ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 07.06.2020, 22:03
دموکراسی ایالات متحده در بحران

برگردان: جمشید خونجوش

ناآرامی‌های ایالات متحده تنها محدود به اعتراض به نژادپرستی نیستند. ریاست جمهوری ترامپ در حال تبدیل شدن به تهدیدی علیه دموکراسی آمریکایی است. آیا این (دموکراسی) هنوز توان بازسازی خود را دارد؟

این نشانه خوبی برای دموکراسی نیست که این اواخر از وینستون چرچیل بطور مکرر نقل می‌شود. او گفته است که “دموکراسی، در میان همه اشکال حکومتی بدترین نوع آن است به استثنای بقیه اشکال”. به اندازه کافی ناراحت‌کننده است که مزایای دموکراسی باید این باشد که دیگر اشکال حکومت‌ها همه بدترند. اما این که این واقعیت باید به طور مدام تأکید شود، بیانگر خوبی برای وضعیت دموکراسی نیست.

جای تعجب نیست: قدرتمندترین دموکراسی جهان در حال فرو رفتن در هرج و مرج است؛ پاندمی، اعتراضات، ناآرامی‌ها و بدترین رکود در دهه‌های اخیر، این احساس را به آمریکایی‌ها داده است که - همانطور که یک سناتور دموکرات تصریح کرده - همه بحران‌های آنفولانزای ۱۹۱۸ اسپانیا، رکود بزرگ بعد از ۱۹۲۹ و شورش‌های ۱۹۶۸ را یکجا و بطور هم‌زمان تجربه می‌کنند.

بحران مضاعف دموکراسی

این واقعیت که دموکراسی غربی در بحران است چیز جدیدی نیست: مدتی است که از مقبولیت آن کاسته شده، در داخل و خارج تهدید می‌شود، نقایص ساختاری وجود دارند و نیازمند اصلاحات است. اما بحران فعلی در دموکراسی آمریکا فراتر از آن است. این یک بحران مضاعف است: از دست دادن اعتماد به حکومت قانون که خود را در اعتراضات بیان می‌کند، همزمان با حمله به دموکراسی از درون مرکز قدرت به گونه‌ای بی‌سابقه در تاریخ دموکراسی آمریکا، یعنی اعلام دونالد ترامپ مبنی بر اینکه در صورت شکست در انتخابات ریاست جمهوری، او آن را به رسمیت نخواهد شناخت. پیش از این هرگز یک رئیس جمهور ایالات متحده کشور خود را با کودتا تهدید نکرده است.

مدت زمانی طولانی است که در ایالات متحده اعتماد به دموکراسی، حاکمیت قانون و سیستم سیاسی در حال کاهش است؛ دموکراسی‌ای که پس از بیش از ۱۵۰ سال پایان جنگ‌های داخلی آمریکا هنوز نتوانسته است بر نژادپرستی در کشور غلبه کند؛ یک حکومت قانون که به برای آفریقایی-آمریکایی‌ها عمل نمی‌‌کند و یک سیستم سیاسی که نمی‌‌تواند از رشد پیوسته نابرابری‌های اجتماعی جلوگیری کند. دموکراسی بدون درجه معینی از عدالت، مشروعیت خود را از دست می‌دهد.

به این باید دیگر کاستی‌های سیستم سیاسی این کشور را نیز اضافه کرد که سالهاست مشهود هستند: یک سیستم انتخاباتی که بسیاری از روسای جمهور را بدون داشتن اکثریت دموکراتیک به قدرت می‌رساند، جابجایی حوزه‌های انتخابیه (Gerrymandering)، یعنی طرح دستکاری دلبخواهی این حوزه‌ها، اهمیت پوچ ایالت‌های چرخشی (Swing State)، پول به عنوان پیش‌نیاز برای نامزدی موفقیت‌آمیز ریاست جمهوری و قدرت خاندان‌های سیاسی از کندی‌ها تا کلینتون‌ها. نتیجه سرانجام: هیچ کس نمی‌‌تواند به درستی استدلال کند که دموکراسی آمریکایی بهترین و تواناترین افراد کشور را، از رونالد ریگان گرفته تا دونالد ترامپ، در دهه‌های اخیر به قدرت رسانده است - حتی تنها به این دلیل که هرگز یک زن در بین آنها نبوده است.

تهدید ترامپ

همه این ضعف‌ها تاکنون به عنوان نارسائی‌های یک دموکراسی تلقی می‌شدند که به گفته چرچیل، باز هم از هر نظام دیگری بهتر بود. اما اکنون ترامپ شروع به حمله به قلب دموکراسی کرده است: انتخابات ریاست جمهوری. این که آیا او واقعاً جرات خواهد کرد که نتیجه انتخابات را، در صورت شکست، به چالش بکشد، آیا حزب وی از او پیروی خواهد کرد و آیا دیوان عالی آمریکا واقعاً طرف او را خواهد گرفت - اینها همه حدس و گمان هستند. اما همین صحبت کردن پی در پی درباره انتخابات دستکاری‌شده و نامشروع، به خودی‌خود باعث تضعیف اعتماد به دموکراسی خواهد بود.

لفاظی ترامپ درباره جنگ داخلی که در اشاره به ناآرامی‌های اخیر به آن متوسل می‌شود نیز به این موضوع بیشتر دامن می‌زند.

