ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.05.2021, 11:19
نظامی‌گری آخوندی – مسیر افغانستان

افشین افشار

در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ که دیپلماتهای ایران توسط نیروهای طالبان در مزار شریف کشته شدند وزارت امور خارجه پیگیر اعلام ‏جنگ به طالبان بود که یک گروه شورشی تروریست محسوب می‌شد نه یک دولت و در واقع جنگ با طالبان دفاع از مردم و ‏حکومت قانونی افغانستان بود. طالبان هیچ حامی در عرصه بین‌المللی نداشت و آبرو و اعتبار ایران نیز به‌واسطه گفتار شر، ‏کردار شر و پندار شر خامنه‌ای چنین در دنیا برباد نرفته بود و کشورهای دور و نزدیک با استفاده از ضعف قدرت دولت ‏افغانستان در آنجا منافعی تعریف نکرده بودند. هر کشور دیگری بود برای مجازات قاتلین دیپلمات‌ها، تامین امنیت مرزها، دفاع از ‏شهروندان و همچنین حفظ اعتبار بین‌المللی خود سریعا بر علیه طالبان وارد عمل می‌شد. اما طبق معمول مرام و روال بدترین ‏حاکم تاریخ این سرزمین با مخالفت خامنه‌ای مواجه شد. سه سال بعد آمریکا به دلیل عدم تحویل رهبر القاعده به طالبان حمله ‏کرد. ملایان نه تنها خونخواه کسی نمی‌شوند بلکه اگر با تهدیدی جدی مواجه شوند بدون ذره‌ای عذاب وجدان از منافع ملی، خون ‏سربازان و خاک کشور نیز خواهند گذشت. همانگونه که تاکنون چنین بوده است.‏

امکانات نظامی طالبان در آن ایام در محدوده سلاح‌های سبک مانند کلاشینکف، آر پی جی و تیربارهای مستقر بر روی تویوتای ‏وانت بود. حمله به طالبان اگر با همراهی جامعه جهانی مواجه نمی‌‌شد با مخالفت سختی هم روبرو نبود. با واکنش نظامی ایران ‏مردم افغانستان نیز متحمل فجایع بعد نمی‌‌شدند. کشته‌های بی‌شمار، خسارت‌های بسیار، سیل آوارگان و هزاران مصیبت بعدتر از ‏جمله حمله آمریکا و ناتو رخ نمی‌داد.‏

آخوندهای ادیان ارتباط میدانی با جنگ ندارند. اما سرمنشاء جنگ‌های بسیار و دلیل کشته شدن کثیری از انسان‌ها و بانی برپایی ‏دیوارهایی از کینه و نفرت بین مردمان بوده‌اند. عامل اصلی در ظاهر دین است در باطن دینداران. بر اساس واقعیت‌های تاریخی ‏در جغرافیای ایران هر زمان خطر را احساس کرده‌اند همراه با خود دیگران را هم در بن‌بست تسلیم قرار داده‌اند. چنانکه در ‏واقعه محاصره اصفهان و سقوط صفویه و نیز در جنگ دوم ایران و روس در تسلیم تبریز و اکنون در واگذاری سهم ایران از ‏دریای مازندران، همواره منافع خود را بر هر چیز حتی حق ترجیح می‌دهند. آنگونه که رفتار کردند و حفظ نظام را مقدم بر هر ‏امری حتی توحید دانستند و خداوند را شرمنده بندگانش ساختند. برای جنگیدن تربیت نشده‌اند. آموزشی در این رابطه ندیده‌اند. ‏توقع رزم از ایشان وجود ندارد. اگر یک روحانی ادعای جنگجویی و رزم‌آوری کرد روحانی نیست. کشیشان، مغان بودایی، ‏خاخام‌ھا، مؤبدان زرتشتی... آنان برای موضوع دین تربیت شده‌اند نه کار دنیا چه رسد به نظامیگری که غرقه شدن بی‌پایان در ‏کار دنیاست. اگر فرماندهی در جنگ نیروهایش را به امید خدا به میدان نبرد بفرستد هیچکدام زنده برنمی‌گردند. عقل، نماینده ‏خدا بین دو گروه درگیر است هر که بیشتر بها داد و بهره گرفت احتمال پیروزی او بیشتر خواهد بود. باید تمام و کمال به ‏امکانات و توانایی‌های خود و دشمن توجه داشته باشد. هیچ موشکی حتی اگر تمام کتاب‌های مقدس را بر آن بنویسند نقطه‌زن نمی‌شود مگر با خون جگر و هزاران بار آزمایش و کسب تجربه و رسیدن به دانش این کار.‏

