ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 21.02.2021, 10:46
اصلا تعجب نکنید!

حمید فرخنده

.(JavaScript must be enabled to view this email address)

چندین سال پیش فیلم مستندی از زندگی مریم فیروز همسر نورالدین کیانوری دبیرکل پیشین حزب توده ایران، نتیجه‌ی عباس میرزا نایب السلطنه و دختر‌ دایی دکتر مصدق، ساخته شد. در بخشی از این فیلم از او سوال می‌شود که آیا از راه رفته یعنی حمایت از انقلاب و آیت‌الله خمینی پشیمان نیست؟ پاسخ او قاطعانه منفی و اظهار علاقه و احترام به آیت‌الله خمینی است چرا که سلطنت را سرنگون و ریشه کن کرد.[۱] از سوی دیگر اینجا و آنجا گهگاه از طیف تفکر چپ توده‌ای می‌شنویم یا می‌خوانیم که هنوز از راهبرد “حمایت از خط امام” و از روش و منش خود تا مقطع سرکوب حزب توده و سازمان فدائیان اکثریت دفاع می‌کنند و یا اینکه علیرغم گذشت سه دهه از فروپاشی شوروی و سوسیالیسم واقعا موجود از نظام سرمایه‌داری واقعا خشن روسیه و سیاست‌های داخلی و خارجی این کشور کم و بیش حمایت می‌کنند.

برای برخی این سوال مطرح می‌شود که چرا چنین است؟ این تناقضات را چگونه می‌توان توضیح داد؟ چرا علیرغم شکستن فک احسان طبری در اوین [۲] و شکنجه کردن جسمی و روحی کیانوری و بسیاری از کادرهای حزب و اعدام وفادارترین آنها، راه رفته همچنان ستوده می‌شود؟ چرا مخالفان سرمایه‌داری و طرفداران عدالت اجتماعی از نظام سرمایه‌داری بی‌حساب و کتاب و همراه با اختلاف طبقاتی شدید و غیرعادلانه حمایت می‌کنند؟ پاسخ به این پرسش‌ها برای طرفداران دموکراسی و حقوق بشر سهل و ممتنع و برای چپ‌های حامل چنین نگاه ضدامپریالیستی سهل و ممکن است.

پاسخ، عمده و اصلی اهمیت «مبارزه ضدامپریالیستی» در نزد بخشی از نیروهای چپ است. بزعم آنان در مبارزه با سرمایه‌داری جهانی، کارتل‌ها و شرکت‌های بزرگ چندملیتی و امپریالیسم، کشورهایی مانند روسیه، چین، کره شمالی و ونزوئلا و ایران بلوک ضدامریکایی و ضدامپریالیستی را تشکیل می‌دهند و اتحاد این کشورها و حمایت هر یک از آنها از دیگر نیروها و اعضای بلوک ضدامپریالیستی قطب‌نمای حرکت سیاسی آنهاست. از دید این بخش از چپ‌ها برای مبارزه با شیطان بزرگ اتحاد با شیطان‌های کوچک و چشم بستن بر سیاهکاری داخلی و بین‌المللی آنها، نه تنها اشتباه نیست بلکه عین سیاست، تشخیص عمده و غیرعمده و شناخت از تعادل قوا در سطح جهانی و نهایتا کمک به عدالت‌خواهی در سطح ملی و بین‌المللی است.

پس یک نیروی سیاسی با چنین نگاه و تفکری هر ضربه به امپریالیسم امریکا و یا هر قدم برای تضعیف این کشور و‌ متحدانش را یک گام نزدیکتر شدن به عدالت در جهان می‌داند و برای انجام این امر نگران تحکیم و تقویت نظام‌های دیکتاتوری مذهبی و غیرمذهبی و سر برآوردن نیروها و قطب‌های شر جدید، ضدلیبرال و پایمال کننده حقوق بشر در سطح جهانی یا منطقه‌ای نیست. چنین دیدگاهی پایمال شدن حقوق بشر مردم چین، ایران یا روسیه را کم و بیش پیامدهای ناخواسته مبارزه ضدامریکایی می‌داند و در نتیجه شگفت‌انگیز نیست که حتی بعد از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی، شاهد اتحاد نوشته و نانوشته چپ‌هایی از این دست با دیکتاتورهای ریز و درشت در شرق و غرب باشیم. چنین است که در کلوپ دوستان یا متحدان ضدامپریالیست، علیرغم اختلافات ایدئولوژیک، بنیادگراهای اسلامی با چپ‌های وطنی یا کمونیست‌نماهای چینی و الیگارک‌های روسی با پوپولیست‌های امریکای لاتین به نشست و برخاست و حمایت از کشورها و سیاست‌های یکدیگر در مقابل دنیای غرب یا امپریالیسم به رهبری امریکا، می‌پردازند.

