ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 03.07.2021, 11:18
چشم‌انداز «تغییر» با جابجایی در جایگاه رهبری!‏

مصطفی قهرمانی

در نظام‌های سلطانی سرنوشت همه امور ملک و ملّت متوقف است به اراده و ‏تصمیم سلطان. اقتدار او باید بوی اقتدار بدهد و ضعف جسمانی و تحلیل قوای دماغی ‏او چشم‌اندازی جز سقوط و اضمحلال ندارد. جمهوری اسلامی مبتنی بر «ولایت ‏مطلقه فقیه» بازتولید نظام شاهنشاهی ایران است و ولی‌فقیه حاکم دارای ‏مشروعیت الهی نیز همان شاه ایرانی صاحب فرّه ایزدی مأنوس روح و روان ما ایرانیان ‏است.

ریاست‌جمهوری که با انقلاب ایران وارد مناسبات سیاسی جامعه ایران گردید امّا ‏از جنس دیگری است از جنس جمهوریّت مبتنی بر اقتدار و رأی مردم. ناهمخوانی این ‏دو مقوله و این دو نهاد داستان تعارضات بی‌پایان نظام جمهوری اسلامی ایران از ‏ابتدای تشکیل آن می‌باشد نزاع بین آسمان و زمین بین خدا و شهروند اما مگر در ‏آموزه‌های دینی ایرانیان نیست که دست خدا همیشه یار مردم می‌باشد و ناس لااقل ‏در اجتماعیات جانشین خدا می‌باشد و به جای او می‌نشیند.‏

با توجه به این پیش‌زمینه انتخابات ریاست‌جمهوری، مادامی که مسأله جانشینی ‏محتمل در جایگاه رهبری نظام در دستور کار قرار داشته باشد همواره از اهمیّت و ‏حساسیّت ویژه‌ای برخوردار خواهد ماند. یکی از دلائل عمده و شاید هم مهّم‌ترین ‏دلیل اهمیّت انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ نیز دقیقاً به‌همین خاطر بود زیرا که ‏کانون‌های قدرت پنهان با توجه به داده‌ها در مورد وضعیت جسمانی رهبر ۸۲ ساله ‏جمهوری اسلامی و نقش مرکزی رئیس‌جمهور در «شورای موقت رهبری» تا تشکیل ‏مجلس خبرگان جهت تعیین رهبر آینده نمی‌توانستند ساکت بمانند و سیر حوادث را ‏به وقوع اتفاقات بسپارند. آنها به‌هیچ‌وجه نمی‌خواستند بپذیرند که هشتمین ‏رئیس‌جمهور یک فرد به‌ویژه یک روحانی صاحب نفوذ و دیدگاه از اردوگاه رقیب ‏اصلاح‌طلب یا اعتدالیون باشد. اساساً اردوگاه تمامیت‌خواه در جمهوری اسلامی که ‏هستۀ سخت نظام و دولت پنهان را نمایندگی می‌کند دیگر حاضر نیستند پس از دو ‏تجربۀ هشت ساله «دولت اصلاحات» محمد خاتمی و «دولت تدبیر و امید» حسن ‏روحانی ریاست‌جمهوری را در اختیار جناح رقیب خود قرار دهد.‏

فراتر از این علت عاجل، طرفداران «حزب پادگانی» و «دولت پنهان» در پیرامون بیت ‏رهبری مدت‌هاست که با توجه به تعارض موجود در ساختار دوگانه و دوپایۀ حاکمیت ‏در جمهوری اسلامی و عدم همخوانی آن با انگاره‌های تمامیت‌خواهانۀ آنها در صدد ‏یکدست‌سازی حاکمیت در چارچوب یک «حکومت اسلامی» اقتدارگرا از جنس ‏حکومت ۲۳۵ سالۀ صفویان هستند. در این مدل با کم‌رنگ شدن نقش «جمهوریت» ‏دیگر نیازی به رئیس‌جمهور برخاسته از آراء مستقیم شهروندان تعریف نگردیده ‏است.‏

به همین دو دلیل مهّم نیز بود که از مدّت‌ها پیش نیاز شدید به یک انتخابات ‏مهندسی‌شدۀ در هستۀ سخت نظام احساس و در پیرامون آن نظریه‌پردازی می‌شد. ‏با برکشیدن نامزدی ضعیف از جنس همین تفکّر که به علت پیشینۀ نادرخشان‌اش ‏فاقد کمترین میزان مقاومت در برابر منویات کانون ناپیدای قدرت ‌باشد. بایستی ‏تمهیدات و مقدّمات ضروری برای این تصمیم‌سازی مهّم آماده گردد. بر همین مبنا نیز ‏سناریو انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ طراحی و نگاشته و تمهیدات قانونی آن به ‏کمک مجلس و شورای نگهبان آماده و تصویب شد. و نقش‌ها و بازیگران بدقت ‏شناسایی و انتخاب گردیدند.