ملایان شیعه ایرانی نسبتی با جنگ‌آوری حضرت علی(ع) و سیدالشهداء ندارند. جنگ روندی عادی در زندگی روزمره اعراب ‏آن روزگار بود و ائمه نیز از همان مردمان و پیرو سنت جاری بودند. دین خود را از حوزه و کتاب‌های حدیث شیعه نگرفته ‏بودند. مستقیما از پیامبر اقتباس می‌کردند. عین سنت بودند. سید اولین شهید راه احیاء سنت و بنیادگرایی اسلامی بود. سنتی که ‏البته فاقد مؤلفه‌ها و چارچوب‌های لازم برای تشکیل حکومت بود به نحوی که مؤمن‌ترین مرد معتقد به آن دین علی (ع) نیز با ‏وجود تلاش بسیار چنان از برپایی حکومت دینی نومید و از این بابت متاثر شده بود که ضربه شمشیر ابن ملجم را لحظه ‏رستگاری خود و لطف خداوند خواند. معاویه با کمک گرفتن از میراث حکومتداری پترا و تیسفون و در تعامل با بیزانس ‏توانست با استفاده از دین به عنوان ابزار، حکومتی دیر پا بر مبنای عقل بنا نهد. هم اکنون نیز لطف خداوند شامل حال مردم ‏عربستان است و مردمی عاقل از جنس معاویه بر ایشان حاکم‌اند، نه مانند ما مورد غضب با حاکمی انقلابی.‏

در نبود شرایط مساعد جغرافیایی برای کشاورزی و دامداری به‌عنوان منابع اصلی درآمد و تجارت در آن روزگار بسیاری از ‏مردم شبه‌جزیره جز غارت و دزدی راهی برای ادامه حیات نداشتند. شغل اصلی اکثر ایشان راهزنی بود و به همین دلیل در ‏تکنیک‌های شمشیرزنی مهارت داشتند. در همه جنگ‌های تن به تن با فرماندهان سپاه ساسانی راهزنان حرفه‌ای پیروز میدان ‏بودند. هم‌اکنون هم دزدان در میزان آمادگی جسمانی و تکنیک‌های دفاع شخصی و سرعت و تخصص و ابداع روش‌های نوین ‏سرقت در اکثر موارد از سیستم‌های حاکم پیشترند. جنگ‌های قبیله‌ای چنان میان ایشان عادی بود که چند ماه از سال رسما ‏‏”جنگ تعطیل” بود. آخوندها حتی با جنگ‌آوری شاهان صفوی نیز نسبتی ندارند. آنچه که امروز در ظاهر نظامی‌گری به نظر می‌رسد در اصل سوءاستفاده ملایان از نظامیان است. آنان هیچ نسبتی نه در نظر و نه در عمل با نظامی‌گری ندارند.‏‎

در تاریخ دینداری ایرانیان و قدرت روحانیون که به لطف خداوند با حکومت اسلامی در مسیر انحطاط و زوال و نابودی قرار ‏گرفت شاید اثرگذاری آخوندهای زرتشتی همچون تنسر و بیشتر کرتیر و نسبت آنان با عملیات نظامی کمی بیش از مشاوره به ‏شاهان بود.

