ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 15.06.2005, 21:04
جنبش زنان در صف مقدم جبهه دموكراسی

دكتر حسين باقرزاده
سه‌شنبه ٢٤ خرداد ١٣٨٤ – ١٤ ژوئن ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

حرمت ما نگه می دار، خالق و مادرت هستیم
- سیمین بهبهانی

زن به صحنه پیكار سیاسی ایران وارد شده است و حق خود را می‌طلبد. یعنی كه حق بشر را می‌طلبد. حقوق بشر با حقوق محذوفان جامعه تعریف می‌شود. و زنان در جامعه ما بزرگترین گروه محذوف اجتماعی هستند. آنان نه فقط از صحنه سیاست حذف شده‌اند كه از صحنه كار و قضاوت و ورزش و اقتصاد و جامعه و خیابان نیز حذف شده‌اند. آنان برای بازیافت یكایك حقوق خود در تمام این زمینه‌ها، از حق حضانت كودكانشان گرفته تا حق تماشای مسابقات فوتبال، باید پیكار كنند و هزینه بپردازند. زنان هزینه‌های بزرگی در طول حیات جمهوری اسلامی پرداخته‌اند، ولی دست‌آورد زیادی نداشته‌اند. امروز آنان مصمم‌تر از همیشه به میدان آمده‌اند و به حقوق و توانایی‌هایشان آگاه‌تر از همیشه‌اند.

نظام هرمی تبعیض‌آمیز (آپارتاید) جمهوری اسلامی بر دو پایه استوار است: جنسیت و عقیده. در این نظام، مرد روحانی شیعه در راس قرار گرفته و از حقوق تقریبا نامحدودی برخورداراست، از جمله حق كشتن دیگران؛ و دیگران از زنان گرفته تا ناروحانیان، نا شیعیان، نامسلمانان و بیدینان یا بهاییان، هریك بسته به نزدیكی یا دوری با راس هرم، از حقوق كمتری برخوردارند و حتی‌ ممكن است از حق حیات نیز محروم شوند. در این ساختار هرمی، زنان در هر رده كه باشند از مرد خود در آن رده پایین‌تر محسوب می‌شوند. یعنی كه تو اگر زنی و نامسلمان به نحو مضاعف مورد تبعیض قرار می‌گیری. مثال: زني زرتشتي در یزد در تصادف رانندگي جان خود را از دست می‌دهد. دادگاه در قبال شکايت خانواده مقتول، راننده را به پرداخت ۲۵ درصد ديه مرد مسلمان محکوم می‌كند، با اين توجيه که ديه زن نصف ديه مرد است و ديه غيرمسلمان نصف ديه مسلمان!*

این برخورد زن‌ستیزانه، از آغاز شكل‌گیری جمهوری اسلامی با شعار سمبلیك «یا روسری یا توسری» (و در واقع «هم روسری هم توسری») آغاز شد و سپس در قانون اساسی ‌جمهوری‌ اسلامی و قوانین موضوعه آن نهادینه گردید. تفصیل این قوانین از موضوع بحث این نوشته خارج است. ولی همین قدر می‌توان گفت كه كاربرد این قوانین در جامعه‌ای با فرهنگی به شدت مردسالارانه به بزرگترین ستم اجتماعی نظام‌یافته (سیستماتیك) منجر شده است. آمارهای وحشتناك مربوط به فقر زنانی كه نان‌آور خانواده‌اند، فرار دختران از خانه، افسردگی و روان‌پریشی، فحشا (به صورت صیغه یا غیر آن)، دخترسوزی/دختركشی و خودسوزی/خودكشی تنها بخش‌های كوچكی ازاثرات آشكار این سیاست را نشان می‌دهند. اثرات پنهان این سیاست (مثلا در مورد زنان و دخترانی كه در معرض تجاوز یا آزار جنسی ‌قرار می‌گیرند و به دلیل فرهنگ حاكم و فقدان نظام حمایتی بر آن سرپوش گذاشته می‌شود) احتمالا به مراتب وسیع‌تر است و در هیچ آماری منعكس نمی‌شود.

البته زنان تنها با یك نظام سیاسی زن‌ستیز روبرو نیستند. دشمن دیگر آنان فرهنگ مردسالار است. در این فرهنگ، سیاست یك مقوله به تمام مردانه است،‌ و نمونه‌های آن در زبان نیز تجلی ‌پیدا می‌كند. نه فقط رجال سیاسی داریم (كه به قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز راه یافته است) و بلكه شجاعت و تهور و جرات و صداقت نیز مردی و مردانگی است. دشمن و بی‌مروت را نامرد می‌نامند و ترس و جبونی را زنانه می‌خوانند. سیاستمداران حاكم دولتمردند و بزرگان قوم ریش‌سفید. حتی مردم از مرد گرفته می‌شود و آدمی و آدمیت از آدم. این فرهنگ با مرد تعریف شده است و مرد را محور جهان می‌شناسد. در این فرهنگ است كه مرد به خود اجازه می‌دهد برای زن و بدون شركت او قانون بنویسد و نسخه اخلاق بپیچد، و آن جا كه زن از این قانون یا اخلاق سربپیچد او را به شدت مجازات كند. و تنها در این فرهنگ است كه می‌توان تحقیرآمیزترین قوانین را در باره زنان به تصویب رساند و خشونت‌بارترین محدودیت ها را در باره آنان اعمال كرد.