بی‌خود نیست همین نگاه ضدامریکایی از پوتین و سیاست‌هایش چون ضد امریکا و ضد کشورهای بزرگ اروپایی است حمایت می‌کند، اعتراض‌ها در روسیه را تحریک غربی‌ها علیه روسیه یا نهایتا حرکتی انحرافی و بی‌موقع می‌خواند. در نتیجه می‌بینیم چندان مهم نیست که شوروی فرو‌پاشید و سرمایه‌داری خشن و اختلاف طبقاتی در روسیه بیداد می‌کند، مهم این است که روسیه پرچم مبارزه ضد امریکایی را در دنیا برافراشته نگهداشته است!

شاید هم در مورد مریم فیروز مواضع ایدئولوژیک همراه شده با چاشنی دشمنی خانوادگی و کینه پدرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما شاهزاده متمول قاجار و نخست وزیر احمد شاه، علیه رضا شاه که ریشه در رفتار خشن رضا شاه با خانواده فرمافرما داشت.

نتیجه این می‌شود که وقتی باور به حقوق بشر و دموکراسی مبنا یا راهنمای مبارزه سیاسی نباشد و تنها میزان و معیار مبارزه با امریکا یا امپریالیسم باشد، می‌توان چشم بر خرد شدن استخوان‌های رفقای حزبی و اعدام آنها بست، می‌توان ویران شدن حزب را دید، می‌شود له شدن خود و عزیزان خود را دید اما به راه طی شده شک نکرد. در این نوع نگاه انسان‌ها، حتی رفقای حزبی خود، به پیچ و مهره‌های دورانداختنی مبارزه ضدامپریالیستی تبدیل می‌شوند. برای سرکوبگران و زندانبانان خود و رفقای خود البته اظهار تاسف می‌شود که دوستان و متحدان واقعی خود را قدر نشناختند. عیسی مسیح نیز برای شلاق زنندگان و مصلوب کنندگانش در آخرین ساعات زندگی خود تقاضای بخشش می‌کرد، می‌گفت “پدر آنها را ببخش چون نمی‌دانند چه کار می‌کنند.”

چنین است که مریم فیروز هزینه‌هایی که خود و همسرش تحمل کردند و اعدام کادرها و رفقای حزبی را به آسانی به عنوان پیامد جانبی انقلاب می‌پذیرد، چراکه بزعم او “آنها که به چرخ انقلاب نزدیک‌تر هستند، بیشر صدمه می‌بینند”. [۳]

کسانی که چنین آسان چشم بر پایمال شدن حقوق بشر خودشان و رفقایشان می‌بندند و سرکوب کنندگان و جلادان خود را متحدان یا دوستان نادان می‌دانند که قدر متحد خود ندانند، اگر روزی به قدرت برسند معلوم است با مخالفان خود چگونه برخورد خواهند کرد و آزادی خواهی شان از چه سنخی است. پس صحبت‌های مریم فیروز علیرغم کهنسالی و همه مشقاتی که او و همسرش در زندان جمهوری اسلامی کشیدند نه از سر پیری که از پیری سر، از نگاه ایدئولوژیک و انسان شناسی مارکسیسم-لنینیستی و از مواضع ضدامپریالیستی او‌ست.

—————————————————-
زیرنویس:

[۱] سخنان مریم فیروز:
https://youtu.be/-bBhSg95ZcQ
[۲] عبدالکریم سروش: یک بار دیگر احسان طبری را دیدم و آن شبی از شب‌های ماه رمضان - سال۶۳؟- بود که وی را از زندان به خانه مرحوم محّمدتقی جعفری آوردند و مرا هم بدان مجلس فراخواندند. حال و روز خوشی نداشت و دهان و فک‌اش گویا شکسته یا کج شده بود. جعفری می‌خواست ‌با وی محاجه کند، اما من مطلقا خوش نداشتم که با اسیری در بحث شوم، و نشدم. یک‌ بار که آقای جعفری سخنی در نقد شوروی (سابق) گفت، احسان تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد.
[۳] فیلم کامل مستند “دختر فرمانفرما”- زندگی مریم فیروز ، سال ۱۳۸۶، ساخته محمد حسن دامنزن
https://youtu.be/pUDPieWwtb8


نظر خوانندگان:


■ نگاه چپ وارداتی بود و هست. مثل نگاه اسلامی . همانطور که امت اسلام برای آقایان مهم است امت چپ هم برای این رفقا . ایران و تاریخ بزرگ ان با این دو امت اسلامی و چپ سر سازگاری ندارد و نخواهد داشت !
با احترام بهروز فتحعلی