احتمالا جادوگران هر قبیله‌ای پیش از رفتن مردان به جنگ یا شکار، آیین‌ها و مراسم خاص خود را شامل اوراد و اذکار همراه ‏با بخورات و حرکات بدنی ویژه در مکان‌هایی خاص داشته‌اند، میراثی که به ادیان رسید.‏ همراهی نرم‌افزار دین با سخت‌افراز دنیا سنت و رسم یا نیازی ناچار که درمیان ابتدایی‌ترین قبایل تا مترقی‌ترین اجتماعات ‏بشری به‌نوعی وجود دارد.‏

قانون، نظم، ترتیب، آمادگی جسمانی، به‌روز بودن ابزار و ادوات و نیروھا، پشتوانه محکم اطلاعات و آماد و لجستیک... اینھا ‏ضرورت‌ها و مشغله‌ھای یک فرد نظامی است. حضور ذهنی و جسمی تمام‌عیار در دنیا. افرادی چون سید حسن نصرالله، قیس ‏خزعلی و کعبی نظامیانی مستتر در لباس روحانی هستند. کسی که مدعی تدریس درس خارج فقه است اگر در محدوده پادگان ‏ظاھر شد به نیت سان دیدن از نیروھای نظامی و با آن عصا و دست شل و ریش دراز خواست مثل نظامیان شق و رق و محکم ‏قدم بردارد مایه دلگرمی کلاغ در آموختن روش کبک می‌شود. حضور او در آن محدوده به نیت قوت قلب گرفتن از رویت ‏صفوف به هم پیوسته نظامیان پشتیبان نشاندهنده ایمان ضعیف اوست. سقوط روحانیت از آسمان به زمین. حضور روحانیون ‏در جایگاه تصمیم‌گیرنده برای امور دنیایی به‌ویژه نظامی امری خلاف عقل و ویرانگر برای مملکت و نتیجه‌ای جز خواری و ‏حقارت نظامیان و مملکت در پی نخواهد داشت. آنچه که پیش روست و به عینه دیده می‌شود. شایسته‌ترین فرماندهان نظامی به ‏دلیل تبعیت از دستورات ولی فقیه متهم به خیانت می‌شوند زیرا ملایان حاکم به‌دلیل عدم ارتباط ماهوی با مفهوم ملت دولت و نداشتن ‏پایگاه نزد مردم برای بقای خود شرمی از مزدوری بیگانگان ندارند و در این مسیر اطاعت از دستورات ایشان جز بدنامی و ‏ننگ خیانت به میهن و مردم برای نظامیان ارمغانی بهمراه ندارد.

ملایان به سمت شرق نمی‌روند. مسیر خراسان و افغانستان مسیر شاهنامه است، مسیر تولد حماسه‌های بلند و طنین نام ایران ‏است که به گوش ملایان ناخوشایند است. در هیچ مسجد و حوزه‌ای یک پرچم ایران وجود ندارد در حالی که هزینه‌های ساخت و ‏تعمیر و نگهداری و درآمد ملایان همه از منابع و امکانات ایران است.‏

افغانستان مسیر یک ایرانی است. جاذبه‌ای برای یک انیرانی ندارد. برای ملایان مسیر مرگ است. هرگز به میل خود به آن ‏سمت نمی‌روند. نام هر شهر و منطقه شوری در روح یک ایرانی برپا می‌کند. در تاجیکستان بعد استقلال به جای تآکید بر ‏اشتراکات بسیار و توسعه مناسبات از گروه‌های شورشی اسلام‌گرا دفاع کردند و تاجیکان و مابقی کشورهای تازه استقلال یافته ‏را هراسان ساختند. آنان پا پس کشیدند و به ترکیه که نکبت انقلابی‌گری شعار و سیاستش نبود اعتماد کردند. پیشتر هم گسترش ‏ارتباطات با آذربایجان علیرغم ابراز تمایل مردم هر دو سوی ارس به‌دلیل برجسته شدن موضوع ناسیونالیسم با مخالفت خامنه‌ای روبرو شده بود.‏

