ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 09.06.2022, 15:23
سخنی سرراست با شاهزاده رضا پهلوی

آرش پژوهنده

بسیاری از تحلیل گران سیاسی آخرین مصاحبه تلویزیونی شاهزاده رضا پهلوی و آخرین سخنرانی سید ‏علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی را به منزله یک تقابل و هماوردی بسیار جدی در مقابل یکدیگر ‏تلقی کرده و اینگونه استنباط کرده‌اند که پیام اخطار شاهزاده رضا پهلوی و طرفدارانش به گوش حریف ‏رسیده و او را وادار به واکنش کرده است. کژتابی رهبر جمهوری اسلامی در نقل تاریخ انقلاب فرانسه ‏و فرجام آن می‌تواند نشان دهنده دست پاچگی و اضطراب درونی او در برابر پدیده بازگشت به گذشته ‏باشد.

سر دادن شعارهایی نظیر “رضا شاه روحت شاد” و “ای شاه ایران برگرد به ایران” از اعتراضات ۹۶ ‏تا کنون این گمانه را در اذهان عمومی تقویت کرده است که آخرین بازمانده سلطنت پهلوی بیشترین ‏شانس را برای کسب قدرت بعد از سرنگونی احتمالی رژیم حاکم دارا می‌باشد و بی جهت نیست که ‏اکثر شبکه‌های سیاسی فارسی زبان قاب تصویر خود را روی شاهزاده رضا پهلوی قفل کرده‌اند.

با این حال منتقدین شاهزاده رضا پهلوی کم نیستند. هر چند شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای حجم ‏مخالفت‌ها و انتقادها علیه ایشان را بازتاب نمی‌دهند اما شبکه‌های اجتماعی مجازی به عرصه گفتگو‌های نسبتا پرتنش میان موافقان و مخالفان ایشان مبدل شده است.

بسیاری از منتقدان ایشان بی اعتنا به سخنان او مبنی بر برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان ‏قانون اساسی مبتنی بر رای و خواست مردم معتقدند که او می‌خواهد بر موج نارضایتی‌ها سوار شده و ‏دوباره به کاخ سلطنتی پدرش بازگردد. در این میان برخی از منتقدان هم معتقد هستند که رضا پهلوی ‏از شگردهای خمینی در سال ۵۷ برای بازگشت به قدرت کپی برداری می‌کند.

نگارنده این متن به رغم سال‌ها حمایت (شخصی) از جبهه اصلاح طلبان و همچنین تحول طلبان بی آن ‏که دغدغه و نگرانی از جانب بازتولید سلطنت و جایگزینی نوعی دیکتاتوری سفید به جای دیکتاتوری ‏سیاه داشته باشد از سال‌ها پیش به رضا پهلوی به عنوان یک آلترناتیو مناسب برای جمهوری اسلامی ‏نگاه کرده و پیوسته گوشه چشمی به فعالیت‌ها و روند تحولات فکری و تغییر مواضع جناب پهلوی ‏داشته است. گوشه چشمی که به مرور زمان با شک و تردید مواجه شد.

شاید در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود که برای اولین بار از زبان جناب پهلوی در باره ‏ضرورت ایجاد شورایی متشکل از احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی مختلف با عقاید و سلائق ‏گوناگون و فارغ از اختلاف‌ها و یا سوابق سیاسی شنیدم. در آن روزگار که امکان ایجاد اتحادی منسجم ‏میان گروه‌های سیاسی ناراضی دور از ذهن می‌نمود سخنان ایشان امیدوار کننده به نظر می‌رسید. او ‏در آن گفتگوی تلویزیونی اضافه کرد که بعد از تشکیل چنین شورایی خود از فعالیت سیاسی کناره ‏گیری کرده و تمام امور را به دست آن شورا می‌سپارد تا شائبه قدرت طلبی و اعمال نفوذ و میل ‏بازگشت به سلطنت از میان برود. و در نهایت آن که وی به دنبال احیا سلطنت نیست و فقط قصد دارد ‏شرایطی برای برگزاری رفراندوم تعیین حکومت و انتخابات مجلس موسسان قانون اساسی را دارد تا ‏مردم ایران خود نوع حکومت آینده خود را تعیین نمایند.

