نیویورک تایمز / ۲۸ دسامبر ۲۰۲۵
تصاویر: دیوید گوتنفلدر، ساهر الغره، دنیل برهولاک و نانا هایتمن
از دل آوار و ویرانی، شکنجه و وحشت، گرد و غبار و خردهسنگها، چیزی در خاورمیانه در حال جان گرفتن است؛ روحیهای که به چرخههای بیپایان خشونت «نه» میگوید و آینده کودکان این منطقه را بر کینهها و دشمنیهای گذشته ترجیح میدهد.
این احساس، شکننده، محل مناقشه و آسیبپذیر است. اما پس از کشته شدن بیش از نیممیلیون نفر در جنگ داخلی ۱۳ ساله سوریه و ۷۰ هزار فلسطینی در جنگ دو ساله غزه، در کنار نزدیک به دو هزار اسرائیلی، فرسودگی و خستگی به پدیدهای فراگیر بدل شده است. «انتقام را کنار بگذارید»، این زمزمه مردمی است که از جنگ به ستوه آمدهاند، و «دوباره بیندیشید».
حسن سمادی، ۴۸ ساله، کارمند یک بیمارستان در شهر آسیبدیده بُصری در جنوب سوریه میگوید: «هیچ راهحلی جز پیدا کردن یک راهحل وجود ندارد.» او برادر کوچکترش را در بمبارانهای بیامان بشار اسد ــ دیکتاتوری که سال گذشته سرنگون شد ــ از دست داد و خانوادهاش به اردن گریختند. «ما از جنگ خستهایم، از جنگ بیزار شدهایم و فقط میخواهیم در آرامش زندگی کنیم.»
در نزدیکی جایی که سمادی ایستاده بود، تابلویی که بهتازگی از سوی مقامهای محلی بیرون از یک آمفیتئاتر رومی بهطرز شگفتانگیزی سالم نصب شده، این جمله را به نمایش گذاشته است: «بر این خاک، چیزهایی هست که شایسته زندگیاند»؛ سطری از شاعر فلسطینی، محمود درویش.
اگر قرار باشد ترجیعبندی در سراسر سوریه جنگزده شنیده شود ــ جایی که حتی درختان پژمرده خاکستری-سبز نیز گویی دچار شوک انفجار شدهاند ــ آن این است: «ما فقط میخواهیم زندگی کنیم.»
اگر جاهطلبیای در عربستان سعودی وجود دارد، تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ است که نماینده اسلامی مدرن، گشوده و پیشرفته از نظر فناوری باشد؛ اسلامی دور از هرگونه ایدئولوژی تهاجمی پانعربی.
و اگر واژهای کلیدی در میان پادشاهیهای سنی خلیج فارس ــ که زمانی از روحانیان شیعه ایران دچار اوجهای ترس و خشم میشدند ــ رواج یافته، آن «عملگرایی» است.
با این حال، منطقه همچنان مستعد انفجار است. ایالات متحده در واکنش به کشته شدن دو سرباز آمریکایی و یک مترجم آمریکایی در ماه جاری، مواضع داعش در سوریه را هدف حملات هوایی سنگینی قرار داد؛ حملاتی که پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، آن را «اعلام انتقام» توصیف کرد.

یک آمفیتئاتر رومی در بوسرا، سوریه. عکس از دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز

بقایای یک مانع در ورودی محلههای عمدتاً کردنشین در حلب، سوریه. عکس از دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
این حملات اندکی پس از آن صورت گرفت که دولت ترامپ در سند «راهبرد امنیت ملی» خود اعلام کرد منطقه در حال «تبدیل شدن به عرصهای برای شراکت، دوستی و سرمایهگذاری» است و افزود روزگاری که «خاورمیانه بر سیاست خارجی آمریکا سلطه داشت»، «خوشبختانه به پایان رسیده است».
چنین خوشبینیای ــ که تا حد زیادی بر توافق صلح غزه، امضا شده در ۱۳ اکتبر در شرمالشیخ مصر، استوار است ــ اغراقآمیز به نظر میرسد؛ همانگونه که ادعای رئیسجمهور ترامپ در همان روز که گفت رسیدن به چنین گشایشی ۳۰۰۰ سال زمان برده، اغراقآمیز بود.
همه چیز یکشبه و با امضای یک رئیسجمهور حل نشده است.
در سوریه، فرقهگرایی با میل به وحدت رقابت میکند و خشونت دوباره شعلهور میشود. جنگ در یمن همچنان میجوشد. در ایران، حکومت تضعیف شده است، اما عزم آن برای نابودی دولت اسرائیل همچنان پابرجاست. شهرکنشینان اسرائیلی با حمایت دولتی فوقراستگرا در اسرائیل، زمینهای فلسطینیان در کرانه باختری را تصاحب میکنند.
توافق غزه همین حالا نیز نشانههای فرسایش را بروز داده است. اسرائیل و حماس برای کسب برتری درگیر زد و خوردهای محدود هستند. همه چیز در مورد مرحله بعدی طرح صلح ــ از نیروی بینالمللی تثبیتکننده برنامهریزیشده گرفته تا خلع سلاح حماس، عقبنشینی اسرائیل و نقش تشکیلات خودگردان فلسطین ــ محل اختلاف است.
توالی اقدامات، یا اینکه کدام امتیاز ابتدا از سوی کدام طرف داده شود، به میدان نبرد جدید تبدیل شده است.
با این همه، افراد بسیار کمی خواهان بازگشت به جنگ هستند. در جریان سفرهای مکرر طی چند ماه در سراسر منطقه، امید با وحشت در نوسان بود. آنچه شاید بیش از همه جلب توجه میکرد، عزم خاموش بسیاری از مردم برای انتخاب وعده آینده بهجای یأس و ویرانی بود.
گرشوم گورنبرگ، نویسنده و مورخ اسرائیلی، میگوید: «جنگ غزه اصل بنیادین اسرائیل در مورد جنگهای کوتاهمدت را نقض کرد. در اسرائیل خستگی کامل حاکم است؛ ارتش فرسوده شده و خدمت نیروهای ذخیره بیش از حد طول کشیده است. این عوامل علیه ازسرگیری جنگ عمل میکنند.»
تصور کنید
خستگی میتواند فضایی برای گفتوگو ایجاد کند، بهویژه زمانی که با جابهجایی عمیق و گسترده مهرههای خاورمیانه همراه شود؛ جابهجاییای که دستکم امکان تغییر ذهنیتها را در خود دارد.
ایران در جنگ ۱۲ روزه ژوئن بهشدت از سوی اسرائیل ضربه خورد. این جنگ به افول ۲۰ ساله صعود جمهوری اسلامی که پس از جنگ آمریکا در عراق آغاز شده و «محور مقاومت» شیعی از تهران تا بیروت علیه اسرائیل را تقویت کرده بود، شتاب بخشید.
در حال حاضر، حکومت ایران چندان فراتر از بقای خود نمیاندیشد. انفعال نسبی آن ممکن است برای کسانی که به دنبال گریز از دورهای بیپایان درگیری هستند، فرصتی برای تنفس فراهم کند؛ هرچند برنامه هستهای ایران تضعیف شده اما از میان نرفته و ممکن است روزی دوباره هدف اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا قرار گیرد.

عزاداری در چهلمین روز کشتهشدگان جنگ ایران و اسرائیل در ماه ژوئیه در گورستان اصلی تهران. نانا هایتمن برای نیویورک تایمز