آسیب حضور او در عرصه قدرت طی چهل و دو سال حکومت اسلامی به واسطه حشر و نشر با چپها و گرایش به اخوانیون از ‏هر کسی برای ایران بیشتر بوده است. فجایع و خسارت‌های بسیار دوران سیاه حکومت او در آینده بیشتر خود را نشان خواهد ‏داد. در هیچ دوره‌ای ایران تا این حد از جهان دانش، خردورزی و انسانیت فاصله نگرفته بود. با کمک او ایران اکنون حتی فاقد ‏زیرساخت‌های ۵۷ است. کشورهای همسایه که زمانی آرزوی شرایط ما را داشتند اکنون در وضعیت بسیار بهتری به‌سر می‌برند. ‏او ترکیب زنده ارتجاع سرخ و سیاه است. موضوع هیچ آخوندی ایران نیست ولی شخص او در این جایگاه بدترین کسی بود که می‌توانست باشد. چاه ویلی در چاله انقلاب اسلامی. ملغمه تعلیمات حوزوی در ترکیب با منش آخوندی جوان که به جای قرائت ‏متون دینی و کوشش درک محضر اساتید حوزه، در محافل شعرای چپ بود و چاق کردن پیپ و مشق تار. چپ‌ها خودش و ‏ترجمه‌هایش را تحویل نگرفتند. او هم از علم و عالِم و چپ و راست کینه به دل گرفت.

اکثر چپها و ملیون که تحصیل‌کرده و ‏متخصص بودند بعد از انقلاب با استناد به مدرک تحصیلی متوقع قرارداشتن در نوبت نخست احراز مقامات بودند. هنوز جانشان ‏گرم بود و نفهمیده بودند با افروختن آتش انقلاب با خود و مملکت چه کرده‌اند. هنوز نفهمیده بودند روش روحانیت و حوزه در ‏مدیریت امور نسبتی با علم مدیریت که بر مبنای دانش کلاسیک است ندارد. هنوز نفهمیده بودند انقلاب اسلامی انقلاب علیه دانش ‏بود. با سؤاستفاده از قدرت رفسنجانی جهت مقابله و ساکت کردن مدعیان تخصص با برپا کردن دانشگاه آزاد تیشه به ریشه علم ‏و عالم زد و مملکت را با بی‌ارزش و بی‌آبرو ساختن مدرک تحصیلی، دانش و دانشمند به خاک سیاه نشاند. بعدتر همه چپ‌های ‏روشنفکر را دسته‌جمعی به تور ارمنستان فرستاد و بعدتر با ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای و تعطیل کردن مطبوعات مستقل و... ‏کار را در ستیز با دانش و خرد و آزادی و انسانیت و قانون و حوزه‌های مستقل با دانشمند و خردورز و روحانیون مخالف و ‏هر موضوعی که بوی عقل و ایمان بدهد تا همین امروز ادامه داد.

