ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 28.02.2021, 14:20
نود سالگی میخائیل گورباچف و نقش او در سیاست جهانی

جواد کوروشی

میخائیل گورباچف آخرین صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی روز دوم ماه مارس ۹۰ ساله می‌شود. نام گورباچف با تغییرات بنیادی در ساختار نظام جهانی همراه است. میخائیل گورباچف یک روز پس از مرگ کنستانتین چرننکو دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست در دهم ماه مارس ۱۹۸۵ به دبیر کلی حزب انتخاب شد. اگر چه انتخاب گرباچف با سن پنجاه و چهار سالگی به دبیرکل حزب، پس از دبیر کلی شماری از کهنسالان حزب به این مقام، خود تغییری قابل توجه بود، اما زمان انتخاب او به این مقام، شاید هیچ کدام از اعضای حزب تصور نمی‌کردند اتحاد جماهیر شوروی با چه تغییراتی در آینده نزدیک روبرو خواهد شد.

گورباچف پس از به دست گرفتن سکان رهبری حزب، با دو واژه Glasnost (شفافیت) و Perestroika (بازسازی) سیاست‌های آینده خود را اعلام کرد. اهداف اصلی پرسترویکا تمرکز زدایی اقتصادی و آزادی عمل دادن به واحدهای تولیدی و تجاری، فاصله گیری و پرهیز از اقتصاد برنامه ‌ریزی شده توسط دولت مرکزی، ترویج و تشویق ابتکار بخش خصوصی بود، که در عمل بسیار ناموفق ماند.

میخائیل گورباچف به خوبی دریافته بود که شوروی به رغم داشتن قدرت نظامی قابل برابری با ناتو، بدون اصلاحات ژرف اقتصادی و سیاسی ادامه زندگی نظام حاکم بسیار دشوار است. چون عملا سیاست‌های نظامی بلوک غرب و ناتو رقابت کشورهای بلوک سوسیالیستی شرق با آن، این کشورها را به سوی اختصاص بخش عمده‌ای از تولید ناخالص داخلی خود به تجهیزات نظامی رانده بود. این فشار به همراه نظام اقتصادی ناکارای حاکم، این کشورها را در حالتی قرار داده بود که به رغم داشتن توان نظامی برای مقابله با تهدیدات خارجی، از تامین خواست‌های معیشتی و سیاسی شهروندان خود غافل مانده بودند.

نمونه چنین سیاستی را ما اکنون در جمهوری اسلامی می‌بینیم. علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی شبانه روز از تامین امنیت مرزهای جمهوری اسلامی می‌گوید، چون با «دشمنان» خارجی نظام روبروست و با این سیاست توهم آمیز سال‌هاست ده‌ها میلیارد دلار را صرف برنامه هسته ای، بی فایده برای ایران، کرده، اما از تامین خواست‌های معیشتی، تامین آب و برق و هوای پاک، بهداشت و فرهنگ شهروندان غافل مانده و یا بهتر بگوییم ناتوان است.

بنابراین و اگرچه میخائیل گرباچف با شناخت ریشه‌های نارضایتی و عقب افتادگی اقتصادی امپراتوری بلوک شرق، اولین گام برای تغییر این وضعیت را برداشته بود، نتوانست راه خود را ادامه دهد. به ویژه از اصلاحات بنیادی در ساختار اقتصادی کشور غافل ماند و با اجرای طرح مبارزه با مصرف الکل، شهروندان ود کادوست روسیه را هم علیه خود شوراند.

آن چه اما نام گورباچف را در تاریخ جهانی فراموش نشدنی کرده است، سیاست شجاعانه او در انحلال بلوک شرق بود. گورباچف با آزاد سازی کشورهای بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، لهستان، مجارستان، مغولستان و از همه مهمتر آلمان شرقی با بیش از ۱۶۴ میلیون جمعیت در آن زمان، نمونه تازه‌ای ار سیاست تساهل آمیز در گستره جهانی را به نمایش گذاشت، نمونه‌ای که در تاریخ معاصر جهان، منحصر به فرد است. در مقایسه با کشورهای غربی که در پانصد سال گذشته، با خشونت بسیاری از مناطق و کشورهای دیگر را مستعمره خود کرده بودند و تنها زیر فشار جنگ‌های ملی گرا و آزادی بخش مناطق زیر سلطه خود، حاضر به خروج از این کشورها شدند، که آخرین نمونه‌های آن رودزیا (زیمبابوه امروز) و آفریقای جنوبی بود، شوروی به رهبری گورباچف نه تنها با انحلال پیمان ورشو، متحدین خود در این پیمان را آزاد گذاشت، بلکه با دادن استقلال به همه جمهوری‌هایی که پس از جنگ جهانی دوم بخشی از اتحاد جماهیر شوروی شده بودند، نمونه‌ای دیگر از سیاست را به نمایش گذارد. بنابراین پیدایش جمهوری‌های ازبکستان، استونی، اوکراین، بلاروس، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان، لتونی، لیتوانی و ملداوی، درسی تازه در سیاست مداری در گستره جهانی بود.