مراسم یادبودی در بیروت، لبنان، در ماه سپتامبر برای رهبر کشتهشده حزبالله، حسن نصرالله. منبع: دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
مهمترین نیروی نیابتی تهران، حزبالله لبنان، سایهای از گذشته خود است. متحد دیگر ایران، حماس در غزه، اگرچه سرسخت و نافرمان باقی مانده، اما در موضعی تدافعی قرار دارد و رهبرانش به دست اسرائیل از میان رفتهاند. ضعف این گروه شاید به ساکنان ویرانشده غزه امکان دهد به آیندهای متفاوت بیندیشند.
اکثریت سنیها اکنون رهبری دولت سوریه را در دست دارند. آنان که از حمایت عربستان سعودی و ترکیه برخوردارند، عمدتاً علاقهای به تداوم درگیری ندارند و در عوض میخواهند کشور را بازسازی کرده و از فرصتهای اقتصادی تازه بهره بگیرند.
از غزه تا مرز لبنان با اسرائیل و تا شمال سوریه، ردیف ویرانهها همچون فاجعهای آخرالزمانی است که بیهودگی نهایی خشونت را فریاد میزند و سرزنشی سخت بر شکست عظیم بشری وارد میکند.
بشیر محمد، ۲۷ ساله، سرباز دولتی، در حلب ــ دومین شهر سوریه که بخشی از آن با خاک یکسان شده ــ به من گفت: «ما آیندهمان را از دست دادیم، چون اسد همه مدرسهها را بمباران کرد و من حتی نتوانستم دیپلم بگیرم. حالا میخواهیم فرزندانمان زندگی داشته باشند.»
در نبطیه، شهری در جنوب لبنان که بخشهایی از آن به تلی از آوار تبدیل شده، جهاد وهاب، ۲۴ ساله، که تحصیلات خود را در رشته علوم کامپیوتر در ترکیه به پایان رسانده بود، برای بودن کنار خانوادهاش در جریان تازهترین دور درگیری با اسرائیل بازگشته بود. او گفت: «قلبم شکسته است. این احساسی است که وقتی این ویرانی را میبینم دارم.»
او به ساختمان بمبارانشده شهرداری اشاره کرد و گفت: «همه اینها، برای چه؟ چرا باید برای ساختن آیندهام از کشورم بیرون بروم؟»
ویرانی، به این معنا، اشتیاقی عمیق به نوسازی و تولد دوباره پدید آورده است. بسیاری امیدوارند دههای پیش رو بدون جنگی دیگر میان اسرائیل و فلسطینیان رقم بخورد؛ یا امیدوارند عربستان سعودی سرانجام روابط خود را با اسرائیل عادیسازی کند، مشروط بر آنکه اطمینان یابد مسیری «معتبر، برگشتناپذیر و زمانبندیشده» به سوی تشکیل کشور فلسطین ــ از جمله احیای غزه ــ ترسیم شده است.
برخی نیز امکان دستیابی به توافقی امنیتی میان اسرائیل و سوریه تحت رهبری رئیسجمهور احمد الشرع را میبینند؛ کسی که همین ماه در دوحه قطر گفت کشورش خواهان روابط خوب با همه همسایگان خود است و «میخواهد الگویی برای منطقه باشد».
همه این سناریوها در حال حاضر دور از دسترس به نظر میرسند، هرچند شاید ناممکن نباشند.
اسپن بارت ایده، وزیر امور خارجه نروژ که سالها در دیپلماسی خاورمیانه فعال بوده، در مصاحبهای گفت: «فکر میکنم فرصتی وجود دارد، البته با این قید که معمولاً اوضاع در این منطقه خوب پیش نمیرود. آیا اسرائیل میخواهد مانند اسپارت، برای همیشه بجنگد؟ تنها تشکیل کشور فلسطین میتواند مانع از آن شود.»

ابو فتحی و دخترش مریم در خانه ویران شدهشان در خان یونس، غزه، در ماه نوامبر. عکس از ساهر الغرا برای نیویورک تایمز

