سیاست نه شرقی نه غربی که متناسب با شرایط پیروزی انقلاب ۵۷ و بسیار آرمانگرایانه اتخاذ شده بود برای تامین منافع ملی باید به سیاست واقعگرایانه هم شرقی هم غربی تغییر یابد. ایران باید بتواند از فضای رقابت میان ایندو بخش از جهان برای تامین منافع ملی خود بهره گیرد.
در جهان سراسر تهدید کنونی ما به متحد استراتژیک نیاز داریم. جنگ با اسرائیل نشان داد که گردش به شرق پرهزینه ایران در سالهای اخیر نتوانسته پشتیبانی جدی چین و روسیه را برای ما به ارمغان آورد و حمایتها عمدتا در حد لفاظیهای دیپلماتیک باقی مانده است.
در هنگامه تهدید نظامی و به خطر افتادن جان آدمیان امنیت به اولویت نخست همگان تبدیل میشود. فقدان توجه اپوزیسیون برانداز نسبت به این اصل بدیهی موجب بروز اشتباه محاسباتی از سوی ایشان در دوران جنگ شد. نمیتوان خارجنشین بود و از مردم زیر بمباران انتظار تغییر نظام سیاسی را داشت.
همبستگی ایدئولوژیک اگر چه در دوران جنگ با عراق راهگشا بود ولی با تضعیف ایدئولوژی در سالهای بعد باید به همبستگی مدنی تبدیل میشد. متاسفانه تضعیف هدفمند جامعه مدنی در دو دهه گذشته موجب اتمیزه شدن جامعه و بیپناه ماندن ایران در مقابل تهدیدات شده است.
نفوذ نتیجه تداوم شکاف تاریخی ملت - حکومت در ایران است. در این میان عواملی مانند تنگناهای اقتصادی، محدودیت آزادیهای اجتماعی، و ناشنوایی سیستماتیک حکومت نسبت به مطالبات مردم هم به معادله تضعیف حاکمیت/ تقویت ملت دامن زده و آسیبهای ناشی از عملکرد نفوذیها را افزایش دادند.
روایتها اگر با واقعیتها تناسب نداشته باشند با عادی شدن اوضاع به سرعت رنگ باخته و بیاعتمادی به دنبال میآورند. جنگها پیروزی و شکست را در کنار یکدیگر دارند. سیاستمداران باید به موازات بیان پیروزیها از شجاعت اعتراف به شکستها هم برخوردار باشند.
جنگ نشان داد که سیاست، عرصه عدم قطعیت و به غایت پیشبینیناپذیر است، بنابراین بیان اظهارات قطعی درباره امکان جنگ یا مذاکره میتواند صدمات جدی به منافع ملی وارد نماید. در سیاست باید احتمالات را جدی گرفت و از همه ظرفیتها برای دور کردن خطر جنگ بهره جست.
برخورد مسئولانه و میهندوستانه جمعی از زندانیان سیاسی و روشنفکران دور از وطن نشان داد که ایران آینده صرفا از مسیر بازگشت به مردم و جدی گرفتن مشارکت آنان قابل دستیابی است. هیچ گونه سختافزار نظامی نمیتواند با نرم افزاری به نام سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی جامعه برابری کند.
جنگ نشان داد که میهن دوستی پایدار و موثر نه با پمپاژ مقطعی احساسات ملی از رسانه میلی بلکه با شنیدن صدای مردم، افزایش قدرت نهادهای انتخابی، و جلب مشارکت واقعی ایرانیان در عرصه تعیین سرنوشت محقق میشود. از همینرو آزادی زندانیان سیاسی میتواند یک اقدام اعتمادساز در این برهه تلقی شود.
مصون سازی کشور در قبال تهاجمات آینده نه صرفا از مسیر افزودن بر سازوبرگ نظامی بلکه از طریق مشارکت در اقتصاد جهانی امکانپذیر میشود. متاسفانه غفلت از نقش ژئوپلیتیک ایران و اهمیت کریدورهای ارتباطی و اقتصادی در دهههای اخیر موجب محروم ماندن کشور از امتیاز بازدارندگی ناشی از تعریف منافع مشترک اقتصادی ما با شرق و غرب شده است.
نظام رسانهای کشور که در صدا و سیما تجلی یافته بهغایت معیوب، شعارزده، و ناکارآمد است. دستگاهی که حتی در روزهای جنگ نیز اهمیت بازتاب تکثر اجتماعی را درک نمیکند و آغوش خود را به روی نمایندگان همه گرایشهای سیاسی- اجتماعی موجود در جامعه نمیگشاید. ادامه این مسیر میتواند افول جایگاه این رسانه را تسریع نماید.
بزرگترین خطر برای آینده ایران نه عوارض ناشی از جنگ کنونی بلکه تداوم سیاست امنیتیسازی کشور و تعویق برنامه توسعه آن است. به بیان دیگر بازدارندگی واقعی برای کشور تنها از مسیر توسعه پایدار و همهجانبه قابل حصول است که نسبتی وثیق با بازتعریف جایگاه و روابط ایران با قدرتهای جهانی هم دارد.
تلگرام نویسنده
@solati_mehran