ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 08.03.2021, 13:51
چرا جنبش زنان «ساختار» را هدف قرار نمی‌دهد؟

دکتر حسین باقرزاده

جنبش زنان ایران در یک سد ساله اخیر راه درازی را پیموده است. زنان برای به دست آوردن کوچکترین ‏حقوق خود فداکاری‌های زیادی باید می‌کرده‌اند که کرده‌اند. و خسارات زیادی را متحمل شده‌اند. کافی است ‏اشاره کنیم که زنان برای تامین حق انتخاب پوشش که در هر کشور دیگر دنیا در سرتاسر جهان مسئله‌ای ‏کاملا عادی و پیش پا افتاده است در ایران امروز در کوچه و خیابان مورد تعرض و ضرب وشتم قرار ‏می‌گیرند، به دادگاه و زندان کشانده می‌شوند، محکومیت‌های زندان چند و چندین ساله می‌گیرند و در زندان ‏نیز از شکنجه و آزار مستمر ماموران در امان نیستند‎.‎

طیف تبعیضات و اجحافات و محدودیت‌هایی که علیه زنان اعمال می‌شود نیز چنان گسترده است که تقریبا ‏تمامی زندگی آنان را از گهواره تا گور در بر می‌گیرد. از شش ماهگی به فتوای آیت‌الله خمینی ممکن است ‏مورد سوء استفاده جنسی قرار گیرند، در مدرسه از بسیاری از آموزش‌ها، ورزش‌ها، و فعالیت‌های دیگر ‏محروم می‌شوند، سد روز مانده به ۹ سالگی بالغ به شمار می‌آیند، و در تمامی دوران کودکی در‎ ‎معرض‎ ‎فروش ‏به مردان مسن‎ ‎و سوء استفاده جنسی قرار دارند. در دوران زندگی با انواع قوانین و مقررات تبعیض‌آمیز و ‏محدود کننده در تقریبا تمامی زمینه‌ها از ازدواج و طلاق گرفته تا تحصیل و اشتغال و سفر و... تا تملک بر ‏بدن و جنسیت خود روبرو هستند. و سرانجام، اگر زندگی آنان با اعمال خشونت از سوی مردی به پایان ‏برسد، قاتل از مجازات معمول قتل در امان خواهد بود‎.‎

ولی در درون ساختاری به نام ازدواج و خانواده است که زن در تمامی عمر فعال خود با شدیدترین، تبعیضات ‏روبرو است و کمترین استقلالی نمی‌تواند داشته باشد. زن اختیار بدن خود را ندارد و باید به خواست‌های ‏جنسی مرد تمکین کند و احیانا خشونت‌های جنسی او را متحمل شود، به میل و اراده شوهر حامله شود، یا ‏نشود، در سرپرستی یا حضانت فرزند در ردیف دوم یا سوم (پس از شوهر و پدر شوهر) قرار می‌گیرد، در ‏اشتغال و تحصیل و سفر و گرفتن گذرنامه باید اجازه شوهر را به دست آورد، جایی که شوهر تعیین می‌کند ‏سکونت یابد و در انتخاب دوست و آشنا و معاشرت با آنان و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی نظر موافق ‏شوهر را کسب کند. شوهر می‌تواند او را به ظن رابطه جنسی با دیگری بکشد و از مجازات قتل در امان ‏بماند - در حالی که خود شوهر از آزادی تقریبا نامحدود رابطه جنسی با دیگران برخوردار است. در ارث از ‏شوهر سهمی نابرابر (در مقایسه با ارث شوهر از زن) می‌برد، و به‌علاوه ممکن است پس از مرگ شوهر از ‏مسکن خانوادگی خود اخراج شود. و اگر روزی بخواهد به زندگی سخت مشترک خود با شوهرش خاتمه دهد ‏با انواع و اقسام مشکلات و هزینه‌های سنگین مالی و عاطفی (قطع رابطه با فرزندان) روبرو می‌شود - در ‏حالی که شوهر می‌تواند با شرایط بسیار سهلتری زن را طلاق دهد و او را از خانه بیرون بیندازد‎.‎

اینها تنها نمونه‌هایی است از نابرابری‌ها و تبعیضاتی که زنان در درون ساختاری به نام ازدواج در ایران ‏متحمل می‌شوند، و این یعنی که زنان در تقریبا تمامی عمر فعال خود با این گونه تبعیضات دست به گریبان ‏هستند. به همین دلیل، جنبش زنان/فمینیستی ایران غالبا تلاش خود را وقف مبارزه با این تبعیضات کرده ‏است. این مبارزات البته گهگاه موفقیت‌هایی داشته، ولی این موفقیت‌ها محدود، جزیی و گاه مانند قانون ‏حمایت خانواده ناپایدار بوده است. ولی آیا باید از این امر شگفت زده شد؟

