله کند مردم اوکراین پرچمهای روسیه را بر بام خانههایشان برمیافرازند و دولت نیز کم و بیش به سادگی سقوط میکند. پس برای در هم کوبیدن مشتی نئونازی و دولتی ضعیف یک «عملیات ویژه نظامی» کافی خواهد بود.
اما کشتی روسیه به صخره واقعیت کوبید! حمله کرد و با مقاومت منسجم یک ملت روبرو شد! مدافعانی باایمان در برابر مهاجمانی زر خرید! یعنی ارتش روسیه در برابر چند گردان نئونازی با آن تسلیحات سبک و نیمه سبک زمینگیر شد؟ مضحک نیست؟ روسیه در برابر یک «هنگ آزوف» گرفتار شد؟! نه! روسیه به تله تبلیغاتی خودش افتاد و این نیز نتیجه اقتدارگرائی، فقدان تکثر آرا و نبودِ گردش آزاد اطلاعات است.
روسیه پیداست از ایده «جنگ جنگ تا اشغال اوکراین» به ایده «جنگ جنگ تا اشغال مناطق تعیینکننده» رسیده است تا در مذاکرات در موضع برتر باشد. به این ترتیب روسیه خواهد کوشید با اشغال چند منطقه شرقی و جنوبی امتیازاتی از اوکراین بگیرد و زودتر این بساط پر هزینه را با دستاوردی قابل ذکر جمع کند. اما آن هیمنه و هیبتی که همگان از توان نظامی روسیه داشتند فرو ریخت و پرسش بزرگتر اینکه اصلاً آیا این جنگ ارزش این همه هزینه را داشت؟ آیا روسیه توان جنگی بزرگتر را دارد؟ باختهای معنوی این جنگ چه میشود؟ روز اول جنگ همگان میدانستند که صورت مسئله اصلاً «جنگ روسیه و ناتو نیست»، بلکه «رابطه روسیه با مردم اروپای شرقی است». بزرگترین باخت روسیه وجههاش نزد این ملت ها بود. روسیه برای اشغال هر شهری باید آن را ویران کند. چشمها میبیند و دلها برای همیشه از روسیه میرَمَد.
کانال تلگرام مدیران نامدار ایران
telegram. me/excellentmanagers