ایشان از آن زمان تا کنون بارها اعلام کرده ‏است که نه می‌خواهد یک رهبر سیاسی باشد و نه نماینده سلطنت طلبان. بلکه تنها تلاش میکند نهاد ‏سلطنت را به عنوان یکی ازامکاناتی که پیش روی مردم ایران قرار دارد حفظ کند تا در صورت لزوم ‏و در صورت تمایل خود مردم این نهاد دوباره احیا شده و اداره امور را دردست بگیرد. و در صورت ‏عدم تمایل مردم به احیا سلطنت فقط تلاش میکند که امکان برگزاری یک رفراندوم قانون اساسی در ‏ایران را فراهم کند تا مردم نوع حکومت آینده خود را آزادانه انتخاب بکنند.

‏ سخنان متین شاهزاده ازاو چهره مردی معقول، اهل تعامل و گفتگو، روشن بین و دموکراسی خواه ‏ارائه میداد. چهره‌ای که تا لحظه نگارش این مقاله همچنان ظاهر خود را حفظ کرده و شخصیتی ‏متمایز از بسیاری از طرفداران نظام پادشاهی ارائه می‌دهد. اما حوادثی که در ادامه توضیح داده ‏خواهد شد نشان می‌دهد که در مقام عمل با شخصیتی کاملا متفاوت موجه هستیم. شخصیتی نه ‏همچون رهبر انقلاب ۵۷ خدعه گر و موج سوار بلکه عملا مذبذب و پراز نوسانات فکری به نظر می‌‏رسد.

چهار سال پس از وقایع سال ۱۳۸۸ بالاخره شورای ملی ایران با حضور شاهزاده رضا پهلوی و با ‏جمعی از گروه‌ها و تشکل‌های مختلف و با سلائق و علائق گوناگون اعلام موجودیت کرد. در این ‏شورا برخی افراد با گرایش به سلطنت مشروطه و برخی دیگر با گرایش به جمهوری خواهی حضور ‏داشتند. حتی برخی افراد با سابقه همکاری با اصلاح طلبان، جنبش سبز و حتی جمعی از سفرای سابق ‏جمهوری اسلامی ایران در کشورهای اروپایی و یا جمعیت‌هایی با گرایشات قوم گرایانه حضور داشتند. با اینحال از سایر گروه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همچون جبهه ملی، نئومارکسیست‌ها، ‏نواندیشان دینی و... در این جمع خبری نبود و چندان هم از جانب آنها مورد استقبال قرار نگرفت.

رضا پهلوی اعلام کرد که به درخواست اعضا شورا به طور موقت در ساختار این شورا حضور خواهد ‏داشت تا زمینه ساز اتحاد و انسجام اعضا شورای نو بنیاد شود.

‏ پیش از آن جمعی از منتقدان جمهوری اسلامی به پیشتازی اسماعیل نوری علا کنفرانسی تحت عنوان ‏‏”جنبش سکولار دموکراسی ایران” برگزار کرده بودند. دبیر خانه این کنفرانس از افراد مختلفی از ‏جمله بنی صدر و شاهزاده رضا پهلوی و همچنین جمع کثیری از جمهوری خواهان و مشروطه خواهان ‏برای شرکت در آن دعوت به عمل آورده بودند. دعوتی که از سوی بسیاری از مدعیان ازادی و نجات ‏میهن از جمله دو شخص نام برده رد و به ارسال یک پیام کتبی اکتفا شد.

