ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 08.09.2021, 20:27
بیراهه‌ای به نام “سند تحول بنیادین” در نظام آموزشی

ناهید حسینی

نهاد آموزش و پرورش همواره از مهمترین نهادهای توسعه پایدار در یک کشور محسوب می‌شود و برای آنکه سیستم آموزشی ‏موفق عمل کند، داشتن یک برنامه مدون و به‌روز شده از نیازهای اساسی آن است.‏‎ ‎جمهوری اسلامی در طول چهار دهه ‏گذشته، در مدارس و دانشگاه‌ها به دنبال تهی کردن مضمون و محتوای درسی-آموزشی، در خلاف جهت استانداردهای ‏جهانی، بوده است. در سال‌های گذشته رشته علوم انسانی از مضامین و مفاهیم علمی معاصر تهی گشته و به‌جای آن واحدهای دروس ‏اسلامی گذاشته شد و در ادامه این سیاست، امسال رشته های هنر و زبان‌های خارجی و باستان‌شناسی را حذف و یا محدود ‏کردند. از طرف دیگر مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی آموزش عالی از ایجاد ده رشته تحصیلی جدید “مطالعات اسلام معاصر” و ‏‏”غرب‌شناسی انتقادی” خبر داد.‏

سیستم آموزشی ایران با عملی کردن سند تحول بنیادین، یعنی یک سند ایدیولوژیک فاقد هر گونه اعتبار آموزشی نوین، هر ‏روز بیشتر سیر قهقرایی طی می‌کند. سند تحول بنیادین در مقابل سند ۲۰۳۰ یونسکو قرار داده شد، تا مسئولین نتوانند ‏از محتوای پیشرفته آن در برنامه آموزشی استفاده کنند. ویژگی مهم سند تحول بنیادین، نگاه ایدیولوژیک آن به امر آموزش ‏است که باید در مرکز توجه مدرسه و خانواده قرار بگیرد. یعنی به‌جای آنکه دانش‌آموز، آزاد اندیشی را بیاموزد و برای تفکر ‏و اندیشه پویا آموزش یابد، باید دستورات بالا را بپذیرد. سند تحول بنیادین، دانش‌آموز را از طرح پرسش دور و یادگیری ‏تک منبعی را تشویق می‌کند، در حالی که آموزش نوین، منابع متفاوتی را در اختیار دانش آموزان قرار می‌دهد تا دارای افکار ‏یک بعدی نشوند.

در محیط آموزشی مورد نظر سند بنیادین، کودک به عنوان یک ابژه (‏object‏) مورد نظر است و به جای اینکه خود تصمیم ‏بگیرند، دیگران برای آنها تصمیم می‌گیرند. در حالی که در آموزش نوین جهانی، خود کودک حق انتخاب در یادگیری دارد. ‏به‌طور مثال در مدارس فنلاند، هر روز صبح از دانش‌آموز سوال می‌شود که آن روز گره ذهنی‌اش چی بوده و چه موضوعی ‏را می‌خواهد یاد بگیرد. وقتی در یک سیستم آموزشی کودکان حق ارائه نظر نداشته باشند و نتوانند سوال بپرسند و گره ذهنی ‏خود را به چالش بکشند، یعنی تولید فاجعه و نابه‌هنجاری در رشد ذهنی کودکان. سند تحول بنیادین، اختیار گفتار و کردار را از ‏معلم و شاگرد می‌گیرد. به‌طور قطعی بین کسی که خود می‌اندیشد با آن کسی که مجبورش می‌کنند چگونه بیندیشد تفاوت ‏بنیادین وجود دارد.‏

آموزش دانشگاهی باید بر اساس اندیشه و گفت‌وگو و نقد پایه‌ریزی شود. اگر دروسی مثل فلسفه، ادبیات و هنر بخشی از ‏آموزش نباشد، جایی برای گفت‌وگو باقی نمی‌ماند و این هدفی است که در سند تحول بنیادین از مهد کودک تا دبیرستان و ‏دانشگاه دنبال می‌شود. معلمین و والدینی که متوجه این مسئله هستند با نگاه ایدیولوژیک سند مخالفت دارند، عدم علاقه دانش ‏آموزان در رفتن به مدرسه، به‌همین علت است که دانش آموز رابطه‌ای بین نیاز خود و متون درسی نمی‌بیند.

علاوه براین، حاکمیت با خصوصی کردن آموزش، نه تنها به بی‌عدالتی آموزشی را بین اقشار فقیر و دارا دامن می‌زند، بلکه ‏تبعیض‌های چندگانه را در حق اقلیت‌های اتنیکی ایران، عمیقا گسترش می‌دهد. در نتیجه هر سال ما شاهد سقوط فرهنگی و ‏آموزشی بیشتر در نهادهای آموزشی کشور هستیم.

مسئولین، هرگز به آینده جوانان برای دستیابی به دانش اهمیت نمی‌دهند. به همین دلیل شرایطی بوجود ‏آورده‌اند که هر ساله بر تعداد فرار مغزها افزوده می‌شود، و یا اساتید مسئول دانشگاهی مثل دکتر بیژن عبدالکریمی به علت ‏انتقاد مسئولانه اخراج می‌شوند، آموزگاران منتقدی مثل آقای سپهری، فاطمه سپهری، هاشم ‏خواستار، جواد لعل محمدی و عباس شاهرودی و... بازداشت و زندانی می‌شوند.‏

امسال طبق گزارشات رسانه‌ها، ۵۲ درصد از قبول شدگان کنکور، تمایلی برای انتخاب رشته نداشته‌اند، دلایل آن می‌تواند پایین ‏بودن کیفیت آموزشی، مشکلات مالی خانواده‌ها و همینطور عدم تطابق امر تحصیل با بازار کار باشد. به‌طور مثال اگر ‏قرار باشد کسی بعد از گذراندن تحصیلات عالی از روی ناچاری راننده تاکسی شود، دیگر چه نیازی به گرفتن مدرک ‏دانشگاهی دارد؟ میزان بیکاری در میان جوانان و نا امیدی و نداشتن انگیزه از عوامل دیگری است که باعث می‌شود جوانان ‏به تحصیل در دانشگاه‌ها علاقمند نباشد و البته شرایط کرونا و آموزش از راه دور و نبودن امکانات اینترنتی نیز بر مشکلات ‏موجود افزوده، و کودکان و جوانان را با موانع جدی مواجه کرده است.

این وضعیت آموزشی و استفاده از سند تحول بنیادین نمی‌تواند بیشتر از این ادامه یابد. هر یک روز آموزش نامناسب برای ‏فررندان ما، صدماتی جدی را متوجه اقتصاد و اجتماع و فرهنگ کشور می‌کند و باعث می‌شود ما تا دهها سال دیگر هم نتوانیم ‏از وضعیت نابه‌سامان امروز رهایی یابیم. درست به همین دلیل یکی از وظایف آموزگاران میهن‌دوست و دلسوز کشور تلاش ‏برای ایجاد تغییر در سیستم و روش آموزشی دانش‌آموزان است، اگر معلمین به‌جای کمک به شکل‌گیری جنبه پرسش‌گری در ‏نزد دانش آموز و تلاش برای ایجاد تغییر در محیط مدرسه، فقط بخشنامه‌ها را اطاعت کنند، آنها نیز خواسته و ناخواسته، در ‏تشدید فاجعه آموزشی کشور مسئول شناخته خواهند شد.‏

ناهید حسینی- سپتامبر ۲۰۲۱‏