آخوندها او را به‌خاطر هم‌نشینی با چپ‌ها و منش غیرعادی‌اش ‏قبول نداشتند. در جوانی و ایامی که باید قرآن حفظ می‌کرد و شرح لمعه می‌خواند تار می‌زد. اکنون که باید همه هم‌وغم خود را به ‏حل مشکلات بی‌پایان مملکت اختصاص دهد به تدریس درس خارج فقه مشغول است. آخوندهای معتبر و صاحب‌نظر حوزه و ‏همه ملاهایی که در کلاس درس او حاضر می‌شوند می‌دانند او نه سواد فقهی تدریس را دارد نه صلاحیت دینی و اخلاقی آن را. بدون ‏شک روزگاری پاسخگوی این سکوت و بزدلی و منفعت‌طلبی خانمانسوز خواهند بود. مانند تمام دیکتاتورها علاوه بر دشمنان ‏به هیچ دوستی هم رحم نکرد. روحیه غیرعادی او در علاقه به جمع‌آوری کلکسیون شبه‌زیورآلات انگشترهای عقیق، عباهای ‏گران قیمت و انواع پیپ، شیفتگی به نشستن وسط جمع و محظوظ شدن از مدیحه شاعران که در دربار شاهان و بزرگان اغلب ‏در وصف ویژگی‌های بزمی و رزمی و مردانگی ایشان در میدان جنگ بود و در مورد او به ناچار در وصف چشم و ابروست ‏که به نظر می‌رسد به همین هم راضی است. پوتین با وجودی که به میزان ثروت در اختیار او که همه ایران است آگاهی داشت ‏برای نشان دادن حد و اندازه واقعی‌اش و میزان ارزشی که برای او قائل است برگه‌های فتوکپی از صفحات یک قرآن را جلد ‏گرفت و برایش هدیه آورد.

توانایی کشتن دیگران و نداشتن رحم به دوست و دشمن، صغیر و کبیر و مرد و زن موجب ترس می‌شود ولی باعث برانگیخته شدن احترام نمی‌گردد. ستم و در اختیار گرفتن ثروت مملکت چاپلوسان و دزدان را جذب می‌کند اما ‏شرافتمندان و وطن‌دوستان را متواری می‌سازد. مردم از چنین حاکمی منزجر و روگردان شدند. او خودش را فرزانه نامید ‏همانگونه که نرون خودش را هنرمند خواند.

در تاریخ ایران او تنها حکم‌رانی است که بدون داشتن هیچ ویژگی به این جایگاه ‏رسیده است. در اصل مهمترین خصوصیت او که رفسنجانی را به صرافت رهبرساختن از او انداخت نداشتن هرگونه ویژگی ‏بود. تصوری که پوچی آن هنگام مرگ در استخر حین نگاه مات واپسین به حباب‌های هوایی که از دهان و بینی‌اش خارج می‌‏شد همراه با مرور سریع خاطرات یک دوستی پنجاه ساله و اندوه عمیق دریافت بی‌نمک بودن دستی که با آن رهبری را برایش ‏ربوده بود به او ثابت شد. او هم مانند همه جانداران در کشتن با استعداد است. او فضیلتی نداشت ولی عدم فضیلت را داشت.

آنچه ‏ویژگی و خاصیت قلمداد می‌شود فضیلتی است که با صرف وقت و آموزش و توجه و زحمت بسیار حاصل آمده است وگرنه تمام ‏آدم‌ها در اصل گونه پستاندار انسان هستند. شاهان گذشته در مسیر لشکرکشی‌ها و میادین جنگ‌ها علاوه بر فنون رزم و و مدیریت ‏امور با فضیلت‌هایی همچون شهامت، جوانمردی، گذشت و شرافت عملا رودرو می‌شدند و آنان را می‌آموختند. مجموعه سلول‌های ‏زنده‌ای که در مغز آدمی با عملکرد خود به گونه پستاندار انسان امکان بروز داده‌اند اگر توان خلق کیفیتی را نداشته باشند ‏به‌ناچار آنچه بروز می‌یابد نمایش عدم کیفیت خواهد بود. فضیلت کمتر، امکان بازگشت به خویشتن جانوری سریع‌تر. قوت ‏فضائل است که می‌تواند تا حدودی به ویژگی‌های بنیادی این جاندار لگام بزند، خوی حیوانی را از او بگیرد و در چارچوبی به‌نام ‏آدمیت مقید سازد. بیش از ۹۵ درصد هستی ماده و انرژی تاریک است. ستارگان، روشنایی‌ها بخشی بسیار اندک از عالم وجود ‏هستند که طی میلیونها سال هم‌افزایی ذرات غبار و گاز شکل گرفته‌اند.