هر چند سویه‌های جمهوری خواهی در مشارکت کنندگان این کنفرانس قوی تر بود اما با ورود رضا ‏پهلوی به عرصه فعالیت عملی و تشکیلاتی اکثر نگاه‌ها به سمت او متمایل شد و حتی بسیاری از گروه‌ها و چهره‌های سرشناس جمهوری خواه خارج از کشور به سمت او متمایل شدند. جوانان پرشور ‏ایران در آبان ماه سال‌های ۹۵ و ۹۶ در تجمعی به مناسبت روز بزرگداشت کورش هخامنشی در ‏پاسارگاد نام او را فریاد زده و خواهان بازگشت نظام سلطنتی به ایران شدند. جوانانی که به دلیل شعار ‏‏”ما همه آریایی هستیم، عرب نمی‌پرستیم” مورد نکوهش مخدوم خود واقع شده و بابت سر دادن ‏شعارهایی با مضامین نژاد پرستانه از جانب شاهزاده رضا پهلوی مورد سرزنش قرار گرفتند.

پس از چندی در تجمعات اعتراضی دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ شعار “رضا شاه روحت شاد” و “ای شاه ‏ایران برگرد به ایران” در فضای سیاسی ایران طنین افکن شد اما نام رضا پهلوی در این تجمعات کمتر ‏شنیده می‌شد. در تفسیر شعار “رضا شاه روحت شاد” تا به حال دعاوی گوناگونی مطرح شده است. به ‏نظر می‌رسد که تمایل مردم به طرح چنین شعاری بیشتر جنبه نمادین و آرزو اندیشانه داشته و بیش از ‏آن که به منظور حمایت از شخص خاصی که حامل “ژن رضا شاهی” است متوجه یک شخصیت ‏آرمانی است که واجد “جنم رضا شاهی” می‌باشد. به این معنا که مردم خواهان به قدرت رسیدن ‏شخصی هستند که در قاطعیت، میهن دوستی و توسعه طلبی همچون رضا شاه عمل کند. اما این بدان ‏معنا نیست که الزاما صفات یاد شده در بازماندگان او یافت می‌شود. این تمایز دقیقا نقطه تلاقی اختلاف ‏نظر‌ها و اختلاف سلیقه‌ها و در عین حال نقطه ثقل مقاله‌ای است که پیش روی خوانندگان محترم قرار ‏دارد.

همانگونه که پیش از این نوشته شد نگارنده نه تنها هیچ گونه نگرانی ازبابت ایجاد نوعی دیکتاتوری ‏سفید به جای دیکتاتوری سیاه ندارد بلکه قلبا آرزو میکند که‌ای کاش نماینده‌ای شایسته برای جانشینی ‏رضا شاه پیدا شود. اما افسوس و صد افسوس که به نظر می‌رسد چنین جنمی نه در وجود خلف خونی ‏آن مرد تاریخی دیده می‌شود و نه در دیگران. شاید بتوان گفت تنها کسی که می‌توانست چنین نقشی را ‏ایفا کند شادروان اردشیر زاهدی بود که تا پایان عمر طرفدار نظام دیکتاتوری باقی ماند و روی خوشی ‏به دموکراسی نشان نداد.

متاسفانه هر چه آتش پهلوی خواهی و پهلوی پرستی در داخل کشور شعله ور تر شد تزلزل مواضع و ‏نوسانات فکری جانشین رضا شاه بیشتر خودنمایی کرد. رضا پهلوی بعد از خروج از شورای ملی ‏ایران دیگر هیچ اسمی از شورای خود نهاد خود بر زبان نیاورد. شورایی که قرار بود بعد از دستیابی ‏به اتحاد و انسجام بی آن که نیازمند حضور شاهزاده باشد رسما و عملا هدایت جریان اپوزیسیون تعامل ‏جوی خارج از کشور را در دست بگیرد و حلقه واسط میان گروه‌ها و جمعیت‌های سیاسی مختلف با ‏سلائق و علائق گوناگون باشد. رضا پهلوی مدعی شده بود که قصد ندارد نقش رهبر را برای جنبش ‏اعتراضی مردم ایفا بکند. ادعایی که همچنان به بهانه‌های مختلف آن را تکرار میکند. قرار بود که ‏شاهزاده رضا پهلوی بعد از تشکیل شورای ملی ایران کنار بنشیند و تمام کارها و اداره امور به دست ‏شورای ملی انجام شود.