لفاظی درباره جنگ داخلی یک تهدید است. ترامپ شاید بتواند، آنطور که به نظر می‌آید، آمریکا را در مقابل یک دوراهی قرار دهد: من یا هرج‌ومرج. فشار، تهمت و ارعاب برای مخالفان سیاسی ترامپ از دیرباز شناخته شده‌اند. اما این یکی کیفیت تازه‌ای دارد: اگر مشروعیت انتخابات به رسمیت شناخته نشود، مبارزه برای دموکراسی احتمالا خشونت‌آمیز خواهد شد. اگر  صندوق رای برای تصاحب قدرت تعیین‌کننده نباشد، آنگاه سلاح این کار را انجام خواهد داد.

هنگامی که قدرتمندترین دموکراسی جهان در بحران فرومی‌رود، پیامدهای آن از مرزهای ایالات متحده فراتر می‌رود. نتیجه بلافاصله آن تقویت مخالفان دموکراسی است. ترامپ هم اکنون نیز از آنها - مخالفان دموکراسی- پشتیبانی مضاعف می‌کند. رئیس جمهور ایالات متحده الگویی برای امثال جایر بولسونارو، ویکتور اوربان، رودریگو دوترته و همه آنهایی شده که میل به اقتدارگرایی در اداره امور کشورشان دارند. او همزمان به آنهایی كه آشكارا الگوی اقتدارگرایانه حکمرانی را ترویج می‌كنند، استدلال‌های فراوانی ارائه می‌دهد. هرج و مرج در ایالات متحده هدیه‌ای برای پروپاگاندای چینی است؛ برای آنها، بهترین دلیل شکست دموکراسی غربی و برتری مدل چینی است. ناگفته نماند که فراخوان ترامپ جهت مقابله شدید با ناآرامی‌ها، از نظر پکن، می‌تواند بهترین توجیه‌گر استفاده این کشور از نیروهای امنیتی  باشد: از  تین‌آن‌من [کشتار معترضان در میدان تین‌آن‌من] در بیش از ۳۰ سال پیش تا حمله احتمالی به هنگ کنگ در آینده.

فقط افراد مسن در راس قدرت

نقطه قوت دموکراسی غربی تاکنون این بوده است که همواره توانسته است خود را بازسازی کند و با پیشرفت‌های اجتماعی، فن‌آوری و اقتصادی سازگار شود. این موضوع در ۲۰۰ سال گذشته در مورد دموکراسی آمریکا  هم صادق بوده است.

اما به نظر می‌رسد ایالات متحده آمریکا در سالهای اخیر فاقد قدرت لازم برای انجام چنین کاری شده است. اینکه هر دو نامزد ریاست جمهوری مدت‌ها قبل از مرز بازنشستگی فراتر رفته و به هشتاد سالی خود نزدیک می‌شوند در اینجا تقریباً به عنوان یک سمبل عمل می‌کند. رهبر حزب مخالف در مجلس نمایندگان، نانسی پلوسی، حتی پیشتر به این سن رسیده است. در همین روزها بود که جو بایدن گفت: “ما ملتی خسته هستیم.” این “اولیگارشی پیران” (Gerontocracy) در آمریکا خاطرات ناخوشایند اوضاع اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۸۰ را زنده می‌کند. این می‌تواند نشانه آن باشد که چالش‌ها تا چه اندازه جدی و تغییرات پیش رو تا چه حد عمیق خواهد بود.

اما بحران آمریكا همچنین نسل جوان و توانمندی از فرمانداران ایالت‌ها و نمایندگان مجلس را نیز به جلو صحنه آورده است. آنها نیروی مقاومت را تا درون اطرافیان ترامپ به حرکت درمی‌آورند. این باعث امیدواری است. اما حامیان دموکراسی باید به مبارزه برخیزند کنند، شاید با ابزار و روش‌هایی که آنها را رد می‌کنند. و در پایان این مبارزه، دموکراسی چیز متفاوتی خواهد بود.

—————————-
توضیحات مترجم:
۱- کریستیانه هوفمن به عنوان خبرنگار فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ چندین سال در ایران زندگی کرده و کتابی تحت عنوان “پشت پرده ایران: نگاه به درون کشوری پنهان” در مورد ایران نوشته. او هم اکنون مسئول دفتر هفته‌نامه اشپیگل در برلین است.
۲- اصل مقاله در این لینک در دسترس است. در این مقاله به بعضی نوشته‌های دیگر به زبان آلمانی لینک‌ شده  که بطور اخص به برخی ادعاها در این مقاله ارجاع می‌دهند و بطور کلی حاوی اطلاعات و تحلیل‌های مفیدی هستند.


نظر خوانندگان:


■ سلام و درود
شاید اولین مقاله جدی پسا کرونایی است در باره تحول دموکراسی در غرب که خواندم. دیدی واقعگرایانه مبتنی بر فاکت‌های درست. به نظر من بزرگترین اشتباه حزب جمهوریخواه امریکا در پذیرفتن دونالد ترامپ به عنوان نامزد آن حزب در  انتخابات سال ۲۰۱۶ این بوده که زمام رهبری خود را به شخصیتی داده که به دموکراسی اعتقادی نداشته و ندارد سهل است زمینه تنش‌های سیاسی را هم در داخل آمریکا و هم در خارج از آمریکا بالا برده است. بهتر این بود که اینگونه شخصیت‌های پول‌ساز را به حال خود وامی‌گذاردند تا بیشتر و بیشتر بیندوزند و در عوض در کار ملک و مملکت و سیاست دخالت نکنند. کارآمدی در عرصه مدیریت شایستگی های خودش را نیاز دارد.
م. حقیقی