خاکسپاری ایتان لوی، گروگانی که جسدش به عنوان بخشی از توافق آتشبس بین اسرائیل و حماس بازگردانده شده بود. منبع: دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
اما تحقق کشور فلسطین مستلزم تغییری عظیم در سیاست اسرائیل است؛ سیاستی که بر پایه اشغال تدریجی و هرچه تهاجمیتر کرانه باختری بنا شده است.
آن-کلر لژاندر، مشاور ارشد خاورمیانهای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، میگوید: «بزرگترین تغییر ذهنیت احتمالاً باید در اسرائیل رخ دهد. در طول دو سال خشونت، توافق صلح با مصر پابرجا ماند. توافق صلح با اردن پابرجا ماند. توافقنامههای ابراهیم با امارات پابرجا ماند. این واقعاً قابل توجه است! پس چرا اسرائیل نباید به توافقهای دیگر بیندیشد و رویکردی با اعتمادبهنفس بیشتر در پیش بگیرد؟»
تنها در همین هفته گذشته، اسرائیل با مصر بر سر قراردادی ۳۵ میلیارد دلاری به توافق رسید که بر اساس آن، گاز طبیعی به این کشور صادر خواهد کرد؛ توافقی که پیوندهای اقتصادی دو طرف را تقویت میکند، آن هم در رابطهای که در جریان جنگ غزه بهشدت تحت فشار قرار گرفته بود.
ساعت صفر
ایجاد تغییر، شکستن عادتهای کهنه و حرکت رو به جلو آسان نیست. زخمها عمیقاند و در خاورمیانه، شمار بیپایان کشتهشدگان جنگ همواره بهایی مداوم در خونریزی مطالبه میکند. آموس ایلون، نویسنده اسرائیلی، اورشلیم را «گورستانشهر» نامیده بود، زیرا گذشته همواره بر حال سایه میافکند.
انقلاب سوریه در سال ۲۰۱۱ از لحظهای سرشار از امید زاده شد. بخشی از خیزش بزرگ موسوم به «بهار عربی» بود؛ جنبشی علیه بیش از نیمقرن استبداد، به نام آزادی و دموکراسی ــ واژهای که دولت ترامپ عموماً از بهکار بردن آن در بیانیههای مربوط به خاورمیانه پرهیز میکند.
اما بهار خیلی زود به زمستان بدل شد. در سراسر خاورمیانه، اقتدارگرایی و افراطگرایی ضدحمله کردند.
در سوریه، تلاش برای سرنگونی بشار اسد ــ که میتوان او را پولپوت قرن بیستویکم نامید ــ به درگیریای هولناک و آشفته از نیروهای مختلف انجامید که برای مدتها خاورمیانه را از هم درید.
جهادیهای سنی القاعده و داعش در آنجا پایگاه ایجاد کردند. نیروهای عملیاتی شیعه ایران، جنگجویان حزبالله و نیروهای روسی، با بیرحمی از رژیم قدیم حمایت کردند. کردهای مورد حمایت آمریکا با داعش جنگیدند و در پی ایجاد قلمروی مستقل برای خود بودند. و از همه مهمتر، مردم سوریه ــ که تا حد زیادی رها و فراموش شدند ــ میلیونها نفرشان به تبعید گریختند یا در میان ویرانهها به دشواری به بقا ادامه دادند.
آلمانیها ویرانی مطلق سال ۱۹۴۵ در پایان جنگ جهانی دوم را «Stunde Null» یا «ساعت صفر» مینامند. سوریه نیز بهگونهای مشابه، اکنون در «ساعت صفر» قرار دارد.

پسرانی که در دمشق، نه چندان دور از جایی که نیروهای طرفدار اسد زمانی اعدامهای دستهجمعی و دفن اجساد را انجام میدادند، در زمین فوتبال بازی میکنند. منبع: دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز

پوسترهای افراد گمشده در میدان مرجه دمشق در ماه ژانویه. منبع: دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
در سال ۲۰۱۱، کشور از حرکت ایستاد. بیش از ۱۰۰ هزار انسان «ناپدید» شدند. خالد خلیفه، رماننویس محبوب سوری، کسانی را که در جریان جنگ داخلی زنده ماندند «مردگانِ پیشاپیش» نامید.
امروز، کیسههای پلاستیکی و زبالهها در کنار چادرهای فرسوده آوارگان، در چشماندازی از ویرانی مطلق، با باد اینسو و آنسو میروند. بسیاری از وابستگان رژیم پیشین، سیمها و میلگردها را از دل آوار بیرون کشیدند؛ در میان اجساد نیز هیچگاه برای غارت دیر نبود.
از دل این آشوب، سال گذشته رهبری سر برآورد: احمد الشرع، جهادی سابقی که دوازده سال پیش شاخهای از القاعده را در سوریه بنیان گذاشته بود. او اکنون میگوید میخواهد سوریه را متحد کند. از شخصیتی تا این حد دگرگونشونده، آسان است که چنین جاهطلبیای را به سخره گرفت.
گروههای مسلح، همچنین نیروهایی وابسته به دولت، پیشاپیش به ارتکاب جنایتهایی متهم شدهاند؛ از جمله در مناطق ساحلی علیه علویانِ وفادار به اسد و در منطقه جنوبی سویدا، محل سکونت اقلیت مذهبی دروزی، که اسرائیل در پی برقراری ارتباط با آن بوده است.