‏ این در حالی است که لااقل طی پنج سال گذشته جناب شاهزاده در هر شرایط و در هر فرصتی با ‏برگزاری مصاحبه‌های یک طرفه و با حضور افرادی دستچین از خود رونمایی کرده و هیچ نامی از ‏‏”شورای ملی ایران” بر زبان نمی‌آورد. و از طرف دیگر هیچ رزومه و کارنامه قابل قبولی هم از ‏جانب شورای مذکور دیده نمی‌شود.

وی پس از شعله ور شدن آتش اعتراضات مردمی دو پروژه دیگربه نام‌های ققنوس و ایران نوین را بی ‏آن که شورای ملی ایران در آن نقش و یا لااقل حضوری داشته باشد کلید زد که هر دو پروژه پس از ‏مدتی به سرنوشت همان پروژه اول یعنی شورای ملی ایران دچار شدند. چنین به نظر می‌رسد که ‏شاهزاده همچون کودکان هراز گاهی هوس اسباب بازی جدیدی به سرش می‌زند و پس از چندی که ‏دلش از آن اسباب بازی سرد شد آن را به سویی رها کرده و دیگر حتی نامش را هم به زبان نمی‌آورد.

البته علت ناکامی پروژه‌های نامبرده را نمی‌توان تماما بر عهده موسس آنها گذاشت. به نظر می‌رسد ‏عادت غالب و مرسوم ایرانیان چه در داخل و چه خارج از کشور در فشل شدن طرح‌ها و برنامه‌ها ‏نقش موثرتری دارند. میل به تک روی و عدم تفاهم سازمانی یکی از بیماری‌های روانی و اجتماعی ‏جامعه ایران است. با اینحال عدم پایبندی شخص رضا پهلوی به عهد خود مبنی برکناره گیری از ‏تصمیم گیری‌ها و واگذار کردن آن به شورا از اشتباهات ایشان است.

این تذبذب و بلاتکلیفی در باب مسئله رهبری به حدی است که نه اجازه می‌دهد مسئولیت شکست ‏پروژه‌های سیاسی مستقیما متوجه شخص خود ایشان باشد و نه امکان تشکیل شورای رهبری را فراهم می‌سازد. ادعای پرهیز از پذیرفتن مسئولیت رهبری و اتخاذ موضع فراجناحی و فرامسلکی عملا با ‏رونمایی گاه به گاه ایشان از پروژه‌های خودساخته و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های یکسویه با حضور ‏مخاطبانی دستچین شده در تضاد است. به نظر می‌رسد که جناب شاهزاده به رغم سخنان متین و زیبای ‏خود قادر به گفتگو و تعامل با منتقدان و رقبای سیاسی خود نیست. سایه محبوبیت خاندانی چنان بر گرده ‏تنی چند از کارشناسان برجسته دانشگاهی سنگینی میکند که بنا به ملاحظات سیاسی و مصلحت نگری‌ها تمایلی به صراحت بیان و پرده افکنی از پشت پرده مناسبات خود با شاهزاده نشان نمی‌دهند.

علاوه بر سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و افتتاح پروژه‌های گوناگون مداخلات ایشان در تصمیم گیری‌ها و ‏خط مشی‌های سیاسی نیز از جمله مواردی است که با دعاوی فوق مغایرت دارد. از جمله این موارد می‌توان به ترسیم خط قرمز بسیار پررنگ برای ممانعت از ورود آن دسته از فعالان سیاسی که مدتی ‏با جمهوری اسلامی همکاری داشته و یا در انقلاب ۵۷ حضور داشته‌اند و همچنین مخالفت با طرح ‏دولت موقت در تبعید اشاره کرد.