فضائل، روشنایی‌های روح آدمی به سختی ایجاد می‌شوند. ‏عدم فضیلت تاریکی است، او فضیلتی ندارد، او به غایت تاریک است. نداشتن هیچ ویژگی بارزی در جایگاه رهبر ایران او را ‏مجبور به ساخت و ترویج اوصاف و کرامات دروغین کرد. از یاعلی گفتن هنگام تولد تا صرف ناهار با امام زمان و داستان‌های ‏دیگر که همه از آرزوی او برای پذیرفته شدن این ویژگی‌ها به‌عنوان فضیلت توسط مردم حکایت داشت. شعارهای ویرانگر مردم ‏در آرزوی نابودی او و طلب شادی برای روح رضا شاه تمام اوهامش را بر باد داد. مردم ایران نشان دادند از پی چند هزار سال ‏حکمرانی شاهان گوناگون براحتی حکمران شایسته را از حاکم قلب تشخیص می‌دهند. او از پی ۴۲ سال حضور در جایگاه ‏بالاترین مقامات کشور جز چهره‌ای منفور در دل تاریخ و مردم و یک ویرانی عظیم، سرزمینی سوخته، مردمی شکسته چیزی ‏از خود به یادگار باقی نگذاشت. کنکاش در منش تاریک و در شکل خاص خودشیفتگی و طلب توجه او جانی تازه به بخش‌های ‏مرده مباحث فروید می‌بخشد. حضور و عملکرد او در رأس حکومت اسلامی نشانگر پوچی مطلق موضوعی به نام حکومت دینی ‏بود. مجتهدین و فقها با قبول رهبری او تمام ساختار مرجعیت شیعه را فدای منافع کردند و خوشبختانه بنیاد دینی و ایمانی آنرا ‏حداقل در ایران فرو ریختند.

او و خمینی نشان دادند منافع ملی، جان، مال و حیثیت دیگران برایشان پشیزی ارزش ندارد و در مواجه با خطری جدی حاضر ‏به پذیرش هر خفت و خواری هستند چه با نوشیدن یک جام زهر، چه کاربرد نوع خاصی از نرمش. گرچه خمینی بنا به ‏سرشت خود ظاهر کار را موجه‌تر برگزار کرد. تسلیم شد. مسئولیت همه‌چیز را قبول کرد و اعلام کرد که این تسلیم برایش ‏حکم نوشیدن جام زهر را دارد. پذیرفتن مسئولیت و نوشیدن جام زهر از سر ناچاری و تسلیم شدن با پنهانی پیغام و پسغام ‏فرستادن، با نرمش و خرامش مقابل دشمن و سپس تقصیر را به گردن این و آن انداختن و سعی در مبرا کردن خود داشتن ‏تفاوتهای بسیاری دارد.‏

‏اطراف غذاخوری دانشگاه گربه زرد چاقی بود که به محض مواجه با گربه‌های گشنه بی‌اعصاب هر چه به دندان داشت را ‏رها می‌کرد. چهار دست و پایش را هوا می‌کرد و شروع می‌کرد به آرامی غلت زدن به چپ و راست و هم‌زمان با دمش زمین را ‏جارو می‌کرد. روش دلبری و گرفتن خوراک از دانشجویان را به مرور دریافته بود. گربه‌های مهاجم پس از مواجهه با این ‏مانور انقلابی ویرانگر غذایش را برمی‌داشتند و درمانده از تفسیر وضعیت، مبهوت و منگ راهشان را می‌کشیدند و می‌رفتند. گربه ‏فرزانه همواره با اتخاذ این نرمش قهرمانانه داهیانه جان به سلامت به در می‌برد، البته طعمه را از دست می‌داد. عمر و عاص هم ‏در رویارویی با حضرت علی در جنگ صفین نوع آبرومندانه‌تری از نرمش قهرمانانه را به‌کار گرفت. در هر دو روش، گربه ‏و عمروعاص، از خودشان مایه گذاشتند نه از خون مردم و حیثیت و آبروی یک سرزمین، نه از دین و معصومین و خداوند. نه ‏از دیگران.‏