مراسم تشییع جنازه جنگجویان کشته شده دروز در جرمانا، سوریه، در ماه آوریل / نانا هایتمن برای نیویورک تایمز

دیرالزور ساحل فرات پهلو، جایی که نیروهای وفادار به دولت سوریه و شبهنظامیان کرد، یعنی نیروهای دموکراتیک سوریه، از هم جدا میشوند / عکس از دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
با این حال، در طول یک سال گذشته پیشرفتهای چشمگیری نیز حاصل شده است. احمد الشرع توانسته حمایت ایالات متحده، روسیه و چین را جلب کند. او موفق به لغو تحریمهای اقتصادی شده، در برابر تحریکهای نظامی مکرر اسرائیل خویشتندار باقی مانده و آغاز به پیریزی بنیانهای نهادهای دولتی کرده است. او مورد استقبال دونالد ترامپ قرار گرفت و ماه گذشته به کاخ سفید دعوت شد.
برای نخستین بار در بیش از نیمقرن، سوریه جزئی از هیچ بلوکی ــ نه شوروی، نه روسیه و نه ایران ــ نیست که ذاتاً آن را در تقابل با غرب قرار دهد. این تحولی بنیادین در خاورمیانه به شمار میرود.
در جریان ده روز اقامت در سوریه در ماه نوامبر، از دهها ایست بازرسی عبور کردم که پیشتر رژیم اسد از آنها برای بازداشت افراد یا اخاذی استفاده میکرد. حتی یک بار هم متوقف نشدم.
جشنهای پرشور این ماه به مناسبت سرنگونی رژیم اسد در یک سال پیش، نشاندهنده رهایی یک ملت و حمایت گسترده از رهبر جدید بود.
هند قبوات، وزیر امور اجتماعی سوریه و تنها زن کابینه، در گفتوگویی در دمشق گفت: «رئیسجمهور میخواهد به خاطر همه کشتهشدگان و ناپدیدشدگان انقلابمان موفق شود، و هیچ راهی جز تبدیل شدن به پلی میان همه جوامع وجود ندارد. ما سوئیس را به ارث نبردهایم، اما فراگیری تنها راه است. اگر اشتباه کنیم، آن را اصلاح میکنیم.»
او با نگاهی استوار به چشمانم خیره شد و گفت: «همه گذشتهای دارند. من آینده را انتخاب میکنم.»
مسیری غیرقابل پیشبینی
اما کدام آینده؟
در همین ماه، در «فروم دوحه» ــ یک کنفرانس منطقهای ــ دونالد ترامپ جونیور درباره پدرش گفت: «آنچه درباره پدرم عالی است این است که نمیدانید قرار است چه کاری انجام دهد.»
این ویژگی شاید رقبای آمریکا را در حالت آمادهباش نگه دارد، اما در عین حال میتواند دیپلماسی دولت را نامنسجم کرده و مسیر آن را بهویژه دشوار برای پیشبینی سازد.
با این حال، برخی عناصر سیاست تغییریافته آمریکا روشن است: انتخاب رهبران بدون نگرانی درباره نظامها یا ارزشها؛ شتاب دادن به صلح از مسیر رفاه با این امید که پول بتواند نقش درمان همه دردها را ایفا کند؛ و رؤیاپردازی نکردن درباره دموکراسیهای لیبرال، بلکه، به تعبیر توماس باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و نماینده ویژه این کشور در امور سوریه و لبنان، دادن «فرصتی به منطقه برای شکل دادن به معماری خاص خود».
بخشی از این معماری میتواند در نهایت گسترش «توافقنامههای ابراهیم» باشد؛ توافقهایی که در سال ۲۰۲۰ روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و دو کشور عربی حوزه خلیج فارس را برقرار کرد.
در غزه، ایالات متحده معتقد است رهبری قدرتمند برای وحدتبخشی به مردم فلسطین ضروری است؛ فردی با کاریزمای بسیجکنندهای مشابه احمد الشرع در سوریه. دستکم پیامی که دولت ترامپ به فرانسه منتقل کرده، چنین است؛ پیامی که پاریس آن را «مدل الشرع» مینامد.