به لحاظ سیاسی، زنان از اولین گروه‌های اجتماعی ‌بودند كه در برابر نظامی كه می‌رفت تا حقوق آنان را زیر پا بگذارد ایستادند. تظاهرات وسیع روز جهانی زن كه كمتر از یك ماه پس از استقرار نظام اسلامی صورت می‌گرفت در آن روز به شدت سركوب شد. در آن زمان، زنان پشتیبانان زیادی در میان گروه‌های سیاسی‌ نداشتند، و این عامل نقش تعیین‌كننده‌ای در استقرار یك نظام سركوبگر داشت. اكنون و پس از ٢٦ سال، برای اولین بار زنان توانسته‌اند بار دیگر دور هم جمع شوند و حقوق خود را مطالبه كنند. البته این اجتماع نیز با آزار و ضرب و شتم ماموران روبرو شده است. ولی آینده آن دگرگونه خواهد بود. اگر تظاهرات ١٨ اسفند سال ٥٧ و سركوب آن خبر از آینده شومی می‌داد، امروز تظاهرات زنان نویدبخش آینده بهتری است. آن یك آغاز سركوب بود و این دیگری طلیعه آزادی.

در آن روز، زن سركوب شد و سپس این سركوب در تاروپود قانون اساسی جمهوری اسلامی رسمیت یافت. امروز زنان با آگاهی‌ به این نكته است كه تغییر قانون اساسی ‌را پیش می‌كشند و آن را شرط لازم احقاق حقوق خود می‌دانند. آنان، هم‌چنین آگاه شده‌اند كه تغییر قانون اساسی‌ در حدی كه بتواند ناروایی‌ها و تبعیضات علیه زنان را از بین ببرد در چهارچوب خود این قانون عملی نیست (اصل ١٧٧ قانون اساسی امكان آن را از بین برده است). از این رو است كه برای تغییر قانون اساسی‌ تغییر بنیان‌های نظام حاكم را ضروری می‌دانند و خواهان تدوین یك قانون اساسی مبتنی بر ارزش های دموكراتیك و حقوق بشری هستند. به گفته نوشین احمدی خراسانی، خواست رفراندوم تشكیل مجلس موسسان برای تدوین یك قانون اساسی جدید مبتنی بر اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر و ملحقات آن اساسا یك خواست زنانه است. هیچ گروه انبوه اجتماعی دیگری به اندازه زنان از قانون اساسی جمهوری اسلامی صدمه ندیده است، و هیچ گروه دیگری بیش از زنان از تغییر آن (به نحوی كه در فراخوان ملی رفراندوم آمده است) سود نخواهد برد.

باید گفت كه اگر موفقیت یك انقلاب سوسیالیستی در گرو شركت فعال كارگران است و رسالت آن بر دوش آنان نهاده شده است، موفقیت یك تحول دموكراتیك و حقوق بشری نیز اساسا در گرو شركت فعال زنان و احیانا رهبری آنان خواهد بود. تظاهرات روز یكشنبه گذشته تنها اولین تظاهرات حق‌طلبانه زنان در ٢٦ سال گذشته نبود. این تظاهرات هم‌چنین اولین تظاهرات موفقی‌است كه برای‌ تغییر ساختاری رژیم جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد. در سال‌های اخیر گروه‌های دیگری از جمله دانشجویان به تظاهرات عمومی علیه حاكمت پرداخته‌اند و احیانا شعارهایی علیه مقامات سرداده‌اند، ولی خواست و هدف اصلی‌ تظاهركنندگان تغییر ساختار حاكمیت (قانون اساسی) نبود. در تظاهرات یكَشنبه این هدف مشخصا و به صراحت مطرح شده بود.

زنان ایران اكنون در دو جبهه سیاسی‌ و فرهنگی برای احقاق حقوق خود بپا خواسته‌اند. در جبهه سیاسی، تغییر بنیادین قانون اساسی در خواست زنان گنجانده شده است. در برد فرهنگی نیز سیمین بهبهانی خطاب به مردان می‌سراید و سروده خود را در جمع حاضران در تظاهرات می‌خواند**. بر عهده نیروهای سیاسی دموكرات و روشنفكران جامعه است كه در این دو جبهه به كمك زنان بشتابند. این پیوستن فقط به قصد كمك به آنان نیست. در این پیوستن است كه آرمان‌های ‌دموكراتیك خود این نیروها امكان تحقق می‌یابد و فرهنگ مردسالار جامعه ما از ارزش‌های ضد زن كه در طول قرن‌ها در آن انباشته شده تصفیه می‌شود. یعنی برآیند چنین مبارزه‌ای از نظر سیاسی ما را به نظامی دموكراتیك و مبتنی بر ارزش‌های حقوق بشری نزدیك می‌سازد و از نظر فرهنگی جامعه ما را انسانی‌تر می‌كند. به عبارت دیگر، با موفقیت جنبش زنان در این دو جبهه، مرد ایرانی نیز از سلطه استبداد سیاسی و واپسگرایی فرهنگی آزاد می‌شود. بهبهانی می‌سراید كه «حرمت ما نگه می دار، خالق و مادرت هستیم». می‌توان امیدوار بود كه جنبش زنان نیز خالق و مادر دموكراسی باشد.
---------------
*http://roozonline.com/02article/007223.shtml
**http://www.womeniniran.net/archives/FSR/002536.php