ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 09.02.2021, 13:14
احیا برجام و تهدید اسرائیل؛چگونگی حمله و مدیریت منازعه

حسین آرین

در ده سال گذشته آمریکا از دو رویکرد برای رفع تهدیدات ناشی از جمهوری اسلامی بهره ‏گرفت. دولت اوباما به تعامل و مدیریت منازعه روی آورد که سرانجام به برجام منتهی ‏شد. دولت ترامپ هم رویکرد تقابلِ توام با فشار حداکثری را پیشه کرد تا اقتصاد ایران را ‏فلج کند، به این امید که در ابتدا، جمهوری اسلامیِ به شدت ضعیف شده را برای پذیرش ‏قراردادی فراتر از برجام، به پای میز مذاکره کشاند و در ثانی در صورت عدم تمکین، در ‏سایه اعتراض‌ها و خیزش‌های داخلی متاثر از وضع فلاکت‌بار اقتصادی و نارضایتی ‏مردم، جمهوری اسلامی را از درون متلاشی کند.‏

تقابل و تحریم‌های حداکثری

برجام، حاصلِ یک فرایند گام به گام طولانی، در اصل ناظر به برنامه هسته‌ای ایران و ‏برای جلوگیری از دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای است. ولی انتظار می‌رفت ‏که این توافق‌نامه راه را برای پیوند دادن جمهوری اسلامی با جامعه بین‌المللی هموار کند و ‏همانگونه که در دیباچه برجام آمده “در جهت مثبت به صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی کمک نماید”. اما این پنداربه واقعیت نپیوست.‏

درحالیکه اجرای مفاد برجام به درستی پیش می‌رفت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از ‏اجرای آن رضایت داشت، ترامپ که از زمان کمپین انتخاباتی‌اش، کلیّت برجام را زیر ‏سئوال برده بود، با پنبه کردن رشته‌های اوباما، از برجام خارج شد.

متعاقباً تحریم‌های حداکثری و کمرشکن از جمله تحریم‌هایی تحت عنوان مبارزه با ‏تروریسم و با استناد به قانون کاتسا (قانون مبارزه با دشمنان آمریکا از طریق تحریم) علیه ‏جمهوری اسلامی به مورد اجرا گذاشته شد. همزمان مطالبات دوازده گانه بی‌برو برگرد ‏مایک پمپئو که مصداق “بازی با حاصل جمع صفر” بود، به عنوان پیش شرط‌های گفت و ‏گو مطرح گردید. این مطالبات که در واقع یک تسلیم نامه بود، درعمل راهی برای ‏دیپلوماسی باقی نگذاشت.

قرار بود تحریم‌های دولت ترامپ وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی باشد که در بالا به آن ‏اشارت رفت. اما در نتیجه مقاومتِ بسیار پرهزینه جمهوری اسلامی، به رغم اینکه بیش ‏از ۱۵۰۰ شخص حقیقی و حقوقی مشمول تحریم شدند، وسیله خود به هدف تبدیل گردید. ‏به عبارت دیگر، هدف در غیاب دیپلوماسی به فراموشی سپرده شد و تحریم پشتِ تحریم ‏در دستور کار دولت ترامپ قرار گرفت.

جمهوری اسلامی سقوط نکرد؛ اعتراضات داخلی سرکوب شد؛ فشار‌های اقتصادی ‏کمرشکن، ایران را به شدت ضعیف کرد؛ و فقر و فلاکتِ مردم ایران شدت یافت.

سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ کارگر نیافتاد و جمهوری اسلامی هم که چشم به کمک ‏کشور‌های اروپایی بسته بود، درمانده و نومیدانه گام به گام از برخی از مفاد برجام عقب ‏نشست و متعاقب ترور محسن فخری‌زاده، تولید اورانیوم با غنای ۲۰ در صد را آغاز ‏کرد، تا به زعم خویش اهرمی برای گفت وگو‌های آتی داشته باشد.

