ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 11.07.2022, 22:53
از چه زمانی دچار انحطاط شدیم؟

مهران صولتی

حدود سی سال پیش و در مراسم گرامی داشت درگذشت آیت الله خمینی، عبدالکریم سروش پرسشی مهم را طرح افکند؛ آیا مسلمانان از زمانی که دین را بد فهمیدند دچار انحطاط شدند، یا از زمانی که دچار انحطاط شدند دین را هم بد فهمیدند؟ این پرسش از آن رو مهم به نظر می‌رسید که تلاش‌های نواندیشان دینی و روشنفکران مذهبی در دوران پیش از انقلاب این گزاره را بدیهی انگاشته بود که؛ “از زمانی که دین را بد فهمیدیم دچار انحطاط و عقب ماندگی شدیم”. فعالیت‌های تئوریک مرتضی مطهری و علی شریعتی هم ناظر به پذیرش این گزاره نظری بود.

مطهری کوشید تا در جایگاه یک مصلح دینی رویکردی پیرایش گرایانه نسبت به اسلام اتخاذ کرده و با زدرون بسیاری از خرافات از دامان آن، خوانشی عقلانی، امروزین و قابل دفاع از آن عرضه نماید. هم چنین شریعتی با تاکید نهادن بر دو پدیده مهم جهان غرب یعنی” رنسانس” و “پروتستانتیسم” تلاش کرد تا این تجربیات را در مقابل خوانش فقهی و روحانی سالار مسلط به کار گرفته و قرائتی رادیکال، پویا و انقلابی از اسلام را ارائه نماید. شریعتی البته “رنسانس” و “پروتستانتیسم” را مشابه تلقی کرده و حتی گاهی به جای هم به کار می‌برد. اما هر چه بود او نیز دغدغه‌ای از جنس مطهری ولی از لون دیگر داشت.

یکی از دلایل این بدفهمی به تفسیر اشتباه از کتاب “اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایه‌داری” اثر ماکس وبر باز می‌گردد که در آن علل پیدایش سرمایه‌داری در اروپای قرون شانزدهم به بعد مورد واکاوی قرار گرفته است. وبر در این اثر میان برداشت خاص معتقدان مذهب کالونیسم از تقدیر خداوند با انباشت سرمایه که لازمه توسعه اقتصادی است همبستگی می‌بیند. برخی اما به خطا تصور کرده‌اند که وبر، کالونیسم را به مثابه علت اصلی پیدایش سرمایه‌داری تلقی کرده است. لذا این دسته از مصلحان دینی در کشورهای اسلامی کوشیده‌اند تا با ارائه خوانشی مدرن از مذهب در شکل‌گیری نوعی توسعه یافتگی در این ممالک موثر باشند.

سروش در آن سخنرانی با این گزاره همراهی کرد که؛  “از زمانی که دچار انحطاط شدیم دین را بد فهمیدیم”. واقعیت هم این است که تفاوت میان اسلام طالبانی در افغانستان با آن چه در بالکان وجود دارد بیش از همه به تفاوت در میزان فقر و فلاکت در مسلمانان این دو منطقه باز می‌گردد. توسعه اقتصادی از آن جا که زمینه‌های افزایش سواد، فربه‌شدن طبقه متوسط، رشد اشتغال و افزایش حضور اجتماعی زنان را فراهم می‌آورد باعث شکوفایی جامعه می‌شود. دانش هرمنوتیک نیز نشان می‌دهد که چگونه ذهنیت پیشینی باعث رجوع متفاوت افراد به متون می‌شود. به این معنا که خوانش شما از دین کاملا با آن چه در ذهنیت و عینیت مرتبط با شما می‌گذرد پیوند دارد.

نکته پایانی: اگر ایرانیان خواستار خروج از انحطاطی هستند که اکنون به آن دچار شده‌اند باید بیش از صرف توان در ارائه خوانش‌های نواندیشانه و مترقی از اسلام به فکر تحول در شرایط عینی کشور با هدف حرکت به سوی جامعه‌ای توسعه یافته، برابر و انسانی تر باشند. افزایش فقر و فلاکت فضا را بر رونق قرائت‌های خرافی، تبعیض آمیز و انزواجویانه می‌گشاید و تجربه دهه پیش در ایران که از یک سو توام با بحران تحریم و معیشت، و از سوی دیگر همراه با رونق خوانش‌های تقدیر گرایانه از اسلام و تسلیم شدن به وضع موجود بود به خوبی می‌تواند ارتباط میان این دو مولفه را نمایان می‌سازد.