به عنوان مثال شخصی مثل آقای اسماعیل نوری علا که در سال‌های آغازین انقلاب عضو کانون ‏نویسندگان بوده و برخی ازاعلامیه‌های انقلابی را امضا کرده است به رغم آن که پیش از تشکیل ‏شورای ملی ایران توانست در ایجاد جنبشی برای ایجاد وحدت و انسجام میان گروه‌ها و شخصیت‌های ‏مخالف نظام درخارج از کشور موفق عمل کند از امکان حضور در مجامع تصمیم گیرنده و یا جلسات ‏شورایی محروم می‌شود و نهایتا جایگاهش در حد مهره‌ای برای برگزاری و هماهنگی پروژه‌ای ‏همچون ققنوس فروکاسته می‌شود.

این در حالی است که بسیاری از گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی از جمله برخی چپی‌های تجدید نظر ‏طلب، اصلاح طلبان و تحول طلبان جدا شده از حکومت، اعضا جبهه ملی و همچنین اعضا سابق ‏کانون نویسندگان به لحاظ دانش و تجربه سیاسی از ظرفیت‌ها، پتانسیل و نفوذ بسیار بالایی در جامعه ‏برخوردار بوده و هر یک قادر به جذب گروه‌های مختلفی از اقشار مردم و خصوصا جوانان می‌باشند.

هیچ معلوم نیست که آیا این خط قرمز مستقیما توسط خود ایشان ترسیم شده و یا توسط یک شورای ‏راهبردی همچون شورای ملی ایران؟ اگر جناب پهلوی نمی‌خواهد نقش رهبری را ایفا نماید پس این ‏قبیل قانون گذاری‌ها و خودنمایی‌ها به چه معناست؟ کسی که نمی‌خواهد نقش رهبری را بر عهده ‏بگیرد چرا باید برای مخالفت با ورود برخی افراد و یا تشکیل دولت موقت در تبعید قانون وضع کند؟

یا وقتی ایشان می‌گوید : “من نگران آینده ایران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی نیستم، چرا که ‏آلترناتیو جمهور اسلامی خود مردم هستند” (نقل به مضمون) باید از ایشان بپرسیم این اظهار نظر ‏سطحی و عوامانه و غیر کارشناسی آیا از جایگاه یک رهبر سیاسی صادر شده است یا از جایگاه یک ‏تحلیل گر و فعال سیاسی (فارغ از نسبتی که با نهاد سلطنت دارد) مانند بقیه فعالان سیاسی؟

اگراین قبیل تصمیمات و تحلیل‌ها از ذهن خود ایشان تراوش کرده است چه نسبتی با ادعای فراجناحی، فرامسلکی و عدم تمایل به پذیرش مسئولیت رهبری دارد؟ و اگر این تصمیمات توسط یک شورای ‏راهبردی همچون شورای ملی ایران گرفته شده چرا توسط نماینده رسمی و یا سخنگوی همان شورای ‏راهبردی به طور رسمی اعلام نمی‌شود؟ آیا جناب پهلوی عضو یک شورای راهبردی و تصمیم ‏گیرنده است؟ آیا ایشان سخنگو و یا عضو هیئت رئیسه آن شورا هستند؟ آیا این شورا همان شورای ‏ملی ایران است؟ مگر ایشان در سال ۹۶ از شورای ملی ایران خارج نشد؟ پس برای چه کسی قانون ‏گذاری میکند؟ آیا جناب رضا پهلوی بعد از دی ماه ۹۶ که نام پدر بزرگ خود را از زبان برخی از ‏معترضین شنیده است یکباره به فکر طرح چنین دعاوی جدیدی افتاده است؟ اگر ایشان عضو هیچ ‏شورایی نیستند پس این قوانین و تصمیمات از کجا صادر شده است؟ مگر قرار نبود ایشان از شورا ‏کناره گیری کرده و در کارها مداخله ننمایند؟ کسی که نمی‌خواهد “رهبری” کند چرا باید قانون وضع ‏کند؟ یا با طرحی موافقت و یا مخالفت بکند؟