■ احسنت این اولین باری است که با همه آنچه گفته‌اید موافقم.
کامران


■ به راستی جای تعجب دارد که ایدئولوژی ضدامپریالیستی (در واقع سیاست ضدآمریکایی، ضد اسراییلی) این گرایش ها لزوما به معنی مخالفت با سرمایه داری و در راستای حقوق طبقه کارگر نیست. از همین روست که از سرمایه داری وحشی و عقب مانده روسیه و چین حمایت می کنند. ظاهرا برایشان دمکراسی و حقوق بشر هم اهمیت چندانی ندارد.
با تشکر، تجلی‌مهر


■ بهترین نمونه این به اصطلاح چپ‌های ضدامپریالیست دار و دسته راه توده و پیک نت می‌باشند که مداوم از نوآوری‌های ر‌وسیه در زمینه‌های علمی مثل واکسن کرونا و راهبری داهیانه پوتین داد سخن می‌دهند.
حمید هوشور


■ جناب هوشور عزیز، این‌ها که نام برده‌اید دیگر نوبر بهار هستند یعنی اینکه به حد تهوع‌آوری از هر آنچه که در روسیه می‌گذرد پشتیبانی می‌کند در واقع اینها دستگاه پروپاگاندای فارسی‌زبان روسیه هستند هیچ ربطی هم به چپ یا راست ندارند. ادعایشان این است که با سرمایه داری مخالفند ولی با بدترین نوع مافیای سرمایه‌داری همکاری‌های بسیار نزدیک دارند. بسیار افسوس می‌خورم که چه سالیان طولانی دل در گرو این‌ها داشتم و فکر می کردم که بسیار درست عمل می‌کنم.
با احترام / کامران


■ کاملا درست نوشتید. مباحثات پیرامون چپ ایرانی کم‌کم دارد پخته‌تر می‌شود. همین مقاله و یا مقاله آقای تجلی‌مهر نمونه هستند. امیدوارم این روند ادامه پیدا کند. بقیه دوستانی که نظری دارند به میدان بیایند و اندیشه خود را ابراز کنند. چند صدایی بسیار بهتر از تک‌صدایی است.
تشکر می‌کنم / فرهادیان


■ با اینکه حزب توده بنیان گذار تفکر ضدامپریالیستی در ایران بود، اما با بنیه بسیار ضعیفی که از نظر تعداد نفرات داشت بدون همکاری سازمان اکثریت نمی‌توانست به این فاجعه ملی دامن بزند. با توجه به متوسط سن اکثریتی‌ها، پیک‌نتی‌ها، و توده‌ای‌ها بین هفتاد و هشتاد سال، امید این می‌رود که با انقراض نسل‌شان طاعون مبارزه با تجدد نیز به پایان برسد.
مهرداد


■ این چپی‌های وطنی درست طرز فکر اسلامیست‌ها را دارند. در واقع زندگی‌شان بر طبق ایمان‌شان است، حالا یا ایمان دینی یا ایمان سیاسی. با وجدان و انسانیت و حتا منطق بیگانه هستند. با هر معیاری در مقایسه رژیم پهلوی و جمهوری نکبت! می‌دانند که ما در طول ۴۲ سال گذشته از هر نظر پسگرا بوده‌ایم. بله، وقتی‌ نفرت از کسی دل و عقل را کور می‌کند، با چنین کسی‌ بحث کردن آب در هاون کوبیدن است.
زاهدی


■ چپ در ایران باید از نو تعریف شود. آنچه در این یکصد سال به عنوان چپ در ایران مطرح شد و بالید، چپ روسی یا لنینیستی بود. البته در همه کشورهای مستعمره سابق و جهان سوم بعدی، همین برداشت لنینی از چپ و مارکسیسم پاگرفت و گسترش یافت. اما، به هرحال پس از فروپاشی شوروی و فرو افتادن “پرده آهنین” و مشاهده واقعیت‌های دردناک و تکان‌دهنده جامعه اتحاد جماهیر شوروی، سکه چپ سنتی از رونق افتاد و از بُرد جهانی خود افتاد. ما ایرانیان علاقمند به چپ و مبانی عدالت و آزادیخواهانه آن نیز چاره‌ای جز نوشیدن از سرچشمه و مهد سوسیالیسم یعنی اروپای غربی، نداریم و باید یکبار برای همیشه از چپ روسی و لنینی فاصله گرفته و به الگوی سوسیال دمکراسی اروپایی توجه کنیم و در پی ترویج و تبلیغ آن در میان مردم باشیم.
شهریار