ویرانی در شهر غزه. عکس از ساهر الغرا برای نیویورک تایمز

یک سینمای موقت در اردوگاه آوارگان در غرب شهر غزه. عکس از ساهر الغرا برای نیویورک تایمز
با آغاز گفتوگوی مستقیم ایالات متحده با رهبران حماس ــ برای نخستین بار ــ از طریق استیو ویتکاف، نماینده ویژه رئیسجمهور ترامپ، و جرد کوشنر، داماد ترامپ، نشانههایی از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به اسلامگرایی دیده میشود. مبارزان تندرو سابق، حتی کسانی که زمانی تروریست خوانده میشدند، دیگر از نظر دولت ترامپ بهطور مطلق از ایفای نقشهای مهم کنار گذاشته نمیشوند.
بشاره بحبح، بازرگان فلسطینی-آمریکایی که در میانجیگری میان دولت ترامپ و رهبری فلسطین نقش داشته، گفت ایالات متحده و اروپا برای آزادی مروان برغوثی ــ رهبر محبوب فلسطینی که در اسرائیل به حبس ابد بهدلیل قتل و عضویت در یک سازمان تروریستی محکوم شده ــ «فشار» وارد میکنند.
برغوثی در کرانه باختری و غزه بهطور مداوم بهعنوان شخصیتی معرفی میشود که توانایی منحصربهفردی برای متحد کردن جنبش فلسطینی در مسیر تشکیل کشور دارد. به همین دلیل، به نظر میرسد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با قطعیت در برابر آزادی او مقاومت خواهد کرد.
دولت ترامپ حمایت قاطعی از نتانیاهو ارائه کرده است، اما این حمایت بیقید و شرط نیست.
ترامپ، که قرار است در روزهای آینده در فلوریدا با نتانیاهو دیدار کند، هرگز در مقام رئیسجمهور بهروشنی اعلام نکرده که از راهحل دوکشوری حمایت میکند یا نه. با این حال، بند ۱۹ از طرح ۲۰ مادهای صلح غزه او از دستیابی روزی به «مسیر معتبری به سوی حق تعیین سرنوشت و تشکیل کشور فلسطین، که آن را آرمان مردم فلسطین میدانیم» سخن میگوید.
این واژگان محتاطانهاند، اما به کشور فلسطین اشاره دارند و بازتابدهنده این واقعیتاند که حمایت ترامپ از اسرائیل با نزدیکی ویژه او به عربستان سعودی، قطر و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس متوازن میشود. اگر ترامپ بخواهد توافقش دوام بیاورد، نادیده گرفتن مطالبات دوستان عربش برای او دشوار خواهد بود.
شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر قطر، این ماه گفت: «بدون تشکیل کشور فلسطین، هیچ امنیت و ثباتی برای خاورمیانه وجود نخواهد داشت.»

داراییهای خانوادههای بادیهنشین پس از آنکه نیروهای اسرائیلی خانههایشان را در حومه المغیر، روستایی در کرانه باختری اشغالی اسرائیل، در ماه ژوئیه با بولدوزر تخریب کردند / عکس: دنیل برهولاک/نیویورک تایمز