وقتی ایشان اعلام میکند که نه می‌خواهد “رهبر سیاسی ‏‏” باشد و نه می‌خواهد “نماینده سلطنت طلبان” باشد پس چرا چپ و راست از خودش رونمایی کرده و ‏اقدام به مصاحبه و سخنرانی می‌کند؟ کسی که نمی‌خواهد رهبری بکند و خودش را نماینده سلطنت ‏طلبان نمی‌داند هدفش از صدور این همه بیانیه و تاسیس پروژه و ملاقات و مذاکره با شخصیت‌های ‏سیاسی کشورهای مختلف از جمله نمایندگان مجلس آمریکا چیست؟ کاملا طبیعی است وقتی کسی که ‏دعوی رهبری سیاسی و نمایندگی جناحی ندارد بیش از حد مورد توجه رسانه‌ها، خبرنگاران و استقبال ‏هواداران خود قرار میگیرد آگاهانه یا نا آگاهانه اذهان منتقدین خود را به یاد دعاوی و جایگاه خمینی در ‏انقلاب ۵۷ می‌اندازد؟

اگر شما شورای ملی ایران را تاسیس کردید که نقش مدیریت و رهبری مردم در دوران گذار را بر ‏عهده بگیرد آیا بهتر نیست که همه کارها را به همان شورا واگذار کنید وخود کنار بنشینید؟ آیا بهتر ‏نیست به جای این همه مصاحبه و سخنرانی و صدور بیانیه طرفداران، منتقدان و رسانه‌ها را به سمت ‏شورای ملی ایران هدایت بکنید؟

و اگر در تشریح جایگاه خود به عنوان تنها شاهزاده قسم خورده به قانون اساسی مشروطه که نه می‌‏خواهد رهبری بکند و نه خود را نماینده سلطنت طلبان می‌داند با مشکلاتی مواجه هستید این اشکال در ‏کجاست؟ آیا اشکال در ضعف بیان خود شماست؟ و یا در عدم توجه و سوتفاهم طرفداران، منتقدان و ‏رسانه‌ها؟

در پایان نگارنده لازم به ذکر می‌داند که به رغم انتقاد‌های صریح خود نسبت به عملکرد چند ساله ‏اخیر شاهزاده رضا پهلوی هیچگونه مخالفتی با امکان تشکیل نظام سلطنتی مشروطه بر اساس رای ‏مردم و هرگونه فعالیت دموکراتیک سیاسی شخص شاهزاده رضا پهلوی نداشته و اعلام می‌دارد که به ‏رغم تمایل شخصی به برقراری حکومت جمهوری در صورت ایجاد حکومت پادشاهی با رای مردم ‏حاضر به تمکین و اطاعت از قوانین موضوعه به شرط رعایت قواعد دموکراتیک می‌باشد. اساسا با ‏توجه به شرایط فعلی، شکست جمهوری اسلامی ایران و رهایی مردم ایران از قید اسارت هیچ راه حلی ‏بهتر از اتحاد میان گروه‌های سیاسی مختلف از جمله مشروطه خواهان و جمهوری خواهان و توافق بر ‏سر تشکیل یک مجلس موسسان قانون اساسی وجود ندارد اما به نظر می‌رسد تا زمانی که جناب ‏شاهزاده رضا پهلوی بر تضادها، تناقض‌ها و ابهام‌های گفتاری و رفتاری خود غلبه نکنند جبهه ‏اپوزیسیون خارج از کشور قادر به سازماندهی و اتحاد نخواهد بود و در نهایت این نکته را هم باید در ‏نظر داشته باشند که جمهوری خواهان اصیل طبیعتا حاضر نیستند که برای تشکیل حکومت مورد نظر ‏خود منت تنها بازمانده سلطنت ۲۵۰۰ ساله را به گردن خود تحمل بکنند. بنابر این بهتر است که جناب ‏پهلوی با اصلاح موانع رفتاری و گفتاری امکان تشکیل هر چه زودتر یک شورای رهبری مرضی ‏الطرفین را فراهم کرده و به این غائله ۴۳ ساله پایان دهند.‏