همگام با این اقدام، مجلس هم روز ۱۱ آذر دولت را ملزم کرد که سالانه ۱۲۰ کیلوگرم ‏اورانیوم با غنای ۲۰ در صد ذخیره کند و اگر تا سوم اسفند سال جاری تحریم‌های آمریکا ‏در حوضه‌های مالی، بانکی و نفت لغو نشود، ایران اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را ‏لغو کند.‏

تعامل، برگشت به خانه اول

حال با روی کار آمدن بایدن، دولت آمریکا باز به خانه اول یعنی رویکرد تعامل بازگشته ‏و مایل است با همکاری متحدان اروپایی‌اش، به مسئله هسته‌ای جمهوری اسلامی بپردازد.

آمریکا می‌گوید زمانی به برجام برمی‌گردد که ایران اجرای تعهدات‌اش را ازسر گرفته ‏باشد. در مقابل جمهوری اسلامی می‌گوید که آمریکا برای احیا دیپلوماسی میان تهران و ‏واشنگتن، در ابتدا باید همه تحریم‌های اعمال شده از سوی دولت ترامپ را لغو کند و در ‏گام دوم به برجام برگردد.‏

جمهوری اسلامی وانمود می‌کند که دست بالا را دارد و می‌گوید توپ در زمین آمریکا است، ‏ولی در عین حال با ارجحیت دادن به عامل زمان، تاکید می‌کند که وقت زیادی برای حفظ ‏برجام نمانده است. این در حالی است که آنتونی بلینکن، زیر امور خارجه آمریکا، گفته ‏است، تصمیم ایران به بازگشت به تعهداتش در چارچوب برجام و ارزیابی دولت آمریکا ‏از اجرای این تعهدات، زمان خواهد برد.

در واقع دولت بایدن برگشت به برجام سال ۲۰۱۵ را منتفی می‌داند و با در دست داشتن ‏اهرم‌های محکمِ ناشی از تحریم‌های دولت ترامپ، عجله‌ای برای آغاز گفت‌وگو ندارد، ‏ضمن اینکه فقط شش ماه به پایان دوران ریاست جمهوری حسن روحانی مانده است.‏

بهر صورت، اتخاذ اینگونه مواضع و در خواست‌های حداکثری از سوی آمریکا و ‏جمهوری اسلامی قبل از رفتن طرفین به میز مذاکره در اغلب موارد طبیعی است و نباید ‏مایه شگفتی باشد. تنها دیپلوماسی و بده و بستان‌های معمول پشت پرده است که خواسته‌های حداکثری را تعدیل می‌کند، کما اینکه برجام حاصل تعدیل خواسته‌های ناشی از ‏مذاکرات طولانی جمهوری اسلامی و کشور‌های گروه پنج بعلاوه یک بود.

به رغم این مواضع، اهداف دولت بایدن کاملاً واضح است: جلوگیری ازدسترسی جمهوری ‏اسلامی به سلاح هسته ای؛ توقف برنامه توسعه موشکهای بالیستیک؛ و تغییر رفتار ‏جمهوری اسلامی در منطقه. ‏

پرچمدار مخالفت با برجام

‏ دولت بایدن برآن است که مانند دولت اوباما با همکاری و هماهنگی متحدان اروپایی‌اش و ‏با اتخاذ موضعی واحد، به اهداف یاد شده دست یابد. این رویکردِ دولت امریکا توام با ‏حضور وزیران و مشاوران کلیدی پرزیدنت بایدن از جمله جیک سالیوان، آنتونی ‏بلینکن،رابرت مالی، وندی شرمن و جان کری که مشاغلی در دولت اوباما داشتند، این ‏نگرانی را در برخی از محافل آمریکا، اسرائیل و کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس ‏پدید آورده که بایدن ممکن است با قدری جرح و تعدیل، برجام را احیا کند.‏

در میان این مخالفان، اسرائیل که یکی از مشوّقان اصلی ترامپ برای خروج از برجام بود ‏و تمام قد از تحریم‌های یک جانبه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی حمایت می‌کرد و حتی ‏حمله نظامی آمریکا به ایران را چاره کار می‌دید، اکنون، مشابه زمان اوباما، پرچم مخالفت ‏با تعامل با جمهوری اسلامی را بدوش می‌کشد. نتانیاهو درارتباط با برجام، درد سرهای ‏زیادی برای دولت اوباما ایجاد کرده بود، ازجمله سفربه واشنگتن و ایراد سخنرانی در ‏کنگره علیه برجام.