کارگزاران ناپیدای قدرت فعلاً شاید با ابراهیم رئیسی - قاضی مرگ پیشین - ‏یک پیروزی مرحله‌ای بدست آورده باشند. امّا با توجه به عدم اقبال جامعۀ ایرانی ‏نسبت به ادامۀ جمهوری اسلامی با ولایت مطلقۀ فقیه این تیم حتی با یاران کمکی ‏جدید مثل غلامحسین محسنی اژه‌ای به‌عنوان رئیس قوۀ قضائیه و علیرضا ‏اعرافی عضو حقوقدان شورای ‌نگهبان و عضو جدید مجلس خبرگان حتی توانایی ‏محلل شدن به عنوان یکی از گزینه‌های نقش‌آفرینی‌های محتمل، را هم در فردای ‏نبودن رهبر فعلی نخواهد داشت و همچون برجی کاغذی فرو خواهد ریخت.‏

آن روز تعیین‌کننده یقیناً صحنه برخورد و تقابل انگاره‌های دو اردوگاه عقیدتی و ‏سیاسی واگرا در جمهوری اسلامی خواهد بود. مثلث «حسن روحانی حسن ‏خمینی و محمد خاتمی» سه شخصیت محوری خواهند بود که در صورت انجام ‏هماهنگی و تمهیدات لازم قادر خواهند بود نقش بی‌بدیل خود را در جهت نمایندگی ‏کردن خوانشی مردم‌سالارانه از سه اصل «ایرانیت، اسلامیت و جمهوریت» جهت ‏دوباره میسر ساختن اصلاحات ساختاری بزرگ در جمهوری اسلامی را ایفا نماید.‏

دقیقاً به همین خاطرست که هرکدام از این سه نفر و همۀ آن کسانی که دل در ‏گروی عینیت بخشیدن به این انگاره‌های تاریخی ایرانیان دارند بایستی به طرق ‏مختلف از امکانات تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم در جامعه محروم گردند. با توجه ‏به ساختار نظام و افراد تعیین‌کننده در کورس جانشینی علی خامنه‌ای، حسن ‏روحانی یکی از افراد تعیین‌کننده در این رابطه خواهد بود که می‌تواند با توجه به ‏سابقه و اشراف اطلاعاتی و عملیاتی خود نقشی همانند هاشمی رفسنجانی در ‏ماجرای جانشینی آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۶۸ بازی کند. بی‌دلیل نیست ‏عربده‌کش‌های حزب پادگانی از فردای مشخص شدن تکلیف انتخابات ریاست‌جمهوری ‏شعار عملیاتی کردن اخراج حسن روحانی از مجلس خبرگان را در گعده‌های اطلاعاتی ‏خود سر داده‌اند و سناریوهای احتمالی آن را سبک سنگین می‌کنند. در کنار این ‏نقش در چارچوب فرآیندهای تصمیم‌گیری در سرای قدرت جامعه خود نیز بایستی با ‏متشکل شدن در چهارچوب فرماسیون‌های مبارزاتی مردمی برای رأی و چانه‌زنی ‏سیاسی در بالا به قول سعید حجاریان امکان فشار از پایین توسط خیابان را نیز فراهم ‏آورد.‏

هستند کسانی امّا از جانب دیگر همانند مصطفی تاج‌زاده که گرچه خود دیگر ‏طرفدار ولایت فقیه نیست اما به عنوان یک راه‌حل سیاسی جهت برون‌رفت از ‏شرایط پرمخاطرۀ کنونی از «یکی‌شدن جایگاه ریاست جمهوری و رهبری» ‌صحبت ‏می‌کنند. او معتقد است اگر این طرح محقق نشود، لااقل ‏
‏۱) اختیارات رهبری و دورۀ حکمرانی‌اش باید محدود شود، و
‏۲) رهبر باید توسط مردم انتخاب شود، یعنی با رأی عمومی.

هر دو شکل این راه‌حل به‌عنوان گزینه‌های میانی برای دوران گذار به سوی یک ‏جامعه دموکراتیک نیز بدون ایجاد یک توازن قوای سیاسی قابل دست‌یابی نیستند.‏

پاسخ‌گو کردن رهبری و محدودکردن دوران ولایت و حکمرانی‌اش در تضاد آشکار با ‏ایده «رهبر فرزانه» که باید دارای فره ایزدی (مشروعیت الهی) باشد، قرار دارد و عملاً ‏شکل‌گیری آن تعلیق به محال است، زیرا که این ایده اساساً به یک “منطقه‌الفراغ” ‏برای رهبر فرهمند باور دارد. ایده فره ایزدی با قانون اساسی به مفهوم امروزیش ‏غیرقابل جمع است.‏

جمهوری اسلامی تنها با استفاده صحیح از یک امکان بزرگ خودپالایشی متمدنانه ‏و قانونمند و هماهنگ کردن باورها و راهبردهای خود با انگاره‌های زمانۀ ما قادر خواهد ‏بود بدون کشاندن جامعه به سوی راه‌حل‌های واگرایانه و قهرآمیز این پیچ مهم تاریخی ‏در جهت پذیرش انگاره‌های حکومتی مدرنیته یعنی جمهوریّت، آزادی، حقوق ‏شهروندی و مردم‌سالاری را پشت سر بگذارد. ‏