ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 02.10.2021, 23:57
آیا سیاست خارجی بایدن در حال شکست است؟

استفان والت

(پروفسور استفان والت، استاد روابط بین‌الملل هاروارد است)
(منبع: فارین پالیسی / ترجمه: بنیاد همکاری امنیت بین‌الملل تهران)

به‌رغم آنکه سیاست خارجی جو بایدن، رییس‌جمهور ایالات متحده امریکا در ۹ ماه گذشته، دستاوردهایی داشته، اما جنبه‌های مشخصی از عملکرد او نگران‌کننده است و موجب شده که شمار قابل توجهی از ناظران، مقایسه‌های ناخوشایندی میان عملکرد او با کردار رییس‌جمهوری نامحترم پیش از او (دونالد ترامپ) صورت دهند.

۱- گفت‌وگوها با ایران به جایی نرسید، به دلیل بدگمانی دوجانبه، گزندگی ایران و نیز عدم جسارت کافی دولت امریکا. اکنون هم امن‌ترین شرط‌بندی این است که بگوییم توافق تازه‌ای در راه نخواهد بود. در واقع به نظر می‌رسد که بایدن هم نسخه «فشار حداکثری» خودش را اجرا کرد، راهبردی که بارها امتحان شده و هرگز هم کارایی نداشته است.

۲- درباره عقب‌نشینی از افغانستان، انتقاد چندانی ندارم اما از یک تیم حرفه‌ای و پیچیده همچون تیم بایدن انتظار می‌رفت که کارش را بهتر انجام می‌داد و ضمن آرام کردن نگرانی‌های متحدان، به یک عقب‌نشینی معقول و کاملا قابل پیش‌بینی دست می‌زد.

۳- مشارکت آوکاس AUKUS (پیمان امنیتی امریکا، بریتانیا و استرالیا) هم به خودی خود می‌تواند یک گام مهم برای حفظ یک موازنه دلخواه قدرت در منطقه هند و پاسیفیک باشد، اما آیا واقعا ضرورت داشته که فرانسه در این فرآیند این‌گونه نادیده گرفته شود؟ این واقعا یک نمونه روشن از بدعملی بود.

۴- دوران تک‌قطبی به سر رسیده و ما اکنون در یک جهان چندقطبی بی‌تعادل زندگی می‌کنیم. همان‌گونه که نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل، دیر زمانی است دریافته‌اند، روابط میان قدرت‌های مهم در یک جهان چندقطبی، ذاتا پیچیده‌تر و اضطراری‌تر است و مدیریت آن دشوارتر. رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با امریکا قائل هستند اما منافع‌شان در روابط با روسیه و چین را هم فراموش نمی‌کنند. موضع نسبتا چندپهلوی آلمان امروز، نمونه خوبی است. برلین از یک سوی، پایبندی محکمی به ناتو دارد و رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با امریکا قائل هستند. اما در روی دیگر سکه، برلین از صف‌آرایی پشت سر امریکا و در برابر روسیه و چین خودداری می‌کند، چراکه ساخت خط لوله نورد استریم ۲ با روسیه و حفظ بازار صادراتی‌اش در چین، منافع ملی ویژه‌ای برای آلمان به شمار می‌روند.

پویش‌های مشابهی را هم در کشورهایی همچون ترکیه و هندوستان می‌توان شاهد بود. اگرچه هر یک از اینها، با امریکا نگرانی‌های مشترک راهبردی‌ای دارند، اما هر دوی آنها هم از خرید سلاح روسی خشنودند و بهتر می‌بینند که همه تخم‌مرغ‌های‌شان را در یک سبد قرار ندهند. وجود چندین قدرت بزرگ، گزینه‌های بیشتری به دیگر کشورها می‌دهد تا توانایی چانه‌زنی‌شان را افزایش داده یا در برابر فشارهای امریکا بایستند همان‌طور که هم ونزوئلا و هم ایران نشان دادند. کشورهایی که نمی‌خواهند متکی به کمک امریکا یا بانک جهانی باشند، همیشه می‌توانند روی آنچه مسکو یا پکن می‌توانند فراهم آورند، حساب باز کنند.

۵- چالش دیگر از مشکلاتی سرچشمه می‌گیرد که از رقابت سنتی قدرت‌های بزرگ به ارث رسیده و نمی‌توان آنها را بدون همکاری گسترده در سپهر کنونی ژئوپولیتیک چاره کرد. دگرش‌های آب و هوایی، نمونه برجسته‌ای در این زمینه است و می‌توان واکنش به همه‌گیری، مدیریت اقتصاد کلان جهانی یا تروریسم بین‌المللی را هم به آن افزود.

۶- شاید بایدن سیاست خارجی واقع بینانه‌تری نسبت به بیل کلینتون، جرج دبلیو بوش یا حتی باراک اوباما داشته باشد، اما سنگ‌های بزرگ برمی‌دارد. او به جنگ صلیبی بی‌حاصل امریکا در افغانستان پایان داد و ظاهرا به دنبال آن نیست که خاورمیانه را (به زور) تنظیم کند، اما سنگ سنگین‌تری را در منطقه هند و پاسیفیک بر می‌دارد؛ می‌خواهد ناتو را زنده کند، مشکل آب و هوا را چاره کند، دموکراسی‌های جهان را علیه خودکامگی بسیج کند و برنامه مدنی بلندپروازانه‌ای را در خانه به جریان اندازد که لاجرم بر پیوندهای اقتصادی امریکا با بقیه جهان تاثیر می‌گذارد. اضافه کنید که آنتونی بلینکن وزیر خارجه بایدن هم گفته که حقوق بشر در کانون سیاست خارجی امریکاست.

۷- یک مشکل دیگر هم این است که درهای سامانه سیاسی امریکا، به شکل چشم‌گیری روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی‌گران خانگی و خارجی، گروه‌های دارای منافع ویژه یا بات‌های رسانه اجتماعی که هر کدام‌شان تلاش دارد سیاست خارجی امریکا را به مسیری ببرد که علایق خودش را تامین می‌کند. به این مشکل، اضافه کنید عملکرد دولت امریکا را در واگذاری بیش از سی درصد از همه پست‌های سفارتخانه‌هایش به اسپانسرهای بزرگ کارزارهای انتخاباتی و نه به دیپلمات‌های حرفه‌ای آموزش دیده. این است که تنها می‌توان عملکردی حداقلی را انتظار داشت.

با همه اینها، هنوز هم سرجمع باید گفت با دولتی در امریکا طرف هستیم که تلاش دارد به درستی کار کند و نه اینکه همزمان در چندین گمراهه سیر کند. پس باید به آنها فرصت داد تا توانایی‌شان را نشان دهند. اگر این تیم، اولویت‌بندی روشن‌تری داشته باشد و تلاش نکند که بار بیش از حد سنگینی بردارد، بخشی از انرژی‌اش را می‌تواند برای برخورد با رخدادهای غافلگیرکننده‌ای حفظ کند که برای هر دولتی پیش می‌آید. به هر حال، در سیاست خارجی، مثل برخی زمینه‌های دیگر، اگر تلاش کنیم که بار سبک‌تری را ‌برداریم، می‌توانیم دستاورد بیشتری داشته باشیم.