دولت اسرائیل برجام را از “بیخ و بن” نادرست می‌داند و با موضع کشورهای اروپایی هم ‏در قبال ایران مخالف است - کشور‌هایی که به نظر دولت نتانیاهو در دوران ریاست ‏جمهوری ترامپ به عناوین مختلف تلاش کردند راههایی را برای دور زدن تحریم‌های ‏آمریکا پیدا کنند و یا از تاثیر آنها بکاهند و سرانجام از فعال کردن مکانیزم ماشه خود ‏داری کردند.‏

تهدید نظامی اسرائیل، واکنش ایران

‏از نظر نتانیاهو و دیگر راستگرایان اسرائیلی که هنوز وارد دیالوگ رسمی با دولت بایدن ‏نشده‌اند، برجام راه دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای را مسدود نمی‌کند و ‏تعامل و موضع نرم خویانه بایدن و مشاورانش در قبال جمهوری اسلامی نیز چاره کار ‏نیست.

اینان برجام را “باج‌دهی حداکثری” اوباما می‌دانند که مانند فشار حداکثری ترامپ به ‏شکست منتهی شده است و معتقدند که سیاست بایدن در قبال جمهوری اسلامی مشابه ‏رویکرد اوباما خواهد بود. لذا، به باور دولت اسرائیل، تنها ” راه باقیمانده برای جلوگیری ‏از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای، استفاده از نیروی نظامی” است.

‏نتیجه این پنداشت‌ها در روز‌های اخیر در اظهارات ژنرال آویو کوخاوی، رییس ستاد ‏ارتش اسرائیل، تجلّی کرده است. او گفت اسرائیل طرحهای عملیاتی تازه‌ای را برای حمله ‏به ایران در سال جاری میلادی تدارک دیده است. زاخی‌هانگبی، وزیر امور شهرک ‏سازی اسرائیل هم به نحوی مشابه، سه شنبه ۱۴ بهمن، تصریح کرد که آمریکا هرگز به ‏ایران حمله نخواهد کرد و برای اسرائیل راهی نمانده جز اینکه در آینده “خود به تنهایی به ‏ایران حمله کند.”

در همین راستا، بر پایه برخی گزارشها، ارتش اسرائیل برای عملی کردن طرح‌های ‏عملیاتی خود از کِنِسِت خواسته است که ۹۱۸ میلیون دلار به بودجه سالانه‌اش بیافزاید.‏

‏در مقابل، ستاد کل نیروی‌های مسلح ایران تهدیدهای اسرائیلی را جنگ روانی و توهّم می‌داند و متقابلاً تهدید کرده است که در صورت بروز “کوچکترین خطائی” از سوی ‏اسرائیل شهرهای حیفا و تل آویو را با خاک یکسان خواهد کرد .‏

ایزار‌های حمله احتمالی اسرائیل

به رغم این اظهارات، از منظر صرفاً نظامی اسرائیل توان حمله هوایی به ایران را دارد. ‏اسرائیل صد‌ها هواپیمای مدرن جنگنده و بمب افکن مانند اف-۱۵ آی، اف-۱۶ آی و اف-‏‏۳۵ دارد. این هواپیما‌ها می‌توانند انواع مهمات از جمله بمب‌های سنگر شکن “جی بی یو ‏‏-۲۸ ” را حمل کنند. این بمبِ مجهز به هدایت لیزری، ۲۲۸۶ کیلوگرم وزن دارد وسیستم ‏هدایت آن اینرسی و “چی پی اِس ” است.

علاوه بر این، اسرائیل از توان پهپادی خوبی برخوردار است و پهپاد‌های “هِرون” ساخت ‏این کشور، با ظرفیت ترابری ۲۷۰۰ کیلوگرم برای هر فروند، می‌توانند در عملیات بکار ‏گرفته شوند. اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که بالای ۸۰ کلاهک هسته‌ای دارد و ‏موشکهای بالیستیک “یریخو” آن با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای، بین ۱۵۰۰ تا ۴۰۰۰ ‏کیلومتر بُرد دارند. در ضمن زیردریایی‌های کلاس دلفین این کشور به گونه‌ای از ‏موشکهای کروز موسوم به “پاپ آی” مجهز شده‌اند که برد آن فراتر از ۱۵۰۰ کیلومتر ‏است و قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای را نیزدارند.‏