واقع امر این است که این تبعیضات در درون ساختار ازدواج در ایران، نهادینه شده است و برآمد منطقی آن ‏به‌شمار می‌رود. ابتدا باید گفت آن چه که در ایران به نام «ازدواج» شناخته شده اصولا ازدواج (به معنای پیوند ‏دو انسان بالغ و آزاد) نیست، و بلکه یک مبادله است - مبادله‌ای که یک سوی آن پول (یا شیئی با ارزش ‏مادی) به نام مهریه قرار دارد و یک سوی دیگر آن، تمامیت وجود (یا «نفس») یک دختر/زن - و این دو با ‏هم مبادله می‌شوند. این مبادله به همه چیز شبیه است جز یک ازدواج. عاقد به نمایندگی از سوی زن (یا اگر ‏دختر نابالغ باشد، از سوی قیم او) به مرد می‌گوید که تمامیت خود را در برابر مهریه تعیین شده به تو واگذار می‌کنم و مرد هم آن را می‌پذیرد. یک خرید و فروش به تمام معنی کامل: مرد پولی داده و زنی گرفته. هیچ ‏حق و حقوق دیگری برای طرفین در این معامله مطرح نشده است و هیچ تعهد مشترک و متقابلی از سوی دو ‏طرف مطرح نیست. «نفس» زن به مرد واگذار شده و محدود به او است. نفس مرد، اما، جز تعهد به ‏پرداخت مهریه به زن محدودیتی ندارد و آزاد است. زن به عقد مرد در آمده و به او متعلق شده است، ولی ‏مرد به عقد زن در نیامده و به خودش تعلق دارد‎.‎

در چنین ساختاری به وضوح سخن گفتن از برابری حقوقی زن و مرد بی معنی است. زن خود را به مرد ‏واگذار کرده است و در نتیجه مرد می‌تواند در باره زندگی او تصمیم بگیرد، از او در هر زمان تمکین ‏بخواهد و اگر تن نداد به صریح قرآن او را تنبیه کند یا باز به تعبیر قران او را مزرعه خویش بشناسد و برای ‏تولید نسل از او به عنوان وسیلهای بهره گیرد. اگر زن متعلق به او است باید بتواند ارتباطات، معاشرتها، ‏سفرها و اسکان او را کنترل کند بدون این که زن در مورد روابط او با دیگران کمترین حق نظر یا اعتراضی ‏داشته باشد. کلید طلاق هم طبیعتا در دست مرد است مگر در مواردی که زن بتواند با پس دادن یا گذشت از ‏دریافت مهریه عقد را به هم بزند و خود را از رقیت مرد آزاد کند. ساختار ازدواج شرعی و قانونی معمول ‏در ایران که از سوی مثلث «قفس» (قانون، فقه و سنت) به عنوان تنها نهاد مجاز خانواده شناخته شده است ‏چنین‎ ‎اقتضائاتی‎ ‎را به همراه دارد و هرگونه انتظاری جز این غیر منطقی است‎.‎‏ ‏

عقد شرعی رایج در ایران را باید چندش‌آورترین و خفت‌بارترین قراردادی دانست که مثلث قفس بر مرد و ‏زن جوانی که با یک دنیا عشق و آرزو می‌خواهند با وفاداری به یکدیگر و تعهدات متقابل با هم پیوند ‏زناشویی برقرار کنند تحمیل می‌کند. تصورش را بکنید: تمام هستی و آینده زوجی که به هم عشق می‌ورزند و می‌خواهند در یک رابطه انسانی با هم زندگی مشترکی را آغاز کنند، سرد و گرم روزگار را با هم بچشند، در ‏سختیها یار و غمخوار یکدیگر باشند، فرزندانی را با هم بزرگ کنند، در کهنسالی از هم مراقبت کنند... ‏در «فروش» جنس و جنسیت زن در برابر «پول» مرد خلاصه شود. آیا اهانتی بزرگتر به انسانیت این زوج می‌توان تصور کرد؟ و آیا با چنین قراردادی می‌توان از برابری حقوقی زن و مرد در این ساختار سخن ‏گفت؟

اکنون باید پرسید: چرا جنبش زنان در مبارزات خود عمدتا از هدف گیری ساختار ازدواج در ایران اجتناب ‏کرده و بر روی عوارض آن تمرکز کرده است؟ کافی است به حجم وسیع نظرات، بیانیه‌ها و گفتارها و ‏نوشتارهای چند روز اخیر به مناسبت روز جهانی زن توجه کرد و دید که گرچه به درستی بر تبعیضات ‏جنسیتی، خشونت علیه زنان و نابرابری حقوقی آنان در تقریبا کلیه شئون زندگی، درون و بیرون ازدواج، ‏انگشت گذاشته شده ولی توجهی به ریشه نابرابری‌های حقوقی در داخل ازدواج نشده است. این مسئله ممکن ‏است دلایل متعددی داشته باشد ولی دو دلیل آن این جا قابل ذکر است:‏