این احتمال وجود دارد که پنجاه سال بعد هنگام علنی شدن اسناد و مدارک خلایق ببینند که بیگانگان شرط ماندن خامنه‌ای در ‏قدرت را ابراز دشمنی با آمریکا و اسراییل قرار داده بودند. موضوعی که تمام دنیا از آن سود برد و تنها مردم ایران را به خاک ‏سیاه نشاند. این اولین بار در طول تاریخ این سرزمین است که شواهد احتمال مهره اجنبی بودن یا در خوشبینانه‌ترین حالت در ‏این راستا قرار داشتن یک حکمران ایران را بسیار بالا نشان می‌دهد. مجبور ساختن سپاه به حرکت در خلاف جهت مصالح ملی ‏و در معرض ننگ خیانت به ایران قراردادن آنان و زبونی در مقابل رفتارهای خصمانه روسیه طی ۴۲ سال گذشته که همواره ‏بر خلاف مصالح و منافع ملی ایران بوده است. از تحمیل رژیم حقوقی یکطرفه و نادیده گرفتن سهم ایران در دریای مازندران ‏تاعدم فروش تسلیحات، ممانعت از انتقال گاز ایران به اروپا، همراهی با آمریکا در تحریم‌ها و همراهی آشکار با اسراییل در ‏حمله به نیروهای ایرانی در سوریه و...‏

تاریخ ایران پذیرفتن دستور، انجام وظیفه و زندگی زیر سایه خیانت به منافع ملی توسط نظامیان را فراموش نخواهد کرد. نام ‏آنان بیش از نام ملایان با ننگ و نفرین یاد خواهد شد. ایران از آخوندها هرگز خیری ندیده بود و هیچ توقعی از آنان نداشت اما ‏از فرزندان نظامی‌اش انتظار خیانت و همراهی با اجنبی به بهانه انجام وظیفه را نداشت. نظامیان اکنون علیرغم قسم وفاداری و ‏شرف سربازی به مزدبگیر و محافظ ملایان در مسیر خیانت به مردم و کشور تبدیل شده‌اند. هیچ نظامی درجه‌اش ارتقاء نمی‌‌‏یابد مگر با تأیید آخوند عقیدتی پادگان که هرگز در مراسم صبحگاه و احترام به پرچم حاضر نمی‌‌شود. تمام درجه‌های سرتیپی ‏را شخص خامنه‌ای امضاء می‌کند. نه تنها فرماندهان نیرو و ستاد بلکه معاونان آنان با حکم خامنه‌ای نصب می‌شوند. هیچ ‏فرمانده‌ای نقشی تعیین کننده در ارتقاء یا تنبیه نفرات تحت امر ندارد. در اصل هیچ فرمانده‌ای فرمانده نیست تنها مجری ‏دستورات ملایان است. نظامیان به شکلی همه اخته شده‌اند. این اولین بار در تاریخ ایران است که نتیجه اطاعت از دستور ‏شخص اول مملکت و انجام وظیفه توسط یک نظامی ایرانی قرار گرفتن در خدمت سیاست‌های اجنبی و خیانت به منافع ایران ‏است. ننگی که حکومت ملایان برای نظامیان ایران رقم زد. آیا نظامیان در مقابل دستوراتی که نتیجه آشکار آن خیانت به مردم و ‏میهن است موظف به تمرد و عصیان هستند یا اطاعت؟ مایلم تصور کنم سردار سلیمانی در تدارک عصیان علیه خیانت و خفت ‏و در راستای دفاع از شرف سربازی خود و ایران کشته شده است.‏

‏حکومت ملایان روزگاری تاریک و مصیبتی سنگین برای ایران رقم زده است.‏