فلسطینیها در دروازه امنیتی اسرائیل در شهر هبرون در کرانه باختری اشغالی اسرائیل / عکس: دانیل برهولاک/نیویورک تایمز
موضع نتانیاهو روشن است: کشور فلسطین شکل نخواهد گرفت. او در این دیدگاه، بهویژه پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، در اسرائیل استثنا به شمار نمیرود. نتانیاهو که سیاستمداری بازمانده و جانسخت است، هرگز نباید دستکم گرفته شود، اما ممکن است پس از انتخاباتی که ظرف یک سال آینده برگزار خواهد شد، از حمایت کافی برای تشکیل یک ائتلاف حکومتی جدید برخوردار نباشد.
جانشین احتمالی نتانیاهو شاید بتواند خلاقانهتر بیندیشد و راههایی برای بیرون آوردن اسرائیل از وضعیت جنگ دائمی پیدا کند. نه فلسطینیها و نه یهودیان قرار نیست این نوار باریک و مورد مناقشه میان دریای مدیترانه و رود اردن را ترک کنند.
صلحی پرتنش و شکننده
خشونت در مقیاس سوریه یکشبه فروکش نمیکند. شکافهای فرقهای در این کشور عمیقاند. خستگی عمومی جمعیت آنها را تضعیف کرده، اما از میان نبرده است.
در اوایل اکتبر، خشونت خیابانهای آرام عَنَز، شهری کوچک در غرب سوریه واقع در وادی النصارى، یا «دره مسیحیان»، را لرزاند.
افراد مسلح نقابدار سوار بر موتورسیکلت به سوی وسام جرج منصور و شفیق رفیق منصور، که در کافهای نشسته و قلیان میکشیدند، آتش گشودند. این دو مرد، که پسرعمو و مسیحی بودند، در دم جان باختند. مرد سومی بهشدت زخمی شد. با وجود وعدههای رسمی برای انجام تحقیقی کامل، هیچکس بازداشت نشده است.
مسیحیان سوریه بخشی از موزاییک قومیتها و ادیاناند که سازگار کردن آنها در چارچوب مرزهای دلبخواهی ــ مرزهایی که بیش از یک قرن پیش بهدست استعمارگران بریتانیایی و فرانسوی و با خطکش روی نقشه، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی ترسیم شد ــ همواره دشوار بوده است.
جوزف سوکاریه، یک مسیحی، در حالی که زیر قفسههایی پر از بطریهای ویسکی و عرق در فروشگاه محلیاش در مرکز شهری مملو از پوسترهای کشتهشدگان ایستاده بود، گفت: «هنوز تنش وجود دارد. قبلاً فروشگاه را حدود ساعت ۱۱ شب میبستم. حالا برای احتیاط حدود ساعت هشت به خانه میروم، که این همسرم را خوشحال میکند.»
در آغاز خیزش سوریه، حدود سال ۲۰۱۲، رژیم اسد رؤسای جوامع محلی را مأمور توزیع سلاح برای جنگ با شورشیان کرد. مسیحیان، که اقلیتی بودند، اغلب در کنار فرقه علوی اسد ــ آن هم اقلیتی دیگر ــ قرار گرفتند. به گفته سوکاریه و دیگران در منطقه، به نظر میرسد این دو پسرعمو به این دلیل هدف قرار گرفتند که یکی از آنها بهویژه در مسلح کردن کسانی که معترضان سنی را میکشتند، تهاجمی عمل کرده بود.
از او پرسیدم آیا چنین انتقامگیریهایی دوباره رخ خواهد داد. گفت: «فقط خدا میداند. همه ما به بهبود روابط میان جوامع امیدواریم. میخواهیم با کرامت زندگی کنیم.»
بهتازگی یک ایست بازرسی میان عنز و روستایی مسلمان در نزدیکی آن برداشته شده است. سوکاریه درباره فروش الکل گفت که تاکنون با هیچ اعتراضی از سوی مسلمانان روبهرو نشده است. «همه چیز حالا بازتر شده است.»

