ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 24.07.2022, 13:14
کاشتن باد، درو کردن‌ توفان!

جامعه نو

تحریریۀ جامعه نو: اخیراً یکی از خط‌‌دهندگان حکومت که تلاشِ روزانه‌ای برای توجیه اعمال ناخوشایند و ضد ملیِ اجزای عملیاتیِ دارد، گفتنِ عبارتِ «فلسطین ربطی به ایران ندارد» را براندازانه دانسته و مؤمنان را چون «هنوز نتوانسته‌اند براندازی را از قالبِ مسلحانه خارج کنند» سرزنش کرده است. معنیِ حرفش این است که باید بعدازاین مخالفانِ زبانیِ حکومت را نیز برانداز و قابل سرکوب و برانداختن دودمان دانست. کارِ حکومت به‌جایی رسیده که حرف زدن دربارۀ اقداماتش به‌مثابه تکان دادنِ پایه‌های سریر قدرت است. در واقع طرف گفته می‌توان این حکومت را با حرف زدن هم براندازی کرد! حُسنِ چنین اشخاصی این است که به‌سادگی وضعیتِ مردمِ گرفتارِ ایران و رابطۀ حکومت با آن‌ها و طرح‌های سرکوب را لو می‌دهند: سوارِ شماییم و باید گاریِ ما را به‌اجبار بکشید. بعدازاین حرف هم نباشد که شلاقِ براندازی می‌خورید!

داستانِ براندازی دارد به‌جاهای باریک می‌کشد: اگر تا دیروز برانداز لقب برخی مخالفان حکومت در خارج کشور بود، زین پس‌ صفِ براندازان در داخل گسترده‌تر می‌شود و با حسابِ خط‌دهندگان به حکومت، فقط آقای تاج‌زاده برانداز نیست. بعدازاین، بازنشسته‌ها یا کارگران یا معلمان که  شعار «فلسطین رو رها کن ، فکری به حال ما کن» سر می‌دهند، براندازند و باید بر آن‌ها، حد و تنبیهِ براندازیِ «از قالبِ مسلحانه خارج شده» را جاری کرد. این تقاضا نشانۀ احساسِ حکومت از ناتوانی‌اش در کنترلِ مسالمت‌آمیز و بدون خشونتِ تحرکات اجتماعی است.

تصمیم خوفناکی پشت این حرف‌های ساده‌لوحانه است؛ مخالفت با اعمال پر هزینۀ حکومت در ماورای مرزهارا معادلِ براندازی دانستن، از پشت دیواری می‌آید که در آنجا، حافظانِ امنیت و ثباتِ حکومت در پیِ مسیرِ سرکوبِ تظاهرات خیابانیِ اقشار محروم اجتماعی‌اند. این ایده که طرح مسالمت‌آمیز مطالبات معیشتیِ برخی اقشار در نهایت به مطالباتِ سیاسی و حضورِ بیشتر و عام منجر می‌شود و باید راهی برای منع و سرکوب آن پیدا کرد، ریشۀ تمایلِ دستگاه کنترل و سرکوب به انتقال عنوانِ برانداز از خارج به داخل است. نشانه‌های موجود حاکی است این روندی اندیشیده و البته از سر ناچاری و افلاس است.

جریان دیگری که به‌صورت موازی با توسعۀ اطلاقِ اتهامِ براندازی دنبال می‌شود، به خیابان آوردنِ بخش‌هایی از جامعه و قدرتِ مانورِ دادن به آنها و مواجه کردنشان با بخش‌های ناراضی از نظام است. پشت این ایده می‌تواند دو انگیزه باشد‌: یا این‌که قدرت‌نماییِ خیابانیِ حکومت، خیابان‌ها را بدون نیاز به ورود نیروی سرکوب، از مطالبه‌گرانِ معیشتی خالی می‌کند، زن‌ها را به دهۀ ۶۰  برمی‌گرداند، محدود کردنِ سیستمهای اطلاع‌رسانی و ارتباطیِ امروزی را (بدون دردسر) ممکن می‌کند و آرامش گورستانی را برمی‌گرداند؛ یا تصور این است‌ که در یک مواجهۀ گریزناپذیر با ناراضیانی که جان به‌لب و رو به افزایش‌اند، توان سرکوب باید به وجود یک لایۀ توده‌ایِ موافقِ حکومت متکی و توجیهِ حداقلی داشته باشد؛ اما هر دو هدف بدون آینده و ناقص‌اند: کشتی شکسته‌ای را به ساحل امن نمی‌رسانند بلکه او را به گرداب‌های فروکشنده نزدیک‌تر می‌کنند. یک حکومتِ افتاده به ضعف و ترس، حامیان خود را نیز با سرعت از دست می‌دهد و شیبِ دردسرِ جدی‌اش، بيشتر می‌شود.

یکی از نشانه‌های رسیدن به این مرحله، تغییرِ نسبیِ موقعیتِ جامعه و حکومت از نظر سنجیدگی، طمأنینه و عقلانیتِ تحرک است: هر قدر تحرکاتِ صنفیِ اخیر حساب‌شده‌تر، مسالمت‌جوتر و عاقبت‌نگرتر شده، چاره‌جویی‌های حکومت نیز ناسنجیده، تهاجمی و ناکارآمدتر شده است. واقعیتِ طرفه‌ای است که جامعه به تحریکاتِ بوق‌های براندازیِ مقیمِ لندن گوش نمی‌دهد و تحرکِ خود را به فازِ خشونت، درگیری و آتش‌بازی ارتقا نمی‌دهد و حکومت کاملاً بر اساس سناریوهای آن‌ها عمل می‌کند و خشونت را بیشتر می‌کند. آشکار است حکومت قدرتِ تعقلِ دورنگر را با ذهنِ آشفتۀ مبتلا به روزمرگی، تاخت زده است!

برای ما کاری نمی‌ماند جز نصیحتِ مجددِ حکومت به در پیش گرفتنِ طریقِ عقل و شیوۀ مصالحه و مسیر مدارا با جامعه... اگرنه، شوقِ کاشتنِ باد، حکومت را مجبور به درو کردنِ طوفان خواهد کرد!