ممکن است گفته شود که خوب حق این کشورها بود که از یوغ شوروی آزاد شوند که درست هم هست، اما این فرایند می‌توانست به صورتی دیگر و با پیامدهایی بسیار خشونت بار همراه باشد. به همین دلیل سیاست و درایت گرباچف، یک فرایند مسالمت آمیز این جدایی را تامین کرد و هم چنان که در بالا گفته شد، کشورهای دارای مستعمره غربی هیچ گاه چنین سیاستی را در پیش نگرفتند. بنابراین اهمیت سیاست میخائیل گورباچف در این است که مجال به اجرای یک چنین گذار مسالمت آمیزی را داد.

وحدت دو آلمان پس از حدود هفتاد سال از مهمترین جزو این سیاست بود. در آستانه گفت و گو بر سر وحدت دو آلمان فرانسه و بریتانیا با این وحدت مخالف بودند. فرانسوا میتراند رئیس جمهوری وقت فرانسه می‌گفت: «وحدت دوباره آلمان از نظر حقوقی و سیاسی غیر ممکن است، چون یک آلمان متحد به عنوان قدرتی مستقل و رها شده ازکنترل، برای اروپا غیر قابل تحمل است.» و مارگارت تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا هم می‌گفت:« یک آلمان متحد، خیلی بزرگ تر و قدرت مند تر از آن هست، که به عنوان یکی از بازیگران متعدد و معمولی صحنه سیاسی اروپا ارزیابی شود. به همین دلیل آلمان در ذات خود یک قدرت ثبات ستیز تا ثبات بخش در ساختار اروپا ست.»

آمریکا از وحدت دو آلمان با احتیاط پشتیبانی می‌کرد. هلموت کهل صدراعظم وقت آلمان هم به کوشش زیاد در پی دستیابی به این آرزوی آلمانی‌ها بود. هورست تِـلچیک از مشاوران نزدیک هلموت کهل در مذاکرات وحدت دو آلمان در یک برنامه مستند تلویزیونی هفته پیش گفت: «من از هلموت کهل پرسیدم اگر شوروی‌ها در قبال وحدت آلمان از ما ۱۰۰ میلیارد مارک بخواهند می‌توانیم نه بگوییم؟ نه ما نمی‌توانستیم.»

روسیه متاسفانه به رغم فرصتی که پیش آمده بود، نتوانست سیاستی اقتصادی در پیش گیرد، که ضامن تغییرات سیاسی باشد. گورباچف هم نتوانست در برابر نیروهای سنتی نظامی و حزبی از یک سو و گروه‌هایی سیاسی و اجتماعی امثال بوریس یلتسین، که نمی‌توانستند و یا نمی‌خواستند به اهمیت فرایند اصلاحاتی که گورباچف آغاز کرده بود، پی ببرند، دوام بیاورد و عملا با نیمه کودتایی در دسامبر۱۹۹۱ ازقدرت کناره گیری کرد.

میخائیل گورباچف در روسیه متهم به خیانت به کشورش شده است که ابر قدرت شوروی را منحل و به منافع ملی خیانت کرده است. گورباچف از جمله متهم بود که انحلال بلوک شرق و قبول استقلال آلمان شرقی و پیوستن به آلمان غربی را بدون گرفتن امتیازهای کافی اجرا کرده است.

میخائیل گورباچف در دوم ماه مارس ۱۹۳۱ از پدری روسی، که در کلخوزی دهقان بود، و مادری اوکراینی در قفقاز شمالی (منطقه استاوروپول) چشم به جهان گشود. شش ساله بود که پدربزرگش به اتهام تروتسکیست بودن بازداشت شد. گرباچف در سن بیست و یک سالگی وارد حزب کمونیست شوروی شد و در سال ۱۹۵۵ از دانشگاه مسکو فارغ التحصیل در رشته حقوق شد. پس از آن و به دلیل سابقه کار خود در کلخوز کشاورزی، به تحصیل در این رشته پرداخت و در سی و پنج سالگی از انستیتوی کشاورزی با درجه علمی مدیریت کشاورزی فارغ التحصیل شد. در ۱۹۷۰ مدیر کل بخش کشاورزی در حزب شد و دو سال بعد به عضویت کمیته مرکزی حزب در آمد. در سال ۱۹۷۸ دبیر امور کشاورزی در کمیته مرکزی شد. یک سال بعد نامزد عضویت دفتر سیاسی حزب و یک سال بعد هم عضو کامل دفتر سیاسی شد.

گورباچف در پست خود به عنوان مسئول امور کشاورزی در کمیته مرکزی چندین سفر هم به خارج از شوری کرد. او از جمله به بلژیک، آلمان غربی، بریتانیا و کانادا مسافرت کرد و از جمله با مارگارت تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا دیدار کرد. شاید در همین سفرها بود که با آشنا شدن به شیوه دیگری از دولت‌مداری در کشورهای غربی از نزدیک، جرقه‌های لزوم تغییر در نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی در فکر او زده شده بود.