نزدیک قلعه صلیبی Crac des Chevaliers، شرق طرطوس، سوریه. عکس از دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
جادهای پرپیچوخم از عنز بهسوی قلعه کِرَک دِ شِوالیه (Crac des Chevaliers) بالا میرود؛ یکی از سالمترین قلعههای صلیبی جهان که ریشههای آن به قرن یازدهم بازمیگردد و در جریان جنگ داخلی چند بار دستبهدست شد.
در اینجا، صلیبیون اروپایی نزدیک به دو قرن زندگی کردند، تا آنکه قلعه در قرن سیزدهم به دست نیروهای جهان اسلام سقوط کرد. امروز، دیوارهای نمزده و نقشونگارهای محوشده، دستگاههای باستانی روغنگیری زیتون و حوضچههای شرابسازی، زمزمه قرنها تاریخ را منتقل میکنند.
تالار طاقداری که پیشتر نمازخانهای مسیحی بود و سپس به مسجد تبدیل شد، رو به شرق و طلوع خورشید دارد. محراب و منبر آن بعدها رو به جنوب، به سوی مکه، ساخته شد. تمدنها بر این زمین کهن جنگیدهاند، در هم آمیختهاند و به سازش رسیدهاند.
چهار سوری که پس از تبعید دوران جنگ بازگشته بودند، نشسته و به قلعه خیره شده بودند. آنها در مجموع سه برادر را از دست داده بودند. گفتند تنها پس از آنکه «الاغ بزرگ رفت» ــ کنایهای از اسد ــ جرأت بازگشت پیدا کردند.
از حادثه خشونتآمیز اخیر در عنز پرسیدم. ماهر دعبول گفت: «الان آرام است، خدا را شکر. اصل ما برای آینده این است: نه به انتقام.»
همین اصل در حلب، بزرگترین شهر شمال سوریه، نیز دیده میشد؛ جایی که اوایل اکتبر میان نیروهای دولتی و نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها درگیری مسلحانه رخ داد. یک سرباز دولتی و یک غیرنظامی کشته شدند و از آن زمان گاهوبیگاه زد و خوردهایی ادامه داشته است.
خشم همچنان باقی است. نوری شیکو، یکی از رهبران محلی کرد، فهرستی طولانی از شکایتها علیه احمد الشرع ارائه داد و او را «عروسک قدرتهای منطقهای» خواند که کردها را «بیدین» خطاب میکند.
با این حال، او در پایان گفت: «ما از جنگ خستهایم. میخواهیم مثل دیگران زندگی کنیم.»
و اینگونه است که، بسیار آهسته، بوی تعفن جنگ فروکش میکند.

خانوادههای سوری در میان ویرانههای یک محله ویرانشده در دیرالزور زندگی میکنند / عکس: دیوید گاتنفلدر/نیویورک تایمز
آیا سرنوشت تمکین خواهد کرد؟
چهار سال پس از جنگ اعراب و اسرائیل در یومکیپور ۱۹۷۳، اتفاقی غیرقابل تصور رخ داد: انور سادات، رئیسجمهور مصر، در کنست اسرائیل در اورشلیم سخنرانی کرد. مناخیم بگین، رهبر راستگرای اسرائیل که سوگند خورده بود به شهرکی در صحرای سینا بازنشسته شود، آن سرزمین را در ازای صلح با مصر واگذار کرد. این توافق در سال ۱۹۷۹ امضا شد.
گرشوم گورنبرگ، نویسنده اسرائیلی، به یاد میآورد که در کافهای در اورشلیم نشسته بود و خبر سفر قریبالوقوع سادات را شنید. او گفت: «اگر اورسن ولز پخش رادیویی معروفش در سال ۱۹۳۸ را که اعلام میکرد مریخیها فرود آمدهاند، تکرار میکرد، باورپذیرتر بود.»
با توجه به مخزن عظیم نفرتی که در سراسر منطقه باقی مانده، هر استدلال عقلانی احتمالاً به این نتیجه میرسد که «سپیدهدم تاریخی» صلح مورد ادعای ترامپ در منطقه، همچون بسیاری از تلاشها برای حل منازعه اسرائیل-فلسطین و دیگر درگیریها، نطفهمرده خواهد بود. همانقدر که امروز کسی نمیتواند تصور کند مروان برغوثی در کنست سخنرانی کند، در آن زمان نیز تصور سخنرانی سادات ناممکن بود.
با این همه، در میان ویرانههای سوریه، سخنی از شاعر بزرگ تونسی، ابوالقاسم الشابی، بسیار تکرار میشود: «اگر مردم اراده زندگی داشته باشند، سرنوشت ناگزیر فرمان خواهد برد.»
و این ویکتور هوگو بود که نوشت: «هیچچیز نزدیکتر از ناممکن نیست.»