۱‏‎ - ‎دلیل فرهنگی: همان طور که قبلا اشاره شد، ازدواج معمول در ایران به شدت از سوی سه ضلع مثلث ‏‏«قفس» (قانون، فقه و سنت) حمایت می‌شود و بسیاری از مردم به دلایل مذهبی آن را تنها راه مشروع ارتباط ‏جنسی با یکدیگر و تشکیل خانواده می‌دانند. آنان به خصوص در باره فرزندانی که از یک ازدواج مدنی یا ‏هر نوع رابطه خارج از ازدواج شرعی تولید می‌شوند (و آنان را «حرامزاده» می‌شناسند) و آینده زندگی آنان ‏‏(طرد از سوی جامعه، محرومیت از ارث و مانند اینها) نگرانند. این تصور و نگرانی آنان را وامی‌دارد که ‏این ساختار را به سئوال نکشند و بلکه آن را تأیید و حمایت کنند‎.‎
این عامل فرهنگی البته با گسترش سکولاریزم در جامعه (که به صورت محسوسی در ایران در جریان است) ‏و رواج تدریجی «ازدواج سفید» به همان نسبت تضعیف می‌شود و می‌توان انتظار داشت که با کارزارهای ‏مناسب فرهنگی در آینده نه چندان دور از شدت آن کاسته شود‎.‎

۲‏‎ - ‎عامل اقتصادی: این عامل به عنصر مهریه مربوط می‌شود و جاذبه خاصی که این عنصر به خصوص ‏برای دختران جوان دارد. مهریه گرچه از نظر شرعی عندالمطالبه باید پرداخت شود در عمل به صورت ‏نامحدود بر ذمه مرد می‌ماند. از این رو بسیاری از مهریه به عنوان نوعی «بیمه» یاد می‌کنند که باعث ‏کنترل رفتار مرد یا جلوگیری از طلاق سریع یا یک طرفه می‌شود. این تصور اگر هم درست باشد باز در ‏واقعیت امر تغییری ایجاد نمی‌کند: مهریه بهایی است که زن در برابر فروش مادام‌العمر خود دریافت می‌کند ‏و زن اگر کرامتی برای خود قایل است نباید به این معامله سخیف تن دهد - و یا اگر آن را می‌پذیرد دیگر ‏نباید از نابرابری حقوقی خود و شوهرش گله و شکایتی بکند. زن باید انتخاب کند و نمی‌تواند هم خدا و هم ‏خرما، هر دو، را داشته باشد‎.‎

نه عامل فرهنگی سنت و مذهب و نه عامل اقتصادی مهریه نباید و نمی‌تواند توجیه‌گر ساختاری باشد که بر ‏اساس مبادله جنسیت و پول تعریف شده و ریشه اصلی همه نابرابری‌های حقوقی زن و مرد در درون ازدواج ‏است. وقت آن رسیده است که جنبش زنان نفی این ساختار و جایگزین کردن ان با ساختاری مبتنی بر حقوق ‏و تعهدات متقابل و برابر زن و مرد را هدف خود قرار دهد. هرگونه چشم‌پوشی از این واقعیت و مماشات با ‏وضع موجود تأیید ضمنی آن بi شمار می‌رود و مبارزات علیه نابرابریهای حقوقی زن و مرد در درون ازدواج ‏را به جایی نمی‌رساند. از جمله، باید در ایران برای به رسمیت شناخته شدن ازدواج مدنی به جای ازدواج ‏شرعی مبارزه کرد و در عین حال، از مردم خواست که:‏

۱-‏‎ ‎اگر قصد ازدواج دارید، عنصر مهریه را از معادله حذف کنید و به جای آن بر تعهدات و حقوق برابر و ‏متقابل یکدیگر تأکید کنید. برای این کار لازم است از ازدواج شرعی بپرهیزید و ازدواج مدنی را جایگزین ‏کنید.
۲-‏‎ ‎اگر قبلا باعقد شرعی ازدواج کردهاید، آن را فسخ کنید و از نو به صورت مدنی ازدواج کنید‎. (ثبت ازدواج مدنی در غالب کشورهای جهان و به خصوص کشورهای غربی عملی است. در ایران، اما، ‏چنین کاری ساده نیست و باید برای آن مبارزه کرد‎.‎‏)‏
۳- از شرکت و حضور در مراسم عقد شرعی دوستان و آشنایانتان خودداری کنید‎.‎
۴- ‎به این کمپین بپیوندید و برای ترویج آن از هشتگ‌هایی مانند موارد زیر استفاده کنید‎:‎

‏#نه_به_ازدواج_شرعی‎ ‎
‎#‎ازدواج_مدنی_آری
‎#‎نه_به_مهریه‎ ‎
‎#‎من_فروشی_نیستم (برای زنان)‏
‎#‎من_زن_نمی_خرم (برای مردان)‏


طرح از: نغمه افشین‌جاه
به مناسبت روز جهانی روز زن