با این حال بسیار بعید است که اسرائیل از سلاح هسته‌ای برای جلوگیری از دسترسی ‏جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای بهره گیرد. پیامد‌های بکارگیری اینگونه سلاح برای ‏اسرائیل در سطح بین المللی و از نظر سیاسی بسیار سنگین خواهد بود و این کشورحمایت ‏کشورهای عمده را برای هر نوع برنامه یا توافق آتی با ایران از دست خواهد داد. ضمن ‏اینکه بکار گیری چنین سلاحی با پی آمد‌های فرا فاجعه بار آن، می‌تواند به هسته‌ای شدن ‏ایران منجر شود.‏

جدا از این ابزار‌های کلاسیک، خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای و موشکی، حملات ‏سایبری و ترور دانشمندان هسته‌ای، مقامهای کلیدی صنایع نظامی و بلند پایگان نظامی ‏ایران از سوی اسرائیل را قبل از حمله مستقیم نظامی، نمی‌توان از نظر دور داشت.‏

چالش‌های حمله هوایی اسرائیل

حمله به ایران، با اینکه از نظر ابزاری قابل اجرا به نظر می‌رسد، ولی اهمّ ظرفیت نیروی ‏هوایی اسرائیل را بکار خواهد گرفت و بهیچ وجه نظیر حمله به کوره هسته‌ای در دستِ ‏ساخت در دیرالزورِ سوریه درسال ۲۰۰۷ و یا “عملیات اُپرا” یا “عملیات بابل” نخواهد ‏بود که طی آن اسرائیل در ژوئن ۱۹۸۱ در جریان جنگ ایران و عراق، با یک حمله ‏هوایی نیروگاه هسته‌ای “اوسیراک” را در جنوب شرقی بغداد نابود کرد.

ایران بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر با اسرائیل فاصله دارد و هواپیماهای اسرائیلی برای حمله به ‏ایران نیاز به سوخت گیری هوایی دارند و حفاظت از تانکر‌های سوخت رسان که در ‏مقابل حملات به شدت آسیب پذیرند، به پیچیدگی عملیات می‌افزاید.‏

البته با توجه به پیوستن اسرائیل به “ناتوی عربی” دست پختِ پنتاگون و روابط نزدیک‌اش با امارات و عربستان، این پیچیدگی می‌تواند تا حد زیادی کاهش یابد. سوخت گیری پس ‏از بمباران می‌تواند در یکی از پایگاههای این کشورها صورت گیرد و یا اینکه حمله به ‏ایران با هماهنگی و همکاری کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و مستقیماً از پایگاههای ‏آنها به اجرا در آید. بهرصورت، اسرائیل در شرایطی خواهد بود که براحتی می‌تواند از ‏حریم هوایی و پایگاه‌های این کشور‌ها چه برای حمله و چه برای تجسس و نجات در ‏صورت بروز سانحه و یا صدمه دیدن بمب افکن‌ها و جنگنده‌هایش استفاده کند.

‏اسرائیل ترجیح می‌دهد با آمریکا و یا با چراغ سبز آمریکا دست به عملیات نظامی زند. گو ‏اینکه به تنهایی می‌تواند برخی از تاسیسات هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد. البته اگر بر ‏پدافند هوایی ایران فایق شود؛ از شمار و موقعیت همه مراکز و کارگاههای هسته‌ای ایران ‏آگاهی داشته باشد؛و با جنگ سایبری و الکترونیکی و خرابکاری قادر باشد اکثر سیستم‌های نظامی کشور را از کار بیاندازد.

حملات اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای صدماتی را وارد خواهد کرد و ممکن است برنامه ‏هسته‌ای ایران برای چند سال بتعویق بیاندازد ولی با توجه به شمار وگستردگی جفرافیایی ‏مراکز هسته‌ای و توان محدود اسرائیل، این کشور در تحلیل نهایی نمی‌تواند فعالیت‌های ‏هسته‌ای ایران را محو کند. در ضمن قادر نخواهد بود اکثر سایت‌های موشکی و ‏پایگاههای نظامی ایران را نابود کند و در نتیجه توان واکنش به حملات‌اش را از ‏جمهوری اسلامی بگیرد.

انهدام تاسیسات و ظرفیت‌های هسته‌ای ایران با تلاش و عملیات وسیع نظامی از سوی ‏آمریکا ممکن است. البته این کار، شمار بسیار زیادی از ایرانیان را خواهد کشت و بسیاری ‏از زیر ساخت‌های ایران را نابود خواهد کرد. ‏

کارت پر خطر اسرائیل

‏ برخی ازحامیان حملات نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران بر این باورند که یک ‏عملیات وسیع نقطه پایانی بر برنامه هسته‌ای این کشور خواهد گذاشت. این در حالی است ‏که بر پایه پژوهشهای برخی از اندیشکده‌های مهم آمریکا،در بهترین سناریو بمباران دقیق ‏و ممتد و هدفمند که فقط از آمریکا ساخته است، حداکثر تا چهار سال می‌تواند ایران را از ‏تولید سلاح هسته‌ای،چنانچه دسترسی به آن را لازم بداند، باز دارد. ‏

اسرائیل یک کارت بازی پر خطری را در دست دارد و آن کوبیدن بر طبل جنگ، ‏تزریق ترس و نگرانی به افکار عمومی ایران، و قطعی جلوه دادن حمله غافل‌گیرانه نظامی ‏به تاسیسات هسته‌ای ایران است. درصورت دست زدن به چنین کاری، جمهوری اسلامی ‏به احتمال بسیار قوی، واکنش نشان خواهد داد ودر این راستا برخی از کشور‌های حاشیه ‏خلیج فارس را نیز در ردیف اسرائیل قرار خواهد داد، نکته‌ای که چندی پیش شماری از ‏فرماندهان سپاه به آن تاکید کردند.

نتیجه حملات یک جانبه اسرائیل و واکنش جمهوری اسلامی دامنه جنگ را به شدت ‏افزایش خواهد داد مضافاً اینکه چنین حملاتی آمریکا را در تنگنایی قرار خواهد داد که ‏خلاصی از آن نا ممکن خواهد بود و به اصطلاح “دست و پای آمریکا را توی پوست ‏گردو خواهد گذاشت”. با ورود آمریکا به میدان، جنگ به جنگی تمام عیار تبدیل خواهد شد ‏که شعله‌های آن تمام منطقه را در بر خواهد گرفت.‏

مدیریت منازعه؟

دولت ترامپ با چفت زدن موضوع تسلیحات موشکی ایران و رفتار جمهوری اسلامی در ‏منطقه به برجام، این توافقنامه را رها کرد. گرچه به طور سنتی موضوع عدم دسترسی ‏ایران به موشکهای با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای برای آمریکا ارجحیت داشت.‏

اما شواهد نشان می‌دهد که دولت بایدن در گام اول به هدف محدود تر آمریکا یعنی جلوگیری ‏از اشاعه سلاح‌های هسته‌ای تمرکز کرده و موثر ترین راه برای رسیدن به این هدف را ‏پیوستن به برجام می‌داند و از این رو از ایران خواسته است که قبل از برگشت آمریکا به ‏برجام، مفاد این توافقنامه را رعایت کند. ‏

در حال حاضر آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید اول آمریکا باید تحریم‌ها را بردارد و در مقابل ‏جو بایدن تاکید دارد که اول ایران باید به برجام برگردد. به رغم این خواسته‌های کاملاً ‏متفاوت، پیش‌بینی می‌شود که سرانجام با توجه به رویکرد تعامل و نه تقابلِ دولت بایدن، ‏در نهایت طرفین با جرح و تعدیل خواسته‌های خود، درباره برجام و حتی فرا برجام به ‏گفت و گو بنشینند. این کار، یعنی شکستن تابوی مذاکره ناپذیر بودن برجام، خود می‌تواند ‏راهگشای مدیریت منازعه میان ایران و آمریکا باشد و تلقی تهدید از سوی آمریکا در ایران ‏را کاهش دهد واین به نوبه خود می‌تواند به فروکش کردن تنش در منطقه کمک نماید. ‏

پایان
‏‏۸ فوریه ۲۰۲۱‏